حمزة بن قاسم علوی

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۲۷ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۲:۲۹ توسط مهدی موسوی (بحث | مشارکت‌ها) (ویرایش)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

حمزة بن قاسم بن علي (معروف به ابويعلي)، از محدثان و راویان موثق شیعه در قرن چهارم هجری و يكي از نوادگان حضرت ابوالفضل (علیه‌السلام) است. نجاشى ابويعلي را ثقة، جليل القدر و كثير الحديث توصیف کرده و «كتاب التوحيد» و «كتاب الزيارات و المناسك» را از آثار او برمی‌شمرد.

ولادت و نسب

حمزة بن قاسم، مكنّى به «ابويعلى» از نوادگان حضرت ابوالفضل (ع) است كه نسبش با پنج واسطه به آن حضرت مى‌رسد. حمزه به دليل انتساب به اميرمؤمنان (ع) به «علوى» و به دليل انتسابش به حضرت عباس (ع) به «عباسى» شهرت دارد.[۱]

نسبت جناب حمزه را چنين بيان كرده‌اند: حمزة بن قاسم بن على بن حمزة بن حسن بن عبيدالله بن ابى‌الفضل العباس (ع).[۲]

ابويعلى حمزة بن قاسم، در اوايل قرن چهارم هجرى مى‌زيست؛ از آن رو كه از سعد بن عبدالله (م، ٣٠١ ق) روايت كرده و تَلعَكبرى (م، ٣٨۵ ق) نيز از او روايت كرده است.[۳] او در خاندانى كه به ادب، شعر و حديث مشهور بودند و از سرآمدان عصر به شمار مى‌آمدند ديده به جهان گشود.

فعالیت‌های علمى

دو نكته مهم در زندگى علمى حمزة بن القاسم مشهود بود: فراوانى احاديث نقل شده از او و تأليف چندين كتاب. ابويعلى از راويان مورد اعتماد و بلندمرتبه در حديث و از عالمان بزرگ شيعه به شمار مى‌آمد و دانشمندان بسيارى، افتخار شاگردى ايشان را داشتند. با توجه به سلسله اسناد احاديث، جايگاه حديثى حمزة بن قاسم و مشايخ و شاگردان او مشخص مى‌شود؛ وی از سعد بن عبدالله اشعری، محمد بن اسماعيل البرمكى، حسن بن متيل، جعفر بن محمد بن مالك الفزارى و على بن جنيد الرازى روايت نقل مى‌كند. از سوى دیگر، هارون بن موسی تلعکبری، على بن محمد القلانسى، حسين بن ابراهيم بن احمد بن هشام المؤدب، على بن احمد بن محمد الدقاق از او روايت نقل مى‌كنند.[۴]

عالمان رجال، ضمن بیان فعالیتها و آثار علمی حمزة بن القاسم، شخصيت او را چنين وصف نموده اند:

احمد بن على نجاشى (م، ۴۵٠ ق) مى‌نويسد: «حمزة بن القاسم بن على بن حمزة بن الحسن بن عبيدالله بن العباس بن على بن أبى‌طالب (ع) أبو يعلى، ثقة، جليل القدر من أصحابنا، كثير الحديث. له كتاب من روى عن جعفر بن محمد (ع) من الرجال و هو كتاب حسن، و كتاب التوحيد، و كتاب الزيارات و المناسك، كتاب الردّ على محمد بن الأسدى...»؛[۵] حمزة بن قاسم... ابويعلى، ثقة جليل القدرى است از اصحاب ما؛ حديث بسيار روايت مى‌كرده؛ از او كتابى است در ذكر افرادى كه از جعفر بن محمد (ع) روايت كرده‌اند. همچنین كتاب التوحيد، كتاب الزيارات و المناسك كتاب الردّ على محمد بن (جعفر) الاسدى از اوست.

شیخ طوسى (م، ۴۶٩ ق) مى‌نويسد: حمزة بن القاسم العلوى العباسى؛ حمزة بن القاسم بن محمد بن عبدالله بن عبيدالله بن الحسن بن عبيدالله بن العباس بن على بن أبى‌طالب (ع) يروى عن سعد بن عبدالله، روى عنه التلعكبرى إجازة»؛ حمزة بن القاسم... از سعد بن عبدالله روايت مى‌كند؛ تلعكبرى نيز از او روايت مى‌كند.[۶]

علامه حلى (م، ٧٢۶ ق) مى‌نويسد: «حمزة بن القاسم ... أبويعلى ثقة جليل القدر من أصحابنا كثير الحديث له كتاب من روى عن جعفر بن محمد (ع) من الرجال»؛[۷] حمزة بن القاسم... ثقه جليل القدرى است از أصحاب ما و احاديث بسيارى نقل كرده است. از او كتابى است در ذكر مردانى كه از جعفر بن محمد (ع) روايت كرده‌اند.

ابن داود حلى در «رجال»،[۸] سيد مصطفى تفرشى در «نقد الرجال»،[۹] حائرى مازندرانى در «منتهى المقال»،[۱۰] شيخ عباس قمى[۱۱] و سيد ابوالقاسم خويى[۱۲] نيز به بزرگى از ابى‌يعلى ياد كرده‌اند.

مدفن حمزه ابویعلی

مزار حمزه بن قاسم در جنوب شهر حله در عراق واقع است. آيت الله مامقاني می‌‌نويسد: قبر اين بزرگوار الآن در روستاي مزيديه، از روستاهاي شرقي شهر حله است و در چهار فرسخي آن و ميان رودخانه دجله و فرات قرار دارد.[۱۳] اطراف حرم مسكونى بوده و به نام «حمزه» يا «حمزة الغربى» معروف است. اين مزار باشكوه و معروف با گنبد، ضریح، رواق و صحن بزرگ، زائران بسيارى را پذيراست.[۱۴]

پيشتر اما اين گمان وجود داشت كه اين حرم از آنِ حمزة فرزند موسى الكاظم (ع) است، وليكن توجه به اين مزار و اختصاصش به ايشان، با حكايتى ارتباط دارد كه برخى از محدثان و انديشمندان بنام بدان اشاره كرده‌اند. این ماجرا درباره محل دفن حمزة بن قاسم حدود 150 سال قبل رخ داده و نشان دهنده عنايت امام زمان عجل الله تعالی فرجه به وي است. محدث نوري در كتاب شريف «نجم الثّاقب» به سند معتبر، از فرزند آيت الله سيد مهدي قزويني، كه صاحب كرامات فراوان است، نقل می‌‌كند:

«پدرم (مرحوم سيد مهدي قزويني) گفت: من همواره به يكي از جزايري كه بين رودخانه دجله و فرات واقع است، براي تبليغ و ارشاد عشاير بني زبيد می‌‌رفتم. چون آنان از اهل سنت بودند، می‌‌كوشيدم آنان را به مذهب اهل بيت علیهم‌السلام هدايت كنم. (با تلاش‌هاي پدرم همه آنان به تشيع گرايش يافتند و اينك بر همين عقيده باقي‌اند.) پدرم فرمود: در همان جزيره، مزاري است معروف به مرقد حمزه فرزند حضرت موسي بن جعفر علیه‌السلام. مردم او را زيارت می‌‌كنند و كرامات زيادي هم براي او نقل می‌‌كنند. در نزديك آن بارگاه، روستايي حدود صد خانوار بود. هرگاه به جزيره می‌‌رفتم، از كنار مرقد حمزه می‌‌گذشتم و او را زيارت نمی‌‌كردم؛ چون در نزد من ثابت شده بود كه قبر او در شهر ري نزديك قبر حضرت عبدالعظيم حسنی است.

روزي نزد اهل آن روستا مهمان بودم. اهالي آنجا از من درخواست كردند كه من صاحب آن قبر را زيارت كنم؛ ولي من نپذيرفتم و به آنان گفتم: مزاري را كه نشناسم، زيارت نمی‌‌كنم. اين سخن موجب كاهش رغبت مردم بدانجا شد. آن گاه از آن روستا به مزيديه رفتم و شب نزد بعضي از سادات آنجا مهمان بودم. سحرگاه برخاستم و نافله شب گزاردم. نشسته بودم و مشغول ذكر و دعا و منتظر طلوع فجر بودم، ناگهان سيدي را كه می‌‌شناختم و از اهل تقوا و صلاح و سداد بود، داخل خانه شد و بر من سلام كرد و نشست. آن گاه گفت: مولاي من! ديروز مهمان اهل روستاي حمزه بودي و او را زيارت نكردي؟ گفتم: آري. گفت: چرا؟ گفتم: آن را كه نشناسم، زيارت نمی‌‌كنم؛ حمزه در شهر ري مدفون است. گفت: چه بسا چيزهايي كه شهرت دارد ولي اصل و اساسي ندارد. اين قبري كه در اينجا هست، قبر حمزه پسر امام كاظم علیه‌السلام نيست، هر چند مشهور شده؛ بلكه آن قبرِ ابويعلي حمزة بن قاسم علوي عباسي است كه يكي از عالمان اجازه و اهل حديث است و دانشمندان علم رجال، او را ستايش كرده‌اند.

پدرم سيد مهدي گفت: من با خود گفتم: اين از عوام سادات است و اهل اطلاع بر دانش رجال نيست. شايد اين سخن را از بعضي عالمان آنجا فراگرفته است. آن گاه برخاستم تا ببينم كه آيا فجر طالع شده يا نه؟ آن سيد هم برخاست و رفت و من غفلت كردم كه از او بپرسم اين مطلب را از چه كسى فراگرفته، و چون صبح شد و نماز صبح را خواندم و نشستم براى تعقيب نماز صبح تا آن‌كه آفتاب طلوع كرد و چون همراه من چند جلد از كتب رجال بود، آنها را مطالعه كردم؛ ديدم بيان سيد درست است؛ اين بزرگوار ابويعلى حمزه بن قاسم علويست.

سپس اهل قريه به ديدن من آمدند. سيدى شبيه سيد ياد شده در ميان آنها بود؛ پس از او تشكر كردم كه سحر پيش من آمدى و مرا از قبر جناب حمزه بن قاسم علوى خبر دادى. بگو ببينم اين مطلب را از كجا گفتى و از چه كسى شنيدى؟ پس سيد گفت: به خدا قسم من پيش از اين ساعت نزد شما نيامدم و من شب گذشته در بيرون قريه بودم و شنيدم شما آمده‌ايد، پس امروز مشرف شدم به زيارت شما. من سپس به اهالي روستا گفتم: حالا بايد به جهت زيارت قبر حمزه برگردم و ترديد ندارم آن شخصي را كه ديدم، حضرت صاحب الزمان علیه‌السلام بود. من و تمام اهل آن روستا براي زيارت جناب حمزه حركت كرديم. از اين پس، مردمان بسياري از راه‌هاي دور براي زيارت او می‌‌آيند و شأن و منزلت او بيش از پيش آشكار شد».[۱۵]

پانویس

  1. رجال الشيخ، الأبواب، ص ۴٢۴؛ معجم رجال الحديث، ج ٧، ص ٢٩٠.
  2. رجال النجاشى، ص ١۴٠.
  3. آقابزرگ تهرانى، الذريعه، ج ۴، ص ۴٧٨.
  4. موسوعة طبقات الفقهاء، با اشراف آيةالله سبحانى، ج ۴، ص ١٨۶.
  5. النجاشى، فهرست أسماء مصنفى الشيعة، ص ١۴٩.
  6. رجال شيخ طوسی، ص ۴٢۴.
  7. رجال العلامه الحلّى، ص ۵٣.
  8. رجال ابن داود، ص ١٣۴.
  9. نقد الرجال، ج ٢، ص ١۶٨.
  10. ابوعلى حائرى، منتهى المقال فى أحوال الرجال، ج ٣، ص ١٣٩.
  11. محدث قمى، منتهى الآمال، ج ١، ص ٣۵٧ - ٣۵٩.
  12. معجم رجال الحديث، ج ٧، ص ٢٩٠.
  13. تنقيح المقال، ج 1، ص 377.
  14. الذريعه، ج ١، ص ٩۴؛ منتهى الآمال، ج ١، ص ٣۵٧ - ٣۵٩؛ معجم رجال الحديث، ج ٧، ص ٢٩٠.
  15. نجم الثاقب، ص 367،؛ فوائد الرضوية، ص 674؛ تنقيح المقال، ج 1، ص 376.

منابع

  • مجله فرهنگ زیارت، "حيات و مزارحمزۀ علیه السلام"، دیماه سال 1389 شماره 8.
  • ابوالحسن رباني سبزواري، ستارگان حرم، جلد 13.