آیه 17 سوره لقمان
<<16 | آیه 17 سوره لقمان | 18>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
ای فرزند عزیزم، نماز را به پا دار و امر به معروف و نهی از منکر کن و (بر این کار از مردم نادان) هر آزار بینی صبر پیش گیر، که این نشانهای از عزم ثابت (مردم بلند همّت) در امور عالم است.
پسرکم! نماز را برپا دار و مردم را به کار پسندیده وادار و از کار زشت بازدار و بر آنچه [از مشکلات و سختی ها] به تو می رسد شکیبایی کن، که اینها از اموری است که ملازمت بر آن از واجبات است.
اى پسرك من، نماز را برپا دار و به كار پسنديده وادار و از كار ناپسند باز دار، و بر آسيبى كه بر تو وارد آمده است شكيبا باش. اين [حاكى] از عزم [و اراده تو در] امور است.
اى پسرك من، نماز بگزار، و امر به معروف و نهى از منكر كن و بر هر چه بر تو رسد صبر كن كه اين از كارهايى است كه نبايد سهلش انگاشت.
پسرم! نماز را برپا دار، و امر به معروف و نهی از منکر کن، و در برابر مصایبی که به تو میرسد شکیبا باش که این از کارهای مهمّ است!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
- عزم: قصد. راغب گويد: «العزم: عقد القلب على امضاء الامر ...» مراد از آن در آيه معزوم است در كشاف درباره مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ گويد: «اى مما يجب العزم عليه من الامور».[۱]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
يا بُنَيَّ أَقِمِ الصَّلاةَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ اصْبِرْ عَلى ما أَصابَكَ إِنَّ ذلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ «17»
فرزندم! نماز را برپا دار و امر به معروف و نهى از منكر كن و بر آنچه از سختىها به تو مىرسد مقاومت كن كه اين (صبر) از امور واجب و مهم است.
نکته ها
مراد از «عَزْمِ» در اينجا، يا عزم و ارادهى قطعى خداوند بر انجام اين امور است و يا لزوم عزم و تصميم جدّى انسان بر انجام آنها.
با اين كه در قرآن، 28 مورد در كنار نماز از زكات ياد شده؛ امّا در اين جا كنار نماز امر به معروف ذكر شده است. شايد به خاطر آن كه در اين آيه مورد خطاب فرزند است وفرزندان معمولًا ثروتى ندارند كه زكات بپردازند. «أَقِمِ الصَّلاةَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ»
حضرت على عليه السلام مىفرمايد: در مشقت و سختىهايى كه در راه امر به معروف و نهى از منكر به تو مىرسد، صبر كن. «1»
صبر، گاهى در برابر مصيبت است، «وَ بَشِّرِ الصَّابِرِينَ. الَّذِينَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ» «2» گاهى در برابر انجام وظيفه، «وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ اصْبِرْ عَلى ما أَصابَكَ) و گاهى در برابر گناه، چنانكه يوسف در زندان گفت: رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَيَ ... پروردگار! زندان نزد من بهتر از ارتكاب گناهى است كه مرا به آن مىخوانند، تا آنجا كه فرمود: «إِنَّهُ مَنْ يَتَّقِ وَ يَصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ» «3»
پیام ها
1- يكى از وظايف والدين نسبت به فرزندان، سفارش به نماز است. «يا بُنَيَّ أَقِمِ الصَّلاةَ»
2- پاكسازى درونى را با دورى از شرك و بازسازى روحى را با نماز آغاز كنيم.
لا تُشْرِكْ ... أَقِمِ الصَّلاةَ
«1». تفسير مجمعالبيان.
«2». بقره، 156- 155.
«3». يوسف، 90.
جلد 7 - صفحه 261
3- وجوب امر به معروف و نماز، مخصوص دين اسلام نيست. (قبل از اسلام نيز، لقمان سفارش به نماز كرده است) «يا بُنَيَّ أَقِمِ الصَّلاةَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ»
4- فرزندان خود را از طريق سفارش به نماز، مؤمن و خدايى، و از طريق سفارش به امر به معروف و نهى از منكر، افرادى مسئول و اجتماعى تربيت كنيم. «يا بُنَيَّ أَقِمِ الصَّلاةَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ»
5- آگاهى فرزندان خود را به قدرى بالا ببريم كه معروفها و منكرها را بشناسند تا بتوانند امر و نهى كنند. «يا بُنَيَ- وَ أْمُرْ- وَ انْهَ»
6- بعد از توجّه به مبدأ و معاد، مهمترين عمل، نماز است. «أَقِمِ الصَّلاةَ»
7- كسى كه مىخواهد در جامعه امر و نهى كند و قهراً با هوسهاى مردم درگير شود، بايد به وسيلهى نماز خودسازى و خود را از ايمان سيراب كند. «أَقِمِ الصَّلاةَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ»
8- فرزندان خود را آمر به معروف و ناهى از منكر بار آوريم. وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ ...
9- امر به معروف، هميشه قبل از نهى از منكر است. «وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَ عَنِ الْمُنْكَرِ» رشد معروفها در جامعه، مانع بروز بسيارى از منكرات مىگردد.
10- در مسير حقّ بودن كافى نيست، لازم است ديگران را نيز به مسير حقّ دعوت كنيم. «وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ» چنانكه در سوره عصر مىخوانيم: «الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ»
11- در تبليغ دين و اجراى فريضهى امر به معروف و نهى از منكر، بايد صبر و سعهى صدر داشته باشيم. «وَ اصْبِرْ عَلى ما أَصابَكَ» نهى از منكر، با تلخىها و نيشزدنهاى گناهكاران همراه است، مبادا عقبنشينى كنيم.
12- پدر حكيم، رسيدن سختى به فرزندش را مىپذيرد و فرمان صبر مىدهد، ولى ضربه به مكتبش را كه سكوت در برابر فساد باشد، هرگز. «وَ انْهَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ اصْبِرْ عَلى ما أَصابَكَ»
13- امر به معروف و نهى از منكر از مسايل مهم است و صبر در برابر آنچه در اين
جلد 7 - صفحه 262
راه به انسان مىرسد ارزش دارد. «إِنَّ ذلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ»
سيمايى از نماز
به مناسبت سفارش به نماز و امر به معروف در اين آيه، اكنون به توضيح مختصرى پيرامون اين دو فريضه مىپردازيم:
- نماز، سادهترين، عميقترين و زيباترين رابطهى انسان با خداوند است كه در تمام اديان آسمانى بوده است.
- نماز، تنها عبادتى است كه سفارش شده قبل از آن، خوش صداترين افراد بر بالاى بلندى رفته و با صداى بلند، شعارِ «حى على الصلاة، حى على الفلاح، حى على خيرالعمل» را سر دهند، با اذانِ خود سكوت را بشكنند و يك دوره انديشههاى ناب اسلامى را اعلام و غافلان را بيدار كنند.
- نماز به قدرى مهم است كه حضرت ابراهيم عليه السلام هدف خود را از اسكان زن و فرزندش در صحراى بىآب و گياه مكّه، اقامهى نماز معرّفى مىكند، نه انجام مراسم حج.
- امام حسين عليه السلام ظهر عاشورا براى اقامهى دو ركعت نماز، سينهى خود را سپر تيرهاى دشمن قرار داد.
- قرآن، به حضرت ابراهيم و اسماعيل عليهما السلام دستور مىدهد كه مسجد الحرام را براى نمازگزاران آماده و تطهير نمايند. آرى، نماز به قدرى مهم است كه زكريّا و مريم و ابراهيم و اسماعيل عليهم السلام خادم مسجد و محل برپايى نماز بودهاند.
- نماز، كليد قبولى تمام اعمال است و اميرالمؤمنين عليه السلام به استاندارش مىفرمايد: بهترين وقت خود را براى نماز قرار بده و آگاه باش كه تمام كارهاى تو در پرتو نمازت قبول مىشود. «1»
- نماز، ياد خداست و ياد خدا، تنها آرامبخش دلهاست.
- نماز، در بيشتر سورههاى قرآن، از بزرگترين سوره (بقره) تا كوچكترين آن (كوثر) مطرح است.
«1». نهجالبلاغه، نامه 27.
جلد 7 - صفحه 263
- نماز، از هنگام تولّد در زايشگاه كه در گوش نوزاد اذان و اقامه مىگويند تا پس از مرگ كه در گورستان بر مرده نماز مىخوانند، جلوه مىكند.
- هم براى حوادث زمينى مانند زلزله و بادهاى ترسآور آمده و هم براى حوادث آسمانى مانند خسوف و كسوف، نماز آيات واجب گشته و حتّى براى طلب باران، نماز باران آمده است.
- نماز، انسان را از انجام بسيارى منكرات و زشتىها باز مىدارد. «1»
در نماز، تمام كمالات به چشم مىخورد كه ما چند نمونه از آن را بيان مىكنيم:
- نظافت و بهداشت را در مسواك زدن، وضو، غسل و پاك بودن بدن و لباس مىبينيم.
- جرأت، جسارت و فرياد زدن را از اذان مىآموزيم.
- حضور در صحنه را از اجتماع در مساجد ياد مىگيريم.
- توجّه به عدالت را در انتخاب امام جماعت عادل مىيابيم.
- توجّه به ارزشها و كمالات را از كسانى كه در صف اوّل مىايستند، به دست مىآوريم.
- جهتگيرى مستقل را در قبله احساس مىكنيم. آرى، يهوديان به سويى و مسيحيان به سوى ديگر مراسم عبادى خود را انجام مىدهند و مسلمانان بايد مستقل باشند و لذا به فرمان قرآن، كعبه، قبلهى مستقل مسلمانان مىشود، تا استقلال در جهتگيرى آنان حفظ شود.
- مراعات حقوق ديگران را در اين مىبينيم كه حتّى يك نخ غصبى، نبايد در لباس نمازگزار باشد.
- توجّه به سياست را آنجا احساس مىكنيم كه در روايات مىخوانيم: نمازى كه همراه با پذيرش ولايت امام معصوم نباشد، قبول نيست.
- توجّه به نظم را در صفهاى منظّم نماز جماعت و توجّه به شهدا را در تربت كربلا و توجّه به بهداشت محيط را در سفارشهايى كه براى پاكى و نظافت مسجد و مسجدىها داده شده است، مىبينيم.
- توجّه به خدا را در تمام نماز، توجّه به معاد را در «مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ»، توجّه به انتخاب راه
«1». عنكبوت، 45.
جلد 7 - صفحه 264
را در «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ»، انتخاب همراهان خوب را در «صِراطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ»، پرهيز از منحرفان و غضب شدگان را در «غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لَا الضَّالِّينَ»، توجّه به نبوّت و اهلبيت پيامبر صلى الله عليه و آله را در تشهّد و توجّه به پاكان و صالحان را در «السلام علينا و على عباد الله الصالحين» مىبينيم.
- توجّه به تغذيهى سالم را آنجا مىبينيم كه در حديث آمده است: اگر كسى مشروبات الكلى مصرف كند، تا چهل روز نمازش قبول نيست.
- آراستگى ظاهر را آنجا مىبينيم كه سفارش كردهاند از بهترين لباس، عطر و زينت در نماز استفاده كنيم و حتّى زنها وسايل زينتى خود را در نماز همراه داشته باشند.
- توجّه به همسر را آنجا مىبينيم كه در حديث مىخوانيم: اگر ميان زن و شوهرى كدورت باشد و يا يكديگر را بيازارند و بد زبانى كنند، نماز هيچ كدام پذيرفته نيست.
اينها گوشهاى از آثار و توجّهاتى بود كه در ضمن نماز به آن متذكّر مىشويم. امام خمينى قدس سره فرمود: «نماز، كارخانهى انسانسازى است».
امر به معروف و نهى از منكر
امر به معروف، يعنى سفارش به خوبىها و نهى از منكر، يعنى بازداشتن از بدىها.
انجام اين دو امر مهم نياز به سنّ خاصّى ندارد، زيرا لقمان به فرزندش مىگويد: يا بُنَيَّ أَقِمِ الصَّلاةَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ ...
امر به معروف، نشانهى عشق به مكتب، عشق به مردم، علاقه به سلامتى جامعه و نشانهى آزادى بيان، غيرت دينى، ارتباط دوستانه بين مردم و نشانهى فطرت بيدار و نظارت عمومى و حضور در صحنه است.
امر به معروف و نهى از منكر، سبب تشويق نيكوكاران، آگاه كردن افراد جاهل، هشدار براى جلوگيرى از خلاف و ايجاد نوعى انضباط اجتماعى است. قرآن مىفرمايد: شما مسلمانان بهترين امّت هستيد، زيرا امر به معروف و نهى از منكر مىكنيد. «1»
«1». آل عمران، 110.
جلد 7 - صفحه 265
حضرت على عليه السلام مىفرمايد: امر به معروف و نهى از منكر، مصلحت عامّه است. «1» چنانكه در حديث ديگر مىخوانيم: كسى كه جلوى منكر را نگيرد، مانند كسى است كه مجروحى را در جاده رها كند تا بميرد. «2»
پيامبرانى همچون حضرت داود و حضرت عيسى عليهما السلام به كسانى كه نهى از منكر نمىكنند، لعنت فرستادهاند. «3»
قيام امام حسين عليه السلام براى امر به معروف و نهى از منكر بود. «انما خرجت لطلب الاصلاح فى امة جدى اريد ان آمر بالمعروف و انهى عن المنكر» «4»
در حديث مىخوانيم: به واسطهى امر به معروف و نهى از منكر، تمام واجبات به پا داشته مىشود. «5»
قرآن مىفرمايد: اگر در مجلسى به آيات الهى توهين مىشود، جلسه را به عنوان اعتراض ترك كنيد تا مسير بحث عوض شود. «6»
انسان بايد هم در دل از انجام گناه ناراحت باشد، هم با زبان، آن را نهى كند و هم با اعمال قدرت و قانون، مانع انجام آن شود.
اگر كسى را به كار خوبى دعوت كرديم، در پاداش كارهاى خوب او نيز شريك هستيم، ولى اگر در برابر فساد، انحراف و گناه ساكت نشستيم، به تدريج فساد رشد مىكند و افراد فاسد و مفسد بر مردم حاكم خواهند شد.
سكوت و بى تفاوتى در مقابل گناه، سبب مىشود كه گناه كردن عادّى شود، گنهكار جرأت پيدا كند، ما سنگدل شويم، شيطان راضى گردد و خدا بر ما غضب نمايد.
امر به معروف و نهى از منكر، دو وظيفهى الهى است و توهّماتى از اين قبيل كه: گناه ديگران كارى به ما ندارد، آزادى مردم را سلب نكنيم، من اهل ترس وخجالت هستم، با يك گل كه بهار نمىشود، عيسى به دين خود موسى به دين خود، ما را در يك قبر قرار
«1». نهج البلاغه، حكمت 252.
«2». كنز العمّال، ج 3، ص 170.
«3». مائده، 78.
«4». بحار، ج 44، ص 328.
«5». كافى، ج 5، ص 55.
«6». نساء، 140 و انعام، 67.
جلد 7 - صفحه 266
نمىدهند، ديگران هستند، من چرا امر به معروف كنم؟ با نهى از منكر، دوستان يا مشتريان خود را از دست مىدهم، و امثال آن، نمىتوانند اين تكليف را از دوش ما بردارند. البتّه امر به معروف و نهى از منكر بايد آگاهانه، دلسوزانه، عاقلانه وحتّى المقدور مخفيانه باشد.
گاهى بايد خودمان بگوييم، ولى آنجا كه حرف ما اثر ندارد، وظيفه ساقط نمىشود، بلكه بايد از ديگران بخواهيم كه آنان بگويند.
حتّى اگر براى مدّت كوتاهى مىتوان جلوى فساد را گرفت، بايد گرفت و اگر با تكرار مىتوان به نتيجه رسيد، بايد تكرار كرد.
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
يا بُنَيَّ أَقِمِ الصَّلاةَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ اصْبِرْ عَلى ما أَصابَكَ إِنَّ ذلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ «17»
سومين موعظه: يا بُنَيَّ أَقِمِ الصَّلاةَ: اى پسرك من بپاى دار نماز را به ميقات آن با اركان و شرايط، تا نفس تو به ملازمت و مراعات آن كمال يابد.
چهارمين موعظه: وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ: و امر كن به نيكوئى، يعنى كارهاى مستحسنه در نظر شرع و عقل.
پنجمين موعظه: وَ انْهَ عَنِ الْمُنْكَرِ: و بازدار از منكر، يعنى چيزهائى كه در نظر عقل و شرع، ناشايسته و قبيح مىباشد.
«1» شبيه اين روايت از امام محمد باقر عليه السّلام در كافى ج 2 ص 271- 270 روايت دهم نقل شده است و خود روايت را برهان ج 3 ص 276 به نقل از مجمع ج 4 ص 319؛ و مجمع البيان نيز به نقل از عياشى آورده است.
جلد 10 - صفحه 347
تبصره: سه ركن از اساس دين را تذكر فرمايد: يكى نماز كه ستون دين است؛ دوم- امر به معروف؛ سوم- نهى از منكر كه قوام دين منوط به اين دو امر مىباشد و از اعظم شعائر دين و مدار گردش اساس جميع اديان است و اختلال آن موجب بازماندن از دوران و غلبه فساد در جهان است، و لذا تأكيد بسيار در آيات و اخبار وارد شده.
معراج السعادة- از حضرت امام محمد باقر عليه السّلام مروى است كه: امر به معروف و نهى از منكر طريقه پيغمبران و شيوه نيكان، فريضه عظيمى است كه ساير فرايض بواسطه آن بپاى داشته مىشود و به آن راهها امن مىگردد و مكاسب حلال مىشود و مظلمهها به صاحبانش رد مىشود و زمين آباد مىگردد، از دشمنان دين انتقام كشيده مىشود. امر شريعت استقامت بهم رساند، پس به دلهاى خود بر معصيت و اهل آن انكار كنيد، و انكار آنها را به زبان آريد و روهاى آنها را بخراشيد و در راه خدا از ملامت كنندگان خوف مداريد «1».
ششمين موعظه: وَ اصْبِرْ عَلى ما أَصابَكَ: و صبر كن بر آنچه مىرسد به تو از زحمت و مشقت و اذيت به جهت امر و نهى يا از جميع شدائد و مكاره دنيا.
إِنَّ ذلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ: بدرستى كه آنچه تو را به آن امر نمودم، از مفروضات امور است، يعنى آن چيزى است كه خدا عزم و قطع فرموده قطعى بر سبيل ايجاب و الزام، كه از آن چارهاى نيست. يا از امورى است كه واجب است ثبات و دوام بر آن، و به هيچ وجه جايز نيست ترك آن.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
يا بُنَيَّ إِنَّها إِنْ تَكُ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ فَتَكُنْ فِي صَخْرَةٍ أَوْ فِي السَّماواتِ أَوْ فِي الْأَرْضِ يَأْتِ بِهَا اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَطِيفٌ خَبِيرٌ «16» يا بُنَيَّ أَقِمِ الصَّلاةَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ اصْبِرْ عَلى ما أَصابَكَ إِنَّ ذلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ «17» وَ لا تُصَعِّرْ خَدَّكَ لِلنَّاسِ وَ لا تَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحاً إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ «18» وَ اقْصِدْ فِي مَشْيِكَ وَ اغْضُضْ مِنْ صَوْتِكَ إِنَّ أَنْكَرَ الْأَصْواتِ لَصَوْتُ الْحَمِيرِ «19» أَ لَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَكُمْ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَ أَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَةً وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يُجادِلُ فِي اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَ لا هُدىً وَ لا كِتابٍ مُنِيرٍ «20»
ترجمه
اى پسرك من همانا روزى اگر باشد مقدار دانهاى از خر دل پس بوده باشد در سنگ گرانى يا در آسمانها يا در زمين مىآورد آنرا خدا همانا خداوند باريك بين آگاه است
اى پسرك من بر پاى دار نماز را و امر كن به نيكوئى و باز دار از بدى و صبر كن بر آنچه رسيد تو را همانا اين از امورى است كه بايد بر آن استوار بود
و مگردان بتكبّر رويت را از مردمان و راه مرو در زمين بسر مستى همانا خدا دوست ندارد هر متكبّر بخود نازنده را
و ميانه گزين در رفتارت و كوتاه كن آوازت را همانا زشتترين آوازها هر آينه آواز خران است
آيا نديديد كه خدا رام كرد براى شما آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است و تمام گردانيد بر شما نعمتهايش را با آنكه آشكار و پنهان است و از مردمان كسى است كه جدل و ستيزه ميكند در باره خدا بدون دانشى و نه هدايتى و نه كتابى روشن.
تفسير
خداوند متعال بعد از دو آيه سابقه رجوع بمواعظ حضرت لقمان
جلد 4 صفحه 276
فرموده كه بفرزند خود فرمود اى پسر عزيز من هيچ وقت غم روزى مخور و براى تهيّه آن خود را بتعب و مشقت بسيار مينداز و از عبادت و اطاعت خدا باز مدار همانا قسمت بندگان از رزق اگر بوده باشد بمقدار حبّه خردل يا ارزنى و جاى گرفته باشد در جوف سنگ بزرگ سختى يا در آسمانها يا در قعر زمين خداوند آنرا بصاحبانش ميرساند همانا خداوند عالم بجزئيّات و داراى لطف و مرحمت بر بندگان و با خبر از احوال آنها است چنانچه قمّى ره نقل نموده كه مراد روزى است كه خدا آنرا بتو ميرساند و مثقال برفع نيز قرائت شده و بنابر اين ضمير انّها راجع بقصّه است و كون تامّه يعنى اگر باشد مقدار حبّه از روزى بندگان و باشد در اين اماكن خدا آنرا ميآورد نزد صاحبش و مقصود ايجاد صفت توكّل و قناعت و اقتصاد در طلب است كه شرعا و عقلا ممدوح است ولى مفسّرين بنا بقرائت مشهور كه نصب مثقال است فرمودهاند ضمير انّها راجع باعمال حسنه و سيّئه است و مقصود بيان احاطه علم الهى است بخفاياى امور از شرك و ساير معاصى و حاضر نمودن خداوند آنها را در قيامت براى حساب و جزاى اعمال يعنى كار خوب و بد هر قدر كوچك باشد و در اماكن مذكوره در آيه كه پنهان و دور است باشد خداوند آنرا حاضر و صاحبش را بآن پاداش ميدهد و مؤيّد اين معنى روايتى است كه از صادقين عليهما السّلام در كتب معتبره نقل شده كه از گناهان صغيره پرهيز نمائيد چون براى آنها طلب كننده است نبايد يكى از شما بگويد گناه ميكنم و استغفار مينمايم خدا ميفرمايد ان تك مثقال حبّة من خردل تا آخر آيه و بنظر حقير معناى اوّل ملايمتر با ضمير انّها است خصوصا بقرائت رفع مثقال و مناسبتر است با كون در صخره بلكه كون در صخره بهيچ وجه مناسب با عمل نيست و كون در سماوات مناسبت با سيّئه ندارد و كلام بايد بمناسبت سخت بودن در آوردن چيزى از ميان سنگ و احضار آن از راه دور توجيه شود و نيز لايقتر است بمقام موعظه كه در آيات سابقه تصريح ببودن حضرت لقمان در آن مقام شده است و منافات ندارد با روايت منقوله در تأييد معناى مشهور چون در هر حال آيه دلالت دارد بر احاطه علميّه خدا و ممكن است امام عليه السّلام بباطن آن استدلال فرموده باشد و نيز توصيه فرمود آنحضرت پسر را باقامه نماز و امر بكارهاى خوب و نهى از كارهاى بد و صبر
جلد 4 صفحه 277
بر مصائب خصوصا ناملايماتى كه از راه امر بمعروف و نهى از منكر براى شخص پيش مىآيد چنانچه در مجمع از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه مراد صبر بر مشقّت و آزار در امر بمعروف و نهى از منكر است و همانا اين صبر بر مصائب از امورى است كه ناچار بايد عازم و ثابت بر آن بود چون دنيا دار مصيبت و بلا و ابتلا است و اگر انسان صبور نباشد نميتواند در آن زيست نمايد و ضرر بىصبرى بر خودش وارد ميشود و بعضى ذالك را اشاره بتمام نصايح و دستورات گرفتهاند و فرمودهاند مراد عزم و ثبات بر تمام آنها است و بعضى فرمودهاند مراد آنستكه خداوند آنها را قطعى و لازم نموده است و نيز توصيه فرمود كه مگردان روى خود را از مردم بتكبّر و اعراض مكن از كسيكه با تو سخن ميگويد براى توهين باو چنانچه در مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده و قمّى ره فرموده مراد آنستكه خود را خوار مكن در برابر مردم براى طمع بمال آنها و چون اصل صعر كجى گردن شتر است از مرضى با هر دو معنى مناسبت دارد و ممكن است هر دو مراد باشد چون هر دو صفت مذموم است و مايل نمودن روى از مردم ميشود بعنوان تكبّر بيمين و يسار باشد و ميشود بغرض تذلّل بپائين و زير و لا تصاعر بالف نيز قرائت شده و معنى تفاوت ندارد و راه مرو در زمين با نشاط و خورسندى و قمّى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده يعنى بعظمت و بزرگى كه خدا دوست ندارد هر كس را كه تكبّر و افتخار نمايد بر مردم و در فقيه از پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله نقل نموده كه نهى فرمود از آنكه مرد تكبّر كند در راه رفتنش و فرمود كسيكه بپوشد جامهاى را پس تكبّر كند در آن خداوند او را بجهنم فرو مىبرد و قرين قارون ميفرمايد چون او اوّل كسى بود كه تكبّر كرد و با خانهاش بزمين فرو رفت و كسيكه تكبّر كند با خدا منازعه نموده در كبريائيش و در راه رفتن ميانه روى كن نه تند و نه كند چون تند روى سبكى و جلفى است و كند روى تكبّر و خود بينى است و حدّ وسط سكونت و وقار است و قمّى ره فرموده يعنى عجله منما و در خصال از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه سرعت مشى بهاء مؤمن را ميبرد و كوتاه كن صوت خود را در وقت سخن گفتن و آنرا بيرون آور بقدريكه شنيده شود و بگوش گران نيايد و قمّى ره فرموده يعنى بلند منما آنرا همانا بدترين صوتها صوت خران است و بعضى گفتهاند
جلد 4 صفحه 278
بدتر بودن صداى خر براى آنستكه از ديدن شيطان پيدا ميشود و در بعضى از روايات آن صوت بعطسه بلند تفسير شده و ظاهرا مراد تشبيه صاحبان آن به حمير باشد چنانچه بعضى گفتهاند كه مراد از صوت حمير صوت جهّال از مردم است كه خداوند آنها را تشبيه بحمير فرموده چنانچه فرموده اولئك كالانعام و پس از ختم مواعظ لقمان خداوند براى معرفت بندگان شمّهاى از نعم خود را گوشزد فرموده باين بيان كه مگر نديديد اى فرزندان آدم كه خداوند مسخّر و منقاد و سر گشته و فرمانبردار قرار داد براى بهره بردارى شما تمام موجودات ارضيّه و سماويّه را از آفتاب و ماه و ستارگان و ابر و باد و زمين و حيوانات و نباتات آنرا و وافر و تمام نمود بر شما نعمتهاى محسوسه و معقوله و آشكار و پنهان خود را كه ميشناسيد آنرا و نميشناسيد و نميتوانيد بشناسيد و اينها همه دليل بر وجود خدا و صفات ثبوتيّه او است و با وجود اين بعضى از مردم بدون دليل و برهان علمى و بدون بيان پيغمبر و امام راهنما و نوشته روشن كننده حقائق از جانب خدا در اثبات توحيد و ساير صفات ربوبى نزاع و جدال مينمايند در مجمع و قمّى ره از امام محمد باقر عليه السّلام نقل نموده كه امّا نعمت ظاهره پس آن پيغمبر و معارف الهيه است كه او آورده و امّا نعمت باطنه پس ولايت ما اهل بيت و عقد مودّت ما است و در اكمال و مناقب از امام كاظم عليه السّلام نعمت ظاهره بامام ظاهر و نعمت باطنه بامام غائب تفسير شده و معلوم است كه مقصود بيان مصداق است در اين روايات و امثال آن چون نعم الهيّه از آشكار و پنهان قابل تعداد و احصاء نيست و تفاسير منقوله در اين مقام از مفسّرين عظام بنظر حقير تخصيص بلا مخصّص است و نعمة بصيغه مفرد نيز قرائت شده است.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
يا بُنَيَّ أَقِمِ الصَّلاةَ وَ أمُر بِالمَعرُوفِ وَ انهَ عَنِ المُنكَرِ وَ اصبِر عَلي ما أَصابَكَ إِنَّ ذلِكَ مِن عَزمِ الأُمُورِ «17»
پسرك من بر پايدار نماز را و امر بمعروف بكن و نهي از منكر و صبر كن بر آنچه بتو اصابت ميشود بدرستي که اينکه از مهمترين كارها است.
سهل انگاري نكن و كوچك مشمار و سرسري ندان.
يا بُنَيَّ أَقِمِ الصَّلاةَ زيرا «الصلاة خير موضوع و عمود الدين و عنوان صحيفة المؤمن و معراج المؤمن و اول ما يحاسب به العبد يوم القيمة ان قبلت قبل ما سواها و ان ردت رد ما سواها» وَ أمُر بِالمَعرُوفِ وَ انهَ عَنِ المُنكَرِ زيرا
«ما اعمال البر كلها في جنب الامر بالمعروف و النهي عن المنكر الا كنعشة في بحر لجي».
جلد 14 - صفحه 426
وَ اصبِر عَلي ما أَصابَكَ زيرا
«الصبر مفتاح الفرج
و انما يوفي الصابرون اجرهم بغير حساب»
و از براي صبر سه درجه است:
«1» صبر در بليات و واردات که مفاد ما اصابك است.
«2» صبر بر مشقت عبادات علما و عملا و اخلاقا.
«3» صبر در ترك شهوات نفساني و زخارف دنيوي و معاصي الهي. درجه اول 300 درجه درجه دوم 600 درجه سوم 900 درجه
«الصبر من الايمان بمنزلة الرأس من الجسد فمن لا صبر له لا ايمان له».
إِنَّ ذلِكَ مِن عَزمِ الأُمُورِ انسان اگر عازم و جازم شد بر امري ممكن نيست بر ترك آن مگر از قدرتش خارج باشد.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 17)- بعد از تحکیم پایههای مبدأ و معاد که اساس همه اعتقادات مکتبی است به مهمترین اعمال یعنی مسأله نماز پرداخته، میگوید: «پسرم! نماز را برپا دار» (یا بُنَیَّ أَقِمِ الصَّلاةَ).
چرا که نماز مهمترین پیوند تو با خالق است، نماز قلب تو را بیدار و روح تو را مصفّا، و زندگی تو را روشن میسازد.
آثار گناه را از جانت میشوید، نور ایمان را در سرای قلبت پرتو افکن میدارد، و تو را از فحشا و منکرات باز میدارد.
بعد از برنامه نماز به مهمترین دستور اجتماعی یعنی امر به معروف و نهی از منکر پرداخته، میگوید: «و (مردم را) به نیکیها و معروف دعوت کن و از منکرات و زشتیها بازدار» (وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَ عَنِ الْمُنْکَرِ).
و بعد از این سه دستور مهم عملی به مسأله صبر و استقامت که در برابر ایمان همچون سر نسبت به تن است، پرداخته، میگوید: «و در برابر مصائبی که به تو میرسد شکیبا باش که این از کارهای مهم (هر انسانی) است» (وَ اصْبِرْ عَلی ما أَصابَکَ إِنَّ ذلِکَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ).
ج3، ص560
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی،، ج8، ص: 246
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم