آیه 18 سوره لقمان
<<17 | آیه 18 سوره لقمان | 19>> | ||||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
و هرگز به تکبّر و ناز از مردم (اهل نیاز) رخ متاب و در زمین با غرور و تبختر قدم بر مدار، که خدا هرگز مردم متکبر خودستا را دوست نمیدارد.
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
- لا تصعر: صعر: ميل به طرف راست يا چپ «صعر وجهه: مال الى احد الشقين» راغب ميل كردن گفته است تصعير آنست كه از روى تكبر گردن خويش را بگرداند و بروى شخص نگاه نكند آن فقط يك بار در قرآن آمده است.
- خدك: خد: رخسار و چهره راغب گويد: دو خد انسان همانست كه از طرف راست و چپ، بينى او را احاطه كرده است، مرح: مرح شديد كه عبارت اخراى تكبر است «مرح الرجل مرحا: اشتد فرحه ... و تبختر و اختال».
- مختال: خيل (بر وزن علم): گمان. خيلاء: تكبر كه از روى خيال و گمان است. مختال: متكبر، آن اسم فاعل است.
- فخور: افتخار كننده: ناز فروش كسى كه دارايى و كمال خويش را به رخ مردم مىكشد.[۱]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ لا تُصَعِّرْ خَدَّكَ لِلنَّاسِ وَ لا تَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحاً إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ «18»
و روى خود را از مردم (به تكبّر) بر مگردان، و در زمين مغرورانه راه مرو، زيرا خداوند هيچ متكبّر فخر فروشى را دوست ندارد.
نکته ها
«تصعير»، نوعى بيمارى است كه شتر به آن گرفتار مىشود و گردنش كج مىشود. لقمان به فرزندش مىگويد: تو بر اساس تكبّر مثل شترِ بيمار، گردنت را با مردم كج نكن.
«مرح»، به معناى شادى زياد است كه در اثر مال و مقام به دست مىآيد.
«مُخْتالٍ» به كسى گويند كه بر اساس خيال و توهّم خود را برتر مىداند، و «فَخُورٍ» به معناى فخرفروش است.
تكبّر، هم توهين به مردم است، هم زمينه ساز رشد كدورتهاى جديد و هم تحريك كنندهى كينههاى درونى قديم.
در حديث مىخوانيم: هر كس با تكبّر در زمين راه رود، زمين و هر موجودى كه زير و روى آن است، او را لعنت مىكنند. «1»
«1». تفسير نورالثقلين.
جلد 7 - صفحه 267
پیام ها
1- با مردم، چه مسلمان و چه غير مسلمان، با خوشرويى رفتار كنيم. «لا تُصَعِّرْ خَدَّكَ لِلنَّاسِ»
2- تكبّر ممنوع است، حتّى در راه رفتن. «لا تَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحاً»
3- از عامل خشنودى خداوند براى تشويق و از ناخشنودى او براى ترك زشتىها و گناهان استفاده كنيم. «إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ»
4- به موهومات، خيالات و بلندپروازىها خود را گرفتار نسازيم. «مُخْتالٍ»
5- بر مردم فخر فروشى نكنيم. «إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ»
تواضع
در اين آيه لقمان به فرزندش مىگويد: در زمين متكبرانه راه نرو «لا تَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحاً» و در سورهى فرقان، اوّلين نشانهى بندگان خوب خدا، حركت متواضعانهى آنهاست. «وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً» «1»
يكى از اسرار نماز كه در سجدهى آن بلندترين نقطه بدن را (حداقل در هر شبانه روز 34 مرتبه در هفده ركعت نماز واجب) روى خاك مىگزاريم، دورى از تكبّر، غرور و تواضع در برابر خداوند است.
گرچه تواضع در برابر تمام انسانها لازم است؛ امّا در برابر والدين، استاد و مؤمنان لازمتر است. تواضع در برابر مؤمنان، از نشانههاى برجستهى اهل ايمان است. «أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ» «2»
بر خلاف تقاضاى متكبّران كه پيشنهاد دور كردن فقرا را از انبيا داشتند، آن بزرگواران مىفرمودند: ما هرگز آنان را طرد نمىكنيم. «وَ ما أَنَا بِطارِدِ الَّذِينَ آمَنُوا» «3» انسانِ ضعيف و ناتوانى كه از خاك و نطفه آفريده شده، و در آينده نيز مردارى بيش نخواهد بود، چرا تكبّر مىكند؟!
«1» فرقان 63
«2» مائده 54
«3» هود 29
جلد 7 - صفحه 268
مگر علم محدود او با فراموشى آسيبپذير نيست؟!
مگر زيبايى، قدرت، شهرت و ثروت او، زوالپذير نيست؟!
مگر بيمارى، فقر و مرگ را در جامعه نديده است؟!
مگر توانايىهاى او نابود شدنى نيست؟!
پس براى چه تكبّر مىكند؟! قرآن مىفرمايد: متكبّرانه راه نرويد كه زمين سوارخ نمىشود، گردنكشى نكنيد كه از كوهها بلندتر نمىشويد. «وَ لا تَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحاً إِنَّكَ لَنْ تَخْرِقَ الْأَرْضَ وَ لَنْ تَبْلُغَ الْجِبالَ طُولًا» «1»
نمونههايى از تواضع اولياى الهى
1. شخص اوّل آفرينش كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله است، آنگونه مىنشست كه هيچ امتيازى بر ديگران نداشت و افرادى كه وارد مجلس مىشدند و حضرت را نمىشناختند، مىپرسيدند:
كدام يك از شما پيامبر است؟ «ايكم رسول الله» «2»
2. در سفرى كه براى تهيه غذا هر كس كارى را به عهده گرفت، پيامبر نيز كارى را به عهده گرفت و فرمود: «جمع كردن هيزم با من». «3»
3. همين كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله ديدند براى نشستنِ بعضى فرش نيست، عباى خود را دادند تا چند نفرى روى عباى حضرت بنشينند. «4»
پوشيدن لباس ساده، سوار شدن بر الاغ برهنه، شير دوشيدن، همنشينى با بردگان، سلام كردن به اطفال، وصله كردن كفش و لباس، پذيرفتن دعوت مردم، جارو كردن منزل، دست دادن به تمام افراد و سبك نشمردن غذا از سيرههاى حضرت بود. «5»
4. برخى شيعيان خواستند به احترام امام صادق عليه السلام حمّام را خلوت و به اصطلاح قُرق كنند، حضرت اجازه نداد و فرمود: «لا حاجة لى فى ذلك المؤمن اخف من ذلك» نيازى به اين كار نيست، زندگى مؤمن سادهتر از اين تشريفات است. «6»
«1». اسراء، 37.
«2». بحار، ج 47، ص 47.
«3». بحار، ج 47، سيره پيامبر.
«4». بحار، ج 16، ص 235.
«5». بحار، ج 16، ص 155 و بحار، ج 73، ص 208.
«6». بحار، ج 47، ص 47.
جلد 7 - صفحه 269
5. هر چه اصرار كردند كه سفرهى امام رضا عليه السلام از سفره غلامان جدا باشد، آن حضرت نپذيرفت. «1»
6. شخصى در حمّام، امام رضا عليه السلام را نشناخت و از او خواست تا او را كيسه بكشد، حضرت بدون معرّفى خود و با كمال وقار تقاضاى او را قبول كرد. همين كه آن شخص حضرت را شناخت، شروع به عذرخواهى كرد، حضرت او را دلدارى دادند. «2»
از نشانههاى تواضع، پذيرفتن پيشنهاد و انتقاد ديگران و نشستن در پايينتر از جايى است كه در شأن اوست.
پانویس
- پرش به بالا ↑ تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج8، ص: 247
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم