محمد بن مسلم ثقفی کوفی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
 
سطر ۱: سطر ۱:
محمد بن مسلم بن رباح (ریاحشاگرد دو امام [[شیعه]]، [[امام باقر]] علیه السلام و [[امام صادق]] علیه السلام بود. او یکی از [[اصحاب اجماع]] است و روایات بسیاری از این دو امام نقل کرده است.
+
'''«محمد بن مسلم ثقفی کوفی»''' (متوفی ۱۵۰ قاز فقها و محدثان موثق [[شیعه]] در قرن دوم قمری، و از اصحاب و راویان [[امام باقر]] و [[امام صادق]] علیهماالسلام است. او یکی از [[اصحاب اجماع]] بوده و روایات بسیاری از این دو امام بزرگوار نقل کرده است. امام صادق علیه‌السلام وی را از احیاگران مکتب امام باقر علیه‌السلام به شمار آورده است. کتاب «الأربعمائة مسألة فی أبواب الحلال والحرام» از آثار روایی اوست.
 +
{{شناسنامه عالم
 +
||نام کامل = محمد بن مسلم ثقفی کوفی
 +
||تصویر=
 +
||زادروز =
 +
|زادگاه =  [[کوفه]]
 +
|وفات =  ۱۵۰ قمری
 +
|مدفن = 
 +
|اساتید =  [[ابوحمزه ثمالی]]، [[حمران بن اعین شیبانی]]، [[زرارة بن اعین]]، محمد بن مسعود طائی،...
 +
|شاگردان =  [[هشام بن سالم]]، [[ابان بن عثمان]]، [[جمیل بن دراج]]، [[حریز بن عبدالله سجستانی|حریز بن عبدالله]]، [[حماد بن عثمان]]، علاء بن رزین قلاء،...
 +
|آثار = الأربعمائة مسألة فی أبواب الحلال والحرام، مسند محمد بن مسلم،...
 +
}}
 +
==زندگی‌نامه==
 +
محمد بن مسلم بن رباح (ریاح) در شهر [[کوفه]] متولد شد. [[کنیه|کنیه‌اش]] ابوجعفر، و ملقّب به القاب متعددی است که هر یک، به سبب وجود ویژگی‌های جسمی، اقتصادی و قبیله‌ای او می باشد. چون گردن او از اندازه معمول، کوتاه‌تر بود به «اوقص»، و چون بینایی یک چشم او مشکل داشت به «اَعور»، و به جهت این که پلک چشمش بیش از معمول حرکت می‌کرد به «حدّاج»، و به دلیل این که قدش کوتاه بود به «قصیر»، و چون به انگیزه صیانت از باورهای شیعی خود [[تقیه]] کرد و برهه‌ای از عمر خود را به آسیابانی گذراند به «طحّان» (آسیابان) و گاهی که به تجارت و داد و ستد روغن می‌پرداخت به «سمّان» (روغن‌فروش)، و چون اصالتاً تبار و نیاکان او از شهر [[طائف]] در سرزمین [[حجاز]] بودند به «طائفی» و به مناسبت این که از قبیله ثقیف بود ـ که این تیره بیشتر ساکن قلمرو طائف بودند ـ به «ثقفی» معروف و شهره بوده است.<ref> رجال الکشی، ج 2، ص 386؛ تنقیح المقال، ج 3، ص 184.</ref>
  
==ولادت و القاب==
+
محمد بن مسلم کوفی از اصحاب و راویان [[امام باقر]] و [[امام صادق]] علیهماالسلام بوده و دو سال از عصر امامت [[امام کاظم]] علیه‌السلام را نیز درک کرده است؛ چنانکه [[شیخ طوسی]] از او در شمار اصحاب امام کاظم نیز ذکر می کند. گفته اند: محمد بن مسلم ثقفی به مدت چهار سال متوالی در [[مدینه]] اقامت کرد و در این مدت به طور مستمر به محضر [[امام باقر]] علیه السلام بار می‌یافت و کسب دانش و [[حدیث]] می‌کرد.  
ولادت او در شهر [[کوفه]] بود. کنیه‌اش ابوجعفر، و ملقب به القاب زیادی است که هر یک، به سبب وجود ویژگی‌های جسمی، اقتصادی و قبیله‌ای است. چون گردن او از اندازه معمول، کوتاه‌تر بود به «اوقص»، و چون بینایی یک چشم او مشکل داشت به «اَعور»،<ref> الاعور: مَنْ ذَهَبَ حِسّ أحدِ عَینَیه.</ref> و به جهت این که پلک چشمش بیش از معمول حرکت می‌کرد به «حداج»،<ref> کثیر التحدیق بعینه.</ref> و به دلیل این که قدش کوتاه بود به «قصیر»، و چون به انگیزه صیانت از باورهای شیعی خود [[تقیه]] کرد و برهه‌ای از عمر خود را به آسیابانی گذراند به طحان (آسیابان) و گاهی که به تجارت و داد و ستد روغن می‌پرداخت به سمان (روغن‌فروش)، چون اصالتاً تیره و تبار و نیاکان او از شهر [[طائف]] در سرزمین [[حجاز]] بودند به «طائفی» و به مناسبت این که از قبیله و تبار ثقیف بود ـ که این تیره بیشتر ساکن قلمرو طائف بودند ـ به «ثقفی» معروف و شهره است.<ref> رجال الکشی، ج 2، ص 386، چاپ موسسه آل البیت؛ تنقیح المقال، ج 3، ص 184، چاپ سه جلدی.</ref>
 
  
==ویژگی‌ها==
+
[[محمد بن خالد طیالسی]] می‌گوید: محمد بن مسلم، در فاصله‌های زمانی از کوفه به مدینه می‌رفت و به حضور مولای خویش امام باقر شرفیاب می‌شد. در یکی از این ملاقات‌ها، امام رو کرد به محمد بن مسلم و فرمود: {{متن قرآن|«بَشّر المُخبِتین»}}<ref>[[سوره حج]]، 34.</ref>، بشارت باد به انسان‌های متواضع و فروتن! (اشاره به این که محمد بن مسلم از گروه فروتنان و انسان‌های بی‌آلایش است). طیالسی آنگاه این داستان جالب را نقل می‌کند که روزی از روزها، امام باقر علیه السلام به محمد بن مسلم فرمود: «محمد! هنگامی که به کوفه برگشتی، تواضع و فروتنی پیشه کن. کاری کن که مأموران دستگاه ستم‌پیشه [[بنی امیه|بنی‌امیه]] تو را مورد آزار و اذیت و شکنجه و زندان قرار ندهند». این یک دستورالعمل سیاسی و منطبق با شرایط زمان بود تا یاران حضرت، همانند محمد بن مسلم از شرّ و ستم دشمنان [[اهل البیت|اهل بیت]] علیهم‌السلام محفوظ بمانند. محمد بن مسلم نیز به کوفه که برگشت، به دستور امام عمل کرد و یک زنبیل پر از خرما برگرفت و کنار در [[مسجد]] رفت و شروع به خرمافروشی کرد. این عمل محمد بن مسلم که از بزرگان و شخصیت های معروف کوفه بود، تعجب همگان را برانگیخت. خویشاوندانش که متوجه این کار شدند، به او گفتند: آبروی ما را بردی، این کار در شأن تو نیست. محمد بن مسلم به آنان پاسخ داد: من خرمافروشی را رها نمی‌کنم؛ چرا که سرورم امام باقر علیه السلام چنین دستوری داده است. آنان گفتند: پس در خانه خود آسیابانی کن. او این پیشنهاد را پذیرفت و اسباب آسیاب کردن گندم را برایش فراهم کردند و او در درب می‌نشست و گندم یا جو آرد می‌کرد.<ref> رجال الکشی، ج 2، ص 395.</ref>
  
'''<I>1. کثرت حدیث:</I>'''
+
[[ابوعمرو کشی]] در [[رجال کشی|رجال]] خود باواسطه از این فقیه و محدث وارسته نقل می‌کند که گفت: در یکی از مسافرت‌هایم از کوفه به مدینه، در مدینه دچار بیماری بسیار سختی شدم؛ به گونه‌ای که در بستر بیماری افتادم و توان حرکت از من سلب شد؛ تا این که خبر بیماری من به مولایم امام باقر علیه السلام رسید. همان گونه که در بستر آه و ناله می‌کردم، دیدم خادم حضرت شربتی را که داخل ظرفی قرار داشت و روی آن را با پارچه پوشانده بود، نزد من آورد. سپس به من رو کرد و گفت: این شربت را بنوش! امام علیه السلام به من امر کرده که تا تو این را ننوشی، از نزد تو مرخص نشوم و به محضر امام بازنگردم. من هم به فرمان امام عمل کردم و آن را نوشیدم. آن شربت همانند مُشک خوشبو و بسیار خوش‌طعم و خنک بود. سپس خادم گفت: امام فرموده پس از این که شربت را نوشیدی، نزد من بیا. به هر حال چون آن را خوردم و در بدنم استقرار یافت، احساس کردم که سبک شده‌ام و دردم کاهش یافت. از جای خود حرکت کردم، چنان که گویی از قید و بند رها شده‌ام. در این جا بود که از سخن حضرت که فرموده بود نزد من بیا، دچار شگفتی شدم؛ چون من به هیچ روی توان حرکت کردن از بستر بیماری را نداشتم. بنابراین برخاستم و نزد آن امام مهربان روانه شدم. نزدیک خانه امام که رسیدم، اجازه ورود خواستم. امام علیه السلام از داخل خانه ندا کرد: بدنت خوب شد، داخل شو، داخل شو. بر حضرت وارد شدم؛ در حالی که گریه امانم را بریده و اشک بر گونه‌ام جاری بود. بر حجت خدا سلام کردم و دست و پای آن حضرت را بوسیدم. امام فرمود: ای محمد! چرا گریه می‌کنی؟ عرض کردم: جانم به فدایت! گریه می‌کنم بر دوری راه کوفه تا مدینه و فراهم نبودن زمینه در محضر شما و محروم بودن از نگریستن به سیمای ملکوتی شما و بهره‌مندی از دانش بیکران شما. امام باقر علیه السلام در پاسخ فرمود: این که گفتی تمکن مالی ماندن در این جا را نداری، ناراحت و نگران مباش. خداوند متعال، شیعیان و پیروان آل البیت را بدین امور امتحان و آزمایش می‌کند و بلا و سختی‌ها را متوجه آنان می‌سازد. اما این که گفتی غریبی و راهت دور است، پس تو به [[امام حسین]] علیه السلام اقتدا کن که از ما اهل بیت دور است و قبر او در کنار [[فرات]] قرار دارد. این که می‌گویی راه دور است، بدان که مؤمن حقیقی، در این جهان، غریب و تنهاست تا این که از این دنیای فریبنده و آکنده از همّ و غمّ به جوار رحمت حق تعالی رحلت کند. نیز این که گفتی اهل بیت را دوست داری، خداوند تبارک و تعالی [[نیت]] و اراده تو را می‌داند و به همین نیت تو پاداش نیکو خواهد داد.<ref> رجال الکشی، ج 2، ص 396.</ref>
  
از برجسته‌ترین ویژگی‌های این [[فقیه]] و [[محدث]] شیعی، تعداد شگفت‌انگیز روایات اوست. او این مطلب  را در گزارشی چنین  بازتاب داده:  
+
[[امام صادق]] علیه السلام نیز درباره او می فرماید: «کسی جز [[زراره]]، [[ابو بصیر]]، '''محمد بن مسلم''' و [[برید بن معاویه|بُرَید بن معاویه عجلی]] یاد و نام ما و سخنان پدرم را زنده نگه نداشته است. اگر اینها نبودند کسی احکام [[دین]] را استنباط نمی‌کرد. اینان پاسداران (حریم احکام) دین الهی و امینان پدرم بر حلال و حرام خداوند هستند. اینان در دنیا و در آخرت به ما از همه سبقت گرفته‌اند». <ref>کشّی، محمد بن عمر، اختیار معرفه الرجال‌، ص ۱۳۶-۱۳۷.</ref> همچنین آن‌ حضرت فرمود: «زراره، ابوبصیر، محمد بن مسلم و بُرَید از کسانی هستند که خداوند در مورد آنان فرموده است: {{متن قرآن|«والسّابقون السّابقون اولئک المقرّبون»}}؛<ref>[[سوره واقعه]]، 10-11.</ref> پیشی‌گرفتگان (در ایمان)، آنان به حقیقت مقربان درگاه (الهی) هستند.<ref>همان، ص ۱۳۶.</ref>
  
::هر زمان که در مسئله‌‌ای شرعی، دچار مشکل می‌شدم که دانستن حکم آن ضروری بود، به حضرت [[امام باقر]] علیه السلام و حضرت [[امام صادق]] علیه السلام مراجعه می‌کردم و طی سالیان متمادی که در [[مدینه]] اقامت داشتم و یا گاهی که از کوفه به مدینه می‌رفتم، حدود سی هزار [[حدیث]] از امام باقر علیه السلام شنیدم و شانزده هزار حدیث نیز از امام صادق علیه السلام فراگرفتم.<ref> رجال الکشی، ج 2، ص 387.</ref>
+
محمد بن مسلم ثقفی کوفی در سال ۱۵۰ قمری به سن هفتاد سالگی درگذشته است.
  
'''<I>2. مرجعیت در فتوا:</I>'''
+
==جایگاه علمی==
 +
محمد بن مسلم، [[فقیه]] عصر خویش شمرده شده است؛ عصری که از نظر رونق فقه و کثرت فقها بهترین اعصار بشمار می‌رود. حتی عبدالرحمان بن حجاج و [[حماد بن عثمان]] که خود دارای منزلت والایی در فقاهت بوده‌اند، گفته‌اند: «ما کان أحَدٌ مِنَ الشیعَةِ اَفْقهُ مِنْ محمد بن مسلم؛ هیچ یک از محدثان [[شیعه]]، فقیه‌تر از محمد بن مسلم نیست».<ref> رجال الکشی، ج 2، ص 390-391.</ref> او از اصحاب ششگانه [[امام باقر]] (علیه‌السّلام) بوده که به [[اصحاب اجماع]] معروفند. [[شیخ مفید]] وی را از سرسلسله فقهایی می‌داند که شیعه، حلال و حرام و دیگر احکام را از آنان گرفته است.
  
[[عبدالله بن ابی یعفور]] ـ که خود یکی از برگزیده‌ترین فقیهان و محدثان و از یاران امام صادق علیه السلام است ـ می‌‌گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: آقاجان! من قدرت و توان این را ندارم که در هر زمانی به محضر شما شرفیاب شوم و از کوفه به حجاز مسافرت کنم. گاهی اتفاق می‌افتد که برخی شیعیان شما در آن جا، به من مراجعه می‌کنند و از مسائل شرعی و وظایف خود از من می‌پرسند. بارها شده که من حکم آن را نمی‌دانم. شما چه دستوری می‌دهید؟
+
'''کثرت حدیث:'''
  
امام علیه السلام در پاسخ او فرمود: تو را چه شده که از محمد بن مسلم ثقفی غافلی؟ به او مراجعه و از او پرسش کن؛ چون او از دانش‌ آموختگان مکتب پدرم امام باقر علیه السلام است و از آن بزرگوار اخبار فراوانی را فراگرفته است.<ref> همان، ص 388.</ref>
+
از برجسته‌ترین ویژگی‌های این [[محدث]] بزرگ شیعی، تعداد شگفت‌انگیز روایات اوست؛ یک نظر گذرا بر کتب حدیث، فراوانی احادیث او را اثبات می‌کند. محمد بن مسلم خود این مطلب را در گزارشی چنین بیان کرده است: «هر زمان که در مسئله‌‌ای شرعی، دچار مشکل می‌شدم که دانستن حکم آن ضروری بود، به حضرت [[امام باقر]] علیه السلام و حضرت [[امام صادق]] علیه السلام مراجعه می‌کردم و طی سالیان متمادی که در [[مدینه]] اقامت داشتم و یا گاهی که از کوفه به مدینه می‌رفتم، حدود سی هزار [[حدیث]] از امام باقر علیه السلام شنیدم و شانزده هزار حدیث نیز از امام صادق علیه السلام فراگرفتم».<ref> رجال الکشی، ج 2، ص 387.</ref>
  
محمد بن مسلم نه تنها در این ساحت نزد پیروان [[اهل بیت]] علیهم‌السلام، که نزد مخالفان مکتب آل البیت علیهم‌السلام نیز معروف و مقبول بود. به عنوان نمونه، به داستان جالب ذیل عنایت شود.
+
'''مرجعیت در فتوا:'''
  
خود این فقیه و محدث گرانقدر بازگو می‌کند که: شبی پشت بام خانه‌ام خوابیده بودم که ناگهان با صدای در از خواب بیدار شدم. صدا کردم: پشت در کیست؟ او گفت: من شریک هستم! خداوند تو را رحمت کند. من از بالا به پایین نگریستم. با کمال شگفتی مشاهده کردم که زننده در خانه، خانمی است. تا مرا دید، گفت: من عروسی دارم که دچار درد زایمان بود. این درد آن چنان شدید بود که از دنیا رفت، ولی بچه‌اش در رحم او زنده است و نشانه حیات بچه‌ که حرکت کردن باشد، کاملاً مشهود است. وظیفه ما چیست؟ به زن گفتم: روزی در محضر فرزند پیامبر امام باقر علیه السلام بودم که همانند این سؤال از آن حضرت پرسیده شد. امام در پاسخ فرمود: اگر چنین رخدادی پیش آید، لازم است شکم زن را شکافته، بچه را از رحم او خارج کنند. ای خانم، بروید این کار را انجام دهید!
+
[[عبدالله بن ابی یعفور]] ـ که خود یکی از برگزیده‌ترین فقیهان و محدثان و از یاران [[امام صادق]] علیه السلام است ـ می‌‌گوید: به امام صادق عرض کردم: من قدرت و توان این را ندارم که در هر زمانی به محضر شما شرفیاب شوم و از [[کوفه]] به [[حجاز]] مسافرت کنم. گاهی اتفاق می‌افتد که برخی شیعیان شما در آن جا، به من مراجعه می‌کنند و از مسائل شرعی و وظایف خود از من می‌پرسند. بارها شده که من حکم آن را نمی‌دانم. شما چه دستوری می‌دهید؟ امام علیه السلام در پاسخ او فرمود: تو را چه شده که از محمد بن مسلم ثقفی غافلی؟ به او مراجعه و از او پرسش کن؛ چون او از دانش‌ آموختگان مکتب پدرم [[امام باقر]] علیه السلام است و از آن بزرگوار اخبار فراوانی را فراگرفته و یکی از چهره‌ های مورد اعتماد و آبرومند نزد پدرم بوده است.<ref> همان، ص 388.</ref>
  
سپس خطاب به او گفتم: من مردی هستم که در سایه تقیه و با حالت پنهانی زندگی می‌کنم و چندان معروف و مشهور نیستم؛ چه کسی مرا به تو معرفی کرد؟ او در پاسخ گفت: خدا تو ر رحمت کند. نزد [[ابوحنیفه]] صاحب الرای (اهل عمل به رای و قیاس) رفتم و حکم این مسئله را از او پرسیدم. او در پاسخ گفت: «من نمی‌دانم، بر تو باد که به محمد بن مسلم ثقفی مراجعه کنی؛ او می‌داند. وقتی نزد او رفتی، هر چه به تو فتوا داد، آن را برای من نیز بازگو کن». پس به او گفتم: برو به سلامت. محمد بن مسلم می‌افزاید: روز بعد که به مسجد رفتم، مشاهده کردم که ابوحنیفه از شاگردانش همین پرسش را ‌پرسید و خود جواب آن را داد. من تا سخن او را شنیدم، سرفه‌ای کردم (کنایه از این که به دروغ و فریب، ادعای فضل و دانش مکن) ابوحنیفه متوجه شد، رو به من کرد و گفت: خواهش می‌کنم مرا رها کن، بگذار زندگی کنم (و آبروی مرا نزد شاگردانم مریز).<ref> همان، ص 389.</ref>
+
محمد بن مسلم نه تنها در این زمینه نزد پیروان [[اهل بیت]] علیهم‌السلام، بلکه نزد مخالفان مکتب شیعه نیز معروف و مقبول بود. بر اساس گزارش‌ها، برخی از بزرگان [[اهل سنت]] برای حل مسائل علمی به او رجوع می‌کردند. خود این فقیه گرانقدر بازگو می‌کند که: شبی پشت بام خانه‌ام خوابیده بودم که ناگهان با صدای در از خواب بیدار شدم... من از بالا به پایین نگریستم، مشاهده کردم که پشت در، خانمی است. گفت: من عروسی دارم که دچار درد زایمان بود. این درد آن چنان شدید بود که از دنیا رفت، ولی بچه‌اش در رحم او زنده است و نشانه حیات بچه‌ کاملاً مشهود است. وظیفه ما چیست؟ به زن گفتم: روزی در محضر فرزند پیامبر امام باقر علیه السلام بودم که همانند این سؤال از آن حضرت پرسیده شد. امام در پاسخ فرمود: اگر چنین رخدادی پیش آید، لازم است شکم زن را شکافته، بچه را از رحم او خارج کنند. ای خانم، بروید این کار را انجام دهید! سپس خطاب به او گفتم... چه کسی مرا به تو معرفی کرد؟ او در پاسخ گفت: خدا تو ر رحمت کند، نزد [[ابوحنیفه]] رفتم و حکم این مسئله را از او پرسیدم. او در پاسخ گفت: «من نمی‌دانم، بر تو باد که به محمد بن مسلم ثقفی مراجعه کنی؛ او می‌داند. وقتی نزد او رفتی، هر چه به تو فتوا داد، آن را برای من نیز بازگو کن...».<ref> همان، ص 389.</ref>
  
'''<I>3. چهار سال در محضر امام:</I>'''
+
==فعالیت‌های علمی==
 +
محمد بن مسلم کوفی علاوه بر امامان علیهم اسلام، از برخی راویان مانند [[ابوحمزه ثمالی]]، [[حمران بن اعین شیبانی]]، [[زرارة بن اعین]] و محمد بن مسعود طائی روایت نقل کرده است.
  
[[هشام بن سالم]] می‌گوید که: محمد بن مسلم ثقفی کوفی به مدت چهار سال متوالی در مدینه اقامت کرد و در این مدت به طور مستمر به محضر امام باقر علیه السلام بار می‌یافت و کسب دانش و حدیث می‌کرد. از همین منظر است که در تبیین جایگاه بلند او گفته‌اند: «ما کان أحَدٌ مِنَ الشیعَةِ اَفْقهُ مِنْ محمد بن مسلم؛ هیچ یک از محدثان شیعی، فقیه‌تر از محمد بن مسلم نیست».<ref> همان، ص 390 و 391.</ref>
+
برخی راویان بزرگ شیعه نیز از وی روایت نقل کرده اند، از جمله: [[هشام بن سالم]]، [[ابان بن عثمان]]، [[جمیل بن دراج]]، [[حریز بن عبدالله سجستانی|حریز بن عبدالله]]، [[حماد بن عثمان]]، [[علی بن رئاب]]، [[عمر بن اذینه]] و علاء بن رزین قلاء -که بیشترین نقل را از محمد بن مسلم دارد.<ref>سبحانی، موسوعه طبقات فقها، ج۲، ص۵۲۲.</ref>
 
 
==داستان‌های مربوط به محمد بن مسلم==
 
 
 
'''<I>1. جعفری‌ فاطمی:</I>'''
 
 
 
[[ابوعمرو کشی|کشی]] باواسطه از [[زرارة بن اعين شيبانى|زرارة بن اعین]] ـ که از برجسته‌ترین یاران امام باقر و امام صادق علیهم‌السلام است ـ نقل می‌کند که او گفت: ابوکریبه ـ از راویان شیعی ـ و محمد بن مسلم ثقفی در طی یک رخداد، برای ادای شهادت، نزد قاضی کوفه ـ شریک بن عبدالله نخعی ـ حضور یافتند و شهادت دادند. قاضی که از قضات و کارگزاران مخالفان ـ [[اهل سنت]] ـ بود، در چهره نورانی آن دو خیره شد و چند لحظه‌ای به آنان نگریست. آن گاه افزود: جعفریان فاطمیان! (یعنی شما دو نفر از پیروان [[حضرت فاطمه]] (علیها السلام) و حضرت صادق (علیه السلام) و از شیعیان هستید، چگونه من شهادت شما را قبول کنم؟)
 
 
 
همین که آن دو، این سخن را از زبان قاضی شنیدند، شروع به گریستن کردند. قاضی که شگفت‌زده شده بود، گفت: چرا گریه می‌کنید؟ آن‌ها گفتند: تو ما را به انسان بزرگ و مطهری نسبت دادی که شاید ما لایق چنین انتسابی نباشیم؛ چون رفتار و اخلاق ما کاملاً بر سیره و دستورهای آنان انطباق ندارد( و شیعه کامل نیستیم) و چنانچه امام صادق علیه السلام ما را از شیعیان و رهروان راه خویش بداند، مایه فخر و مباهات و سرافرازی است. شریک بن عبدالله تبسمی کرد و گفت: اگر در میان جامعه مردانی باشند، باید همانند شما (انسا‌ن‌های صالح و برجسته و نورانی) باشند. سپس رو به منشی خود ولید کرد و گفت: ای ولید! این بار شهادت آنان را بپذیر.<ref> همان، ص 392.</ref>
 
 
 
'''<I>2. تقیه و دفع خطر دشمن:</I>'''
 
 
 
خالد طیالسی بازگو می‌کند که: محمد بن مسلم، در فاصله‌های زمانی از کوفه به مدینه می‌رفت و به حضور مولا و امام خویش شرفیاب می‌شد. در یکی از این ملاقات‌ها، امام رو کرد به محمد بن مسلم و فرمود: بشّر المُخبِتین، بشارت باد به انسان‌های متواضع و فروتن! (اشاره به این که محمد بن مسلم از گروه فروتنان و انسان‌های بی‌آلایش است).
 
 
 
خالد می‌افزاید: محمد بن مسلم ضمن این که یکی از بلند‌پایه‌ترین فقیهان و محدثان شیعه است، از تمکن مالی مناسبی هم برخوردار بود. آن‌گاه او این داستان جالب را نقل می‌کند که روزی از روزها، حضرت امام باقر علیه السلام به محمد بن مسلم فرمود: «محمد! هنگامی که به کوفه برگشتی، تواضع و فروتنی پیشه کن. کاری کن که مأموران دستگاه ستم‌پیشه [[بنی امیه|بنی‌امیه]] تو را مورد آزار و اذیت و شکنجه و زندان قرار ندهند». این یک دستورالعمل سیاسی و منطبق با شرایط زمان و مکان بود تا یاران حضرت، همانند محمد بن مسلم از شر و ستم دشمنان [[اهل البیت|اهل بیت]] علیهم‌السلام محفوظ بمانند. محمد بن مسلم که از زیرکی و فرزانگی ویژه‌ای برخوردار بود، راز و رمز و حکمت این دستور را با همه وجود درک کرد. او به کوفه که برگشت، به دستور امام عمل کرد و یک زنبیل پر از خرما برگرفت و کنار در مسجد رفت و شروع به خرمافروشی کرد. این عمل محمد بن مسلم که از بزرگان و شخصیت های معروف کوفه بود، تعجب همگان را برانگیخت. خویشاوندانش که متوجه این کار شدند، نزد او شتافتند و گفتند: آبروی ما و تیره و تبار ما را بردی، این کار در شأن تو نیست، برخیز که برویم. محمد بن مسلم به آنان پاسخ داد: من خرمافروشی را رها نمی‌کنم؛ چرا که سرورم امام باقر علیه السلام چنین دستوری داده است. آنان گفتند: پس در خانه خود آسیابانی کن. او این پیشنهاد را پذیرفت و اسباب آسیاب کردن گندم را برایش فراهم کردند و او در درب می‌نشست و گندم یا جو آرد می‌کرد.<ref> همان، ص 395.</ref>
 
 
 
'''<I>3. شفایافتن از بیماری:</I>'''
 
 
 
کشی در [[رجال کشی|رجال]] خود باواسطه از این فقیه و محدث وارسته نقل می‌کند که گفت: در یکی از مسافرت‌هایم از کوفه به مدینه، در مدینه دچار بیماری بسیار سختی شدم؛ به گونه‌ای که در بستر بیماری افتادم و توان حرکت از من سلب شد؛ تا این که خبر بیماری من به مولایم امام باقر علیه السلام رسید. همان گونه که در بستر آه و ناله می‌کردم، دیدم خادم حضرت شربتی را که داخل ظرفی قرار داشت و روی آن را با پارچه پوشانده بود، نزد من آورد. سپس به من رو کرد و گفت: این شربت را بنوش! امام علیه السلام به من امر کرده که تا تو این را ننوشی، از نزد تو مرخص نشوم و به محضر امام بازنگردم. من هم به فرمان امام عمل کردم و آن را نوشیدم. آن شربت همانند مشک خوشبو و بسیار خوش‌طعم و خنک بود. سپس خادم گفت: امام فرموده پس از این که شربت را نوشیدی، نزد من بیا. به هر حال چون آن را خوردم و در بدنم استقرار یافت، احساس کردم که سبک شده‌ام و دردم کاهش یافت. از جای خود حرکت کردم، چنان که گویی از قید و بند رها شده‌ام. در این جا بود که از سخن حضرت که فرموده بود نزد من بیا، دچار شگفتی شدم؛ چون من به هیچ روی توان حرکت کردن از بستر بیماری را نداشتم. بنابراین برخاستم و نزد آن امام مهربان روانه شدم. نزدیک خانه امام که رسیدم، اجازه ورود خواستم. امام علیه السلام از داخل خانه ندا کرد: بدنت خوب شد، داخل شو، داخل شو. بر حضرت وارد شدم؛ در حالی که گریه امانم را بریده و اشک بر گونه‌ام جاری بود. بر حجت خدا سلام کردم و دست و پای آن حضرت را بوسیدم. امام فرمود: ای محمد! چرا گریه می‌کنی؟ عرض کردم: جانم به فدایت! گریه می‌کنم بر دوری راه کوفه تا مدینه و فراهم نبودن زمینه در محضر شما و محروم بودن از نگریستن به سیمای ملکوتی شما و بهره‌مندی از دانش بیکران شما.
 
 
 
امام علیه السلام در پاسخ فرمود: این که گفتی تمکن مالی ماندن در این جا را نداری، ناراحت و نگران مباش. خداوند متعال، شیعیان و پیروان آل البیت را بدین امور امتحان و آزمایش می‌کند و بلا و سختی‌ها را متوجه آنان می‌سازد. اما این که گفتی غریبی و راهت دور است، پس تو به [[امام حسین]] علیه السلام اقتدا کن که از ما اهل بیت دور است و قبر او در کنار [[فرات]] قرار دارد. (عراق کجا، مدینه کجا؟) این که می‌گویی راه دور است، بدان که مؤمن حقیقی، در این جهان، غریب و تنهاست تا این که از این دنیای فریبنده و آکنده از هم و غم به جوار رحمت حق تعالی پرواز کند. نیز این که گفتی اهل بیت را دوست داری، خداوند تبارک و تعالی نیت و اراده تو را می‌داند و به همین نیت تو پاداش نیکو خواهد داد.<ref> همان، ص 396.</ref>
 
  
 +
همچنین محمد بن مسلم کتابی با عنوان «الأربعمائة مسألة فی أبواب الحلال و الحرام» تألیف کرده است که در آن به بررسی ۴۰۰ مسأله در باب [[احکام شرعی]] پرداخته است.<ref>نجاشی، رجال، ۱۴۲۴ق، ص۳۲۴.</ref>
 
==پانویس==
 
==پانویس==
 
<references />
 
<references />
سطر ۵۳: سطر ۴۸:
 
==منابع==
 
==منابع==
  
*[[حاج شیخ عباس قمی]]، [[منتهی الآمال]]، قسمت دوم، باب نهم: در تاريخ حضرت صادق عليه السلام.
+
*[[منتهی الآمال]]، شیخ عباس قمی، قسمت دوم، باب نهم: در تاريخ حضرت صادق عليه‌السلام.
*ابوالحسن ربانی صالح‌آبادی، کوثر، پاییز 1387، شماره 75.
+
*"برگی زرین از زندگی محمد بن مسلم ثقفی کوفی"، ابوالحسن ربانی صالح‌آبادی، فرهنگ کوثر، پاییز 1387، شماره 75.
*ستارگان درخشان (جلد 7) (سرگذشت حضرت امام محمد باقر)؛ محمد جواد نجفی؛ کتابفروشی اسلامیه چاپ پنجم 1376. در دسترس در [http://www.ashoora.ir/%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%B4%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85-%D8%A8%D8%A7%D9%82%D8%B1-%D8%B9/article/386.html پایگاه جامع عاشورا]، بازیابی: 29 بهمن 1392.
+
*ستارگان درخشان (سرگذشت حضرت امام محمد باقر)، محمدجواد نجفی، جلد 7، کتابفروشی اسلامیه، 1376.
 +
*"راویان امام صادق(علیه‌السلام)"، سایت مجمع جهانی شیعه‌شناسی، بازیابی 30 بهمن 1397.  
  
 
[[Category:اصحاب اهل البیت علیهم السلام]]
 
[[Category:اصحاب اهل البیت علیهم السلام]]
 
[[رده:اصحاب امام باقر علیه السلام]]
 
[[رده:اصحاب امام باقر علیه السلام]]
 
[[رده:اصحاب امام صادق علیه السلام]]
 
[[رده:اصحاب امام صادق علیه السلام]]
[[رده:راویان حدیث]]
+
[[رده:علمای قرن دوم]][[رده:علماء شیعه]][[رده:راویان حدیث]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۷ ژانویهٔ ۲۰۲۵، ساعت ۱۱:۱۸

«محمد بن مسلم ثقفی کوفی» (متوفی ۱۵۰ ق)، از فقها و محدثان موثق شیعه در قرن دوم قمری، و از اصحاب و راویان امام باقر و امام صادق علیهماالسلام است. او یکی از اصحاب اجماع بوده و روایات بسیاری از این دو امام بزرگوار نقل کرده است. امام صادق علیه‌السلام وی را از احیاگران مکتب امام باقر علیه‌السلام به شمار آورده است. کتاب «الأربعمائة مسألة فی أبواب الحلال والحرام» از آثار روایی اوست.

نام کامل محمد بن مسلم ثقفی کوفی
زادگاه کوفه
وفات ۱۵۰ قمری

Line.png

اساتید

ابوحمزه ثمالی، حمران بن اعین شیبانی، زرارة بن اعین، محمد بن مسعود طائی،...

شاگردان

هشام بن سالم، ابان بن عثمان، جمیل بن دراج، حریز بن عبدالله، حماد بن عثمان، علاء بن رزین قلاء،...

آثار

الأربعمائة مسألة فی أبواب الحلال والحرام، مسند محمد بن مسلم،...

زندگی‌نامه

محمد بن مسلم بن رباح (ریاح) در شهر کوفه متولد شد. کنیه‌اش ابوجعفر، و ملقّب به القاب متعددی است که هر یک، به سبب وجود ویژگی‌های جسمی، اقتصادی و قبیله‌ای او می باشد. چون گردن او از اندازه معمول، کوتاه‌تر بود به «اوقص»، و چون بینایی یک چشم او مشکل داشت به «اَعور»، و به جهت این که پلک چشمش بیش از معمول حرکت می‌کرد به «حدّاج»، و به دلیل این که قدش کوتاه بود به «قصیر»، و چون به انگیزه صیانت از باورهای شیعی خود تقیه کرد و برهه‌ای از عمر خود را به آسیابانی گذراند به «طحّان» (آسیابان) و گاهی که به تجارت و داد و ستد روغن می‌پرداخت به «سمّان» (روغن‌فروش)، و چون اصالتاً تبار و نیاکان او از شهر طائف در سرزمین حجاز بودند به «طائفی» و به مناسبت این که از قبیله ثقیف بود ـ که این تیره بیشتر ساکن قلمرو طائف بودند ـ به «ثقفی» معروف و شهره بوده است.[۱]

محمد بن مسلم کوفی از اصحاب و راویان امام باقر و امام صادق علیهماالسلام بوده و دو سال از عصر امامت امام کاظم علیه‌السلام را نیز درک کرده است؛ چنانکه شیخ طوسی از او در شمار اصحاب امام کاظم نیز ذکر می کند. گفته اند: محمد بن مسلم ثقفی به مدت چهار سال متوالی در مدینه اقامت کرد و در این مدت به طور مستمر به محضر امام باقر علیه السلام بار می‌یافت و کسب دانش و حدیث می‌کرد.

محمد بن خالد طیالسی می‌گوید: محمد بن مسلم، در فاصله‌های زمانی از کوفه به مدینه می‌رفت و به حضور مولای خویش امام باقر شرفیاب می‌شد. در یکی از این ملاقات‌ها، امام رو کرد به محمد بن مسلم و فرمود: «بَشّر المُخبِتین»[۲]، بشارت باد به انسان‌های متواضع و فروتن! (اشاره به این که محمد بن مسلم از گروه فروتنان و انسان‌های بی‌آلایش است). طیالسی آنگاه این داستان جالب را نقل می‌کند که روزی از روزها، امام باقر علیه السلام به محمد بن مسلم فرمود: «محمد! هنگامی که به کوفه برگشتی، تواضع و فروتنی پیشه کن. کاری کن که مأموران دستگاه ستم‌پیشه بنی‌امیه تو را مورد آزار و اذیت و شکنجه و زندان قرار ندهند». این یک دستورالعمل سیاسی و منطبق با شرایط زمان بود تا یاران حضرت، همانند محمد بن مسلم از شرّ و ستم دشمنان اهل بیت علیهم‌السلام محفوظ بمانند. محمد بن مسلم نیز به کوفه که برگشت، به دستور امام عمل کرد و یک زنبیل پر از خرما برگرفت و کنار در مسجد رفت و شروع به خرمافروشی کرد. این عمل محمد بن مسلم که از بزرگان و شخصیت های معروف کوفه بود، تعجب همگان را برانگیخت. خویشاوندانش که متوجه این کار شدند، به او گفتند: آبروی ما را بردی، این کار در شأن تو نیست. محمد بن مسلم به آنان پاسخ داد: من خرمافروشی را رها نمی‌کنم؛ چرا که سرورم امام باقر علیه السلام چنین دستوری داده است. آنان گفتند: پس در خانه خود آسیابانی کن. او این پیشنهاد را پذیرفت و اسباب آسیاب کردن گندم را برایش فراهم کردند و او در درب می‌نشست و گندم یا جو آرد می‌کرد.[۳]

ابوعمرو کشی در رجال خود باواسطه از این فقیه و محدث وارسته نقل می‌کند که گفت: در یکی از مسافرت‌هایم از کوفه به مدینه، در مدینه دچار بیماری بسیار سختی شدم؛ به گونه‌ای که در بستر بیماری افتادم و توان حرکت از من سلب شد؛ تا این که خبر بیماری من به مولایم امام باقر علیه السلام رسید. همان گونه که در بستر آه و ناله می‌کردم، دیدم خادم حضرت شربتی را که داخل ظرفی قرار داشت و روی آن را با پارچه پوشانده بود، نزد من آورد. سپس به من رو کرد و گفت: این شربت را بنوش! امام علیه السلام به من امر کرده که تا تو این را ننوشی، از نزد تو مرخص نشوم و به محضر امام بازنگردم. من هم به فرمان امام عمل کردم و آن را نوشیدم. آن شربت همانند مُشک خوشبو و بسیار خوش‌طعم و خنک بود. سپس خادم گفت: امام فرموده پس از این که شربت را نوشیدی، نزد من بیا. به هر حال چون آن را خوردم و در بدنم استقرار یافت، احساس کردم که سبک شده‌ام و دردم کاهش یافت. از جای خود حرکت کردم، چنان که گویی از قید و بند رها شده‌ام. در این جا بود که از سخن حضرت که فرموده بود نزد من بیا، دچار شگفتی شدم؛ چون من به هیچ روی توان حرکت کردن از بستر بیماری را نداشتم. بنابراین برخاستم و نزد آن امام مهربان روانه شدم. نزدیک خانه امام که رسیدم، اجازه ورود خواستم. امام علیه السلام از داخل خانه ندا کرد: بدنت خوب شد، داخل شو، داخل شو. بر حضرت وارد شدم؛ در حالی که گریه امانم را بریده و اشک بر گونه‌ام جاری بود. بر حجت خدا سلام کردم و دست و پای آن حضرت را بوسیدم. امام فرمود: ای محمد! چرا گریه می‌کنی؟ عرض کردم: جانم به فدایت! گریه می‌کنم بر دوری راه کوفه تا مدینه و فراهم نبودن زمینه در محضر شما و محروم بودن از نگریستن به سیمای ملکوتی شما و بهره‌مندی از دانش بیکران شما. امام باقر علیه السلام در پاسخ فرمود: این که گفتی تمکن مالی ماندن در این جا را نداری، ناراحت و نگران مباش. خداوند متعال، شیعیان و پیروان آل البیت را بدین امور امتحان و آزمایش می‌کند و بلا و سختی‌ها را متوجه آنان می‌سازد. اما این که گفتی غریبی و راهت دور است، پس تو به امام حسین علیه السلام اقتدا کن که از ما اهل بیت دور است و قبر او در کنار فرات قرار دارد. این که می‌گویی راه دور است، بدان که مؤمن حقیقی، در این جهان، غریب و تنهاست تا این که از این دنیای فریبنده و آکنده از همّ و غمّ به جوار رحمت حق تعالی رحلت کند. نیز این که گفتی اهل بیت را دوست داری، خداوند تبارک و تعالی نیت و اراده تو را می‌داند و به همین نیت تو پاداش نیکو خواهد داد.[۴]

امام صادق علیه السلام نیز درباره او می فرماید: «کسی جز زراره، ابو بصیر، محمد بن مسلم و بُرَید بن معاویه عجلی یاد و نام ما و سخنان پدرم را زنده نگه نداشته است. اگر اینها نبودند کسی احکام دین را استنباط نمی‌کرد. اینان پاسداران (حریم احکام) دین الهی و امینان پدرم بر حلال و حرام خداوند هستند. اینان در دنیا و در آخرت به ما از همه سبقت گرفته‌اند». [۵] همچنین آن‌ حضرت فرمود: «زراره، ابوبصیر، محمد بن مسلم و بُرَید از کسانی هستند که خداوند در مورد آنان فرموده است: «والسّابقون السّابقون اولئک المقرّبون»؛[۶] پیشی‌گرفتگان (در ایمان)، آنان به حقیقت مقربان درگاه (الهی) هستند.[۷]

محمد بن مسلم ثقفی کوفی در سال ۱۵۰ قمری به سن هفتاد سالگی درگذشته است.

جایگاه علمی

محمد بن مسلم، فقیه عصر خویش شمرده شده است؛ عصری که از نظر رونق فقه و کثرت فقها بهترین اعصار بشمار می‌رود. حتی عبدالرحمان بن حجاج و حماد بن عثمان که خود دارای منزلت والایی در فقاهت بوده‌اند، گفته‌اند: «ما کان أحَدٌ مِنَ الشیعَةِ اَفْقهُ مِنْ محمد بن مسلم؛ هیچ یک از محدثان شیعه، فقیه‌تر از محمد بن مسلم نیست».[۸] او از اصحاب ششگانه امام باقر (علیه‌السّلام) بوده که به اصحاب اجماع معروفند. شیخ مفید وی را از سرسلسله فقهایی می‌داند که شیعه، حلال و حرام و دیگر احکام را از آنان گرفته است.

کثرت حدیث:

از برجسته‌ترین ویژگی‌های این محدث بزرگ شیعی، تعداد شگفت‌انگیز روایات اوست؛ یک نظر گذرا بر کتب حدیث، فراوانی احادیث او را اثبات می‌کند. محمد بن مسلم خود این مطلب را در گزارشی چنین بیان کرده است: «هر زمان که در مسئله‌‌ای شرعی، دچار مشکل می‌شدم که دانستن حکم آن ضروری بود، به حضرت امام باقر علیه السلام و حضرت امام صادق علیه السلام مراجعه می‌کردم و طی سالیان متمادی که در مدینه اقامت داشتم و یا گاهی که از کوفه به مدینه می‌رفتم، حدود سی هزار حدیث از امام باقر علیه السلام شنیدم و شانزده هزار حدیث نیز از امام صادق علیه السلام فراگرفتم».[۹]

مرجعیت در فتوا:

عبدالله بن ابی یعفور ـ که خود یکی از برگزیده‌ترین فقیهان و محدثان و از یاران امام صادق علیه السلام است ـ می‌‌گوید: به امام صادق عرض کردم: من قدرت و توان این را ندارم که در هر زمانی به محضر شما شرفیاب شوم و از کوفه به حجاز مسافرت کنم. گاهی اتفاق می‌افتد که برخی شیعیان شما در آن جا، به من مراجعه می‌کنند و از مسائل شرعی و وظایف خود از من می‌پرسند. بارها شده که من حکم آن را نمی‌دانم. شما چه دستوری می‌دهید؟ امام علیه السلام در پاسخ او فرمود: تو را چه شده که از محمد بن مسلم ثقفی غافلی؟ به او مراجعه و از او پرسش کن؛ چون او از دانش‌ آموختگان مکتب پدرم امام باقر علیه السلام است و از آن بزرگوار اخبار فراوانی را فراگرفته و یکی از چهره‌ های مورد اعتماد و آبرومند نزد پدرم بوده است.[۱۰]

محمد بن مسلم نه تنها در این زمینه نزد پیروان اهل بیت علیهم‌السلام، بلکه نزد مخالفان مکتب شیعه نیز معروف و مقبول بود. بر اساس گزارش‌ها، برخی از بزرگان اهل سنت برای حل مسائل علمی به او رجوع می‌کردند. خود این فقیه گرانقدر بازگو می‌کند که: شبی پشت بام خانه‌ام خوابیده بودم که ناگهان با صدای در از خواب بیدار شدم... من از بالا به پایین نگریستم، مشاهده کردم که پشت در، خانمی است. گفت: من عروسی دارم که دچار درد زایمان بود. این درد آن چنان شدید بود که از دنیا رفت، ولی بچه‌اش در رحم او زنده است و نشانه حیات بچه‌ کاملاً مشهود است. وظیفه ما چیست؟ به زن گفتم: روزی در محضر فرزند پیامبر امام باقر علیه السلام بودم که همانند این سؤال از آن حضرت پرسیده شد. امام در پاسخ فرمود: اگر چنین رخدادی پیش آید، لازم است شکم زن را شکافته، بچه را از رحم او خارج کنند. ای خانم، بروید این کار را انجام دهید! سپس خطاب به او گفتم... چه کسی مرا به تو معرفی کرد؟ او در پاسخ گفت: خدا تو ر رحمت کند، نزد ابوحنیفه رفتم و حکم این مسئله را از او پرسیدم. او در پاسخ گفت: «من نمی‌دانم، بر تو باد که به محمد بن مسلم ثقفی مراجعه کنی؛ او می‌داند. وقتی نزد او رفتی، هر چه به تو فتوا داد، آن را برای من نیز بازگو کن...».[۱۱]

فعالیت‌های علمی

محمد بن مسلم کوفی علاوه بر امامان علیهم اسلام، از برخی راویان مانند ابوحمزه ثمالی، حمران بن اعین شیبانی، زرارة بن اعین و محمد بن مسعود طائی روایت نقل کرده است.

برخی راویان بزرگ شیعه نیز از وی روایت نقل کرده اند، از جمله: هشام بن سالم، ابان بن عثمان، جمیل بن دراج، حریز بن عبدالله، حماد بن عثمان، علی بن رئاب، عمر بن اذینه و علاء بن رزین قلاء -که بیشترین نقل را از محمد بن مسلم دارد.[۱۲]

همچنین محمد بن مسلم کتابی با عنوان «الأربعمائة مسألة فی أبواب الحلال و الحرام» تألیف کرده است که در آن به بررسی ۴۰۰ مسأله در باب احکام شرعی پرداخته است.[۱۳]

پانویس

  1. رجال الکشی، ج 2، ص 386؛ تنقیح المقال، ج 3، ص 184.
  2. سوره حج، 34.
  3. رجال الکشی، ج 2، ص 395.
  4. رجال الکشی، ج 2، ص 396.
  5. کشّی، محمد بن عمر، اختیار معرفه الرجال‌، ص ۱۳۶-۱۳۷.
  6. سوره واقعه، 10-11.
  7. همان، ص ۱۳۶.
  8. رجال الکشی، ج 2، ص 390-391.
  9. رجال الکشی، ج 2، ص 387.
  10. همان، ص 388.
  11. همان، ص 389.
  12. سبحانی، موسوعه طبقات فقها، ج۲، ص۵۲۲.
  13. نجاشی، رجال، ۱۴۲۴ق، ص۳۲۴.

منابع

  • منتهی الآمال، شیخ عباس قمی، قسمت دوم، باب نهم: در تاريخ حضرت صادق عليه‌السلام.
  • "برگی زرین از زندگی محمد بن مسلم ثقفی کوفی"، ابوالحسن ربانی صالح‌آبادی، فرهنگ کوثر، پاییز 1387، شماره 75.
  • ستارگان درخشان (سرگذشت حضرت امام محمد باقر)، محمدجواد نجفی، جلد 7، کتابفروشی اسلامیه، 1376.
  • "راویان امام صادق(علیه‌السلام)"، سایت مجمع جهانی شیعه‌شناسی، بازیابی 30 بهمن 1397.
مسابقه از خطبه ۱۱۱ نهج البلاغه