توبه: تفاوت بین نسخهها
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) |
|||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
− | {{خوب}} | + | {{خوب}}«توبه» واژهای [[قرآن|قرآنی]] است و در اصطلاح به معنای بازگشت به سوی [[خدا]] و پشیمانی از [[گناه]] و خطاست. |
+ | |||
==تعریف توبه== | ==تعریف توبه== | ||
− | واژه | + | واژه «توبه» به معنای بازگشت است. در [[قرآن|قرآن کریم]] آمده {{متن قرآن|«فَمَن تَابَ مِن بَعْدِ ظُلْمِهِ وَأَصْلَحَ فَإِنَّ اللّهَ يَتُوبُ عَلَيْهِ»}} ([[سوره مائده]]، 39) هر کسی توبه نماید پس از [[گناه]] و نیکوکار شود خداوند سوی او باز می گردد. |
− | توبه از | + | توبه از بنده، بازگشت به خداست و از خدا، رضای او از بنده پس از قهر و خشم است و گویند توبه پشیمان شدن از گناه است یا از هر کار که بهتر از آن می توانست و نکرد. |
− | [[ملا محمد مهدی نراقی|نراقی]] در کتاب [[جامع السعادات]] در معنای توبه می نویسد: توبه ترك گناهان كنونى و عزم بر ترك آنها در آينده و تلافى و تدارك تقصير گذشته است.<ref>علم اخلاق اسلامى( | + | [[ملا محمد مهدی نراقی|ملا مهدی نراقی]] در کتاب [[جامع السعادات]] در معنای توبه می نویسد: توبه ترك گناهان كنونى و عزم بر ترك آنها در آينده و تلافى و تدارك تقصير گذشته است.<ref>علم اخلاق اسلامى (ترجمه جامع السعادات نوشته مولی مهدی نراقی)، سيد جلال الدين مجتبوى، حكمت، تهران، 1377 ش، چاپ چهارم، ج3، ص 65.</ref> |
− | [[اميرمؤمنان عليه السلام | + | [[امام علی علیه السلام|اميرمؤمنان]] عليه السلام توبه را چنين معنى مى كند: «التَّوْبَةُ نَدَمٌ بِالْقَلْبِ وَاسْتِغْفارٌ بِاللِّسانِ وَ تَرْكٌ بِالْجَوارِحِ وَاضْمارُ أنْ لايَعُودَ»؛ توبه (عبارت از) پشيمانى قلبى، آمرزش خواهى زبانى، ترك (عملى) گناه با اندام و تصميم بر عدم بازگشت (به گناه) است.<ref>اخلاق و تربيت اسلامى، على اصغر الهامى نيا، ص 15 به نقل از شرح غررالحكم، ج 2، ص 126.</ref> |
==واجب بودن توبه== | ==واجب بودن توبه== | ||
− | مرحوم نراقی | + | مرحوم [[ملا محمدمهدی نراقی|ملا مهدی نراقی]] در مورد وجوب توبه می گوید: توبه از همه گناهان [[واجب]] است به [[اجماع]] و نقل ([[قرآن]] و [[حدیث]]) و [[عقل]]. اما اجماع، شكى در فراهم بودن آن نيست و اما نقل، مانند قول خداى تعالى: {{متن قرآن|«وَتُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِيعًا أَيُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ»}} ([[سوره نور]]، 31) «اى مؤمنان همگى توبه به خدا بريد (به سوى خدا بازگشت نمائيد) شايد رستگار شويد». |
− | و نيز قول او | + | و نيز قول او تعالى: {{متن قرآن|«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحًا عَسَىٰ رَبُّكُمْ أَنْ يُكَفِّرَ عَنْكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ»}} ([[سوره تحريم]]، 8) «اى كسانى كه ايمان آوردهايد به سوى خدا توبه كنيد توبهاى صادقانه و صميمانه شايد پروردگارتان بديها (گناهان)تان را بپوشاند». |
− | و معنى | + | و معنى نصوح، خالص براى خداست كه از شوائب اغراض، از مال يا جاه يا ترس از سلطان يا عدم قدرت بر گناه و نداشتن اسباب آن، خالى باشد و اين امر براى وجوب است، پس توبه به مقتضاى اين دو آيه واجب است. |
− | و اما [[عقل]] | + | و اما [[عقل]]؛ كسى كه معنى وجوب و معنى توبه را بداند در ثبوت و تحقّق وجوب توبه شك نمىكند. بيان مطلب اين است كه: معنى و حقيقت واجب چيزى است كه وصول به سعادت جاويد و نجات از هلاكت ابدى متوقّف بر آن است، و اگر سعادت و شقاوت به فعل و ترك چيزى تعلّق و ارتباط نداشته باشد وجوب آن معنى ندارد، پس واجب وسيله و دستاويزى است به سوى سعادت هميشگى. و شكّى نيست كه در خانه بقا و جاودانى سعادتى نخواهد بود مگر با لقاء خدا و انس به او، و هر كه از اين ديدار و وصال محجوب باشد از مشاهده جلال و جمال الهى محروم خواهد بود، و او ناچار شقى و بدبخت است، هم به آتش فراق مىسوزد و هم به آتش [[جهنم|دوزخ]]. امّا آنچه آدمى را از لقاء خدا دور مىكند چيزى جز پيروى از شهوات نفسانى و غضب و انس به اين جهان فانى، كه از اينها به گناهان تعبير مىشود، نيست. و انسان به ديدار خدا نزديك نمىشود مگر آنكه دلبستگى به كالاى فريبنده اين عالم را بگسلد و بكلّى به خدا روى آورد، و به وسيله پايدارى و مداومت ذكر در طلب انس به او باشد و با دوام و پيوستگى فكر در عظمت و جلال و جمال او به قدر توانائى محبّت او را بجويد. و شكّى نيست كه انصراف از راه دورى (از خدا) و شقاوت براى وصول به قرب (به خدا) و سعادت واجب است، و اين حاصل نمىشود مگر با توبه كه عبارت است از علم و ندامت و عزم، و معنى واجب همين است، پس توبه قطعا واجب است.<ref> علم اخلاق اسلامى(ترجمه جامع السعادات)، ج3، ص72 و 73.</ref> |
==قبول توبه== | ==قبول توبه== | ||
− | توبه اى كه جامع شرايط باشد به اجماع علما مقبول است، و دليل آن گفتار خداى تعالى است كه مى فرمايد: {{متن قرآن|«وَهُوَ الَّذِي يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبَادِهِ»}} ([[سوره شورى]]، 25) «اوست كه توبه بندگان را مى پذيرد». | + | توبه اى كه جامع شرايط باشد به [[اجماع]] علما مقبول است، و دليل آن گفتار خداى تعالى است كه مى فرمايد: {{متن قرآن|«وَهُوَ الَّذِي يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبَادِهِ»}} ([[سوره شورى]]، 25) «اوست كه توبه بندگان را مى پذيرد». |
− | و مى فرمايد: {{متن قرآن| «غَافِرِ الذَّنْبِ وَقَابِلِ | + | و مى فرمايد: {{متن قرآن| «غَافِرِ الذَّنْبِ وَقَابِلِ التَّوْبِ»}} ([[سوره مؤمن]]، 3) «آمرزنده گناه و پذيرنده توبه». |
و مى فرمايد: {{متن قرآن|«وَمَنْ يَعْمَلْ سُوءًا أَوْ يَظْلِمْ نَفْسَهُ ثُمَّ يَسْتَغْفِرِ اللَّهَ يَجِدِ اللَّهَ غَفُورًا رَحِيمًا»}} ([[سوره نساء]]، 110) «هر كه بدى كند يا به خود ستم كند آنگاه از خدا آمرزش بخواهد خدا را آمرزنده و بخشاينده مىيابد». | و مى فرمايد: {{متن قرآن|«وَمَنْ يَعْمَلْ سُوءًا أَوْ يَظْلِمْ نَفْسَهُ ثُمَّ يَسْتَغْفِرِ اللَّهَ يَجِدِ اللَّهَ غَفُورًا رَحِيمًا»}} ([[سوره نساء]]، 110) «هر كه بدى كند يا به خود ستم كند آنگاه از خدا آمرزش بخواهد خدا را آمرزنده و بخشاينده مىيابد». | ||
سطر ۲۹: | سطر ۳۰: | ||
==چگونگی توبه از گناهان== | ==چگونگی توبه از گناهان== | ||
− | مطابق با آیه {{متن قرآن|«فَمَنْ تَابَ مِنْ بَعْدِ ظُلْمِهِ وَأَصْلَحَ فَإِنَّ اللَّهَ يَتُوبُ عَلَيْهِ»}} (سوره مائده | + | مطابق با آیه {{متن قرآن|«فَمَنْ تَابَ مِنْ بَعْدِ ظُلْمِهِ وَأَصْلَحَ فَإِنَّ اللَّهَ يَتُوبُ عَلَيْهِ»}} ([[سوره مائده]]، 39)؛ هر کسی توبه نماید پس از گناه و نیکوکار شود، خداوند سوی او باز می گردد. یعنی اگر پشیمان شود اما نیکوکار نشود خدا توبه او را نمی پذیرد.<ref> نثر طوبی، علامه شعرانی، ج1، ص 108 </ref> |
− | مرحوم نراقی در مورد چگونگی توبه | + | مرحوم [[ملا محمدمهدی نراقی|ملا مهدی نراقی]] در مورد چگونگی توبه می گوید: [[گناهان]] از حيث تعلق توبه به آنها و چگونگى خروج از آنها به سه گونه تقسيم مىشوند: |
− | * ترك طاعات واجب: از نماز و روزه و زكات و خمس و كفّاره و غير اينها. راه توبه از اينها اين است كه | + | *ترك طاعات واجب: از [[نماز]] و [[روزه]] و [[زكات]] و [[خمس]] و [[كفاره|كفّاره]] و غير اينها. راه توبه از اينها اين است كه در بجا آوردن و قضاء آنها به قدر امكان بكوشد. |
− | * محرّماتى كه بين بنده و خداست، يعنى افعال ناروائى كه در شرع منع شده و اينها حقوق اللّه است: مانند [[شرابخوارى]] | + | *محرّماتى كه بين بنده و خداست، يعنى افعال ناروائى كه در [[شرع]] منع شده و اينها حقوق اللّه است: مانند [[شراب خواری|شرابخوارى]] و ساز و دف و ناى زدن و [[دروغگوئى]] و [[زنا]]. راه توبه از اينها پشيمانى بر آنها و عزم بر ترك آنها در آينده است. |
− | * گناهانى كه بين او و بندگان خداست، كه از آنها به | + | *گناهانى كه بين او و بندگان خداست، كه از آنها به [[حق الناس]] تعبير مىشود، و كار در آنها دشوارتر و مشكلتر است، و آن يا در مال است يا در جان يا در [[آبرو]] يا در اهل و فرزندان يا در دين؛ |
− | آنچه در مال است: بر او واجب است كه آن را در صورت امكان به صاحبش برگرداند، و اگر به سبب تنگدستى نمىتواند آن را ادا كند از وى | + | # آنچه در مال است: بر او واجب است كه آن را در صورت امكان به صاحبش برگرداند، و اگر به سبب تنگدستى نمىتواند آن را ادا كند از وى حلیت خواهد، و اگر او را حلال نكند يا دسترسى به وى نباشد يا در گذشته است و وارثى نيز ندارد، اگر مىتواند از طرف او [[صدقه|تصدّق]] دهد، و گرنه بايد به درگاه خداوند تضرّع و زارى كند كه در [[قيامت]] وى را از او راضى گرداند، و براى وى كارهاى نيك بجا آورد و آمرزش بخواهد، تا در قيامت عوض آن حق باشد، زيرا هر كه بر ديگرى حقّى داشته باشد لا بد در قيامت عوض حقّ خود مىگيرد، يا از طاعات او يا بدين وسيله كه آن ديگرى بعضى از سيّئات وى را تحمّل نمايد. |
− | + | # و آنچه در جان است: اگر از راه خطا بر او جنايتى كرده باشد مثل اينكه او را كشته باشد واجب است كه [[دیه|ديه]] او را بدهد، و اگر عمدى باشد واجب است كه تمكين كند تا صاحب حق يا اولياء او [[قصاص]] نمايند يا او را حلال كنند، و اگر به اينها دسترس نباشد بايد هر چه بيشتر در آزادى بردگان بكوشد، زيرا اين نوعى احياء و ايجاد است كه بيش از آن در قدرت انسان نيست، و در مقابل كشتن و ميراندن است، و بر اوست كه به وسيله تضرّع و زارى به سوى خدا بازگشت كند تا روز قيامت صاحب حق را از او راضى گرداند. | |
− | و آنچه در جان است: اگر از راه خطا بر او جنايتى كرده باشد مثل اينكه او را كشته باشد واجب است كه ديه او را بدهد، و اگر عمدى باشد واجب است كه تمكين كند تا صاحب حق يا اولياء او قصاص نمايند يا او را حلال كنند، و اگر به اينها دسترس نباشد بايد هر چه بيشتر در آزادى بردگان بكوشد، زيرا اين نوعى احياء و ايجاد است كه بيش از آن در قدرت انسان نيست، و در مقابل كشتن و ميراندن است، و بر اوست كه به وسيله تضرّع و زارى به سوى خدا بازگشت كند تا روز قيامت صاحب حق را از او راضى گرداند. | + | # و آنچه در آبرو است: به اينكه او را دشنام و [[سب و فحش دادن|فحش]] داده يا [[تهمت]] و [[بهتان]] زده يا [[غیبت (گناه)|غیبت]] كرده باشد، حقّ او اين است كه در نزد هر شخصى كه اينها را گفته باشد به كذب خود اعتراف كند، و اگر ممكن باشد از صاحب حق حلّيّت حاصل نمايد، و اين در صورتى است كه از تهديد و افزايش خشم او و فتنه انگيزى از اظهار آن بيمى نداشته باشد، و اگر چنين ترسى داشته باشد بايد برايش بسيار طلب آمرزش كند، و از خدا به زارى بخواهد كه وى را روز قيامت از او راضى گرداند. |
− | + | # و آنچه درباره خانواده است: به اينكه به مسلمانى در مورد اهل و فرزندش [[خیانت]] كرده باشد، كه راهى براى حلّيّت جستن نيست، زيرا اظهار آن موجب بروز دشمنى و [[فتنه]] است، و اگر كسى مرتكب آن شده باشد چاره ندارد مگر اينكه به درگاه خداى متعال بسيار تضرّع و ناله و زارى كند، و بر طاعات و خيرات بسيار براى كسى كه به او خيانت كرده مواظبت نمايد، و اگر وى زنده باشد علاوه بر اينها به او [[احسان]] و انعام و بذل اموال كند، و با خدمت و بر آوردن حاجات وى به او اكرام نمايد، و در مهمّات و مقاصدش بكوشد، و نسبت به وى لطف و مهربانى كند، و از مهرورزى و دلجوئى چيزى فرو نگذارد. پس چون دلش به سبب كثرت محبّت و نرمى و نوازش خوش گشت، شايد در قيامت اغماض و حلال كند، و اگر از آن ابا و امتناع نمود به اين بهانه كه احسان و لطف و مهربانى وى از نيكيهائى است كه بدان وسيله جبران خيانتش در قيامت بشود، بايد دانست كه هر ستم و ايذاء و حقّى از حقوق بندگان اگر صاحبش در[[ قيامت]] حلال نكند از ظالم در روز قيامت به حكم عدل قهرى به وسيله اخذ عوض قصاص گرفته مىشود، خواه ظالم راضى باشد يا نباشد، و خواه صاحب حق از قبول آن و برى ساختن ذمّه طرف امتناع كند يا نكند، همچنانكه در دنيا كسى كه مال ديگرى را تلف كرده به دادن مثل محكوم مىشود، و آن ديگرى نيز به قبول آن محكوم است، و امتناع از قبول و پاك ساختن ذمّه طرف به دلخواه نيست، همچنين در دادگاه قيامت بهترين داوران و حاكمان و دادگران حكم مىكند، و از هر ستمكارى حسناتش را مىگيرد و در ترازوى سنجش اعمال كسانى كه به آنها ظلم شده مىنهد، و اگر حسنات وى بسنده نباشد، از بار سيّئات صاحب حق برداشته و به دوش وى نهاده مىشود، و بدين سان آن بيچاره به سبب سيّئات ديگرى هلاك مىگردد. | |
− | و آنچه در | ||
− | |||
− | و آنچه درباره خانواده است: به اينكه به مسلمانى در مورد اهل و فرزندش | ||
و از اينجا دانسته مىشود كه: در قيامت براى هيچ كسى خلاصى و نجات نيست مگر آنكه كفّه ترازوى حسناتش بر كفّه سيّئات رجحان و برترى داشته باشد. پس بر هر معتقد روز حساب واجب است كه در افزودن حسنات و كاستن سيّئات بكوشد، تا روز قيامت سيّئاتش بر حسنات و لو به اندازه كم بيشى و رجحان و برترى نداشته باشد، و به هر حال بايد ساعتى در شب و روز از تضرّع و زارى به خداى سبحان غافل نشود، تا شايد لطف الهى شامل حال او شده در روزى كه نهانها آشكار شود پرده او را ندرد و رسوايش نسازد، و صاحب حق را به الطاف پنهانى خود خشنود گرداند. | و از اينجا دانسته مىشود كه: در قيامت براى هيچ كسى خلاصى و نجات نيست مگر آنكه كفّه ترازوى حسناتش بر كفّه سيّئات رجحان و برترى داشته باشد. پس بر هر معتقد روز حساب واجب است كه در افزودن حسنات و كاستن سيّئات بكوشد، تا روز قيامت سيّئاتش بر حسنات و لو به اندازه كم بيشى و رجحان و برترى نداشته باشد، و به هر حال بايد ساعتى در شب و روز از تضرّع و زارى به خداى سبحان غافل نشود، تا شايد لطف الهى شامل حال او شده در روزى كه نهانها آشكار شود پرده او را ندرد و رسوايش نسازد، و صاحب حق را به الطاف پنهانى خود خشنود گرداند. | ||
− | و آنچه در مورد دين است: به اينكه مسلمانى را به كفر يا گمراهى يا بدعت نسبت دهد، بايد خود را در نزد كسى كه چنين چيزى گفته تكذيب كند، و از صاحب حق در صورت امكان حلّيّت بخواهد، و اگر در دسترس نيست برايش طلب آمرزش نمايد و در پيشگاه خدا بسيار ناله و زارى كند كه وى را در قيامت از او خشنود سازد. | + | و آنچه در مورد [[دین|دين]] است: به اينكه مسلمانى را به [[كفر]] يا گمراهى يا [[بدعت]] نسبت دهد، بايد خود را در نزد كسى كه چنين چيزى گفته تكذيب كند، و از صاحب حق در صورت امكان حلّيّت بخواهد، و اگر در دسترس نيست برايش طلب آمرزش نمايد و در پيشگاه خدا بسيار ناله و زارى كند كه وى را در قيامت از او خشنود سازد. |
− | خلاصه، آنچه در توبه از حقوق مردم لازم است عبارت است از: خشنود كردن صاحبان حق در صورت امكان، و در صورت عدم امكان تصدّق دادن و افزودن بر حسنات و | + | خلاصه، آنچه در توبه از حقوق مردم لازم است عبارت است از: خشنود كردن صاحبان حق در صورت امكان، و در صورت عدم امكان تصدّق دادن و افزودن بر حسنات و [[استغفار]]، و بازگشت به سوى خدا با تضرّع و زارى به جهت راضى ساختن آنان از او در روز قيامت، و اين بستگى به اراده خدا دارد، اميد است كه خداوند هر گاه راستى و صدق قلبى بنده خود را بداند، و ذلّت و شكستگى در او بيابد، بر بيچارگى او رحمت آورد و صاحبان حق را از خزانه فضلش خشنود گرداند. پس هيچ كس نبايد از لطف خدا نااميد باشد.<ref> علم اخلاق اسلامى(ترجمه جامع السعادات)، ج3، ص: 94 تا 96 </ref> |
==شرايط کمال توبه== | ==شرايط کمال توبه== | ||
− | در مورد کمال توبه گفته شده : سالك براى دستيابى به توبه اى كامل بايد از گناهان گذشته خود ترسان باشد و با حزن و اندوه بر آنها و با تحمّل رياضتهاى شرعى گوشتهايى كه از حرام در بدنش روييده ذوب كند تا جايى كه گوشت به استخوان بچسبد و گوشتهاى تازه از حلال بر آن برويد. با چشاندن رنج و سختى طاعات، آثار لذّتى كه از گناه برده است از جانش بزدايد. | + | در مورد کمال توبه گفته شده: سالك براى دستيابى به توبه اى كامل بايد از گناهان گذشته خود ترسان باشد و با حزن و اندوه بر آنها و با تحمّل رياضتهاى شرعى گوشتهايى كه از [[حرام]] در بدنش روييده ذوب كند تا جايى كه گوشت به استخوان بچسبد و گوشتهاى تازه از [[حلال]] بر آن برويد. با چشاندن رنج و سختى طاعات، آثار لذّتى كه از گناه برده است از جانش بزدايد. |
− | مرحوم [[ميرزا جوادآقا ملكى تبريزى]] در اين باره گويد: جناب عالم عامل جليل و حكيم بزرگوار بىبديل آخوند [[ملاحسينقلى همدانى]] به يكى از طلاب راه آخرت عمل توبه را تلقين فرمودند، دو سه روز براى انجام اين مهم غايب شد، بعد كه آمد ديديم، بدنش كه چاق و بانشاط بود، گويا نصف شده و رنگش زرد و پريشان گرديده كه عادتاً در يك و دو روز رياضت، انتظار نبود اين مقدار تغيير صورت پديد آيد، بعد معلوم شد كه مردانه عمل كرده است. <ref>عرفان اسلامى، سيد قوام الدين حسينى، ج1، ص 145 به نقل از رساله لقاءاللَّه، ميرزا جوادآقا ملكى تبريزى، ص 89. </ref> | + | مرحوم [[میرزا جواد آقا ملکی تبریزی|ميرزا جوادآقا ملكى تبريزى]] در اين باره گويد: جناب عالم عامل جليل و حكيم بزرگوار بىبديل آخوند [[ملا حسینقلی همدانی|ملاحسينقلى همدانى]] به يكى از طلاب راه آخرت عمل توبه را تلقين فرمودند، دو سه روز براى انجام اين مهم غايب شد، بعد كه آمد ديديم، بدنش كه چاق و بانشاط بود، گويا نصف شده و رنگش زرد و پريشان گرديده كه عادتاً در يك و دو روز رياضت، انتظار نبود اين مقدار تغيير صورت پديد آيد، بعد معلوم شد كه مردانه عمل كرده است.<ref>عرفان اسلامى، سيد قوام الدين حسينى، ج1، ص 145 به نقل از رساله لقاءاللَّه، ميرزا جوادآقا ملكى تبريزى، ص 89. </ref> |
==مهلت توبه== | ==مهلت توبه== | ||
− | رسول خدا صلی | + | [[پیامبر اسلام|رسول خدا]] صلی الله علیه و آله در خطبه ای فرمود: هرکس یک سال قبل از مردنش توبه کند خداوند توبه او را می پذیرد. بعد خود حضرت فرمود: یک سال زیاد است و در کمتر از یک سال هم ممکن است. اگر در یک ماه قبل از مردنش توبه کند خداوند توبه او را می پذیرد. باز فرمود یک ماه هم زیاد است و در کمتر از یک ماه هم ممکن است. اگر کسی یک روز قبل از مردنش توبه کند خداوند توبه او را می پذیرد. باز فرمود یک روز هم زیاد است و در کمتر از یک روز هم ممکن است، اگر کسی در یک ساعت قبل از مردنش توبه کند خداوند توبه اورا می پذیرد. باز فرمود یک ساعت زیاد است و در کمتر از یک ساعت هم ممکن است. در این وقت فرمود اگر کسی یک لحظه قبل از مردنش توفیق توبه پیدا کند خداوند توبه او را می پذیرد.<ref>حکمت ها و اندرزها،استاد مطهری، ص79 در دسترس در [http://www.aviny.com/Library/Motahari/Books/43/index.htm سایت شهید آوینی]، بازیابی: 14 آبان 1392</ref> |
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | + | انسان تا در این دنیا هست و رشته حیاتش باقی است و تا وقتی که [[مرگ]] مستقیما به او روی نیاورده است، مهلت برای توبه کردن دارد. ولی توبه در دو موقف و دو موطن پذیرفته نمی شود: | |
− | در | ||
− | این | + | یکی در همین دنیا آنگاه که کیفر رسیده باشد. و در حقیقت حالتی که انسان در این وقت به خود می گیرد صورت توبه دارد ولی حقیقت توبه ندارد. در [[سوره مومنون]] آیه 84 و 85 درباره بعضی از اقوام گذشته که دچار عقوبت الهی شدند می فرماید: همین که عقوبت سخت ما را دیدند اظهار داشتند که به خدای یگانه ایمان آوردیم و تمام آن چیزهایی را که خداوند ساخته بودیم به دور ریختیم. ولی اینچنین توبه و ایمانی که بعد از مشاهده عقوبت سخت پیدا شود هرگز به حال آنها سود نخواهد بخشید. این سنتی است از خداوند که همیشه بوده است و کافران در این موطن و موقف زیان کرده اند. درباره [[فرعون]] نیز در [[قرآن کریم]] آمده است که فرعون دست از [[بنی اسرائیل]] برنمی داشت. در حالی هم که آنها به رهبری [[حضرت موسی علیه السلام|حضرت موسی]] از [[مصر]] خارج شدند باز آنها را تعقیب کرد تا آن وقت که در دریا آنها را تعقیب کرد و غرق شد. در آن حال فریاد برآورد: به خدایی که قوم موسی به آن ایمان آورده اند من هم ایمان آوردم و تسلیم او هستم. به او گفته شد: حالا و در این وقت؟! و حال آنکه تا لحظه این پیش آدمی فسادگر بودی. |
+ | موقف دوم که توبه پذیرفته نمی شود جهان [[آخرت]] است. همین که آدمی بدان جهان رفت دیگر توبه و پشیمانی سودی ندارد. نه تنها بدان جهت که در آنجا آدمی کیفر را حاضر و مشهود می بیند، بلکه بدان جهت که در آنجا دیگر عمل و تغییر تصمیم و حرکت و تکامل معنا ندارد. هرکس در آنجا به هر حالت و با هر درجه و هر مقام که رفت برای همیشه در همان حالت باقی است و نمی تواند در خودش تصمیماتی و تغییراتی ایجاد کند. در آنجا هم توبه و انصراف واقعی پیدا می شود ولی مورد قبول واقع نمی گردد.<ref>حکمت ها و اندرزها،استاد مطهری، ص82در دسترس در [http://www.aviny.com/Library/Motahari/Books/43/index.htm سایت شهید آوینی]، بازیابی: 14 آبان 1392</ref> | ||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
سطر ۱۰۱: | سطر ۸۷: | ||
|رده= دارد | |رده= دارد | ||
}} | }} | ||
+ | <references /> |
نسخهٔ ۱۳ نوامبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۲:۲۹
«توبه» واژهای قرآنی است و در اصطلاح به معنای بازگشت به سوی خدا و پشیمانی از گناه و خطاست.
محتویات
تعریف توبه
واژه «توبه» به معنای بازگشت است. در قرآن کریم آمده «فَمَن تَابَ مِن بَعْدِ ظُلْمِهِ وَأَصْلَحَ فَإِنَّ اللّهَ يَتُوبُ عَلَيْهِ» (سوره مائده، 39) هر کسی توبه نماید پس از گناه و نیکوکار شود خداوند سوی او باز می گردد.
توبه از بنده، بازگشت به خداست و از خدا، رضای او از بنده پس از قهر و خشم است و گویند توبه پشیمان شدن از گناه است یا از هر کار که بهتر از آن می توانست و نکرد.
ملا مهدی نراقی در کتاب جامع السعادات در معنای توبه می نویسد: توبه ترك گناهان كنونى و عزم بر ترك آنها در آينده و تلافى و تدارك تقصير گذشته است.[۱]
اميرمؤمنان عليه السلام توبه را چنين معنى مى كند: «التَّوْبَةُ نَدَمٌ بِالْقَلْبِ وَاسْتِغْفارٌ بِاللِّسانِ وَ تَرْكٌ بِالْجَوارِحِ وَاضْمارُ أنْ لايَعُودَ»؛ توبه (عبارت از) پشيمانى قلبى، آمرزش خواهى زبانى، ترك (عملى) گناه با اندام و تصميم بر عدم بازگشت (به گناه) است.[۲]
واجب بودن توبه
مرحوم ملا مهدی نراقی در مورد وجوب توبه می گوید: توبه از همه گناهان واجب است به اجماع و نقل (قرآن و حدیث) و عقل. اما اجماع، شكى در فراهم بودن آن نيست و اما نقل، مانند قول خداى تعالى: «وَتُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِيعًا أَيُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ» (سوره نور، 31) «اى مؤمنان همگى توبه به خدا بريد (به سوى خدا بازگشت نمائيد) شايد رستگار شويد».
و نيز قول او تعالى: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحًا عَسَىٰ رَبُّكُمْ أَنْ يُكَفِّرَ عَنْكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ» (سوره تحريم، 8) «اى كسانى كه ايمان آوردهايد به سوى خدا توبه كنيد توبهاى صادقانه و صميمانه شايد پروردگارتان بديها (گناهان)تان را بپوشاند».
و معنى نصوح، خالص براى خداست كه از شوائب اغراض، از مال يا جاه يا ترس از سلطان يا عدم قدرت بر گناه و نداشتن اسباب آن، خالى باشد و اين امر براى وجوب است، پس توبه به مقتضاى اين دو آيه واجب است.
و اما عقل؛ كسى كه معنى وجوب و معنى توبه را بداند در ثبوت و تحقّق وجوب توبه شك نمىكند. بيان مطلب اين است كه: معنى و حقيقت واجب چيزى است كه وصول به سعادت جاويد و نجات از هلاكت ابدى متوقّف بر آن است، و اگر سعادت و شقاوت به فعل و ترك چيزى تعلّق و ارتباط نداشته باشد وجوب آن معنى ندارد، پس واجب وسيله و دستاويزى است به سوى سعادت هميشگى. و شكّى نيست كه در خانه بقا و جاودانى سعادتى نخواهد بود مگر با لقاء خدا و انس به او، و هر كه از اين ديدار و وصال محجوب باشد از مشاهده جلال و جمال الهى محروم خواهد بود، و او ناچار شقى و بدبخت است، هم به آتش فراق مىسوزد و هم به آتش دوزخ. امّا آنچه آدمى را از لقاء خدا دور مىكند چيزى جز پيروى از شهوات نفسانى و غضب و انس به اين جهان فانى، كه از اينها به گناهان تعبير مىشود، نيست. و انسان به ديدار خدا نزديك نمىشود مگر آنكه دلبستگى به كالاى فريبنده اين عالم را بگسلد و بكلّى به خدا روى آورد، و به وسيله پايدارى و مداومت ذكر در طلب انس به او باشد و با دوام و پيوستگى فكر در عظمت و جلال و جمال او به قدر توانائى محبّت او را بجويد. و شكّى نيست كه انصراف از راه دورى (از خدا) و شقاوت براى وصول به قرب (به خدا) و سعادت واجب است، و اين حاصل نمىشود مگر با توبه كه عبارت است از علم و ندامت و عزم، و معنى واجب همين است، پس توبه قطعا واجب است.[۳]
قبول توبه
توبه اى كه جامع شرايط باشد به اجماع علما مقبول است، و دليل آن گفتار خداى تعالى است كه مى فرمايد: «وَهُوَ الَّذِي يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبَادِهِ» (سوره شورى، 25) «اوست كه توبه بندگان را مى پذيرد».
و مى فرمايد: «غَافِرِ الذَّنْبِ وَقَابِلِ التَّوْبِ» (سوره مؤمن، 3) «آمرزنده گناه و پذيرنده توبه».
و مى فرمايد: «وَمَنْ يَعْمَلْ سُوءًا أَوْ يَظْلِمْ نَفْسَهُ ثُمَّ يَسْتَغْفِرِ اللَّهَ يَجِدِ اللَّهَ غَفُورًا رَحِيمًا» (سوره نساء، 110) «هر كه بدى كند يا به خود ستم كند آنگاه از خدا آمرزش بخواهد خدا را آمرزنده و بخشاينده مىيابد».
چگونگی توبه از گناهان
مطابق با آیه «فَمَنْ تَابَ مِنْ بَعْدِ ظُلْمِهِ وَأَصْلَحَ فَإِنَّ اللَّهَ يَتُوبُ عَلَيْهِ» (سوره مائده، 39)؛ هر کسی توبه نماید پس از گناه و نیکوکار شود، خداوند سوی او باز می گردد. یعنی اگر پشیمان شود اما نیکوکار نشود خدا توبه او را نمی پذیرد.[۴]
مرحوم ملا مهدی نراقی در مورد چگونگی توبه می گوید: گناهان از حيث تعلق توبه به آنها و چگونگى خروج از آنها به سه گونه تقسيم مىشوند:
- ترك طاعات واجب: از نماز و روزه و زكات و خمس و كفّاره و غير اينها. راه توبه از اينها اين است كه در بجا آوردن و قضاء آنها به قدر امكان بكوشد.
- محرّماتى كه بين بنده و خداست، يعنى افعال ناروائى كه در شرع منع شده و اينها حقوق اللّه است: مانند شرابخوارى و ساز و دف و ناى زدن و دروغگوئى و زنا. راه توبه از اينها پشيمانى بر آنها و عزم بر ترك آنها در آينده است.
- گناهانى كه بين او و بندگان خداست، كه از آنها به حق الناس تعبير مىشود، و كار در آنها دشوارتر و مشكلتر است، و آن يا در مال است يا در جان يا در آبرو يا در اهل و فرزندان يا در دين؛
- آنچه در مال است: بر او واجب است كه آن را در صورت امكان به صاحبش برگرداند، و اگر به سبب تنگدستى نمىتواند آن را ادا كند از وى حلیت خواهد، و اگر او را حلال نكند يا دسترسى به وى نباشد يا در گذشته است و وارثى نيز ندارد، اگر مىتواند از طرف او تصدّق دهد، و گرنه بايد به درگاه خداوند تضرّع و زارى كند كه در قيامت وى را از او راضى گرداند، و براى وى كارهاى نيك بجا آورد و آمرزش بخواهد، تا در قيامت عوض آن حق باشد، زيرا هر كه بر ديگرى حقّى داشته باشد لا بد در قيامت عوض حقّ خود مىگيرد، يا از طاعات او يا بدين وسيله كه آن ديگرى بعضى از سيّئات وى را تحمّل نمايد.
- و آنچه در جان است: اگر از راه خطا بر او جنايتى كرده باشد مثل اينكه او را كشته باشد واجب است كه ديه او را بدهد، و اگر عمدى باشد واجب است كه تمكين كند تا صاحب حق يا اولياء او قصاص نمايند يا او را حلال كنند، و اگر به اينها دسترس نباشد بايد هر چه بيشتر در آزادى بردگان بكوشد، زيرا اين نوعى احياء و ايجاد است كه بيش از آن در قدرت انسان نيست، و در مقابل كشتن و ميراندن است، و بر اوست كه به وسيله تضرّع و زارى به سوى خدا بازگشت كند تا روز قيامت صاحب حق را از او راضى گرداند.
- و آنچه در آبرو است: به اينكه او را دشنام و فحش داده يا تهمت و بهتان زده يا غیبت كرده باشد، حقّ او اين است كه در نزد هر شخصى كه اينها را گفته باشد به كذب خود اعتراف كند، و اگر ممكن باشد از صاحب حق حلّيّت حاصل نمايد، و اين در صورتى است كه از تهديد و افزايش خشم او و فتنه انگيزى از اظهار آن بيمى نداشته باشد، و اگر چنين ترسى داشته باشد بايد برايش بسيار طلب آمرزش كند، و از خدا به زارى بخواهد كه وى را روز قيامت از او راضى گرداند.
- و آنچه درباره خانواده است: به اينكه به مسلمانى در مورد اهل و فرزندش خیانت كرده باشد، كه راهى براى حلّيّت جستن نيست، زيرا اظهار آن موجب بروز دشمنى و فتنه است، و اگر كسى مرتكب آن شده باشد چاره ندارد مگر اينكه به درگاه خداى متعال بسيار تضرّع و ناله و زارى كند، و بر طاعات و خيرات بسيار براى كسى كه به او خيانت كرده مواظبت نمايد، و اگر وى زنده باشد علاوه بر اينها به او احسان و انعام و بذل اموال كند، و با خدمت و بر آوردن حاجات وى به او اكرام نمايد، و در مهمّات و مقاصدش بكوشد، و نسبت به وى لطف و مهربانى كند، و از مهرورزى و دلجوئى چيزى فرو نگذارد. پس چون دلش به سبب كثرت محبّت و نرمى و نوازش خوش گشت، شايد در قيامت اغماض و حلال كند، و اگر از آن ابا و امتناع نمود به اين بهانه كه احسان و لطف و مهربانى وى از نيكيهائى است كه بدان وسيله جبران خيانتش در قيامت بشود، بايد دانست كه هر ستم و ايذاء و حقّى از حقوق بندگان اگر صاحبش درقيامت حلال نكند از ظالم در روز قيامت به حكم عدل قهرى به وسيله اخذ عوض قصاص گرفته مىشود، خواه ظالم راضى باشد يا نباشد، و خواه صاحب حق از قبول آن و برى ساختن ذمّه طرف امتناع كند يا نكند، همچنانكه در دنيا كسى كه مال ديگرى را تلف كرده به دادن مثل محكوم مىشود، و آن ديگرى نيز به قبول آن محكوم است، و امتناع از قبول و پاك ساختن ذمّه طرف به دلخواه نيست، همچنين در دادگاه قيامت بهترين داوران و حاكمان و دادگران حكم مىكند، و از هر ستمكارى حسناتش را مىگيرد و در ترازوى سنجش اعمال كسانى كه به آنها ظلم شده مىنهد، و اگر حسنات وى بسنده نباشد، از بار سيّئات صاحب حق برداشته و به دوش وى نهاده مىشود، و بدين سان آن بيچاره به سبب سيّئات ديگرى هلاك مىگردد.
و از اينجا دانسته مىشود كه: در قيامت براى هيچ كسى خلاصى و نجات نيست مگر آنكه كفّه ترازوى حسناتش بر كفّه سيّئات رجحان و برترى داشته باشد. پس بر هر معتقد روز حساب واجب است كه در افزودن حسنات و كاستن سيّئات بكوشد، تا روز قيامت سيّئاتش بر حسنات و لو به اندازه كم بيشى و رجحان و برترى نداشته باشد، و به هر حال بايد ساعتى در شب و روز از تضرّع و زارى به خداى سبحان غافل نشود، تا شايد لطف الهى شامل حال او شده در روزى كه نهانها آشكار شود پرده او را ندرد و رسوايش نسازد، و صاحب حق را به الطاف پنهانى خود خشنود گرداند.
و آنچه در مورد دين است: به اينكه مسلمانى را به كفر يا گمراهى يا بدعت نسبت دهد، بايد خود را در نزد كسى كه چنين چيزى گفته تكذيب كند، و از صاحب حق در صورت امكان حلّيّت بخواهد، و اگر در دسترس نيست برايش طلب آمرزش نمايد و در پيشگاه خدا بسيار ناله و زارى كند كه وى را در قيامت از او خشنود سازد.
خلاصه، آنچه در توبه از حقوق مردم لازم است عبارت است از: خشنود كردن صاحبان حق در صورت امكان، و در صورت عدم امكان تصدّق دادن و افزودن بر حسنات و استغفار، و بازگشت به سوى خدا با تضرّع و زارى به جهت راضى ساختن آنان از او در روز قيامت، و اين بستگى به اراده خدا دارد، اميد است كه خداوند هر گاه راستى و صدق قلبى بنده خود را بداند، و ذلّت و شكستگى در او بيابد، بر بيچارگى او رحمت آورد و صاحبان حق را از خزانه فضلش خشنود گرداند. پس هيچ كس نبايد از لطف خدا نااميد باشد.[۵]
شرايط کمال توبه
در مورد کمال توبه گفته شده: سالك براى دستيابى به توبه اى كامل بايد از گناهان گذشته خود ترسان باشد و با حزن و اندوه بر آنها و با تحمّل رياضتهاى شرعى گوشتهايى كه از حرام در بدنش روييده ذوب كند تا جايى كه گوشت به استخوان بچسبد و گوشتهاى تازه از حلال بر آن برويد. با چشاندن رنج و سختى طاعات، آثار لذّتى كه از گناه برده است از جانش بزدايد.
مرحوم ميرزا جوادآقا ملكى تبريزى در اين باره گويد: جناب عالم عامل جليل و حكيم بزرگوار بىبديل آخوند ملاحسينقلى همدانى به يكى از طلاب راه آخرت عمل توبه را تلقين فرمودند، دو سه روز براى انجام اين مهم غايب شد، بعد كه آمد ديديم، بدنش كه چاق و بانشاط بود، گويا نصف شده و رنگش زرد و پريشان گرديده كه عادتاً در يك و دو روز رياضت، انتظار نبود اين مقدار تغيير صورت پديد آيد، بعد معلوم شد كه مردانه عمل كرده است.[۶]
مهلت توبه
رسول خدا صلی الله علیه و آله در خطبه ای فرمود: هرکس یک سال قبل از مردنش توبه کند خداوند توبه او را می پذیرد. بعد خود حضرت فرمود: یک سال زیاد است و در کمتر از یک سال هم ممکن است. اگر در یک ماه قبل از مردنش توبه کند خداوند توبه او را می پذیرد. باز فرمود یک ماه هم زیاد است و در کمتر از یک ماه هم ممکن است. اگر کسی یک روز قبل از مردنش توبه کند خداوند توبه او را می پذیرد. باز فرمود یک روز هم زیاد است و در کمتر از یک روز هم ممکن است، اگر کسی در یک ساعت قبل از مردنش توبه کند خداوند توبه اورا می پذیرد. باز فرمود یک ساعت زیاد است و در کمتر از یک ساعت هم ممکن است. در این وقت فرمود اگر کسی یک لحظه قبل از مردنش توفیق توبه پیدا کند خداوند توبه او را می پذیرد.[۷]
انسان تا در این دنیا هست و رشته حیاتش باقی است و تا وقتی که مرگ مستقیما به او روی نیاورده است، مهلت برای توبه کردن دارد. ولی توبه در دو موقف و دو موطن پذیرفته نمی شود:
یکی در همین دنیا آنگاه که کیفر رسیده باشد. و در حقیقت حالتی که انسان در این وقت به خود می گیرد صورت توبه دارد ولی حقیقت توبه ندارد. در سوره مومنون آیه 84 و 85 درباره بعضی از اقوام گذشته که دچار عقوبت الهی شدند می فرماید: همین که عقوبت سخت ما را دیدند اظهار داشتند که به خدای یگانه ایمان آوردیم و تمام آن چیزهایی را که خداوند ساخته بودیم به دور ریختیم. ولی اینچنین توبه و ایمانی که بعد از مشاهده عقوبت سخت پیدا شود هرگز به حال آنها سود نخواهد بخشید. این سنتی است از خداوند که همیشه بوده است و کافران در این موطن و موقف زیان کرده اند. درباره فرعون نیز در قرآن کریم آمده است که فرعون دست از بنی اسرائیل برنمی داشت. در حالی هم که آنها به رهبری حضرت موسی از مصر خارج شدند باز آنها را تعقیب کرد تا آن وقت که در دریا آنها را تعقیب کرد و غرق شد. در آن حال فریاد برآورد: به خدایی که قوم موسی به آن ایمان آورده اند من هم ایمان آوردم و تسلیم او هستم. به او گفته شد: حالا و در این وقت؟! و حال آنکه تا لحظه این پیش آدمی فسادگر بودی.
موقف دوم که توبه پذیرفته نمی شود جهان آخرت است. همین که آدمی بدان جهان رفت دیگر توبه و پشیمانی سودی ندارد. نه تنها بدان جهت که در آنجا آدمی کیفر را حاضر و مشهود می بیند، بلکه بدان جهت که در آنجا دیگر عمل و تغییر تصمیم و حرکت و تکامل معنا ندارد. هرکس در آنجا به هر حالت و با هر درجه و هر مقام که رفت برای همیشه در همان حالت باقی است و نمی تواند در خودش تصمیماتی و تغییراتی ایجاد کند. در آنجا هم توبه و انصراف واقعی پیدا می شود ولی مورد قبول واقع نمی گردد.[۸]
پانویس
- ↑ علم اخلاق اسلامى (ترجمه جامع السعادات نوشته مولی مهدی نراقی)، سيد جلال الدين مجتبوى، حكمت، تهران، 1377 ش، چاپ چهارم، ج3، ص 65.
- ↑ اخلاق و تربيت اسلامى، على اصغر الهامى نيا، ص 15 به نقل از شرح غررالحكم، ج 2، ص 126.
- ↑ علم اخلاق اسلامى(ترجمه جامع السعادات)، ج3، ص72 و 73.
- ↑ نثر طوبی، علامه شعرانی، ج1، ص 108
- ↑ علم اخلاق اسلامى(ترجمه جامع السعادات)، ج3، ص: 94 تا 96
- ↑ عرفان اسلامى، سيد قوام الدين حسينى، ج1، ص 145 به نقل از رساله لقاءاللَّه، ميرزا جوادآقا ملكى تبريزى، ص 89.
- ↑ حکمت ها و اندرزها،استاد مطهری، ص79 در دسترس در سایت شهید آوینی، بازیابی: 14 آبان 1392
- ↑ حکمت ها و اندرزها،استاد مطهری، ص82در دسترس در سایت شهید آوینی، بازیابی: 14 آبان 1392