میرزا ابوالحسن جلوه: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(ویرایش)
سطر ۱: سطر ۱:
میرزا ابوالحسن طباطبایی زواره‌ای نائینی (1314-1238 ق) [[تخلص|متخلص]] به «جلوه»، فیلسوف و عارف و شاعر ایرانی دوره ناصرالدین‌شاه قاجار بود. او پسر سید محمد مطهر زواره اردستانی بود. پدرش در زمان فتحعلی‌شاه از زواره به تهران آمد.
+
'''سید ابوالحسن طباطبایی زواره‌ای نائینی''' (۱۳۱۴-۱۲۳۸ ق) [[تخلص|متخلص]] به «جلوه»، فیلسوف، عارف و شاعر [[شیعه]] دوره قاجار بود. او از مدرسان نامور حکمت و [[فلسفه]] بود و شاگردان بزرگی چون آیات عظام [[میرزا محمدطاهر تنکابنی|تنکابنی]] و [[آیت الله محمدعلی شاه آبادی|شاه آبادی]] را تربیت کرد. قدرت کم‌نظیر وی در [[مباحثه]] و مناظره و تسلط عالی به آثار فلسفی، احاطه بر اندیشه‌های حکمای سلف، به همراه [[تواضع|فروتنی]] و مهربانی و کلام شیوا و شیرین، جلسه درسش را در مدرسه «دارالشفاء» با هیجان و پرازدحام می نمود.
 
+
{{شناسنامه عالم
 +
||نام کامل = سید ابوالحسن طباطبایی
 +
||تصویر= [[پرونده:Jelveh.jpg]]
 +
||زادروز = ۱۲۳۸ قمری
 +
|زادگاه = هند
 +
|وفات =  ۱۳۱۴ قمری
 +
|مدفن = ابن بابویه، شهر ری
 +
|اساتید =  میرزا حسن نوری، میرزا حسن چینی، ملا عبدالجواد تونی خراسانی، ...
 +
|شاگردان = [[میرزا محمدطاهر تنکابنی]]، [[آیت الله محمدعلی شاه آبادی]]، [[سید حسین بادکوبه ای]]،...
 +
|آثار = حاشیه بر «[[شفا (کتاب)|شفاء]]»، حاشیه بر «[[اسفار اربعه (کتاب)|اسفار]]»، اثبات الحرکة الجوهریة، ...
 +
}}
 
==ولادت و خاندان==
 
==ولادت و خاندان==
  
«سید محمد مظهر» پدر جلوه از شعرا و حكمای دوره قاجاریه است كه برای تكمیل دانسته‌های [[طب|طبی]] و ادبی خویش راهی هندوستان گردید و مدت ها در این سرزمین اقامت داشت و در سال 1238 ق. در احمدآباد گجرات هند صاحب فرزندی شد كه او را ابوالحسن نامید، همان شخصی كه بعدها به «میرزا ابوالحسن جلوه» مشهور گردید.
+
«سید محمد مظهر» پدر جلوه از شعرا و حکمای دوره قاجاریه است که برای تکمیل دانسته‌های [[طب|طبی]] و ادبی خویش راهی هندوستان گردید و مدت ها در این سرزمین اقامت داشت و در سال ۱۲۳۸ ق. در احمدآباد گجرات هند صاحب فرزندی شد که او را ابوالحسن نامید، همان شخصی که بعدها به «میرزا ابوالحسن جلوه» مشهور گردید.
  
«محمد مظهر» همراه خانواده از هند به [[اصفهان]] آمد و غالباً در مولد و موطن خود یعنی زواره اقامت داشت تا آن كه به سال 1252 ق. در این شهر دارفانی را وداع گفت. در این هنگام ابوالحسن جلوه دوران نوجوانی را سپری می‌نمود و چهارده سال داشت.  
+
«محمد مظهر» همراه خانواده از هند به [[اصفهان]] آمد و غالباً در مولد و موطن خود یعنی زواره اقامت داشت تا آن که به سال ۱۲۵۲ ق. در این شهر دارفانی را وداع گفت. در این هنگام ابوالحسن جلوه دوران نوجوانی را سپری می‌نمود و چهارده سال داشت.  
  
 
==تحصیلات و استادان==
 
==تحصیلات و استادان==
  
میرزا ابوالحسن تحصیلات مقدماتی قرائت و ادبیات فارسی و بخشی از علوم عربی و حتی خط و كتابت را در زواره فراگرفت و با وجود آن كه در این دوران از دست دادن پدر روانش را آزرده ساخته بود از كسب دانش دست برنداشت. چنانچه خود در شعری می‌گوید:
+
میرزا ابوالحسن تحصیلات مقدماتی قرائت و ادبیات فارسی و بخشی از علوم عربی و حتی خط و کتابت را در زواره فراگرفت و با وجود آن که در این دوران از دست دادن پدر روانش را آزرده ساخته بود از کسب دانش دست برنداشت. چنانچه خود در شعری می‌گوید:
 
 
 
{{بیت|با همه سختی و رنج محنت، نگذشت|جز پی تحصیل این شب و سحر من}}
 
{{بیت|با همه سختی و رنج محنت، نگذشت|جز پی تحصیل این شب و سحر من}}
 +
آن عنصر سخت کوش با وجود آن که امکاناتی نداشت به منظور پیگیری تحصیلات، موطن خود را به قصد [[اصفهان]] ترک گفت. مدرسه‌ای که حکیم جلوه در آن اقامت گزید از بناهای امیر محمدمهدی معروف به حکیم الملک (از نوادگان سید روح الله طباطبائی اردستانی) است.<ref> تاریخ اردستان، ابوالقاسم رفیعی مهرآبادی، بخش سوم، ص ۵۰۴.</ref> حجره‌ای که جلوه در این مدرسه انتخاب کرد و در آن بیتوته نمود همان جایی است که سید حسین طباطبائی [[تخلص|متخلص]] به مجمر، شاعر زواره‌ای در سال ۱۲۰۹ در آن اقامت داشت.<ref> مجله راهنمای کتاب، مقاله سید محمد محیط طباطبائی، بقلم سید عبدالعلی فناء توحیدی، سال ۲۱، ش ۳ و ۵.</ref>
  
آن عنصر سخت كوش با وجود آن كه امكاناتی نداشت به منظور پیگیری تحصیلات، موطن خود را به قصد [[اصفهان]] ترك گفت. مدرسه‌ای كه حكیم جلوه در آن اقامت گزید از بناهای امیر محمدمهدی معروف به حكیم الملك (از نوادگان سید روح الله طباطبائی اردستانی) است.<ref> تاریخ اردستان، ابوالقاسم رفیعی مهرآبادی، بخش سوم، ص 504.</ref> حجره‌ای كه جلوه در این مدرسه انتخاب كرد و در آن بیتوته نمود همان جایی است كه سید حسین طباطبائی [[تخلص|متخلص]] به مجمر، شاعر زواره‌ای در سال 1209 در آن اقامت داشت.<ref> مجله راهنمای كتاب، مقاله سید محمد محیط طباطبائی، بقلم سید عبدالعلی فناء توحیدی، سال 21، ش 3 و 5.</ref>
+
در این حال شوق تحصیل، تفکر و تحقیق در سراپای وجود جلوه موج می‌زد و طبع حقیقت جویی او با اندیشه‌های دینی به خصوص افکار [[فلسفه|فلسفی]] و [[عرفان|عرفانی]] آشنا گردید. چنانچه خود می‌نویسد: «چون [[فطرت]] ها در میل به علوم مختلف است، خاطر من میل به علوم عقلیه کرد و در تحصیل علوم معقول از الهی و طبیعی و ریاضی اوقاتی صرف کردم».<ref> تاریخ حکماء و عرفای متأخرین صدرالمتألهین، منوچهر صدوقی سها، ص ۱۶۰.</ref>
  
در این حال شوق تحصیل، تفكر و تحقیق در سراپای وجود جلوه موج می‌زد و طبع حقیقت جویی او با اندیشه‌های دینی به خصوص افكار [[فلسفه|فلسفی]] و [[عرفان|عرفانی]] آشنا گردید. چنانچه خود می‌نویسد: «چون [[فطرت]] ها در میل به علوم مختلف است، خاطر من میل به علوم عقلیه كرد و در تحصیل علوم معقول از الهی و طبیعی و ریاضی اوقاتی صرف كردم».<ref> تاریخ حكماء و عرفای متأخرین صدرالمتألهین، منوچهر صدوقی سها، ص 160.</ref>
+
جلوه از اوان جوانی روان خود را با [[حکمت]] و [[فلسفه]] آشنایی داد و از سرچشمه «یُؤتِی الْحِکمَهَ مَنْ یَشاءُ» کامروا و سیراب گردید. آفتاب حکمت بر ذهنش تابید و به نور [[معرفت]] آراسته گردید. اکثر عمر بابرکت این حکیم جوان، صرف مطالعه، تحقیق و تفکر می‌شد و اگر به این امور اشتغال نداشت، به راز و نیاز با خدای خویش و امور عبادی می‌پرداخت.
  
جلوه در اصفهان از محضر علمایی چون میرزا حسن نوری، میرزا حسن چینی و ملا عبدالجواد تونی خراسانی بهره برد و اصولاً در پیمودن طریق [[حكمت]] به موازات شركت در دروس این اساتید مطالعات شخصی داشت و در این راه آنی نیاسود و در بحث های فلسفی و عرفانی با طلاب كاملاً موفق بود.
+
ابوالحسن جلوه در اصفهان از محضر علمایی چون میرزا حسن نوری، میرزا حسن چینی و ملا عبدالجواد تونی خراسانی بهره برد و اصولاً در پیمودن طریق [[حکمت]] به موازات شرکت در دروس این اساتید مطالعات شخصی داشت و در این راه آنی نیاسود و در بحث های فلسفی و عرفانی با طلاب کاملاً موفق بود.
  
 
==تدریس و شاگردان==
 
==تدریس و شاگردان==
  
در سال 1273 ق. در 35 سالگی، اصفهان را ترك كرد و به قصد [[تهران]] عزیمت نمود. مدرسه‌ای كه در تهران جلوه به منظور اقامت در آن برگزید دارالشفاء نام داشت كه نخست به دستور فتحعلی شاه برای بیمارستان ساخته شد ولی بعدها به صورت مدرسه درآمد.<ref> تاریخ مدارس ایران، حسین سلطانزاده، ص 309.</ref>
+
در سال ۱۲۷۳ ق. در ۳۵ سالگی، [[اصفهان]] را ترک کرد و به قصد [[تهران]] عزیمت نمود. مدرسه‌ای که در تهران جلوه به منظور اقامت در آن برگزید دارالشفاء نام داشت که نخست به دستور فتحعلی شاه برای بیمارستان ساخته شد ولی بعدها به صورت مدرسه درآمد.<ref> تاریخ مدارس ایران، حسین سلطانزاده، ص ۳۰۹.</ref>
  
جلوه در این مدرسه به مدت 41 سال به تدریس حكمت و [[فلسفه]] و [[ریاضی|ریاضیات]] مشغول بود و در عصر نامبرده، آقا محمدرضا قمشه‌ای و آقا علی زنوزی (مدرس) و جلوه، سه استاد كامل فلسفه و حكمت بشمار می‌رفتند كه كاروانی از دانشوران و مشتاقان [[معرفت]] از حوزه تدریس آنان استفاده می‌كردند و با رحلت آن دو حكیم در دوره ناصری، علوم عقلی به مجلس درس جلوه انحصار یافت.<ref> افضل التاریخ، میرزا غلامحسین افضل الملك، ص 274.</ref> میرزا احمد آشتیانی معتقد است که [[حکمت متعالیه]]، با ظهور آخوند [[ملا علی نوری اصفهانی|ملا علی نوری]] به وسیله آن بزرگوار به [[حاج ملاهادی سبزواری]]، آقا علی زنوزی و میرزا ابوالحسن جلوه انتقال یافت که این چهار بزرگوار را، حکماء اربعه (حکیمان چهارگانه) می گویند.
+
جلوه در این مدرسه به مدت ۴۱ سال به تدریس حکمت و [[فلسفه]] و [[ریاضی|ریاضیات]] مشغول بود و در عصر نامبرده، آقا محمدرضا قمشه‌ای و آقا علی زنوزی (مدرس) و جلوه، سه استاد کامل فلسفه و حکمت بشمار می‌رفتند که کاروانی از دانشوران و مشتاقان [[معرفت]] از حوزه تدریس آنان استفاده می‌کردند و با رحلت آن دو حکیم در دوره ناصری، علوم عقلی به مجلس درس جلوه انحصار یافت.<ref> افضل التاریخ، میرزا غلامحسین افضل الملک، ص ۲۷۴.</ref> میرزا احمد آشتیانی معتقد است که [[حکمت متعالیه]]، با ظهور آخوند [[ملا علی نوری اصفهانی|ملا علی نوری]] به وسیله آن بزرگوار به [[حاج ملاهادی سبزواری]]، آقا علی زنوزی و میرزا ابوالحسن جلوه انتقال یافت که این چهار بزرگوار را، حکماء اربعه (حکیمان چهارگانه) می گویند.
  
بعد از [[حاج ملاهادی سبزواری|حاج ملا هادی سبزواری]] در مكتب مرحوم جلوه [[فلسفه]] جان تازه‌ای یافت. او در گوشه این مدرسه پارسا و بی‌پیرایه، فروتن و اندیشمند می‌زیست و می‌كوشید تا جان های تاریك را به نور حكمت روشن كند. فارغ از نام و نشان زندگی زاهدانه‌ای را می‌گذراند و در حدود نیم قرن پرتوی از اندیشه‌های خود را در اختیار شاگردانی قرار داد كه خود بعدها در عصر خویش دانشوران مشهوری به حساب می‌آمدند.
+
بعد از [[حاج ملاهادی سبزواری|حاج ملا هادی سبزواری]] در مکتب مرحوم جلوه، [[فلسفه]] جان تازه‌ای یافت. او در گوشه این مدرسه پارسا و بی‌پیرایه، فروتن و اندیشمند می‌زیست و می‌کوشید تا جان های تاریک را به نور حکمت روشن کند. فارغ از نام و نشان زندگی زاهدانه‌ای را می‌گذراند و در حدود نیم قرن پرتوی از اندیشه‌های خود را در اختیار شاگردانی قرار داد که خود بعدها در عصر خویش دانشوران مشهوری به حساب می‌آمدند.
  
جلوه از اوان جوانی روان خود را با [[حكمت]] و [[فلسفه]] آشنایی داد و از سرچشمه «یُؤتِی الْحِكَمَهَ مَنْ یَشاءُ» كامروا و سیراب گردید. آفتاب حكمت بر ذهنش تابید و به نور [[معرفت]] آراسته گردید. قدرت كم مانند وی در [[مباحثه]] و مناظره و تسلط عالی به آثار فلسفی، احاطه بر اندیشه‌های حكمای سلف، به همراه فروتنی و مهربانی و كلام شیوا و شیرین، جلسه درسش را در مدرسه دارالشفاء با هیجان و پرازدحام نمود. بر اندیشه‌های فلسفی وقوف داشت و اقوال مخالف و موافق را در ابحاث حكمی و عرفانی بررسی می‌كرد. از دالان تردید سریع عبور می‌كرد و شوارع سالم‌تر را برای عبور از مباحث فلسفی برمی‌گزید. تخصصی ویژه در تدریس اندیشه‌های [[ابن سینا|ابوعلی سینا]] داشت و در [[فلسفه مشاء|فلسفه مشّاء]] استادی نامور بود.<ref> گوشه‌ای از سیمای تاریخ تحول علوم در ایران، وزارت علوم و آموزش عالی سابق، ص 25.</ref> تألیفات ابن سینا را ارزشمند دانسته، به تدریس آن ها افتخار می كرد. آثار [[ملاصدرا]] را نیز تدریس می‌نمود و مأخذ بعضی نقل قول های مندرج در [[اسفار اربعه (کتاب)|اسفار اربعه]] را مشخص می‌نمود.<ref> اعیان الشیعه، سید محسن امین، ج 4.</ref>
+
حکیم جلوه بر اندیشه‌های فلسفی وقوف داشت و اقوال مخالف و موافق را در ابحاث حکمی و عرفانی بررسی می‌کرد. از دالان تردید سریع عبور می‌کرد و شوارع سالم‌تر را برای عبور از مباحث فلسفی برمی‌گزید. تخصصی ویژه در تدریس اندیشه‌های [[ابن سینا|ابوعلی سینا]] داشت و در [[فلسفه مشاء|فلسفه مشّاء]] استادی نامور بود.<ref> گوشه‌ای از سیمای تاریخ تحول علوم در ایران، وزارت علوم و آموزش عالی سابق، ص ۲۵.</ref> تألیفات [[ابن سینا]] را ارزشمند دانسته، به تدریس آن ها افتخار می کرد. آثار [[ملاصدرا]] را نیز تدریس می‌نمود و مأخذ بعضی نقل قول های مندرج در [[اسفار اربعه (کتاب)|اسفار اربعه]] را مشخص می‌نمود.<ref> اعیان الشیعه، سید محسن امین، ج ۴.</ref>
  
حكیم جلوه شاگردان زیادی را تربیت كرد كه برجسته‌ترین آنان به شرح زیرند:
+
حکیم جلوه شاگردان زیادی را تربیت کرد که برجسته‌ترین آنان به شرح زیرند:
  
1. [[میرزا محمدطاهر تنکابنی|میرزا محمدطاهر تنكابنی]]: وی پس از وفات آخوند محمدرضا صهبا قمشه‌ای به درس میرزا ابوالحسن جلوه رفت و كتاب تمهید القواعد [[ابن ترکه|ابن تركه]] را نزد وی خواند. تنكابنی درباره روش درسی جلوه می‌نویسد: میرزا را عادت بر این بود كه تا كتابی را تصحیح نمی‌كرد شروع به بحث در آن نمی‌نمود. آن تمهید القواعد كه نزد آقا محمدرضا قمشه‌ای خوانده بودیم گاهی سطر به سطر افتاده داشت و او به نیروی بیان [[عرفان|عرفانی]] مطالب كتاب را تقریر می‌نمود. لیكن مرحوم جلوه ابتدا تمام كتاب را اصلاح می‌نمود سپس درس می‌گفت و از این مقایسه كوچك طرز دقت و تحقیق میرزای جلوه نسبت به نحوه تدریس مرحوم قمشه‌ای كاملاً آشكار بود.<ref> احوال بزرگان، مرتضی مدرسی چهاردهی؛ مجله یادگار، سال سوم، شماره اول، شهریور 1325.</ref> میرزا محمدطاهر تنكابنی از اساتید مسلم [[فلسفه]] در دوران اخیر است و احاطه نامبرده به متون و آراء فلاسفه سلف شگفت‌انگیز بوده است<ref> خدمات متقابل ایران و اسلام، شهید مطهری، ص 619.</ref> و در ریاضیات، هیئت، نجوم و طب نیز مهارت داشت. از سال 1310 ش. دوران مشقات این حكیم آغاز شد و از پی تعبیدها و زندان ها (به دلیل مبارزه با رضاخان) سرانجام در سال 1320 از دار غرور به سرای سرور كوچ نمود<ref> تاریخ حكما و عرفاء متأخرین صدرالمتألهین، ص 98.</ref> و در جوار قبر استادش جلوه مدفون شد.
+
۱. [[میرزا محمدطاهر تنکابنی|میرزا محمدطاهر تنکابنی]]: وی پس از وفات آخوند محمدرضا صهبا قمشه‌ای به درس میرزا ابوالحسن جلوه رفت و کتاب تمهید القواعد [[ابن ترکه|ابن ترکه]] را نزد وی خواند. تنکابنی درباره روش درسی جلوه می‌نویسد: میرزا را عادت بر این بود که تا کتابی را تصحیح نمی‌کرد شروع به بحث در آن نمی‌نمود. آن تمهید القواعد که نزد آقا محمدرضا قمشه‌ای خوانده بودیم گاهی سطر به سطر افتاده داشت و او به نیروی بیان [[عرفان|عرفانی]] مطالب کتاب را تقریر می‌نمود. لیکن مرحوم جلوه ابتدا تمام کتاب را اصلاح می‌نمود سپس درس می‌گفت و از این مقایسه کوچک طرز دقت و تحقیق میرزای جلوه نسبت به نحوه تدریس مرحوم قمشه‌ای کاملاً آشکار بود.<ref> احوال بزرگان، مرتضی مدرسی چهاردهی؛ مجله یادگار، سال سوم، شماره اول، شهریور ۱۳۲۵.</ref> میرزا محمدطاهر تنکابنی از اساتید مسلم [[فلسفه]] در دوران اخیر است و احاطه او به متون و آراء فلاسفه سلف شگفت‌انگیز بوده است<ref> خدمات متقابل ایران و اسلام، شهید مطهری، ص ۶۱۹.</ref> و در ریاضیات، هیئت، نجوم و طب نیز مهارت داشت.  
  
2. آیت الله العظمی [[آیت الله محمدعلی شاه آبادی|میرزا محمدعلی شاه آبادی]]: این [[فقیه]] عارف پس از فراگیری مقدمات و علوم نزد پدر و برادر بزرگ خود آیت الله شیخ احمد بیدآبادی و علامه میرزا محمدهاشم چهارسوقی هنگامی كه پدرش مورد غضب ناصرالدین شاه قاجار واقع شد و تبعید گردید در سال 1304 ق. به همراه والد بزرگوار خویش راهی [[تهران]] شد و تحصیل علوم اسلامی را پی گرفت و [[فلسفه]]، [[حكمت]] و [[عرفان]] را نزد حكیم جلوه آموخت.  
+
۲. آیت الله العظمی [[آیت الله محمدعلی شاه آبادی|میرزا محمدعلی شاه آبادی]]: این [[فقیه]] عارف پس از فراگیری مقدمات و علوم نزد پدر و برادر بزرگ خود آیت الله شیخ احمد بیدآبادی و علامه میرزا محمدهاشم چهارسوقی هنگامی که پدرش مورد غضب ناصرالدین شاه قاجار واقع شد و تبعید گردید در سال ۱۳۰۴ ق. به همراه والد بزرگوار خویش راهی [[تهران]] شد و تحصیل علوم اسلامی را پی گرفت و [[فلسفه]]، [[حکمت]] و [[عرفان]] را نزد حکیم جلوه آموخت.  
  
3. آقا [[سيد حسين بادکوبه اي|سید حسین بادكوبه‌ای]]: وی متولد 1293 ق. در یكی از روستاهای بادكوبه جمهوری آذربایجان است. پس از تحصیل مقدماتی به تهران آمد و [[فلسفه]] و ریاضیات را نزد جلوه فراگرفت. پس از مدتی عازم [[نجف]] شد و در این شهر مقدس نزد [[آخوند خراسانی]] و شیخ حسین مامقانی [[فقه]] و [[اصول فقه‌‌‌‌|اصول]] را آموخت. فیلسوف معاصر و مفسر كبیر [[علامه طباطبايى|علامه طباطبایی]] ریاضیات و [[الهیات شفا]] را نزد این حكیم در نجف تحصیل نمود.<ref> نقباءالبشر فی القرن الرابع عشر، آقا بزرگ تهرانی، ج ص 584، 918.</ref>
+
۳. آقا [[سید حسین بادکوبه ای|سید حسین بادکوبه‌ای]]: وی متولد ۱۲۹۳ ق. در یکی از روستاهای بادکوبه جمهوری آذربایجان است. پس از تحصیل مقدماتی به تهران آمد و [[فلسفه]] و ریاضیات را نزد جلوه فراگرفت. پس از مدتی عازم [[نجف]] شد و در این شهر مقدس نزد [[آخوند خراسانی]] و شیخ حسین مامقانی [[فقه]] و [[اصول فقه‌‌‌‌|اصول]] را آموخت. فیلسوف معاصر و مفسر کبیر [[علامه طباطبایى|علامه طباطبایی]] ریاضیات و [[الهیات شفا]] را نزد این حکیم در نجف تحصیل نمود.<ref> نقباءالبشر فی القرن الرابع عشر، آقا بزرگ تهرانی، ج ۲، ص ۵۸۴، ۹۱۸.</ref>
  
4. ملا محمد آملی: آن مرحوم از فقها و مجتهدین پرهیزكار و مشاهیر مراجع روحانی است كه به منظور دفاع از مشروطه مشروعه با [[شيخ فضل الله نورى|شیخ فضل الله نوری]] همكاری داشت. وی پس از نشو و نما در آمل و فراگیری علوم مقدماتی در این شهر روانه تهران گردید و از افاضل این شهر خصوصاً حكیم جلوه استفاده كرد و خود به تدریس و انجام وظایف شرعی و خدمات دینی پرداخت و از مراجع عظام محسوب گردید.<ref> اختران فروزان ری و تهران، محمد شریف رازی، ص 365 و 366.</ref>
+
۴. ملا محمد آملی: آن مرحوم از فقها و مجتهدین پرهیزکار و مشاهیر مراجع روحانی است که به منظور دفاع از مشروطه مشروعه با [[شیخ فضل الله نوری|شیخ فضل الله نوری]] همکاری داشت. وی پس از نشو و نما در آمل و فراگیری علوم مقدماتی در این شهر روانه تهران گردید و از افاضل این شهر خصوصاً حکیم جلوه استفاده کرد و خود به تدریس و انجام وظایف شرعی و خدمات دینی پرداخت و از مراجع عظام محسوب گردید.<ref> اختران فروزان ری و تهران، محمد شریف رازی، ص ۳۶۵ و ۳۶۶.</ref>
  
5. [[میرزا حسن کرمانشاهی|میرزا حسن كرمانشاهی]]: نامبرده كه از شاگردان مسلم و مبرز جلوه است، یكی از اركان مهم انتقال [[فلسفه]] به طبقات متأخر می‌باشد. شاگردان زیادی تربیت نموده كه مشهورترین آن ها فیلسوف فاضل [[سید موسی زرآبادی قزوینی|سید موسی زرآبادی]] است. از تألیفات وی حواشی فراوانی است كه بر شرح [[اشارات]] و [[اسفار اربعه (کتاب)|اسفار]] و شفای [[ابن سینا|ابوعلی سینا]] نوشته است.<ref> كنزالحكمه، (ترجمه فارسی نزهت الارواح) مرحوم دری، ج ص 156.</ref>
+
۵. [[میرزا حسن کرمانشاهی|میرزا حسن کرمانشاهی]]: نامبرده که از شاگردان مسلم و مبرز جلوه است، یکی از ارکان مهم انتقال [[فلسفه]] به طبقات متأخر می‌باشد. شاگردان زیادی تربیت نموده که مشهورترین آن ها فیلسوف فاضل [[سید موسی زرآبادی قزوینی|سید موسی زرآبادی]] است. از تألیفات وی حواشی فراوانی است که بر شرح [[اشارات]] و [[اسفار اربعه (کتاب)|اسفار]] و شفای [[ابن سینا|ابوعلی سینا]] نوشته است.<ref> کنزالحکمه، (ترجمه فارسی نزهت الارواح) مرحوم دری، ج ۲، ص ۱۵۶.</ref>
  
 
دیگر شاگردان جلوه عبارت‌اند از:  
 
دیگر شاگردان جلوه عبارت‌اند از:  
  
حكیم میرزا ابراهیم حكمی زنجانی، حكیم ملا محمد هیدجی زنجانی، عبدالرسول مازندرانی، ضیاءالحكمای زواره‌ای، میرزا مهدی آشتیانی، میرزا علی‌اكبر حكیم یزدی، میرزا محمود مدرس كهكی قمی، حاج [[شيخ عبدالنبی نوری|شیخ عبدالنبی نوری]]، سید عباس شاهرودی، سید محمود حسینی مرعشی نجفی (پدر حضرت [[سید شهاب الدین مرعشی نجفی|آیت الله مرعشی نجفی]]) حاج میرزا عبدالكریم سبزواری فرزند [[حاج ملاهادی سبزواری|حاج ملا هادی سبزواری]] و...
+
حکیم میرزا ابراهیم حکمی زنجانی، حکیم ملا محمد هیدجی زنجانی، عبدالرسول مازندرانی، ضیاءالحکمای زواره‌ای، میرزا مهدی آشتیانی، میرزا علی‌اکبر حکیم یزدی، میرزا محمود مدرس کهکی قمی، حاج [[شیخ عبدالنبی نوری|شیخ عبدالنبی نوری]]، سید عباس شاهرودی، سید محمود حسینی مرعشی نجفی (پدر حضرت [[سید شهاب الدین مرعشی نجفی|آیت الله مرعشی نجفی]]) حاج میرزا عبدالکریم سبزواری (فرزند [[حاج ملاهادی سبزواری|حاج ملا هادی سبزواری]]) و...
  
 
==آثار و تألیفات==
 
==آثار و تألیفات==
  
تقریباً اكثر عمر بابركت این حكیم صرف مطالعه، تحقیق و تفكر می‌شد و اگر به این امور اشتغال نداشت، به راز و نیاز با خدای خویش و امور عبادی می‌پرداخت. با وجود توانایی های فكری و اندیشه‌های عالی، در هنگام نوشتن به ساحت مقدس [[اهل بیت]] عصمت و طهارت توسل می‌جست و آن روان های پاك و مقدس را به امداد می‌طلبید تا مبادا از خود نوشته‌ای بر جای نهد كه عبث باشد یا خوراكی شبهه ناك را متوجه اذهان نماید.
+
مرحوم جلوه، با وجود توانایی های فکری و اندیشه‌های عالی، در هنگام نوشتن به ساحت مقدس [[اهل بیت]] عصمت و طهارت [[توسّل‌‌‌‌‌|توسل]] می‌جست و آن روان های پاک و مقدس را به امداد می‌طلبید تا مبادا از خود نوشته‌ای بر جای نهد که عبث باشد یا خوراکی شبهه ناک را متوجه اذهان نماید.
  
جلوه را در پاره‌ای از تذكره‌ها و كتب تراجم به مدرس و مبلغ فلسفه مشّاء و بی توجه و حتی مخالف حكمت اشراق معرفی نموده‌اند اما با بررسی گرایش ها و برخی نوشته‌ها و خصوصاً اشعارش این واقعیت آشكار می‌شود كه آن آرامش روحانی را كه خاطرش از آغازین دوران بحث و تحقیق در آثار فلسفی جویای آن بود به دست نمی‌آورد و این گونه مباحث فلسفی شكل هایی را برایش پدید آورده كه شناخت عرفانی و اقبال به سلوك روحانی و سیر معنوی او را از این دالان تردید می‌رهاند.
+
اهم آثار میرزای جلوه به شرح زیرند:
  
او كه با صمیمیت و جدیتی وافر در جستجوی حقیقت بود در دهه‌های آخر زندگی راه قلب را برای رسیدن به این مقصد برمی‌گزیند و از این طریق به استقبال نفخه‌های روحانی می‌رود چنان چه در شعری به این واقعیت اذعان دارد.
+
#حاشیه بر «[[شفا (کتاب)|شفاء]]» [[ابن سینا]]
 +
#حواشی بر کتاب «[[اسفار اربعه (کتاب)|اسفار]]» [[ملاصدرا]]<ref> الذریعه؛ شیخ آقا بزرگ تهرانی، ج ۶، ص ۱۹.</ref>
 +
#اثبات الحرکة الجوهریة، که رساله‌ای است به زبان عربی درباره اثبات این مطلب که حرکت علاوه بر اعراض، در جوهر نیز وجود دارد.<ref>دائره المعارف، تشیع، ج اول، ص ۴۱۶.</ref>
 +
#رساله‌ای در بیان ربط حادث به قدیم که در حواشی شرح هدایه ملاصدرا در [[تهران]] چاپ شده است.
 +
#حواشی بر مشاعر ملاصدرا که به انضمام رساله عرشیه ملاصدرا در تهران طبع گردیده است.
 +
#حواشی بر مبدأ و معاد ملاصدرا (نشر یافته در سال ۱۳۱۳ ق)
 +
#رساله‌ای در ترکیب و احکام آن
 +
#رساله‌ای در وجود و اقسام آن که تقریر جلوه و تحریر شاگردش حاج سید عباس شاهرودی می‌باشد.<ref> فهرست کتب خطی کلام و حکمت و فلسفه آستان قدس رضوی، ج اول، ص ۳۸۱.</ref>
 +
#حاشیه بر شرح هدایة الاثیریه ابهری (متوفای ۶۶۰ ق).<ref> فهرست کتب خطی کتابخانه عمومی معارف، عبدالعزیز جواهرالکلام، جزء اول، ص ۱۲۲.</ref>
 +
#تعلیقه بر رساله درة الفاخره، نسخه‌أی از این تعلیقه به [[خط نستعلیق]] سید عباس شاهرودی مذکور که در سال ۱۳۰۶ ق. تألیف شده در کتابخانه [[آستان قدس رضوی]] موجود است.
 +
#حاشیه بر شرح ملخص چغمینی (چاپ شده در سال ۱۳۱۱ ق)
 +
#تعلیقات بر مقدمه شرح فصوص قیصری.<ref> الذریعه، ج ۶، ص ۱۲۶.</ref> این اثر، که نسخه‌ای عکسی از آن در اختیار نگارنده است،<ref> اصل نسخه مخطوط آن که به زبان عربی است به شماره مسلسل ۷۰۲۱ در کتابخانه حضرت آیت الله العظمی مرعشی نجفی نگهداری می‌شود.</ref> پرتوی از اندیشه‌های [[عرفان|عرفانی]] جلوه را به ثبوت می‌رساند.
 +
#حاشیه بر [[شرح منظومه سبزواری (کتاب)|شرح منظومه]] حاج [[حاج ملاهادی سبزواری|ملا هادی سبزواری]] که نسخه مخلوطی از آن در کتابخانه مجلس شورای اسلامی ضبط است.<ref> فهرست کتب خطی فارسی و عربی مجلس شورای ملی، عبدالحسین حایری، ج ۵، ص ۱۵۸.</ref>
 +
#جسم تعلیمی، رساله‌ای است در [[حکمت]] که سید علی اکبر طباطبایی در [[شعبان]] ۱۳۱۱ ق. آن را به [[خط شکسته نستعلیق|خط شکسته نستعلیق]] نوشته است.<ref> فهرست نسخه‌های خطی کتابخانه دانشکده الهیات و معارف اسلامی، دکتر محمود فاضل، ج سوم، ص ۱۳۳۷ و ۱۳۳۸.</ref>
 +
#وجود الصور النوعیه، که رساله‌ای است در [[فلسفه]] و طی آن جلوه اثبات می‌کند که صور نوعیه در اجسام، جوهر و موجود می‌باشد.
 +
#انتزاع مفهوم واحد، که در آن انتزاع مفهوم واحد از حقایق متباینه مورد بحث قرار داده است.
 +
#القضیة المهمله هی القضیة الطبیعیه، که موضوع آن در [[منطق]] است و در این رساله از طریق استدلال ثابت شده است که قضیه مهمله همان قضیه طبیعیه می‌باشد.
 +
#بیان استجابت [[دعا]]، جلوه در آغاز این رساله، ماهیت را بر سه قسم تقسیم کرده و دعا را از قسم دوم می‌داند و مؤثرترین وسیله استجابت آن را شناخت کامل پروردگار دانسته است.<ref> این ۴ رساله در کتابخانه حضرت آیت الله مرعشی نجفی به صورت مخلوط نگهداری می‌شود و رساله بیان استجابت [[دعا]] با تحقیق استاد سید هادی رفیعی طباطبایی در یادنامه حکیم جلوه که تحت عنوان گلشن جلوه به اهتمام نگارنده تحت طبع است مندرج می‌باشد.</ref>
 +
#[[دیوان (شعر)|دیوان]] جلوه.
  
{{بیت|عقل كالای نفیسی است به بازار جهان|ما ز عشق آتش سوزنده به كالا زده‌ایم}}
+
==حکیم شاعر==
{{بیت|ما ز كشتی بگذشتیم پی شوق وصال|خویش از جان بگذشتیم و به دریا زده‌ایم}}
 
  
و در مطلع غزلی می‌گوید:
+
پدر میرزا ابوالحسن جلوه، سید محمد مظهر، از شاعران نامیِ عصر قاجار به شمار می آید. این شاعر به هنگام نشو و نما و تربیت فرزندش سید ابوالحسن، زیبایی ها و لطایف [[شعر]] و شاعری را برای او بازگو می کرد و او را با نکات ادبی آشنا می ساخت. میرزا ابوالحسن جلوه نیز همراه با کسب کمالات و فضیلت ها و تحصیل [[علوم اسلامی]]، در بعضی اوقات به سرودن شعر می پرداخت. شعر برای حکیمی که عمری را در تدریس حکمت و تحقیق در مسایل فلسفی سپری کرده بود، جنبه تفنن نداشت؛ بلکه وسیله ای بود برای بیان حالات روحانی خود. درون مایه شعرهای او را، پند و اندرزهای [[اخلاق|اخلاقی]] و حکیمانه، مدح [[پیامبر اسلام|پیامبر]] و خاندان [[عصمت]] و طهارت، معارف [[قرآن|قرآنی]] و نیز برهان های فلسفی تشکیل می دهد.
  
{{بیت|گر چه ندانم كجاست بارگه و كوی دوست|لیك به دل می‌رسد از همه سو بوی دوست}}
+
جلوه را در پاره‌ای از تذکره‌ها و کتب تراجم به مدرس و مبلغ فلسفه مشّاء و بی توجه و حتی مخالف حکمت اشراق معرفی نموده‌اند، اما با بررسی گرایش ها و برخی نوشته‌ها و خصوصاً اشعارش این واقعیت آشکار می‌شود که آن آرامش روحانی را که خاطرش از آغازین دوران بحث و تحقیق در آثار فلسفی جویای آن بود به دست نمی‌آورد و این گونه مباحث فلسفی شکل هایی را برایش پدید آورده که شناخت عرفانی و اقبال به سلوک روحانی و سیر معنوی او را از این دالان تردید می‌رهاند. او که با صمیمیت و جدیتی وافر در جستجوی حقیقت بود در دهه‌های آخر زندگی راه قلب را برای رسیدن به این مقصد برمی‌گزیند و از این طریق به استقبال نفخه‌های روحانی می‌رود، چنان چه در شعری به این واقعیت اذعان دارد.
 +
{{بیت|عقل کالای نفیسی است به بازار جهان|ما ز عشق آتش سوزنده به کالا زده‌ایم}}
 +
{{بیت|ما ز کشتی بگذشتیم پی شوق وصال|خویش از جان بگذشتیم و به دریا زده‌ایم}}
  
و در بیتی دیگر گفته است:
+
و در [[مطلع]] غزلی می‌گوید:
 +
{{بیت|گر چه ندانم کجاست بارگه و کوی دوست|لیک به دل می‌رسد از همه سو بوی دوست}}
  
 +
و در [[بیت (شعر)|بیتی]] دیگر گفته است:
 
{{بیت|مرا به دل همه شوق [[بهشت]] بود به عمر|چو نور روی تو دیدم نماند شوق بهشت}}
 
{{بیت|مرا به دل همه شوق [[بهشت]] بود به عمر|چو نور روی تو دیدم نماند شوق بهشت}}
  
یكی از آثاری كه پرتوی از اندیشه‌های عرفانی جلوه را به ثبوت می‌رساند، تعلیقه‌ای است كه آن حكیم بر مقدمات شرح فصوص الحكم قیصری نوشته است كه نسخه‌ای عكسی از آن در اختیار نگارنده است.<ref> اصل نسخه مخطوط آن كه به زبان عربی است به شماره مسلسل 7021 در كتابخانه حضرت آیت الله العظمی مرعشی نجفی نگهداری می‌شود.</ref>
+
آن حکیم خود به جمع و تدوین آثار منظوم خویش رغبتی نشان نمی‌داد و بعدها یکی از شاگردانش (میرزا علی خان عبدالرسولی) در سال ۱۳۴۸ ق. اشعار وی را که مشتمل بر [[قصیده|قصاید]]، [[غزل|غزلیات]] و [[مثنوی (قالب شعر)|مثنویات]] بود جمع و تدوین نمود که به سعی و اهتمام احمد سهیلی خوانساری در تهران به طبع رسید. در مقدمه [[دیوان (شعر)|دیوان]] مزبور، میرزا علی خان شرح حالی از جلوه و خاندانش را آورده و در پایان آن سهیلی خوانساری [[رباعی]] زیر را درج نموده است:
 
+
{{بیت|این نامه که گنجینه درّ سخن است|هر نکته وی شمع هزار انجمن است}}
اهم آثار جلوه به شرح زیرند:
+
{{بیت|از کیست سهیلی که چنین جلوه‌گر است|از جلوه که نام نامیش بوالحسن است}}
 
 
#حاشیه بر [[شفا (کتاب)|شفاء]] [[ابن سینا]]
 
#حواشی بر كتاب [[اسفار اربعه (کتاب)|اسفار]] [[ملاصدرا]]<ref> الذریعه؛ شیخ آقا بزرگ تهرانی، ج 6، ص 19.</ref>
 
#اثبات الحركة الجوهریة، كه رساله‌ای است به زبان عربی درباره اثبات این مطلب كه حركت علاوه بر اعراض، در جوهر نیز وجود دارد.<ref>دائره المعارف، تشیع، ج اول، ص 416.</ref>
 
#رساله‌ای در بیان ربط حادث به قدیم كه در حواشی شرح هدایه ملاصدرا در [[تهران]] چاپ شده است.
 
#حواشی بر مشاعر ملاصدرا كه به انضمام رساله عرشیه ملاصدرا در تهران طبع گردیده است.
 
#حواشی بر مبدأ و معاد ملاصدرا (نشر یافته در سال 1313 ق)
 
#رساله‌أی در تركیب و احكام آن
 
#رساله‌أی در وجود و اقسام آن كه تقریر جلوه و تحریر شاگردش حاج سید عباس شاهرودی می‌باشد.<ref> فهرست كتب خطی كلام و حكمت و فلسفه آستان قدس رضوی، ج اول، ص 381.</ref>
 
#حاشیه بر شرح هدایة الاثیریه ابهری (متوفای 660 ق).<ref> فهرست كتب خطی كتابخانه عمومی معارف، عبدالعزیز جواهرالكلام، جزء اول، ص 122.</ref>
 
#تعلیقه بر رساله درة الفاخره، نسخه‌أی از این تعلیقه به [[خط نستعلیق]] سید عباس شاهرودی مذكور كه در سال 1306 ق. تألیف شده در كتابخانه [[آستان قدس رضوی]] موجود است.
 
#حاشیه بر شرح ملخص چغمینی (چاپ شده در سال 1311 ق)
 
#تعلیقات بر مقدمه شرح فصوص قیصری.<ref> الذریعه، ج 6، ص 126.</ref>
 
#حاشیه بر [[شرح منظومه سبزواری (کتاب)|شرح منظومه]] حاج [[حاج ملاهادی سبزواری|ملا هادی سبزواری]] كه نسخه مخلوطی از آن در كتابخانه مجلس شورای اسلامی ضبط است.<ref> فهرست كتب خطی فارسی و عربی مجلس شورای ملی، عبدالحسین حایری، ج 5، ص 158.</ref>
 
#جسم تعلیمی، رساله‌ای است در [[حكمت]] كه سید علی اكبر طباطبایی در [[شعبان]] 1311 ق. آن را به [[خط شکسته نستعلیق|خط شكسته نستعلیق]] نوشته است.<ref> فهرست نسخه‌های خطی كتابخانه دانشكده الهیات و معارف اسلامی، دكتر محمود فاضل، ج سوم، ص 1337 و 1338.</ref>
 
#وجود الصور النوعیه، كه رساله‌ای است در [[فلسفه]] و طی آن جلوه اثبات می‌كند كه صور نوعیه در اجسام، جوهر و موجود می‌باشد.
 
#انتزاع مفهوم واحد، كه در آن انتزاع مفهوم واحد از حقایق متباینه مورد بحث قرار داده است.
 
#القضیة المهمله هی القضیة الطبیعیه، كه موضوع آن در [[منطق]] است و در این رساله از طریق استدلال ثابت شده است كه قضیه مهمله همان قضیه طبیعیه می‌باشد.
 
#بیان استجابت [[دعا]]، جلوه در آغاز این رساله، ماهیت را بر سه قسم تقسیم كرده و دعا را از قسم دوم می‌داند و مؤثرترین وسیله استجابت آن را شناخت كامل پروردگار دانسته است.<ref> این 4 رساله در كتابخانه حضرت آیت الله مرعشی نجفی به صورت مخلوط نگهداری می‌شود و رساله بیان استجابت [[دعا]] با تحقیق استاد سید هادی رفیعی طباطبایی در یادنامه حكیم جلوه كه تحت عنوان گلشن جلوه به اهتمام نگارنده تحت طبع است مندرج می‌باشد.</ref>
 
#[[دیوان (شعر)|دیوان]] جلوه.
 
 
 
==حکیم شاعر==
 
 
 
پدر میرزا ابوالحسن جلوه، سید محمد مظهر، از شاعران نامیِ عصر قاجار به شمار می آید. این شاعر به هنگام نشو و نما و تربیت فرزندش سید ابوالحسن، زیبایی ها و لطایف [[شعر]] و شاعری را برای او بازگو می کرد و او را با نکات ادبی آشنا می ساخت. میرزا ابوالحسن جلوه نیز همراه با کسب کمالات و فضیلت ها و تحصیل [[علوم اسلامی]]، در بعضی اوقات به سرودن شعر می پرداخت. شعر برای حکیمی که عمری را در تدریس حکمت و تحقیق در مسایل فلسفی سپری کرده بود، جنبه تفنن نداشت؛ بلکه وسیله ای بود برای بیان حالات روحانی خود. درون مایه شعرهای او را، پند و اندرزهای [[اخلاق|اخلاقی]] و حکیمانه، مدح [[پیامبر اسلام|پیامبر]] و خاندان [[عصمت]] و طهارت، معارف [[قرآن|قرآنی]] و نیز برهان های فلسفی تشکیل می دهد.
 
 
 
آن حكیم خود به جمع و تدوین آثار منظوم خویش رغبتی نشان نمی‌داد و بعدها یكی از شاگردانش (میرزا علی خان عبدالرسولی) در سال 1348 ق. اشعار وی را كه مشتمل بر [[قصیده|قصاید]]، [[غزل|غزلیات]] و [[مثنوی (قالب شعر)|مثنویات]] بود جمع و تدوین نمود كه به سعی و اهتمام احمد سهیلی خوانساری در تهران به طبع رسید. در مقدمه [[دیوان (شعر)|دیوان]] مزبور، میرزا علی خان شرح حالی از جلوه و خاندانش را آورده و در پایان آن سهیلی خوانساری [[رباعی]] زیر را درج نموده است:
 
 
 
{{بیت|این نامه كه گنجینه درّ سخن است|هر نكته وی شمع هزار انجمن است}}
 
{{بیت|از كیست سهیلی كه چنین جلوه‌گر است|از جلوه كه نام نامیش بوالحسن است}}
 
  
 
==ویژگی‌های اخلاقی==
 
==ویژگی‌های اخلاقی==
  
مرحوم جلوه، هاله‌ای از روحانیت بر سیمای پرجذبه‌اش پرتو افكنده بود. نگاه نافذش كه اغلب آكنده از محبت و آمیخته با وقار و شكوه بود افراد را جلب می‌كرد. با وجود [[تواضع]] و وارستگی، هیبتی داشت كه سبب می‌شد مردم به دیده [[احترام]] او را نگریسته، تكریمش كنند.  
+
مرحوم جلوه، هاله‌ای از روحانیت بر سیمای پرجذبه‌اش پرتو افکنده بود. نگاه نافذش که اغلب آکنده از محبت و آمیخته با وقار و شکوه بود افراد را جلب می‌کرد. با وجود [[تواضع]] و وارستگی، هیبتی داشت که سبب می‌شد مردم به دیده [[احترام]] او را نگریسته، تکریمش کنند.  
 
 
جامه‌اش با وجود سادگی و ارزانی پاكیزه و نظیف بود. پاپوشی سبك، ساده و راحت داشت. با وجود آن كه حكیمی برجسته بود و از نظر علمی مقام والایی داشت، هر كس او را می‌دید كوچكترین نشانه‌ای از برتری طلبی و تشخص در وی نمی‌یافت. خوش برخورد و شیرین گفتار و كم مراوده بود.<ref> شرح حال رجال ایران، مهدی بامداد، ج اول، ص 40.</ref>
 
  
در برخورد با افراد به مصداق «كَلِّمَ النّاس عَلی قَدْرِ عُقُولِهِمْ» به تناسب با آن ها عمل می‌كرد، به نحوی كه وقتی از او جدا می‌شدند شادمان و مسرور به نظر می‌رسیدند. ساده و بی‌تكلف زندگی می‌كرد و در مواقعی برای آسایش دیگران خود را به رنج می‌افكند.
+
جامه‌اش با وجود سادگی و ارزانی پاکیزه و نظیف بود. پاپوشی سبک، ساده و راحت داشت. با وجود آن که حکیمی برجسته بود و از نظر علمی مقام والایی داشت، هر کس او را می‌دید کوچکترین نشانه‌ای از برتری طلبی و تشخص در وی نمی‌یافت. خوش برخورد و شیرین گفتار و کم مراوده بود.<ref> شرح حال رجال ایران، مهدی بامداد، ج اول، ص ۴۰.</ref>
  
از مال دنیا چیزی نیندوخت و تنها دارایی او كتاب های ارزشمند بود كه به وسیله آن ها اندیشه خود را صفا می‌داد و روان خویش را التیام می‌بخشید. محل زندگیش حجره‌ای تو در تو واقع در مدرسه دارالشفاء بود كه در نهایت سادگی در آن بیتوته می‌نمود.
+
در برخورد با افراد به مصداق «کلِّمَ النّاس عَلی قَدْرِ عُقُولِهِمْ» به تناسب با آن ها عمل می‌کرد، به نحوی که وقتی از او جدا می‌شدند شادمان و مسرور به نظر می‌رسیدند. ساده و بی‌تکلف زندگی می‌کرد و در مواقعی برای آسایش دیگران خود را به رنج می‌افکند.
  
[[زهد]] و [[قناعت]] نیازهایش را تقلیل داده و به نسبت كاستن از خواستن ها خویشتن را از قید اسارت امور دنیوی رهانیده بود و لذا با [[عزت نفس]] و مناعت طبع می‌زیست و هرگز از كسی تقاضایی نكرد و به احدی برای تأمین امور مادی زحمت نمی‌داد. با وجود این كه پذیرایی او را هر كس به جان خریدار بود كمتر به مجلس این و آن مراوده می‌كرد.<ref> افضل التواریخ، ص 106.</ref>
+
از مال دنیا چیزی نیندوخت و تنها دارایی او کتاب های ارزشمند بود که به وسیله آن ها اندیشه خود را صفا می‌داد و روان خویش را التیام می‌بخشید. محل زندگیش حجره‌ای تو در تو واقع در مدرسه دارالشفاء بود که در نهایت سادگی در آن بیتوته می‌نمود.
  
با این نصیب اندك از این دنیای فانی بركات زیادی را از خود بروز داد كه نمونه آن مرزبانی از اندیشه‌های [[اسلام|اسلامی]] و نشر معارف [[شیعه|تشیع]] و تربیت ده‌ها دانشور و فاضل است كه هر یك خود ناشر افكار و معارف دینی بودند.
+
[[زهد]] و [[قناعت]] نیازهایش را تقلیل داده و به نسبت کاستن از خواستن ها خویشتن را از قید اسارت امور دنیوی رهانیده بود و لذا با [[عزت نفس]] و مناعت طبع می‌زیست و هرگز از کسی تقاضایی نکرد و به احدی برای تأمین امور مادی زحمت نمی‌داد. با وجود این که پذیرایی او را هر کس به جان خریدار بود کمتر به مجلس این و آن مراوده می‌کرد.<ref> افضل التواریخ، ص ۱۰۶.</ref>
  
او كه از همان اوان جوانی به [[تزکیه نفس|تزكیه]] و تصفیه دل پرداخت رابطه‌اش با [[اهل بیت]] علیهم السلام نیز پیوندی قلبی و توأم با عشق و علاقه بود كه از شناختی عمیق و آگاهی وسیع سرچشمه می‌گرفت. به همین دلیل جاذبه‌ای از محبت اهل بیت ‌علیهم السلام به سوی او رو نمود كه در جذب و جلب معنویات برای او بسیار مؤثر بود. وی عقیده داشت كه مهر به خاندان عصمت و طهارت [[انسان]] را از آلودگی ها پاك می‌كند، چنانچه در شعری درباره حضرت [[امام علی]] علیه السلام گفته است:
+
با این نصیب اندک از این دنیای فانی برکات زیادی را از خود بروز داد که نمونه آن مرزبانی از اندیشه‌های [[اسلام|اسلامی]] و نشر معارف [[شیعه|تشیع]] و تربیت ده‌ها دانشور و فاضل است که هر یک خود ناشر افکار و معارف دینی بودند.
  
{{بیت|غیر علی كس نكرد خدمت احمد|غمخوار موسی نباشد الا هارون}}
+
او که از همان اوان جوانی به [[تزکیه نفس|تزکیه]] و تصفیه دل پرداخت، رابطه‌اش با [[اهل بیت]] علیهم السلام نیز پیوندی قلبی و توأم با عشق و علاقه بود که از شناختی عمیق و آگاهی وسیع سرچشمه می‌گرفت. به همین دلیل جاذبه‌ای از محبت اهل بیت ‌علیهم السلام به سوی او رو نمود که در جذب و جلب معنویات برای او بسیار مؤثر بود. وی عقیده داشت که مهر به خاندان عصمت و طهارت، [[انسان]] را از آلودگی ها پاک می‌کند، چنانچه در شعری درباره حضرت [[امام علی]] علیه السلام گفته است:
 +
{{بیت|غیر علی کس نکرد خدمت احمد|غمخوار موسی نباشد الا هارون}}
 
{{بیت|تیره روانم اگر چه از ره تحقیق|هست به انواع معصیت‌ها مرهون}}
 
{{بیت|تیره روانم اگر چه از ره تحقیق|هست به انواع معصیت‌ها مرهون}}
 
{{بیت|ز آب مدیحش ز خویش جمله بشویم|آری شوید همی پلیدی سیحون}}
 
{{بیت|ز آب مدیحش ز خویش جمله بشویم|آری شوید همی پلیدی سیحون}}
سطر ۱۱۹: سطر ۱۲۰:
 
==وفات==
 
==وفات==
  
رفته رفته فرتوتی و رنجوری، این استوانه اندیشه را بر بستر بیماری افكند و او را از توان انداخت. یكی از شاگردان و نزدیكان جلوه (شیخ عبدالرسولی) وقتی استاد را بیمار دید كه پرستاری ندارد او را با كمال میل به خانه خویش برد و چون پدری مهربان از جلوه پرستاری نمود.
+
رفته رفته فرتوتی و رنجوری، این استوانه اندیشه را بر بستر بیماری افکند و او را از توان انداخت و سرانجام در شب جمعه ششم [[ذی القعده]] ۱۳۱۴ قمری جان به بخشاینده جانها تسلیم نمود. صبح آن روز پیکرش را به [[مسجد]] بردند و از آنجا طی [[تشییع جنازه|تشییع]] باشکوهی که جمعی از حکما و دانشوران تهرانی حضور داشتند، وی را در قبرستان ابن بابویه شهر ری دفن نمودند.<ref> افضل التواریخ، ص ۱۰۶.</ref>
 
 
اما حال آن حكیم لحظه به لحظه رو به وخامت می‌رفت و چراغ حیات دنیویش رو به خاموشی می‌گرایید. عبدالرسولی در مقدمه «دیوان جلوه» نوشته است: در شب جمعه ششم [[ذی القعده]] 1314 ق. كه شب وفاتش بود، هنگام خواب پدرم را خواست. پدرم تا [[نماز]] مغرب گزارد و به بالین او رفت از حال رفته بود و توانایی سخن گفتن نداشت. قدری با طرف چشم و نوك زبان الحاح و تضرع كرد و جان شیرین به بخشاینده جان ها تسلیم كرد.
 
 
 
صبح آن روز جنازه را به [[مسجد]] میرزا مولا كه در آن نزدیكی است بردند و از آنجا طی [[تشییع جنازه|تشییع]] باشكوهی كه جمعی از حكما و دانشوران تهرانی حضور داشتند، وی را در قبرستان ابن بابویه دفن نمودند.<ref> افضل التواریخ، ص 106.</ref>
 
  
 
==پانویس==
 
==پانویس==
 
<references />
 
<references />
 
 
==منابع==
 
==منابع==
 
+
*تلخیص از مجموعه [[گلشن ابرار (کتاب)|گلشن ابرار]]، جلد ۱، زندگی نامه "سید ابوالحسن جلوه" از غلامرضا گلی زواره.
*تلخيص از مجموعه [[گلشن ابرار (کتاب)|گلشن ابرار]]، جلد زندگی نامه "سيد ابوالحسن جلوه" از غلامرضا گلي زواره.
+
*سیدمحمدحسین کاظمینی، جلوه حکمت (درگذشت حکیم میرزا ابوالحسن جلوه)، مجله گلبرگ، فرودین ۱۳۸۴، شماره ۶۱، صفحه ۱۳۹، در دسترس در[http://www.hawzah.net/fa/Magazine/View/3282/4627/34392 پایگاه اطلاع رسانی حوزه]؛ بازیابی: ۲۱ بهمن ماه ۱۳۹۲.
 
 
*سیدمحمدحسین کاظمینی، جلوه حکمت (درگذشت حکیم میرزا ابوالحسن جلوه)، مجله گلبرگ، فرودین 1384، شماره 61، صفحه 139، در دسترس در[http://www.hawzah.net/fa/Magazine/View/3282/4627/34392 پایگاه اطلاع رسانی حوزه]؛ بازیابی: 21 بهمن ماه 1392.
 
  
 
[[رده:علمای قرن چهاردهم]]
 
[[رده:علمای قرن چهاردهم]]
 
[[رده:فیلسوفان]]
 
[[رده:فیلسوفان]]
 
[[رده:عارفان]]
 
[[رده:عارفان]]

نسخهٔ ‏۲ اوت ۲۰۲۰، ساعت ۰۸:۱۳

سید ابوالحسن طباطبایی زواره‌ای نائینی (۱۳۱۴-۱۲۳۸ ق) متخلص به «جلوه»، فیلسوف، عارف و شاعر شیعه دوره قاجار بود. او از مدرسان نامور حکمت و فلسفه بود و شاگردان بزرگی چون آیات عظام تنکابنی و شاه آبادی را تربیت کرد. قدرت کم‌نظیر وی در مباحثه و مناظره و تسلط عالی به آثار فلسفی، احاطه بر اندیشه‌های حکمای سلف، به همراه فروتنی و مهربانی و کلام شیوا و شیرین، جلسه درسش را در مدرسه «دارالشفاء» با هیجان و پرازدحام می نمود.

Jelveh.jpg
نام کامل سید ابوالحسن طباطبایی
زادروز ۱۲۳۸ قمری
زادگاه هند
وفات ۱۳۱۴ قمری
مدفن ابن بابویه، شهر ری

Line.png

اساتید

میرزا حسن نوری، میرزا حسن چینی، ملا عبدالجواد تونی خراسانی، ...

شاگردان

میرزا محمدطاهر تنکابنی، آیت الله محمدعلی شاه آبادی، سید حسین بادکوبه ای،...

آثار

حاشیه بر «شفاء»، حاشیه بر «اسفار»، اثبات الحرکة الجوهریة، ...

ولادت و خاندان

«سید محمد مظهر» پدر جلوه از شعرا و حکمای دوره قاجاریه است که برای تکمیل دانسته‌های طبی و ادبی خویش راهی هندوستان گردید و مدت ها در این سرزمین اقامت داشت و در سال ۱۲۳۸ ق. در احمدآباد گجرات هند صاحب فرزندی شد که او را ابوالحسن نامید، همان شخصی که بعدها به «میرزا ابوالحسن جلوه» مشهور گردید.

«محمد مظهر» همراه خانواده از هند به اصفهان آمد و غالباً در مولد و موطن خود یعنی زواره اقامت داشت تا آن که به سال ۱۲۵۲ ق. در این شهر دارفانی را وداع گفت. در این هنگام ابوالحسن جلوه دوران نوجوانی را سپری می‌نمود و چهارده سال داشت.

تحصیلات و استادان

میرزا ابوالحسن تحصیلات مقدماتی قرائت و ادبیات فارسی و بخشی از علوم عربی و حتی خط و کتابت را در زواره فراگرفت و با وجود آن که در این دوران از دست دادن پدر روانش را آزرده ساخته بود از کسب دانش دست برنداشت. چنانچه خود در شعری می‌گوید:

با همه سختی و رنج محنت، نگذشت جز پی تحصیل این شب و سحر من

آن عنصر سخت کوش با وجود آن که امکاناتی نداشت به منظور پیگیری تحصیلات، موطن خود را به قصد اصفهان ترک گفت. مدرسه‌ای که حکیم جلوه در آن اقامت گزید از بناهای امیر محمدمهدی معروف به حکیم الملک (از نوادگان سید روح الله طباطبائی اردستانی) است.[۱] حجره‌ای که جلوه در این مدرسه انتخاب کرد و در آن بیتوته نمود همان جایی است که سید حسین طباطبائی متخلص به مجمر، شاعر زواره‌ای در سال ۱۲۰۹ در آن اقامت داشت.[۲]

در این حال شوق تحصیل، تفکر و تحقیق در سراپای وجود جلوه موج می‌زد و طبع حقیقت جویی او با اندیشه‌های دینی به خصوص افکار فلسفی و عرفانی آشنا گردید. چنانچه خود می‌نویسد: «چون فطرت ها در میل به علوم مختلف است، خاطر من میل به علوم عقلیه کرد و در تحصیل علوم معقول از الهی و طبیعی و ریاضی اوقاتی صرف کردم».[۳]

جلوه از اوان جوانی روان خود را با حکمت و فلسفه آشنایی داد و از سرچشمه «یُؤتِی الْحِکمَهَ مَنْ یَشاءُ» کامروا و سیراب گردید. آفتاب حکمت بر ذهنش تابید و به نور معرفت آراسته گردید. اکثر عمر بابرکت این حکیم جوان، صرف مطالعه، تحقیق و تفکر می‌شد و اگر به این امور اشتغال نداشت، به راز و نیاز با خدای خویش و امور عبادی می‌پرداخت.

ابوالحسن جلوه در اصفهان از محضر علمایی چون میرزا حسن نوری، میرزا حسن چینی و ملا عبدالجواد تونی خراسانی بهره برد و اصولاً در پیمودن طریق حکمت به موازات شرکت در دروس این اساتید مطالعات شخصی داشت و در این راه آنی نیاسود و در بحث های فلسفی و عرفانی با طلاب کاملاً موفق بود.

تدریس و شاگردان

در سال ۱۲۷۳ ق. در ۳۵ سالگی، اصفهان را ترک کرد و به قصد تهران عزیمت نمود. مدرسه‌ای که در تهران جلوه به منظور اقامت در آن برگزید دارالشفاء نام داشت که نخست به دستور فتحعلی شاه برای بیمارستان ساخته شد ولی بعدها به صورت مدرسه درآمد.[۴]

جلوه در این مدرسه به مدت ۴۱ سال به تدریس حکمت و فلسفه و ریاضیات مشغول بود و در عصر نامبرده، آقا محمدرضا قمشه‌ای و آقا علی زنوزی (مدرس) و جلوه، سه استاد کامل فلسفه و حکمت بشمار می‌رفتند که کاروانی از دانشوران و مشتاقان معرفت از حوزه تدریس آنان استفاده می‌کردند و با رحلت آن دو حکیم در دوره ناصری، علوم عقلی به مجلس درس جلوه انحصار یافت.[۵] میرزا احمد آشتیانی معتقد است که حکمت متعالیه، با ظهور آخوند ملا علی نوری به وسیله آن بزرگوار به حاج ملاهادی سبزواری، آقا علی زنوزی و میرزا ابوالحسن جلوه انتقال یافت که این چهار بزرگوار را، حکماء اربعه (حکیمان چهارگانه) می گویند.

بعد از حاج ملا هادی سبزواری در مکتب مرحوم جلوه، فلسفه جان تازه‌ای یافت. او در گوشه این مدرسه پارسا و بی‌پیرایه، فروتن و اندیشمند می‌زیست و می‌کوشید تا جان های تاریک را به نور حکمت روشن کند. فارغ از نام و نشان زندگی زاهدانه‌ای را می‌گذراند و در حدود نیم قرن پرتوی از اندیشه‌های خود را در اختیار شاگردانی قرار داد که خود بعدها در عصر خویش دانشوران مشهوری به حساب می‌آمدند.

حکیم جلوه بر اندیشه‌های فلسفی وقوف داشت و اقوال مخالف و موافق را در ابحاث حکمی و عرفانی بررسی می‌کرد. از دالان تردید سریع عبور می‌کرد و شوارع سالم‌تر را برای عبور از مباحث فلسفی برمی‌گزید. تخصصی ویژه در تدریس اندیشه‌های ابوعلی سینا داشت و در فلسفه مشّاء استادی نامور بود.[۶] تألیفات ابن سینا را ارزشمند دانسته، به تدریس آن ها افتخار می کرد. آثار ملاصدرا را نیز تدریس می‌نمود و مأخذ بعضی نقل قول های مندرج در اسفار اربعه را مشخص می‌نمود.[۷]

حکیم جلوه شاگردان زیادی را تربیت کرد که برجسته‌ترین آنان به شرح زیرند:

۱. میرزا محمدطاهر تنکابنی: وی پس از وفات آخوند محمدرضا صهبا قمشه‌ای به درس میرزا ابوالحسن جلوه رفت و کتاب تمهید القواعد ابن ترکه را نزد وی خواند. تنکابنی درباره روش درسی جلوه می‌نویسد: میرزا را عادت بر این بود که تا کتابی را تصحیح نمی‌کرد شروع به بحث در آن نمی‌نمود. آن تمهید القواعد که نزد آقا محمدرضا قمشه‌ای خوانده بودیم گاهی سطر به سطر افتاده داشت و او به نیروی بیان عرفانی مطالب کتاب را تقریر می‌نمود. لیکن مرحوم جلوه ابتدا تمام کتاب را اصلاح می‌نمود سپس درس می‌گفت و از این مقایسه کوچک طرز دقت و تحقیق میرزای جلوه نسبت به نحوه تدریس مرحوم قمشه‌ای کاملاً آشکار بود.[۸] میرزا محمدطاهر تنکابنی از اساتید مسلم فلسفه در دوران اخیر است و احاطه او به متون و آراء فلاسفه سلف شگفت‌انگیز بوده است[۹] و در ریاضیات، هیئت، نجوم و طب نیز مهارت داشت.

۲. آیت الله العظمی میرزا محمدعلی شاه آبادی: این فقیه عارف پس از فراگیری مقدمات و علوم نزد پدر و برادر بزرگ خود آیت الله شیخ احمد بیدآبادی و علامه میرزا محمدهاشم چهارسوقی هنگامی که پدرش مورد غضب ناصرالدین شاه قاجار واقع شد و تبعید گردید در سال ۱۳۰۴ ق. به همراه والد بزرگوار خویش راهی تهران شد و تحصیل علوم اسلامی را پی گرفت و فلسفه، حکمت و عرفان را نزد حکیم جلوه آموخت.

۳. آقا سید حسین بادکوبه‌ای: وی متولد ۱۲۹۳ ق. در یکی از روستاهای بادکوبه جمهوری آذربایجان است. پس از تحصیل مقدماتی به تهران آمد و فلسفه و ریاضیات را نزد جلوه فراگرفت. پس از مدتی عازم نجف شد و در این شهر مقدس نزد آخوند خراسانی و شیخ حسین مامقانی فقه و اصول را آموخت. فیلسوف معاصر و مفسر کبیر علامه طباطبایی ریاضیات و الهیات شفا را نزد این حکیم در نجف تحصیل نمود.[۱۰]

۴. ملا محمد آملی: آن مرحوم از فقها و مجتهدین پرهیزکار و مشاهیر مراجع روحانی است که به منظور دفاع از مشروطه مشروعه با شیخ فضل الله نوری همکاری داشت. وی پس از نشو و نما در آمل و فراگیری علوم مقدماتی در این شهر روانه تهران گردید و از افاضل این شهر خصوصاً حکیم جلوه استفاده کرد و خود به تدریس و انجام وظایف شرعی و خدمات دینی پرداخت و از مراجع عظام محسوب گردید.[۱۱]

۵. میرزا حسن کرمانشاهی: نامبرده که از شاگردان مسلم و مبرز جلوه است، یکی از ارکان مهم انتقال فلسفه به طبقات متأخر می‌باشد. شاگردان زیادی تربیت نموده که مشهورترین آن ها فیلسوف فاضل سید موسی زرآبادی است. از تألیفات وی حواشی فراوانی است که بر شرح اشارات و اسفار و شفای ابوعلی سینا نوشته است.[۱۲]

دیگر شاگردان جلوه عبارت‌اند از:

حکیم میرزا ابراهیم حکمی زنجانی، حکیم ملا محمد هیدجی زنجانی، عبدالرسول مازندرانی، ضیاءالحکمای زواره‌ای، میرزا مهدی آشتیانی، میرزا علی‌اکبر حکیم یزدی، میرزا محمود مدرس کهکی قمی، حاج شیخ عبدالنبی نوری، سید عباس شاهرودی، سید محمود حسینی مرعشی نجفی (پدر حضرت آیت الله مرعشی نجفی) حاج میرزا عبدالکریم سبزواری (فرزند حاج ملا هادی سبزواری) و...

آثار و تألیفات

مرحوم جلوه، با وجود توانایی های فکری و اندیشه‌های عالی، در هنگام نوشتن به ساحت مقدس اهل بیت عصمت و طهارت توسل می‌جست و آن روان های پاک و مقدس را به امداد می‌طلبید تا مبادا از خود نوشته‌ای بر جای نهد که عبث باشد یا خوراکی شبهه ناک را متوجه اذهان نماید.

اهم آثار میرزای جلوه به شرح زیرند:

  1. حاشیه بر «شفاء» ابن سینا
  2. حواشی بر کتاب «اسفار» ملاصدرا[۱۳]
  3. اثبات الحرکة الجوهریة، که رساله‌ای است به زبان عربی درباره اثبات این مطلب که حرکت علاوه بر اعراض، در جوهر نیز وجود دارد.[۱۴]
  4. رساله‌ای در بیان ربط حادث به قدیم که در حواشی شرح هدایه ملاصدرا در تهران چاپ شده است.
  5. حواشی بر مشاعر ملاصدرا که به انضمام رساله عرشیه ملاصدرا در تهران طبع گردیده است.
  6. حواشی بر مبدأ و معاد ملاصدرا (نشر یافته در سال ۱۳۱۳ ق)
  7. رساله‌ای در ترکیب و احکام آن
  8. رساله‌ای در وجود و اقسام آن که تقریر جلوه و تحریر شاگردش حاج سید عباس شاهرودی می‌باشد.[۱۵]
  9. حاشیه بر شرح هدایة الاثیریه ابهری (متوفای ۶۶۰ ق).[۱۶]
  10. تعلیقه بر رساله درة الفاخره، نسخه‌أی از این تعلیقه به خط نستعلیق سید عباس شاهرودی مذکور که در سال ۱۳۰۶ ق. تألیف شده در کتابخانه آستان قدس رضوی موجود است.
  11. حاشیه بر شرح ملخص چغمینی (چاپ شده در سال ۱۳۱۱ ق)
  12. تعلیقات بر مقدمه شرح فصوص قیصری.[۱۷] این اثر، که نسخه‌ای عکسی از آن در اختیار نگارنده است،[۱۸] پرتوی از اندیشه‌های عرفانی جلوه را به ثبوت می‌رساند.
  13. حاشیه بر شرح منظومه حاج ملا هادی سبزواری که نسخه مخلوطی از آن در کتابخانه مجلس شورای اسلامی ضبط است.[۱۹]
  14. جسم تعلیمی، رساله‌ای است در حکمت که سید علی اکبر طباطبایی در شعبان ۱۳۱۱ ق. آن را به خط شکسته نستعلیق نوشته است.[۲۰]
  15. وجود الصور النوعیه، که رساله‌ای است در فلسفه و طی آن جلوه اثبات می‌کند که صور نوعیه در اجسام، جوهر و موجود می‌باشد.
  16. انتزاع مفهوم واحد، که در آن انتزاع مفهوم واحد از حقایق متباینه مورد بحث قرار داده است.
  17. القضیة المهمله هی القضیة الطبیعیه، که موضوع آن در منطق است و در این رساله از طریق استدلال ثابت شده است که قضیه مهمله همان قضیه طبیعیه می‌باشد.
  18. بیان استجابت دعا، جلوه در آغاز این رساله، ماهیت را بر سه قسم تقسیم کرده و دعا را از قسم دوم می‌داند و مؤثرترین وسیله استجابت آن را شناخت کامل پروردگار دانسته است.[۲۱]
  19. دیوان جلوه.

حکیم شاعر

پدر میرزا ابوالحسن جلوه، سید محمد مظهر، از شاعران نامیِ عصر قاجار به شمار می آید. این شاعر به هنگام نشو و نما و تربیت فرزندش سید ابوالحسن، زیبایی ها و لطایف شعر و شاعری را برای او بازگو می کرد و او را با نکات ادبی آشنا می ساخت. میرزا ابوالحسن جلوه نیز همراه با کسب کمالات و فضیلت ها و تحصیل علوم اسلامی، در بعضی اوقات به سرودن شعر می پرداخت. شعر برای حکیمی که عمری را در تدریس حکمت و تحقیق در مسایل فلسفی سپری کرده بود، جنبه تفنن نداشت؛ بلکه وسیله ای بود برای بیان حالات روحانی خود. درون مایه شعرهای او را، پند و اندرزهای اخلاقی و حکیمانه، مدح پیامبر و خاندان عصمت و طهارت، معارف قرآنی و نیز برهان های فلسفی تشکیل می دهد.

جلوه را در پاره‌ای از تذکره‌ها و کتب تراجم به مدرس و مبلغ فلسفه مشّاء و بی توجه و حتی مخالف حکمت اشراق معرفی نموده‌اند، اما با بررسی گرایش ها و برخی نوشته‌ها و خصوصاً اشعارش این واقعیت آشکار می‌شود که آن آرامش روحانی را که خاطرش از آغازین دوران بحث و تحقیق در آثار فلسفی جویای آن بود به دست نمی‌آورد و این گونه مباحث فلسفی شکل هایی را برایش پدید آورده که شناخت عرفانی و اقبال به سلوک روحانی و سیر معنوی او را از این دالان تردید می‌رهاند. او که با صمیمیت و جدیتی وافر در جستجوی حقیقت بود در دهه‌های آخر زندگی راه قلب را برای رسیدن به این مقصد برمی‌گزیند و از این طریق به استقبال نفخه‌های روحانی می‌رود، چنان چه در شعری به این واقعیت اذعان دارد.

عقل کالای نفیسی است به بازار جهان ما ز عشق آتش سوزنده به کالا زده‌ایم

ما ز کشتی بگذشتیم پی شوق وصال خویش از جان بگذشتیم و به دریا زده‌ایم

و در مطلع غزلی می‌گوید:

گر چه ندانم کجاست بارگه و کوی دوست لیک به دل می‌رسد از همه سو بوی دوست

و در بیتی دیگر گفته است:

مرا به دل همه شوق بهشت بود به عمر چو نور روی تو دیدم نماند شوق بهشت

آن حکیم خود به جمع و تدوین آثار منظوم خویش رغبتی نشان نمی‌داد و بعدها یکی از شاگردانش (میرزا علی خان عبدالرسولی) در سال ۱۳۴۸ ق. اشعار وی را که مشتمل بر قصاید، غزلیات و مثنویات بود جمع و تدوین نمود که به سعی و اهتمام احمد سهیلی خوانساری در تهران به طبع رسید. در مقدمه دیوان مزبور، میرزا علی خان شرح حالی از جلوه و خاندانش را آورده و در پایان آن سهیلی خوانساری رباعی زیر را درج نموده است:

این نامه که گنجینه درّ سخن است هر نکته وی شمع هزار انجمن است

از کیست سهیلی که چنین جلوه‌گر است از جلوه که نام نامیش بوالحسن است

ویژگی‌های اخلاقی

مرحوم جلوه، هاله‌ای از روحانیت بر سیمای پرجذبه‌اش پرتو افکنده بود. نگاه نافذش که اغلب آکنده از محبت و آمیخته با وقار و شکوه بود افراد را جلب می‌کرد. با وجود تواضع و وارستگی، هیبتی داشت که سبب می‌شد مردم به دیده احترام او را نگریسته، تکریمش کنند.

جامه‌اش با وجود سادگی و ارزانی پاکیزه و نظیف بود. پاپوشی سبک، ساده و راحت داشت. با وجود آن که حکیمی برجسته بود و از نظر علمی مقام والایی داشت، هر کس او را می‌دید کوچکترین نشانه‌ای از برتری طلبی و تشخص در وی نمی‌یافت. خوش برخورد و شیرین گفتار و کم مراوده بود.[۲۲]

در برخورد با افراد به مصداق «کلِّمَ النّاس عَلی قَدْرِ عُقُولِهِمْ» به تناسب با آن ها عمل می‌کرد، به نحوی که وقتی از او جدا می‌شدند شادمان و مسرور به نظر می‌رسیدند. ساده و بی‌تکلف زندگی می‌کرد و در مواقعی برای آسایش دیگران خود را به رنج می‌افکند.

از مال دنیا چیزی نیندوخت و تنها دارایی او کتاب های ارزشمند بود که به وسیله آن ها اندیشه خود را صفا می‌داد و روان خویش را التیام می‌بخشید. محل زندگیش حجره‌ای تو در تو واقع در مدرسه دارالشفاء بود که در نهایت سادگی در آن بیتوته می‌نمود.

زهد و قناعت نیازهایش را تقلیل داده و به نسبت کاستن از خواستن ها خویشتن را از قید اسارت امور دنیوی رهانیده بود و لذا با عزت نفس و مناعت طبع می‌زیست و هرگز از کسی تقاضایی نکرد و به احدی برای تأمین امور مادی زحمت نمی‌داد. با وجود این که پذیرایی او را هر کس به جان خریدار بود کمتر به مجلس این و آن مراوده می‌کرد.[۲۳]

با این نصیب اندک از این دنیای فانی برکات زیادی را از خود بروز داد که نمونه آن مرزبانی از اندیشه‌های اسلامی و نشر معارف تشیع و تربیت ده‌ها دانشور و فاضل است که هر یک خود ناشر افکار و معارف دینی بودند.

او که از همان اوان جوانی به تزکیه و تصفیه دل پرداخت، رابطه‌اش با اهل بیت علیهم السلام نیز پیوندی قلبی و توأم با عشق و علاقه بود که از شناختی عمیق و آگاهی وسیع سرچشمه می‌گرفت. به همین دلیل جاذبه‌ای از محبت اهل بیت ‌علیهم السلام به سوی او رو نمود که در جذب و جلب معنویات برای او بسیار مؤثر بود. وی عقیده داشت که مهر به خاندان عصمت و طهارت، انسان را از آلودگی ها پاک می‌کند، چنانچه در شعری درباره حضرت امام علی علیه السلام گفته است:

غیر علی کس نکرد خدمت احمد غمخوار موسی نباشد الا هارون

تیره روانم اگر چه از ره تحقیق هست به انواع معصیت‌ها مرهون

ز آب مدیحش ز خویش جمله بشویم آری شوید همی پلیدی سیحون

وفات

رفته رفته فرتوتی و رنجوری، این استوانه اندیشه را بر بستر بیماری افکند و او را از توان انداخت و سرانجام در شب جمعه ششم ذی القعده ۱۳۱۴ قمری جان به بخشاینده جانها تسلیم نمود. صبح آن روز پیکرش را به مسجد بردند و از آنجا طی تشییع باشکوهی که جمعی از حکما و دانشوران تهرانی حضور داشتند، وی را در قبرستان ابن بابویه شهر ری دفن نمودند.[۲۴]

پانویس

  1. تاریخ اردستان، ابوالقاسم رفیعی مهرآبادی، بخش سوم، ص ۵۰۴.
  2. مجله راهنمای کتاب، مقاله سید محمد محیط طباطبائی، بقلم سید عبدالعلی فناء توحیدی، سال ۲۱، ش ۳ و ۵.
  3. تاریخ حکماء و عرفای متأخرین صدرالمتألهین، منوچهر صدوقی سها، ص ۱۶۰.
  4. تاریخ مدارس ایران، حسین سلطانزاده، ص ۳۰۹.
  5. افضل التاریخ، میرزا غلامحسین افضل الملک، ص ۲۷۴.
  6. گوشه‌ای از سیمای تاریخ تحول علوم در ایران، وزارت علوم و آموزش عالی سابق، ص ۲۵.
  7. اعیان الشیعه، سید محسن امین، ج ۴.
  8. احوال بزرگان، مرتضی مدرسی چهاردهی؛ مجله یادگار، سال سوم، شماره اول، شهریور ۱۳۲۵.
  9. خدمات متقابل ایران و اسلام، شهید مطهری، ص ۶۱۹.
  10. نقباءالبشر فی القرن الرابع عشر، آقا بزرگ تهرانی، ج ۲، ص ۵۸۴، ۹۱۸.
  11. اختران فروزان ری و تهران، محمد شریف رازی، ص ۳۶۵ و ۳۶۶.
  12. کنزالحکمه، (ترجمه فارسی نزهت الارواح) مرحوم دری، ج ۲، ص ۱۵۶.
  13. الذریعه؛ شیخ آقا بزرگ تهرانی، ج ۶، ص ۱۹.
  14. دائره المعارف، تشیع، ج اول، ص ۴۱۶.
  15. فهرست کتب خطی کلام و حکمت و فلسفه آستان قدس رضوی، ج اول، ص ۳۸۱.
  16. فهرست کتب خطی کتابخانه عمومی معارف، عبدالعزیز جواهرالکلام، جزء اول، ص ۱۲۲.
  17. الذریعه، ج ۶، ص ۱۲۶.
  18. اصل نسخه مخطوط آن که به زبان عربی است به شماره مسلسل ۷۰۲۱ در کتابخانه حضرت آیت الله العظمی مرعشی نجفی نگهداری می‌شود.
  19. فهرست کتب خطی فارسی و عربی مجلس شورای ملی، عبدالحسین حایری، ج ۵، ص ۱۵۸.
  20. فهرست نسخه‌های خطی کتابخانه دانشکده الهیات و معارف اسلامی، دکتر محمود فاضل، ج سوم، ص ۱۳۳۷ و ۱۳۳۸.
  21. این ۴ رساله در کتابخانه حضرت آیت الله مرعشی نجفی به صورت مخلوط نگهداری می‌شود و رساله بیان استجابت دعا با تحقیق استاد سید هادی رفیعی طباطبایی در یادنامه حکیم جلوه که تحت عنوان گلشن جلوه به اهتمام نگارنده تحت طبع است مندرج می‌باشد.
  22. شرح حال رجال ایران، مهدی بامداد، ج اول، ص ۴۰.
  23. افضل التواریخ، ص ۱۰۶.
  24. افضل التواریخ، ص ۱۰۶.

منابع

  • تلخیص از مجموعه گلشن ابرار، جلد ۱، زندگی نامه "سید ابوالحسن جلوه" از غلامرضا گلی زواره.
  • سیدمحمدحسین کاظمینی، جلوه حکمت (درگذشت حکیم میرزا ابوالحسن جلوه)، مجله گلبرگ، فرودین ۱۳۸۴، شماره ۶۱، صفحه ۱۳۹، در دسترس درپایگاه اطلاع رسانی حوزه؛ بازیابی: ۲۱ بهمن ماه ۱۳۹۲.