آیه 38 سوره روم: تفاوت بین نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «{{قرآن در قاب|فَآتِ ذَا الْقُرْبَىٰ حَقَّهُ وَالْمِسْكِينَ وَابْنَ السَّبِي...» ایجاد کرد) |
(←معانی کلمات آیه) |
||
سطر ۴۱: | سطر ۴۱: | ||
</tabber> | </tabber> | ||
==معانی کلمات آیه== | ==معانی کلمات آیه== | ||
− | «ذَالْقُرْبی»: نزدیکان و خویشاوندان. «الْمِسْکِینَ»: مستمند. «إِبْنَ السَّبِیلِ»: مسافر و وامانده. گدای راهنشین | + | «ذَالْقُرْبی»: نزدیکان و خویشاوندان. «الْمِسْکِینَ»: مستمند. «إِبْنَ السَّبِیلِ»: مسافر و وامانده. گدای راهنشین.«یُریدُونَ وَجْهَ اللهِ»: مراد کسانی است که تنها محض رضای خدا و دریافت پاداش از الله، دست به بذل و بخشش و پرداخت زکات مییازند، و کارشان را خالی از هر گونه ریا و خودنمائی و منّت و تحقیر و انتظار پاداش از دیگران میسازند. تمام کارهائی را که انسان انجام میدهد و به نوعی با خدا ارتباط پیدا میکند، خواه برای رضای او، یا رسیدن به پاداش او، و یا نجات از کیفر او باشد، همه مصداق «وجهالله»: است، هر چند مرحله عالی و کامل، آن است که جز عبودیّت و اطاعت او را در نظر نگیرد. |
+ | |||
==نزول== | ==نزول== | ||
نسخهٔ کنونی تا ۷ ژوئیهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۰۶:۱۴
<<37 | آیه 38 سوره روم | 39>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
پس حقوق ارحام و خویشان و مسکینان و در راه ماندگان را ادا کن که این برای آنان که مشتاق لقای خدا هستند بهترین کار است و هم اینان (که نیکی کنند) رستگاران عالمند.
پس [با توجه به فراخ بخشی خدا در روزی و رزق] حقّ خویشاوند و مسکین و در راه مانده را بده. این انفاق برای آنان که خشنودی خدا را می خواهند بهتر است؛ و اینان [که حقوق مالی را می پردازند] همان رستگارانند.
پس حق خويشاوند و تنگدست و در راهمانده را بده. اين [انفاق] براى كسانى كه خواهان خشنودى خدايند بهتر است، و اينان همان رستگارانند.
حق خويشاوند و مسكين و در راه مانده را ادا كن. اين بهتر است براى كسانى كه خشنودى خدا را مىجويند و ايشان رستگارانند.
پس حقّ نزدیکان و مسکینان و در راهماندگان را ادا کن! این برای آنها که رضای خدا را میطلبند بهتر است، و چنین کسانی رستگارانند.
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
«ذَالْقُرْبی»: نزدیکان و خویشاوندان. «الْمِسْکِینَ»: مستمند. «إِبْنَ السَّبِیلِ»: مسافر و وامانده. گدای راهنشین.«یُریدُونَ وَجْهَ اللهِ»: مراد کسانی است که تنها محض رضای خدا و دریافت پاداش از الله، دست به بذل و بخشش و پرداخت زکات مییازند، و کارشان را خالی از هر گونه ریا و خودنمائی و منّت و تحقیر و انتظار پاداش از دیگران میسازند. تمام کارهائی را که انسان انجام میدهد و به نوعی با خدا ارتباط پیدا میکند، خواه برای رضای او، یا رسیدن به پاداش او، و یا نجات از کیفر او باشد، همه مصداق «وجهالله»: است، هر چند مرحله عالی و کامل، آن است که جز عبودیّت و اطاعت او را در نظر نگیرد.
نزول
«شیخ طوسى» گویند: سدى گوید: این آیه درباره اقربا و خویشاوندان رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم نازل گردیده است، بنا به نقل از ابوسعید الخدرى چنان که از امامین همامین باقر و صادق علیهمالسلام نیز صدور روایت آن شهرت دارد.
بعد از نزول این آیة پیامبر فدک را به دخترش حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام بخشید و به وى تسلیم فرمود، عده اى گویند: درباره خویشاوندان هر کسى نازل شده است ولى بهتر آنست که مربوط به خویشاوندان پیامبر باشد زیرا خطاب در آیه مربوط به نبى اکرم صلى الله علیه و آله است.[۱]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
فَآتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ وَ الْمِسْكِينَ وَ ابْنَ السَّبِيلِ ذلِكَ خَيْرٌ لِلَّذِينَ يُرِيدُونَ وَجْهَ اللَّهِ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ «38»
(اكنون كه دانستى توسعهى رزق به دست خداست،) پس حقّ خويشاوند و تنگدست و در راه مانده را ادا كن. اين (انفاق) براى كسانى كه خواهان خشنودى خدا هستند بهتر است، و آنان همان رستگارانند.
نکته ها
در روايات آمده است: همين كه اين آيه نازل شد، پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فدك را به حضرت زهرا عليها السلام بخشيدند. «1»
گرچه خطاب آيه به پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله است، ولى تمام مردم مخاطب آن مىباشند.
مراد از «وَجْهَ اللَّهِ»، نيّت خالصانه در انفاق است، همان گونه كه در مورد انفاق اهلبيت عليهم السلام مىخوانيم: «إِنَّما نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ» «2»
پیام ها
1- مالك اموال خداوند است، موارد مصرف مال را هم بايد خداوند مشخّص كند. «فَآتِ»
2- در انفاق و كمك، خويشان بر ديگران مقدّمند. ذَا الْقُرْبى ... وَ الْمِسْكِينَ ...
3- بستگان بر انسان و دارايى انسان حقّ و حقوقى دارند. «حَقَّهُ» آرى، خويشاوندى، زمينهى پيدايش حقوق است.
«1». تفاسير مجمع البيان و نورالثّقلين.
«2». انسان، 9.
جلد 7 - صفحه 204
4- فرمان دينى با عواطف طبيعى هماهنگ است. دستور رسيدگى به بستگان فقير همان خواسته عاطفى انسان است. فَآتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ ...
5- محرومان در مال اغنيا حقّ دارند و در پرداخت حقّشان نبايد بر آنان منّت گزارد. «حَقَّهُ»
6- اسلام، حامى مستضعفان و حاكم اسلامى مسئول فقرزدايى از جامعهى مسلمانان است. (بنابر اينكه پيامبر به عنوان حاكم اسلامى مخاطب واقع شده باشد. فَآتِ ... وَ الْمِسْكِينَ ...
7- حتّى ثروتمندانى كه موقّتاً گرفتار بى پولى مىشوند، بايد حمايت شوند. «وَ ابْنَ السَّبِيلِ»
8- اداى حقوق ديگران ارزش است، نه جمع دارايى و ثروت. «ذلِكَ خَيْرٌ»
9- ثروت مىتواند وسيلهاى براى تقرّب به خداوند قرار گيرد. فَآتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ ...
يُرِيدُونَ وَجْهَ اللَّهِ
10- امتياز انفاق اسلامى بر انفاق ديگران، قصد قربت است. «يُرِيدُونَ وَجْهَ اللَّهِ»
11- امر به نيكى، بايد با تشويق همراه باشد. ذلِكَ خَيْرٌ ... هُمُ الْمُفْلِحُونَ
12- رستگارى در گرو عمل خالصانه است. «يُرِيدُونَ وَجْهَ اللَّهِ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
فَآتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ وَ الْمِسْكِينَ وَ ابْنَ السَّبِيلِ ذلِكَ خَيْرٌ لِلَّذِينَ يُرِيدُونَ وَجْهَ اللَّهِ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (38)
بعد از آن مىفرمايد:
فَآتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ: پس عطا كن اى پيغمبر صاحب قرابت را حق او.
تحقيق: عامه و خاصه متفقند كه اين آيه در حق حضرت صديقه طاهره نازل شد بعد از تصرف كردن حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله فدك را بدون جنگ و نزاع، و بعد از نزول جبرئيل عرض كرد: خدا فرمايد «ذَا الْقُرْبى» حضرت فاطمه و «حَقَّهُ» فدك است، بده به او. حضرت طلب نمود حضرت فاطمه عليها السّلام را و فدك را به او تسليم نمود؛ و آن مكرّمه متصرف بود تا بعد از رحلت
«1» بحار الانوار، ج 13، ص 421- 420 روايت 15.
جلد 10 - صفحه 302
حضرت رسالت صلّى اللّه عليه و آله كه غصب شد «1».
يكى از علماى اعلام فرمايد: من در معنى اين آيه به ظاهر لفظ چنين فهميدم كه حق و ملك بودن فدك براى آن مكرمه بايد قبل از نزول آيه باشد، زيرا مفاد آن آنست كه عطا كن حق را، نه آنكه بعد از عطا حق شود؛ و سالها به اين فكر بودم تا آنكه بحمد اللّه در جلد سوم كتاب حيات القلوب علامه مجلسى ديدم كه آن غوّاص بحار علوم ائمه اطهار حديثى نقل نموده كه مشتمل است بر ارث بودن فدك براى حضرت فاطمه زهرا سلام اللّه عليها از طرف ابى هاله كه زوج حضرت خديجه بوده و تا زمان فتح خيبر غصب بوده؛ بنابراين لفظ به ظاهر خود باقى است.
و احاديث عامه «2» بر احتجاج فدك، دليل واضحى است از جمله كتاب سقيفه ابو بكر احمد بن عبد اللّه جوهرى كه مردى عالم و محدث و ثقه و صاحب ورع است نزد عامه، به سه سند خطبه را روايت نموده، چنان شهرت دارد كه كسى انكار آن نتوان نمود و قريب به دو جزء مىباشد و قسمتى از آن متعلق به احتجاج فدك است «3».
وَ الْمِسْكِينَ: و بدهيد حق مسكين را كه بر قوت خود قادر نباشد، وَ ابْنَ السَّبِيلِ: و راهگذريان را از آنچه مقرر شده براى آنان. از اهل بيت عليهم السّلام مروى است كه مراد، امر است به اغنياى اهل ايمان كه خمس را به ذوى القربى رسول و مسكين و ابن السبيل ايشان دهيد «4». ذلِكَ خَيْرٌ: اين اعطاء حقوق به جماعت مذكوره، بهتر است از امساك، لِلَّذِينَ يُرِيدُونَ وَجْهَ اللَّهِ: براى كسانى كه مىخواهند رضاى خدا را. يا مراد ايشان وجه تقرب حق تعالى است
«1» عيون اخبار الرّضا عليه السّلام (چ نجف 1390 هجرى)، ج 1، ص 183- بحار الانوار، چاپ كمپانى، ج 8 ص 104- 103.
«2» از جمله كتاب شواهد التنزيل (چ بيروت) ج 1 ص 443 و ينابيع المودة باب 39.
«3» بحار الانوار كمپانى، ج 8، ص 105 در ضمن مدارك خطبه فدكيه به كتاب سقيفه نيز اشاره كرده و آن را يكى از كتبى دانسته كه خطبه طولانى فدك را آوردهاند.
«4» به تفسير عياشى ج 2، ص 61 تا 64 و اصول كافى، (چ بيروت) ج 1، ص 538 تا 548 مراجعه كنيد.
جلد 10 - صفحه 303
نه به جهت ديگر از اغراض و اعراض دنيوى كقوله تعالى «إِلَّا ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِ الْأَعْلى» «1» وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ: و آن گروه منفقان، ايشانند رستگاران و فيروزى يافتگان، چه تحصيل نعيم مقيم نموده به بسط انفاق بر اهل استحقاق.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
فَآتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ وَ الْمِسْكِينَ وَ ابْنَ السَّبِيلِ ذلِكَ خَيْرٌ لِلَّذِينَ يُرِيدُونَ وَجْهَ اللَّهِ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (38) وَ ما آتَيْتُمْ مِنْ رِباً لِيَرْبُوَا فِي أَمْوالِ النَّاسِ فَلا يَرْبُوا عِنْدَ اللَّهِ وَ ما آتَيْتُمْ مِنْ زَكاةٍ تُرِيدُونَ وَجْهَ اللَّهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُضْعِفُونَ (39) اللَّهُ الَّذِي خَلَقَكُمْ ثُمَّ رَزَقَكُمْ ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يُحْيِيكُمْ هَلْ مِنْ شُرَكائِكُمْ مَنْ يَفْعَلُ مِنْ ذلِكُمْ مِنْ شَيْءٍ سُبْحانَهُ وَ تَعالى عَمَّا يُشْرِكُونَ (40)
جلد 4 صفحه 258
ترجمه
پس بده بصاحب قرابت حقّش را و بمسكين و درمانده در راه اين بهتر است براى آنانكه ميخواهند جانب خدا را و آنگروه ايشانند رستگاران
و آنچه ميدهيد از پيش كشى تا افزايش يابد در مالهاى مردمان پس افزون نميشود نزد خدا و آنچه داديد از زكاتى كه ميخواهيد جانب خدا را پس آنگروه ايشانند افزون كنندگان
خدا است آنكه آفريد شما را پس روزى داد شما را پس ميميراند شما را پس زنده ميكند شما را آيا از شريكان شما هست كسى كه بكند از اينها چيزى منزّه است او و برتر است از آنچه شريك قرار ميدهند.
تفسير
از آيه سابقه مستفاد شد كه گشايش روزى و تنگى آن از جانب خدا است و مربوط بوسائل ظاهرى نيست لذا خداوند در اين آيه شريفه فرموده پس بده اى مكلّف بخويش خود و فقير و مسافر درمانده حقّ هر يك را و از ترس فقر و سختى معاش در اداء حقوق واجبه ارحام و فقراء و درماندگان كوتاهى منما كه امر توسعه و تضييق رزق با خدا است و حقوق واجبه آنها در محل خود از نفقه اقارب و مصرف زكوة معيّن شده است و در مجمع نقل نموده كه چون اين آيه نازل شد پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم فدك را بحضرت زهرا عليها سلام تمليك و تسليم فرمود ولى اشتباها آيه را و آت ذا القربى حقّه بواو نقل نموده و آن آيه در سوره بنى اسرائيل با اخبار مفسّرهاش گذشت و منافات ندارد كه در اينجا هم يكى از مكلّفين پيغمبر صلى اللّه عليه و اله باشد كه بايد حقّ دختر خود را اداء نمايد ولى ظاهرا اختصاص بآنحضرت ندارد بملاحظه فاء تفريع و آنكه خداوند فرموده اين انفاق و اداء حقّ بهتر است از مال دنيا براى كسانيكه طالب خوشنودى خدا و قرب بآنحضرتند و ايشان از رستگاران و فائز شوندگان بنعيم آخرتند و نيز فرموده و آنچه بدهيد شما از هديه و پيش كشى بمردم براى آنكه زياده از آن از اموال ايشان عائد شما شود يا قرض دهيد بطمع آنكه در وقت اداء اضافه بر اصل مال بشما مسترد دارند در نزد خدا براى شما نفع و مزيّتى نخواهد بود ولى اگر قربة الى اللّه زكوة واجب يا مستحبّ خود را اداء نمائيد امثال شما مالشان در دنيا زياد شود و ثواب اخروى ايشان چندين برابر خواهد بود چون اداء زكوة مال موجب نموّ و افزايش و بركت آن است و ثواب اخروى برتر و بالاتر از هر چيز است و در اخبار ائمّه اطهار رباء در اين آيه
جلد 4 صفحه 259
بهر دو معنى كه هديه باميد نفع زائد و قرض بطمع استرداد با زياده است تفسير شده و رباء حرام را مخصوص بشرط زياده فرمودهاند و بنابراين سودى كه قرض گيرنده باختيار خود بدهد اگر چه قرض دهنده باين اميد قرض بدهد اشكالى ندارد نهايت آنكه ثواب قرض الحسنه را كه هجده برابر است و صدقه ده برابر نداشته باشد و روايات مفسّره شاهد بر مطالب مرقومه است و اينكه خداوند در اين آيه و آيه سابقه از خطاب عدول بغيبت فرموده شايد براى تعميم حكم باشد از حاضرين بغائبين و آنكه هر كس براى رضاى خدا انفاق كند و صدقه يا قرض دهد ببهره زائد در دنيا و آخرت خواهد رسيد و اختصاص بشخص خاص و مردم مخصوصى ندارد نهايت آنكه ايمان و اخلاص شرط قبول تمام اعمال است كه در محلّ خود ذكر شده است و در خاتمه باز خداوند روى سخن را باهل شرك معطوف داشته و فرموده است خداوند است آنكه شما را وجود داد و پرورش فرمود و روزى داد كه ابقاء حيات نموديد پس ميميراند شما را در وقت مقدّر پس زنده ميكند شما را در وقت مقرّر براى مجازات اعمال خوب و بد شما آيا هيچ يك از بتها كه شما آنها را شريك قرار داديد براى خدا در ستايش و پرستش قادر بر اين كارهاى خدائى هستند و هيچ يك از اين افعال از آنها صادر ميگردد حاشا و كلّا منزّه است خداوند و برتر و بالاتر از آنكه اشياء و اشخاص عاجز و ناتوان با او برابر و شريك باشند و ما اتيتم بقصر و لتربوا بتاء مضمومه و سكون و او نيز قرائت شده است يعنى تا صاحبان زياده شويد در اموال مردم و بنابر قرائت مشهور يعنى تا زياد شود آنچه داديد در بين مال مردم و بشما مسترد گردد در مصباح الشريعه از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم فرمود حريص محروم است و با آنكه محروم است مذموم است در هر چه باشد و چگونه محروم نباشد با آنكه خارج شده از پابند الهى و مخالفت نموده با قول خداوند كه فرموده اللّه الّذى خلقكم ثمّ رزقكم تا آخر و تشركون بتاء خطاب نيز قرائت شده است و مضعف صاحب اضعاف مال در عاجل و اضعاف از ثواب در آجل است.
جلد 4 صفحه 260
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
فَآتِ ذَا القُربي حَقَّهُ وَ المِسكِينَ وَ ابنَ السَّبِيلِ ذلِكَ خَيرٌ لِلَّذِينَ يُرِيدُونَ وَجهَ اللّهِ وَ أُولئِكَ هُمُ المُفلِحُونَ (38)
پس بايد بدهي صاحب قرابت را حق او را و مسكين و إبن سبيل و اينکه اداء حق ذوي الحقوق بهتر است براي كساني که اراده ميكنند خلوص و قربت للّه را و اينها خودشان رستگاران هستند.
فَآتِ ذَا القُربي حَقَّهُ اخبار بسيار داريم از حضرت باقر و حضرت صادق عليهما السلام و از ابي سعيد خدري که ذا القربي فاطمه است و حق او فدك است و شرحش بطور مختصر که منافي با وضع تفسير نباشد اينست که: فدك ملك خديجه بود يهود در مدينه بحيل و وسائلي تصرف كرده بودند و چون پيغمبر هجرت فرمود بمدينه، يهود آمدند و فدك را تقديم حضرت كردند اينکه آيه نازل شد که اينکه فدك چون از خديجه بوده و وارثش فاطمه است پس حق فاطمه است باو رد فرما حضرت بفاطمه دادند و سه سال قبل از رحلت حضرت رسول اللّه در تصرف فاطمه بود و مال الاجاره آن را صرف فقراء مسلمين مينمود و چون ابي بكر بر سر پا شد عمال خود را فرستاد تا عمال فاطمه را از فدك بيرون كردند و آن را تصرف نمود و استتار كرد بشهادت اوس بن حدثان و عايشه و حفصه که پيغمبر فرمود «انا معاشر الانبياء لا نورث ما تركناه صدقه» و اينکه كلام از جهات بسيار باطل است:
جلد 14 - صفحه 391
1- خلاف نص قرآن است که فرمود وَ وَرِثَ سُلَيمانُ داوُدَ (سوره نمل آيه 16) و از قول زكريا که عرض كرد فَهَب لِي مِن لَدُنكَ وَلِيًّا يَرِثُنِي وَ يَرِثُ مِن آلِ يَعقُوبَ (سوره مريم آيه 5- 6).
2- اينکه ميراث خديجه بود نه ميراث پيغمبر چنان که از خود اينکه جمله استفاده ميشود، که حق فاطمه قبل از رحلت پيغمبر بوده و ميراث حق وارث است بعد از وفات مورث.
3- عنوان ميراث نبوده که پيغمبر در زمان حيات نحله فاطمه قرار داد.
4- تكذيب فاطمه رد شهادت خدا است که باتفاق سني و شيعه آيه تطهير فاطمه را شامل ميشود و جزء اهل بيت است.
5- از فاطمه مطالبه شاهد كردن، خلاف ضروري دين است که فرمود
«البينة علي المدعي و اليمين علي من انكر».
6- شهادت امير المؤمنين و ام ايمن و حسنين را رد كردن با اينكه ام ايمن اقرار گرفت از ابي بكر که پيغمبر فرمود ام ايمن از اهل بهشت است.
7- اگر فاطمه حقي نداشت چرا ابي بكر نامه رد فدك را بفاطمه داد و اگر حق داشت چرا عمر پاره كرد.
8- اگر فاطمه حق نداشت چرا عمر بن عبد العزيز فدك را رد كرد ببني هاشم معلوم بود که سابقين، غاصبين بودند و همچنين در بني عباس که باز برگردانيدند بائمه (ع) 9- اگر شهادت عايشه صدق است چرا خانه پيغمبر را تصرف كرد و شيخين را در آنجا دفن نمود.
10- اگر دفن در خانه پيغمبر (ص) جايز بود چرا مانع شد از دفن حضرت مجتبي (ع) و گفت خانه من است و بجميع آنچه ذكر شد در اخبار ذكر شده.
وَ المِسكِينَ وَ ابنَ السَّبِيلِ که حق آنها از صدقات و زكوات است که در قرآن ميفرمايد إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلفُقَراءِ وَ المَساكِينِ الي آخر الايه (سوره توبه آيه 60).
ذلِكَ خَيرٌ لِلَّذِينَ يُرِيدُونَ وَجهَ اللّهِ که به داعي قربت و خلوص باشد نه ريا و سمعه.
جلد 14 - صفحه 392
وَ أُولئِكَ هُمُ المُفلِحُونَ که فلاح و رستگاري در اداء زكوات است خالصا لوجه اللّه.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 38)- و از آنجا که هر نعمت و موهبتی، وظایف و مسؤولیتهایی را همراه میآورد، در این آیه روی سخن را به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله کرده، میگوید: چون چنین است «پس حق بستگان و نزدیکان را ادا کن، و همچنین (حق) مسکینان و در راهماندگان را» (فَآتِ ذَا الْقُرْبی حَقَّهُ وَ الْمِسْکِینَ وَ ابْنَ السَّبِیلِ).
تعبیر به «حَقَّهُ» بیانگر این واقعیت است که آنها در اموال انسان شریکند و اگر چیزی انسان میپردازد حق خود آنها را ادا میکند.
و در پایان آیه برای تشویق نیکوکاران، و ضمنا بیان شرط قبولی انفاق میفرماید: «این کار برای کسانی که تنها رضای خدا را میطلبند بهتر است» (ذلِکَ خَیْرٌ لِلَّذِینَ یُرِیدُونَ وَجْهَ اللَّهِ).
«و کسانی که چنین کار نیکی را انجام میدهند رستگارانند» (وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ).
با توجه به این که «وجه اللّه» به معنی ذات پاک پروردگار است، این آیه نشان میدهد که تنها مسأله انفاق و پرداختن حق خویشاوندان و دیگر صاحبان حقوق کافی نیست، مهم آن است که با اخلاص و نیت پاک توأم بوده و از هر گونه ریا و خودنمایی و منت و تحقیر و انتظار پاداش خالی باشد.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ نظیر این شأن و نزول در آیه 26 سوره اسراء در صفحه 496 مى باشد.
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم
- محمدباقر محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه.