آیه 41 سوره حج: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{قرآن در قاب|الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَا...» ایجاد کرد)
 
(معانی کلمات آیه)
سطر ۴۱: سطر ۴۱:
 
</tabber>
 
</tabber>
 
==معانی کلمات آیه==
 
==معانی کلمات آیه==
«إِن مَّکَّنَّاهُمْ فِی ...»: اگر ایشان را تسلّط و تصرّف دهیم و قدرتشان بخشیم (نگا: انعام /  اعراف / ). «لِلّهِ عَاقِبَةُ الأُمُورِ»: سرنوشت کارها به دستور و فرمان خدا بستگی دارد و هر که را بخواهد غالب، و هرکه را بخواهد مغلوب می‌گرداند. کارها عاقبت به دادگاه الهی برگشته و مورد بررسی واقع می‌گردد.
+
*'''مكناهم''': تمكن و قدرت داديم به آنها. تمكين: قدرت دادن.<ref>تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج‏7، ص53</ref>
 +
 
 
==نزول==
 
==نزول==
  

نسخهٔ ‏۲۰ آوریل ۲۰۲۰، ساعت ۰۶:۰۸

مشاهده آیه در سوره

الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ ۗ وَلِلَّهِ عَاقِبَةُ الْأُمُورِ

مشاهده آیه در سوره


<<40 آیه 41 سوره حج 42>>
سوره : سوره حج (22)
جزء : 17
نزول : مدینه

ترجمه های فارسی

(آنان که خدا را یاری می‌کنند) آنهایی هستند که اگر در روی زمین به آنان اقتدار و تمکین دهیم نماز به پا می‌دارند و زکات می‌دهند و امر به معروف و نهی از منکر می‌کنند و (از هیچ کس جز خدا نمی‌ترسند چون می‌دانند که) عاقبت کارها به دست خداست.

همانان که اگر آنان را در زمین قدرت و تمکّن دهیم، نماز را برپا می دارند، و زکات می پردازند، و مردم را به کارهای پسندیده وا می دارند و از کارهای زشت بازمی دارند؛ و عاقبت همه کارها فقط در اختیار خداست.

همان كسانى كه چون در زمين به آنان توانايى دهيم، نماز برپا مى‌دارند و زكات مى‌دهند و به كارهاى پسنديده وامى‌دارند، و از كارهاى ناپسند باز مى‌دارند، و فرجام همه كارها از آنِ خداست.

همان كسان كه اگر در زمين مكانتشان دهيم نماز مى‌گزارند و زكات مى‌دهند و امر به معروف و نهى از منكر مى‌كنند. و سرانجام همه كارها با خداست.

همان کسانی که هر گاه در زمین به آنها قدرت بخشیدیم، نماز را برپا می‌دارند، و زکات می‌دهند، و امر به معروف و نهی از منکر می‌کنند، و پایان همه کارها از آن خداست!

ترجمه های انگلیسی(English translations)

Those who, if We granted them power in the land, will maintain the prayer, give the zakat, bid what is right and forbid what is wrong. And with Allah rests the outcome of all matters.

Those who, should We establish them in the land, will keep up prayer and pay the poor-rate and enjoin good and forbid evil; and Allah's is the end of affairs.

Those who, if We give them power in the land, establish worship and pay the poor-due and enjoin kindness and forbid iniquity. And Allah's is the sequel of events.

(They are) those who, if We establish them in the land, establish regular prayer and give regular charity, enjoin the right and forbid wrong: with Allah rests the end (and decision) of (all) affairs.

معانی کلمات آیه

  • مكناهم: تمكن و قدرت داديم به آنها. تمكين: قدرت دادن.[۱]

نزول

محمد بن العباس بعد از سه واسطه از امام کاظم علیه‌السلام نقل نماید که فرمود: روزى نزد پدرم در مسجد نشسته بودم، مردى آمد و مقابل پدرم ایستاد و گفت: یابن رسول الله به این آیه از قرآن توجه نمودم و آن را از جابر بن یزید سؤال کردم، مرا دلالت کرد که خدمت شما برسم و از شما پرسش نمایم. فرمود: این آیه درباره ما اهل البیت علیهم‌السلام نازل گردیده است.[۲]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَ لِلَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُورِ «41»

كسانى كه اگر آنان را در زمين به قدرت رسانيم، نماز بر پا مى‌دارند و زكات مى‌دهند و (ديگران را) به خوبى‌ها دعوت مى‌كنند و از بدى‌ها باز مى‌دارند؛ و پايان همه‌ى امور براى خداست.

جلد 6 - صفحه 51

نکته ها

اگر قدرت و امكانات، در دست افراد صالح باشد، بهره‌بردارى صحيح مى‌كنند و اگر در اختيار نااهلان قرار گيرد سوء استفاده مى‌كنند. بنابراين دنيا و قدرت، براى گروهى نعمت و براى گروهى وسيله‌ى بدبختى است و قرآن از هر دو نمونه ياد كرده است: اگر مؤمنان به قدرت برسند، به سراغ نماز و زكات و امر به معروف مى‌روند ولى انسان‌هاى منحرف و نااهل، اگر قدرتمند شوند كارشان طغيان است، «إِنَّ الْإِنْسانَ لَيَطْغى‌» «1» و در راه نابودى منابع اقتصادى و نسل بشر گام بر مى‌دارند، «وَ إِذا تَوَلَّى سَعى‌ فِي الْأَرْضِ لِيُفْسِدَ فِيها وَ يُهْلِكَ الْحَرْثَ وَ النَّسْلَ» «2» و عاقبت، مردم را به دوزخ مى‌كشانند. «أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ» «3»

پیام ها

1- يارى خداوند از طريق احياى دين اوست. «وَ لَيَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ»، الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ‌ ...

2- امر به معروف و نهى از منكر، به قدرت نياز دارد. «مَكَّنَّاهُمْ»

3- پيروزى مؤمنان، زمينه‌ى بندگى و تعاون مالى و فرهنگى را فراهم مى‌كند و غفلت و غرور را از بين مى‌برد. إِنْ مَكَّنَّاهُمْ‌ ...

4- براى مؤمنان، تمام زمين يكسان است، آنان هر كجا كه توان دارند هدف مقدّس خود را پياده مى‌كنند. «فِي الْأَرْضِ»

5- همه‌ى قدرت‌ها را از خدا بدانيم. «مكنا»

6- اوّلين ثمره‌ى حكومت صالحان، نماز و زكات و امر به معروف و نهى از منكر است. إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ ...

7- رابطه با خدا و دستگيرى از محرومان و آگاهى دادن به جامعه و جلوگيرى از مفاسد، از هم جدا نيست. أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ‌ ...

8- اقامه‌ى نماز و اداى زكات و امر به معروف و نهى از منكر از وظايف و كارهاى‌

«1». علق، 6.

«2». بقره، 205.

«3». قصص، 41.

جلد 6 - صفحه 52

قطعى مسئولان حكومت اسلامى است. «أَقامُوا» نه «يقيمون»

9- حاكمان مؤمن، هم در فكر ارتقاى روحى و رشد امور معنوى هستند و هم به دنبال رفاه و حل مشكلات اقتصادى و فقرزدايى و اصلاح جامعه. أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ ... 10- جامعه‌اى تحت حمايت خداوند است كه اين چهار ارزش محورى را داشته باشد: نماز، زكات، امر به معروف و نهى از منكر. «وَ لَيَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ»، «الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ»

11- امر و نهى شما، زمانى در جامعه موثّر است كه اوّل به وظايف فردى خود عمل كنيد. أَقامُوا الصَّلاةَ ... أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ‌

12- اقامه‌ى نماز، به قدرت و امكانات نياز دارد. إِنْ مَكَّنَّاهُمْ‌ ... أَقامُوا الصَّلاةَ

13- زكات، همتاى ناگسستنى نماز است. «أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ»* (در 28 آيه‌ى قرآن، زكات در كنار نماز آمده است).

14- با انجام همه‌ى وظايف، باز هم به حسن عاقبت خود و نتيجه‌ى نهايى كارتان مطمئن نشويد و بر خداوند اميد و توكل داشته باشيد. «وَ لِلَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُورِ»

15- امكانات، بيش از چند روزى در دست شما نيست. «وَ لِلَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُورِ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَ لِلَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُورِ (41)

ديگر باره در صفت مهاجران مأذون در قتال فرمايد:

الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ‌: آنانكه اگر تمكين و قدرت دهيم ايشان را در زمين، يا نصر كنندگان كسانيند كه اگر اقتدار دهيم ايشان را در زمين و زمام حكومت در كف كفايت ايشان دهيم، يعنى عطا فرمائيم آنچه صحيح باشد به آن تسلط و حكومت از علم و نصب دلالت واضحه و سلامتى قوا و قدرت و ازاحه علت و غير آن از الطاف. أَقامُوا الصَّلاةَ: بپاى دارند نماز را به جهت تعظيم ما. وَ آتَوُا الزَّكاةَ: و بدهند زكات مال را به جهت مساعدت بندگان ما. وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ‌: و امر كنند به نيكوئى، يعنى آنچه شرعا و عرفا نيك نامند. وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ: و باز دارند مردم را از ناشايسته، يعنى آنچه به حسب شرع و عقل قبيح و ناپسند باشد. وَ لِلَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُورِ: و مر خداى راست سر انجام همه كارها، يعنى بازگشت تمام كارها به فرمان و حكم اوست، هر كه را خواهد نصرت دهد، و هر كه را خواهد فرو سازد بر وفق مشيت و حكمت.

تنبيه: آيه شريفه در باره آل محمد عليهم السّلام وارد شده:

1- على بن ابراهيم قمى- از حضرت باقر عليه السّلام روايت نموده فرمود:

پس اين آيه براى آل محمد عليهم السّلام است، و مهدى و اصحاب او مالك مى‌گرداند ايشان را خدا مشارق و مغارب زمين، و آشكار فرمايد دين را، و مى‌ميراند خدا به سبب آن حضرت و اصحابش بدعتها و باطلها را، چنانكه ميراندند شقى‌ها حق را تا آنكه ديده نشود كجا است ظلم، و ايشان امر به معروف و نهى‌

جلد 9 - صفحه 64

از منكر نمايند. «1» 2- در مناقب از حضرت كاظم و جد بزرگوارش سيد الشهداء عليهما السّلام فرمود: اين آيه در حق ما اهل بيت مى‌باشد. «2» 3- در مجمع- از حضرت باقر عليه السّلام: «نحن هم و اللّه» يعنى مائيم آنانكه منصب امامت و حكومت و عظمت نامزد ما است. «3»


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ الْبُدْنَ جَعَلْناها لَكُمْ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ لَكُمْ فِيها خَيْرٌ فَاذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَيْها صَوافَّ فَإِذا وَجَبَتْ جُنُوبُها فَكُلُوا مِنْها وَ أَطْعِمُوا الْقانِعَ وَ الْمُعْتَرَّ كَذلِكَ سَخَّرْناها لَكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ (36) لَنْ يَنالَ اللَّهَ لُحُومُها وَ لا دِماؤُها وَ لكِنْ يَنالُهُ التَّقْوى‌ مِنْكُمْ كَذلِكَ سَخَّرَها لَكُمْ لِتُكَبِّرُوا اللَّهَ عَلى‌ ما هَداكُمْ وَ بَشِّرِ الْمُحْسِنِينَ (37) إِنَّ اللَّهَ يُدافِعُ عَنِ الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ كُلَّ خَوَّانٍ كَفُورٍ (38) أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ إِنَّ اللَّهَ عَلى‌ نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ (39) الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيارِهِمْ بِغَيْرِ حَقٍّ إِلاَّ أَنْ يَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ وَ بِيَعٌ وَ صَلَواتٌ وَ مَساجِدُ يُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ اللَّهِ كَثِيراً وَ لَيَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ (40)

الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَ لِلَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُورِ (41)

ترجمه‌

- و شتران تنومند گردانيديم آنها را از براى شما از علامتهاى خدا مر شما را است در آنها فوائدى پس ياد كنيد نام خدا را بر آنها صف زدگان پس چون فرود آيد پهلوهاشان پس بخوريد از آنها و بخورانيد فقير قانع و در معرض سؤال را همچنين مسخّر كرديم آنها را براى شما باشد كه شما شكر گذار شويد

هرگز نميرسد بقبول خدا گوشتهاى آنها و نه خونهاى آنها ولى ميرسد او را پرهيز- كارى از شما همچنين مسخر نمود آنها را براى شما تا ببزرگى ياد كنيد خدا را بر آنچه هدايت نمود شما را و مژده ده نيكوكاران را

همانا خدا دفاع ميكند از آنانكه ايمان آوردند همانا خدا دوست نميدارد هر خيانت كار ناسپاسى را

دستورى داده شد مر آنانرا كه مقاتله كرده ميشوند براى آنكه ستم كرده شدند و همانا خدا بر نصرت ايشان هر آينه توانا است‌

آنانكه بيرون كرده شدند از منزلهاشان بنا حقّ مگر آنكه ميگفتند پروردگار ما خدا است و اگر نمى‌بود دفع نمودن خدا

جلد 3 صفحه 608

مردم را بعضى از آنها را ببعضى هر آينه ويران كرده شده بود صومعه‌ها و معابد ترسايان و معابد يهود و مسجدها كه ذكر كرده ميشود در آنها نام خدا بسيار و هر آينه يارى خواهد كرد البته خدا كسيرا كه يارى ميكند او را بدرستيكه خدا هر آينه تواناى غالب است‌

آنانكه اگر متمكّن گردانيمشان در زمين بر پاى دارند نماز را و دهند زكوة را و امر كنند بكار خوب و نهى كنند از كار بد و بدست خدا است انجام كارها.

تفسير

- بدن جمع بدنه است كه شتر تنومند قربانى است مأخوذ از بدن بمعناى تن كه خداوند آنرا از علائم دين خود و مناسك حج قرار داده براى مردم كه بايد آنرا قربانى نمايند و از براى ايشان در آنها خير است يعنى منافع دينيّه و دنيويّه‌اى كه از قبل آنها بايشان ميرسد و بايد نام خداوند را در وقت قربانى آنها بزبان جارى نمايند در حاليكه آنها صف زدگان باشند يعنى ايستاده باشند چون از دو دست و دو پايشان دو صف تشكيل ميشود يا چون صف از ايستادن تشكيل ميگردد نه از خوابيدن كه معمول در ذبح گاو و گوسفند است چنانچه قمّى ره نقل نموده كه نحر ميشود ايستاده و در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه اين وقتى است كه صف بسته ميشود براى نحر بسته ميشود دو دستش از كف تا زانو و كلمه صوافّ بتشديد فاء ظاهرا حال است از بدن و بملاحظه اصلش كه صوافف بوده غير منصرف ميباشد و صوافن بنون نيز قرائت شده و بنابراين مراد خم كردن و بستن يك دست آنست تا بيكدست و دو پا بايستد ولى معمول نيست و چون بپهلو بر زمين افتاد بايد گوشت آنرا بخورند و بفقير قانع كه راضى است بآنچه عطا باو شود و بكسيكه آمده باميد عطا و سؤال نميكند بخورانند و عطا نمايند و در مجمع از ائمه اطهار نقل نموده كه سزاوار است يك سوم آنرا بخورد و يك سوم آنرا بقانع و معترّ بدهد و ثلث باقى را هديه براى دوستان بفرستد و افتادن پهلوهاشان بر زمين كنايه از مردن و رفتن روح از بدنشان است و در بعضى از روايات ثلث اوّل باطعام اهل اختصاص داده شده و تفصيل اين امور محوّل بكتب فقهيّه است و خداوند حيوان با اين قوّت و عظمت را اين طور مسخّر بنى آدم نموده كه فوائد آنرا ببرند و آخر كار دستهايش را به بندند و نحرش كنند و گوشتش را بخورند و شكر خدا را

جلد 3 صفحه 609

بجا آورند و در جوامع روايت نموده كه در زمان جاهليت يعنى قبل از اسلام معمول بود كه چون نحر مينمودند خون آنرا بخانه كعبه ميماليدند و چون مسلمانان حج نمودند خواستند كار آنها را بنمايند و اين آيه نازل شد كه دلالت دارد بر آنكه گوشت و خون آنها بقبول و رضاى الهى نميرسد ولى تقوى و پرهيزكارى و عبادت و فرمانبردارى مردم بمقام قبول و رضاى الهى ميرسد و اين تعبير بر حسب عادت عرب است كه ميگويند رسيد باو و اراده ميكنند كه قبول كرد يعنى خداوند قربانى شما را قبول ميكند بدون آنكه خانه كعبه را آلوده نمائيد چنانچه قربانى هابيل را قبول فرمود و قربانى قابيل رد شد چون مقرون بتقوى نبود و اين تسخير شگفت آور از اين حيوان بقدرت الهى براى آنستكه مردم بعظمت و بزرگى ياد كنند خدا را براى آنكه هدايت فرموده آنها را بكيفيّت تسخير حيوانات و طريقه تحصيل قربات و بشارت باد نيكوكاران را كه از روى اخلاص قربانى ميكنند و بخوبى ميخورند و بمردم ميخورانند و قمّى ره نقل فرموده كه مراد از تكبير بر هدايت گفتن تكبيرات مأثوره در ايام تشريق است بعد از پانزده نماز در منى و ده نماز در غير آن كه سابقا ذكر شد و خداوند دفع ميكند شرّ كفار را از اهل ايمان چون خداوند دوست نميدارد كسانيرا كه در امانت الهى خيانت نمودند و دين خدا را تغيير دادند و كافر شدند و كفران نعمت كردند و بنام بت قربانى نمودند و نيز ترخيص فرموده و اذن دفاع بمسلمانان داده كه مقاتله نمايند با كفارى كه بقتال با ايشان مبادرت مينمايند چون مدّتى مسلمانان مظلوم شدند و اجازه دفاع از تعدّيات كفّار بآنها نداشتند تا پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم هجرت فرمود از مكّه بمدينه و اين آيه نازل شد چنانچه در مجمع از امام باقر عليه السّلام قريب باين مضمون را نقل نموده ولى قمى ره نقل فرموده كه نازل شد در باره على عليه السّلام و جعفر و حمزه و جارى شد در امّت و از امام صادق عليه السّلام بخروج امام زمان و خونخواهى سيد الشهداء عليه السّلام تفسير شده و منافاتى ندارد و در هر حال خداوند قادر بر نصرت اهل ايمان بوده و هست و خواهد بود و بوعده خود وفا كرده و ميكند و ايشان كسانى هستند كه از تعدّيات كفّار ناچار شدند بخروج از وطن و خانه‌هاشان و هجرت نمودند از مكّه بمدينه بدون آنكه كسى بر آنها حقّى داشته باشد و اين اخراج بنا حقّ نبود مگر براى آنكه‌

جلد 3 صفحه 610

ايشان ميگفتند پروردگار ما خداى يگانه است نه بتهائيكه مشركين مكّه قائل بخدائى و معبوديّت آنها بودند و در بعضى از روايات بخروج ائمه اطهار از اوطان خودشان بظلم ظالمين و حضرت سيد الشهداء عليه السّلام از تعدى يزيد پليد تفسير شده و اگر نبود اين ترخيص الهى و دفع نمودن خداوند شر كفار را از مسلمانان و غلبه دادن ايشانرا بر آنها در ازمنه سابقه و لاحقه هر آينه خراب و ويران ميشد صومعه‌ها كه ديرهاى رهبانان و عبّاد در كوهها و بيابانها است و كليساهاى نصارى و كنائس يهود كه آنرا صلاة بضمّ لام ميناميدند براى آنكه مكان نماز بوده و صلوات جمع آنست در مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه آنرا بضم صاد و لام قرائت فرموده است و مساجد مسلمانان كه نام خدا در آنمساجد يا در آن اماكن زياد برده ميشود چون اهل شرك احترام اين معابد را نگاه نميداشتند و خداوند هر كس دين او را يارى كند يارى خواهد فرمود چون قادر و قاهر و توانا و مقتدر است و ايشان كسانى هستند كه اگر خداوند قدرت و سلطنت كامل بآنان عطا فرمايد در روى زمين بر پا ميدارند نماز را و ميدهند زكوة را و امر بمعروف و نهى از منكر ميكنند و هر امر و ملك و سلطنت و قدرتى منتهى بخدا ميشود و جز او قادر و غالب و عزيز و مقتدرى باقى و برقرار نخواهد ماند و در روايات ائمه اطهار اين جماعت بآل محمد عليهم- السلام و امام زمان و اصحاب آنحضرت تفسير شده و معلوم است كه افراد كامله آنذوات مقدّسه ميباشند و سلطنت حقّه الهيّه و امر بمعروف و نهى از منكر بنحو اكمل در زمان ظهور امام زمان عليه السّلام خواهد بود ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


الَّذِين‌َ إِن‌ مَكَّنّاهُم‌ فِي‌ الأَرض‌ِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ وَ أَمَرُوا بِالمَعرُوف‌ِ وَ نَهَوا عَن‌ِ المُنكَرِ وَ لِلّه‌ِ عاقِبَةُ الأُمُورِ (41)

كساني‌ هستند ‌اينکه‌ هايي‌ ‌که‌ ‌از‌ ديارشان‌ خارج‌ كردند ‌اگر‌ خداوند مكنت‌ و قدرت‌ دهد ‌آنها‌ ‌را‌ و ‌بر‌ كفّار و مشركين‌ غالب‌ شوند برپا ميدارند نماز ‌را‌ و أداء مي‌كنند زكاة ‌را‌ و أمر مي‌كنند ‌به‌ معروف‌ و نهي‌ مي‌كنند ‌از‌ منكر و ‌از‌ ‌براي‌ خداوند ‌است‌ عاقبت‌ امور.

(الَّذِين‌َ): اشاره‌ بأنبياء و ائمّه طاهرين‌ و مؤمنين‌ ‌که‌ ‌آنها‌ ‌را‌ ‌از‌ ديارشان‌ خارج‌ كردند.

(إِن‌ مَكَّنّاهُم‌ فِي‌ الأَرض‌ِ): چنانچه‌ انبياء سلف‌ ‌را‌ ‌بعد‌ ‌از‌ هلاكت‌ قوم‌ خداوند مكنت‌ داد، و پيغمبر أكرم‌ و مهاجرين‌ ‌را‌ ‌بعد‌ ‌از‌ فتح‌ مكّه‌، و أمير المؤمنين‌ ‌را‌ ‌بعد‌ ‌از‌ ذهاب‌ ثلاثه‌، و مؤمنين‌ ‌را‌ ‌بعد‌ ‌از‌ ذهاب‌ بني‌ عبّاس‌.

(أَقامُوا الصَّلاةَ): ‌هم‌ بجا مي‌آورند و ‌هم‌ نگاهداري‌ مي‌كنند ‌که‌ ‌از‌ ‌بين‌ نرود.

(وَ آتَوُا الزَّكاةَ): و كليّه انفاقات‌ واجبه‌.

(وَ أَمَرُوا بِالمَعرُوف‌ِ وَ نَهَوا عَن‌ِ المُنكَرِ): ‌که‌ ‌اينکه‌ چهار ركن‌ اسلام‌ ‌است‌، و ‌در‌ خبر ‌است‌ ‌که‌ مي‌فرمايد:

«بني‌ الاسلام‌ ‌علي‌ خمس‌»

و پنجمي‌ ‌آنها‌ ‌را‌ ولايت‌ شمرده‌ و مي‌فرمايد:

«و ‌ما

جلد 13 - صفحه 310

نودي‌ بشي‌ء مثل‌ ‌ما نودي‌ بالولاية».

(وَ لِلّه‌ِ عاقِبَةُ الأُمُورِ): ‌در‌ دنيا چهار روزي‌ باطل‌ يك‌ جولتي‌ دارد و لكن‌ مي‌فرمايد: «إِن‌َّ الأَرض‌َ لِلّه‌ِ يُورِثُها مَن‌ يَشاءُ مِن‌ عِبادِه‌ِ وَ العاقِبَةُ لِلمُتَّقِين‌َ» اعراف‌ آيه 125. و نيز مي‌فرمايد: «وَ أمُر أَهلَك‌َ بِالصَّلاةِ (‌الي‌ ‌قوله‌ ‌تعالي‌) وَ العاقِبَةُ لِلتَّقوي‌» طه‌ آيه 132. و نيز مي‌فرمايد، «وَ العاقِبَةُ لِلمُتَّقِين‌َ» قصص‌ آيه 83.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 41)- این آیه که تفسیری است در مورد یاران خدا که در آیه قبل وعده یاری به آنها داده شده است چنین می‌گوید: «آنها کسانی هستند که هر گاه در زمین به آنها قدرت بخشیم نماز را بر پا می‌دارند و زکات را ادا می‌کنند و امر به معروف و نهی از منکر می‌نمایند» (الَّذِینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ).

آنها هرگز پس از پیروزی، همچون خودکامگان و جباران، به عیش و نوش و لهو و لعب نمی‌پردازند، و در غرور و مستی فرو نمی‌روند، بلکه پیروزیها و موفقیتها را نردبانی برای ساختن خویش و جامعه قرار می‌دهند ارتباطشان با خدا محکم و با خلق خدا نیز مستحکم است چرا که «صلاة» (نماز) سمبل پیوند با خالق است، و «زکات» رمزی برای پیوند با خلق، و امر به معروف و نهی از منکر پایه‌های اساسی ساختن یک جامعه سالم محسوب می‌شود و در همین چهار صفت برای معرفی این افراد کافی است و در سایه آن سایر عبادات و اعمال صالح و ویژگیهای یک جامعه با ایمان و پیشرفته فراهم است.

و در پایان آیه می‌فرماید: «و پایان همه کارها از آن خداست» (وَ لِلَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُورِ).

ج3، ص221

یعنی، همان گونه که آغاز هر قدرت و پیروزی از ناحیه خدا می‌باشد سر انجام نیز تمام اینها به او باز می‌گردد که «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ».

در این آیات به دو قسمت مهم از فلسفه‌های جهاد اشاره شده است.

نخست جهاد «مظلوم» در برابر «ظالم و ستمگر» که حقّ مسلّم طبیعی و فطری و عقلی اوست که تن به ظلم ندهد، برخیزد و فریاد کند.

دیگر جهاد در برابر طاغوتهایی است که قصد محو نام خدا را از دلها و ویران ساختن معابدی که مرکز بیداری افکار است دارند.

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج‏7، ص53
  2. البرهان فی تفسیر القرآن.

منابع