غزوه ذات الرقاع: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (صفحه‌ای جدید حاوی ' {{بخشی از یک کتاب}} <keywords content='کلید واژه: وقایع سال چهارم هجری، غزوه ذات الرقاع، ...' ایجاد کرد)
 
(ویرایش فنی)
سطر ۸: سطر ۸:
 
اختلاف هست در اين كه [[نماز خوف]] در كدام جنگ خوانده شد [[طبرسى]] در [[اعلام الورى]] و بعضى ديگر آن در [[جنگ بنى لحيان]] گفته اند، ولى ديگران در [[غزوه ذات الرقاع]] مى دانند، به نظر ما ذات الرقاع درست است زيرا كه در روايت [[امام صادق]] عليه السلام چنان كه خواهد آمد ذات الرقاع تعيين شده است. و نيز اختلاف است كه آن در سال چهارم بوده يا در سال پنجم؛ ولى نگارنده سال چهارم را انتخاب كرده ام.
 
اختلاف هست در اين كه [[نماز خوف]] در كدام جنگ خوانده شد [[طبرسى]] در [[اعلام الورى]] و بعضى ديگر آن در [[جنگ بنى لحيان]] گفته اند، ولى ديگران در [[غزوه ذات الرقاع]] مى دانند، به نظر ما ذات الرقاع درست است زيرا كه در روايت [[امام صادق]] عليه السلام چنان كه خواهد آمد ذات الرقاع تعيين شده است. و نيز اختلاف است كه آن در سال چهارم بوده يا در سال پنجم؛ ولى نگارنده سال چهارم را انتخاب كرده ام.
  
[[ابن اثير]] نقل مى كند: [[رسول خدا]] صلى الله عليه و آله بعد از [[جريان بنى نضير]] ماه [[ربیع الاول]] و [[ربیع الثانی]] را در [[مدينه]] ماند و بعد به جنگ ذات الرقاع رفت و در آن صلوة خوف نازل شد.(1)
+
[[ابن اثير]] نقل مى كند: [[رسول خدا]] صلى الله عليه و آله بعد از [[جريان بنى نضير]] ماه [[ربیع الاول]] و [[ربیع الثانی]] را در [[مدينه]] ماند و بعد به جنگ ذات الرقاع رفت و در آن صلوة خوف نازل شد.<ref> كامل ابن اثير، ج 2 ص 119. </ref>
  
على هذا آن جنگ در ماه [[جمادی الاول]] از [[سال تسميه]] ذات الرقاع گفته اند: آن كوهى بود كه رگه هاى سرخ و سياه و سفيد داشت و ذات الرقاع خوانده مى شد و به قولى پاهاى مسلمانان تاول زد و شكافته شد، رقعه ها بر پاها مى بستند.(2)
+
على هذا آن جنگ در ماه [[جمادی الاول]] از [[سال تسميه]] ذات الرقاع گفته اند: آن كوهى بود كه رگه هاى سرخ و سياه و سفيد داشت و ذات الرقاع خوانده مى شد و به قولى پاهاى مسلمانان تاول زد و شكافته شد، رقعه ها بر پاها مى بستند.<ref> اعلام الورى، ص 89، بحارالانوار، ج 20، ص 176. </ref>
  
 
مرحوم [[طبرسى]] در [[مجمع البيان]] ذيل آيه 102 از [[سوره نساء]] فرموده: در اين آيه دلالت هست بر صدق رسول الله صلى الله عليه و آله و صحت [[نبوت]] وى، زيرا اين آيه در وقتى نازل شد كه حضرت در عسفان بود و كفار در ضجنان رسول خدا [[نماز ظهر]] را با تمام [[ركوع]] و [[سجود]] خواند، مشركان به فكر شبيخون افتادند.
 
مرحوم [[طبرسى]] در [[مجمع البيان]] ذيل آيه 102 از [[سوره نساء]] فرموده: در اين آيه دلالت هست بر صدق رسول الله صلى الله عليه و آله و صحت [[نبوت]] وى، زيرا اين آيه در وقتى نازل شد كه حضرت در عسفان بود و كفار در ضجنان رسول خدا [[نماز ظهر]] را با تمام [[ركوع]] و [[سجود]] خواند، مشركان به فكر شبيخون افتادند.
  
گفتند: صبر كنيد اين ها نماز ديگرى دارند، ([[نماز عصر]]) كه از اين نماز پيش شان محبوب تر است، چون آن نماز را شروع كردند، حمله را آغاز كرده و غافل گيرشان مى كنيم، به دنبال اين نقشه آيه «و اذا كنت فيهم فاقمت لهم الصلوة»(3) نازل گرديد، و حضرت نماز عصر را نماز خوف خواندند.
+
گفتند: صبر كنيد اين ها نماز ديگرى دارند، ([[نماز عصر]]) كه از اين نماز پيش شان محبوب تر است، چون آن نماز را شروع كردند، حمله را آغاز كرده و غافل گيرشان مى كنيم، به دنبال اين نقشه آيه «و اذا كنت فيهم فاقمت لهم الصلوة»<ref> [[سوره نساء]]، آيه 102. </ref> نازل گرديد، و حضرت نماز عصر را نماز خوف خواندند.
  
در كافى از [[امام صادق]] عليه السلام نقل شده: رسول خدا صلى الله عليه و آله در ذات الرقاع با اصحابش  صلوة خوف خواندند، اصحاب را دو گروه كردند گروه اول روبروى دشمن ايستادند و گروه ديگر به آن حضرت [[اقتدا]] كردند ركعت اول كه خوانده شد، حضرت در حال قيام ايستاد، اقتدا كنندگان، ركعت ديگر را خود خواندند، بعد فى الفور در مقابل دشمن ايستادند، گروه ديگر آمده و اقتدا كردند، حضرت ركعت دوم را با آن ها خواند و سلام داد و آن ها ركعت دوم را خود خواندند.(4)
+
در كافى از [[امام صادق]] عليه السلام نقل شده: رسول خدا صلى الله عليه و آله در ذات الرقاع با اصحابش  صلوة خوف خواندند، اصحاب را دو گروه كردند گروه اول روبروى دشمن ايستادند و گروه ديگر به آن حضرت [[اقتدا]] كردند ركعت اول كه خوانده شد، حضرت در حال قيام ايستاد، اقتدا كنندگان، ركعت ديگر را خود خواندند، بعد فى الفور در مقابل دشمن ايستادند، گروه ديگر آمده و اقتدا كردند، حضرت ركعت دوم را با آن ها خواند و سلام داد و آن ها ركعت دوم را خود خواندند.<ref> كافى، ج 3، ص 454. </ref>
  
 
'''تكميل مطلب'''
 
'''تكميل مطلب'''
سطر ۲۲: سطر ۲۲:
 
ناگفته نماند: [[نماز قصر]] در [[قرآن مجيد]] نيامده و آن چه در سوره نساء آيه 101 آمده درباره صلاة خوف است، قصر نماز مسافر توسط [[سنت قطعيه]] ثابت شده است شيعه به تبعيت از اهل بيت عليهم السلام قصر را در سفر واجب مى داند [[ابوحنيفه]] نيز فتوايش همان است ولى بقيه مذاهب گويند: آن رخصت است شكسته يا تمام خواندن بر مسافر جايز است، اين مطلب در اول وقايع سال دوم هجرت مشروحاً بررسى گرديد.
 
ناگفته نماند: [[نماز قصر]] در [[قرآن مجيد]] نيامده و آن چه در سوره نساء آيه 101 آمده درباره صلاة خوف است، قصر نماز مسافر توسط [[سنت قطعيه]] ثابت شده است شيعه به تبعيت از اهل بيت عليهم السلام قصر را در سفر واجب مى داند [[ابوحنيفه]] نيز فتوايش همان است ولى بقيه مذاهب گويند: آن رخصت است شكسته يا تمام خواندن بر مسافر جايز است، اين مطلب در اول وقايع سال دوم هجرت مشروحاً بررسى گرديد.
  
'''غزوه ذات الرقاع (5)'''
+
'''غزوه ذات الرقاع'''<ref>[[رقاع]] جمع رقعه به معناي قطعه و تکه است، و در اين که چرا اين [[غزوه]] به اين نام موسوم گرديد وجوهي گفته اند. يک. گويند: چون هوا بسيار گرم بود مسلمانان به پاهاي خود تکه هايي از پارچه بسته بودند تا از گرما صدمه نبينند. دو. گفته اند: در اين سفر پاهاي سربازان اسلام زخم شد و هر کس به زخم پاي خود پارچه اي بست. سه. برخي گويند: مسيري که مسلمانان عبور کردند داراي سنگ هاي الوان بود و هر قسمتي از اين سنگ ها به رنگي بود. چهار. برخي گفته اند: رقاع اسم درختي و يا نام کوهي نزديک مدينه بوده که مسلمانان در اين سفر از کنار آن عبور کردند. ذات الرقاع نام جايي است که در آن نقطه با دشمن يعني [[قبيله غطفان]] برخورد کردند.</ref>
  
 
پس از کوچ کردن بني النضير مدينه آرامشي پيدا کرد و منافقين نيز از نظر سياسي شکست  خورده و دست و پاي خود را جمع کردند و رسول خدا صلی الله علیه و آله در فکر سر و صورت دادن به وضع مسلمانان و اسلام نوبنيادي بود که از سوي دشمن ضربه خورده و ترميم آن احتياج به آرامش داشت.  
 
پس از کوچ کردن بني النضير مدينه آرامشي پيدا کرد و منافقين نيز از نظر سياسي شکست  خورده و دست و پاي خود را جمع کردند و رسول خدا صلی الله علیه و آله در فکر سر و صورت دادن به وضع مسلمانان و اسلام نوبنيادي بود که از سوي دشمن ضربه خورده و ترميم آن احتياج به آرامش داشت.  
سطر ۴۰: سطر ۴۰:
 
تير آمد و بر بدن عباد خورد ولي نمازش را قطع نکرد و تير را از بدنش کشيد و به نماز ادامه داد آن مرد تير دوم را رها کرد آن تير هم به بدن عباد خورد ولي نمازش را قطع نکرده و آن را از بدن خود کشيد و ادامه به نماز داد و چون تير سوم به بدنش خورد به [[رکوع]] و [[سجده]] رفت و نمازش را تمام کرده عمار را از خواب بيدار نمود و بدو گفت: برخيز که من ديگر قدرت اين که روي پا بايستم ندارم، عمار از جا برخاست و مرد [[مشرک]] که دانست آن ها دو نفر هستند فرار کرد.
 
تير آمد و بر بدن عباد خورد ولي نمازش را قطع نکرد و تير را از بدنش کشيد و به نماز ادامه داد آن مرد تير دوم را رها کرد آن تير هم به بدن عباد خورد ولي نمازش را قطع نکرده و آن را از بدن خود کشيد و ادامه به نماز داد و چون تير سوم به بدنش خورد به [[رکوع]] و [[سجده]] رفت و نمازش را تمام کرده عمار را از خواب بيدار نمود و بدو گفت: برخيز که من ديگر قدرت اين که روي پا بايستم ندارم، عمار از جا برخاست و مرد [[مشرک]] که دانست آن ها دو نفر هستند فرار کرد.
  
عمار نگاهش به بدن عباد افتاد و او را غرق خون ديد و چون جريان را پرسيد به عباد گفت: چرا تير اول را که خوردي مرا بيدار نکردي؟ عباد گفت: سوره  اي از قرآن مي  خواندم که دلم نيامد آن را قطع کنم.(6)
+
عمار نگاهش به بدن عباد افتاد و او را غرق خون ديد و چون جريان را پرسيد به عباد گفت: چرا تير اول را که خوردي مرا بيدار نکردي؟ عباد گفت: سوره  اي از قرآن مي  خواندم که دلم نيامد آن را قطع کنم.<ref>نام درختي بوده که مورد پرستش اعراب آن زمان بود و هر کس براي قضاي حاجتش کهنه اي به آن بسته بود و به همين جهت آن را ذات الرقاع مي  گفتند و جنگ در نزديکي آن اتفاق افتاده.</ref>
  
ولي وقتي ديدم تيرها پي در پي مي  آيد به رکوع رفتم و نماز را تمام کردم. و به خدا [[سوگند]] اگر ترس اين نبود که در انجام دستور [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله کوتاهي کرده باشم و دشمن دست بردي بزند به هيچ قيمتي حاضر نبودم نمازم را قطع کنم اگر چه نفسم قطع شود و جان بر سر اين کار بگذارم.
+
ولي وقتي ديدم تيرها پي در پي مي  آيد به رکوع رفتم و نماز را تمام کردم. و به خدا [[سوگند]] اگر ترس اين نبود که در انجام دستور [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله کوتاهي کرده باشم و دشمن دست بردي بزند به هيچ قيمتي حاضر نبودم نمازم را قطع کنم اگر چه نفسم قطع شود و جان بر سر اين کار بگذارم.<ref>در برخي از تواريخ است که گفت: [[سوره کهف]] را مي خواندم.</ref>
  
پي  نوشت
+
==پانویس==
 +
<references/>
  
1- كامل ابن اثير، ج 2 ص 119.
+
==منابع==
 
+
* از هجرت تا رحلت، سيد على اكبر قريشى.
2- اعلام الورى، ص 89، بحارالانوار، ج 20، ص 176.
+
* زندگاني حضرت محمد صلی الله علیه و آله، رسولي محلاتي، سيد هاشم.
 
 
3- سوره نساء آيه 102.
 
 
 
4- كافى، ج 3، ص 454.
 
 
 
5- [[رقاع]] جمع رقعه به معناي قطعه و تکه است، و در اين که چرا اين [[غزوه]] به اين نام موسوم گرديد وجوهي گفته اند. يک. گويند: چون هوا بسيار گرم بود مسلمانان به پاهاي خود تکه هايي از پارچه بسته بودند تا از گرما صدمه نبينند. دو. گفته اند: در اين سفر پاهاي سربازان اسلام زخم شد و هر کس به زخم پاي خود پارچه اي بست. سه. برخي گويند: مسيري که مسلمانان عبور کردند داراي سنگ هاي الوان بود و هر قسمتي از اين سنگ ها به رنگي بود. چهار. برخي گفته اند: رقاع اسم درختي و يا نام کوهي نزديک مدينه بوده که مسلمانان در اين سفر از کنار آن عبور کردند.
 
 
 
5- ذات الرقاع نام جايي است که در آن نقطه با دشمن يعني [[قبيله غطفان]] برخورد کردند.
 
 
 
6- نام درختي بوده که مورد پرستش اعراب آن زمان بود و هر کس براي قضاي حاجتش کهنه اي به آن بسته بود و به همين جهت آن را ذات الرقاع مي  گفتند و جنگ در نزديکي آن اتفاق افتاده.
 
 
 
6- در برخي از تواريخ است که گفت: [[سوره کهف]] را مي  خواندم.
 
 
 
==منابع:==
 
 
 
(1). از هجرت تا رحلت، سيد على اكبر قريشى.
 
 
 
(2). زندگاني حضرت محمد صلی الله علیه و آله، رسولي محلاتي، سيد هاشم.
 

نسخهٔ ‏۱۷ سپتامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۱:۰۴

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon book.jpg

محتوای فعلی بخشی از یک کتاب متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)



ذات الرقاع و تشريع صلوة خوف

اختلاف هست در اين كه نماز خوف در كدام جنگ خوانده شد طبرسى در اعلام الورى و بعضى ديگر آن در جنگ بنى لحيان گفته اند، ولى ديگران در غزوه ذات الرقاع مى دانند، به نظر ما ذات الرقاع درست است زيرا كه در روايت امام صادق عليه السلام چنان كه خواهد آمد ذات الرقاع تعيين شده است. و نيز اختلاف است كه آن در سال چهارم بوده يا در سال پنجم؛ ولى نگارنده سال چهارم را انتخاب كرده ام.

ابن اثير نقل مى كند: رسول خدا صلى الله عليه و آله بعد از جريان بنى نضير ماه ربیع الاول و ربیع الثانی را در مدينه ماند و بعد به جنگ ذات الرقاع رفت و در آن صلوة خوف نازل شد.[۱]

على هذا آن جنگ در ماه جمادی الاول از سال تسميه ذات الرقاع گفته اند: آن كوهى بود كه رگه هاى سرخ و سياه و سفيد داشت و ذات الرقاع خوانده مى شد و به قولى پاهاى مسلمانان تاول زد و شكافته شد، رقعه ها بر پاها مى بستند.[۲]

مرحوم طبرسى در مجمع البيان ذيل آيه 102 از سوره نساء فرموده: در اين آيه دلالت هست بر صدق رسول الله صلى الله عليه و آله و صحت نبوت وى، زيرا اين آيه در وقتى نازل شد كه حضرت در عسفان بود و كفار در ضجنان رسول خدا نماز ظهر را با تمام ركوع و سجود خواند، مشركان به فكر شبيخون افتادند.

گفتند: صبر كنيد اين ها نماز ديگرى دارند، (نماز عصر) كه از اين نماز پيش شان محبوب تر است، چون آن نماز را شروع كردند، حمله را آغاز كرده و غافل گيرشان مى كنيم، به دنبال اين نقشه آيه «و اذا كنت فيهم فاقمت لهم الصلوة»[۳] نازل گرديد، و حضرت نماز عصر را نماز خوف خواندند.

در كافى از امام صادق عليه السلام نقل شده: رسول خدا صلى الله عليه و آله در ذات الرقاع با اصحابش صلوة خوف خواندند، اصحاب را دو گروه كردند گروه اول روبروى دشمن ايستادند و گروه ديگر به آن حضرت اقتدا كردند ركعت اول كه خوانده شد، حضرت در حال قيام ايستاد، اقتدا كنندگان، ركعت ديگر را خود خواندند، بعد فى الفور در مقابل دشمن ايستادند، گروه ديگر آمده و اقتدا كردند، حضرت ركعت دوم را با آن ها خواند و سلام داد و آن ها ركعت دوم را خود خواندند.[۴]

تكميل مطلب

ناگفته نماند: نماز قصر در قرآن مجيد نيامده و آن چه در سوره نساء آيه 101 آمده درباره صلاة خوف است، قصر نماز مسافر توسط سنت قطعيه ثابت شده است شيعه به تبعيت از اهل بيت عليهم السلام قصر را در سفر واجب مى داند ابوحنيفه نيز فتوايش همان است ولى بقيه مذاهب گويند: آن رخصت است شكسته يا تمام خواندن بر مسافر جايز است، اين مطلب در اول وقايع سال دوم هجرت مشروحاً بررسى گرديد.

غزوه ذات الرقاع[۵]

پس از کوچ کردن بني النضير مدينه آرامشي پيدا کرد و منافقين نيز از نظر سياسي شکست خورده و دست و پاي خود را جمع کردند و رسول خدا صلی الله علیه و آله در فکر سر و صورت دادن به وضع مسلمانان و اسلام نوبنيادي بود که از سوي دشمن ضربه خورده و ترميم آن احتياج به آرامش داشت.

در اين حال خبر به آن حضرت دادند که قبيله غطفان در صدد جنگ با مسلمانان و تهيه لشکر براي اين کار هستند. رسول خدا صلی الله علیه و آله روي وحي الهي با چهارصد تن و يا بيشتر از ياران خود براي مقابله و جنگ با آن ها از مدينه حرکت کرد، و چون به سرزمين دشمن رسيد مردان قبيله مزبور که نيروي مقاومت و جنگ با مسلمانان را در خود نمي ديدند گريخته و به کوه ها پناه بردند و گروهي از زنان و اثاث و اموالشان به دست مسلمانان افتاد، و غنيمت زيادي به دست آوردند پيغمبر اسلام و همراهان براي اين که از تعقيب و حمله دشمن اطمينان حاصل کنند مقداري در آن سرزمين ماندند و چون اطمينان پيدا کردند به سوي مدينه بازگشتند.

در همين جنگ و مدت توقف در آن سرزمين بود که براي نخستين بار دستور نماز خوف آمد و طبق آن دستور، مسلمانان در وقت خواندن نماز پشت سر رسول خدا صلی الله علیه و آله به دو دسته تقسيم شدند.

دسته اي براي پاسداري لباس جنگ پوشيده و در برابر دشمن ايستادند، و دسته ديگر براي نماز آماده شدند و رکعت اول را با آن حضرت خوانده و رکعت دوم را فرادي و به سرعت تمام کرده به جاي دسته اول آمدند و آن دسته ديگر خود را به رکعت دوم نماز رسول خدا صلی الله علیه و آله رسانده و رکعت دوم را نيز به صورت فرادي خوانده و خود را به سلام امام رساندند، به شرحي که در کتاب هاي فقهي ذکر شده.

نمونه اي از علاقه مسلمانان به نماز

در اين جنگ زني از قبيله دشمن به دست مسلمانان اسير شد و چون شوهر آن زن از اسارت همسرش مطلع گرديد به تعقيب لشکر مسلمانان حرکت کرد تا تلافي کرده دست بردي به مسلمانان بزند، يا احيانا و اگر بتواند انتقام گرفته يکي از آن ها را به اسارت برده يا به قتل برساند. لشکر مسلمانان به دره اي رسيدند و چون شب فرا رسيد فرود آمدند. پيغمبر فرمود: کيست که امشب ما را نگهباني و حراست کند؟ عمار بن ياسر از مهاجرين، و عباد بن بشر يکي از انصار مدينه اين کار را به عهده گرفتند و هر دو به دنبال ماموريت به دهانه دره رفتند.

و چون بدان جا رسيدند با يکديگر قرار گذاردند تا شب را دو قسمت کنند و هر کدام قسمتي بخوابند و آن ديگري نگهباني کند، نيمه اول سهم عباد بن بشر شد که نگهباني کند و عمار بن ياسر بخوابد عمار خوابيد و عباد بن بشر به نماز ايستاد، طولي نکشيد که همان مرد مشرک - که به تعقيب همسرش آمده بود - سر رسيد و از دور که نگاه کرد شخصي را ديد که همانند ستوني سر پا ايستاده براي اين که مطمئن شود او انسانست يا نه، تيري به طرف او انداخت.

تير آمد و بر بدن عباد خورد ولي نمازش را قطع نکرد و تير را از بدنش کشيد و به نماز ادامه داد آن مرد تير دوم را رها کرد آن تير هم به بدن عباد خورد ولي نمازش را قطع نکرده و آن را از بدن خود کشيد و ادامه به نماز داد و چون تير سوم به بدنش خورد به رکوع و سجده رفت و نمازش را تمام کرده عمار را از خواب بيدار نمود و بدو گفت: برخيز که من ديگر قدرت اين که روي پا بايستم ندارم، عمار از جا برخاست و مرد مشرک که دانست آن ها دو نفر هستند فرار کرد.

عمار نگاهش به بدن عباد افتاد و او را غرق خون ديد و چون جريان را پرسيد به عباد گفت: چرا تير اول را که خوردي مرا بيدار نکردي؟ عباد گفت: سوره اي از قرآن مي خواندم که دلم نيامد آن را قطع کنم.[۶]

ولي وقتي ديدم تيرها پي در پي مي آيد به رکوع رفتم و نماز را تمام کردم. و به خدا سوگند اگر ترس اين نبود که در انجام دستور رسول خدا صلی الله علیه و آله کوتاهي کرده باشم و دشمن دست بردي بزند به هيچ قيمتي حاضر نبودم نمازم را قطع کنم اگر چه نفسم قطع شود و جان بر سر اين کار بگذارم.[۷]

پانویس

  1. كامل ابن اثير، ج 2 ص 119.
  2. اعلام الورى، ص 89، بحارالانوار، ج 20، ص 176.
  3. سوره نساء، آيه 102.
  4. كافى، ج 3، ص 454.
  5. رقاع جمع رقعه به معناي قطعه و تکه است، و در اين که چرا اين غزوه به اين نام موسوم گرديد وجوهي گفته اند. يک. گويند: چون هوا بسيار گرم بود مسلمانان به پاهاي خود تکه هايي از پارچه بسته بودند تا از گرما صدمه نبينند. دو. گفته اند: در اين سفر پاهاي سربازان اسلام زخم شد و هر کس به زخم پاي خود پارچه اي بست. سه. برخي گويند: مسيري که مسلمانان عبور کردند داراي سنگ هاي الوان بود و هر قسمتي از اين سنگ ها به رنگي بود. چهار. برخي گفته اند: رقاع اسم درختي و يا نام کوهي نزديک مدينه بوده که مسلمانان در اين سفر از کنار آن عبور کردند. ذات الرقاع نام جايي است که در آن نقطه با دشمن يعني قبيله غطفان برخورد کردند.
  6. نام درختي بوده که مورد پرستش اعراب آن زمان بود و هر کس براي قضاي حاجتش کهنه اي به آن بسته بود و به همين جهت آن را ذات الرقاع مي گفتند و جنگ در نزديکي آن اتفاق افتاده.
  7. در برخي از تواريخ است که گفت: سوره کهف را مي خواندم.

منابع

  • از هجرت تا رحلت، سيد على اكبر قريشى.
  • زندگاني حضرت محمد صلی الله علیه و آله، رسولي محلاتي، سيد هاشم.