ملا عبدالرزاق لاهیجی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(ویرایش)
سطر ۱: سطر ۱:
'''حكيم آزاده '''
+
تداوم و بقاى موجودیت تشیع در فراز و نشیب تاریخ بیش از هر چیز مرهون تلاش و مجاهدت علمى عالمان متعهد شیعى است که در طول تاریخ سراسر مظلومیت و رنج [[شیعه]] حاملان راستین امانت الهى و تعالیم امامان معصوم علیهم‌السلام و مرزداران حماسه جاوید شیعه بودند. تشیع مانند هر مذهب و مرام دیگرى بیش از هر چیز نیازمند اثبات حقانیت و استحکام پایه هاى عقیدتى خود است. و این رسالت بزرگ را عالمان به خوبى به انجام رسانده اند. وجود هزاران منبع تحقیقاتى مکتوب که به رغم نامساعد بودن اوضاع سیاسى در اغلب دوران‌هاى گذشته، به همت عالمان شیعه نگاشته شده است از بیدارى و غیرتمندى آنان حکایت مى کند. یکى از درخشانترین چهره هاى علمى و فلسفى این عرصه حکیم ملا عبدالرزاق لاهیجى، فیلسوف برجسته شیعه است. از زمان تولد ملا عبدالرزاق اطلاعى دقیق در دست نیست و تنها برخى محل تولد ایشان را در شهر لاهیجان بیان کرده اند.<ref> بزرگان تنکابن، ص  ۹۱.</ref> شاید یکى از علت‌هاى اختلاف نظرها وجود شخصیت‌هاى دیگرى است که به همین نام مشهورند. نام آن بزرگمردان به قرار زیر است:
  
تداوم و بقاى موجوديت تشيع در فراز و نشيب تاريخ بيش از هر چيز مرهون تلاش و مجاهدت علمى عالمان متعهد شيعى است كه در طول تاريخ سراسر مظلوميت و رنج [[شيعه]] حاملان راستين امانت الهى و تعاليم امامان معصوم علیهم‌السلام و مرزداران حماسه جاويد شيعه بودند. تشيع مانند هر مذهب و مرام ديگرى بيش از هر چيز نيازمند اثبات حقانيت و استحكام پايه هاى عقيدتى خود است.
+
*ملا عبدالرزاق بن ملا میرزا نکویى شیرازى، معاصر ملا عبدالرزاق لاهیجى؛
  
و اين رسالت بزرگ را عالمان به خوبى به انجام رسانده اند. وجود هزاران منبع تحقيقاتى مكتوب كه به رغم نامساعد بودن اوضاع سياسى در اغلب دوران‌هاى گذشته، به همت عالمان شيعه نگاشته شده است از بيدارى و غيرتمندى آنان حكايت مى كند.
+
*ملا عبدالرزاق بن احمد گیلانى؛<ref> [[روضات الجنات]]، ص  ۴.</ref>
  
يكى از درخشانترين چهره هاى علمى و فلسفى اين عرصه حكيم ملا عبدالرزاق لاهيجى، فيلسوف برجسته شيعه است. ما در اين نوشتار برآنيم تا گوشه اى از زواياى زندگى آن بزرگوار را به نظاره نهيم و بحث در اين باره را در چند محور پى گيريم. از زمان تولد ملا عبدالرزاق اطلاعى دقيق در دست نيست و تنها برخى محل تولد ايشان را در شهر لاهيجان بيان كرده اند.<ref> بزرگان تنكابن، ص  91.</ref>
+
*ملا عبدالرزاق گیلانى (لاهیجى) پزشک دانشمند و وزیر خان احمدخان گیلانى (متوفى ۹۸۰ ق)؛
  
شايد يكى از علت‌هاى اختلاف نظرها وجود شخصيت‌هاى ديگرى است كه به همين نام مشهورند. نام آن بزرگمردان به قرار زير است:
+
*عبدالرزاق گیلکى مؤلف رساله اللامع فى شکل الرابع.<ref> مفاخر الاسلام، ج  ۷، ص  ۴۳۰.</ref>
  
* ملا عبدالرزاق بن ملا ميرزا نكويى شيرازى، معاصر ملا عبدالرزاق لاهيجى؛
+
==استادان و شاگردان ==
  
* ملا عبدالرزاق كاشى؛
+
مهمترین استاد وى که نقش ارزنده اى در شکل گیرى علمى آن جناب داشت، فیلسوف نامى، [[ملاصدرا|ملاصدراى شیرازى]] است.<ref> [[اعیان الشیعه]]، ج  ۷، ص  ۴۷۰؛ ریاض العلماء، ج  ۳، ص  ۱۱۴.</ref> مؤلف کتاب [[روضات الجنات (کتاب)|روضات الجنات]] ایشان را از شاگردان ممتاز ملاصدرا مى داند.<ref> روضات الجنات، ج  ۴، ص  ۱۹۶.</ref> همچنین [[میرداماد|محقق داماد]] نیز از جمله اساتید وى نقل شده و غیر این دو بزرگوار اسمى از دیگر اساتید وى به میان نیامده است.
  
* ملا عبدالرزاق رضوى؛
+
او در اوایل عمر به شهر مقدس [[قم]] آمد و در آنجا ساکن شد و محل تدریس خود را مدرسه معصومه سلام الله علیها قرار داد<ref> اعیان الشیعه، ج  ۷، ص  ۴۷۰؛ ریاض العلماء، ج  ۳، ص  ۱۱۴؛ روضات الجنات، ج  ۴، ص  ۱۹۶.</ref> و خود مدت‌ها مدرس [[کلام]] و [[فلسفه]] و علوم دیگر بود. از این رو چون در قم بسیار ماندگار شده به قمى نیز مشهور است.
  
* ملا عبدالرزاق بن احمد گيلانى؛<ref> [[روضات الجنات]]، ص  4.</ref>
+
از مهمترین هم‌درسان و معاصران آن بزرگوار مى توان [[فیض کاشانی|ملا محسن فیض کاشانى]] (داماد ملاصدرا) را نام برد. ملا محمدیوسف الموتى و شیخ حسین تنکابنى نیز هم‌درس و معاصر ایشان بوده اند.
  
* ملا عبدالرزاق گيلانى (لاهيجى) پزشك دانشمند و وزير خان احمدخان گيلانى (متوفى 980 ق)؛
+
اما از جمله شاگردان فاضلى که وى تربیت کرد یکى فرزند بزرگش آقا میرزا حسن (مؤلف کتاب جمال‌الصالحین) و حکیم [[قاضی سعید قمی]] است.<ref> [[ریاض العلماء]]، ج  ۳، ص  ۱۱۴؛ روضات الجنات، ج  ۴، ص  ۱۹۷.</ref>
  
* عبدالرزاق گيلكى مؤلف رساله اللامع فى شكل الرابع.<ref> مفاخر الاسلام، ج  ص  430.</ref>
+
علامه تهرانى در مورد شاگردان آن بزرگوار مى گوید: پسرش ملا حسن مؤلف کتاب شمع الیقین و پسر دیگرش ملا محمدباقر از شاگردان پدر، مؤلف ترجمه بصائر است که آن را در سال ۱۰۸۳ در شاه جهان آباد (دهلى) نوشته و دیگر از شاگردان او قاضى سعید قمى است.<ref> الروضة النضرة. ص  ۳۱۸-۳۱۹ به نقل از مفاخر الاسلام، ج  ۷، ص  ۳۰.</ref> به یقین ایشان شاگردان دیگرى نیز تربیت کرده که نامشان در تراجم ذکر نشده است.
  
==استادان و هم‌درسان ملا عبدالرزاق لاهیجی==
+
==آثار و تألیفات==
  
مهمترين استاد وى كه نقش ارزنده اى در شكل گيرى علمى آن جناب داشت، فيلسوف نامى، ملاصدراى شيرازى است.<ref> [[اعيان الشيعه]]، ج  7، ص  470؛ رياض العلماء، ج  3، ص  114.</ref> مؤلف كتاب روضات الجنات ايشان را از شاگردان ممتاز ملاصدرا مى داند.<ref> روضات الجنات، ج  4، ص  196.</ref> همچنين محقق داماد نيز از جمله اساتيد وى نقل شده و غير اين دو بزرگوار اسمى از ديگر اساتيد وى به ميان نيامده است.
+
ملا عبدالرزاق لاهیجى طى عمر گرانقدر خود خدمات شایانى به فرهنگ و جامعه علمى نمود و عمر خود را در احیاى معارف اسلامى گذراند و به موجب نیاز حیاتى جامعه بیشتر تلاش‌هاى قلمى خود را صرف مسائل اعتقادى و کلامى و فلسفى نمود. آثار و کتب باقیمانده از این فیلسوف گرانقدر جزو نفیس‌ترین آثار فلسفى و کلامى به شمار مى رود در این جا به آن‌ها اشاره مى کنیم:
  
او در اوايل عمر به شهر مقدس [[قم]] آمد و در آنجا ساكن شد و محل تدريس خود را مدرسه معصومه سلام الله علیها قرار داد<ref> اعيان الشيعه، ج  7، ص  470؛ رياض العلماء، ج  3، ص  114؛ روضات الجنات، ج  4، ص  196.</ref> و خود مدت‌ها مدرس [[كلام]] و [[فلسفه]] و علوم ديگر بود. از اين رو چون در قم بسيار ماندگار شده به قمى نيز مشهور است.
+
'''<I>۱. گوهر مراد:</I>'''
  
از مهمترين هم‌درسان و معاصران آن بزرگوار مى توان ملا محسن فيض كاشانى (داماد [[ملاصدرا]]) را نام برد. ملا محمديوسف الموتى و شيخ حسين تنكابنى نيز هم‌درس و معاصر ايشان بوده اند.
+
این کتاب جامع ترین تألیفات ایشان است که شامل عمده ترین مسائل [[کلام]] و [[حکمت]] و [[اخلاق]] و [[عرفان]] و اصول خمسه است. آیت الله رفیعى قزوینى در تجلیل از این کتاب مى نویسد: کتاب مستطاب گوهر مراد که مؤلف آن مرحوم حکیم کامل مولانا عبدالرزاق لاهیجى است کتاب مرغوب و مطبوع است و در تحقیق مسائل دینیه و معارف الهیه وحید و فرید است.<ref> مقدمه مجموع رسائل و مقالات فلسفى آیت الله رفیعى، ص  ۱۷ به نقل از مقدمه طبع جدید گوهر مراد، آقاى قربانى، ص  ۱۱.</ref> آیت الله قاضى طباطبایى نیز درباره آن مى نویسد: از اشهر تألیفات محقق لاهیجى کتاب گوهر مراد است که به زبان فارسى با عبارات سلیس و دلپذیر تألیف فرموده است و از نفیس‌ترین کتبى است که به زبان فارسى در [[اصول دین]] و معارف الهیه و عقاید دینیه اسلامیه نوشته شده است.<ref> همان.</ref>
  
==ويژگي‌هاى علمى و فكرى ملا==
+
'''<I>۲. شوراق:</I>'''
  
پيوسته حكيمان صاحب‌نظر و متكلمان صاحب قلم از استقلال فكرى برخوردار بوده اند. در اين ميان حكيم لاهيجى نيز گرچه فيلسوف مشايى و شاگرد ميرداماد و صدرالمتألهين است هيچگاه بدون تحقيق تابع آن‌ها نبوده و در مسائل فلسفى و اعتقادى داراى بينش و طرز تفكر خاصى بوده است. از اين رو در كتاب الكلمات الطيبة ميان دو استادش در مورد اصالت وجود و اصالت ماهية داورى مى كند و گاهى ديگر با نقل مطالبى از شيخ الرئيس، فخر رازى، خواجه نصير طوسى، قوشجى، تفتازانى، عضدالدين ايجى امام الحرمين، گفتار آنان را نقد و بررسى مى نمايد.
+
این کتاب که شرحى است بر [[تجرید الاعتقاد (کتاب)|تجرید الاعتقاد]] خواجه نصیرالدین طوسى نزد علاقه مندان فلسفه شهرتى بسزا دارد و مانند گوهر مراد و شوارق از جمله تصانیف محققانه اوست.<ref> ریاض العارفین، چاپ آفتاب تهران، ص  ۳۹۱.</ref> [[عبدالله جوادی آملی|آیت الله جوادى آملى]] در مورد جایگاه این کتاب مى گوید: صاحب شوارق تقریباً مهمترین کتاب کلامى شیعه را تألیف کرد.<ref> کلام جدید در گذر اندیشه ها، ص  ۲۲.</ref>
  
در تمام نوشته هاى حكيم لاهيجى، آگاهى عميق وى به افكار و عقايد فلاسفه متكلمان و پيروان ملل و نحل، مذاهب و فرق اسلامى چون اشاعره، مفوضه، كيسانيه و... به طور آشكار به چشم مى خورد.
+
'''<I>۳. سرمایه ایمان:</I>'''
  
ايشان با وجود احترام فراوان به عقل و برهان در برابر كتاب و سنت تسليم بود. حكيم لاهيجى از آنان نبود كه در دريافت مسائل اعتقادى از كتاب و سنت مانند ظاهريه، حشويه و اخباريه بدون در نظر گرفتن دلايل قطعى عقلى و دلايل اجتهادى نقلى به ظواهر كتاب و سنت بسنده كند. همانان كه معتقدند خداوند قابل رؤيت است و شبيه دارد چرا كه فرمود: «الرحمن على العرش استوى؛<ref> [[سوره طه]]/ 5.</ref> خدا بر عرش جا گرفته است» از سويى وى مانند صوفيه و باطنيه و جمعى از فلاسفه و عرفا نبود كه كتاب و سنت را رموزى مى دانند كه در خور تأويل به انواع تأويلات است. آن‌ها كه آيه «فانما تولو فثم وجه الله؛<ref> [[سوره بقره]]/ 115.</ref> به هر سو رو كنيد خدا آنجاست» را به هر نوع عقيده درباره خدا تفسير مى كند.
+
گزیده اى از گوهر مراد و حاوى تمام ابواب اعتقادات است.
  
بلكه با توجه به دلايل قطعى عقلى و نقلى به كتاب و سنت مى نگريست و در صورت مخالفت آن‌ها با براهين عقلى آن‌ها را به گونه اى مناسب تأويل مى نمود. از همين رو در بسيارى از موارد به نصوص و ظواهر آيات و روايات استدلال مى‌كرد و با دلايل غيرقطعى از آن‌ها دست برنمى داشت.
+
'''<I>۴. حاشیه بر شرح اشارات:</I>'''
  
آيت الله قاضى طباطبايى ژرف‌نگرى ايشان را چنين مى ستايد: آنان كه از محقق لاهيجى نامى برده اند وى را به صفت تحقيق و تدقيق ستوده‌اند، چنان كه در كتاب گوهر مراد از روى تحقيق و سخن رانده و مثل بعضى از متكلمين كه در كتب خود نهايت درجه تعصب را روا دانسته و از راهنمايى دليل و برهان عدول و عصبيت و تقليد تمسك به ظاهر صرف، وى را از حق بازداشته است، نبوده و بر صنفى تعصب نكرده و تقليد قومى را روا ندانسته و آنچه دليل، وى را بر آن راهنمايى كرده قبول فرموده است.<ref> مقدمه مجموع الرسائل و مقالات فلسفى آيت الله رفيعى، ص  16 به نقل از مقدمه طبع جديد گوهر مراد، ص  11.</ref>
+
متن آن تألیف [[ابن سینا|ابن سینا]] و شرح آن از خواجه نصیر طوسى است. استاد سید جلال‌الدین آشتیانى این تألیف را حاکى از عظمت مقام علمى مؤلف آن مى داند.
  
آن بزرگوار هر چند به موجب نياز شديد جامعه، بيشتر تلاش‌هاى قلمى‌اش را صرف مؤلف كتاب مسائل اعتقادى و كلامى و فلسفى نمود، در علوم عقلى نيز استاد بود. نتايج الافكار در اين باره مى گويد: (ملا عبدالرزاق) در علوم عقليه و نقليه از عالى دستگاهان ذى استعداد بوده...<ref> نتايج الافكار، ص  536 به نقل از مفاخر الاسلام، ج  7.</ref>
+
'''<I>۵. حواشى بر تعلیقات حکیم خفرى بر الهیات شرح تجرید.</I>'''
  
اما اين كه مؤلف رياض العلماء در مورد ايشان مى گويد: در [[فقه]] و [[حديث]] و اصول بصيرتى نداشته<ref> [[روضات العلماء]]، ج  3، ص  114.</ref> هيچ درست نيست زيرا؛ اولاً: روش خاص مؤلف رياض العلماست كه حكيمان و فيلسوفان را همه جا صوفى ناوارد به امور دينى و ادبيات عرب معرفى مى كند. مثلا درباره ملا رجبعلى تبريزى (فيلسوف مشهور عهد صفوى در اصفهان) مى نويسد: زاهد، فاضل، حكيم، ماهر و صوفى بود. اما معرفتى به علوم دينى و ادبى و عربى نداشت! در هر صورت اين نسبت‌هاى ناثواب اختصاص به ملا عبدالرزاق ندارد.
+
'''<I>۶. الکلمات الطیبه:</I>'''
  
البته نبايد از يك شخص حكيم و فيلسوف انتظار داشت. همان طور كه در [[حكمت]] و [[فلسفه]] استاد است. در فقه و اصول و حديث نيز سرآمد عصر خود باشد و نام‌آورانى چون ميرداماد را بايد شخصيتى استثنائى دانست كه هم فقه نامى و هم فيلسوفى بزرگ بود. ملا عبدالرزاق خود در ديوانش مى گويد:
+
در داورى میان [[میرداماد]] و [[ملاصدرا]] نسبت به موضوع اصالت ماهیت و وجود.
  
چه شب‌ها كه در حجره خوابم نبود ×‌ چه جا داشت نانم كه آبم نبود
+
'''<I>۷. رسالة فى حدوث العالم.</I>'''
  
ز فقه و حديث و اصول و كلام × ز تفسير و آداب و حكمت تمام.<ref> [[مفاخر الاسلام]]، ج  7، ص  28-27 با تلخيص.</ref>
+
'''<I>۸. حاشیه جواهر و اعراض شرح تجرید قوشجى.</I>'''
  
به علاوه حكيم لاهيجى در برهه اى از قرن يازدهم رئيس حوزه علميه [[قم]] شناخته شد و شاگردى مانند قاضى سعيد قمى تربيت كرد. كه مدت‌ها قاضى بزرگ شهر مذهبى قم بوده است و همان گونه كه آيت الله خويى در مورد [[علامه طباطبايى]] فرموده: او با نوشتن تفسير و كتاب‌هاى علمى و فلسفى مورد نياز جامعه، خود را قربانى كرده، وگرنه مرجع تقليد مى شد.<ref> سخنرانى شهيد آيت الله مطهرى در كتاب گفتار ماه سال سوم، ص  47.</ref> حكيم ما نيز با سنگردارى در اين بعد اين گونه قربانى شده است.<ref> مقدمه طبع جديد گوهر مراد، آقاى قربانى، ص  3.</ref>
+
'''<I>۹. حاشیه بر حاشیه ملا عبدالله یزدى بر تذهیب منطق.</I>'''
  
==ويژگى هاى اخلاقى و اجتماعىملا عبدالرزاق لاهیجی==
+
'''<I>۱۰. مشارق الالهام فى شرح تجریدالکلام .</I>'''
  
حكيم در برابر جامدين بى‌حال و صوفيه بى‌بند و بار، به همه دستورهاى شريعت مطهر عمل مى كرد و از سويى از شور و حال بندگى خاص خدا بهره اى تمام داشت و از غير او بريده بود. او براى تكامل روحى و نيل به سعادت واقعى هم از راه ظاهر بهره مى گرفت و هم از راه باطن و معتقد بود كه همواره شعار ياوران مخلص امامان و عالمان پاك نهاد، شريعت چنين بوده است.<ref> همان، ص  5-8 با تلخيص.</ref>
+
'''<I>۱۱. دیوان شعر، حاوى دوازده هزار بیت.</I>'''
  
==عالم باعمل==
+
==ویژگی‌هاى علمى و فکرى ==
  
حكيم لاهيجى با الهام از شريعت پاك محمدى صلی الله علیه و آله، علم را با عمل جمع كرده و معتقد بود علمى كه عمل با آن نباشد خود حجاب بزرگى است براى تباهى انسان. ملا عبدالرزاق به زيور فضائل روحانى و عليه كمالات نفسانى آراسته و شاهد علم را به زيور علم پيراسته، دلنشين و نمكين بوده.<ref> تذكره نصرآبادى، با تصحيح و مقابله با استاد فقيد وحيد دستگردى، ص  156.</ref>
+
پیوسته حکیمان صاحب‌نظر و متکلمان صاحب قلم از استقلال فکرى برخوردار بوده اند. در این میان حکیم لاهیجى نیز گرچه فیلسوف مشایى و شاگرد [[میرداماد]] و [[صدرالمتألهین]] است، هیچگاه بدون تحقیق تابع آن‌ها نبوده و در مسائل فلسفى و اعتقادى داراى بینش و طرز تفکر خاصى بوده است. از این رو در کتاب الکلمات الطیبة میان دو استادش در مورد اصالت وجود و اصالت ماهیة داورى مى کند و گاهى دیگر با نقل مطالبى از [[ابن سینا|شیخ الرئیس]]، [[فخر رازى]]، [[خواجه نصیرالدین طوسی|خواجه نصیر طوسى]]، قوشجى، تفتازانى، عضدالدین ایجى امام الحرمین، گفتار آنان را نقد و بررسى مى نماید.
  
ملا عبدالرزاق همچون برخى گوشه‌نشينى و رهبانيت را اختيار نكرد بلكه براى انجام تكليف الهى پيوسته مانند مردم و در كنار آنان بود. در اين باره گفته اند: ...با وجود صلاح و تزكيه باطن، مخالطت به جميع طوايف مى نموده و با كمال ذوق و شوق به صحبت جوانان ضبط حالت خود به قوت تقوا و پرهيزگارى نموده، آلوده تهمت و فساد هم نشد.<ref> تذكره نصرآبادى، با تصحيح و مقابله با استاد فقيد وحيد دستگردى، ص  156.</ref>
+
در تمام نوشته هاى حکیم لاهیجى، آگاهى عمیق وى به افکار و عقاید فلاسفه متکلمان و پیروان ملل و نحل، مذاهب و فرق اسلامى چون [[اشاعره]]، [[تفویض|مفوضه]]، [[کیسانیه|کیسانیه]] و... به طور آشکار به چشم مى خورد.
  
==ملا عبدالرزاق در گفتار ديگران==
+
ایشان با وجود احترام فراوان به عقل و برهان در برابر [[قرآن|کتاب]] و [[سنت]] تسلیم بود. حکیم لاهیجى از آنان نبود که در دریافت مسائل اعتقادى از کتاب و سنت مانند ظاهریه، حشویه و [[اخباریان|اخباریه]] بدون در نظر گرفتن دلایل قطعى عقلى و دلایل اجتهادى نقلى به ظواهر کتاب و سنت بسنده کند. همانان که معتقدند [[خداوند]] قابل رؤیت است و شبیه دارد چرا که فرمود: «الرحمن على العرش استوى؛<ref> [[سوره طه]]/ ۵.</ref> خدا بر عرش جا گرفته است». از سویى وى مانند [[تصوف|صوفیه]] و باطنیه و جمعى از فلاسفه و عرفا نبود که کتاب و سنت را رموزى مى دانند که در خور تأویل به انواع تأویلات است. آن‌ها که آیه «فاینما تولوا فثم وجه الله؛<ref> [[سوره بقره]]/ ۱۱۵.</ref> به هر سو رو کنید خدا آنجاست» را به هر نوع عقیده درباره خدا تفسیر مى کند.
  
ميرزا محمدباقر خوانسارى در كتاب [[روضات الجنات]] مى گويد: ايشان فاضلى متكلم و حكيمى متشرع و اديبى محقق و خردمندى نكته‌سنج بلكه در انشا و شعر و منطق وارد بود.<ref> روضات الجنات، ج  4، ص  196.</ref>
+
بلکه با توجه به دلایل قطعى عقلى و نقلى به کتاب و سنت مى نگریست و در صورت مخالفت آن‌ها با براهین عقلى آن‌ها را به گونه اى مناسب [[تأویل|تأویل]] مى نمود. از همین رو در بسیارى از موارد به نصوص و ظواهر [[آیه|آیات]] و روایات استدلال مى‌کرد و با دلایل غیرقطعى از آن‌ها دست برنمى داشت.
  
در قصص الخاقانى آمده است كه: از جمله حكماى برهان آفرين افلاطون قرين، حضرت مولانا عبدالرزاق است كه فى مابين حكما و علماء در دانايى طاق و در فضيلت مشهور آفاق است. جناب معظم اليه لاهيجى الاصل و در فن حكمت دانى از اجله حكماى عصر صاحب قرانى (شاه عباس دوم) است. در علم شعر نيز كه شمه اى از كمالات اوست، زبردست است. از تخلص آن مرتاض در سخنورى فياض است...<ref> قصص الخاقانى، ج 2؛ ولى قلى بيك شاملوى هر وى به نقل از مفاخر الاسلام، ج  7، ص  23.</ref>
+
آیت الله قاضى طباطبایى ژرف‌نگرى ایشان را چنین مى ستاید: آنان که از محقق لاهیجى نامى برده اند وى را به صفت تحقیق و تدقیق ستوده‌اند، چنان که در کتاب [[گوهر مراد (کتاب)|گوهر مراد]] از روى تحقیق و سخن رانده و مثل بعضى از متکلمین که در کتب خود نهایت درجه تعصب را روا دانسته و از راهنمایى دلیل و برهان عدول و عصبیت و تقلید تمسک به ظاهر صرف، وى را از حق بازداشته است، نبوده و بر صنفى تعصب نکرده و تقلید قومى را روا ندانسته و آنچه دلیل، وى را بر آن راهنمایى کرده قبول فرموده است.<ref> مقدمه مجموع الرسائل و مقالات فلسفى آیت الله رفیعى، ص ۱۶ به نقل از مقدمه طبع جدید گوهر مراد، ص  ۱۱.</ref>
  
استاد سيد جلال‌الدين آشتيانى درباره ايشان چنين مى نويسد: يكى از اساتيد بزرگ [[فلسفه]] و [[حكمت]] و [[كلام]] در دوران اخير فيلسوف علامه و حكيم متأله آخوند ملا عبدالرزاق لاهيجى است كه از اعاظم تلاميذ آخوند [[ملاصدرا]] و از اجله محققان عصر خود در حكمت مشاء و اشراق و يكى از بزرگترين متكلمان در چهار قرن اخير بلكه يكى از محقق‌ترين متكلمان در دوره اسلامى مى باشد... در بين محققان بعد از خواجه به جز ملاصدرا و ميرداماد به عقيده نگارنده نظير ندارد ولى همان‌ گونه كه استاد ما آقاى ميرزا ابوالحسن رفيعى قزوينى فرموده است: مقامات و مراتب علمى و قدر اين فيلسوف مخفى مانده است.<ref> منتخباتى از آثار حكماى الهى ايران، ج  1، ص  272.</ref>
+
آن بزرگوار هر چند به موجب نیاز شدید جامعه، بیشتر تلاش‌هاى قلمى‌اش را صرف مؤلف کتاب مسائل اعتقادى و [[علم کلام|کلامى]] و [[فلسفه|فلسفى]] نمود، در علوم عقلى نیز استاد بود. نتایج الافکار در این باره مى گوید: (ملا عبدالرزاق) در علوم عقلیه و نقلیه از عالى دستگاهان ذى استعداد بوده...<ref> نتایج الافکار، ص  ۵۳۶ به نقل از مفاخر الاسلام، ج  ۷.</ref>
  
==راز حكيمانه ملا لاهیجی==
+
اما این که مؤلف [[ریاض العلماء (کتاب)|ریاض العلماء]] در مورد ایشان مى گوید: در [[فقه]] و [[حدیث]] و [[اصول فقه‌‌‌‌|اصول]] بصیرتى نداشته<ref> روضات العلماء، ج  ۳، ص  ۱۱۴.</ref> هیچ درست نیست؛ زیرا اولاً: روش خاص مؤلف ریاض العلماست که حکیمان و فیلسوفان را همه جا صوفى ناوارد به امور دینى و ادبیات عرب معرفى مى کند. مثلا درباره ملا رجبعلى تبریزى (فیلسوف مشهور عهد صفوى در [[اصفهان]]) مى نویسد: زاهد، فاضل، حکیم، ماهر و صوفى بود. اما معرفتى به علوم دینى و ادبى و عربى نداشت! در هر صورت این نسبت‌هاى ناصواب اختصاص به ملا عبدالرزاق ندارد.
  
مصاحبت با پادشاهان و اهداى كتاب به آنان با توجه به شرايط زمان و مكان چه بسا در عصرى عملى ضدارزش و در ايامى چاره پيش برد اهداف نيك باشد. زمانى كه در دوره صفويه شيعيان پس از قرن‌ها دربدرى و قتل و عام به حكومت رسيده بودند كه مى توانستند آزادانه به ترويج فرهنگ تشيع پرداخته، به آن عمل مى كنند و از گزند دشمنان در امان بمانند و بر همين اساس بود كه خواجه نصير وزير هلاكو و محقق كركى قاضى القضات و صدرالعلماى شام تهماسب و علامه محمدباقر مجلسى و [[شیخ بهایی]]، شيخ الاسلام سلطان حسين و شاه عباس صفوى.<ref> مقدمه طبع جديد گوهر مراد، آقاى قربانى، ص  13.</ref>
+
البته نباید از یک شخص حکیم و فیلسوف انتظار داشت همان طور که در [[حکمت]] و [[فلسفه]] استاد است، در فقه و اصول و حدیث نیز سرآمد عصر خود باشد و نام‌آورانى چون میرداماد را باید شخصیتى استثنائى دانست که هم [[فقیه]] نامى و هم فیلسوفى بزرگ بود. ملا عبدالرزاق خود در دیوانش مى گوید:
  
[[امام خمينى]] در اين باره مى فرمايد: مى بينيم يك طائفه از علماء براى ترويج ديانت و ترويج مذهب حق متسل شده اند به سلاطين و آن‌ها را وادار به ترويج [[اسلام]] و مذهب تشيع كرده اند. اين‌ها آخوندهاى دربارى نبوده اند. اين‌ها اغراض دينى داشته اند. نبايد يك كسى تا به گوشش خورد كه مثلا مجلسى محقق ثانى، شيخ بهائى رضوان الله عليهم با اين‌ها روابط داشتند و همراهى‌شان مى كردند، خيال كنند كه اين‌ها مانده بودند براى جاه و اين كه شاه به آن‌ها عنایتى داشته باشد. اين حرف‌ها نبوده آن‌ها گذشت كرده اند براى اين كه اين مذهب را به وسيله آن‌ها در محيطى كه اجازه مى گرفتند تا 6 ماه ديگر حضرت امير را سب كنند، ترويج نمايند.<ref> كوثر، ج  1، ص  303.</ref>
+
چه شب‌ها که در حجره خوابم نبود * چه جا داشت نانم که آبم نبود
  
==آيا آن حكيم صوفى مشرب بود؟==
+
ز فقه و حدیث و اصول و کلام * ز تفسیر و آداب و حکمت تمام<ref> مفاخر الاسلام، ج  ۷، ص  ۲۸-۲۷ با تلخیص.</ref>
  
حكيم ملا عبدالرزاق لاهيجى به معنى واقعى عارف بود و بى‌بند و بارى در غالب قلندرى و مرشد و مريدى را سخت دشمن مى داشت. شهيد محراب آيت الله قاضى طباطبايى در مقدمه چاپ نشده اش به كتاب گوهر مراد ضمن توضيح اين مطلب مى گويد: همه عالمان ربانى، عارف و صوفى صافى بوده اند ولى در زمان دولت صفويه نظر به اين كه تصوف به معنى بى‌بند و بارى در قالب قلندرى و پيرى و مريدى و دريوزگى و شلختگى وضع ناهنجارى پيدا كرده بود، گروهى از عالمان ظاهرى هر كس را كه حالت عارفانه و از غيرخدا بريدن داشت به تصوف - به اين معنی - متهم مى كردند.
+
به علاوه حکیم لاهیجى در برهه اى از قرن یازدهم رئیس [[حوزه علمیه قم]] شناخته شد و شاگردى مانند [[قاضی سعید قـمی|قاضى سعید قمى]] تربیت کرد. که مدت‌ها قاضى بزرگ شهر مذهبى [[قم]] بوده است و همان گونه که [[آیت الله سید ابوالقاسم خویی|آیت الله خویى]] در مورد [[علامه طباطبایى]] فرموده: او با نوشتن تفسیر و کتاب‌هاى علمى و فلسفى مورد نیاز جامعه، خود را قربانى کرده، وگرنه [[مرجعیت|مرجع]] تقلید مى شد.<ref> سخنرانى شهید آیت الله مطهرى در کتاب گفتار ماه سال سوم، ص  ۴۷.</ref> حکیم ما نیز با سنگردارى در این بعد این گونه قربانى شده است.<ref> مقدمه طبع جدید گوهر مراد، آقاى قربانى، ص  ۳.</ref>
  
چنان كه [[شیخ بهایی]] و [[ملاصدرا]] و حكيم لاهيجى از اين گونه نسبت‌هاى ناروا در امان نماندند. از آن جمله ميرزا عبدالله افندى مؤلف رياض العلماء درباره بسيارى از بزرگان چنين نسبت‌هايى داده و درباره حكيم لاهيجى نيز نوشته: او صوفى مشرب بود.<ref> رياض العلماء، ج  3، ص  114.</ref> در صورتى كه او از علماى ربانى و جامع علوم ظاهر و باطنى و از عرفاى الهى است نه از صوفيه ساختگى و بازيچه اغراض شوم.
+
==ویژگى هاى اخلاقى و اجتماعى==
  
آنگاه اضافه مى فرمايد: غرض ما از عرفا و صوفيه آن علماى ربانى و عرفاى الهى هستند كه به رياضات شرعى و مجاهدات نفسانى از هوا و هوس نفس رسته و دل در محبت خدا بسته و سر بر آستانه مطابعت طريقه محمد و آل محمد علیهم‌السلام گذاشته و طريق مخالفان آن‌ها را هشته و خداوند عالم درهاى حكمت و معارف را به رويشان گشوده و قلوبشان را به نور معرفت منور كرده و دلشان را مخزن علوم الهى نموده و ايشان هم از ماسوى الله صرفنظر كرده اند و فكر و ذكرشان به غیر از خدا چيز ديگرى نيست...<ref> مقدمه چاپ نشده به گوهر مراد به نقل از طبع جديد گوهر مراد، آقاى قربانى، ص  9-10.</ref>
+
حکیم در برابر جامدین بى‌حال و صوفیه بى‌بند و بار، به همه دستورهاى [[شریعت|شریعت]] مطهر عمل مى کرد و از سویى از شور و حال بندگى خاص خدا بهره اى تمام داشت و از غیر او بریده بود. او براى تکامل روحى و نیل به سعادت واقعى هم از راه ظاهر بهره مى گرفت و هم از راه باطن و معتقد بود که همواره شعار یاوران مخلص [[ائمه اطهار|امامان]] و عالمان پاک نهاد شریعت چنین بوده است.<ref> همان، ص  ۵-۸ با تلخیص.</ref>
  
==تأليفات ملا عبد الرزاق==
+
حکیم لاهیجى با الهام از شریعت پاک محمدى صلی الله علیه و آله، علم را با عمل جمع کرده و معتقد بود علمى که عمل با آن نباشد خود حجاب بزرگى است براى تباهى انسان. ملا عبدالرزاق به زیور فضائل روحانى و علیه کمالات نفسانى آراسته و شاهد علم را به زیور علم پیراسته، دلنشین و نمکین بوده.<ref> تذکره نصرآبادى، با تصحیح و مقابله با استاد فقید وحید دستگردى، ص  ۱۵۶.</ref>
  
ملا عبدالرزاق لاهيجى طى عمر گرانقدر خود خدمات شايانى به فرهنگ و جامعه علمى نمود و عمر خود را احياى معارف اسلامى گذراند و به موجب نياز حياتى جامعه بيشتر تلاش‌هاى قلمى خود را صرف مسائل اعتقادى و كلامى و فلسفى نمود. آثار و كتب باقيمانده از اين فيلسوف گرانقدر جزو نفيس‌ترين آثار فلسفى و كلامى به شمار مى رود در اين جا به آن‌ها اشاره مى كنيم:
+
ملا عبدالرزاق همچون برخى گوشه‌نشینى و [[رهبانیت|رهبانیت]] را اختیار نکرد بلکه براى انجام تکلیف الهى پیوسته مانند مردم و در کنار آنان بود. در این باره گفته اند: ...با وجود صلاح و [[تزکیه]] باطن، مخالطت به جمیع طوایف مى نموده و با کمال ذوق و شوق به صحبت جوانان ضبط حالت خود به قوت تقوا و پرهیزگارى نموده، آلوده تهمت و فساد هم نشد.<ref> تذکره نصرآبادى، با تصحیح و مقابله با استاد فقید وحید دستگردى، ص  ۱۵۶.</ref>
  
'''<I>1. گوهر مراد:</I>'''
+
'''راز حکیمانه ملا لاهیجی:'''
  
اين كتاب جامع ترين تأليفات ايشان است كه شامل عمده ترين مسائل [[كلام]] و [[حكمت]] و [[اخلاق]] و [[عرفان]] و اصول خمسه است.
+
مصاحبت با پادشاهان و اهداى کتاب به آنان با توجه به شرایط زمان و مکان چه بسا در عصرى عملى ضدارزش، و در ایامى چاره پیش برد اهداف نیک باشد. زمانى که در دوره [[صفویه|صفویه]] شیعیان پس از قرن‌ها دربدرى و قتل عام به حکومت رسیده بودند که مى توانستند آزادانه به ترویج فرهنگ [[تشیع]] پرداخته، به آن عمل مى کنند و از گزند دشمنان در امان بمانند و بر همین اساس بود که [[خواجه نصیرالدین طوسی|خواجه نصیر]] وزیر هلاکو و [[محقق کرکى]] قاضى القضات و صدرالعلماى شاه تهماسب و [[علامه مجلسى|علامه محمدباقر مجلسى]] و [[شیخ بهایی]]، شیخ الاسلامِ سلطان حسین و شاه عباس صفوى.<ref> مقدمه طبع جدید گوهر مراد، آقاى قربانى، ص  ۱۳.</ref>
  
آيت الله رفيعى قزوينى در تجليل از این كتاب مى نويسد: كتاب مستطاب گوهر مراد كه مؤلف آن مرحوم حكيم كامل مولانا عبدالرزاق لاهيجى است كتاب مرغوب و مطبوع است و در تحقيق مسائل دينيه و معارف الهيه وحيد و فريد است.<ref> مقدمه مجموع رسائل و مقالات فلسفى آيت الله رفيعى، ص 17 به نقل از مقدمه طبع جديد گوهر مراد، آقاى قربانى، ص  11.</ref>
+
[[امام خمینى]] در این باره مى فرماید: مى بینیم یک طائفه از علماء براى ترویج دیانت و ترویج مذهب حق متوسل شده اند به سلاطین و آن‌ها را وادار به ترویج [[اسلام]] و مذهب تشیع کرده اند. این‌ها آخوندهاى دربارى نبوده اند. این‌ها اغراض دینى داشته اند. نباید یک کسى تا به گوشش خورد که مثلا [[علامه مجلسى|مجلسى]]، [[محقق ثانی|محقق ثانى]]، [[شیخ بهایی|شیخ بهائى]] رضوان الله علیهم با این‌ها روابط داشتند و همراهى‌شان مى کردند، خیال کنند که این‌ها مانده بودند براى جاه و این که شاه به آن‌ها عنایتى داشته باشد. این حرف‌ها نبوده، آن‌ها گذشت کرده اند براى این که این مذهب را به وسیله آن‌ها در محیطى که اجازه مى گرفتند تا ۶ ماه دیگر [[امام علی علیه السلام|حضرت امیر]] را [[سب و فحش دادن|سب]] کنند، ترویج نمایند.<ref> کوثر، ج ۱، ص  ۳۰۳.</ref>
  
آيت الله قاضى طباطبايى نيز درباره آن مى نويسد: از اشهر تأليفات محقق لاهيجى كتاب گوهر مراد است كه به زبان فارسى با عبارات سليس و دلپذير تأليف فرموده است و از نفيس‌ترين كتبى است كه به زبان فارسى در [[اصول دين]] و معارف الهيه و عقايد دينيه اسلاميه نوشته شده است.<ref> همان.</ref>
+
'''آیا آن حکیم صوفى مشرب بود؟'''
  
'''<I>2. شورا:</I>'''
+
حکیم ملا عبدالرزاق لاهیجى به معنى واقعى [[عارف]] بود و بى‌بند و بارى در غالب قلندرى و مرشد و مریدى را سخت دشمن مى داشت. شهید محراب [[شهید سید محمد علی قاضی طباطبائی|آیت الله قاضى طباطبایى]] در مقدمه چاپ نشده اش به کتاب گوهر مراد ضمن توضیح این مطلب مى گوید: همه عالمان ربانى، عارف و صوفى صافى بوده اند ولى در زمان دولت صفویه نظر به این که [[تصوف]] به معنى بى‌بند و بارى در قالب قلندرى و پیرى و مریدى و دریوزگى و شلختگى وضع ناهنجارى پیدا کرده بود، گروهى از عالمان ظاهرى هر کس را که حالت عارفانه و از غیرخدا بریدن داشت به تصوف - به این معنی - متهم مى کردند. چنان که [[شیخ بهایی]] و [[ملاصدرا]] و حکیم لاهیجى از این گونه نسبت‌هاى ناروا در امان نماندند. از آن جمله میرزا عبدالله افندى مؤلف [[ریاض العلماء (کتاب)|ریاض العلماء]] درباره بسیارى از بزرگان چنین نسبت‌هایى داده و درباره حکیم لاهیجى نیز نوشته: او صوفى مشرب بود.<ref> ریاض العلماء، ج  ۳، ص  ۱۱۴.</ref> در صورتى که او از علماى ربانى و جامع علوم ظاهر و باطنى و از عرفاى الهى است نه از صوفیه ساختگى و بازیچه اغراض شوم.
  
اين كتاب كه شرحى است بر تجريد الاعتقاد خواجه نصيرالدين طوسى نزد علاقه مندان فلسفه شهرتى بسزا دارد و مانند گوهر مراد و شوارق از جمله تصانيف محققانه اوست.<ref> رياض العارفين، چاپ آفتاب تهران، ص  391.</ref>
+
آنگاه اضافه مى فرماید: غرض ما از عرفا و صوفیه آن علماى ربانى و عرفاى الهى هستند که به ریاضات شرعى و مجاهدات نفسانى از هوا و هوس نفس رسته و دل در محبت خدا بسته و سر بر آستانه مطابعت طریقه [[پیامبر اسلام|محمد]] و آل محمد علیهم‌السلام گذاشته و طریق مخالفان آن‌ها را هشته و خداوند عالم درهاى [[حکمت|حکمت]] و معارف را به رویشان گشوده و قلوبشان را به نور معرفت منور کرده و دلشان را مخزن علوم الهى نموده و ایشان هم از ماسوى الله صرفنظر کرده اند و فکر و ذکرشان به غیر از خدا چیز دیگرى نیست...<ref> مقدمه چاپ نشده به گوهر مراد به نقل از طبع جدید گوهر مراد، آقاى قربانى، ص  ۹-۱۰.</ref>
  
آيت الله جوادى آملى در مورد جايگاه اين كتاب مى گويد: صاحب شوارق تقريباً مهمترين كتاب كلامى شيعه را تأليف كرد.<ref> كلام جديد در گذر انديشه ها، ص  22.</ref>
+
==ملاعبدالرزاق در گفتار دیگران==
  
'''<I>3. سرمايه ايمان :</I>'''
+
[[سید محمدباقر خوانساری|میرزا محمدباقر خوانسارى]] در کتاب [[روضات الجنات]] مى گوید: ایشان فاضلى متکلم و حکیمى متشرع و ادیبى محقق و خردمندى نکته‌سنج، بلکه در انشا و شعر و منطق وارد بود.<ref> روضات الجنات، ج  ۴، ص  ۱۹۶.</ref>
  
گزيده اى از گوهر مراد و حاوى تمام ابواب اعتقادات است.
+
در قصص الخاقانى آمده است که: از جمله حکماى برهان آفرین افلاطون قرین، حضرت مولانا عبدالرزاق است که فى مابین حکما و علماء در دانایى طاق و در فضیلت مشهور آفاق است. جناب معظم الیه لاهیجى الاصل و در فن حکمت دانى از اجله حکماى عصر صاحب قرانى (شاه عباس دوم) است. در علم [[شعر]] نیز که شمه اى از کمالات اوست، زبردست است. از تخلص آن مرتاض در سخنورى فیاض است...<ref> قصص الخاقانى، ج  ۲؛ ولى قلى بیک شاملوى هر وى به نقل از مفاخر الاسلام، ج  ۷، ص  ۲۳.</ref>
  
'''<I>4. حاشيه بر شرح اشارات :</I>'''
+
استاد [[سید جلال الدین آشتیانی|سید جلال‌الدین آشتیانى]] درباره ایشان چنین مى نویسد: یکى از اساتید بزرگ [[فلسفه]] و [[حکمت]] و [[کلام]] در دوران اخیر فیلسوف علامه و حکیم متأله آخوند ملا عبدالرزاق لاهیجى است که از اعاظم تلامیذ آخوند [[ملاصدرا]] و از اجله محققان عصر خود در حکمت مشاء و اشراق و یکى از بزرگترین متکلمان در چهار قرن اخیر بلکه یکى از محقق‌ترین متکلمان در دوره اسلامى مى باشد... در بین محققان بعد از خواجه به جز ملاصدرا و میرداماد به عقیده نگارنده نظیر ندارد ولى همان‌ گونه که استاد ما آقاى میرزا ابوالحسن رفیعى قزوینى فرموده است: مقامات و مراتب علمى و قدر این فیلسوف مخفى مانده است.<ref> منتخباتى از آثار حکماى الهى ایران، ج  ۱، ص  ۲۷۲.</ref>
  
متن آن تأليف ابن سينا و شرح آن از خواجه نصير طوسى است استاد سيد جلال‌الدين آشتيانى اين تأليف را حاكى از عظمت مقام علمى مؤلف آن مى داند.
+
==وفات ==
  
'''<I>5. حواشى بر تعليقات حكيم خفرى بر الهيات شرح تجريد.</I>'''
+
سال وفات ایشان به طور دقیق معلوم نیست. برخى چون مؤلف [[روضات الجنات]]<ref> روضات الجنات، ج  ۴، ص  ۱۹۶.</ref> و [[اعیان الشیعه]]<ref> اعیان الشیعه، ج  ۷، ص  ۴۷۱.</ref> تاریخ وفات ایشان را سال ۱۰۵۱ (یک سال بعد از وفات استادش ملاصدرا) مى دانند و برخى دیگر مثل استاد علامه تهرانى در [[اعلام الشیعه]]<ref> اعلام الشیعه، به نقل از مفاخر الاسلام، ج  ۷، ص  ۲۱.</ref> و مؤلف [[ریحانة الادب (کتاب)|ریحانة الادب]]<ref> ریحانة الادب، ج  ۴، ص  ۳۶۳.</ref> وفات وى را سال ۱۰۷۲ یاد کرده اند. اما با در نظر گرفتن تاریخ به حکومت رسیدن شاه عباس دوم (۱۰۵۲-۱۰۷۷ هجرى) و این که کتاب گوهر مراد به او اهدا شده ضعف نظر اول روشن مى شود و تاریخ دومى تأیید مى شود. چون بر طبق تاریخ نخست شاه عباس یک سال بعد از مرگ ملا عبدالرزاق به سلطنت رسید و اهداء کتاب به عنوان سلطان به او ممکن نخواهد بود.<ref> همان.</ref> از سوى دیگر وى گوهر مراد را در سال ۱۰۵۸ تلخیص کرد و آن را سرمایه ایمان نام گذاشت<ref> همان؛ الذریعه، ج  ۱۸، ص  ۲۵۰.</ref> و طبعاً این کار با فوت او در سال ۱۰۵۱ سازگار نخواهد بود. پس صحیح‌تر این است که وى در سال ۱۰۷۲ (در [[قم]]) وفات کرده باشد.
 +
بعد از رحلت آن بزرگمرد، جنازه اش در قبرستان بزرگ شیخان دفن گردید.<ref> [[ریحانة الادب]]، ج  ۴، ص  ۳۶۳.</ref>  
  
'''<I>6. الكلمات الطيبه:</I>'''
+
در مقدمه طبع جدید گوهر مراد چنین آمده که: حدود پنجاه سال قبل هنگامى که آن قسمت قبرستان در مسیر خیابان قرار گرفت بقایاى جنازه را به صحن بزرگ [[حضرت معصومه]] سلام الله علیها منتقل و جلوى حجره اى که اکنون [[شهید مفتح|شهید دکتر مفتح]] در آن مدفون است - ده قدم به سوى داخل صحن حرم - دفن کردند. البته قبلا بر سر قبرش سنگى نصب بود ولى اکنون که سنگ‌هاى قبور را در پى یکسان‌سازى صحن از بین برده‌اند. هیچ آثارى از آن باقى نمى باشد و آن قبرى که کنار خیابان ارم، نزدیک اول چهارمردان قرار دارد و سنگى نیز روى آن نصب شده است مربوط به فرزندش میرزا حسن (مؤلف شمع الیقین) مى باشد.<ref> مقدمه طبع جدید گوهر مراد، آقاى قربانى، ص  ۴-۵.</ref>
  
در داورى ميان [[میرداماد]] و [[ملاصدرا]] نسبت به موضوع اصالت ماهيت و وجود.
+
==پانویس==
 
 
'''<I>7. رسالة فى حدوث العالم.</I>'''
 
 
 
'''<I>8. حاشيه جواهر و اعراض شرح تجريد قوشجى.</I>'''
 
 
 
'''<I>9. حاشيه بر حاشيه ملا عبدالله يزدى بر تذهيب منطق.</I>'''
 
 
 
'''<I>10. مشارق الالهام فى شرح تجريدالكلام .</I>'''
 
 
 
'''<I>11. ديوان شعر، حاوى دوازده هزار بيت.</I>'''
 
 
 
==شاگردان وی==
 
 
 
از جمله شاگردان فاضلى كه وى تربيت كدر يكى فرزند بزرگش آقا ميرزا حسن (مؤلف كتاب جمال‌الصالحين و حكيم قاضى سعيد قمى) است.<ref> [[رياض العلماء]]، ج  3، ص  114؛ [[روضات الجنات]]، ج  4، ص  197.</ref>
 
 
 
علامه تهرانى در مورد شاگردان آن بزرگوار مى گويد: پسرش ملا حسن مؤلف كتاب شمع اليقين و پسر ديگرش ملا محمدباقر از شاگردان پدر، مؤلف ترجمه بصائر است كه آن را در سال 1083 در شاه جهان آباد (دهلى) نوشته و ديگر از شاگردان او [[قاضی سعید قمی]] است.<ref> الروضة النضرة. ص  318-319 به نقل از [[مفاخر الاسلام]]، ج  7، ص  30.</ref> به يقين ايشان شاگردان ديگرى نيز تربيت كرده كه نامشان در تراجم ذكر نشده است.
 
 
 
==فرزندان ملا==
 
 
 
فرزندان آن بزرگوار را سه تن ذكر كرده اند كه بر قرار ذيل مى باشد:
 
 
 
* 1. ميرزا حسن لاهيجى. گويا فرزند بزرگش بوده و وارث مكتب پدر و جانشين وى در تدريس علوم عقلى و چه بسا عهده‌دار توليت مدرسه آستانه [[قم]] بوده است.
 
 
 
* 2. ملا محمدباقر؛
 
 
 
* 3. ميرزا ابراهيم كه برخى او را مؤلف كتاب القواعد الحكميه و الكلاميه مى دانند.<ref> مفاخر الاسلام، ج  7، ص  35.</ref>
 
 
 
==وفات ومحل دفن ملا عبدالرزاق لاهیجی==
 
 
 
سال وفات ايشان به طور دقيق معلوم نيست. برخى چون مؤلف [[روضات الجنات]]<ref> روضات الجنات، ج  4، ص  196.</ref> و [[اعيان الشيعه]]<ref> اعيان الشيعه، ج  7، ص  471.</ref> تاريخ وفات ايشان را سال 1051 (يك سال بعد از وفات استادش ملاصدرا) مى دانند و برخى ديگر مثل استاد علامه تهرانى در [[اعلام الشيعه]]<ref> اعلام الشيعه، به نقل از مفاخر الاسلام، ج  7، ص  21.</ref> و مؤلف ريحانة الادب<ref> ريحانة الادب، ج  4، ص  363.</ref> وفات وى را سال 1072 ياد كرده اند. اما با در نظر گرفتن تاريخ به حكومت رسيدن شاه عباس دوم (1052-1077 هجرى) و اين كه كتاب گوهر مراد به او اهدا شده ضعف نظر اول روشن مى شود و تاريخ دومى تأييد مى شود.
 
 
 
چون بر طبق تاريخ نخست شاه عباس يك سال بعد از مرگ ملا عبدالرزاق به سلطنت رسيد و اهداء كتاب به عنوان سلطان به او ممكن نخواهد بود.<ref> همان.</ref> از سوى ديگر وى گوهر مراد را در سال 1058 تلخيص كرد و آن را سرمايه ايمان نام گذاشت<ref> همان؛ الذريعه، ج  18، ص  250.</ref> و طبعاً اين كار با فوت او در سال 1051 سازگار نخواهد بود. پس صحيح‌تر اين است كه وى در سال 1072 (در [[قم]]) وفات كرده باشد.
 
بعد از رحلت آن بزرگمرد، جنازه اش در قبرستان بزرگ شيخان دفن گرديد.<ref> [[ريحانة الادب]]، ج  4، ص  363.</ref>
 
 
 
در مقدمه طبع جديد گوهر مراد چنين آمده كه: حدود پنجاه سال قبل هنگامى كه آن قسمت قبرستان در مسير خيابان قرار گرفت. بقاياى جنازه را به صحن بزرگ [[حضرت معصومه]] سلام الله علیها منتقل و جلوى حجره اى كه اكنون شهيد دكتر مفتح در آن مدفون است - ده قدم به سوى داخل صحن حرم - دفن كردند. البته قبلا بر سر قبرش سنگى نصب بود ولى اكنون كه سنگ‌هاى قبور را در پى يكسان‌سازى صحن از بين برده‌اند. هيچ آثارى از آن باقى نمى باشد و آن قبرى كه كنار خيابان ارم، نزديك اول چهارمردان قرار دارد و سنگى نيز روى آن نصب شده است مربوط به فرزندش ميرزا حسن (مؤلف شمع اليقين) مى باشد.<ref> مقدمه طبع جديد گوهر مراد، آقاى قربانى، ص  4-5.</ref>
 
 
 
==پانویس ==
 
 
<references />
 
<references />
 
[[رده:علمای قرن یازدهم]]
 
[[رده:علمای قرن یازدهم]]
 
+
==منبع==
 
+
[[ستارگان حرم (کتاب)|ستارگان حرم]]، جلد 1 نویسنده: رضا باقى‌زاده.
==منابع==
 
ستارگان حرم، جلد 1/ نویسنده: رضا باقى‌زاده
 

نسخهٔ ‏۱ اوت ۲۰۱۹، ساعت ۱۰:۲۳

تداوم و بقاى موجودیت تشیع در فراز و نشیب تاریخ بیش از هر چیز مرهون تلاش و مجاهدت علمى عالمان متعهد شیعى است که در طول تاریخ سراسر مظلومیت و رنج شیعه حاملان راستین امانت الهى و تعالیم امامان معصوم علیهم‌السلام و مرزداران حماسه جاوید شیعه بودند. تشیع مانند هر مذهب و مرام دیگرى بیش از هر چیز نیازمند اثبات حقانیت و استحکام پایه هاى عقیدتى خود است. و این رسالت بزرگ را عالمان به خوبى به انجام رسانده اند. وجود هزاران منبع تحقیقاتى مکتوب که به رغم نامساعد بودن اوضاع سیاسى در اغلب دوران‌هاى گذشته، به همت عالمان شیعه نگاشته شده است از بیدارى و غیرتمندى آنان حکایت مى کند. یکى از درخشانترین چهره هاى علمى و فلسفى این عرصه حکیم ملا عبدالرزاق لاهیجى، فیلسوف برجسته شیعه است. از زمان تولد ملا عبدالرزاق اطلاعى دقیق در دست نیست و تنها برخى محل تولد ایشان را در شهر لاهیجان بیان کرده اند.[۱] شاید یکى از علت‌هاى اختلاف نظرها وجود شخصیت‌هاى دیگرى است که به همین نام مشهورند. نام آن بزرگمردان به قرار زیر است:

  • ملا عبدالرزاق بن ملا میرزا نکویى شیرازى، معاصر ملا عبدالرزاق لاهیجى؛
  • ملا عبدالرزاق بن احمد گیلانى؛[۲]
  • ملا عبدالرزاق گیلانى (لاهیجى) پزشک دانشمند و وزیر خان احمدخان گیلانى (متوفى ۹۸۰ ق)؛
  • عبدالرزاق گیلکى مؤلف رساله اللامع فى شکل الرابع.[۳]

استادان و شاگردان

مهمترین استاد وى که نقش ارزنده اى در شکل گیرى علمى آن جناب داشت، فیلسوف نامى، ملاصدراى شیرازى است.[۴] مؤلف کتاب روضات الجنات ایشان را از شاگردان ممتاز ملاصدرا مى داند.[۵] همچنین محقق داماد نیز از جمله اساتید وى نقل شده و غیر این دو بزرگوار اسمى از دیگر اساتید وى به میان نیامده است.

او در اوایل عمر به شهر مقدس قم آمد و در آنجا ساکن شد و محل تدریس خود را مدرسه معصومه سلام الله علیها قرار داد[۶] و خود مدت‌ها مدرس کلام و فلسفه و علوم دیگر بود. از این رو چون در قم بسیار ماندگار شده به قمى نیز مشهور است.

از مهمترین هم‌درسان و معاصران آن بزرگوار مى توان ملا محسن فیض کاشانى (داماد ملاصدرا) را نام برد. ملا محمدیوسف الموتى و شیخ حسین تنکابنى نیز هم‌درس و معاصر ایشان بوده اند.

اما از جمله شاگردان فاضلى که وى تربیت کرد یکى فرزند بزرگش آقا میرزا حسن (مؤلف کتاب جمال‌الصالحین) و حکیم قاضی سعید قمی است.[۷]

علامه تهرانى در مورد شاگردان آن بزرگوار مى گوید: پسرش ملا حسن مؤلف کتاب شمع الیقین و پسر دیگرش ملا محمدباقر از شاگردان پدر، مؤلف ترجمه بصائر است که آن را در سال ۱۰۸۳ در شاه جهان آباد (دهلى) نوشته و دیگر از شاگردان او قاضى سعید قمى است.[۸] به یقین ایشان شاگردان دیگرى نیز تربیت کرده که نامشان در تراجم ذکر نشده است.

آثار و تألیفات

ملا عبدالرزاق لاهیجى طى عمر گرانقدر خود خدمات شایانى به فرهنگ و جامعه علمى نمود و عمر خود را در احیاى معارف اسلامى گذراند و به موجب نیاز حیاتى جامعه بیشتر تلاش‌هاى قلمى خود را صرف مسائل اعتقادى و کلامى و فلسفى نمود. آثار و کتب باقیمانده از این فیلسوف گرانقدر جزو نفیس‌ترین آثار فلسفى و کلامى به شمار مى رود در این جا به آن‌ها اشاره مى کنیم:

۱. گوهر مراد:

این کتاب جامع ترین تألیفات ایشان است که شامل عمده ترین مسائل کلام و حکمت و اخلاق و عرفان و اصول خمسه است. آیت الله رفیعى قزوینى در تجلیل از این کتاب مى نویسد: کتاب مستطاب گوهر مراد که مؤلف آن مرحوم حکیم کامل مولانا عبدالرزاق لاهیجى است کتاب مرغوب و مطبوع است و در تحقیق مسائل دینیه و معارف الهیه وحید و فرید است.[۹] آیت الله قاضى طباطبایى نیز درباره آن مى نویسد: از اشهر تألیفات محقق لاهیجى کتاب گوهر مراد است که به زبان فارسى با عبارات سلیس و دلپذیر تألیف فرموده است و از نفیس‌ترین کتبى است که به زبان فارسى در اصول دین و معارف الهیه و عقاید دینیه اسلامیه نوشته شده است.[۱۰]

۲. شوراق:

این کتاب که شرحى است بر تجرید الاعتقاد خواجه نصیرالدین طوسى نزد علاقه مندان فلسفه شهرتى بسزا دارد و مانند گوهر مراد و شوارق از جمله تصانیف محققانه اوست.[۱۱] آیت الله جوادى آملى در مورد جایگاه این کتاب مى گوید: صاحب شوارق تقریباً مهمترین کتاب کلامى شیعه را تألیف کرد.[۱۲]

۳. سرمایه ایمان:

گزیده اى از گوهر مراد و حاوى تمام ابواب اعتقادات است.

۴. حاشیه بر شرح اشارات:

متن آن تألیف ابن سینا و شرح آن از خواجه نصیر طوسى است. استاد سید جلال‌الدین آشتیانى این تألیف را حاکى از عظمت مقام علمى مؤلف آن مى داند.

۵. حواشى بر تعلیقات حکیم خفرى بر الهیات شرح تجرید.

۶. الکلمات الطیبه:

در داورى میان میرداماد و ملاصدرا نسبت به موضوع اصالت ماهیت و وجود.

۷. رسالة فى حدوث العالم.

۸. حاشیه جواهر و اعراض شرح تجرید قوشجى.

۹. حاشیه بر حاشیه ملا عبدالله یزدى بر تذهیب منطق.

۱۰. مشارق الالهام فى شرح تجریدالکلام .

۱۱. دیوان شعر، حاوى دوازده هزار بیت.

ویژگی‌هاى علمى و فکرى

پیوسته حکیمان صاحب‌نظر و متکلمان صاحب قلم از استقلال فکرى برخوردار بوده اند. در این میان حکیم لاهیجى نیز گرچه فیلسوف مشایى و شاگرد میرداماد و صدرالمتألهین است، هیچگاه بدون تحقیق تابع آن‌ها نبوده و در مسائل فلسفى و اعتقادى داراى بینش و طرز تفکر خاصى بوده است. از این رو در کتاب الکلمات الطیبة میان دو استادش در مورد اصالت وجود و اصالت ماهیة داورى مى کند و گاهى دیگر با نقل مطالبى از شیخ الرئیس، فخر رازى، خواجه نصیر طوسى، قوشجى، تفتازانى، عضدالدین ایجى امام الحرمین، گفتار آنان را نقد و بررسى مى نماید.

در تمام نوشته هاى حکیم لاهیجى، آگاهى عمیق وى به افکار و عقاید فلاسفه متکلمان و پیروان ملل و نحل، مذاهب و فرق اسلامى چون اشاعره، مفوضه، کیسانیه و... به طور آشکار به چشم مى خورد.

ایشان با وجود احترام فراوان به عقل و برهان در برابر کتاب و سنت تسلیم بود. حکیم لاهیجى از آنان نبود که در دریافت مسائل اعتقادى از کتاب و سنت مانند ظاهریه، حشویه و اخباریه بدون در نظر گرفتن دلایل قطعى عقلى و دلایل اجتهادى نقلى به ظواهر کتاب و سنت بسنده کند. همانان که معتقدند خداوند قابل رؤیت است و شبیه دارد چرا که فرمود: «الرحمن على العرش استوى؛[۱۳] خدا بر عرش جا گرفته است». از سویى وى مانند صوفیه و باطنیه و جمعى از فلاسفه و عرفا نبود که کتاب و سنت را رموزى مى دانند که در خور تأویل به انواع تأویلات است. آن‌ها که آیه «فاینما تولوا فثم وجه الله؛[۱۴] به هر سو رو کنید خدا آنجاست» را به هر نوع عقیده درباره خدا تفسیر مى کند.

بلکه با توجه به دلایل قطعى عقلى و نقلى به کتاب و سنت مى نگریست و در صورت مخالفت آن‌ها با براهین عقلى آن‌ها را به گونه اى مناسب تأویل مى نمود. از همین رو در بسیارى از موارد به نصوص و ظواهر آیات و روایات استدلال مى‌کرد و با دلایل غیرقطعى از آن‌ها دست برنمى داشت.

آیت الله قاضى طباطبایى ژرف‌نگرى ایشان را چنین مى ستاید: آنان که از محقق لاهیجى نامى برده اند وى را به صفت تحقیق و تدقیق ستوده‌اند، چنان که در کتاب گوهر مراد از روى تحقیق و سخن رانده و مثل بعضى از متکلمین که در کتب خود نهایت درجه تعصب را روا دانسته و از راهنمایى دلیل و برهان عدول و عصبیت و تقلید تمسک به ظاهر صرف، وى را از حق بازداشته است، نبوده و بر صنفى تعصب نکرده و تقلید قومى را روا ندانسته و آنچه دلیل، وى را بر آن راهنمایى کرده قبول فرموده است.[۱۵]

آن بزرگوار هر چند به موجب نیاز شدید جامعه، بیشتر تلاش‌هاى قلمى‌اش را صرف مؤلف کتاب مسائل اعتقادى و کلامى و فلسفى نمود، در علوم عقلى نیز استاد بود. نتایج الافکار در این باره مى گوید: (ملا عبدالرزاق) در علوم عقلیه و نقلیه از عالى دستگاهان ذى استعداد بوده...[۱۶]

اما این که مؤلف ریاض العلماء در مورد ایشان مى گوید: در فقه و حدیث و اصول بصیرتى نداشته[۱۷] هیچ درست نیست؛ زیرا اولاً: روش خاص مؤلف ریاض العلماست که حکیمان و فیلسوفان را همه جا صوفى ناوارد به امور دینى و ادبیات عرب معرفى مى کند. مثلا درباره ملا رجبعلى تبریزى (فیلسوف مشهور عهد صفوى در اصفهان) مى نویسد: زاهد، فاضل، حکیم، ماهر و صوفى بود. اما معرفتى به علوم دینى و ادبى و عربى نداشت! در هر صورت این نسبت‌هاى ناصواب اختصاص به ملا عبدالرزاق ندارد.

البته نباید از یک شخص حکیم و فیلسوف انتظار داشت همان طور که در حکمت و فلسفه استاد است، در فقه و اصول و حدیث نیز سرآمد عصر خود باشد و نام‌آورانى چون میرداماد را باید شخصیتى استثنائى دانست که هم فقیه نامى و هم فیلسوفى بزرگ بود. ملا عبدالرزاق خود در دیوانش مى گوید:

چه شب‌ها که در حجره خوابم نبود * چه جا داشت نانم که آبم نبود

ز فقه و حدیث و اصول و کلام * ز تفسیر و آداب و حکمت تمام[۱۸]

به علاوه حکیم لاهیجى در برهه اى از قرن یازدهم رئیس حوزه علمیه قم شناخته شد و شاگردى مانند قاضى سعید قمى تربیت کرد. که مدت‌ها قاضى بزرگ شهر مذهبى قم بوده است و همان گونه که آیت الله خویى در مورد علامه طباطبایى فرموده: او با نوشتن تفسیر و کتاب‌هاى علمى و فلسفى مورد نیاز جامعه، خود را قربانى کرده، وگرنه مرجع تقلید مى شد.[۱۹] حکیم ما نیز با سنگردارى در این بعد این گونه قربانى شده است.[۲۰]

ویژگى هاى اخلاقى و اجتماعى

حکیم در برابر جامدین بى‌حال و صوفیه بى‌بند و بار، به همه دستورهاى شریعت مطهر عمل مى کرد و از سویى از شور و حال بندگى خاص خدا بهره اى تمام داشت و از غیر او بریده بود. او براى تکامل روحى و نیل به سعادت واقعى هم از راه ظاهر بهره مى گرفت و هم از راه باطن و معتقد بود که همواره شعار یاوران مخلص امامان و عالمان پاک نهاد شریعت چنین بوده است.[۲۱]

حکیم لاهیجى با الهام از شریعت پاک محمدى صلی الله علیه و آله، علم را با عمل جمع کرده و معتقد بود علمى که عمل با آن نباشد خود حجاب بزرگى است براى تباهى انسان. ملا عبدالرزاق به زیور فضائل روحانى و علیه کمالات نفسانى آراسته و شاهد علم را به زیور علم پیراسته، دلنشین و نمکین بوده.[۲۲]

ملا عبدالرزاق همچون برخى گوشه‌نشینى و رهبانیت را اختیار نکرد بلکه براى انجام تکلیف الهى پیوسته مانند مردم و در کنار آنان بود. در این باره گفته اند: ...با وجود صلاح و تزکیه باطن، مخالطت به جمیع طوایف مى نموده و با کمال ذوق و شوق به صحبت جوانان ضبط حالت خود به قوت تقوا و پرهیزگارى نموده، آلوده تهمت و فساد هم نشد.[۲۳]

راز حکیمانه ملا لاهیجی:

مصاحبت با پادشاهان و اهداى کتاب به آنان با توجه به شرایط زمان و مکان چه بسا در عصرى عملى ضدارزش، و در ایامى چاره پیش برد اهداف نیک باشد. زمانى که در دوره صفویه شیعیان پس از قرن‌ها دربدرى و قتل عام به حکومت رسیده بودند که مى توانستند آزادانه به ترویج فرهنگ تشیع پرداخته، به آن عمل مى کنند و از گزند دشمنان در امان بمانند و بر همین اساس بود که خواجه نصیر وزیر هلاکو و محقق کرکى قاضى القضات و صدرالعلماى شاه تهماسب و علامه محمدباقر مجلسى و شیخ بهایی، شیخ الاسلامِ سلطان حسین و شاه عباس صفوى.[۲۴]

امام خمینى در این باره مى فرماید: مى بینیم یک طائفه از علماء براى ترویج دیانت و ترویج مذهب حق متوسل شده اند به سلاطین و آن‌ها را وادار به ترویج اسلام و مذهب تشیع کرده اند. این‌ها آخوندهاى دربارى نبوده اند. این‌ها اغراض دینى داشته اند. نباید یک کسى تا به گوشش خورد که مثلا مجلسى، محقق ثانى، شیخ بهائى رضوان الله علیهم با این‌ها روابط داشتند و همراهى‌شان مى کردند، خیال کنند که این‌ها مانده بودند براى جاه و این که شاه به آن‌ها عنایتى داشته باشد. این حرف‌ها نبوده، آن‌ها گذشت کرده اند براى این که این مذهب را به وسیله آن‌ها در محیطى که اجازه مى گرفتند تا ۶ ماه دیگر حضرت امیر را سب کنند، ترویج نمایند.[۲۵]

آیا آن حکیم صوفى مشرب بود؟

حکیم ملا عبدالرزاق لاهیجى به معنى واقعى عارف بود و بى‌بند و بارى در غالب قلندرى و مرشد و مریدى را سخت دشمن مى داشت. شهید محراب آیت الله قاضى طباطبایى در مقدمه چاپ نشده اش به کتاب گوهر مراد ضمن توضیح این مطلب مى گوید: همه عالمان ربانى، عارف و صوفى صافى بوده اند ولى در زمان دولت صفویه نظر به این که تصوف به معنى بى‌بند و بارى در قالب قلندرى و پیرى و مریدى و دریوزگى و شلختگى وضع ناهنجارى پیدا کرده بود، گروهى از عالمان ظاهرى هر کس را که حالت عارفانه و از غیرخدا بریدن داشت به تصوف - به این معنی - متهم مى کردند. چنان که شیخ بهایی و ملاصدرا و حکیم لاهیجى از این گونه نسبت‌هاى ناروا در امان نماندند. از آن جمله میرزا عبدالله افندى مؤلف ریاض العلماء درباره بسیارى از بزرگان چنین نسبت‌هایى داده و درباره حکیم لاهیجى نیز نوشته: او صوفى مشرب بود.[۲۶] در صورتى که او از علماى ربانى و جامع علوم ظاهر و باطنى و از عرفاى الهى است نه از صوفیه ساختگى و بازیچه اغراض شوم.

آنگاه اضافه مى فرماید: غرض ما از عرفا و صوفیه آن علماى ربانى و عرفاى الهى هستند که به ریاضات شرعى و مجاهدات نفسانى از هوا و هوس نفس رسته و دل در محبت خدا بسته و سر بر آستانه مطابعت طریقه محمد و آل محمد علیهم‌السلام گذاشته و طریق مخالفان آن‌ها را هشته و خداوند عالم درهاى حکمت و معارف را به رویشان گشوده و قلوبشان را به نور معرفت منور کرده و دلشان را مخزن علوم الهى نموده و ایشان هم از ماسوى الله صرفنظر کرده اند و فکر و ذکرشان به غیر از خدا چیز دیگرى نیست...[۲۷]

ملاعبدالرزاق در گفتار دیگران

میرزا محمدباقر خوانسارى در کتاب روضات الجنات مى گوید: ایشان فاضلى متکلم و حکیمى متشرع و ادیبى محقق و خردمندى نکته‌سنج، بلکه در انشا و شعر و منطق وارد بود.[۲۸]

در قصص الخاقانى آمده است که: از جمله حکماى برهان آفرین افلاطون قرین، حضرت مولانا عبدالرزاق است که فى مابین حکما و علماء در دانایى طاق و در فضیلت مشهور آفاق است. جناب معظم الیه لاهیجى الاصل و در فن حکمت دانى از اجله حکماى عصر صاحب قرانى (شاه عباس دوم) است. در علم شعر نیز که شمه اى از کمالات اوست، زبردست است. از تخلص آن مرتاض در سخنورى فیاض است...[۲۹]

استاد سید جلال‌الدین آشتیانى درباره ایشان چنین مى نویسد: یکى از اساتید بزرگ فلسفه و حکمت و کلام در دوران اخیر فیلسوف علامه و حکیم متأله آخوند ملا عبدالرزاق لاهیجى است که از اعاظم تلامیذ آخوند ملاصدرا و از اجله محققان عصر خود در حکمت مشاء و اشراق و یکى از بزرگترین متکلمان در چهار قرن اخیر بلکه یکى از محقق‌ترین متکلمان در دوره اسلامى مى باشد... در بین محققان بعد از خواجه به جز ملاصدرا و میرداماد به عقیده نگارنده نظیر ندارد ولى همان‌ گونه که استاد ما آقاى میرزا ابوالحسن رفیعى قزوینى فرموده است: مقامات و مراتب علمى و قدر این فیلسوف مخفى مانده است.[۳۰]

وفات

سال وفات ایشان به طور دقیق معلوم نیست. برخى چون مؤلف روضات الجنات[۳۱] و اعیان الشیعه[۳۲] تاریخ وفات ایشان را سال ۱۰۵۱ (یک سال بعد از وفات استادش ملاصدرا) مى دانند و برخى دیگر مثل استاد علامه تهرانى در اعلام الشیعه[۳۳] و مؤلف ریحانة الادب[۳۴] وفات وى را سال ۱۰۷۲ یاد کرده اند. اما با در نظر گرفتن تاریخ به حکومت رسیدن شاه عباس دوم (۱۰۵۲-۱۰۷۷ هجرى) و این که کتاب گوهر مراد به او اهدا شده ضعف نظر اول روشن مى شود و تاریخ دومى تأیید مى شود. چون بر طبق تاریخ نخست شاه عباس یک سال بعد از مرگ ملا عبدالرزاق به سلطنت رسید و اهداء کتاب به عنوان سلطان به او ممکن نخواهد بود.[۳۵] از سوى دیگر وى گوهر مراد را در سال ۱۰۵۸ تلخیص کرد و آن را سرمایه ایمان نام گذاشت[۳۶] و طبعاً این کار با فوت او در سال ۱۰۵۱ سازگار نخواهد بود. پس صحیح‌تر این است که وى در سال ۱۰۷۲ (در قم) وفات کرده باشد. بعد از رحلت آن بزرگمرد، جنازه اش در قبرستان بزرگ شیخان دفن گردید.[۳۷]

در مقدمه طبع جدید گوهر مراد چنین آمده که: حدود پنجاه سال قبل هنگامى که آن قسمت قبرستان در مسیر خیابان قرار گرفت بقایاى جنازه را به صحن بزرگ حضرت معصومه سلام الله علیها منتقل و جلوى حجره اى که اکنون شهید دکتر مفتح در آن مدفون است - ده قدم به سوى داخل صحن حرم - دفن کردند. البته قبلا بر سر قبرش سنگى نصب بود ولى اکنون که سنگ‌هاى قبور را در پى یکسان‌سازى صحن از بین برده‌اند. هیچ آثارى از آن باقى نمى باشد و آن قبرى که کنار خیابان ارم، نزدیک اول چهارمردان قرار دارد و سنگى نیز روى آن نصب شده است مربوط به فرزندش میرزا حسن (مؤلف شمع الیقین) مى باشد.[۳۸]

پانویس

  1. بزرگان تنکابن، ص ۹۱.
  2. روضات الجنات، ص ۴.
  3. مفاخر الاسلام، ج ۷، ص ۴۳۰.
  4. اعیان الشیعه، ج ۷، ص ۴۷۰؛ ریاض العلماء، ج ۳، ص ۱۱۴.
  5. روضات الجنات، ج ۴، ص ۱۹۶.
  6. اعیان الشیعه، ج ۷، ص ۴۷۰؛ ریاض العلماء، ج ۳، ص ۱۱۴؛ روضات الجنات، ج ۴، ص ۱۹۶.
  7. ریاض العلماء، ج ۳، ص ۱۱۴؛ روضات الجنات، ج ۴، ص ۱۹۷.
  8. الروضة النضرة. ص ۳۱۸-۳۱۹ به نقل از مفاخر الاسلام، ج ۷، ص ۳۰.
  9. مقدمه مجموع رسائل و مقالات فلسفى آیت الله رفیعى، ص ۱۷ به نقل از مقدمه طبع جدید گوهر مراد، آقاى قربانى، ص ۱۱.
  10. همان.
  11. ریاض العارفین، چاپ آفتاب تهران، ص ۳۹۱.
  12. کلام جدید در گذر اندیشه ها، ص ۲۲.
  13. سوره طه/ ۵.
  14. سوره بقره/ ۱۱۵.
  15. مقدمه مجموع الرسائل و مقالات فلسفى آیت الله رفیعى، ص ۱۶ به نقل از مقدمه طبع جدید گوهر مراد، ص ۱۱.
  16. نتایج الافکار، ص ۵۳۶ به نقل از مفاخر الاسلام، ج ۷.
  17. روضات العلماء، ج ۳، ص ۱۱۴.
  18. مفاخر الاسلام، ج ۷، ص ۲۸-۲۷ با تلخیص.
  19. سخنرانى شهید آیت الله مطهرى در کتاب گفتار ماه سال سوم، ص ۴۷.
  20. مقدمه طبع جدید گوهر مراد، آقاى قربانى، ص ۳.
  21. همان، ص ۵-۸ با تلخیص.
  22. تذکره نصرآبادى، با تصحیح و مقابله با استاد فقید وحید دستگردى، ص ۱۵۶.
  23. تذکره نصرآبادى، با تصحیح و مقابله با استاد فقید وحید دستگردى، ص ۱۵۶.
  24. مقدمه طبع جدید گوهر مراد، آقاى قربانى، ص ۱۳.
  25. کوثر، ج ۱، ص ۳۰۳.
  26. ریاض العلماء، ج ۳، ص ۱۱۴.
  27. مقدمه چاپ نشده به گوهر مراد به نقل از طبع جدید گوهر مراد، آقاى قربانى، ص ۹-۱۰.
  28. روضات الجنات، ج ۴، ص ۱۹۶.
  29. قصص الخاقانى، ج ۲؛ ولى قلى بیک شاملوى هر وى به نقل از مفاخر الاسلام، ج ۷، ص ۲۳.
  30. منتخباتى از آثار حکماى الهى ایران، ج ۱، ص ۲۷۲.
  31. روضات الجنات، ج ۴، ص ۱۹۶.
  32. اعیان الشیعه، ج ۷، ص ۴۷۱.
  33. اعلام الشیعه، به نقل از مفاخر الاسلام، ج ۷، ص ۲۱.
  34. ریحانة الادب، ج ۴، ص ۳۶۳.
  35. همان.
  36. همان؛ الذریعه، ج ۱۸، ص ۲۵۰.
  37. ریحانة الادب، ج ۴، ص ۳۶۳.
  38. مقدمه طبع جدید گوهر مراد، آقاى قربانى، ص ۴-۵.

منبع

ستارگان حرم، جلد 1 نویسنده: رضا باقى‌زاده.