آیه 39 سوره الرحمن: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(تفسیر آیه)
(معانی کلمات آیه)
 
سطر ۴۱: سطر ۴۱:
 
</tabber>
 
</tabber>
 
==معانی کلمات آیه==
 
==معانی کلمات آیه==
«لا یُسْأَلُ عَن ذَنبِهِ ...»: یا مراد این است که هنوز وقت پرسش فرا نرسیده است، و یا این که پرسش مهربانانه‌ای در میان نیست تا از طرف بخواهند جبران مافات کند و یا این که عذر تقصیر بیاورد (نگا: قصص / ) والا از یکایک گناهان پرسیده می‌شود (نگا: حجر / ، نحل / ، صافات / ).
+
«لا یُسْأَلُ عَن ذَنبِهِ ...»: یا مراد این است که هنوز وقت پرسش فرا نرسیده است، و یا این که پرسش مهربانانه‌ای در میان نیست تا از طرف بخواهند جبران مافات کند و یا این که عذر تقصیر بیاورد والا از یکایک گناهان پرسیده می‌شود.
  
 
== تفسیر آیه ==
 
== تفسیر آیه ==

نسخهٔ کنونی تا ‏۸ ژوئیهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۰۶:۲۶

مشاهده آیه در سوره

فَيَوْمَئِذٍ لَا يُسْأَلُ عَنْ ذَنْبِهِ إِنْسٌ وَلَا جَانٌّ

مشاهده آیه در سوره


<<38 آیه 39 سوره الرحمن 40>>
سوره : سوره الرحمن (55)
جزء : 27
نزول : مدینه

ترجمه های فارسی

پس در آن روز هیچ از گناه انس و جنّ باز نپرسند (چون خدا و فرشتگان از گناهان خلق آگاهند).

پس در آن روز [به علت سرعت فوق العاده حسابرسی و روشن بودن همه امور] هیچ انس و جنّی را از گناهش نپرسند.

در آن روز، هيچ انس و جنى از گناهش پرسيده نشود.

پس در آن روز از گناه هيچ جنى و آدميى نپرسند.

در آن روز هیچ کس از انس و جنّ از گناهش سؤال نمی‌شود (و همه چیز روشن است)!

ترجمه های انگلیسی(English translations)

On that day neither humans will be questioned about their sins nor jinn.

So on that day neither man nor jinni shall be asked about his sin.

On that day neither man nor jinni will be questioned of his sin.

On that Day no question will be asked of man or Jinn as to his sin.

معانی کلمات آیه

«لا یُسْأَلُ عَن ذَنبِهِ ...»: یا مراد این است که هنوز وقت پرسش فرا نرسیده است، و یا این که پرسش مهربانانه‌ای در میان نیست تا از طرف بخواهند جبران مافات کند و یا این که عذر تقصیر بیاورد والا از یکایک گناهان پرسیده می‌شود.

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


فَإِذَا انْشَقَّتِ السَّماءُ فَكانَتْ وَرْدَةً كَالدِّهانِ «37» فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ «38»

پس آنگاه كه آسمان شكافته شده، گلگون و مثل روغن گداخته در آيد، پس كدام يك از نعمت‌هاى پروردگارتان را تكذيب مى‌كنيد؟

فَيَوْمَئِذٍ لا يُسْئَلُ عَنْ ذَنْبِهِ إِنْسٌ وَ لا جَانٌّ «39» فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ «40»

پس در آن روز (و آن موقف خاص) هيچ يك از انس و جن، از گناهش پرسيده نشود. پس كدام يك از نعمت‌هاى پروردگارتان را تكذيب مى‌كنيد؟

نکته ها

در معناى‌ «لا يُسْئَلُ» چند احتمال است:

1. لايسئل عن ذنب المجرم: كس ديگرى را به جاى ديگرى را به جاى مجرم از ميان انس و جن مؤاخذه نمى‌كنند، بلكه خود مجرم را مؤاخذه مى‌كنند. «1»

«1». مجمع‌البيان.

جلد 9 - صفحه 399

2. در روايات مى‌خوانيم: قيامت پنجاه موقف دارد، «1» در يك موقف، فرمان بازداشت و حسابرسى و سؤال است، «وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ» «2» در موقف ديگر مهر بر لب‌ها زده مى‌شود، «نَخْتِمُ عَلى‌ أَفْواهِهِمْ» «3» در موقف ديگر از يكديگر استمداد مى‌كنند و در موقفى همه گريانند. بنابراين اگر در اين آيات مى‌خوانيم كه از هيچ‌كس سؤال نمى‌شود، مربوط به موقف خاصّى است.

3. ممكن است مراد آيه، «لا يُسْئَلُ عَنْ ذَنْبِهِ» اين باشد كه تنها از گناه سؤال نمى‌شود، زيرا گناه خلافكار در آن روز حاضر است، «وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً» «4» و اسرار درونى او آشكار.

«تُبْلَى السَّرائِرُ» «5» پس از چيزهاى ديگر از قبيل: عمر و درآمد و چگونگى مصرف سئوال مى‌شود، نه فقط از گناهان انسان.

در آينده آسمان‌ها از هم شكافته و ذوب خواهند شد. آسمان‌هايى كه‌ «سَبْعاً شِداداً» «6» هستند، مثل روغن مذابّ، روان مى‌شوند. «فَكانَتْ وَرْدَةً كَالدِّهانِ»

پیام ها

1- ظهور قيامت، با دگرگونى در نظام طبيعت صورت مى‌گيرد. فَإِذَا انْشَقَّتِ السَّماءُ ...

2- پايان اين جهان، فروپاشيدن و درهم پيچيدن است، امّا آغازى است براى جهان ديگر. فَإِذَا انْشَقَّتِ السَّماءُ ... فَيَوْمَئِذٍ ...

3- جنّ نيز همچون انسان، اختيار داشته و مرتكب گناه مى‌گردد. «لا يُسْئَلُ عَنْ ذَنْبِهِ إِنْسٌ وَ لا جَانٌّ»

«1». بحار، ج 7، ص 126.

«2». صافّات، 24.

«3». يس، 65.

«4». كهف، 49.

«5». طارق، 9.

«6». نبأ، 12.

تفسير نور(10جلدى)، ج‌9، ص: 400

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



فَيَوْمَئِذٍ لا يُسْئَلُ عَنْ ذَنْبِهِ إِنْسٌ وَ لا جَانٌّ (39)

فَيَوْمَئِذٍ لا يُسْئَلُ عَنْ ذَنْبِهِ‌: پس در آن روز كه آسمان شكافته شود سؤال كرده نشود از گناه خود، إِنْسٌ وَ لا جَانٌ‌: انسى و نه جنى از گناه او، يعنى از ايشان نپرسند كه چه كرديد، بلكه سؤال كنند كه چرا كرديد. يا آنكه به علامات شناخته شوند كه از جمله آن كبودى چشم و سياهى روى خواهد بود.

پس احتياج به سؤال نشود. يا آنكه جوارح ايشان به گناه آنان ناطق مى‌شود قبل‌

«1» تفسير ابو الفتوح ج 10 ص 399.

جلد 12 - صفحه 422

از سؤال كردن از آن. يا وقت خروج از قبور از ايشان نپرسند بلكه در موضع ديگر كه موقف حساب است سؤال شود. پس با آيه‌ «وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ» «1» منافى نخواهد بود. يا بى‌گناه را از گناهكار سؤال ننمايند.

تبشير: على بن ابراهيم قمى رحمه اللّه فرمايد: در معناى آيه: هر كس دوست داشته باشد امير المؤمنين عليه السّلام را و تبرى نمايد از دشمنان او و ايمان آورده باشد به خدا و حلال بداند حلال خدا را و حرام داند حرام خدا را، پس داخل شود در گناه و توبه ننمايد در دنيا، معذب مى‌شود در برزخ، و خارج مى‌شود در روز قيامت در حالتى كه نيست براى او گناهى تا سؤال شود از او در آن روز «2».

و حضرت رضا عليه السّلام در معنى آيه فرمايد: هر كس اعتقاد به حق داشته باشد، پس گناه از او صادر شود و توبه نكرده باشد در دنيا، معذّب خواهد شد در عالم برزخ، ولى در قيامت محشور شود بى‌گناه، پس معذب نمى‌شود او، زيرا آن وقت گناهى ندارد «3».


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


سَنَفْرُغُ لَكُمْ أَيُّهَ الثَّقَلانِ (31) فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (32) يا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَنْ تَنْفُذُوا مِنْ أَقْطارِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ فَانْفُذُوا لا تَنْفُذُونَ إِلاَّ بِسُلْطانٍ (33) فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (34) يُرْسَلُ عَلَيْكُما شُواظٌ مِنْ نارٍ وَ نُحاسٌ فَلا تَنْتَصِرانِ (35)

فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (36) فَإِذَا انْشَقَّتِ السَّماءُ فَكانَتْ وَرْدَةً كَالدِّهانِ (37) فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (38) فَيَوْمَئِذٍ لا يُسْئَلُ عَنْ ذَنْبِهِ إِنْسٌ وَ لا جَانٌّ (39) فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (40)

يُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِيماهُمْ فَيُؤْخَذُ بِالنَّواصِي وَ الْأَقْدامِ (41) فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (42) هذِهِ جَهَنَّمُ الَّتِي يُكَذِّبُ بِهَا الْمُجْرِمُونَ (43) يَطُوفُونَ بَيْنَها وَ بَيْنَ حَمِيمٍ آنٍ (44) فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (45)

جلد 5 صفحه 116

ترجمه‌

زود باشد كه بپردازيم بحساب شما اى دو گروه جنّ و انس‌

پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد

اى گروه جنيان و آدميان اگر ميتوانيد كه بگريزيد از اطراف آسمانها و زمين پس بگريزيد بيرون نميرويد مگر با قدرتيكه نداريد آنرا

پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد

فرستاده ميشود براى شما شعله خالصى از آتش و مس گداخته پس دفع نتوانيد كرد

پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد

پس چون شكافته شود آسمان پس بگردد گلگون مانند روغنهاى گوناگون‌

پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد

پس در چنين روز سؤال نميشود از گناهش انسانى و نه جنّى‌

پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد

شناخته ميشوند گناهكاران بعلامتشان پس گرفته ميشوند بموهاى پيشانى و قدمها

پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد

اينست دوزخى كه تكذيب ميكردند آنرا گناهكاران‌

ميگردند ميان آن و ميان آب گرم جوشان‌

پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد.

تفسير

گفته‌اند فراغ در لغت بدو معنى آمده يكى بمعناى قصد چنانچه گفته ميشود فارغ ميشوم براى فلان امر يعنى قصد ميكنم آنرا و ديگر بمعناى بيرون آمدن از كارى براى پرداختن بكار ديگر و اين معنى در باره خداوند معقول نيست چون مشغول نميكند و باز نميدارد او را كارى از كارى پس معناى اوّل متعيّن است و مراد آنست كه در آتيه قصد ميكنيم براى رسيدگى بحساب شما اى دو گروه سنگين از بار تكليف يا و زين و مهمّ در روى زمين كه جن و انسيد و محتمل است مراد آن باشد كه در آتيه فارغ ميشوم از اداره معاش شما در دنيا و ميپردازم بحساب و جزاى اعمال شما در آخرت بر سبيل تمثيل و تشبيه بحال كسيكه خود را مجرّد براى انجام امرى نموده كه بهتر ميتواند بآن رسيدگى نمايد تا بيشتر موجب تهديد و تخويف باشد و قمّى ره نقل فرموده كه مراد از ثقلان كتاب خدا و عترت پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم است با تمسّك بحديث مشهور انّى تارك فيكم الثّقلين كتاب اللّه و عترتى و بنابراين شايد مراد كشيدن انتقام‌

جلد 5 صفحه 117

از ستمكاران بآن دو باشد و در هر حال حساب و جزا و انتقام هر چه از حق صادر شود چون براى انتظام امور خلق و بصلاح آنها است لطف و نعمت است خصوصا براى اهل ايمان از جن و انس پس نبايد منكر هيچ يك از نعم الهى شوند و مؤيّد معناى سابق- الذكر و آنكه نقل قمّى ره بر سبيل تأويل بوده خطاب خداوند بجن و انس است و تهديد آن دو گروه بآنكه قدرت نداريد از تحت اراده و حيطه تصرف من خارج شويد بنفوذ و فرار از جوانب و اطراف ملك من چون اگر بخواهيد فرار كنيد بايد با قدرتيكه من بشما بدهم بكنيد و چنين قدرتى من بشما ندادم يا اگر ميتوانيد نفوذ نمائيد در اقطار آسمانها و زمين براى علم باوضاع و احوال آنها نفوذ نمائيد و مطلع شويد ولى نميتوانيد مگر من دليلى براى شما اقامه نمايم و بواسطه آن عالم شويد چون سلطان بر قدرت و قوّت و حجّت اطلاق ميشود و در صورت اول مراد بيان قدرت تامّه الهيّه و عجز مخلوق از خروج از تحت سلطنت او است و در صورت دوم مراد بيان انحصار علم است بمبدء فيّاض و آنچه از او بخلق افاضه شود و در هر حال اين معنى از ادله توحيد و موجب ترغيب بطاعت و بعد از معصيت است و نعمتى است از نعم الهيّه كه نبايد آن را انكار نمود و مستفاد از بعضى روايات آنست كه چون قيامت بر پا شود خداوند جن و انس را يكجا مجتمع فرمايد پس ملائكه هفت آسمان نازل و مرتّبا بر آنها احاطه نمايند مانند هفت خيمه و منادى الهى آنها را باين آيه مخاطب نمايد و آنها خودشان را محاط بحلقه‌هائى از ملائكه ببينند و راه گريز نداشته باشند و در بعضى ذكر شده كه شعله‌ئى از آتش هم بر آنها احاطه مينمايد و اين آيه تا شواظ من نار بآنها ندا ميشود در هر حال آن شعله و زبانه آتش با دود يا بيدود و مس گداخته كه بفرق آنها ريخته ميشود باختلاف تفاسير بمنزله تشريفات ورودى آنها است بجهنّم كه براى آنان قبلا ارسال ميشود و اين عذاب و ساير عذابهائى كه بعدا بيان ميشود هر يك نعمتى است از خدا براى خلق چون افعال او تماما موافق با صلاح عامّه و حفظ انتظامات امور دنيوى آنها بآن ميشود و اخبار خداوند از آن موجب اجتناب آنان از معاصى و مضارّ و افعال ناشايسته و قبيح است پس مناسب است بعد از ذكر آنها گفته شود پس كدام يك از نعمتهاى الهى را انكار مينمائيد

جلد 5 صفحه 118

اين بيان مفسّرين است كه براى وجه مناسبت اين آيه با آيات عذاب فرموده‌اند ولى بنظر حقير لازم نيست بتكلّف عذاب را نعمت قلمداد كرد چون مفاد اصلى اين آيه تخويف از كفران نعمت است و بعد از بيان پاره‌اى از نعم بى‌پايان الهى و ذكر بعضى از عذابها مناسب است گفته شود پس بكدام يك از نعمتهاى خدا انكار ميورزيد تا باين عذاب و امثال آن گرفتار گرديد خصوصا با بودن اهل ايمان و مظلومين در ضمن مخاطبين كه اين عذابها براى انتقام آنها است و نعمت بودنش براى آنان واضح است و چون روز قيامت آسمان شكافته گردد براى نزول ملائكه و عدم حاجت بآن از حرارت آتش جهنّم در بدو امر گلگون شود و بعد مانند روغنهاى گوناگون كه همه از حرارت آتش آب ميشوند مضمحل و نابود ميگردد يا مانند روغن ماليدنى كه بمالش تمام ميشود فانى ميگردد چون دهان جمع دهن است و بر روغن ماليدنى هم اطلاق ميشود و ورده اگر چه واحد ورد است و بر هر گلى اطلاق ميشود ولى بيشتر استعمال آن در گل سرخ است كه اينجا اراده شده و از مفسّرين تفسيراتى براى ورده و دهان و وجه شبه در اين مقام نقل شده كه حقير چون نپسنديدم ذكر ننمودم و در آنروز از هيچ يك از جن و انس سؤال نميشود كه چه گناهى در دنيا نموديد ولى سؤال ميشود كه چرا گناه كرديد چون خدا فرموده آنها مسئولند و بسيما شناخته ميشوند و خداوند عالم است احتياج بسئوال براى تحصيل علم ندارد سؤال خدا براى توبيخ و ملامت است و بعضى گفته‌اند در وقت حشر سؤال نشود چون همه واله و سرگردانند سؤال در موقف حساب است و از روايات ائمه اطهار استفاده ميشود كه از شيعيان سؤال نميشود چون عذاب آنها در برزخ تمام ميشود و بى‌گناه وارد محشر ميگردند و بنا بر اين شايد خداوند غير شيعيان از جن و انس را چون از فطرت اصليّه خودشان خارج شده‌اند داخل در نوع ندانسته و حساب نفرموده كه فرموده سؤال نميشود از گناه او در آن روز انسى و جنّى و جانّ بر بنى جانّ اطلاق ميشود چنانچه آدم بر بنى آدم گفته ميشود و گناهكاران رو سياه و سر شكسته و محزون و مغموم وارد محشر ميگردند و مأمورين الهى كه ملائكه دوزخند باين علائم آنها را شناخته بعضى را بموى سر و بعضى را بپاها گرفته بر زمين محشر ميكشند و بجهنّم ميبرند و بعضى‌

جلد 5 صفحه 119

گفته‌اند جمع مينمايند موى سر و پاهاشان را در غل و بدوزخ ميكشند و مى‌اندازند در آتش و در هر حال بآنها بعد از وصول بجهنّم براى مزيد خفّت و خوارى و سرزنش گفته ميشود اين جهنمى است كه شما در دنيا منكر آن بوديد و آنها گردش ميكنند در ميان جهنّم بحركت آتش و دور ميزنند در ميان آب جوشى كه بسرشان ريخته ميشود از شدّت سوزش وقتى كه طلب تخفيف عذاب يا جرعه آب مينمايند چون آنى بمعناى بالغ بمنتهاى حرارت است پس چرا بايد بعضى از نعمتهاى پروردگارشان را منكر شوند كه بچنين عذابى مبتلا گردند.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


فَيَومَئِذٍ لا يُسئَل‌ُ عَن‌ ذَنبِه‌ِ إِنس‌ٌ وَ لا جَان‌ٌّ (39) فَبِأَي‌ِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبان‌ِ (40)

‌پس‌ روز قيامت‌ سؤال‌ نمي‌شود ‌از‌ گناهانش‌ چه‌ انس‌ ‌باشد‌ و چه‌ جن‌ّ (اشكال‌) صريح‌ بعض‌ آيات‌ ‌است‌ ‌که‌ سؤال‌ مي‌شود مثل‌ آيه شريفه وَ قِفُوهُم‌ إِنَّهُم‌ مَسؤُلُون‌َ و الصّافّات‌ آيه 24 و ‌در‌ ‌اينکه‌ ‌آيه‌ صريحا مي‌فرمايد سؤال‌ نمي‌شوند.

(جواب‌) دو نحوه‌ سؤال‌ داريم‌ يكي‌ آنكه‌ چه‌ كردي‌! ‌که‌ تعبير ‌به‌ استفهام‌ مي‌كنند مثل‌ كسي‌ ‌که‌ مأموريّت‌ داشته‌ ‌براي‌ انجام‌ اموري‌ ‌از‌ ‌او‌ مي‌پرسند چه‌ كردي‌!

‌اينکه‌ آيه شريفه‌ راجع‌ ‌به‌ ‌اينکه‌ قسمت‌ ‌است‌ زيرا خداوند متعال‌ مي‌داند نامه عمل‌ ‌در‌ ‌او‌ ثبت‌ ‌است‌ كتبه اعمال‌ مي‌دانند ملائكه حفظه‌ بلكه‌ انبياء و ائمّه‌ ‌به‌ تمام‌ جزئيات‌ كارها مطلع‌ هستند و آيات‌ بسيار و اخبار ‌در‌ ‌اينکه‌ باب‌ بسيار ‌است‌، ديگر آنكه‌ ‌با‌ خويش‌ چه‌ كرديد! آيه وَ قِفُوهُم‌ إِنَّهُم‌ مَسؤُلُون‌َ راجع‌ ‌به‌ ‌اينکه‌ قسمت‌ ‌است‌ ‌که‌ مجازات‌ مي‌شوند ‌ان‌ خيرا فخير و ‌ان‌ شرا فشر معناي‌ مسئوليّت‌ مجازات‌ ‌است‌ چنانچه‌ ‌به‌ كسي‌ بگويي‌ ‌اگر‌ فلان‌ عمل‌ ‌را‌ بجا آوردي‌ مسئول‌ واقع‌ مي‌شوي‌ ‌يعني‌ مؤاخذه‌ مي‌كنند تو ‌را‌.

جلد 16 - صفحه 383

فَيَومَئِذٍ لا يُسئَل‌ُ عَن‌ ذَنبِه‌ِ إِنس‌ٌ وَ لا جَان‌ٌّ انس‌ و جان‌ نايب‌ فاعل‌ هستند و ‌عن‌ ذنبه‌ متعلّق‌ ‌به‌ يسئل‌ ‌است‌ مقدّم‌ ‌شده‌ ‌براي‌ تأكيد ‌است‌ كانّه‌ مي‌فرمايد: لا يُسئَل‌ُ عَن‌ ذَنبِه‌ِ إِنس‌ٌ وَ لا جَان‌ٌّ.

برگزیده تفسیر نمونه


(آیه 39)- در این آیه از حوادث تکوینی قیامت، به وضع انسان گنهکار در آن روز، پرداخته، می‌افزاید: «در آن روز هیچ کس از انس و جن از گناهش سؤال نمی‌شود» (فَیَوْمَئِذٍ لا یُسْئَلُ عَنْ ذَنْبِهِ إِنْسٌ وَ لا جَانٌّ).

چرا سؤال نمی‌کنند؟ برای این که همه چیز روشن است، و در چهره انسانها همه چیز خوانده می‌شود.

ج5، ص61

قیامت یک روز بسیار طولانی است، و انسان از مواقف و گذرگاههای متعددی باید بگذرد و در هر صحنه و موقفی باید مدتی بایستد، در بعضی از این مواقف مطلقا سؤالی نمی‌شود.

و در بعضی از مواقف مهر بر دهان انسان گذارده می‌شود و اعضای بدن به شهادت بر می‌خیزند. و در بعضی، از انسانها دقیقا پرسش می‌شود.

خلاصه هر صحنه‌ای شرایطی دارد.

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

منابع