آیه 40 سوره الرحمن
<<39 | آیه 40 سوره الرحمن | 41>> | |||||||||||||
|
ترجمه های فارسی
(الا ای جنّ و انس) کدامین نعمتهای خدایتان را انکار میکنید؟
پس کدامیک از نعمت های پروردگارتان را انکار می کنید؟
پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را منكريد؟
پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را انكار مىكنيد؟
پس کدامین نعمتهای پروردگارتان را انکار میکنید؟!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
فَإِذَا انْشَقَّتِ السَّماءُ فَكانَتْ وَرْدَةً كَالدِّهانِ «37» فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ «38»
پس آنگاه كه آسمان شكافته شده، گلگون و مثل روغن گداخته در آيد، پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را تكذيب مىكنيد؟
فَيَوْمَئِذٍ لا يُسْئَلُ عَنْ ذَنْبِهِ إِنْسٌ وَ لا جَانٌّ «39» فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ «40»
پس در آن روز (و آن موقف خاص) هيچ يك از انس و جن، از گناهش پرسيده نشود. پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را تكذيب مىكنيد؟
نکته ها
در معناى «لا يُسْئَلُ» چند احتمال است:
1. لايسئل عن ذنب المجرم: كس ديگرى را به جاى ديگرى را به جاى مجرم از ميان انس و جن مؤاخذه نمىكنند، بلكه خود مجرم را مؤاخذه مىكنند. «1»
«1». مجمعالبيان.
جلد 9 - صفحه 399
2. در روايات مىخوانيم: قيامت پنجاه موقف دارد، «1» در يك موقف، فرمان بازداشت و حسابرسى و سؤال است، «وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ» «2» در موقف ديگر مهر بر لبها زده مىشود، «نَخْتِمُ عَلى أَفْواهِهِمْ» «3» در موقف ديگر از يكديگر استمداد مىكنند و در موقفى همه گريانند. بنابراين اگر در اين آيات مىخوانيم كه از هيچكس سؤال نمىشود، مربوط به موقف خاصّى است.
3. ممكن است مراد آيه، «لا يُسْئَلُ عَنْ ذَنْبِهِ» اين باشد كه تنها از گناه سؤال نمىشود، زيرا گناه خلافكار در آن روز حاضر است، «وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً» «4» و اسرار درونى او آشكار.
«تُبْلَى السَّرائِرُ» «5» پس از چيزهاى ديگر از قبيل: عمر و درآمد و چگونگى مصرف سئوال مىشود، نه فقط از گناهان انسان.
در آينده آسمانها از هم شكافته و ذوب خواهند شد. آسمانهايى كه «سَبْعاً شِداداً» «6» هستند، مثل روغن مذابّ، روان مىشوند. «فَكانَتْ وَرْدَةً كَالدِّهانِ»
پیام ها
1- ظهور قيامت، با دگرگونى در نظام طبيعت صورت مىگيرد. فَإِذَا انْشَقَّتِ السَّماءُ ...
2- پايان اين جهان، فروپاشيدن و درهم پيچيدن است، امّا آغازى است براى جهان ديگر. فَإِذَا انْشَقَّتِ السَّماءُ ... فَيَوْمَئِذٍ ...
3- جنّ نيز همچون انسان، اختيار داشته و مرتكب گناه مىگردد. «لا يُسْئَلُ عَنْ ذَنْبِهِ إِنْسٌ وَ لا جَانٌّ»
«1». بحار، ج 7، ص 126.
«2». صافّات، 24.
«3». يس، 65.
«4». كهف، 49.
«5». طارق، 9.
«6». نبأ، 12.
تفسير نور(10جلدى)، ج9، ص: 400
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (40)
فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما: پس به كدام از نعمتهاى پروردگار خود كه از احوال آنروز خبر داد تا در ايمان راسخ و ثابت باشيد و به سبب آن فايز و رستگار شويد، يا از آنچه انعام فرمايد در آنروز به مؤمنان، تُكَذِّبانِ: تكذيب مىكنيد اى جن و انس و انكار مىنمائيد.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
سَنَفْرُغُ لَكُمْ أَيُّهَ الثَّقَلانِ (31) فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (32) يا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَنْ تَنْفُذُوا مِنْ أَقْطارِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ فَانْفُذُوا لا تَنْفُذُونَ إِلاَّ بِسُلْطانٍ (33) فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (34) يُرْسَلُ عَلَيْكُما شُواظٌ مِنْ نارٍ وَ نُحاسٌ فَلا تَنْتَصِرانِ (35)
فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (36) فَإِذَا انْشَقَّتِ السَّماءُ فَكانَتْ وَرْدَةً كَالدِّهانِ (37) فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (38) فَيَوْمَئِذٍ لا يُسْئَلُ عَنْ ذَنْبِهِ إِنْسٌ وَ لا جَانٌّ (39) فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (40)
يُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِيماهُمْ فَيُؤْخَذُ بِالنَّواصِي وَ الْأَقْدامِ (41) فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (42) هذِهِ جَهَنَّمُ الَّتِي يُكَذِّبُ بِهَا الْمُجْرِمُونَ (43) يَطُوفُونَ بَيْنَها وَ بَيْنَ حَمِيمٍ آنٍ (44) فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (45)
جلد 5 صفحه 116
ترجمه
زود باشد كه بپردازيم بحساب شما اى دو گروه جنّ و انس
پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد
اى گروه جنيان و آدميان اگر ميتوانيد كه بگريزيد از اطراف آسمانها و زمين پس بگريزيد بيرون نميرويد مگر با قدرتيكه نداريد آنرا
پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد
فرستاده ميشود براى شما شعله خالصى از آتش و مس گداخته پس دفع نتوانيد كرد
پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد
پس چون شكافته شود آسمان پس بگردد گلگون مانند روغنهاى گوناگون
پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد
پس در چنين روز سؤال نميشود از گناهش انسانى و نه جنّى
پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد
شناخته ميشوند گناهكاران بعلامتشان پس گرفته ميشوند بموهاى پيشانى و قدمها
پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد
اينست دوزخى كه تكذيب ميكردند آنرا گناهكاران
ميگردند ميان آن و ميان آب گرم جوشان
پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد.
تفسير
گفتهاند فراغ در لغت بدو معنى آمده يكى بمعناى قصد چنانچه گفته ميشود فارغ ميشوم براى فلان امر يعنى قصد ميكنم آنرا و ديگر بمعناى بيرون آمدن از كارى براى پرداختن بكار ديگر و اين معنى در باره خداوند معقول نيست چون مشغول نميكند و باز نميدارد او را كارى از كارى پس معناى اوّل متعيّن است و مراد آنست كه در آتيه قصد ميكنيم براى رسيدگى بحساب شما اى دو گروه سنگين از بار تكليف يا و زين و مهمّ در روى زمين كه جن و انسيد و محتمل است مراد آن باشد كه در آتيه فارغ ميشوم از اداره معاش شما در دنيا و ميپردازم بحساب و جزاى اعمال شما در آخرت بر سبيل تمثيل و تشبيه بحال كسيكه خود را مجرّد براى انجام امرى نموده كه بهتر ميتواند بآن رسيدگى نمايد تا بيشتر موجب تهديد و تخويف باشد و قمّى ره نقل فرموده كه مراد از ثقلان كتاب خدا و عترت پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم است با تمسّك بحديث مشهور انّى تارك فيكم الثّقلين كتاب اللّه و عترتى و بنابراين شايد مراد كشيدن انتقام
جلد 5 صفحه 117
از ستمكاران بآن دو باشد و در هر حال حساب و جزا و انتقام هر چه از حق صادر شود چون براى انتظام امور خلق و بصلاح آنها است لطف و نعمت است خصوصا براى اهل ايمان از جن و انس پس نبايد منكر هيچ يك از نعم الهى شوند و مؤيّد معناى سابق- الذكر و آنكه نقل قمّى ره بر سبيل تأويل بوده خطاب خداوند بجن و انس است و تهديد آن دو گروه بآنكه قدرت نداريد از تحت اراده و حيطه تصرف من خارج شويد بنفوذ و فرار از جوانب و اطراف ملك من چون اگر بخواهيد فرار كنيد بايد با قدرتيكه من بشما بدهم بكنيد و چنين قدرتى من بشما ندادم يا اگر ميتوانيد نفوذ نمائيد در اقطار آسمانها و زمين براى علم باوضاع و احوال آنها نفوذ نمائيد و مطلع شويد ولى نميتوانيد مگر من دليلى براى شما اقامه نمايم و بواسطه آن عالم شويد چون سلطان بر قدرت و قوّت و حجّت اطلاق ميشود و در صورت اول مراد بيان قدرت تامّه الهيّه و عجز مخلوق از خروج از تحت سلطنت او است و در صورت دوم مراد بيان انحصار علم است بمبدء فيّاض و آنچه از او بخلق افاضه شود و در هر حال اين معنى از ادله توحيد و موجب ترغيب بطاعت و بعد از معصيت است و نعمتى است از نعم الهيّه كه نبايد آن را انكار نمود و مستفاد از بعضى روايات آنست كه چون قيامت بر پا شود خداوند جن و انس را يكجا مجتمع فرمايد پس ملائكه هفت آسمان نازل و مرتّبا بر آنها احاطه نمايند مانند هفت خيمه و منادى الهى آنها را باين آيه مخاطب نمايد و آنها خودشان را محاط بحلقههائى از ملائكه ببينند و راه گريز نداشته باشند و در بعضى ذكر شده كه شعلهئى از آتش هم بر آنها احاطه مينمايد و اين آيه تا شواظ من نار بآنها ندا ميشود در هر حال آن شعله و زبانه آتش با دود يا بيدود و مس گداخته كه بفرق آنها ريخته ميشود باختلاف تفاسير بمنزله تشريفات ورودى آنها است بجهنّم كه براى آنان قبلا ارسال ميشود و اين عذاب و ساير عذابهائى كه بعدا بيان ميشود هر يك نعمتى است از خدا براى خلق چون افعال او تماما موافق با صلاح عامّه و حفظ انتظامات امور دنيوى آنها بآن ميشود و اخبار خداوند از آن موجب اجتناب آنان از معاصى و مضارّ و افعال ناشايسته و قبيح است پس مناسب است بعد از ذكر آنها گفته شود پس كدام يك از نعمتهاى الهى را انكار مينمائيد
جلد 5 صفحه 118
اين بيان مفسّرين است كه براى وجه مناسبت اين آيه با آيات عذاب فرمودهاند ولى بنظر حقير لازم نيست بتكلّف عذاب را نعمت قلمداد كرد چون مفاد اصلى اين آيه تخويف از كفران نعمت است و بعد از بيان پارهاى از نعم بىپايان الهى و ذكر بعضى از عذابها مناسب است گفته شود پس بكدام يك از نعمتهاى خدا انكار ميورزيد تا باين عذاب و امثال آن گرفتار گرديد خصوصا با بودن اهل ايمان و مظلومين در ضمن مخاطبين كه اين عذابها براى انتقام آنها است و نعمت بودنش براى آنان واضح است و چون روز قيامت آسمان شكافته گردد براى نزول ملائكه و عدم حاجت بآن از حرارت آتش جهنّم در بدو امر گلگون شود و بعد مانند روغنهاى گوناگون كه همه از حرارت آتش آب ميشوند مضمحل و نابود ميگردد يا مانند روغن ماليدنى كه بمالش تمام ميشود فانى ميگردد چون دهان جمع دهن است و بر روغن ماليدنى هم اطلاق ميشود و ورده اگر چه واحد ورد است و بر هر گلى اطلاق ميشود ولى بيشتر استعمال آن در گل سرخ است كه اينجا اراده شده و از مفسّرين تفسيراتى براى ورده و دهان و وجه شبه در اين مقام نقل شده كه حقير چون نپسنديدم ذكر ننمودم و در آنروز از هيچ يك از جن و انس سؤال نميشود كه چه گناهى در دنيا نموديد ولى سؤال ميشود كه چرا گناه كرديد چون خدا فرموده آنها مسئولند و بسيما شناخته ميشوند و خداوند عالم است احتياج بسئوال براى تحصيل علم ندارد سؤال خدا براى توبيخ و ملامت است و بعضى گفتهاند در وقت حشر سؤال نشود چون همه واله و سرگردانند سؤال در موقف حساب است و از روايات ائمه اطهار استفاده ميشود كه از شيعيان سؤال نميشود چون عذاب آنها در برزخ تمام ميشود و بىگناه وارد محشر ميگردند و بنا بر اين شايد خداوند غير شيعيان از جن و انس را چون از فطرت اصليّه خودشان خارج شدهاند داخل در نوع ندانسته و حساب نفرموده كه فرموده سؤال نميشود از گناه او در آن روز انسى و جنّى و جانّ بر بنى جانّ اطلاق ميشود چنانچه آدم بر بنى آدم گفته ميشود و گناهكاران رو سياه و سر شكسته و محزون و مغموم وارد محشر ميگردند و مأمورين الهى كه ملائكه دوزخند باين علائم آنها را شناخته بعضى را بموى سر و بعضى را بپاها گرفته بر زمين محشر ميكشند و بجهنّم ميبرند و بعضى
جلد 5 صفحه 119
گفتهاند جمع مينمايند موى سر و پاهاشان را در غل و بدوزخ ميكشند و مىاندازند در آتش و در هر حال بآنها بعد از وصول بجهنّم براى مزيد خفّت و خوارى و سرزنش گفته ميشود اين جهنمى است كه شما در دنيا منكر آن بوديد و آنها گردش ميكنند در ميان جهنّم بحركت آتش و دور ميزنند در ميان آب جوشى كه بسرشان ريخته ميشود از شدّت سوزش وقتى كه طلب تخفيف عذاب يا جرعه آب مينمايند چون آنى بمعناى بالغ بمنتهاى حرارت است پس چرا بايد بعضى از نعمتهاى پروردگارشان را منكر شوند كه بچنين عذابى مبتلا گردند.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
فَيَومَئِذٍ لا يُسئَلُ عَن ذَنبِهِ إِنسٌ وَ لا جَانٌّ (39) فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (40)
پس روز قيامت سؤال نميشود از گناهانش چه انس باشد و چه جنّ (اشكال) صريح بعض آيات است که سؤال ميشود مثل آيه شريفه وَ قِفُوهُم إِنَّهُم مَسؤُلُونَ و الصّافّات آيه 24 و در اينکه آيه صريحا ميفرمايد سؤال نميشوند.
(جواب) دو نحوه سؤال داريم يكي آنكه چه كردي! که تعبير به استفهام ميكنند مثل كسي که مأموريّت داشته براي انجام اموري از او ميپرسند چه كردي!
اينکه آيه شريفه راجع به اينکه قسمت است زيرا خداوند متعال ميداند نامه عمل در او ثبت است كتبه اعمال ميدانند ملائكه حفظه بلكه انبياء و ائمّه به تمام جزئيات كارها مطلع هستند و آيات بسيار و اخبار در اينکه باب بسيار است، ديگر آنكه با خويش چه كرديد! آيه وَ قِفُوهُم إِنَّهُم مَسؤُلُونَ راجع به اينکه قسمت است که مجازات ميشوند ان خيرا فخير و ان شرا فشر معناي مسئوليّت مجازات است چنانچه به كسي بگويي اگر فلان عمل را بجا آوردي مسئول واقع ميشوي يعني مؤاخذه ميكنند تو را.
جلد 16 - صفحه 383
فَيَومَئِذٍ لا يُسئَلُ عَن ذَنبِهِ إِنسٌ وَ لا جَانٌّ انس و جان نايب فاعل هستند و عن ذنبه متعلّق به يسئل است مقدّم شده براي تأكيد است كانّه ميفرمايد: لا يُسئَلُ عَن ذَنبِهِ إِنسٌ وَ لا جَانٌّ.
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 40)- و باز در تعقیب آن همگان را مخاطب ساخته، میگوید «پس کدامین نعمتهای پروردگارتان را تکذیب میکنید»؟! (فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ).
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم