آیه 48 سوره احزاب: تفاوت بین نسخهها
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) (←تفسیر آیه) |
(←معانی کلمات آیه) |
||
سطر ۴۱: | سطر ۴۱: | ||
</tabber> | </tabber> | ||
==معانی کلمات آیه== | ==معانی کلمات آیه== | ||
− | + | *ا'''ذاهم''': اذى: ناخوشايند، در قاموس هست «الاذية و الاذى و هى المكروه».<ref>تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی ، ج8، ص: 370</ref> | |
== تفسیر آیه == | == تفسیر آیه == |
نسخهٔ کنونی تا ۹ مهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۱۰:۳۳
<<47 | آیه 48 سوره احزاب | 49>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
ای رسول، هرگز به فرمان کافران و منافقان مباش و از جور و آزارشان درگذر و کار خود به خدا واگذار، که خدا بر کفالت و کارسازی (امور خلق) کفایت است.
و از کافران و منافقان اطاعت مکن و آزارشان را واگذار و بر خدا توکل کن، و کافی است که خدا نگهبان و کارساز [انسان] باشد،
و كافران و منافقان را فرمان مبر، و از آزارشان بگذر و بر خدا اعتماد كن و كارسازى [چون] خدا كفايت مىكند.
از كافران و منافقان اطاعت مكن و آزارشان را واگذار و بر خدا توكل كن، كه خدا كارسازى را بسنده است.
و از کافران و منافقان اطاعت مکن، و به آزارهای آنها اعتنا منما، و بر خدا توکّل کن، و همین بس که خدا حامی و مدافع (تو) است!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
- اذاهم: اذى: ناخوشايند، در قاموس هست «الاذية و الاذى و هى المكروه».[۱]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ بِأَنَّ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ فَضْلًا كَبِيراً «47»
و به مؤمنان بشارت ده كه براى آنان از سوى خداوند بخششى بزرگ است.
وَ لا تُطِعِ الْكافِرِينَ وَ الْمُنافِقِينَ وَ دَعْ أَذاهُمْ وَ تَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ وَ كَفى بِاللَّهِ وَكِيلًا «48»
و كافران و منافقان را اطاعت مكن، و به آزارشان اعتنا مكن، و بر خدا توكّل نما كه خداوند براى وكالت كافى است.
نکته ها
بىاعتنايى به آزار و اذيّت دشمنان به معناى سستى و كوتاهى در برخورد با آنان نيست، بلكه به معناى توكّل و اميدوارى به رحمت الهى، دلسرد نشدن از برخوردهاى آنان است.
پيامبر، از جانب خداوند مأمور مىشود تا به مؤمنان بشارت دهد كه لطف و فضل ويژه او شامل حال آنان مىشود و اين خود بزرگترين لطف خداست.
اين آيه، وَ بَشِّرِ ... مصداق و نمونهى آيهى قبل است كه فرمود: «مُبَشِّراً».
پیام ها
1- ايمان، شرط دريافت الطاف ويژهى الهى است. «بَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ»
2- رهبر بايد به مؤمنان بشارت دهد. «بَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ»
3- رفتار خدا با مؤمنان بر اساس فضل است. «مِنَ اللَّهِ فَضْلًا» البتّه تفضّلات الهى بر بندگان، داراى درجات و مراتبى است. «فَضْلًا كَبِيراً»
4- كسى كه به سرچشمهى قدرتِ حقّ دلگرم شد، مىتواند از منحرفان جدا شود. مِنَ اللَّهِ فَضْلًا كَبِيراً- وَ لا تُطِعِ ...
5- بى اعتنايى به كار شكنىهاى كفّار و منافقان و مقاومت در برابر خواستههاى آنان، به توكّل نياز دارد. «لا تُطِعِ- دَعْ أَذاهُمْ- تَوَكَّلْ»
جلد 7 - صفحه 382
6- كفّار و منافقان در يك خط هستند. «وَ لا تُطِعِ الْكافِرِينَ وَ الْمُنافِقِينَ» كار هر دو آزار دادن مؤمنان است. «أَذاهُمْ»
7- در شرايطى، رهبر بايد فقط ارشاد كند و به فكر مقابله به مثل و انتقام از مخالفان نباشد. «دَعْ أَذاهُمْ»
8- به خداوند توكّل كنيم، زيرا او وكيل لايق و با كفايتى است. «وَ كَفى بِاللَّهِ وَكِيلًا»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ لا تُطِعِ الْكافِرِينَ وَ الْمُنافِقِينَ وَ دَعْ أَذاهُمْ وَ تَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ وَ كَفى بِاللَّهِ وَكِيلاً (48)
بعد از آن نهى فرمايد از اطاعت كفار و منافقين:
وَ لا تُطِعِ الْكافِرِينَ وَ الْمُنافِقِينَ: و اطاعت مكن كافران و منافقان را. اين تهييج است مر آن حضرت را بر آنچه بر آن بود از مخالفت ايشان، يعنى بر مخالفت ايشان ثابت قدم باش، و الّا آن حضرت ابدا در هيچوقت پيروى آنها نمىنمود. وَ دَعْ أَذاهُمْ: و بگذار و دست بردار از رنج و اذيت آنان، يعنى در صدد انتقام و مجازات آنها مباش كه من شر ايشان را از تو كفايت كنم، يا ايشان را بر كفر مؤاخذه مكن؛ و لهذا ابن عباس گفته كه اين آيه منسوخ است به آية السّيف «1». وَ تَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ: و توكل كن بر خداى تعالى در دفع ايشان، چه او كفايت شر آنها خواهد كرد. وَ كَفى بِاللَّهِ وَكِيلًا: و كافى است خدا در كارسازى و مهم پردازى و در آنكه همه كارها به او واگذارند، يا نگهدار مؤمنان است از شر دشمنان، يا ضامن نصرت و غالبيت تو را.
«1» تفسير منهج الصادقين، ج 7 ص 340.
جلد 10 - صفحه 468
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْراً كَثِيراً (41) وَ سَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَ أَصِيلاً (42) هُوَ الَّذِي يُصَلِّي عَلَيْكُمْ وَ مَلائِكَتُهُ لِيُخْرِجَكُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ كانَ بِالْمُؤْمِنِينَ رَحِيماً (43) تَحِيَّتُهُمْ يَوْمَ يَلْقَوْنَهُ سَلامٌ وَ أَعَدَّ لَهُمْ أَجْراً كَرِيماً (44) يا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَرْسَلْناكَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذِيراً (45)
وَ داعِياً إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَ سِراجاً مُنِيراً (46) وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ بِأَنَّ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ فَضْلاً كَبِيراً (47) وَ لا تُطِعِ الْكافِرِينَ وَ الْمُنافِقِينَ وَ دَعْ أَذاهُمْ وَ تَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ وَ كَفى بِاللَّهِ وَكِيلاً (48)
ترجمه
اى كسانيكه ايمان آورديد ياد كنيد خدا را ياد كردنى بسيار
و تسبيح كنيد او را در بامداد و شبانگاه
او است آنكه درود ميفرستد بر شما و فرشتگان او تا بيرون آورد شما را از تاريكىها بروشنى و ميباشد بگروندگان مهربان
تهنيت ايشان روزى كه ملاقات ميكنند او را سلام است و آماده كرده براى آنان پاداشى بزرگ
اى پيغمبر همانا ما فرستاديم تو را گواه و بشارت دهنده و بيم دهنده
و خواننده بسوى خدا باجازهاش و چراغى روشنى بخش
و مژده ده مؤمنان را بآنكه براى ايشانست از خدا بخششى بزرگ
و اطاعت مكن كافران و منافقانرا و واگذار آزارشان را و واگذار كارت را بخدا و كافى است خدا كه كار گذار باشد.
تفسير
ذكر كثير ظاهرا معناى عرفى دارد كه بر حسب احوال و از منه و اشخاص متفاوت ميشود و شامل است انواع ذكر را از قبيل قلبى و لسانى و اقسام آنرا از قبيل تقديس و تحميد و تهليل و تمجيد و تسبيح در اوّل روز و آخرش كه افضل از ساير اوقات است براى آنكه مشهود است و ذكر و شكر خدا در بدو ورود در كار و ختم آن مناسب است و ملائكه روز و شب در اوّل آندو حاضرند و از ائمه اطهار ذكر كثير بتسبيحات اربعه سى مرتبه و تسبيح حضرت زهرا و مقدار نامحدود از ذكر تفسير شده و مراد از تسبيح تنزيه ذات احديّت است از آنچه لايق او نيست لذا بعضى آنرا
جلد 4 صفحه 329
بنماز صبح و شام تفسير نمودهاند كه مشتمل بر تسبيح و تنزيه و تقديس است و اخبار و اقوال در باب ذكر كثير بسيار است و خداوند آنذات اقدسى است كه رحمت ميفرستد بتوسط ملائكه و كاركنان دستگاه خود بر شما پى در پى تا تكميل نمايد استعداد شما را براى معارف و بيرون آورد شما را از ظلمات جهل و نادانى و حيرت و سر گردانى و وارد نمايد در فضاى روشن علم و دانش و تحقّق بحقائق روحانى و او باهل ايمان مهربان بوده و هست و اگر قصور يا تقصيرى در اين سير از ظلمات بعالم نور براى آنها روى دهد خودش كمك ميكند بهدايت و مغفرت و ملائكهاش باستغفار و طلب رحمت براى آنها در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه كسيكه صلوات بفرستد بر محمد و آل محمد ده مرتبه صلوات ميفرستند خدا و ملائكه بر او صد مرتبه و كسيكه صلوات بفرستد بر محمد و آل محمد صد مرتبه صلوات ميفرستند خدا و ملائكه بر او هزار مرتبه آيا نميشنوى قول خداوند را هُوَ الَّذِي يُصَلِّي عَلَيْكُمْ وَ مَلائِكَتُهُ تا آخر آيه و در مجمع از پيغمبر (ص) نقل نموده كه فرمود رحمت فرستادند ملائكه بر من و على هفت سال چون نبود در آنوقت كسيكه مشمول رحمت شود غير از من و او و بعضى درود و رحمت الهى را به بيان معارف و احكام و صلوات ملائكه را باستغفار و خروج از ظلمات بنور را بخروج از كفر و معاصى و دخول در ايمان و طاعت تفسير فرمودهاند و رحمت خدا بر مؤمنين را باستعمال ملائكه را در تهيّه صلاح آنها دانستهاند در هر حال تحيّت و تعارف اهل ايمان با يكديگر روز كه ملاقات نمايند ثواب خدا را كه بهشت جاويد است سلام است كه دلالت بر سلامتى و آسايش دائمى دارد يا تهنيت و مباركباد و خير مقدم ايشان از طرف خدا بتوسط ملائكه آنست و آماده نموده خدا براى آنها اجر و پاداش خوب پسنديدهئى كه فوق آن تصوّر نمىشود از حور و قصور و انهار و اشجار و اثمار كه در بهشت برين است و بزرگترين الطاف الهى بر بندگان آنستكه پيغمبر خاتم را فرستاده تا شاهد و ناظر بر عقائد و اعمال آنها باشد و صحيح و فاسد و بد و خوب را بآنها بشناساند و گواهى دهد بر آنان در محضر عدل الهى و بشارت دهد ايشانرا بثواب آخرت و بترساند از عذاب آن و دعوت فرمايد آنانرا بتوحيد و عدل و نبوّت و امامت و ساير معارف حقه بدستور الهى و چراغ نور افكنى باشد براى آنها كه تمام حقائق را بر
جلد 4 صفحه 330
ايشان روشن كند و تمام شكوك و شبهات را از آنها دفع فرمايد و راه هدايت و نجات و نيل بدرجات عاليات را بايشان ارائه دهد و فضل و مزيّت اهل ايمان بخود و ذرّيه طاهرهاش را بر تمام امم در اجر بر اعمال آنان نزد خدا بآنها اعلام فرمايد و بايشان به اين معنى بشارت دهد يا بتفضّل الهى بر آنها زائد از ميزان استحقاقشان در اجر اعمال يا بفضيلت زائده ايشان بر امم از جانب خدا در هر جهت و از هر باب يا بتفضّلات بينهايت الهى كه بخودى خود بزرگ است در باره ايشان و بدلخواه و توقّعات اهل كفر و نفاق عمل نفرمايد چنانچه در اوّل سوره گذشت و اعتنا نكند بآزار و اذيّت لسانى و عملى آنها يا آزار و اذيّت نكند آنانرا و بقتل نرساندشان و توكّل كند بخدا در دفع شرّ آنها چون همه در قبضه تصرّف اويند و كافى است خدا كه كار گذار متوكّلين بخود باشد در تمام امور و احوال و لذا بعضى گفتهاند اين آيه منسوخ است بآيه قتال و قمّى ره فرموده پنج سال قبل از هجرت از مكّه نازل شده و اين دليل بر خلاف تأليف است و اللّه اعلم.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ لا تُطِعِ الكافِرِينَ وَ المُنافِقِينَ وَ دَع أَذاهُم وَ تَوَكَّل عَلَي اللّهِ وَ كَفي بِاللّهِ وَكِيلاً (48)
و اطاعت كفار و منافقين را نكن و فرو گذار اذيتهاي آنها را و توكل كن بر خداوند و كفايت ميكند بخداوند که وكيل و عهده دار انجام مقاصد تو باشد.
وَ لا تُطِعِ الكافِرِينَ وَ المُنافِقِينَ در اول سوره بيان كرديم که اسلام و اينکه دين مقدس دو دسته دشمن دارد. دشمن خارجي كفار و مشركين و دشمن داخلي منافقين ظاهر مسلمان و باطن كافر و مثل دزد خارجي و دزد داخلي و ضرر دزد داخلي هزار برابر دزد خارجيست و آنچه ضرر به اسلام و مسلمين و ائمه طاهرين از صدر اسلام الي زماننا هذا وارد شده از همين دشمنهاي داخلي بوده و اينکه دو دسته توقعات بسياري از پيغمبر داشتند که در مقاصد آنها موافقت كند خداوند براي رفع طمع آنها ميفرمايد وَ لا تُطِعِ الكافِرِينَ وَ المُنافِقِينَ.
وَ دَع أَذاهُم چه اذيتهاي ظاهري از كفار و مشركين و چه داخلي از منافقين بايد تحمل كرد و صبر نمود و در انجام مقاصد ديني كوتاهي نكرد.
وَ تَوَكَّل عَلَي اللّهِ مقام توكل مقام بلنديست از مراتب توحيد افعاليست که خداوند بقدرة كامله خود دفع دشمنان ميكند و تو را ياري و ظفر ميدهد و علم اسلام را بلند ميفرمايد
جلد 14 - صفحه 515
بايد انسان چشم از اسباب ظاهريه بردارد و نظر به مسبب الاسباب بيندازد.
وَ كَفي بِاللّهِ وَكِيلًا هيچ امري تا مشيت الهيه تعلق نگيرد واقع نميشود و لو جن و انس در مقام بر آيند و اگر مشيت تعلق گرفت جن و انس نميتوانند جلوگيري كنند: «ما شاء اللّه کان و ما لم يشأ لم يكن».
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 48)- بعد از آن به دستور دوم و سوم پرداخته، میگوید: «و از کافران و منافقان اطاعت مکن» (وَ لا تُطِعِ الْکافِرِینَ وَ الْمُنافِقِینَ).
بدون شک رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله هرگز اطاعتی از کافران و منافقان نداشت، اما اهمیت موضوع به قدری است که به عنوان تأکید برای شخص پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و هشدار و سر مشقی برای دیگران، روی این موضوع مخصوصا تکیه میکند، چه این که از خطرات مهمی که بر سر راه رهبران راستین قرار دارد به سازش و تسلیم کشیده شدن در اثناء مسیر است.
سپس در چهارمین و پنجمین دستور چنین میگوید: «اعتنایی به آزارهای آنها مکن، بر خدا توکل نما و همین بس که خدا حامی و مدافع توست» (وَ دَعْ أَذاهُمْ وَ تَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ وَ کَفی بِاللَّهِ وَکِیلًا).
این قسمت از آیه نشان میدهد که آنها برای تسلیم ساختن پیامبر صلّی اللّه علیه و آله او را سخت در فشار قرار داده بودند، و انواع آزارها چه از طریق زخم زبان و بدگویی و جسارت، و چه از طریق آزار بدنی، و چه محاصره اقتصادی نسبت به او و یارانش روا میداشتند.
تاریخ میگوید پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و مؤمنان نخستین همچون کوه در مقابل انواع آزارها ایستادگی به خرج دادند و هرگز ننگ تسلیم و شکست را نپذیرفتند، و سر انجام در اهداف خود پیروز شدند.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی ، ج8، ص: 370
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم