سید محمدعلی قاضی طباطبائی: تفاوت بین نسخهها
جز (صفحهای جدید حاوی ' {{بخشی از یک کتاب}} '''منبع:''' تلخيص از كتاب گلشن ابرار، جلد 2، صفحه 642 '''نویسنده:''' ...' ایجاد کرد) |
(اضافه کردن رده) |
||
سطر ۱۸۲: | سطر ۱۸۲: | ||
==پانویس == | ==پانویس == | ||
<references /> | <references /> | ||
+ | [[رده:علمای قرن چهاردهم]] |
نسخهٔ ۸ اوت ۲۰۱۲، ساعت ۰۶:۱۹
منبع: تلخيص از كتاب گلشن ابرار، جلد 2، صفحه 642
نویسنده: محمد ابراهيمنژاد
شهید سید محمدعلی قاضی طباطبایی
ولادت
چند ساعتی از طلوع آفتاب یكشنبه ششم جمادی الاول سال 1331 ق. نگذشته بود كه خورشیدی دیگر از افق تبریز طلوع كرد. پسری كه با تولد خویش صفای خانه را دوچندان ساخت و با گشودن چشمان كوچك و معصوم خود، سرور و شادی را به ارمغان آورد. بعد از گذشت چند روز، پدر و مادر باایمان نوزاد نام نیكو و زیبای «محمدعلی»[۱] را برای تازه تولد یافته انتخاب نمودند. پدر بزرگوار سید محمدعلی، حاج سید باقر[۲] مشهور به «میرزا باقر» یكی از ستارگان درخشان و عالمان بزرگ، از سادات اصیل و مشهور به علم و تقوا و جهاد خطه عالم پرور آذربایجان بود.
جلوههای زیبا
دوران كودكی سید محمدعلی در دامن پرمهر و محبت پدر و مادری سپری میشد كه خود از تربیتیافتگان سعادتمند مكتب اسلام بودند. چیزی كه در آن روزگار فكر پدر سید محمدعلی را به خود مشغول كرده بود مسئله بس مهم و خطیر تعلیم و تربیت فرزندان در خارج از منزل بود.
لذا بعد از مدتها و تفكر و بررسی و مشورتهای لازم به این نتیجه رسید كه تعلیم و تربیت سید محمدعلی را به میرزا محمدحسین و برادر ارجمند خود حاج میرزا اسدالله قاضی كه هر دو از عالمان وارسته و مربیان دلسوز و آگاه و نمونههای چشمگیر اخلاق اسلامی بودند بسپارد. به دنبال این تصمیم سید محمدعلی با شوق و اشتیاق وصفناپذیر، در جلسه درس این بزرگواران حاضر شد و از شمع وجودشان استفادهها برد.
نخستین گام
بعد از تسلط رضاخان بر مقدرات كشور ایران و گستردن بساط ظلم و ستم و اسلام ستیزی كه میرفت تمام مقدسات را از بین ببرد، بار دیگر حماسهسازان همیشه بیدار به رهبری روحانیت آگاه، در سراسر مملكت عَلَم مخالفت برافراشتند و در مقابل اعمال خلاف شرع و ضدانسانی حكومت شوریدند. این بار هم مثل گذشته تبریز قهرمان پرچم نهضت اسلامی را بر دوش گرفت و هماهنگ با سایر شهرها خروشید و موج اعتراض به راه انداخت.
در آن هنگام كه سید محمدعلی نوجوانی 16 ساله بود با چشمان تیزبین خود برخوردهای سیاسی و شیوههای هدایت مردم را از جانب پدر كه دوشادوش بزرگ عالمان شهر به عهده داشتند دنبال میكرد و راه و رسم مبارزه میآموخت. در سال 1347 ق. به دنبال قیام مردم تبریز به دستور حكومت دست نشانده و تحمیلی رضاخان پهلوی سید محمدعلی به همراه پدر گرامیش راهی تبعیدگاه شد و به مدت دو ماه ناگزیر به اقامت اجباری در تهران گردید و از آن جا بار دیگر به مشهد مقدس تبعید شد و یك سال در آن دیار پاك، دوران تبعید خود را گذراند. دژخیمان پهلوی به این مقدار هم رضایت ندادند و در غیاب آقا میرزا محمدباقر دستور دادند كه خانهاش را در تبریز خراب نموده و جزو خیابان سازند بدون این كه ضرر و زیان وی را جبران نمایند.[۳] و این اولین تجربه مبارزاتی سید محمدعلی بود كه در آن برای نخستین بار سوزش زخم بیداد حكومت پهلوی را بر قلب خود احساس كرد.
پیوند با آفتاب
سید محمدعلی قاضی از همان دوران جوانی، به ماهیت ضدمذهبی رژیم جبار و خونخوار پهلوی پی برد. او كه خود در 16 سالگی طعم تلخ تیر زهرآلود نظام ستم شاهی را چشیده بود، از دیدن آن همه ظلم و ستم كه همچون صاعقه بر سر مردم فرود میآمد، رنج فراوان میكشید و در تب و تاب شدیدی میسوخت و میساخت. این بود كه تصمیم قاطع بر مبارزه علیه استبداد گرفت و در این راه كمر همت بربست.
در آن روزگاران اختناق كه تاریكی ظلم و ستم سراسر ایران زمین را فراگرفته بود، تنها خورشید حوزه علمیه قم بود كه با تابش نور امید، دلهای پرسوز سلحشوران را به روز روشن نوید میداد و آنان را در برافروختن مشعل آزادی و برافراشتن پرچم اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و آله هدایت میكرد. طلبه جوان، سید محمدعلی قاضی در پی همچو خورشیدی میگشت تا در روشنایی آن با گامهای پرصلابت به جهاد خود سرعت بیشتری بخشد.
دیری نپایید كه آرزوی وی جامه عمل پوشید و چشم پر انتظارش به جمال عالمتاب، ابرمرد تاریخ، حضرت امام خمینی روشن گشت. حضرت امام خمینی در آن موقع از برجستهترین اساتید حوزه علمیه قم بود و در رشته فلسفه دو كتاب مهم «شرح منظومه» و «اسفار» را تدریس میكرد. تبحر علمی و روش جالب تدریس و همچنین خصوصیات ارزشمند اخلاقی و منشهای والای روحی امام، باعث شده بود كه حوزه تدریس ایشان پرجمعیتترین درس حوزه باشد.
سید محمدعلی طباطبائی با شور و شوق وصفناپذیری در این دو درس امام شركت جست و از همان زمان رابطه نزدیك و پیوند عمیقی بین او و رهبر كبیر انقلاب برقرار شد. وی ضمن استفادههای علمی، با بهره جویی از افكار بلند استادش به تلاش و كوشش جهت دست یابی به آرمانهای مقدس انقلاب اسلامی پرداخت. اقامت ایشان در شهر مقدس قم كه از سال 1359 ق. شروع شده بود به مدت ده سال به طول انجامید وی در این مدت علاوه از درسهای حضرت امام از محضر ایات عظام: سید محمد حجت كوهكمری، سید صدرالدین صدر، سید محمدرضا گلپایگانی و دیگر اساتید زبردست بهرههای شایانی برد.
مرید و مراد
سید محمدعلی قاضی در سال 1369 ق. تصمیم بر هجرتی دیگر گرفت و این بار راه نجف را در پیش گرفت. وی قبل از عزیمت به عراق، از وضع درس حوزههای علمیه آن سامان اطلاعات كافی بدست آورد و برنامه دقیق و منظمی جهت هر چه بیشتر استفاده نمودن از فرصتهای گرانبها تنظیم نمود. به همین خاطر یكی دو روز از ورودش به سرزمین ولایت و امامت نگذشته بود كه با جدیت تمام در حوزههای درسی بزرگمردان علم و فقاهت همچون آیت الله العظمی سید محسن حكیم و آیت الله العظمی سید ابوالقاسم خویی و آیت الله العظمی حاج شیخ عبدالحسین رشتی و آیت الله العظمی شیخ محمدحسین كاشف الغطا و... شركت جست و مشغول كسب علم و دانش و تحصیل در فنون مختلف فقه و اصول و فلسفه شد.
شهید قاضی در میان اساتید نجف برای آیت الله العظمی حاج شیخ محمدحسین كاشف الغطاء احترام فوقالعادهای قایل بود و بیشتر با آن مجاهد نستوه انس و الفت داشت و در واقع شیفته و مرید اخلاق والا و تبحر عمیق علمی و افكار بلند سیاسی، اجتماعی كاشف الغطاء گشته بود.
غم فراق
اقامت در نجف و استفادههای علمی و معنوی از حوزه علمیه را میتوان از بهترین و شادابترین روزگاران عمر آیت الله قاضی طباطبائی به حساب آورد. چرا كه در آن ایام بهاران، با شور و شوق به تحكیم مبانی فكری خود پرداخت و به درجات عالی فقاهت و اجتهاد رسید و از مراجع بزرگی مثل آیت الله العظمی حكیم و آیت الله العظمی كاشف الغطاء و دیگران به اخذ اجازه اجتهاد نایل آمد.[۴]
ولی افسوس كه آن ایام خوش و خرم دیر پا نبود و زود به پایان آمد. ایشان بعد از سه سال رحل اقامت در نجف، اواخر سال 1372 ق. (1331 ش) بنا به علل ناگواری ناگزیر شد حرم جد بزرگوارش را ترك نموده به تبریز مراجعت نماید. به همین خاطر غم فراق حرم مولی و فضای روح بخش حوزه نجف به دلش چنگ انداخت.
آیت الله سید محمدعلی قاضی طباطبائی در سن 42 سالگی با كولهباری از علم و دانش و معرفت، حوزه نجف را پشت سر گذاشت و به سوی زادگاه خود شهر مجاهدپرور تبریز رهسپار شد تا به وظایف بس سنگین خود، در جهت اشاعه فرهنگی غنی و پویای آیین حیات بخش اسلام بپردازد. همان خدمات ارزندهای كه نتایج سودمندش در انقلاب شكوهمند اسلامی نمایان گشت، آن طور كه استاد بزرگوارش مجاهد نستوه آیت الله العظمی كاشف الغطاء پیش بینی كرده بود. ایشان در یكی از نامههای خود، خطاب به آیت الله قاضی چنین مینویسد: «ای سید بزرگوار و ای دانشمند والامقام... ما از حالا میبینیم كه مردم آذربایجان عموما و اهالی تبریز خصوصا از راهنمائیها و ارشادات شما بهرهمند میشوند و چه زود است تأثیر خدمات ارزنده شما در نصرت حق و از بین بردن باطل محسوس و ملموس باشد و در یاری و كمك از حق چه بهتر و مقدمتر از شما است؟
پدر روحی شما ـ محمدحسین[۵]
سال 1342 شمسی در تاریخ ایران زمین سالی است به یادماندنی و خاطرهانگیز، سالی كه بزرگ رهبر مستضعفان جهان با خروش بیامان خود چنان موج بنیان كنی به راه انداخت كه میرفت برای همیشه نظام ستم شاهی را به زبالهدان تاریخ بسپارد. این بار امام بزرگوار عروسكهای خیمه شببازی و همچنین كاسهلیسان حكومت پهلوی را به هیچ انگاشته همچون عقاب تیز پرواز، ام الفساد جهانی را در نوك حمله خود قرار داد و با هجوم برق آسا، پنجههای پولادین و دشمن شكار خویش را بر سر آمریكا فرود آورد.
و به دنبال آن یاران باوفای آن امام آزادگان، به تبعیت از وی در سراسر كشور قد علم كردند و پرچم جهاد و مبارزه برافراشتند. در این مبارزه بیامان، مجاهد نستوه آیت الله قاضی طباطبائی سهم بسزائی دربرانگیختن احساسات پاك مردم داشتند. وی با سخنرانیهای آتشین و پخش اعلامیههای ضدرژیم، مردم قهرمان تبریز را به صحنه پیكار آورد و با این عمل شجاعانه خود، شعله بر خرمن دشمن انداخت و حال زارشان را پریشانتر ساخت. چرا كه طاغوتیان به خوبی میدانستند، قیام آذربایجان یعنی به حركت درآمدن كل ایران، و این همان كابوسی بود كه دژخیمان همواره از آن وحشت داشتند.
در پی جوش و خروش امت مسلمان، مركزنشینان سازمان ضدامنیت با هماهنگی «علی دهقان» استاندار وقت آذربایجان، و «حسن مهرداد» رئیس ساواك تبریز، علامه سید محمدعلی قاضی را دستگیر و به پادگان زرهی تهران بردند و بعد از آن به سیاهچال مخوف قزل قلعه تحویل دادند كه دو ماه و نیم ماندگار شدند و بعد از آزادی از زندان هم كسی حق رفت و آمد و تماس با ایشان را نداشت و همواره زیر نظر و مراقبت شدید مأموران ساواك بود. و در تهران به عنوان تبعیدی زندگی میكرد.
بافت كرمان
آیت الله قاضی به خاطر مبارزات بیامانش، سالهائی از عمر پربركت خود را در زندانها و تبعیدگاهها سپری كرد كه یكی از محلهای تبعید وی بافت كرمان بود. روز سیام آذر ماه 1347 ش. مصادف بود با یوم الله عید سعید فطر در شهر تبریز نماز پرصلابت عید فطر در جو معنوی به امامت عالم ربانی حضرت آیت الله سید محمدعلی قاضی طباطبائی برگزار شد. ایشان كه هیچ فرصتی را از دست نمیداد، از این اجتماع باشكوه نهایت استفاده را كرد و بر علیه سردمداران رژیم سخنرانی كردند و ضمن گفتار آتشین نقاب از چهره كریه رژیم پهلوی برگرفت و روابط خفتبار دولت با رژیم غاصب و نامشروع صهیونیستی را محكوم كرد، غروب همان روز برای ادای نماز مغرب و نماز عشاء به مسجد شعبان تشریف آوردند و بعد از نماز و پاسخ به ابراز احساسات مردم از مسجد خارج شد. هنوز چند قدمی از در مسجد دور نشده بود كه مزدوران وطنفروش وی را احاطه كردند و با اجبار سوار ماشین كردند. و سپس او را به بافت كرمان تبعید نمودند.[۶]
بعد از اسكان در بافت كرمان، هر روز یك مأمور ساواك جهت حضور و غیاب تبعیدی به محل سكونت او سر میكشید. اتاقی كه آیت الله قاضی در آن، روزهای تنهایی میگذراند، یك اتاق كوچك و محقری بود كه از سطح حیاط دو پله پایینتر بود. مأمور ساواك طبق تعلیماتی كه از طرف سازمان به او داده شده بود، با گستاخی و تبختر رفتار میكرد و برای این كه زور و حاكمیت دستگاه را به رخ تبعیدی كشیده باشد، بجای وارد شدن از در اتاق، با كفش از پنجره میپرید وسط اتاق، و با حالت غرور و خودخواهی و صدای خشن و ناهنجار دستور میداد زود باش امضاء كن... چند روز بدین منوال گذشت و آیت الله قاضی چند بار به ایشان تذكر داد كه ادب را رعایت كند ولی آن بیادب گوشش بدهكار نبود و دست از كار بیشرمانه خود برنمیداشت.
روزی هنگامی كه مزدور خود فروخته با همان رفتار پست همیشگی به وسط اتاق پرید، سید دلاور بلافاصله كتاب سنگین و ضخیم «المنجد» را برداشت و محكم بر پس گردن مأمور كوبید و فریاد زد: بیادب! مگر نگفتم مؤدب باش... مأمور مغرور و خودباخته، با زبونی و ترس از اتاق بیرون رفت و آیت الله قاضی با این عمل شجاعانه خود بار دیگر ثابت کرد كه سر نیزه در مقابل نیروی پرتوان ایمان و استقامت محكوم به شكست است. بعد از بافت كرمان ایشان را به زنجان تبعید كردند و بعد از اتمام آن در تاریخ 6/9/1348 به تبریز مراجعت كرد.[۷]
در راه اتحاد
آیت الله قاضی یكی از عالمان روشن بین و ژرفنگری بود كه همیشه بر وحدت اسلامی تأكید داشت و در فرصتهای مناسب با رفتار مدبرانه در جهت تحقق بخشیدن هر چه بیشتر وحدت بین مسلمانان جهان میكوشید. او میگوید: «یاد دارم در زمانی كه از سوریه برگشته وارد عراق شدم و غروب نزدیك بود، توقف كردیم كه نماز مغرب ادا كنیم و حركت نماییم، وضو گرفته در صحن خانه وسیعی حصیر اندخته خواستم مشغول نماز باشم. دیدم عدهای از جوانان اهل تسنن آمدند و در چند قدمی ایستادند، فهمیدم كه میخواهند بدانند كه چطور سجده خواهم كرد! من هم در موقع سجده پیشانی را بر بالای حصیر گذاشتم و سایر رفقا نیز اغلب از من تبعیت كردند، بعد از فراغت از نماز چند نفر از آن ها جلوه آمده از حقیقت سجده بر تربت كربلا كه بعضی از همراهان نماز گذاشته بودند، سئوال كردند، واقع امر را به آن ها بیان كردم، بسیار قانع شده و امتنان بجا آوردند و اظهار نمودند كه به ما جور دیگر تلقین كردهاند».[۸]
در سنگر جمعه و جماعت
یكی از دستاوردهای مهم انقلاب اسلامی احیای سنت آیین عبادی، سیاسی نماز جمعه و اقامه آن میباشد بعد از پیروزی انقلاب به دستور حضرت امام در تهران و چند شهر بزرگ مراسم پربار نماز جمعه برپا گردید در مرداد ماه 58 طی حكمی از سوی رهبر كبیر انقلاب، حضرت آیت الله قاضی به عنوان نماینده تامالاختیار و امام جمعه تبریز منصوب گردید و همه هفته با حضور در مراسم باشكوه نماز جمعه به ایراد خطبه و ارشاد و راهنمائی مردم پرداخت.
اولین شهید محراب
در مسلخ عشق جز نكو را نكشند × رو به صفتان زشتخو را نكشند
گر عاشق صادقی ز كشتن مهراس × مردار بود هر آن كه او را نكشند.
هنوز شش ماه از طلیعه انقلاب شكوهمند اسلامی نگذشته بود كه ستاره درخشانی از آسمان پرفروغ علم و فقاهت غروب كرد. این بار دست پلید استكبار جهانی از آستین كثیف، گروهك منحرف فرقان بیرون زد و ناجوانمردانه استاد بزرگ حوزه و دانشگاه آیت الله مطهری را به شهادت رساند... وقتی خبر شهادت مظلومانه استاد مطهری، به گوش آیت الله قاضی رسید بسیار متأثر شد و همواره به اطرافیان خود میگفت: كاش بنده هم مثل استاد مطهری، روزی به شهادت برسم.[۹] چند روز بعد دعایش مستجاب شد!
سرانجام بعد از عمری مجاهدت و تعلیم و تربیت و نویسندگی، به تاریخ 11 آبان ماه 1358 در حالی كه روز عید قربان[۱۰] نماز عید خوانده بود به هنگام شب بعد از نماز مغرب و عشاء در مسجد شعبان خود قربانی دین خدا گشت بار دیگر گروه فرقان با این جنایت هولناك دل امت و امام را جریحهدار ساخت.
در نمازم خم ابروی توبا یاد آمد × حالتی رفت كه محراب به فریاد آمد.
«حافظ شیرازی»
فردای آن روز مردم مصیب زده آذربایجان در حالی كه سیل اشكشان جاری بود و قلبشان را غم و اندوه فراگرفته بود، پیكر پاك آن شهید را تشییع كردند و در آرامگاه خانوادگی واقع در مسجد مقبره به خاك سپردند.
رهآورد فكری
شهید محراب آیت الله قاضی از جمله قلم بدستان پركاری بود كه در طول عمرشان با تلاش گسترده و نیتی خالصانه توانست تحقیقات ارزندهای را با بیانی رسا و قلمی شیوا و نثری استوار به جهان وسیع فرهنگ اسلامی عرضه بدارد.
كار تحقیقاتی و نویسندگی آن بزرگوار از دو جهت حائز اهمیت است، یكی نوشتن كتابهای مستقل در رشتههای مختلف كه مورد نیاز بود و تألیفی صورت نگرفته بود و دیگری با تعلیقه و تصحیح و مقدمهنویسی بر آثار گرانقدر دیگر دانشمندان و چاپ مجدد آن ها، افكار بلند و ارزشمند آنان را احیا كرد. رهآورد فكری شهید قاضی كه به صورت نوشته به یادگار مانده است عبارتند از:
- 1. الاجتهاد والتقلید (عربی ـ خطی)؛
- 2. الفوائد (فقهی ـ تاریخی)؛
- 3. خاندان عبدالوهاب (فارسی ـ خطی)؛
- 4. كتاب فی علم الكلام (عربی ـ خطی)؛
- 5. فصل الخطاب فی تحقیق اهل الكتاب (عربی ـ خطی)؛
- 6. السعادت فی الاهتمام علی الزیارت (عربی ـ خطی)؛
- 7. اجوبه الشبهات الواهیه (فارسی ـ خطی)؛
- 8. رسالت فی اثبات وجود الامام علیه السلام فی كل زمان (عربی ـ خطی)؛
- 9. سفرنامه بافت (بافت كرمان)، (فارسی ـ خطی)؛
- 10. المباحث الاصولیه (عربی ـ خطی)؛
- 11. حاشیه بر كتاب رسائل شیخ انصاری؛
- 12. حاشیه بر كتاب مكاسب شیخ انصاری؛
- 13. حاشیه بر كفایه الاصول آخوند خراسانی؛
- 14. تقریرات اصول آیت الله حجت كوهكمری؛
- 15. تاریخ قضا در اسلام؛
- 16. صدقات امیرالمؤمنین و صدیقه طاهره علیهماالسلام؛
- 17. حدیقه الصالحین؛
- 18. رساله در دلالت آیه تطهیر بر اهل بیت علیهم السلام؛
- 19. رساله در اوقات نماز؛
- 20. رساله در مباهله؛
- 21. رساله فی مسأله الترتّب؛
- 22. رساله در نماز جمعه؛
- 23. تعلیقات بر كتاب الفردوس الاعلی تألیف علامه شیخ محمدحسین كاشف الغطاء (عربی ـ چاپی)؛
- 24. تحقیق درباره روز اربعین حضرت سیدالشهداء علیه السلام (فارسی ـ چاپی)؛
- 25. تعلیقات بر كتاب انوار نعمانیه (عربی ـ چاپی)؛
- 26. مقدمه و تعلیقه بر تفسیر جوامع الجامع طبرسی (عربی ـ چاپی)؛
- 27. تعلیقات بر کتاب اسلام صراط مستقیم (فارسی ـ چاپی)؛
- 28. تعلیقات بر كتاب كنز العرفان (عربی ـ خطی)؛
- 29. مقدمه بر كتاب صحائف الابرار كاشف الغطاء (عربی ـ چاپی)؛
- 30. آثار تاریخی آیت الله العظمی حكیم (فارسی ـ چاپی)؛
- 31. مقدمه بر تنقیح الاصولآقا رضا متوفی 1337 شمسی؛
- 32. مقدمه بر كتاب مرآت الصلوه؛
- 33. پیشگفتار بر علم امام علامه طباطبائی؛
- 34. مقدمه بر كتاب معجزه و شرایط آن؛
- 35. مقدمه بر كتاب جنه المأوی (عربی ـ چاپی)؛
- 36. پاورقی بر تعلیقات بر كتاب اللوامع الالهیه فی المباحث الكلامیه (عربی ـ چاپی)؛
- 37. مقدمه بر انیس الموحدین نراقی (فارسی ـ چاپی)؛
- 38. تحقیق در ارث زن از دارائی شوهر (فارسی ـ چاپی)؛
- 39. علم امام علیه السلام (فارسی ـ چاپی)؛
- 40. مقدمه بر العقائد والوثنیّه فی الدیانه النصرانیه (عربی ـ چاپی)؛
- 41. ترجمه مسائل قندهاریه (از عربی به فارسی)؛
- 42. مقدمه بر تاریخ ابن ابی الثلج بلخی (عربی ـ خطی)؛
- 43. مقالات متعدد چاپ شده در مجلات عربی چاپ صیدا.(لبنان)[۱۱]
ایشان علاوه بر آثار فكری، آثار اجتماعی و عمرانی بسیاری هم از خود به یادگار گذاشتهاند.
پانویس
- ↑ نسبت ایشان با 33 واسطه به حسن مثنی فرزند بزرگوار امام حسن مجتبی علیهالسلام میرسد.
- ↑ بزرگ خاندان طباطبائی، در سال 1285 ق. در تبریز متولد شد. وی علوم عربی را در زادگاه خود به پایان رساند، سپس برای ادامه تحصیل راهی نجف شد و طی 5 سال اقامت در آن جا، از محضر اساتید بزرگ، رشتی، فاضل شربیانی، مامقانی و... استفاده برد و در سال 1314 به تبریز مراجعت كرد و بعد از 4 سال بار دیگر به حوزه نجف مراجعه نمود و از آیات عظام: سید محمدكاظم یزدی، شیخ الشریعه اصفهانی و سید محمدباقر اصطهباناتی و حاج آقا رضا همدانی بهره برد. حاج میرزا باقر سال 1324 جهت ترویج شعائر اسلامی و نشر احكام الهی به وطن خود بازگشت و در ماه رجب 1366 ق. دارفانی را وداع گفت، پیكر آن عالم ربانی بعد از تشییع باشكوه به شهر مقدس قم انتقال داده شد و در آن دیار ابرار مدفون گردید. اعیان الشیعه، محسن امین عاملی، ج 3، ص 532.
- ↑ مختصری از زندگانی پرافتخار علامه محمدعلی قاضی، محمد عاصفی، چاپ شفق تبریز، ص 10.
- ↑ آیت الله قاضی از بیست نفر از مراجع بزرگ به اخذ درجه اجتهاد یا اجازه روایت نایل شدهاند كه خودشان اسامی آنان را در مقدمه كتاب «اللوامع الالهیه فی المباحث الكلامیه» آوردهاند.
- ↑ الفردوس الاعلی، پاورقی ص 64.
- ↑ قاضی طباطبائی، قله شجاعت و ایثار، ص 72 و 73.
- ↑ قاضی طباطبائی، قله شجاعت و ایثار، ص 75.
- ↑ تحقیق درباره اربعین ص 416، نظیر این جریان در دمشق اتفاق افتاده بود.
- ↑ روزنامه رسالت شماره 1394 ص 4.
- ↑ در كتاب قاضی طباطبائی قله شجاعت و ایثار و اشتباها عید فطر نوشته شده است كه بدین وسیله تصحیح میگردد. (مؤلف).
- ↑ قاضی طباطبائی، قله شجاعت و ایثار، ص 31ـ129.