وحید بهبهانی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(ویرایش)
 
سطر ۱: سطر ۱:
'''محمدباقر وحید بهبهانی''' (۱۲۰۵-۱۱۱۷ ق)، از علما و فقهای بزرگ [[شیعه]] در قرن ۱۲ هجری و از شاگردان [[سید صدرالدین رضوی قمی]] بود. علامه وحید بهبهانی از نام‌آورترین مشعل‌داران علم [[اصول فقه]] بوده است که به حمایت و دفاع از آن برخاست و علم اصول را احیا نمود. شکست دادن [[اخباریان]] و تربیت مجتهدان مبرّزی چون [[سید محمد مهدی بحرالعلوم|علامه بحرالعلوم]] و [[میرزای قمی]]، سبب شد که وحید بهبهانی را «استاد الکل فی الکل» خوانند.  
+
'''«محمدباقر وحید بهبهانی»''' (۱۲۰۵-۱۱۱۷ ق)، فقیه و اصولی بزرگ [[شیعه]] در قرن ۱۲ هجری و از شاگردان [[سید صدرالدین رضوی قمی]] بود. علامه وحید بهبهانی از نام‌آورترین علمای علم [[اصول فقه]] بوده است که به حمایت و دفاع از آن برخاست و علم اصول را احیا نمود. شکست‌دادن [[اخباریان]] و تربیت مجتهدان مبرّزی چون [[سید محمد مهدی بحرالعلوم|علامه بحرالعلوم]] و [[میرزای قمی]]، سبب شد که وحید بهبهانی را «استاد الکلّ فی الکل» خوانند.  
  
 
{{شناسنامه عالم
 
{{شناسنامه عالم
سطر ۲۴: سطر ۲۴:
  
 
* [[سید محمد مهدی بحرالعلوم|سید محمدمهدی بحرالعلوم]]،  
 
* [[سید محمد مهدی بحرالعلوم|سید محمدمهدی بحرالعلوم]]،  
* [[سید علی طباطبایی]] صاحب [[ریاض المسائل (کتاب)|ریاض]]،  
+
* [[سید علی طباطبایی]] صاحب [[ریاض المسائل (کتاب)|ریاض المسائل]]،  
* [[شیخ جعفر کاشف الغطاء]]،
+
* [[شیخ جعفر کاشف الغطاء]]، صاحب [[كشف الغطاء عن مبهمات شريعة الغراء (کتاب)|کشف الغطاء]]
 
* [[سید محمد باقر شفتی|سید محمدباقر شفتی]] معروف به حجت الاسلام،  
 
* [[سید محمد باقر شفتی|سید محمدباقر شفتی]] معروف به حجت الاسلام،  
 
* [[سید محمدجواد عاملی|سید جواد عاملی]] صاحب [[مفتاح الکرامه (کتاب)|مفتاح الکرامه]]،  
 
* [[سید محمدجواد عاملی|سید جواد عاملی]] صاحب [[مفتاح الکرامه (کتاب)|مفتاح الکرامه]]،  
 
* [[ملا محمدمهدی نراقی]]،
 
* [[ملا محمدمهدی نراقی]]،
* [[میرزای قمی]]
+
* [[میرزای قمی]]،
 
* [[شیخ اسدالله کاظمینی]]،
 
* [[شیخ اسدالله کاظمینی]]،
 
* [[سید محسن اعرجی]]،  
 
* [[سید محسن اعرجی]]،  
سطر ۴۴: سطر ۴۴:
 
#الاجتهاد و الاخبار
 
#الاجتهاد و الاخبار
 
#اصالة البرائه
 
#اصالة البرائه
#اصالة الصحه فی المعاملات و عدمها
+
#اصالة الصحة فی المعاملات و عدمها
 
#الاستصحاب
 
#الاستصحاب
 
#اصول الاسلام والایمان
 
#اصول الاسلام والایمان
سطر ۵۰: سطر ۵۰:
 
#التعلیقة البهبهانیه
 
#التعلیقة البهبهانیه
 
#التقیه
 
#التقیه
#حاشیه ارشاد [[علامه حلی|علامه]]  
+
#حاشیه [[ارشاد الاذهان الی احکام الایمان (کتاب)|ارشاد الاذهان]] [[علامه حلی]]  
#حاشیه [[تهذیب الوصول الی علم الاصول (کتاب)|تهذیب]] علامه
+
#حاشیه [[تهذیب الوصول الی علم الاصول (کتاب)|تهذیب]] علامه حلی
 
#حاشیه ارشاد اردبیلی
 
#حاشیه ارشاد اردبیلی
 
#حاشیه [[مسالک الافهام فی شرح شرایع الاسلام (کتاب)|مسالک الافهام]]
 
#حاشیه [[مسالک الافهام فی شرح شرایع الاسلام (کتاب)|مسالک الافهام]]
 
#حاشیه [[معالم الدین و ملاذ المجتهدین (کتاب)|معالم]]
 
#حاشیه [[معالم الدین و ملاذ المجتهدین (کتاب)|معالم]]
#شرح مفاتیح الکلام
+
#شرح مفاتیح الکلام.
  
==ترویج علم اصول==
+
==مكتب فقهی وحيد بهبهانى==
  
علامه وحید بهبهانی، ملقب به «استاد الکل فی الکل» از بزرگان علمای اصولی با تألیف کتاب «الاجتهاد و الاخبار» موفق شد مشرب اصولی را که دو قرن به حال انفعال بود، جان تازه ای ببخشد و علَم مبارزه با [[اخباریان|اخباریان]] را به حرکت درآورد. وی که اصالتاً اصفهانی بود، به جهت مبارزه علمی به بهبهان - از مراکز مهم اخباری - هجرت کرد و به بهبهانی معروف شد.
+
مکتب [[اخباریان|اخبارى]] در نیمه نخستین قرن دوازدهم هجری بر مراکز علمى [[شیعه]] چیره شد و نظر به دشمنى سختى که آن مکتب با علم [[اصول فقه]] داشت، این دانش در حوزه هاى [[فقه]] شیعه به طور کلى متروک ماند. در بررسى تاریخ فقه شیعه در میانه قرن مزبور، به نام هیچ فقیه اصولى مهمى از پیروان مکاتب فقهى [[محقق کرکی]] یا اردبیلى برخورد نمى کنیم. تنها یکى دو تن از این رده در گوشه و کنار شهرهاى دور از مراکز علمى بوده اند که معمولاً حوزه هاى تدریس کوچک و گمنامى داشته اند.
 +
 
 +
در نیمه دوم قرن مزبور، علامه وحید بهبهانی، -که داراى نبوغى خاص در استدلال و تحلیل و تفکر عقلانى بود- با تألیف کتاب «الاجتهاد و الاخبار» موفق شد مشرب اصولی را که دو قرن به حال انفعال بود، جان تازه ای ببخشد و علَم مبارزه با [[اخباریان|اخباریان]] را به حرکت درآورد و مکتب خاص خود را به جاى آن نشاند. وی که اصالتاً [[اصفهان|اصفهانی]] بود، به جهت مبارزه علمی به بهبهان - از مراکز مهم اخباری - هجرت کرد و به بهبهانی معروف شد.
  
 
لازم به ذکر است که پس از به قدرت رسیدن [[خوارج]] در [[بحرین|بحرین]]، علمای [[شیعه|شیعی]] اخباری، بحرین را ترک و به بهبهان آمدند. علی دوانی در این باره، می نویسد: «پس از استیلای خوارج بر بحرین که در طی آن حوادث تمام علمای بحرین به [[ایران|ایران]] و [[عراق]] مهاجرت کردند، عبدالله بن حاج صالح سماهیجی بحرینی که از بزرگان و علمای اخباری و دشمن سرسخت مجتهدان و علمای اصولی بود، با جمعی دیگر از علمای اخباری به بهبهان آمده و توطن اختیار می کند... شیخ عبدالله در بهبهان به ترویج مسلک اخباری پرداخته و کتابهایی در حقانیت مسلک اخباری تالیف می کند».
 
لازم به ذکر است که پس از به قدرت رسیدن [[خوارج]] در [[بحرین|بحرین]]، علمای [[شیعه|شیعی]] اخباری، بحرین را ترک و به بهبهان آمدند. علی دوانی در این باره، می نویسد: «پس از استیلای خوارج بر بحرین که در طی آن حوادث تمام علمای بحرین به [[ایران|ایران]] و [[عراق]] مهاجرت کردند، عبدالله بن حاج صالح سماهیجی بحرینی که از بزرگان و علمای اخباری و دشمن سرسخت مجتهدان و علمای اصولی بود، با جمعی دیگر از علمای اخباری به بهبهان آمده و توطن اختیار می کند... شیخ عبدالله در بهبهان به ترویج مسلک اخباری پرداخته و کتابهایی در حقانیت مسلک اخباری تالیف می کند».
سطر ۶۷: سطر ۶۹:
 
عده‌ای دیگر علت عزیمت او را این موضوع می‌‌دانند که نفوذ اخباریین در این منطقه زیاد شده بود و آقا می‌‌خواستند آن را ریشه‌کن سازند و در آن شرایط میسور نبود، به هر حال بعد از ورود به [[نجف]] اشرف و شرکت در مجلس بحث مدرسین، آن وقت متوجه شد که استاد کاملی که بتواند از او استفاده کند، وجود ندارد. از این رو خود به کربلا انتقال یافت. در کربلا نفوذ اخباری‌ها بسیار زیاد بود، به طوری که وقتی برخی از آن‌ها می‌‌خواستند کتابی را که قبلا در دست مجتهدین بوده است، به دست گیرند، دستمال بر دور کتاب پیچیده و آن را برمی‌‌داشتند، چون آن را [[نجس]] می‌‌دانستند و این وضع مجتهدین در کربلا بود، ولی پس از ورود آقا به شهر و شرکت در مجلس بحث آنان، روزی در صحن شریف ایستاد و با صدای بلند فریاد برآورد که: مردم! من حجت خدا بر شما هستم. علما و فضلا از هر طرف متوجه او شدند و به دور او اجتماع نمودند، گفتند چه می‌‌خواهی؟
 
عده‌ای دیگر علت عزیمت او را این موضوع می‌‌دانند که نفوذ اخباریین در این منطقه زیاد شده بود و آقا می‌‌خواستند آن را ریشه‌کن سازند و در آن شرایط میسور نبود، به هر حال بعد از ورود به [[نجف]] اشرف و شرکت در مجلس بحث مدرسین، آن وقت متوجه شد که استاد کاملی که بتواند از او استفاده کند، وجود ندارد. از این رو خود به کربلا انتقال یافت. در کربلا نفوذ اخباری‌ها بسیار زیاد بود، به طوری که وقتی برخی از آن‌ها می‌‌خواستند کتابی را که قبلا در دست مجتهدین بوده است، به دست گیرند، دستمال بر دور کتاب پیچیده و آن را برمی‌‌داشتند، چون آن را [[نجس]] می‌‌دانستند و این وضع مجتهدین در کربلا بود، ولی پس از ورود آقا به شهر و شرکت در مجلس بحث آنان، روزی در صحن شریف ایستاد و با صدای بلند فریاد برآورد که: مردم! من حجت خدا بر شما هستم. علما و فضلا از هر طرف متوجه او شدند و به دور او اجتماع نمودند، گفتند چه می‌‌خواهی؟
  
وحید گفت: می‌‌خواهم [[شیخ یوسف بحرانی|شیخ یوسف]] صاحب حدائق منبرش را در اختیار من بگذارد و دستور دهد تا شاگردانش پای منبر من حاضر شوند. چون این خبر به شیخ یوسف بحرانی رسید، از آنجا که وی آن روزها از مسلک اخباری عدول کرده بود ولی از ترس جهال نمی‌‌توانست [[حق]] را اظهار کند، با طیب خاطر تقاضای وحید را پذیرفت، شاید او بتواند بطلان مسلک اخباری‌گری را برای آنان ثابت گرداند. وحید سه روز به درس و بحث و گفتگو پرداخت و در نتیجه دو ثلث از شاگردان شیخ یوسف را به روش اصولی برگردانید و صاحب حدائق از این موضوع بسیار مسرور و خوشحال شد.
+
وحید گفت: می‌‌خواهم [[شیخ یوسف بحرانی]] صاحب «حدائق» منبرش را در اختیار من بگذارد و دستور دهد تا شاگردانش پای منبر من حاضر شوند. چون این خبر به شیخ یوسف بحرانی رسید، از آنجا که وی آن روزها از مسلک اخباری عدول کرده بود ولی از ترس جهال نمی‌‌توانست [[حق]] را اظهار کند، با طیب خاطر تقاضای وحید را پذیرفت، شاید او بتواند بطلان مسلک اخباری‌گری را برای آنان ثابت گرداند. وحید سه روز به درس و بحث و گفتگو پرداخت و در نتیجه دو ثلث از شاگردان شیخ یوسف را به روش اصولی برگردانید و صاحب حدائق از این موضوع بسیار مسرور و خوشحال شد.
  
با این مقدمات، نفوذ اخباری‌ها روز به روز در کربلا کمتر شد و حتی نماز خواندن در پشت سر شیخ یوسف متروک شده و خود شیخ یوسف نماز خواندن در پشت سر وحید را صحیح دانسته و گفته بود که بعد از مرگش وحید بر جنازه‌اش [[نماز میت|نماز]] بخواند و این عظمت تفکر و اطلاعات عمیق و وسیع وحید را می‌‌رساند و سستی فکر و رای اخباری‌ها را. به این ترتیب وحید را در عصر خود، مجدد مذهب می‌‌نامیدند و شاگردانش همه جا او را مروج دین حنیف و مجدد طریق [[اجتهاد]] و [[تقلید]] و زنده کننده اساس [[شیعه|تشیع]] می‌‌دانستند.
+
با این مقدمات، نفوذ اخباری‌ها روز به روز در کربلا کمتر شد و حتی نماز خواندن در پشت سر شیخ یوسف متروک شده و خود شیخ یوسف نماز خواندن در پشت سر وحید را صحیح دانسته و گفته بود که بعد از مرگش وحید بر جنازه‌اش [[نماز میت|نماز]] بخواند و این عظمت تفکر و اطلاعات عمیق و وسیع وحید را می‌‌رساند و سستی فکر و رای اخباری‌ها را. به این ترتیب وحید را در عصر خود، مجدد مذهب می‌‌نامیدند و شاگردانش همه جا او را مروج دین حنیف و مجدد طریق [[اجتهاد]] و [[تقلید]] و زنده کننده اساس [[شیعه|تشیع]] می‌‌دانستند. فقه وحید بهبهانى نخستین فقه شیعى است که قواعد [[اصول فقه‌‌‌‌|اصول فقه]] در آن به درستى اعمال شده و این خود مشخصه اصلى آن است.
  
 
درباره مقام علمی ‌‌ایشان، همین بس که شاگردانی چون [[سید محمد مهدی بحرالعلوم|علامه بحرالعلوم]] و صاحب ریاض، او را علامه بهبهانی، و [[صاحب جواهر]] و [[شیخ مرتضی انصاری|شیخ انصاری]] و دیگران همه جا او را استاد اکبر و استاد کل خوانده‌اند و دیگر این که ایشان در دیباچه حاشیه کتاب مدارک نوشته است که صاحب مدارک را در خواب دید که اعتراف به غفلت‌های خود و یادآوری‌های او نمود و از وی در این خصوص اظهار خوشنودی کرد.
 
درباره مقام علمی ‌‌ایشان، همین بس که شاگردانی چون [[سید محمد مهدی بحرالعلوم|علامه بحرالعلوم]] و صاحب ریاض، او را علامه بهبهانی، و [[صاحب جواهر]] و [[شیخ مرتضی انصاری|شیخ انصاری]] و دیگران همه جا او را استاد اکبر و استاد کل خوانده‌اند و دیگر این که ایشان در دیباچه حاشیه کتاب مدارک نوشته است که صاحب مدارک را در خواب دید که اعتراف به غفلت‌های خود و یادآوری‌های او نمود و از وی در این خصوص اظهار خوشنودی کرد.
 
در مورد خصوصیات و فضایل اخلاقی ایشان تعاریف زیادی شده و گفته‌اند که وی بسیار خوش‌رو و خوش‌صحبت و لطیفه‌گو بوده است و بسیار زاهد، به طوری که لباسهایش کرباس و تابدار بود و به ظواهر دنیا هیچ نظری نداشت.
 
  
 
==وفات==
 
==وفات==
  
مرحوم وحید بهبهانی، تمام عمر گرانبهای خود را صرف نگاهداری علوم و آثار [[اهل بیت]] علیهم‌السلام و تعلیم و تربیت نوابغ و برجستگان کثیری نمود و سرانجام در ۲۹ [[شوال]] ۱۲۰۵ هـ.ق وفات یافت و در [[کربلا|کربلای معلی]] به جوار رحمت حق پیوست و پیکر مطهرش در رواق حضرت [[امام حسین]] علیه السلام، پایین پای [[شهدای کربلا]] مدفون گردید.
+
مرحوم وحید بهبهانی، تمام عمر گرانبهای خود را صرف نگاهداری علوم و آثار [[اهل بیت]] علیهم‌السلام و تعلیم و تربیت نوابغ و برجستگان کثیری نمود و سرانجام در ۲۹ [[شوال]] ۱۲۰۵ هـ.ق در [[کربلا|کربلای معلی]] به جوار رحمت حق پیوست و پیکر مطهرش در رواق [[حرم امام حسین علیه السلام]]، پایین پای [[شهدای کربلا]] مدفون گردید.
 
==منابع==
 
==منابع==
 
*عقیقی بخشایشی، تلخیص از کتاب فقهای نامدار شیعه، صفحه ۲۴۹.
 
*عقیقی بخشایشی، تلخیص از کتاب فقهای نامدار شیعه، صفحه ۲۴۹.
*محمد قربانی گلشن آبادی، مشرب فکری علامه وحید بهبهانی، روزنامه رسالت، شماره ۶۹۰۱، ۲۷/۱۰/۸۸، صفحه ۱۸، در دسترس در [http://www.magiran.com/npview.asp?ID=2025681 مگ ایران]، بازیابی: ۱۸ اسفند ۱۳۹۲.
+
*محمد قربانی گلشن‌آبادی، مشرب فکری علامه وحید بهبهانی، روزنامه رسالت، شماره ۶۹۰۱، در دسترس: [http://www.magiran.com/npview.asp?ID=2025681 مگ ایران].
 
+
*حسين مدرسى طباطبايى، زمين در فقه اسلامى، صفحه ۷۱.
[[رده:علمای قرن سیزدهم]]
+
[[رده:علمای قرن دوازدهم]][[رده:علماء شیعه]][[رده:اصولیون]][[رده:فقیهان]][[رده: مدفونین در حرم امام حسین علیه السلام]]
[[رده:فقیهان]]
 
[[رده: مدفونین در حرم امام حسین علیه السلام]]
 

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۴ مارس ۲۰۲۵، ساعت ۱۱:۰۴

«محمدباقر وحید بهبهانی» (۱۲۰۵-۱۱۱۷ ق)، فقیه و اصولی بزرگ شیعه در قرن ۱۲ هجری و از شاگردان سید صدرالدین رضوی قمی بود. علامه وحید بهبهانی از نام‌آورترین علمای علم اصول فقه بوده است که به حمایت و دفاع از آن برخاست و علم اصول را احیا نمود. شکست‌دادن اخباریان و تربیت مجتهدان مبرّزی چون علامه بحرالعلوم و میرزای قمی، سبب شد که وحید بهبهانی را «استاد الکلّ فی الکل» خوانند.

نام کامل محمدباقر وحید بهبهانی
زادروز ۱۱۱۷ قمری
زادگاه نائین، اصفهان
وفات ۱۲۰۵ قمری
مدفن کربلا، حرم امام حسین

Line.png

اساتید

سید صدرالدین رضوی قمی، سید محمد طباطبایی بروجردی، ملا محمد اکمل اصفهانی،...

شاگردان

سید بحرالعلوم، سید علی طباطبایی، سید محمدباقر شفتی، میرزای قمی، شیخ جعفر کاشف‌الغطاء...

آثار

الفوائد الحائریه، الرسائل الفقهیة، الاجتهاد و الاخبار، اصول الاسلام والایمان، حاشیه مسالک الافهام،...


ولادت و خاندان

محمدباقر بن محمداکمل بهبهانی، در سال ۱۱۱۷ هـ.ق در اصفهان به دنیا آمد. پدرش ملا محمد اکمل اصفهانی، فاضل عصر خویش، از شاگردان مبرز میرزا محمد شیروانی و علامه مجلسی بود و مادرش نوه ملا محمدصالح مازندرانی و جده پدری مادرش، عالمه فاضله، آمنه‌بیگم دختر مجلسی اول بوده است. طبق سلسله نسبی که نزد فرزندان و رجال فامیل وحید بهبهانی است، نسب او با چهارده واسطه به شیخ مفید ‌‌می‌‌رسد.

استادان و شاگردان

از اساتید وحید بهبهانی می‌‌توان: پدر علامه‌اش ملا محمد اکمل اصفهانی، سید محمد طباطبایی بروجردی (پدر همسرش) و سید صدرالدین رضوی قمی را نام برد.

وحید بهبهانی خود، کربلا را مرکز تدریس قرار داد و شاگردان بسیاری تربیت کرد، از جمله:

آثار و تألیفات

علامه بهبهانی، قریب شصت کتاب تصنیف نمود و تعدادی از تالیفاتش به فارسی و بسیار متین و پرفایده می‌‌باشد که از آن میان کتب زیر را می‌‌توان به اختصار برشمرد:

  1. الفوائد الحائریه
  2. الرسائل الفقهیة
  3. ابطال القیاس
  4. اثبات التحسین والتقبیح العقلیین
  5. الاجتهاد و الاخبار
  6. اصالة البرائه
  7. اصالة الصحة فی المعاملات و عدمها
  8. الاستصحاب
  9. اصول الاسلام والایمان
  10. التحفة الحسینیه
  11. التعلیقة البهبهانیه
  12. التقیه
  13. حاشیه ارشاد الاذهان علامه حلی
  14. حاشیه تهذیب علامه حلی
  15. حاشیه ارشاد اردبیلی
  16. حاشیه مسالک الافهام
  17. حاشیه معالم
  18. شرح مفاتیح الکلام.

مكتب فقهی وحيد بهبهانى

مکتب اخبارى در نیمه نخستین قرن دوازدهم هجری بر مراکز علمى شیعه چیره شد و نظر به دشمنى سختى که آن مکتب با علم اصول فقه داشت، این دانش در حوزه هاى فقه شیعه به طور کلى متروک ماند. در بررسى تاریخ فقه شیعه در میانه قرن مزبور، به نام هیچ فقیه اصولى مهمى از پیروان مکاتب فقهى محقق کرکی یا اردبیلى برخورد نمى کنیم. تنها یکى دو تن از این رده در گوشه و کنار شهرهاى دور از مراکز علمى بوده اند که معمولاً حوزه هاى تدریس کوچک و گمنامى داشته اند.

در نیمه دوم قرن مزبور، علامه وحید بهبهانی، -که داراى نبوغى خاص در استدلال و تحلیل و تفکر عقلانى بود- با تألیف کتاب «الاجتهاد و الاخبار» موفق شد مشرب اصولی را که دو قرن به حال انفعال بود، جان تازه ای ببخشد و علَم مبارزه با اخباریان را به حرکت درآورد و مکتب خاص خود را به جاى آن نشاند. وی که اصالتاً اصفهانی بود، به جهت مبارزه علمی به بهبهان - از مراکز مهم اخباری - هجرت کرد و به بهبهانی معروف شد.

لازم به ذکر است که پس از به قدرت رسیدن خوارج در بحرین، علمای شیعی اخباری، بحرین را ترک و به بهبهان آمدند. علی دوانی در این باره، می نویسد: «پس از استیلای خوارج بر بحرین که در طی آن حوادث تمام علمای بحرین به ایران و عراق مهاجرت کردند، عبدالله بن حاج صالح سماهیجی بحرینی که از بزرگان و علمای اخباری و دشمن سرسخت مجتهدان و علمای اصولی بود، با جمعی دیگر از علمای اخباری به بهبهان آمده و توطن اختیار می کند... شیخ عبدالله در بهبهان به ترویج مسلک اخباری پرداخته و کتابهایی در حقانیت مسلک اخباری تالیف می کند».

علامه بهبهانی، پس از طی این مدت به کربلا عزیمت فرمود و علت آن را برخی این گونه نوشته‌اند: روزی ایشان در بهبهان مشغول برگزاری نماز بودند و در بین دو نماز، خواجه عزیز کلانتر (حاکم وقت شهر) به ایشان گفت: ببینید بر اثر دستوری که داده‌ام چقدر مردم در نماز جماعت شما شرکت کرده‌اند و جمعیت چقدر زیاد شده است. این سخن وحید را منقلب نمود و از بیم آن که مبادا یک نفر نادان زنگ ریا را در دلش بنشاند، قصد عزیمت به کربلا را نمود و در سال ۱۱۵۹ هـ.ق به اتفاق تمام فامیل و بستگانشان بهبهان را به قصد عتبات عالیات ترک گفت.

عده‌ای دیگر علت عزیمت او را این موضوع می‌‌دانند که نفوذ اخباریین در این منطقه زیاد شده بود و آقا می‌‌خواستند آن را ریشه‌کن سازند و در آن شرایط میسور نبود، به هر حال بعد از ورود به نجف اشرف و شرکت در مجلس بحث مدرسین، آن وقت متوجه شد که استاد کاملی که بتواند از او استفاده کند، وجود ندارد. از این رو خود به کربلا انتقال یافت. در کربلا نفوذ اخباری‌ها بسیار زیاد بود، به طوری که وقتی برخی از آن‌ها می‌‌خواستند کتابی را که قبلا در دست مجتهدین بوده است، به دست گیرند، دستمال بر دور کتاب پیچیده و آن را برمی‌‌داشتند، چون آن را نجس می‌‌دانستند و این وضع مجتهدین در کربلا بود، ولی پس از ورود آقا به شهر و شرکت در مجلس بحث آنان، روزی در صحن شریف ایستاد و با صدای بلند فریاد برآورد که: مردم! من حجت خدا بر شما هستم. علما و فضلا از هر طرف متوجه او شدند و به دور او اجتماع نمودند، گفتند چه می‌‌خواهی؟

وحید گفت: می‌‌خواهم شیخ یوسف بحرانی صاحب «حدائق» منبرش را در اختیار من بگذارد و دستور دهد تا شاگردانش پای منبر من حاضر شوند. چون این خبر به شیخ یوسف بحرانی رسید، از آنجا که وی آن روزها از مسلک اخباری عدول کرده بود ولی از ترس جهال نمی‌‌توانست حق را اظهار کند، با طیب خاطر تقاضای وحید را پذیرفت، شاید او بتواند بطلان مسلک اخباری‌گری را برای آنان ثابت گرداند. وحید سه روز به درس و بحث و گفتگو پرداخت و در نتیجه دو ثلث از شاگردان شیخ یوسف را به روش اصولی برگردانید و صاحب حدائق از این موضوع بسیار مسرور و خوشحال شد.

با این مقدمات، نفوذ اخباری‌ها روز به روز در کربلا کمتر شد و حتی نماز خواندن در پشت سر شیخ یوسف متروک شده و خود شیخ یوسف نماز خواندن در پشت سر وحید را صحیح دانسته و گفته بود که بعد از مرگش وحید بر جنازه‌اش نماز بخواند و این عظمت تفکر و اطلاعات عمیق و وسیع وحید را می‌‌رساند و سستی فکر و رای اخباری‌ها را. به این ترتیب وحید را در عصر خود، مجدد مذهب می‌‌نامیدند و شاگردانش همه جا او را مروج دین حنیف و مجدد طریق اجتهاد و تقلید و زنده کننده اساس تشیع می‌‌دانستند. فقه وحید بهبهانى نخستین فقه شیعى است که قواعد اصول فقه در آن به درستى اعمال شده و این خود مشخصه اصلى آن است.

درباره مقام علمی ‌‌ایشان، همین بس که شاگردانی چون علامه بحرالعلوم و صاحب ریاض، او را علامه بهبهانی، و صاحب جواهر و شیخ انصاری و دیگران همه جا او را استاد اکبر و استاد کل خوانده‌اند و دیگر این که ایشان در دیباچه حاشیه کتاب مدارک نوشته است که صاحب مدارک را در خواب دید که اعتراف به غفلت‌های خود و یادآوری‌های او نمود و از وی در این خصوص اظهار خوشنودی کرد.

وفات

مرحوم وحید بهبهانی، تمام عمر گرانبهای خود را صرف نگاهداری علوم و آثار اهل بیت علیهم‌السلام و تعلیم و تربیت نوابغ و برجستگان کثیری نمود و سرانجام در ۲۹ شوال ۱۲۰۵ هـ.ق در کربلای معلی به جوار رحمت حق پیوست و پیکر مطهرش در رواق حرم امام حسین علیه السلام، پایین پای شهدای کربلا مدفون گردید.

منابع

  • عقیقی بخشایشی، تلخیص از کتاب فقهای نامدار شیعه، صفحه ۲۴۹.
  • محمد قربانی گلشن‌آبادی، مشرب فکری علامه وحید بهبهانی، روزنامه رسالت، شماره ۶۹۰۱، در دسترس: مگ ایران.
  • حسين مدرسى طباطبايى، زمين در فقه اسلامى، صفحه ۷۱.
مسابقه از خطبه ۱۴۵ و ۱۸۸ نهج البلاغه