حرّالی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(ویرایش)
 
سطر ۱: سطر ۱:
 
{{مدخل دائرة المعارف|[[دانشنامه جهان اسلام]]}}
 
{{مدخل دائرة المعارف|[[دانشنامه جهان اسلام]]}}
  
علی‌ بن احمد، مفسر، فقیه، زاهد و صوفى مالكى مغربى قرن ششم و هفتم. وى منسوب به حرّاله از توابع شهر مُرسیه واقع در مشرق اندلس، است.<ref>معلمة المغرب، ج10، ص3364؛ قس ذهبى، 1401ـ1409، ج23، ص47؛ زبیدى، ذیل «حرل» كه نامش را به تشدید لام آورده‌اند.</ref> اگر چه برخى از منابع مشهور نام او را حرّانى ضبط كرده‌اند،<ref>رجوع کنید به ذهبى، 1963ـ1964، ج3، ص114؛ ابن‌حجر عسقلانى، ج4، ص204.</ref> اما چون ذهبى در كتابهاى دیگر خود صورت صحیح را به همراه توضیحاتى دالّ بر صحت آن آورده، قطعاً در میزان‌الاعتدال تصحیف روى داده و لفظ مصحّف عینآ به لسان‌المیزان ابن‌حجر نیز انتقال یافته است.
+
'''علی‌ بن احمد حرّالی''' (م، ۶۳۸ ق)، مفسر، [[فقیه]] و صوفى [[مالکی|مالکى]] در قرن هفتم هجری است. علم سرشار و [[اخلاق]] نیکوى او را ستوده‌اند. آثار علمی حرّالى، متنوع و نشان‌دهنده معلومات فراوان اوست. از جمله آثار او کتاب «مفتاح‌ الباب المقفّل لفهم‌ القران‌ المنزّل» در [[تفسیر قرآن]] است.
  
از سال ولادت او اطلاعى در دست نیست. وى در شهر مراكش متولد شد و رشد یافت و دوران آغازین علم‌آموزى خویش را در همانجا سپرى كرد.<ref>غبرینى، ص145.</ref> حرّالى از محضر ابن‌ قطان (رئیس طلاب مراكش) و كتّانى (فقیه و زاهد اهل فاس) بهره‌مند گردید <ref>زبیدى، همانجا.</ref> و ادبیات عرب را در اندلس نزد ابن‌ خروف و ابوالحجاج ابن‌هوى آموخت.<ref>همان، ص146؛ ذهبى، 1424، ج14، ص245.</ref> وی پس از كسب علوم و معارف در مغرب، سفرى طولانى را به مشرق (مصر، شام و حجاز) آغاز نمود.<ref>غبرینى، ص145.</ref>
+
== زندگی‌نامه ==
 +
حرّالی در شهر [[مراکش|مراکش]] متولد شد. از سال ولادت او اطلاعى در دست نیست. وى منسوب به «حرّاله» از توابع شهر مُرسیه واقع در مشرق [[اندلس]] است.<ref>معلمة المغرب، ج۱۰، ص۳۳۶۴؛ قس ذهبى، ۱۴۰۱ـ۱۴۰۹، ج۲۳، ص۴۷؛ زبیدى، ذیل «حرل» که نامش را به تشدید لام آورده‌اند.</ref> اگر چه برخى از منابع مشهور نام او را «حرّانى» ضبط کرده‌اند،<ref>رجوع کنید به میزان الاعتدال، ذهبى، ۱۹۶۳ـ۱۹۶۴، ج۳، ص۱۱۴؛ ابن‌حجر عسقلانى، ج۴، ص۲۰۴.</ref> اما چون ذهبى در کتابهاى دیگر خود صورت صحیح را به همراه توضیحاتى دالّ بر صحت آن آورده، قطعاً در «میزان‌الاعتدال» تصحیف روى داده و لفظ مصحّف عیناً به «لسان‌المیزان» [[ابن حجرعسقلانی|ابن‌حجر]] نیز انتقال یافته است.
  
حرّالى در مشرق، دائماً از نقطه‌اى به نقطه دیگر نقل مكان می‌كرد.<ref>ذهبى، 1401ـ1409، همانجا.</ref> و با شركت در جلسات تفسیر در [[مدینه]] سرمایه علمى مناسبى براى تألیف تفسیر خود مهیا نمود.<ref>رجوع کنید به ادامه مقاله.</ref> وى به زیارت خانه خدا نیز نایل شد <ref>همو، 1424، همانجا.</ref> و شاهدى نیز دالّ بر حضور و اقامت موقت وى در قاهره موجود است.<ref>رجوع کنید به ابن‌مستوفى اربلى، قسم1، ص431ـ432.</ref>
+
حرّالى دوران آغازین علم‌آموزى خویش را در مراکش سپرى کرد.<ref>غبرینى، ص۱۴۵.</ref> وی از محضر ابن‌ قطان (رئیس طلاب مراکش) و کتّانى (فقیه و زاهد اهل فاس) بهره‌مند گردید<ref>زبیدى، همانجا.</ref> و [[ادبیات عرب]] را در اندلس نزد ابن‌ خروف و ابوالحجاج ابن‌هوى آموخت.<ref>همان، ص۱۴۶؛ ذهبى، ۱۴۲۴، ج۱۴، ص۲۴۵.</ref> وی پس از کسب علوم و معارف در مغرب، سفرى طولانى را به مشرق ([[مصر]]، [[شام]] و [[حجاز]]) آغاز نمود.<ref>غبرینى، ص۱۴۵.</ref>
  
او در مدت حضورش در مشرق با علماى بسیارى دیدار كرد. پس از آن به مغرب بازگشت و در شهر ساحلى بجایه سكونت گزید،<ref>رجوع کنید به غبرینى، ص153.</ref> اما مجدداً به مشرق بازگشت و به بِلْبَیس مصر، واقع در مسیر شام رفت ولى مجبور به ترك آنجا گردید، <ref>همان، ص155.</ref> سپس به طرابلس شام رفت<ref>مُناوى، ج2، جزء2، ص122.</ref> و در نهایت در سرزمین شام شهر حَماه را براى سكونت برگزید، در همانجا ازدواج كرد و در كنار شیخ شرف‌الدین ابن‌البارزى، قاضى آن شهر روزگار گذراند.<ref>ذهبى، 1424، ج14، ص245ـ246.</ref> و در همان مكان درگذشت.<ref>غبرینى، ص154.</ref>
+
حرّالى در مشرق، دائماً از نقطه‌اى به نقطه دیگر نقل مکان می‌کرد.<ref>ذهبى، ۱۴۰۱ـ۱۴۰۹، همانجا.</ref> و با شرکت در جلسات [[تفسیر قرآن|تفسیر]] در [[مدینه]] سرمایه علمى مناسبى براى تألیف تفسیر خود مهیا نمود.<ref>رجوع کنید به ادامه مقاله.</ref> وى به زیارت [[کعبه|خانه خدا]] نیز نایل شد<ref>همو، ۱۴۲۴، همانجا.</ref> و شاهدى نیز دالّ بر حضور و اقامت موقت وى در قاهره موجود است.<ref>رجوع کنید به ابن‌مستوفى اربلى، قسم۱، ص۴۳۱ـ۴۳۲.</ref>
  
حرّالى داراى صفات پسندیده و اهل فضائل و برخوردار از هیئتى نیك بود. ذریه پیامبر صلی‌ اللّه‌ علیه‌ و آله‌ و سلم را بسیار تكریم می‌نمود. با توجه به زهدى كه اختیار كرده بود، نصیب بسیار اندكى از دنیا داشت. بنا به گفته خودش در یك دوره هفت ساله جهاد با نفس، به مقامى دست یافته بود كه اقبال و ادبار خلق در نظرش هیچ ارزشى نداشت.<ref>همان، ص148ـ149.</ref>
+
او در مدت حضورش در مشرق با علماى بسیارى دیدار کرد. پس از آن به مغرب بازگشت و در شهر ساحلى بجایه سکونت گزید،<ref>رجوع کنید به غبرینى، ص۱۵۳.</ref> اما مجدداً به مشرق بازگشت و به بِلْبَیس مصر، واقع در مسیر شام رفت ولى مجبور به ترک آنجا گردید.<ref>همان، ص۱۵۵.</ref> سپس به طرابلس شام رفت<ref>مُناوى، ج۲، جزء۲، ص۱۲۲.</ref> و در نهایت در سرزمین شام شهر حَماة را براى سکونت برگزید، در همانجا [[ازدواج]] کرد و در کنار شیخ شرف‌الدین ابن‌البارزى، قاضى آن شهر روزگار گذراند.<ref>ذهبى، ۱۴۲۴، ج۱۴، ص۲۴۵ـ۲۴۶.</ref> و سرانجام در همان مکان درگذشت.<ref>غبرینى، ص۱۵۴.</ref>
  
حلم و اخلاق نیكوى او را نیز بسیار ستوده‌اند.<ref>رجوع کنید به همان، ص151ـ 154؛ ابن‌رشید، ج2، ص303ـ308؛ تنبكتى، ص318ـ320؛ نبهانى، ج2، ص338ـ339.</ref> به‌ سبب شیوایى بیان و فصاحت كلام، مردم حَماه به مجلس وعظ و خطابه او روى آوردند.<ref>ذهبى،1401ـ1409، همانجا؛ همو، 1424، ج14، ص246.</ref>
+
یکى از کرامات شیخ را پیش‌بینى وقایع زمان [[مرگ]] خود دانسته‌اند، چنان که به هنگام نزدیک شدن آن روز دقیق وفاتش را به اطرافیان خبر داد.<ref>غبرینى، ص۱۵۵.</ref> با این حال، در سال وفات وى اختلاف هست. بر اساس قولى، وى در ۱۲ [[شعبان]] ۶۳۸ هجری وفات یافت <ref>همانجا؛ ابن‌ رشید، ج۲، ص۳۰۳.</ref>، اما دیگران تاریخ درگذشت وى را سال ۶۳۷ ذکر کرده‌اند.<ref>رجوع کنید به ذهبى، ۱۴۲۴، همانجا؛ غسانى، ص۴۹۶؛ ابن‌عماد، ج۵، ص۱۸۹؛ زبیدى، همانجا.</ref>  
  
حرّالى در علم نیز سرآمد روزگار و صاحب دانشهاى گوناگون بود تا جایی‌ كه عده‌اى كه او را نمی‌شناختند، در تسلط او برچنین دایره گسترده‌اى از علوم تردید می‌كردند.<ref>غبرینى، ص147.</ref> بنا به گفته ذهبى <ref>1424، همانجا.</ref>، شیخ شرف‌الدین ابن‌البارزى منزلت رفیع علمى وى را ستوده و از او به بزرگى یاد كرده است. زبیدى (همانجا) هم وى را مدرّس یازده علم و از عجایب روزگار در فهم و استنباط حقایق معرفى كرده است.
+
== آثار و تألیفات ==
 +
آثار حرّالى فراوان و متنوع و نشان‌دهنده معلومات دائرةالمعارف‌گونه اوست. از جمله آثار او در [[تفسیر قرآن]] کتاب «مفتاح‌الباب المقفّل لفهم‌القران‌المنزّل» است<ref>غبرینى، ص۱۴۶؛ ابن‌حجر عسقلانى، ج۴، ص۲۰۴؛ قس زبیدى، همانجا؛ بغدادى، ج۱، ستون۷۰۷ـ۷۰۸.</ref> که در حکم اصول و قواعد تفسیر قرآن است. او سپس اثرى دیگر در تکمیل این کتاب با نام «عروةالمفتاح» تألیف کرد. حرّالى در زمینه تفسیر قرآن همچنین کتابى نوشت با نام «التوشیة والتوفیة».
  
وى علاوه بر این كه در زمره مفسران به شمار می‌آید، در اصول، كلام، طبیعیات، الهیات، منطق و فلسفه چنان تسلطى داشت كه هنگام تدریس كتاب النجاة شیخ‌الرئیس ابوعلی‌سینا، به بعضى آراى او اشكال می‌گرفت و با استدلال آنها را نقض می‌كرد.<ref>غبرینى، ص146ـ147.</ref>
+
ابراهیم‌ بن عمر بقاعى (متوفى ۸۸۵) در تألیف تفسیرش، «نظم الدرر فى تناسب الآیات والسور» از این سه کتاب بسیار بهره برده است.<ref>بقاعى، ج۱، ص۱۰، براى نمونه رجوع کنید به ج۱، ص۳۴، ج۱۲، ص۱۱۴.</ref>
  
حرّالى در ادب نیز دستى داشت و از ذوق شعرى نیز بهره‌مند بود.<ref>براى نمونه اشعار او رجوع کنید به ابن‌مستوفى اربلى؛ تنبكتى، همانجاها.</ref> در علم و عمل به تصوف، حرّالى از پیشوایان محسوب می‌شود و با این كه غبرینى (ص148) از تألیفات روان و قابل فهم او در این موضوع خبر داده، تنها گوشه‌اى از كلمات پرمعناى او در بعضى كتابها نقل شده است.<ref>براى نمونه رجوع کنید به مناوى، ج2، جزء2، ص124ـ126.</ref>
+
حرّالى تفسیرى نیز داشته که امروزه در دست نیست. بقاعى بخشى از این تفسیر (از ابتدا تا آیه ۳۷ [[سوره آل‌ عمران]]) را در اختیار داشته که به‌ ویژه مباحث مرتبط با مناسبات [[آیه|آیات]] آن بسیار او را مجذوب کرده<ref>رجوع کنید به ج۱، ص۱۰.</ref> و از این‌رو در نظم‌الدرر فراوان به آن استناد کرده است. اخیراً بخش هایى از تفسیر مفقود حرّالى بر اساس تفسیر بقاعى بازسازى شده و به همراه سه کتاب پیش‌گفته حرّالى در مجموعه‌اى با عنوان «تراث أبی‌الحسن الحرالى المراکشى فی‌التفسیر»، به اهتمام محمادی‌ بن عبدالسلام خیاطى به چاپ رسیده است.<ref>دارالبیضاء ۱۴۱۸/۱۹۹۷، ص۱۴۳ـ۵۹۴.</ref>  
  
نكته عجیب و مبهم در تصوف وى آن است كه با وجود همعصرى با ابن‌عربى، هیچ‌یك از منابع به دیدار او با ابن‌عربى چه در مشرق و چه در مغرب، اشاره‌اى نكرده‌اند. گرچه حرّالى از پیروان مذهب او دانسته شده (علی‌احمد، ص188) و به همین سبب ذهبى و استادش ابن‌تیمیه، بنابر مشى خود در ایراد بر این طائفه، بر او و تفسیرش اشكال كرده‌اند.<ref>رجوع کنید به ذهبى، 1424، همانجا.</ref> ورود در جرگه متصوفه حرّالى را وارد عرصه علم اسرار حروف كرد و تا آنجا پیش رفت كه مدعى شد زمان خروج دجّال و طلوع خورشید از مغرب را استخراج كرده است.
+
مبناى او در تدوین تفسیر قرآن، علاوه بر موهبت هاى خاص خداوندى، آموزه‌هایى از مفسر بزرگ، محمد بن عمر قرطبى (متوفى ۶۳۱) بود که در جلسات تفسیر [[سوره حمد|سوره فاتحةالکتاب]] از وى فراگرفته بود.<ref>غبرینى؛ ابن‌حجر عسقلانى، همانجاها.</ref> روش تفسیرى او چنان است که آیات را به زیبایى کنار هم قرار داده، آنها را با یکدیگر مرتبط ساخته و در این زمینه آراى بدیعى ارائه کرده است. وى بیش از هر چیز از [[ادبیات عرب]] و عقلیات یارى جسته و در موارد لازم از [[اسباب نزول|سبب نزول]] و علوم دیگر در تبیین آیات بهره گرفته و به روایات افرادى چون مجاهد، قتاده و [[ابن عباس|ابن‌عباس]] چندان اعتنایى نکرده است.<ref>غبرینى، ص۱۴۸.</ref>  
  
ذهبى (1963ـ1964، ج3، ص114) او را به دلیل چنین ادعایى از جُهّال و امثال دجّال شمرده است ولى در تبحر او در علم حروف نباید از این مهم غافل ماند كه ابوالعباس بونى در این علم، از شاگردان او بوده است.<ref>مناوى، ج2، جزء2، ص123؛ زبیدى، همانجا.</ref> از راویان دیگر حرّالى، قاضى ابوفارس‌ بن كحیلا (متوفى 685) است.<ref>زبیدى، همانجا.</ref> ضمناً شیخ ابوعبداللّه سَلاوى، معروف به خدیم‌المشایخ، مدتى در مشرق خادم او بوده و قسمت عمده‌اى از كرامات و اكثر تألیفات حرّالى از طریق او به دیگران انتقال یافته است <ref>ابن‌رشید، ج2، ص296، 299.</ref> ابن‌رشید (ج2، ص296، 304) از بدخطى و عدم رعایت دقیق نكات اعرابى توسط سلاوى، انتقاد كرده است. این بدخطى باعث شده است كه در ضبط اسامى نتوان چندان به او اعتماد كرد.
+
گروهى از علما، تفسیر او را عجیب و بی‌سابقه و در عین حال نیکو، مفید و بی‌نظیر دانسته‌اند،<ref>رجوع کنید به بقاعى، همانجا؛ مَقَّرى، ج۲، ص۱۸۷ـ۱۹۰؛ زبیدى، همانجا.</ref> اما ذهبى احتمالات مطرح شده در تفسیر او را منطبق بر قواعد زبان عربى نمی‌داند و با نوعى [[طعنه]] می‌گوید که از فهم پیچیدگی هاى تفسیرى او عاجز است.<ref>ج۱۴، ص۲۴۶.</ref>
  
آثار حرّالى فراوان و متنوع و نشان‌دهنده معلومات دائرةالمعارف‌گونه اوست. از جمله آثار او در تفسیر قرآن كتاب مفتاح‌الباب المقفّل لفهم‌القران‌المنزّل است<ref>غبرینى، ص146؛ ابن‌حجر عسقلانى، ج4، ص204؛ قس زبیدى، همانجا؛ بغدادى، ج1، ستون707ـ708.</ref> كه در حكم اصول و قواعد تفسیر قرآن است. او سپس اثرى دیگر در تكمیل این كتاب با نام عروةالمفتاح تألیف كرد. حرّالى در زمینه تفسیر قرآن همچنین كتابى نوشت با نام التوشیة والتوفیة.
+
فهرستها و تراجم، کتب متعدد دیگرى را به او نسبت داده‌اند. زرکلى از وجود نسخه‌هایى از برخى کتابهاى او با عنوان تفهیم معانی‌الحروف، الایمان التام بمحمد علیه‌السلام والسرالمکتوم فى مخاطبة النجوم خبر داده است.<ref>ج۴، ص۲۵۷.</ref>  
  
ابراهیم‌ بن عمر بقاعى (متوفى 885) در تألیف تفسیرش، نظم الدرر فى تناسب الآیات والسور از این سه كتاب بسیار بهره برده است.<ref>بقاعى، ج1، ص10، براى نمونه رجوع کنید به ج1، ص34، ج12، ص114.</ref> حرّالى تفسیرى نیز داشته كه امروزه در دست نیست.  
+
از دیگر آثار او جز نام و احیاناً موضوع آن اطلاعى در دست نیست، از جمله در علم فرائض کتابى باعنوان الوافى داشته که تحسین دیگران را برانگیخته است.<ref>غبرینى، همانجا؛ ابن‌قُنفُذ، ۱۹۷۱، ص۳۱۵؛ همو، ۱۴۱۷، ج۱، ص۴۰۷.</ref> همچنین کتابهاى المعقولات الاُوَل، در [[منطق]]، شمس مطالع القلوب و بدر طوالع الغیوب، الالماع بطرف من‌الانتفاع و شرح [[موطأ مالک بن انس (کتاب)|المُوَطَّأ]] و شرح الشفاء، در [[حدیث]] از اوست.
  
بقاعى بخشى از این تفسیر (از ابتدا تا آیه 37 [[سوره آل‌ عمران]]) را در اختیار داشته كه به‌ ویژه مباحث مرتبط با مناسبات آیات آن بسیار او را مجذوب كرده<ref>رجوع کنید به ج1، ص10.</ref> و از این‌رو در نظم‌الدرر فراوان به آن استناد كرده است. اخیراً بخش هایى از تفسیر مفقود حرّالى بر اساس تفسیر بقاعى بازسازى شده و به همراه سه كتاب پیش‌گفته حرّالى در مجموعه‌اى با عنوان تراث أبی‌الحسن الحرالى المراكشى فی‌التفسیر، به اهتمام محمادی‌ بن عبدالسلام خیاطى به چاپ رسیده است.<ref>دارالبیضاء 1418/1997، ص143ـ594.</ref>
+
شرح‌الاسماء الحسنى، اسماء النبى علیه‌السلام، صلاح‌العمل لانتظار الاجل، لمعةالانوار و برکةالاعمار،<ref>حاجی‌خلیفه، ج۱، ستون ۸۹، ج۲، ستون ۱۰۸۲، ۱۵۶۴.</ref> اللمعة فى حل‌الکواکب السبعة، الاستقامة للنجاة یوم‌القیامة، شرح السنة العلّیة و ارشادات‌المعالى،<ref>مناوى، ج۲، جزء۲، ص۱۲۳.</ref> در فهرست تألیفات او آمده‌ است.
  
مبناى او در تدوین تفسیر قرآن، علاوه بر موهبت هاى خاص خداوندى، آموزه‌هایى از مفسر بزرگ، محمدبن عمر قرطبى (متوفى 631) بود كه در جلسات تفسیر سوره فاتحةالكتاب از وى فراگرفته بود.<ref>غبرینى؛ ابن‌حجر عسقلانى، همانجاها.</ref> روش تفسیرى او چنان است كه آیات را به زیبایى كنار هم قرار داده، آنها را با یكدیگر مرتبط ساخته و در این زمینه آراى بدیعى ارائه كرده است. وى بیش از هر چیز از ادبیات عرب و عقلیات یارى جسته و در موارد لازم از سبب نزول و علوم دیگر در تبیین آیات بهره گرفته و به روایات افرادى چون مجاهد، قتاده و ابن‌عباس چندان اعتنایى نكرده است. <ref>غبرینى، ص148.</ref> گروهى از علما تفسیر او را عجیب و بی‌سابقه و در عین حال نیكو، مفید و بی‌نظیر دانسته‌اند،<ref>رجوع کنید به بقاعى، همانجا؛ مَقَّرى، ج2، ص187ـ190؛ زبیدى، همانجا.</ref> اما ذهبى (1424، ج14، ص246) احتمالات مطرح شده در تفسیر او را منطبق بر قواعد زبان عربى نمی‌داند و با نوعى طعنه می‌گوید كه از فهم پیچیدگی هاى تفسیرى او عاجز است.
+
== ویژگی‌های اخلاقی و علمی ==
 +
حرّالى داراى صفات پسندیده و اهل فضائل و برخوردار از هیئتى نیک بود. ذریه [[پیامبر اسلام|پیامبر]] صلی‌ اللّه‌ علیه‌ و آله‌ را بسیار تکریم می‌نمود. با توجه به [[زهد|زهدى]] که اختیار کرده بود، نصیب بسیار اندکى از دنیا داشت. بنا به گفته خودش در یک دوره هفت ساله [[جهاد]] با نفس، به مقامى دست یافته بود که اقبال و ادبار خلق در نظرش هیچ ارزشى نداشت.<ref>همان، ص۱۴۸ـ۱۴۹.</ref>
  
فهرستها و تراجم، كتب متعدد دیگرى را به او نسبت داده‌اند. زركلى (ج4، ص257) از وجود نسخه‌هایى از برخى كتابهاى او با عنوان تفهیم معانی‌الحروف، الایمان التام بمحمد علیه‌السلام والسرالمكتوم فى مخاطبة النجوم خبر داده است. از دیگر آثار او جز نام و احیاناً موضوع آن اطلاعى در دست نیست، از جمله در علم فرائض كتابى باعنوان الوافى داشته كه تحسین دیگران را برانگیخته است<ref>غبرینى، همانجا؛ ابن‌قُنفُذ، 1971، ص315؛ همو، 1417، ج1، ص407.</ref> همچنین كتابهاى المعقولات الاُوَل، در منطق (غبرینى، ص 146) شمس مطالع القلوب و بدر طوالع الغیوب، الالماع بطرف من‌الانتفاع و شرح المُوَطَّأ و شرح الشفاء، در حدیث (بغدادى، همانجا) از اوست.
+
[[حلم]] و [[اخلاق]] نیکوى او را نیز بسیار ستوده‌اند.<ref>رجوع کنید به همان، ص۱۵۱ـ ۱۵۴؛ ابن‌رشید، ج۲، ص۳۰۳ـ۳۰۸؛ تنبکتى، ص۳۱۸ـ۳۲۰؛ نبهانى، ج۲، ص۳۳۸ـ۳۳۹.</ref> به‌ سبب شیوایى بیان و فصاحت کلام، مردم حَماه به مجلس وعظ و [[خطابه]] او روى آوردند.<ref>ذهبى،۱۴۰۱ـ۱۴۰۹، همانجا؛ همو، ۱۴۲۴، ج۱۴، ص۲۴۶.</ref>
  
شرح‌الاسماء الحسنى (ذهبى، 1424، همانجا)، اسماء النبى علیه‌السلام، صلاح‌العمل لانتظار الاجل، لمعةالانوار و بركةالاعمار <ref>حاجی‌خلیفه، ج1، ستون 89، ج2، ستون 1082، 1564.</ref>، اللمعة فى حل‌الكواكب السبعة (غزى، ج2، ص178، پانویس)، الاستقامة للنجاة یوم‌القیامة، شرح السنة العلّیة و ارشادات‌المعالى <ref>مناوى، ج2، جزء2، ص123.</ref> در فهرست تألیفات او آمده‌اند.
+
حرّالى در [[علم]] نیز سرآمد روزگار و صاحب دانشهاى گوناگون بود تا جایی‌ که عده‌اى که او را نمی‌شناختند، در تسلط او برچنین دایره گسترده‌اى از علوم تردید می‌کردند.<ref>غبرینى، ص۱۴۷.</ref> بنا به گفته ذهبى،<ref>۱۴۲۴، همانجا.</ref> شیخ شرف‌الدین ابن‌البارزى منزلت رفیع علمى وى را ستوده و از او به بزرگى یاد کرده است. زبیدى هم وى را مدرّس یازده علم و از عجایب روزگار در فهم و استنباط حقایق معرفى کرده است.
  
یكى از كرامات شیخ را پیش‌بینى وقایع زمان مرگ او دانسته‌اند، چنان كه به هنگام نزدیك شدن آن روز دقیق وفاتش را به اطرافیان خبر داد.(غبرینى، ص155) با این حال، در سال وفات وى اختلاف هست. بر اساس قولى، وى در 12 [[شعبان]] 638 وفات یافت <ref>همانجا؛ ابن‌ رشید، ج2، ص303.</ref>، اما دیگران تاریخ درگذشت وى را سال 637 ذكر كرده‌اند.<ref>رجوع کنید به ذهبى، 1424، همانجا؛ غسانى، ص496؛ ابن‌عماد، ج5، ص189؛ زبیدى، همانجا.</ref> با وجود كثرت قائلان به نظر دوم به دلیل تقارب زمانى غبرینى (متوفى 714) و ابن‌رشید (متوفى 721) قول اول صحیح‌تر به نظر می‌رسد.
+
وى علاوه بر این که در زمره مفسران به شمار می‌آید، در [[اصول فقه‌‌‌‌|اصول]]، [[علم کلام|کلام]]، طبیعیات، الهیات، [[منطق]] و [[فلسفه]] چنان تسلطى داشت که هنگام تدریس کتاب «النجاة» شیخ‌الرئیس [[ابن سینا|ابوعلی‌سینا]]، به بعضى آراى او اشکال می‌گرفت و با استدلال آنها را نقض می‌کرد.<ref>غبرینى، ص۱۴۶ـ۱۴۷.</ref>
 +
 
 +
حرّالى در ادب نیز دستى داشت و از ذوق [[شعر|شعرى]] نیز بهره‌مند بود.<ref>براى نمونه اشعار او رجوع کنید به ابن‌مستوفى اربلى؛ تنبکتى، همانجاها.</ref> در علم و عمل به [[تصوف]]، حرّالى از پیشوایان محسوب می‌شود و با این که غبرینى از تألیفات روان و قابل فهم او در این موضوع خبر داده، تنها گوشه‌اى از کلمات پرمعناى او در بعضى کتابها نقل شده است.<ref>براى نمونه رجوع کنید به مناوى، ج۲، جزء۲، ص۱۲۴ـ۱۲۶.</ref>  
 +
 
 +
نکته عجیب و مبهم در تصوف وى آن است که با وجود هم‌عصرى با [[محیی الدین ابن عربی|ابن‌عربى]]، هیچ‌یک از منابع به دیدار او با ابن‌عربى چه در مشرق و چه در مغرب، اشاره‌اى نکرده‌اند. گرچه حرّالى از پیروان مذهب او دانسته شده و به همین سبب ذهبى و استادش [[ابن تیمیه]]، بنابر مشى خود در ایراد بر این طائفه، بر او و تفسیرش اشکال کرده‌اند.<ref>رجوع کنید به ذهبى، ۱۴۲۴، همانجا.</ref> ورود در جرگه متصوفه حرّالى را وارد عرصه علم اسرار حروف کرد و تا آنجا پیش رفت که مدعى شد زمان خروج [[دجّال]] و طلوع خورشید از مغرب را استخراج کرده است.
 +
 
 +
ذهبى او را به دلیل چنین ادعایى از جُهّال و امثال دجّال شمرده است ولى در تبحر او در علم حروف نباید از این مهم غافل ماند که ابوالعباس بونى در این علم، از شاگردان او بوده است.<ref>مناوى، ج۲، جزء۲، ص۱۲۳؛ زبیدى، همانجا.</ref> از راویان دیگر حرّالى، قاضى ابوفارس‌ بن کحیلا (متوفى ۶۸۵) است.<ref>زبیدى، همانجا.</ref> ضمناً شیخ ابوعبداللّه سَلاوى، معروف به خدیم‌المشایخ، مدتى در مشرق خادم او بوده و قسمت عمده‌اى از کرامات و اکثر تألیفات حرّالى از طریق او به دیگران انتقال یافته است.<ref>ابن‌رشید، ج۲، ص۲۹۶، ۲۹۹.</ref>
  
 
==پانویس==
 
==پانویس==
<references/>
+
<references />
  
 
==منابع==
 
==منابع==
* دانشنامه جهان اسلام، مدخل "حرّالی" از مهرداد عباسى.
+
 
 +
*دانشنامه جهان اسلام، مدخل "حرّالی" از مهرداد عباسى.
  
 
[[رده: شخصیت ها]]
 
[[رده: شخصیت ها]]
 
[[رده: مفسرین قرآن]]
 
[[رده: مفسرین قرآن]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۲ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۰۷:۳۰

Icon-encycolopedia.jpg

این صفحه مدخلی از دانشنامه جهان اسلام است

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)


علی‌ بن احمد حرّالی (م، ۶۳۸ ق)، مفسر، فقیه و صوفى مالکى در قرن هفتم هجری است. علم سرشار و اخلاق نیکوى او را ستوده‌اند. آثار علمی حرّالى، متنوع و نشان‌دهنده معلومات فراوان اوست. از جمله آثار او کتاب «مفتاح‌ الباب المقفّل لفهم‌ القران‌ المنزّل» در تفسیر قرآن است.

زندگی‌نامه

حرّالی در شهر مراکش متولد شد. از سال ولادت او اطلاعى در دست نیست. وى منسوب به «حرّاله» از توابع شهر مُرسیه واقع در مشرق اندلس است.[۱] اگر چه برخى از منابع مشهور نام او را «حرّانى» ضبط کرده‌اند،[۲] اما چون ذهبى در کتابهاى دیگر خود صورت صحیح را به همراه توضیحاتى دالّ بر صحت آن آورده، قطعاً در «میزان‌الاعتدال» تصحیف روى داده و لفظ مصحّف عیناً به «لسان‌المیزان» ابن‌حجر نیز انتقال یافته است.

حرّالى دوران آغازین علم‌آموزى خویش را در مراکش سپرى کرد.[۳] وی از محضر ابن‌ قطان (رئیس طلاب مراکش) و کتّانى (فقیه و زاهد اهل فاس) بهره‌مند گردید[۴] و ادبیات عرب را در اندلس نزد ابن‌ خروف و ابوالحجاج ابن‌هوى آموخت.[۵] وی پس از کسب علوم و معارف در مغرب، سفرى طولانى را به مشرق (مصر، شام و حجاز) آغاز نمود.[۶]

حرّالى در مشرق، دائماً از نقطه‌اى به نقطه دیگر نقل مکان می‌کرد.[۷] و با شرکت در جلسات تفسیر در مدینه سرمایه علمى مناسبى براى تألیف تفسیر خود مهیا نمود.[۸] وى به زیارت خانه خدا نیز نایل شد[۹] و شاهدى نیز دالّ بر حضور و اقامت موقت وى در قاهره موجود است.[۱۰]

او در مدت حضورش در مشرق با علماى بسیارى دیدار کرد. پس از آن به مغرب بازگشت و در شهر ساحلى بجایه سکونت گزید،[۱۱] اما مجدداً به مشرق بازگشت و به بِلْبَیس مصر، واقع در مسیر شام رفت ولى مجبور به ترک آنجا گردید.[۱۲] سپس به طرابلس شام رفت[۱۳] و در نهایت در سرزمین شام شهر حَماة را براى سکونت برگزید، در همانجا ازدواج کرد و در کنار شیخ شرف‌الدین ابن‌البارزى، قاضى آن شهر روزگار گذراند.[۱۴] و سرانجام در همان مکان درگذشت.[۱۵]

یکى از کرامات شیخ را پیش‌بینى وقایع زمان مرگ خود دانسته‌اند، چنان که به هنگام نزدیک شدن آن روز دقیق وفاتش را به اطرافیان خبر داد.[۱۶] با این حال، در سال وفات وى اختلاف هست. بر اساس قولى، وى در ۱۲ شعبان ۶۳۸ هجری وفات یافت [۱۷]، اما دیگران تاریخ درگذشت وى را سال ۶۳۷ ذکر کرده‌اند.[۱۸]

آثار و تألیفات

آثار حرّالى فراوان و متنوع و نشان‌دهنده معلومات دائرةالمعارف‌گونه اوست. از جمله آثار او در تفسیر قرآن کتاب «مفتاح‌الباب المقفّل لفهم‌القران‌المنزّل» است[۱۹] که در حکم اصول و قواعد تفسیر قرآن است. او سپس اثرى دیگر در تکمیل این کتاب با نام «عروةالمفتاح» تألیف کرد. حرّالى در زمینه تفسیر قرآن همچنین کتابى نوشت با نام «التوشیة والتوفیة».

ابراهیم‌ بن عمر بقاعى (متوفى ۸۸۵) در تألیف تفسیرش، «نظم الدرر فى تناسب الآیات والسور» از این سه کتاب بسیار بهره برده است.[۲۰]

حرّالى تفسیرى نیز داشته که امروزه در دست نیست. بقاعى بخشى از این تفسیر (از ابتدا تا آیه ۳۷ سوره آل‌ عمران) را در اختیار داشته که به‌ ویژه مباحث مرتبط با مناسبات آیات آن بسیار او را مجذوب کرده[۲۱] و از این‌رو در نظم‌الدرر فراوان به آن استناد کرده است. اخیراً بخش هایى از تفسیر مفقود حرّالى بر اساس تفسیر بقاعى بازسازى شده و به همراه سه کتاب پیش‌گفته حرّالى در مجموعه‌اى با عنوان «تراث أبی‌الحسن الحرالى المراکشى فی‌التفسیر»، به اهتمام محمادی‌ بن عبدالسلام خیاطى به چاپ رسیده است.[۲۲]

مبناى او در تدوین تفسیر قرآن، علاوه بر موهبت هاى خاص خداوندى، آموزه‌هایى از مفسر بزرگ، محمد بن عمر قرطبى (متوفى ۶۳۱) بود که در جلسات تفسیر سوره فاتحةالکتاب از وى فراگرفته بود.[۲۳] روش تفسیرى او چنان است که آیات را به زیبایى کنار هم قرار داده، آنها را با یکدیگر مرتبط ساخته و در این زمینه آراى بدیعى ارائه کرده است. وى بیش از هر چیز از ادبیات عرب و عقلیات یارى جسته و در موارد لازم از سبب نزول و علوم دیگر در تبیین آیات بهره گرفته و به روایات افرادى چون مجاهد، قتاده و ابن‌عباس چندان اعتنایى نکرده است.[۲۴]

گروهى از علما، تفسیر او را عجیب و بی‌سابقه و در عین حال نیکو، مفید و بی‌نظیر دانسته‌اند،[۲۵] اما ذهبى احتمالات مطرح شده در تفسیر او را منطبق بر قواعد زبان عربى نمی‌داند و با نوعى طعنه می‌گوید که از فهم پیچیدگی هاى تفسیرى او عاجز است.[۲۶]

فهرستها و تراجم، کتب متعدد دیگرى را به او نسبت داده‌اند. زرکلى از وجود نسخه‌هایى از برخى کتابهاى او با عنوان تفهیم معانی‌الحروف، الایمان التام بمحمد علیه‌السلام والسرالمکتوم فى مخاطبة النجوم خبر داده است.[۲۷]

از دیگر آثار او جز نام و احیاناً موضوع آن اطلاعى در دست نیست، از جمله در علم فرائض کتابى باعنوان الوافى داشته که تحسین دیگران را برانگیخته است.[۲۸] همچنین کتابهاى المعقولات الاُوَل، در منطق، شمس مطالع القلوب و بدر طوالع الغیوب، الالماع بطرف من‌الانتفاع و شرح المُوَطَّأ و شرح الشفاء، در حدیث از اوست.

شرح‌الاسماء الحسنى، اسماء النبى علیه‌السلام، صلاح‌العمل لانتظار الاجل، لمعةالانوار و برکةالاعمار،[۲۹] اللمعة فى حل‌الکواکب السبعة، الاستقامة للنجاة یوم‌القیامة، شرح السنة العلّیة و ارشادات‌المعالى،[۳۰] در فهرست تألیفات او آمده‌ است.

ویژگی‌های اخلاقی و علمی

حرّالى داراى صفات پسندیده و اهل فضائل و برخوردار از هیئتى نیک بود. ذریه پیامبر صلی‌ اللّه‌ علیه‌ و آله‌ را بسیار تکریم می‌نمود. با توجه به زهدى که اختیار کرده بود، نصیب بسیار اندکى از دنیا داشت. بنا به گفته خودش در یک دوره هفت ساله جهاد با نفس، به مقامى دست یافته بود که اقبال و ادبار خلق در نظرش هیچ ارزشى نداشت.[۳۱]

حلم و اخلاق نیکوى او را نیز بسیار ستوده‌اند.[۳۲] به‌ سبب شیوایى بیان و فصاحت کلام، مردم حَماه به مجلس وعظ و خطابه او روى آوردند.[۳۳]

حرّالى در علم نیز سرآمد روزگار و صاحب دانشهاى گوناگون بود تا جایی‌ که عده‌اى که او را نمی‌شناختند، در تسلط او برچنین دایره گسترده‌اى از علوم تردید می‌کردند.[۳۴] بنا به گفته ذهبى،[۳۵] شیخ شرف‌الدین ابن‌البارزى منزلت رفیع علمى وى را ستوده و از او به بزرگى یاد کرده است. زبیدى هم وى را مدرّس یازده علم و از عجایب روزگار در فهم و استنباط حقایق معرفى کرده است.

وى علاوه بر این که در زمره مفسران به شمار می‌آید، در اصول، کلام، طبیعیات، الهیات، منطق و فلسفه چنان تسلطى داشت که هنگام تدریس کتاب «النجاة» شیخ‌الرئیس ابوعلی‌سینا، به بعضى آراى او اشکال می‌گرفت و با استدلال آنها را نقض می‌کرد.[۳۶]

حرّالى در ادب نیز دستى داشت و از ذوق شعرى نیز بهره‌مند بود.[۳۷] در علم و عمل به تصوف، حرّالى از پیشوایان محسوب می‌شود و با این که غبرینى از تألیفات روان و قابل فهم او در این موضوع خبر داده، تنها گوشه‌اى از کلمات پرمعناى او در بعضى کتابها نقل شده است.[۳۸]

نکته عجیب و مبهم در تصوف وى آن است که با وجود هم‌عصرى با ابن‌عربى، هیچ‌یک از منابع به دیدار او با ابن‌عربى چه در مشرق و چه در مغرب، اشاره‌اى نکرده‌اند. گرچه حرّالى از پیروان مذهب او دانسته شده و به همین سبب ذهبى و استادش ابن تیمیه، بنابر مشى خود در ایراد بر این طائفه، بر او و تفسیرش اشکال کرده‌اند.[۳۹] ورود در جرگه متصوفه حرّالى را وارد عرصه علم اسرار حروف کرد و تا آنجا پیش رفت که مدعى شد زمان خروج دجّال و طلوع خورشید از مغرب را استخراج کرده است.

ذهبى او را به دلیل چنین ادعایى از جُهّال و امثال دجّال شمرده است ولى در تبحر او در علم حروف نباید از این مهم غافل ماند که ابوالعباس بونى در این علم، از شاگردان او بوده است.[۴۰] از راویان دیگر حرّالى، قاضى ابوفارس‌ بن کحیلا (متوفى ۶۸۵) است.[۴۱] ضمناً شیخ ابوعبداللّه سَلاوى، معروف به خدیم‌المشایخ، مدتى در مشرق خادم او بوده و قسمت عمده‌اى از کرامات و اکثر تألیفات حرّالى از طریق او به دیگران انتقال یافته است.[۴۲]

پانویس

  1. معلمة المغرب، ج۱۰، ص۳۳۶۴؛ قس ذهبى، ۱۴۰۱ـ۱۴۰۹، ج۲۳، ص۴۷؛ زبیدى، ذیل «حرل» که نامش را به تشدید لام آورده‌اند.
  2. رجوع کنید به میزان الاعتدال، ذهبى، ۱۹۶۳ـ۱۹۶۴، ج۳، ص۱۱۴؛ ابن‌حجر عسقلانى، ج۴، ص۲۰۴.
  3. غبرینى، ص۱۴۵.
  4. زبیدى، همانجا.
  5. همان، ص۱۴۶؛ ذهبى، ۱۴۲۴، ج۱۴، ص۲۴۵.
  6. غبرینى، ص۱۴۵.
  7. ذهبى، ۱۴۰۱ـ۱۴۰۹، همانجا.
  8. رجوع کنید به ادامه مقاله.
  9. همو، ۱۴۲۴، همانجا.
  10. رجوع کنید به ابن‌مستوفى اربلى، قسم۱، ص۴۳۱ـ۴۳۲.
  11. رجوع کنید به غبرینى، ص۱۵۳.
  12. همان، ص۱۵۵.
  13. مُناوى، ج۲، جزء۲، ص۱۲۲.
  14. ذهبى، ۱۴۲۴، ج۱۴، ص۲۴۵ـ۲۴۶.
  15. غبرینى، ص۱۵۴.
  16. غبرینى، ص۱۵۵.
  17. همانجا؛ ابن‌ رشید، ج۲، ص۳۰۳.
  18. رجوع کنید به ذهبى، ۱۴۲۴، همانجا؛ غسانى، ص۴۹۶؛ ابن‌عماد، ج۵، ص۱۸۹؛ زبیدى، همانجا.
  19. غبرینى، ص۱۴۶؛ ابن‌حجر عسقلانى، ج۴، ص۲۰۴؛ قس زبیدى، همانجا؛ بغدادى، ج۱، ستون۷۰۷ـ۷۰۸.
  20. بقاعى، ج۱، ص۱۰، براى نمونه رجوع کنید به ج۱، ص۳۴، ج۱۲، ص۱۱۴.
  21. رجوع کنید به ج۱، ص۱۰.
  22. دارالبیضاء ۱۴۱۸/۱۹۹۷، ص۱۴۳ـ۵۹۴.
  23. غبرینى؛ ابن‌حجر عسقلانى، همانجاها.
  24. غبرینى، ص۱۴۸.
  25. رجوع کنید به بقاعى، همانجا؛ مَقَّرى، ج۲، ص۱۸۷ـ۱۹۰؛ زبیدى، همانجا.
  26. ج۱۴، ص۲۴۶.
  27. ج۴، ص۲۵۷.
  28. غبرینى، همانجا؛ ابن‌قُنفُذ، ۱۹۷۱، ص۳۱۵؛ همو، ۱۴۱۷، ج۱، ص۴۰۷.
  29. حاجی‌خلیفه، ج۱، ستون ۸۹، ج۲، ستون ۱۰۸۲، ۱۵۶۴.
  30. مناوى، ج۲، جزء۲، ص۱۲۳.
  31. همان، ص۱۴۸ـ۱۴۹.
  32. رجوع کنید به همان، ص۱۵۱ـ ۱۵۴؛ ابن‌رشید، ج۲، ص۳۰۳ـ۳۰۸؛ تنبکتى، ص۳۱۸ـ۳۲۰؛ نبهانى، ج۲، ص۳۳۸ـ۳۳۹.
  33. ذهبى،۱۴۰۱ـ۱۴۰۹، همانجا؛ همو، ۱۴۲۴، ج۱۴، ص۲۴۶.
  34. غبرینى، ص۱۴۷.
  35. ۱۴۲۴، همانجا.
  36. غبرینى، ص۱۴۶ـ۱۴۷.
  37. براى نمونه اشعار او رجوع کنید به ابن‌مستوفى اربلى؛ تنبکتى، همانجاها.
  38. براى نمونه رجوع کنید به مناوى، ج۲، جزء۲، ص۱۲۴ـ۱۲۶.
  39. رجوع کنید به ذهبى، ۱۴۲۴، همانجا.
  40. مناوى، ج۲، جزء۲، ص۱۲۳؛ زبیدى، همانجا.
  41. زبیدى، همانجا.
  42. ابن‌رشید، ج۲، ص۲۹۶، ۲۹۹.

منابع

  • دانشنامه جهان اسلام، مدخل "حرّالی" از مهرداد عباسى.