آیه 23 سوره سبأ: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(معانی کلمات آیه)
(معانی کلمات آیه)
 
سطر ۴۱: سطر ۴۱:
 
</tabber>
 
</tabber>
 
==معانی کلمات آیه==
 
==معانی کلمات آیه==
فزع: فزع: (بر وزن فرس) خوف و ناراحتى كه از خوف ناشى است تفزيع: ترسانيدن. و از بين بردن ترس، معناى دوم در صورتى است كه با «عن» باشد: «فزّعه: اخافه، فزع عنه: كشف خوفه» آن در آيه شريفه مضارع مجهول است‏ فُزِّعَ عَنْ قُلُوبِهِمْ‏ يعنى ترس از قلوبشان برداشته شد.<ref>تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی ،  ج‏8، ص: 432</ref>
+
*'''فزع''': فزع: (بر وزن فرس) خوف و ناراحتى كه از خوف ناشى است تفزيع: ترسانيدن. و از بين بردن ترس، معناى دوم در صورتى است كه با «عن» باشد: «فزّعه: اخافه، فزع عنه: كشف خوفه» آن در آيه شريفه مضارع مجهول است‏ فُزِّعَ عَنْ قُلُوبِهِمْ‏ يعنى ترس از قلوبشان برداشته شد.<ref>تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی ،  ج‏8، ص: 432</ref>
  
 
== تفسیر آیه ==
 
== تفسیر آیه ==

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۰ مهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۰۷:۳۸

مشاهده آیه در سوره

وَلَا تَنْفَعُ الشَّفَاعَةُ عِنْدَهُ إِلَّا لِمَنْ أَذِنَ لَهُ ۚ حَتَّىٰ إِذَا فُزِّعَ عَنْ قُلُوبِهِمْ قَالُوا مَاذَا قَالَ رَبُّكُمْ ۖ قَالُوا الْحَقَّ ۖ وَهُوَ الْعَلِيُّ الْكَبِيرُ

مشاهده آیه در سوره


<<22 آیه 23 سوره سبأ 24>>
سوره : سوره سبأ (34)
جزء : 22
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

و شفاعت کسی نزد خدا هم جز آن که خدا به او اذن شفاعت داده سودمند نیست (پس از اینان چشم شفاعت مدارید و خاصّان و انبیاء را در دنیا و آخرت شفیع خود قرار دهید) تا چون (آن خاصان) از دلهاشان اضطراب (جلال و سطوت الهی) بر طرف شود پرسند: خدای شما (در باب شفاعت) چه فرمود؟ پاسخ دهند که حقّ (و درستکاری و شفاعت مؤمنان نه مشرکان و منافقان) فرمود، و اوست خدای بلند مرتبه بزرگوار (و هیچ کس را جرأت مخالفت امرش نیست).

شفاعت در پیشگاه خدا جز برای کسانی که به آنان اذن دهد سودی ندارد، [آن روز شفیعان و امیدواران به شفاعت مضطربانه به انتظار اذن خدا برای شفاعت هستند] تا زمانی که با صدور اذن شفاعت دل هایشان آرام گیرد [در این هنگام مجرمان به شفیعان] گویند: پروردگارتان چه گفت؟ می گویند: حق گفت و او بلند مرتبه و بزرگ است.

و شفاعتگرى در پيشگاه او سود نمى‌بخشد، مگر براى آن كس كه به وى اجازه دهد. تا چون هراس از دلهايشان برطرف شود، مى‌گويند: «پروردگارتان چه فرمود؟» مى گويند: «حقيقت؛ و هموست بلندمرتبه و بزرگ.»

شفاعت نزد خدا سود نكند، مگر در باره كسى كه او خود اجازت دهد. و چون بيم از دلهايشان برود، گويند: پروردگارتان چه گفت؟ گويند: سخن حق گفت. و او بلندمرتبه و بزرگ است.

هیچ شفاعتی نزد او، جز برای کسانی که اذن داده، سودی ندارد! (در آن روز همه در اضطرابند) تا زمانی که اضطراب از دلهای آنان زایل گردد (و فرمان از ناحیه او صادر شود؛ در این هنگام مجرمان به شفیعان) می‌گویند: «پروردگارتان چه دستوری داده؟» می‌گویند: «حقّ را (بیان کرد و اجازه شفاعت درباره مستحقّان داد)؛ و اوست بلندمقام و بزرگ‌مرتبه!»

ترجمه های انگلیسی(English translations)

Intercession is of no avail with Him, except for those whom He permits. When fear is lifted from their hearts, they say, ‘What did your Lord say?’ They say, ‘The truth, and He is the All-exalted, the All-great.’

And intercession will not avail aught with Him save of him whom He permits. Until when fear shall be removed from their hearts, They shall say: What is it that your Lord said? They shall say: The truth. And He is the Most High, the Great.

No intercession availeth with Him save for him whom He permitteth. Yet, when fear is banished from their hearts, they say: What was it that your Lord said? They say: The Truth. And He is the Sublime, the Great.

"No intercession can avail in His Presence, except for those for whom He has granted permission. So far (is this the case) that, when terror is removed from their hearts (at the Day of Judgment, then) will they say, 'what is it that your Lord commanded?' they will say, 'That which is true and just; and He is the Most High Most Great'."

معانی کلمات آیه

  • فزع: فزع: (بر وزن فرس) خوف و ناراحتى كه از خوف ناشى است تفزيع: ترسانيدن. و از بين بردن ترس، معناى دوم در صورتى است كه با «عن» باشد: «فزّعه: اخافه، فزع عنه: كشف خوفه» آن در آيه شريفه مضارع مجهول است‏ فُزِّعَ عَنْ قُلُوبِهِمْ‏ يعنى ترس از قلوبشان برداشته شد.[۱]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ عِنْدَهُ إِلَّا لِمَنْ أَذِنَ لَهُ حَتَّى إِذا فُزِّعَ عَنْ قُلُوبِهِمْ قالُوا ما ذا قالَ رَبُّكُمْ قالُوا الْحَقَّ وَ هُوَ الْعَلِيُّ الْكَبِيرُ «23»

و شفاعت نزد خداوند سودى ندارد، مگر براى آن كس كه او اجازه دهد.

(انتظار اذن شفاعت، ادامه دارد) تا زمانى كه هراس و اضطراب از دل‌هاى آنان بر طرف شود، (مجرمان) از آنان پرسند: پروردگار شما چه گفت؟

پاسخ مى‌دهند: حقّ گفت؛ و او بلند مرتبه و بزرگ است.

نکته ها

كلمه‌ى‌ «فُزِّعَ» هر گاه با حرف‌ «عَنْ» همراه باشد به معناى بر داشته شدن ناله است، «1»

«1». مفردات راغب.

جلد 7 - صفحه 440

ولى اگر بدون آن باشد به معناى به ناله در آوردن است.

جمله‌ «إِلَّا لِمَنْ أَذِنَ لَهُ» را دو گونه مى‌توان معنا كرد:

الف: شفاعت نزد خدا سودى ندارد، مگر شفاعت انبيا و اوليا و شفاعت كنندگانى كه از طرف خداوند اجازه‌ى شفاعت داشته باشند.

ب: شفاعت نزد خدا سودى ندارد، مگر براى آن دسته از گناهكارانى كه خدا اجازه‌ى شفاعت براى آنان را به اوليا بدهد.

در تفسير اطيب البيان، آيه‌ى مورد بحث چنين معنا شده است: در قيامت جز براى افرادى كه خداوند اجازه دهد، شفاعت سودى ندارد و مجرمان در آن روز وحشت زده‌اند و ناله‌ها دارند تا آن كه صدايشان خاموش شود و ناله و فزع از دل‌هاى آنان برخيزد. فرشتگان يا مؤمنان از اين مجرمان مى‌پرسند: پروردگار شما در دنيا به شما چه گفت؟ مى‌گويند: گفت، ولى ما گوش نداديم.

پیام ها

1- معبودهاى خيالى، اجازه‌ى شفاعت پيروان خود را ندارند. «لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ»

2- شفاعت به اين معنا نيست كه شفاعت كنندگان از خداوند مهربان‌ترند، زيرا خداوند است كه به شفاعت كنندگان اجازه‌ى شفاعت مى‌دهد. «لِمَنْ أَذِنَ لَهُ»

3- شفاعت، كارى مستقل در برابر اراده‌ى حتمى او نيست، بلكه در راستاى اراده‌ى خداست. «أَذِنَ لَهُ»

4- در قيامت هم امكان شفاعت هست، ولى با اذن الهى. «لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ عِنْدَهُ إِلَّا لِمَنْ أَذِنَ لَهُ»

5- اذنى كه خداوند به افراد مى‌دهد تا شفاعت كنند يا شفاعت شوند بر اساس حقّ است، يعنى شفاعت كنندگان به خاطر قرب الهى به آن مقام مى‌رسند و شفاعت شوندگان به خاطر حفظ ارتباط با راه خدا لايق دريافت شفاعت مى‌شوند. «قالُوا ما ذا قالَ رَبُّكُمْ قالُوا الْحَقَّ»

تفسير نور(10جلدى)، ج‌7، ص: 441

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ عِنْدَهُ إِلاَّ لِمَنْ أَذِنَ لَهُ حَتَّى إِذا فُزِّعَ عَنْ قُلُوبِهِمْ قالُوا ما ذا قالَ رَبُّكُمْ قالُوا الْحَقَّ وَ هُوَ الْعَلِيُّ الْكَبِيرُ «23»

بعد از آن رد مظنه كفار به شفاعت ملائكه و اصنام را فرمايد:

وَ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ عِنْدَهُ‌: و فايده نبخشد هيچكس نزد خدا، يعنى گمان شفاعت به ملائكه و اصنام تحقّق نخواهد يافت، زيرا درخواست نفع ندهد، إِلَّا لِمَنْ أَذِنَ لَهُ‌: مگر كسى را كه اذن فرمايد خدا در شفاعت. ابو عمرو و حمزه و

جلد 10 - صفحه 529

كسائى «اذن» را به صيغه مجهول قرائت نموده‌اند، يعنى مگر كسى را كه اذن داده شده باشد، زيرا عصاة اهل ايمان را شافعان آنها كه انبياء و اولياء و ملائكه و صلحاى امتند اذن داده باشد خدا براى شفاعت.

حَتَّى إِذا فُزِّعَ عَنْ قُلُوبِهِمْ‌: (متعلق است به آنچه مفهوم مى‌شود از سوق كلام) يعنى در روز قيامت شافع و مشفوع له منتظر شفاعت باشند و در ترس و فزع هستند كه مبادا شفاعتشان مقبول نشود تا سلب فزع و دستور شفاعت دهند.

قالُوا ما ذا قالَ رَبُّكُمْ‌: گويند بعضى از ايشان به بعض ديگر چه چيز فرمود پروردگار شما در باب شفاعت، قالُوا الْحَقَ‌: گويند سخن راست و درست را، يعنى فرمود كه مؤمنان را شفاعت كنند نه كافران را. وَ هُوَ الْعَلِيُّ الْكَبِيرُ: و او است خدا برتر و بزرگوارتر از آنكه انبياء و ملائكه بدون اذن او شفاعت كنند.

تنبيه: در مجمع‌ «1» فرمايد مفسران در ضمير «قلوبهم» اختلاف است:

1- نزد بعضى راجع به مشركان است، يعنى چون اخراج فزع كنند از قلوب آنها در آخرت، يا در وقت مرگ، يا استماع كلام ملائكه كنند و حجت بر ايشان تمام شود، گويند ملائكه به ايشان كه: خدا به شما چه فرمود؟ گويند: حق؛ يعنى اعتراف نمايند به حقيقت آنچه بر پيغمبر فرستاده در دنيا از اصول و فروع دين اسلام؛ و اين اعتراف به آنها فايده ندهد، چه اين وقت ملجأ شوند.

2- ضمير راجع به ملائكه و در آن چند وجه است:

1- چون ملائكه اعمال بندگان را به آسمان برند، صوت عظيم و آوازى مانند سلسله باشد؛ ملائكه آسمان گمان برند قيامت برپا شده، از فزع بر سجده افتند، چون ظاهر شود امر، گويند: چه فرمود پروردگار شما؟ ملائكه حاملان اعمال جواب دهند: فرمايش راست و درست فرمود كه آن اعطاى جزا است به اعمال 2- از حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله، مروى است كه چون حق تعالى وحى فرمايد، ملائكه از آن صوت عظيم شنوند مانند آواز سلسله، و بيهوش شوند.

«1» مجمع البيان، ج 4، ص 389؛ ترجمه فارسى (نشر فراهانى) ج 20 ص 261- 260.

جلد 10 - صفحه 530

چون جبرئيل را با وحى بينند، دانند كه صداى وحى بوده، ترس از دل آنها برود به جبرئيل گويند: (ما ذا قال ربّكم) گويند «الحقّ»، اهل آسمان به يكبار گويند: «الحقّ الحقّ»، پس جبرئيل به زمين نازل و وحى آورد «1». بنابراين تنبيهى است مشركان را به آنكه ملائكه با قرب منزلت و صلابت خلقت، از وحى الهى چنين ضعيف و ذليل شوند و به اين مرتبه خائف شوند، معبودان ايشان را چگونه اميد شفاعت دارند.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ لَقَدْ صَدَّقَ عَلَيْهِمْ إِبْلِيسُ ظَنَّهُ فَاتَّبَعُوهُ إِلاَّ فَرِيقاً مِنَ الْمُؤْمِنِينَ «20» وَ ما كانَ لَهُ عَلَيْهِمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلاَّ لِنَعْلَمَ مَنْ يُؤْمِنُ بِالْآخِرَةِ مِمَّنْ هُوَ مِنْها فِي شَكٍّ وَ رَبُّكَ عَلى‌ كُلِّ شَيْ‌ءٍ حَفِيظٌ «21» قُلِ ادْعُوا الَّذِينَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ لا يَمْلِكُونَ مِثْقالَ ذَرَّةٍ فِي السَّماواتِ وَ لا فِي الْأَرْضِ وَ ما لَهُمْ فِيهِما مِنْ شِرْكٍ وَ ما لَهُ مِنْهُمْ مِنْ ظَهِيرٍ «22» وَ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ عِنْدَهُ إِلاَّ لِمَنْ أَذِنَ لَهُ حَتَّى إِذا فُزِّعَ عَنْ قُلُوبِهِمْ قالُوا ما ذا قالَ رَبُّكُمْ قالُوا الْحَقَّ وَ هُوَ الْعَلِيُّ الْكَبِيرُ «23» قُلْ مَنْ يَرْزُقُكُمْ مِنَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ قُلِ اللَّهُ وَ إِنَّا أَوْ إِيَّاكُمْ لَعَلى‌ هُدىً أَوْ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ «24»

قُلْ لا تُسْئَلُونَ عَمَّا أَجْرَمْنا وَ لا نُسْئَلُ عَمَّا تَعْمَلُونَ «25»

ترجمه‌

و بتحقيق تصديق كرد بر آنها شيطان گمانش را پس پيروى كردند او را مگر دسته‌اى از گروندگان‌

و نبود براى او بر آنها تسلّطى مگر براى آنكه ممتاز كنيم آنرا كه ايمان ميآورد بآن جهان از آنكه او در شك است از آن و پروردگار تو بر همه چيز نگهبان است‌

بگو بخوانيد آنها را كه گمان برديد غير از خدا مالك نميباشند آنها مقدار ذره‌ئى را در آسمانها و نه در زمين و نيست براى آنها در آندو شركتى و نباشد مر او را از آنها هيچ مددكارى‌

و سود نميدهد شفاعت نزد او مگر براى كسى كه اذن دادش تا وقتى كه برده شود از دل آنها بيم گويند چه گفت پروردگار شما گويند راست و درست گفت و او است بلند مرتبه بزرگ مقام‌

بگو كيست كه روزى ميدهد شما را از آسمانها و زمين بگو خدا و همانا ما يا شما هر آينه بر هدايتيم يا در گمراهى آشكار

بگو پرسيده نميشويد شما از آنچه بد كرديم ما و پرسيده نميشويم ما از آنچه ميكنيد شما.

تفسير

خداوند متعال در ضمن بيان احوال كفار متعرّض حال شيطان ملعون شده به بيان لطيفى و آن اينستكه آنها روى شيطان را سفيد نمودند بكردار خودشان چون او قسم ياد كرده بود كه بندگان خدا را اغواء و اضلال نمايد مگر بندگان مخلص را كه ميدانست خدا از آنها نگهدارى ميكند ولى باز اطمينان كامل نداشت كه كاملا موفق باين امر شود و حرفش را سبز كند و قولش را بكرسى بنشاند ولى كردار و پيروى آنها موجب شد كه او بخود باليد و گمان خود را مطابق با واقع يافت چون همه متابعت از او نمودند مگر دسته‌ئى از مردم كه آنان اهل ايمانند در صورتى كه من بيانيّه باشد چون اكثر مردم كفارند يا دسته‌ئى از اهل ايمان‌

جلد 4 صفحه 359

اگر تبعيضيه باشد كه ايشان انبياء و اوصياء و تالى تلوان آنانند و بقيه كفار و مؤمنين گناهكارند كه پيروى از او نمودند و خداوند مانع از نفوذ اراده و سلطنت شيطان بر آنها نشد مگر براى آنكه بشناسد و معلوم كند بعلم شهودى و خارجى و ممتاز فرمايد كسيرا كه ايمان بآخرت دارد از كسيكه در شك است از آن تا پاداش دهد بمؤمن و بكيفر برساند منافق را با آنكه همه را بخوبى ميشناخت و اعمال آنها را ميدانست چون خداوند نگهبان و حافظ تمام احوال و اعمال بندگان است و همه را در لوح محفوظ ثبت و ضبط فرموده است ولى تا معصيت از بنده در خارج بروز نكند او را عقاب نميفرمايد و كسى كه ايمان بآخرت داشته باشد معصيت نميكند مگر در حال غفلت از آن لذا از بين اصول عقايد مخصوص بذكر شده است و بنابراين كلمه عليهم متعلق است بظنّه و مقدّم شده براى اهتمام باخبار از آنكه مظنّه او بر ضرر آنها بوده و پس از آن خطاب به پيغمبر اكرم فرموده ميفرمايد بگو به بت‌پرستان مكه و غيرها بخوانيد معبودهاى خودتان را كه قائل بخدائى يا شركت آنها با خدا يا شفاعتشان در روز جزا شديد در حوائج خودتان تا بدانيد كه وجودشان اثرى ندارد و مالك و اختياردار ذره‌ئى از خير و شر در امور آسمانها و زمين نيستند و شركتى هم با خدا ندارند نه در خلق و نه در ملك و نه در عبادت و كمكى هم با خدا ننموده و نخواهند نمود و خدا محتاج بكمك كسى نبوده و نيست و شفاعت نمودن كسى هم نزد خدا فائده ندارد مگر باو اذن داده باشد كه شفاعت كند يا براى كسى اذن داده باشد كه شفعاء شفاعت او را بنمايند و اذن بصيغه مجهول نيز قرائت شده است و اين امر كه شفاعت مخصوص بكسانى است براى كسانى مسلّم است حتى در روز قيامت بعد از تسكين قلوب كفار از بيم و هراس آنروز و قادر شدن بتكلم و معلوم شدن شفعاء آنروز بر مردم بشفعاء ميگويند خداوند در باب ما بشما چه دستور داده بهشتى هستيم يا جهنمى ايشان ميگويند خدا همان فرمايش حقى را كه پيغمبر صلى اللّه عليه و اله در دنيا فرمود فرموده است شفاعت مخصوص بآن حضرت و امير المؤمنين عليه السّلام و شيعيان او است و كسى حق شفاعت از مشرك و كافر و منافق را ندارد و فزّع بصيغه معلوم نيز قرائت شده است و اين ماده چون متعدى بعن شود بمعناى رفع فزع آيد و خدا برتر و بالاتر از آنستكه كسى‌

جلد 4 صفحه 360

بدون اجازه او شفاعت كند و شفاعت شود و بزرگتر از آنكه بر خلاف فرموده خود در قرآن روز قيامت رفتار فرمايد و قمى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده راجع بذيل اين آيه كه اين براى آن بود كه اهل آسمانها بعد از حضرت عيسى تا بعثت حضرت ختمى مرتبت وحى الهى را نشنيده بودند و چون جبرئيل مأمور نزول وحى بر آنحضرت شد اهل آسمانها صوت وحى قرآن را شنيدند مثل صداى زدن آهن بر سنگ سخت و از ترس بيهوش شدند و چون جبرئيل بجانب زمين سرازير شد بهر چند كه از اهل آسمانها رسيد رفع نمود بيم و ترس آنها را پس بعضى از آنها ببعضى گفتند چه گفت پروردگار شما و آنها جواب دادند حق گفت و او است علىّ كبير و قريب به اين معنى را در مجمع از بعضى از مفسرين نقل نموده و بنابراين بايد در كلام تقديرى باشد تا مربوط شود اينمعنى بصدر آيه و محفوظ ماند معناى حتى در موقع خود و محتمل است آن اين باشد كه و آنچه ذكر شد تمامى حق است تا حدّيكه وقتى ملائكه از ترس بيرون آمدند تصديق نمودند كه هر چه خدا فرمود حق است و ظاهرا جهت ترس ملائكه آن بوده كه تصور نمودند ميخواهد قيامت بر پا شود ولى انصاف آنستكه اينمعنى و معانى ديگرى كه در مجمع نقل نموده چون سابقا ذكرى از ملائكه نشده از ظاهر كلام استفاده نميشود مگر امام عليه السّلام آنرا از باطن خبر داده باشد و اللّه اعلم و قمى ره راجع بشفاعت نقل فرموده كه شفاعت نميكنند هيچ يك از انبياء و اولياء خدا روز قيامت مگر باذن او مگر پيغمبر خاتم كه خداوند اذن داده است باو پيش از روز قيامت كه شفاعت كند و آن شأن او است و ائمه عليهم السلام و بعد از ايشان ساير انبياء و از امام باقر عليه السّلام نقل شده كه نيست احدى از اولين و آخرين مگر آنكه او محتاج است بشفاعت پيغمبر صلى اللّه عليه و اله در روز قيامت و او شفاعت ميكند از امّتش و ما شفاعت ميكنيم از شيعيانمان و شيعيان ما شفاعت ميكنند از اهل و عيالشان تا آنكه مؤمنى ميتواند شفاعت كند از دو قبيله بزرگ و ميكند حتى از خدمتگزارش ميگويد پروردگارا اين مرا از سرما و گرما حفظ ميكرد و اخيرا خداوند باز بطرز شگفت‌آورى استدلال فرموده بر بيكاره بودن بتها و آن اين است كه بآنها بگو چه كسى روزى ميدهد شما را از آسمانها و زمين بتوسط فرستادن باران و روياندن نباتات و چون جوابش بر همه‌

جلد 4 صفحه 361

معلوم و واضح است ولى شايد آنها از ترس الزام تأمّل كنند خودت فورا بگو خدا تا معلوم شود كه نبايد روزى‌دهنده را گذارد و از بيكاره ستايش و شكرگزارى كرد و بعدا بگو ما يا شما هر آينه بر مركب رفيع هدايت مستقرّيم يا در وادى تاريك ضلالت محبوس و تعيين نكن كه كدام يك بر هدايت و كدام در ضلالتند چون امر بقدرى واضح است كه محتاج به بيان نيست يا باندك تأمّل معلوم ميشود و اين طرز كلام موجب ميشود كه مخاطب تأمّل در تعيين آن نمايد و متكلّم را منصف و بى‌غرض بفهمد كه اثبات فضلى براى خود ننموده و ادب در كلام را از دست نداده و نيز بگو در قيامت پرسش نميشويد شما از گناه ما و پرسش نميشويم ما از كار شما و در اين آيه ادب را بمنتهى درجه رسانده كه نسبت جرم را بخود و عمل را بآنها داده براى آنكه در انصاف ابلغ و از اعتساف دورتر باشد و فهمانده كه من براى نفع شما سخن ميگويم قبول و ردّ شما براى من نفع و ضررى ندارد كسيرا بگناه كسى مؤاخذه نمينمايند و از بعضى روايات منقوله از ائمه اطهار استفاده ميشود كه تصديق شيطان گمانش را وقتى بود كه پيغمبر از دنيا رحلت فرمود و بعضى گفتند او بهواى دل خود حرف زد و وقتى كه آنحضرت امير المؤمنين عليه السّلام را بامارت نصب فرمود در روز غدير خم و شياطين خاك بر سر ريختند و واقعه را بشيطان بزرگ خبر دادند و او گفت خاطر جمع باشيد اطرافيانش بمن وعده‌ئى دادند كه تخلّف نميكنند پس خداوند اين آيه را نازل فرمود و اللّه اعلم و مراد از بعضى كه گفتند آنچه گفتند و اطرافيان پيغمبر كه شيطان بوعده آنها مطمئن شده بود معلوم است و اين قبيل موارد از مصاديق جليّه تصديق شيطان است مظّنه خود را و منافات با معناى سابق الذكر ندارد لذا در بعضى از روايات از آن بتأويل تعبير شده است.

جلد 4 صفحه 362

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ لا تَنفَع‌ُ الشَّفاعَةُ عِندَه‌ُ إِلاّ لِمَن‌ أَذِن‌َ لَه‌ُ حَتّي‌ إِذا فُزِّع‌َ عَن‌ قُلُوبِهِم‌ قالُوا ما ذا قال‌َ رَبُّكُم‌ قالُوا الحَق‌َّ وَ هُوَ العَلِي‌ُّ الكَبِيرُ «23»

و نفع‌ نمي‌بخشد شفاعت‌ نزد پروردگار الا ‌براي‌ كسي‌ ‌که‌ اذن‌ دهد خداوند ‌براي‌ ‌او‌ ‌حتي‌ زماني‌ ‌که‌ بيرون‌ آمد فزع‌ ‌از‌ دل‌هاي‌

جلد 14 - صفحه 559

‌آنها‌ گفتند چه‌ فرموده‌ پروردگار ‌شما‌ گفتند حق‌ فرموده‌ و ‌او‌ ‌است‌ ‌علي‌ متعال‌ و بزرگ‌.

وَ لا تَنفَع‌ُ الشَّفاعَةُ عِندَه‌ُ إِلّا لِمَن‌ أَذِن‌َ لَه‌ُ ‌در‌ موضوع‌ شفاعت‌ ‌بين‌ سني‌ و شيعه‌ اختلاف‌ شديد ‌است‌، سني‌ها بكل‌ منكر شفاعت‌ شدند و تمسك‌ جستند ‌به‌ بعض‌ آيات‌ مطلقه‌ ‌که‌ منع‌ شفاعت‌ مي‌كند و گفتند ‌هر‌ كس‌ پاداش‌ عمل‌ ‌خود‌ ‌را‌ مي‌بيند خوب‌ ‌ يا ‌ بد: فَمَن‌ يَعمَل‌ مِثقال‌َ ذَرَّةٍ خَيراً يَرَه‌ُ وَ مَن‌ يَعمَل‌ مِثقال‌َ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَه‌ُ (زلزال‌ آيه 7).

و اما شيعه‌ يكي‌ ‌از‌ ضروريات‌ دين‌ و مذهب‌ مي‌شمارد. و جواب‌ ‌از‌ آيات‌ مطلقه‌:

اولا، ‌اينکه‌ آيات‌ ‌در‌ مورد كفار و اهل‌ ضلالت‌ و مشركين‌ ‌است‌ ‌که‌ مي‌گفتند ‌در‌ حق‌ بت‌ها:

هؤُلاءِ شُفَعاؤُنا عِندَ اللّه‌ِ (يونس‌ آيه 18) وَ اللّه‌ُ أَمَرَنا بِها (اعراف‌ آيه 28).

و ثانيا مطلقات‌ قابل‌ تقييد ‌است‌ مثل‌ همين‌ ‌آيه‌ إِلّا لِمَن‌ أَذِن‌َ لَه‌ُ و آيه شريفه‌ وَ لا يَشفَعُون‌َ إِلّا لِمَن‌ِ ارتَضي‌ (انبياء آيه 28) و آيه شريفه‌ فَما تَنفَعُهُم‌ شَفاعَةُ الشّافِعِين‌َ (مدثر آيه 48) ‌که‌ دلالت‌ دارد ‌بر‌ ‌اينکه‌ ‌که‌ شافعيني‌ هستند.

و ثالثا اخبار زيادي‌ فوق‌ حد تواتر ‌از‌ عامه‌ و خاصه‌ داريم‌ مثل‌:

«ادخرت‌ شفاعتي‌ لاهل‌ الكبائر ‌من‌ امتي‌»

و ‌قوله‌ (ص‌):

«اعطيت‌ الشفاعة»

و ‌در‌ حديث‌

«اشفع‌ تشفع‌»

‌يعني‌

«تقبل‌ شفاعتك‌»

و نيز

«انت‌ اول‌ شافع‌ و اول‌ مشفع‌»

و ‌در‌ زيارات‌ و ادعيه‌ فوق‌ حد احصاء.

و رابعا ‌اگر‌ شفاعت‌ نباشد ‌پس‌ معني‌ ندارد دعاي‌ مؤمنين‌ ‌در‌ حق‌ يكديگر، و دعاي‌ حمله عرش‌ و ملائكه‌ ‌در‌ طلب‌ مغفرت‌، و دعاء ‌رسول‌ ‌در‌ مغفرت‌ مؤمنين‌ و هكذا، و اما آيه شريفه فَمَن‌ يَعمَل‌‌-‌ الاية يكي‌ ‌از‌ عبادات‌ و مثوبات‌ ‌آنها‌ اعطاء شفاعت‌ ‌است‌ و يكي‌ ‌از‌ اعمال‌ ثوابش‌ قابليت‌ شفاعت‌ ‌است‌ و مشمول‌ «خَيراً يَرَه‌ُ» ‌است‌.

توضيح‌ كلام‌ اينكه‌ ‌در‌ شفاعت‌ سه‌ چيز شرط ‌است‌:

اول‌ ‌اينکه‌ ‌که‌ شفيع‌ حق‌ شفاعت‌ داشته‌ ‌باشد‌ مثل‌ انبياء و ائمه‌ و ملائكه‌ و صلحاء و مؤمنين‌.

دويم‌ ‌اينکه‌ ‌که‌ مشفع‌ ‌له‌ قابليت‌ شفاعت‌ داشته‌ ‌باشد‌ ‌که‌ مؤمن‌ ‌باشد‌ ‌غير‌ مؤمن‌ چه‌ كافر ‌ يا ‌ مشرك‌ ‌ يا ‌ ضال‌ ‌ يا ‌ مبدع‌ ‌ يا ‌ منكر ضروري‌ دين‌ ‌ يا ‌ مذهب‌ ‌باشد‌ قابليت‌ ندارد.

جلد 14 - صفحه 560

سيم‌ ‌پس‌ ‌از‌ حق‌ شفاعت‌ و قابليت‌ اذن‌ و اجازه‌ حق‌ ‌هم‌ لازم‌ ‌است‌.

حَتّي‌ إِذا فُزِّع‌َ عَن‌ قُلُوبِهِم‌ فزع‌ آه‌ و ناله‌ و داد و فرياد ‌است‌ ‌آن‌ قدر ناله‌ كنند ‌که‌ ‌از‌ صدا بيفتند ‌که‌ فزع‌ ‌از‌ قلب‌ ‌آنها‌ خارج‌ شود ‌که‌ ديگر نتوانند آه‌ و ناله‌ كنند.

قالُوا ما ذا قال‌َ رَبُّكُم‌ قائل‌ ملائكه عذاب‌ ‌ يا ‌ مؤمنين‌ اهل‌ جنت‌ باين‌ كفار و مشركين‌ و اهل‌ عذاب‌ مي‌گويند چه‌ فرمود پروردگار ‌شما‌ ‌که‌ انبياء و كتابهاي‌ آسماني‌ و اخبار آل‌ اطهار ‌به‌ ‌شما‌ ‌از‌ همچه‌ روزي‌ خبر دادند و ‌شما‌ مي‌گفتيد دروغ‌ و افتراء ‌است‌.

قالُوا الحَق‌َّ اهل‌ عذاب‌ مي‌گويند: ‌آن‌ چه‌ گفتند حق‌ ‌بود‌ و ‌ما باور نمي‌كرديم‌ چنانچه‌ دارد اهل‌ بهشت‌ ‌به‌ اهل‌ جهنم‌ مي‌گويند وَ نادي‌ أَصحاب‌ُ الجَنَّةِ أَصحاب‌َ النّارِ أَن‌ قَد وَجَدنا ما وَعَدَنا رَبُّنا حَقًّا فَهَل‌ وَجَدتُم‌ ما وَعَدَ رَبُّكُم‌ حَقًّا قالُوا نَعَم‌‌-‌ ‌الآية‌ (اعراف‌ آيه 44).

وَ هُوَ العَلِي‌ُّ الكَبِيرُ اعلي‌ ‌من‌ ‌کل‌ ‌علي‌ و اكبر ‌من‌ ‌کل‌ كبيرا ‌علي‌ ‌من‌ ‌ان‌ يدرك‌ و اكبر ‌من‌ ‌ان‌ يوصف‌.

برگزیده تفسیر نمونه


(آیه 23)- در اینجا فورا این سؤال به ذهن می‌آید که اگر چنین است پس مسأله «شفاعت» شفیعان چه می‌شود؟

در این آیه به پاسخ این سؤال پرداخته، چنین می‌گوید: اگر شفیعانی در درگاه

ج4، ص39

خدا وجود دارند آن هم به اذن و فرمان اوست، زیرا: «هیچ شفاعتی نزد او جز برای کسانی که اذن داده فایده ندارد» (وَ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ عِنْدَهُ إِلَّا لِمَنْ أَذِنَ لَهُ).

بنابر این، بهانه بت‌پرستان برای پرستش بتها که می‌گفتند: «اینها شفیعان ما نزد خدایند»! (یونس/ 18) به این وسیله قطع می‌شود، چرا که خدا هرگز اجازه شفاعتی به آنها نداده است.

بعد از این جمله چنین می‌گوید: در آن روز اضطراب و وحشتی بر دلها چیره می‌شود هم شفاعت کنندگان و هم شفاعت شوندگان غرق در اضطراب می‌شوند، و در انتظار این هستند که ببینند خداوند به چه کسانی اجازه شفاعت می‌دهد؟

و در باره چه کسانی؟ و این حالت اضطراب و نگرانی همچنان ادامه می‌یابد «تا زمانی که فزع و اضطراب از دلهای آنها زایل گردد» و فرمان از ناحیه خدا صادر شود (حَتَّی إِذا فُزِّعَ عَنْ قُلُوبِهِمْ).

اینجاست که هر دو گروه رو به یکدیگر می‌کنند و از هم «می‌پرسند (یا مجرمان از شافعان می‌پرسند) پروردگار شما چه دستوری داد»؟ (قالُوا ما ذا قالَ رَبُّکُمْ).

در پاسخ «می‌گویند: خداوند حق را بیان کرد» (قالُوا الْحَقَّ).

و «حق» چیزی جز اجازه شفاعت در باره آنها که رابطه خود را بکلی از درگاه خدا قطع نکرده‌اند نمی‌باشد.

و در پایان آیه اضافه می‌کند: «و اوست خداوند بلند مقام و بزرگ مرتبه» (وَ هُوَ الْعَلِیُّ الْکَبِیرُ).

در حقیقت آنها می‌گویند: چون خداوند علی و کبیر است هر دستوری می‌دهد عین واقعیت و هر واقعیتی منطبق بر دستور اوست.

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی ، ج‏8، ص: 432

منابع