آیه 51 سوره نمل: تفاوت بین نسخهها
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) (←تفسیر آیه) |
(←معانی کلمات آیه) |
||
سطر ۴۱: | سطر ۴۱: | ||
</tabber> | </tabber> | ||
==معانی کلمات آیه== | ==معانی کلمات آیه== | ||
− | + | *'''مكر''': تدبير. اعم از آنكه در كار بد باشد يا در كار خوب. در مفردات و اقرب الموارد گويد: مكر آنست كه شخص را به حيلهاى از مقصودش منصرف كنى، آن دو نوع است محمود و مذموم محمود آنست كه از آن كار خوبى مراد باشد و مذموم به عكس است. | |
+ | *'''دمرناهم''': تدمير: هلاك كردن.<ref>تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج7، ص467</ref> | ||
== تفسیر آیه == | == تفسیر آیه == |
نسخهٔ کنونی تا ۲ مهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۰۴:۵۵
<<50 | آیه 51 سوره نمل | 52>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
بنگر که پایان مکرشان چه شد؟ عاقبت ما همه آنان را بستگانشان هلاک کردیم.
پس با تأمل بنگر که سرانجام نیرنگشان چگونه بود؟ که ما آنان و قومشان را همگی درهم کوبیدیم و هلاک کردیم.
پس بنگر كه فرجام نيرنگشان چگونه بود: ما آنان و قومشان را همگى هلاك كرديم.
بنگر كه عاقبت مكرشان چه شد: ما آنها و قومشان را به تمامى هلاك كرديم.
بنگر عاقبت توطئه آنها چه شد، که ما آنها و قومشان همگی را نابود کردیم؛
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
- مكر: تدبير. اعم از آنكه در كار بد باشد يا در كار خوب. در مفردات و اقرب الموارد گويد: مكر آنست كه شخص را به حيلهاى از مقصودش منصرف كنى، آن دو نوع است محمود و مذموم محمود آنست كه از آن كار خوبى مراد باشد و مذموم به عكس است.
- دمرناهم: تدمير: هلاك كردن.[۱]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ مَكَرُوا مَكْراً وَ مَكَرْنا مَكْراً وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ «50»
و (آن نه گروه مفسد) دست به تدبير بزرگى زدند و ما نيز به تدبير بزرگى دست زديم، ولى آنها نمىفهميدند.
فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ مَكْرِهِمْ أَنَّا دَمَّرْناهُمْ وَ قَوْمَهُمْ أَجْمَعِينَ «51»
پس بنگر كه پايان تدبير آنان (و شبيخون به صالح و كسانش) به كجا انجاميد، ما آنان و قومشان همگى را هلاك كرديم.
نکته ها
هلاكت قوم ثمود با چند تعبير در قرآن آمده است:
الف: زلزله. «فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ» «1»*
ب: صاعقه. «فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ» «2»*
ج: صيحه. «وَ أَخَذَ الَّذِينَ ظَلَمُوا الصَّيْحَةُ» «3»
البتّه هيچ مانعى ندارد كه هر سه عذاب، در يك زمان واقع شده باشد.
يكى از نمونههاى مكر الهى، همان مهلت و نعمت دادن به گناهكاران است، تا آنان سرگرم شوند و همين كه پيمانهى آنان پر شد، ناگهان به قهر الهى گرفتار شوند.
پیام ها
1- كيفرهاى الهى، با جُرم انسان متناسب است. «مَكَرُوا- مَكَرْنا»
2- كسانى كه عليه اولياى خدا توطئه مىكنند، طرف آنها خداست. «مَكَرُوا مَكْراً وَ مَكَرْنا مَكْراً» 3- در برابر نقشههاى كفّار شما نيز بايد اهل تدبير و نقشه باشيد. «مَكَرُوا مَكْراً وَ مَكَرْنا مَكْراً»
4- خداوند تدبير مردم را مىداند، امّا مردم تدبير او را نمىدانند. «وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ»
«1». اعراف، 78.
«2». ذاريات، 44.
«3». هود، 67.
جلد 6 - صفحه 435
5- چوب خدا صدا ندارد. مَكَرْنا ... وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ
6- تاريخ، بر قانون و سنّت معيّنى استوار است و دقّت در آن، براى دورانهاى ديگر سودمند است. «فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ مَكْرِهِمْ»
7- سنّت الهى بر پيروزى حقّ بنا نهاده شده است. «فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ مَكْرِهِمْ»
8- زود قضاوت نكنيد؛ از توفيقاتى كه به خاطر مكر، نصيب بعضىها مىشود، فريب نخوريد، بلكه به عاقبت آنان توجّه كنيد. «عاقِبَةُ مَكْرِهِمْ»
9- آمادهباش دشمنان براى ارتكاب جنايت، سبب قهر الهى است، گرچه آنان به اهداف پليد خود نرسند. (دشمنان، همقسم شدند تا پيامبر را بكشند و در كمين هم نشستند، ولى حضرت را نكشتند، لكن خودشان هلاك شدند). «دَمَّرْناهُمْ»
10- پيروى از مفسدان، عقوبت دارد. «دَمَّرْناهُمْ وَ قَوْمَهُمْ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ مَكْرِهِمْ أَنَّا دَمَّرْناهُمْ وَ قَوْمَهُمْ أَجْمَعِينَ (51)
فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ مَكْرِهِمْ: پس بنگر اى بيننده چگونه بود سر انجام مكر آنها، از عاقبت مكر آنها اين بود كه: أَنَّا دَمَّرْناهُمْ وَ قَوْمَهُمْ أَجْمَعِينَ: ما هلاك نموديم آن نه نفر را در غار و باقى قوم ايشان را همه به صيحه مستأصل ساختيم؛ يا تمام آن نه نفر با قوم را به صيحه هلاك كرديم.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا إِلى ثَمُودَ أَخاهُمْ صالِحاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ فَإِذا هُمْ فَرِيقانِ يَخْتَصِمُونَ (45) قالَ يا قَوْمِ لِمَ تَسْتَعْجِلُونَ بِالسَّيِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ لَوْ لا تَسْتَغْفِرُونَ اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ (46) قالُوا اطَّيَّرْنا بِكَ وَ بِمَنْ مَعَكَ قالَ طائِرُكُمْ عِنْدَ اللَّهِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ تُفْتَنُونَ (47) وَ كانَ فِي الْمَدِينَةِ تِسْعَةُ رَهْطٍ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ وَ لا يُصْلِحُونَ (48) قالُوا تَقاسَمُوا بِاللَّهِ لَنُبَيِّتَنَّهُ وَ أَهْلَهُ ثُمَّ لَنَقُولَنَّ لِوَلِيِّهِ ما شَهِدْنا مَهْلِكَ أَهْلِهِ وَ إِنَّا لَصادِقُونَ (49)
وَ مَكَرُوا مَكْراً وَ مَكَرْنا مَكْراً وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ (50) فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ مَكْرِهِمْ أَنَّا دَمَّرْناهُمْ وَ قَوْمَهُمْ أَجْمَعِينَ (51) فَتِلْكَ بُيُوتُهُمْ خاوِيَةً بِما ظَلَمُوا إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ (52) وَ أَنْجَيْنَا الَّذِينَ آمَنُوا وَ كانُوا يَتَّقُونَ (53)
ترجمه
و بتحقيق فرستاديم بسوى ثمود برادرشان صالح را كه بپرستيد خدا را پس آنگاه آنها دو فرقه شدند كه دشمنى ميكردند
گفت اى قوم من چرا بشتاب ميخواهيد بدى را پيش از خوبى چرا آمرزش نميخواهيد از خدا باشد كه شما رحم كرده شويد
گفتند فال بد زديم بتو و بهر كه با تو است گفت فال بد شما نزد خدا است بلكه شما گروهى هستيد كه آزموده ميشويد
و بودند در شهر نه نفر از قوم كه افساد ميكردند در زمين و اصلاح نميكردند
گفتند با آنكه سوگند خوردند بخدا كه هر آينه شبيخون ميزنيم بر او و اهلش پس ميگوئيم البته بخونخواهش كه حاضر نبوديم در وقت هلاك اهل او و همانا مائيم هر آينه راستگويان
و مكر كردند مكر كردنى و مكر كرديم مكر كردنى و آنها درك نمىكردند
پس بنگر چگونه بود انجام مكر آنها كه ما هلاك كرديم آنها و قومشانرا همگى
پس اينست خانههايشان كه فرو ريخته بسبب آنكه ستم كردند همانا در اين آيتى است براى گروهى كه ميدانند
و رهانيديم آنانرا كه ايمان آوردند و پرهيز ميكردند.
جلد 4 صفحه 155
تفسير
خداوند باز براى تذكّر كفار بعواقب وخيم كفر قصه حضرت صالح را كه از قوم ثمود بود و باين مناسبت برادر آنها خوانده شده يادآورى فرموده كه ما او را برسالت مبعوث بر آنها نموديم و او دعوت نمود آنانرا بتوحيد و عبادت خداى يگانه و بعضى قبول نمودند و بيشتر تكذيب كردند و دو دسته شدند يك دسته مؤمنين و يكدسته كافرين و با يكديگر در تصديق و تكذيب حضرت صالح مخاصمه و نزاع داشتند و كفار از آنحضرت براى امتحان تقاضا نمودند كه عذابى را كه بآنها وعده ميدهد در صورت تكذيب و بقاء بر كفر زودتر بر آنها وارد نمايد و او جواب فرمود چرا تعجيل مىنمائيد در عذاب كه بد است براى شما و ميخواهيد نزول آنرا قبل از رحمت خدا كه در اثر ايمان و تصديق پيغمبر او بر شما نازل خواهد شد و خوب است براى شما و چرا استغفار و توبه از معاصى خود نمىنمائيد و ايمان نمىآوريد تا مشمول رحمت حق شويد و اگر عذاب نازل شود ديگر توبه و ايمان فائده ندارد آنها گفتند واقعا از وقتى كه شما اين نغمه را در ميان ما بلند كرديد و دو دستگى ايجاد نموديد قحط و غلا در ميان ما پيدا شد و ما اين را بفال بد گرفتيم و از شومى تو و اتباعت ميدانيم كه حوادث و ناملائمات پى در پى بر ما وارد شده و ميشود و حضرت فرمود اشتباه فرموديد اين ناملائمات در نتيجه اعمال خود شما است كه از اطاعت خدا و پيغمبرش سرپيچى نموديد و خداوند خواسته شما را امتحان فرمايد كه گرفتارتان كرده و ميكند شايد متوجه شويد كه زمام امور بدست ديگرى است و بايد وسائل سعادت و نيكبختى را از مبدء غيب خواستار گشت و دست نياز بدرگاه كار ساز دراز كرد پس خوب است ايمان بياوريد تا رفع تمام گرفتاريهاى شما بشود و كلمه اطّيّر نادر اصل تطيّرنا بوده بعد از قلب تاء بطاء و ادغام و احتياج بهمزه وصل اطّيّرنا شده است و در شهر حجر كه مسكن حضرت صالح بود نه نفر از اشقياء و اشراف و اشرار قوم بودند كه جز افساد و اضلال و شرارت و فتنه انگيزى كارى نداشتند و با يكديگر هم قسم شدند و گفتند بخدا شبانه بر سر صالح و كسانش ميريزيم و آنها را ميكشيم و بعدا هر كس قيام بخونخواهى او نمود از بازماندگانش ميگوئيم ما در وقت هلاكت كسان او حاضر نبوديم و از مرتكب قتل خبر نداريم چه رسد بآنكه
جلد 4 صفحه 156
متصدّى آن باشيم و ميگوئيم بخدا قسم كه ما راستگويانيم يا و حال آنكه ما راستگويانيم چون تنها در قتل كسان او حاضر نبوديم بلكه در قتل او و كسانش با هم حاضر بوديم و قمى ره فرموده مراد آنستكه ما اينكار را ميكنيم و اظهر همان معناى اول است كه خواستند بعد از انكار بقسم دروغ خود را تبرئه نمايند و گفتهاند بعد از آنكه ناقه را كفار پى كردند حضرت صالح فرمود تا سه روز ديگر عذاب بر شما نازل خواهد شد و مسجدى داشت در ميان دره كوهى كه آنجا ميرفت و نماز ميخواند اين نه نفر رفتند آنجا كه چون آنحضرت بيايد او را بكشند و بعد كسانش را و گفتند او گمان ميكند تا سه روز ديگر از امر ما فراغت پيدا ميكند و ما بايد تا سه روز بحساب او و كسانش برسيم ناگاه سنگ بزرگى از كوه بر سر آنها آمد كه همه را بزير گرفت و هلاك كرد و باقى قوم بصيحه آسمانى هلاك شدند و اينها همان اشخاصى بودند كه بيش از همه در قتل ناقه سعى نمودند و اسماء آنها از ابن عباس نقل شده و رئيس آنها قدّار نام بوده كه بأشقى الأشقياء امم ماضيه معرّفى شده چنانچه ابن ملجم بأشقى الأشقياء اين امّت و تميز تسعه بر هط باعتبار آنستكه رهط مانند قوم اسم جمع است پس مثل آنستكه فرموده باشد نه مردان يا نفرات ولى قمى ره فرموده شبانه آمدند حضرت صالح را بكشند ملائكهئى كه نگهبان او بودند آنها را در خانه حضرت كشتند با سنگ و بعدا ساير قوم بزلزله نابود شدند و در هر حال مكر و حيله و تدبيرى نمودند و خداوند همانرا سبب هلاكشان و جزاى مكرشان قرار داد با آنكه متوجه نبودند كه با خدا نميشود مكر كرد و ادراك نميكردند نتيجه مكر خودشان را كه مكر خدا با آنها است پس ببين اى كسيكه ديده بصيرت دارى سر انجام مكر و حيله آنها را كه چگونه خداوند هلاك فرمود آن نه نفر و ساير آنقوم سركش را بصيحه آسمانى و زلزله زمينى بتمامى و اين خانههاى آنها است كه بى صاحب و ويران افتاده مىبينند آنها را اهالى مكه و مدينه در راه شام براى ظلمى كه بخودشان نمودند و از اطاعت خدا و پيغمبرش سرپيچى كردند و اين مايه عبرت و آيت بزرگى است براى ارباب معرفت كه بدانند عاقبت، هر قوم كه با خدا در افتادند ور افتادند و نابود شدند و اهل ايمان و تقوى نجات يافتند و بسعادت دو سرا فائز و نائل گشتند و لتبيّتنّه و
جلد 4 صفحه 157
لتقولنّ بتاء و صيغه جمع بنحو خطاب بعضى ببعض و انّا دمّرناهم بكسر همزه نيز قرائت شده است و گفتهاند اهل نجات چهار هزار نفر بودند كه با حضرت صالح از وادى القرى بحضرموت رهسپار شدند و آنحضرت پس از ورود برحمت ايزدى و اصل گرديد لذا آن بلد بحضرموت خوانده شد.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
فَانظُر كَيفَ كانَ عاقِبَةُ مَكرِهِم أَنّا دَمَّرناهُم وَ قَومَهُم أَجمَعِينَ (51)
پس نظر كن بنظر عبرتي که چگونه بود عاقبت مكر آنها محققا ما هلاك كرديم آنها را و قوم آنها را بالتمام.
(فَانظُر) نظر فكري و تأملي و عبرتي.
(كَيفَ كانَ عاقِبَةُ مَكرِهِم) البته افعال و اعمال بندهگان چه افعال قلبي باشد و چه نفسي و چه جوارحي خالي از تأثير نيست يا اثر نيك دارد يا اثر بد، هم در دنيا و هم در آخرت.
افعال قلبي ايمان و كفر و ضلالت و محبت و عداوت و ساير امور قلبيه و افعال نفسيه صفات و اخلاق حميده و رذيله و افعال جوارحي اعمال حسنه و افعال سيئه هم آثار دنيوي- دارد هم اخروي، در دنيا مشمول نعم الهي يا معرض بلاهاي نازله و در آخرت نيل به مثوبات اخروي يا دوچار عقوبات آن و نفع و ضررش بخود او بر ميگردد نه
جلد 14 - صفحه 156
خوب آنها نفعي بر خدا دارد و نه بد آنها ضرري بدستگاه او وارد ميكند او غني بالذات است نفع و ضررش متوجه بخود شخص چه اندازه در قرآن مجيد گوشزد بندگان كرده که «فَما كانَ اللّهُ لِيَظلِمَهُم وَ لكِن كانُوا أَنفُسَهُم يَظلِمُونَ» گفتند خود كرده را تدبير نيست انسان كاسه زهر را بردارد بياشامد با اينكه چه اندازه باو گفتند اينکه زهر است آدم را هلاك ميكند و چه اندازه- مشاهده كرد اشخاص بسياري از اينکه كاسه آشاميدند و هلاك شدند برداريد كتب اخبار را چه در باب عقائد و چه در قسمت اخلاق و چه در باب عبادات از واجبات و مندوبات و چه در اقسام معاصي اخبار بسياري با بيانات كافيه شافيه متجاوز از هزارها اخبار داريم و سر تا سر قرآن قضاياي امم سابقه را بيان فرموده و تمام براي تنبيه بشر اينها عواقب سوء دنيوي آنها است واي بعواقب اخروي.
از جهنم خبري ميشنوي
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 51)- سپس میافزاید: «پس بنگر که عاقبت توطئه و مکر آنها چگونه بود که ما همه آنها و تمام قوم و طرفداران آنها را نابود کردیم»؟! (فَانْظُرْ کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ مَکْرِهِمْ أَنَّا دَمَّرْناهُمْ وَ قَوْمَهُمْ أَجْمَعِینَ).
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج7، ص467
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم