عبدالله شهيدى: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(اضافه کردن رده)
(آرشیو عکس و تصویر)
 
(۸ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
{{بخشی از یک کتاب}}
+
'''آیت الله میرزا عبدالله شهیدی''' (1300 - 1373 ش) از علمای مبارز و [[امام جمعه]] قزوین قبل و بعد از انقلاب بود.  این عالم بزرگوار از جمله موفقترین روحانیون فعال در خدمات اجتماعی و هدایت عمومی بودند. تلاشها و زحمات ایشان در دوران طولانی امامت جمعه‌ی قزوین فراموش نشدنی است.
تنديس تواضع
 
  
'''مقدمه'''
+
{{شناسنامه عالم
 +
|نام کامل = عبدالله شهیدی
 +
|تصویر=[[پرونده:Shahydy.jpg|۲۲۰px|center]]
 +
|زادروز =  1300 شمسی
 +
|زادگاه =  قزوین
 +
|وفات =  1373 شمسی 
 +
|مدفن =  قم - مقبره علماى باغ بهشت
 +
|اساتید =  آیت الله العظمى سید حجت کوه کمرى و آیت الله العظمى مرعشی نجفی
 +
|شاگردان =
 +
|آثار = منتخب التفاسیر
 +
}}
  
در اين مختصر سعى بر آن است كه يكى از چهره هاى خدوم [[حوزه علميه]] [[قم]] و نمونه بارزى از مردان علم و عمل بطور اجمال معرفى شود. اين چهره آشناى روحانيت با بيش از 50 سال حضور در حوزه علميه قم، توانست منشأ خدمات بيشمار دينى و اجتماعى باشد و عمر بابركتش را مصروف اعتلاى دين مبين و خدمت به خلق خدا نمايد و از اين راه به جلب رضاى او نايل آيد.
+
==تولد و خاندان==
  
براى بيشتر كسانى كه از نيم قرن پيش تاكنون در حوزه علميه قم در هر سطح و درجه اى حضور داشته اند، نام او آشناست به ويژه طلاب بيشمارى كه بخشى از عمر خود را تحت هدايت و مديريت او سپرى كرده اند؛ ما اين صفحات را به معرفى زواياى بيشترى از شخصيت آن عالم ربانى اختصاص مى دهيم.
+
حاج میرزا عبدالله شهیدى در [[ماه محرم|محرم]] الحرام سال ۱۳۴۰ قمرى در بیت علم و فضیلت در قزوین ولادت یافت. خاندان شهیدى یکى از بیوت اصیل قزوین بوده و به فضل و کمال اشتهار دارند. میرزا عبدالله شهیدى امام جمعه، فرزند مرحوم آیت الله حاج شیخ عبدالحسین امام جمعه است که نسب شریفشان با سه واسطه دیگر (مرحوم حاج شیخ مرتضى امام جمعه، مرحوم میرزا محمدتقى امام جمعه و مرحوم آقا عبدالله امام جمعه) که همگى از علماء اعلام قزوین بوده اند، به علامه کبرى مرحوم حاج ملا محمدتقى برغانى صاحب «مجالس المتقین» و «منهج الاجتهاد» و «تفسیر الآیات النازلة فى فضائل اهل البیت علیهم السلام» و معروف به «[[شهید ثالث|شهید ثالث]]» مى رسد. کتاب «منهج الاجتهاد» وى از منابع «[[صاحب جواهر]]» مى باشد.
  
'''از تبار پاكان و صالحان'''
+
==تحصیلات و اساتید ==
  
مرحوم آيت الله حاج ميرزا عبدالله شهيدى امام جمعه، فرزند مرحوم آيت الله حاج شيخ عبدالحسين امام جمعه هستند كه نسب شريفشان با سه واسطه ديگر (مرحوم حاج شيخ مرتضى امام جمعه، مرحوم ميرزا محمدتقى امام جمعه و مرحوم آقا عبدالله امام جمعه) كه همگى از علماء اعلام قزوين بوده اند، به علامه كبرى مرحوم حاج ملا محمدتقى برغانى صاحب «مجالس المتقين» و «منهج الاجتهاد» و «تفسير الآيات النازلة فى فضائل اهل البيت علیهم السلام» و معروف به «شهيد ثالث» مى رسد. كتاب «منهج الاجتهاد» وى از منابع «صاحب جواهر» مى باشد.
+
پس از طى دوره هاى تحصیل جدید در مدارس قزوین، به تحصیل علوم دینیه اشتغال یافت. مقدمات و ادبیات و بخشى از سطح را در مدرسه صالحیه و نزد علماء وقت قزوین به ویژه در محضر پدر گرامیش گذراند و براى ادامه تحصیل در سال ۱۳۶۱ قمرى عازم شهر مقدس [[قم]] گردید و در [[حوزه علمیه]]، تحصیلات خود را پى گرفت.
  
شباهت كم نظير نحوه شهادت آن مرحوم باكيفيت به شهادت رسيدن مولايش حضرت اميرالمومنين [[امام على]] بن ابيطالب علیه السلام موجب شده است برخى وى را «اولين شهيد محراب» پس از آن حضرت بشمار آورند. وى در سال 1264 قمرى در مسجد جامع صغير قزوين كه بعدها به «مسجد شهيد ثالث» شهرت يافت، به دست عوامل فرقه ضاله بابيه به شهادت رسيد و اكنون مزارش در قرب بارگاه امامزاده عظيم الشأن شهزاده حسين علیه السلام در قزوين زيارتگاه عموم است.
+
در سال ۱۳۷۲ ق به دامادى یکى از اساتید برجسته خویش مرجع بزرگ مرحوم آیت الله العظمى [[سید محمد حجت کوه کمره ای|سید محمد حجت کوه کمرى]]، درآمد. ایشان در طول دوران کسب علم از محضر آیات و اساتید دیگرى نیز بهره مند شدند که از برجسته ترین آنان مى توان به حضرات آیات عظام: [[آیت الله بروجردی|بروجردى]]، [[سید شهاب الدین مرعشی نجفی|مرعشى نجفى]] و [[امام خمینى]] اشاره کرد.  
  
شرح مقامات و مجاهدات آن بزرگوار در دفاع از عقايد حقه و كيفيت شهادتش به دست بابيان در كتب مربوطه، مضبوط است. كه از جمله مى توان به منابع زير مراجعه نمود:
+
وى که مورد توجه و اعتماد بسیارى از مراجع عظام تقلید بود، در طول عمر شریفش به کسب اجازات [[اجتهاد]] و روایت و اجازات امور شرعیه از جانب تنى چند از آن بزرگان، از جمله حضرات آیات عظام: [[سید محسن حکیم|سید محسن حکیم]]، [[آیت الله سید محمود شاهرودی|سید محمود شاهرودى]]، شیخ عبدالنبى عراقى، سید عبدالهادى شیرازى، حاج [[آیت الله سید ابوالقاسم خویی|سید ابوالقاسم خویى]]، حاج آقا حسین بروجردى، آقا [[سيد ابوالحسن رفيعى قزوينى|سید ابوالحسن رفیعى]]، امام خمینى، حاج [[سید محمدرضا موسوی گلپایگانی|سید محمدرضا گلپایگانى]]، آقا سید شهاب الدین نجفى مرعشى و حاج [[سید علی حسینی سیستانی|سید على سیستانى]] نائل آمد.
  
- أعيان الشيعه، ج 197/9؛
+
==آثار و تألیفات ==
  
- شهداء الفضيلة، ص 323؛
+
با وجود فعالیت هاى اجتماعى متعدد و متنوعى که اکثر اوقات آن مرحوم را به خود اختصاص مى داد، توجه به ارائه خدمات علمى و آثار قلمى را نیز در نظر داشت. اگر چه بارها از ایشان شنیده شده که قصد داشتند از مشاغل خود بکاهند و بخشى از وقتشان را به تألیف و جمع آورى یادداشت هاى پراکنده خود و همچنین ثبت خاطرات دوران انقلاب اسلامى - که از آن به «دوران نهضت» یاد مى کردند- نمایند، معذالک روح بزرگ و پرتلاطم او از سویى و نیازها و مقتضیات وافر اجتماعى و حوزوى از جانب دیگر، کمتر چنین امکانى را برایش فراهم مى نمود و معمولاً فراغتى نمى یافت. اما او در همین حال آثارى را از خود به یادگار گذاشته است که تاکنون به چاپ نرسیده و برخى نیازمند جمع آورى و تدوین و ترتیب است.
  
- قصص العلماء، ص  23-10؛
+
وى یکى از اعضاء لجنه و انجمن تحقیق کتاب ذى قیمت «[[احقاق الحق (کتاب)|احقاق الحق]]» مرحوم [[قاضی نورالله شوشتری|قاضى نورالله شوشترى]] بود که به همراه تنى چند از علماء و فضلاء تحت نظر و اشراف مرحوم آیت الله نجفى مرعشى به امر تحقیق و تعلیق این کتاب شریف همت گماردند.
  
- معجم المؤلفين، ج 139/9؛
+
موضوع [[معراج]] [[پیامبر اسلام|رسول اکرم]] صلی الله علیه و آله یکى از مباحث اصلى مورد مناقشه میان مرحوم [[شهید ثالث|شهید ثالث]] و مخالفین از جمله شیخ احمد احسائى بوده است. از این رو مرحوم آیت الله شهیدى با اهتمام خاصى که به موضوع فوق الذکر، داشته اند، در قالب تفسیر [[سوره اسراء]] موضوع معراج را به تفصیل مورد بحث قرار داده اند. همچنین آن چه تحت عنوان [[تفسیر قرآن|تفسیر]] یا به عبارتى منتخب التفاسیر مى توان از آن یاد کرد: یک دفتر در تفسیر [[سوره حمد]]، سه دفتر در [[سوره بقره]]، یک دفتر اصلى و دو دفتر الحاقى در سوره مبارکه اسراء و دو دفتر در تفسیر [[سوره یوسف]] است.
  
- الأعلام، ج 63/6 و 62؛
+
حدود سى دفتر دست نویس نیز در موضوعات متنوع: [[کلام]] و [[عقاید|اعتقادات]]، [[احکام]]، مواعظ و اخلاقیات، مناقب و همچنین تقریرات دروس اساتید خود از جمله آیات عظام: بروجردى و امام خمینى به رشته تحریر درآورده اند. مجموعه یادداشت هاى متفرقه در موضوعات طب قدیم، خاطرات انقلاب و وقایع نهضت و غیره نیز به طور پراکنده در میان یادداشت ها و دست نویس هایشان به چشم مى خورد.
  
- الكرام البررة، ج 226/1؛
+
==ویژگی‌هاى اخلاقى==
 +
تمام کسانى که با آن مرحوم معاشر بوده اند و حتى کسانى که دفعاتى معدود و محدود شاهد رفتار و منش وى بوده اند، در چند نقطه از مجموعه ویژگی هاى اخلاقى ایشان اتفاق نظر دارند. باید گفت بارزترین خصوصیات وى «[[تواضع]]» و «نجابت» بود. به طورى که اکثر شخصیت هائی که درباره ایشان به اظهارنظر پرداخته اند به عنوان اولین ویژگى از آن یاد کردند.
  
- أحسن الوديعة، ج 30/1 و فوائد رضويه و ص 439؛
+
از جمله دیگر خصال انسانى ایشان مى توان به عطوفت و رأفت و مهربانى فوق العاده نیز اشاره نمود که در کنار قاطعیت و صلابتى که از او سراغ داریم، آمیزه اى ارزشمند و کم نظیر را به نمایش مى گذارد. یکى دیگر از مهمترین ویژگى هاى آن بزرگوار نیز این بود که تمام امکانات خود اعم از مادى و معنوى، موقعیت و منزلت اجتماعى و حوزوى، ارتباطات و وابستگی هاى نسبى و سببى خود را در جهت خدمت به خلق خدا و اعلاء دین مبین بکار مى گرفت و هیچ گاه آن ها را نردبان ترقى و احیاناً بهره مندى و بهره برداری هاى مادى و غیرمادى خود قرار نداد و با مناعت طبعى مثال زدنى از کنار این همه امکانات براحتى مى گذشت.
  
- نجوم السماء، ص 407 و مجله حوزه شماره هاى 57 و 56.
+
==فعالیت‌هاى اجتماعی==
 +
و اما در عرصه اجتماعى نیز ایشان از دوران جوانى فعالیت هاى اجتماعى را تجربه کرد. جایگاه اجتماعى پدر بزرگوارش فعالیتى پیوسته و طاقت فرسا را ایجاب مى نمود و وى نیز از جوانى همواره در کنار پدر این تجربه ها را مى آموخت و در تدبیر و مدیریت و خدمت به مردم و احساس وظیفه و دلسوزى، ممارست مى نمود. درب منزل آنان صبح تا شام به روى همگان باز بود و طبقات مختلف از رجال و صاحب منصبان تا عامه مردم کوچه و بازار همیشه در این بیت رفیع در رفت و آمد بودند و چه بسیار تصمیمات مهم فردى و اجتماعى که در آن گرفته و گره هایى که از کار مردم گشوده مى شد. پدر محترمش نفوذ و اعتبار خود را در حل مشکلات مردم و معضلات شهر و خدمت به دین و آئین بکار مى گرفت و در مواقع و مواضع مهم و حساس، تدبیر، دوراندیشى و قاطعیتى در خور تحسین از خود نشان مى داد. مردم قزوین عموماً براى حل مشکلاتشان به این درگاه رجوع مى کردند.  
  
همچنين علامه شيخ [[آقا بزرگ تهرانی]] در سيره آل برغانى (خطى) شرح حال وى را آورده است.
+
سپس در سال ۱۳۴۶ شمسى که از سفر [[حج]] بازمى گشت، دستجات عزادارى و موکب هاى سیاه پوش، تسلیت گویان رحلت پدرش را در دروازه هاى شهر به او اعلام داشتند. این واقعه دوباره ایشان را به قزوین کشاند و از آن جائى که پدرش منصب [[امام جمعه|امامت جمعه]] را نسلاً بعد نسل به عهده داشت، نظر همگان بر پذیرش این مسئولیت از جانب فرزند ارشد او قرار گرفت.
  
'''ولادت'''
+
ولى پاره اى مصالح او را از قبول این عنوان منصرف مى ساخت. از سوى دیگر حکومت وقت، فرصت را مناسب دید و قصد جایگزینى یکى از روحانیون وابسته را داشت که همین امر، موجب مقاومت علماء و مردم گردید و بر اصرار آنان مبنى بر باقى ماندن این منصب در خاندان شهیدى امام جمعه، افزود. لاجرم پس از گذشت حدود دو سال از رحلت والدش، در پى اصرار و تأکید علماء بزرگ وقت قزوین از جمله حضرات آیات: مرحوم حاج سید ابوتراب حسینى قزوینى، مرحوم حاج میرزا نصرالله حاج مجتهد، و حاج میرزا رحیم سامت و عامه مردم، مجبور به پذیرش خواست آنان گردید و حکم امامت جمعه ایشان از سوى دو تن از علماء بزرگ، حضرت آیت الله [[سید شهاب الدین مرعشی نجفی|نجفى مرعشى]] و آیت الله آقا [[سيد ابوالحسن رفيعى قزوينى]] صادر و ابلاغ گردید.
  
مرحوم آيت الله حاج ميرزا عبدالله شهيدى در [[محرم]] الحرام سال 1340 قمرى در بيت [[علم]] و فضيلت در قزوين ولادت يافت. وى فرزند ارشد مرحوم آيت الله شيخ عبدالحسين امام جمعه قزوين است. خاندان شهيدى يكى از بيوت اصيل قزوين بوده و به فضل و كمال اشتهار دارند.
+
حکومت وقت نیز که خود را در مقابل کار انجام شده مى یافت و اتفاق نظر علماء و مردم و حمایت مراجع قم را مى دید، به ناچار به امامت جمعه وى رضایت داد. او باکفایت ذاتى و لیاقت کم نظیرى اکثر فعالیت هاى اجتماعى والدش را پى گرفت. علاوه بر رتق و فتق امور مردم و انجام وظایف دینى و تبلیغى، در برخى تصمیم گیری هاى حساس شهر دخالت مى نمود و بارها از این طریق به حفظ مصالح عمومى مردم و رعایت ضوابط و [[احکام]] شرع مقدس و احقاق حقوق عامه کمک مى کرد.  
  
'''تحصيل و اساتيد'''
+
داستان مبارزه مرحوم آیت الله شهیدى با شهردار فاسد العقیده وقت که با ایراد سخنرانى به ترویج افکار منحرف خود مى پرداخت، آمیزه اى از [[اخلاص]]، وظیفه شناسى و شجاعت را از آن عالم عامل به نمایش مى گذارد. اِسائه ادب فرد مزبور به ساحت مقدس [[امام زمان عجل الله فرجه الشریف|حضرت ولى عصر]] عجل الله تعالی فرجه شریف، مبارزه علنى امام جمعه را با وى شدت بخشید. به طورى که با برپایى چندین سخنرانى و خطابه صریح و افشاگرانه در این خصوص، عالیترین مقامات وقت را به منزلش کشانید. ولى او عزل و اخراج شهردار قزوین را حداقل خواسته خود اعلام مى کرد. رفت و آمدها، وساطت ها و حتى در نهایت تهدیدها هیچ یک مؤثر واقع نشد و تا دستگاه حاکمه را مجبور به تمکین نسبت به خواست خود و مردم ننمود، از پیگیرى موضوع دست برنداشت.
  
پس از طى دوره هاى تحصيل جديد در مدارس قزوين، به تحصيل علوم دينيه اشتغال يافت. مقدمات و ادبيات و بخشى از سطح را در مدرسه صالحيه و نزد علماء وقت قزوين به ويژه در محضر پدر گراميش گذراند و براى ادامه تحصيل در سال 1361 قمرى عازم شهر مقدس [[قم]] گرديد و در حوزه علميه، تحصيلات خود را پى گرفت.
+
از دیگر فعالیت هاى ایشان مى توان به این موارد نیز اشاره نمود: اقامه [[نماز جمعه]] در ماه مبارک [[رمضان]]، اقامه جماعت در مسجد شهید ثالث و آستانه مقدسه امامزاده سلطان سید محمد علیه السلام، سرپرستى جامعه محمدى قزوین که اصلى ترین و اصیل ترین تشکل مذهبى قزوین بوده و با همت و به توسط والد گرامى اش پایه گذارى و تأسیس شده بود، تجدید بناء و احیاء مسجد اجدادیشان «شهید ثالث»، و تجدید بناء و مرمت و تعمیر اساسى آستانه امامزاده سلطان سید محمد علیه السلام و احداث حسینیه در جوار آن که با همت و سرپرستى و نظارت ایشان صورت پذیرفت و همچنین خرید زمین و شروع به ساخت حسینیه قزوینی ها در [[مشهد]] مقدس با همکارى هیئت امناء و از محل کمک هاى مردمى و افراد خیر از یادگارهاى آن فرزانه است. همچنین جلسات [[تفسیر قرآن|تفسیر قرآن کریم]] در ماههاى مبارک رمضان که معمولاً در حسینیه جنب امامزاده، برگزار مى شد و نیز احداث درمانگاه خیریه جنب مسجد شهید ثالث و... .
  
در سال 1372 ق به دامادى يكى از اساتيد برجسته خويش مرجع بزرگ مرحوم آيت الله العظمى آقا سيد محمد حجت كوه كمرى، درآمد. ايشان در طول دوران كسب علم از محضر آيات و اساتيد ديگرى نيز بهره مند شدند كه از برجسته ترين آنان مى توان به حضرات آيات عظام: بروجردى، مرعشى نجفى و [[امام خمينى]] اشاره كرد. آن مرحوم در مقدمه برخى تقريرات دروس آن حضرات، از استاد خويش چنين نام مى برند: «الحمدلله الذى وفقنا لِلإستفاده عن بيان سيد العلماء العاملين والفقهاء الراشدين آيت الله فى العالمين العلامة الثانى حضرة المستطاب الحاج آقا حسين الطباطبائى البروجردى ادام الله ظله على رؤس العباد لاسيما الطالبين لأحكام الاسلام و فقه آل محمد صلی الله علیه و آله و نشكره بأن وفّقنا باتمام دروس السّطح و نسأله أن يعطينى الفهم بحقّ محمد صلی الله علیه و آله...».
+
اما این همه او را از ادامه حضور در [[حوزه علمیه قم]] بازنداشت بلکه به ناچار اوقات شریفش را میان اشتغالات قم و قزوین تقسیم مى نمود. در ایام حضور در حوزه علمیه قم نیز از آن جا که مورد توجه و احترام آیات عظام وقت قرار داشت، از ایفاء نقش ارزنده در صحنه هاى اجتماعى و عرصه هاى دینى و حوزوى غفلت نمى کرد. توجه خاص مرحوم آیت الله مرعشى نجفى به ایشان به حدى بود که وى به عنوان دست راست آن مرجع عالیقدر، شهرت داشت.
  
«حمد و سپاس پروردگارى راست كه به ما توفيق استفاده از بيانات سيد العلماء العاملين والفقهاء الراشدين، آيت الله فى العالمين، علامه ثانى، حضرت مستطاب حاج آقا حسين طباطبايى بروجردى را - كه خداى سايه اش را بر سر عموم خلق به ويژه طالبان [[احكام]] اسلام و فقه آل محمد صلی الله علیه و آله مستدام بدارد. - عطا فرمود، و او را شكر گوييم كه بر اتمام دروس سطح توفيقمان داد. از او مسئلت مى كنيم كه به ما درك و فهم عطا فرمايد بحق محمد صلی الله علیه و آله».
+
مهاجرت ایشان به قم نیز فصل جدیدى در فعالیت هاى اجتماعى و تلاش هاى علمىِ حیات وى گشود. آموخته هاى تربیتى و اخلاقى و اجتماعى در این عرصه جدید بکار گرفته مى شد. برخى از هم دوره هاى او مى گویند که وى ایفاى نقش اجتماعى و گره‌گشایى از کار طلاب جوان را از همان روزهاى نخست از حجره هاى [[مدرسه فیضیه|فیضیه]] آغاز نمود. او اشتهار، اعتبار و منزلت اجتماعى و مکنت مالى و توانایى ها و لیاقت هاى فردى را در جهت هدف مقدسِ خدمت به خلق خدا بکار گرفت.
  
وى كه مورد توجه و اعتماد بسيارى از مراجع عظام تقليد بود، در طول عمر شريفش به كسب اجازات [[اجتهاد]] و روايت و اجازات امور شرعيه از جانب تنى چند از آن بزرگان، از جمله حضرات آيات عظام: سيد محسن حكيم، سيد محمود شاهرودى، شيخ عبدالنبى عراقى، سيد عبدالهادى شيرازى، حاج سيد ابوالقاسم خويى، حاج آقا حسين بروجردى، آقا سيد ابوالحسن رفيعى، امام خمينى، حاج سيد محمدرضا گلپايگانى، آقا سيد شهاب الدين نجفى مرعشى و حاج سيد على سيستانى نائل آمد.
+
==فعالیت های سیاسی ==
  
'''آثار و تأليفات'''
+
شکل گیرى نهضت اسلامى در سال هاى ۴۱ و ۴۲ را در واقع بایست آغاز فعالیت  هاى سیاسى ایشان محسوب داشت به طورى که در بسیارى از جلسات و تصمیم گیری هاى اصلى، گاه در معیت آیت الله العظمى نجفى مرعشى و به نمایندگى از ایشان و گاهى نیز به طور مستقل، مشارکت داشت. انتخاب ایشان به عنوان نماینده ویژه مراجع عظام [[قم]] براى ابلاغ نقطه نظرات آنان به اسدالله علم - نخست وزیر وقت - در خصوص لایحه ۵ ماده اى دولت و نظر مخالف مراجع با مفاد آن، نشان از اعتماد مراجع به ایشان از سویى و کفایت و لیاقت او از جانب دیگر دارد. ظاهراً این نمایندگى سه بار تکرار مى شود که در پایان، منجر به عقب نشینى دستگاه و پذیرش نظر مراجع معظم مى گردد.
  
با وجود فعاليت هاى اجتماعى متعدد و متنوعى كه اكثر اوقات آن مرحوم را به خود اختصاص مى داد، توجه به ارائه خدمات علمى و آثار قلمى را نيز در نظر داشت. اگر چه بارها از ايشان شنيده شده كه قصد داشتند از مشاغل خود بكاهند و بخشى از وقتشان را به تأليف و جمع آورى يادداشت هاى پراكنده خود و همچنين ثبت خاطرات دوران انقلاب اسلامى - كه از آن به «دوران نهضت» ياد مى كردند. - نمايند، معذالك روح بزرگ و پرتلاطم او از سويى و نيازها و مقتضيات وافر اجتماعى و حوزوى از جانب ديگر، كمتر چنين امكانى را برايش فراهم مى نمود و معمولاً فراغتى نمى يافت. اما او در همين حال آثارى را از خود به يادگار گذاشته است كه تاكنون به چاپ نرسيده و برخى نيازمند جمع آورى و تدوين و ترتيب است.
+
نقل است که [[امام خمینى]] پس از استماع نتایج آخرین ملاقات ایشان، در جلسه اى با حضور سایر مراجع عظام وقت در منزلشان، گفته بودند: «شما امشب را براى ما عید کردید!» و از مرحوم حاج آقا مصطفى خواستند که جعبه اى گز بیاورند تا حاضران دهانشان را شیرین کنند! همچنین در دوران عزیمت مراجع به تهران و اقامت طولانى آنان در پایتخت و جلسات آنان در منزل آیت الله حاج [[سيد احمد خوانسارى]] و سپس در محلى دیگر، شرکت فعال داشت که در خاطره همراهان و یارانشان باقى است.
  
وى يكى از اعضاء لجنه و انجمن تحقيق كتاب ذى قيمت «احقاق الحق» مرحوم قاضى نورالله شوشترى بود كه به همراه تنى چند از علماء و فضلاء تحت نظر و اشراف مرحوم آيت الله نجفى مرعشى به امر تحقيق و تعليق اين كتاب شريف همت گماردند.
+
با اوج گیرى نهضت نیز بازدید از اقصى نقاط کشور و ملاقات و ارتباط با علماء طراز اول بلاد و رایزنى و همفکرى با آنان و ارسال و ایصال کمک هاى مالى و مادى و حمایت هاى معنوى به آسیب دیدگان از حوادث انقلاب از قبیل مسائل کرمان، آبادان، کردستان و غیره، بخش عمده اى از وقت و توان ایشان را به خود اختصاص مى داد.
  
موضوع [[معراج]] رسول اكرم صلی الله علیه و آله يكى از مباحث اصلى مورد مناقشه ميان مرحوم شهيد ثالث و مخالفين از جمله شيخ احمد احسائى بوده است. از اين رو مرحوم آيت الله شهيدى با اهتمام خاصى كه به موضوع فوق الذكر، داشته اند، در قالب تفسير [[سوره اسراء]] موضوع معراج را به تفصيل مورد بحث قرار داده اند. همچنين آن چه تحت عنوان تفسير يا به عبارتى منتخب التفاسير مى توان از آن ياد كرد: يك دفتر در تفسير [[سوره حمد]]، سه دفتر در [[سوره بقره]]، يك دفتر اصلى و دو دفتر الحاقى در سوره مباركه اسراء و دو دفتر در تفسير [[سوره يوسف]] است.
+
ملاقات با برخى شخصیت هاى در تبعید و یا روحانیون زندانى را نیز از دیگر وظایف خود مى شمرد که مستقلاً یا به نمایندگى از مراجع عظام، بدان اقدام مى نمود. از جمله خاطره دیدار با امام خمینى  در [[نجف]] در دوران تبعید به [[عراق]]، ملاقات با آیت الله پسندیده در زمان تبعید به انارک یزد، حجت الاسلام شهید هاشمى نژاد در زندان و... چندین بار از ایشان شنیده شد.
  
حدود سى دفتر دست نويس نيز در موضوعات متنوع: [[كلام]] و اعتقادات، [[احكام]]، مواعظ و اخلاقيات، مناقب و همچنين تقريرات دروس اساتيد خود از جمله آيات عظام: بروجردى و [[امام خمينى]] به رشته تحرير درآورده اند. مجموعه يادداشت هاى متفرقه در موضوعات طب قديم، خاطرات انقلاب و وقايع نهضت و غيره نيز به طور پراكنده در ميان يادداشت ها و دست نويس هايشان به چشم مى خورد.
+
ایشان خاطرات دوران نهضت را گاه به طور پراکنده ذکر مى نمود و همواره به دنبال مجالى براى ثبت منظم و جامع آن ها بود که هیچگاه چنین فرصتى پیش نیامد و تنها یادداشت هاى محدود و متفرقى در این زمینه بجاى مانده است. دوران انقلاب یا حوادث سال هاى ۵۶ و ۵۷، روزها و شب هاى طاقت فرساى دوره زندگى ایشان است. کمترین زمان استراحت، ساعات کار فشرده، جلسات متعدد، سفرهاى پى در پى، فشارهاى روحى و جسمى و در کنار آن، فشارهاى رژیم و خطرات ناشى از آن، شاخصه هاى این دوران از حیات پربار ایشان است.  
  
'''ويژگي هاى اخلاقى و فعاليت هاى اجتماعى'''
+
از جمله مى توان به ماجراى لو رفتن طرح آتش سوزى شبانه منزل امام جمعه و سرقت اموال آن، اشاره نمود که پیشتر نیز در مورد یکى دیگر از علماء قزوین اجرا شده بود و فرماندارى نظامى مسئولیت آن را برگردن «خرابکاران!» انداخته بود. این بار تعداد زیادى از جوانان غیور و انقلابى با اتخاذ تدابیر ایمنى و حفاظتى، تمام محل به ویژه منزل ایشان را در کنترل مخفى خود گرفته و تا صبح به حراست از آن پرداختند. نیمه شب که ایادى دستگاه با پشتیبانى یک خودروى جیپ ارتش، خود را به محله آخوند رساندند، در مواجهه با نیروهاى مردمى حاضر در محل، صحنه را ترک کرده و موضوع منتفى گردید. اگر چه متعاقب آن، منزل ایشان در قم، در زمانى که به همراه خانواده در قزوین بسر مى بردند، مورد تفتیش و بازرسى قرار گرفت و مدارک مختصرى به سرقت رفت.
  
تمام كسانى كه با آن مرحوم معاشر بوده اند و حتى كسانى كه دفعاتى معدود و محدود شاهد رفتار و منش وى بوده اند، در چند نقطه از مجموعه ويژگي هاى اخلاقى ايشان اتفاق نظر دارند. بايد گفت بارزترين خصوصيات وى «تواضع» و «نجابت» بود. به طورى كه اكثر شخصيت هائي كه درباره ايشان به اظهارنظر پرداخته اند به عنوان اولين ويژگى از آن ياد كردند.
+
از آن جایى که منزل ایشان در محله آخوند قزوین، محل تصمیم گیری ها، جلسات و وقایع مهمى در دوران انقلاب و سال هاى ابتداى پیروزى محسوب مى شد، اکثر دست اندرکاران انقلاب در این شهر از علماء اعلام هیئت علمیه قزوین، سیاسیون، کسبه و بازاریان فعال، و عامه طبقات مردم آن را بنام منزل امام جمعه، پایگاه انقلاب مى شمردند. بسیارى از سربازان و درجه دارانى که به دستور امام پادگان ها را ترک مى کردند، خود را به منزل امام جمعه مى رساندند و سلاح و لباس نظامى خود را تحویل داده و ضمن اخذ رسید، لباس و هزینه مختصرى براى رساندن خود به شهرهاى دیگر دریافت مى کردند.
  
از جمله ديگر خصال انسانى ايشان مى توان به عطوفت و رأفت و مهربانى فوق العاده نيز اشاره نمود كه در كنار قاطعيت و صلابتى كه از او سراغ داريم، آميزه اى ارزشمند و كم نظير را به نمايش مى گذارد. يكى ديگر از مهمترين ويژگى هاى آن بزرگوار نيز اين بود كه تمام امكانات خود اعم از مادى و معنوى، موقعيت و منزلت اجتماعى و حوزوى، ارتباطات و وابستگي هاى نسبى و سببى خود را در جهت خدمت به خلق خدا و اعلاء دين مبين بكار مى گرفت و هيچ گاه آن ها را نردبان ترقى و احياناً بهره مندى و بهره برداري هاى مادى و غيرمادى خود قرار نداد و با مناعت طبعى مثال زدنى از كنار اين همه امكانات براحتى مى گذشت.  
+
با وجود آن که نقش ایشان در میان اعضاء هیئت علمیه قزوین، جایگاه ویژه اى را براى آراء و نظرات وى ایجاد کرده بود و معمولاً رأى او قول فصل بود، ولى این امر هیچگاه او را از مشورت و نظرخواهى از دیگر اعضاء، غافل نمى کرد و همواره بر مشورت و همفکرى و تصمیم گیرى جمعى و پرهیز از تکروى، تأکید داشت.
  
و به راستى او مجموعه اى از صفات والا و خصال ارزشمند را در خود جمع كرده بود كه بعضاً مى توان آن ها را جمع اضداد دانست. و اين همه از وى شخصيتى محبوب، قابل احترام و نمونه ساخته بود. ويژگي هاى ايشان را از يادنامه اى كه جمعى از طلاب در سالگرد رحلتش به رشته تحرير درآورده اند، عيناً نقل مى كنيم:
+
خاطرات، عکس ها، فیلم ها و روایات و حکایات دوران انقلاب در قزوین گویاى این واقعیت کم نظیر است که قاطبه هیئت علمیه در این شهر همیشه در صف مقدم راهپیمایى ها و سایر فعالیت هاى سیاسى حضور داشتند و حضور امام جمعه شهر در میان آنان، جلوه و اهمیتى مضاعف داشت. او بى توجه به منصب خود و عواقبى که مى توانست متوجهش باشد، حضور شاخص و تعیین کننده خود را در تمام این فعالیت ها حفظ مى نمود.
  
«سلام و درود خدا بر تو! اى كوه عزم و صلابت و استقامت، اى آسمان شرف و عزت و عظمت، اى درياى تواضع و وقار و متانت، اى كشتى [[علم]] و [[حلم]] و فضيلت، و اى معدن صفا و عاطفه و محبت، اى نور! گويا بايد باور كرد كه شيرين ترين و پربارترين دقايق هر روزمان را چون پروانگان شيفته بدور شمع پرفروغ وجودت حلقه مى زديم و چشم بر سيماى جذاب و ملكوتيت مى دوختيم و سخنان دُرربار و نصايح گهربارت، جان و روح تشنه مان را سيراب مى كرد و از خرمن فضل و كمال و صميميت بهره مى گرفتيم، ديگر تكرار نخواهد شد! چگونه مى توان تحمل كرد اين بار مصيبت و يتيمى را؟! به راستى آن تن رنجور و خسته از پس بيش از هفتاد سال زندگى پرتلاش چگونه اين كوله بار سنگين علم و فضل، تقوى و فضيلت، صفا و صميميت، تواضع و نجابت، اراده و صلابت، تجربه و كاردانى و لياقت، شرف و عزت نفس، بلندى همت، عاطفه و محبت، افتخار و شرافت نسبى و سببى را بر دوش مى كشيد بى آن كه اين همه ارزش و افتخار، او را دچار كمترين غرور و تكبرى نمايد».
+
هرگاه از او سئوال مى شد که آیا امامت جمعه منصبى دولتى نیست و چرا مراعات مسئولیت هاى آن را نمى کند، تأکید مى کرد که «امامت جمعه، یک منصب دینى است.» و با استناد به انتصاب شرعى خود از سوى آیت الله نجفى مرعشى و آیت الله رفیعى قزوینى، مى افزود: «من این منصب و اختیارات آن را براى دین مى خواهم نه دینم را در خدمت حفظ این منصب.» مقاومت ایشان در مقابل درخواست رژیم شاه مبنى بر اقامه یکى از نمازهاى جمعه در پادگان ارتش و با حضور مقامات دولتى و رد قاطعانه و جسورانه این در خواست، موجى از فشار و ایذاء را براى وى به دنبال داشت.  
  
و اما در عرصه اجتماعى نيز ايشان از دوران جوانى فعاليت هاى اجتماعى را تجربه كرد. جايگاه اجتماعى پدر بزرگوارش فعاليتى پيوسته و طاقت فرسا را ايجاب مى نمود و وى نيز از جوانى همواره در كنار پدر اين تجربه ها را مى آموخت و در تدبير و مديريت و خدمت به مردم و احساس وظيفه و دلسوزى، ممارست مى نمود.
+
گرچه منزلت اجتماعى ایشان، دستگاه هاى دولتى را از تعرض مستقیم و آشکار به وى بازمى داشت، ولى مزاحمت و اعمال ایذایى و محدود کننده، به صور مختلف وجود داشت. سازمان امنیت - ساواک - معمولاً از طریق بازداشت و اعمال فشار بر اطرافیان به ویژه اخوان ایشان سعى در تهدید و تحدید فعالیت هاى وى داشت که معمولاً هم تأثیر زیادى نداشت.
  
درب منزل آنان صبح تا شام به روى همگان باز بود و طبقات مختلف از رجال و صاحب منصبان تا عامه مردم كوچه و بازار هميشه در اين بيت رفيع در رفت و آمد بودند و چه بسيار تصميمات مهم فردى و اجتماعى كه در آن گرفته و گره هايى كه از كار مردم گشوده مى شد. پدر محترمش نفوذ و اعتبار خود را در حل مشكلات مردم و معضلات شهر و خدمت به دين و آئين بكار مى گرفت و در مواقع و مواضع مهم و حساس، تدبير، دورانديشى و قاطعيتى در خور تحسين از خود نشان مى داد.
+
با این همه و علیرغم تمام فشارها، منزل ایشان و نزدیکانشان، مراکز اصلى فعالیت هاى نیروهاى انقلاب و تماس با قم و شهرستان ها و ارتباط مستمر با پاریس در مدت اقامت امام در فرانسه و پذیراى اکثر شخصیت هاى روحانى، سیاسى، سخنرانان و انقلابیون از قم و سایر شهرستان ها بود. در دوران انقلاب این جملات شجاعانه و قاطعانه مرحوم آیت الله شهیدى در تماس تلفنى فرماندار نظامى وقت با ایشان، بر سر زبان ها بود، آن جا که در عکس العمل نسبت به ضرب و شتم علماء در هنگام راهپیمایى و دستگیرى چند تن از مردم و بستن مسجدالنبى صلی الله علیه و آله (مسجدشاه سابق) مى گفت: «اگر تو سالار جاف شده اى، اینجا پاوه نیست... شما مى خواهید با توپ و تفنگ قزوین را ساکت کنید در حالى که کوس رسوایى شاه در جهان زده شده است!».
  
مردم قزوين عموماً براى حل مشكلاتشان به اين درگاه رجوع مى كردند. مهاجرت ايشان به قم نيز فصل جديدى در فعاليت هاى اجتماعى و تلاش هاى علمىِ حيات وى گشود. آموخته هاى تربيتى و اخلاقى و اجتماعى در اين عرصه جديد بكار گرفته مى شد. برخى از هم دوره هاى او مى گويند كه وى ايفاى نقش اجتماعى و گره‌گشايى از كار طلاب جوان را از همان روزهاى نخست از حجره هاى فيضيه آغاز نمود. او اشتهار، اعتبار و منزلت اجتماعى و مكنت مالى و توانايى ها و لياقت هاى فردى را در جهت هدف مقدسِ خدمت به خلق خدا بكار گرفت.
+
همچنین از خاطرات بیادماندنى و وقایع تعیین کننده دوران انقلاب و جریان نهضت اسلامى در قزوین که با تدبیر ایشان صورت پذیرفت، عکس العمل هیئت علمیه قزوین در مقابل احضار کتبى آنان توسط فرماندارى نظامى بود. در حالى که در این زمینه اختلاف نظرهایى میان برخى علماء وجود داشت و از سویى نحوه برخورد آنان با این اقدام فرماندارى نظامى بسیار مهم به نظر مى رسید، موضع گیرى صریح و قاطعانه مرحوم آیت الله شهیدى یک بار دیگر به بیم ها و تردیدها خاتمه داد. اظهارنظر تلفنى ایشان در قم، زمینه تشکیل جلسه فوق العاده هیئت علمیه را فراهم آورد. شبانه عازم قزوین شد و پس از طرح نقطه نظراتش در جلسه مزبور و موافقت سایر علماء، جوابیه اى مشتمل بر سه نکته زیر براى فرماندار نظامى ارسال شد:
  
'''انتصاب به امامت جمعه'''
+
#تذکر اکید به مسئولان دفترى فرماندارى نظامى در خصوص رعایت ادب و شئون مربوطه در مکاتبه با علماء اعلام.
 +
#عالمان دینى، سربازان امام عصر عجل الله تعالی فرجه شریف هستند نه تحت امر فرماندارى نظامى.
 +
#در حال حاضر علماء قزوین سخنى با فرماندار نظامى ندارند؛ اگر وى یا هر کس دیگر با علماء سخنى داشته باشد، درب منزل آنان به روى همگان باز است.
  
در سال 1346 شمسى از سفر [[حج]] بازمى گشت كه دستجات عزادارى و موكب هاى سياه پوش، تسليت گويان رحلت پدرش را در دروازه هاى شهر به او اعلام داشتند. اين واقعه دوباره ايشان را به قزوين كشاند و از آن جائى كه پدرش منصب امامت جمعه را نسلاً بعد نسل به عهده داشت، نظر همگان بر پذيرش اين مسئوليت از جانب فرزند ارشد او قرار گرفت.
+
و این پاسخ مدبرانه و در عین حال قاطعانه بود که علاوه بر آن که به عذرخواهى شخص فرماندار نظامى منجر گردید، او را براى بیان خواست ها و نظراتش با قرار قبلى به جلسه هیئت علمیه که در منزل امام جمعه برگزار شد، کشاند!
  
ولى پاره اى مصالح او را از قبول اين عنوان منصرف مى ساخت. از سوى ديگر حكومت وقت، فرصت را مناسب ديد و قصد جايگزينى يكى از روحانيون وابسته را داشت كه همين امر، موجب مقاومت علماء و مردم گرديد و بر اصرار آنان مبنى بر باقى ماندن اين منصب در خاندان شهيدى امام جمعه، افزود. لاجرم پس از گذشت حدود دو سال از رحلت والدش، در پى اصرار و تأكيد علماء بزرگ وقت قزوين از جمله حضرات آيات: مرحوم حاج سيد ابوتراب حسينى قزوينى، مرحوم حاج ميرزا نصرالله حاج مجتهد، و حاج ميرزا رحيم سامت و عامه مردم، مجبور به پذيرش خواست آنان گرديد و حكم امامت جمعه ايشان از سوى دو تن از علماء بزرگ، حضرت آيت الله نجفى مرعشى و آيت الله آقا سيد ابوالحسن رفيعى قزوينى صادر و ابلاغ گرديد.
+
تدبیر وى و سایر اعضاء هیئت محترم علمیه متشکل از علماء طراز اول شهر که تصمیم گیرندگان اصلى انقلاب در قزوین بودند، جریان انقلاب را با سعى بر جلوگیرى از خونریزى، پیش مى برد. به طورى که اکثر اعتراضات در شکل تحصن هاى آرام ترتیب داده مى شد. آگاهان جریانات انقلاب در قزوین، تحصن شبانه روزى در آستانه امامزاده سلطان سید محمد علیه السلام (جنب منزل امام جمعه)، تحصن در اعتراض به ضرب و شتم علماء توسط کماندوهاى رژیم در جلوى مسجدالنبى صلی الله علیه و آله، و تحصن مخاطره آمیز و شبانه هیئت علمیه در بیمارستان کورش قزوین براى تحویل اجساد شهداى محمودیان (۵ شهید از یک خانواده) را از جمله طرح هاى ایشان عنوان مى کنند که هر بار نیز اقدام آنان موفق بوده و به اجراى خواست هیئت علمیه و مردم منجر شده است.
  
حكومت وقت نيز كه خود را در مقابل كار انجام شده مى يافت و اتفاق نظر علماء و مردم و حمايت مراجع قم را مى ديد، به ناچار به امامت جمعه وى رضايت داد. او باكفايت ذاتى و لياقت كم نظيرى اكثر فعاليت هاى اجتماعى والدش را پى گرفت. علاوه بر رتق و فتق امور مردم و انجام وظايف دينى و تبليغى، در برخى تصميم گيري هاى حساس شهر دخالت مى نمود و بارها از اين طريق به حفظ مصالح عمومى مردم و رعايت ضوابط و [[احكام]] شرع مقدس و احقاق حقوق عامه كمك مى كرد.  
+
با پیروزى انقلاب اسلامى نیز نزدیک به دو سال امامت جمعه را بر عهده داشت. و در مسجدالنبى صلی الله علیه و آله قزوین، اقامه [[نماز جمعه]] مى نمود. معمولاً تمامى اعضاء هیئت علمیه قزوین در صف اول نماز جمعه پیشاپیش انبوه جمعیت مؤمن و انقلابى به او اقتدا مى کردند و صحنه هاى ارزشمندى از انجام تکلیف الهى و دینى و تحکیم وحدت ملى را به نمایش مى گذاشتند.
  
داستان مبارزه مرحوم آيت الله شهيدى با شهردار فاسد العقيده وقت كه با ايراد سخنرانى به ترويج افكار منحرف خود مى پرداخت، آميزه اى از [[اخلاص]]، وظيفه شناسى و شجاعت را از آن عالم عامل به نمايش مى گذارد. اِسائه ادب فرد مزبور به ساحت مقدس حضرت ولى عصر عجل الله تعالی فرجه شریف، مبارزه علنى امام جمعه را با وى شدت بخشيد. به طورى كه با برپايى چندين سخنرانى و خطابه صريح و افشاگرانه در اين خصوص، عاليترين مقامات وقت را به منزلش كشانيد. ولى او عزل و اخراج شهردار قزوين را حداقل خواسته خود اعلام مى كرد. رفت و آمدها، وساطت ها و حتى در نهايت تهديدها هيچ يك مؤثر واقع نشد و تا دستگاه حاكمه را مجبور به تمكين نسبت به خواست خود و مردم ننمود، از پيگيرى موضوع دست برنداشت.
+
همچنین در همین مدت نیز که هیئت علمیه قزوین هنوز رتق و فتق امور و تصمیم گیری ها و اقدامات اصلى در ساماندهى اوضاع پس از پیروزى انقلاب اسلامى را بر عهده داشت و با تشکیل جلسات مستمر و حضور روزانه در مدرسه صالحیه مستقیماً روند تحولات را هدایت مى کرد، و مرحوم آیت الله شهیدى نقش مؤثر و کلیدى داشت. همچنان که در هیئت منتخب از سوى هیئت علمیه که به فرمان [[امام خمینى]] تشکیل شد، نیز نقش محورى خود را ایفاء مى کرد. تا آن که پاره اى مسائل و اقدامات مشکوک را غیرقابل توجیه و تحمل شمرد و از سوى دیگر مسئولیت هاى وى در حوزه و بیت آیت الله العظمى نجفى مرعشى او را بر مراجعت به قم مصمم نمود. روزى در خطبه نماز جمعه از علماء اعلام خواست که این مسئولیت را یک یا چند تن از آنان بر عهده بگیرند و متعاقب آن، راه قم را پیش گرفت.
  
از ديگر فعاليت هاى ايشان مى توان به اين موارد نيز اشاره نمود: اقامه [[نماز جمعه]] در ماه مبارك [[رمضان]]، اقامه جماعت در مسجد [[شهيد ثالث]] و آستانه مقدسه امامزاده سلطان سيد محمد علیه السلام، سرپرستى جامعه محمدى قزوين كه اصلى ترين و اصيل ترين تشكل مذهبى قزوين بوده و با همت و به توسط والد گرامى اش پايه گذارى و تأسيس شده بود، تجديد بناء و احياء مسجد اجداديشان «شهيد ثالث»، و تجديد بناء و مرمت و تعمير اساسى آستانه امامزاده سلطان سيد محمد علیه السلام و احداث حسينيه در جوار آن كه با همت و سرپرستى و نظارت ايشان صورت پذيرفت و همچنين خريد زمين و شروع به ساخت حسينيه قزويني ها در [[مشهد]] مقدس با همكارى هيئت امناء و از محل كمك هاى مردمى و افراد خير از يادگارهاى آن فرزانه است. همچنين جلسات تفسير [[قرآن كريم]] در ماههاى مبارك [[رمضان]] كه معمولاً در حسينيه جنب امامزاده، برگزار مى شد و نيز احداث درمانگاه خيريه جنب مسجد شهيد ثالث و...
+
معروف است که مرحوم آیت الله مرعشى در پاسخ به اصرار جمع انبوهى از مردم قزوین که براى بازگرداندن آن مرحوم در قالب کاروان هایى به قم سفر کرده و به بیوت مراجع متوسل شده بودند، فرموده بود: «اگر ایشان هم بخواهند به قزوین بیایند، من نخواهم گذاشت؛ شما مى خواهید چشم مرا با خود به قزوین ببرید!». مراجعات مکرر و ارسال طومارهاى متعدد به بیوت مراجع و دفتر امام و تقاضاهاى مکرر در این زمینه و حتى  تماس هایى از جانب رئیس جهمور و نخست وزیر وقت را نیز بى نتیجه گذاشت. (یادآور مى شود مرحوم [[محمد علی رجایی|شهید رجایى]] اصالتاً قزوینى بود و در این زمینه اهتمام زیادى براى اصلاح امور قزوین از طریق آن مرحوم داشت.)
  
اما اين همه او را از ادامه حضور در حوزه علميه قم بازنداشت بلكه به ناچار اوقات شريفش را ميان اشتغالات قم و قزوين تقسيم مى نمود. در ايام حضور در حوزه علميه قم نيز از آن جا كه مورد توجه و احترام آيات عظام وقت قرار داشت، از ايفاء نقش ارزنده در صحنه هاى اجتماعى و عرصه هاى دينى و حوزوى غفلت نمى كرد. توجه خاص مرحوم آيت الله مرعشى نجفى به ايشان به حدى بود كه وى به عنوان دست راست آن مرجع عاليقدر، شهرت داشت.
+
با خاتمه فعالیت  هاى گسترده و بى وقفه که در کاهش توان جسمى او بى تأثیر نبود، دوره اى دیگر از حیات پربار وى آغاز مى شود. پس از تصمیم ایشان بر ترک قزوین، مسئولیت هاى دیگر نیز از جانب آیت الله مرعشى نجفى بر عهده ایشان گذاشته مى شود که تا آخرین روز حیات نیز به آنان اشتغال داشت. اداره و تصدى مدارس علمیه آن مرجع عالی قدر (مرعشیه، مؤمنیه، شهابیه، مهدیه) ضرب المثل مدیریت در مدارس علمیه بشمار مى رفت. او همواره طلاب را فرزندان خویش مى دانست و علیرغم فقدان امکانات مالى و مادى و دشوارى امر اداره این مدارس به ویژه پس از رحلت مرحوم آیت الله مرعشى نجفى تا آخرین لحظه حیات در جهت رفع مشکلات آنان از هیچ کوششى مضایقه نکرد و از جان و اعتبار خویش مایه مى گذاشت و در این راه حقیقتاً خستگى نمى شناخت. ایشان سال‌هاى آخر عمر شریفش را نیز با اقامه جماعت در جوار مرقد آن مرجع عظیم الشأن در کنار سایر اشتغالات خویش سپرى نمود.  
  
'''فصل مبارزه'''
+
==وفات==
  
شكل گيرى نهضت اسلامى در سال هاى 41 و 42 را در واقع بايست آغاز فعاليت  هاى سياسى ايشان محسوب داشت به طورى كه در بسيارى از جلسات و تصميم گيري هاى اصلى، گاه در معيت آيت الله العظمى نجفى مرعشى و به نمايندگى از ايشان و گاهى نيز به طور مستقل، مشاركت داشت. انتخاب ايشان به عنوان نماينده ويژه مراجع عظام [[قم]] براى ابلاغ نقطه نظرات آنان به اسدالله علم - نخست وزير وقت - در خصوص لايحه 5 ماده اى دولت و نظر مخالف مراجع با مفاد آن، نشان از اعتماد مراجع به ايشان از سويى و كفايت و لياقت او از جانب ديگر دارد. ظاهراً اين نمايندگى سه بار تكرار مى شود كه در پايان، منجر به عقب نشينى دستگاه و پذيرش نظر مراجع معظم مى گردد.
+
اما گویى مدتى بود که انتظارهایى داشت. بارها بر این امر تأکید مى کرد و رحلت خود را نزدیک مى شمرد. او شب قبل از رحلتش از محل دفن خود سخن گفت. داستان عجیبى که در این باره نقل شده و نیز برخى خواب هایى که تنى چند از علماء و سایر آشنایان قبل و بعد از رحلت ایشان دیده اند، قابل تأمل و درس آموز است. ظاهراً در یادنامه مفصل ترى که برخى از مریدان ایشان درصدد تهیه آن هستند، وقایع و نکات دیگرى در این باره و سایر زوایاى حیات آن بزرگمرد آورده شده است.
  
نقل است كه [[امام خمينى]] پس از استماع نتايج آخرين ملاقات ايشان، در جلسه اى با حضور ساير مراجع عظام وقت در منزلشان، گفته بودند: «شما امشب را براى ما عيد كرديد!» و از مرحوم حاج آقا مصطفى خواستند كه جعبه اى گز بياورند تا حاضران دهانشان را شيرين كنند! همچنين در دوران عزيمت مراجع به تهران و اقامت طولانى آنان در پايتخت و جلسات آنان در منزل آيت الله حاج سيد احمد خوانسارى و سپس در محلى ديگر، شركت فعال داشت كه در خاطره همراهان و يارانشان باقى است.
+
در اولین ساعات روز پنجشنبه ۲۶ [[شوال]] المکرم ۱۴۱۴ قمرى (هیجدهم فروردین ۷۳) مصادف با سالگرد شهادت حضرت [[امام صادق]] علیه السلام در قم به دیدار معبود شتافت و به جوار رحمت الهى منتقل گردید و روح بلندش آرام گرفت. پیکر مطهر آن عالم ربانى پس از [[تشییع جنازه|تشییعى]] کم نظیر و اقامه [[نماز]] توسط آیت الله [[آیت الله محمدفاضل لنکرانی|فاضل لنکرانی]] در صحن مطهر [[حضرت معصومه ]] سلام الله علیها، آن چنان که تصریح کرده بود، در «مقبره علماى باغ بهشت» در جوار على بن جعفر علیه السلام به خاک سپرده شد.
  
با اوج گيرى نهضت نيز بازديد از اقصى نقاط كشور و ملاقات و ارتباط با علماء طراز اول بلاد و رايزنى و همفكرى با آنان و ارسال و ايصال كمك هاى مالى و مادى و حمايت هاى معنوى به آسيب ديدگان از حوادث انقلاب از قبيل مسائل كرمان، آبادان، كردستان و غيره، بخش عمده اى از وقت و توان ايشان را به خود اختصاص مى داد.
+
==منابع مقاله==
  
ملاقات با برخى [[شخصیت ها]]ى در تبعيد و يا روحانيون زندانى را نيز از ديگر وظايف خود مى شمرد كه مستقلاً يا به نمايندگى از مراجع عظام، بدان اقدام مى نمود. از جمله خاطره ديدار با [[امام خمينى ]] در [[نجف]] در دوران تبعيد به [[عراق]]، ملاقات با آيت الله پسنديده در زمان تبعيد به انارك يزد، حجت الاسلام شهيد هاشمى نژاد در زندان و... چندين بار از ايشان شنيده شد.
+
شرح حال ایشان در برخى منابع آمده است، از جمله:
  
ايشان خاطرات دوران نهضت را گاه به طور پراكنده ذكر مى نمود و همواره به دنبال مجالى براى ثبت منظم و جامع آن ها بود كه هيچگاه چنين فرصتى پيش نيامد و تنها يادداشت هاى محدود و متفرقى در اين زمينه بجاى مانده است. دوران انقلاب يا حوادث سال هاى 56 و 57، روزها و شب هاى طاقت فرساى دوره زندگى ايشان است. كمترين زمان استراحت، ساعات كار فشرده، جلسات متعدد، سفرهاى پى در پى، فشارهاى روحى و جسمى و در كنار آن، فشارهاى رژيم و خطرات ناشى از آن، شاخصه هاى اين دوران از حيات پربار ايشان است.  
+
*گنجینه دانشمندان، ج ۲، ص ۱۸۰.
 +
*شجره خاندان شهیدى، ج ۲، ص ۷۷۷.
 +
*مقدمه موسوعة البرغانى، ج ۱.
 +
*مجله مکتب اسلام، سال ۳۴، شماره ۳، ص ۶۸.
  
از جمله مى توان به ماجراى لورفتن طرح آتش سوزى شبانه منزل امام جمعه و سرقت اموال آن، اشاره نمود كه پيشتر نيز در مورد يكى ديگر از علماء قزوين اجرا شده بود و فرماندارى نظامى مسئوليت آن را برگردن «خرابكاران!» انداخته بود. اين بار تعداد زيادى از جوانان غيور و انقلابى با اتخاذ تدابير ايمنى و حفاظتى، تمام محل به ويژه منزل ايشان را در كنترل مخفى خود گرفته و تا صبح به حراست از آن پرداختند. نيمه شب كه ايادى دستگاه با پشتيبانى يك خودروى جيپ ارتش، خود را به محله آخوند رساندند، در مواجهه با نيروهاى مردمى حاضر در محل، صحنه را ترك كرده و موضوع منتفى گرديد. اگر چه متعاقب آن، منزل ايشان در قم، در زمانى كه به همراه خانواده در قزوين بسر مى بردند، مورد تفتيش و بازرسى قرار گرفت و مدارك مختصرى به سرقت رفت.
+
==منبع==
  
از آن جايى كه منزل ايشان در محله آخوند قزوين، محل تصميم گيري ها، جلسات و وقايع مهمى در دوران انقلاب و سال هاى ابتداى پيروزى محسوب مى شد، اكثر دست اندركاران انقلاب در اين شهر از علماء اعلام هيئت علميه قزوين، سياسيون، كسبه و بازاريان فعال، و عامه طبقات مردم آن را بنام منزل امام جمعه، پايگاه انقلاب مى شمردند. بسيارى از سربازان و درجه دارانى كه به دستور امام پادگان ها را ترك مى كردند، خود را به منزل امام جمعه مى رساندند و سلاح و لباس نظامى خود را تحويل داده و ضمن اخذ رسيد، لباس و هزينه مختصرى براى رساندن خود به شهرهاى ديگر دريافت مى كردند.
+
محمدرضا سیفى، [[ستارگان حرم (کتاب)|ستارگان حرم]]، جلد ۶.
  
با وجود آن كه نقش ايشان در ميان اعضاء هيئت علميه قزوين، جايگاه ويژه اى را براى آراء و نظرات وى ايجاد كرده بود و معمولاً رأى او قول فصل بود، ولى اين امر هيچگاه او را از مشورت و نظرخواهى از ديگر اعضاء، غافل نمى كرد و همواره بر مشورت و همفكرى و تصميم گيرى جمعى و پرهيز از تكروى، تأكيد داشت.
+
==آرشیو عکس و تصویر==
 +
<gallery mode="packed" heights="170">
 +
پرونده:شهیدی.jpg|عبدالله شهیدی
 +
</gallery>
  
خاطرات، عكس ها، فيلم ها و روايات و حكايات دوران انقلاب در قزوين گوياى اين واقعيت كم نظير است كه قاطبه هيئت علميه در اين شهر هميشه در صف مقدم راهپيمايى ها و ساير فعاليت هاى سياسى حضور داشتند و حضور امام جمعه شهر در ميان آنان، جلوه و اهميتى مضاعف داشت. او بى توجه به منصب خود و عواقبى كه مى توانست متوجهش باشد، حضور شاخص و تعيين كننده خود را در تمام اين فعاليت ها حفظ مى نمود.
+
[[رده:علمای معاصر|شهیدی،عبدالله]]
 
+
[[رده:ائمه جمعه]]
هرگاه از او سئوال مى شد كه آيا امامت جمعه منصبى دولتى نيست و چرا مراعات مسئوليت هاى آن را نمى كند، و تأكيد مى كرد كه «امامت جمعه، يك منصب دينى است.» و با استناد به انتصاب شرعى خود از سوى آيت الله نجفى مرعشى و آيت الله رفيعى قزوينى، مى افزود: «من اين منصب و اختيارات آن را براى دين مى خواهم نه دينم را در خدمت حفظ اين منصب.» مقاومت ايشان در مقابل درخواست رژيم شاه مبنى بر اقامه يكى از نمازهاى جمعه در پادگان ارتش و با حضور مقامات دولتى و رد قاطعانه و جسورانه اين در خواست، موجى از فشار و ايذاء را براى وى به دنبال داشت.
+
[[رده:مدفونین در باغ بهشت]]
 
 
گرچه منزلت اجتماعى ايشان، دستگاه هاى دولتى را از تعرض مستقيم و آشكار به وى بازمى داشت، ولى مزاحمت و اعمال ايذايى و محدود كننده، به صور مختلف وجود داشت. سازمان امنيت - ساواك - معمولاً از طريق بازداشت و اعمال فشار بر اطرافيان به ويژه اخوان ايشان سعى در تهديد و تحديد فعاليت هاى وى داشت كه معمولاً هم تأثير زيادى نداشت.
 
 
 
با اين همه و عليرغم تمام فشارها، منزل ايشان و نزديكانشان، مراكز اصلى فعاليت هاى نيروهاى انقلاب و تماس با قم و شهرستان ها و ارتباط مستمر با پاريس در مدت اقامت امام در فرانسه و پذيراى اكثر [[شخصیت ها]]ى روحانى، سياسى، سخنرانان و انقلابيون از قم و ساير شهرستان ها بود. در دوران انقلاب اين جملات شجاعانه و قاطعانه مرحوم آيت الله شهيدى در تماس تلفنى فرماندار نظامى وقت با ايشان، بر سر زبان ها بود، آن جا كه در عكس العمل نسبت به ضرب و شتم علماء در هنگام راهپيمايى و دستگيرى چند تن از مردم و بستن مسجدالنبى صلی الله علیه و آله (مسجدشاه سابق) مى گفت: «اگر تو سالار جاف شده اى، اينجا پاوه نيست... شما مى خواهيد با توپ و تفنگ قزوين را ساكت كنيد در حالى كه كوس رسوايى شاه در جهان زده شده است!».
 
 
 
همچنين از خاطرات بيادماندنى و وقايع تعيين كننده دوران انقلاب و جريان نهضت اسلامى در قزوين كه با تدبير ايشان صورت پذيرفت، عكس العمل هيئت علميه قزوين در مقابل احضار كتبى آنان توسط فرماندارى نظامى بود. در حالى كه در اين زمينه اختلاف نظرهايى ميان برخى علماء وجود داشت و از سويى نحوه برخورد آنان با اين اقدام فرماندارى نظامى بسيار مهم به نظر مى رسيد، موضع گيرى صريح و قاطعانه مرحوم آيت الله شهيدى يك بار ديگر به بيم ها و ترديدها خاتمه داد.
 
 
 
اظهارنظر تلفنى ايشان در قم، زمينه تشكيل جلسه فوق العاده هيئت علميه را فراهم آورد. شبانه عازم قزوين شد و پس از طرح نقطه نظراتش در جلسه مزبور و موافقت ساير علماء، جوابيه اى مشتمل بر سه نكته زير براى فرماندار نظامى ارسال شد:
 
 
 
* 1- تذكر اكيد به مسئولان دفترى فرماندارى نظامى در خصوص رعايت ادب و شئون مربوطه در مكاتبه با علماء اعلام.
 
 
 
* 2- عالمان دينى، سربازان امام عصر عجل الله تعالی فرجه شریف هستند نه تحت امر فرماندارى نظامى.
 
 
 
* 3- در حال حاضر علماء قزوين سخنى با فرماندار نظامى ندارند؛ اگر وى يا هر كس ديگر با علماء سخنى داشته باشد، درب منزل آنان به روى همگان باز است.
 
 
 
و اين پاسخ مدبرانه و در عين حال قاطعانه بود كه علاوه بر آن كه به عذرخواهى شخص فرماندار نظامى منجر گرديد، او را براى بيان خواست ها و نظراتش با قرار قبلى به جلسه هيئت علميه كه در منزل امام جمعه برگزار شد، كشاند!
 
 
 
تدبير وى و ساير اعضاء هيئت محترم علميه متشكل از علماء طراز اول شهر كه تصميم گيرندگان اصلى انقلاب در قزوين بودند، جريان انقلاب را با سعى بر جلوگيرى از خونريزى، پيش مى برد. به طورى كه اكثر اعتراضات در شكل تحصن هاى آرام ترتيب داده مى شد. آگاهان جريانات انقلاب در قزوين، تحصن شبانه روزى در آستانه امامزاده سلطان سيد محمد علیه السلام (جنب منزل امام جمعه)، تحصن در اعتراض به ضرب و شتم علماء توسط كماندوهاى رژيم در جلوى مسجدالنبى صلی الله علیه و آله، و تحصن مخاطره آميز و شبانه هيئت علميه در بيمارستان كورش قزوين براى تحويل اجساد شهداى محموديان (5 شهيد از يك خانواده) را از جمله طرح هاى ايشان عنوان مى كنند كه هر بار نيز اقدام آنان موفق بوده و به اجراى خواست هيئت علميه و مردم منجر شده است.
 
 
 
بديهى است ذكر روايات و داستان هاى روزهاى پرحادثه انقلاب كه حاكى از [[اخلاص]] در نيت، تدبير، درايت و متانت و شجاعت در تصميم گيري ها و اقدامات او و ساير اعضاء هيئت علميه دارد، مجالى گسترده تر و مستقل مى طلبد.
 
 
 
با پيروزى انقلاب اسلامى نيز نزديك به دو سال امامت جمعه را بر عهده داشت. و در مسجدالنبى صلی الله علیه و آله قزوين، اقامه [[نماز جمعه]] مى نمود. معمولاً تمامى اعضاء هيئت علميه قزوين در صف اول [[نماز]] جمعه پيشاپيش انبوه جمعيت مؤمن و انقلابى به او اقتدا مى كردند و صحنه هاى ارزشمندى از انجام تكليف الهى و دينى و تحكيم وحدت ملى را به نمايش مى گذاشتند.
 
 
 
همچنين در همين مدت نيز كه هيئت علميه قزوين هنوز رتق و فتق امور و تصميم گيري ها و اقدامات اصلى در ساماندهى اوضاع پس از پيروزى انقلاب اسلامى را بر عهده داشت و با تشكيل جلسات مستمر و حضور روزانه در مدرسه صالحيه مستقيماً روند تحولات را هدايت مى كرد، و مرحوم آيت الله شهيدى نقش مؤثر و كليدى داشت. همچنان كه در هيئت منتخب از سوى هيئت علميه كه به فرمان [[امام خمينى]] تشكيل شد، نيز نقش محورى خود را ايفاء مى كرد. تا آن كه پاره اى مسائل و اقدامات مشكوك را غيرقابل توجيه و تحمل شمرد و از سوى ديگر مسئوليت هاى وى در حوزه و بيت آيت الله العظمى نجفى مرعشى او را بر مراجعت به قم مصمم نمود. روزى در خطبه نماز جمعه از علماء اعلام خواست كه اين مسئوليت را يك يا چند تن از آنان بر عهده بگيرند و متعاقب آن، راه قم را پيش گرفت.
 
 
 
معروف است كه مرحوم آيت الله مرعشى در پاسخ به اصرار جمع انبوهى از مردم قزوين كه براى بازگرداندن آن مرحوم در قالب كاروان هايى به قم سفر كرده و به بيوت مراجع متوسل شده بودند، فرموده بود: «اگر ايشان هم بخواهند به قزوين بيايند، من نخواهم گذاشت؛ شما مى خواهيد چشم مرا با خود به قزوين ببريد!».
 
 
 
مراجعات مكرر و ارسال طومارهاى متعدد به بيوت مراجع و دفتر امام و تقاضاهاى مكرر در اين زمينه و حتى  تماس هايى از جانب رئيس جهمور و نخست وزير وقت را نيز بى نتيجه گذاشت. (يادآور مى شود مرحوم [[شهيد رجايى]] اصالتاً قزوينى بود و در اين زمينه اهتمام زيادى براى اصلاح امور قزوين از طريق آن مرحوم داشت.)
 
 
 
'''تصدى مدارس حضرت آيت الله العظمى نجفى مرعشى'''
 
 
 
با خاتمه فعاليت  هاى گسترده و بى وقفه كه در كاهش توان جسمى او بى تأثير نبود، دوره اى ديگر از حيات پربار وى آغاز مى شود. پس از تصميم ايشان بر ترك قزوين، مسئوليت هاى ديگر نيز از جانب آيت الله مرعشى نجفى بر عهده ايشان گذاشته مى شود كه تا آخرين روز حيات نيز به آنان اشتغال داشت. اداره و تصدى مدارس علميه آن مرجع عالي قدر را (مرعشيه، مؤمنيه، شهابيه، مهديه) ضرب المثل مديريت در مدارس علميه بشمار مى رفت.
 
 
 
او همواره طلاب را فرزندان خويش مى دانست و عليرغم فقدان امكانات مالى و مادى و دشوارى امر اداره اين مدارس به ويژه پس از رحلت مرحوم آيت الله مرعشى نجفى تا آخرين لحظه حيات در جهت رفع مشكلات آنان از هيچ كوششى مضايقه نكرد و از جان و اعتبار خويش مايه مى گذاشت و در اين راه حقيقتاً خستگى نمى شناخت. ايشان سال‌هاى آخر عمر شريفش را نيز با اقامه جماعت در جوار مرقد آن مرجع عظيم الشأن در كنار ساير اشتغالات خويش سپرى نمود.
 
 
 
'''غروب ستاره'''
 
 
 
اما گويى مدتى بود كه انتظارهايى داشت. بارها بر اين امر تأكيد مى كرد و رحلت خود را نزديك مى شمرد. او شب قبل از رحلتش از محل دفن خود سخن گفت. داستان عجيبى كه در اين باره نقل شده و نيز برخى خواب هايى كه تنى چند از علماء و ساير آشنايان قبل و بعد از رحلت ايشان ديده اند، قابل تأمل و درس آموز است. ظاهراً در يادنامه مفصل ترى كه برخى از مريدان ايشان درصدد تهيه آن هستند، وقايع و نكات ديگرى در اين باره و ساير زواياى حيات آن بزرگمرد آورده شده است.
 
 
 
در اولين ساعات روز پنجشنبه 26 [[شوال]] المكرم 1414 قمرى (هيجدهم فروردين 73) مصادف با سالگرد شهادت حضرت [[امام صادق]] علیه السلام در قم به ديدار معبود شتافت و به جوار رحمت الهى منتقل گرديد و روح بلندش آرام گرفت. پيكر مطهر آن عالم ربانى پس از تشييعى كم نظير و اقامه [[نماز]] توسط آيت الله فاضل لنكرانى در صحن مطهر [[حضرت معصومه ]] سلام الله علیها، آن چنان كه تصريح كرده بود، در «مقبره علماى باغ بهشت» در جوار على بن جعفر علیه السلام به خاك سپرده شد.
 
 
 
==منابع:==
 
 
 
شرح حال ايشان در برخى منابع آمده است، از جمله:
 
 
 
(1). گنجينه دانشمندان، ج 2، ص 180.
 
 
 
(2). شجره خاندان شهيدى، ج 2، ص 777.
 
 
 
(3). مقدمه موسوعة البرغانى، ج 1.
 
 
 
(4). مجله مكتب اسلام، سال 34، شماره 3، ص 68.
 
 
 
===منبع===
 
 
 
محمدرضا سيفى, ستارگان حرم، جلد 6
 
[[رده:علمای قرن چهاردهم]]
 

نسخهٔ کنونی تا ‏۸ اکتبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۰:۴۲

آیت الله میرزا عبدالله شهیدی (1300 - 1373 ش) از علمای مبارز و امام جمعه قزوین قبل و بعد از انقلاب بود. این عالم بزرگوار از جمله موفقترین روحانیون فعال در خدمات اجتماعی و هدایت عمومی بودند. تلاشها و زحمات ایشان در دوران طولانی امامت جمعه‌ی قزوین فراموش نشدنی است.

۲۲۰px
نام کامل عبدالله شهیدی
زادروز 1300 شمسی
زادگاه قزوین
وفات 1373 شمسی
مدفن قم - مقبره علماى باغ بهشت

Line.png

اساتید

آیت الله العظمى سید حجت کوه کمرى و آیت الله العظمى مرعشی نجفی


آثار

منتخب التفاسیر


تولد و خاندان

حاج میرزا عبدالله شهیدى در محرم الحرام سال ۱۳۴۰ قمرى در بیت علم و فضیلت در قزوین ولادت یافت. خاندان شهیدى یکى از بیوت اصیل قزوین بوده و به فضل و کمال اشتهار دارند. میرزا عبدالله شهیدى امام جمعه، فرزند مرحوم آیت الله حاج شیخ عبدالحسین امام جمعه است که نسب شریفشان با سه واسطه دیگر (مرحوم حاج شیخ مرتضى امام جمعه، مرحوم میرزا محمدتقى امام جمعه و مرحوم آقا عبدالله امام جمعه) که همگى از علماء اعلام قزوین بوده اند، به علامه کبرى مرحوم حاج ملا محمدتقى برغانى صاحب «مجالس المتقین» و «منهج الاجتهاد» و «تفسیر الآیات النازلة فى فضائل اهل البیت علیهم السلام» و معروف به «شهید ثالث» مى رسد. کتاب «منهج الاجتهاد» وى از منابع «صاحب جواهر» مى باشد.

تحصیلات و اساتید

پس از طى دوره هاى تحصیل جدید در مدارس قزوین، به تحصیل علوم دینیه اشتغال یافت. مقدمات و ادبیات و بخشى از سطح را در مدرسه صالحیه و نزد علماء وقت قزوین به ویژه در محضر پدر گرامیش گذراند و براى ادامه تحصیل در سال ۱۳۶۱ قمرى عازم شهر مقدس قم گردید و در حوزه علمیه، تحصیلات خود را پى گرفت.

در سال ۱۳۷۲ ق به دامادى یکى از اساتید برجسته خویش مرجع بزرگ مرحوم آیت الله العظمى سید محمد حجت کوه کمرى، درآمد. ایشان در طول دوران کسب علم از محضر آیات و اساتید دیگرى نیز بهره مند شدند که از برجسته ترین آنان مى توان به حضرات آیات عظام: بروجردى، مرعشى نجفى و امام خمینى اشاره کرد.

وى که مورد توجه و اعتماد بسیارى از مراجع عظام تقلید بود، در طول عمر شریفش به کسب اجازات اجتهاد و روایت و اجازات امور شرعیه از جانب تنى چند از آن بزرگان، از جمله حضرات آیات عظام: سید محسن حکیم، سید محمود شاهرودى، شیخ عبدالنبى عراقى، سید عبدالهادى شیرازى، حاج سید ابوالقاسم خویى، حاج آقا حسین بروجردى، آقا سید ابوالحسن رفیعى، امام خمینى، حاج سید محمدرضا گلپایگانى، آقا سید شهاب الدین نجفى مرعشى و حاج سید على سیستانى نائل آمد.

آثار و تألیفات

با وجود فعالیت هاى اجتماعى متعدد و متنوعى که اکثر اوقات آن مرحوم را به خود اختصاص مى داد، توجه به ارائه خدمات علمى و آثار قلمى را نیز در نظر داشت. اگر چه بارها از ایشان شنیده شده که قصد داشتند از مشاغل خود بکاهند و بخشى از وقتشان را به تألیف و جمع آورى یادداشت هاى پراکنده خود و همچنین ثبت خاطرات دوران انقلاب اسلامى - که از آن به «دوران نهضت» یاد مى کردند- نمایند، معذالک روح بزرگ و پرتلاطم او از سویى و نیازها و مقتضیات وافر اجتماعى و حوزوى از جانب دیگر، کمتر چنین امکانى را برایش فراهم مى نمود و معمولاً فراغتى نمى یافت. اما او در همین حال آثارى را از خود به یادگار گذاشته است که تاکنون به چاپ نرسیده و برخى نیازمند جمع آورى و تدوین و ترتیب است.

وى یکى از اعضاء لجنه و انجمن تحقیق کتاب ذى قیمت «احقاق الحق» مرحوم قاضى نورالله شوشترى بود که به همراه تنى چند از علماء و فضلاء تحت نظر و اشراف مرحوم آیت الله نجفى مرعشى به امر تحقیق و تعلیق این کتاب شریف همت گماردند.

موضوع معراج رسول اکرم صلی الله علیه و آله یکى از مباحث اصلى مورد مناقشه میان مرحوم شهید ثالث و مخالفین از جمله شیخ احمد احسائى بوده است. از این رو مرحوم آیت الله شهیدى با اهتمام خاصى که به موضوع فوق الذکر، داشته اند، در قالب تفسیر سوره اسراء موضوع معراج را به تفصیل مورد بحث قرار داده اند. همچنین آن چه تحت عنوان تفسیر یا به عبارتى منتخب التفاسیر مى توان از آن یاد کرد: یک دفتر در تفسیر سوره حمد، سه دفتر در سوره بقره، یک دفتر اصلى و دو دفتر الحاقى در سوره مبارکه اسراء و دو دفتر در تفسیر سوره یوسف است.

حدود سى دفتر دست نویس نیز در موضوعات متنوع: کلام و اعتقادات، احکام، مواعظ و اخلاقیات، مناقب و همچنین تقریرات دروس اساتید خود از جمله آیات عظام: بروجردى و امام خمینى به رشته تحریر درآورده اند. مجموعه یادداشت هاى متفرقه در موضوعات طب قدیم، خاطرات انقلاب و وقایع نهضت و غیره نیز به طور پراکنده در میان یادداشت ها و دست نویس هایشان به چشم مى خورد.

ویژگی‌هاى اخلاقى

تمام کسانى که با آن مرحوم معاشر بوده اند و حتى کسانى که دفعاتى معدود و محدود شاهد رفتار و منش وى بوده اند، در چند نقطه از مجموعه ویژگی هاى اخلاقى ایشان اتفاق نظر دارند. باید گفت بارزترین خصوصیات وى «تواضع» و «نجابت» بود. به طورى که اکثر شخصیت هائی که درباره ایشان به اظهارنظر پرداخته اند به عنوان اولین ویژگى از آن یاد کردند.

از جمله دیگر خصال انسانى ایشان مى توان به عطوفت و رأفت و مهربانى فوق العاده نیز اشاره نمود که در کنار قاطعیت و صلابتى که از او سراغ داریم، آمیزه اى ارزشمند و کم نظیر را به نمایش مى گذارد. یکى دیگر از مهمترین ویژگى هاى آن بزرگوار نیز این بود که تمام امکانات خود اعم از مادى و معنوى، موقعیت و منزلت اجتماعى و حوزوى، ارتباطات و وابستگی هاى نسبى و سببى خود را در جهت خدمت به خلق خدا و اعلاء دین مبین بکار مى گرفت و هیچ گاه آن ها را نردبان ترقى و احیاناً بهره مندى و بهره برداری هاى مادى و غیرمادى خود قرار نداد و با مناعت طبعى مثال زدنى از کنار این همه امکانات براحتى مى گذشت.

فعالیت‌هاى اجتماعی

و اما در عرصه اجتماعى نیز ایشان از دوران جوانى فعالیت هاى اجتماعى را تجربه کرد. جایگاه اجتماعى پدر بزرگوارش فعالیتى پیوسته و طاقت فرسا را ایجاب مى نمود و وى نیز از جوانى همواره در کنار پدر این تجربه ها را مى آموخت و در تدبیر و مدیریت و خدمت به مردم و احساس وظیفه و دلسوزى، ممارست مى نمود. درب منزل آنان صبح تا شام به روى همگان باز بود و طبقات مختلف از رجال و صاحب منصبان تا عامه مردم کوچه و بازار همیشه در این بیت رفیع در رفت و آمد بودند و چه بسیار تصمیمات مهم فردى و اجتماعى که در آن گرفته و گره هایى که از کار مردم گشوده مى شد. پدر محترمش نفوذ و اعتبار خود را در حل مشکلات مردم و معضلات شهر و خدمت به دین و آئین بکار مى گرفت و در مواقع و مواضع مهم و حساس، تدبیر، دوراندیشى و قاطعیتى در خور تحسین از خود نشان مى داد. مردم قزوین عموماً براى حل مشکلاتشان به این درگاه رجوع مى کردند.

سپس در سال ۱۳۴۶ شمسى که از سفر حج بازمى گشت، دستجات عزادارى و موکب هاى سیاه پوش، تسلیت گویان رحلت پدرش را در دروازه هاى شهر به او اعلام داشتند. این واقعه دوباره ایشان را به قزوین کشاند و از آن جائى که پدرش منصب امامت جمعه را نسلاً بعد نسل به عهده داشت، نظر همگان بر پذیرش این مسئولیت از جانب فرزند ارشد او قرار گرفت.

ولى پاره اى مصالح او را از قبول این عنوان منصرف مى ساخت. از سوى دیگر حکومت وقت، فرصت را مناسب دید و قصد جایگزینى یکى از روحانیون وابسته را داشت که همین امر، موجب مقاومت علماء و مردم گردید و بر اصرار آنان مبنى بر باقى ماندن این منصب در خاندان شهیدى امام جمعه، افزود. لاجرم پس از گذشت حدود دو سال از رحلت والدش، در پى اصرار و تأکید علماء بزرگ وقت قزوین از جمله حضرات آیات: مرحوم حاج سید ابوتراب حسینى قزوینى، مرحوم حاج میرزا نصرالله حاج مجتهد، و حاج میرزا رحیم سامت و عامه مردم، مجبور به پذیرش خواست آنان گردید و حکم امامت جمعه ایشان از سوى دو تن از علماء بزرگ، حضرت آیت الله نجفى مرعشى و آیت الله آقا سيد ابوالحسن رفيعى قزوينى صادر و ابلاغ گردید.

حکومت وقت نیز که خود را در مقابل کار انجام شده مى یافت و اتفاق نظر علماء و مردم و حمایت مراجع قم را مى دید، به ناچار به امامت جمعه وى رضایت داد. او باکفایت ذاتى و لیاقت کم نظیرى اکثر فعالیت هاى اجتماعى والدش را پى گرفت. علاوه بر رتق و فتق امور مردم و انجام وظایف دینى و تبلیغى، در برخى تصمیم گیری هاى حساس شهر دخالت مى نمود و بارها از این طریق به حفظ مصالح عمومى مردم و رعایت ضوابط و احکام شرع مقدس و احقاق حقوق عامه کمک مى کرد.

داستان مبارزه مرحوم آیت الله شهیدى با شهردار فاسد العقیده وقت که با ایراد سخنرانى به ترویج افکار منحرف خود مى پرداخت، آمیزه اى از اخلاص، وظیفه شناسى و شجاعت را از آن عالم عامل به نمایش مى گذارد. اِسائه ادب فرد مزبور به ساحت مقدس حضرت ولى عصر عجل الله تعالی فرجه شریف، مبارزه علنى امام جمعه را با وى شدت بخشید. به طورى که با برپایى چندین سخنرانى و خطابه صریح و افشاگرانه در این خصوص، عالیترین مقامات وقت را به منزلش کشانید. ولى او عزل و اخراج شهردار قزوین را حداقل خواسته خود اعلام مى کرد. رفت و آمدها، وساطت ها و حتى در نهایت تهدیدها هیچ یک مؤثر واقع نشد و تا دستگاه حاکمه را مجبور به تمکین نسبت به خواست خود و مردم ننمود، از پیگیرى موضوع دست برنداشت.

از دیگر فعالیت هاى ایشان مى توان به این موارد نیز اشاره نمود: اقامه نماز جمعه در ماه مبارک رمضان، اقامه جماعت در مسجد شهید ثالث و آستانه مقدسه امامزاده سلطان سید محمد علیه السلام، سرپرستى جامعه محمدى قزوین که اصلى ترین و اصیل ترین تشکل مذهبى قزوین بوده و با همت و به توسط والد گرامى اش پایه گذارى و تأسیس شده بود، تجدید بناء و احیاء مسجد اجدادیشان «شهید ثالث»، و تجدید بناء و مرمت و تعمیر اساسى آستانه امامزاده سلطان سید محمد علیه السلام و احداث حسینیه در جوار آن که با همت و سرپرستى و نظارت ایشان صورت پذیرفت و همچنین خرید زمین و شروع به ساخت حسینیه قزوینی ها در مشهد مقدس با همکارى هیئت امناء و از محل کمک هاى مردمى و افراد خیر از یادگارهاى آن فرزانه است. همچنین جلسات تفسیر قرآن کریم در ماههاى مبارک رمضان که معمولاً در حسینیه جنب امامزاده، برگزار مى شد و نیز احداث درمانگاه خیریه جنب مسجد شهید ثالث و... .

اما این همه او را از ادامه حضور در حوزه علمیه قم بازنداشت بلکه به ناچار اوقات شریفش را میان اشتغالات قم و قزوین تقسیم مى نمود. در ایام حضور در حوزه علمیه قم نیز از آن جا که مورد توجه و احترام آیات عظام وقت قرار داشت، از ایفاء نقش ارزنده در صحنه هاى اجتماعى و عرصه هاى دینى و حوزوى غفلت نمى کرد. توجه خاص مرحوم آیت الله مرعشى نجفى به ایشان به حدى بود که وى به عنوان دست راست آن مرجع عالیقدر، شهرت داشت.

مهاجرت ایشان به قم نیز فصل جدیدى در فعالیت هاى اجتماعى و تلاش هاى علمىِ حیات وى گشود. آموخته هاى تربیتى و اخلاقى و اجتماعى در این عرصه جدید بکار گرفته مى شد. برخى از هم دوره هاى او مى گویند که وى ایفاى نقش اجتماعى و گره‌گشایى از کار طلاب جوان را از همان روزهاى نخست از حجره هاى فیضیه آغاز نمود. او اشتهار، اعتبار و منزلت اجتماعى و مکنت مالى و توانایى ها و لیاقت هاى فردى را در جهت هدف مقدسِ خدمت به خلق خدا بکار گرفت.

فعالیت های سیاسی

شکل گیرى نهضت اسلامى در سال هاى ۴۱ و ۴۲ را در واقع بایست آغاز فعالیت هاى سیاسى ایشان محسوب داشت به طورى که در بسیارى از جلسات و تصمیم گیری هاى اصلى، گاه در معیت آیت الله العظمى نجفى مرعشى و به نمایندگى از ایشان و گاهى نیز به طور مستقل، مشارکت داشت. انتخاب ایشان به عنوان نماینده ویژه مراجع عظام قم براى ابلاغ نقطه نظرات آنان به اسدالله علم - نخست وزیر وقت - در خصوص لایحه ۵ ماده اى دولت و نظر مخالف مراجع با مفاد آن، نشان از اعتماد مراجع به ایشان از سویى و کفایت و لیاقت او از جانب دیگر دارد. ظاهراً این نمایندگى سه بار تکرار مى شود که در پایان، منجر به عقب نشینى دستگاه و پذیرش نظر مراجع معظم مى گردد.

نقل است که امام خمینى پس از استماع نتایج آخرین ملاقات ایشان، در جلسه اى با حضور سایر مراجع عظام وقت در منزلشان، گفته بودند: «شما امشب را براى ما عید کردید!» و از مرحوم حاج آقا مصطفى خواستند که جعبه اى گز بیاورند تا حاضران دهانشان را شیرین کنند! همچنین در دوران عزیمت مراجع به تهران و اقامت طولانى آنان در پایتخت و جلسات آنان در منزل آیت الله حاج سيد احمد خوانسارى و سپس در محلى دیگر، شرکت فعال داشت که در خاطره همراهان و یارانشان باقى است.

با اوج گیرى نهضت نیز بازدید از اقصى نقاط کشور و ملاقات و ارتباط با علماء طراز اول بلاد و رایزنى و همفکرى با آنان و ارسال و ایصال کمک هاى مالى و مادى و حمایت هاى معنوى به آسیب دیدگان از حوادث انقلاب از قبیل مسائل کرمان، آبادان، کردستان و غیره، بخش عمده اى از وقت و توان ایشان را به خود اختصاص مى داد.

ملاقات با برخى شخصیت هاى در تبعید و یا روحانیون زندانى را نیز از دیگر وظایف خود مى شمرد که مستقلاً یا به نمایندگى از مراجع عظام، بدان اقدام مى نمود. از جمله خاطره دیدار با امام خمینى در نجف در دوران تبعید به عراق، ملاقات با آیت الله پسندیده در زمان تبعید به انارک یزد، حجت الاسلام شهید هاشمى نژاد در زندان و... چندین بار از ایشان شنیده شد.

ایشان خاطرات دوران نهضت را گاه به طور پراکنده ذکر مى نمود و همواره به دنبال مجالى براى ثبت منظم و جامع آن ها بود که هیچگاه چنین فرصتى پیش نیامد و تنها یادداشت هاى محدود و متفرقى در این زمینه بجاى مانده است. دوران انقلاب یا حوادث سال هاى ۵۶ و ۵۷، روزها و شب هاى طاقت فرساى دوره زندگى ایشان است. کمترین زمان استراحت، ساعات کار فشرده، جلسات متعدد، سفرهاى پى در پى، فشارهاى روحى و جسمى و در کنار آن، فشارهاى رژیم و خطرات ناشى از آن، شاخصه هاى این دوران از حیات پربار ایشان است.

از جمله مى توان به ماجراى لو رفتن طرح آتش سوزى شبانه منزل امام جمعه و سرقت اموال آن، اشاره نمود که پیشتر نیز در مورد یکى دیگر از علماء قزوین اجرا شده بود و فرماندارى نظامى مسئولیت آن را برگردن «خرابکاران!» انداخته بود. این بار تعداد زیادى از جوانان غیور و انقلابى با اتخاذ تدابیر ایمنى و حفاظتى، تمام محل به ویژه منزل ایشان را در کنترل مخفى خود گرفته و تا صبح به حراست از آن پرداختند. نیمه شب که ایادى دستگاه با پشتیبانى یک خودروى جیپ ارتش، خود را به محله آخوند رساندند، در مواجهه با نیروهاى مردمى حاضر در محل، صحنه را ترک کرده و موضوع منتفى گردید. اگر چه متعاقب آن، منزل ایشان در قم، در زمانى که به همراه خانواده در قزوین بسر مى بردند، مورد تفتیش و بازرسى قرار گرفت و مدارک مختصرى به سرقت رفت.

از آن جایى که منزل ایشان در محله آخوند قزوین، محل تصمیم گیری ها، جلسات و وقایع مهمى در دوران انقلاب و سال هاى ابتداى پیروزى محسوب مى شد، اکثر دست اندرکاران انقلاب در این شهر از علماء اعلام هیئت علمیه قزوین، سیاسیون، کسبه و بازاریان فعال، و عامه طبقات مردم آن را بنام منزل امام جمعه، پایگاه انقلاب مى شمردند. بسیارى از سربازان و درجه دارانى که به دستور امام پادگان ها را ترک مى کردند، خود را به منزل امام جمعه مى رساندند و سلاح و لباس نظامى خود را تحویل داده و ضمن اخذ رسید، لباس و هزینه مختصرى براى رساندن خود به شهرهاى دیگر دریافت مى کردند.

با وجود آن که نقش ایشان در میان اعضاء هیئت علمیه قزوین، جایگاه ویژه اى را براى آراء و نظرات وى ایجاد کرده بود و معمولاً رأى او قول فصل بود، ولى این امر هیچگاه او را از مشورت و نظرخواهى از دیگر اعضاء، غافل نمى کرد و همواره بر مشورت و همفکرى و تصمیم گیرى جمعى و پرهیز از تکروى، تأکید داشت.

خاطرات، عکس ها، فیلم ها و روایات و حکایات دوران انقلاب در قزوین گویاى این واقعیت کم نظیر است که قاطبه هیئت علمیه در این شهر همیشه در صف مقدم راهپیمایى ها و سایر فعالیت هاى سیاسى حضور داشتند و حضور امام جمعه شهر در میان آنان، جلوه و اهمیتى مضاعف داشت. او بى توجه به منصب خود و عواقبى که مى توانست متوجهش باشد، حضور شاخص و تعیین کننده خود را در تمام این فعالیت ها حفظ مى نمود.

هرگاه از او سئوال مى شد که آیا امامت جمعه منصبى دولتى نیست و چرا مراعات مسئولیت هاى آن را نمى کند، تأکید مى کرد که «امامت جمعه، یک منصب دینى است.» و با استناد به انتصاب شرعى خود از سوى آیت الله نجفى مرعشى و آیت الله رفیعى قزوینى، مى افزود: «من این منصب و اختیارات آن را براى دین مى خواهم نه دینم را در خدمت حفظ این منصب.» مقاومت ایشان در مقابل درخواست رژیم شاه مبنى بر اقامه یکى از نمازهاى جمعه در پادگان ارتش و با حضور مقامات دولتى و رد قاطعانه و جسورانه این در خواست، موجى از فشار و ایذاء را براى وى به دنبال داشت.

گرچه منزلت اجتماعى ایشان، دستگاه هاى دولتى را از تعرض مستقیم و آشکار به وى بازمى داشت، ولى مزاحمت و اعمال ایذایى و محدود کننده، به صور مختلف وجود داشت. سازمان امنیت - ساواک - معمولاً از طریق بازداشت و اعمال فشار بر اطرافیان به ویژه اخوان ایشان سعى در تهدید و تحدید فعالیت هاى وى داشت که معمولاً هم تأثیر زیادى نداشت.

با این همه و علیرغم تمام فشارها، منزل ایشان و نزدیکانشان، مراکز اصلى فعالیت هاى نیروهاى انقلاب و تماس با قم و شهرستان ها و ارتباط مستمر با پاریس در مدت اقامت امام در فرانسه و پذیراى اکثر شخصیت هاى روحانى، سیاسى، سخنرانان و انقلابیون از قم و سایر شهرستان ها بود. در دوران انقلاب این جملات شجاعانه و قاطعانه مرحوم آیت الله شهیدى در تماس تلفنى فرماندار نظامى وقت با ایشان، بر سر زبان ها بود، آن جا که در عکس العمل نسبت به ضرب و شتم علماء در هنگام راهپیمایى و دستگیرى چند تن از مردم و بستن مسجدالنبى صلی الله علیه و آله (مسجدشاه سابق) مى گفت: «اگر تو سالار جاف شده اى، اینجا پاوه نیست... شما مى خواهید با توپ و تفنگ قزوین را ساکت کنید در حالى که کوس رسوایى شاه در جهان زده شده است!».

همچنین از خاطرات بیادماندنى و وقایع تعیین کننده دوران انقلاب و جریان نهضت اسلامى در قزوین که با تدبیر ایشان صورت پذیرفت، عکس العمل هیئت علمیه قزوین در مقابل احضار کتبى آنان توسط فرماندارى نظامى بود. در حالى که در این زمینه اختلاف نظرهایى میان برخى علماء وجود داشت و از سویى نحوه برخورد آنان با این اقدام فرماندارى نظامى بسیار مهم به نظر مى رسید، موضع گیرى صریح و قاطعانه مرحوم آیت الله شهیدى یک بار دیگر به بیم ها و تردیدها خاتمه داد. اظهارنظر تلفنى ایشان در قم، زمینه تشکیل جلسه فوق العاده هیئت علمیه را فراهم آورد. شبانه عازم قزوین شد و پس از طرح نقطه نظراتش در جلسه مزبور و موافقت سایر علماء، جوابیه اى مشتمل بر سه نکته زیر براى فرماندار نظامى ارسال شد:

  1. تذکر اکید به مسئولان دفترى فرماندارى نظامى در خصوص رعایت ادب و شئون مربوطه در مکاتبه با علماء اعلام.
  2. عالمان دینى، سربازان امام عصر عجل الله تعالی فرجه شریف هستند نه تحت امر فرماندارى نظامى.
  3. در حال حاضر علماء قزوین سخنى با فرماندار نظامى ندارند؛ اگر وى یا هر کس دیگر با علماء سخنى داشته باشد، درب منزل آنان به روى همگان باز است.

و این پاسخ مدبرانه و در عین حال قاطعانه بود که علاوه بر آن که به عذرخواهى شخص فرماندار نظامى منجر گردید، او را براى بیان خواست ها و نظراتش با قرار قبلى به جلسه هیئت علمیه که در منزل امام جمعه برگزار شد، کشاند!

تدبیر وى و سایر اعضاء هیئت محترم علمیه متشکل از علماء طراز اول شهر که تصمیم گیرندگان اصلى انقلاب در قزوین بودند، جریان انقلاب را با سعى بر جلوگیرى از خونریزى، پیش مى برد. به طورى که اکثر اعتراضات در شکل تحصن هاى آرام ترتیب داده مى شد. آگاهان جریانات انقلاب در قزوین، تحصن شبانه روزى در آستانه امامزاده سلطان سید محمد علیه السلام (جنب منزل امام جمعه)، تحصن در اعتراض به ضرب و شتم علماء توسط کماندوهاى رژیم در جلوى مسجدالنبى صلی الله علیه و آله، و تحصن مخاطره آمیز و شبانه هیئت علمیه در بیمارستان کورش قزوین براى تحویل اجساد شهداى محمودیان (۵ شهید از یک خانواده) را از جمله طرح هاى ایشان عنوان مى کنند که هر بار نیز اقدام آنان موفق بوده و به اجراى خواست هیئت علمیه و مردم منجر شده است.

با پیروزى انقلاب اسلامى نیز نزدیک به دو سال امامت جمعه را بر عهده داشت. و در مسجدالنبى صلی الله علیه و آله قزوین، اقامه نماز جمعه مى نمود. معمولاً تمامى اعضاء هیئت علمیه قزوین در صف اول نماز جمعه پیشاپیش انبوه جمعیت مؤمن و انقلابى به او اقتدا مى کردند و صحنه هاى ارزشمندى از انجام تکلیف الهى و دینى و تحکیم وحدت ملى را به نمایش مى گذاشتند.

همچنین در همین مدت نیز که هیئت علمیه قزوین هنوز رتق و فتق امور و تصمیم گیری ها و اقدامات اصلى در ساماندهى اوضاع پس از پیروزى انقلاب اسلامى را بر عهده داشت و با تشکیل جلسات مستمر و حضور روزانه در مدرسه صالحیه مستقیماً روند تحولات را هدایت مى کرد، و مرحوم آیت الله شهیدى نقش مؤثر و کلیدى داشت. همچنان که در هیئت منتخب از سوى هیئت علمیه که به فرمان امام خمینى تشکیل شد، نیز نقش محورى خود را ایفاء مى کرد. تا آن که پاره اى مسائل و اقدامات مشکوک را غیرقابل توجیه و تحمل شمرد و از سوى دیگر مسئولیت هاى وى در حوزه و بیت آیت الله العظمى نجفى مرعشى او را بر مراجعت به قم مصمم نمود. روزى در خطبه نماز جمعه از علماء اعلام خواست که این مسئولیت را یک یا چند تن از آنان بر عهده بگیرند و متعاقب آن، راه قم را پیش گرفت.

معروف است که مرحوم آیت الله مرعشى در پاسخ به اصرار جمع انبوهى از مردم قزوین که براى بازگرداندن آن مرحوم در قالب کاروان هایى به قم سفر کرده و به بیوت مراجع متوسل شده بودند، فرموده بود: «اگر ایشان هم بخواهند به قزوین بیایند، من نخواهم گذاشت؛ شما مى خواهید چشم مرا با خود به قزوین ببرید!». مراجعات مکرر و ارسال طومارهاى متعدد به بیوت مراجع و دفتر امام و تقاضاهاى مکرر در این زمینه و حتى تماس هایى از جانب رئیس جهمور و نخست وزیر وقت را نیز بى نتیجه گذاشت. (یادآور مى شود مرحوم شهید رجایى اصالتاً قزوینى بود و در این زمینه اهتمام زیادى براى اصلاح امور قزوین از طریق آن مرحوم داشت.)

با خاتمه فعالیت هاى گسترده و بى وقفه که در کاهش توان جسمى او بى تأثیر نبود، دوره اى دیگر از حیات پربار وى آغاز مى شود. پس از تصمیم ایشان بر ترک قزوین، مسئولیت هاى دیگر نیز از جانب آیت الله مرعشى نجفى بر عهده ایشان گذاشته مى شود که تا آخرین روز حیات نیز به آنان اشتغال داشت. اداره و تصدى مدارس علمیه آن مرجع عالی قدر (مرعشیه، مؤمنیه، شهابیه، مهدیه) ضرب المثل مدیریت در مدارس علمیه بشمار مى رفت. او همواره طلاب را فرزندان خویش مى دانست و علیرغم فقدان امکانات مالى و مادى و دشوارى امر اداره این مدارس به ویژه پس از رحلت مرحوم آیت الله مرعشى نجفى تا آخرین لحظه حیات در جهت رفع مشکلات آنان از هیچ کوششى مضایقه نکرد و از جان و اعتبار خویش مایه مى گذاشت و در این راه حقیقتاً خستگى نمى شناخت. ایشان سال‌هاى آخر عمر شریفش را نیز با اقامه جماعت در جوار مرقد آن مرجع عظیم الشأن در کنار سایر اشتغالات خویش سپرى نمود.

وفات

اما گویى مدتى بود که انتظارهایى داشت. بارها بر این امر تأکید مى کرد و رحلت خود را نزدیک مى شمرد. او شب قبل از رحلتش از محل دفن خود سخن گفت. داستان عجیبى که در این باره نقل شده و نیز برخى خواب هایى که تنى چند از علماء و سایر آشنایان قبل و بعد از رحلت ایشان دیده اند، قابل تأمل و درس آموز است. ظاهراً در یادنامه مفصل ترى که برخى از مریدان ایشان درصدد تهیه آن هستند، وقایع و نکات دیگرى در این باره و سایر زوایاى حیات آن بزرگمرد آورده شده است.

در اولین ساعات روز پنجشنبه ۲۶ شوال المکرم ۱۴۱۴ قمرى (هیجدهم فروردین ۷۳) مصادف با سالگرد شهادت حضرت امام صادق علیه السلام در قم به دیدار معبود شتافت و به جوار رحمت الهى منتقل گردید و روح بلندش آرام گرفت. پیکر مطهر آن عالم ربانى پس از تشییعى کم نظیر و اقامه نماز توسط آیت الله فاضل لنکرانی در صحن مطهر حضرت معصومه سلام الله علیها، آن چنان که تصریح کرده بود، در «مقبره علماى باغ بهشت» در جوار على بن جعفر علیه السلام به خاک سپرده شد.

منابع مقاله

شرح حال ایشان در برخى منابع آمده است، از جمله:

  • گنجینه دانشمندان، ج ۲، ص ۱۸۰.
  • شجره خاندان شهیدى، ج ۲، ص ۷۷۷.
  • مقدمه موسوعة البرغانى، ج ۱.
  • مجله مکتب اسلام، سال ۳۴، شماره ۳، ص ۶۸.

منبع

محمدرضا سیفى، ستارگان حرم، جلد ۶.

آرشیو عکس و تصویر