غضب: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(صفحه‌ای جدید حاوی ' <keywords content='کلید واژه: راه هاي جلوگيري غضب، غضب، ' /> '''کلید واژه: راه هاي جلوگيري غ...' ایجاد کرد)
 
 
(۱۹ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۸ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
{<I>منبع اين نوشتار يک سايت است. آن را با نوشته خودتان جايگزين کنيد.</I>}
+
== تعریف غضب  ==
 +
انسان از سه قوه عقل، غضب و شهوت تشکیل شده است. قوه غضب که نفس سبعی هم نام دارد. عاملی برای دفع ضرر و امور ناملایم است و وقتی شخص از حفاظت خود فارغ یابد به برتری‌طلبی و بزرگی بر دیگران تمایل می‌یابد. غضب حالتی است که باعث حرکت روح حیوانی از داخل به خارج می‌شود و در اثر شدت یابی غضب خون در غلیان آمده و از حرارت زیاد مغز و رگ‌ها تیره و تاریک می‌شوند. در این حالت تدبیر قوه عقل ضعیف می‌گردد و چون حرکت روح به سمت ظاهر است چشم‌ها و صورت سرخ می‌شود.<ref>ابن مسکویه،  تهذیب الأخلاق و تطهیر الأعراق،  ص96 و نصیر الدین طوسی، اخلاق ناصری، ص 138</ref>
  
'''منبع:''' سایت تربیت
+
== فلسفه وجود غضب ==
 +
اگر انسان گمان کند که خداوند نیرویی را در انسان بی‌حکمت آفریده است یا اینکه بعضی از نیروهای خدادادی صرفاً جنبه ویرانگری دارد چنین کسی [[حکمت الهی|حکمت خدا]] را نشناخته است. هنگامی که انسان خشمگین می‌شود تمام توان او بسیج می‌گردد و گاهی قدرت او چندین برابر می‌شود. فلسفه وجودی این حالت در واقع آن است که اگر جان و مال یا منافع دیگر انسان به خطر بیفتد، حداکثر دفاع را در برابر مهاجم داشته باشد و این نعمتی بسیار بزرگ است. بنابراین نیروی غضب نیروی مفید و مهم دفاعی است و برای بقای حیات انسان ضرورت دارد مشروط بر این که در جای خود بکار گرفته شود. (مثل غضب [[حضرت موسی]] علیه السلام به دنبال گمراهی [[بنی اسرائیل|بنی‌اسرائیل]] و گوساله پرستی آنان که در [[سوره طه]] آیات ۹۲ تا ۹۴ به آن اشاره شده است.<ref>مکارم شیرازی،اخلاق در قرآن، ج۳، ص ۳۹۹-۳۹۸.</ref>.
 +
این نیرو، مایه {{متن قرآن|«...  أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ ...»}}<ref>[[آیه 29 سوره فتح|سوره فتح، آیه ۲۹.]]</ref> است که از اوصاف مؤمنین می‌باشد، کسانی که فکر می‌کنند قوه غضبیه را باید کشت و خاموش نمود و این مقوله را از کمالات و معارج نفس می‌دانند، اشتباه کرده‌اند زیرا آنها از مقام اعتدال این قوه غافلند. آنچه مذمت می‌شود حد افراطی آن است.<ref>مکارم شیرازی، ناصر،خلاق اسلامی در نهج البلاغه، ص403</ref>خشم در جایگاه حق لازم و مناسب است به همین خاطر امام علی(ع) خشم را در موضع مناسب یعنی خشم حق علیه باطل جایز دانسته و آن را برای از بین بردن اهل باطل و آراء نادرست ضروری می خواند.  لذا می‌فرمایند: کسی که در راه خدا دندان خشم بر هم فشارد در نابودی و کشتن  اهل باطل توانمند می‌شود.<ref>نهج البلاغه، حکمت174 </ref>نیز امام  در خطبه ای هنگام تبعید ابوذر به او می‌فرماید ای اباذر تو برای خدا به خشم آمدی پس امید به کسی داشته باش که به خاطر او غضبناک شدی.<ref>همان، خطبه 130</ref>از طرفی خشم بی‌جا و باطل را نفی می‌نماید و می‌فرماید از خشم بپرهیز که لشکر بزرگ شیطان است.<ref>همان، نامه69</ref> و می‌فرماید بر خشم خویش شکننده و حاکم باش یعنی آن را در کنترل خود داشته باش.<ref>همان،  نامه ۵۶</ref>
  
'''نویسنده:''' گروهی از محققان و پژوهشگران
+
== مراتب غضب ==
 +
به صورت کلی، قوه غضب اگر به افراط گراید «[[تهور|تهوّر]]»، اگر به تفریط روی آورد «جبن» و اگر در اعتدال باشد «[[شجاعت]]» نام دارد؛<ref>شفیعی مازندرانی، محمد؛ پرتوی از اخلاق اسلامی، ص۲۷۸ و نراقی، احمد بن محمدمهدی، معراج اسعاده، ص237</ref>
  
غضب عقل را زايل و [[ايمان]] را محو و [[شيطان]] را مسلط و در نهايت پشيمانى در دنيا و آخرت كه قابل جبران نباشد پيش مى‌آورد، لذا به بعضى از روايات ملاحظه بفرماييد.
+
#حد افراط: انسان به اندازه‌ای خشمگین شود که از فرمان [[عقل]] و [[دین]] خارج شود و اختیار انسان سلب گردد.
 +
#حد تفریط: اگر انسان قوه انتقام نداشته باشد یا این که در او چنین قوه‌ای کم باشد، نسبت به خودش، ناموسش و دیگران بی‌تفاوت و بی‌ [[غیرت]] می‌شود.<ref>فیض کاشانی، محمد بن مرتضی؛ حقایق، ص ۱۶۲.</ref>
 +
#حد اعتدال: وظیفه انسان در حالت عصبانیت این است که قدرت و صولت غضب را بشکند و آن را تضعیف نماید تا از بروز آثار آن جلوگیری کند، بدین صورت که جایی که غضب لازم است بروز دهد و جایی که [[حلم]] لازم است انسان بتواند بردبار باشد. آنچه مورد رضای خداست همین است، یعنی غضب تحت سیطره انسان باشد.<ref>شبرّ، عبدالله؛ اخلاق،  ص۲۴۹.</ref> برخی غضب ها، هدف مقدسی را دنبال می‌کنند، حدود معینی دارند و جهت رویارویی با کار خلافی بوجود می‌آیند.<ref>اخلاق در قرآن، پیشین، ص۴۰۲.</ref> این گونه غضبها قطعاً ممدوح هستند. حدیثی از [[امام علی علیه السلام|حضرت امیر]] علیه السلام در مورد [[پیامبر اسلام|پیامبر]] رحمت صلی الله علیه و آله وارد شده که مؤید این مطلب است: «پیامبر خدا صلی الله علیه و آله برای دنیا به خشم نمی‌آمد اما هرگاه حق، او را به خشم می‌آورد، هیچ کس او را نمی‌شناخت و هیچ چیز نمی‌توانست جلو خشم او را بگیرد تا آنگاه که انتقام (حق را) می‌گرفت».<ref>میزان الحکمه، ص ۴۳۳۹.</ref> هرگاه قوه غضب در حالت اعتدال باشد و با عقل هماهنگ حرکت نماید صفت حلم شکل می‌گیرد و نهایتاً به شجاعت منتهی می‌شود. در واقع شجاع کسی است که غضب او با عقلش هماهنگ بوده و از حالت اعتدال خارج نشود.
 +
بنابراین کسی که مطلقاً از قوه غضب خالی است در حالت جبن و ترس قرار دارد و موجب خواری او می‌شود. بنابراین همانطور که افراط در خشم ناشایست و رذیلت محسوب می‌شود تفریط و بی‌خیالی و عدم اهمیت در مواقعی که عقل و شرع حکم به غلظت و درشتی می‌کند نیز نادرست و مردود است.
 +
پیامبر صلی الله می‌فرماید مردم در قوه خشم  چند دسته تقسیم می‌شوند:
 +
برخی دیر به غضب می‌آیند و زود برمی‌گردند برخی زود به غضب می‌آیند و دیر برمی‌گردند بعضی دیر به غضب می‌آیند و دیر برمی‌گردند و بعضی زود به غضب می‌آیند و زود برمی‌گردند و بهترین این افراد کسانی‌اند که دیر به غضب آمده و زود برمی‌گردند و بدترین آنان گروهی هستند که زود به غضب می‌آیند و دیر برمی‌گردند.<ref>فیض کاشانی،محمد بن شاه مرتضی، راه روشن، ج 5ص436</ref>
  
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ عليه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله الْغَضَبُ يُفْسِدُ الْإِيمَانَ كَمَا يُفْسِدُ الْخَلُّ الْعَسَلَ
+
== اسباب و انگیزه‌های غضب<small><ref>ابن مسکویه،اخلاق و راه سعادت، ص323 و راه روشن، ج 5 ص418</ref> ==
 +
=== حب نفس و شهوت: === 
 +
حب نفس که در دایره شهوت قرار دارد باعث ایجاد جاه طلبی، حب مال، قدرت طلبی و... می‌شود.<ref>اخلاق ناصری، ص138</ref>و همه اینها نوعی اسباب خشمگین شدن هستند زیرا چنین محبت هایی باعث می‌شود به این امور اهمیت داده شود و در مقابل مختصر مزاحمتی عکس العمل نشان دهد.
  
[[رسول خدا]] صلى الله عليه و آله فرمود: غضب ايمان را فاسد كند چنان كه سركه عسل را.
+
=== قضاوت عجولانه و انتقام: ===
 +
یکی از عوامل خشم و غضب  بررسی شتابزده از کارهای دیگران و انتقام گرفتن از ایشان است.<ref>اخلاق ناصرى ص 138 </ref>فرد عاقل برای انتقام عجله نمی‌کند مگر اینکه این انتقام مشروع و معقول باشد و یقین کند که در انتقام او از حد عدالت خارج نشده و ظلمی به دیگری تحمیل نمی‌شود. از آنجا که اکثریت اشخاص نمی‌توانند مرز ظلم و عدل را نگه دارند به عفو و گذشت سفارش شده اند.
 +
=== جهل و نادانی: ===
 +
انسان به واسطه [[جهل]] و نادانی، غضب و مفاسد حاصل از آن را کمال گمان کند و از محاسن شمرد چنانکه بعضی آن را جوانمردی، شجاعت و شهامت و بزرگی می‌دانند و از خود تعریف ها و توصیف ها می‌کنند.<ref>اخلاق اسلامی در نهج البلاغه، ص ۴۰۶-۴۰۵.</ref>آیا در هر فردی که خشم بیشتر ظهور می‌کند نیرومندی و مردانگی بیشتر است؟  اکثراً چنین تصور می‌کنند که شجاعت با خشمناکی یکسان است. وقتی شخص غضبناک بر حال خود مالک نیست و تسلط ندارد چگونه او را می‌توان مرد یا شجاع خواند؟! این صفات بیشتر برای کودکان یا دیوانگان سزاوار است تا مردان و شجاعان.  یکی از نشانه‌هایش آن است که فرد غضبناک در میان مردم به راحتی به گفتار ناشایست فحش و دشنام و سخنان رکیک متوسل می‌شود.<ref>معراج السعاده ص139 </ref>و بدین وسیله دیگران را از خود می‌ترساند یا خود را تسکین می‌دهد طبق فرمایش پیامبر صلی الله شجاع کسی است که در هنگام خشم بر خود مسلط باشد گفتار و رفتار چنین افرادی از دایره عقل و شرع خارج می‌شود انسان عاقل و مرد صفت، دشنام، اظهار عیب و سرزنش هم نوع خود را نمی‌پسندد در حالی که این صفات در افراد غضبناک به کرات در میان جامعه قابل مشاهده است فرد عاقل می‌اندیشد که هر کاری چه عواقب و پیامدی دارد افرادی که غضبناکند بعد از فرونشستن خشم دچار ندامتند و همواره نگران انتقام کسانی‌اند که در خشم بدان‌ها بدی کردند و سرزنش دوستان و دشمنان نتیجه این حال آنها می‌باشد.
 +
=== تکبر و عجب: ===
 +
فرد متکبر و خودپسند پرتوقع است و توقع دارد دیگران امتیازات خاصی به او بدهند، در غیر این صورت خشمگین می‌شود. انسان عاقل همواره نقص‌های خود را می‌بیند و می‌داند که داشته‌های این دنیا فناپذیر است و هر منزلت و مقامی که کسب کند نعمتی از ناحیه خدا برای اوست و اینکه همه مردم به عنوان بندگان خدا دارای جایگاه و موقعیت‌هایی هستند که بهترین آنها ایمان است.  در چنین نگرشی جایی برای تکبر و عجب وجود ندارد.حواریون از حضرت عیسی(ع)پرسیدند علت و مبدأ خشم در انسان چيست‌؟ فرمود: برترى‌جوئى و تكبر، و زورگوئى و كوچك شمردن مردم.<ref>بحارالانوار ج70ص263</ref>
  
([[اصول كافى]] ج: 3 ص: 412 رواية: 1)
+
=== حرص و دنیاپرستی: ===
 +
حریص کمترین مزاحمتی را نسبت به منافع خودش تحمل نمی‌کند.<ref>اخلاق در قرآن، ص ۳۹۲-۳۹۱.</ref>بر طبق توصیه بزرگان دین مراد و آرزوی هر کسی برآورده شود مطیع می‌شود مگر نفس خود انسان که هرچه خواسته‌های او برآورده شود حریص‌تر و طماع‌تر می‌گردد.  لذا فرمودند دشمن‌ترین دشمنان تو نفس توست.<ref>بحار الانوار ج 67ص 64</ref> به این ترتیب اگر فرد با نگاه ملامت و تنبیه عیب‌های خود را به خود یادآوری نماید و برای هر عمل ناشایستی که از خود سر زده مجازاتی در نظر گیرد نفس از بدی‌ها دوری کرده و به سوی آن سوق نمی‌یابد.
 +
=== مزاح و مسخرگی: ===
 +
مزاح و شوخی زمانی موجب خشم و غضب است که از حد اعتدال خارج شود و با کلمات ناشایست یکدیگر را مورد تمسخر قرار دهند.  از آنجا که کنترل هیجان افراد در شوخی بسیار سخت است در روایات نیز به شوخی‌های حکمت آمیز و کوتاه  سفارش شده است.<ref>فیض کاشانی،حقایق، ص ۱۶۸.</ref>
  
يكى از محققان گويد: غضب، زبانه آتشى است كه از آتش فروزان خدا برگرفته شده و جز از دل ها سر بر نزند، در درون دل خموده است و چون آتش زير خاكستر آرميده و سر بزرگى نهان دل دل، هر سرفراز لجباز آن را بدر آورد چنان چه آهن آتش خموش را از دل سنگ، بر آن ها كه به‌ديده حق‌بين بنگريد هويدا است كه رگى از شيطان لعين در انسان مى‌ درزد و در هر كه زبانه خشم سرزد خويشى شيطان از او سر برزد كه گفت: مرا از آتش آفريدى و او را از گِل، شيوه گِل آرامش و وقار است و شيوه آتش برافروختن و شرار و جنبش و پريشانى و كباب كردن دل‌ هاى نزار كه خدا فرمايد: «تافته كند هر چه در دل آن ها است با پوستشان» و از نتايج خشم است كينه و حسد كه بدان ها هلاك شده‌اند مردم بد و تباه شده‌اند هر ديو و دد.
+
=== لجاج و ستیزگری: ===
 +
یکی از عوامل خشم و غضب لجوج بودن و ستیز و ستیزگری با دیگران است. اگر فردی به پیامدهای این صفات فکر کند می فهمد که بحث و لجاجت، الفت و محبت را از بین می‌برد و دشمنی را به جای آن می‌نشاند  با توسل به این نحوه تفکر،  به سمت چنین صفاتی  تمایل نمی‌یابد.
  
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ عَنْ دَاوُدَ بْنِ فَرْقَدٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِاللَّهِ عليه السلام الْغَضَبُ مِفْتَاحُ كُلِّ شَرٍّ
+
== <big>آثار و پیامدهای غضب</big><ref>اخلاق و راه سعادت ص323 و معراج السعاده ص 238</ref>  ==
 +
=== بیماری روانی و جنون: ===
 +
یکی از پیامدهای مهم کنترل نکردن قوه غضب،  دچار شدن به بیماری روانی خشونت و عصبانیت است که شخص را به جنون و دیوانگی می کشاند.<ref>معراج السعاده ص168  </ref>قوه غضب زمانی به یک بیماری روانی و انحراف از حالت طبیعی خوانده می‌شود که در حالت افراط و زیاده‌روی باشد یا اینکه در حالت تفریط باشد به گونه‌ای که شخص هیچگاه عصبانی نشود.  در این حالت نیز ممکن است چنین افرادی با بی قیدی و بی‌خیالی نسبت به مسائل مهم برخورد نمایند. ضرورت پرهیز از غضب چه در هنگام توانگری بر انتقام و چه در عدم توانگری در منابع دینی بسیار مورد سفارش قرار گرفته است.<ref>نهج البلاغه، حکمت ۱۹۴ </ref>امام علی علیه السلام می‌فرماید خشم و غضب بی مورد نوعی دیوانگی است که در صورت پشیمان شدن دیوانگی شخص ادامه یافته است.<ref>همان، حکمت ۲۵۵</ref>ضعف ایمان یک عامل مهم در گرفار شدن به  بیماری غضبناک بودن است. در حدیثی آمده خداوند به موسی علیه السلام فرمود: مریض کسی است که طبیبی چون من ندارد و غریب کسی است که همدمی و مونسی همانند من ندارد.<ref>بحار الانوار،ج ۱۳ ص ۳۲۳  </ref>شخصی که خدای خویش را در همه حال همدم خود بداند و در مشکلات به او مراجعه نماید و او را طبیب خود خواند کمتر از آسیب‌های روانی ضربه می‌بیند.در حدیث دیگری امام علی علیه السلام ترس، بخل و حرص را جمله غرایزی می‌خواند که در اثر سوءظن به خدا ایجاد شده‌اند یعنی انسان در اثر از دست دادن ارتباط و اتصال خود با خالق به سمت بیماری‌های روحی سوق می‌یابد.<ref>نوری، حسین بن محمدتقی، مستدرک الوسائل، ج ۷ ص ۲۹</ref> امام رضا می‌فرماید خشم کلید هر شری است.<ref>ابن‌شعبه، حسن بن علی، تحف العقول، ص488</ref>به همین خاطر همواره سفارش شده در حالت خشم و غضب صحبت نکنید<ref>بحار الأنوار، ج ۷۰، ص ۲۷۲</ref> و تصمیمی نگیرید زیرا بعد از فرونشستن غضب پشیمانی حتمی حاصل آن است. همچنین در این باره امام علی علیه السلام می‌فرماید از خشم بپرهیزید که آغازش سفاهت و جنون است و پایانش ندامت و پشیمانی است.<ref> جمال الدين محمد خوانسارى شرح بر غُرر الحكَم و دُرَر الكَلم‏،  ج‏2، ص: 288</ref> آغازش نادانی است بدین معنا که شخص نادان عصبانی می‌شود و عاقل به راحتی از کوره به در نمی‌رود همچنین شخص عاقل همواره آدابدان است و گفتار و رفتارش همواره با عقلانیت است اما شخص غضبناک در این حال عقل را از کف داده و هر امر غیر عقلانی و بسا بی‌ادبانه از او به ظهور برسد. چنانکه امام علی علیه السلام می‌فرماید «لا ادب مع الغضب» هیچ ادبی در شخص غضبناک وجود ندارد.<ref>همان، ج ۶، ص ۳۶۱</ref> یکی از حکما در پیامد خطرناک خشم می‌گوید من به سلامت آن کشتی که باد سخت و شدید دریا آن را به کوه‌ها و سنگ‌های عظیم بزند امیدوارترم از سلامتی شخص غضبناک؛ زیرا در آن کشتی افرادی هستند که در این وضعیت تدبیر مشکل کنند، اما شعله غضب در شخص غضبناک با هیچ تدبیری تسکین نمی‌یابد.<ref>اخلاق ناصری ص 140</ref>
  
[[امام صادق]] عليه السلام فرمود: غضب كليد هر شرى است.
+
=== خشم،  کشنده ای  بزرگ ===
 +
خداوند می فرماید: « وَ لا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ»<ref>بقره/195  </ref>خود را به دست خود، به هلاكت نيفكنيد!زیاده روی در غضب، چه بسا هلاکت و شقاوت ابدی را نصیب انسان کند. مثل خود کشی، قتل نفس و قطع اعضاء بدن.<ref>كلينى، الکافی، ج3 ص740</ref>بعد از خشونت و عصبانیت مزاج این گونه اشخاص تغییر می‌کند و دچار بیماری‌های جسمی فراوانی می‌گردند. مانند: برخی بیماری‌های قلبی، گوارشی، تنفسی و تناسلی.  در اثر این آشفتگی روانی و خشم آلود بودن شخص،  کارکرد این قوا به فرسایش  و نابودی می‌کشد. همه ما طبق تجارب روزمره می ‌دانیم که خشم و غضب در نحوه انجام کارهای طبیعی بدن اشکالاتی وارد می‌کند. مثلاً اشتها و میل به غذا عملکرد گوارش و قوه تناسل را مختل می‌کند در حالی که در حالت آرامش این قوا به نحو عالی انجام وظیفه نموده و ما این دو موقعیت را به طور مکرر تجربه کرده‌ایم.  بدین ترتیب افراط در غضب موجب می‌شود سلول‌های عصبی و دیگر ابعاد جسمانی و روانی انسان فرسایش یابد و  چه بسیار از عمرهای کوتاه آدمی به خاطر کنترل نکردن خشم است.
  
(اصول كافى ج: 3 ص: 412 رواية: 3)
+
=== رهاشدگی و عدم تسلط برخود ===
 +
پیامبر صلی الله می‌فرماید:  غضب دل مرد دانا را هلاک می‌نماید و در چنین حالتی شخص هیچگونه تصرفی در خود ندارد.<ref>تحف العقول ص371  </ref>پیامبر صلی الله می‌فرماید:  غضب دل مرد دانا را هلاک می‌نماید و در چنین حالتی شخص هیچگونه تصرفی در خود ندارد.<ref>تحف العقول ص371  </ref>بلکه خشم است که او را اداره می‌کند و فرمان می‌دهد. و می‌فرماید نیرومندی به زور بازو نیست بلکه نیرومند کسی است که به خشم خود غالب آید.<ref>ورّام، مسعود بن عیسی، مجموعة ورّام،ج2 ص10 </ref> و حضرت صادق عليه السّلام  فرمود. هر كس كه خود را حفظ كند و مالك خويشتن باشد هنگام رغبت و ميل و هنگام ترس و هنگام شهوت و علاقه و هنگام خشم و هنگام خوشنودى (در تمام حالات) خداوند بدن او را بر آتش حرام ميكند.<ref>بحارالانوارج70ص280</ref> رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود. در ميان انفاقهاى مؤمن هيچ انفاقى در نظر خداوند متعال با ارزش‏تر و محبوب‏تر از اين نيست كه انسان مقيد به گفتار حق باشد خواه در حال خوشنودى و خواه در حال غضب.و حضرت باقر عليه السّلام‏: مؤمن كسى است كه در موقع قدرت ظلم و تعدى ننموده و خود را از هر چيزى كه حق او نيست حفظ كند.<ref>شیخ صدوق، الخصال، ج‏1، ص: 105 </ref> و امام علی(ع) می فرماید : رنجى پست ‏كننده كننده ‏تر از غضب‏ نیست.<ref>بحار الأنوار، ج ۷۴، ص ۳۸۱</ref>
  
عَنْهُ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْأَشْعَرِيِّ عَنْ عَبْدِ الْأَعْلَى قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام عَلِّمْنِي عِظَةً أَتَّعِظُ بِهَا فَقَالَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه و آله أَتَاهُ رَجُلٌ فَقَالَ لَهُ يَا رَسُولَ اللَّهِ عَلِّمْنِى عِظَةً أَتَّعِظُ بِهَا فَقَالَ لَهُ انْطَلِقْ وَ لَا تَغْضَبْ ثُمَّ أَعَادَ إِلَيْهِ فَقَالَ لَهُ انْطَلِقْ وَ لَا تَغْضَبْ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ
+
=== آشکارکردن اسرار و نشر صفات بد<ref>محمدی ری شهری، محمد؛ میزان الحکمه، ج۹، ص۲۹-۴۳ واخلاق در قرآن، ص ۳۸۸.</ref>  ===
 +
برترین صفت خوب در انسان ایمان است. خشم با ایمان سازگاری ندارد. زیرا خشم بر طبق روایات عامل هر بدی و شرارت است. <ref>الكافي، ج‏2، ص 302    </ref>رسول اکرم صلی الله علیه و آله می‌فرماید: «خشم ایمان را تباه می‌کند، همانگونه که سرکه عسل را».<ref>همان </ref>بعد از اینکه انسان ایمان خود را از دست می‌دهد از حکمت و قسمت و تدبیر الهی ناراضی می شود<ref>اخلاق در قرآن،، ص ۳۸۸ و میزان الحکمه، ص ۲۸-۴۳.</ref> و در این حال اگر غضبناک باشد دشنام دادن به دیگران،  اظهار عیوب دیگران و سرزنش و فاش کردن اسرار آنها همگی از اخلاقیات پست و صفات بدی است که به دنبال خشم ظاهر می‌شود.  از دیگر صفات بدی که شخص غضبناک به آن گرفتار می‌شود و دیگران را نیز درگیر می‌نماید، نشر دشمنی و انتقام در میان مسلمانان می‌باشد.
  
عبدالاعلى گويد: به [[امام صادق]] عليه السلام عرض كردم: مرا اندرزى ده كه از آن پند گيرم، فرمود: مردى خدمت رسول خدا صلى الله عليه و آله آمد و عرض كرد: يا رسول الله: اندرزى بمن بياموز كه از آن پند گيرم، حضرت به او فرمود برو و غضب مكن، سپس تكرار كرد و باز حضرت فرمود: برو و غضب مكن تا سه بار.
+
== راهکارهای کنترل غضب<ref>معراج السعاده ص239-242  </ref> ==
 +
از بین بردن غضب ممکن نیست و آنچه مد نظر است کنترل و مدیریت آن است، از جمله راهکارهای آن عبارتند از:
 +
=== عدم تحریک قوه غضب ===
 +
هرگاه انسان عوامل یک امری را دریابد بهتر می‌تواند آن را مدیریت کند در بحث قوه غضب نیز اگر راه پیشگیری را در پیش بگیریم و علل عصبانی شدن خود را کشف نماییم در مواقع ظهور غضب می‌توانیم آن را کنترل کنیم به تعبیر دیگر بهتر می‌توانیم از وقوع خشمناک شدن خود جلوگیری کنیم.  هر شخصی با مطالعه مزاج و شخصیت خود می‌فهمد چه اموری او را به خشم می‌آورد و با این شناخت می‌تواند در مواجهه با آنها،  قدرت مدیریت خود را بررسی کند یا اصلاً با آن صحنه‌ها و امور مواجه نشود و یا با طرح‌های از پیش تعیین شده جلوی خشم خود را بگیرد و آسان‌تر می‌تواند آن را کنترل کند. همنشینی یا دوستان غضبناک، مشاهده تصاویر و شنیدن مسائلی که تحریک غضب می‌کند و یادآوری خاطرات خشم آلود از جمله اموری‌اند که تحریک کننده قوه غضب هستند.  آیا کسی که با حالت مستی به رانندگی اقدام می‌کند می‌توان او را با سرعت ناهنجاری که در پیش گرفته از حوادث تلخ بازداشت؟  عقل حکم می‌کند که قبل از آن نمی‌بایست به آن مستی روی می‌آورد و چون روی آورده نبایستی در این حالت به رانندگی اقدام می‌کرد بنابراین اقدام بر پیشگیری در مدیریت غضب و دیگر قوا در علاج و درمان بسیار موثرتر از درمان است.انسان در وقت سلامت با محاسبه و ارزیابی در اوصاف و احوال خود می‌تواند عیوب و نقاط ضعف خود را دریابد و از عوامل بروز حرکات نادرست همچون غضب پرهیز کند چنانکه فرماندهان خبره در زمان صلح با تقویت نیروهای خود، زمینه را برای جلوگیری از آسیب‌های احتمالی دشمن در زمان جنگ آماده می‌کنند.<ref>اخلاق و راه سعادت ص 315</ref>
 +
===  ایمان و صبر===
 +
چرا افراد زیادی  با بیماری غضب دست و پنجه نرم می‌کنند؟  آیا غیر از این است که دچار کمبود و نقصی شده‌اند.  اگر هر کسی با خود مهربانی و محبت در پیش گیرد و مسائل امور زندگی را صرفاً در دایره خواسته‌های شخصی خویش قرار ندهد و زوایای حکمت‌های نامحدود الهی را در تدبیر و تقدیر زندگی در نظر آورد آیا با این ناملایمات و ناراحتی‌ها بهتر کنار نمی‌آید؟  آیا اگر عوارض و بیماری های  بسیار جسمی و روانی حاصل از خشم را در خود تصور کند و آن همه بار آفت را در بدن خویش متحمل شود بهتر است یا با صبر و محبت و مدارا کارها را پیگیری نماید؟!  مگر نه اینکه بزرگان دین ما فرموده‌اند حق به تدریج حاصل می‌شود. یعنی خواسته‌های ما همواره به محض اراده کردن به دست نمی‌آید و اینکه خداوند می‌فرماید:«وَ عَسى‏ أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَ عَسى‏ أَنْ تُحِبُّوا شَيْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَكُمْ »<ref>بقره/216</ref> چه بسا از چیزی  بدتان می آید  ولی برای شما بهتر است و چه بسا چیزی را دوست می‌دارید  ولی برای شما شر است.  این آیه نسخه ای  بسیار کارآمد برای داشتن زندگی آرام و با کیفیت است  تا اینکه سلامتی جسم  و روان را در اهداف متعالی و عظیم‌تر صرف نماییم. در علاج خشم و غضب باید گفت صبر و محبت بهترین راه برای انسان است و او را به حالت آرامش و خونسردی سوق می‌دهد و موجب می‌شود از بی‌حوصلگی و پریشان حالی و خودخوری و شتابگری  جلوگیری نماید. شخصی که با توکل و اتصال به خالق، او را تدبیرگر جهان هستی می‌خواند در مواجهه با ناراحتی‌ها و شکست‌ها خود را به لباس صبر و رفتار لهی می‌پوشاند و به وسیله این حمایت الهی آرامش و آسایشی پیدا می‌کند که چه بسا موفقیت‌هایش آن سرور و شادی را برایش ایجاد نمی‌کرد. برعکس شخصی که اراده خود را در رسیدن به هدف و مقصود همه کاره می‌داند در پی شکست‌ها و رویارویی با موانع به عقده‌های روانی و ناراحتی‌های درمان ناپذیر دچار می‌شود.
 +
=== علاج غضب به ضد آن  ===
 +
یکی از راههای مهم  درمان خشم این است که فرد اسباب و علل درگیری به این بیماری را بشناسد و آنگاه با بررسی آنها و اقدام به ضد هر مورد، غضب خود را  برطرف نماید.<ref>اخلاق ناصری ص131 و معراج السعاده ص72</ref> ضد غضب، کظم غیظ و حلم است و در این حالت انسان به راحتی تحریک نمی‌شود و کار غیر عقلانی نمی‌کند. غضب نوعی حرکت است ولی کظم و غیظ و حلم نوعی سکون است. حلم، در تسکین غضب بسیار موثر است. حلم چنان جایگاه بلندی دارد که علم بدون آن بی‌فایده خوانده شده است و حلم را برترین وزیر علم شمرده‌اند. پیامبر(ص) می‌فرماید: حلم طریقه انبیاء است.<ref>نراقی، مهدی بن ابی ذر،جامع السعادات،مصحح: کلانتر، محمد مقدمه نويس: مظفر، محمد رضا، بیروت مؤسسة الأعلمي للمطبوعات، ج1 ص332 </ref>و نیز می‌فرماید: خدایا مرا به علم بی‌نیاز کن و به صفت حلم زینت ده.<ref>راه روشن ج5 ص427</ref> همچنین امام صادق می‌فرماید: حلم هر کس برای یاریگری او کفایت می‌کند. <ref>جامع السعادات ج1 ص332 </ref>انسان با مداومت در کظم غیظ به مقام حلم می‌رسد.<ref>پیشین</ref>  چنانکه پیامبر(ص) می‌فرماید: علم با تعلّم حاصل می‌شود و حلم با تحلّم یا کظم و غیظ.<ref>راه روشن ج5 ص427  </ref>در علم پزشکی، یبوست به رطوبت مداوا  می شود، حرارت نیز به برودت قابل معالجه است. غضب آتش است.<ref>مجموعه ورّام ج1 ص123 </ref>و با عواملی چون آب در قالب وضو و غسل می‌توان آن را تسکین نمود. به همین خاطر در روایات آمده با وضو و غسل این حرارت و آتش غضب،  فرو نشانده شود.<ref> بحارالانوار ج ۷۰ ص ۲۷۲ </ref>همچنین ابراز محبت به خود در تلطیف حال خویش بسیار موثر است غضب گرم و سوزاننده است و محبت لطیف و نرم و تلطیف کننده است. بنابراین شخص با ابراز محبت به خود و دوست داشتن خویش می‌تواند این حالت را کاهش دهد.  و نیز با در نظر گرفتن نقطه مقابل دیگر علل غضب همچون کبر با تواضع، حرص با قناعت و....<ref>میزان الحکمه، ص۴۳۳۹</ref>و نیز با تغییر دادن حالت بدن چنانکه در روایات آمده اگر شخص در حالت عصبانیت ایستاده است، بنشیند و اگر نشسته است، برخیزد.و مهم تر ایتکه در حال خشم سکوت اختیار کند.<ref>بحار ج 70ص 272</ref>و با ذکر های الهی مانند: ذکر «اعوذ بالله من الشیطان الرجیم» و« لاحول ولا قوة الا بالله» خود را آرام نماید.<ref>حقایق، ص ۱۶۸</ref>زیرا هر صحبتی در این موقعیت برای خود او و دیگران بسیار زیان آفرین و بسا که غیر قابل جبران باشد. 
 +
از دیگر روشهای درمان خشم می توان به موارد زیر اشاره نمود:
 +
=== تآمل در آیات  و روایات مربوط به فضیلت کظم و غیظ، حلم و عفو.<ref>معراج السعاده ص239</ref>  ===
  
(اصول كافى ج: 3 ص: 413 رواية: 5)
+
=== هشدار به خود برای توجه به عذاب الهی برخشم گیرندگان <ref>بحار ج 70ص  276</ref> ===
  
عَنْهُ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ عَمَّنْ سَمِعَ أَبَا عَبْدِاللَّهِ عليه السلام يَقُولُ مَنْ كَفَّ غَضَبَهُ سَتَرَ اللَّهُ عَوْرَتَهُ
+
=== هشداردادن به خود از انتقام و دشمنی مکرر دیگران<ref>نهج البلاغه حکمت ۴۸۰ و معراج السعاده ص242</ref>  ===
  
امام صادق عليه السلام مي فرمود: هر كه غضب خود را نگه دارد، خدا عيب او را بپوشاند.
+
=== تفکر در حالات ظاهری و درونی بدن که هنگام خشم مانند حیوانات درنده می شود و اینکه این خلق با صفات انسانی سازگار نیست.<ref>مجموه ورّام ج1 ص122</ref> ===
  
(اصول كافى ج: 3 ص: 413 رواية: 6)
+
=== همنشینی با اهل علم و حلم <ref>معراج السعاده ص241 </ref>  ===
  
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ سُلَيْمَانَ عَنْ أَبِى عَبْدِاللَّهِ عليه السلام قَالَ سَمِعْتُ أَبِى عليه السلام يَقُولُ أَتَى رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه و آله رَجُلٌ بَدَوِيٌّ فَقَالَ إِنِّي أَسْكُنُ الْبَادِيَةَ فَعَلِّمْنِي جَوَامِعَ الْكَلَامِ فَقَالَ آمُرُكَ أَنْ لَا تَغْضَبَ فَأَعَادَ عَلَيْهِ الْأَعْرَابِيُّ الْمَسْأَلَةَ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ حَتَّى رَجَعَ الرَّجُلُ إِلَى نَفْسِهِ فَقَالَ لَا أَسْأَلُ عَنْ شَيْءٍ بَعْدَ هَذَا مَا أَمَرَنِي رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله إِلَّا بِالْخَيْرِ قَالَ وَ كَانَ أَبِي يَقُولُ أَيُّ شَيْءٍ أَشَدُّ مِنَ الْغَضَبِ إِنَّ الرَّجُلَ لَيَغْضَبُ فَيَقْتُلُ النَّفْسَ الَّتِى حَرَّمَ اللَّهُ وَ يَقْذِفُ الْمُحْصَنَةَ
+
==پانویس==
 +
<references />
  
امام صادق عليه السلام فرمودم: شنيدم پدرم مي فرمود: مردى بيابانى خدمت رسول خدا صلى الله عليه و آله آمد و عرض كرد: من صحرا نشينم (و چون نمي توانم هميشه از خدمت شما استفاده كنم) كلمات جامعى بمن بياموز، فرمود: دستورات مي دهم كه غضب مكن، مرد عرب در خواست خود را سه بار تكرار كرد ( و همان جواب شنيد ) تا آن مرد بخود آمد و گفت: ديگر سؤالى نمي كنم، رسول خدا صلى الله عليه و آله جز بخير مرا دستور نفرمود (زيرا همان غضب نكردن مرا از دشنام و تهمت و آزار مسلمان و چاقو كشى و آدم كشى و گناهان ديگر باز مي دارد) سپس فرمود: پدرم مي فرمود: سخت تر از غضب چه چيز است؟ همانا مرد غضب مي كند و در اثر آن مرتكب [[قتل نفس]] كه خدا [[حرام]] كرده مي شود و زن پاكدامن را متهم مى سازد.
+
=منابع=
 +
ابن‌شعبه، حسن بن علی، تحف العقول،مصحح: غفاری، علی‌‌اکبر،جماعة المدرسين في الحوزة العلمیة بقم. مؤسسة النشر الإسلامي1363ش 
  
(اصول كافى ج: 3 ص: 412 رواية: 4)
+
ابن مسکویه، احمدبن محمد، تهذیب الأخلاق و تطهیر الأعراق، محقق:هلالی عماد، طليعة النور،1426ق 
  
'''<I> نسبت به زير دست غضب كردن روا نيست</I>'''
+
ابن مسکویه، احمد بن محمد، اخلاق و راه سعادت،مترجم: امین، نصرت بیگم، تهران، نشر: فيض کاشانی،1369ش
  
عَنْهُ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ حَبِيبٍ السِّجِسْتَانِيِّ عَنْ أَبي جَعْفَرٍ عليه السلام قَالَ مَكْتُوبٌ فِي التَّوْرَاةِ فِيمَا نَاجَى اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ بِهِ مُوسَى عليه السلام يَا مُوسَى أَمْسِكْ غَضَبَكَ عَمَّنْ مَلَّكْتُكَ عَلَيْهِ أَكُفَّ عَنْكَ غَضَبِى
+
جمال الدين محمد خوانسارى  شرح بر غُرر الحكَم و دُرَر الكَلم‏، ناشر: دانشگاه تهران‏1366ش
  
[[امام باقر]] عليه السلام فرمود: در كتاب [[تورات]] در ضمن مناجات خداى عزوجل با موسى عليه السلام است: كه: اى موسى خشم خود را از كسي كه ترا بر او مسلط ساخته ام بازگير تا خشم خود را از تو باز گيرم.
+
شبرّ، عبدالله؛ اخلاق، ترجمه محمدرضا جباران، قم، هجرت، ۱۳۷۷
  
(اصول كافى ج: 3 ص: 413 رواية: 7)
+
شفیعی مازندرانی، محمد؛ پرتوی از اخلاق اسلامی، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی ۱۳۷۲ش
  
'''<I> اگر در غضب كردن خوددارى شود خداوند يار و ناصر او مى‌گردد</I>'''
+
شیخ صدوق، الخصال،قم،  جامعه مدرسين‏،1362ش 
  
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْحَمِيدِ عَنْ يَحْيَى بْنِ عَمْرٍو عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام أَوْحَى اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ إِلَى بَعْضِ أَنْبِيَائِهِ يَا ابْنَ آدَمَ اذْكُرْنِى فِى غَضَبِكَ أَذْكُرْكَ فِى غَضَبِى لَا أَمْحَقْكَ فِيمَنْ أَمْحَقُ وَ ارْضَ بِى مُنْتَصِراً فَإِنَّ انْتِصَارِى لَكَ خَيْرٌ مِنِ انْتِصَارِكَ لِنَفْسِكَ
+
كلينى، محمد بن يعقوب‏، الکافی،قم داراحدیث، 1429ق
  
امام صادق عليه السلام فرمود: خداى عزوجل به يكى از پيغمبرانش [[وحى]] فرمود: اى پسر آدم در حال خشمت مرا ياد كن تا در حال خشمم ترا ياد كنم (قدرت مرا بياد آور تا عفوم را شامل حالت گردانم) و با آن ها كه (در اثر خشم خود) نابودشان ميكنم نابودت نكنم و با انتقام گيرى من (از دشمنانت) راضى باش، زيرا انتقام گيرى من براى تو بهتر از انتقام گرفتن تو براى خودت مي باشد.
+
فیض کاشانی، محسن محمد بن مرتضی؛ حقایق، ترجمه و شرح محمدباقر ساعدی خراسانی، بی‌جا، انتشارات علمیه اسلامی، بی‌تا
  
(اصول كافى ج: 3 ص: 413 رواية: 8)
+
فیض کاشانی،محمد بن شاه مرتضی، راه روشن،مترجم: عارف، محمدصادق، عطایی، محمد رضا و صاحبی، عبدالعلی،مشهد، آستان قدس رضوی. بنياد پژوهشهای اسلامى1372ش
  
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِاللَّهِ عليه السلام يَقُولُ إِنَّ فِى التَّوْرَاةِ مَكْتُوباً يَا ابْنَ آدَمَ اذْكُرْنِى حِينَ تَغْضَبُ أَذْكُرْكَ عِنْدَ غَضَبِى فَلَا أَمْحَقْكَ فِيمَنْ أَمْحَقُ وَ إِذَا ظُلِمْتَ بِمَظْلِمَةٍ فَارْضَ بِانْتِصَارِى لَكَ فَإِنَّ انْتِصَارِى لَكَ خَيْرٌ مِنِ انْتِصَارِكَ لِنَفْسِكَ
+
مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، بیروت، دار إحياء التراث العربي1403ق
  
[[اسحاق بن عمار]] گويد: شنيدم امام صادق عليه السلام مى‌فرمود: در تورات نوشته است: اى آدمي زاد، هرگاه خشم گيرى مرا بياد آورد تا ترا هنگام خشمم بياد آورم و با آن ها كه نابودشان مي كنم نابودت نكنم و چون ستمى بر تو شد، بانتقام گيرى من براى خود راضى باش، زيرا انتقام گيرى من برايت از انتقام گيرى خودت بهتر است.
+
محمدی ری شهری، محمد؛ میزان الحکمه، ترجمه حمیدرضا شیخی، قم، دارالحدیث، ۱۳۷۹ ش
  
(اصول كافى ج: 3 ص: 414 رواية: 10)
+
مکارم شیرازی،اخلاق در قرآن،پدیدآور: جمعی از نویسندگان، قم، مدرسة الإمام علي بن أبي طالب (علیه السلام)1385ش
  
'''<I> نفوذ شيطان در وقت غضب نمودن</I>'''
+
مکارم شیرازی، ناصر،خلاق اسلامی در نهج البلاغه، محرر: خادمی اصفهانی، اکبر، قم نسل جوان1385ش
  
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ وَ عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ جَمِيعاً عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ ابْنِ رِئَابٍ عَنْ أَبِى حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام قَالَ إِنَّ هَذَا الْغَضَبَ جَمْرَةٌ مِنَ الشَّيْطَانِ تُوقَدُ فِى قَلْبِ ابْنِ آدَمَ وَ إِنَّ أَحَدَكُمْ إِذَا غَضِبَ احْمَرَّتْ عَيْنَاهُ وَ انْتَفَخَتْ أَوْدَاجُهُ وَ دَخَلَ الشَّيْطَانُ فِيهِ فَإِذَا خَافَ أَحَدُكُمْ ذَلِكَ مِنْ نَفْسِهِ فَلْيَلْزَمِ الْأَرْضَ فَإِنَّ رِجْزَ الشَّيْطَانِ لَيَذْهَبُ عَنْهُ عِنْدَ ذَلِكَ
+
نراقی، احمد بن محمدمهدی، معراج اسعاده،قم 1378ش
  
امام باقر عليه السلام فرمود: اين غضب (و خشمى كه در وجود شما است) شراره اى است شيطانى كه در دل آدمي زاد شعله ور مى شود، و چون كسى از شما خشمگين شود، چشمانش سرخ شود و رگهاى گردنش ورم كند و [[شيطان]] در وجودش در آيد، پس هرگاه كسى از شما از اين حالت خويش بترسد، به زمين بچسبد، زيرا وسوسه شيطان در آن هنگام از او دور شود.
+
نصیر الدین طوسی، محمد بن محمد، اخلاق ناصری، تهران، علميه اسلاميه،1413ق
  
(اصول كافى ج: 3 ص: 415 رواية: 12)
+
نوری، حسین بن محمدتقی، مستدرک الوسائل، بیروت مؤسسة آل البیت (علیهم السلام) لإحیاء التراث،1408ق
  
'''<I> غضب حتى عقل بزرگان را از تأمل نمودن مى‌اندازد</I>'''
+
ورام، مسعود بن عیسی، تنبيه الخواطر و نزهة النواظر(مجموعة ورّام)،بیروت دار صعب،بی تا
 
 
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ رَفَعَهُ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام الْغَضَبُ مَمْحَقَةٌ لِقَلْبِ الْحَكِيمِ وَ قَالَ مَنْ لَمْ يَمْلِكْ غَضَبَهُ لَمْ يَمْلِكْ عَقْلَهُ
 
 
 
امام صادق عليه السلام فرمود: غضب دل شخص حكيم را نابود كند (از اين رو بجاى حكمت از او سفاهت بينند) و فرمود: هر كس مالك غضب خود نباشد، مالك عقل خود نخواهد بود.
 
 
 
(اصول كافى ج: 3 ص: 415 رواية: 13)
 
 
 
الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَيْدٍ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله مَنْ كَفَّ نَفْسَهُ عَنْ أَعْرَاضِ النَّاسِ أَقَالَ اللَّهُ نَفْسَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ مَنْ كَفَّ غَضَبَهُ عَنِ النَّاسِ كَفَّ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى عَنْهُ عَذَابَ يَوْمِ الْقِيَامَةِ
 
 
 
رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: كسي كه خود را از ريختن آبروى مردم نگهدارد، خدا در قيامت از (عيب) او در گذرد، و هر كه خشم خود را از مردم باز گيرد، خداى تبارك و تعالى عذاب [[روز قيامت]] را از او باز گيرد.
 
 
 
(اصول كافى ج: 3 ص: 415 رواية: 14)
 
 
 
از مجلسى رحمه الله علیه «من كف نفسه عن اعراض الناس» يعنى خود را از آبروريزى مردم باز دارد بسبب غيبت و بهتان و دشنام و پرده ‌درى از عيوب آنان و امثال آن.
 
 
 
«اقال الله نفسه» بعضى گفته: مقصود از نفس در اين جا عيب است و من گويم: ممكن است مقصود همان معنى متعارف باشد زيرا گرچه معمولا اقاله را به لغزش‌ ها نسبت دهند ولى به خود شخص هم نسبت داده شود زيرا اصل در اقاله اين است كه مردى كالائى بخرد و پشيمان شود و نزد فروشنده آيد و گويد: مرا اقاله كن، يعنى آن معامله‌ اى كه ميان ما شده واگذار و از آن صرف نظر كن و پول مرا بده و جنس خود را بگير، و اين كلمه در آمرزش گناهان بكار رفته زيرا معامله‌اى اعتبار شده ميان بنده و پروردگار كه گويا [[گناه]] به خدا داده و در عوض عقوبت گرفته و اكنون مى‌خواهد عقوبت را به خدا پس دهد و نفس اين ميانه گرو است و صحيح است نسبت به اقاله به نفس.
 
 
 
'''<I> راه‌هاى جلوگيرى از غضب</I>'''
 
 
 
أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُيَسِّرٍ قَالَ ذُكِرَ الْغَضَبُ عِنْدَ أَبِى جَعْفَرٍ عليه السلام فَقَالَ إِنَّ الرَّجُلَ لَيَغْضَبُ فَمَا يَرْضَى أَبَداً حَتَّى يَدْخُلَ النَّارَ فَأَيُّمَا رَجُلٍ غَضِبَ عَلَى قَوْمٍ وَ هُوَ قَائِمٌ فَلْيَجْلِسْ مِنْ فَوْرِهِ ذَلِكَ فَإِنَّهُ سَيَذْهَبُ عَنْهُ رِجْزُ الشَّيْطَانِ وَ أَيُّمَا رَجُلٍ غَضِبَ عَلَى ذِى رَحِمَ فَلْيَدْنُ مِنْهُ فَلْيَمَسَّهُ فَإِنَّ الرَّحِمَ إِذَا مُسَّتْ سَكَنَتْ
 
 
 
ميسر گويد: خدمت [[امام باقر]] عليه السلام از غضب سخن بميان آمد. حضرت فرمود: همانان مرد غضب مي كند و تا داخل [[دوزخ]] نشود، هرگز راضى نگردد (تا مرتكب گناهى نشود خشمش تسكين نيابد) پس هر كس بر مردمى خشمگين شد، و ايستاده بود، بايد فورى بنشيند، تا پليدى شيطان از او دور شود، و هر كس بر خويشاوندانش غضب كند بايد نزديك او رود و تنش را مس كند (مثلا دست به دست او سايد) زيرا خويشاوند هرگاه مس شود آرامش يابد.
 
 
 
(اصول كافى ج: 3 ص: 412 رواية: 2)
 
 
 
از مجلسى رحمه الله علیه «فما يرضى ابداً» در اين جا آگاه كرده است كه نبايد خشم كرد و اگر خشم آمد نبايد او را دنباله داد بلكه زود درمان كرد زيرا اگر دنباله پيدا كردبسا مايه كارى شود چون كشت و زخم و دشنام كه به دوزخ برد و يا در نهاد انسان جاگير و پاگير شود و بماند تا انسان را به دوزخ كشد. و بدان كه درمان خشم از دو راه است:
 
 
 
1 ـ با دانش.
 
 
 
2 ـ با كردار.
 
 
 
اما با دانش به اين كه بينديشد در آيان و اخبارى كه در نكوهش خشم و مدح فرو خوردن خشم و گذشت و بردبارى رسيده است و انديشه كند كه خود توقع گذشت از خدا دارد و خشم خود را جلو گيرد.
 
 
 
و اما درباره درمان كردارى، در اين جا دو چيز فرموده است:
 
 
 
1 ـ آن كه فورا وضع و حال خود را تغيير دهد و به كارى بپردازد، و آسانتر همه اين است كه اگر ايستاده بنشيند و در و رايتى دارد كه: اگر نشسته است برخيزد، و بعد رواياتى نقل كرده است كه در آن ها وارد است: اگر نشسته است بخوابد و يا آن كه براى رفع خشم با آب سرد [[وضو]] بسازد و يا [[غسل]] كند.
 
 
 
الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ وَ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ صَالِحِ بْنِ أَبِي حَمَّادٍ جَمِيعاً عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَائِذٍ عَنْ أَبِى خَدِيجَةَ عَنْ مُعَلَّى بْنِ خُنَيْسٍ عَنْ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ قَالَ رَجُلٌ لِلنَّبِيِّ صلى الله عليه و آله يَا رَسُولَ اللَّهِ عَلِّمْنِى قَالَ اذْهَبْ وَ لَا تَغْضَبْ فَقَالَ الرَّجُلُ قَدْ اكْتَفَيْتُ بِذَاكَ فَمَضَى إِلَى أَهْلِهِ فَإِذَا بَيْنَ قَوْمِهِ حَرْبٌ قَدْ قَامُوا صُفُوفاً وَ لَبِسُوا السِّلَاحَ فَلَمَّا رَأَى ذَلِكَ لَبِسَ سِلَاحَهُ ثُمَّ قَامَ مَعَهُمْ ثُمَّ ذَكَرَ قَوْلَ رَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه و آله لَا تَغْضَبْ فَرَمَى السِّلَاحَ ثُمَّ جَاءَ يَمْشِى إِلَى الْقَوْمِ الَّذِينَ هُمْ عَدُوُّ قَوْمِهِ فَقَالَ يَا هَؤُلَاءِ مَا كَانَتْ لَكُمْ مِنْ جِرَاحَةٍ أَوْ قَتْلٍ أَوْ ضَرْبٍ لَيْسَ فِيهِ أَثَرٌ فَعَلَيَّ فِي مَالِي أَنَا أُوفِيكُمُوهُ فَقَالَ الْقَوْمُ فَمَا كَانَ فَهُوَ لَكُمْ نَحْنُ أَوْلَى بِذَلِكَ مِنْكُمْ قَالَ فَاصْطَلَحَ الْقَوْمُ وَ ذَهَبَ الْغَضَبُ
 
 
 
امام صادق عليه السلام فرمود: مردى به پيغمبر صلى الله عليه و آله عرض كرد: يا رسول الله! مرا تعليم ده، فرمود: برو و غضب مكن، آن مرد گفت: همين مرا بس است و به جانب قبيله خود رفت، ناگاه در ميان قومش جنگى بپا شد، و اسلحه پوشيده در برابر يكديگر صف كشيدند، آن مرد هم چون چنان ديد، اسلحه پوشيد و بصف ايستاد، آن گاه سخن پيغمبر صلى الله عليه و آله را بباد آورد كه به او فرمود: (غضب مكن) سپس اسلحه را كنار گذاشت، و نزد مردمي كه دشمن قومش ‍ بودند آمد و گفت: اين مردم هر جراحت و قتل و زدن بى نشانه اى كه در افراد شما باشد بعهده من و من خونب هاى آن را بشما مي پردازم ( اما زخم نشانه دار را از زننده اش بگيريد) آن مردم گفتند، هر چه چنين باشد بنفع شما و ما از شما بپرداخت اين جريمه سزاوارتريم، سپس با يكديگر صلح كردند و آن كينه از ميان برفت.
 
 
 
(اصول كافى ج: 3 ص: 414 رواية: 11)
 

نسخهٔ کنونی تا ‏۵ ژوئیهٔ ۲۰۲۵، ساعت ۱۰:۵۷

تعریف غضب

انسان از سه قوه عقل، غضب و شهوت تشکیل شده است. قوه غضب که نفس سبعی هم نام دارد. عاملی برای دفع ضرر و امور ناملایم است و وقتی شخص از حفاظت خود فارغ یابد به برتری‌طلبی و بزرگی بر دیگران تمایل می‌یابد. غضب حالتی است که باعث حرکت روح حیوانی از داخل به خارج می‌شود و در اثر شدت یابی غضب خون در غلیان آمده و از حرارت زیاد مغز و رگ‌ها تیره و تاریک می‌شوند. در این حالت تدبیر قوه عقل ضعیف می‌گردد و چون حرکت روح به سمت ظاهر است چشم‌ها و صورت سرخ می‌شود.[۱]

فلسفه وجود غضب

اگر انسان گمان کند که خداوند نیرویی را در انسان بی‌حکمت آفریده است یا اینکه بعضی از نیروهای خدادادی صرفاً جنبه ویرانگری دارد چنین کسی حکمت خدا را نشناخته است. هنگامی که انسان خشمگین می‌شود تمام توان او بسیج می‌گردد و گاهی قدرت او چندین برابر می‌شود. فلسفه وجودی این حالت در واقع آن است که اگر جان و مال یا منافع دیگر انسان به خطر بیفتد، حداکثر دفاع را در برابر مهاجم داشته باشد و این نعمتی بسیار بزرگ است. بنابراین نیروی غضب نیروی مفید و مهم دفاعی است و برای بقای حیات انسان ضرورت دارد مشروط بر این که در جای خود بکار گرفته شود. (مثل غضب حضرت موسی علیه السلام به دنبال گمراهی بنی‌اسرائیل و گوساله پرستی آنان که در سوره طه آیات ۹۲ تا ۹۴ به آن اشاره شده است.[۲]. این نیرو، مایه «... أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ ...»[۳] است که از اوصاف مؤمنین می‌باشد، کسانی که فکر می‌کنند قوه غضبیه را باید کشت و خاموش نمود و این مقوله را از کمالات و معارج نفس می‌دانند، اشتباه کرده‌اند زیرا آنها از مقام اعتدال این قوه غافلند. آنچه مذمت می‌شود حد افراطی آن است.[۴]خشم در جایگاه حق لازم و مناسب است به همین خاطر امام علی(ع) خشم را در موضع مناسب یعنی خشم حق علیه باطل جایز دانسته و آن را برای از بین بردن اهل باطل و آراء نادرست ضروری می خواند. لذا می‌فرمایند: کسی که در راه خدا دندان خشم بر هم فشارد در نابودی و کشتن اهل باطل توانمند می‌شود.[۵]نیز امام در خطبه ای هنگام تبعید ابوذر به او می‌فرماید ای اباذر تو برای خدا به خشم آمدی پس امید به کسی داشته باش که به خاطر او غضبناک شدی.[۶]از طرفی خشم بی‌جا و باطل را نفی می‌نماید و می‌فرماید از خشم بپرهیز که لشکر بزرگ شیطان است.[۷] و می‌فرماید بر خشم خویش شکننده و حاکم باش یعنی آن را در کنترل خود داشته باش.[۸]

مراتب غضب

به صورت کلی، قوه غضب اگر به افراط گراید «تهوّر»، اگر به تفریط روی آورد «جبن» و اگر در اعتدال باشد «شجاعت» نام دارد؛[۹]

  1. حد افراط: انسان به اندازه‌ای خشمگین شود که از فرمان عقل و دین خارج شود و اختیار انسان سلب گردد.
  2. حد تفریط: اگر انسان قوه انتقام نداشته باشد یا این که در او چنین قوه‌ای کم باشد، نسبت به خودش، ناموسش و دیگران بی‌تفاوت و بی‌ غیرت می‌شود.[۱۰]
  3. حد اعتدال: وظیفه انسان در حالت عصبانیت این است که قدرت و صولت غضب را بشکند و آن را تضعیف نماید تا از بروز آثار آن جلوگیری کند، بدین صورت که جایی که غضب لازم است بروز دهد و جایی که حلم لازم است انسان بتواند بردبار باشد. آنچه مورد رضای خداست همین است، یعنی غضب تحت سیطره انسان باشد.[۱۱] برخی غضب ها، هدف مقدسی را دنبال می‌کنند، حدود معینی دارند و جهت رویارویی با کار خلافی بوجود می‌آیند.[۱۲] این گونه غضبها قطعاً ممدوح هستند. حدیثی از حضرت امیر علیه السلام در مورد پیامبر رحمت صلی الله علیه و آله وارد شده که مؤید این مطلب است: «پیامبر خدا صلی الله علیه و آله برای دنیا به خشم نمی‌آمد اما هرگاه حق، او را به خشم می‌آورد، هیچ کس او را نمی‌شناخت و هیچ چیز نمی‌توانست جلو خشم او را بگیرد تا آنگاه که انتقام (حق را) می‌گرفت».[۱۳] هرگاه قوه غضب در حالت اعتدال باشد و با عقل هماهنگ حرکت نماید صفت حلم شکل می‌گیرد و نهایتاً به شجاعت منتهی می‌شود. در واقع شجاع کسی است که غضب او با عقلش هماهنگ بوده و از حالت اعتدال خارج نشود.

بنابراین کسی که مطلقاً از قوه غضب خالی است در حالت جبن و ترس قرار دارد و موجب خواری او می‌شود. بنابراین همانطور که افراط در خشم ناشایست و رذیلت محسوب می‌شود تفریط و بی‌خیالی و عدم اهمیت در مواقعی که عقل و شرع حکم به غلظت و درشتی می‌کند نیز نادرست و مردود است. پیامبر صلی الله می‌فرماید مردم در قوه خشم چند دسته تقسیم می‌شوند: برخی دیر به غضب می‌آیند و زود برمی‌گردند برخی زود به غضب می‌آیند و دیر برمی‌گردند بعضی دیر به غضب می‌آیند و دیر برمی‌گردند و بعضی زود به غضب می‌آیند و زود برمی‌گردند و بهترین این افراد کسانی‌اند که دیر به غضب آمده و زود برمی‌گردند و بدترین آنان گروهی هستند که زود به غضب می‌آیند و دیر برمی‌گردند.[۱۴]

اسباب و انگیزه‌های غضب[۱۵]

حب نفس و شهوت:

حب نفس که در دایره شهوت قرار دارد باعث ایجاد جاه طلبی، حب مال، قدرت طلبی و... می‌شود.[۱۶]و همه اینها نوعی اسباب خشمگین شدن هستند زیرا چنین محبت هایی باعث می‌شود به این امور اهمیت داده شود و در مقابل مختصر مزاحمتی عکس العمل نشان دهد.

قضاوت عجولانه و انتقام:

یکی از عوامل خشم و غضب بررسی شتابزده از کارهای دیگران و انتقام گرفتن از ایشان است.[۱۷]فرد عاقل برای انتقام عجله نمی‌کند مگر اینکه این انتقام مشروع و معقول باشد و یقین کند که در انتقام او از حد عدالت خارج نشده و ظلمی به دیگری تحمیل نمی‌شود. از آنجا که اکثریت اشخاص نمی‌توانند مرز ظلم و عدل را نگه دارند به عفو و گذشت سفارش شده اند.

جهل و نادانی:

انسان به واسطه جهل و نادانی، غضب و مفاسد حاصل از آن را کمال گمان کند و از محاسن شمرد چنانکه بعضی آن را جوانمردی، شجاعت و شهامت و بزرگی می‌دانند و از خود تعریف ها و توصیف ها می‌کنند.[۱۸]آیا در هر فردی که خشم بیشتر ظهور می‌کند نیرومندی و مردانگی بیشتر است؟ اکثراً چنین تصور می‌کنند که شجاعت با خشمناکی یکسان است. وقتی شخص غضبناک بر حال خود مالک نیست و تسلط ندارد چگونه او را می‌توان مرد یا شجاع خواند؟! این صفات بیشتر برای کودکان یا دیوانگان سزاوار است تا مردان و شجاعان. یکی از نشانه‌هایش آن است که فرد غضبناک در میان مردم به راحتی به گفتار ناشایست فحش و دشنام و سخنان رکیک متوسل می‌شود.[۱۹]و بدین وسیله دیگران را از خود می‌ترساند یا خود را تسکین می‌دهد طبق فرمایش پیامبر صلی الله شجاع کسی است که در هنگام خشم بر خود مسلط باشد گفتار و رفتار چنین افرادی از دایره عقل و شرع خارج می‌شود انسان عاقل و مرد صفت، دشنام، اظهار عیب و سرزنش هم نوع خود را نمی‌پسندد در حالی که این صفات در افراد غضبناک به کرات در میان جامعه قابل مشاهده است فرد عاقل می‌اندیشد که هر کاری چه عواقب و پیامدی دارد افرادی که غضبناکند بعد از فرونشستن خشم دچار ندامتند و همواره نگران انتقام کسانی‌اند که در خشم بدان‌ها بدی کردند و سرزنش دوستان و دشمنان نتیجه این حال آنها می‌باشد.

تکبر و عجب:

فرد متکبر و خودپسند پرتوقع است و توقع دارد دیگران امتیازات خاصی به او بدهند، در غیر این صورت خشمگین می‌شود. انسان عاقل همواره نقص‌های خود را می‌بیند و می‌داند که داشته‌های این دنیا فناپذیر است و هر منزلت و مقامی که کسب کند نعمتی از ناحیه خدا برای اوست و اینکه همه مردم به عنوان بندگان خدا دارای جایگاه و موقعیت‌هایی هستند که بهترین آنها ایمان است. در چنین نگرشی جایی برای تکبر و عجب وجود ندارد.حواریون از حضرت عیسی(ع)پرسیدند علت و مبدأ خشم در انسان چيست‌؟ فرمود: برترى‌جوئى و تكبر، و زورگوئى و كوچك شمردن مردم.[۲۰]

حرص و دنیاپرستی:

حریص کمترین مزاحمتی را نسبت به منافع خودش تحمل نمی‌کند.[۲۱]بر طبق توصیه بزرگان دین مراد و آرزوی هر کسی برآورده شود مطیع می‌شود مگر نفس خود انسان که هرچه خواسته‌های او برآورده شود حریص‌تر و طماع‌تر می‌گردد. لذا فرمودند دشمن‌ترین دشمنان تو نفس توست.[۲۲] به این ترتیب اگر فرد با نگاه ملامت و تنبیه عیب‌های خود را به خود یادآوری نماید و برای هر عمل ناشایستی که از خود سر زده مجازاتی در نظر گیرد نفس از بدی‌ها دوری کرده و به سوی آن سوق نمی‌یابد.

مزاح و مسخرگی:

مزاح و شوخی زمانی موجب خشم و غضب است که از حد اعتدال خارج شود و با کلمات ناشایست یکدیگر را مورد تمسخر قرار دهند. از آنجا که کنترل هیجان افراد در شوخی بسیار سخت است در روایات نیز به شوخی‌های حکمت آمیز و کوتاه سفارش شده است.[۲۳]

لجاج و ستیزگری:

یکی از عوامل خشم و غضب لجوج بودن و ستیز و ستیزگری با دیگران است. اگر فردی به پیامدهای این صفات فکر کند می فهمد که بحث و لجاجت، الفت و محبت را از بین می‌برد و دشمنی را به جای آن می‌نشاند با توسل به این نحوه تفکر، به سمت چنین صفاتی تمایل نمی‌یابد.

آثار و پیامدهای غضب[۲۴]

بیماری روانی و جنون:

یکی از پیامدهای مهم کنترل نکردن قوه غضب، دچار شدن به بیماری روانی خشونت و عصبانیت است که شخص را به جنون و دیوانگی می کشاند.[۲۵]قوه غضب زمانی به یک بیماری روانی و انحراف از حالت طبیعی خوانده می‌شود که در حالت افراط و زیاده‌روی باشد یا اینکه در حالت تفریط باشد به گونه‌ای که شخص هیچگاه عصبانی نشود. در این حالت نیز ممکن است چنین افرادی با بی قیدی و بی‌خیالی نسبت به مسائل مهم برخورد نمایند. ضرورت پرهیز از غضب چه در هنگام توانگری بر انتقام و چه در عدم توانگری در منابع دینی بسیار مورد سفارش قرار گرفته است.[۲۶]امام علی علیه السلام می‌فرماید خشم و غضب بی مورد نوعی دیوانگی است که در صورت پشیمان شدن دیوانگی شخص ادامه یافته است.[۲۷]ضعف ایمان یک عامل مهم در گرفار شدن به بیماری غضبناک بودن است. در حدیثی آمده خداوند به موسی علیه السلام فرمود: مریض کسی است که طبیبی چون من ندارد و غریب کسی است که همدمی و مونسی همانند من ندارد.[۲۸]شخصی که خدای خویش را در همه حال همدم خود بداند و در مشکلات به او مراجعه نماید و او را طبیب خود خواند کمتر از آسیب‌های روانی ضربه می‌بیند.در حدیث دیگری امام علی علیه السلام ترس، بخل و حرص را جمله غرایزی می‌خواند که در اثر سوءظن به خدا ایجاد شده‌اند یعنی انسان در اثر از دست دادن ارتباط و اتصال خود با خالق به سمت بیماری‌های روحی سوق می‌یابد.[۲۹] امام رضا می‌فرماید خشم کلید هر شری است.[۳۰]به همین خاطر همواره سفارش شده در حالت خشم و غضب صحبت نکنید[۳۱] و تصمیمی نگیرید زیرا بعد از فرونشستن غضب پشیمانی حتمی حاصل آن است. همچنین در این باره امام علی علیه السلام می‌فرماید از خشم بپرهیزید که آغازش سفاهت و جنون است و پایانش ندامت و پشیمانی است.[۳۲] آغازش نادانی است بدین معنا که شخص نادان عصبانی می‌شود و عاقل به راحتی از کوره به در نمی‌رود همچنین شخص عاقل همواره آدابدان است و گفتار و رفتارش همواره با عقلانیت است اما شخص غضبناک در این حال عقل را از کف داده و هر امر غیر عقلانی و بسا بی‌ادبانه از او به ظهور برسد. چنانکه امام علی علیه السلام می‌فرماید «لا ادب مع الغضب» هیچ ادبی در شخص غضبناک وجود ندارد.[۳۳] یکی از حکما در پیامد خطرناک خشم می‌گوید من به سلامت آن کشتی که باد سخت و شدید دریا آن را به کوه‌ها و سنگ‌های عظیم بزند امیدوارترم از سلامتی شخص غضبناک؛ زیرا در آن کشتی افرادی هستند که در این وضعیت تدبیر مشکل کنند، اما شعله غضب در شخص غضبناک با هیچ تدبیری تسکین نمی‌یابد.[۳۴]

خشم، کشنده ای بزرگ

خداوند می فرماید: « وَ لا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ»[۳۵]خود را به دست خود، به هلاكت نيفكنيد!زیاده روی در غضب، چه بسا هلاکت و شقاوت ابدی را نصیب انسان کند. مثل خود کشی، قتل نفس و قطع اعضاء بدن.[۳۶]بعد از خشونت و عصبانیت مزاج این گونه اشخاص تغییر می‌کند و دچار بیماری‌های جسمی فراوانی می‌گردند. مانند: برخی بیماری‌های قلبی، گوارشی، تنفسی و تناسلی. در اثر این آشفتگی روانی و خشم آلود بودن شخص، کارکرد این قوا به فرسایش و نابودی می‌کشد. همه ما طبق تجارب روزمره می ‌دانیم که خشم و غضب در نحوه انجام کارهای طبیعی بدن اشکالاتی وارد می‌کند. مثلاً اشتها و میل به غذا عملکرد گوارش و قوه تناسل را مختل می‌کند در حالی که در حالت آرامش این قوا به نحو عالی انجام وظیفه نموده و ما این دو موقعیت را به طور مکرر تجربه کرده‌ایم. بدین ترتیب افراط در غضب موجب می‌شود سلول‌های عصبی و دیگر ابعاد جسمانی و روانی انسان فرسایش یابد و چه بسیار از عمرهای کوتاه آدمی به خاطر کنترل نکردن خشم است.

رهاشدگی و عدم تسلط برخود

پیامبر صلی الله می‌فرماید: غضب دل مرد دانا را هلاک می‌نماید و در چنین حالتی شخص هیچگونه تصرفی در خود ندارد.[۳۷]پیامبر صلی الله می‌فرماید: غضب دل مرد دانا را هلاک می‌نماید و در چنین حالتی شخص هیچگونه تصرفی در خود ندارد.[۳۸]بلکه خشم است که او را اداره می‌کند و فرمان می‌دهد. و می‌فرماید نیرومندی به زور بازو نیست بلکه نیرومند کسی است که به خشم خود غالب آید.[۳۹] و حضرت صادق عليه السّلام فرمود. هر كس كه خود را حفظ كند و مالك خويشتن باشد هنگام رغبت و ميل و هنگام ترس و هنگام شهوت و علاقه و هنگام خشم و هنگام خوشنودى (در تمام حالات) خداوند بدن او را بر آتش حرام ميكند.[۴۰] رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود. در ميان انفاقهاى مؤمن هيچ انفاقى در نظر خداوند متعال با ارزش‏تر و محبوب‏تر از اين نيست كه انسان مقيد به گفتار حق باشد خواه در حال خوشنودى و خواه در حال غضب.و حضرت باقر عليه السّلام‏: مؤمن كسى است كه در موقع قدرت ظلم و تعدى ننموده و خود را از هر چيزى كه حق او نيست حفظ كند.[۴۱] و امام علی(ع) می فرماید : رنجى پست ‏كننده كننده ‏تر از غضب‏ نیست.[۴۲]

آشکارکردن اسرار و نشر صفات بد[۴۳]

برترین صفت خوب در انسان ایمان است. خشم با ایمان سازگاری ندارد. زیرا خشم بر طبق روایات عامل هر بدی و شرارت است. [۴۴]رسول اکرم صلی الله علیه و آله می‌فرماید: «خشم ایمان را تباه می‌کند، همانگونه که سرکه عسل را».[۴۵]بعد از اینکه انسان ایمان خود را از دست می‌دهد از حکمت و قسمت و تدبیر الهی ناراضی می شود[۴۶] و در این حال اگر غضبناک باشد دشنام دادن به دیگران، اظهار عیوب دیگران و سرزنش و فاش کردن اسرار آنها همگی از اخلاقیات پست و صفات بدی است که به دنبال خشم ظاهر می‌شود. از دیگر صفات بدی که شخص غضبناک به آن گرفتار می‌شود و دیگران را نیز درگیر می‌نماید، نشر دشمنی و انتقام در میان مسلمانان می‌باشد.

راهکارهای کنترل غضب[۴۷]

از بین بردن غضب ممکن نیست و آنچه مد نظر است کنترل و مدیریت آن است، از جمله راهکارهای آن عبارتند از:

عدم تحریک قوه غضب

هرگاه انسان عوامل یک امری را دریابد بهتر می‌تواند آن را مدیریت کند در بحث قوه غضب نیز اگر راه پیشگیری را در پیش بگیریم و علل عصبانی شدن خود را کشف نماییم در مواقع ظهور غضب می‌توانیم آن را کنترل کنیم به تعبیر دیگر بهتر می‌توانیم از وقوع خشمناک شدن خود جلوگیری کنیم. هر شخصی با مطالعه مزاج و شخصیت خود می‌فهمد چه اموری او را به خشم می‌آورد و با این شناخت می‌تواند در مواجهه با آنها، قدرت مدیریت خود را بررسی کند یا اصلاً با آن صحنه‌ها و امور مواجه نشود و یا با طرح‌های از پیش تعیین شده جلوی خشم خود را بگیرد و آسان‌تر می‌تواند آن را کنترل کند. همنشینی یا دوستان غضبناک، مشاهده تصاویر و شنیدن مسائلی که تحریک غضب می‌کند و یادآوری خاطرات خشم آلود از جمله اموری‌اند که تحریک کننده قوه غضب هستند. آیا کسی که با حالت مستی به رانندگی اقدام می‌کند می‌توان او را با سرعت ناهنجاری که در پیش گرفته از حوادث تلخ بازداشت؟ عقل حکم می‌کند که قبل از آن نمی‌بایست به آن مستی روی می‌آورد و چون روی آورده نبایستی در این حالت به رانندگی اقدام می‌کرد بنابراین اقدام بر پیشگیری در مدیریت غضب و دیگر قوا در علاج و درمان بسیار موثرتر از درمان است.انسان در وقت سلامت با محاسبه و ارزیابی در اوصاف و احوال خود می‌تواند عیوب و نقاط ضعف خود را دریابد و از عوامل بروز حرکات نادرست همچون غضب پرهیز کند چنانکه فرماندهان خبره در زمان صلح با تقویت نیروهای خود، زمینه را برای جلوگیری از آسیب‌های احتمالی دشمن در زمان جنگ آماده می‌کنند.[۴۸]

ایمان و صبر

چرا افراد زیادی با بیماری غضب دست و پنجه نرم می‌کنند؟ آیا غیر از این است که دچار کمبود و نقصی شده‌اند. اگر هر کسی با خود مهربانی و محبت در پیش گیرد و مسائل امور زندگی را صرفاً در دایره خواسته‌های شخصی خویش قرار ندهد و زوایای حکمت‌های نامحدود الهی را در تدبیر و تقدیر زندگی در نظر آورد آیا با این ناملایمات و ناراحتی‌ها بهتر کنار نمی‌آید؟ آیا اگر عوارض و بیماری های بسیار جسمی و روانی حاصل از خشم را در خود تصور کند و آن همه بار آفت را در بدن خویش متحمل شود بهتر است یا با صبر و محبت و مدارا کارها را پیگیری نماید؟! مگر نه اینکه بزرگان دین ما فرموده‌اند حق به تدریج حاصل می‌شود. یعنی خواسته‌های ما همواره به محض اراده کردن به دست نمی‌آید و اینکه خداوند می‌فرماید:«وَ عَسى‏ أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَ عَسى‏ أَنْ تُحِبُّوا شَيْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَكُمْ »[۴۹] چه بسا از چیزی بدتان می آید ولی برای شما بهتر است و چه بسا چیزی را دوست می‌دارید ولی برای شما شر است. این آیه نسخه ای بسیار کارآمد برای داشتن زندگی آرام و با کیفیت است تا اینکه سلامتی جسم و روان را در اهداف متعالی و عظیم‌تر صرف نماییم. در علاج خشم و غضب باید گفت صبر و محبت بهترین راه برای انسان است و او را به حالت آرامش و خونسردی سوق می‌دهد و موجب می‌شود از بی‌حوصلگی و پریشان حالی و خودخوری و شتابگری جلوگیری نماید. شخصی که با توکل و اتصال به خالق، او را تدبیرگر جهان هستی می‌خواند در مواجهه با ناراحتی‌ها و شکست‌ها خود را به لباس صبر و رفتار لهی می‌پوشاند و به وسیله این حمایت الهی آرامش و آسایشی پیدا می‌کند که چه بسا موفقیت‌هایش آن سرور و شادی را برایش ایجاد نمی‌کرد. برعکس شخصی که اراده خود را در رسیدن به هدف و مقصود همه کاره می‌داند در پی شکست‌ها و رویارویی با موانع به عقده‌های روانی و ناراحتی‌های درمان ناپذیر دچار می‌شود.

علاج غضب به ضد آن

یکی از راههای مهم درمان خشم این است که فرد اسباب و علل درگیری به این بیماری را بشناسد و آنگاه با بررسی آنها و اقدام به ضد هر مورد، غضب خود را برطرف نماید.[۵۰] ضد غضب، کظم غیظ و حلم است و در این حالت انسان به راحتی تحریک نمی‌شود و کار غیر عقلانی نمی‌کند. غضب نوعی حرکت است ولی کظم و غیظ و حلم نوعی سکون است. حلم، در تسکین غضب بسیار موثر است. حلم چنان جایگاه بلندی دارد که علم بدون آن بی‌فایده خوانده شده است و حلم را برترین وزیر علم شمرده‌اند. پیامبر(ص) می‌فرماید: حلم طریقه انبیاء است.[۵۱]و نیز می‌فرماید: خدایا مرا به علم بی‌نیاز کن و به صفت حلم زینت ده.[۵۲] همچنین امام صادق می‌فرماید: حلم هر کس برای یاریگری او کفایت می‌کند. [۵۳]انسان با مداومت در کظم غیظ به مقام حلم می‌رسد.[۵۴] چنانکه پیامبر(ص) می‌فرماید: علم با تعلّم حاصل می‌شود و حلم با تحلّم یا کظم و غیظ.[۵۵]در علم پزشکی، یبوست به رطوبت مداوا می شود، حرارت نیز به برودت قابل معالجه است. غضب آتش است.[۵۶]و با عواملی چون آب در قالب وضو و غسل می‌توان آن را تسکین نمود. به همین خاطر در روایات آمده با وضو و غسل این حرارت و آتش غضب، فرو نشانده شود.[۵۷]همچنین ابراز محبت به خود در تلطیف حال خویش بسیار موثر است غضب گرم و سوزاننده است و محبت لطیف و نرم و تلطیف کننده است. بنابراین شخص با ابراز محبت به خود و دوست داشتن خویش می‌تواند این حالت را کاهش دهد. و نیز با در نظر گرفتن نقطه مقابل دیگر علل غضب همچون کبر با تواضع، حرص با قناعت و....[۵۸]و نیز با تغییر دادن حالت بدن چنانکه در روایات آمده اگر شخص در حالت عصبانیت ایستاده است، بنشیند و اگر نشسته است، برخیزد.و مهم تر ایتکه در حال خشم سکوت اختیار کند.[۵۹]و با ذکر های الهی مانند: ذکر «اعوذ بالله من الشیطان الرجیم» و« لاحول ولا قوة الا بالله» خود را آرام نماید.[۶۰]زیرا هر صحبتی در این موقعیت برای خود او و دیگران بسیار زیان آفرین و بسا که غیر قابل جبران باشد. از دیگر روشهای درمان خشم می توان به موارد زیر اشاره نمود:

تآمل در آیات و روایات مربوط به فضیلت کظم و غیظ، حلم و عفو.[۶۱]

هشدار به خود برای توجه به عذاب الهی برخشم گیرندگان [۶۲]

هشداردادن به خود از انتقام و دشمنی مکرر دیگران[۶۳]

تفکر در حالات ظاهری و درونی بدن که هنگام خشم مانند حیوانات درنده می شود و اینکه این خلق با صفات انسانی سازگار نیست.[۶۴]

همنشینی با اهل علم و حلم [۶۵]

پانویس

  1. پرش به بالا ابن مسکویه، تهذیب الأخلاق و تطهیر الأعراق، ص96 و نصیر الدین طوسی، اخلاق ناصری، ص 138
  2. پرش به بالا مکارم شیرازی،اخلاق در قرآن، ج۳، ص ۳۹۹-۳۹۸.
  3. پرش به بالا سوره فتح، آیه ۲۹.
  4. پرش به بالا مکارم شیرازی، ناصر،خلاق اسلامی در نهج البلاغه، ص403
  5. پرش به بالا نهج البلاغه، حکمت174
  6. پرش به بالا همان، خطبه 130
  7. پرش به بالا همان، نامه69
  8. پرش به بالا همان، نامه ۵۶
  9. پرش به بالا شفیعی مازندرانی، محمد؛ پرتوی از اخلاق اسلامی، ص۲۷۸ و نراقی، احمد بن محمدمهدی، معراج اسعاده، ص237
  10. پرش به بالا فیض کاشانی، محمد بن مرتضی؛ حقایق، ص ۱۶۲.
  11. پرش به بالا شبرّ، عبدالله؛ اخلاق، ص۲۴۹.
  12. پرش به بالا اخلاق در قرآن، پیشین، ص۴۰۲.
  13. پرش به بالا میزان الحکمه، ص ۴۳۳۹.
  14. پرش به بالا فیض کاشانی،محمد بن شاه مرتضی، راه روشن، ج 5ص436
  15. پرش به بالا ابن مسکویه،اخلاق و راه سعادت، ص323 و راه روشن، ج 5 ص418
  16. پرش به بالا اخلاق ناصری، ص138
  17. پرش به بالا اخلاق ناصرى ص 138
  18. پرش به بالا اخلاق اسلامی در نهج البلاغه، ص ۴۰۶-۴۰۵.
  19. پرش به بالا معراج السعاده ص139
  20. پرش به بالا بحارالانوار ج70ص263
  21. پرش به بالا اخلاق در قرآن، ص ۳۹۲-۳۹۱.
  22. پرش به بالا بحار الانوار ج 67ص 64
  23. پرش به بالا فیض کاشانی،حقایق، ص ۱۶۸.
  24. پرش به بالا اخلاق و راه سعادت ص323 و معراج السعاده ص 238
  25. پرش به بالا معراج السعاده ص168
  26. پرش به بالا نهج البلاغه، حکمت ۱۹۴
  27. پرش به بالا همان، حکمت ۲۵۵
  28. پرش به بالا بحار الانوار،ج ۱۳ ص ۳۲۳
  29. پرش به بالا نوری، حسین بن محمدتقی، مستدرک الوسائل، ج ۷ ص ۲۹
  30. پرش به بالا ابن‌شعبه، حسن بن علی، تحف العقول، ص488
  31. پرش به بالا بحار الأنوار، ج ۷۰، ص ۲۷۲
  32. پرش به بالا جمال الدين محمد خوانسارى شرح بر غُرر الحكَم و دُرَر الكَلم‏، ج‏2، ص: 288
  33. پرش به بالا همان، ج ۶، ص ۳۶۱
  34. پرش به بالا اخلاق ناصری ص 140
  35. پرش به بالا بقره/195
  36. پرش به بالا كلينى، الکافی، ج3 ص740
  37. پرش به بالا تحف العقول ص371
  38. پرش به بالا تحف العقول ص371
  39. پرش به بالا ورّام، مسعود بن عیسی، مجموعة ورّام،ج2 ص10
  40. پرش به بالا بحارالانوارج70ص280
  41. پرش به بالا شیخ صدوق، الخصال، ج‏1، ص: 105
  42. پرش به بالا بحار الأنوار، ج ۷۴، ص ۳۸۱
  43. پرش به بالا محمدی ری شهری، محمد؛ میزان الحکمه، ج۹، ص۲۹-۴۳ واخلاق در قرآن، ص ۳۸۸.
  44. پرش به بالا الكافي، ج‏2، ص 302
  45. پرش به بالا همان
  46. پرش به بالا اخلاق در قرآن،، ص ۳۸۸ و میزان الحکمه، ص ۲۸-۴۳.
  47. پرش به بالا معراج السعاده ص239-242
  48. پرش به بالا اخلاق و راه سعادت ص 315
  49. پرش به بالا بقره/216
  50. پرش به بالا اخلاق ناصری ص131 و معراج السعاده ص72
  51. پرش به بالا نراقی، مهدی بن ابی ذر،جامع السعادات،مصحح: کلانتر، محمد مقدمه نويس: مظفر، محمد رضا، بیروت مؤسسة الأعلمي للمطبوعات، ج1 ص332
  52. پرش به بالا راه روشن ج5 ص427
  53. پرش به بالا جامع السعادات ج1 ص332
  54. پرش به بالا پیشین
  55. پرش به بالا راه روشن ج5 ص427
  56. پرش به بالا مجموعه ورّام ج1 ص123
  57. پرش به بالا بحارالانوار ج ۷۰ ص ۲۷۲
  58. پرش به بالا میزان الحکمه، ص۴۳۳۹
  59. پرش به بالا بحار ج 70ص 272
  60. پرش به بالا حقایق، ص ۱۶۸
  61. پرش به بالا معراج السعاده ص239
  62. پرش به بالا بحار ج 70ص 276
  63. پرش به بالا نهج البلاغه حکمت ۴۸۰ و معراج السعاده ص242
  64. پرش به بالا مجموه ورّام ج1 ص122
  65. پرش به بالا معراج السعاده ص241

منابع

ابن‌شعبه، حسن بن علی، تحف العقول،مصحح: غفاری، علی‌‌اکبر،جماعة المدرسين في الحوزة العلمیة بقم. مؤسسة النشر الإسلامي1363ش

ابن مسکویه، احمدبن محمد، تهذیب الأخلاق و تطهیر الأعراق، محقق:هلالی عماد، طليعة النور،1426ق

ابن مسکویه، احمد بن محمد، اخلاق و راه سعادت،مترجم: امین، نصرت بیگم، تهران، نشر: فيض کاشانی،1369ش

جمال الدين محمد خوانسارى شرح بر غُرر الحكَم و دُرَر الكَلم‏، ناشر: دانشگاه تهران‏1366ش

شبرّ، عبدالله؛ اخلاق، ترجمه محمدرضا جباران، قم، هجرت، ۱۳۷۷

شفیعی مازندرانی، محمد؛ پرتوی از اخلاق اسلامی، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی ۱۳۷۲ش

شیخ صدوق، الخصال،قم، جامعه مدرسين‏،1362ش

كلينى، محمد بن يعقوب‏، الکافی،قم داراحدیث، 1429ق

فیض کاشانی، محسن محمد بن مرتضی؛ حقایق، ترجمه و شرح محمدباقر ساعدی خراسانی، بی‌جا، انتشارات علمیه اسلامی، بی‌تا

فیض کاشانی،محمد بن شاه مرتضی، راه روشن،مترجم: عارف، محمدصادق، عطایی، محمد رضا و صاحبی، عبدالعلی،مشهد، آستان قدس رضوی. بنياد پژوهشهای اسلامى1372ش

مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، بیروت، دار إحياء التراث العربي1403ق

محمدی ری شهری، محمد؛ میزان الحکمه، ترجمه حمیدرضا شیخی، قم، دارالحدیث، ۱۳۷۹ ش

مکارم شیرازی،اخلاق در قرآن،پدیدآور: جمعی از نویسندگان، قم، مدرسة الإمام علي بن أبي طالب (علیه السلام)1385ش

مکارم شیرازی، ناصر،خلاق اسلامی در نهج البلاغه، محرر: خادمی اصفهانی، اکبر، قم نسل جوان1385ش

نراقی، احمد بن محمدمهدی، معراج اسعاده،قم 1378ش

نصیر الدین طوسی، محمد بن محمد، اخلاق ناصری، تهران، علميه اسلاميه،1413ق

نوری، حسین بن محمدتقی، مستدرک الوسائل، بیروت مؤسسة آل البیت (علیهم السلام) لإحیاء التراث،1408ق

ورام، مسعود بن عیسی، تنبيه الخواطر و نزهة النواظر(مجموعة ورّام)،بیروت دار صعب،بی تا