آیه 49 سوره دخان: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{قرآن در قاب|ذُقْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْكَرِيمُ|سوره=44|آیه =49}} {{مشخصا...» ایجاد کرد)
 
(تفسیر آیه)
 
سطر ۵۲: سطر ۵۲:
  
 
{{ نمایش فشرده تفسیر|
 
{{ نمایش فشرده تفسیر|
 +
إِنَّ شَجَرَةَ الزَّقُّومِ «43» طَعامُ الْأَثِيمِ «44» كَالْمُهْلِ يَغْلِي فِي الْبُطُونِ «45» كَغَلْيِ الْحَمِيمِ «46»
 +
 +
(ميوه) همانا درخت زقّوم، غذاى گناهكاران است. همچون مس آب كرده در شكم آنها مى‌جوشد. همچون جوشش آب داغ.
 +
 +
خُذُوهُ فَاعْتِلُوهُ إِلى‌ سَواءِ الْجَحِيمِ «47» ثُمَّ صُبُّوا فَوْقَ رَأْسِهِ مِنْ عَذابِ الْحَمِيمِ «48»
 +
 +
(به مأموران دوزخ گفته مى‌شود) گنه‌كار را بگيريد و او را به وسط آتش شعله‌ور بكشيد. سپس از آب سوزان بر سرش بريزيد.
 +
 
ذُقْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْكَرِيمُ «49» إِنَّ هذا ما كُنْتُمْ بِهِ تَمْتَرُونَ «50»
 
ذُقْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْكَرِيمُ «49» إِنَّ هذا ما كُنْتُمْ بِهِ تَمْتَرُونَ «50»
  

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۱ مهٔ ۲۰۱۸، ساعت ۱۰:۴۷

مشاهده آیه در سوره

ذُقْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْكَرِيمُ

مشاهده آیه در سوره


<<48 آیه 49 سوره دخان 50>>
سوره : سوره دخان (44)
جزء : 25
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

(و به استهزاء وی گویید: عذاب دوزخ را) بچش که تو بسیار (نزد خود) توانمند و گرامی هستی.

[و بگویید:] بچش که تو همان ارجمند و بزرگواری!!

بچش كه تو همان ارجمند بزرگوارى!

بچش، كه تو پيروزمند و بزرگوارى.

(به او گفته می‌شود:) بچش که (به پندار خود) بسیار قدرتمند و محترم بودی!

ترجمه های انگلیسی(English translations)

[and tell them,] “Taste this! Indeed you are the [self-styled] mighty and noble!

Taste; you forsooth are the mighty, the honorable:

(Saying): Taste! Lo! thou wast forsooth the mighty, the noble!

"Taste thou (this)! Truly wast thou mighty, full of honour!

معانی کلمات آیه

«ذُِْ»: بچش. «إِنَّکَ أَنْتَ ...»: جنبه استهزاء دارد. یعنی بچش که تو عزیز و مقتدر در میان قوم و قبیله خود، و بزرگوار و نجیب در میان حسب و نسب خویش بودی.

نزول

«شیخ طوسى» گویند: قتاده گوید: این آیه درباره ابوجهل نازل گردید که مى گفت: من عزیزترین و کریم ترین اهل وادى هستم.[۱][۲]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


إِنَّ شَجَرَةَ الزَّقُّومِ «43» طَعامُ الْأَثِيمِ «44» كَالْمُهْلِ يَغْلِي فِي الْبُطُونِ «45» كَغَلْيِ الْحَمِيمِ «46»

(ميوه) همانا درخت زقّوم، غذاى گناهكاران است. همچون مس آب كرده در شكم آنها مى‌جوشد. همچون جوشش آب داغ.

خُذُوهُ فَاعْتِلُوهُ إِلى‌ سَواءِ الْجَحِيمِ «47» ثُمَّ صُبُّوا فَوْقَ رَأْسِهِ مِنْ عَذابِ الْحَمِيمِ «48»

(به مأموران دوزخ گفته مى‌شود) گنه‌كار را بگيريد و او را به وسط آتش شعله‌ور بكشيد. سپس از آب سوزان بر سرش بريزيد.

ذُقْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْكَرِيمُ «49» إِنَّ هذا ما كُنْتُمْ بِهِ تَمْتَرُونَ «50»

(به او گفته مى‌شود) بچش كه تو همان هستى كه به گمان خود عزيز و كريم بودى. اين همان است كه همواره در آن ترديد داشتيد.

نکته ها

«زقوم» نوعى غذاى ناخوشايند در دوزخ است. در سوره‌ى صافّات آيه 63 نيز اين گونه آمده است: شَجَرَةُ الزَّقُّومِ‌ ... إِنَّها شَجَرَةٌ تَخْرُجُ فِي أَصْلِ الْجَحِيمِ‌ درخت يا گياهى است كه از دوزخ مى‌رويد، آرى همان گونه كه انسان مجرم در دوزخ هميشه مى‌ماند، درخت هم به اراده‌ى خدا باقى مى‌ماند.

«أَثِيمٍ» به كسى گويند كه بر گناه پايدار باشد.

«مهل» به معناى فلز يا مس ذوب شده يا آلوده است.

«فَاعْتِلُوهُ» به معناى كشاندن همراه با قهر و خشونت است.

پیام ها

1- معاد، جسمانى است. (مسئله‌ى طعام و آب جوش، نشانه‌ى جسمانى بودن‌

جلد 8 - صفحه 505

معاد است.) طَعامُ‌ ... فِي الْبُطُونِ‌

2- گناه سبب عذاب و قهر الهى است. «طَعامُ الْأَثِيمِ»

3- عذاب قيامت هم جسمى است و هم روحى. (عذاب جسمى موادّ جوشان و عذاب روحى، شنيدن تحقير و تمسخر به اينكه شما بوديد كه در دنيا تنها براى خود عزّت و كرامت قائل بوديد.) «ذُقْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْكَرِيمُ»

4- دوزخيان از درون و بيرون مى‌سوزند. يَغْلِي فِي الْبُطُونِ‌ ... صُبُّوا فَوْقَ رَأْسِهِ مِنْ عَذابِ الْحَمِيمِ‌

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



ذُقْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْكَرِيمُ (49)

بعد بر سبيل سرزنش او را گويند:

ذُقْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْكَرِيمُ‌: بچش و بكش اين عذاب را، بدرستى كه تو ارجمندى و نزد قوم بزرگوارى به زعم خود. مروى است كه ابو جهل به حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله گفت: ما بين دو كوه كه محيطند به مكه، از من عزيز و ارجمندتر كسى نيست، تو و خداى تو قدرت نداريد به من ضررى رسانيد. روز قيامت از جانب حق تعالى، ملائكه بر سبيل سرزنش گويند: اى عزيز كريم، بچش اين عذاب جحيم و عقاب اليم را «2».


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


يَوْمَ لا يُغْنِي مَوْلًى عَنْ مَوْلًى شَيْئاً وَ لا هُمْ يُنْصَرُونَ (41) إِلاَّ مَنْ رَحِمَ اللَّهُ إِنَّهُ هُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ (42) إِنَّ شَجَرَةَ الزَّقُّومِ (43) طَعامُ الْأَثِيمِ (44) كَالْمُهْلِ يَغْلِي فِي الْبُطُونِ (45)

كَغَلْيِ الْحَمِيمِ (46) خُذُوهُ فَاعْتِلُوهُ إِلى‌ سَواءِ الْجَحِيمِ (47) ثُمَّ صُبُّوا فَوْقَ رَأْسِهِ مِنْ عَذابِ الْحَمِيمِ (48) ذُقْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْكَرِيمُ (49) إِنَّ هذا ما كُنْتُمْ بِهِ تَمْتَرُونَ (50)

ترجمه‌

روزى كه كفايت نميكند دوستى از دوستى چيزى را و نه آنها يارى كرده ميشوند

مگر آنرا كه رحمت كرد خدا همانا او ارجمند مهربانست‌

همانا درخت زقّوم‌

خوراك كسى است كه بسيار گناه‌كار است‌

مانند مس گداخته ميجوشد در شكم‌ها

چون جوشيدن آب داغ‌

بگيريد او را پس بكشيدش بعنف بميان دوزخ‌

پس بريزيد بر بالاى سرش از عذاب آب جوشان‌

بچش همانا تو آن كسى كه ارجمند بزرگوارى‌

همانا اين آنست كه بوديد بآن شك ميآورديد.

تفسير

خداوند متعال در تعقيب آيات سابقه اوصاف روز قيامت را بيان فرموده كه آن روزى است كه هيچ دوست و يار و ياورى نميتواند بى‌نياز كند دوست و يار و ياور خود را كه در دنيا داشته بهيچ قدر از بى‌نيازى و نه آنها از خارج يارى كرده شوند مگر خداوند ترحّم فرمايد بر كسى بعفو از گناه او بدون وسيله يا بوسيله شفاعت شفعاء آنانكه خدا اذن شفاعت بايشان داده مانند انبياء و اولياء و اهل ايمان هر يك بحسب مرتبه قرب و اذنى كه از خدا باو در شفاعت داده شده همانا عزّت مطلقه و رحمت رحيميّه از آن حقّ است و كسيرا در آن مستقلّا راهى نيست و قمّى ره نقل فرموده كه كسانيكه نميتوانند با هم كمك كنند مواليان غير اولياء خدا هستند و كسانيكه مشمول رحمت خدا ميشوند و استثنا شده‌اند اولياء آل محمد صلّى اللّه عليه و اله و سلّم ميباشند و در بعضى از روايات مستثنى و مورد رحمت حقّ بائمّه اطهار و شيعيان ايشان تفسير شده كه ميتوانند دستگيرى كنند و درخت زقوم كه در سوره الصّافات شرح آن گذشت خوراك شخص بسيار گناه‌كار است كه گفته‌اند مراد ابو جهل است و در روايات ائمه اطهار تأييد شده و آن مانند فلزّى است كه در آتش گداخته شده باشد و قمّى ره آنرا به مس گداخته تفسير فرموده و ميجوشد در شكمها مانند جوشيدن آبيكه به منتهاى حرارت رسيده است و خطاب از مصدر جلال صادر ميشود بملائكه عذاب كه از آنها بزبانيه تعبير ميشود بگيريد او را پس با فشار باطراف و جوانبش بكشيدش بسوى جهنّم و در وسط آن جاى دهيد چنانچه قمّى ره فرموده پس بر كاسه سرش آب‌

جلد 4 صفحه 629

جوش بريزيد و بگوئيد بچش عذاب را همانا تو آن كسى هستى كه خود را عزيز كريم ميخواندى چون در جوامع و قمّى ره نقل نموده كه او در مكّه ميگفت منم عزيز كريم و بعدا باو و رفقايش گفته ميشود اين عذابى است كه تا در دنيا بوديد در آن شك و ترديد داشتيد.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


خُذُوه‌ُ فَاعتِلُوه‌ُ إِلي‌ سَواءِ الجَحِيم‌ِ (47) ثُم‌َّ صُبُّوا فَوق‌َ رَأسِه‌ِ مِن‌ عَذاب‌ِ الحَمِيم‌ِ (48) ذُق‌ إِنَّك‌َ أَنت‌َ العَزِيزُ الكَرِيم‌ُ (49) إِن‌َّ هذا ما كُنتُم‌ بِه‌ِ تَمتَرُون‌َ (50)

بگيريد ‌او‌ ‌را‌ ‌پس‌ ‌او‌ ‌را‌ بكشيد بسوي‌ وسط جهنم‌ ‌پس‌ ‌از‌ ‌آن‌ بريزيد ‌بر‌ فرق‌ سر ‌او‌ ‌از‌ عذاب‌ حميم‌ آب‌ جوشيده جهنم‌ و بگوييد ‌بر‌ ‌او‌ بچش‌ بدرستي‌ ‌که‌ تو بودي‌ خودت‌ بسيار عزيز و محترم‌ ‌در‌ نزد مردم‌ محققا ‌اينکه‌ ‌است‌ آنچه‌ ‌که‌ بوديد ‌شما‌ باور نميكرديد، ‌در‌ جاي‌ ديگر ميفرمايد: خُذُوه‌ُ فَغُلُّوه‌ُ ثُم‌َّ الجَحِيم‌َ صَلُّوه‌ُ ثُم‌َّ فِي‌ سِلسِلَةٍ ذَرعُها سَبعُون‌َ ذِراعاً فَاسلُكُوه‌ُ الحاقة، آيه 30 ‌الي‌ 32.

خُذُوه‌ُ امر بملائكه‌ عذاب‌ ‌است‌ ‌که‌ ميآيند بالاي‌ قبر ‌او‌ بمجرد آنكه‌ ‌از‌ قبر

جلد 16 - صفحه 98

بيرون‌ ميآيد ‌او‌ ‌را‌ ميگيرند.

فَاعتِلُوه‌ُ اعتلاء كشيدن‌ بعنف‌ و شدت‌ و سختي‌ ‌است‌.

إِلي‌ سَواءِ الجَحِيم‌ِ بسوي‌ وسط آتش‌ و ‌از‌ ‌اينکه‌ جمله‌ استفاده‌ مي‌شود ‌که‌ بدون‌ حساب‌ و پرسش‌ و سؤال‌ و نامه عمل‌ ‌او‌ ‌را‌ مياندازند وسط جحيم‌ ‌که‌ آتش‌ افروخته‌ ‌است‌ چنانچه‌ بعضي‌ بدون‌ حساب‌ وارد بهشت‌ ميشوند و بدون‌ ميزان‌ و بيانش‌ ‌اينکه‌ ‌است‌ ‌که‌ اهل‌ محشر سه‌ دسته‌ ميشوند. يك‌ دسته‌ كساني‌ هستند ‌که‌ هيچ‌ خطايي‌ و معصيتي‌ ‌از‌ ‌آنها‌ سر نزده‌، ‌در‌ عقائد معتقد بجميع‌ عقايد حقه‌ بودند، ‌در‌ اخلاق‌ و صفات‌ نفسانيه‌ متصف‌ بصفات‌ حميده‌ و منزه‌ ‌از‌ ملكات‌ رذيله‌، ‌در‌ افعال‌ عامل‌ باعمال‌ صالحه‌ و متقي‌ ‌از‌ جميع‌ افعال‌ سيئه‌ اينها نه‌ حساب‌ دارند و نه‌ ميزان‌ بدون‌ حساب‌ وارد بهشت‌ ميشوند، دسته دوم‌ كساني‌ ‌که‌ نه‌ معتقد بعقايد حقه‌ بودند و نه‌ صفات‌ حميده‌اي‌ داشتند و نه‌ عمل‌ نيك‌ بلكه‌ غرق‌ معاصي‌ و صفات‌ خبيثه‌ و عقايد فاسده‌ اينها ‌هم‌ بدون‌ حساب‌ و ميزان‌ ‌در‌ جهنم‌ ‌آنها‌ ‌را‌ مياندازند دسته سوم‌ ‌که‌ عمل‌ نيك‌ و بد داشتند و ‌در‌ عقايد سستي‌ ‌ يا ‌ جدي‌ بودند و ‌در‌ اخلاق‌ ‌هم‌ پاره‌اي‌ ‌از‌ صفات‌ حميده‌ و قسمتي‌ ‌از‌ صفات‌ خبيثه‌ داشتند اينها ‌را‌ پاي‌ حساب‌ و ميزان‌ ميبرند: فَمَن‌ ثَقُلَت‌ مَوازِينُه‌ُ فَأُولئِك‌َ هُم‌ُ المُفلِحُون‌َ وَ مَن‌ خَفَّت‌ مَوازِينُه‌ُ فَأُولئِك‌َ الَّذِين‌َ خَسِرُوا أَنفُسَهُم‌ بِما كانُوا بِآياتِنا يَظلِمُون‌َ اعراف‌ آيه 7 و 8.

ثُم‌َّ صُبُّوا فَوق‌َ رَأسِه‌ِ مِن‌ عَذاب‌ِ الحَمِيم‌ِ ‌از‌ حميم‌ جهنم‌ ‌بر‌ فرق‌ ‌او‌ بريزيد ‌که‌ تمام‌ بدنش‌ ‌را‌ بگيرد و تاول‌ كند.

ذُق‌ باو بگويند ‌از‌ روي‌ سخريه‌ و استهزاء بچش‌ چه‌ طعمي‌ دارد.

إِنَّك‌َ أَنت‌َ العَزِيزُ الكَرِيم‌ُ بدرستي‌ ‌که‌ تو خودت‌ ‌را‌ ‌در‌ دنيا خيلي‌ عزيز و محترم‌ ميدانستي‌ حال‌ مشاهده‌ كن‌ چه‌ عزت‌ و احترامي‌ داري‌.

إِن‌َّ هذا ‌اينکه‌ نوع‌ عذاب‌ها ‌را‌ بودي‌.

ما كُنتُم‌ بِه‌ِ تَمتَرُون‌َ مريه‌ مجادله‌ و القاء شبهه‌ و تشكيك‌ ‌در‌ امر ‌است‌ ‌تا‌ اينجا حال‌ اهل‌ عذاب‌ اما حال‌ اهل‌ ثواب‌:

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 49)- و بعد از این همه عذابهای دردناک جسمانی مجازات جانکاه روانی آنها شروع می‌شود به این مجرم گناهکار سرکش و بی‌ایمان گفته می‌شود:

ج4، ص401

«بچش که (به پندار خود) بسیار قدرتمند و محترم بودی» (ذُقْ إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزِیزُ الْکَرِیمُ).

آری! این تو بودی که با آن همه غرور هر جنایتی را مرتکب شدی، اکنون بچش نتیجه اعمالت را که در برابر چشمان تو مجسم شده است، و همان گونه که جسم و جان مردم را سوزاندی اکنون درون و برونت در آتش قهر الهی و با آب سوزان می‌سوزد.

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. طبرى صاحب تفسیر جامع البیان نیز آن را از قتادة نقل نموده و طبرسى صاحب تفسیر مجمع البیان آن را از مقاتل روایت کرده است.
  2. اموى در کتاب مغازى خود از عکرمة نقل نموده و گوید: پیامبر ابوجهل را ملاقات نمود و فرمود خداوند به من امر نموده که به تو بگویم: «اولى لک فاولی ثمّ اولى لک فاولى» ابوجهل لباس خویش را از تن بدر آورد (یا از دست بینداخت) و گفت: تو و خداى تو با من هیچ کارى را نمى توانید انجام دهید و خودت می‌دانى که من بزرگترین اهل بطحاء هستم و کسى هستم که هم عزیزم و هم کریم ولى خداوند او را در جنگ بدر به قتل رسانید و خوار گردانید و این آیه درباره او نازل شد.

منابع