آیه 5 سوره زخرف: تفاوت بین نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «{{قرآن در قاب|أَفَنَضْرِبُ عَنْكُمُ الذِّكْرَ صَفْحًا أَنْ كُنْتُمْ قَوْمًا...» ایجاد کرد) |
(←معانی کلمات آیه) |
||
(۱ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۱ کاربر نشان داده نشده) | |||
سطر ۴۱: | سطر ۴۱: | ||
</tabber> | </tabber> | ||
==معانی کلمات آیه== | ==معانی کلمات آیه== | ||
− | + | *'''صفحا''': اغماض. ناديده گرفتن. آن در اصل به معنى جانب و روى چيز است مثل صفحه صورت، صفحه شمشير، صفحه سنگ، در اقرب گويد: «صفح صفحا: اعرض عنه» يعنى صفحه صورت خويش را از او برگردانيد.<ref>تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج10، ص7</ref> | |
== تفسیر آیه == | == تفسیر آیه == | ||
سطر ۵۳: | سطر ۵۳: | ||
آيا به خاطر آنكه شما گروهى اسرافكاريد ما ذكر (قرآن) را از شما بازگردانيم. | آيا به خاطر آنكه شما گروهى اسرافكاريد ما ذكر (قرآن) را از شما بازگردانيم. | ||
+ | |||
+ | وَ كَمْ أَرْسَلْنا مِنْ نَبِيٍّ فِي الْأَوَّلِينَ «6» | ||
+ | |||
+ | و چه بسيار پيامبرى كه در ميان پيشينيان فرستاديم. | ||
+ | |||
+ | تفسير نور(10جلدى)، ج8، ص: 436 | ||
+ | |||
+ | وَ ما يَأْتِيهِمْ مِنْ نَبِيٍّ إِلَّا كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ «7» | ||
+ | |||
+ | و هيچ پيامبرى به سراغشان نمىآمد مگر آنكه او را مسخره مىكردند. | ||
+ | |||
+ | فَأَهْلَكْنا أَشَدَّ مِنْهُمْ بَطْشاً وَ مَضى مَثَلُ الْأَوَّلِينَ «8» | ||
+ | |||
+ | پس ما كسانى را كه از نظر قدرت سختتر از اين اسرافكاران بودند هلاك كرديم و سرنوشت پيشينيان تكرار شد. | ||
+ | |||
+ | ===نکته ها=== | ||
+ | |||
+ | «صفح» به معناى روى گرداندن است و «بطش» به معناى گرفتن همراه با قدرت و شدّت. | ||
+ | |||
+ | در فرهنگ قرآن، اسراف به هر كارى كه موجب به هدر رفتن نعمتهاى الهى گردد گفته مىشود. لذا در اين آيات، افراد بى اعتنا به كتاب آسمانى، مسرف خوانده شدهاند. | ||
+ | |||
+ | ===پیام ها=== | ||
+ | |||
+ | 1- وجود چند مزاحم نبايد مانع ارائه خير شود. أَ فَنَضْرِبُ عَنْكُمُ الذِّكْرَ ... | ||
+ | |||
+ | 2- قرآن وسيلهى بيدارى است. «الذِّكْرَ» | ||
+ | |||
+ | 3- بى اعتنايى به تذكّرات الهى، نمونهاى از اسراف است. «كُنْتُمْ قَوْماً مُسْرِفِينَ» | ||
+ | |||
+ | 4- فرستادن انبيا يكى از سنّتهاى الهى است. كَمْ أَرْسَلْنا ... فِي الْأَوَّلِينَ | ||
+ | |||
+ | 5- همه انبيا گرفتار استهزاى مخالفان بودند و هر پيامبرى، بايد از وضع پيامبران قبلى آگاه باشد تا به خاطر استهزاى گروهى دست از كار خود برندارند. «ما يَأْتِيهِمْ مِنْ نَبِيٍّ إِلَّا كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ» | ||
+ | |||
+ | 6- انبيا به سراغ مردم مىرفتند. «يَأْتِيهِمْ» | ||
+ | |||
+ | 7- آشنايى با مشكلات ديگران سبب تسلّى دل و نوعى آمادگى روحى است. ما يَأْتِيهِمْ ... إِلَّا ... يَسْتَهْزِؤُنَ | ||
+ | |||
+ | 8- استهزا، شيوهى دائمى مخالفان انبيا بوده است. «كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ» | ||
+ | |||
+ | 9- ابتدا اتمام حجّت، سپس مجازاتِ معاندان. يَأْتِيهِمْ مِنْ نَبِيٍ ... فَأَهْلَكْنا ... | ||
+ | |||
+ | جلد 8 - صفحه 437 | ||
+ | |||
+ | 10- استهزاى مردان خدا، سبب هلاكت و نابودى است. «يَسْتَهْزِؤُنَ فَأَهْلَكْنا» | ||
+ | |||
+ | 11- از افراد لايقى كه براى مأموريّتى اعزام مىكنيد، حمايت كنيد. «يَسْتَهْزِؤُنَ- فَأَهْلَكْنا» | ||
+ | |||
+ | 12- هيبت ابرقدرتها را بشكنيد. «فَأَهْلَكْنا أَشَدَّ مِنْهُمْ بَطْشاً» | ||
+ | |||
+ | 13- قدرت مردم مانع قهر الهى نيست. «فَأَهْلَكْنا أَشَدَّ مِنْهُمْ بَطْشاً» | ||
+ | |||
+ | 14- تاريخ و حوادث آن قانونمند و داراى سنّت و اصول مخصوص به خود است. «مَضى مَثَلُ الْأَوَّلِينَ» | ||
}} | }} | ||
نسخهٔ کنونی تا ۲۰ مهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۰۷:۳۰
<<4 | آیه 5 سوره زخرف | 6>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
آیا ما از متذکر ساختن شما (به قرآن) چون (به انکار آن) بر خویش ستم میکنید صرف نظر کنیم؟
آیا برای اینکه شما قومی اسراف کارید، قرآن را از شما دور کنیم و بازگردانیم؟! [نه این کار را نمی کنیم تا بندگانمان از هدایت محروم نشوند.]
آيا به [صِرف] اينكه شما قومى منحرفيد [بايد] قرآن را از شما باز داريم؟
آيا بدان سبب كه مردمى گزافكار هستيد، از شما اعراض كنيم و قرآن را از شما دريغ داريم؟
آیا این ذکر [= قرآن] را از شما بازگیریم بخاطر اینکه قومی اسرافکارید؟!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
- صفحا: اغماض. ناديده گرفتن. آن در اصل به معنى جانب و روى چيز است مثل صفحه صورت، صفحه شمشير، صفحه سنگ، در اقرب گويد: «صفح صفحا: اعرض عنه» يعنى صفحه صورت خويش را از او برگردانيد.[۱]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
أَ فَنَضْرِبُ عَنْكُمُ الذِّكْرَ صَفْحاً أَنْ كُنْتُمْ قَوْماً مُسْرِفِينَ «5»
آيا به خاطر آنكه شما گروهى اسرافكاريد ما ذكر (قرآن) را از شما بازگردانيم.
وَ كَمْ أَرْسَلْنا مِنْ نَبِيٍّ فِي الْأَوَّلِينَ «6»
و چه بسيار پيامبرى كه در ميان پيشينيان فرستاديم.
تفسير نور(10جلدى)، ج8، ص: 436
وَ ما يَأْتِيهِمْ مِنْ نَبِيٍّ إِلَّا كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ «7»
و هيچ پيامبرى به سراغشان نمىآمد مگر آنكه او را مسخره مىكردند.
فَأَهْلَكْنا أَشَدَّ مِنْهُمْ بَطْشاً وَ مَضى مَثَلُ الْأَوَّلِينَ «8»
پس ما كسانى را كه از نظر قدرت سختتر از اين اسرافكاران بودند هلاك كرديم و سرنوشت پيشينيان تكرار شد.
نکته ها
«صفح» به معناى روى گرداندن است و «بطش» به معناى گرفتن همراه با قدرت و شدّت.
در فرهنگ قرآن، اسراف به هر كارى كه موجب به هدر رفتن نعمتهاى الهى گردد گفته مىشود. لذا در اين آيات، افراد بى اعتنا به كتاب آسمانى، مسرف خوانده شدهاند.
پیام ها
1- وجود چند مزاحم نبايد مانع ارائه خير شود. أَ فَنَضْرِبُ عَنْكُمُ الذِّكْرَ ...
2- قرآن وسيلهى بيدارى است. «الذِّكْرَ»
3- بى اعتنايى به تذكّرات الهى، نمونهاى از اسراف است. «كُنْتُمْ قَوْماً مُسْرِفِينَ»
4- فرستادن انبيا يكى از سنّتهاى الهى است. كَمْ أَرْسَلْنا ... فِي الْأَوَّلِينَ
5- همه انبيا گرفتار استهزاى مخالفان بودند و هر پيامبرى، بايد از وضع پيامبران قبلى آگاه باشد تا به خاطر استهزاى گروهى دست از كار خود برندارند. «ما يَأْتِيهِمْ مِنْ نَبِيٍّ إِلَّا كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ»
6- انبيا به سراغ مردم مىرفتند. «يَأْتِيهِمْ»
7- آشنايى با مشكلات ديگران سبب تسلّى دل و نوعى آمادگى روحى است. ما يَأْتِيهِمْ ... إِلَّا ... يَسْتَهْزِؤُنَ
8- استهزا، شيوهى دائمى مخالفان انبيا بوده است. «كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ»
9- ابتدا اتمام حجّت، سپس مجازاتِ معاندان. يَأْتِيهِمْ مِنْ نَبِيٍ ... فَأَهْلَكْنا ...
جلد 8 - صفحه 437
10- استهزاى مردان خدا، سبب هلاكت و نابودى است. «يَسْتَهْزِؤُنَ فَأَهْلَكْنا»
11- از افراد لايقى كه براى مأموريّتى اعزام مىكنيد، حمايت كنيد. «يَسْتَهْزِؤُنَ- فَأَهْلَكْنا»
12- هيبت ابرقدرتها را بشكنيد. «فَأَهْلَكْنا أَشَدَّ مِنْهُمْ بَطْشاً»
13- قدرت مردم مانع قهر الهى نيست. «فَأَهْلَكْنا أَشَدَّ مِنْهُمْ بَطْشاً»
14- تاريخ و حوادث آن قانونمند و داراى سنّت و اصول مخصوص به خود است. «مَضى مَثَلُ الْأَوَّلِينَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
أَ فَنَضْرِبُ عَنْكُمُ الذِّكْرَ صَفْحاً أَنْ كُنْتُمْ قَوْماً مُسْرِفِينَ «5»
أَ فَنَضْرِبُ عَنْكُمُ: «عطف بر جمله محذوف» آيا واگذاريم شما را پس باز گردانيم و دور كنيم از شما قرآن را بازداشتنى، يا دور كنيم شما را از انزال قرآن، الذِّكْرَ صَفْحاً: در حالى كه شما اعراض كنندگانيد، أَنْ كُنْتُمْ قَوْماً مُسْرِفِينَ: به جهت آنكه هستيد گروهى بيرون رفتگان از حد در وادى ضلالت، يعنى به جهت تكذيب قرآن افزائيد و به جهت عناد انكار آن نمائيد؛ ما از انزال قرآن باز نخواهيم ايستاد و شما را در اين جهالت و غوايت نخواهيم گذاشت بلكه پى در پى آن را نازل خواهيم نمود تا بر شما الزام حجت نمائيم.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
حم «1» وَ الْكِتابِ الْمُبِينِ «2» إِنَّا جَعَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ «3» وَ إِنَّهُ فِي أُمِّ الْكِتابِ لَدَيْنا لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ «4»
أَ فَنَضْرِبُ عَنْكُمُ الذِّكْرَ صَفْحاً أَنْ كُنْتُمْ قَوْماً مُسْرِفِينَ «5»
ترجمه
سوگند بكتاب واضح روشن
همانا ما قرار داديم آنرا قرآنى عربى باشد كه شما بعقل دريابيد
و همانا آن در اصل كتاب نزد ما هر آينه بلند مرتبهايست داراى حكمت
آيا پس برداريم از ميان شما موجب تذكّر را از باب اعراض براى آنكه بوديد گروهى مسرف و از حد تجاوز كننده.
تفسير
خداوند متعال قسم ياد فرموده است بقرآن مبيّن حلال و حرام به بيان روشن تام و تمام كه ما آنرا قرآن عربى فصيح قرار داديم براى آنكه شما جماعت عرب تعقّل و تفكّر در الفاظ و معانى آن نموده بحقايق آن آشنا شويد و تصديق كنيد كه آن حقّ و صدق و از جانب خدا است و همانا آن قرآن در اصل كتب سماوى كه لوح محفوظ نزد ما است برتر و بالاتر از تمام كتب آسمانى است چون معجزه باقيه و جامع تمام حقائق و ناسخ تمام كتب و احكامش تا قيامت باقى و برقرار است و مطالبش محكم و متين و بر وفق حكمت و مصلحت تامّه عامّه است و گفتهاند لوح محفوظ كتاب جامعى است كه تمام كتب سماويّه از روى آن استنساخ ميشود و تمام امور تا روز قيامت بر وفق آن مرتّب ميگردد اين خلاصه بيانات مفسّرين است كه حقير بتبع ايشان ذكر نموده و ترجمه را مبنى بر آن قرار دادم ولى در معانى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه امير المؤمنين عليه السّلام است كه در امّ الكتاب يعنى سوره فاتحه است چون در آن سوره مكتوب است قول خداوند
جلد 4 صفحه 593
اهدنا الصّراط المستقيم و آن امير المؤمنين عليه السّلام و معرفت او است و اين معنى را قمّى ره نيز از آنحضرت مكرّر نقل فرموده و در چند روايت ديگر كه در برهان منقول است تصريح شده كه مراد از علىّ حكيم در اين آيه امير المؤمنين عليه السّلام است و اينها همه مثبت نظريّه حقير است كه مفصّلا در اواخر سوره فاتحة الكتاب بيان نمودم با آنكه آنوقت باين احاديث واقف نبودم و نيز مؤيّد اين معنى است آنچه در مجمع اذعان بآن نموده كه علىّ حكيم دو صفت از صفات شخص زنده است و بر قرآن اطلاق نميشود مگر بر سبيل توسّع يعنى مجاز و بنابر اين به نظر حقير ظاهر آيه شريفه خصوصا بملاحظه اخبار مستفيضه از ائمه اطهار آنستكه همانا آن قرآن كه صراط مستقيم است در سوره امّ الكتاب كه از اسماء سوره حمد است نزد ما يعنى در عالم بالا بوجود جمعى نورانى خود هر آينه على بن ابى طالب عليه السّلام است كه بر طبق حكمت و مصلحت حكم فرمائى بفرمان الهى مينمايد و اينمعنى كه حكم فرمائى آنحضرت در تمام عوالم وجود بامر حق باشد براى مرحوم حجّة الاسلام و المسلمين آقا ميرزا سيد حسين رضوى قمّى قدّس سرّه كه از اعاظم علماء و اكابر اتقياء عصر حاضر بود در ضمن رؤياء عجيبى كشف شده بود و مكرّر نقل ميفرمودند و در روايات هم ذكر شده چنانچه در ذيل سوره سابقه اشاره بآن شد اين در صورتى است كه ضمير در انّه راجع بقرآن باشد اما اگر ضمير شأن باشد معنى اوضح و اسهل است و بتقريبى كه در اواخر سوره فاتحه ذكر شد دلالت بر مقام ولايت آنحضرت دارد با تصريح باسم شريف كه مطلوب در محاجّه با اعداء دين است و بعدا خداوند روى سخن را معطوف بكفّار عرب فرموده ميفرمايد آيا پس سزاوار است كه ما شما را بحال خود واگذاريم و موجبات تذكر را از قرآن و پيغمبر و امام بكلّى از ميان شما برداريم و دور نمائيم براى آنكه شما مردم متجاوز از حدّ و قدر خودتانيد اين از رحمت رحمانيّه ما دور است كه از هدايت و ارشاد شما صرف نظر نمائيم و ان كنتم بكسر همزه نيز قرائت شده و بنابر اين بيرون آوردن معلوم است بصورت مشكوك براى نادان شمردن آنها و شرطى است كه جزاء آن قبلا ذكر شده است.
جلد 4 صفحه 594
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
أَ فَنَضرِبُ عَنكُمُ الذِّكرَ صَفحاً أَن كُنتُم قَوماً مُسرِفِينَ «5»
آيا پس از اينكه ما بر فرض صرفنظر ميكرديم از شما ذكر را و مهمل ميگذاشتيم شما را چون شما قوم اسراف كنندهايد.
مفاد آيه شريفه اينكه نزول ذكر که قرآن باشد و ارسال رسول و بيان احكام با نبودنش بر شما تفاوتي نميكرد بود و نبودش يكسان بود زيرا خردلي در شما تأثير نداشت زيرا شما قومي هستيد که اسراف ميكنيد فقط ارسال رسول و نزول قرآن و بيان احكام براي اتمام حجت است که فرداي قيامت نگوئيد که ميفرمايد وَ لَو أَنّا أَهلَكناهُم بِعَذابٍ مِن قَبلِهِ لَقالُوا رَبَّنا لَو لا أَرسَلتَ إِلَينا رَسُولًا فَنَتَّبِعَ آياتِكَ مِن قَبلِ أَن نَذِلَّ وَ نَخزي ط آيه 134.
أَ فَنَضرِبُ عَنكُمُ الذِّكرَ ضرب ذكر چون متعدي به كلمه عن ذكر شده بمعني ترك ذكر است يعني از شما ذكر را برميداشتيم و بيان نميكرديم.
صَفحاً صرفنظر ميكرديم نه رسول ميفرستاديم و نه قرآن نازل ميكرديم و نه احكام جعل مينموديم.
أَن كُنتُم قَوماً مُسرِفِينَ اسراف در كفر و شرك و معاصي که بحدي زياد روي كردهايد که ديگر قابل برگشتن نيستيد و هدايت نميشويد زيرا اسراف بمعني زيادهروي است و كفر و شرك و معاصي و طغيان و كبر و نخوت اگر كوتاه باشد و لو از جاده مستقيم خارج است لكن اگر متنبه شود ميشود برگردد و خود را به جاده مستقيم برساند و اما اگر دوري آن از حد گذشت ديگر امكان رجوع ندارد بودن هادي و اسباب هدايت هر چه فراهم شود تأثير نميكند و حال تنبّه بر او پيدا نميشود بالاخص
جلد 16 - صفحه 5
براي كساني که اينکه راه ضلالتي که در پيش گرفته تصور ميكند راه مستقيم است و راه هدايت است که اينکه را جهل مركب مينامند که نميداند و نميداند که نميداند و خيال ميكند که ميداند:
هر كس که نداند و نداند که نداند
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 5)- در این آیه منکران، و اعراض کنندگان از قرآن، را مخاطب ساخته، میگوید: «آیا این ذکر [قرآن] را (که مایه بیداری و یادآوری شماست) از شما بازگیریم به خاطر این که قومی اسرافکارید»؟! (أَ فَنَضْرِبُ عَنْکُمُ الذِّکْرَ صَفْحاً أَنْ کُنْتُمْ قَوْماً مُسْرِفِینَ).
درست است که شما در دشمنی و مخالفت با حق، چیزی فروگذار نکردهاید، ولی لطف و رحمت خداوند به قدری وسیع و گسترده است که اینها را مانع بر سر راه خود نمیبیند، باز هم این کتاب را پیدرپی بر شما نازل میکند، تا دلهایی که اندک آمادگی دارند، تکان بخورند و به راه آیند، و این است مقام رحمت عامه و رحمانیت پروردگار که دوست و دشمن را در بر میگیرد.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج10، ص7
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم