آیه 27 سوره حجر: تفاوت بین نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «{{قرآن در قاب|وَالْجَانَّ خَلَقْنَاهُ مِنْ قَبْلُ مِنْ نَارِ السَّمُومِ|سور...» ایجاد کرد) |
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) (←معانی کلمات آیه) |
||
(۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشده) | |||
سطر ۴۱: | سطر ۴۱: | ||
</tabber> | </tabber> | ||
==معانی کلمات آیه== | ==معانی کلمات آیه== | ||
− | + | جان: در قاموس و اقرب الموارد گفته است : جان ، اسم جمع [[جن|جنّ]] است ؛ على هذا هر دو يكى است . | |
+ | در [[قرآن]] آمده: «لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُ» [[سوره اِسراء|سوره اسراء]]/ 88 و نيز آمده: «لَمْ يَطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَ لا جَانٌ» [[سوره الرحمن]]/ 56، مقابله با انس نشان مى دهد كه ، جن و جان يكى است ؛ | ||
+ | على هذا آنچه در [[مجمع البیان|مجمع]] و [[الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل|كشاف]] و نهايه آمده، جان پدر جن است، | ||
+ | و آنچه [[راغب اصفهانی|راغب]] گفته: جان نوعى از جن است، بى اعتبار مى باشد. | ||
− | == تفسیر آیه == | + | السموم: سم (به ضم سين): سوراخ. |
+ | زهر را از آن سم (به فتح اول) گويند كه ، در سوراخهاى بدن نفوذ مى كند. | ||
+ | سموم در آيه، به معنى نافذ (نفوذ كننده) و يا به معناى باد گرم است. | ||
+ | در مجمع آمده: «السموم: الريح الحارة».<ref>تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی</ref> | ||
+ | |||
+ | ==تفسیر آیه== | ||
<tabber> | <tabber> | ||
تفسیر نور= | تفسیر نور= | ||
سطر ۵۰: | سطر ۵۸: | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | {{ نمایش فشرده تفسیر| | ||
+ | وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ «26» | ||
+ | |||
+ | وهمانا ما انسان را از گِلى خشك، از گِلى سياه متغير و بو گرفته، آفريديم. | ||
+ | |||
وَ الْجَانَّ خَلَقْناهُ مِنْ قَبْلُ مِنْ نارِ السَّمُومِ «27» | وَ الْجَانَّ خَلَقْناهُ مِنْ قَبْلُ مِنْ نارِ السَّمُومِ «27» | ||
سطر ۶۱: | سطر ۷۳: | ||
برخاسته مىشود. «1» «حَمَإٍ» به گِل تيره رنگ و «مَسْنُونٍ» به معناى متغير است. | برخاسته مىشود. «1» «حَمَإٍ» به گِل تيره رنگ و «مَسْنُونٍ» به معناى متغير است. | ||
− | |||
«سموم» به باد داغى گفته مىشود كه مثل سمّ در عمق جان انسان اثر مىگذارد. | «سموم» به باد داغى گفته مىشود كه مثل سمّ در عمق جان انسان اثر مىگذارد. | ||
سطر ۶۹: | سطر ۸۰: | ||
جنّ همانند انسان داراى شهوت است. چنانكه درباره زنان بهشتى مىخوانيم كه آنها باكره هستند، نه انسانى با آنها آميزش كرده و نه جنّى. «لَمْ يَطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَ لا جَانٌّ» «4» و طبق اين آيه آفرينش آن از آتش و قبل از انسان بوده است. چنانكه ابليس از جنّ است، «كانَ مِنَ الْجِنِّ» وهمانند ديگر كافران از جنّ به دوزخ مىرود. «لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِينَ» «5» | جنّ همانند انسان داراى شهوت است. چنانكه درباره زنان بهشتى مىخوانيم كه آنها باكره هستند، نه انسانى با آنها آميزش كرده و نه جنّى. «لَمْ يَطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَ لا جَانٌّ» «4» و طبق اين آيه آفرينش آن از آتش و قبل از انسان بوده است. چنانكه ابليس از جنّ است، «كانَ مِنَ الْجِنِّ» وهمانند ديگر كافران از جنّ به دوزخ مىرود. «لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِينَ» «5» | ||
− | }} | + | ----- |
+ | «1». تفسير الميزان. | ||
+ | |||
+ | «2». ص، 76. | ||
+ | |||
+ | «3». كهف، 37. | ||
+ | |||
+ | «4». الرحمن، 74. | ||
+ | |||
+ | «5». هود، 119.}} | ||
|-| | |-| | ||
سطر ۷۷: | سطر ۹۷: | ||
{{نمایش فشرده تفسیر| | {{نمایش فشرده تفسیر| | ||
− | |||
وَ الْجَانَّ خَلَقْناهُ مِنْ قَبْلُ مِنْ نارِ السَّمُومِ «27» | وَ الْجَانَّ خَلَقْناهُ مِنْ قَبْلُ مِنْ نارِ السَّمُومِ «27» | ||
سطر ۲۰۰: | سطر ۲۱۹: | ||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
− | <div style="font-size:smaller"><references/></div> | + | <div style="font-size:smaller"><references /></div> |
==منابع== | ==منابع== | ||
− | * [[تفسیر نور]]، [[محسن قرائتی]]، [[تهران]]:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم | + | |
− | * [[اطیب البیان فی تفسیر القرآن]]، [[سید عبدالحسین طیب]]، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم | + | *[[تفسیر نور]]، [[محسن قرائتی]]، [[تهران]]:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم |
− | * [[تفسیر اثنی عشری]]، [[حسین حسینی شاه عبدالعظیمی]]، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول | + | *[[اطیب البیان فی تفسیر القرآن]]، [[سید عبدالحسین طیب]]، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم |
− | * [[تفسیر روان جاوید]]، [[محمد ثقفی تهرانی]]، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم | + | *[[تفسیر اثنی عشری]]، [[حسین حسینی شاه عبدالعظیمی]]، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول |
− | * [[برگزیده تفسیر نمونه]]، [[ناصر مکارم شیرازی]] و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش | + | *[[تفسیر روان جاوید]]، [[محمد ثقفی تهرانی]]، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم |
− | * [[تفسیر راهنما]]، [[علی اکبر هاشمی رفسنجانی]]، [[قم]]:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم | + | *[[برگزیده تفسیر نمونه]]، [[ناصر مکارم شیرازی]] و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش |
+ | *[[تفسیر راهنما]]، [[علی اکبر هاشمی رفسنجانی]]، [[قم]]:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم | ||
[[رده:آیات سوره حجر]] | [[رده:آیات سوره حجر]] | ||
[[رده:ترجمه و تفسیر آیات قرآن]] | [[رده:ترجمه و تفسیر آیات قرآن]] |
نسخهٔ کنونی تا ۹ آوریل ۲۰۱۹، ساعت ۰۹:۵۹
<<26 | آیه 27 سوره حجر | 28>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
و طایفه دیوان را پیشتر از آتش گدازنده، خلق کردیم.
و جن را پیش از آن از آتشی سوزان و بی دود پدید آوردیم.
و پيش از آن، جن را از آتشى سوزان و بىدود خلق كرديم.
و جن را پيش از آن از آتش سوزنده بىدود آفريده بوديم.
و جن را پیش از آن، از آتش گرم و سوزان خلق کردیم!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
جان: در قاموس و اقرب الموارد گفته است : جان ، اسم جمع جنّ است ؛ على هذا هر دو يكى است . در قرآن آمده: «لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُ» سوره اسراء/ 88 و نيز آمده: «لَمْ يَطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَ لا جَانٌ» سوره الرحمن/ 56، مقابله با انس نشان مى دهد كه ، جن و جان يكى است ؛ على هذا آنچه در مجمع و كشاف و نهايه آمده، جان پدر جن است، و آنچه راغب گفته: جان نوعى از جن است، بى اعتبار مى باشد.
السموم: سم (به ضم سين): سوراخ. زهر را از آن سم (به فتح اول) گويند كه ، در سوراخهاى بدن نفوذ مى كند. سموم در آيه، به معنى نافذ (نفوذ كننده) و يا به معناى باد گرم است. در مجمع آمده: «السموم: الريح الحارة».[۱]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ «26»
وهمانا ما انسان را از گِلى خشك، از گِلى سياه متغير و بو گرفته، آفريديم.
وَ الْجَانَّ خَلَقْناهُ مِنْ قَبْلُ مِنْ نارِ السَّمُومِ «27»
وقبل از انسان، جنّ را از آتشى سوزان و نافذ آفريديم.
نکته ها
«صَلْصالٍ» به گِل خشك و نپختهاى گويند كه هرگاه در آن دميده شود، صداى صوت از آن
جلد 4 - صفحه 455
برخاسته مىشود. «1» «حَمَإٍ» به گِل تيره رنگ و «مَسْنُونٍ» به معناى متغير است. «سموم» به باد داغى گفته مىشود كه مثل سمّ در عمق جان انسان اثر مىگذارد.
اين آيه، يا اشاره به آفرينش اوّلين انسان يعنى حضرت آدم است، «خَلَقْتَنِي مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ» «2» و يا مراد سير آفرينش همه انسانهاست كه مواد زمين از طريق غذا و نطفه به صورت انسان درمىآيد، همان گونه كه در سوره كهف آيه 37 مىخوانيم كه انسان در آغاز خاك، سپس نطفه و سپس به صورت انسان درمىآيد. «أَ كَفَرْتَ بِالَّذِي خَلَقَكَ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ سَوَّاكَ رَجُلًا» «3»
در فرهنگ قرآن، جنّ موجودى مكلّف است كه مورد خطاب خداوند قرار گرفته است، «يا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ»* و قرآن را مىفهمد. در اوّلين آيه از سوره جنّ مىخوانيم: «اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِنَ الْجِنِّ» گروهى از جنّ قرآن را گوش كردند.
جنّ همانند انسان داراى شهوت است. چنانكه درباره زنان بهشتى مىخوانيم كه آنها باكره هستند، نه انسانى با آنها آميزش كرده و نه جنّى. «لَمْ يَطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَ لا جَانٌّ» «4» و طبق اين آيه آفرينش آن از آتش و قبل از انسان بوده است. چنانكه ابليس از جنّ است، «كانَ مِنَ الْجِنِّ» وهمانند ديگر كافران از جنّ به دوزخ مىرود. «لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِينَ» «5»
«1». تفسير الميزان.
«2». ص، 76.
«3». كهف، 37.
«4». الرحمن، 74.
«5». هود، 119.
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ الْجَانَّ خَلَقْناهُ مِنْ قَبْلُ مِنْ نارِ السَّمُومِ «27»
وَ الْجَانَّ خَلَقْناهُ مِنْ قَبْلُ: و جن را بيافريديم پيش از انسان. مِنْ نارِ السَّمُومِ:
«1» تبيان، جلد 3، صفحه 331.
جلد 7 - صفحه 100
از آتش بىدود كه از غايت لطافت در مسام نفوذ كند و صواعق از آن متكون گردد. از ابن مسعود «1» نقل نموده كه سموم دنيا جزئى است از هفتاد و دو جزء سمومى كه جن از آن خلق شده. در انوار «2» گفته كه: ممتنع نيست خلق حيات در اجرام بسيط، چنانكه ممتنع نيست خلق آن در جواهر مجرده، و ممكن است خلق جن هم از عناصر اربعه، لكن عنصر نارى آن غلبه دارد و به اعتبار غلبه ذكر شده.
تنبيه: از آيه شريفه چند چيز مستفاد مىشود:
1- اصل خلقت ثقلين يعنى جن و انس.
2- ظهور كلمات قدرت سبحانى در خلقت انسانى كه عقول از كيفيت آن و اله و متحيرند.
3- اشاره به آنكه فضيلت انسانى به علم و عمل است نه به اصل و نسب.
النّاس من جهة التّمثال اكفاء
ابوهم ادم و الامّ حوّاء
لا فضل الّا لاهل العلم انّهم
الى الهدى لمن استهدى ادلّاء
4- تنبيه بر مقدمه ثانيه كه امكان حشر و بعث موقوف بر آنست، و آن قبول مواد باشد براى جمع و احياء و حشر.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ «26» وَ الْجَانَّ خَلَقْناهُ مِنْ قَبْلُ مِنْ نارِ السَّمُومِ «27» وَ إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي خالِقٌ بَشَراً مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ «28» فَإِذا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ ساجِدِينَ «29» فَسَجَدَ الْمَلائِكَةُ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ (30)
إِلاَّ إِبْلِيسَ أَبى أَنْ يَكُونَ مَعَ السَّاجِدِينَ (31) قالَ يا إِبْلِيسُ ما لَكَ أَلاَّ تَكُونَ مَعَ السَّاجِدِينَ (32) قالَ لَمْ أَكُنْ لِأَسْجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقْتَهُ مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ (33) قالَ فَاخْرُجْ مِنْها فَإِنَّكَ رَجِيمٌ (34) وَ إِنَّ عَلَيْكَ اللَّعْنَةَ إِلى يَوْمِ الدِّينِ (35)
ترجمه
و بتحقيق آفريديم آدم را از گل خشكى از لاى ريخته شده
و جن را آفريديمش پيش از آن از آتش سوزان
و هنگاميكه گفت پروردگار تو مر فرشتگان را كه من آفرينندهام آدمى را از گل خشكى از لاى ريخته شده
پس چون درست كردم آنرا و دميدم در آن از روحم پس بيفتيد مر او را سجده كنندگان
پس سجده كردند فرشتگان همگى بتمامى
مگر شيطان كه ابا نمود از آنكه باشد با سجده كنندگان
گفت اى شيطان چيست مر تو را كه نميباشى با سجده كنندگان
گفت نباشم كه سجده كنم مر آدمى را كه آفريدى او را از گل خشك از لاى ريخته شده
گفت پس بيرون رو از آن پس همانا توئى رانده شده
و بدرستيكه بر تو است دورى از رحمت تا روز جزا.
تفسير
خداوند حضرت آدم را خلق فرمود از گل خشك شدهاى ميان تهى كه
جلد 3 صفحه 251
اگر چيزى يا باد بآن ميخورد صدا ميكرد و باين مناسبت از آن بصلصال كه مأخوذ از صلصله بمعناى قعقعه سلاح است تعبير شده و بعضى گفتهاند چهل سال اين قالب بىروح در آفتاب بود و ملائكه چنين صورتى را نديده بودند و نميدانستند خداوند از آن چه اراده فرموده و اين كالبد ساخته شده بود از لاى ريخته شده بصورت آدمى يا لجن بد بو چون حمأ بمعناى لاى و لجن است و مسنون بمعناى مصوّر يا ريخته شده يا بوى بد گرفته است و در اين باب حديثى در سوره بقره ذيل آيه و علّم آدم الاسماء ذكر شد و جانّ پدر اجنّه را كه قمّى فرموده او پدر ابليس است خداوند قبلا خلق فرموده بود از آتش سوزان نافذ در مسامّ ابدان و بعضى گفتهاند جانّ همان ابليس، شيطان معروف است ولى از بعضى روايات استفاده ميشود كه اجنّه و شياطين دو نوعند اجنّه مؤمن و كافر دارند و شياطين همگى كفّارند از نسل ابليس و زاد و ولد ندارند تخم ميگذارند مانند پرندگان و اولادشان تمامى ذكورند اناث ندارند در هر حال خداوند قبلا بملائكه فرمود من ميخواهم آدمى را از چنين مادّهاى خلق كنم و چون اعضاء و جوارح آنرا راست و درست نمودم و از روح خود در آن دميدم در برابر آن سجده كنيد و ظاهرا مراد آنست كه او را قبله خود قرار دهيد و براى خدا سجده كنيد و اين نهايت خضوع و احترام ملائكه بود از او چون سجده براى غير خدا جائز نيست و از چند روايت معتبره استفاده ميشود كه آن روح مطهر و مقدّس و برگزيدهاى بود كه خداوند خلق فرموده بود آنرا بيد قدرت خود و نسبت داد آنرا بخود تشريفا مانند خانه كعبه كه آنرا خانه خود خوانده و مأخوذ از ريح بمعناى باد است چون شبيه بآنست در لطافت و در علم حكمت ثابت شده كه روح انسانى از عالم امر و مجرّد است از مادّه و تعلّق ميگيرد از عالم غيب اولا به بخار لطيف منبعث از قلب و افاضه ميكند بآن قوّه حيات را پس سرايت ميكند با آن قوّه در شرائين و اعماق بدن ولى تعلّق آن تدبيرى است نه حلولى يعنى حاكم در آن است نه ممزوج بآن و بر اين معنى شواهدى هم در اخبار ائمه اطهار موجود است و بنابراين تعبير بنفخ كه بمعناى دميدن است از باب تمثيل و تشبيه معقول بمحسوس است نه بطور حقيقت مگر آنكه گفته شود نفخ هر چيزى بحسب حال آنچيز است نفخ موجود مجرد، عبارت از تعلّق دادن آنست چون حكما گفتهاند الفاظ موضوع است براى معانى عامّه نه
جلد 3 صفحه 252
معانى متبادره و در اين باب اخبارى در سوره بقره ذيل آيات راجع بقصه حضرت آدم گذشت و پس از امر الهى بسجده در مقابل حضرت آدم كليّه و تمام ملائكه كه اصناف متعدده بودند و هر صنفى بعبادت مخصوصى اشتغال داشتند در پيشگاه او خاضع و ساجد شدند جز ابليس عليه اللعنة كه تكبر و خود سرى نمود و اباء و امتناع كرد كه با ملائكه سجده نمايد چون از جنس آنها نبود و از بنى جانّ بود نهايت آنكه چندى با آنها در آسمان مشغول بعبادت بود و مأمور بسجود شد و باين مناسبت بكلمه الا استثناء از آنها شده است مانند آنكه پادشاه حكم كند اهل تهران بيرون روند از شهر و همه بروند جز يكنفر كه از اهل تهران نباشد و مقصر شود كه معلوم ميشود مراد ساكنان در تهران بوده اينجا هم معلوم ميشود مراد از ملائكه ساكنان ملأ اعلى بودند كه اشتغال بعبادت خدا داشتند و محتمل است استثناء منقطع باشد كه در كلام عرب و قرآن رائج است و بعضى گفتهاند ابليس هم از ملائكه بوده ولى خلاف تحقيق است در هر حال خداوند باو فرمود چه موجب شد تو را كه با ملائكه سجده نكردى آن ملعون با كمال تكبّر و غرور جواب داد نباشد و نشايد مرا كه مخلوقم از نار كه جسم لطيف نورانى است كه سجده كنم در برابر آدمى كه آفريدى آنرا از گل و لاى كه جسم كثيف ظلمانى است و افتخار نمود باصل و نسب و غفلت كرد از علم و ادب لذا خطاب پر عتاب از مصدر جلال باو صادر گرديد كه بيرون شو از منزلت و مكانت خود در آسمان و خارج شو از زمره ملائكه همانا توئى مطرود و مردود و محروم از هر خير و كرامت و رحمت و سعادت تا روز قيامت كه روز جزاى متمردان و متكبّران و گنهكاران است و اين دليل است بر آنكه آن ملعون هيچگاه مشمول رحمت نخواهد شد ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ الجَانَّ خَلَقناهُ مِن قَبلُ مِن نارِ السَّمُومِ «27»
و طايفه جن را خلق كرديم پيش از خلقت انس از آتش افروخته حديث بسيار مفصلي بالغ بر چندين صفحه درباره خلقت جن و انس در برهان نقل كرده که از وضع كتاب خارج است مراجعه كنيد.
و الجان جن بمعني مستور است و لذا بچه در رحم را جنين گويند و چون طائفه جن از نظرها مستور است بمقتضاي قوله تعالي: إِنَّهُ يَراكُم هُوَ وَ قَبِيلُهُ مِن حَيثُ لا تَرَونَهُم أعراف آيه 26.
جنّ گفتند و حكما تعريف كردند گفتند الجن جسم ناري يتشكل باشكال مختلفة حتي الكلب و الخنزير سوي الانبياء و الاوصياء مقابل ملك که گفتند جسم نوري يتشكل باشكال مختلفة حتي الانبياء سوي الكلب و الخنزير خَلَقناهُ مِن قَبلُ يعني قبل از خلقت آدم و جمعيت آنها چندين هزار برابر جمعيت إنس است.
چنانچه ميفرمايد: يا مَعشَرَ الجِنِّ قَدِ استَكثَرتُم مِنَ الإِنسِ أنعام آيه 128 و در اخبار دارد که صفحه زمين و طبقات آسمانها را پر كرده بودند از كثرت جمعيت و آنها هم ذوي العقول هستند و مكلف بتكاليف که ميفرمايد وَ ما خَلَقتُ الجِنَّ وَ الإِنسَ إِلّا لِيَعبُدُونِ ذاريات آيه 56 و اينها هم طوائفي هستند و ميانه آنها هم مؤمن و كافر
جلد 12 - صفحه 28
صالح و طالح مطيع و عاصي هست و آيات شريفه بر اينکه ناطق است در سوره جنّ که طايفه از جنّ شرفياب حضور پيغمبر شدند و كلماتي بسمع مباركش عرض كردند من جمله وَ أَنّا مِنَّا الصّالِحُونَ وَ مِنّا دُونَ ذلِكَ آيه 11 و من جمله وَ أَنّا مِنَّا المُسلِمُونَ وَ مِنَّا القاسِطُونَ آيه 4.
و از قاسطون كفار آنها هستند. بقرينه آيه بعد وَ أَمَّا القاسِطُونَ فَكانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً و شيطان و ذريه و قبيله او يكي از طوائف جن هستند و اكثريت دارند نسبت بساير طوائف (مِن نارِ السَّمُومِ) سموم بزبان فارسي شعله آتش است که تعبير به الو ميكنند و در لغة ريح است که از آتش برخاسته ميشود و چون ماده اصلي جنّ لطيف است و شعله آتش يك قسم از هواي لطيف است غير از خود آتش که ماده او هيزم است که ميفرمايد: الَّذِي جَعَلَ لَكُم مِنَ الشَّجَرِ الأَخضَرِ ناراً فَإِذا أَنتُم مِنهُ تُوقِدُونَ يس آيه 80.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 27)- «و جنّ را پیش از آن از آتش گرم و سوزان خلق کردیم» (وَ الْجَانَّ خَلَقْناهُ مِنْ قَبْلُ مِنْ نارِ السَّمُومِ).
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم