آیه 101 سوره آل عمران: تفاوت بین نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «{{قرآن در قاب|وَكَيْفَ تَكْفُرُونَ وَأَنْتُمْ تُتْلَىٰ عَلَيْكُمْ آيَاتُ ال...» ایجاد کرد) |
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) |
||
سطر ۴۱: | سطر ۴۱: | ||
</tabber> | </tabber> | ||
==معانی کلمات آیه== | ==معانی کلمات آیه== | ||
− | + | يعتصم: عصم: امساك. اعتصام: چنگ زدن (قاموس قرآن).<ref>تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی</ref> | |
==نزول== | ==نزول== | ||
'''محل نزول:''' | '''محل نزول:''' | ||
− | اين آيه | + | اين آيه همچون ديگر آيات سوره آل عمران در [[مدينه]] بر [[پيامبر اسلام]] صلي الله عليه و آله نازل گرديده است. <ref> طبرسي، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج 2، ص 693.</ref> |
− | '''شأن نزول:''' | + | '''شأن نزول:''' |
− | «[[شیخ طوسى]]» گوید: از ابن عباس درباره سبب نزول اين آيه چنين روايت گرديده كه در زمان جاهليت بين اوس و خزرج در هر ماه جنگى وجود ميداشت و بعد از اسلام نيز هر وقت در مجلسى كه اين دو طائفه با هم مى نشستند، زمان جاهليت را ياد مى آوردند و به ستيز و جنگ با اسلحه مى پرداختند<ref> صاحب روض الجنان يا روح الجنان از زيد بن اسلم موضوع مفصل آن را در آيه 100 چنين نقل كرده و گويد: درباره شماس بن قيس نازل شده نامبرده، پيرمردى بود يهودى و نسبت به [[اسلام]] و مسلمين بسيار حسود و كينه توز و خودش هم شديدالكفر و عاصى بود روزى بر جماعتى عظيم از اوس و خزرج كه مؤتلف شده بودند، گذشت. او را از اين هم آهنگى خوش نيامد و حسد ورزيد و به فكر اختلاف افكندن در ميان آنها برآمد. لذا جوانى را تحريك كرد كه در كنار آنان بايستد و [[حديث]] بغاث يا بعاث را در ميان آنها زنده كند (بغاث جايگاهى بود كه دو طائفه اوس و خزرج در آن مكان به كار زار و نزاع برخاسته بودند) و ميخواست ايشان را به ياد آن واقعه و حماسهسرائى آن بيندازد. جوان مزبور چنين كرد و از اثر يادآورى آن واقعه اوس و خزرج به نزاع و مفاخره پرداختند. نزاع مزبور به قدرى سخت شد كه دو نفر از ميان آنها مجروح گرديدند، يكى اوس بن قطر از بنىحارثه اوسى و ديگرى جيان بن صخر از بنىسلمه خزرجى، خبر نزاع مزبور به [[رسول خدا]] صلى الله عليه و آله رسيد با جماعتى از مهاجرين برخاست و نزد آنان آمد وقتى كه پيامبر را ديدند به خود آمدند و از عمل خويش پشيمان شدند و فهميدند كه نزاع مزبور از اثر خوى جاهليت و كيد [[شيطان]] بوده است. لذا اسلحه را كنار گذاشتند و خداوند اين آيه را نازل فرمود.</ref> سپس اين آيه نازل گرديد. | + | «[[شیخ طوسى]]» گوید: از ابن عباس درباره سبب نزول اين آيه چنين روايت گرديده كه در زمان جاهليت بين اوس و خزرج در هر ماه جنگى وجود ميداشت و بعد از اسلام نيز هر وقت در مجلسى كه اين دو طائفه با هم مى نشستند، زمان جاهليت را ياد مى آوردند و به ستيز و جنگ با اسلحه مى پرداختند<ref> صاحب روض الجنان يا روح الجنان از زيد بن اسلم موضوع مفصل آن را در آيه 100 چنين نقل كرده و گويد: درباره شماس بن قيس نازل شده نامبرده، پيرمردى بود يهودى و نسبت به [[اسلام]] و مسلمين بسيار حسود و كينه توز و خودش هم شديدالكفر و عاصى بود روزى بر جماعتى عظيم از اوس و خزرج كه مؤتلف شده بودند، گذشت. او را از اين هم آهنگى خوش نيامد و حسد ورزيد و به فكر اختلاف افكندن در ميان آنها برآمد. لذا جوانى را تحريك كرد كه در كنار آنان بايستد و [[حديث]] بغاث يا بعاث را در ميان آنها زنده كند (بغاث جايگاهى بود كه دو طائفه اوس و خزرج در آن مكان به كار زار و نزاع برخاسته بودند) و ميخواست ايشان را به ياد آن واقعه و حماسهسرائى آن بيندازد. جوان مزبور چنين كرد و از اثر يادآورى آن واقعه اوس و خزرج به نزاع و مفاخره پرداختند. نزاع مزبور به قدرى سخت شد كه دو نفر از ميان آنها مجروح گرديدند، يكى اوس بن قطر از بنىحارثه اوسى و ديگرى جيان بن صخر از بنىسلمه خزرجى، خبر نزاع مزبور به [[رسول خدا]] صلى الله عليه و آله رسيد با جماعتى از مهاجرين برخاست و نزد آنان آمد وقتى كه پيامبر را ديدند به خود آمدند و از عمل خويش پشيمان شدند و فهميدند كه نزاع مزبور از اثر خوى جاهليت و كيد [[شيطان]] بوده است. لذا اسلحه را كنار گذاشتند و خداوند اين آيه را نازل فرمود.</ref> سپس اين آيه نازل گرديد. حسن بصرى گويد: اين آيه درباره مشركين عرب نازل شده است.<ref> محمدباقر محقق، [[نمونه بينات در شأن نزول آيات]] از نظر [[شيخ طوسي]] و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص 136.</ref> |
− | |||
− | حسن بصرى گويد: اين آيه درباره مشركين عرب نازل شده است. | ||
== تفسیر آیه == | == تفسیر آیه == | ||
<tabber> | <tabber> |
نسخهٔ کنونی تا ۱۷ ژانویهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۰۷:۳۶
<<100 | آیه 101 سوره آل عمران | 102>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
و چگونه کافر خواهید شد در صورتی که آیات خدا بر شما تلاوت میشود و پیغمبر خدا میان شماست؟ و هر کس به دین خدا متمسّک شود محققا به راه مستقیم هدایت یافته است.
و چگونه کفر می ورزید در حالی که آیات خدا بر شما خوانده می شود، و پیامبر او در میان شماست؟! و هر کس به خدا تمسّک جوید، قطعاً به راه راست هدایت شده است.
و چگونه كفر مىورزيد، با اينكه آيات خدا بر شما خوانده مىشود و پيامبر او ميان شماست؟ و هر كس به خدا تمسك جويد، قطعاً به راه راست هدايت شده است.
چگونه كافر مىشويد در حالى كه آيات خدا بر شما خوانده مى شود و رسول او در ميان شماست؟ و هر كه به خدا تمسك جويد به راه راست هدايت شده است.
و چگونه ممکن است شما کافر شوید، با اینکه (در دامان وحی قرار گرفتهاید، و) آیات خدا بر شما خوانده میشود، و پیامبر او در میان شماست؟! (بنابر این، به خدا تمسّک جویید!) و هر کس به خدا تمسّک جوید، به راهی راست، هدایت شده است.
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
يعتصم: عصم: امساك. اعتصام: چنگ زدن (قاموس قرآن).[۱]
نزول
محل نزول:
اين آيه همچون ديگر آيات سوره آل عمران در مدينه بر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله نازل گرديده است. [۲]
شأن نزول:
«شیخ طوسى» گوید: از ابن عباس درباره سبب نزول اين آيه چنين روايت گرديده كه در زمان جاهليت بين اوس و خزرج در هر ماه جنگى وجود ميداشت و بعد از اسلام نيز هر وقت در مجلسى كه اين دو طائفه با هم مى نشستند، زمان جاهليت را ياد مى آوردند و به ستيز و جنگ با اسلحه مى پرداختند[۳] سپس اين آيه نازل گرديد. حسن بصرى گويد: اين آيه درباره مشركين عرب نازل شده است.[۴]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
«101» وَ كَيْفَ تَكْفُرُونَ وَ أَنْتُمْ تُتْلى عَلَيْكُمْ آياتُ اللَّهِ وَ فِيكُمْ رَسُولُهُ وَ مَنْ يَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِيَ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ
و چگونه شما كفر مىورزيد، در حالى كه آيات خدا بر شما تلاوت مىشود و رسول او در ميان شماست و هر كس به (دين وكتاب) خدا تمسّك جويد، پس قطعاً به راه مستقيم هدايت شده است.
نکته ها
اعتصام به خداوند، يك حركت جدّى توأم با انتخاب آگاهانه است كه لازمهى آن رهسپارى با اولياى خداست. چنانكه در زيارت جامعهكبيره، امام هادى عليه السلام مىفرمايد: «مَن اعتصَمَ بكم فقد اعتَصَم باللّه» پناه بردن و توسّل به اولياى الهى، در حقيقت خود را در پناه و حمايت خدا قرار دادن است.
پیام ها
1- زمينههاى انحراف و كفر، يا فقدان راه است و يا فقدان راهنما. امّا با وجود كتاب و سنّت و قوانين و رهبر الهى انحراف، وجهى ندارد. «كَيْفَ تَكْفُرُونَ وَ ...»
2- وجود قانون به تنهايى براى جلوگيرى از كفر و انحراف كفايت نمىكند، رهبر نيز لازم است. «وَ فِيكُمْ رَسُولُهُ ...»
3- تكيه و توكّل به خداوند و استمداد از او، رمز مصونيّت از تمام وسوسهها و انحرافات است. «مَنْ يَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِيَ»
4- راه اعتصام به خداوند، به روى هر كسى باز است. «وَ مَنْ يَعْتَصِمْ بِاللَّهِ ...»
5- رو كردن به هر راهى غير از راه خداوند، انحراف است. «وَ مَنْ يَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِيَ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ»
6- آنچه مهمتر از حركت است، پيدا كردن راه مستقيم و حركت در آن است.
«هُدِيَ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ»
7- هدايت، نتيجهى قطعى استمداد و تكيه به خداوند است. «فقد هدى»
تفسير نور(10جلدى)، ج1، ص: 575
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ كَيْفَ تَكْفُرُونَ وَ أَنْتُمْ تُتْلى عَلَيْكُمْ آياتُ اللَّهِ وَ فِيكُمْ رَسُولُهُ وَ مَنْ يَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِيَ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ (101)
بعد از آن بر وجه انكار و تعجيب فرمايد:
وَ كَيْفَ تَكْفُرُونَ: و چگونه كافر مىشويد به دين اسلام، وَ أَنْتُمْ تُتْلى عَلَيْكُمْ آياتُ اللَّهِ: و حال آنكه شمائيد كه تلاوت كرده مىشود بر شما، آيات الهى كه قرآن است. وَ فِيكُمْ رَسُولُهُ: و در حالتى كه در ميان شما باشد رسول او كه حضرت خاتم محمد بن عبد اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم است، وَ مَنْ يَعْتَصِمْ بِاللَّهِ: هر كه چنگ زند و تمسك نمايد به دين خدا كه اسلام است و ملتجى شود در جميع امور خود به ذات يگانه او، فَقَدْ هُدِيَ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ: پس بتحقيق هدايت يافته به راه راست در دنيا كه سعادت باشد، و در آخرت كه بهشت باشد.
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 191
تنبيه: اعتصام بنده به خدا، عبارت است از التجاء بنده و انقطاع او به حق تعالى براى اينكه حفظ نمايد به هدايت و توفيق خود از محاذير ضلالت و پيروى هواى نفس و مهلكات معاصى و اخلاق ذميمه و مهالك غضب سبحانى و حرمان لطف و توفيق و رضاى الهى. و محقق اين مقام، بعد از مخالفت هواى نفس، هر آينه پيروى نمودن عقل سليم و فطرت الهيه است به آنچه انبياى عظام دعوت فرمودهاند در معرفت و توحيد خالق يكتا و تأمل در آيات قرآنى و ايمان به تمام انبياء و كتب منزله و رسالت حضرت خاتم النبين صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و آنچه از جانب خدا آورده، و در كليه امور متوجه به حق باشد؛ به حصول اين مقام، الطاف خاصه ربوبى شامل حال او گردد.
در كتاب كافى- شيخ كلينى رضوان الله عليه روايت نموده از حضرت صادق عليه السّلام: اوحى اللّه عزّ و جلّ الى داود ما اعتصم بي عبد من عبادى دون احد من خلقى، عرفت ذلك من نيّته، ثمّ تكيده السّموات و الارض و من فيهنّ الّا جعلت له المخرج من بينهنّ، و ما اعتصم عبد من عبادى باحد من خلقى عرفت ذلك من نيّته الّا قطعت اسباب السّموات من يديه و اسخت الارض من تحته و لم ابال باىّ واد هلك. «1» وحى فرمود: خداوند عز و جل به حضرت داود عليه السّلام:
اعتصام نمايد به من بنده مؤمن از بندگان، بدون توجه به هيچيك از خلق من، و به حقيقت التجا كند؛ پس در مقام كيد و مكر او برآيند آسمان و زمين و هر كه در آنهاست، مگر آنكه قرار دهم مخرج و خلاصى از ميان آنها. و التجا نكند بندهاى به يكى از خلق من و به حقيقت ملتجى به او شود، مگر آنكه قطع كنم اسباب آسمان و زمين را از او و بشكافم زمين را از تحت او و باك ندارم به كدام وادى هلاك شونده باشد.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ كَيْفَ تَكْفُرُونَ وَ أَنْتُمْ تُتْلى عَلَيْكُمْ آياتُ اللَّهِ وَ فِيكُمْ رَسُولُهُ وَ مَنْ يَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِيَ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ (101)
جلد 1 صفحه 466
ترجمه
و چگونه كافر ميشويد با آنكه شمائيد كه خوانده ميشود براى شما آيات خدا و در ميان شما پيغمبر او است و كسيكه متوسّل شود بخدا پس بتحقيق هدايت شود براه راست.
تفسير
تعجب از اين است كه اسباب هدايت از براى كسانى فراهم باشد و كافر شوند و بزرگترين وسائل هدايت قرآن است و مبين آن كه پيغمبر و امام است و البته فرد اكمل حضرت ختمى مرتبت است ولى بالاتر از همه با قلب پاك التجاء و تمسك و توسل بذيل عنايت الهى لازم دارد كه گفتهاند
هر كه را روى به بهبود نبود
ديدن روى نبى سود نبود
و هر كس با اخلاص ملتجى بخدا شود خداوند او را براه راست و دين حق هدايت مىفرمايد چون هادى بقول مطلق اوست.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ كَيفَ تَكفُرُونَ وَ أَنتُم تُتلي عَلَيكُم آياتُ اللّهِ وَ فِيكُم رَسُولُهُ وَ مَن يَعتَصِم بِاللّهِ فَقَد هُدِيَ إِلي صِراطٍ مُستَقِيمٍ (101)
و چگونه كافر ميشويد و حال آنكه شما كساني هستيد که آيات شريفه قرآن بر شما تلاوت شده و تشرّف خدمت حضرت رسالت صلّي اللّه عليه و آله و سلّم پيدا كرده و بالعيان مشاهده نمودهايد و كسي که چنگ زند و پناه برد و طلب حفظ كند از خدا البته براه مستقيم هدايت شود.
جلد 4 - صفحه 299
ادلّه بر حقّانيت دين و امور اعتقاديه نسبت باشخاص و نسبت بامور مختلف است و ما در مقدّمه كلم الطيب در مجلد اول بر هشت قسم كردهايم.
1- دليل عقلي مستقل مثل اثبات وجود صانع و توحيد و صفات او و عدل و نبوّت عامّه و شرائط نبوت و لزوم خليفه و غير اينها.
2- عقلي غير مستقل که محتاج است بثبوت امري از خارج مثل نبوت خاصه که پس از مشاهده نبي و دعوي نبوت و وجود شرائط نبوت در او و فقدان موانع و اقامه معجزه عقل حكم ميكند بنبوت او و كذلك امامت خاصه.
3- نصّ قرآن پس از ثبوت اينكه كلام اللّه است.
4- نصّ خبر متواتر از نبي يا امام پس ثبوت نبوت و امامت و عصمت او.
5- ضرورت دين. 6- ضرورت مذهب.
7- نصّ خبر محفوف بقرائن قطعيه بر صدور از امام يا نبي.
8- اجماع جميع علماء و البته كساني که بحسّ و و جدان مشاهده معجزات ميكنند و شرائط نبوّت و امامت را بالعيان ميبينند حجّة بر آنها تمامتر و دليل قويتر است تا آنكه بنقل قطعي درك كنند، لذا در آيه شريفه مورد تعجّب قرار ميدهد كساني که با مشاهده حسّيه مع ذلک كافر گردند و ميفرمايد:
وَ كَيفَ تَكفُرُونَ اي كساني که بحسّ و و جدان مشاهده كردهايد و ايمان آوردهايد چگونه كافر ميشويد.
وَ أَنتُم تُتلي عَلَيكُم آياتُ اللّهِ آيات قرآن را با اينكه اهل لسان هستيد و عاجز هستيد از آوردن مثل آن با كمال بلاغت و فصاحتي که داريد براي شما تلاوت شده.
وَ فِيكُم رَسُولُهُ و مشاهده معجزات از او ميكنيد چه معجزات بدنيه مثل اينكه ميبيند از عقب سر چنانچه از جلو ميبيند و اينكه چشمش خواب ميرود
جلد 4 - صفحه 300
و قلبش بيدار و اينكه بدنش سايه ندارد و پشه بر بدنش نمينشيند و مدفوعات او را زمين بلع ميكند و احدي مشاهده نكرده و جنب هر طويل القامه بايستد بلندتر از آن ميشود و هر لباسي بقامتش رساء ميشود و بوي عرقش از هر عطري معطّرتر است حتي تا سه روز آثار عبورش در هر طريقي باقي است و نور صورتش در شب تار از هر چراغي روشنتر است و بر كتف مباركش مهر نبوت است و ولادتش مختون ناف بريده، پاك و غير آلوده بوده و غير اينها از معجزات بدني.
و امّا اخلاقي در جميع صفات كمال اكمل از جميع بشر بوده: سخاوت، شجاعت، حلم صبر، تواضع، رحم و غير اينها و خوارق عادات و معجزات صادره از حضرتش که حدّ و حصر ندارد مثل شق القمر، سنگ ريزه در كف مباركش تسبيح ميكند، حيوانات بامر مباركش تكلّم ميكنند، درخت بفرمان او حركت ميكند، طائفه جنّ خدمتش مشرّف ميشوند، حيوانات خدمتش عرض حاجت ميكنند، خبر از ما في الضمير ميدهد، خبر از آينده ميدهد، بمعراج تشريف ميبرد، ملائكه بنصرتش ميآيند، تصرّف در قلوب ميكند، آب دهانش چاه خشك را پر از آب ميكند، چشم عليل را شفا ميبخشد، مرده را زنده ميكند و غير اينها ممّا لا تحصي که اكثر آنها را مشاهده كردهايد.
وَ مَن يَعتَصِم بِاللّهِ اعتصام بخدا ثبات بر دين او، عمل باوامر و ترك مخالفت او و تمسّك بقرآن او و بنبيّ و خليفه او و توكّل و اعتماد و استعاذه باو و توجه باو و تولّي اولياء او و تبرّي از اعداء او و امثال اينها است و البته چنين كسي فقد هدي الي صراط مستقيم که صراط ديانت است و موجب عبور از صراط قيامت چنانچه لغزش در صراط دين لغزش در آن صراط است.
301
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 101)- در این آیه به صورت تعجب از مؤمنان سؤال میکند: «و چگونه ممکن است شما کافر شوید با این که (در دامان وحی قرار گرفتهاید) و آیات خدا بر شما خوانده میشود و پیامبر او در میان شماست» (وَ کَیْفَ تَکْفُرُونَ وَ أَنْتُمْ تُتْلی عَلَیْکُمْ آیاتُ اللَّهِ وَ فِیکُمْ رَسُولُهُ).
بنابراین، اگر دیگران گمراه شوند زیاد جای تعجب نیست، تعجب در این است افرادی که پیامبر را در میان خود میبینند و دائما با عالم وحی در تماس هستند چگونه ممکن است گمراه گردند و مسلما اگر چنین اشخاصی گمراه شوند مقصر اصلی خود آنها هستند و مجازاتشان بسیار دردناک خواهد بود.
در پایان آیه به مسلمانان توصیه میکند که برای نجات خود از وسوسههای دشمنان، و برای هدایت یافتن به صراط مستقیم، دست به دامن لطف پروردگار
ج1، ص314
بزنند، و به ذات پاک او و آیات قرآن مجید متمسک شوند، میفرماید: «و هر کس به خدا تمسک جوید به راه مستقیم هدایت شده است» (وَ مَنْ یَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِیَ إِلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ).
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
- ↑ طبرسي، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج 2، ص 693.
- ↑ صاحب روض الجنان يا روح الجنان از زيد بن اسلم موضوع مفصل آن را در آيه 100 چنين نقل كرده و گويد: درباره شماس بن قيس نازل شده نامبرده، پيرمردى بود يهودى و نسبت به اسلام و مسلمين بسيار حسود و كينه توز و خودش هم شديدالكفر و عاصى بود روزى بر جماعتى عظيم از اوس و خزرج كه مؤتلف شده بودند، گذشت. او را از اين هم آهنگى خوش نيامد و حسد ورزيد و به فكر اختلاف افكندن در ميان آنها برآمد. لذا جوانى را تحريك كرد كه در كنار آنان بايستد و حديث بغاث يا بعاث را در ميان آنها زنده كند (بغاث جايگاهى بود كه دو طائفه اوس و خزرج در آن مكان به كار زار و نزاع برخاسته بودند) و ميخواست ايشان را به ياد آن واقعه و حماسهسرائى آن بيندازد. جوان مزبور چنين كرد و از اثر يادآورى آن واقعه اوس و خزرج به نزاع و مفاخره پرداختند. نزاع مزبور به قدرى سخت شد كه دو نفر از ميان آنها مجروح گرديدند، يكى اوس بن قطر از بنىحارثه اوسى و ديگرى جيان بن صخر از بنىسلمه خزرجى، خبر نزاع مزبور به رسول خدا صلى الله عليه و آله رسيد با جماعتى از مهاجرين برخاست و نزد آنان آمد وقتى كه پيامبر را ديدند به خود آمدند و از عمل خويش پشيمان شدند و فهميدند كه نزاع مزبور از اثر خوى جاهليت و كيد شيطان بوده است. لذا اسلحه را كنار گذاشتند و خداوند اين آيه را نازل فرمود.
- ↑ محمدباقر محقق، نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شيخ طوسي و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص 136.
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم
- محمدباقر محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه.