جهل: تفاوت بین نسخهها
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) |
|||
(۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشده) | |||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
{{خوب}} | {{خوب}} | ||
− | |||
− | |||
− | + | {{الگو:منبع الکترونیکی پایگاه معتبر}}«جهل» و نادانی به عنوان صفتی ناپسند در [[اسلام]] دانسته شده و از مؤمنان خواسته شده که از آثار زیانبار آن آگاهی یابند. گرایش به [[کفر]] و [[شرک]]، انکار [[دین]] و تفرقه و اختلاف، از آثار جهل در [[قرآن]] بیان شده است. | |
− | در اصطلاح به دو معنا آمده است: | + | ==جهل در لغت و اصطلاح== |
+ | «جهل» در لغت به معانی مختلفی آمده است؛ نقیض [[علم]] و آگاهی،<ref> ابن منظور، محمد بن مکرم؛ لسان العرب، بیروت، دار صادر، ۱۴۱۴، چ سوم، ج ۱۱، ص ۱۲۹.</ref> خلاف طمأنینه و آرامش،<ref> مصطفوی، حسن؛ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۶۰، ج ۲، ص ۱۳۱.</ref> سفاهت<ref> مهیار، رضا؛ فرهنگ ابجدی عربی-فارسی، ص ۵۴.</ref> و بیاعتنایی،<ref> قرشی، سید علیاکبر؛ قاموس قرآن، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۱، چ ۶، ج ۲، ص ۸۱.</ref> و گفتن سخنی که به آن عمل نمیگردد.<ref> راغب اصفهانی، حسین بن محمد؛ المفردات فی غریب القرآن، دمشق بیروت، دارالعلم الدار الشامیه، ۱۴۱۲، چاپ اول، ص ۲۰۹.</ref> و در اصطلاح به دو معنا آمده است: | ||
− | + | *جهل بسیط: یعنی خالی بودن [[نفس]] از علم و اتصاف آن به [[جهل]]. در ابتدای امر این صفت مذموم نیست بلکه ممدوح است؛ زیرا آدمی تا به جهل خود برنخورد و نداند که نمیداند در صدد تحصیل علم برنمیآید. باقی بودن بر این مقام و ماندن بر جهل و ثبات بر آن، از رذائل عظیمه است که دفع آن لازم و بقای آن از جمله مهلکات است. کسی که متصف به این صفت باشد باید سعی در برطرف کردن آن کند. | |
− | + | *جهل مرکب: عبارت است از این که کسی چیزی را نداند یا خلاف واقع را بداند و چنان فکر کند که [[حق]] را یافته است، پس او نمیداند که نمیداند و آن بدترین رذائل است و دفع آن در نهایت سختی است.<ref> نراقی، ملا احمد؛ معراج السعادة، قم، انتشارات، ۱۳۷۱، چ اول، ص ۵۴.</ref> | |
==جهل در قرآن== | ==جهل در قرآن== | ||
− | این کلمه ریشه در [[قرآن]] دارد و برای اولین بار در [[ | + | این کلمه ریشه در [[قرآن|قرآن کریم]] دارد و برای اولین بار در آیات [[سوره های مکی و مدنی|مدنی]] مطرح گردید. در قرآن مشتقات اسمی و فعلی آن به صورت جاهل، جاهلون، جاهلین، جهالة، یجهلون، تجهلون و جهول بکار رفته است. در اینجا برخی از [[آیه|آیات]] که مشتقات واژه «جهل» در آنها آمده، ذکر میشود: |
− | خداوند در | + | خداوند در قرآن میفرماید: «([[حضرت یوسف|یوسف]]) گفت: پروردگارا! زندان نزد من محبوبتر است از آنچه اینها مرا به سوی آن میخوانند و اگر مکر و نیرنگ آنها را از من بازنگردانی به سوی آنان متمایل خواهم شد و از جاهلان خواهم بود». ([[سوره یوسف]]/ ۳۳) |
− | از این آیه استنباط میشود که گناه موجب سلب علوم خدادی است و جهل تنها بیسوادی نیست بلکه انتخاب لذت آنی و چشمپوشی از رضای خداوند نیز جهل محض است.<ref> قرائتی، محسن؛ تفسیر نور، تهران، مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن، | + | از این آیه استنباط میشود که [[گناه]] موجب سلب علوم خدادی است و جهل تنها بیسوادی نیست بلکه انتخاب لذت آنی و چشمپوشی از رضای خداوند نیز جهل محض است.<ref> قرائتی، محسن؛ تفسیر نور، تهران، مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن، ۱۳۸۳، چ ۱۱، ج ۶، ص ۵۶.</ref> |
− | در ادامه آمده است: «گفت: آیا دانستید با یوسف و برادرش چه کردید، آنگاه که جاهل بودید؟!». ( | + | در ادامه آمده است: «گفت: آیا دانستید با یوسف و برادرش چه کردید، آنگاه که جاهل بودید؟!». (سوره یوسف/ ۸۹) |
− | در این آیه، جهل تنها به معنای ندانستن نیست بلکه غلبه هوسها و نوعی بیتوجهی است. انسان گناهکار هر چند عالم باشد، جاهل است. چون توجه ندارد و آتش [[دوزخ]] را برای خودش میخرد.<ref> همان/ ص | + | در این آیه، جهل تنها به معنای ندانستن نیست بلکه غلبه هوسها و نوعی بیتوجهی است. انسان گناهکار هر چند عالم باشد، جاهل است. چون توجه ندارد و آتش [[دوزخ]] را برای خودش میخرد.<ref> همان/ ص ۱۱۴.</ref> |
− | در آیه دیگری آمده است: «و (به یاد آورید) هنگامی را که [[حضرت موسی]] به قوم خود گفت: خداوند به شما دستور میدهد ماده گاوی را [[ذبح]] کنید (و قطعهای از بدن آن را به مقتولی که قاتلش شناخته نشده بزنید تا زنده شود و قاتل خویش را معرفی کند و غوغا خاموش گردد.) گفتند: آیا ما را مسخره میکنی؟ (موسی) گفت: به خدا پناه میبرم از اینکه از جاهلان باشم!». ([[سوره بقره]]/ | + | در آیه دیگری آمده است: «و (به یاد آورید) هنگامی را که [[حضرت موسی]] به قوم خود گفت: خداوند به شما دستور میدهد ماده گاوی را [[ذبح]] کنید (و قطعهای از بدن آن را به مقتولی که قاتلش شناخته نشده بزنید تا زنده شود و قاتل خویش را معرفی کند و غوغا خاموش گردد.) گفتند: آیا ما را مسخره میکنی؟ (موسی) گفت: به خدا پناه میبرم از اینکه از جاهلان باشم!». ([[سوره بقره]]/۶۷) |
− | این تعبیر بیانگر آن است که استهزای دیگران جز کار عناصر نادان نیست. چون استهزاءکنندگان یا آفرینش فرد یا کردار و رفتارهای او را به مسخره میگیرند و چون موضوع آفرینش و زشتی و زیبایی افراد از آن خداست بنابراین هیچ یک از آنها در خور استهزاء نیست. با این بیان انجام این عمل زشت فقط توسط افراد نادان انجام پذیر است و استهزاء در موضع حکم و بیان شریعت از نادانان است.<ref> طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران، انتشارات ناصرخسرو، | + | این تعبیر بیانگر آن است که [[استهزاء|استهزای]] دیگران جز کار عناصر نادان نیست. چون استهزاءکنندگان یا آفرینش فرد یا کردار و رفتارهای او را به مسخره میگیرند و چون موضوع آفرینش و زشتی و زیبایی افراد از آن خداست بنابراین هیچ یک از آنها در خور استهزاء نیست. با این بیان انجام این عمل زشت فقط توسط افراد نادان انجام پذیر است و استهزاء در موضع حکم و بیان شریعت از نادانان است.<ref> طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران، انتشارات ناصرخسرو، ۱۳۷۲، چ سوم، ج ۱، ص ۲۹۸.</ref> |
==جهل در روایات== | ==جهل در روایات== | ||
− | جهل در روایات | + | جهل در روایات [[پیامبر اسلام|پیامبر]] و [[ائمه اطهار|امامان]] [[شیعه]] نیز بسیار مورد توجه قرار گرفته است. در بیشتر این [[احادیث]]، جهل به عنوان وصفی در مقابل [[عقل]] معرفی شده است.<ref> برای نمونه مراجعه کنید به کلینی، اصول کافی، ج ۱، ص ۱۰-۲۹.</ref> |
− | در این احادیث از صفات و حالاتی که به جاهل نسبت داده میشود نظیر شقی، فریبکار، خودپسند،<ref> کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج | + | در این احادیث از صفات و حالاتی که به جاهل نسبت داده میشود نظیر: شقی، فریبکار، خودپسند،<ref> کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج ۱، ص ۲۷۰.</ref> ظالم، تجاوزگری، سخن گفتن بدون تدبیر و روی گرداندن از فضائل<ref> ابن شعبه؛ تحف العقول عن آل الرسول، چاپ غفاری، قم، ۱۳۶۳ ش، ص ۲۹.</ref> و نیز تقابلی که میان عقل و جهل نهاده میشود، میتوان استنباط کرد که جهل نوعی حالت [[اخلاق|اخلاقی]] منفی است. |
− | در حدیثی از حضرت [[امام علی]] علیهالسلام که در آن به [[امام حسن]] علیهالسلام سفارش شده که در مقابل جاهل، حلم پیشه کند؛ صریحاً حلم به معنای عقل و جهل مقابل هم قرار گرفتهاند.<ref> همان، ص | + | در حدیثی از حضرت [[امام علی]] علیهالسلام که در آن به [[امام حسن]] علیهالسلام سفارش شده که در مقابل جاهل، [[حلم]] پیشه کند؛ صریحاً حلم به معنای عقل و جهل مقابل هم قرار گرفتهاند.<ref> همان، ص ۲۲۲.</ref> در این احادیث، جهل شدیدترین نوع فقر و دشمن آدمیان تلقی شده است.<ref> برقی، احمد بن محمد؛ المحاسن، چاپ ارموی، قم، ۱۳۳۱، ج ۱، ص ۱۹۴.</ref> |
− | پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در حدیثی حتی | + | [[پیامبر اکرم]] صلی الله علیه و آله در حدیثی حتی [[عبادت]] جاهل را در مرتبهای پایینتر از کارهای عادی فرد عاقل میداند.<ref> همان، ج ۱، ص ۱۹۳.</ref> |
− | در برخی احادیث، | + | در برخی احادیث، [[تکبر]]، آلت دست جهل قلمداد شده است و [[تجسس]] کردن در اموری که به فرد مربوط نیست را از نشانههای جهل معرفی کرده است.<ref> ابن شعبه، همان، ص ۳۱۷.</ref> |
− | [[امام صادق]] علیهالسلام در حدیثی میفرماید: «پایینترین مرتبه جهل این است که فرد جاهل بدون شایستگی ادعای علم کند، مرتبه میانی آن، جهل به جهل و بالاترین آن انکار علم است».<ref> مجلسی، | + | [[امام صادق]] علیهالسلام در حدیثی میفرماید: «پایینترین مرتبه جهل این است که فرد جاهل بدون شایستگی ادعای علم کند، مرتبه میانی آن، جهل به جهل و بالاترین آن انکار علم است».<ref> مجلسی، بحارالانوار، بیروت-لبنان، مؤسسه الوفاء، ۱۴۰۳، ج ۱، ص ۹۳.</ref> |
− | و به فرموده حضرت علی علیهالسلام: «آدمیان دشمن آن چیزی هستند که نمیدانند».<ref> همان، ص | + | و به فرموده حضرت علی علیهالسلام: «آدمیان دشمن آن چیزی هستند که نمیدانند».<ref> همان، ص ۹۴.</ref> |
امام صادق علیهالسلام در حدیثی دیگر میفرماید: «خداوند، دشمن پیر جاهل و نادان است». | امام صادق علیهالسلام در حدیثی دیگر میفرماید: «خداوند، دشمن پیر جاهل و نادان است». | ||
− | مرحوم | + | مرحوم [[علامه مجلسى|مجلسی]]، در توضیح این [[حدیث]] یادآور میشود که دلیل اختصاص یافتن جهل به پیر در این حدیث، این است که وی در طول زمان میتوانست جهل خود را رفع کند.<ref> همان، ص ۹۰.</ref> |
==زمینههای جهل== | ==زمینههای جهل== | ||
− | عوامل مختلفی در | + | عوامل مختلفی در ایجاد جهل وجود دارد که در اینجا به چند نمونه اشاره میشود: |
− | + | '''بادیهنشینی و دوری از فرهنگ اجتماعی:''' | |
− | خداوند در [[قرآن کریم]] میفرماید: «بادیه نشینان عرب، کفر و نفاقشان شدیدتر است و به ناآگاهی از حدود و احکامی که خدا بر پیامبرش نازل کرده، سزاوارترند و خداوند دانا و حکیم است».<ref> [[سوره توبه]]؛ آیه | + | خداوند در [[قرآن کریم]] میفرماید: «بادیه نشینان عرب، کفر و نفاقشان شدیدتر است و به ناآگاهی از حدود و احکامی که خدا بر پیامبرش نازل کرده، سزاوارترند و خداوند دانا و حکیم است».<ref> [[سوره توبه]]؛ آیه ۹۷.</ref> |
این آیه شامل پیامهایی است از قبیل: | این آیه شامل پیامهایی است از قبیل: | ||
− | + | *بادیهنشینی موجب دوری از [[فرهنگ]] و آداب دینی میشود. | |
− | + | *محیط فرهنگی و اجتماعی انسان، در بینش و موضعگیری او در مورد حقایق و معارف مؤثر است. | |
− | + | *افراد ناآگاه و دور از فرهنگ، گاهی آلت دست کافران و منافقان قرار میگیرند و از خود آنها هم بیمنطقتر میشوند. | |
− | + | *یکی از عوامل [[کفر]] و [[نفاق]]، ناآگاهی است. | |
− | + | *دانستن احکام [[دین]] لازم است وگرنه اعرابی هستیم. | |
− | + | *شهرنشینان جاهل به [[حدود|حدود]] الهی، به منزله اعراب و بادیهنشینان بلکه بدتر از آنان هستند.<ref> قرائتی، محسن؛ نور، ج ۵، ص ۱۳۲.</ref> | |
− | |||
− | + | '''دلمردگی:''' | |
− | در [[سوره انعام]] آمده است: «پارهای از آنها به (سخنان) تو، گوش فرامیدهند ولی بر دلهای آنان پردهها | + | در [[سوره انعام]] آمده است: «پارهای از آنها به (سخنان) تو، گوش فرامیدهند ولی بر دلهای آنان پردهها افکنده ایم تا آن را نفهمند و در گوش آنها، سنگینی قرار دادهایم و (آنها به قدری لجوجند که) اگر تمام نشانههای حق را ببینند، ایمان نمیآورند تا آنجا که وقتی به سراغ تو میآیند که با تو پرخاشگری کنند، کافران میگویند: اینها فقط افسانههای پیشینیان است».<ref> [[سوره انعام]]؛ ۲۵.</ref> |
− | در این آیه اشاره به وضع روانی بعضی از مشرکان شده که در برابر شنیدن | + | در این آیه اشاره به وضع روانی بعضی از مشرکان شده که در برابر شنیدن [[حق]] کمترین انعطاف از خود نشان نمیدهند و در حقیقت [[تعصب|تعصبهای]] کورکورانه جاهلی و فرورفتن در منافع مادی و پیروی از خوی و هوسها آن چنان بر عقل و هوش آنها چیره شده که گویا در زیر پردهای قرار گرفته است نه حقیقتی را میشنوند و نه درک صحیح از مسائل دارند.<ref> مکارم شیرازی، ناصر؛ تفسیر نمونه؛ ج ۵، ص ۱۹۰.</ref> |
− | + | '''شیطان:''' | |
− | در آیهای میخوانیم: «ای مردم! از آنچه در زمین است، [[حلال]] و پاکیزه بخورید! و از گامهای [[شیطان]] پیروی نکنید! چه این که | + | در آیهای میخوانیم: «ای مردم! از آنچه در زمین است، [[حلال]] و پاکیزه بخورید! و از گامهای [[شیطان]] پیروی نکنید! چه این که او دشمن آشکار شماست. او شما را فقط به بدیها و کار زشت فرمان میدهد (و نیز دستور میدهد) آنچه را نمیدانید، به خدا نسبت دهید».<ref> [[سوره بقره]]؛ آیات ۱۶۸ و ۱۶۹.</ref> |
− | در این آیات، پایههای پیروی از شیطان معرفی میشود؛ یعنی سوء فحشاء و سخن بدون علم. | + | در این آیات، پایههای پیروی از شیطان معرفی میشود؛ یعنی سوء و فحشاء و سخن بدون علم. مراد از پیروی خطوات شیطان این است که بنده خدا، چیزی را تعبد کند و آن را [[عبادت]] و اطاعت خدا قرار دهد که خدای تعالی هیچ اجازهای در خصوص آن نداده است؛ چون خداوند هیچ روشی را منع نکرده، مگر آن روشی را که آدمی در رفتن بر طبق آن پای خود به جای پای شیطان بگذارد و راه رفتن خود را مطابق راه رفتن شیطان کند، در این صورت است که روش او پیروی از گامهای شیطان میشود. از اینجا این نکته بدست میآید که دعوت شیطان منحصر است در دعوت به عملی که یا سوء است و یا فحشاء و یا گفتن سخن بدون علم.<ref> طباطبایی، سید محمدحسین؛ المیزان، ج ۱، ص ۶۳۴.</ref> |
− | + | ==آثار جهل== | |
+ | |||
+ | جهل نه تنها در زندگی دنیوی برای [[انسان]] زیانبار است، بلکه خطر آن همواره در زندگی اخروی دامنگیر انسان میشود و او را گرفتار شقاوت و بدبختی میکند. جهل در وجود انسانها با گذشت زمان ریشه دوانیده و با تأثیرات منفی عمیق، آنها را در گمراهی شدید قرار میدهد. برخی از آثار جهل عبارت است از: | ||
+ | |||
+ | '''نقش جهل در بتپرستی:''' | ||
+ | |||
+ | خداوند در [[قرآن کریم]] میفرماید: «[[بنی اسرائیل]] را از دریا عبور دادیم. در راه خود به گروهی رسیدند که اطراف بتهایشان با تواضع و خضوع گرد آمده بودند. به [[حضرت موسی]] گفتند: تو هم برای ما معبودی قرار بده. همان گونه که آنها معبودانی دارند. گفت: شما جمعیتی نادانید». ([[سوره اعراف]]/۱۳۷) این آیه به صراحت بیانگر این است که سرچشمه [[بت پرستی|بتپرستی]]، جهل و نادانی بشر است؛ از یک طرف جهل او نسبت به [[الله|خداوند]] و عدم شناخت ذات پاک او بر این که هیچ گونه شبیه و نظیر و مانندی برای او تصور نمیشود؛ از سوی دیگر جهل انسان نسبت به علل اصلی حوادث جهان که گاهی حوادث را به یک سلسله علل خیالی و خرافی مثل «بت» نسبت میدهد؛ و از سوی سوم جهل انسان به جهان ماوراء طبیعت و کوتاهی فکر او تا آنجا که خارج از مسائل حسی را باور نمیکند. این نادانیها در طول تاریخ، انباشته شده و سرچشمه بتپرستی شدهاند.<ref> مکارم شیرازی، ناصر؛ نمونه، ج ۶، ص ۳۳۵.</ref> | ||
− | + | '''نقش جهل در انکار دین:''' | |
+ | |||
+ | یکی دیگر از تأثیرات جهل که قرآن به آن اشاره فرموده، انکار و ردّ [[دین]] و مظاهر آن میباشد؛ مانند انکار قرآن کریم که در واقع عامل انکار، جهل و عدم آگاهی انسانها از محتوا و حقیقت آن بوده و قرآن آنها را از جمله ظالمان شمرده و میفرماید: «و بیشتر آنها جز از گمان پیروی نمیکنند (در حالی که) گمان، هرگز انسان را از حق بینیاز نمیسازد، به یقین خداوند از آنچه انجام میدهند، آگاه است». ([[سوره یونس]]/۳۶) در حقیقت بشر هیچ گونه دلیلی بر نفی دین، مبدأ و [[معاد]] و... ندارد و تنها جهل و عدم آگاهی اوست که ناشی از [[خرافات]] و [[تقلید]] از مذهب نیاکان بوده و سد راهشان شده است.<ref> مکارم شیرازی، ناصر؛ نمونه، ج ۸، ص ۲۰۵.</ref> | ||
+ | |||
+ | '''جدایی و اختلاف:''' | ||
+ | |||
+ | تفرقه ناشی از جهل و نادانی است؛ چرا که جهل عامل [[شرک]] بوده و شرک عامل پراکندگی است: «...آنها را متحد میپنداری، در حالی که دلهایشان پراکنده است این به خاطر آن است که آنها قومی هستند که تعقل نمیکنند». ([[سوره حشر]]/۱۴) دلهای کسانی که به خلاف عقل عمل میکنند، پراکنده بوده و با هم اختلاف دارند؛ چون اهداف و هواها مختلف و متفاوت بوده و حال آن که داعی عقل یکی است؛ عقلی که دعوت به سوی طاعت خدا و نیکی کردن در فعل میکند، یاران خود را به یک سو برده و آنها را از تفرقه و جدایی بر حذر میدارد.<ref> طبرسی، فضل بن حسن؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران، ناصرخسرو، ۱۳۷۲، چاپ سوم، ج ۹، ص ۳۹۶.</ref> | ||
+ | |||
+ | '''نقش جهل در کفر:''' | ||
− | + | «هنگامی که به آنها گفته شود: از آنچه خدا نازل کرده است، پیروی کنید! میگویند: نه، ما از آنچه پدران خود را بر آن یافتیم، پیروی مینمائیم. آیا اگر پدران آنها، چیزی نمیفهمیدند و هدایت نیافتند (باز از آنها پیروی خواهند کرد؟)». ([[سوره بقره]]/۱۷۰) کافران زمان پیامبر یکی از دلایلی که برای [[کفر]] خود میآوردند و آن را توجیهی در برابر پیامبر قرار میدادند، پیروی از نیاکانشان بود. خداوند در برابر استدلال آنان میفرماید: نباید انسان بدون اندیشه از کسی پیروی کند؛ بلکه باید اندیشه کند چون کسانی که از آنها پیروی میکنید، شاید جاهل بودهاند و هدایت نیافتهاند و به راه اشتباه رفتند.<ref> طباطبایی، محمدحسین؛ همان، ج ۱، ص ۴۱۹.</ref> | |
− | جهل در | + | با نگاهی به آیات قرآن میتوان دریافت که جهل در قرآن دارای آثار و نتایج متعددی است که فهرستی از آنها اشاره میشود: |
− | + | انحصارطلبی و نفی ارزش دیگران ([[سوره بقره]]/ ۱۱۳)، انحرافات جنسی و بیبندوباری ([[سوره یوسف]]/ ۳۳)، بیادبی و ناسزاگویی ([[سوره فرقان]]/۶۳)، [[تعصب]] بیجا در عقیده و رفتار ([[سوره بقره]]/ ۱۱۳ و [[سوره انفال]]/ ۳۱)، درخواستهای بیجا از خدا و پیامبر و مردم ([[سوره هود]]/ ۴۷)، پذیرش [[شایعه]] و تحت تأثیر قرار گرفتن ([[سوره نور]]/۱۱)، پیش گرفتن رفتاری ظالمانه و ستمگرانه در حق دیگران ([[سوره یوسف]]/ ۸۹)، [[لجاجت]] و مقاومت در برابر [[حق]] ([[سوره حج]]/۳)، [[بدعت|بدعتگزاری]] ([[سوره انعام]]/ ۱۴۰)، یاوهگویی ([[سوره فرقان]]/ ۶۳)، [[استهزاء]] و مسخره کردن ([[سوره مائده]]/ ۵۸). | |
− | |||
− | |||
− | |||
− | == | + | ==درمان جهل== |
در [[قرآن کریم]] برای زدودن جهل راههایی بیان شده که به مهمترین آنها اشاره میکنیم: | در [[قرآن کریم]] برای زدودن جهل راههایی بیان شده که به مهمترین آنها اشاره میکنیم: | ||
− | + | '''تحقیق و تبیین:''' | |
− | یکی از راههای زدودن جهل، تحقیق و تبیین است: «ای کسانی که [[ایمان]] آوردهاید! اگر شخص فاسقی خبری برای شما بیاورد، درباره آن تحقیق کنید. مبادا به گروهی از روی نادانی آسیب برسانید و از کرده خود پشیمان شوید». ([[سوره حجرات]]/ | + | یکی از راههای زدودن جهل، تحقیق و تبیین است: «ای کسانی که [[ایمان]] آوردهاید! اگر شخص فاسقی خبری برای شما بیاورد، درباره آن تحقیق کنید. مبادا به گروهی از روی نادانی آسیب برسانید و از کرده خود پشیمان شوید». ([[سوره حجرات]]/۶) |
− | این که در آیه شریفه دستور به تحقیق و بررسی خبر فاسق را به عدم ضرر رساندن به برخی افراد تعلیل نموده، لازمه این امر در حقیقت، رفع جهالت است.<ref> همان، ج | + | این که در آیه شریفه دستور به تحقیق و بررسی خبر فاسق را به عدم ضرر رساندن به برخی افراد تعلیل نموده، لازمه این امر در حقیقت، رفع جهالت است.<ref> همان، ج ۲، ص ۳۱۲.</ref> |
− | + | '''پرسش از اهل ذکر:''' | |
− | + | «پیش از تو، جز مردانی که به آنها [[وحی]] میکردیم، نفرستادیم! اگر نمیدانید از آگاهان بپرسید، (تا تعجب نکنید از این که [[پیامبر اسلام]] از میان همین مردان برانگیخته شده است)». ([[سوره نحل]]/ ۴۳) | |
− | درست است که طبق [[احادیث]] و آیات دیگر، مراد از | + | درست است که طبق [[احادیث]] و آیات دیگر، مراد از «[[اهل الذکر]]» [[ائمه اطهار]] میباشند، اما این اختصاص با عمومیت آیه منافات ندارد به این که [[اهل البیت|اهل بیت]] علیهمالسلام مصداق اتم و اکمل باشند. بنابراین پرسش از اهل خبره برای جاهل به حکم عقل بوده و رجوع جاهل به عالم در حقیقت، ارشاد به حکم عقلی است.<ref> طیب، سید عبدالحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، تهران، اسلام، ۱۸۷۸، چ دوم، ج ۸، ص ۱۲۸.</ref> |
− | + | '''بینش و بصیرت:''' | |
− | یکی دیگر از راههایی که برای مقابله با جهل و جهالت میتوان از | + | یکی دیگر از راههایی که برای مقابله با جهل و جهالت میتوان از قرآن کریم استخراج کرد، کسب بینش و بصیرت میباشد؛ چرا که ثمره عدم بینش، جهل و نادانی است: «مَثل (تو در دعوت) کافران، بسان کسی است که (گوسفندان و حیوانات را برای نجات از چنگال خطر) صدا میزند ولی آنها جز سر و صدا نمیشنوند (و در واقع) کر و لال و نابینا هستند از این رو چیزی نمیفهمند». ([[سوره بقره]]/ ۱۷۱) |
− | منظور از | + | منظور از کری، گنگی و کوری در اینجا، بعد معنوی و روحانی است که همان بینش و بصیرت بوده که نتیجه آن، منتفی شدن عقل و عدم تمییز و تشخیص خواهد بود و راه درمان این جهالت، کسب بینش و بصیرت است.<ref> مصطفوی، حسن، تفسیر روشن، تهران، مرکز نشر کتاب، ۱۳۸۰، چ اول، ج ۲، ص ۳۲۵.</ref> |
==پانویس== | ==پانویس== | ||
− | <references/> | + | <references /> |
==منابع== | ==منابع== | ||
− | [http://www.pajoohe. | + | |
+ | * زینب برجینژاد، "جهل"، [http://www.pajoohe.ir دانشنامه پژوهه]، تاریخ بازیابی: ۲۵ تیر ۱۳۹۱. | ||
[[رده: اخلاق فردی]] | [[رده: اخلاق فردی]] | ||
+ | [[رده: مقاله های مهم]] | ||
+ | |||
+ | {{سنجش کیفی | ||
+ | |سنجش=شده | ||
+ | |شناسه= ضعیف | ||
+ | |عنوان بندی مناسب= خوب | ||
+ | |کفایت منابع و پی نوشت ها= خوب | ||
+ | |رعایت سطح مخاطب عام= خوب | ||
+ | |رعایت ادبیات دانشنامه ای= خوب | ||
+ | |جامعیت= متوسط | ||
+ | |رعایت اختصار= خوب | ||
+ | |سیر منطقی= خوب | ||
+ | |کیفیت پژوهش= متوسط | ||
+ | |رده= دارد | ||
+ | }} |
نسخهٔ کنونی تا ۲۲ مهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۰۸:۱۴
این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.
(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)
«جهل» و نادانی به عنوان صفتی ناپسند در اسلام دانسته شده و از مؤمنان خواسته شده که از آثار زیانبار آن آگاهی یابند. گرایش به کفر و شرک، انکار دین و تفرقه و اختلاف، از آثار جهل در قرآن بیان شده است.
محتویات
جهل در لغت و اصطلاح
«جهل» در لغت به معانی مختلفی آمده است؛ نقیض علم و آگاهی،[۱] خلاف طمأنینه و آرامش،[۲] سفاهت[۳] و بیاعتنایی،[۴] و گفتن سخنی که به آن عمل نمیگردد.[۵] و در اصطلاح به دو معنا آمده است:
- جهل بسیط: یعنی خالی بودن نفس از علم و اتصاف آن به جهل. در ابتدای امر این صفت مذموم نیست بلکه ممدوح است؛ زیرا آدمی تا به جهل خود برنخورد و نداند که نمیداند در صدد تحصیل علم برنمیآید. باقی بودن بر این مقام و ماندن بر جهل و ثبات بر آن، از رذائل عظیمه است که دفع آن لازم و بقای آن از جمله مهلکات است. کسی که متصف به این صفت باشد باید سعی در برطرف کردن آن کند.
- جهل مرکب: عبارت است از این که کسی چیزی را نداند یا خلاف واقع را بداند و چنان فکر کند که حق را یافته است، پس او نمیداند که نمیداند و آن بدترین رذائل است و دفع آن در نهایت سختی است.[۶]
جهل در قرآن
این کلمه ریشه در قرآن کریم دارد و برای اولین بار در آیات مدنی مطرح گردید. در قرآن مشتقات اسمی و فعلی آن به صورت جاهل، جاهلون، جاهلین، جهالة، یجهلون، تجهلون و جهول بکار رفته است. در اینجا برخی از آیات که مشتقات واژه «جهل» در آنها آمده، ذکر میشود:
خداوند در قرآن میفرماید: «(یوسف) گفت: پروردگارا! زندان نزد من محبوبتر است از آنچه اینها مرا به سوی آن میخوانند و اگر مکر و نیرنگ آنها را از من بازنگردانی به سوی آنان متمایل خواهم شد و از جاهلان خواهم بود». (سوره یوسف/ ۳۳)
از این آیه استنباط میشود که گناه موجب سلب علوم خدادی است و جهل تنها بیسوادی نیست بلکه انتخاب لذت آنی و چشمپوشی از رضای خداوند نیز جهل محض است.[۷]
در ادامه آمده است: «گفت: آیا دانستید با یوسف و برادرش چه کردید، آنگاه که جاهل بودید؟!». (سوره یوسف/ ۸۹)
در این آیه، جهل تنها به معنای ندانستن نیست بلکه غلبه هوسها و نوعی بیتوجهی است. انسان گناهکار هر چند عالم باشد، جاهل است. چون توجه ندارد و آتش دوزخ را برای خودش میخرد.[۸]
در آیه دیگری آمده است: «و (به یاد آورید) هنگامی را که حضرت موسی به قوم خود گفت: خداوند به شما دستور میدهد ماده گاوی را ذبح کنید (و قطعهای از بدن آن را به مقتولی که قاتلش شناخته نشده بزنید تا زنده شود و قاتل خویش را معرفی کند و غوغا خاموش گردد.) گفتند: آیا ما را مسخره میکنی؟ (موسی) گفت: به خدا پناه میبرم از اینکه از جاهلان باشم!». (سوره بقره/۶۷)
این تعبیر بیانگر آن است که استهزای دیگران جز کار عناصر نادان نیست. چون استهزاءکنندگان یا آفرینش فرد یا کردار و رفتارهای او را به مسخره میگیرند و چون موضوع آفرینش و زشتی و زیبایی افراد از آن خداست بنابراین هیچ یک از آنها در خور استهزاء نیست. با این بیان انجام این عمل زشت فقط توسط افراد نادان انجام پذیر است و استهزاء در موضع حکم و بیان شریعت از نادانان است.[۹]
جهل در روایات
جهل در روایات پیامبر و امامان شیعه نیز بسیار مورد توجه قرار گرفته است. در بیشتر این احادیث، جهل به عنوان وصفی در مقابل عقل معرفی شده است.[۱۰]
در این احادیث از صفات و حالاتی که به جاهل نسبت داده میشود نظیر: شقی، فریبکار، خودپسند،[۱۱] ظالم، تجاوزگری، سخن گفتن بدون تدبیر و روی گرداندن از فضائل[۱۲] و نیز تقابلی که میان عقل و جهل نهاده میشود، میتوان استنباط کرد که جهل نوعی حالت اخلاقی منفی است.
در حدیثی از حضرت امام علی علیهالسلام که در آن به امام حسن علیهالسلام سفارش شده که در مقابل جاهل، حلم پیشه کند؛ صریحاً حلم به معنای عقل و جهل مقابل هم قرار گرفتهاند.[۱۳] در این احادیث، جهل شدیدترین نوع فقر و دشمن آدمیان تلقی شده است.[۱۴]
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در حدیثی حتی عبادت جاهل را در مرتبهای پایینتر از کارهای عادی فرد عاقل میداند.[۱۵]
در برخی احادیث، تکبر، آلت دست جهل قلمداد شده است و تجسس کردن در اموری که به فرد مربوط نیست را از نشانههای جهل معرفی کرده است.[۱۶]
امام صادق علیهالسلام در حدیثی میفرماید: «پایینترین مرتبه جهل این است که فرد جاهل بدون شایستگی ادعای علم کند، مرتبه میانی آن، جهل به جهل و بالاترین آن انکار علم است».[۱۷]
و به فرموده حضرت علی علیهالسلام: «آدمیان دشمن آن چیزی هستند که نمیدانند».[۱۸]
امام صادق علیهالسلام در حدیثی دیگر میفرماید: «خداوند، دشمن پیر جاهل و نادان است».
مرحوم مجلسی، در توضیح این حدیث یادآور میشود که دلیل اختصاص یافتن جهل به پیر در این حدیث، این است که وی در طول زمان میتوانست جهل خود را رفع کند.[۱۹]
زمینههای جهل
عوامل مختلفی در ایجاد جهل وجود دارد که در اینجا به چند نمونه اشاره میشود:
بادیهنشینی و دوری از فرهنگ اجتماعی:
خداوند در قرآن کریم میفرماید: «بادیه نشینان عرب، کفر و نفاقشان شدیدتر است و به ناآگاهی از حدود و احکامی که خدا بر پیامبرش نازل کرده، سزاوارترند و خداوند دانا و حکیم است».[۲۰]
این آیه شامل پیامهایی است از قبیل:
- بادیهنشینی موجب دوری از فرهنگ و آداب دینی میشود.
- محیط فرهنگی و اجتماعی انسان، در بینش و موضعگیری او در مورد حقایق و معارف مؤثر است.
- افراد ناآگاه و دور از فرهنگ، گاهی آلت دست کافران و منافقان قرار میگیرند و از خود آنها هم بیمنطقتر میشوند.
- یکی از عوامل کفر و نفاق، ناآگاهی است.
- دانستن احکام دین لازم است وگرنه اعرابی هستیم.
- شهرنشینان جاهل به حدود الهی، به منزله اعراب و بادیهنشینان بلکه بدتر از آنان هستند.[۲۱]
دلمردگی:
در سوره انعام آمده است: «پارهای از آنها به (سخنان) تو، گوش فرامیدهند ولی بر دلهای آنان پردهها افکنده ایم تا آن را نفهمند و در گوش آنها، سنگینی قرار دادهایم و (آنها به قدری لجوجند که) اگر تمام نشانههای حق را ببینند، ایمان نمیآورند تا آنجا که وقتی به سراغ تو میآیند که با تو پرخاشگری کنند، کافران میگویند: اینها فقط افسانههای پیشینیان است».[۲۲]
در این آیه اشاره به وضع روانی بعضی از مشرکان شده که در برابر شنیدن حق کمترین انعطاف از خود نشان نمیدهند و در حقیقت تعصبهای کورکورانه جاهلی و فرورفتن در منافع مادی و پیروی از خوی و هوسها آن چنان بر عقل و هوش آنها چیره شده که گویا در زیر پردهای قرار گرفته است نه حقیقتی را میشنوند و نه درک صحیح از مسائل دارند.[۲۳]
شیطان:
در آیهای میخوانیم: «ای مردم! از آنچه در زمین است، حلال و پاکیزه بخورید! و از گامهای شیطان پیروی نکنید! چه این که او دشمن آشکار شماست. او شما را فقط به بدیها و کار زشت فرمان میدهد (و نیز دستور میدهد) آنچه را نمیدانید، به خدا نسبت دهید».[۲۴]
در این آیات، پایههای پیروی از شیطان معرفی میشود؛ یعنی سوء و فحشاء و سخن بدون علم. مراد از پیروی خطوات شیطان این است که بنده خدا، چیزی را تعبد کند و آن را عبادت و اطاعت خدا قرار دهد که خدای تعالی هیچ اجازهای در خصوص آن نداده است؛ چون خداوند هیچ روشی را منع نکرده، مگر آن روشی را که آدمی در رفتن بر طبق آن پای خود به جای پای شیطان بگذارد و راه رفتن خود را مطابق راه رفتن شیطان کند، در این صورت است که روش او پیروی از گامهای شیطان میشود. از اینجا این نکته بدست میآید که دعوت شیطان منحصر است در دعوت به عملی که یا سوء است و یا فحشاء و یا گفتن سخن بدون علم.[۲۵]
آثار جهل
جهل نه تنها در زندگی دنیوی برای انسان زیانبار است، بلکه خطر آن همواره در زندگی اخروی دامنگیر انسان میشود و او را گرفتار شقاوت و بدبختی میکند. جهل در وجود انسانها با گذشت زمان ریشه دوانیده و با تأثیرات منفی عمیق، آنها را در گمراهی شدید قرار میدهد. برخی از آثار جهل عبارت است از:
نقش جهل در بتپرستی:
خداوند در قرآن کریم میفرماید: «بنی اسرائیل را از دریا عبور دادیم. در راه خود به گروهی رسیدند که اطراف بتهایشان با تواضع و خضوع گرد آمده بودند. به حضرت موسی گفتند: تو هم برای ما معبودی قرار بده. همان گونه که آنها معبودانی دارند. گفت: شما جمعیتی نادانید». (سوره اعراف/۱۳۷) این آیه به صراحت بیانگر این است که سرچشمه بتپرستی، جهل و نادانی بشر است؛ از یک طرف جهل او نسبت به خداوند و عدم شناخت ذات پاک او بر این که هیچ گونه شبیه و نظیر و مانندی برای او تصور نمیشود؛ از سوی دیگر جهل انسان نسبت به علل اصلی حوادث جهان که گاهی حوادث را به یک سلسله علل خیالی و خرافی مثل «بت» نسبت میدهد؛ و از سوی سوم جهل انسان به جهان ماوراء طبیعت و کوتاهی فکر او تا آنجا که خارج از مسائل حسی را باور نمیکند. این نادانیها در طول تاریخ، انباشته شده و سرچشمه بتپرستی شدهاند.[۲۶]
نقش جهل در انکار دین:
یکی دیگر از تأثیرات جهل که قرآن به آن اشاره فرموده، انکار و ردّ دین و مظاهر آن میباشد؛ مانند انکار قرآن کریم که در واقع عامل انکار، جهل و عدم آگاهی انسانها از محتوا و حقیقت آن بوده و قرآن آنها را از جمله ظالمان شمرده و میفرماید: «و بیشتر آنها جز از گمان پیروی نمیکنند (در حالی که) گمان، هرگز انسان را از حق بینیاز نمیسازد، به یقین خداوند از آنچه انجام میدهند، آگاه است». (سوره یونس/۳۶) در حقیقت بشر هیچ گونه دلیلی بر نفی دین، مبدأ و معاد و... ندارد و تنها جهل و عدم آگاهی اوست که ناشی از خرافات و تقلید از مذهب نیاکان بوده و سد راهشان شده است.[۲۷]
جدایی و اختلاف:
تفرقه ناشی از جهل و نادانی است؛ چرا که جهل عامل شرک بوده و شرک عامل پراکندگی است: «...آنها را متحد میپنداری، در حالی که دلهایشان پراکنده است این به خاطر آن است که آنها قومی هستند که تعقل نمیکنند». (سوره حشر/۱۴) دلهای کسانی که به خلاف عقل عمل میکنند، پراکنده بوده و با هم اختلاف دارند؛ چون اهداف و هواها مختلف و متفاوت بوده و حال آن که داعی عقل یکی است؛ عقلی که دعوت به سوی طاعت خدا و نیکی کردن در فعل میکند، یاران خود را به یک سو برده و آنها را از تفرقه و جدایی بر حذر میدارد.[۲۸]
نقش جهل در کفر:
«هنگامی که به آنها گفته شود: از آنچه خدا نازل کرده است، پیروی کنید! میگویند: نه، ما از آنچه پدران خود را بر آن یافتیم، پیروی مینمائیم. آیا اگر پدران آنها، چیزی نمیفهمیدند و هدایت نیافتند (باز از آنها پیروی خواهند کرد؟)». (سوره بقره/۱۷۰) کافران زمان پیامبر یکی از دلایلی که برای کفر خود میآوردند و آن را توجیهی در برابر پیامبر قرار میدادند، پیروی از نیاکانشان بود. خداوند در برابر استدلال آنان میفرماید: نباید انسان بدون اندیشه از کسی پیروی کند؛ بلکه باید اندیشه کند چون کسانی که از آنها پیروی میکنید، شاید جاهل بودهاند و هدایت نیافتهاند و به راه اشتباه رفتند.[۲۹]
با نگاهی به آیات قرآن میتوان دریافت که جهل در قرآن دارای آثار و نتایج متعددی است که فهرستی از آنها اشاره میشود:
انحصارطلبی و نفی ارزش دیگران (سوره بقره/ ۱۱۳)، انحرافات جنسی و بیبندوباری (سوره یوسف/ ۳۳)، بیادبی و ناسزاگویی (سوره فرقان/۶۳)، تعصب بیجا در عقیده و رفتار (سوره بقره/ ۱۱۳ و سوره انفال/ ۳۱)، درخواستهای بیجا از خدا و پیامبر و مردم (سوره هود/ ۴۷)، پذیرش شایعه و تحت تأثیر قرار گرفتن (سوره نور/۱۱)، پیش گرفتن رفتاری ظالمانه و ستمگرانه در حق دیگران (سوره یوسف/ ۸۹)، لجاجت و مقاومت در برابر حق (سوره حج/۳)، بدعتگزاری (سوره انعام/ ۱۴۰)، یاوهگویی (سوره فرقان/ ۶۳)، استهزاء و مسخره کردن (سوره مائده/ ۵۸).
درمان جهل
در قرآن کریم برای زدودن جهل راههایی بیان شده که به مهمترین آنها اشاره میکنیم:
تحقیق و تبیین:
یکی از راههای زدودن جهل، تحقیق و تبیین است: «ای کسانی که ایمان آوردهاید! اگر شخص فاسقی خبری برای شما بیاورد، درباره آن تحقیق کنید. مبادا به گروهی از روی نادانی آسیب برسانید و از کرده خود پشیمان شوید». (سوره حجرات/۶)
این که در آیه شریفه دستور به تحقیق و بررسی خبر فاسق را به عدم ضرر رساندن به برخی افراد تعلیل نموده، لازمه این امر در حقیقت، رفع جهالت است.[۳۰]
پرسش از اهل ذکر:
«پیش از تو، جز مردانی که به آنها وحی میکردیم، نفرستادیم! اگر نمیدانید از آگاهان بپرسید، (تا تعجب نکنید از این که پیامبر اسلام از میان همین مردان برانگیخته شده است)». (سوره نحل/ ۴۳)
درست است که طبق احادیث و آیات دیگر، مراد از «اهل الذکر» ائمه اطهار میباشند، اما این اختصاص با عمومیت آیه منافات ندارد به این که اهل بیت علیهمالسلام مصداق اتم و اکمل باشند. بنابراین پرسش از اهل خبره برای جاهل به حکم عقل بوده و رجوع جاهل به عالم در حقیقت، ارشاد به حکم عقلی است.[۳۱]
بینش و بصیرت:
یکی دیگر از راههایی که برای مقابله با جهل و جهالت میتوان از قرآن کریم استخراج کرد، کسب بینش و بصیرت میباشد؛ چرا که ثمره عدم بینش، جهل و نادانی است: «مَثل (تو در دعوت) کافران، بسان کسی است که (گوسفندان و حیوانات را برای نجات از چنگال خطر) صدا میزند ولی آنها جز سر و صدا نمیشنوند (و در واقع) کر و لال و نابینا هستند از این رو چیزی نمیفهمند». (سوره بقره/ ۱۷۱)
منظور از کری، گنگی و کوری در اینجا، بعد معنوی و روحانی است که همان بینش و بصیرت بوده که نتیجه آن، منتفی شدن عقل و عدم تمییز و تشخیص خواهد بود و راه درمان این جهالت، کسب بینش و بصیرت است.[۳۲]
پانویس
- ↑ ابن منظور، محمد بن مکرم؛ لسان العرب، بیروت، دار صادر، ۱۴۱۴، چ سوم، ج ۱۱، ص ۱۲۹.
- ↑ مصطفوی، حسن؛ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۶۰، ج ۲، ص ۱۳۱.
- ↑ مهیار، رضا؛ فرهنگ ابجدی عربی-فارسی، ص ۵۴.
- ↑ قرشی، سید علیاکبر؛ قاموس قرآن، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۱، چ ۶، ج ۲، ص ۸۱.
- ↑ راغب اصفهانی، حسین بن محمد؛ المفردات فی غریب القرآن، دمشق بیروت، دارالعلم الدار الشامیه، ۱۴۱۲، چاپ اول، ص ۲۰۹.
- ↑ نراقی، ملا احمد؛ معراج السعادة، قم، انتشارات، ۱۳۷۱، چ اول، ص ۵۴.
- ↑ قرائتی، محسن؛ تفسیر نور، تهران، مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن، ۱۳۸۳، چ ۱۱، ج ۶، ص ۵۶.
- ↑ همان/ ص ۱۱۴.
- ↑ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران، انتشارات ناصرخسرو، ۱۳۷۲، چ سوم، ج ۱، ص ۲۹۸.
- ↑ برای نمونه مراجعه کنید به کلینی، اصول کافی، ج ۱، ص ۱۰-۲۹.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج ۱، ص ۲۷۰.
- ↑ ابن شعبه؛ تحف العقول عن آل الرسول، چاپ غفاری، قم، ۱۳۶۳ ش، ص ۲۹.
- ↑ همان، ص ۲۲۲.
- ↑ برقی، احمد بن محمد؛ المحاسن، چاپ ارموی، قم، ۱۳۳۱، ج ۱، ص ۱۹۴.
- ↑ همان، ج ۱، ص ۱۹۳.
- ↑ ابن شعبه، همان، ص ۳۱۷.
- ↑ مجلسی، بحارالانوار، بیروت-لبنان، مؤسسه الوفاء، ۱۴۰۳، ج ۱، ص ۹۳.
- ↑ همان، ص ۹۴.
- ↑ همان، ص ۹۰.
- ↑ سوره توبه؛ آیه ۹۷.
- ↑ قرائتی، محسن؛ نور، ج ۵، ص ۱۳۲.
- ↑ سوره انعام؛ ۲۵.
- ↑ مکارم شیرازی، ناصر؛ تفسیر نمونه؛ ج ۵، ص ۱۹۰.
- ↑ سوره بقره؛ آیات ۱۶۸ و ۱۶۹.
- ↑ طباطبایی، سید محمدحسین؛ المیزان، ج ۱، ص ۶۳۴.
- ↑ مکارم شیرازی، ناصر؛ نمونه، ج ۶، ص ۳۳۵.
- ↑ مکارم شیرازی، ناصر؛ نمونه، ج ۸، ص ۲۰۵.
- ↑ طبرسی، فضل بن حسن؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران، ناصرخسرو، ۱۳۷۲، چاپ سوم، ج ۹، ص ۳۹۶.
- ↑ طباطبایی، محمدحسین؛ همان، ج ۱، ص ۴۱۹.
- ↑ همان، ج ۲، ص ۳۱۲.
- ↑ طیب، سید عبدالحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، تهران، اسلام، ۱۸۷۸، چ دوم، ج ۸، ص ۱۲۸.
- ↑ مصطفوی، حسن، تفسیر روشن، تهران، مرکز نشر کتاب، ۱۳۸۰، چ اول، ج ۲، ص ۳۲۵.
منابع
- زینب برجینژاد، "جهل"، دانشنامه پژوهه، تاریخ بازیابی: ۲۵ تیر ۱۳۹۱.