شیخ مهدی سراج انصاری: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(رده متکلمان)
(آرشیو عکس و تصویر)
 
(۹ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
==ولادت==
+
'''آیت الله حاج سراج انصاری''' (۱۳۴۰-۱۲۷۵ ش) مشهور به «سراج الواعظین»<ref> نقباءالبشر، ج ۳، ص ۱۱۱۰.</ref> از روحانیون مجاهد [[شیعه]] و از شاگردان [[سید هبة الدین شهرستانی|سید هبة‌الدین شهرستانی]] بود. او در جبهه مبارزه با انحرافات دینی و فرقه‌های ضاله مانند [[بهائیت]]، حضور مؤثری داشت و آثار متعددی در همین رابطه تألیف نمود و نیز تشکلی را به نام «جمعیت مبارزه با بی‌دینی» بنیان نهاد.
شيخ مهدي سراج انصاري مشهور به «سراج الواعظين»<ref> [[نقباءالبشر]]، ج ص 1110.</ref> فرزند آيت الله شيخ عبدالرحيم كليبري انصاري، در روز يكشنبه 7 [[شوال]] 1313 ق (سوم فروردين 1275 ش) در [[نجف]] اشرف به دنیا آمد
+
{{شناسنامه عالم
 +
|نام کامل = مهدی حاج سراج انصاری
 +
||تصویر=[[پرونده:Seraj.jpg|230px|center]]
 +
|زادروز =  ۱۲۷۵ شمسی
 +
|زادگاه =  [[نجف]]
 +
|وفات =  ۱۳۴۰ شمسی
 +
|مدفن =  [[قم]] - قبرستان نو
 +
|اساتید =  شیخ عبدالرحیم کلیبری انصاری، [[سید هبة الدین شهرستانی|سید هبة‌الدین شهرستانی]]،...
 +
|شاگردان =
 +
|آثار = نبرد با بی‌دینی، شیعه چه می‌‌گوید؟، دین چیست و برای چیست؟،...
 +
}}
 +
==ولادت و نسب==
 +
مهدی سراج انصاری فرزند آیت الله شیخ عبدالرحیم کلیبری انصاری، در روز یکشنبه سوم فروردین ۱۲۷۵ شمسی (۷ [[شوال]] ۱۳۱۳ ق) در [[نجف]] اشرف به دنیا آمد.
  
ايشان در مورد جو معنوي خانواده خويش نوشته است: «در دوره زندگاني خود، چيزي كه مايه خرسندي من است، آن است كه محيط زندگاني من از نخست جهل و ناداني نبوده است، زيرا از روزي كه چشم خود را گشودم، خود را در دامان پدري ديدم كه يكي از مراجع بزرگ تبريز بود و هميشه مراقب فرزندان خويش بوده و راه سعادت را با دلايل روشن به روي فرزندان خود باز مي‌نمود.
+
ایشان در مورد جو معنوی خانواده خویش نوشته است: «در دوره زندگانی خود، چیزی که مایه خرسندی من است، آن است که محیط زندگانی من از نخست جهل و نادانی نبوده است، زیرا از روزی که چشم خود را گشودم، خود را در دامان پدری دیدم که یکی از مراجع بزرگ [[تبریز|تبریز]] بود و همیشه مراقب فرزندان خویش بوده و راه سعادت را با دلایل روشن به روی فرزندان خود باز می‌نمود. اگرچه میان باز شدن چشم من با [[مرگ]] یک چنین پدری، فاصله بسیار کمی‌‌ شد؛ ولی در اثر پرورش ایشان، نیروی میل و رغبت بر تحصیل علوم و کمالات در من تقویت شده بود».<ref> شیعه چه می‌‌گوید؟، ص ۱۴.</ref>
  
اگرچه ميان باز شدن چشم من با [[مرگ]] يك چنين پدري، فاصله بسيار كمی‌‌شد؛ ولي در اثر پرورش ايشان، نيروي ميل و رغبت بر تحصيل علوم و كمالات در من تقويت شده بود.<ref> [[شيعه]] چه می‌‌گويد؟، ص 14.</ref>
+
سلسله و خاندان سراج انصاری به [[صحابی|صحابی]] معروف [[پیامبر اسلام|پیامبر]] صلی الله علیه و آله، [[جابر بن عبدالله انصاری|جابر بن عبدالله انصاری]] می‌‌رسد. او در این مورد می‌‌نویسد: «سلسله نسب ما به موجب مدارکی که آن مرحوم (پدرم) در دست داشت، به جابر ابن عبدالله انصاری منتهی می‌‌شود و اسنادی که در این موضوع بود، در زمان انقلاب [[مشروطیت|مشروطه]] ضمن دارایی و کتاب ها به غارت رفت و مفقود شد. پدران ما تا دو قرن پیش، که اسامی ‌‌آن‌ها موجود است، هر یک در زمان خود به انصاری مشهور و همه از علمای درجه اول بوده‌اند».<ref> همان.</ref>
  
==نسب سراج انصاري==
+
==تحصیلات و استادان==
  
سلسله و خاندان سراج انصاري به صحابي معروف پيامبر صلی الله علیه و آله جابر بن عبدالله انصاري می‌‌رسد. او در اين مورد می‌‌نويسد: «سلسله نسب ما به موجب مداركي كه آن مرحوم (پدرم) در دست داشت، به [[جابر ابن عبدالله انصاری]] منتهي می‌‌شود و اسنادي كه در اين موضوع بود، در زمان انقلاب مشروطه ضمن دارايي و كتاب ها به غارت رفت و مفقود شد. پدران ما تا دو قرن پيش، كه اسامی ‌‌آن‌ها موجود است، هر يك در زمان خود به انصاري مشهور و همه از علماي درجه اول بوده‌اند».<ref> همان.</ref>
+
سراج انصاری تا سال ۱۳۱۲ ش. به تحصیل علوم دینی و معارف اسلامی ‌‌پرداخت و سپس مدتی در تبریز به موعظه و ارشاد مردم همت گماشت. او در سال ۱۳۱۵ ش. به کشور [[عراق]] هجرت نمود و در محضر علامه مصلح آیت الله [[سید هبة الدین شهرستانی|سید هبة‌الدین شهرستانی]] به کسب معارف اسلامی ‌‌و انجام خدمات دینی اشتغال ورزید. او در مدت تحصیل خویش از اساتید متعددی بهره برده است که در این جا به دو استاد وی - که تأثیر بیشتری در رشد فکری و پرورش روحی وی داشته‌اند - اشاره می‌‌کنیم:
  
== تحصيل==
+
'''<I>۱- آیت الله شیخ عبدالرحیم کلیبری انصاری:</I>'''
  
سراج انصاري بعد از اين كه دوران كودكي را پشت سرگذاشت، تا سال 1312 ش. به تحصيل علوم ديني و معارف اسلامی ‌‌پرداخت و سپس مدتي در تبريز به موعظه و ارشاد مردم همت گماشت. او در سال 1315 ش. به كشور [[عراق]] هجرت نمود و در محضر علامه مصلح آيت الله سيد هبة‌الدين شهرستاني به كسب معارف اسلامی ‌‌و انجام خدمات ديني اشتغال ورزيد. او در مدت تحصيل خويش از اساتيد متعددي بهره برده است كه در اين جا به دو استاد وي - كه تأثير بيشتري در رشد فكري و پرورش روحي وي داشته‌اند - اشاره می‌‌كنيم:
+
آقا میرزا عبدالرحیم (۱۲۷۲-۱۳۳۴) پدر و اولین استاد وی می‌‌باشد. سراج انصاری به مدت ۲۱ سال (۱۳۱۳-۱۳۳۴) تحت تعلیم و تربیت این عالم معروف تبریز بود. شیخ عبدالرحیم در اوایل ۱۳۰۰ ق. برای تکمیل علوم دینی به [[عراق]] مسافرت نمود و مدتی از درس [[میرزای شیرازی|میرزای شیرازی بزرگ]] استفاده کرد. سپس در حلقه شاگردان دوره اول مرحوم آیت الله [[آخوند خراسانی|آخوند ملا محمدکاظم خراسانی]] درآمد. وی همچنین از درس [[میرزا حبیب الله رشتی|میرزای رشتی]] و [[محمدحسن مامقانی|شیخ محمدحسن مامقانی]] بهره‌مند شد. او از [[سید محمدکاظم طباطبائی یزدی|آقا سید کاظم یزدی]] و آیت الله [[شیخ الشریعه اصفهانی|شریعت اصفهانی]] اجازه [[اجتهاد]] داشته است.
  
'''<I>1- آيت الله شيخ عبدالرحيم كليبري انصاري (1272-1334):</I>'''
+
مقام علمی ‌‌شیخ عبدالرحیم نزد علما و مجتهدینی، که نزد آن مرحوم درس خوانده‌اند، محرز و مسلم است. آیت الله شیخ عبدالرحیم کلیبری در زمان خود، مورد توجه عام و خاص و مرجع تقلید مردم آذربایجان بود و عده‌ای از مؤمنین آن سامان علاوه بر [[تقلید]]، در رفع خصومات و مرافعات به وی رجوع می‌‌کردند. از تألیفات وی می‌‌توان به کتاب‌های زیر اشاره نمود: مشکوة السالک در ادعیه؛ صراط النجاة در [[اصول دین|اصول دین]]؛ رساله در شرط متأخر؛ بهجة العناوین؛ اجتهاد و تقلید.<ref> زندگانی و شخصیت شیخ انصاری، ص ۴۸۵؛ بزرگان فرهنگ اسلام و ایران، ص ۲۷۸؛ یکصد تن از ستارگان درخشان، ص ۱۴۳ و شیعه چه می‌‌گوید؟، ص ۱۳ و ۱۴.</ref>
  
آقا ميرزا عبدالرحيم پدر و اولين استاد وي می‌‌باشد. سراج انصاري به مدت 21 سال (1313-1334) تحت تعليم و تربيت اين عالم معروف تبريز بود. آيت الله كليبري انصاري در روز پنجشنبه پنجم [[ذی الحجه]] 1272 ق. در قريه هجرانديس (از نواحي كليبر، يكي از شهرهاي آذربايجان شرقي) متولد شد و پس از پايان سال‌هاي كودكي، درس مقدماتي را از مرحوم آخوند ملا نصرالله انصاري، كه يكي از علماي برجسته زمان خود و از شاگردان صاحب جواهر بود، آموخت. شيخ عبدالرحيم در اوايل 1300 ق. براي تكميل علوم ديني به [[عراق]] مسافرت نمود و مدتي از درس ميرزاي شيرازي بزرگ استفاده كرد. سپس در حلقه شاگردان دوره اول مرحوم آيت الله آخوند ملا محمدكاظم خراساني درآمد. وي همچنين از درس ميرزاي رشتي و شيخ محمدحسن مامقاني بهره‌مند شد. او از آقا سيد كاظم يزدي و آيت الله شريعت اصفهاني اجازه اجتهاد داشته است.
+
'''<I>۲- علامه مصلح سید هبة‌الدین شهرستانی:</I>'''
  
مقام علمی ‌‌شيخ عبدالرحيم نزد علما و مجتهديني، كه نزد آن مرحوم درس خوانده‌اند، محرز و مسلم است. آيت الله شيخ عبدالرحيم كليبري در زمان خود، مورد توجه عام و خاص و مرجع تقليد مردم آذربايجان بود و عده‌اي از مؤمنين آن سامان علاوه بر تقليد، در رفع خصومات و مرافعات به وي رجوع می‌‌كردند. وي، بعد از گذراندن 62 بهار از عمر بابركت خويش، در سحرگاه روز جمعه نهم [[صفر]] 1334 ق. دارفاني را وداع گفت و در صحن امامزاده سيد حمزه تبريز مدفون گرديد. از تأليفات وي می‌‌توان به كتاب‌هاي زير اشاره نمود: مشكوة السالك در ادعيه؛ صراط النجاة در اصول [[دين]]؛ رساله در شرط متأخر؛ بهجة العناوين؛ اجتهاد و تقليد.<ref> زندگاني و شخصيت شيخ انصاري، ص 485؛ بزرگان فرهنگ اسلام و ايران، ص 278؛ يكصد تن از ستارگان درخشان، ص 143 و شيعه چه می‌‌گويد؟، ص 13 و 14.</ref>
+
محمدعلی فرزند سید حسین عابد، معروف به «[[سید هبة الدین شهرستانی|سید هبة‌الدین شهرستانی]]» در شهر [[سامرا]] متولد شد. سید هبة‌الدین بعد از فراگیری علوم مقدماتی، در حوزه درس آیات عظام: آخوند خراسانی، سید محمدکاظم یزدی و شریعت اصفهانی حاضر شد و در مدت اندک به مقام عالی [[اجتهاد]] نایل آمد. او به علت ذوق سرشار و استعداد فراوانش، علاوه بر [[فقه]] و [[اصول فقه‌‌‌‌|اصول]]، به مطالعه و فراگیری علوم جدید نیز همت گماشت و فن نویسندگی و روش تحقیق و بحث و بررسی را دنبال نمود. علامه شهرستانی با همه مشکلات و اشتغال به کارهای سیاسی، بیش از ۱۰۰ جلد کتاب در موضوعات گوناگون نگاشت که از آن جمله است: توحید اهل التوحید؛ فیض الباری در تهذیب منظومه سبزواری؛ الامامة والامة؛ الهیئة والاسلام؛ مواهب المشاهد؛ الفاروق فی فرق الاسلام؛ دلیل القضاة؛ وقایة المحصول؛ ماهو [[نهج البلاغه]]؛ الشیعة الناجیة و... این استاد کم نظیر در ۲۵ [[شوال]] ۱۳۸۲ ق. در شهر [[کاظمین]] چشم از جهان فروبست.<ref> اعیان الشیعه، ج ۱۰، ص ۲۶۱؛ پیرامون نهج البلاغه، ص ۵۲ و مقدمه کتاب هیئت و اسلام.</ref>
  
'''<I>2- علامه مصلح سيد هبة‌الدين شهرستاني:</I>'''
+
==فعالیت‌های اجتماعی و سیاسی==
  
محمدعلي فرزند سيد حسين عابد، معروف به «سيد هبة‌الدين شهرستاني» در شهر [[سامرا]] متولد شد. نسب وي با 25 واسطه به زيد شهيد فرزند [[امام زين العابدين]] علیه السلام می‌‌رسد. سيد هبة‌الدين بعد از فراگيري علوم مقدماتي، در حوزه درس آيات عظام: آخوند خراساني، سيد محمدكاظم يزدي و شريعت اصفهاني حاضر شد و در مدت اندك به مقام عالي [[اجتهاد]] نايل آمد.
+
شیخ مهدی سراج که در سال ۱۳۱۷ ش. همراه استادش به [[ایران|ایران]] آمده بود، بار دیگر به [[عراق]] بازگشت و در [[کاظمین]] ساکن شد. وی تا سال ۱۳۲۰ ش. در همان جا مقیم بود تا آن که در اوایل سال ۱۲۲۱ ق. از طرف دولت عراق بازداشت و پس از پایان مدت توقیف، به ایران تبعید شد. بعد از بازگشت به ایران در کنار خدمات دینی، بی‌وقفه علیه احزاب سیاسی ضدملی و ضددینی و نشریات الحادی مبارزه نمود. در سال ۱۳۲۳ اداره امور مجله آیین اسلام به ایشان واگذار شد.  
  
او به علت ذوق سرشار و استعداد فراوانش، علاوه بر [[فقه]] و [[اصول]]، به مطالعه و فراگيري علوم جديد نيز همت گماشت و فن نويسندگي و روش تحقيق و بحث و بررسي را دنبال نمود. ايشان براي آگاهي از علوم روز به مطالعه كتاب‌هاي علمی ‌‌و فني [[مصر]]، هند و ايران روي آورد و در پي آن، به نوشتن مقالات علمي، ديني، انتقادي و سياسي در مجلات و روزنامه‌ها پرداخت.
+
'''مبارزه با انحرافات کسروی:'''
  
او به مسائل جاري كشورهاي اسلامی ‌‌حساسيت خاصي داشت و حوادث آن را پي می‌‌گرفت. در سال 1328 به نشر ماهنامه ديني، علمی ‌‌و فلسفي «العلم» همت گماشت. سيد هبةالدين شهرستاني در سال 1330 بعد از توقيف ماهنامه العلم به قصد سفر به ژاپن از ايران خارج شد. در بحرين براي جوانان دو مدرسه به نام «اصلاح» و «اسلام» بنا كرد. سپس راهي شهر كلكته در هند شد.  
+
شیخ سراج در همان سال به درخواست عده‌ای از جوانان، تشکلی را به نام «جمعیت مبارزه با بی‌دینی» بنیان نهاد که هدف اساسی آن، مبارزه با کجروی‌های احمد کسروی بود. فعالیت‌های این جمعیت چنان پیروان کسروی را به وحشت انداخت که چاقوکشان کسروی در صدد از میان بردن این عالم مجاهد برآمدند.
  
در آن جا سيد جلال‌الدين مؤيد الاسلام ناشر روزنامه حبل المتين، سفر به ژاپن را به مصحلت نديد و سيد به يمن مراجعت كرد و در [[حجاز]] بعد از [[زيارت]] خانه خدا و قبر پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله به [[عراق]] بازگشت. سيد هبة الدين در سال 1332 ق. در جنگ جهاني اول به جهاد با استعمارگران و دشمنان [[اسلام]] پرداخت؛ اما پس از چندي، انگليسي‌ها وي را به سبب فعاليت هاي مبارزاتي اش دستگير و پس از محاكمه، به اعدام محكوم كردند؛ ولي با كوشش علماي بزرگ، در سال 1339 ق. از زندان آزاد گرديد. مرحوم شهرستاني در سال 1340 ق. به پيشنهاد علماي طراز اول [[نجف]]، مسئوليت وزارت فرهنگ [[عراق]] را پذيرفت و با دگرگون ساختن برنامه‌هاي آموزشي استعمارگران، مقام تدريس علوم اسلامی ‌‌را در مدارس رواج داد.  
+
او در مورد آشنایی خود با احمد کسروی'''<ref> سید احمد کسروی تبریزی با رشته‌های تاریخ، لغت و زبان آشنایی داشت او بعد از رسیدن به تحصیلات عالیه، از مذهب شیعه برگشته، مطالب زیادی بر ضد اسلام و تشیع و ضروریات دین، به نگارش درآورد هنگامی ‌‌که ارتداد او کاملاً برای نیروهای فداکار و مذهبی ثابت گردید، «فدائیان اسلام» که حکم قتل وی را از مراجع عصر دریافت کرده بودند، او را در روز ۲۰ اسفند سال ۱۳۲۴ ش اعدام انقلابی کردند.</ref>''' (۱۳۲۴-۱۲۶۹ ش) - نویسنده مغرض و معاند که بر ضدمعارف اسلامی ‌‌تلاش می‌‌کرد - می‌‌نویسد: «در سال ۱۳۱۳ شمسی به مهنامه پیمان برخوردم که مطالب آن نظر مرا جلب نمود و چند شماره آن را به وسیله یکی از دوستانم بدست آورده و مطالعه کردم و چند ایرادی به نظرم رسید که فوراً ضمن نامه‌ای به مدیر آن مهنامه (سید احمد کسروی) نوشتم. مطالعه پیمان و خرده‌گیری‌های من باعث شد که با کسروی آشنا شدم».
  
بر اثر فشار استعمارگران، وزارت علامه شهرستاني بيش از 11 ماه دوام نياورد. او سپس رياست مجلس «تميز جعفري» را به مدت 11 سال بر عهده گرفت و در سال 1353 ق. از طرف مردم ايالت [[بغداد]] به نمايندگي مجلس شوراي ملي عراق انتخاب شد. بعد از انحلال مجلس، علامه از پذيرفتن مشاغل دولتي خودداري كرد و به تدريس و تأليف پرداخت.
+
حاج سراج، اول با ارسال نامه‌های محبت‌آمیز و دوستانه سعی کرد تا این همشهری گمراهش را به سوی [[حق]] هدایت نماید، که تا مدتی این روش مؤثر واقع شد؛ به طوری که کسروی به وی ابراز علاقه می‌‌نمود و در نامه‌های خود، آن را بیان می‌‌داشت. به عنوان نمونه، کسروی در یکی از نامه‌های خود به شیخ مهدی می‌‌نویسد: «برادر پاکدین! نامه گرامی ‌‌رسید. از دیری، گوش و چشم به راه داشتم که از آن برادر خبری شنوم و نامه‌ای دریابم... کنون خشنودم که از حال برادر آگاهی و روشنی پیدا کردم و نیز خشنودم که در آنجا آزاد و آسوده می‌‌باشید... و در پایان درود می‌‌رسانم و چشم به راه دیدار آن برادر هستم. سید احمد».<ref> شیعه چه می‌‌گوید؟، ص ۱۶.</ref>
  
اين متفكر عالي قدر در سرودن شعر و مرثيه، تبحر كامل داشت. او در فعاليت‌هاي اجتماعي خويش از ياري رساندن به نهضت‌هاي اصلاحي غافل نبود و در ايجاد الفت و محبت در بين مسلمانان از هيچ كوششي فروگذار نكرد. علامه شهرستاني با همه مشكلات و اشتغال به كارهاي سياسي، بيش از 100 جلد كتاب در موضوعات گوناگون نگاشت كه از آن جمله است: توحيد اهل التوحيد؛ فيض الباري در تهذيب منظومه سبزواري؛ الامامة والامة؛ الهيئة والاسلام؛ مواهب المشاهد؛ الفاروق في فرق الاسلام؛ دليل القضاة؛ وقاية المحصول؛ ماهو [[نهج البلاغه]]؛ الشيعة الناجية و... اين استاد كم نظير در 25 [[شوال]] 1382 ق. در شهر [[كاظمين]] چشم از جهان فروبست.<ref> اعيان الشيعه، ج 10، ص 261؛ پيرامون نهج البلاغه، ص 52 و مقدمه كتاب هيئت و اسلام.</ref>
+
اما این روابط دوستانه دیری نپایید و چنان که گفته‌اند:
  
==فعاليت‌هاي اجتماعي و فرهنگي==
+
پرتو نیکان نگیرد هر که بنیادش بد است * تربیت، نااهل را چون گردکان بر گنبد است
  
شيخ مهدي سراج بعد از تكميل تحصيلات خويش، مسئوليت ارشاد و راهنمايي مردم را بر عهده گرفت و در مسجد محله منجم تبريز به امامت جماعت مشغول شد. او همزمان قلم به دست گرفت و در سنگرهاي فرهنگي از مرزهاي عقيدتي و ارزش‌هاي اسلامی ‌‌دفاع نمود.
+
کسروی همچنان بر ترویج عقاید [[باطل]] خود اصرار می‌‌ورزید و روابط آن دو از اواخر ۱۳۱۶ ش. رو به تیرگی نهاده، مبارزه قلمی ‌‌بین آنان آغاز می‌‌گردد. کسروی در آخرین شماره پرچم تحت عنوان «می‌‌خواهند با هیاهو جلو ما را بگیرند» پس از بیان سخنانی پوچ و ناسزاهایی، می‌‌نویسد: «در اینجا باید بگویم که این پاسخ‌ها به آن آخوند (حاج سراج انصاری) نیست؛ مرا به او پاسخی نیست، او را می‌‌شناسم. از من ناسزاست که به او پاسخ نویسم...».
  
وي در ميان اهل قلم نيم قرن پيش، از معدود نويسندگاني بود كه هنر خود را فقط در راه نشر معارف [[اهل بيت]] و اعتلاي كلمه [[توحيد]] و دفاع از اصول و ارزش‌هاي اسلامی ‌‌بكار می‌‌گرفت. سراج الواعظين انصاري هدف خود را از نوشتن، بيان اعتقادات و اظهار حقانيت [[شيعه]] می‌‌دانست. او در اولِ كتاب شيعه چه می‌‌گويد؟ انگيزه و شيوه نگارش خود را چنين بيان می‌‌دارد: «هنگام نوشتن اين كتاب، سه چيز را در نظر گرفتم: يكي بيان عقايد حَقه شيعه؛ و ديگر جواب خرده‌گيري‌هاي كسروي؛ سومی ‌‌ساده و بي‌آلايش بودن نوشته هاي خود.» اين نويسنده فداكار در نوشته‌هايش می‌‌كوشيد تا چنان بر آگاهي خواننده بيفزايد كه از نوشته ديگر بي‌نياز شود.<ref> شيعه چه می‌‌گويد؟، ص 43.</ref>
+
بعد از مکاتبات گوناگون، کسروی از حاج سراج درخواست می‌‌کند که با او مخالفت نکند که او نیز می‌‌پذیرد تا زمانی که [[اسلام]] و مقدسات مذهبی زیر سؤال نرود، تقاضای او را برآورده کند؛ اما ادامه مخالفت کسروی با اصول و مبانی اسلامی ‌‌موجب شد که مرحوم سراج عَلَم مخالفت را برافراشته، با او مبارزه کند. احمد کسروی که از سخنان مستدل وی به تنگ آمده و از پاسخ گویی عاجز شده بود، از وی شکایت می‌‌کند. این شکایت نامه که در تاریخ ۲۴/۱۰/۴ به دادگاه جنحه [[تهران]] ارائه شد، پر از عبارات توهین آمیز است. متن دادخواست چنین است:
  
حاج سراج ابتدا سرپرستي مجله «آيين اسلام» را پذيرفت و سپس مديريت مجله «دنياي [[اسلام]]» را بر عهده گرفت. در سال 1328 ش. امتياز مجله «مسلمين» به نام ايشان صادر شد و اين مجله به مثابه ارگان رسمی ‌‌«اتحاديه مسلمين ايران» انتشار يافت. مجله مسلمين سال‌ها منتشر گرديد تا آن كه در سال 1335 از طرف دولت وقت، توقيف و اجازه انتشار آن براي هميشه لغو شد.  
+
«دادگاه جنحه تهران! حاج سراج انصاری یکی از ملایان تبریز بوده که ده سال پیش خود را به ما بسته بود؛ ولی چون دیده شد که مرد ماجراجوئی است، کنارش گردانیدیم. رفته بود در [[بغداد]] مدتی نوکر سید هبة‌الدین بود. سپس در بازار دلالی می‌‌کرد؛ ولی اخیراً که در ایران بار دیگر دستگاه ملایی رونق گرفته، این مرد هم خود را به تهران رسانیده و به میان انداخته و برای آن که نزد حاجیان انباردار و دیگر دشمنان ما جا برای خود بازکند و پول درآورد، توهین و زشت‌نویسی درباره این جانب را شغلی برای خود گرفته و تاکنون بی‌ادبی‌های بی‌اندازه کرده است؛ ولی من او را لایق تعقیب نمی‌‌دانستم؛ لیکن روز به روز به گستاخی و بی‌ادبی می‌‌افزاید، درصدد این شکایت برآمده‌ام؛ درخواست می‌‌کنم احضارش کنید یا رسیدگی تعقیب تعیین مجازات فرمایید. نوشته‌های توهین‌آمیز وی بسیار است که تهیه کرده همه را به دادگاه خواهم داد. اکنون برای این که دادخواست بی‌مدرک نباشد، دو فقره از آن‌ها را که از آیین [[اسلام]] بریده شده، تقدیم می‌‌دارم. نشانی آن مرد، اداره آیین اسلام که از نویسندگان آن روزنامه است. نشانی این جانب خیابان ایران شهر، اداره روزنامه پرچم است. احمد کسروی».<ref> همان، ص ۳۵.</ref>
  
شيخ [[آقا بزرگ تهرانی]] در اين باره می‌‌نويسد: «ميرزا عبدالرحيم فرزندي به نام شيخ ميرزا مهدي، مشهور به سراج الواعظين داشت كه مجله مسلمين را منتشر می‌‌ساخت. او مقالات مفيد و ارزشمندي در مجلات می‌‌نوشت كه مجموعه آن‌ها را به نام «ماترياليسم در رد ماديگري» در سال 1373 ق. در خراسان به چاپ رساند».<ref> نقباءالبشر، ج 3، ص 111.</ref>
+
گفتنی است کسروی با این که استدلال‌های منطقی یک روحانی را توهین به خود تلقی کرده، آن را برنمی‌‌تافت، اما خود در کتاب شیعه‌گری و غیره با اهانت آشکار به پیشوایان [[عصمت|معصوم]]، هر گونه هتاکی را روا می‌‌دارد.
 +
[[پرونده:Muslemin.jpg|thumb|left|مجله مسلمين، ارگان رسمي اتحاديه مسلمين بود]]
  
==آثار==
+
'''تشکیل جمعیت اتحادیه مسلمین:'''
شيخ مهدي سراج علاوه بر نشر مقالات در نشريات مختلف و بيان آرا و عقايد خود - كه بر مدار حفظ فرهنگ ناب ديني و دفاع از انديشه‌هاي بلند شيعي تحرير می‌‌شد - كتاب‌ها و آثار قلمی‌‌ ديگر نيز داشت.
 
  
از آثار مطبوع و غيرمطبوع وي است:
+
پس از اعدام انقلابی کسروی، «جمعیت مبارزه با بی‌دینی» منحل شد و عده‌ای از دانشمندان و مسلمانان آگاه، با محوریت حاج سراج، جمعیت «اتحادیه مسلمین ایران» را پایه‌گذاری نمودند. این گروه، رسماً از استقلال و آزادی [[الجزایر|الجزایر]]، کشمیر و [[فلسطین]] پشتیبانی می‌‌کرد. این در حالی بود که در آن سال‌ها بیشتر مردم از وضع مسلمانان این کشورها آگاه نبودند. روشنگری های این اتحادیه بسیار تأثیرگذار بود؛ چنان که هزاران نفر برای شرکت در جنگ فلسطین، ثبت نام کردند که البته دولت، اجازه خروج از ایران را به آن‌ها نداد!<ref> همان، مقدمه.</ref>
  
* 1- نبرد با بي‌ديني<ref> [[الذريعه]]، ج 24، ص 39.</ref> (بخش اول)؛ سراج در اين مورد می‌‌نويسد: «طرز استدلال ما در اين كتاب، آن است كه نوشته‌ها و عقايد كسروي را مسلمات! فرض كرده و از نوشته‌هاي خود او همان‌ها را نقض و باطل كرده‌ايم و يا خرد را داور بطلان آن‌ها قرار داده‌ايم و به هيچ وجه از [[قرآن]] و [[حديث]] و قصص و حكايات و تاريخ و مانند آن در ابطال عقايد او، دليل نياورده‌ايم و گاهي كه آيات قرآني يا يكي دو حديث بيان شده، نه براي استدلال بوده است كه بلكه براي بيان لغزش او يا به جهت نشان دادن عظمت [[قرآن]] و مانند اين‌ها بوده است».<ref> نبرد با بي‌ديني، مقدمه.</ref>
+
ایجاد ارتباط با سایر گروه‌های مذهبی و تشکل‌های دینی و سیاسی، هدایت ده‌ها نفر از پیروان سایر ادیان به دین مبین [[اسلام]] و تشکیل جلسات مذهبی، از دیگر اقدامات مرحوم حاج شیخ سراج انصاری در عصر رواج بی‌دینی در کشور اسلامی ‌‌بود.
  
* 2- شيعه چه می‌‌گويد؟
+
مرحوم سراج انصاری، با فرقه‌ [[بهائیت|بهایی]] نیز به مبارزه برخاست و برای جلوگیری از گمراه شدن مردم به وسیله این فرقه، تلاش‌های گسترده‌ای داشت.
  
* 3- دين چيست و براي چيست؟؛ چاپ اول اين كتاب به صورت سلسله مقالاتي در سال 1324 در سال دوم مجله فرهنگي آيين اسلام منتشر شد و سپس مجموعه آن مقالات به شكل يك كتاب از طرف «اتحاديه مسلمين» چاپ و توزيع گرديد. حاج سراج انصاري در اين كتاب ضمن تشريح حقيقت وحي، خاتميت [[پيامبر اسلام]] صلی الله علیه و آله و ماهيت [[دين]] واقعي، شعبده‌بازي هاي مدعيان دروغين [[نبوت]]، باب و بهاء را افشا كرده و «برانگيخته‌هاي»<ref> اين اصطلاح را كسروي به خود و پيروانش اطلاق می‌‌كرد.</ref> الهام گرفته از دشمنان [[اسلام]] و ايران را رسوا ساخته است.<ref> دين چيست و براي چيست؟، مقدمه.</ref>
 
  
* 4- خرد چيست و خردمند كيست؟
+
==آثار و تألیفات==
 +
شیخ مهدی سراج بعد از تکمیل تحصیلات خویش، مسئولیت ارشاد و راهنمایی مردم را بر عهده گرفت و در [[مسجد]] محله منجم [[تبریز]] به [[امام جماعت‌|امامت جماعت]] مشغول شد. او همزمان قلم به دست گرفت و در سنگرهای فرهنگی از مرزهای عقیدتی و ارزش‌های [[اسلام|اسلامی]] ‌‌دفاع نمود.
  
* 5- 12 شماره نشريه اتحاديه مسلمين ايران.
+
وی در میان اهل قلم نیم قرن پیش، از معدود نویسندگانی بود که هنر خود را فقط در راه نشر معارف [[اهل بیت]] و اعتلای کلمه [[توحید]] و دفاع از اصول و ارزش‌های اسلامی ‌‌بکار می‌‌گرفت. سراج الواعظین انصاری هدف خود را از نوشتن، بیان اعتقادات و اظهار حقانیت [[شیعه]] می‌‌دانست. او در اولِ کتاب شیعه چه می‌‌گوید؟ انگیزه و شیوه نگارش خود را چنین بیان می‌‌دارد: «هنگام نوشتن این کتاب، سه چیز را در نظر گرفتم: یکی بیان عقاید حَقه شیعه؛ و دیگر جواب خرده‌گیری‌های کسروی؛ سومی ‌‌ساده و بی‌آلایش بودن نوشته های خود.» این نویسنده فداکار در نوشته‌هایش می‌‌کوشید تا چنان بر آگاهی خواننده بیفزاید که از نوشته دیگر بی‌نیاز شود.<ref> شیعه چه می‌‌گوید؟، ص ۴۳.</ref>
  
* 6- ده‌ها شماره مجله مسلمين.
+
حاج سراج ابتدا سرپرستی مجله «آیین اسلام» را پذیرفت و سپس مدیریت مجله «دنیای اسلام» را بر عهده گرفت. در سال ۱۳۲۸ ش. امتیاز مجله «مسلمین» به نام ایشان صادر شد و این مجله به مثابه ارگان رسمی ‌‌«اتحادیه مسلمین ایران» انتشار یافت. مجله مسلمین سال‌ها منتشر گردید تا آن که در سال ۱۳۳۵ از طرف دولت وقت، توقیف و اجازه انتشار آن برای همیشه لغو شد.  
  
* 7- قهرمانان ميدان هاي [[تاريخ اسلام]].
+
شیخ [[آقا بزرگ تهرانی]] در این باره می‌‌نویسد: «میرزا عبدالرحیم فرزندی به نام شیخ میرزا مهدی، مشهور به سراج الواعظین داشت که مجله مسلمین را منتشر می‌‌ساخت. او مقالات مفید و ارزشمندی در مجلات می‌‌نوشت که مجموعه آن‌ها را به نام «ماتریالیسم در رد مادیگری» در سال ۱۳۷۳ ق. در [[خراسان]] به چاپ رساند».<ref> نقباءالبشر، ج ۳، ص ۱۱۱.</ref>
  
* 8- دفاع از شيعه‌گري.
+
شیخ مهدی سراج علاوه بر نشر مقالات در نشریات مختلف و بیان آرا و عقاید خود - که بر مدار حفظ [[فرهنگ]] ناب دینی و دفاع از اندیشه‌های بلند [[شیعه|شیعی]] تحریر می‌‌شد - کتاب‌ها و آثار قلمی‌‌ دیگر نیز داشت.
  
* 9- رشيد در پايتخت رشيد.
+
برخی آثار مطبوع و غیرمطبوع وی عبارتند از:
  
* 10- سخنراني‌هاي مذهبي در راديوي ايران.
+
*۱- نبرد با بی‌دینی<ref> الذریعه، ج ۲۴، ص ۳۹.</ref> (بخش اول)؛ سراج در این مورد می‌‌نویسد: «طرز استدلال ما در این کتاب، آن است که نوشته‌ها و عقاید کسروی را مسلمات! فرض کرده و از نوشته‌های خود او همان‌ها را نقض و باطل کرده‌ایم و یا خرد را داور بطلان آن‌ها قرار داده‌ایم و به هیچ وجه از [[قرآن]] و [[حدیث]] و [[قصه‌ های قرآن|قصص]] و حکایات و تاریخ و مانند آن در ابطال عقاید او، دلیل نیاورده‌ایم و گاهی که آیات قرآنی یا یکی دو حدیث بیان شده، نه برای استدلال بوده است که بلکه برای بیان لغزش او یا به جهت نشان دادن عظمت قرآن و مانند این‌ها بوده است».<ref> نبرد با بی‌دینی، مقدمه.</ref>
  
* 11- در پيرامون ماترياليسم (جزء اول، دوم و سوم).
+
*۲- شیعه چه می‌‌گوید؟
  
* 12- نبرد با بي ديني (بخش دوم و...).
+
*۳- دین چیست و برای چیست؟؛ چاپ اول این کتاب به صورت سلسله مقالاتی در سال ۱۳۲۴ در سال دوم مجله فرهنگی آیین اسلام منتشر شد و سپس مجموعه آن مقالات به شکل یک کتاب از طرف «اتحادیه مسلمین» چاپ و توزیع گردید. حاج سراج انصاری در این کتاب ضمن تشریح حقیقت [[وحی|وحی]]، خاتمیت [[پیامبر اسلام]] صلی الله علیه و آله و ماهیت [[دین]] واقعی، شعبده‌بازی های مدعیان دروغین [[نبوت]]، [[بابیه|باب]] و [[بهائیت|بهاء]] را افشا کرده و «برانگیخته‌های»<ref> این اصطلاح را کسروی به خود و پیروانش اطلاق می‌‌کرد.</ref> الهام گرفته از دشمنان [[اسلام]] و [[ایران|ایران]] را رسوا ساخته است.<ref> دین چیست و برای چیست؟، مقدمه.</ref>
  
* 13- تدوين [[تاريخ اسلام]]؛ متأسفانه [[مرگ]] او موجب ناتمام ماندن اين كتاب گشت.<ref> شيعه چه می‌‌گويد؟، مقدمه.</ref>
+
*۴- خرد چیست و خردمند کیست؟
  
==ويژگي‌هاي اخلاقي و عملي==
+
[[پرونده:Nabard.jpg|thumb|left|نبرد با بی‌دینی: درباره کسروی و کسروی‌گری - یکی از آثار آیت الله حاج سراج انصاری]]
  
'''<I>1- ساده‌زيستي:</I>'''
+
- ۱۲ شماره نشریه اتحادیه مسلمین ایران.
  
سراج انصاري با اين كه در خانواده يك مرجع عالي‌قدر پرورش يافته بود، اما هيچ‌گاه به دنبال كسب مقام و امتيازهاي مادي نرفت. او ساده‌زيستي را سرلوحه زندگي خود قرار داده بود و بر اين اعتقاد بود كه دلبستگي به دنيا و ظواهر آن، مانع رشد و كمال افراد است؛ به ويژه براي افرادي كه در راه ارزش‌هاي معنوي گام برمی‌‌دارند. وي اين سخن پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله را نصب‌العين خود قرار داده بود كه: «اَلا اَفْضَلُ النّاسِ عَبْدٌ اَخَذَ مِن الدّنْيا الْكِفاف<ref> اعلام‌الدين، ديلمي، ص 337.</ref>؛ بدانيد كه بهترين مردم بنده‌اي است كه از دنيا به اندازه نياز خود قناعت كند».
+
*۶- ده‌ها شماره مجله مسلمین.
  
به همين جهت هيچ‌گاه به سوي تجملات و دنياگرايي رو نياورد. اين عالم رباني در اين زمينه می‌‌گويد: «پس از [[مرگ]] پدر از تمام خوشي‌ها و راحتي‌ها و مقام آقازادگي! كه در آن زمان يك مقام خاصي بود، چشم پوشيدم و در راه تحصيل معارف الهيه كوشيدم و همواره نفس خود را عادت می‌‌دادم كه در برابر [[حق]] و حقيقت، خاضع شود و از تعصب عمياء (كوركورانه) دور گردد».<ref> شيعه چه می‌‌گويد؟، ص 15.</ref>
+
*۷- قهرمانان میدان های [[تاریخ اسلام]].
  
'''<I>2- عشق به اهل بيت علیهم السلام:</I>'''
+
- دفاع از شیعه‌گری.
  
شيخ مهدي سراج بسيار به [[اهل بيت]] پيامبر صلی الله علیه و آله به ويژه مقام شامخ [[امام علی]] علیه السلام، علاقه‌مند بود و در هر جا نام آن بزرگان و مدح و مراثي آنان را می‌‌شنيد، شديداً تحت تأثير قرار می‌‌گرفت. او هنگامی‌ ‌كه در نوشته‌هايش به نام مبارك علي علیه السلام می‌‌رسد، او را چنين می‌‌ستايد: «در ميدان فضايل، استاد علم و [[معرفت]] و قهرمان [[تقوا]] و فضيلت، پهلوان شهامت و شجاعت، آينه عدل و قضاوت، نابغه فصاحت و بلاغت، سرچشمه تدبير و سياست، آيينه ورع و [[عبادت]]، خورشيد برج امامت، مرد عمل و رشادت، مجسمه [[ايمان]] و عقيده و بالأخره علي علیه السلام هر فضيلتي را كه در قاموس انسانيت و فرهنگ حقيقت آدميت درج شده است، داراست. هر كسي كه بخواهد معني [[اسلام]] و حقيقت دين محمدي را بداند، بايد علي علیه السلام را بشناسد، تا بداند اسلام يعني چه؟».
+
*۹- رشید در پایتخت رشید.
  
آن گاه با نوشتن چند بيت از اشعار استاد دانشمند [[اهل سنت]] «حسينعلي اعظمی‌ ‌بغدادي»، رئيس دانشكده حقوق و مدرس فقه حنفي در [[بغداد]]، عشق و ارادتش را به اهل بيت ابراز می‌‌دارد. اين ابيات كه خطاب به علي علیه السلام و اهل بيت پيامبر صلی الله علیه و آله می‌‌باشد، چنين آغاز می‌‌شود:
+
*۱۰- سخنرانی‌های مذهبی در رادیوی ایران.
  
اَبَاالحسنين! لي قَلْبٌ يُفيضُ هَوي وَ ما هَوايَ سِوي فَيْضٌ مِنَ القَدَرِ؛ اي پدر حسن و حسين! دلي دارم كه دوستي از آن می‌‌تراود و دوستي من نيست جز فيضي از تقدير الهي.
+
*۱۱- در پیرامون ماتریالیسم (جزء اول، دوم و سوم).
  
اُحِبّكُمْ وَ اَري يُقَرّبُني اِلَيْكُم وَ هُوَ ما اَرْجُوهُ مِنْ عُمْري؛ شما را دوست دارم و احساس می‌‌كنم كه اين دوستي، مرا به شما نزديك می‌‌كند و اين، خود همان اميدي است كه از زندگي خود داشتم.
+
*۱۲- نبرد با بی دینی (بخش دوم و...).
  
حُبّ النّبّي وَ آلُ بَيْتٍ لي سَكَنٌ حَلَلْتُ في نُورِهِ الْقُدْسيّ مِنْ صِغَري؛ دوستي پيامبر و فرزندان او آرام‌بخش من است. من از دوران كودكي در پرتو اين نور فرود آمده‌ام.
+
*۱۳- تدوین [[تاریخ اسلام]]؛ متأسفانه مرگ او موجب ناتمام ماندن این کتاب گشت.<ref> شیعه چه می‌‌گوید؟، مقدمه.</ref>
  
'''<I>3- غيرت ديني:</I>'''
+
==ویژگی‌های اخلاقی و عملی==
  
يكي از ويژگي‌هاي اين روحاني وارسته، حساسيت در مسائل ديني بود. آري لازمه [[ايمان]] كامل، تعصب و حساسيت در برابر نافرماني و معصيت الهي است. خداوند، غيرتمندان را دوست دارد و يكي از خصلت‌هاي زيباي علي علیه السلام غيرت ديني بود. اين روحاني غيرتمند نمی‌‌توانست در برابر معصيت و اهانت به ارزش‌هاي الهي آرام بنشيند و سكوت كند؛ لذا باصلابت و شجاعت به مبارزه برمی‌‌خاست. او با تمام وجود تلاش می‌‌كرد كه به بدعت‌ها و كجروي‌هاي مخالفين پاسخ گويد. هيچ گاه اهانت به ضروريات [[اسلام]] و حريم اهل بيت را تحمل نمی‌‌كرد و با زبان قلم به مجاهده برمی‌‌خاست؛ چنان كه آثار وي نشانگر اين واقعيت است.
+
'''<I>۱- ساده‌زیستی:</I>'''
  
'''<I>4- سرودن شعر:</I>'''
+
سراج انصاری با این که در خانواده یک [[مرجعیت|مرجع]] عالی‌قدر پرورش یافته بود، اما هیچ‌گاه به دنبال کسب مقام و امتیازهای مادی نرفت. او ساده‌زیستی را سرلوحه زندگی خود قرار داده بود و بر این اعتقاد بود که دلبستگی به دنیا و ظواهر آن، مانع رشد و کمال افراد است؛ به ویژه برای افرادی که در راه ارزش‌های معنوی گام برمی‌‌دارند. وی این سخن [[پیامبر اسلام|پیامبر اکرم]] صلی الله علیه و آله را نصب‌العین خود قرار داده بود که: «اَلا اَفْضَلُ النّاسِ عَبْدٌ اَخَذَ مِن الدّنْیا الْکفاف<ref> اعلام‌الدین، دیلمی، ص ۳۳۷.</ref>؛ بدانید که بهترین مردم بنده‌ای است که از دنیا به اندازه نیاز خود قناعت کند».
  
سراج انصاري علاوه بر نويسندگي، از هنر سرودن شعر نيز برخوردار بود. به عنوان نمونه، ابياتي را كه در [[توحيد]] ذات ربوبي سروده است، می‌‌آوريم:
+
به همین جهت هیچ‌گاه به سوی تجملات و دنیاگرایی رو نیاورد. این عالم ربانی در این زمینه می‌‌گوید: «پس از [[مرگ]] پدر از تمام خوشی‌ها و راحتی‌ها و مقام آقازادگی! که در آن زمان یک مقام خاصی بود، چشم پوشیدم و در راه تحصیل معارف الهیه کوشیدم و همواره نفس خود را عادت می‌‌دادم که در برابر [[حق]] و حقیقت، خاضع شود و از [[تعصب]] عمیاء (کورکورانه) دور گردد».<ref> شیعه چه می‌‌گوید؟، ص ۱۵.</ref>
  
اي آن كه برتري تو ز وهم و خيال من × وي كردگار لم يزل و لايزال من
+
'''<I>۲- عشق به اهل بیت علیهم السلام:</I>'''
  
روشن‌تر است ذات تو از آفتاب و ماه × راهي به فهم ذات نيابد خيال من
+
شیخ مهدی سراج بسیار به [[اهل بیت]] پیامبر صلی الله علیه و آله به ویژه مقام شامخ [[امام علی]] علیه السلام، علاقه‌مند بود و در هر جا نام آن بزرگان و مدح و [[مرثیه|مراثی]] آنان را می‌‌شنید، شدیداً تحت تأثیر قرار می‌‌گرفت. او هنگامی‌ ‌که در نوشته‌هایش به نام مبارک علی علیه السلام می‌‌رسد، او را چنین می‌‌ستاید: «در میدان فضایل، استاد علم و [[معرفت]] و قهرمان [[تقوا]] و فضیلت، پهلوان شهامت و [[شجاعت]]، آینه [[عدالت|عدل]] و قضاوت، نابغه فصاحت و [[بلاغت]]، سرچشمه تدبیر و سیاست، آیینه [[ورع]] و [[عبادت]]، خورشید برج [[امامت]]، مرد عمل و رشادت، مجسمه [[ایمان]] و عقیده و بالأخره علی علیه السلام هر فضیلتی را که در قاموس انسانیت و فرهنگ حقیقت آدمیت درج شده است، داراست. هر کسی که بخواهد معنی [[اسلام]] و حقیقت دین محمدی را بداند، باید علی علیه السلام را بشناسد، تا بداند اسلام یعنی چه؟».
  
راهي است پرخطر كه بريزد عقاب، پر × فكريست پرشرر كه بسوزد دو بال من
+
آن گاه با نوشتن چند [[بیت (شعر)|بیت]] از اشعار استاد دانشمند [[اهل سنت]] «حسینعلی اعظمی‌ ‌بغدادی»، رئیس دانشکده حقوق و مدرس فقه [[حنفی|حنفی]] در [[بغداد]]، عشق و ارادتش را به اهل بیت ابراز می‌‌دارد. این ابیات که خطاب به علی علیه السلام و اهل بیت [[پیامبر اسلام|پیامبر]] صلی الله علیه و آله می‌‌باشد، چنین آغاز می‌‌شود:
  
نقص است رَخْشِ فكر دواندن به سوي ذات × اظهار عجز هست در اين ره كمال من
+
اَبَاالحسنین! لی قَلْبٌ یفیضُ هَوی * وَ ما هَوای سِوی فَیضٌ مِنَ القَدَرِ؛
  
يك سر جهانيان همه بر تو نيازمند × اي بي‌نياز و بي‌مثل و بي‌مثال من.<ref> همان، ص 61.</ref>
+
ای پدر حسن و حسین! دلی دارم که دوستی از آن می‌‌تراود و دوستی من نیست جز فیضی از تقدیر الهی.
  
'''<I>5- علاقه به اتحاد مسلمانان:</I>'''
+
اُحِبّکمْ وَ اَری یقَرّبُنی اِلَیکم * وَ هُوَ ما اَرْجُوهُ مِنْ عُمْری؛
  
حاج مهدي سراج انصاري همانند استاد بي‌بديل خويش، آيت الله العظمی ‌‌سيد هبةالدين شهرستاني، در راه وحدت مسلمانان و حل مشكلات و گرفتاري‌هاي آنان از هيچ تلاشي دريغ نمی‌‌كرد و از تفرقه مسلمانان شديداً رنج می‌‌برد.  
+
شما را دوست دارم و احساس می‌‌کنم که این دوستی، مرا به شما نزدیک می‌‌کند و این، خود همان امیدی است که از زندگی خود داشتم.
  
او در اين مورد می‌‌گويد: «گاهي در كشورهاي عربي - كه اغلب سكنه آن‌ها برادران سني ما هستند - كسي را مزدور می‌‌كنند كه بر ضد سني‌ها كتاب بنويسد و انتشار دهد و يا يك سني را برمی‌‌انگيزند كه او بر ضد [[شيعه]] كتاب بنويسد و گاهي در ايران مانند كسروي ها و مردوخ‌ها را اجير می‌‌كنند كه بر ضد شيعه ورق پاره‌هايي انتشار دهند و بالاخره در اين زد و خوردها و جنگ‌ها مقاصد استعماري خودشان را انجام می‌‌دهند و كسي نيست كه متوجه اين معني شده و ريشه انديشه‌هاي اين مزدوران خيانتكار را از كشورهاي اسلامی ‌‌محو و نابود نمايد. امروز مسلمين دنيا بيش از هر چيز، به اتحاد و اتفاق نيازمندند. امروز موقع منازعه شيعه و سني نيست؛ بايد علما و دانشمندان فريقين بكوشند و جديت كنند كه وسائل الفت و محبت را ميان افراد مسلمين فراهم آورند».<ref> همان، ص 155.</ref>
+
حُبّ النّبّی وَ آلُ بَیتٍ لی سَکنٌ * حَلَلْتُ فی نُورِهِ الْقُدْسی مِنْ صِغَری؛
  
'''<I>6- پاسخ به نيازهاي عصر:</I>'''
+
دوستی پیامبر و فرزندان او آرام‌بخش من است. من از دوران کودکی در پرتو این نور فرود آمده‌ام.
  
شناختن نيازهاي زمان، يكي از ضروريات ديني ما است. يك مبلغ، مربي و فقيه اگر زمان خود و نيازهاي عصر خود را نشناسد؛ بي‌ترديد نمی‌‌تواند باري از دوش جامعه مسلمانان بردارد و يا دردي از دردهاي آنان را التيام بخشد. بنابراين، كسي كه دعوي دينداري و دين‌شناسي می‌‌كند، ابتدا بايد زمان خود را دريابد؛ همچنان كه [[امام صادق]] علیه السلام فرمود: «اَلعالِمُ بِزَمانِهِ لاتَهْجُمُ عَلَيْهِ اللّوابِسُ<ref> اصول كافي، ج 1، ص 26.</ref>؛ كسي كه زمان خود را بشناسد، لغزش‌ها و اشتباهات، او را غافلگير نمی‌‌سازد».
+
'''<I>۳- غیرت دینی:</I>'''
  
مرحوم سراج انصاري در رديف عالمان زمان شناس بود. از اين رو، می‌‌نويسد: «بسيار مايل بودم كه كتاب‌هاي دانشمندان عصر و آثار فضلاي معاصر و جرايد و مجلات وقت را مطالعه كنم. تا از يك سو، به اوضاع روز آشنا شوم و از سوي ديگر، از افكار نوين متفكرين دنيا آگاه باشم».<ref> شيعه چه می‌‌گويد، ص 15.</ref>
+
یکی از ویژگی‌های این روحانی وارسته، حساسیت در مسائل دینی بود. آری لازمه [[ایمان]] کامل، تعصب و حساسیت در برابر نافرمانی و معصیت الهی است. خداوند، غیرتمندان را دوست دارد و یکی از خصلت‌های زیبای [[امام علی علیه السلام|علی]] علیه السلام غیرت دینی بود. این روحانی غیرتمند نمی‌‌توانست در برابر [[معصیت]] و اهانت به ارزش‌های الهی آرام بنشیند و سکوت کند؛ لذا باصلابت و شجاعت به مبارزه برمی‌‌خاست. او با تمام وجود تلاش می‌‌کرد که به [[بدعت|بدعت‌ها]] و کجروی‌های مخالفین پاسخ گوید. هیچ گاه اهانت به ضروریات [[اسلام]] و حریم اهل بیت را تحمل نمی‌‌کرد و با زبان قلم به مجاهده برمی‌‌خاست؛ چنان که آثار وی نشانگر این واقعیت است.
  
==مبارزات سياسي و مقابله با انحرافات==
+
'''<I>۴- سرودن شعر:</I>'''
  
شيخ مهدی سراج كه در سال 1317 ش. همراه استادش به ايران آمده بود، بار ديگر به [[عراق]] بازگشت و در [[كاظمين]] ساكن شد. وي تا سال 1320 ش. در همان جا مقيم بود تا آن كه در اوايل سال 1221 ق. از طرف دولت عراق بازداشت و پس از پايان مدت توقيف، به ايران تبعيد شد. بعد از بازگشت به ايران در كنار خدمات ديني، بي‌وقفه عليه احزاب سياسي ضدملي و ضدديني و نشريات الحادي مبارزه نمود. در سال 1323 اداره امور مجله آيين اسلام به ايشان واگذار شد.
+
سراج انصاری علاوه بر نویسندگی، از هنر سرودن [[شعر]] نیز برخوردار بود. به عنوان نمونه، ابیاتی را که در [[توحید]] ذات ربوبی سروده است، می‌‌آوریم:
  
ايشان در همان سال به درخواست عده‌اي از جوانان، تشكلي را به نام «جمعيت مبارزه با بي‌ديني» بنيان نهاد كه هدف اساسي آن، مبارزه با كجروي‌هاي كسروي بود. فعاليت‌هاي اين جمعيت چنان پيروان كسروي را به وحشت انداخت كه چاقوكشان كسروي در صدد از ميان بردن اين عالم مجاهد برآمدند.
+
ای آن که برتری تو ز وهم و خیال من * وی کردگار لم یزل و لایزال من
  
===آشنايي با احمد كسروي (1324-1269 ش):'''<ref> سيد احمد كسروي تبريزي با رشته‌هاي تاريخ، لغت و زبان آشنايي داشت او بعد از رسيدن به تحصيلات عاليه، از مذهب [[شيعه]] برگشته، مطالب زيادي بر ضداسلام و تشيع و ضروريات [[دين]]، به نگارش درآورد هنگامی ‌‌كه ارتداد او كاملاً براي نيروهاي فداكار و مذهبي ثابت گرديد، «فدائيان اسلام» كه حكم قتل وي را از مراجع عصر دريافت كرده بودند، او را در روز 20 اسفند سال 1324 ش اعدام انقلابي كردند.</ref>===
+
روشن‌تر است ذات تو از آفتاب و ماه * راهی به فهم ذات نیابد خیال من
  
او در مورد آشنايي خود با احمد كسروي - نويسنده مغرض و معاند كه بر ضدمعارف اسلامی ‌‌تلاش می‌‌كرد - می‌‌نويسد: «در سال 1313 شمسي به مهنامه پيمان برخوردم كه مطالب آن نظر مرا جلب نمود و چند شماره آن را به وسيله يكي از دوستانم بدست آورده و مطالعه كردم و چند ايرادي به نظرم رسيد كه فوراً ضمن نامه‌اي به مدير آن مهنامه (سيد احمد كسروي) نوشتم. مطالعه پيمان و خرده‌گيري‌هاي من باعث شد كه با كسروي آشنا شدم».
+
راهی است پرخطر که بریزد عقاب، پر * فکریست پرشرر که بسوزد دو بال من
  
حاج سراج، اول با ارسال نامه‌هاي محبت‌آميز و دوستانه سعي كرد تا اين همشهري گمراهش را به سوي حق هدايت نمايد، كه تا مدتي اين روش مؤثر واقع شد؛ به طوري كه كسروي به وي ابراز علاقه می‌‌نمود و در نامه‌هاي خود، آن را بيان می‌‌داشت. به عنوان نمونه، كسروي در يكي از نامه‌هاي خود به شيخ مهدي می‌‌نويسد: «برادر پاكدين! نامه گرامی ‌‌رسيد. از ديري، گوش و چشم به راه داشتم كه از آن برادر خبري شنوم و نامه‌اي دريابم... كنون خشنودم كه از حال برادر آگاهي و روشني پيدا كردم و نيز خشنودم كه در آنجا آزاد و آسوده می‌‌باشيد... و در پايان درود می‌‌رسانم و چشم به راه ديدار آن برادر هستم. سيد احمد».<ref> شيعه چه می‌‌گويد؟، ص 16.</ref>
+
نقص است رَخْشِ فکر دواندن به سوی ذات * اظهار عجز هست در این ره کمال من
  
اما اين روابط دوستانه ديري نپاييد و چنان كه گفته‌اند:
+
یک سر جهانیان همه بر تو نیازمند * ای بی‌نیاز و بی‌مثل و بی‌مثال من.<ref> همان، ص ۶۱.</ref>
  
پرتو نيكان نگيرد هر كه بنيادش بد است × تربيت، نااهل را چون گردكان بر گنبد است.
+
'''<I>۵- علاقه به اتحاد مسلمانان:</I>'''
  
كسروي همچنان بر ترويج عقايد باطل خود اصرار می‌‌ورزيد و روابط آن دو از اواخر 1316 ش. رو به تيرگي نهاده، مبارزه قلمی ‌‌بين آنان آغاز می‌‌گردد. كسروي در آخرين شماره پرچم تحت عنوان «می‌‌خواهند با هياهو جلو ما را بگيرند» پس از بيان سخناني پوچ و ناسزاهايي، می‌‌نويسد: «در اينجا بايد بگويم كه اين پاسخ‌ها به آن آخوند (حاج سراج انصاري) نيست؛ مرا به او پاسخي نيست، او را می‌‌شناسم. از من ناسزاست كه به او پاسخ نويسم...».
+
حاج مهدی سراج انصاری همانند استاد بی‌بدیل خویش، آیت الله العظمی ‌‌[[سید هبة الدین شهرستانی|سید هبةالدین شهرستانی]]، در راه وحدت مسلمانان و حل مشکلات و گرفتاری‌های آنان از هیچ تلاشی دریغ نمی‌‌کرد و از تفرقه مسلمانان شدیداً رنج می‌‌برد. او در این مورد می‌‌گوید: «گاهی در کشورهای عربی - که اغلب سکنه آن‌ها برادران [[اهل سنت|سنی]] ما هستند - کسی را مزدور می‌‌کنند که بر ضد سنی‌ها کتاب بنویسد و انتشار دهد و یا یک سنی را برمی‌‌انگیزند که او بر ضد [[شیعه]] کتاب بنویسد و گاهی در [[ایران|ایران]] مانند کسروی ها و مردوخ‌ها را اجیر می‌‌کنند که بر ضد شیعه ورق پاره‌هایی انتشار دهند و بالاخره در این زد و خوردها و جنگ‌ها مقاصد استعماری خودشان را انجام می‌‌دهند و کسی نیست که متوجه این معنی شده و ریشه اندیشه‌های این مزدوران خیانتکار را از کشورهای اسلامی ‌‌محو و نابود نماید. امروز مسلمین دنیا بیش از هر چیز، به اتحاد و اتفاق نیازمندند. امروز موقع منازعه شیعه و سنی نیست؛ باید علما و دانشمندان فریقین بکوشند و جدیت کنند که وسائل الفت و محبت را میان افراد مسلمین فراهم آورند».<ref> همان، ص ۱۵۵.</ref>
  
بعد از مكاتبات گوناگون، كسروي از حاج سراج درخواست می‌‌كند كه با او مخالفت نكند كه او نيز می‌‌پذيرد تا زماني كه [[اسلام]] و مقدسات مذهبي زير سؤال نرود، تقاضاي او را برآورده كند؛ اما ادامه مخالفت كسروي با اصول و مباني اسلامی ‌‌موجب شد كه مرحوم سراج عَلَم مخالفت را برافراشته، با او مبارزه كند. احمد كسروي كه از سخنان مستدل وي به تنگ آمده و از پاسخ گويي عاجز شده بود، از وي شكايت می‌‌كند. اين شكايت نامه كه در تاريخ 24/10/4 به دادگاه جنحه تهران ارائه شد، پر از عبارات توهين آميز است. متن دادخواست چنين است:
+
'''<I>۶- پاسخ به نیازهای عصر:</I>'''
  
«دادگاه جنحه تهران! حاج سراج انصاري يكي از ملايان تبريز بوده كه ده سال پيش خود را به ما بسته بود؛ ولي چون ديده شد كه مرد ماجراجوئي است، كنارش گردانيديم. رفته بود در [[بغداد]] مدتي نوكر سيد هبة‌الدين بود. سپس در بازار دلالي می‌‌كرد؛ ولي اخيراً كه در ايران بار ديگر دستگاه ملايي رونق گرفته، اين مرد هم خود را به تهران رسانيده و به ميان انداخته و براي آن كه نزد حاجيان انباردار و ديگر دشمنان ما جا براي خود بازكند و پول درآورد، توهين و زشت‌نويسي درباره اين جانب را شغلي براي خود گرفته و تاكنون بي‌ادبي‌هاي بي‌اندازه كرده است؛ ولي من او را لايق تعقيب نمی‌‌دانستم؛ ليكن روز به روز به گستاخي و بي‌ادبي می‌‌افزايد، درصدد اين شكايت برآمده‌ام؛ درخواست می‌‌كنم احضارش كنيد يا رسيدگي تعقيب تعيين مجازات فرماييد. نوشته‌هاي توهين‌آميز وي بسيار است كه تهيه كرده همه را به دادگاه خواهم داد. اكنون براي اين كه دادخواست بي‌مدرك نباشد، دو فقره از آن‌ها را كه از آيين [[اسلام]] بريده شده، تقديم می‌‌دارم. نشاني آن مرد، اداره آيين اسلام كه از نويسندگان آن روزنامه است. نشاني اين جانب خيابان ايران شهر، اداره روزنامه پرچم است. احمد كسروي».<ref> همان، ص 35.</ref>
+
شناختن نیازهای زمان، یکی از ضروریات دینی ما است. یک مبلغ، مربی و [[فقیه|فقیه]] اگر زمان خود و نیازهای عصر خود را نشناسد؛ بی‌تردید نمی‌‌تواند باری از دوش جامعه مسلمانان بردارد و یا دردی از دردهای آنان را التیام بخشد. بنابراین، کسی که دعوی دینداری و دین‌شناسی می‌‌کند، ابتدا باید زمان خود را دریابد؛ همچنان که [[امام صادق]] علیه السلام فرمود: «اَلعالِمُ بِزَمانِهِ لاتَهْجُمُ عَلَیهِ اللّوابِسُ<ref> اصول کافی، ج ۱، ص ۲۶.</ref>؛ کسی که زمان خود را بشناسد، لغزش‌ها و اشتباهات، او را غافلگیر نمی‌‌سازد».
  
گفتني است كسروي با اين كه استدلال‌هاي منطقي يك روحاني را توهين به خود تلقي كرده، آن را برنمی‌‌تافت، اما خود در كتاب شيعه‌گري و غيره با اهانت آشكار به پيشوايان معصوم، هر گونه هتاكي را روا می‌‌دارد. مرحوم سراج انصاري، با «[[فرقه‌بهايي]]» نيز به مبارزه برخاست و براي جلوگيري از گمراه شدن مردم به وسيله اين فرقه، تلاش‌هاي گسترده‌اي داشت.
+
مرحوم سراج انصاری در ردیف عالمان زمان شناس بود. از این رو، می‌‌نویسد: «بسیار مایل بودم که کتاب‌های دانشمندان عصر و آثار فضلای معاصر و جراید و مجلات وقت را مطالعه کنم. تا از یک سو، به اوضاع روز آشنا شوم و از سوی دیگر، از افکار نوین متفکرین دنیا آگاه باشم».<ref> شیعه چه می‌‌گوید، ص ۱۵.</ref>
 
 
===تشكيل جمعيت اتحاديه مسلمين===
 
 
 
پس از اعدام انقلابي كسروي، «جمعيت مبارزه با بي‌ديني» منحل شد و عده‌اي از دانشمندان و مسلمانان آگاه، با محوريت حاج سراج، جمعيت «اتحاديه مسلمين ايران» را پايه‌گذاري نمودند. اين گروه، رسماً از استقلال و آزادي الجزاير، كشمير و [[فلسطين]] پشتيباني می‌‌كرد. اين در حالي بود كه در آن سال‌ها بيشتر مردم از وضع مسلمانان اين كشورها آگاه نبودند. روشنگري هاي اين اتحاديه بسيار تأثيرگذار بود؛ چنان كه هزاران نفر براي شركت در جنگ فلسطين، ثبت نام كردند كه البته دولت، اجازه خروج از ايران را به آن‌ها نداد!<ref> همان، مقدمه.</ref>
 
 
 
ايجاد ارتباط با ساير گروه‌هاي مذهبي و تشكل‌هاي ديني و سياسي، هدايت ده‌ها نفر از پيروان ساير اديان به دين مبين [[اسلام]] و تشكيل جلسات مذهبي، از ديگر اقدامات مرحوم حاج شيخ سراج انصاري در عصر رواج بي‌ديني در كشور اسلامی ‌‌بود.
 
  
 
==وفات==
 
==وفات==
  
حاج شيخ مهدي سراج الواعظين تبريزي بعد از 65 سال عمر بابركت و تلاش در ترويج فرهنگ ناب محمدي صلی الله علیه و آله و نشر معارف اهل بيت علیهم السلام در 8 شهريور 1340 ش. چشم از جهان فروبست و در شهر مقدس [[قم]] به خاك سپرده شد.<ref> مقدمه دانشمند محترم، آقاي سيد هادي خسروشاهي بر كتاب «شيعه چه می‌‌گويد؟».</ref>
+
حاج شیخ مهدی سراج الواعظین تبریزی بعد از ۶۵ سال عمر بابرکت و تلاش در ترویج فرهنگ ناب محمدی صلی الله علیه و آله و نشر معارف [[اهل البیت|اهل بیت]] علیهم السلام، در ۸ شهریور ۱۳۴۰ ش. چشم از جهان فروبست و در شهر مقدس [[قم]] (قبرستان نو/ حاج شیخ) به خاک سپرده شد.<ref> مقدمه دانشمند محترم، آقای سید هادی خسروشاهی بر کتاب «شیعه چه می‌‌گوید؟».</ref>
  
==پانویس ==
+
==پانویس==
 
<references />
 
<references />
 
==منابع==
 
==منابع==
عبدالكريم پاك‌نيا, ستارگان حرم، جلد 13، صفحه 166-182
 
  
[[رده:علمای قرن چهاردهم]]
+
*عبدالکریم پاک‌نیا، [[ستارگان حرم (کتاب)|ستارگان حرم]]، جلد ۱۳، صفحه ۱۶۶-۱۸۲.
 +
 
 +
==آرشیو عکس و تصویر==
 +
<gallery mode="packed" heights="170">
 +
پرونده:سراج (4).jpg|مهدی حاج سراج انصاری
 +
پرونده:سراج (3).jpg|مهدی حاج سراج انصاری در پاکستان
 +
پرونده:سراج (5).jpg|مهدی حاج سراج انصاری
 +
پرونده:سراج (1).jpg|مهدی حاج سراج انصاری
 +
پرونده:سراج (2).jpg|یکی از آثار مهدی حاج سراج انصاری
 +
</gallery>
 +
 
 +
[[رده:علمای قرن چهاردهم|حاج سراج انصاری،مهدی]]
 
[[رده:متکلمان]]
 
[[رده:متکلمان]]
 +
[[رده:شخصیت های سیاسی]]
 +
[[رده:مبارزان علیه پهلوی]]
 +
[[رده:مدفونین در قبرستان نو]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۳۰ مهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۹:۰۸

آیت الله حاج سراج انصاری (۱۳۴۰-۱۲۷۵ ش) مشهور به «سراج الواعظین»[۱] از روحانیون مجاهد شیعه و از شاگردان سید هبة‌الدین شهرستانی بود. او در جبهه مبارزه با انحرافات دینی و فرقه‌های ضاله مانند بهائیت، حضور مؤثری داشت و آثار متعددی در همین رابطه تألیف نمود و نیز تشکلی را به نام «جمعیت مبارزه با بی‌دینی» بنیان نهاد.

Seraj.jpg
نام کامل مهدی حاج سراج انصاری
زادروز ۱۲۷۵ شمسی
زادگاه نجف
وفات ۱۳۴۰ شمسی
مدفن قم - قبرستان نو

Line.png

اساتید

شیخ عبدالرحیم کلیبری انصاری، سید هبة‌الدین شهرستانی،...


آثار

نبرد با بی‌دینی، شیعه چه می‌‌گوید؟، دین چیست و برای چیست؟،...

ولادت و نسب

مهدی سراج انصاری فرزند آیت الله شیخ عبدالرحیم کلیبری انصاری، در روز یکشنبه سوم فروردین ۱۲۷۵ شمسی (۷ شوال ۱۳۱۳ ق) در نجف اشرف به دنیا آمد.

ایشان در مورد جو معنوی خانواده خویش نوشته است: «در دوره زندگانی خود، چیزی که مایه خرسندی من است، آن است که محیط زندگانی من از نخست جهل و نادانی نبوده است، زیرا از روزی که چشم خود را گشودم، خود را در دامان پدری دیدم که یکی از مراجع بزرگ تبریز بود و همیشه مراقب فرزندان خویش بوده و راه سعادت را با دلایل روشن به روی فرزندان خود باز می‌نمود. اگرچه میان باز شدن چشم من با مرگ یک چنین پدری، فاصله بسیار کمی‌‌ شد؛ ولی در اثر پرورش ایشان، نیروی میل و رغبت بر تحصیل علوم و کمالات در من تقویت شده بود».[۲]

سلسله و خاندان سراج انصاری به صحابی معروف پیامبر صلی الله علیه و آله، جابر بن عبدالله انصاری می‌‌رسد. او در این مورد می‌‌نویسد: «سلسله نسب ما به موجب مدارکی که آن مرحوم (پدرم) در دست داشت، به جابر ابن عبدالله انصاری منتهی می‌‌شود و اسنادی که در این موضوع بود، در زمان انقلاب مشروطه ضمن دارایی و کتاب ها به غارت رفت و مفقود شد. پدران ما تا دو قرن پیش، که اسامی ‌‌آن‌ها موجود است، هر یک در زمان خود به انصاری مشهور و همه از علمای درجه اول بوده‌اند».[۳]

تحصیلات و استادان

سراج انصاری تا سال ۱۳۱۲ ش. به تحصیل علوم دینی و معارف اسلامی ‌‌پرداخت و سپس مدتی در تبریز به موعظه و ارشاد مردم همت گماشت. او در سال ۱۳۱۵ ش. به کشور عراق هجرت نمود و در محضر علامه مصلح آیت الله سید هبة‌الدین شهرستانی به کسب معارف اسلامی ‌‌و انجام خدمات دینی اشتغال ورزید. او در مدت تحصیل خویش از اساتید متعددی بهره برده است که در این جا به دو استاد وی - که تأثیر بیشتری در رشد فکری و پرورش روحی وی داشته‌اند - اشاره می‌‌کنیم:

۱- آیت الله شیخ عبدالرحیم کلیبری انصاری:

آقا میرزا عبدالرحیم (۱۲۷۲-۱۳۳۴) پدر و اولین استاد وی می‌‌باشد. سراج انصاری به مدت ۲۱ سال (۱۳۱۳-۱۳۳۴) تحت تعلیم و تربیت این عالم معروف تبریز بود. شیخ عبدالرحیم در اوایل ۱۳۰۰ ق. برای تکمیل علوم دینی به عراق مسافرت نمود و مدتی از درس میرزای شیرازی بزرگ استفاده کرد. سپس در حلقه شاگردان دوره اول مرحوم آیت الله آخوند ملا محمدکاظم خراسانی درآمد. وی همچنین از درس میرزای رشتی و شیخ محمدحسن مامقانی بهره‌مند شد. او از آقا سید کاظم یزدی و آیت الله شریعت اصفهانی اجازه اجتهاد داشته است.

مقام علمی ‌‌شیخ عبدالرحیم نزد علما و مجتهدینی، که نزد آن مرحوم درس خوانده‌اند، محرز و مسلم است. آیت الله شیخ عبدالرحیم کلیبری در زمان خود، مورد توجه عام و خاص و مرجع تقلید مردم آذربایجان بود و عده‌ای از مؤمنین آن سامان علاوه بر تقلید، در رفع خصومات و مرافعات به وی رجوع می‌‌کردند. از تألیفات وی می‌‌توان به کتاب‌های زیر اشاره نمود: مشکوة السالک در ادعیه؛ صراط النجاة در اصول دین؛ رساله در شرط متأخر؛ بهجة العناوین؛ اجتهاد و تقلید.[۴]

۲- علامه مصلح سید هبة‌الدین شهرستانی:

محمدعلی فرزند سید حسین عابد، معروف به «سید هبة‌الدین شهرستانی» در شهر سامرا متولد شد. سید هبة‌الدین بعد از فراگیری علوم مقدماتی، در حوزه درس آیات عظام: آخوند خراسانی، سید محمدکاظم یزدی و شریعت اصفهانی حاضر شد و در مدت اندک به مقام عالی اجتهاد نایل آمد. او به علت ذوق سرشار و استعداد فراوانش، علاوه بر فقه و اصول، به مطالعه و فراگیری علوم جدید نیز همت گماشت و فن نویسندگی و روش تحقیق و بحث و بررسی را دنبال نمود. علامه شهرستانی با همه مشکلات و اشتغال به کارهای سیاسی، بیش از ۱۰۰ جلد کتاب در موضوعات گوناگون نگاشت که از آن جمله است: توحید اهل التوحید؛ فیض الباری در تهذیب منظومه سبزواری؛ الامامة والامة؛ الهیئة والاسلام؛ مواهب المشاهد؛ الفاروق فی فرق الاسلام؛ دلیل القضاة؛ وقایة المحصول؛ ماهو نهج البلاغه؛ الشیعة الناجیة و... این استاد کم نظیر در ۲۵ شوال ۱۳۸۲ ق. در شهر کاظمین چشم از جهان فروبست.[۵]

فعالیت‌های اجتماعی و سیاسی

شیخ مهدی سراج که در سال ۱۳۱۷ ش. همراه استادش به ایران آمده بود، بار دیگر به عراق بازگشت و در کاظمین ساکن شد. وی تا سال ۱۳۲۰ ش. در همان جا مقیم بود تا آن که در اوایل سال ۱۲۲۱ ق. از طرف دولت عراق بازداشت و پس از پایان مدت توقیف، به ایران تبعید شد. بعد از بازگشت به ایران در کنار خدمات دینی، بی‌وقفه علیه احزاب سیاسی ضدملی و ضددینی و نشریات الحادی مبارزه نمود. در سال ۱۳۲۳ اداره امور مجله آیین اسلام به ایشان واگذار شد.

مبارزه با انحرافات کسروی:

شیخ سراج در همان سال به درخواست عده‌ای از جوانان، تشکلی را به نام «جمعیت مبارزه با بی‌دینی» بنیان نهاد که هدف اساسی آن، مبارزه با کجروی‌های احمد کسروی بود. فعالیت‌های این جمعیت چنان پیروان کسروی را به وحشت انداخت که چاقوکشان کسروی در صدد از میان بردن این عالم مجاهد برآمدند.

او در مورد آشنایی خود با احمد کسروی[۶] (۱۳۲۴-۱۲۶۹ ش) - نویسنده مغرض و معاند که بر ضدمعارف اسلامی ‌‌تلاش می‌‌کرد - می‌‌نویسد: «در سال ۱۳۱۳ شمسی به مهنامه پیمان برخوردم که مطالب آن نظر مرا جلب نمود و چند شماره آن را به وسیله یکی از دوستانم بدست آورده و مطالعه کردم و چند ایرادی به نظرم رسید که فوراً ضمن نامه‌ای به مدیر آن مهنامه (سید احمد کسروی) نوشتم. مطالعه پیمان و خرده‌گیری‌های من باعث شد که با کسروی آشنا شدم».

حاج سراج، اول با ارسال نامه‌های محبت‌آمیز و دوستانه سعی کرد تا این همشهری گمراهش را به سوی حق هدایت نماید، که تا مدتی این روش مؤثر واقع شد؛ به طوری که کسروی به وی ابراز علاقه می‌‌نمود و در نامه‌های خود، آن را بیان می‌‌داشت. به عنوان نمونه، کسروی در یکی از نامه‌های خود به شیخ مهدی می‌‌نویسد: «برادر پاکدین! نامه گرامی ‌‌رسید. از دیری، گوش و چشم به راه داشتم که از آن برادر خبری شنوم و نامه‌ای دریابم... کنون خشنودم که از حال برادر آگاهی و روشنی پیدا کردم و نیز خشنودم که در آنجا آزاد و آسوده می‌‌باشید... و در پایان درود می‌‌رسانم و چشم به راه دیدار آن برادر هستم. سید احمد».[۷]

اما این روابط دوستانه دیری نپایید و چنان که گفته‌اند:

پرتو نیکان نگیرد هر که بنیادش بد است * تربیت، نااهل را چون گردکان بر گنبد است

کسروی همچنان بر ترویج عقاید باطل خود اصرار می‌‌ورزید و روابط آن دو از اواخر ۱۳۱۶ ش. رو به تیرگی نهاده، مبارزه قلمی ‌‌بین آنان آغاز می‌‌گردد. کسروی در آخرین شماره پرچم تحت عنوان «می‌‌خواهند با هیاهو جلو ما را بگیرند» پس از بیان سخنانی پوچ و ناسزاهایی، می‌‌نویسد: «در اینجا باید بگویم که این پاسخ‌ها به آن آخوند (حاج سراج انصاری) نیست؛ مرا به او پاسخی نیست، او را می‌‌شناسم. از من ناسزاست که به او پاسخ نویسم...».

بعد از مکاتبات گوناگون، کسروی از حاج سراج درخواست می‌‌کند که با او مخالفت نکند که او نیز می‌‌پذیرد تا زمانی که اسلام و مقدسات مذهبی زیر سؤال نرود، تقاضای او را برآورده کند؛ اما ادامه مخالفت کسروی با اصول و مبانی اسلامی ‌‌موجب شد که مرحوم سراج عَلَم مخالفت را برافراشته، با او مبارزه کند. احمد کسروی که از سخنان مستدل وی به تنگ آمده و از پاسخ گویی عاجز شده بود، از وی شکایت می‌‌کند. این شکایت نامه که در تاریخ ۲۴/۱۰/۴ به دادگاه جنحه تهران ارائه شد، پر از عبارات توهین آمیز است. متن دادخواست چنین است:

«دادگاه جنحه تهران! حاج سراج انصاری یکی از ملایان تبریز بوده که ده سال پیش خود را به ما بسته بود؛ ولی چون دیده شد که مرد ماجراجوئی است، کنارش گردانیدیم. رفته بود در بغداد مدتی نوکر سید هبة‌الدین بود. سپس در بازار دلالی می‌‌کرد؛ ولی اخیراً که در ایران بار دیگر دستگاه ملایی رونق گرفته، این مرد هم خود را به تهران رسانیده و به میان انداخته و برای آن که نزد حاجیان انباردار و دیگر دشمنان ما جا برای خود بازکند و پول درآورد، توهین و زشت‌نویسی درباره این جانب را شغلی برای خود گرفته و تاکنون بی‌ادبی‌های بی‌اندازه کرده است؛ ولی من او را لایق تعقیب نمی‌‌دانستم؛ لیکن روز به روز به گستاخی و بی‌ادبی می‌‌افزاید، درصدد این شکایت برآمده‌ام؛ درخواست می‌‌کنم احضارش کنید یا رسیدگی تعقیب تعیین مجازات فرمایید. نوشته‌های توهین‌آمیز وی بسیار است که تهیه کرده همه را به دادگاه خواهم داد. اکنون برای این که دادخواست بی‌مدرک نباشد، دو فقره از آن‌ها را که از آیین اسلام بریده شده، تقدیم می‌‌دارم. نشانی آن مرد، اداره آیین اسلام که از نویسندگان آن روزنامه است. نشانی این جانب خیابان ایران شهر، اداره روزنامه پرچم است. احمد کسروی».[۸]

گفتنی است کسروی با این که استدلال‌های منطقی یک روحانی را توهین به خود تلقی کرده، آن را برنمی‌‌تافت، اما خود در کتاب شیعه‌گری و غیره با اهانت آشکار به پیشوایان معصوم، هر گونه هتاکی را روا می‌‌دارد.

مجله مسلمين، ارگان رسمي اتحاديه مسلمين بود

تشکیل جمعیت اتحادیه مسلمین:

پس از اعدام انقلابی کسروی، «جمعیت مبارزه با بی‌دینی» منحل شد و عده‌ای از دانشمندان و مسلمانان آگاه، با محوریت حاج سراج، جمعیت «اتحادیه مسلمین ایران» را پایه‌گذاری نمودند. این گروه، رسماً از استقلال و آزادی الجزایر، کشمیر و فلسطین پشتیبانی می‌‌کرد. این در حالی بود که در آن سال‌ها بیشتر مردم از وضع مسلمانان این کشورها آگاه نبودند. روشنگری های این اتحادیه بسیار تأثیرگذار بود؛ چنان که هزاران نفر برای شرکت در جنگ فلسطین، ثبت نام کردند که البته دولت، اجازه خروج از ایران را به آن‌ها نداد![۹]

ایجاد ارتباط با سایر گروه‌های مذهبی و تشکل‌های دینی و سیاسی، هدایت ده‌ها نفر از پیروان سایر ادیان به دین مبین اسلام و تشکیل جلسات مذهبی، از دیگر اقدامات مرحوم حاج شیخ سراج انصاری در عصر رواج بی‌دینی در کشور اسلامی ‌‌بود.

مرحوم سراج انصاری، با فرقه‌ بهایی نیز به مبارزه برخاست و برای جلوگیری از گمراه شدن مردم به وسیله این فرقه، تلاش‌های گسترده‌ای داشت.


آثار و تألیفات

شیخ مهدی سراج بعد از تکمیل تحصیلات خویش، مسئولیت ارشاد و راهنمایی مردم را بر عهده گرفت و در مسجد محله منجم تبریز به امامت جماعت مشغول شد. او همزمان قلم به دست گرفت و در سنگرهای فرهنگی از مرزهای عقیدتی و ارزش‌های اسلامی ‌‌دفاع نمود.

وی در میان اهل قلم نیم قرن پیش، از معدود نویسندگانی بود که هنر خود را فقط در راه نشر معارف اهل بیت و اعتلای کلمه توحید و دفاع از اصول و ارزش‌های اسلامی ‌‌بکار می‌‌گرفت. سراج الواعظین انصاری هدف خود را از نوشتن، بیان اعتقادات و اظهار حقانیت شیعه می‌‌دانست. او در اولِ کتاب شیعه چه می‌‌گوید؟ انگیزه و شیوه نگارش خود را چنین بیان می‌‌دارد: «هنگام نوشتن این کتاب، سه چیز را در نظر گرفتم: یکی بیان عقاید حَقه شیعه؛ و دیگر جواب خرده‌گیری‌های کسروی؛ سومی ‌‌ساده و بی‌آلایش بودن نوشته های خود.» این نویسنده فداکار در نوشته‌هایش می‌‌کوشید تا چنان بر آگاهی خواننده بیفزاید که از نوشته دیگر بی‌نیاز شود.[۱۰]

حاج سراج ابتدا سرپرستی مجله «آیین اسلام» را پذیرفت و سپس مدیریت مجله «دنیای اسلام» را بر عهده گرفت. در سال ۱۳۲۸ ش. امتیاز مجله «مسلمین» به نام ایشان صادر شد و این مجله به مثابه ارگان رسمی ‌‌«اتحادیه مسلمین ایران» انتشار یافت. مجله مسلمین سال‌ها منتشر گردید تا آن که در سال ۱۳۳۵ از طرف دولت وقت، توقیف و اجازه انتشار آن برای همیشه لغو شد.

شیخ آقا بزرگ تهرانی در این باره می‌‌نویسد: «میرزا عبدالرحیم فرزندی به نام شیخ میرزا مهدی، مشهور به سراج الواعظین داشت که مجله مسلمین را منتشر می‌‌ساخت. او مقالات مفید و ارزشمندی در مجلات می‌‌نوشت که مجموعه آن‌ها را به نام «ماتریالیسم در رد مادیگری» در سال ۱۳۷۳ ق. در خراسان به چاپ رساند».[۱۱]

شیخ مهدی سراج علاوه بر نشر مقالات در نشریات مختلف و بیان آرا و عقاید خود - که بر مدار حفظ فرهنگ ناب دینی و دفاع از اندیشه‌های بلند شیعی تحریر می‌‌شد - کتاب‌ها و آثار قلمی‌‌ دیگر نیز داشت.

برخی آثار مطبوع و غیرمطبوع وی عبارتند از:

  • ۱- نبرد با بی‌دینی[۱۲] (بخش اول)؛ سراج در این مورد می‌‌نویسد: «طرز استدلال ما در این کتاب، آن است که نوشته‌ها و عقاید کسروی را مسلمات! فرض کرده و از نوشته‌های خود او همان‌ها را نقض و باطل کرده‌ایم و یا خرد را داور بطلان آن‌ها قرار داده‌ایم و به هیچ وجه از قرآن و حدیث و قصص و حکایات و تاریخ و مانند آن در ابطال عقاید او، دلیل نیاورده‌ایم و گاهی که آیات قرآنی یا یکی دو حدیث بیان شده، نه برای استدلال بوده است که بلکه برای بیان لغزش او یا به جهت نشان دادن عظمت قرآن و مانند این‌ها بوده است».[۱۳]
  • ۲- شیعه چه می‌‌گوید؟
  • ۳- دین چیست و برای چیست؟؛ چاپ اول این کتاب به صورت سلسله مقالاتی در سال ۱۳۲۴ در سال دوم مجله فرهنگی آیین اسلام منتشر شد و سپس مجموعه آن مقالات به شکل یک کتاب از طرف «اتحادیه مسلمین» چاپ و توزیع گردید. حاج سراج انصاری در این کتاب ضمن تشریح حقیقت وحی، خاتمیت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و ماهیت دین واقعی، شعبده‌بازی های مدعیان دروغین نبوت، باب و بهاء را افشا کرده و «برانگیخته‌های»[۱۴] الهام گرفته از دشمنان اسلام و ایران را رسوا ساخته است.[۱۵]
  • ۴- خرد چیست و خردمند کیست؟
نبرد با بی‌دینی: درباره کسروی و کسروی‌گری - یکی از آثار آیت الله حاج سراج انصاری
  • ۵- ۱۲ شماره نشریه اتحادیه مسلمین ایران.
  • ۶- ده‌ها شماره مجله مسلمین.
  • ۸- دفاع از شیعه‌گری.
  • ۹- رشید در پایتخت رشید.
  • ۱۰- سخنرانی‌های مذهبی در رادیوی ایران.
  • ۱۱- در پیرامون ماتریالیسم (جزء اول، دوم و سوم).
  • ۱۲- نبرد با بی دینی (بخش دوم و...).

ویژگی‌های اخلاقی و عملی

۱- ساده‌زیستی:

سراج انصاری با این که در خانواده یک مرجع عالی‌قدر پرورش یافته بود، اما هیچ‌گاه به دنبال کسب مقام و امتیازهای مادی نرفت. او ساده‌زیستی را سرلوحه زندگی خود قرار داده بود و بر این اعتقاد بود که دلبستگی به دنیا و ظواهر آن، مانع رشد و کمال افراد است؛ به ویژه برای افرادی که در راه ارزش‌های معنوی گام برمی‌‌دارند. وی این سخن پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را نصب‌العین خود قرار داده بود که: «اَلا اَفْضَلُ النّاسِ عَبْدٌ اَخَذَ مِن الدّنْیا الْکفاف[۱۷]؛ بدانید که بهترین مردم بنده‌ای است که از دنیا به اندازه نیاز خود قناعت کند».

به همین جهت هیچ‌گاه به سوی تجملات و دنیاگرایی رو نیاورد. این عالم ربانی در این زمینه می‌‌گوید: «پس از مرگ پدر از تمام خوشی‌ها و راحتی‌ها و مقام آقازادگی! که در آن زمان یک مقام خاصی بود، چشم پوشیدم و در راه تحصیل معارف الهیه کوشیدم و همواره نفس خود را عادت می‌‌دادم که در برابر حق و حقیقت، خاضع شود و از تعصب عمیاء (کورکورانه) دور گردد».[۱۸]

۲- عشق به اهل بیت علیهم السلام:

شیخ مهدی سراج بسیار به اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله به ویژه مقام شامخ امام علی علیه السلام، علاقه‌مند بود و در هر جا نام آن بزرگان و مدح و مراثی آنان را می‌‌شنید، شدیداً تحت تأثیر قرار می‌‌گرفت. او هنگامی‌ ‌که در نوشته‌هایش به نام مبارک علی علیه السلام می‌‌رسد، او را چنین می‌‌ستاید: «در میدان فضایل، استاد علم و معرفت و قهرمان تقوا و فضیلت، پهلوان شهامت و شجاعت، آینه عدل و قضاوت، نابغه فصاحت و بلاغت، سرچشمه تدبیر و سیاست، آیینه ورع و عبادت، خورشید برج امامت، مرد عمل و رشادت، مجسمه ایمان و عقیده و بالأخره علی علیه السلام هر فضیلتی را که در قاموس انسانیت و فرهنگ حقیقت آدمیت درج شده است، داراست. هر کسی که بخواهد معنی اسلام و حقیقت دین محمدی را بداند، باید علی علیه السلام را بشناسد، تا بداند اسلام یعنی چه؟».

آن گاه با نوشتن چند بیت از اشعار استاد دانشمند اهل سنت «حسینعلی اعظمی‌ ‌بغدادی»، رئیس دانشکده حقوق و مدرس فقه حنفی در بغداد، عشق و ارادتش را به اهل بیت ابراز می‌‌دارد. این ابیات که خطاب به علی علیه السلام و اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله می‌‌باشد، چنین آغاز می‌‌شود:

اَبَاالحسنین! لی قَلْبٌ یفیضُ هَوی * وَ ما هَوای سِوی فَیضٌ مِنَ القَدَرِ؛

ای پدر حسن و حسین! دلی دارم که دوستی از آن می‌‌تراود و دوستی من نیست جز فیضی از تقدیر الهی.

اُحِبّکمْ وَ اَری یقَرّبُنی اِلَیکم * وَ هُوَ ما اَرْجُوهُ مِنْ عُمْری؛

شما را دوست دارم و احساس می‌‌کنم که این دوستی، مرا به شما نزدیک می‌‌کند و این، خود همان امیدی است که از زندگی خود داشتم.

حُبّ النّبّی وَ آلُ بَیتٍ لی سَکنٌ * حَلَلْتُ فی نُورِهِ الْقُدْسی مِنْ صِغَری؛

دوستی پیامبر و فرزندان او آرام‌بخش من است. من از دوران کودکی در پرتو این نور فرود آمده‌ام.

۳- غیرت دینی:

یکی از ویژگی‌های این روحانی وارسته، حساسیت در مسائل دینی بود. آری لازمه ایمان کامل، تعصب و حساسیت در برابر نافرمانی و معصیت الهی است. خداوند، غیرتمندان را دوست دارد و یکی از خصلت‌های زیبای علی علیه السلام غیرت دینی بود. این روحانی غیرتمند نمی‌‌توانست در برابر معصیت و اهانت به ارزش‌های الهی آرام بنشیند و سکوت کند؛ لذا باصلابت و شجاعت به مبارزه برمی‌‌خاست. او با تمام وجود تلاش می‌‌کرد که به بدعت‌ها و کجروی‌های مخالفین پاسخ گوید. هیچ گاه اهانت به ضروریات اسلام و حریم اهل بیت را تحمل نمی‌‌کرد و با زبان قلم به مجاهده برمی‌‌خاست؛ چنان که آثار وی نشانگر این واقعیت است.

۴- سرودن شعر:

سراج انصاری علاوه بر نویسندگی، از هنر سرودن شعر نیز برخوردار بود. به عنوان نمونه، ابیاتی را که در توحید ذات ربوبی سروده است، می‌‌آوریم:

ای آن که برتری تو ز وهم و خیال من * وی کردگار لم یزل و لایزال من

روشن‌تر است ذات تو از آفتاب و ماه * راهی به فهم ذات نیابد خیال من

راهی است پرخطر که بریزد عقاب، پر * فکریست پرشرر که بسوزد دو بال من

نقص است رَخْشِ فکر دواندن به سوی ذات * اظهار عجز هست در این ره کمال من

یک سر جهانیان همه بر تو نیازمند * ای بی‌نیاز و بی‌مثل و بی‌مثال من.[۱۹]

۵- علاقه به اتحاد مسلمانان:

حاج مهدی سراج انصاری همانند استاد بی‌بدیل خویش، آیت الله العظمی ‌‌سید هبةالدین شهرستانی، در راه وحدت مسلمانان و حل مشکلات و گرفتاری‌های آنان از هیچ تلاشی دریغ نمی‌‌کرد و از تفرقه مسلمانان شدیداً رنج می‌‌برد. او در این مورد می‌‌گوید: «گاهی در کشورهای عربی - که اغلب سکنه آن‌ها برادران سنی ما هستند - کسی را مزدور می‌‌کنند که بر ضد سنی‌ها کتاب بنویسد و انتشار دهد و یا یک سنی را برمی‌‌انگیزند که او بر ضد شیعه کتاب بنویسد و گاهی در ایران مانند کسروی ها و مردوخ‌ها را اجیر می‌‌کنند که بر ضد شیعه ورق پاره‌هایی انتشار دهند و بالاخره در این زد و خوردها و جنگ‌ها مقاصد استعماری خودشان را انجام می‌‌دهند و کسی نیست که متوجه این معنی شده و ریشه اندیشه‌های این مزدوران خیانتکار را از کشورهای اسلامی ‌‌محو و نابود نماید. امروز مسلمین دنیا بیش از هر چیز، به اتحاد و اتفاق نیازمندند. امروز موقع منازعه شیعه و سنی نیست؛ باید علما و دانشمندان فریقین بکوشند و جدیت کنند که وسائل الفت و محبت را میان افراد مسلمین فراهم آورند».[۲۰]

۶- پاسخ به نیازهای عصر:

شناختن نیازهای زمان، یکی از ضروریات دینی ما است. یک مبلغ، مربی و فقیه اگر زمان خود و نیازهای عصر خود را نشناسد؛ بی‌تردید نمی‌‌تواند باری از دوش جامعه مسلمانان بردارد و یا دردی از دردهای آنان را التیام بخشد. بنابراین، کسی که دعوی دینداری و دین‌شناسی می‌‌کند، ابتدا باید زمان خود را دریابد؛ همچنان که امام صادق علیه السلام فرمود: «اَلعالِمُ بِزَمانِهِ لاتَهْجُمُ عَلَیهِ اللّوابِسُ[۲۱]؛ کسی که زمان خود را بشناسد، لغزش‌ها و اشتباهات، او را غافلگیر نمی‌‌سازد».

مرحوم سراج انصاری در ردیف عالمان زمان شناس بود. از این رو، می‌‌نویسد: «بسیار مایل بودم که کتاب‌های دانشمندان عصر و آثار فضلای معاصر و جراید و مجلات وقت را مطالعه کنم. تا از یک سو، به اوضاع روز آشنا شوم و از سوی دیگر، از افکار نوین متفکرین دنیا آگاه باشم».[۲۲]

وفات

حاج شیخ مهدی سراج الواعظین تبریزی بعد از ۶۵ سال عمر بابرکت و تلاش در ترویج فرهنگ ناب محمدی صلی الله علیه و آله و نشر معارف اهل بیت علیهم السلام، در ۸ شهریور ۱۳۴۰ ش. چشم از جهان فروبست و در شهر مقدس قم (قبرستان نو/ حاج شیخ) به خاک سپرده شد.[۲۳]

پانویس

  1. نقباءالبشر، ج ۳، ص ۱۱۱۰.
  2. شیعه چه می‌‌گوید؟، ص ۱۴.
  3. همان.
  4. زندگانی و شخصیت شیخ انصاری، ص ۴۸۵؛ بزرگان فرهنگ اسلام و ایران، ص ۲۷۸؛ یکصد تن از ستارگان درخشان، ص ۱۴۳ و شیعه چه می‌‌گوید؟، ص ۱۳ و ۱۴.
  5. اعیان الشیعه، ج ۱۰، ص ۲۶۱؛ پیرامون نهج البلاغه، ص ۵۲ و مقدمه کتاب هیئت و اسلام.
  6. سید احمد کسروی تبریزی با رشته‌های تاریخ، لغت و زبان آشنایی داشت او بعد از رسیدن به تحصیلات عالیه، از مذهب شیعه برگشته، مطالب زیادی بر ضد اسلام و تشیع و ضروریات دین، به نگارش درآورد هنگامی ‌‌که ارتداد او کاملاً برای نیروهای فداکار و مذهبی ثابت گردید، «فدائیان اسلام» که حکم قتل وی را از مراجع عصر دریافت کرده بودند، او را در روز ۲۰ اسفند سال ۱۳۲۴ ش اعدام انقلابی کردند.
  7. شیعه چه می‌‌گوید؟، ص ۱۶.
  8. همان، ص ۳۵.
  9. همان، مقدمه.
  10. شیعه چه می‌‌گوید؟، ص ۴۳.
  11. نقباءالبشر، ج ۳، ص ۱۱۱.
  12. الذریعه، ج ۲۴، ص ۳۹.
  13. نبرد با بی‌دینی، مقدمه.
  14. این اصطلاح را کسروی به خود و پیروانش اطلاق می‌‌کرد.
  15. دین چیست و برای چیست؟، مقدمه.
  16. شیعه چه می‌‌گوید؟، مقدمه.
  17. اعلام‌الدین، دیلمی، ص ۳۳۷.
  18. شیعه چه می‌‌گوید؟، ص ۱۵.
  19. همان، ص ۶۱.
  20. همان، ص ۱۵۵.
  21. اصول کافی، ج ۱، ص ۲۶.
  22. شیعه چه می‌‌گوید، ص ۱۵.
  23. مقدمه دانشمند محترم، آقای سید هادی خسروشاهی بر کتاب «شیعه چه می‌‌گوید؟».

منابع

آرشیو عکس و تصویر