خالد بن سعید بن عاص‌: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (مهدی موسوی صفحهٔ خالد بن سعيد را به خالد بن سعید بن عاص‌ منتقل کرد)
 
(۴ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
{{نیازمند ویرایش فنی}}
 
 
{{مدخل دائرة المعارف|دانشنامه جهان اسلام}}
 
{{مدخل دائرة المعارف|دانشنامه جهان اسلام}}
==نسب خالد==
+
'''«خالد بن سعید بن عاص‌ بن امیة بن عبدشمس»'''، از نخستین ایمان‌آورندگان به [[اسلام]] از قبیله [[قریش|قریش]] بود.<ref>بلاذرى، انساب الاشراف، ج۵، ص۶؛ ابن‌سعد، الطبقات الکبرى، ج۴، ص۹۴.</ref> در کتب رجال، او را در زمره اصحاب [[پیامبر اسلام|رسول خدا]] ذکر کرده‌اند و [[شیخ طوسی|شیخ‌ طوسى]] در رجال خود از او یاد کرده است.<ref>طوسى، رجال الطوسى، ص۲۴.</ref> از خالد بن سعید به عنوان «نجیب [[بنی امیه|بنی‌امیه]]» یاد شده است.<ref>بحرالعلوم، رجال السید بحرالعلوم، ج۲، ص۳۲۵.</ref>{{خوب}}
خالد بن سعيد ، بن عاص‌بن اميةبن عبدشمس، از نخستين ايمان‌آورندگان به اسلام. وى از قريش و كنيه‌اش ابوسعيد بود <ref> (بلاذرى، ج 5، ص 6؛ ابن‌سعد، ج 4، ص 94) </ref>. پدرش معروف به ابواُحَيْحَة، از بزرگان مكه و از مخالفان شديد پيامبر بود كه تا پايان عمر اسلام نياورد <ref> (ابن‌سعد، ج 4، ص 95ـ96؛ ابن‌عبدالبّر، ج 2، ص 424) </ref>. مادرش، لبينة معروف به امّخالد، دختر خَبّاب/ حباب‌بن عبدياليل‌بن ناشب از مردم ثَقيف بود <ref> (ابن‌سعد، ج 4، ص 94؛ ابن‌اثير، 1970، ج 2، ص 97) </ref>.
 
 
==اسلام آوردن خالد==
 
==اسلام آوردن خالد==
خالدبن سعيد قبل از برادرانش اسلام آورد <ref> (ابن‌سعد، ج 4، ص 94؛ ابن‌عساكر، ج 16، ص 69) </ref>. در زمان دعوت پنهانى پيامبر به اسلام گرويد و وى را سومين، چهارمين يا پنجمين مسلمان دانسته‌اند <ref> (رجوع کنید به ابن‌سعد، ج 4، ص 95ـ96؛ يعقوبى، ج 2، ص 23) </ref>. سبب اسلام آوردن خالدبن سعيد را چنين نقل كرده‌اند كه او در خواب ديد بر لبۀ پرتگاهى مشرف بر آتش قرار دارد و پدرش سعى دارد او را در آن افكند، در آن حال پيامبر او را كنار كشيد و از افتادن در آتش نجات داد. خالدبن سعيد رؤياى خويش را صادقه يافت و آن را براى ابوبكر بازگو كرد و به توصيۀ ابوبكر به اسلام راغب گشت. وى در اَجياد نزد پيامبر حاضر شد و اسلام آورد . هنگامى كه سعيدبن عاص ــ كه از مخالفان سرسخت پيامبر بودــ از مسلمان شدن پسرش آگاهى يافت، خالد را بسيار سرزنش كرد، به وى ناسزا گفت و او را به شدت كتك زد، به گونه‌اى كه عصاى خود را بر سرش شكست و حتى صحبت كردن با او را براى خانواده‌اش منع كرد. پس از آن، خالد نزد پيامبر رفت و ملازم وى شد. گاه نيز به تنهايى در اطراف مكه نماز مي‌گزارد. چون خالدبن سعيد در تصديق پيامبر و پيروى از او اصرار ورزيد، پدرش او را حبس كرد و او را سه روز در آفتاب سوزان مكه نگه داشت. خالد از زندان پدر گريخت و در نواحى اطراف مكه مخفى شد. با شدت گرفتن آزار و اذيت كافران، خالدبن سعيد همراه عده‌اى از مسلمانان و به دستور پيامبر به سرزمين حبشه مهاجرت كرد. باتوجه به اينكه مسلمانان در دو نوبت به سرزمين حبشه مهاجرت كردند، در مورد زمان مهاجرت خالدبن سعيد بين مورخان اختلاف است. بيشتر مورخان (همانجاها) مهاجرت او را در نوبت دوم (يعنى در سال پنجم بعثت) و برخى ديگر در نوبت اول <ref> (رجوع کنید به ابن‌سعد، ج 4، ص 95ـ96؛ ابن‌عساكر، ج 16، ص70ـ72؛ ابن‌حجر عسقلانى، ج 2، ص 236) </ref> دانسته‌اند. خالدبن سعيد همسر خود هُمَيْنَه/ اُمَيمه/ امينه، دختر خلف‌بن اسعد خزاعى، را نيز به همراه خود به حبشه برد. پسر او به نام سعيد و دخترش به نام اَمَه (امّ خالد) در حبشه متولد و بزرگ شدند و بعدها، امه به ازدواج زبيربن عوام* درآمد <ref> (ابن‌سعد، ج 4، ص 94، 97؛ ابن‌اثير، اسدالغابه، ج 2، ص 98؛ ابن‌حجر عسقلانى، همانجا) </ref>.در بعضى روايات آمده است كه خالدبن سعيد در حبشه وكيل عقد نكاح ام‌حبيبه، از زنان پيامبر، بوده (رجوع کنید به ابن‌اثير، الكامل، ج 2، ص 308ـ309)، كه اين نشان‌دهندۀ جايگاه و مقام خالدبن سعيد نزد پيامبر است. خالدبن سعيد در سال هفتم هجرت همراه ديگر مهاجران حبشه به سرزمين حجاز بازگشت و در خيبر (در پايان جنگ خيبر) به حضور پيامبر رسيد. پيامبر از آنان استقبال كرد و بسيار اظهار خشنودى نمود و به وى و ديگر مهاجران حبشه، با اينكه در جنگ شركت نداشتند، از غنايم خيبر سهم داد. خالدبن سعيد سپس همراه پيامبر و ديگر مسلمانان به مدينه وارد شد <ref> (ابن‌سعد، ج 4، ص 96؛ ابن‌عبدالبرّ، ج 2، ص 421) </ref>.
 
  
مورخان خالدبن سعيد را از جمله كاتبان و منشيان پيامبر نام برده‌اند <ref> (جهشيارى، ص 9؛ ابن‌اثير، 1979، ج 2، ص 313) </ref>. او در مكه و پيش از هجرت براى پيامبر كتابت مي‌كرد. گفته شده است كه وى نخستين كسى بود كه عبارت «بسم‌اللّه‌الرحمن‌الرحيم» را نوشت (ابن‌عبدالبرّ، ج 2، ص 421). پس از هجرت نيز در مدينه، نامۀ پيامبر براى اهل طائف و نمايندگان آنان را نوشت و به هيئت نمايندگى ثقيف داد. وى همچنين در مدينه در مذاكرات صلح بين پيامبر و آنان وساطت كرد تا آنكه اين هيئت مسلمان شدند . خالدبن سعيد پس از بازگشت از حبشه همراه رسول خدا و ديگر مسلمانان در حج عمرةالقضا، فتح مكه، و غزوات حنين، طائف و تبوك حضور يافت <ref> (ابن‌عبدالبرّ، ج 2، ص 421 </ref>). خالد در مأموريتهايى كه پيامبر به وى مي‌داد شركت فعال داشت، از جمله هنگامى كه عمروبن مَعْدى كَرِب مرتد شد و سر به شورش برداشت، پيامبر علي‌بن ابي‌طالب عليه‌السلام را به همراه سپاهى از مهاجران از جمله خالدبن سعيد كه پيشاهنگ سپاه بود، به سوى عمرو و قوم او فرستاد. پس از سركوبى شورشيان و فرار عمروبن معدى كرب، علي‌بن ابي‌طالب عليه‌السلام خالد را براى اخذ صدقات (ماليات ذكات)، همانجا گمارد و به او فرمان داد كه هركس از فراريان مراجعت نمود و ايمان آورد او را امان دهد. بعد از بازگشت على عليه‌السلام، عمروبن معدى كرب نزد خالدبن سعيد رفت و دوباره مسلمان شد <ref> (ابن‌اثير، الكامل، ج 2، ص 337) </ref>.
+
خالد بن سعید قبل از برادرانش<ref>ابن‌سعد، الطبقات الکبرى، ج۴، ص۹۴؛ ابن‌عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۱۶، ص۶۹.</ref> و در زمان [[دعوت سری پیامبر به دین اسلام|دعوت پنهانى پیامبر]]، به [[اسلام]] گروید و وى را سومین، چهارمین یا پنجمین مسلمان دانسته‌اند.<ref>رجوع کنید به ابن‌سعد، الطبقات الکبرى، ج۴، ص۹۵ـ۹۶؛ یعقوبى، تاریخ، ج۲، ص۲۳.</ref> سبب اسلام آوردن خالد بن سعید را چنین نقل کرده‌اند که او در خواب دید بر لبه پرتگاهى مشرف بر آتش قرار دارد و پدرش سعى دارد او را در آن افکند، در آن حال [[پیامبر اسلام|پیامبر]] او را کنار کشید و از افتادن در آتش نجات داد. خالد بن سعید رؤیاى خویش را صادقه یافت و آن را براى [[ابوبکر|ابوبکر]] بازگو کرد و به توصیه ابوبکر به اسلام راغب گشت. وى در اَجیاد نزد پیامبر حاضر شد و اسلام آورد.
  
در اواخر عمر پيامبر، پس از مرگ باذان/ باذا، امير ايرانى و مسلمان يمن، پيامبر خالدبن سعيد را حاكم منطقه مابين نجران و زُبيد در نمود <ref> (ابن‌اثير، 1979، ج 2، ص 336) </ref>. اين انتصاب ظاهرآ در سال دهم هجرت صورت گرفته است، زيرا در اين سال فَروَةبن مُسَيْك مرادى همراه هيئتى در مدينه به حضور پيامبر اكرم رسيد و رسول خدا ضمن آنكه وى را بر قومش (مراد) و بر زبيد و قبيله مَذْحِج امارت و رياست داد، خالدبن سعيدبن عاص را نيز به عنوان عامل خود براى گردآورى صدقات، همراه وى به يمن فرستاد <ref> (ابن‌اثير، 1979، ج 2، ص 296ـ297) </ref>. خالدبن سعيد بنابه روايتى، از سوى پيامبر مأمور گردآورى ماليات يمن و به قولى مأمور ماليات مذحج و عامل صنعا گرديد، كه در هر صورت، تا زمان وفات پيامبر عامل يمن باقى ماند <ref> (رجوع کنید به ابن‌اثير، 1979، ج 2، ص 297؛ همو، 1970، ج 2، ص 98؛ نيز رجوع کنید به ابن‌سعد، ج 4، ص 96؛ يعقوبى، ج 2، ص 76؛ ابن‌عبدالبرّ، ج 2، ص 421 </ref>).
+
هنگامى که سعید بن عاص معروف به ابواُحَیحَة ـ که از مخالفان سرسخت پیامبر اکرم بود ـ از مسلمان شدن پسرش آگاهى یافت، خالد را بسیار سرزنش کرد، به وى ناسزا گفت و او را به شدت کتک زد، به گونه‌اى که عصاى خود را بر سرش شکست و حتى صحبت کردن با او را براى خانواده‌اش منع کرد.  پس از آن، خالد نزد پیامبر رفت و ملازم وى شد. گاه نیز به تنهایى در اطراف مکه [[نماز]] می‌گزارد. چون خالد بن سعید در تصدیق پیامبر و پیروى از او اصرار ورزید، پدرش او را حبس کرد و او را سه روز در آفتاب سوزان [[مکه|مکه]] نگه داشت. خالد از زندان پدرش گریخت و در نواحى اطراف مکه مخفى شد. با شدت گرفتن آزار و اذیت کافران، خالد بن سعید همراه عده‌اى از مسلمانان و به دستور پیامبر به سرزمین [[حبشه]] مهاجرت کرد.
  
در سال دهم هجرت، اَسْوَد عَنْسى (متوفى سال 11) ادعاى پيغمبرى كرد و سر به شورش برداشت و قبيله مذحج از او پيروى كردند. چون كار اسود عنسى بالا گرفت و بر سراسر يمن مسلط شد، خالدبن سعيد را از منطقۀ تحت حكومت خود بيرون راند <ref> (رجوع کنید به ابن‌اثير، 1979، ج 2، ص 337) </ref>. پس از وفات پيامبراكرم، خالدبن سعيد و برادرانش، اَبان و عمرو، كه يكى عامل پيامبر در بحرين، و ديگرى در تَيماء و خيبر بودند، به مدينه بازگشتند و گفتند كه پس از رسول خدا براى كسى كار نمي‌كنند (ابن‌عبدالبرّ، ج 2، ص 422ـ423). خالدبن سعيد كه پس از ماجراى سقيفه و انتخاب ابوبكر به خلافت، به مدينه رسيده بود، جزو دوازده نفرى بود كه از بيعت كردن با ابوبكر خوددارى كردند <ref> (يعقوبى، ج 2، ص 124، 126؛ ابن‌بابويه، ص 461) </ref>. برادرش ابان نيز در اين امر با او همراهى نمود. خالدبن سعيد گفته بود كه «ما از بني‌هاشم تبعيت خواهيم كرد» <ref> (يعقوبى، ج 2، ص 133؛ ابن‌اثير، 1970، ج 2، ص 98) </ref>. وى كه قائل به خلافت علي‌بن ابي‌طالب بود، قصد بيعت با او كرد و به آن حضرت گفت «به خدا سوگند هيچ‌كس در ميان مردم شايسته‌تر از تو براى جانشينى پيامبر نيست» <ref> (يعقوبى، ج 2، ص 124، 126؛ قس ابن‌سعد، ج 4، ص 97) </ref>. پس از آنكه على عليه‌السلام با ابوبكر بيعت كرد (رجوع کنید به يعقوبى، ج 2، ص 126)، بني‌هاشم و ديگر هواخواهان آن حضرت نيز همچون خالدبن سعيد با ابوبكر بيعت كردند <ref> (ابن‌اثير، همانجا؛ قس ابن‌سعد، ج 4، ص 97، كه گفته است خالدبن سعيد پس از سه ماه با ابوبكر بيعت كرد؛ طبرى، ج 3، ص :387 دو ماه) </ref>. خوددارى خالدبن سعيد از بيعت با ابوبكر بيش از آنكه بر ابوبكر گران آيد، بر عمر گران آمده بود و بعدها در موارد مختلف، عمر با استناد بر اين سابقه، با خالدبن سعيد مخالفت مي‌كرد، از جمله در سال 13، هنگامى كه ابوبكر تصميم گرفت سپاه اسلام را به شام بفرستد، خالدبن سعيد را به فرماندهى لشكر مسلمانان گمارد و پرچم را به او داد، اما عمر بيعت نكردن خالد و سخنان وى را در مخالفت با ابوبكر، به او يادآورى كرد و بر عزل خالد اصرار نمود. ابوبكر نيز خالدبن سعيد را قبل از حركت سپاه عزل كرد. خالدبن سعيد با مناعت طبع پرچم را پس داد و گفت «به خدا ولايت شما مرا مسرور نكرد و نيز عزل شدن از سوى شما، مرا ناراحت نساخت» <ref> (ابن‌سعد، ج 4، ص 97؛ يعقوبى، ج 2، ص 133؛ طبرى، ج 3، ص 387ـ388؛ ابن‌عساكر، ج 16، ص 79ـ80؛ ابن‌اثير، 1979، ج 2، ص 402) </ref>.
+
با توجه به این که مسلمانان در دو نوبت به سرزمین حبشه [[هجرت مسلمانان به حبشه|مهاجرت]] کردند، در مورد زمان مهاجرت خالد بن سعید بین مورخان اختلاف است. بیشتر مورخان مهاجرت او را در نوبت دوم (یعنى در سال پنجم بعثت) و برخى دیگر در نوبت اول<ref>رجوع کنید به ابن‌سعد، الطبقات الکبرى، ج۴، ص۹۵ـ۹۶؛ ابن‌عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۱۶، ص۷۰ـ۷۲؛ ابن‌حجر عسقلانى،  الاصابة فى تمییز الصحابه، ج۲، ص۲۳۶.</ref> دانسته‌اند. خالد بن سعید همسر خود هُمَینَه یا امینه، دختر خلف‌ بن اسعد خزاعى را نیز به همراه خود به حبشه برد. پسر او به نام سعید و دخترش به نام اَمَه (امّ خالد) در حبشه متولد و بزرگ شدند و بعدها، امه به ازدواج [[زبیر بن عوام|زبیر بن عوام]] درآمد.<ref>ابن‌سعد، الطبقات الکبرى، ج۴، ص۹۴، ۹۷؛ ابن‌اثیر،  اسدالغابه فى معرفة الصحابه، ج۲، ص۹۸؛ الاصابة فى تمییز الصحابه، ج۲، ص۲۳۶.</ref>  
  
با اين حال، ابوبكر به وى مأموريت داد تا در تيماء، از شهرهاى شام، مستقر شود و اعراب اطراف را براى جنگ گرد آورد و فقط كسانى را بپذيرد كه مرتد نشده باشند و جز با كسانى كه به جنگ وى آيند، جنگ نكند <ref> (طبرى، ج 3، ص 388؛ ابن‌اثير، 1979، ج 2، ص 402) </ref>. عدۀ بسيارى گرد خالد جمع شدند. خبر آمادگى و اردوى او به روميان رسيد. روميان از اعراب شام، از قبايل بَهراء، سليح، تنوخ، غسان، كلب و لخم و جذام، كسانى را براى جنگ با او آماده كردند. خالدبن سعيد نامه‌اى در اين باره به ابوبكر نوشت. ابوبكر هم دستور داد كه با احتياط پيشروى كند. خالدبن سعيد حمله كرد و آن قبايل را پراكنده ساخت و در محل قبايل اردو زد و همۀ افراد قبايل به اسلام گرويدند. يكى از سرداران روم به نام باهان به جنگ با خالدبن سعيد پرداخت. در اين جنگ، عده‌اى از روميان كشته و بقيه منهزم گشتند. خالدبن سعيد از ابوبكر مدد خواست. ابوبكر نيز لشكرى به فرماندهى ذوالكَلاع و عِكرمةبن ابي‌جهل به كمك او فرستاد. وليدبن عُقبه نيز با لشكر خود وى را يارى كرد <ref> (طبرى، ج 3، ص 388ـ389، 391؛ ابن‌اثير، 1979، ج 2، ص 402ـ403) </ref>.
+
== فعالیتهای خالد در عصر پیامبر ==
 +
در بعضى روایات آمده است که خالد بن سعید در حبشه وکیل عقد نکاح [[ام حبیبه|ام‌حبیبه]] از زنان [[پیامبر]] بوده<ref>رجوع کنید به ابن‌اثیر، الکامل، ج۲، ص۳۰۸ـ۳۰۹.</ref> که این نشان‌دهنده جایگاه و مقام خالد بن سعید نزد پیامبر است. خالد بن سعید در سال هفتم هجرت همراه دیگر مهاجران حبشه به سرزمین [[حجاز]] بازگشت و در خیبر (در پایان [[غزوه خیبر|جنگ خیبر]]) به حضور پیامبر رسید.
  
==شهادت خالدبن سعید==
+
پیامبر از آنان استقبال کرد و بسیار اظهار خشنودى نمود و به وى و دیگر مهاجران حبشه با این که در جنگ شرکت نداشتند، از غنایم خیبر سهم داد. خالد بن سعید سپس همراه پیامبر و دیگر مسلمانان به [[مدینه]] وارد شد.<ref>ابن‌سعد، الطبقات الکبرى، ج۴، ص۹۶؛ ابن‌عبدالبرّ، الاستیعاب فى معرفه، ج۲، ص۴۲۱.</ref>
در مورد محل و زمان شهادت خالدبن سعيد چند روايت تاريخى وجود دارد. طبق روايتى او در جنگ اَجنادَين/ اَجنادين با روميان و اهالى شام (سال 13)، در زمان حيات ابوبكر به شهادت رسيد <ref> (ابن‌عبدالبرّ، ج 2، ص 422؛ ابن‌اثير، 1970، ج 2، ص 98؛ ابن‌حجر عسقلانى، ج 2، ص 329) </ref>. بنابه روايت ديگر، او در جنگ مَرْج الصُّفَّر در شام شهيد شده است. اين جنگ در آغاز خلافت عمر در سال 14، و به قولى در زمان ابوبكر در سال 13، روى داد <ref> (ابن‌سعد، ج 4، ص 99؛ ابن‌عبدالبرّ؛ ابن‌حجر عسقلانى، ج 2، ص 238ـ239) </ref>. طبق روايتى ديگر، در واقعۀ مرج‌الصّفّر فقط پسر خالد شهيد شد و خالد خود از معركه گريخت. به اين شرح كه چون خالد با روميان نبرد كرد و در تعقيب باهان تا مرج‌الصّفّر در نزديكى دمشق پيش رفت، در محاصرۀ سپاه باهان افتاد. باهان حمله كرد و سعيد پسر خالد را با گروهى كه به همراه داشت، كشت. خالد چون اين خبر را شنيد، گريخت و تا ذي‌المَرْوَه عقب رفت و ابوبكر دستور داد همانجا بمانند تا بعدآ به كار آنان رسيدگى كنند <ref> (طبرى، ج 3، ص 391؛ ابن‌اثير، 1979، ج 2، ص 405) </ref>. روايات دربارۀ تاريخ و تقدم و تأخر جنگهاى اجنادين و مرج‌الصّفّر و يرموك متفاوت است <ref> (ابن‌اثير، 1970، ج 2، ص 98) </ref>. ابن‌قتيبه مرگ خالد را در جنگ يرموك نوشته است .
 
  
در كتب رجال، خالدبن سعيد را در زمره اصحاب رسول خدا ذكر كرده‌اند و شيخ‌طوسى در رجال خود از او ياد كرده است (طوسى، ص 24). از خالدبن سعيد به «نجيب بني‌اميه» ياد شده است <ref> (بحرالعلوم، ج 2، ص 325) </ref>.
+
مورخان خالد بن سعید را از جمله کاتبان و منشیان پیامبر نام برده‌اند.<ref>جهشیارى، الوزراء و الکتاب، ص۹؛ ابن‌اثیر،  اسدالغابه فى معرفة الصحابه، ج۲، ص۳۱۳.</ref> او در [[مکه|مکه]] و پیش از هجرت براى پیامبر کتابت می‌کرد. گفته شده است که وى نخستین کسى بود که عبارت «بسم‌اللّه‌الرحمن‌الرحیم» را نوشت.<ref>ابن‌ عبدالبرّ، الاستیعاب فى معرفه، ج۲، ص۴۲۱.</ref> پس از هجرت نیز در مدینه، نامه پیامبر براى اهل [[طائف]] و نمایندگان آنان را نوشت و به هیئت نمایندگى [[قبیله ثقیف|ثقیف]] داد.
==پانویس ==
+
 
 +
وى همچنین در مدینه در مذاکرات صلح بین پیامبر و آنان وساطت کرد تا آنکه این هیئت مسلمان شدند. خالد بن سعید پس از بازگشت از حبشه همراه رسول خدا و دیگر مسلمانان در حج [[عمرة القضاء|عمرةالقضا]]، [[فتح مکه]] و [[غزوات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله|غزوات]] [[غزوه حنین|حنین]]، [[غزوه طائف|طائف]] و [[غزوه تبوک|تبوک]] حضور یافت.<ref>ابن‌عبدالبرّ، الاستیعاب فى معرفه، ج۲، ص۴۲۱.</ref>
 +
 
 +
خالد در مأموریت هایى که [[پیامبر اسلام|رسول خدا]] به وى می‌داد شرکت فعال داشت، از جمله هنگامى که عمرو بن مَعْدى کرِب [[ارتداد|مرتد]] شد و سر به شورش برداشت، پیامبر، [[امام علی علیه السلام|علی‌ بن ابی‌طالب]] علیه‌السلام را به همراه سپاهى از [[مهاجرین|مهاجران]] از جمله خالد بن سعید که پیشاهنگ سپاه بود، به سوى عمرو و قوم او فرستاد. پس از سرکوبى شورشیان و فرار عمرو بن معدى کرب، علی‌ بن ابی‌طالب علیه‌السلام خالد را براى اخذ صدقات (مالیات [[زکات|زکات]])، همانجا گمارد و به او فرمان داد که هر کس از فراریان مراجعت نمود و [[ایمان]] آورد او را امان دهد. بعد از بازگشت على علیه‌السلام، عمرو بن معدى کرب نزد خالد بن سعید رفت و دوباره مسلمان شد.<ref>ابن‌اثیر، الکامل، ج۲، ص۳۳۷.</ref>
 +
 
 +
در اواخر عمر پیامبر، پس از مرگ باذان، امیر [[ایران|ایرانى]] و مسلمان [[یمن|یمن]]، پیامبر اکرم، خالد بن سعید را حاکم منطقه مابین [[نجران]] و زُبید نمود.<ref>ابن‌اثیر، الاستیعاب فى معرفه، ج۲، ص۳۳۶.</ref> این انتصاب ظاهراً در سال دهم هجرت صورت گرفته است، زیرا در این سال فَروَة بن مُسَیک مرادى همراه هیئتى در مدینه به حضور پیامبر اکرم رسید و رسول خدا ضمن آنکه وى را بر قومش (مراد) و بر زبید و قبیله مَذْحِج امارت و ریاست داد، خالد بن سعید بن عاص را نیز به عنوان عامل خود براى گردآورى صدقات، همراه وى به یمن فرستاد.<ref>ابن‌اثیر، الاستیعاب فى معرفه، ج ۲، ص۲۹۶ـ۲۹۷.</ref> خالد بن سعید بنا به روایتى از سوى پیامبر مأمور گردآورى مالیات یمن و به قولى مأمور مالیات مذحج و عامل صنعا گردید که در هر صورت تا زمان وفات پیامبر عامل یمن باقى ماند.<ref>رجوع کنید به ابن‌اثیر، الاستیعاب فى معرفه، ج۲، ص۲۹۷؛ ابن‌اثیر، الاستیعاب فى معرفه، ج۲، ص۹۸؛ نیز رجوع کنید به ابن‌سعد،  الطبقات الکبرى، ج۴، ص۹۶؛ یعقوبى، تاریخ، ج۲، ص۷۶؛ ابن‌عبدالبرّ، الاستیعاب فى معرفه، ج۲، ص۴۲۱.</ref>
 +
 
 +
در سال دهم هجرت، اَسْوَد عَنْسى (متوفى سال ۱۱) ادعاى پیغمبرى کرد و سر به شورش برداشت و قبیله مذحج از او پیروى کردند. چون کار اسود عنسى بالا گرفت و بر سراسر یمن مسلط شد، خالد بن سعید را از منطقه تحت حکومت خود بیرون راند.<ref>رجوع کنید به ابن‌اثیر، الاستیعاب فى معرفه، ج۲، ص۳۳۷.</ref>
 +
 
 +
== خالد در عصر خلفا ==
 +
پس از [[رحلت پیامبر اسلام|رحلت پیامبر اکرم]] صلی الله علیه و آله، خالد بن سعید و برادرانش، اَبان و عمرو که یکى عامل پیامبر در [[بحرین|بحرین]] و دیگرى در تَیماء و خیبر بودند به [[مدینه|مدینه]] بازگشتند و گفتند که پس از رسول خدا براى کسى کار نمی‌کنند.<ref>ابن‌عبدالبرّ، الاستیعاب فى معرفه، ج ۲، ص۴۲۲ـ۴۲۳.</ref> خالد بن سعید که پس از ماجراى [[واقعه سقیفه بنی ساعده|سقیفه]] و انتخاب [[ابوبکر|ابوبکر]] به [[خلافت]]، به مدینه رسیده بود جزو دوازده نفرى بود که از [[بیعت]] کردن با ابوبکر خوددارى کردند.<ref>یعقوبى، تاریخ، ج۲، ص۱۲۴، ۱۲۶؛ ابن‌بابویه، الخصال، ص۴۶۱.</ref> برادرش ابان نیز در این امر با او همراهى نمود. خالد بن سعید گفته بود که «ما از [[بنی هاشم|بنی‌هاشم]] تبعیت خواهیم کرد».<ref>یعقوبى، تاریخ، ج۲، ص۱۳۳؛ ابن‌اثیر، الاستیعاب فى معرفه، ج۲، ص۹۸.</ref> وى که قائل به خلافت [[امام علی علیه السلام|علی‌ بن ابی‌طالب]] بود، قصد بیعت با او کرد و به آن حضرت گفت: «به خدا سوگند هیچ‌کس در میان مردم شایسته‌تر از تو براى جانشینى پیامبر نیست».<ref>یعقوبى، تاریخ، ج۲، ص۱۲۴، ۱۲۶؛ قس ابن‌ سعد، الطبقات الکبرى،ج۴، ص۹۷.</ref> پس از آنکه على علیه‌السلام با ابوبکر بیعت کرد،<ref>رجوع کنید به یعقوبى،  تاریخ، ج۲، ص۱۲۶.</ref> بنی‌هاشم و دیگر هواخواهان آن حضرت نیز همچون خالد بن سعید با ابوبکر بیعت کردند.<ref>ابن‌اثیر، الاستیعاب فى معرفه، ج۲، ص۹۸؛ قس ابن‌ سعد، الطبقات الکبرى، ج۴، ص۹۷ که گفته است خالدبن سعید پس از سه ماه با ابوبکر بیعت کرد؛ طبرى، تاریخ، ج۳، ص۳۸۷ دو ماه.</ref>
 +
 
 +
خوددارى خالد بن سعید از بیعت با ابوبکر بیش از آنکه بر ابوبکر گران آید، بر [[عمر بن خطاب|عمر]] گران آمده بود و بعدها در موارد مختلف، عمر با استناد بر این سابقه با خالد بن سعید مخالفت می‌کرد، از جمله در سال ۱۳ هنگامى که ابوبکر تصمیم گرفت سپاه اسلام را به [[شام]] بفرستد، خالد بن سعید را به فرماندهى لشکر مسلمانان گمارد و پرچم را به او داد، اما عمر بیعت نکردن خالد و سخنان وى را در مخالفت با ابوبکر به او یادآورى کرد و بر عزل خالد اصرار نمود. ابوبکر نیز خالد بن سعید را قبل از حرکت سپاه عزل کرد. خالد بن سعید با مناعت طبع پرچم را پس داد و گفت: «به خدا ولایت شما مرا مسرور نکرد و نیز عزل شدن از سوى شما، مرا ناراحت نساخت».<ref>ابن‌سعد، الطبقات الکبرى،ج۴، ص۹۷؛ یعقوبى، تاریخ، ج۲، ص۱۳۳؛ طبرى، تاریخ، ج۳، ص۳۸۷ـ۳۸۸؛ ابن‌عساکر،  تاریخ مدینة دمشق، ج۱۶، ص۷۹ـ۸۰؛ ابن‌اثیر، الاستیعاب فى معرفه، ج۲، ص۴۰۲.</ref>
 +
 
 +
با این حال، ابوبکر به وى مأموریت داد تا در تیماء از شهرهاى شام مستقر شود و اعراب اطراف را براى جنگ گرد آورد و فقط کسانى را بپذیرد که [[ارتداد|مرتد]] نشده باشند و جز با کسانى که به جنگ وى آیند، جنگ نکند.<ref>طبرى، تاریخ، ج۳، ص۳۸۸؛ ابن‌اثیر، الاستیعاب فى معرفه، ج۲، ص۴۰۲.</ref> عده بسیارى گرد خالد جمع شدند. خبر آمادگى و اردوى او به رومیان رسید. رومیان از اعراب شام از قبایل بَهراء، سلیح، تنوخ، غسان، کلب و لخم و جذام، کسانى را براى جنگ با او آماده کردند. خالد بن سعید نامه‌اى در این باره به ابوبکر نوشت. ابوبکر هم دستور داد که با احتیاط پیشروى کند. خالد بن سعید حمله کرد و آن قبایل را پراکنده ساخت و در محل قبایل اردو زد و همه افراد قبایل به [[اسلام]] گرویدند.
 +
 
 +
یکى از سرداران روم به نام باهان به جنگ با خالد بن سعید پرداخت. در این جنگ، عده‌اى از رومیان کشته و بقیه منهزم گشتند. خالد بن سعید از ابوبکر مدد خواست. ابوبکر نیز لشکرى به فرماندهى ذوالکلاع و [[عکرمة بن ابی جهل|عِکرمة بن ابی‌جهل]] به کمک او فرستاد. [[ولید بن عقبه|ولید بن عُقبه]] نیز با لشکر خود وى را یارى کرد.<ref>طبرى، تاریخ، ج۳، ص۳۸۸ـ۳۸۹، ۳۹۱؛ ابن‌اثیر، الاستیعاب فى معرفه، ج۲، ص۴۰۲ـ۴۰۳.</ref>
 +
 
 +
==شهادت خالد بن سعید==
 +
 
 +
در مورد محل و زمان [[شهادت در راه خدا|شهادت]] خالد بن سعید چند روایت تاریخى وجود دارد. طبق روایتى او در جنگ اَجنادَین با رومیان و اهالى [[شام]] (سال ۱۳)، در زمان حیات [[ابوبکر|ابوبکر]] به شهادت رسید.<ref>ابن‌عبدالبرّ، الاستیعاب فى معرفه ،ج۲، ص۴۲۲؛ ابن‌اثیر، الاستیعاب فى معرفه، ج۲، ص۹۸؛ ابن‌حجر عسقلانى، الاصابة فى تمییز الصحابه،ج۲، ص۳۲۹.</ref> بنا به روایت دیگر او در جنگ مَرْج الصُّفَّر در شام شهید شده است. این جنگ در آغاز خلافت [[عمر بن خطاب|عمر]] در سال ۱۴ هجری و به قولى در زمان ابوبکر در سال ۱۳، روى داد.<ref>ابن‌سعد، الطبقات الکبرى، ج۴، ص۹۹؛ ابن‌عبدالبرّ، الاستیعاب فى معرفه؛ ابن‌حجر عسقلانى، الاصابة فى تمییز الصحابه، ج۲، ص۲۳۸ـ۲۳۹.</ref>
 +
 
 +
طبق روایتى دیگر در واقعه مرج‌الصّفّر فقط پسر خالد شهید شد و خالد خود از معرکه گریخت. به این شرح که چون خالد با رومیان نبرد کرد و در تعقیب باهان تا مرج‌الصّفّر در نزدیکى [[دمشق]] پیش رفت، در محاصره سپاه باهان افتاد. باهان حمله کرد و سعید پسر خالد را با گروهى که به همراه داشت، کشت. خالد چون این خبر را شنید، گریخت و تا ذی‌المَرْوَه عقب رفت و ابوبکر دستور داد همانجا بمانند تا بعداً به کار آنان رسیدگى کنند.<ref>طبرى، تاریخ، ج۳، ص۳۹۱؛ ابن‌اثیر، الاستیعاب فى معرفه، ج۲، ص۴۰۵.</ref> روایات درباره تاریخ و تقدم و تأخر جنگهاى اجنادین و مرج‌الصّفّر و یرموک متفاوت است.<ref>ابن‌اثیر، الاستیعاب فى معرفه، ج۲، ص۹۸.</ref> ابن‌قتیبه مرگ خالد را در [[جنگ یرموک]] نوشته است.
 +
 
 +
==پانویس==
 
<references />
 
<references />
 +
 
==منابع==
 
==منابع==
*دانشنامه جهان اسلام، مدخل"خالدبن سعید" از محمدحسن سعيدى،دسترس در[http://lib.eshia.ir/23019/1/5986/%D8%A7%D9%85%DB%8C%D8%A9%D8%A8%D9%86 کتابخانه فقاهت]تاریخ بازیابی: 9 دی ماه 1392.
+
 
 +
*محمدحسن سعیدى، مدخل "خالد بن سعید" در [[دانشنامه جهان اسلام (کتاب)|دانشنامه جهان اسلام]]، ج۱، ص۵۹۸۶.
 +
 
 
[[Category:اصحاب اهل البیت علیهم السلام]]
 
[[Category:اصحاب اهل البیت علیهم السلام]]
 
[[رده:اصحاب امام علی علیه السلام]]
 
[[رده:اصحاب امام علی علیه السلام]]
 
[[رده:اصحاب پیامبر]]
 
[[رده:اصحاب پیامبر]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۷ ژوئیهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۰۶:۰۷

Icon-encycolopedia.jpg

این صفحه مدخلی از دانشنامه جهان اسلام است

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)

«خالد بن سعید بن عاص‌ بن امیة بن عبدشمس»، از نخستین ایمان‌آورندگان به اسلام از قبیله قریش بود.[۱] در کتب رجال، او را در زمره اصحاب رسول خدا ذکر کرده‌اند و شیخ‌ طوسى در رجال خود از او یاد کرده است.[۲] از خالد بن سعید به عنوان «نجیب بنی‌امیه» یاد شده است.[۳]

اسلام آوردن خالد

خالد بن سعید قبل از برادرانش[۴] و در زمان دعوت پنهانى پیامبر، به اسلام گروید و وى را سومین، چهارمین یا پنجمین مسلمان دانسته‌اند.[۵] سبب اسلام آوردن خالد بن سعید را چنین نقل کرده‌اند که او در خواب دید بر لبه پرتگاهى مشرف بر آتش قرار دارد و پدرش سعى دارد او را در آن افکند، در آن حال پیامبر او را کنار کشید و از افتادن در آتش نجات داد. خالد بن سعید رؤیاى خویش را صادقه یافت و آن را براى ابوبکر بازگو کرد و به توصیه ابوبکر به اسلام راغب گشت. وى در اَجیاد نزد پیامبر حاضر شد و اسلام آورد.

هنگامى که سعید بن عاص معروف به ابواُحَیحَة ـ که از مخالفان سرسخت پیامبر اکرم بود ـ از مسلمان شدن پسرش آگاهى یافت، خالد را بسیار سرزنش کرد، به وى ناسزا گفت و او را به شدت کتک زد، به گونه‌اى که عصاى خود را بر سرش شکست و حتى صحبت کردن با او را براى خانواده‌اش منع کرد. پس از آن، خالد نزد پیامبر رفت و ملازم وى شد. گاه نیز به تنهایى در اطراف مکه نماز می‌گزارد. چون خالد بن سعید در تصدیق پیامبر و پیروى از او اصرار ورزید، پدرش او را حبس کرد و او را سه روز در آفتاب سوزان مکه نگه داشت. خالد از زندان پدرش گریخت و در نواحى اطراف مکه مخفى شد. با شدت گرفتن آزار و اذیت کافران، خالد بن سعید همراه عده‌اى از مسلمانان و به دستور پیامبر به سرزمین حبشه مهاجرت کرد.

با توجه به این که مسلمانان در دو نوبت به سرزمین حبشه مهاجرت کردند، در مورد زمان مهاجرت خالد بن سعید بین مورخان اختلاف است. بیشتر مورخان مهاجرت او را در نوبت دوم (یعنى در سال پنجم بعثت) و برخى دیگر در نوبت اول[۶] دانسته‌اند. خالد بن سعید همسر خود هُمَینَه یا امینه، دختر خلف‌ بن اسعد خزاعى را نیز به همراه خود به حبشه برد. پسر او به نام سعید و دخترش به نام اَمَه (امّ خالد) در حبشه متولد و بزرگ شدند و بعدها، امه به ازدواج زبیر بن عوام درآمد.[۷]

فعالیتهای خالد در عصر پیامبر

در بعضى روایات آمده است که خالد بن سعید در حبشه وکیل عقد نکاح ام‌حبیبه از زنان پیامبر بوده[۸] که این نشان‌دهنده جایگاه و مقام خالد بن سعید نزد پیامبر است. خالد بن سعید در سال هفتم هجرت همراه دیگر مهاجران حبشه به سرزمین حجاز بازگشت و در خیبر (در پایان جنگ خیبر) به حضور پیامبر رسید.

پیامبر از آنان استقبال کرد و بسیار اظهار خشنودى نمود و به وى و دیگر مهاجران حبشه با این که در جنگ شرکت نداشتند، از غنایم خیبر سهم داد. خالد بن سعید سپس همراه پیامبر و دیگر مسلمانان به مدینه وارد شد.[۹]

مورخان خالد بن سعید را از جمله کاتبان و منشیان پیامبر نام برده‌اند.[۱۰] او در مکه و پیش از هجرت براى پیامبر کتابت می‌کرد. گفته شده است که وى نخستین کسى بود که عبارت «بسم‌اللّه‌الرحمن‌الرحیم» را نوشت.[۱۱] پس از هجرت نیز در مدینه، نامه پیامبر براى اهل طائف و نمایندگان آنان را نوشت و به هیئت نمایندگى ثقیف داد.

وى همچنین در مدینه در مذاکرات صلح بین پیامبر و آنان وساطت کرد تا آنکه این هیئت مسلمان شدند. خالد بن سعید پس از بازگشت از حبشه همراه رسول خدا و دیگر مسلمانان در حج عمرةالقضا، فتح مکه و غزوات حنین، طائف و تبوک حضور یافت.[۱۲]

خالد در مأموریت هایى که رسول خدا به وى می‌داد شرکت فعال داشت، از جمله هنگامى که عمرو بن مَعْدى کرِب مرتد شد و سر به شورش برداشت، پیامبر، علی‌ بن ابی‌طالب علیه‌السلام را به همراه سپاهى از مهاجران از جمله خالد بن سعید که پیشاهنگ سپاه بود، به سوى عمرو و قوم او فرستاد. پس از سرکوبى شورشیان و فرار عمرو بن معدى کرب، علی‌ بن ابی‌طالب علیه‌السلام خالد را براى اخذ صدقات (مالیات زکات)، همانجا گمارد و به او فرمان داد که هر کس از فراریان مراجعت نمود و ایمان آورد او را امان دهد. بعد از بازگشت على علیه‌السلام، عمرو بن معدى کرب نزد خالد بن سعید رفت و دوباره مسلمان شد.[۱۳]

در اواخر عمر پیامبر، پس از مرگ باذان، امیر ایرانى و مسلمان یمن، پیامبر اکرم، خالد بن سعید را حاکم منطقه مابین نجران و زُبید نمود.[۱۴] این انتصاب ظاهراً در سال دهم هجرت صورت گرفته است، زیرا در این سال فَروَة بن مُسَیک مرادى همراه هیئتى در مدینه به حضور پیامبر اکرم رسید و رسول خدا ضمن آنکه وى را بر قومش (مراد) و بر زبید و قبیله مَذْحِج امارت و ریاست داد، خالد بن سعید بن عاص را نیز به عنوان عامل خود براى گردآورى صدقات، همراه وى به یمن فرستاد.[۱۵] خالد بن سعید بنا به روایتى از سوى پیامبر مأمور گردآورى مالیات یمن و به قولى مأمور مالیات مذحج و عامل صنعا گردید که در هر صورت تا زمان وفات پیامبر عامل یمن باقى ماند.[۱۶]

در سال دهم هجرت، اَسْوَد عَنْسى (متوفى سال ۱۱) ادعاى پیغمبرى کرد و سر به شورش برداشت و قبیله مذحج از او پیروى کردند. چون کار اسود عنسى بالا گرفت و بر سراسر یمن مسلط شد، خالد بن سعید را از منطقه تحت حکومت خود بیرون راند.[۱۷]

خالد در عصر خلفا

پس از رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، خالد بن سعید و برادرانش، اَبان و عمرو که یکى عامل پیامبر در بحرین و دیگرى در تَیماء و خیبر بودند به مدینه بازگشتند و گفتند که پس از رسول خدا براى کسى کار نمی‌کنند.[۱۸] خالد بن سعید که پس از ماجراى سقیفه و انتخاب ابوبکر به خلافت، به مدینه رسیده بود جزو دوازده نفرى بود که از بیعت کردن با ابوبکر خوددارى کردند.[۱۹] برادرش ابان نیز در این امر با او همراهى نمود. خالد بن سعید گفته بود که «ما از بنی‌هاشم تبعیت خواهیم کرد».[۲۰] وى که قائل به خلافت علی‌ بن ابی‌طالب بود، قصد بیعت با او کرد و به آن حضرت گفت: «به خدا سوگند هیچ‌کس در میان مردم شایسته‌تر از تو براى جانشینى پیامبر نیست».[۲۱] پس از آنکه على علیه‌السلام با ابوبکر بیعت کرد،[۲۲] بنی‌هاشم و دیگر هواخواهان آن حضرت نیز همچون خالد بن سعید با ابوبکر بیعت کردند.[۲۳]

خوددارى خالد بن سعید از بیعت با ابوبکر بیش از آنکه بر ابوبکر گران آید، بر عمر گران آمده بود و بعدها در موارد مختلف، عمر با استناد بر این سابقه با خالد بن سعید مخالفت می‌کرد، از جمله در سال ۱۳ هنگامى که ابوبکر تصمیم گرفت سپاه اسلام را به شام بفرستد، خالد بن سعید را به فرماندهى لشکر مسلمانان گمارد و پرچم را به او داد، اما عمر بیعت نکردن خالد و سخنان وى را در مخالفت با ابوبکر به او یادآورى کرد و بر عزل خالد اصرار نمود. ابوبکر نیز خالد بن سعید را قبل از حرکت سپاه عزل کرد. خالد بن سعید با مناعت طبع پرچم را پس داد و گفت: «به خدا ولایت شما مرا مسرور نکرد و نیز عزل شدن از سوى شما، مرا ناراحت نساخت».[۲۴]

با این حال، ابوبکر به وى مأموریت داد تا در تیماء از شهرهاى شام مستقر شود و اعراب اطراف را براى جنگ گرد آورد و فقط کسانى را بپذیرد که مرتد نشده باشند و جز با کسانى که به جنگ وى آیند، جنگ نکند.[۲۵] عده بسیارى گرد خالد جمع شدند. خبر آمادگى و اردوى او به رومیان رسید. رومیان از اعراب شام از قبایل بَهراء، سلیح، تنوخ، غسان، کلب و لخم و جذام، کسانى را براى جنگ با او آماده کردند. خالد بن سعید نامه‌اى در این باره به ابوبکر نوشت. ابوبکر هم دستور داد که با احتیاط پیشروى کند. خالد بن سعید حمله کرد و آن قبایل را پراکنده ساخت و در محل قبایل اردو زد و همه افراد قبایل به اسلام گرویدند.

یکى از سرداران روم به نام باهان به جنگ با خالد بن سعید پرداخت. در این جنگ، عده‌اى از رومیان کشته و بقیه منهزم گشتند. خالد بن سعید از ابوبکر مدد خواست. ابوبکر نیز لشکرى به فرماندهى ذوالکلاع و عِکرمة بن ابی‌جهل به کمک او فرستاد. ولید بن عُقبه نیز با لشکر خود وى را یارى کرد.[۲۶]

شهادت خالد بن سعید

در مورد محل و زمان شهادت خالد بن سعید چند روایت تاریخى وجود دارد. طبق روایتى او در جنگ اَجنادَین با رومیان و اهالى شام (سال ۱۳)، در زمان حیات ابوبکر به شهادت رسید.[۲۷] بنا به روایت دیگر او در جنگ مَرْج الصُّفَّر در شام شهید شده است. این جنگ در آغاز خلافت عمر در سال ۱۴ هجری و به قولى در زمان ابوبکر در سال ۱۳، روى داد.[۲۸]

طبق روایتى دیگر در واقعه مرج‌الصّفّر فقط پسر خالد شهید شد و خالد خود از معرکه گریخت. به این شرح که چون خالد با رومیان نبرد کرد و در تعقیب باهان تا مرج‌الصّفّر در نزدیکى دمشق پیش رفت، در محاصره سپاه باهان افتاد. باهان حمله کرد و سعید پسر خالد را با گروهى که به همراه داشت، کشت. خالد چون این خبر را شنید، گریخت و تا ذی‌المَرْوَه عقب رفت و ابوبکر دستور داد همانجا بمانند تا بعداً به کار آنان رسیدگى کنند.[۲۹] روایات درباره تاریخ و تقدم و تأخر جنگهاى اجنادین و مرج‌الصّفّر و یرموک متفاوت است.[۳۰] ابن‌قتیبه مرگ خالد را در جنگ یرموک نوشته است.

پانویس

  1. بلاذرى، انساب الاشراف، ج۵، ص۶؛ ابن‌سعد، الطبقات الکبرى، ج۴، ص۹۴.
  2. طوسى، رجال الطوسى، ص۲۴.
  3. بحرالعلوم، رجال السید بحرالعلوم، ج۲، ص۳۲۵.
  4. ابن‌سعد، الطبقات الکبرى، ج۴، ص۹۴؛ ابن‌عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۱۶، ص۶۹.
  5. رجوع کنید به ابن‌سعد، الطبقات الکبرى، ج۴، ص۹۵ـ۹۶؛ یعقوبى، تاریخ، ج۲، ص۲۳.
  6. رجوع کنید به ابن‌سعد، الطبقات الکبرى، ج۴، ص۹۵ـ۹۶؛ ابن‌عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۱۶، ص۷۰ـ۷۲؛ ابن‌حجر عسقلانى، الاصابة فى تمییز الصحابه، ج۲، ص۲۳۶.
  7. ابن‌سعد، الطبقات الکبرى، ج۴، ص۹۴، ۹۷؛ ابن‌اثیر، اسدالغابه فى معرفة الصحابه، ج۲، ص۹۸؛ الاصابة فى تمییز الصحابه، ج۲، ص۲۳۶.
  8. رجوع کنید به ابن‌اثیر، الکامل، ج۲، ص۳۰۸ـ۳۰۹.
  9. ابن‌سعد، الطبقات الکبرى، ج۴، ص۹۶؛ ابن‌عبدالبرّ، الاستیعاب فى معرفه، ج۲، ص۴۲۱.
  10. جهشیارى، الوزراء و الکتاب، ص۹؛ ابن‌اثیر، اسدالغابه فى معرفة الصحابه، ج۲، ص۳۱۳.
  11. ابن‌ عبدالبرّ، الاستیعاب فى معرفه، ج۲، ص۴۲۱.
  12. ابن‌عبدالبرّ، الاستیعاب فى معرفه، ج۲، ص۴۲۱.
  13. ابن‌اثیر، الکامل، ج۲، ص۳۳۷.
  14. ابن‌اثیر، الاستیعاب فى معرفه، ج۲، ص۳۳۶.
  15. ابن‌اثیر، الاستیعاب فى معرفه، ج ۲، ص۲۹۶ـ۲۹۷.
  16. رجوع کنید به ابن‌اثیر، الاستیعاب فى معرفه، ج۲، ص۲۹۷؛ ابن‌اثیر، الاستیعاب فى معرفه، ج۲، ص۹۸؛ نیز رجوع کنید به ابن‌سعد، الطبقات الکبرى، ج۴، ص۹۶؛ یعقوبى، تاریخ، ج۲، ص۷۶؛ ابن‌عبدالبرّ، الاستیعاب فى معرفه، ج۲، ص۴۲۱.
  17. رجوع کنید به ابن‌اثیر، الاستیعاب فى معرفه، ج۲، ص۳۳۷.
  18. ابن‌عبدالبرّ، الاستیعاب فى معرفه، ج ۲، ص۴۲۲ـ۴۲۳.
  19. یعقوبى، تاریخ، ج۲، ص۱۲۴، ۱۲۶؛ ابن‌بابویه، الخصال، ص۴۶۱.
  20. یعقوبى، تاریخ، ج۲، ص۱۳۳؛ ابن‌اثیر، الاستیعاب فى معرفه، ج۲، ص۹۸.
  21. یعقوبى، تاریخ، ج۲، ص۱۲۴، ۱۲۶؛ قس ابن‌ سعد، الطبقات الکبرى،ج۴، ص۹۷.
  22. رجوع کنید به یعقوبى، تاریخ، ج۲، ص۱۲۶.
  23. ابن‌اثیر، الاستیعاب فى معرفه، ج۲، ص۹۸؛ قس ابن‌ سعد، الطبقات الکبرى، ج۴، ص۹۷ که گفته است خالدبن سعید پس از سه ماه با ابوبکر بیعت کرد؛ طبرى، تاریخ، ج۳، ص۳۸۷ دو ماه.
  24. ابن‌سعد، الطبقات الکبرى،ج۴، ص۹۷؛ یعقوبى، تاریخ، ج۲، ص۱۳۳؛ طبرى، تاریخ، ج۳، ص۳۸۷ـ۳۸۸؛ ابن‌عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۱۶، ص۷۹ـ۸۰؛ ابن‌اثیر، الاستیعاب فى معرفه، ج۲، ص۴۰۲.
  25. طبرى، تاریخ، ج۳، ص۳۸۸؛ ابن‌اثیر، الاستیعاب فى معرفه، ج۲، ص۴۰۲.
  26. طبرى، تاریخ، ج۳، ص۳۸۸ـ۳۸۹، ۳۹۱؛ ابن‌اثیر، الاستیعاب فى معرفه، ج۲، ص۴۰۲ـ۴۰۳.
  27. ابن‌عبدالبرّ، الاستیعاب فى معرفه ،ج۲، ص۴۲۲؛ ابن‌اثیر، الاستیعاب فى معرفه، ج۲، ص۹۸؛ ابن‌حجر عسقلانى، الاصابة فى تمییز الصحابه،ج۲، ص۳۲۹.
  28. ابن‌سعد، الطبقات الکبرى، ج۴، ص۹۹؛ ابن‌عبدالبرّ، الاستیعاب فى معرفه؛ ابن‌حجر عسقلانى، الاصابة فى تمییز الصحابه، ج۲، ص۲۳۸ـ۲۳۹.
  29. طبرى، تاریخ، ج۳، ص۳۹۱؛ ابن‌اثیر، الاستیعاب فى معرفه، ج۲، ص۴۰۵.
  30. ابن‌اثیر، الاستیعاب فى معرفه، ج۲، ص۹۸.

منابع