صلح: تفاوت بین نسخهها
جز (صفحهای جدید حاوی ' <keywords content='کلید واژه: صلح، شرايط صلح، احكام صلح، ' /> '''کلید واژه: صلح، شرايط صلح، ...' ایجاد کرد) |
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) (ویرایش) |
||
(۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشده) | |||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
− | + | '''صلح''' واژه اى است عربى و به معناى سازش مى باشد. صلح در معارف [[اسلام|اسلامى]] به عنوان یک امر مطلوب و پسندیده مطرح شده است، در برخى از آیات [[قرآن]]، حکمت تشریح صلح رفع تنازع عنوان شده است: «فَلَا جُنَاحَ عَلَیهِمَا أَن یصْلِحَا بَینَهُمَا صُلْحاً وَالصُّلْحُ خَیرٌ».<ref>[[سوره نساء]]، آیه ۱۲۸.</ref> روایات نیز بر مطلوبیت، مشروعیت و صحت صلح دلالت دارند. چنان که [[شیخ کلینی|شیخ کلینى]] به اسناد خودش از [[امام صادق]] علیه السلام روایت مى کند که آن حضرت فرمود: «الصُّلْحُ جائِزٌ بَینَ الْمُسْلِمینَ الّا صُلْحاً احَلَّ حَراماً أَوْ حَرَّمَ حَلالًا».<ref> وسائل الشیعه، ج ۱۳، باب ۳؛ احکام صلح، حدیث ۱ و ۲، ص ۱۶۴.</ref> صلح در اصطلاح، یکی از [[قواعد فقهی]] است. | |
− | + | ==تعریف اصطلاحی صلح== | |
− | + | [[محقق اول|محقق حلى]] در [[شرایع الاسلام (کتاب)|شرایع الاسلام]] در تعریف صلح مى نویسد: «صلح عبارت است از عقدى که براى پایان دادن تنازع تشریع شده است و متفرع بر غیرش نیست اگر چه فایده آن را افاده مى کند».<ref> محقق حلى، شرایع الاسلام، ج ۲، ص ۱۲۱.</ref> | |
− | + | [[شیخ محمدحسن نجفی|صاحب جواهر]] در شرح عبارت مرحوم محقق حلى مى نویسد: «اگر چه صلح در اصل، براى پایان دادن به خصومت و نزاع بین متخاصمین تشریع گردیده است ولى براى تحقق صلح، وجود این حکمت همواره ضرورى نمى باشد.... بنابراین مراد از لفظ صلح که در ایجاب عقد واقع مى شود انشاء رضایت نسبت به آن چیزى است که متصالحین توافق و تسالم در مورد آن نموده اند نه این که منظور از آن، خصوص صلحى باشد که مسبوق به خصومت است».<ref> محمدحسن نجفى، جواهرالکلام، ج ۲۶، ص ۲۷۱.</ref> | |
− | + | [[امام خمینى]] در زمینه تعریف صلح مى نویسد: «صلح عبارت از تراضى و تسالم بر امرى از قبیل تملیک عین یا منفعت یا اسقاط دین یا حق و غیر این موارد مى باشد و این که مسبوق به نزاع باشد شرط نیست و انجام آن بر هر امرى به جز موارد استثناء شده جایز است».<ref> تحریرالوسیله، ج ۱، ص ۵۶۱.</ref> | |
− | [[ | + | مرحوم [[سید محمد حسن بجنوردی|میرزا حسن بجنوردى]] در کتاب «[[القواعد الفقهیه (بجنوردی) (کتاب)|القواعد الفقهیه]]» در تعریف صلح مى نویسد: «حقیقت صلح عبارت از تراضى و تسالم بر امرى است اعم از این که آن امر کالا باشد یا از اقسام نقود، یا از اعمال یا غیر اینها؛ انشاء این تسالم به صیغه عقد صلح باشد یا غیر آن، و فرقى نمى کند که صلح مسبوق به خصومت باشد یا ملحوق به آن باشد یا خصومت امرى است که حصول آن متوقع مى باشد، بنابراین در تمامى مواردى که ذکر گردید اطلاق صلح به آنها حقیقتاً نه به نحو عنایت و مجاز صحیح مى باشد».<ref> قواعد فقهیه، ج ۵، ص ۹.</ref> |
− | + | قانون مدنى در ماده ۷۵۲ به پیروى از نظریه فقهاى [[امامیه|امامیه]] در تعریف صلح آورده است: «صلح ممکن است یا در مورد رفع تنازع موجود یا جلوگیرى از تنازع احتمالى در مورد معامله و غیر آن واقع گردد». | |
− | + | از مجموعه تعریف هاى ارائه شده مى توان دریافت که وجود نزاع سابق در تحقق عقد صلح ضرورى نمى باشد اگر چه اصل تشریع صلح براى رفع خصومت و نزاع بوده است.<ref> بررسى مبانى بیمه در اسلام، ص ۱۴۶.</ref> | |
− | + | ==شرایط صلح== | |
− | * | + | *۱- قرارداد صلح لازم الإجرا است و آن را جز با اقاله (فسخ عقد از دو طرف) یا اختیار فسخ نمى توان از میان برد.<ref> تحریرالوسیله، ج ۱، ص ۵۱۶، م ۴.</ref> |
− | * | + | *۲- عقد صلح، نیاز به ایجاب و قبول دارد و با هر لفظى که مفید مصالحه طرفین باشد، درست است.<ref> همان، م ۲ و ۳.</ref> |
− | * | + | *۳- دو نفرى که چیزى را با یکدیگر صلح مى کنند، باید بالغ و عاقل باشند و کسى آن ها را مجبور نکرده باشد و قصد صلح داشته باشند.<ref> همان، ص ۵۱۷، م ۹.</ref> |
− | + | ==احکام صلح== | |
− | * | + | *۱- صلح، تنها براى حقوقى که قابل نقل و اسقاطند، صحیح است ولى براى حقوقى که قابل نقل و اسقاط نیستند صحیح نیست، مانند حق مطالبه دَین و حق رجوع در طلاق رجعى.<ref> همان، م ۸.</ref> |
− | * | + | *۲- دو نفر که بر سر چیزى نزاع دارند، جایز است به گونه اى با یکدیگر صلح کنند ولى این صلح، ظاهرى و براى رفع دعواست و نمى تواند حقیقتى را که پنهان است تغییر دهد. بنابراین، کسى که مى داند ادعا یا انکارش باطل است، شرعاً ذمه اش به دیگرى مشغول خواهد بود، مگر این که شخص دیگر واقعاً با رضایت خاطر صلح کند.<ref> تحریرالوسیله، ج ۱، ص ۵۱۹، م ۱۷.</ref><ref> احکام اقتصادى (ج ۲)، نعمت الله حصارکى ، ص ۷۳.</ref> |
− | ==پانویس == | + | ==پانویس== |
<references /> | <references /> | ||
+ | {{فقه/احکام}} | ||
+ | [[رده:احکام اقتصادی]] |
نسخهٔ کنونی تا ۱۸ ژوئن ۲۰۲۰، ساعت ۱۱:۲۸
صلح واژه اى است عربى و به معناى سازش مى باشد. صلح در معارف اسلامى به عنوان یک امر مطلوب و پسندیده مطرح شده است، در برخى از آیات قرآن، حکمت تشریح صلح رفع تنازع عنوان شده است: «فَلَا جُنَاحَ عَلَیهِمَا أَن یصْلِحَا بَینَهُمَا صُلْحاً وَالصُّلْحُ خَیرٌ».[۱] روایات نیز بر مطلوبیت، مشروعیت و صحت صلح دلالت دارند. چنان که شیخ کلینى به اسناد خودش از امام صادق علیه السلام روایت مى کند که آن حضرت فرمود: «الصُّلْحُ جائِزٌ بَینَ الْمُسْلِمینَ الّا صُلْحاً احَلَّ حَراماً أَوْ حَرَّمَ حَلالًا».[۲] صلح در اصطلاح، یکی از قواعد فقهی است.
تعریف اصطلاحی صلح
محقق حلى در شرایع الاسلام در تعریف صلح مى نویسد: «صلح عبارت است از عقدى که براى پایان دادن تنازع تشریع شده است و متفرع بر غیرش نیست اگر چه فایده آن را افاده مى کند».[۳]
صاحب جواهر در شرح عبارت مرحوم محقق حلى مى نویسد: «اگر چه صلح در اصل، براى پایان دادن به خصومت و نزاع بین متخاصمین تشریع گردیده است ولى براى تحقق صلح، وجود این حکمت همواره ضرورى نمى باشد.... بنابراین مراد از لفظ صلح که در ایجاب عقد واقع مى شود انشاء رضایت نسبت به آن چیزى است که متصالحین توافق و تسالم در مورد آن نموده اند نه این که منظور از آن، خصوص صلحى باشد که مسبوق به خصومت است».[۴]
امام خمینى در زمینه تعریف صلح مى نویسد: «صلح عبارت از تراضى و تسالم بر امرى از قبیل تملیک عین یا منفعت یا اسقاط دین یا حق و غیر این موارد مى باشد و این که مسبوق به نزاع باشد شرط نیست و انجام آن بر هر امرى به جز موارد استثناء شده جایز است».[۵]
مرحوم میرزا حسن بجنوردى در کتاب «القواعد الفقهیه» در تعریف صلح مى نویسد: «حقیقت صلح عبارت از تراضى و تسالم بر امرى است اعم از این که آن امر کالا باشد یا از اقسام نقود، یا از اعمال یا غیر اینها؛ انشاء این تسالم به صیغه عقد صلح باشد یا غیر آن، و فرقى نمى کند که صلح مسبوق به خصومت باشد یا ملحوق به آن باشد یا خصومت امرى است که حصول آن متوقع مى باشد، بنابراین در تمامى مواردى که ذکر گردید اطلاق صلح به آنها حقیقتاً نه به نحو عنایت و مجاز صحیح مى باشد».[۶]
قانون مدنى در ماده ۷۵۲ به پیروى از نظریه فقهاى امامیه در تعریف صلح آورده است: «صلح ممکن است یا در مورد رفع تنازع موجود یا جلوگیرى از تنازع احتمالى در مورد معامله و غیر آن واقع گردد».
از مجموعه تعریف هاى ارائه شده مى توان دریافت که وجود نزاع سابق در تحقق عقد صلح ضرورى نمى باشد اگر چه اصل تشریع صلح براى رفع خصومت و نزاع بوده است.[۷]
شرایط صلح
- ۱- قرارداد صلح لازم الإجرا است و آن را جز با اقاله (فسخ عقد از دو طرف) یا اختیار فسخ نمى توان از میان برد.[۸]
- ۲- عقد صلح، نیاز به ایجاب و قبول دارد و با هر لفظى که مفید مصالحه طرفین باشد، درست است.[۹]
- ۳- دو نفرى که چیزى را با یکدیگر صلح مى کنند، باید بالغ و عاقل باشند و کسى آن ها را مجبور نکرده باشد و قصد صلح داشته باشند.[۱۰]
احکام صلح
- ۱- صلح، تنها براى حقوقى که قابل نقل و اسقاطند، صحیح است ولى براى حقوقى که قابل نقل و اسقاط نیستند صحیح نیست، مانند حق مطالبه دَین و حق رجوع در طلاق رجعى.[۱۱]
- ۲- دو نفر که بر سر چیزى نزاع دارند، جایز است به گونه اى با یکدیگر صلح کنند ولى این صلح، ظاهرى و براى رفع دعواست و نمى تواند حقیقتى را که پنهان است تغییر دهد. بنابراین، کسى که مى داند ادعا یا انکارش باطل است، شرعاً ذمه اش به دیگرى مشغول خواهد بود، مگر این که شخص دیگر واقعاً با رضایت خاطر صلح کند.[۱۲][۱۳]
پانویس
- ↑ سوره نساء، آیه ۱۲۸.
- ↑ وسائل الشیعه، ج ۱۳، باب ۳؛ احکام صلح، حدیث ۱ و ۲، ص ۱۶۴.
- ↑ محقق حلى، شرایع الاسلام، ج ۲، ص ۱۲۱.
- ↑ محمدحسن نجفى، جواهرالکلام، ج ۲۶، ص ۲۷۱.
- ↑ تحریرالوسیله، ج ۱، ص ۵۶۱.
- ↑ قواعد فقهیه، ج ۵، ص ۹.
- ↑ بررسى مبانى بیمه در اسلام، ص ۱۴۶.
- ↑ تحریرالوسیله، ج ۱، ص ۵۱۶، م ۴.
- ↑ همان، م ۲ و ۳.
- ↑ همان، ص ۵۱۷، م ۹.
- ↑ همان، م ۸.
- ↑ تحریرالوسیله، ج ۱، ص ۵۱۹، م ۱۷.
- ↑ احکام اقتصادى (ج ۲)، نعمت الله حصارکى ، ص ۷۳.
فقه/احکام |
عبادات: تقلید، طهارت، نماز، روزه، خمس، زکات، حج
اموال: خرید و فروش، شرکت، صلح، اجاره، مزارعه، مساقات، وکالت، قرض، حواله، رهن، ضامن شدن، کفالت، امانت، عاریه، ارث، غصب آداب و رفتار: ازدواج، طلاق، خوردن و آشامیدن، نذر و عهد، قسم، امر به معروف و نهی از منکر، صید ، ذبح، وصیت، مال پیدا شده، وقف، دفاع، مسائل مستحدثه |
رده ها: احکام | احکام عبادی | احکام اقتصادی | احکام خانواده | احکام روابط اجتماعی |اصطلاحات احکام|مراجع تقلید |