حضرت حمزه علیه السلام: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(افزودن 1 رده)
 
(۱۱ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
 
{{الگو:مقاله از یک نشریه}}
 
{{الگو:مقاله از یک نشریه}}
 
+
او عموی بزرگوار پیامبر (ص)  بود که در شجاعت و دلاوری زبانزد بود. حمایت و دفاع او از رسول خدا (ص) نقش مهمی در پیروزی و گسترش اسلام داشت. او پس از شهادت از طرف رسول خدا (ص) «سید الشهداء» لقب گرفت.
 
+
==نام و نسب ==
 
+
حمزة بن عبدالمطلب ملقب به «سیدالشهدا»، «اسدالله» و «اسدالرسول» کنیه او ابوعماره و ابویعلی است. مادرش هاله دختر «وهیب» و دخترعموی «آمنه» بنت وهب، مادر رسول خدا صلی الله علیه و آله است. حضرت حمزه عموی [[پیامبر اسلام]] و برادر رضاعی او است؛ زیرا هر دو از پستان مادری بنام ثُوَیْبه شیر خورده‌اند. حضرت حمزه، بنابر نظر مشهور دو سال از رسول خدا بزرگتر بود
 
+
==اسلام آوردن حمزه(ع)==
==حمزه سیدالشهدا و حرم شریف آن حضرت==
+
بنا به گفته مشهور مورخان، او در سال دوم بعثت، اسلام را پذیرفته است. بنا به نقل [[ابن اثیر]] و گروهی از مورخان، چون حمزه سیدالشهدا ایمان خویش را اظهار کرد، سردمداران قریش فهمیدند که پیامبر از این پس نیرومند شده و اسلام دارای مدافع قوی گردیده است و با گرویدن وی به [[اسلام]]، از طرح‌ها و نقشه‌های زیادی که بر علیه اسلام و مسلمین ترسیم کرده بودند منصرف شدند.
 
+
==هجرت و جهاد ==
یکی از شخصیت های بزرگ در [[تاریخ اسلام]]، که در راه [[قرآن]] و دفاع از اسلام فداکاری و ایثار را به حد اعلی رسانید و در شرایطی که [[توحید]] در مقابل شرک و خداپرستی در مقابل بت پرستی قرار گرفته بود و [[پیامبر اسلام]] به یاران صدیق و حامیان مخلص و دلسوز نیازمند بود، به یاری‌اش شتافت، جناب حمزة بن [[عبدالمطلب]] بود که مانند امیرمؤمنان، [[امام علی]] علیه السلام در مقابل پرچم شرک، لوای [[توحید]] را برافراشت و تعهد و [[ایمان]] خویش را در صحنه‌های جنگ متجلی ساخت.
 
 
 
او در سخت‌ترین و خطرناک‌ترین وضعیت جنگ، که حتی بعضی از یاران نزدیک پیامبر معرکه را ترک کرده، به قله کوه‌ها و شیار دره‌ها پناه می‌‌بردند، دلیرانه مقاومت نمود، نه با یک دست که با دو شمشیر و با هر دو دست از [[رسول خدا]] دفاع کرد و با سپر قراردادن وجود خویش، حملات پیاپی دشمن را که متوجه جان آن حضرت بود، در هم شکست تا این که با فجیع‌ترین وضع به مقام ارجمند شهادت نایل شد و در تاریخ به عنوان یکی از بزرگترین سرداران و مجاهدی مقاوم از مجاهدان شجاع و بااخلاص و از مدافعان و شهدای نامی [[‌‌اسلام]] و به صورت عالیترین الگو و سرمشق متجلی گردید.
 
 
 
حمزه در [[قرآن]] مجید و در [[احادیث]] و روایات، مورد تقدیر و تجلیل فراوان قرار گرفته و مدال پرافتخار «سیدالشهدا» از سوی رسول خدا نصیب او گردید و لقب زیبای «اسدالله» و «اسدالرسول» بر او داده شد. و ائمه هدی علیهم‌السلام با شخصیت و فداکاری او، در مقابل مخالفان مناظره و احتجاج و در میان پیروانشان مباهات و افتخار نموده‌اند و در اثر ترغیب و تشویق رسول خدا صلی الله علیه و آله بر [[زیارت]] قبر حضرت حمزه، قبر و حرم آن بزرگوار در طول تاریخ مورد توجه مسلمانان قرار گرفت و زیارت او را مانند زیارت رسول خدا صلی الله علیه و آله بر خود لازم دانستند و در ساختن حرم و گنبد و بارگاه بر روی قبر او، مانند حرم پیامبر صلی الله علیه و آله و ائمه علیهم‌السلام به همدیگر سبقت می‌‌جستند و از این رو قبر شریف آن بزرگوار دارای مجموعه‌ای از حرم و رواق و گنبد و بارگاه بود که قدمت و پیشینه آن، به قرن‌های اول اسلام می‌‌رسید ولی نزدیک به یکصد سال قبل، این حرم شریف مانند سایر بقاع و حرم‌ها در [[مدینه]] و [[مکه]]، به وسیله وهابیان تخریب گردید و اینک از این بقعه پاک، به جز یک قبر خاکی و ساده چیزی باقی نیست.
 
 
 
'''حذف فرهنگی:'''
 
 
 
شخصیت بارز حضرت حمزه سیدالشهدا، مجاهدت و فداکاری و حضور حماسی او در صحنه‌های جنگ، حمایت و دفاع وی از مقام شامخ [[نبوت]] در سال‌های اول بعثت و پس از هجرت و شهادت مظلومانه و شجاعانه‌اش ایجاب می‌‌کرد که یاد او و ذکر فضایل و معرفی شخصیت او، به صورت بزرگترین و زیباترین الگو و سرمشق در منابع اسلامی ‌‌منعکس و در رأس بیان فضایل سایر شخصیت های اسلامی؛ از اقوام و عشیره و صحابه رسول خدا قرار گیرد. لیکن مراجعه به منابع حدیثی و مجموعه‌های اولیه اهل سنت نشانگر این است که متأسفانه همان سعی و تلاش که از سوی خلفای اموی در کم‌رنگ‌کردن شخصیت امیرمؤمنان علیه السلام و تحقیر ابوطالب و عقیل بکار گرفته شده به علل و انگیزه‌های خاصی، درباره حضرت حمزه عمیق‌تر و در حذف شخصیت او قوی‌تر گردیده است.
 
 
 
به طوری که در بخش آخر این بحث ملاحظه خواهید کرد، پس از گذشت چهل سال از [[جنگ احد]] و در دوران خلافت معاویه و طبق دستور وی، تصمیم گرفته شد به بهانه حفر قنات در احد قبر حضرت حمزه را نبش و پیکر او را به نقطه دیگر منتقل نمایند و یاد و اثر او را به تدریج به فراموشی بسپارند ولی چون این تصمیم با شکست مواجه گردید، راه دیگری را برگزیدند؛ یعنی مصمم به حذف فرهنگی آن بزرگوار از طریقِ به فراموشی سپردن فضایل او شدند و بدین وسیله هدف خویش را تأمین نمودند و بدین گونه، شخصیت آن بزرگوار در هاله‌ای از ابهام و در پشت ابرهای تاریخ و [[حدیث]] قرار گرفت.
 
 
 
این حرکت را در منابع دست اول و در مجموعه‌های حدیثی که محصول همان سیاست‌ها است و در عین حال صحیح‌ترین منابع تلقی می‌‌شود، می‌‌توان به وضوح مشاهده کرد و با مراجعه به صحاح و مسانید به این حقیقت تلخ پی برد: برای نمونه دو کتاب مهم حدیثی «صحیح بخاری» و «صحیح مسلم» را، که در رأس همه منابع حدیثی قرار گرفته‌اند، مطرح می‌‌کنیم: بخشی از این دو کتاب را «کتاب الفضائل» و نقل مناقب اقوام و عشیره و اصحاب و یاران [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله به خود اختصاص داده و برای ذکر فضایل تک تک آنان باب مستقلی عنوان گردیده است:
 
 
 
در باب فضایل اقوام پیامبر صلی الله علیه و آله فضایل «عباس بن عبدالمطلب»، «جعفربن ابی طالب»، «عبدالله بن جعفر» و فضایل «زبیر» پسرعمه [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله و «ابوالعاص» داماد آن حضرت که در [[جنگ بدر]] به اسارت مسلمانان درآمد و پس از آزادی اسلام را (شاید هم برای دستیابی به همسرش زینب) پذیرفت، آمده است و باز در این بخش فضایل «سعد بن ابی وقاص» به عنوان این که او از قبیله «آمنه» مادر رسول خدا صلی الله علیه و آله و از اخوال و دایی‌های «قبیله‌ای» پیامبر محسوب است، ذکر گردیده ولی از حضرت «حمزه» محبوب‌ترین عموی رسول الله اسمی ‌‌به میان نیامده است! و در بخش فضایل اصحاب برای بیان فضایل «عبدالله بن سلام»، «عبدالله بن عمر»، «ابوهریره»، «ابوموسی اشعری» و بالأخره برای بیان فضایل «ابوسفیان» و «معاویه» باب مستقلی عنوان گردیده ولی از بزرگترین صحابه پیامبر، مهاجر الی الله و مجاهد فی سبیل الله «حمزه سیدالشهدا» یاد نشده است، گویی [[پیامبر اسلام]] نه عمویی به نام «حمزه» داشته و نه صحابه‌ای به نام «ابوعماره»! و سایر صحاح و سنن نیز از این رویه پیروی کرده و در این مسیر حرکت نموده‌اند و هلم جرا...!
 
 
 
و بدین گونه با یکی دیگر از مظلومان تاریخ و حدیث آشنا می‌‌شویم که نه تنها شخصیت او در حد شخصیت دشمنان درجه یک اسلام، سردمداران کفر و الحاد و سلسله جنبانان بدر و اُحد معرفی نگردیده، بلکه برای موهون و مشوّه ساختن او مطالب ناروا و نابجایی، که دون شأن و مقام آن بزرگوار است، به ساحت مقدسش نسبت داده شده که متأسفانه گه‌گاهی به تألیفات خودی‌ها نیز راه یافته است. این نوع بینش و حق‌کشی برای ما، هم تکلیف‌آور است و هم مشکل‌زا!
 
 
 
تکلیف آور از آن جهت که این عملکرد ما را موظف می‌‌سازد برای دفاع از مظلومی ‌‌بپا خیزیم و در کنارزدن پرده‌های تعصب و زدودن غبارهای ضخیم، که قرن‌ها بر آن گذشته است، تلاش کنیم و آن چهره تابناک و مظلوم را از پشت ابرهای تیره و تار به جامعه اسلامی‌‌مان بنمایانیم. و اما مشکل‌زا است؛ زیرا که این حرکت موجب شده است که حقایق فراوانی در معرفی شخصیت آن حضرت از دسترس خارج و در لابلای حوادث تاریخی دفن شود و طبعاً در بدست آوردن بقایای ناچیز هم با مشکل مواجه گردیم و در نیل به مطلبی به جای مراجعه به مظان و جایگاه خود، به منابع دیگر و فصول مختلف مراجعه کنیم.
 
 
 
ولی در عین حال می‌‌توان با مراجعه به متون تفسیری و حدیثی و تاریخی، به مطالب ارزشمند و بجای مانده درباره آن حضرت دست یافت که خوانندگان ارجمند را با بخشی از فضایل آن بزرگوار آشنا و راه را برای کسانی که فرصت پیگیری و تحقیق بیشتری در این زمینه دارند هموار می‌‌سازد. با این مقدمه لازم است در این مختصر چهار موضوع به ترتیب زیر بحث و بررسی شود:
 
 
 
# حضرت حمزه از دیدگاه قرآن؛
 
# حضرت حمزه در کلام [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله و ائمه هدی علیهم‌السلام؛
 
# حضرت حمزه در جنگ‌ها؛
 
# حرم حضرت حمزه در بستر تاریخ.
 
 
 
'''نگاهی کوتاه به دوران زندگی حضرت حمزه علیه السلام'''
 
 
 
حمزة بن عبدالمطلب ملقب به «سیدالشهدا»، «اسدالله» و «اسدالرسول» کنیه او ابوعماره و ابویعلی است. مادرش هاله دختر «وهیب» و دخترعموی «آمنه» بنت وهب، مادر رسول خدا صلی الله علیه و آله است. حضرت حمزه عموی [[پیامبر اسلام]] و برادر رضاعی او است؛ زیرا هر دو از پستان مادری بنام ثُوَیْبه شیر خورده‌اند.
 
 
 
حضرت حمزه، بنابر نظر مشهور دو سال از رسول خدا بزرگتر بود و بنا به گفته مشهور مورخان، او در سال دوم بعثت، اسلام را پذیرفته است. بنا به نقل [[ابن اثیر]] و گروهی از مورخان، چون حمزه سیدالشهدا ایمان خویش را اظهار کرد، سردمداران قریش فهمیدند که پیامبر از این پس نیرومند شده و اسلام دارای مدافع قوی گردیده است و با گرویدن وی به [[اسلام]]، از طرح‌ها و نقشه‌های زیادی که بر علیه اسلام و مسلمین ترسیم کرده بودند منصرف شدند.
 
 
 
 
حضرت حمزه همزمان با هجرت رسول خدا صلی الله علیه و آله به مدینه، هجرت نمود و در صف مهاجرینِ اولین قرار گرفت. او اولین فرمانده و پرچمدار اسلام است که از سوی رسول خدا در رأس گروهی از مسلمانان برای پاسخ‌گویی به حمله مشرکان، به محلی بنام «سیف البحر» اعزام گردید.
 
حضرت حمزه همزمان با هجرت رسول خدا صلی الله علیه و آله به مدینه، هجرت نمود و در صف مهاجرینِ اولین قرار گرفت. او اولین فرمانده و پرچمدار اسلام است که از سوی رسول خدا در رأس گروهی از مسلمانان برای پاسخ‌گویی به حمله مشرکان، به محلی بنام «سیف البحر» اعزام گردید.
  
 
در جنگ‌های متعدد دیگر مانند بدر و احد شرکت نمود و در بدر امتحان سختی را از سرگذراند و از سران قریش چند نفر، از جمله شیبة بن ربیعه و طُعَیمة بن عدی را به دست خود هلاک ساخت و در قتل یکی دیگر از مشرکان نامی؛ یعنی «عتبة بن ربیعه» با امیرمؤمنان علیه السلام شرکت جست. شجاعت حضرت حمزه در جنگ‌ها زبانزد خاص و عام و مورد تأیید دوست و دشمن است ولذا در [[جنگ بدر]] و اُحُد وی با هر دو دست و با دو شمشیر می‌‌جنگید.
 
در جنگ‌های متعدد دیگر مانند بدر و احد شرکت نمود و در بدر امتحان سختی را از سرگذراند و از سران قریش چند نفر، از جمله شیبة بن ربیعه و طُعَیمة بن عدی را به دست خود هلاک ساخت و در قتل یکی دیگر از مشرکان نامی؛ یعنی «عتبة بن ربیعه» با امیرمؤمنان علیه السلام شرکت جست. شجاعت حضرت حمزه در جنگ‌ها زبانزد خاص و عام و مورد تأیید دوست و دشمن است ولذا در [[جنگ بدر]] و اُحُد وی با هر دو دست و با دو شمشیر می‌‌جنگید.
 
 
حضرت حمزه در میدان جنگ با نصب کردن «پرِ شترمرغی» به سینه‌اش از دیگر فرماندهان و جنگجویان مشخص و برجسته بود و به همین جهت در جنگ بدر یکی از سران دشمن پس از آن که به اسارت مسلمانان درآمد و چشمش به حمزه افتاد، پرسید: این کیست؟ گفتند: حمزة بن عبدالمطلب. وی با تعجب گفت «ذلِکَ فَعَلَ بِنا الأفاعِیل» او بود که صفوف ما را تار و مار کرد و ما را به روز سیاه نشاند! حضرت حمزه در سال سوم هجرت در [[جنگ احد]] پس از کشتن سی و یک تن از سران دشمن به مقام ارجمند شهادت نایل گردید.
 
حضرت حمزه در میدان جنگ با نصب کردن «پرِ شترمرغی» به سینه‌اش از دیگر فرماندهان و جنگجویان مشخص و برجسته بود و به همین جهت در جنگ بدر یکی از سران دشمن پس از آن که به اسارت مسلمانان درآمد و چشمش به حمزه افتاد، پرسید: این کیست؟ گفتند: حمزة بن عبدالمطلب. وی با تعجب گفت «ذلِکَ فَعَلَ بِنا الأفاعِیل» او بود که صفوف ما را تار و مار کرد و ما را به روز سیاه نشاند! حضرت حمزه در سال سوم هجرت در [[جنگ احد]] پس از کشتن سی و یک تن از سران دشمن به مقام ارجمند شهادت نایل گردید.
 +
==حضرت حمزه از دیدگاه قرآن==
 +
نام جناب حمزه در شأن نزول چندین آیه از قرآن به چشم می خورد از جمله: 
 +
#آیه:{{متن قرآن|«هَٰذَانِ خَصْمَانِ اخْتَصَمُوا فِي رَبِّهِمْ فَالَّذِينَ كَفَرُوا قُطِّعَتْ لَهُمْ ثِيَابٌ مِنْ نَارٍ يُصَبُّ مِنْ فَوْقِ رُءُوسِهِمُ الْحَمِيمُ»}} <ref> [[سوره حج]]/ آیه 19.</ref>؛ اینان دو گروهند که درباره پروردگارشان به مخاصمه و جدال پرداختند، کسانی که کافر شدند، لباس‌هایی از آتش برای آن‌ها بریده شده و مایع سوزان و جوشان بر سرشان ریخته می‌‌شود». در صحیح بخاری<ref> ج 4، تفسیر سوره حج.</ref> و صحیح مسلم<ref> به تفسیر الدرالمنثور والمیزان، تفسیر سوره حج مراجعه شود.</ref> و سنن ترمذی<ref> همان.</ref> و ابن ماجه<ref> همان.</ref> و منابع دیگر از [[اهل سنت]] و [[شیعه]]<ref> همان.</ref> آمده که حضرت ابوذر رحمه الله فرموده است: این آیه درباره دو گروه؛ گروهی حامی‌‌ و مدافع سرسخت اسلام و گروه دیگر دشمن کینه‌توز و سرسخت اسلام نازل گردیده است. گروه اول امیرمؤمنان و حمزه و عبیده<ref> عبیدة بن حرث بن [[عبدالمطلب]]، پسرعموی رسول خدا است. او از شجاعان عرب و از مدافعان [[اسلام]] بود که در [[جنگ بدر]] به شهادت رسید.</ref> و گروه دوم ولید، عتبه و شیبه از سران قریش می‌‌باشند که در جنگ بدر مقابل هم قرار گرفتند.
 +
#آیه: {{متن قرآن|«مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَىٰ نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا»}} « <ref> [[سوره احزاب]]/ آیه 23.</ref>؛ در میان مؤمنان مردانی هستند که بر عهدی که با خدا بسته‌اند، صادقانه ایستاده‌اند؛ بعضی پیمان خود را به آخر بردند (و در راه او شربت شهادت نوشیدند) و گروهی دیگر در انتظارند و هرگز تغییر و تبدیلی در عهد و پیمان خود ندادند».در تفسیر قمی ‌‌ابن ابی الجارود از [[امام باقر]] علیه السلام نقل می‌‌کند که این آیه درباره حمزه و جعفر و علی علیهم‌السلام نازل گردیده است. منظور از «مَنْ قَضَی نَحْبَهُ» حمزه و جعفر و منظور از «مَنْ یَنْتَظِر» علی بن ابی طالب است.<ref> تفسیر قمی، ج 2، ص 188.</ref>
 +
#آیه: {{متن قرآن|«أَمْ نَجْعَلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ كَالْمُفْسِدِينَ فِي الْأَرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِينَ كَالْفُجَّارِ»}}<ref> [[سوره ص]]/ آیه 28.</ref>؛ آیا کسانی را که [[ایمان]] آورده و کارهای شایسته انجام داده‌اند، همچون مفسدان در زمین قرار دهیم یا پرهیزکاران را همچون کافران؟!».در تفسیر فرات کوفی از [[ابن عباس]] نقل می‌‌کند که این آیه درباره سه تن از مؤمنان متقی که عمل صالح انجام داده بودند؛ علی بن ابی طالب و حمزه و عبیده و سه نفر مشرک مفسد؛ عتبه و شیبه و ولید بن عتبه نازل گردیده است. ابن عباس اضافه می‌‌کند این دو گروه بودند که در [[جنگ بدر]] با هم به مبارزه برخاستند؛ علی علیه السلام ولید را کشت، حمزه عتبه را و عبیده شیبه را.<ref> تفسیر فرات کوفی، ص 359، چاپ سال 1410 هـ تهران.</ref>
 +
#آیه:{{متن قرآن|«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ»}}  <ref> [[سوره توبه]]/ آیه 119.</ref>؛ ای کسانی که [[ایمان]] آورده‌اید، از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید و با صادقان باشید».مرحوم طبرسی درباره مصداق «صادقین» که در پایان آیه شریفه آمده است، چند احتمال ذکر نموده و می‌‌گوید: و گفته شده است که منظوراز صادقین در این آیه همان افرادی است که خداوند در آیه دیگر از آن‌ها یاد کرده و فرموده است: {{متن قرآن|«رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَىٰ نَحْبَهُ...»}} حمزة بن عبدالمطلب و جعفربن ابی طالب و «وَمِنْهُم مَنْ یَنْتَظِرُ» یعنی علی بن ابی طالب علیه السلام».<ref> مجمع البیان، ج 3، ص 81، چاپ صیدا.</ref>
 +
#آیه:{{متن قرآن|«وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَٰئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولَٰئِكَ رَفِيقًا»}}  <ref> [[سوره نساء]]/ آیه 69.</ref>؛ و کسی که خدا و پیامبر را اطاعت کند (در روز رستاخیز) همنشین کسانی خواهد بود که خدا نعمت خود را بر آنان تمام کرده؛ از [[پیامبران]] و صدیقان و شهدا و صالحان، و آن‌ها رفیق‌های خوبی هستند.[[شیخ طوسی]] از [[انس بن مالک]] نقل می‌‌کند که روزی با [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله [[نماز صبح]] را بجای آوردیم، آن حضرت پس از [[نماز]] رو به ما نشست، من عرض کردم: ای فرستاده خدا، اگر صلاح بدانید تفسیر این آیه «وَمَنْ یُطِعْ اللّه...» را بیان کنید. پیامبر فرمود: مصداق «نبِیِّینَ» من هستم و مصداق «صِدِّیقِینَ» برادرم علی است و مصداق «شهداء» عمویم حمزه و اما مصداق «صالحان» دخترم فاطمه و دو فرزندش حسن و حسین می‌‌باشند.<ref> کنزالفوائد، به نقل [[بحارالأنوار]]، ج 24، ص 31.</ref>
 +
#آیه:{{متن قرآن|« مَنْ کَانَ یَرْجُو لِقَاءَاللّه فَإِنَّ أَجَلَ اللّه لاَآتٍ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ * وَمَنْ جَاهَدَ فَإِنَّمَا یُجَاهِدُ لِنَفْسِهِ...»}} <ref> [[سوره عنکبوت]]/ آیه 5 و 6.</ref>؛ کسانی که امید به دیدار و لقای پروردگار و رستاخیز دارند، (در اطاعت او می‌‌کوشند) زیرا سرآمدی که خدا تعیین کرده، فرامی‌‌رسد. و کسی که (در راه خدا) جهاد و تلاش می‌‌کند برای خود جهاد می‌‌کند».حسین بن سعید از [[ابن عباس]] نقل می‌‌کند که این آیه درباره [[بنی هاشم]] نازل گردیده که از آن‌ها است حمزة بن [[عبدالمطلب]] و عبیدة بن حارث. ابن عباس می‌‌افزاید: درباره آن‌ها این آیه نیز نازل گردیده است. <ref> تفسیر فرات کوفی.</ref>
  
'''نگاهی از افق دیگر'''
+
علاوه بر آیات مذکور هستند ایات دیگری که هر چند در روایات نامی از جناب حمزه علیه السلام نبرده است اما ویژیک های یاد شده نشان می دهد به طور قطع ایشان یکی از بالاترین مصادیق آن می باشند.  
 
+
#مثل این آیه شریفه که می فرماید: {{متن قرآن|«وَالَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ آوَوْا وَنَصَرُوا أُولَٰئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ »}} «و آنان که ایمان آوردند و هجرت نمودند و در راه خدا جهاد کردند و آن‌ها که پناه دادند و یاری نمودند، آنان مؤمنان حقیقی‌اند، برای آن‌ها آموزش «[[رحمت خدا]]» و روزی شایسته‌ای است». <ref>[[سوره انفال]]/ آیه 74.</ref>  
خداوند متعال مجد و شرف نسب، توأم با عزت [[ایمان]] و دفاع از حریم [[اسلام]] را برای حمزه سیدالشهدا برگزیده است؛ زیرا او فرزند بزرگترین شخصیت جزیرة العرب و رییس [[مکه]] و قریش؛ یعنی [[عبدالمطلب]]<ref> [[عبدالمطلب]] ملقب به شیبة الحمد، مردی عظیم و رفیع متصف به اوصاف حمیده و افعال پسندیده نصیح و ینبع بود قوم قریش او را قبول و با وجودش مباهات نمودند او کلیدداری خانه کعبه و پرده‌داری کعبه را هر دو که بزرگترین سمت در [[اسلام]] و قبل از اسلام بشمار می‌‌آورند بوده داشته، پاسخ صریح عبدالمطلب به فرمانده [[لشکر ابرهه]] به هنگام تهاجم به [[مکه]] و نذر او در قربانی کردن یکی از فرزندانش همانند [[حضرت ابراهیم]] علیه السلام و کشف چاه زمزم و... بیانگر عظمت روح و ارتباط وی با عالم معنویات در سطحی فوق‌العاده و خارج از متعارف است.</ref> بن [[هاشم]] بن [[عبدمناف]] بن قصی است و نسب حمزه نسب خاتم [[پیامبران]] است. حمزه سیدالشهدا هم شریف است هم شرافت و کرامت را از پدر و اجداد خویش به ارث برده است. مادر حمزه، دخترعموی «آمنه» مادر رسول خدا است و او از طرف مادر نیز دارای نسبی است والا و شریف که پیامبر خاتم نشأت گرفته از نسب والا و خاندان اصیل است.
+
#و نیز آیه: {{متن قرآن|«لَا يَسْتَوِي مِنْكُمْ مَنْ أَنْفَقَ مِنْ قَبْلِ الْفَتْحِ وَقَاتَلَ أُولَٰئِكَ أَعْظَمُ دَرَجَةً مِنَ الَّذِينَ أَنْفَقُوا مِنْ بَعْدُ وَقَاتَلُوا ۚ...»}}  «کسانی که قبل از پیروزی [[انفاق]] کردند و جنگیدند با کسانی که بعد از فتح انفاق نمودند و جهاد کردند، یکسان نیستند، آن‌ها بلند مقام‌تر از کسانی هستند که بعد از فتح انفاق نمودند و جهاد کردند». <ref> [[سوره حدید]]/ آیه 10.</ref>  
 
+
==حضرت حمزه در حدیث رسول خدا صلی الله علیه و آله==
شرافتی دیگر: او هم عموی رسول الله صلی الله علیه و آله است هم برادر رضاعی او و پیامبر در میان او و زید بن حارثه<ref> زید بن حارثه از نزدیک‌ترین و صمیمی‌‌ترین اصحاب پیامبر است که او را به پسرخواندگی خویش پذیرفت و در [[جنگ موته]] فرماندهی لشکر را به او محول نمود و او در بین جنگ به شهادت رسید.</ref> پیمان اخوت بست. و حمزه سیدالشهدا از جهات متعدد بر دیگران تفوق یافت و صفات عالیه و اخلاق حسنه را از آن شجره اصیل و خاندان شریف به ارث برد. و از جهت [[ایمان]]، او جزو سابقین در [[اسلام]] است و آن‌گاه به [[رسول خدا]] ایمان آورده است که فقط یک‌ سال و اندی از بعثت آن حضرت می‌‌گذشت و تعداد مسلمانان از سی و نه مرد و بیست و سه زن تجاوز نمی‌‌کرد و آن روز اسلام دارای هیچ نفع مادی و دنیوی نبود. هر چه درباره اسلام پیش بینی می‌‌شد فشار و شکنجه بود و تحمل استهزا و آزار مشرکان، ولی برای حمزه در مقابل این آزارها و شکنجه‌ها جز برای حق و دفاع از حریم اسلام نمی‌‌اندیشید... یَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنْ اللّه وَ رِضْوَانا...<ref> [[سوره حشر]]/ آیه 8.</ref>
 
 
 
و قبل از اسلام: حمزه از دوران کودکی برای [[پیامبر اسلام]] علاوه بر قرابت نزدیک و این که رسول خدا فرزند برادر حمزه بود، با آن حضرت صمیمی ‌‌و رفیق شفیق و برادری دلسوز و مهربان بشمار می‌‌آمد؛ زیرا پیامبر خدا متولد گردید، [[عبدالمطلب]] بانویی به نام «ثویبه» را احضار کرد و بدو دستور داد همان گونه که به حمزه شیر داده است به محمد نیز شیر دهد و بدین گونه آن دو، با هم [[برادر رضاعی]] شدند.
 
 
 
حمزه و محمد دوران طفولیت را در خانه شیبة الحمد، عبدالمطلب سپری کردند و در میان این دو طفل الفت و صمیمیت عمیق حاکم گردید و محمد صلی الله علیه و آله در این دوران و دوران‌های بعد به حمزه، نه تنها به عنوان عمو و عضوی از اعضای خانواده عبدالمطلب، بلکه به عنوان برادری که از یک پدر و مادر متولد شده‌اند می‌‌نگریست؛ زیرا پیامبر که در دوران جنینی پدر را از دست داده بود و همانند حمزه تحت کفالت و قیمومیت عبدالمطلب قرار گرفت و از این پس محمد و حمزه در زیر یک سقف و در کنار یک سفره و به صورت دو عضد و دو برادر در یک خانواده زندگی را ادامه دادند، اخوت رضاعی، قرابت ذاتی، هم سن بودن، در کنار هم زیستن و از عواطف عبدالمطلب یکسان برخورداربودن و... عواملی بود که علاقه و الفت آن‌ها را نسبت به هم، روز به روز عمیق‌تر و صمیمیت متقابل در میان آن‌ها را برای همیشه پی‌ریزی کرد.
 
 
 
در ازدواج [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله وقتی قدم به بیست و پنج سالگی گذاشت، تصمیم گرفت با «خدیجه بنت خویلد» آن بانوی عاقله [[ازدواج]] کند، اینجا است که حمزه به همراه برادرش ابوطالب<ref> برخلاف طبقات [[ابن سعد]] و کامل [[ابن اثیر]] و طبری فقط حمزه را به عنوان خواستگار معرفی می‌‌کند ولی با توجه به این که همه مورخان نوشته‌اند که خطبه عقد به وسیله [[ابوطالب]] ایراد گردیده و متن خطبه نیز در منابع منعکس شده است. معلوم می‌‌گردد او نیز به همراه حمزه در امر [[ازدواج]] پیامبر دخیل بوده است.</ref> به سوی خانه «خویلد» حرکت می‌‌کند و در این وصلت مبارک و ازدواج تاریخی جهان بشریت، نقش خواستگاری را به عهده می‌‌گیرد و در ایجاد [[شجره طیبه]]‌ای که حاصل ازدواج رسول خدا با خدیجه است، قدم‌های اولیه را برمی‌‌دارد. این بود دورنمایی از بخشی ارتباط که در میان حمزه و رسول خدا بود و در قسم سوم این بحث، با بخش دیگری از ارتباط و علاقه در میان آنان آشنا خواهیم شد.
 
 
 
'''حضرت حمزه از دیدگاه قرآن'''
 
 
 
در قرآن مجید چون به آیاتی مانند آیه شریفه «وَالَّذِینَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِی سَبِیلِ اللّه × وَالَّذِینَ آوَوا وَنَصَرُوا أُوْلَئِکَ هُمْ الْمُؤْمِنُونَ حَقّا لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ کَرِیمٌ»<ref> «و آنان که ایمان آوردند و هجرت نمودند و در راه خدا جهاد کردند و آن‌ها که پناه دادند و یاری نمودند، آنان مؤمنان حقیقی‌اند، برای آن‌ها آموزش «[[رحمت خدا]]» و روزی شایسته‌ای است». [[سوره انفال]]/ آیه 74.</ref> می‌‌رسیم، حمزة بن عبدالمطلب را در رأس این مؤمنان حقیقی مشاهده می‌‌کنیم: ایمان آوردن در وضعیت سخت، یاری‌کردن و پناه‌دادن به رسول خدا در مقابل دشمنان، آن‌گاه که همه مشرکان و دشمنان بر علیه او بسیج شده بودند.
 
 
 
و باز چون به آیه شریفه «لاَیَسْتَوِی مِنْکُمْ مَنْ أَنْفَقَ مِنْ قَبْلِ الْفَتْحِ وَ قَاتَلَ أُوْلَئِکَ أَعْظَمُ دَرَجَةً مِنْ الَّذِینَ أَنْفَقُوا مِنْ بَعْدُ وَقَاتَلُوا...»<ref> «کسانی که قبل از پیروزی [[انفاق]] کردند و جنگیدند با کسانی که بعد از فتح انفاق نمودند و جهاد کردند، یکسان نیستند، آن‌ها بلند مقام‌تر از کسانی هستند که بعد از فتح انفاق نمودند و جهاد کردند». [[سوره حدید]]/ آیه 10.</ref> می‌‌رسیم حضرت حمزه را در اول این صف از مؤمنان می‌‌بینیم که قبل از فتح، جان خویش را در طبق اخلاص گذاشت و با دشمنان به قتال و جهاد پرداخت و به خیل اولین شهدای اسلام پیوست؛ قتال و شهادتی که با مثله و قطعه قطعه شدن اعضای بدنش توأم گشت و علف‌های بیابان بر پیکر خونینش کفن گردید. و آیات متعدد دیگری که سیدالشهدا، حمزه علیه السلام مصداق روشن و نمودار بارزی از این آیات است.
 
 
 
ولی در قرآن مجید آیات متعدد دیگری وجود دارد که طبق نظر مفسران و محدثان و بر اساس مضمون روایات از ائمه هدی علیهم‌السلام بخصوص درباره حضرت حمزه سیدالشهدا نازل شده و خداوند سبحان در این سند آسمانی و از طریق [[وحی]] بر ایمان و پایداری او در دفاع از [[اسلام]] مهر تأیید زده و استقبال او از شهادت در راه خدا را ستوده است که در این زمینه به نقل شش آیه بسنده می‌‌کنیم:
 
 
 
* 1- «هَذَانِ خَصْمَانِ اخْتَصَمُوا فِی رَبِّهِمْ فَالَّذِینَ کَفَرُوا قُطِّعَتْ لَهُمْ ثِیَابٌ مِنْ نَارٍ یُصَبُّ مِنْ فَوْقِ رُءُوسِهِمْ الْحَمِیمُ<ref> [[سوره حج]]/ آیه 19.</ref>؛ اینان دو گروهند که درباره پروردگارشان به مخاصمه و جدال پرداختند، کسانی که کافر شدند، لباس‌هایی از آتش برای آن‌ها بریده شده و مایع سوزان و جوشان بر سرشان ریخته می‌‌شود».
 
 
 
در صحیح بخاری<ref> ج 4، تفسیر سوره حج.</ref> و صحیح مسلم<ref> به تفسیر الدرالمنثور والمیزان، تفسیر سوره حج مراجعه شود.</ref> و سنن ترمذی<ref> همان.</ref> و ابن ماجه<ref> همان.</ref> و منابع دیگر از [[اهل سنت]] و [[شیعه]]<ref> همان.</ref> آمده که حضرت ابوذر رحمه الله فرموده است: این آیه درباره دو گروه؛ گروهی حامی‌‌ و مدافع سرسخت اسلام و گروه دیگر دشمن کینه‌توز و سرسخت اسلام نازل گردیده است. گروه اول امیرمؤمنان و حمزه و عبیده<ref> عبیدة بن حرث بن [[عبدالمطلب]]، پسرعموی رسول خدا است. او از شجاعان عرب و از مدافعان [[اسلام]] بود که در [[جنگ بدر]] به شهادت رسید.</ref> و گروه دوم ولید، عتبه و شیبه از سران قریش می‌‌باشند که در جنگ بدر مقابل هم قرار گرفتند.
 
 
 
در تفسیر فرات کوفی نزول آیه شریفه را از طریق سُدیّ از [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله نقل و اضافه می‌‌کند که رسول خدا پس از نزول این آیه فرموده است: «هؤلاءِ الثلاثة یَوم القیامة کواسطة القلادة فِی الْمُؤمنین و هؤلاءِ الثلاثة کَواسطة القلادة فی الکفّار<ref> تفسیر فرات کوفی، ص 271.</ref>؛ در روز قیامت این سه تن در میان مؤمنان همانند مهره درشت گردن بند خواهند درخشید، همان‌ گونه که این سه تن دیگر در میان کفار و مشرکین مانند مهره درشت گردنبند خواهند بود».
 
 
 
* 2- «مِنْ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوااللّه عَلَیْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَی نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِیلاً<ref> [[سوره احزاب]]/ آیه 23.</ref>؛ در میان مؤمنان مردانی هستند که بر عهدی که با خدا بسته‌اند، صادقانه ایستاده‌اند؛ بعضی پیمان خود را به آخر بردند (و در راه او شربت شهادت نوشیدند) و گروهی دیگر در انتظارند و هرگز تغییر و تبدیلی در عهد و پیمان خود ندادند».
 
 
 
در تفسیر قمی ‌‌ابن ابی الجارود از [[امام باقر]] علیه السلام نقل می‌‌کند که این آیه درباره حمزه و جعفر و علی علیهم‌السلام نازل گردیده است. منظور از «مَنْ قَضَی نَحْبَهُ» حمزه و جعفر و منظور از «مَنْ یَنْتَظِر» علی بن ابی طالب است.<ref> تفسیر قمی، ج 2، ص 188.</ref>
 
 
 
[[ابن حجر]] مکی نقل می‌‌کند: امیرمؤمنان علیه السلام در [[کوفه]] بر فراز منبر بود که از ایشان درباره این آیه پرسیدند. حضرت فرمود: «أللّهمَّ غُفْرا» این آیه درباره من و عمویم حمزه و پسرعمویم عُبیده نازل شده است که عبیده در بدر و حمزه در اُحد به شهادت رسیدند و اما من منتظر شقی‌ترین این امتم تا محاسنم را از خون سرم خضاب کند. این پیمانی است که حبیبم ابوالقاسم صلی الله علیه و آله از آن خبر داده است.<ref> صوائق محرقه، ص 80.</ref>
 
 
 
* 3- «أَمْ نَجْعَلُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُواالصَّالِحَاتِ کَالْمُفْسِدِینَ فِی الاْءَرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِینَ کَالْفُجَّارِ<ref> [[سوره ص]]/ آیه 28.</ref>؛ آیا کسانی را که [[ایمان]] آورده و کارهای شایسته انجام داده‌اند، همچون مفسدان در زمین قرار دهیم یا پرهیزکاران را همچون کافران؟!».
 
 
 
در تفسیر فرات کوفی از [[ابن عباس]] نقل می‌‌کند که این آیه درباره سه تن از مؤمنان متقی که عمل صالح انجام داده بودند؛ علی بن ابی طالب و حمزه و عبیده و سه نفر مشرک مفسد؛ عتبه و شیبه و ولید بن عتبه نازل گردیده است. ابن عباس اضافه می‌‌کند این دو گروه بودند که در [[جنگ بدر]] با هم به مبارزه برخاستند؛ علی علیه السلام ولید را کشت، حمزه عتبه را و عبیده شیبه را.<ref> تفسیر فرات کوفی، ص 359، چاپ سال 1410 هـ تهران.</ref>
 
 
 
* 4- «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوااللّه وَکُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ<ref> [[سوره توبه]]/ آیه 119.</ref>؛ ای کسانی که [[ایمان]] آورده‌اید، از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید و با صادقان باشید».
 
 
 
مرحوم طبرسی درباره مصداق «صادقین» که در پایان آیه شریفه آمده است، چند احتمال ذکر نموده و می‌‌گوید: و گفته شده است که منظور از صادقین در این آیه همان افرادی است که خداوند در آیه دیگر از آن‌ها یاد کرده و فرموده است: «رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوااللّه َ عَلَیْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَی نَحْبَهُ... حمزة بن عبدالمطلب و جعفربن ابی طالب و «وَمِنْهُم مَنْ یَنْتَظِرُ» یعنی علی بن ابی طالب علیه السلام».<ref> مجمع البیان، ج 3، ص 81، چاپ صیدا.</ref>
 
 
 
* 5- «وَمَنْ یُطِعْ اللّه وَالرَّسُولَ فَأُوْلَئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللّه عَلَیْهِمْ مِنْ النَّبِیِّینَ وَالصِّدِّیقِینَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِینَ وَ حَسُنَ أُوْلَئِکَ رَفِیقا<ref> [[سوره نساء]]/ آیه 69.</ref>؛ و کسی که خدا و پیامبر را اطاعت کند (در روز رستاخیز) همنشین کسانی خواهد بود که خدا نعمت خود را بر آنان تمام کرده؛ از [[پیامبران]] و صدیقان و شهدا و صالحان، و آن‌ها رفیق‌های خوبی هستند».
 
 
 
[[شیخ طوسی]] از [[انس بن مالک]] نقل می‌‌کند که روزی با [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله [[نماز صبح]] را بجای آوردیم، آن حضرت پس از [[نماز]] رو به ما نشست، من عرض کردم: ای فرستاده خدا، اگر صلاح بدانید تفسیر این آیه «وَمَنْ یُطِعْ اللّه...» را بیان کنید. پیامبر فرمود: مصداق «نبِیِّینَ» من هستم و مصداق «صِدِّیقِینَ» برادرم علی است و مصداق «شهداء» عمویم حمزه و اما مصداق «صالحان» دخترم فاطمه و دو فرزندش حسن و حسین می‌‌باشند.<ref> کنزالفوائد، به نقل [[بحارالأنوار]]، ج 24، ص 31.</ref>
 
 
 
* 6- «مَنْ کَانَ یَرْجُو لِقَاءَاللّه فَإِنَّ أَجَلَ اللّه لاَآتٍ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ × وَمَنْ جَاهَدَ فَإِنَّمَا یُجَاهِدُ لِنَفْسِهِ...<ref> [[سوره عنکبوت]]/ آیه 5 و 6.</ref>؛ کسانی که امید به دیدار و لقای پروردگار و رستاخیز دارند، (در اطاعت او می‌‌کوشند) زیرا سرآمدی که خدا تعیین کرده، فرامی‌‌رسد. و کسی که (در راه خدا) جهاد و تلاش می‌‌کند برای خود جهاد می‌‌کند».
 
 
 
حسین بن سعید از [[ابن عباس]] نقل می‌‌کند که این آیه درباره [[بنی هاشم]] نازل گردیده که از آن‌ها است حمزة بن [[عبدالمطلب]] و عبیدة بن حارث. ابن عباس می‌‌افزاید: درباره آن‌ها این آیه نیز نازل گردیده است؛ وَمَنْ جَاهَدَ فَإِنَّمَا یُجَاهِدُ لِنَفْسِهِ...<ref> تفسیر فرات کوفی.</ref>
 
 
 
'''حضرت حمزه در حدیث رسول خدا صلی الله علیه و آله'''
 
 
 
 
اینک به بیان بخشی از فضایل حضرت حمزه می‌‌پردازیم که از زبان [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله نقل شده و به دست ما رسیده است و با بخشی دیگر، در صفحات آینده و به مناسبت‌های مختلف آشنا خواهیم شد.
 
اینک به بیان بخشی از فضایل حضرت حمزه می‌‌پردازیم که از زبان [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله نقل شده و به دست ما رسیده است و با بخشی دیگر، در صفحات آینده و به مناسبت‌های مختلف آشنا خواهیم شد.
 
+
===حضرت حمزه از سروران اهل بهشت است===
* 1- حمزه، سید همه شهدا، جز انبیا و اوصیا است:
 
 
 
شیخ المحدثین صدوق رحمه الله در ضمن حدیث مفصلی، با اسناد به حضرت سلمان، نقل می‌‌کند: «در ایام مریضی [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله که به ارتحال آن بزرگوار منتهی گردید، در کنار بستر آن حضرت بودم که [[حضرت فاطمه]] زهرا علیهاالسلام وارد شد، وقتی ضعف شدید را در پدر بزرگوارش دید، اشک به صورتش جاری گردید. رسول خدا برای تسلی و آرامش دخترش، از عنایات و برکات خداوند بر اهل بیت سخن گفت و بخشی از نعمت‌های خدا را، که بر این خاندان ارزانی داشته است، برشمرد تا بدین جا رسید که: ...دخترم! ما اهل بیتی هستیم که خداوند شش صفت و ویژگی را بر ما عطا کرده است که بر هیچیک از گذشتگان و آیندگان عطا ننموده است؛ زیرا پیامبر ما سید انبیا و مرسلین است و آن پدر تو است و وصی ما سید اوصیا است و آن همسر تو است و شهید ما سیدالشهدا است و آن حمزة بن عبدالمطلب عموی پدر تو است. فاطمه علیهاالسلام گفت: ای فرستاده خدا، آیا او فقط سید شهیدانی است که با وی به شهادت رسیده‌اند؟ پیامبر فرمود: نه، بلکه او سید شهدای اولین و آخرین، بجز انبیا و اوصیا است.<ref> «قالت یا رسول الله صلی الله علیه و آله هو سیدالشهداء الذین قُتِلوا معه؟ قال بل سید شهداء الأوّلین والآخرین، ما خلا الأنبیاء والأوصیاء». مشروح و متن این [[حدیث]] را در اکمال الدین، ج 1، ص 264ـ263، چاپ دارالکتب الاسلامیه ملاحظه کنید.</ref>
 
 
 
با توجه به مضمون این حدیث، معلوم می‌‌شود که هم حضرت حمزه و هم حضرت حسین بن علی علیهماالسلام برای همیشه، از افتخار «سیدالشهدا» بودن برخوردارند. و این لقب برای همیشه به آن دو بزرگوار اطلاق می‌‌گردد؛ با این تفاوت که حسین بن علی حتی نسبت به حضرت حمزه هم سید و سرور است ولی حضرت حمزه سید است نسبت به سایر شهدا.
 
 
 
* 2- حضرت حمزه از سروران اهل بهشت است:
 
 
 
 
[[شیخ صدوق]] همچنین از [[انس بن مالک]] نقل می‌‌کند که: [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله فرمود: ما فرزندان [[عبدالمطلب]]، سروران اهل بهشتیم. رسول الله، حمزه سیدالشهدا، جعفر ذوالجناحین، علی، فاطمه، حسن، حسین و مهدی علیهم‌السلام.<ref> «نحن بنو عبدالمطلب سادة أهل الجنة، رسول اللّه و حمزة سیدالشهداء...». امالی صدوق، مجلس هفتاد و دوم.</ref>
 
[[شیخ صدوق]] همچنین از [[انس بن مالک]] نقل می‌‌کند که: [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله فرمود: ما فرزندان [[عبدالمطلب]]، سروران اهل بهشتیم. رسول الله، حمزه سیدالشهدا، جعفر ذوالجناحین، علی، فاطمه، حسن، حسین و مهدی علیهم‌السلام.<ref> «نحن بنو عبدالمطلب سادة أهل الجنة، رسول اللّه و حمزة سیدالشهداء...». امالی صدوق، مجلس هفتاد و دوم.</ref>
 
+
=== حضرت حمزه، محبوب‌ترین عموی رسول خدا (ص) ===
* 3- حضرت حمزه، محبوب‌ترین عموی رسول خدا صلی الله علیه و آله:
 
 
 
 
صدوق رحمه الله از [[امام صادق]] علیه السلام و آن بزرگوار از جدش رسول خدا نقل می‌‌کند که فرمود: «اَحَبّ اِخوانی اِلَیَّ علّی بن أبیطالب و أحَبّ أعْمامی‌‌ اِلیَّ حَمْزَة<ref> امالی صدوق، مجلس هشتاد و دوم، عمده ابن عقدة 281.</ref>؛ محبوب‌ترین برادرانم علی بن ابی طالب و محبوب‌ترینِ عموهایم حمزه است».
 
صدوق رحمه الله از [[امام صادق]] علیه السلام و آن بزرگوار از جدش رسول خدا نقل می‌‌کند که فرمود: «اَحَبّ اِخوانی اِلَیَّ علّی بن أبیطالب و أحَبّ أعْمامی‌‌ اِلیَّ حَمْزَة<ref> امالی صدوق، مجلس هشتاد و دوم، عمده ابن عقدة 281.</ref>؛ محبوب‌ترین برادرانم علی بن ابی طالب و محبوب‌ترینِ عموهایم حمزه است».
  
* 4- حمزه محبوب‌ترین نام‌ها در نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله:
+
===حمزه محبوب‌ترین نام‌ها در نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله===
 
 
 
کلینی رحمه الله از امام صادق علیه السلام نقل کرده است که: «جاءَ رَجلٌ اِلَی النبی صلی الله علیه و آله فقال یا رَسُول اللّه وُلِدَ لی غلامٌ فماذا اُسَمّیه؟ قال: سَمِّهِ بأحَبِّ الأسماء اِلیّ؛ حَمْزة<ref> کافی کتاب العقیقة باب الأسما والکنی.</ref>؛‌ شخصی محضر [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله آمد و عرض کرد: ای فرستاده خدا، فرزند ذکوری برایم متولد شده است، چه نامی ‌‌بر وی نهم؟ فرمود: او را «حمزه» نام بگذار که محبوب‌ترین نام‌ها در نزد من است».
 
کلینی رحمه الله از امام صادق علیه السلام نقل کرده است که: «جاءَ رَجلٌ اِلَی النبی صلی الله علیه و آله فقال یا رَسُول اللّه وُلِدَ لی غلامٌ فماذا اُسَمّیه؟ قال: سَمِّهِ بأحَبِّ الأسماء اِلیّ؛ حَمْزة<ref> کافی کتاب العقیقة باب الأسما والکنی.</ref>؛‌ شخصی محضر [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله آمد و عرض کرد: ای فرستاده خدا، فرزند ذکوری برایم متولد شده است، چه نامی ‌‌بر وی نهم؟ فرمود: او را «حمزه» نام بگذار که محبوب‌ترین نام‌ها در نزد من است».
 
+
=== حمزه یکی از چهار راکب در قیامت===
* 5- حمزه یکی از چهار راکب در قیامت:
 
 
 
 
مرحوم صدوق رحمه الله در ضمن حدیثی از رسول خدا صلی الله علیه و آله چنین نقل می‌‌کند: «و ما فی القیامة راکبٌ غَیرنا وَ نَحنُ أربعةٌ فَقام اِلَیه العَبّاس بن عبدالمطلب، فَقال: مَنْ هُم یا رسول اللّه؟ فقال: امّا أَنا فَعَلی البراق... و عَمّی حمزة بن عبدالمطلب اسداللّه و اسد رسوله سیدالشهدا عَلی ناقتی الغضباء... و أخی علیّ، عَلی ناقة من نوق الجنّة<ref> خصال باب الأربعة.</ref>؛ در قیامت همه پیاده هستند به جز ما چهار تن. عباس بن [[عبدالمطلب]] عرض کرد: ای [[رسول خدا]]، آن چهار تن کدامند؟ فرمود: اما من سوار بر براق خواهم بود... و عمویم حمزة بن عبدالمطلب اسدالله و اسد رسول و سیدشهدا بر شتر غضبای من سوار خواهد شد. و برادرم علی بر شتری از شتران بهشتی».
 
مرحوم صدوق رحمه الله در ضمن حدیثی از رسول خدا صلی الله علیه و آله چنین نقل می‌‌کند: «و ما فی القیامة راکبٌ غَیرنا وَ نَحنُ أربعةٌ فَقام اِلَیه العَبّاس بن عبدالمطلب، فَقال: مَنْ هُم یا رسول اللّه؟ فقال: امّا أَنا فَعَلی البراق... و عَمّی حمزة بن عبدالمطلب اسداللّه و اسد رسوله سیدالشهدا عَلی ناقتی الغضباء... و أخی علیّ، عَلی ناقة من نوق الجنّة<ref> خصال باب الأربعة.</ref>؛ در قیامت همه پیاده هستند به جز ما چهار تن. عباس بن [[عبدالمطلب]] عرض کرد: ای [[رسول خدا]]، آن چهار تن کدامند؟ فرمود: اما من سوار بر براق خواهم بود... و عمویم حمزة بن عبدالمطلب اسدالله و اسد رسول و سیدشهدا بر شتر غضبای من سوار خواهد شد. و برادرم علی بر شتری از شتران بهشتی».
 +
===حضرت حمزه انجام دهنده نیکی‌ها و بجاآورنده صله رحم===
 +
[[ابن حجر عسقلانی]] نقل می‌‌کند که: رسول خدا چون در کنار جسد مُثله شده عمویش حمزه نشست، خطاب به وی چنین فرمود: «رَحِمکَ اللّه أی عمّ، لَقَدْ کُنتَ وَصُولاً لِلرَّحِمِ فَعُولاً لِلْخیرات<ref> اصابة، ج 1، ص 354.</ref>؛ ای عمو! خدای رحمت کند تو را، که در [[صله رحم]] و انجام‌دادن کارهای نیک فعال و کوشا بودی».
  
* 6- حضرت حمزه انجام دهنده نیکی‌ها و بجاآورنده صله رحم:
+
=== حضرت حمزه شفیع در روز قیامت===
 
 
[[ابن حجر عسقلانی]] نقل می‌‌کند که: رسول خدا چون در کنار جسد مُثله شده عمویش حمزه نشست، خطاب به وی چنین فرمود: «رَحِمکَ اللّه أی عمّ، لَقَدْ کُنتَ وَصُولاً لِلرَّحِمِ فَعُولاً لِلْخیرات<ref> اصابة، ج 1، ص 354.</ref>؛ ای عمو! خدای رحمت کند تو را، که در [[صله رحم]] و انجام‌دادن کارهای نیک فعال و کوشا بودی».
 
 
 
و این توصیف از زبان رسول خدا و معرفی حضرت حمزه به عنوان «وَصُول رَحِم» و «فَعول خیرات» امتیازی است که اختصاص به آن حضرت دارد.
 
 
 
* 7- حضرت حمزه شفیع در روز قیامت:
 
 
 
 
در حدیث مفصلی که امیرمؤمنان علیه السلام از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل نموده، آن حضرت، درباره حضرت حمزه می‌‌فرماید: «اما انّ حمزة عمی یُنَحّی جهنّم مِن مُحِبِّیه<ref> تفسیر [[امام حسن عسکری]] علیه السلام، ص 176، چاپ 1314.</ref>؛ همانا در قیامت عمویم حمزه جهنم را از دوستدارانش دور خواهد کرد».
 
در حدیث مفصلی که امیرمؤمنان علیه السلام از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل نموده، آن حضرت، درباره حضرت حمزه می‌‌فرماید: «اما انّ حمزة عمی یُنَحّی جهنّم مِن مُحِبِّیه<ref> تفسیر [[امام حسن عسکری]] علیه السلام، ص 176، چاپ 1314.</ref>؛ همانا در قیامت عمویم حمزه جهنم را از دوستدارانش دور خواهد کرد».
 
+
=== حمزه اسداللّه است ===
* 8- در پایه عرش نوشته شده است: «حمزه اسداللّه» و...
 
 
 
 
در [[بصائرالدرجات]] در حدیثی از [[امام باقر]] علیه السلام از [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله نقل کرده که آن حضرت درباره تعداد انبیا و تعداد اولوالعزم از آنان و این که هر پیامبری دارای وصی بوده، سخن گفته و آن گاه به خصوصیات خود و خاندانش اشاره می‌‌کند و در ضمن آن می‌‌فرماید: «وَعَلی قائمة العرش مکتوبٌ: حمزة اسدالله و اسد رسوله و سیدالشهدا».<ref> بصائرالدرجات، ص 34؛ بحارالأنوار، ج 27، ص 7.</ref>
 
در [[بصائرالدرجات]] در حدیثی از [[امام باقر]] علیه السلام از [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله نقل کرده که آن حضرت درباره تعداد انبیا و تعداد اولوالعزم از آنان و این که هر پیامبری دارای وصی بوده، سخن گفته و آن گاه به خصوصیات خود و خاندانش اشاره می‌‌کند و در ضمن آن می‌‌فرماید: «وَعَلی قائمة العرش مکتوبٌ: حمزة اسدالله و اسد رسوله و سیدالشهدا».<ref> بصائرالدرجات، ص 34؛ بحارالأنوار، ج 27، ص 7.</ref>
 
+
===حضرت حمزه افضل شهدا است===
* 9- حضرت حمزه در دعای رسول خدا صلی الله علیه و آله:
 
 
 
[[ابن ابی الحدید]] نقل می‌‌کند<ref> شرح نهج البلاغه، ج 19، ص 61.</ref> که در [[جنگ خندق]] چون امیرمؤمنان علیه السلام با عمرو بن عبدوَد مواجه شدند و مبارزه آنان آغاز گردید، پیامبر صلی الله علیه و آله رو به آسمان کرد و دستانش را بالا گرفت و این دعا را مکرر خواند: «أللّهمّ اِنّکَ اَخَذْتَ مِنّی عُبیدة یومَ بَدر وَ حمزة یَوْمَ اُحُد فَاحْفَظ عَلَیَّ الیومَ علیّا... رَبِّ لاَتَذَرْنِی فَرْدا وَ أَنْتَ خَیْرُالْوَارِثِینَ<ref> [[سوره انبیاء]]/ آیه 49.</ref>؛ خدایا! پسرعمویم عبیده را در [[جنگ بدر]] و عمویم حمزه را در [[جنگ احد]] از من گرفتی پس امروز علی را برایم نگهدار! خدایا! مرا تنها نگذار، وَ انْتَ خَیْرالْوارثین».
 
 
 
* 10- حضرت حمزه افضل شهدا است:
 
 
 
 
[[شیخ مفید]] از [[ابوایوب انصاری]] نقل می‌‌کند که [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله خطاب به [[حضرت فاطمه]] علیهاالسلام چنین فرمود: «شهیدنا أفضل الشهداء و هو عمّک وَ مِنّا مَنْ جَعَل اللّه لَهُ جِناحَین یطیرُ بِهِما مَعَ الملائکة وَ هُوَ ابنُ عَمِّکَ<ref> امالی شیخ، به نقل از بحارالأنوار، ج 22، ص 273.</ref>؛ شهید ما أفضل شهدا است و آن عموی تو و از خاندان ما است؛ کسی که خداوند بر وی دو بال عنایت فرموده که در میان [[فرشتگان]] پرواز می‌‌کند و آن پسرعموی تو است».
 
[[شیخ مفید]] از [[ابوایوب انصاری]] نقل می‌‌کند که [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله خطاب به [[حضرت فاطمه]] علیهاالسلام چنین فرمود: «شهیدنا أفضل الشهداء و هو عمّک وَ مِنّا مَنْ جَعَل اللّه لَهُ جِناحَین یطیرُ بِهِما مَعَ الملائکة وَ هُوَ ابنُ عَمِّکَ<ref> امالی شیخ، به نقل از بحارالأنوار، ج 22، ص 273.</ref>؛ شهید ما أفضل شهدا است و آن عموی تو و از خاندان ما است؛ کسی که خداوند بر وی دو بال عنایت فرموده که در میان [[فرشتگان]] پرواز می‌‌کند و آن پسرعموی تو است».
  
'''حضرت حمزه در گفتار ائمه علیهم‌السلام'''
+
==حضرت حمزه در گفتار ائمه علیهم‌السلام==
 
+
اینک به نقل و بیان گفتار ائمه هدی علیهم‌السلام در این زمینه می‌‌پردازیم  
اینک به نقل و بیان گفتار ائمه هدی علیهم‌السلام در این زمینه می‌‌پردازیم و سخن آن بزرگواران را که همانند حدیث پیامبر صلی الله علیه و آله در بیان شخصیت حضرت حمزه به عنوان یکی از افتخارات از خاندان نبوت و در کنار شخصیت وجود مقدس رسول الله و امیرمؤمنان و حسنین و [[حضرت مهدی]] علیهم‌السلام عنوان گردیده است، در اختیار خواننده ارجمند قرار می‌‌دهیم:
+
===حضرت حمزه در گفتار و احتجاج امیرمؤمنان علیه السلام===
 
+
*حمیری<ref> وی از اصحاب امام حسن عسکری علیه السلام است. و کتابش قرب الاسناد، از منابع حدیثی شیعه می‌‌باشد.</ref> در قرب الإسناد آورده است که امیرمؤمنان علیه السلام فرمود:«منّا سبعةٌ خَلَقَهم اللّه عزوجل لم یخلق فی الأرض مثلهم؛ مِنّا رسول اللّه صلی الله علیه و آله سید الأوّلین والآخرین، خاتم النبیین و وصیّه خیرالوصیین و سبطاه خیرالأسباط؛ حَسَنا و حُسَینا و سیدالشهداء حمزة عمّه و من قد کان مع الملائکة جعفر والقائم عجل الله تعالی فرجه<ref> قرب الإسناد، چاپ کوشانفر، ص 39.</ref>؛ خداوند در میان خاندان ما هفت نفر خلق کرد که در روی زمین مانند آن‌ها را نیافریده است. آن‌گاه در معرفی این هفت تن چنین فرمود: از ما است [[رسول خدا]] که سید اولین و آخرین و خاتم [[پیامبران]] است. و از ما است وصی او که بهترین اوصیا است و دو سبطش حسن و حسین که بهترین اسباطند و عمویش سیدالشهدا و جعفر که به همراه [[فرشتگان]] پرواز می‌‌کند و قائم عجل الله تعالی فرجه شریف».
'''<I>حضرت حمزه در گفتار و احتجاج امیرمؤمنان علیه السلام:</I>'''
+
===حضرت حمزه در احتجاج امیرمؤمنان در شورای شش نفری===
 
 
* 1- حمیری<ref> وی از اصحاب امام حسن عسکری علیه السلام است. و کتابش قرب الاسناد، از منابع حدیثی شیعه می‌‌باشد.</ref> در قرب الإسناد آورده است که امیرمؤمنان علیه السلام فرمود:
 
 
 
«منّا سبعةٌ خَلَقَهم اللّه عزوجل لم یخلق فی الأرض مثلهم؛ مِنّا رسول اللّه صلی الله علیه و آله سید الأوّلین والآخرین، خاتم النبیین و وصیّه خیرالوصیین و سبطاه خیرالأسباط؛ حَسَنا و حُسَینا و سیدالشهداء حمزة عمّه و من قد کان مع الملائکة جعفر والقائم عجل الله تعالی فرجه<ref> قرب الإسناد، چاپ کوشانفر، ص 39.</ref>؛ خداوند در میان خاندان ما هفت نفر خلق کرد که در روی زمین مانند آن‌ها را نیافریده است. آن‌گاه در معرفی این هفت تن چنین فرمود: از ما است [[رسول خدا]] که سید اولین و آخرین و خاتم [[پیامبران]] است. و از ما است وصی او که بهترین اوصیا است و دو سبطش حسن و حسین که بهترین اسباطند و عمویش سیدالشهدا و جعفر که به همراه [[فرشتگان]] پرواز می‌‌کند و قائم عجل الله تعالی فرجه شریف».
 
 
 
* 2- حضرت حمزه در احتجاج امیرمؤمنان در شورای شش نفری:
 
 
 
 
عمر بن خطاب هنگام مرگش خلافت را به شورای شش نفری، متشکل از امیرمؤمنان، عثمان بن عفان، طلحه، زبیر، عبدالرحمان عوف و سعد بن ابی وقاص محول نمود و دستور داد پس از [[مرگ]] وی این شش نفر در خانه‌ای برای تعیین خلیفه جمع شوند و با وی بیعت کنند، به طوری که اگر چهار نفر با یکی از آنان بیعت کرد و تنها یک نفر امتناع ورزید، گردن او را بزنند و اگر دو نفر امتناع کرد گردن آن دو نفر را بزنند و زمینه را طوری فراهم نمود که با عثمان بن عفان بیعت نمودند. در این جلسه امیرمؤمنان سخنانی ایراد کرد و خصوصیات خانواده‌اش را برای اتمام حجت برشمرد تا این که فرمود: شما را به خدا سوگند می‌‌دهم آیا در میان شما به جز من کسی هست که عمویش سیدالشهدا باشد؟ گفتند: نه. «نشدتکم باللّه هَلْ فیکُم اَحَدٌ عَمُّهُ سیّدالشهداء غیری؟! قالوا: لا».<ref> مشروح این سخنرانی در احتجاج طبرسی، ج 1، صص 188ـ210 آمده است.</ref>
 
عمر بن خطاب هنگام مرگش خلافت را به شورای شش نفری، متشکل از امیرمؤمنان، عثمان بن عفان، طلحه، زبیر، عبدالرحمان عوف و سعد بن ابی وقاص محول نمود و دستور داد پس از [[مرگ]] وی این شش نفر در خانه‌ای برای تعیین خلیفه جمع شوند و با وی بیعت کنند، به طوری که اگر چهار نفر با یکی از آنان بیعت کرد و تنها یک نفر امتناع ورزید، گردن او را بزنند و اگر دو نفر امتناع کرد گردن آن دو نفر را بزنند و زمینه را طوری فراهم نمود که با عثمان بن عفان بیعت نمودند. در این جلسه امیرمؤمنان سخنانی ایراد کرد و خصوصیات خانواده‌اش را برای اتمام حجت برشمرد تا این که فرمود: شما را به خدا سوگند می‌‌دهم آیا در میان شما به جز من کسی هست که عمویش سیدالشهدا باشد؟ گفتند: نه. «نشدتکم باللّه هَلْ فیکُم اَحَدٌ عَمُّهُ سیّدالشهداء غیری؟! قالوا: لا».<ref> مشروح این سخنرانی در احتجاج طبرسی، ج 1، صص 188ـ210 آمده است.</ref>
 
+
===حضرت حمزه در احتجاج امیرمؤمنان در بصره===
* 3- حضرت حمزه در احتجاج امیرمؤمنان در بصره:
+
مرحوم کلینی<ref> کافی، ج 1، ص 450.</ref> از [[اصبغ بن نباته]] نقل می‌‌کند: روزی که در بصره امیرمؤمنان علیه السلام بر لشگر طلحه و زبیر پیروز گردید،فرمود: «آگاه باشید که افضل خلق بعد از اوصیا، شهدا هستند و افضل همه شهدا حمزة بن عبدالمطلب و جعفر بن ابی طالب است که دارای دو بال رنگین است. و این دو بال از این امت به کسی جز وی داده نشد و خداوند به وسیله او به محمد کرامت و شرافت بخشید و دیگر دو سبط پیامبر حسن و حسین و دیگری مهدی است که او را از خاندان ما انتخاب می‌‌کند. آنگاه این آیه را خواند: {{متن قرآن|«وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَٰئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولَٰئِكَ رَفِيقًا * ذَٰلِكَ الْفَضْلُ مِنَ اللَّهِ  وَكَفَىٰ بِاللَّهِ عَلِيمًا»}}.<ref> [[سوره نساء]]/ آیه 70ـ69.</ref>
 
+
=== حضرت حمزه در احتجاج امیرمؤمنان علیه السلام با معاویه===
مرحوم کلینی<ref> کافی، ج 1، ص 450.</ref> از [[اصبغ بن نباته]] نقل می‌‌کند: روزی که در بصره امیرمؤمنان علیه السلام بر لشگر طلحه و زبیر پیروز گردید، در حالی که به شتر مخصوص رسول خدا صلی الله علیه و آله سوار بود در معرفی خود و خاندانش خطاب به مردم چنین فرمود: آیا می‌‌خواهید بهترین خلق در [[قیامت]] را برای شما معرفی کنم؟ ابوایوب انصاری گفت: آری، ای امیرمؤمنان معرفی کن، زیرا تو همیشه شاهد و حاضر بودی و ما غایب. امیرمؤمنان علیه السلام فرمود: بهترین مردم در روز قیامت هفت نفر از فرزندان عبدالمطلب خواهند بود که انکار نمی‌‌کند فضیلت آن‌ها را مگر کافر. در این جا عمار عرض کرد: ای امیرمؤمنان، آن‌ها را به نام معرفی کن، فرمود: روزی که خدا مردم را در یک وادی جمع می‌‌کند، بهترین آن‌ها پیامبرانند و افضل [[پیامبران]] محمد صلی الله علیه و آله است و بهترین هر امت پس از پیامبرشان وصی آن پیامبر است تا پیامبر دیگری مبعوث شود، پس بهترین همه اوصیا وصی محمد است علیه و آله السلام.
+
امیرمؤمنان علیه السلام در پاسخ به نامه‌ای از معاویه فرمودند:  «مگر نمی‌‌بینی ـ نه این که بخواهم خبرت دهم بلکه به عنوان شکر و سپاسگزاری نعمت خداوند می‌‌گویم ـ جمعیتی از مهاجران و انصار در راه خدا شربت شهادت نوشیدند و همه آنان مشمول فضل خداوند می‌‌باشند، اما هنگامی ‌‌که شهید ما (حمزه) شربت شهادت نوشید به او گفته شد «سیدالشهدا» و رسول الله هنگام [[نماز]] بر وی (به جای پنج تکبیر) هفتاد تکبیر گفت... چگونه این دو خاندان با هم برابر است در حالی که پیامبر (محمد) از ما است و تکذیب کننده او (ابوجهل) از شما. اسدالله (حمزه) از ما است و اسدالأحلاف؛ یعنی [[ابوسفیان]] سرکرده و سامان دهنده احزاب برای جنگ با پیامبر از شما. دو سید و آقای جوانان [[بهشت]] (حسن و حسین) از مایند و کودکان آتش (فرزندان مروان یا عقبة بن ابی معیط) از شما. بهترین زنان جهان (فاطمه) از ما است و حمالة الحطب (همسر ابولهب) از شما...». <ref> [[نهج البلاغه]]، نامه 28.</ref>
 
+
===حضرت حمزه در احتجاج امیرمؤمنان علیه السلام با دانشمند یهودی===
آنگاه فرمود: آگاه باشید که افضل خلق بعد از اوصیا، شهدا هستند و افضل همه شهدا حمزة بن عبدالمطلب و جعفر بن ابی طالب است که دارای دو بال رنگین است. و این دو بال از این امت به کسی جز وی داده نشد و خداوند به وسیله او به محمد کرامت و شرافت بخشید و دیگر دو سبط پیامبر حسن و حسین و دیگری مهدی است که او را از خاندان ما انتخاب می‌‌کند. آنگاه این آیه را خواند: «وَمَنْ یُطِعْ اللّه وَالرَّسُولَ فَأُوْلَئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللّه عَلَیْهِمْ مِنْ النَّبِیِّینَ وَالصِّدِّیقِینَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِینَ وَ حَسُنَ أُوْلَئِکَ رَفِیقا × ذَلِکَ الْفَضْلُ مِنْ اللّه وَکَفَی بِاللّه عَلِیما».<ref> [[سوره نساء]]/ آیه 70ـ69.</ref>
+
یکی از دانشمندان یهود، پس از رسول خدا صلی الله علیه و آله در [[مدینه]] در جلسه‌ای که گروهی از صحابه؛ از جمله امیرمؤمنان علیه السلام حضور داشتند، شرکت نمود و در تفضیل [[حضرت ابراهیم]] علیه السلام و بعضی انبیای گذشته بر [[پیامبر اسلام]]، به صورت مناظره دلایلی ذکر کرد و امیرمؤمنان علیه السلام به یکایک دلایل او پاسخ گفت؛ از جمله مسائلی که آن دانشمند مطرح نمود این بود که: «فانّ هذا ابراهیم قد اَضجع وَلَدَهُ و تلّه للجبین...؛ این ابراهیم بود که فرزند خود اسماعیل را برای اجرای امر خداوند بر زمین انداخت و صورت دلبندش را به روی خاک گذاشت و آماده ذبح او گردید، ولی در پیامبر شما چنین حرکتی وجود نداشته است».
 
+
امیرمؤمنان علیه السلام در پاسخ وی فرموده: این مطلب را که درباره حضرت ابراهیم علیهه السلام گفتی صحیح است، ولی خداوند برای جبران این ناراحتی، بلافاصله فدیه و عوض (گوسفند بهشتی) را بر وی فروفرستاد. اما محمد صلی الله علیه و آله بر مصیبتی بالاتر از آن مبتلا گردید؛ زیرا در کنار جسد بی‌روح و مثله شده عمویش و ناصر و یاور دینش، حمزه اسداللّه و اسدالرسول قرار گرفت ولی برای جلب رضای خداوند و تسلیم امر او صبر و شکیبایی را در پیش گرفت، نه اظهار ناراحتی کرد و نه اشکی جاری ساخت و نه به جایگاه و محبوبیت حمزه که در دل پیامبر و خاندانش از آن برخورداربود، توجه نمود... <ref> مشروح این مناظره در احتجاج طبرسی، ج 1، صص 335ـ318؛ بحار، ج 10 ص 17، 49، 51 و 298ـ273.</ref>
[[امیرالمومنین]] علیه السلام در این بیان، حضرت حمزه را در فضیلت و منزلت در روز قیامت در ردیف پیامبر و امیرمؤمنان و حسنین و حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه شریف قرار داده و با خواندن آیه شریفه «وَ مَنْ یُطِعْ اللّه...» او را از مصادیق شهدایی که قرآن مجید از آنان یاد نموده، معرفی کرده است.<ref> عن الأصبغ بن نباتة قال رأیت امیرالمؤمنین یوم افتتح البصرة و رکب بَغْلَةَ رسول اللّه (ثم) قال اَیّها النّاس اَلا اُخبرکم بخیر الخلق یوم یجمعهم اللّه؟ فقام الیه ابوایوب الأنصاری فقال یا امیرالمؤمنین، حد ثنا فانّک کنت تشهد و نغیب فقال ان خیرالخلق یوم یجمعهم اللّه، سبعة مِنْ وُلْدِ عبدالمطلب لاینکر فَضلَهُم اِلاّ کافر ولایجحد به الاّ جاحد، فقام عمّاربن یاسر رحمه الله فقال یا امیرالمؤمنین، سِمْهم لنا لنعرفهم، فقال: انّ خیر الخلق یوم یجمعهم اللّه الرسل و انّ اَفضل الرّسل محمد صلی الله علیه و آله و ان افضل کلّ أحد بعد نبیها وصی نبیها حتی یدرکه نبیّ اَلا وَ اِنّ أفضل الأوصیاء وصی محمد صلی الله علیه و آله اَلا و انّ أفضل الخلق بعد الأوصیاء الشهداء، اَلا و انّ اَفضل الشهداء حمزة بن عبدالمطلب و جعفر بن ابی طالب لَه جناحان خضیبان یطیر بهما فی الجنّة لم یُنْحَل اَحَدٌ من هذه الأمّة جناحان غیره شیء، کرّم اللّه به محمدا و شرّفه و السبطان الحسن والحسین والمهدی یجعله اللّه من شاء منّا اَهْل البیت ثمّ تَلاهذه الآیة وَ مَنْ یُطِعْ اللّه وَالرَّسُولَ فَأُوْلَئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللّه عَلَیْهِمْ مِنْ النَّبِیِّینَ وَالصِّدِّیقِینَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِینَ وَ حَسُنَ أُوْلَئِکَ رَفِیقا. ذَلِکَ الْفَضْلُ مِنْ اللّه وَکَفَی بِاللّه عَلِیما.</ref>
+
===حضرت حمزه در احتجاج امام حسن مجتبی علیه السلام===
 
+
[[امام حسن]] مجتبی علیه السلام در یک محاجه و مناظره با معاویه چنین فرمود: و از کسانی که دعوت [[رسول خدا]] را اجابت کردند، عمویش حمزه و پسرعمویش جعفر بود که هر دو به همراه گروهی از اصحاب پیامبر شربت شهادت نوشیدند اما خداوند از میان همه آنان حمزه را به عنوان «سیدالشهدا» معرفی کرد و برای جعفر دو بال عنایت فرمود که آزادانه در میان فرشتگان پرواز می‌‌کند و این دو امتیاز برای این دو شهید به جهت موقعیت «معنوی» و قرابت آن‌ها نسبت به رسول خدا بود و باز [[رسول خدا]] از میان همه شهدا که با حمزه به شهادت رسیده بودند، تنها بر پیکر او هفتاد بار نماز خواند».<ref> مجالس طوسی به نقل بحارالأنوار، ج 22، ص 283.</ref>
* 4- حضرت حمزه در احتجاج امیرمؤمنان علیه السلام با معاویه:
+
===حضرت حمزه در احتجاج حسین بن علی علیهماالسلام===
 
+
حسین بن علی علیهماالسلام در صبح [[عاشورا]]، پس از تنظیم صفوف لشکر خویش، بر اسب سوار شد و در برابر دشمن قرار گرفت و با صدای بلند و رسا، خطاب به افراد لشگر عمر سعد، سخنان مفصلی ایراد کرد و با آنان اتمام حجت نمود و در ضمن این بیانات، چنین گفت: <ref> این سخنرانی با مختصر اختلاف در متن آن، در تاریخ طبری، ج 7، ص 328؛ کامل ابن اثیر، ج 3، ص 287؛ ارشاد مفید، ص 234؛ مقتل خوارزمی، ج 1، ص 253 و طبقات ابن سعد آمده است.</ref>؛ مردم ! بگویید من چه کسی هستم، سپس به خود آیید و خویشتن را ملامت کنید و ببینید آیا قتل من و شکستن حرمتم برای شما جایز است؟ آیا من فرزند دختر پیامبر شما نیستم؟ آیا من فرزند وصی و پسرعموی پیامبر شما نیستم؟ مگر من فرزند کسی نیستم که پیش از همه به خدا ایمان آورد و پیش از همه رسالت پیامبر را تصدیق کرد؟ آن‌گاه فرمود: آیا حمزه سیدالشهدا عموی پدر من نیست؟ آیا [[جعفر طیار]] عموی من نیست؟ آیا شما سخن پیامبر را در حق من و برادرم نشنیده‌اید که فرمود: این دو، سروران جوانان بهشت هستند؟...».
امیرمؤمنان علیه السلام در پاسخ نامه‌ای که معاویه به آن حضرت نوشته بود، در معرفی خاندان خود و بیان نقاط ضعف خاندان معاویه، به نکاتی اشاره می‌‌کند و حضرت حمزه را همانند حسنین، «سیّدَی شباب اَهْل الجنّة»، از امتیازات این خاندان می‌‌شمارد و می‌‌فرماید: «أَلا تَرَی غَیْرَ مُخْبِرٍلَکَ، وَلکنْ بِنِعْمَةِ اللّه أُحَدِّثُ أَنَّ قَوْما اسْتُشْهِدوا فی سَبیلِ اللّه تَعَالَی مِنَ المُهَاجِرِینَ وَالأَنْصَارِ، وَلِکُلِّ فَضْلٌ، حَتَّی إِذَا اسْتُشْهِدَ شَهِیدُنَا قیلَ: سَیِّدُالشُّهَدَاءِ، وَ خصَّهُ رَسُولُ اللّه صلی الله علیه و آله بِسَبْعینَ تَکْبیرَةً عِنْدَ صَلاتِهِ عَلَیْهِ... وَ أَنَّی یَکُونُ ذلکَ وَ مِنَّا النَّبِیُّ وَ مِنْکُمُ الْمُکَذَّبُ، وَ مِنَّا أَسَدُاللّه وَمِنْکُمْ أَسَدُالإَحْلافِ، وَ مِنَّا سَیِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ، وَ مِنْکُمْ صِبْیَةُ النَّارِ وَ مِنَّا خَیْرُ نِسَاءِ الْعَالَمینِ، وَ مِنْکُمْ حَمَّالَةُ الْحَطَبِ...<ref> [[نهج البلاغه]]، نامه 28.</ref>؛ مگر نمی‌‌بینی ـ نه این که بخواهم خبرت دهم بلکه به عنوان شکر و سپاسگزاری نعمت خداوند می‌‌گویم ـ جمعیتی از مهاجران و انصار در راه خدا شربت شهادت نوشیدند و همه آنان مشمول فضل خداوند می‌‌باشند، اما هنگامی ‌‌که شهید ما (حمزه) شربت شهادت نوشید به او گفته شد «سیدالشهدا» و رسول الله هنگام [[نماز]] بر وی (به جای پنج تکبیر) هفتاد تکبیر گفت... چگونه این دو خاندان با هم برابر است در حالی که پیامبر (محمد) از ما است و تکذیب کننده او (ابوجهل) از شما. اسدالله (حمزه) از ما است و اسدالأحلاف؛ یعنی [[ابوسفیان]] سرکرده و سامان دهنده احزاب برای جنگ با پیامبر از شما. دو سید و آقای جوانان [[بهشت]] (حسن و حسین) از مایند و کودکان آتش (فرزندان مروان یا عقبة بن ابی معیط) از شما. بهترین زنان جهان (فاطمه) از ما است و حمالة الحطب (همسر ابولهب) از شما...».
+
===حضرت حمزه در گفتار و احتجاج علی بن الحسین علیهماالسلام===
 
+
صدوق رحمه الله از ثابت بن ابی صفیه نقل می‌‌کند: روزی علی بن الحسین علیهماالسلام عبیدالله فرزند عباس بن علی را دید و اشک در چشم آن بزرگوار حلقه زد، آنگاه فرمود: برای پیامبر روزی سخت‌تر از [[جنگ احد]] پیش نیامد؛ زیرا در آن روز بود که عمویش حمزة بن عبدالمطلب، اسدالله و اسدالرسول شربت شهادت نوشید و پس از احد سخت‌ترین روز برای آن حضرت [[جنگ موته]] بود که پسرعمویش جعفر بن ابی طالب را شهید کردند. و سخت‌تر از روز حسین علیه السلام پیش نیامده؛ زیرا سی هزار نفر آن بزرگوار را احاطه کرده بودند که همه آن‌ها خود را جزو امت پیامبر صلی الله علیه و آله تصور می‌‌کردند و همه آن‌ها با ریختن خون فرزند همان پیامبر به پیشگاه خدا تقرب می‌‌جستند...».<ref> امالی صدوق، ص 277؛ بحارالأنوار، ج 22، ص 274 و ج 44، ص 298.</ref>
* 5- حضرت حمزه در احتجاج امیرمؤمنان علیه السلام با دانشمند یهودی:
+
و کلینی رحمه الله از حبیب بن ثابت نقل می‌‌کند که [[امام سجاد]] علیه السلام فرمود: «لم یدخل الجنّة حَمیّة غیر حمیّة حمزه بن عبدالمطلب و ذلک حین اسلم غضباً للنّبی فی حدیث السلا الّذی اُلقی علی النبی صلی الله علیه و آله<ref> کافی، ج 2، ص 308.</ref>؛ هیچ تعصبی صاحب خود را داخل [[بهشت]] نکرد، جز تعصب حمزة بن [[عبدالمطلب]]، آنگاه که بچه‌دان شتری به وسیله مشرکین [[مکه]] به سر و صورت پیامبر انداخته شد و حمزه برای دفاع از آن حضرت و دفع شر دشمنان، [[اسلام]] را پذیرفت».
 
+
===حضرت حمزه در کلام امام صادق علیه السلام===
در روایت مشروحی که حضرت موسی بن جعفر علیه السلام از پدران خود از حضرت حسین بن علی علیهماالسلام نقل کرده، چنین آمده است: یکی از دانشمندان یهود، پس از رسول خدا صلی الله علیه و آله در [[مدینه]] در جلسه‌ای که گروهی از صحابه؛ از جمله امیرمؤمنان علیه السلام حضور داشتند، شرکت نمود و در تفضیل [[حضرت ابراهیم]] علیه السلام و بعضی انبیای گذشته بر [[پیامبر اسلام]]، به صورت مناظره دلایلی ذکر کرد و امیرمؤمنان علیه السلام به یکایک دلایل او پاسخ گفت؛ از جمله مسائلی که آن دانشمند مطرح نمود این بود که: «فانّ هذا ابراهیم قد اَضجع وَلَدَهُ و تلّه للجبین...؛ این ابراهیم بود که فرزند خود اسماعیل را برای اجرای امر خداوند بر زمین انداخت و صورت دلبندش را به روی خاک گذاشت و آماده ذبح او گردید، ولی در پیامبر شما چنین حرکتی وجود نداشته است».
 
 
 
امیرمؤمنان علیه السلام در پاسخ وی فرموده: «لَقَدْ کانَ کَذلکَ وَ لَقَدْ اُعْطیِ اِبْراهیم بعد الأضجاع الفداء و محمد اصیب بأفجع منه فجیعة انّه وقف عَلی عَمِّه حمزة اسداللّه و اسدالرسول و ناصر دینه و قد فرّق بین روحه و جسده فلم یبیّن علیه حرقةً ولم یفضِ علیه عبرةً ولم ینظر الی موضعه من قلبه و قلوب اهل بیته لیرضی الله عزوجل بعبده و یَسْتَلِم لأمره فی جمیع الفعال و قال: لولا أن تحزن صفیّة لترکته حتّی یحشر من بطون السِّباع و حواصل الطّیر لولا أن یکون سنةً بعدی لفعلت ذلک؛ این مطلب را که درباره حضرت ابراهیم علیهه السلام گفتی صحیح است، ولی خداوند برای جبران این ناراحتی، بلافاصله فدیه و عوض (گوسفند بهشتی) را بر وی فروفرستاد. اما محمد صلی الله علیه و آله بر مصیبتی بالاتر از آن مبتلا گردید؛ زیرا در کنار جسد بی‌روح و مثله شده عمویش و ناصر و یاور دینش، حمزه اسداللّه و اسدالرسول قرار گرفت ولی برای جلب رضای خداوند و تسلیم امر او صبر و شکیبایی را در پیش گرفت، نه اظهار ناراحتی کرد و نه اشکی جاری ساخت و نه به جایگاه و محبوبیت حمزه که در دل پیامبر و خاندانش از آن برخورداربود، توجه نمود و چنین فرمود: اگر نبود حزن و اندوه صفیه و این که پس از من مردم از این روش پیروی کنند، پیکر حمزه را دفن نمی‌‌کردم تا از شکم درندگان و پرندگان محشور شود».<ref> مشروح این مناظره در احتجاج طبرسی، ج 1، صص 335ـ318؛ بحار، ج 10 ص 17، 49، 51 و 298ـ273.</ref>
 
 
 
'''<I>حضرت حمزه در احتجاج امام حسن مجتبی علیه السلام:</I>'''
 
 
 
[[شیخ طوسی]] رحمه الله از [[امام صادق]] علیه السلام از پدر ارجمندش [[امام باقر]] علیه السلام و او از [[امام سجاد]] علیه السلام نقل می‌‌کند که: [[امام حسن]] مجتبی علیه السلام در یک محاجه و مناظره با معاویه چنین فرمود: «...قال الحسن بن علی فیما احتجّ علی معاویة: و کان مِمَّن استجاب الرسول اللّه صلی الله علیه و آله عمّه حمزة و ابن عمّه جعفر فقتلا شهیدین رضی اللّه عنهما فی قتلی کثیرة معهما من اصحاب رسول الله صلی الله علیه و آله فجعل الله تعالی حمزة سیدالشهدا من بینهم و جعل لجعفر جناحین یطیر بهما مع الملائکة کیف یشاء من بینهم و ذلک لمکانهما من رسول اللّه صلی الله علیه و آله و منزلتهما و قرابتهما عند رسول الله و صلی عَلی حمزة سبعین صلاةً من بین الشهداء الذین استشهدوا معه؛ و از کسانی که دعوت [[رسول خدا]] را اجابت کردند، عمویش حمزه و پسرعمویش جعفر بود که هر دو به همراه گروهی از اصحاب پیامبر شربت شهادت نوشیدند اما خداوند از میان همه آنان حمزه را به عنوان «سیدالشهدا» معرفی کرد و برای جعفر دو بال عنایت فرمود که آزادانه در میان فرشتگان پرواز می‌‌کند و این دو امتیاز برای این دو شهید به جهت موقعیت «معنوی» و قرابت آن‌ها نسبت به رسول خدا بود و باز [[رسول خدا]] از میان همه شهدا که با حمزه به شهادت رسیده بودند، تنها بر پیکر او هفتاد بار نماز خواند».<ref> مجالس طوسی به نقل بحارالأنوار، ج 22، ص 283.</ref>
 
 
 
'''<I>حضرت حمزه در احتجاج حسین بن علی علیهماالسلام:</I>'''
 
 
 
حسین بن علی علیهماالسلام در صبح [[عاشورا]]، پس از تنظیم صفوف لشکر خویش، بر اسب سوار شد و در برابر دشمن قرار گرفت و با صدای بلند و رسا، خطاب به افراد لشگر عمر سعد، سخنان مفصلی ایراد کرد و با آنان اتمام حجت نمود و در ضمن این بیانات، چنین گفت: «أیّها الناس أنسبونی من اَنا ثمّ ارجعوا إلی انفسکم و عاتبوها وانظروا هل یحلّ لکم قتلی و انتهاک حرمتی؟! اَلَستُ ابن بنت نبیّکم و ابن وصیّه و ابن عمّه و اوّل المؤمنین باللّه والمصدّق لرسوله بما جاء من عند ربّه؟ أوَلَیس حمزة سیدالشهداء عمَّ أَبی أوَلَیس جعفر الطیّار عمّی أوَلَم یبلغکم قول رسول اللّه لی ولاِءخی هذان شباب اهل الجنّة...<ref> این سخنرانی با مختصر اختلاف در متن آن، در تاریخ طبری، ج 7، ص 328؛ کامل ابن اثیر، ج 3، ص 287؛ ارشاد مفید، ص 234؛ مقتل خوارزمی، ج 1، ص 253 و طبقات ابن سعد آمده است.</ref>؛ مردم ! بگویید من چه کسی هستم، سپس به خود آیید و خویشتن را ملامت کنید و ببینید آیا قتل من و شکستن حرمتم برای شما جایز است؟ آیا من فرزند دختر پیامبر شما نیستم؟ آیا من فرزند وصی و پسرعموی پیامبر شما نیستم؟ مگر من فرزند کسی نیستم که پیش از همه به خدا ایمان آورد و پیش از همه رسالت پیامبر را تصدیق کرد؟ آن‌گاه فرمود: آیا حمزه سیدالشهدا عموی پدر من نیست؟ آیا [[جعفر طیار]] عموی من نیست؟ آیا شما سخن پیامبر را در حق من و برادرم نشنیده‌اید که فرمود: این دو، سروران جوانان بهشت هستند؟...».
 
 
 
'''<I>حضرت حمزه در گفتار و احتجاج علی بن الحسین علیهماالسلام:</I>'''
 
 
 
* 1- صدوق رحمه الله از ثابت بن ابی صفیه نقل می‌‌کند:
 
 
 
«نَظر علیّ بن الحسین سیّدالعابدین علیهماالسلام الی عبیداللّه بن عبّاس بن علیّبن ابی طالب علیه السلام فاستعبر ثمّ قال: ما مِنْ یوم اَشَدّ علی رسول اللّه مِنْ یوم اُحُد قُتِلَ فیه عمّه حمزة بن عبدالمطلب اسداللّه و اسد رسوله و بعده یوم موته قتل فیه ابن عمّه جعفربن ابی طالب، ثمّ قال ولایوم لیوم الحسین علیه السلام اذ دلف الیه ثلثون ألف رجل یزعمون اَنّهم من هذه الأمّة کلٌ یتقرّب اِلیاللّه عزوجل بدمه...؛ روزی علی بن الحسین علیهماالسلام عبیدالله فرزند عباس بن علی را دید و اشک در چشم آن بزرگوار حلقه زد، آنگاه فرمود: برای پیامبر روزی سخت‌تر از [[جنگ احد]] پیش نیامد؛ زیرا در آن روز بود که عمویش حمزة بن عبدالمطلب، اسدالله و اسدالرسول شربت شهادت نوشید و پس از احد سخت‌ترین روز برای آن حضرت [[جنگ موته]] بود که پسرعمویش جعفر بن ابی طالب را شهید کردند. و سخت‌تر از روز حسین علیه السلام پیش نیامده؛ زیرا سی هزار نفر آن بزرگوار را احاطه کرده بودند که همه آن‌ها خود را جزو امت پیامبر صلی الله علیه و آله تصور می‌‌کردند و همه آن‌ها با ریختن خون فرزند همان پیامبر به پیشگاه خدا تقرب می‌‌جستند...».<ref> امالی صدوق، ص 277؛ بحارالأنوار، ج 22، ص 274 و ج 44، ص 298.</ref>
 
 
 
* 2- تعصبی که پاداش آن بهشت است:
 
 
 
کلینی رحمه الله از حبیب بن ثابت نقل می‌‌کند که [[امام سجاد]] علیه السلام فرمود: «لم یدخل الجنّة حَمیّة غیر حمیّة حمزه بن عبدالمطلب و ذلک حین اسلم غضباً للنّبی فی حدیث السلا الّذی اُلقی علی النبی صلی الله علیه و آله<ref> کافی، ج 2، ص 308.</ref>؛ هیچ تعصبی صاحب خود را داخل [[بهشت]] نکرد، جز تعصب حمزة بن [[عبدالمطلب]]، آنگاه که بچه‌دان شتری به وسیله مشرکین [[مکه]] به سر و صورت پیامبر انداخته شد و حمزه برای دفاع از آن حضرت و دفع شر دشمنان، [[اسلام]] را پذیرفت».
 
 
 
مشروح این جریان در بخش آینده، از نظر خوانندگان خواهد گذشت.
 
 
 
* 3- حضرت حمزه در محاجه امام سجاد علیه السلام:
 
 
 
یکی از خطبه‌های تاریخی و مهیج و انقلابی که به وسیله امام سجاد علیه السلام ایراد گردیده و در منابع تاریخی ثبت شده است، خطبه‌ای است که آن حضرت پس از حادثه عاشورا و به هنگام اسارت اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله در شام و در مسجد جامع این شهر ایراد کرد؛ جلسه‌ای که انبوه شرکت کنندگان در [[نماز جمعه]] و از جمله شخص یزید بن معاویه و درباریان وی، در آن شرکت داشتند.
 
 
 
در این مقاله، به نقل یک فراز از آن خطبه مهم، که محل شاهد ما است بسنده می‌‌کنیم و آن را از مقتل خوارزمی‌‌ (متوفی 568) می‌‌آوریم. وی می‌‌نویسد: در این مجلس حساس، پس از آن که علی بن الحسین بر عرشه منبر قرار گرفت و حمد و ثنای پروردگار را بجای آورد، چنین فرمود: «أیّها الناس اُعْطینا ستّا و فضلنا بسبع، اعطینا العلم والحلم والسماحة والفصاحة والشجاعة والمحبّة فی قلوب المؤمنین و فضّلنا بأن منّا النبی المختار محمدا صلی الله علیه و آله و منّا الصدیق و منّا الطیّار و منّا اسداللّه و اسدالرسول و منّا سیّدة نساء العالمین فاطمة البتول<ref> در کامل بهایی، که نفس المهموم هم از وی نقل کرده است، به جای «حضرت فاطمه» آمده است و «المهدی الذی یقتل الدجال».</ref> و منّا سبطا هذه الأمّة و سید اشباب أهل الجنة...».<ref> مقتل خوارزمی، ج 2، ص 69.</ref>
 
 
 
'''<I>حضرت حمزه در کلام امام صادق علیه السلام:</I>'''
 
 
 
 
عیاشی از حسین بن حمزه نقل می‌‌کند که گفت: از [[امام صادق]] علیه السلام شنیدم که می‌‌فرمود: چون [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله در کنار جسد مثله شده حضرت حمزه قرار گرفت، چنین گفت: «أللّهم لک الحمد والیک المشتکی و أنت المستعان عَلی ما أری».
 
عیاشی از حسین بن حمزه نقل می‌‌کند که گفت: از [[امام صادق]] علیه السلام شنیدم که می‌‌فرمود: چون [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله در کنار جسد مثله شده حضرت حمزه قرار گرفت، چنین گفت: «أللّهم لک الحمد والیک المشتکی و أنت المستعان عَلی ما أری».
 
+
سپس فرمود: اگر من هم پیروز شوم از مشرکان چند برابر مثله خواهم کرد! در این جا بود که این آیه شریفه نازل شد: {{متن قرآن|«وَإِنْ عَاقَبْتُمْ فَعَاقِبُوا بِمِثْلِ مَا عُوقِبْتُمْ بِهِ وَلَئِنْ صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَيْرٌ لِلصَّابِرِينَ»}}<ref> [[سوره نحل]]/ آیه 125.</ref> امام صادق علیه السلام فرمود: پیامبر صلی الله علیه و آله با نزول این آیه فرمود: «اَصْبِرُ، اَصْبرُ؛ من هم صبر خواهم کرد».<ref> تفسیر عیاشی، ج 2، ص 274.</ref>
سپس فرمود: اگر من هم پیروز شوم از مشرکان چند برابر مثله خواهم کرد! در این جا بود که این آیه شریفه نازل شد: «وَ إِنْ عَاقَبْتُمْ فَعَاقِبُوا بِمِثْلِ مَا عُوقِبْتُمْ بِهِ وَلَئِنْ صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَیْرٌ لِلصَّابِرِینَ»<ref> [[سوره نحل]]/ آیه 125.</ref> امام صادق علیه السلام فرمود: پیامبر صلی الله علیه و آله با نزول این آیه فرمود: «اَصْبِرُ، اَصْبرُ؛ من هم صبر خواهم کرد».<ref> تفسیر عیاشی، ج 2، ص 274.</ref>
 
 
 
'''<I>حضرت حمزه در احتجاج محمد حنفیه:</I>'''
 
 
 
صدوق رحمه الله از زرین نقل می‌‌کند که از محمد بن حنفیه رضی الله عنه شنیدم که چنین می‌‌گفت: «فینا ستّ خصال، لم تکن فی أحد ممّن کان قبلنا ولاتکون فی أحدٍ بعدنا، مِنّا محمد سید المرسلین و علی سید الوصیین و حمزة سیدالشهداء والحسن والحسین سید اشباب أهل الجنّة و جعفر بن أبیطالب المزین بالجناحین یَطِیرُبِهِما فی الجنة حیث یشاء و مهدی هذه الأمّة الذی یصلی خَلْفَه عیسی بن مریم».<ref> خصال، ابواب السّتة.</ref>
 
 
 
'''<I>حضرت حمزه در احتجاج شیخ مفید رحمه الله:</I>'''
 
 
 
شیخ مفید رحمه الله می‌‌گوید: گروهی از جوانان شیعه برای تعلم و فراگیری مطالب کلامی، در پای درس من حاضر می‌‌شدند، روزی یکی از آن‌ها گفت: حضرت استاد! روز گذشته در جلسه‌ای بودم که طبرانی، دانشمند زیدی مذهب نیز حضور داشت. او در چند مطلب بر ما [[شیعه]] اشکال و اعتراض کرد که من پاسخ قانع کننده‌ای نداشتم؛ از جمله اشکالات وی این بود که شما شیعیان به بعضی از عقاید و اعمالی که سنی‌های حنبلی مذهب دارند انتقاد و اعتراض می‌‌کنید، در حالی که در موارد متعدد با آنان هم‌عقیده بوده و مانند آنان عمل می‌‌کنید. و چند مورد را این گونه برشمرد: زیارت قبور اولیا، عبادت کردن در نزد آن قبور و...
 
 
 
[[شیخ مفید]] می‌‌فرماید به آن شاگرد گفتم: نزد طبرانی برو و پاسخ پرسش‌های او را همان‌ گونه که من توضیح می‌‌دهم با او در میان بگذار. شیخ مفید به یکایک پرسش‌های طبرانی پاسخ مشروح داد تا به پرسش درباره زیارت قبور اولیا رسید و گفت: به طبرانی بگو که [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله در حال حیات خویش، هم به مسلمانان دستور داد که قبر حضرت حمزه را [[زیارت]] کنند و هم خود به زیارت قبر عمویش و سایر شهدا می‌‌پرداخت و همچنین دخترش [[حضرت فاطمه]] زهرا علیهاالسلام نیز مکرر به زیارت قبر عمویش حمزه می‌‌رفتند. پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله و طبق روش آن حضرت مسلمانان هم به زیارت قبر او می‌‌رفتند و در کنار این قبر به زیارت و عبادت می‌‌پرداختند. بنابراین اگر عمل شیعه درباره زیارت مشاهد ائمه و پیشوایان، دور از عقل و عملی حنبلی! باشد پس این، اسلام و رسول خدا است که راه خلاف عقل را پیش پای مسلمانان قرار داده و آنان را به کار ناروایی واداشته است. مسلم است که چنین گفتاری ناشی از ضعف [[ایمان]] و عدم بصیرت در دین است.<ref> الفصول المختاره، ج 1، ص 84 و بحارالأنوار، ج 10، ص 442.</ref>
 
 
 
این بود، از گفتار معصومان و بزرگان دین درباره عظمت و شخصیت حضرت حمزه که ما بدست آوردیم.
 
  
 
==پانویس==
 
==پانویس==
سطر ۲۲۲: سطر ۷۲:
 
==منابع==
 
==منابع==
 
محمدصادق نجمی، میقات حج، تابستان 1378، شماره 28
 
محمدصادق نجمی، میقات حج، تابستان 1378، شماره 28
 +
 +
==آرشیو عکس و تصویر==
 +
 +
<gallery mode="packed" heights="170">
 +
پرونده:احد0.jpg|مقبره حضرت حمزه سلام الله و شهدای احد قبل از تخریب
 +
پرونده:احد10.jpg|ضریح حضرت حمزه سلام الله قبل از تخریب در سال 1272 شمسی
 +
پرونده:احد1.jpg|تصویر هوایی از منطقه احد و فاصله آن تا مسجدالنبی
 +
پرونده:احد.jpg|قبور شهیدان حضرت حمزه، عمرو بن جموح و عبداللّه پدر جابر انصاری سلام الله علیهم بعد از تخریب
 +
پرونده:احد3.jpg|تصویر هوایی از مزار حضرت حمزه سلام الله و شهدای احد
 +
پرونده:احد9.jpg|موقعیت مکانی سپاه اسلام و سپاه کفر در جنگ احد (1.مکان استقرار سپاه اسلام - 2. مکان استقرار تیراندازان - 3. مکان استقرار سپاه ابوسفیان - 4. محل جنگ تن به تن (نقطه آغازین جنگ) - 5. محل درگیری دو سپاه - 6. محل هجوم سواران کفار به فرماندهی خالد بن ولید - 7. محل شهادت حضرت حمزه سلام الله - 8. قبر شهیدان حضرت حمزه، عمرو بن جموح و عبداللّه پدر جابر انصاری سلام الله علیهم)
 +
 +
</gallery>
  
 
[[رده:خاندان اهل البیت علیهم السلام]]
 
[[رده:خاندان اهل البیت علیهم السلام]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۲ مارس ۲۰۲۰، ساعت ۱۱:۰۸

مقاله‌ی مربوط به این عنوان از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon article.jpg
محتوای فعلی "مقاله‌ یک نشریه" متناسب با این عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)

او عموی بزرگوار پیامبر (ص) بود که در شجاعت و دلاوری زبانزد بود. حمایت و دفاع او از رسول خدا (ص) نقش مهمی در پیروزی و گسترش اسلام داشت. او پس از شهادت از طرف رسول خدا (ص) «سید الشهداء» لقب گرفت.

محتویات

نام و نسب

حمزة بن عبدالمطلب ملقب به «سیدالشهدا»، «اسدالله» و «اسدالرسول» کنیه او ابوعماره و ابویعلی است. مادرش هاله دختر «وهیب» و دخترعموی «آمنه» بنت وهب، مادر رسول خدا صلی الله علیه و آله است. حضرت حمزه عموی پیامبر اسلام و برادر رضاعی او است؛ زیرا هر دو از پستان مادری بنام ثُوَیْبه شیر خورده‌اند. حضرت حمزه، بنابر نظر مشهور دو سال از رسول خدا بزرگتر بود

اسلام آوردن حمزه(ع)

بنا به گفته مشهور مورخان، او در سال دوم بعثت، اسلام را پذیرفته است. بنا به نقل ابن اثیر و گروهی از مورخان، چون حمزه سیدالشهدا ایمان خویش را اظهار کرد، سردمداران قریش فهمیدند که پیامبر از این پس نیرومند شده و اسلام دارای مدافع قوی گردیده است و با گرویدن وی به اسلام، از طرح‌ها و نقشه‌های زیادی که بر علیه اسلام و مسلمین ترسیم کرده بودند منصرف شدند.

هجرت و جهاد

حضرت حمزه همزمان با هجرت رسول خدا صلی الله علیه و آله به مدینه، هجرت نمود و در صف مهاجرینِ اولین قرار گرفت. او اولین فرمانده و پرچمدار اسلام است که از سوی رسول خدا در رأس گروهی از مسلمانان برای پاسخ‌گویی به حمله مشرکان، به محلی بنام «سیف البحر» اعزام گردید.

در جنگ‌های متعدد دیگر مانند بدر و احد شرکت نمود و در بدر امتحان سختی را از سرگذراند و از سران قریش چند نفر، از جمله شیبة بن ربیعه و طُعَیمة بن عدی را به دست خود هلاک ساخت و در قتل یکی دیگر از مشرکان نامی؛ یعنی «عتبة بن ربیعه» با امیرمؤمنان علیه السلام شرکت جست. شجاعت حضرت حمزه در جنگ‌ها زبانزد خاص و عام و مورد تأیید دوست و دشمن است ولذا در جنگ بدر و اُحُد وی با هر دو دست و با دو شمشیر می‌‌جنگید. حضرت حمزه در میدان جنگ با نصب کردن «پرِ شترمرغی» به سینه‌اش از دیگر فرماندهان و جنگجویان مشخص و برجسته بود و به همین جهت در جنگ بدر یکی از سران دشمن پس از آن که به اسارت مسلمانان درآمد و چشمش به حمزه افتاد، پرسید: این کیست؟ گفتند: حمزة بن عبدالمطلب. وی با تعجب گفت «ذلِکَ فَعَلَ بِنا الأفاعِیل» او بود که صفوف ما را تار و مار کرد و ما را به روز سیاه نشاند! حضرت حمزه در سال سوم هجرت در جنگ احد پس از کشتن سی و یک تن از سران دشمن به مقام ارجمند شهادت نایل گردید.

حضرت حمزه از دیدگاه قرآن

نام جناب حمزه در شأن نزول چندین آیه از قرآن به چشم می خورد از جمله:

  1. آیه:«هَٰذَانِ خَصْمَانِ اخْتَصَمُوا فِي رَبِّهِمْ فَالَّذِينَ كَفَرُوا قُطِّعَتْ لَهُمْ ثِيَابٌ مِنْ نَارٍ يُصَبُّ مِنْ فَوْقِ رُءُوسِهِمُ الْحَمِيمُ» [۱]؛ اینان دو گروهند که درباره پروردگارشان به مخاصمه و جدال پرداختند، کسانی که کافر شدند، لباس‌هایی از آتش برای آن‌ها بریده شده و مایع سوزان و جوشان بر سرشان ریخته می‌‌شود». در صحیح بخاری[۲] و صحیح مسلم[۳] و سنن ترمذی[۴] و ابن ماجه[۵] و منابع دیگر از اهل سنت و شیعه[۶] آمده که حضرت ابوذر رحمه الله فرموده است: این آیه درباره دو گروه؛ گروهی حامی‌‌ و مدافع سرسخت اسلام و گروه دیگر دشمن کینه‌توز و سرسخت اسلام نازل گردیده است. گروه اول امیرمؤمنان و حمزه و عبیده[۷] و گروه دوم ولید، عتبه و شیبه از سران قریش می‌‌باشند که در جنگ بدر مقابل هم قرار گرفتند.
  2. آیه: «مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَىٰ نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا» « [۸]؛ در میان مؤمنان مردانی هستند که بر عهدی که با خدا بسته‌اند، صادقانه ایستاده‌اند؛ بعضی پیمان خود را به آخر بردند (و در راه او شربت شهادت نوشیدند) و گروهی دیگر در انتظارند و هرگز تغییر و تبدیلی در عهد و پیمان خود ندادند».در تفسیر قمی ‌‌ابن ابی الجارود از امام باقر علیه السلام نقل می‌‌کند که این آیه درباره حمزه و جعفر و علی علیهم‌السلام نازل گردیده است. منظور از «مَنْ قَضَی نَحْبَهُ» حمزه و جعفر و منظور از «مَنْ یَنْتَظِر» علی بن ابی طالب است.[۹]
  3. آیه: «أَمْ نَجْعَلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ كَالْمُفْسِدِينَ فِي الْأَرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِينَ كَالْفُجَّارِ»[۱۰]؛ آیا کسانی را که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده‌اند، همچون مفسدان در زمین قرار دهیم یا پرهیزکاران را همچون کافران؟!».در تفسیر فرات کوفی از ابن عباس نقل می‌‌کند که این آیه درباره سه تن از مؤمنان متقی که عمل صالح انجام داده بودند؛ علی بن ابی طالب و حمزه و عبیده و سه نفر مشرک مفسد؛ عتبه و شیبه و ولید بن عتبه نازل گردیده است. ابن عباس اضافه می‌‌کند این دو گروه بودند که در جنگ بدر با هم به مبارزه برخاستند؛ علی علیه السلام ولید را کشت، حمزه عتبه را و عبیده شیبه را.[۱۱]
  4. آیه:«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ» [۱۲]؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید، از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید و با صادقان باشید».مرحوم طبرسی درباره مصداق «صادقین» که در پایان آیه شریفه آمده است، چند احتمال ذکر نموده و می‌‌گوید: و گفته شده است که منظوراز صادقین در این آیه همان افرادی است که خداوند در آیه دیگر از آن‌ها یاد کرده و فرموده است: «رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَىٰ نَحْبَهُ...» حمزة بن عبدالمطلب و جعفربن ابی طالب و «وَمِنْهُم مَنْ یَنْتَظِرُ» یعنی علی بن ابی طالب علیه السلام».[۱۳]
  5. آیه:«وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَٰئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولَٰئِكَ رَفِيقًا» [۱۴]؛ و کسی که خدا و پیامبر را اطاعت کند (در روز رستاخیز) همنشین کسانی خواهد بود که خدا نعمت خود را بر آنان تمام کرده؛ از پیامبران و صدیقان و شهدا و صالحان، و آن‌ها رفیق‌های خوبی هستند.شیخ طوسی از انس بن مالک نقل می‌‌کند که روزی با رسول خدا صلی الله علیه و آله نماز صبح را بجای آوردیم، آن حضرت پس از نماز رو به ما نشست، من عرض کردم: ای فرستاده خدا، اگر صلاح بدانید تفسیر این آیه «وَمَنْ یُطِعْ اللّه...» را بیان کنید. پیامبر فرمود: مصداق «نبِیِّینَ» من هستم و مصداق «صِدِّیقِینَ» برادرم علی است و مصداق «شهداء» عمویم حمزه و اما مصداق «صالحان» دخترم فاطمه و دو فرزندش حسن و حسین می‌‌باشند.[۱۵]
  6. آیه:« مَنْ کَانَ یَرْجُو لِقَاءَاللّه فَإِنَّ أَجَلَ اللّه لاَآتٍ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ * وَمَنْ جَاهَدَ فَإِنَّمَا یُجَاهِدُ لِنَفْسِهِ...» [۱۶]؛ کسانی که امید به دیدار و لقای پروردگار و رستاخیز دارند، (در اطاعت او می‌‌کوشند) زیرا سرآمدی که خدا تعیین کرده، فرامی‌‌رسد. و کسی که (در راه خدا) جهاد و تلاش می‌‌کند برای خود جهاد می‌‌کند».حسین بن سعید از ابن عباس نقل می‌‌کند که این آیه درباره بنی هاشم نازل گردیده که از آن‌ها است حمزة بن عبدالمطلب و عبیدة بن حارث. ابن عباس می‌‌افزاید: درباره آن‌ها این آیه نیز نازل گردیده است. [۱۷]

علاوه بر آیات مذکور هستند ایات دیگری که هر چند در روایات نامی از جناب حمزه علیه السلام نبرده است اما ویژیک های یاد شده نشان می دهد به طور قطع ایشان یکی از بالاترین مصادیق آن می باشند.

  1. مثل این آیه شریفه که می فرماید: «وَالَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ آوَوْا وَنَصَرُوا أُولَٰئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ » «و آنان که ایمان آوردند و هجرت نمودند و در راه خدا جهاد کردند و آن‌ها که پناه دادند و یاری نمودند، آنان مؤمنان حقیقی‌اند، برای آن‌ها آموزش «رحمت خدا» و روزی شایسته‌ای است». [۱۸]
  2. و نیز آیه: «لَا يَسْتَوِي مِنْكُمْ مَنْ أَنْفَقَ مِنْ قَبْلِ الْفَتْحِ وَقَاتَلَ أُولَٰئِكَ أَعْظَمُ دَرَجَةً مِنَ الَّذِينَ أَنْفَقُوا مِنْ بَعْدُ وَقَاتَلُوا ۚ...» «کسانی که قبل از پیروزی انفاق کردند و جنگیدند با کسانی که بعد از فتح انفاق نمودند و جهاد کردند، یکسان نیستند، آن‌ها بلند مقام‌تر از کسانی هستند که بعد از فتح انفاق نمودند و جهاد کردند». [۱۹]

حضرت حمزه در حدیث رسول خدا صلی الله علیه و آله

اینک به بیان بخشی از فضایل حضرت حمزه می‌‌پردازیم که از زبان رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده و به دست ما رسیده است و با بخشی دیگر، در صفحات آینده و به مناسبت‌های مختلف آشنا خواهیم شد.

حضرت حمزه از سروران اهل بهشت است

شیخ صدوق همچنین از انس بن مالک نقل می‌‌کند که: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: ما فرزندان عبدالمطلب، سروران اهل بهشتیم. رسول الله، حمزه سیدالشهدا، جعفر ذوالجناحین، علی، فاطمه، حسن، حسین و مهدی علیهم‌السلام.[۲۰]

حضرت حمزه، محبوب‌ترین عموی رسول خدا (ص)

صدوق رحمه الله از امام صادق علیه السلام و آن بزرگوار از جدش رسول خدا نقل می‌‌کند که فرمود: «اَحَبّ اِخوانی اِلَیَّ علّی بن أبیطالب و أحَبّ أعْمامی‌‌ اِلیَّ حَمْزَة[۲۱]؛ محبوب‌ترین برادرانم علی بن ابی طالب و محبوب‌ترینِ عموهایم حمزه است».

حمزه محبوب‌ترین نام‌ها در نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله

کلینی رحمه الله از امام صادق علیه السلام نقل کرده است که: «جاءَ رَجلٌ اِلَی النبی صلی الله علیه و آله فقال یا رَسُول اللّه وُلِدَ لی غلامٌ فماذا اُسَمّیه؟ قال: سَمِّهِ بأحَبِّ الأسماء اِلیّ؛ حَمْزة[۲۲]؛‌ شخصی محضر رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و عرض کرد: ای فرستاده خدا، فرزند ذکوری برایم متولد شده است، چه نامی ‌‌بر وی نهم؟ فرمود: او را «حمزه» نام بگذار که محبوب‌ترین نام‌ها در نزد من است».

حمزه یکی از چهار راکب در قیامت

مرحوم صدوق رحمه الله در ضمن حدیثی از رسول خدا صلی الله علیه و آله چنین نقل می‌‌کند: «و ما فی القیامة راکبٌ غَیرنا وَ نَحنُ أربعةٌ فَقام اِلَیه العَبّاس بن عبدالمطلب، فَقال: مَنْ هُم یا رسول اللّه؟ فقال: امّا أَنا فَعَلی البراق... و عَمّی حمزة بن عبدالمطلب اسداللّه و اسد رسوله سیدالشهدا عَلی ناقتی الغضباء... و أخی علیّ، عَلی ناقة من نوق الجنّة[۲۳]؛ در قیامت همه پیاده هستند به جز ما چهار تن. عباس بن عبدالمطلب عرض کرد: ای رسول خدا، آن چهار تن کدامند؟ فرمود: اما من سوار بر براق خواهم بود... و عمویم حمزة بن عبدالمطلب اسدالله و اسد رسول و سیدشهدا بر شتر غضبای من سوار خواهد شد. و برادرم علی بر شتری از شتران بهشتی».

حضرت حمزه انجام دهنده نیکی‌ها و بجاآورنده صله رحم

ابن حجر عسقلانی نقل می‌‌کند که: رسول خدا چون در کنار جسد مُثله شده عمویش حمزه نشست، خطاب به وی چنین فرمود: «رَحِمکَ اللّه أی عمّ، لَقَدْ کُنتَ وَصُولاً لِلرَّحِمِ فَعُولاً لِلْخیرات[۲۴]؛ ای عمو! خدای رحمت کند تو را، که در صله رحم و انجام‌دادن کارهای نیک فعال و کوشا بودی».

حضرت حمزه شفیع در روز قیامت

در حدیث مفصلی که امیرمؤمنان علیه السلام از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل نموده، آن حضرت، درباره حضرت حمزه می‌‌فرماید: «اما انّ حمزة عمی یُنَحّی جهنّم مِن مُحِبِّیه[۲۵]؛ همانا در قیامت عمویم حمزه جهنم را از دوستدارانش دور خواهد کرد».

حمزه اسداللّه است

در بصائرالدرجات در حدیثی از امام باقر علیه السلام از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل کرده که آن حضرت درباره تعداد انبیا و تعداد اولوالعزم از آنان و این که هر پیامبری دارای وصی بوده، سخن گفته و آن گاه به خصوصیات خود و خاندانش اشاره می‌‌کند و در ضمن آن می‌‌فرماید: «وَعَلی قائمة العرش مکتوبٌ: حمزة اسدالله و اسد رسوله و سیدالشهدا».[۲۶]

حضرت حمزه افضل شهدا است

شیخ مفید از ابوایوب انصاری نقل می‌‌کند که رسول خدا صلی الله علیه و آله خطاب به حضرت فاطمه علیهاالسلام چنین فرمود: «شهیدنا أفضل الشهداء و هو عمّک وَ مِنّا مَنْ جَعَل اللّه لَهُ جِناحَین یطیرُ بِهِما مَعَ الملائکة وَ هُوَ ابنُ عَمِّکَ[۲۷]؛ شهید ما أفضل شهدا است و آن عموی تو و از خاندان ما است؛ کسی که خداوند بر وی دو بال عنایت فرموده که در میان فرشتگان پرواز می‌‌کند و آن پسرعموی تو است».

حضرت حمزه در گفتار ائمه علیهم‌السلام

اینک به نقل و بیان گفتار ائمه هدی علیهم‌السلام در این زمینه می‌‌پردازیم

حضرت حمزه در گفتار و احتجاج امیرمؤمنان علیه السلام

  • حمیری[۲۸] در قرب الإسناد آورده است که امیرمؤمنان علیه السلام فرمود:«منّا سبعةٌ خَلَقَهم اللّه عزوجل لم یخلق فی الأرض مثلهم؛ مِنّا رسول اللّه صلی الله علیه و آله سید الأوّلین والآخرین، خاتم النبیین و وصیّه خیرالوصیین و سبطاه خیرالأسباط؛ حَسَنا و حُسَینا و سیدالشهداء حمزة عمّه و من قد کان مع الملائکة جعفر والقائم عجل الله تعالی فرجه[۲۹]؛ خداوند در میان خاندان ما هفت نفر خلق کرد که در روی زمین مانند آن‌ها را نیافریده است. آن‌گاه در معرفی این هفت تن چنین فرمود: از ما است رسول خدا که سید اولین و آخرین و خاتم پیامبران است. و از ما است وصی او که بهترین اوصیا است و دو سبطش حسن و حسین که بهترین اسباطند و عمویش سیدالشهدا و جعفر که به همراه فرشتگان پرواز می‌‌کند و قائم عجل الله تعالی فرجه شریف».

حضرت حمزه در احتجاج امیرمؤمنان در شورای شش نفری

عمر بن خطاب هنگام مرگش خلافت را به شورای شش نفری، متشکل از امیرمؤمنان، عثمان بن عفان، طلحه، زبیر، عبدالرحمان عوف و سعد بن ابی وقاص محول نمود و دستور داد پس از مرگ وی این شش نفر در خانه‌ای برای تعیین خلیفه جمع شوند و با وی بیعت کنند، به طوری که اگر چهار نفر با یکی از آنان بیعت کرد و تنها یک نفر امتناع ورزید، گردن او را بزنند و اگر دو نفر امتناع کرد گردن آن دو نفر را بزنند و زمینه را طوری فراهم نمود که با عثمان بن عفان بیعت نمودند. در این جلسه امیرمؤمنان سخنانی ایراد کرد و خصوصیات خانواده‌اش را برای اتمام حجت برشمرد تا این که فرمود: شما را به خدا سوگند می‌‌دهم آیا در میان شما به جز من کسی هست که عمویش سیدالشهدا باشد؟ گفتند: نه. «نشدتکم باللّه هَلْ فیکُم اَحَدٌ عَمُّهُ سیّدالشهداء غیری؟! قالوا: لا».[۳۰]

حضرت حمزه در احتجاج امیرمؤمنان در بصره

مرحوم کلینی[۳۱] از اصبغ بن نباته نقل می‌‌کند: روزی که در بصره امیرمؤمنان علیه السلام بر لشگر طلحه و زبیر پیروز گردید،فرمود: «آگاه باشید که افضل خلق بعد از اوصیا، شهدا هستند و افضل همه شهدا حمزة بن عبدالمطلب و جعفر بن ابی طالب است که دارای دو بال رنگین است. و این دو بال از این امت به کسی جز وی داده نشد و خداوند به وسیله او به محمد کرامت و شرافت بخشید و دیگر دو سبط پیامبر حسن و حسین و دیگری مهدی است که او را از خاندان ما انتخاب می‌‌کند. آنگاه این آیه را خواند: «وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَٰئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولَٰئِكَ رَفِيقًا * ذَٰلِكَ الْفَضْلُ مِنَ اللَّهِ وَكَفَىٰ بِاللَّهِ عَلِيمًا».[۳۲]

حضرت حمزه در احتجاج امیرمؤمنان علیه السلام با معاویه

امیرمؤمنان علیه السلام در پاسخ به نامه‌ای از معاویه فرمودند: «مگر نمی‌‌بینی ـ نه این که بخواهم خبرت دهم بلکه به عنوان شکر و سپاسگزاری نعمت خداوند می‌‌گویم ـ جمعیتی از مهاجران و انصار در راه خدا شربت شهادت نوشیدند و همه آنان مشمول فضل خداوند می‌‌باشند، اما هنگامی ‌‌که شهید ما (حمزه) شربت شهادت نوشید به او گفته شد «سیدالشهدا» و رسول الله هنگام نماز بر وی (به جای پنج تکبیر) هفتاد تکبیر گفت... چگونه این دو خاندان با هم برابر است در حالی که پیامبر (محمد) از ما است و تکذیب کننده او (ابوجهل) از شما. اسدالله (حمزه) از ما است و اسدالأحلاف؛ یعنی ابوسفیان سرکرده و سامان دهنده احزاب برای جنگ با پیامبر از شما. دو سید و آقای جوانان بهشت (حسن و حسین) از مایند و کودکان آتش (فرزندان مروان یا عقبة بن ابی معیط) از شما. بهترین زنان جهان (فاطمه) از ما است و حمالة الحطب (همسر ابولهب) از شما...». [۳۳]

حضرت حمزه در احتجاج امیرمؤمنان علیه السلام با دانشمند یهودی

یکی از دانشمندان یهود، پس از رسول خدا صلی الله علیه و آله در مدینه در جلسه‌ای که گروهی از صحابه؛ از جمله امیرمؤمنان علیه السلام حضور داشتند، شرکت نمود و در تفضیل حضرت ابراهیم علیه السلام و بعضی انبیای گذشته بر پیامبر اسلام، به صورت مناظره دلایلی ذکر کرد و امیرمؤمنان علیه السلام به یکایک دلایل او پاسخ گفت؛ از جمله مسائلی که آن دانشمند مطرح نمود این بود که: «فانّ هذا ابراهیم قد اَضجع وَلَدَهُ و تلّه للجبین...؛ این ابراهیم بود که فرزند خود اسماعیل را برای اجرای امر خداوند بر زمین انداخت و صورت دلبندش را به روی خاک گذاشت و آماده ذبح او گردید، ولی در پیامبر شما چنین حرکتی وجود نداشته است». امیرمؤمنان علیه السلام در پاسخ وی فرموده: این مطلب را که درباره حضرت ابراهیم علیهه السلام گفتی صحیح است، ولی خداوند برای جبران این ناراحتی، بلافاصله فدیه و عوض (گوسفند بهشتی) را بر وی فروفرستاد. اما محمد صلی الله علیه و آله بر مصیبتی بالاتر از آن مبتلا گردید؛ زیرا در کنار جسد بی‌روح و مثله شده عمویش و ناصر و یاور دینش، حمزه اسداللّه و اسدالرسول قرار گرفت ولی برای جلب رضای خداوند و تسلیم امر او صبر و شکیبایی را در پیش گرفت، نه اظهار ناراحتی کرد و نه اشکی جاری ساخت و نه به جایگاه و محبوبیت حمزه که در دل پیامبر و خاندانش از آن برخورداربود، توجه نمود... [۳۴]

حضرت حمزه در احتجاج امام حسن مجتبی علیه السلام

امام حسن مجتبی علیه السلام در یک محاجه و مناظره با معاویه چنین فرمود: و از کسانی که دعوت رسول خدا را اجابت کردند، عمویش حمزه و پسرعمویش جعفر بود که هر دو به همراه گروهی از اصحاب پیامبر شربت شهادت نوشیدند اما خداوند از میان همه آنان حمزه را به عنوان «سیدالشهدا» معرفی کرد و برای جعفر دو بال عنایت فرمود که آزادانه در میان فرشتگان پرواز می‌‌کند و این دو امتیاز برای این دو شهید به جهت موقعیت «معنوی» و قرابت آن‌ها نسبت به رسول خدا بود و باز رسول خدا از میان همه شهدا که با حمزه به شهادت رسیده بودند، تنها بر پیکر او هفتاد بار نماز خواند».[۳۵]

حضرت حمزه در احتجاج حسین بن علی علیهماالسلام

حسین بن علی علیهماالسلام در صبح عاشورا، پس از تنظیم صفوف لشکر خویش، بر اسب سوار شد و در برابر دشمن قرار گرفت و با صدای بلند و رسا، خطاب به افراد لشگر عمر سعد، سخنان مفصلی ایراد کرد و با آنان اتمام حجت نمود و در ضمن این بیانات، چنین گفت: [۳۶]؛ مردم ! بگویید من چه کسی هستم، سپس به خود آیید و خویشتن را ملامت کنید و ببینید آیا قتل من و شکستن حرمتم برای شما جایز است؟ آیا من فرزند دختر پیامبر شما نیستم؟ آیا من فرزند وصی و پسرعموی پیامبر شما نیستم؟ مگر من فرزند کسی نیستم که پیش از همه به خدا ایمان آورد و پیش از همه رسالت پیامبر را تصدیق کرد؟ آن‌گاه فرمود: آیا حمزه سیدالشهدا عموی پدر من نیست؟ آیا جعفر طیار عموی من نیست؟ آیا شما سخن پیامبر را در حق من و برادرم نشنیده‌اید که فرمود: این دو، سروران جوانان بهشت هستند؟...».

حضرت حمزه در گفتار و احتجاج علی بن الحسین علیهماالسلام

صدوق رحمه الله از ثابت بن ابی صفیه نقل می‌‌کند: روزی علی بن الحسین علیهماالسلام عبیدالله فرزند عباس بن علی را دید و اشک در چشم آن بزرگوار حلقه زد، آنگاه فرمود: برای پیامبر روزی سخت‌تر از جنگ احد پیش نیامد؛ زیرا در آن روز بود که عمویش حمزة بن عبدالمطلب، اسدالله و اسدالرسول شربت شهادت نوشید و پس از احد سخت‌ترین روز برای آن حضرت جنگ موته بود که پسرعمویش جعفر بن ابی طالب را شهید کردند. و سخت‌تر از روز حسین علیه السلام پیش نیامده؛ زیرا سی هزار نفر آن بزرگوار را احاطه کرده بودند که همه آن‌ها خود را جزو امت پیامبر صلی الله علیه و آله تصور می‌‌کردند و همه آن‌ها با ریختن خون فرزند همان پیامبر به پیشگاه خدا تقرب می‌‌جستند...».[۳۷] و کلینی رحمه الله از حبیب بن ثابت نقل می‌‌کند که امام سجاد علیه السلام فرمود: «لم یدخل الجنّة حَمیّة غیر حمیّة حمزه بن عبدالمطلب و ذلک حین اسلم غضباً للنّبی فی حدیث السلا الّذی اُلقی علی النبی صلی الله علیه و آله[۳۸]؛ هیچ تعصبی صاحب خود را داخل بهشت نکرد، جز تعصب حمزة بن عبدالمطلب، آنگاه که بچه‌دان شتری به وسیله مشرکین مکه به سر و صورت پیامبر انداخته شد و حمزه برای دفاع از آن حضرت و دفع شر دشمنان، اسلام را پذیرفت».

حضرت حمزه در کلام امام صادق علیه السلام

عیاشی از حسین بن حمزه نقل می‌‌کند که گفت: از امام صادق علیه السلام شنیدم که می‌‌فرمود: چون رسول خدا صلی الله علیه و آله در کنار جسد مثله شده حضرت حمزه قرار گرفت، چنین گفت: «أللّهم لک الحمد والیک المشتکی و أنت المستعان عَلی ما أری». سپس فرمود: اگر من هم پیروز شوم از مشرکان چند برابر مثله خواهم کرد! در این جا بود که این آیه شریفه نازل شد: «وَإِنْ عَاقَبْتُمْ فَعَاقِبُوا بِمِثْلِ مَا عُوقِبْتُمْ بِهِ وَلَئِنْ صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَيْرٌ لِلصَّابِرِينَ»[۳۹] امام صادق علیه السلام فرمود: پیامبر صلی الله علیه و آله با نزول این آیه فرمود: «اَصْبِرُ، اَصْبرُ؛ من هم صبر خواهم کرد».[۴۰]

پانویس

  1. سوره حج/ آیه 19.
  2. ج 4، تفسیر سوره حج.
  3. به تفسیر الدرالمنثور والمیزان، تفسیر سوره حج مراجعه شود.
  4. همان.
  5. همان.
  6. همان.
  7. عبیدة بن حرث بن عبدالمطلب، پسرعموی رسول خدا است. او از شجاعان عرب و از مدافعان اسلام بود که در جنگ بدر به شهادت رسید.
  8. سوره احزاب/ آیه 23.
  9. تفسیر قمی، ج 2، ص 188.
  10. سوره ص/ آیه 28.
  11. تفسیر فرات کوفی، ص 359، چاپ سال 1410 هـ تهران.
  12. سوره توبه/ آیه 119.
  13. مجمع البیان، ج 3، ص 81، چاپ صیدا.
  14. سوره نساء/ آیه 69.
  15. کنزالفوائد، به نقل بحارالأنوار، ج 24، ص 31.
  16. سوره عنکبوت/ آیه 5 و 6.
  17. تفسیر فرات کوفی.
  18. سوره انفال/ آیه 74.
  19. سوره حدید/ آیه 10.
  20. «نحن بنو عبدالمطلب سادة أهل الجنة، رسول اللّه و حمزة سیدالشهداء...». امالی صدوق، مجلس هفتاد و دوم.
  21. امالی صدوق، مجلس هشتاد و دوم، عمده ابن عقدة 281.
  22. کافی کتاب العقیقة باب الأسما والکنی.
  23. خصال باب الأربعة.
  24. اصابة، ج 1، ص 354.
  25. تفسیر امام حسن عسکری علیه السلام، ص 176، چاپ 1314.
  26. بصائرالدرجات، ص 34؛ بحارالأنوار، ج 27، ص 7.
  27. امالی شیخ، به نقل از بحارالأنوار، ج 22، ص 273.
  28. وی از اصحاب امام حسن عسکری علیه السلام است. و کتابش قرب الاسناد، از منابع حدیثی شیعه می‌‌باشد.
  29. قرب الإسناد، چاپ کوشانفر، ص 39.
  30. مشروح این سخنرانی در احتجاج طبرسی، ج 1، صص 188ـ210 آمده است.
  31. کافی، ج 1، ص 450.
  32. سوره نساء/ آیه 70ـ69.
  33. نهج البلاغه، نامه 28.
  34. مشروح این مناظره در احتجاج طبرسی، ج 1، صص 335ـ318؛ بحار، ج 10 ص 17، 49، 51 و 298ـ273.
  35. مجالس طوسی به نقل بحارالأنوار، ج 22، ص 283.
  36. این سخنرانی با مختصر اختلاف در متن آن، در تاریخ طبری، ج 7، ص 328؛ کامل ابن اثیر، ج 3، ص 287؛ ارشاد مفید، ص 234؛ مقتل خوارزمی، ج 1، ص 253 و طبقات ابن سعد آمده است.
  37. امالی صدوق، ص 277؛ بحارالأنوار، ج 22، ص 274 و ج 44، ص 298.
  38. کافی، ج 2، ص 308.
  39. سوره نحل/ آیه 125.
  40. تفسیر عیاشی، ج 2، ص 274.

منابع

محمدصادق نجمی، میقات حج، تابستان 1378، شماره 28

آرشیو عکس و تصویر