محمد بن عبدالله نفس زکیه: تفاوت بین نسخهها
Saeed zamani (بحث | مشارکتها) (یکی از منابع یادم رفته بود) |
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) |
||
| (۸ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشده) | |||
| سطر ۱: | سطر ۱: | ||
| − | {{ | + | {{خوب}} |
| + | '''«محمد بن عبدالله محض»''' ملقّب به «نَفس زکیّه» (۱۰۰-۱۴۵ ق)، از نوادگان [[امام حسن علیه السلام|امام حسن]] علیهالسلام بود. او در زمان [[منصور (خلیفه عباسی)|منصور دوانیقی]] قیام کرد و با همه طرفدارانش کشته شد. پدرش [[عبدالله محض]] با نسبت دادن لقب «مهدی» به او، مردم را به [[بیعت]] با وی دعوت کرد؛ اما [[امام صادق]] علیهالسلام با بیعت با نفس زکیّه بهعنوان اینکه او «مهدی موعود» است، مخالفت نمود. البته در روایات مربوط به «[[علائم حتمی ظهور|علائم حتمیه ظهور]]» [[امام زمان]] علیهالسلام، از شخصی موصوف به «نفس زکیّه» -از نسل [[امام حسین]] علیهالسلام- یاد شده که در [[مکه]] معظمه به [[شهادت در راه خدا|شهادت]] مىرسد، و او غیر از «محمد بن عبدالله نفس زکیّه» است. | ||
| + | ==ولادت و نسب== | ||
| − | + | ابوعبدالله محمد بن عبدالله بن حسن بن حسن ملقب به «نفس زکیه» در سال ۱۰۰ هـ.ق به دنیا آمد. پدرش [[عبدالله محض]] فرزند [[حسن مثنی]] و نوه [[امام حسن علیه السلام|امام حسن مجتبی]] علیه السلام است. و مادرش هند دختر ابوعبیدة بن عبدالله بن زمعه است و چون مادران و مادربزرگ های محمد هیچکدام کنیز نبودند، برای همین هم لقب «صریح قریش» داشت.<ref>فرمانیان و موسوینژاد، زیدیه تاریخ و عقاید، ۱۳۸۹ش، ص۳۶.</ref> | |
| − | + | محمد را از جهت کثرت [[زهد]] و [[عبادت]] و [[فقه]] و دانایی و شجاعت و کثرت فضائل «نفس زکیه» می گفتند.<ref>مسعودی، مروج الذهب، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۲۹۵.</ref> نزدیکان و بنی الحسن نیز از باب این که او همنام [[پیامبر اسلام|پیغمبر اکرم]] صلی الله علیه وآله بود و بین دو کتف او خال بزرگ سیاهی بود، عقیده داشتند که او «مهدی» [[اهل البیت|اهل بیت]] علیهم السلام است. | |
| − | + | در مورد نامیده شدنش به «المهدی» به روایتی از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله استناد می نمودند که «مهدی از فرزندان من نام او نام من و نام پدر او نام پدر من است». به نظر مى رسد این [[حدیث]] را پیروان همین محمد درباره او ساخته اند، چه نام او محمد و نام پدرش عبدالله است. و یا جمله «اسمُ أبیه اسمِ أبى» را بر روایت «المهدى مِن وُلدى اسمهُ اسمى» افزوده اند. | |
| − | + | [[احمد بن حنبل|احمد حنبل]] این حدیث را با سه طریق در مسند خود نقل کرده که هر سه با جمله: «یُواطِیءُ اِسْمُهُ اِسْمی» ختم شده. یعنی مهدی همنام من است. طبرانی آن را با ۱۴ طریق از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله روایت کرده که به همان جمله ختم شده است. | |
| − | زمانی که حکومت بنی امیه رو به زوال رفت، | + | ==بیعت با نفس زکیه== |
| + | پس از قیام [[یحیی بن زید]] و شهادت وی و زمانی که حکومت [[بنی امیه]] رو به زوال رفت، طرفداران تفکر قیام به سیف و بهطورکلی [[علویان]] و غیر آنها، به سوی محمد بن عبدالله نفس زکیه شتافتند. عبدالله بن حسن، پدر نفس زکیه معروف به [[عبدالله محض]] در حدود سال ۱۲۶ق در منطقه «ابواء» نزدیک [[مدینه]] از خویشان و پیروان خود دعوت کرد تا با پسرش محمد بهعنوان «مهدی» اهل بیت [[بیعت]] کنند و بسیاری بیعت او را پذیرفتند و همیشه منتظر و مترصد خروج او بودند.<ref>ابن طباطبا، الفخری فی الاداب السلطانیه، ۱۴۱۸ق، ص۱۲۰.</ref> | ||
| − | + | برخی از محققان معتقدند دلایلی چون تطبیق نام و نسب و شباهت ظاهری محمد بن عبدالله با روایات مهدوی پیامبر(ص) در مهدیانگاری نفس زکیه نقش داشت؛<ref>برادران و گلپور، «مهدیباوری و مؤلفههای آن در میان زیدیان مقارن با ظهور نفس زکیه»، ص۱۲۲-۱۲۶.</ref> چنانکه همسانسازی حوادث رخ داده در آن عصر با روایات [[نشانه های ظهور امام زمان (عج)|نشانههای ظهور]]، توسط طرفداران محمد، نیز بیتأثیر نبود.<ref>برادران و گلپور سوته، «مهدیباوری و مؤلفههای آن در میان زیدیان مقارن با ظهور نفس زکیه»، ص۱۲۶-۱۲۷.</ref> | |
| − | + | طبق برخی گزارشها سه برادر عباسی ابراهیم، [[ابوالعباس سفاح|سفّاح]] و [[منصور (خلیفه عباسی)|منصور]]<ref>ابوالفرج الاصفهانی، مقاتل الطالبیین، دار المعرفه، ص۲۵۶.</ref> و براساس گزارشهای دیگر تنها منصور عباسی با نفس زکیه بیعت کردند.<ref>ابن طباطبا، الفخری فی الاداب السلطانیه، ۱۴۱۸ق، ص۱۱۹؛ جعفری، تشیع در مسیر تاریخ، ۱۳۵۹ش، ص۳۱۳.</ref> گفته شده [[مالک بن انس]] و [[ابوحنیفه]] امامت محمد نفس زکیه را به دلیل تَقُدّم بیعت با او، از امامت منصور عباسی صحیحتر میدانستند.<ref>ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ۱۴۰۸ق، ج۴، ص۶؛ سلاوی، الاستقصا لاخبار دول المغرب الاقصی، ج۱، ص۲۰۵.</ref> | |
| − | + | عیسى بن عبدالله که نواده [[امام علی علیه السلام|امام على]] علیه السلام است گوید: فرستاده عبدالله بن حسن (پدر محمد نفس زکیه) نزد پدرم آمد و پیام آورد نزد ما بیا، که براى کارى گرد آمده ایم و همین پیام را براى [[امام صادق علیه السلام|جعفر بن محمد]] علیه السلام برد. | |
| − | با این | + | عیسى گوید: پدرم مرا فرستاد تا پایان کار را ببینم. من نزد آن جمع رفتم. محمد را دیدم بر مصلایى بافته از برگ درخت خرما [[نماز]] مى خواند، بدو گفتم: پدرم مرا فرستاده است تا بپرسم براى چه گرد آمده اید؟ عبدالله گفت: گرد آمده ایم تا با «مهدى»، محمد بن عبدالله بیعت کنیم. در این حال جعفر بن محمد علیه السلام هم رسید و عبدالله او را نزد خود جاى داد و همان سخن را که به من گفته بود بدو گفت. |
| − | + | [[امام صادق علیه السلام|جعفر]] گفت: چنین مکنید که هنوز وقت این کار (ظهور مهدى) نیست و به عبدالله گفت: اگر مى پندارى پسرت مهدى است، او مهدى نیست و اکنون هنگام ظهور مهدى نیست. و اگر براى خدا و [[امر به معروف و نهی از منکر|امر به معروف و نهى از منکر]] قیام مى کنى، به خدا تو را که شیخ ما هستى نمى گذاریم تا با پسرت بیعت کنیم. عبدالله خشمگین شد و گفت: به خدا سوگند خدا تو را از غیب آگاه نساخته و آنچه مى گویى از روى حسدى است که به پسرم دارى. | |
| − | + | جعفر صادق گفت: به خدا آنچه گفتم از [[حسد]] نیست، بلکه این و برادرانش و فرزندانش هستند (و دست بر دوش [[ابوالعباس سفاح|ابوالعباس سفاح]] نهاد)، سپس دست بر دوش عبدالله بن حسن زد و گفت: آرى به خدا [[خلافت]] از آن تو و فرزندانت نیست و از آن آنهاست و دو پسر تو کشته خواهند شد. پس برخاست و گفت: آن را که رداى زرد پوشیده دیدى؟ (مقصودش ابوجعفر [[منصور (خلیفه عباسی)|منصور]] بود). گفت آرى! فرمود به خدا او آنان را مى کشد. گفت محمد را؟ فرمود بلى! من به خود گفتم: پروردگار چنین چیزى بدو نگفته، بلکه حسد او را واداشته است این سخن را بگوید. ولى به خدا سوگند، نمردم تا دیدم منصور هر دو را کشت.<ref>سید جعفر شهیدى، زندگانى امام صادق علیه السلام، ص ۴۱، به نقل از ارشاد مفید، ج ۲، ص ۱۸۶-۱۸۴؛ مقاتل الطالبیین، ص ۲۳۳ و ص ۲۵۷-۲۵۴.</ref> | |
| + | بر اساس برخی گزارشها، مخالفت [[امام صادق]](ع) به دلیل نسبتدادن لقب «مهدی اهل بیت»(ع) به محمد بن عبدالله بود؛ چراکه ایشان معتقد بود اکنون وقت ظهور مهدی موعود نیست و محمد بن عبدالله بههیچ عنوان مهدی که [[پیامبر]](ص) بشارت آن را داده، نیست.<ref>ابوالفرج الاصفهانی، مقاتل الطالبیین، دار المعرفه، ص۲۳۳ و ۲۵۴-۲۵۷؛ جعفریان، تاریخ تشیع در ایران از آغاز تا قرن هفتم هجری، ۱۳۶۹ش، ص۳۷.</ref> | ||
| − | + | دلیل دیگر مخالفت امام صادق(ع) آن بود که ایشان میدانست [[بنی عباس]] که برای بیعت با محمد بن عبدالله نفس زکیه آمده بودند، بیعت خود را با وی خواهند شکست و در واقع هدف آنها از نزدیک شدن به [[علویان]]، فراهم کردن زمینه برای رسیدن خود به قدرت بود.<ref>مطهری، سیری در سیره ائمه اطهار، ۱۳۹۱ش، ص۱۳۱-۱۳۲.</ref> | |
| − | + | عدهای از نویسندگان علاوه بر دلیل نخست، معتقدند امام صادق(ع) همچون پدر خود، [[امام محمد باقر]](ع)، با هر نوع قیام و خروج مخالف بوده و رویکرد [[تشیع]] فرهنگی را دنبال میکرده است؛<ref>فرمانیان، موسوی نژاد، زیدیه؛ تاریخ و عقاید، ۱۳۸۹ش، ص۳۶.</ref> برخلاف [[زیدیه|زیدیان]] و دیگر علویان که بر اساس دیدگاه تشیع سیاسی رفتار میکردند. | |
| + | البته برخی گزارشها، بیعت نکردن امام صادق(ع) را، فقط به سبب معرفی محمد بن عبدالله بهعنوان «مهدی امت» دانستهاند و ایشان با قیام او به عنوانی اقدامی علیه [[ظلم]] و ستم و در راستای امر به معروف و نهی از منکر مخالف نبوده است.<ref>مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۴۷، ص۲۷۸.</ref> | ||
| − | + | با این وصف، محمد و برادرش ابراهیم دائما در فکر [[خلافت]] و حکومت بودند، تا این که [[ابوالعباس سفاح]] اولین خلیفه عباسی، حاکم شد. از آن موقع، این دو نفر خود را مخفی کردند. سفاح به علت احترام به پدر آنان پیگیر آنها نشد، ولی بعد از او که [[منصور (خلیفه عباسی)|منصور]] خلیفه شد، دائما به دنبال آن دو نفر بود و همه جا جاسوس گذاشته بود تا شاید آنها را پیدا کند. | |
| − | + | ==قیام نفس زکیه== | |
| − | + | محمد نفس زکیه مدت طولانی در مخفیگاه بود و زندگی سختی را می گذراند تا این که در سال ۱۴۵ هـ.ق خروج کرد<ref>ابن قتیبه، المعارف، ۱۹۹۲م، ص۳۷۸.</ref> و به اتفاق ۲۵۰ نفر در ماه [[رجب]]، وارد [[مدینه]] شدند. به سراغ زندان [[منصور (خلیفه عباسی)|منصور عباسی]] رفتند، زندانبان آنجا "رباح بن عثمان" را گرفتند و درهای زندان را شکستند و زندانیان را فراری دادند. آن وقت محمد بر بالای منبر رفت و برای مردم [[خطبه]] خواند و مردم را از خباثت و جنایت های منصور آگاه کرد. | |
| − | + | مردم از [[مالک بن انس]]، [[فتوا]] گرفتند که با محمد بیعت کنند، زیرا می گفتند که بیعت منصور در گردن ماست. ولی مالک به سبب برتر دانستن محمد بن عبدالله بر منصور، تخلف از نفس زکیه را جایز ندانسته و گفت که بیعت با منصور از روی کراهت بوده است.<ref>ابوالفرج الاصفهانی، مقاتل الطالبیین، دار المعرفه، ص۲۳۸، ۲۳۹ و ۲۵۱.</ref> لذا مردم با محمد بیعت کردند. محمد بن عبدالله بر [[مکه]] و [[مدینه]] و [[یمن]] مسلط شد و آنجا را گرفت. | |
| − | + | ابوجعفر منصور خلیفه عباسی، چون وضع را چنین دید، اول از در صلح و مسالمت درآمد و به او نامه ای نوشت که تو در امان هستی، ولی محمد به او نوشت که امان تو صادق نیست، زیرا قبلا هم بعضی افراد را امان داده بودی ولی [[دروغ]] گفتی. | |
| − | |||
| − | + | ابوجعفر بار دیگر نامه ای نوشت و چون از محمد، مأیوس شد و فهمید که راه مسالمت و صلح فایده ای ندارد لذا عیسی بن مریم، برادرزاده و ولیعهد خود را مجهز به تجهیزات جنگ کرد و با چهارهزار سوار و دوهزار نفر پیاده به سوی محمد فرستاد و به او گفت: قبل از جنگ او را امان بده، تا شاید بدون جنگ مسئله تمام شود. | |
| − | [ | + | ولی محمد قبول نکرد و چون متوجه لشکر عیسی از طرف منصور شد، خندقی در اطراف [[مدینه]] کند. ماه [[رمضان]] بود که عیسی با لشگرش وارد مدینه شد و دور آنجا را احاطه کردند. با محاصره این شهر، بسیاری از مردم به سبب ترس از ادامه محاصره و قحطی از دور محمد بن عبدالله پراکنده شدند.<ref>فرمانیان و موسوینژاد، تاریخ و عقاید زیدیه، ۱۳۸۹ش، ص۳۸.</ref> محمد چاره ای نداشت جز این که اسامی افرادی که با او بیعت کرده بودند، سوزاند تا بعد از او نام آنها به دست منصور نیفتد و باعث هلاکت آنها نشود. او مرگ را در جلو چشم خود می دید. عیسی در بالای کوهی ایستاد و به او گفت که امان نامه دارم، ولی محمد امان نامه او را بی اعتبار خواند و گفت: مردن به عزت، بهتر از زندگی با ذلت است. |
| − | [ | + | در آخرین لحظات، از صدهزار نفر که با او بیعت کرده بودند، فقط ۳۱۶ نفر به عدد اصحاب [[غزوه بدر|بدر]] بودند. آن وقت محمد با اصحاب خود [[غسل]] کرده و حنوط بر پای خود کشیدند و بر عیسی و لشگرش حمله کردند. لشگر عیسی هم به یکباره حمله کرد و در جنگ تن به تن، محمد بن عبدالله به دست حمید بن قُحطبه کشته شد.<ref>طبری، تاریخ طبری، مکتبة الخیاط، ج۷، ص۵۸۹ و ۵۹۰.</ref> سر نفس زکیه را نزد منصور بردند و او دستور داد که آن را در شهرها بگردانند و در [[کوفه]] نصب کنند. سپس زینب خواهر محمد و فاطمه دخترش، جسد او را به [[بقیع|قبرستان بقیع]] برده و دفن کردند.<ref>فرمانیان، موسوینژاد، تاریخ و عقاید زیدیه، ۱۳۸۹ش، ص۳۸.</ref> |
| − | زندگانى امام صادق | + | سال ۱۴۵ هـ.ق مدت ظاهر بودن محمد نفس زکیه تا موقع شهادتش، دو ماه و هفده روز بود و عمرش ۴۵ سال. مقتل او در «[[احجار الزیت]]» مدینه بود؛ چنانکه [[امام علی علیه السلام|امیرالمؤمنین]] علیه السلام در اخبار غیبیه خود به آن اشاره فرموده بود، بقوله: «و انّه یُقتل عند احجار الزیت». بدین سبب از القاب او «قتیل احجار الزیت» است. |
| − | + | ==پانویس== | |
| − | [http://www.noormags.com/view/fa/articlepage/ | + | {{پانویس}} |
| + | ==منابع== | ||
| + | *[http://alaam.tahoor.com/page.php?id=۱۰۹۷۶ "محمد بن عبدالله (نفس زکیه)"، سایت اعلام طهور]، بازیابی: ۱۸ بهمن ۱۳۹۱. | ||
| + | *[http://mojarradat.epage.ir/fa/module.content_Page.۲۳-۱۵-۰۶.html "قتل نفس زکیه"، سایت مجردات]، بازیابی: ۱۸ بهمن ۱۳۹۱. | ||
| + | *زندگانى امام صادق علیهالسلام، سيد جعفر شهيدى. | ||
| + | *[http://www.noormags.com/view/fa/articlepage/۱۷۱۷۰/۱۳۱/image "قیام محمد بن عبدالله (نفس زکیه) نخستین قیام علویان علیه خلافت عباسی"، محمدرضا مهدوی، جغرافیا و برنامهریزی دانشگاه تبریز، پاییز ۱۳۸۳، شماره ۱۶]، بازیابی: ۱۸ بهمن ۱۳۹۱. | ||
| + | *"محمد بن عبدالله بن حسن"، ویکی شیعه. | ||
| + | [[رده:شخصیت ها]] | ||
| + | [[رده:خاندان اهل البیت علیهم السلام]] | ||
| + | [[رده:قیام محمد نفس زکیه]] | ||
| + | [[رده: مقاله های مهم]] | ||
| − | + | {{سنجش کیفی | |
| + | |سنجش=شده | ||
| + | |شناسه= خوب | ||
| + | |عنوان بندی مناسب= خوب | ||
| + | |کفایت منابع و پی نوشت ها= متوسط | ||
| + | |رعایت سطح مخاطب عام= خوب | ||
| + | |رعایت ادبیات دانشنامه ای= خوب | ||
| + | |جامعیت= خوب | ||
| + | |رعایت اختصار= خوب | ||
| + | |سیر منطقی= خوب | ||
| + | |کیفیت پژوهش= خوب | ||
| + | |رده= دارد | ||
| + | }} | ||
نسخهٔ کنونی تا ۹ ژوئیهٔ ۲۰۲۵، ساعت ۱۸:۳۳
«محمد بن عبدالله محض» ملقّب به «نَفس زکیّه» (۱۰۰-۱۴۵ ق)، از نوادگان امام حسن علیهالسلام بود. او در زمان منصور دوانیقی قیام کرد و با همه طرفدارانش کشته شد. پدرش عبدالله محض با نسبت دادن لقب «مهدی» به او، مردم را به بیعت با وی دعوت کرد؛ اما امام صادق علیهالسلام با بیعت با نفس زکیّه بهعنوان اینکه او «مهدی موعود» است، مخالفت نمود. البته در روایات مربوط به «علائم حتمیه ظهور» امام زمان علیهالسلام، از شخصی موصوف به «نفس زکیّه» -از نسل امام حسین علیهالسلام- یاد شده که در مکه معظمه به شهادت مىرسد، و او غیر از «محمد بن عبدالله نفس زکیّه» است.
ولادت و نسب
ابوعبدالله محمد بن عبدالله بن حسن بن حسن ملقب به «نفس زکیه» در سال ۱۰۰ هـ.ق به دنیا آمد. پدرش عبدالله محض فرزند حسن مثنی و نوه امام حسن مجتبی علیه السلام است. و مادرش هند دختر ابوعبیدة بن عبدالله بن زمعه است و چون مادران و مادربزرگ های محمد هیچکدام کنیز نبودند، برای همین هم لقب «صریح قریش» داشت.[۱]
محمد را از جهت کثرت زهد و عبادت و فقه و دانایی و شجاعت و کثرت فضائل «نفس زکیه» می گفتند.[۲] نزدیکان و بنی الحسن نیز از باب این که او همنام پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله بود و بین دو کتف او خال بزرگ سیاهی بود، عقیده داشتند که او «مهدی» اهل بیت علیهم السلام است.
در مورد نامیده شدنش به «المهدی» به روایتی از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله استناد می نمودند که «مهدی از فرزندان من نام او نام من و نام پدر او نام پدر من است». به نظر مى رسد این حدیث را پیروان همین محمد درباره او ساخته اند، چه نام او محمد و نام پدرش عبدالله است. و یا جمله «اسمُ أبیه اسمِ أبى» را بر روایت «المهدى مِن وُلدى اسمهُ اسمى» افزوده اند.
احمد حنبل این حدیث را با سه طریق در مسند خود نقل کرده که هر سه با جمله: «یُواطِیءُ اِسْمُهُ اِسْمی» ختم شده. یعنی مهدی همنام من است. طبرانی آن را با ۱۴ طریق از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله روایت کرده که به همان جمله ختم شده است.
بیعت با نفس زکیه
پس از قیام یحیی بن زید و شهادت وی و زمانی که حکومت بنی امیه رو به زوال رفت، طرفداران تفکر قیام به سیف و بهطورکلی علویان و غیر آنها، به سوی محمد بن عبدالله نفس زکیه شتافتند. عبدالله بن حسن، پدر نفس زکیه معروف به عبدالله محض در حدود سال ۱۲۶ق در منطقه «ابواء» نزدیک مدینه از خویشان و پیروان خود دعوت کرد تا با پسرش محمد بهعنوان «مهدی» اهل بیت بیعت کنند و بسیاری بیعت او را پذیرفتند و همیشه منتظر و مترصد خروج او بودند.[۳]
برخی از محققان معتقدند دلایلی چون تطبیق نام و نسب و شباهت ظاهری محمد بن عبدالله با روایات مهدوی پیامبر(ص) در مهدیانگاری نفس زکیه نقش داشت؛[۴] چنانکه همسانسازی حوادث رخ داده در آن عصر با روایات نشانههای ظهور، توسط طرفداران محمد، نیز بیتأثیر نبود.[۵]
طبق برخی گزارشها سه برادر عباسی ابراهیم، سفّاح و منصور[۶] و براساس گزارشهای دیگر تنها منصور عباسی با نفس زکیه بیعت کردند.[۷] گفته شده مالک بن انس و ابوحنیفه امامت محمد نفس زکیه را به دلیل تَقُدّم بیعت با او، از امامت منصور عباسی صحیحتر میدانستند.[۸]
عیسى بن عبدالله که نواده امام على علیه السلام است گوید: فرستاده عبدالله بن حسن (پدر محمد نفس زکیه) نزد پدرم آمد و پیام آورد نزد ما بیا، که براى کارى گرد آمده ایم و همین پیام را براى جعفر بن محمد علیه السلام برد.
عیسى گوید: پدرم مرا فرستاد تا پایان کار را ببینم. من نزد آن جمع رفتم. محمد را دیدم بر مصلایى بافته از برگ درخت خرما نماز مى خواند، بدو گفتم: پدرم مرا فرستاده است تا بپرسم براى چه گرد آمده اید؟ عبدالله گفت: گرد آمده ایم تا با «مهدى»، محمد بن عبدالله بیعت کنیم. در این حال جعفر بن محمد علیه السلام هم رسید و عبدالله او را نزد خود جاى داد و همان سخن را که به من گفته بود بدو گفت.
جعفر گفت: چنین مکنید که هنوز وقت این کار (ظهور مهدى) نیست و به عبدالله گفت: اگر مى پندارى پسرت مهدى است، او مهدى نیست و اکنون هنگام ظهور مهدى نیست. و اگر براى خدا و امر به معروف و نهى از منکر قیام مى کنى، به خدا تو را که شیخ ما هستى نمى گذاریم تا با پسرت بیعت کنیم. عبدالله خشمگین شد و گفت: به خدا سوگند خدا تو را از غیب آگاه نساخته و آنچه مى گویى از روى حسدى است که به پسرم دارى.
جعفر صادق گفت: به خدا آنچه گفتم از حسد نیست، بلکه این و برادرانش و فرزندانش هستند (و دست بر دوش ابوالعباس سفاح نهاد)، سپس دست بر دوش عبدالله بن حسن زد و گفت: آرى به خدا خلافت از آن تو و فرزندانت نیست و از آن آنهاست و دو پسر تو کشته خواهند شد. پس برخاست و گفت: آن را که رداى زرد پوشیده دیدى؟ (مقصودش ابوجعفر منصور بود). گفت آرى! فرمود به خدا او آنان را مى کشد. گفت محمد را؟ فرمود بلى! من به خود گفتم: پروردگار چنین چیزى بدو نگفته، بلکه حسد او را واداشته است این سخن را بگوید. ولى به خدا سوگند، نمردم تا دیدم منصور هر دو را کشت.[۹]
بر اساس برخی گزارشها، مخالفت امام صادق(ع) به دلیل نسبتدادن لقب «مهدی اهل بیت»(ع) به محمد بن عبدالله بود؛ چراکه ایشان معتقد بود اکنون وقت ظهور مهدی موعود نیست و محمد بن عبدالله بههیچ عنوان مهدی که پیامبر(ص) بشارت آن را داده، نیست.[۱۰]
دلیل دیگر مخالفت امام صادق(ع) آن بود که ایشان میدانست بنی عباس که برای بیعت با محمد بن عبدالله نفس زکیه آمده بودند، بیعت خود را با وی خواهند شکست و در واقع هدف آنها از نزدیک شدن به علویان، فراهم کردن زمینه برای رسیدن خود به قدرت بود.[۱۱]
عدهای از نویسندگان علاوه بر دلیل نخست، معتقدند امام صادق(ع) همچون پدر خود، امام محمد باقر(ع)، با هر نوع قیام و خروج مخالف بوده و رویکرد تشیع فرهنگی را دنبال میکرده است؛[۱۲] برخلاف زیدیان و دیگر علویان که بر اساس دیدگاه تشیع سیاسی رفتار میکردند.
البته برخی گزارشها، بیعت نکردن امام صادق(ع) را، فقط به سبب معرفی محمد بن عبدالله بهعنوان «مهدی امت» دانستهاند و ایشان با قیام او به عنوانی اقدامی علیه ظلم و ستم و در راستای امر به معروف و نهی از منکر مخالف نبوده است.[۱۳]
با این وصف، محمد و برادرش ابراهیم دائما در فکر خلافت و حکومت بودند، تا این که ابوالعباس سفاح اولین خلیفه عباسی، حاکم شد. از آن موقع، این دو نفر خود را مخفی کردند. سفاح به علت احترام به پدر آنان پیگیر آنها نشد، ولی بعد از او که منصور خلیفه شد، دائما به دنبال آن دو نفر بود و همه جا جاسوس گذاشته بود تا شاید آنها را پیدا کند.
قیام نفس زکیه
محمد نفس زکیه مدت طولانی در مخفیگاه بود و زندگی سختی را می گذراند تا این که در سال ۱۴۵ هـ.ق خروج کرد[۱۴] و به اتفاق ۲۵۰ نفر در ماه رجب، وارد مدینه شدند. به سراغ زندان منصور عباسی رفتند، زندانبان آنجا "رباح بن عثمان" را گرفتند و درهای زندان را شکستند و زندانیان را فراری دادند. آن وقت محمد بر بالای منبر رفت و برای مردم خطبه خواند و مردم را از خباثت و جنایت های منصور آگاه کرد.
مردم از مالک بن انس، فتوا گرفتند که با محمد بیعت کنند، زیرا می گفتند که بیعت منصور در گردن ماست. ولی مالک به سبب برتر دانستن محمد بن عبدالله بر منصور، تخلف از نفس زکیه را جایز ندانسته و گفت که بیعت با منصور از روی کراهت بوده است.[۱۵] لذا مردم با محمد بیعت کردند. محمد بن عبدالله بر مکه و مدینه و یمن مسلط شد و آنجا را گرفت.
ابوجعفر منصور خلیفه عباسی، چون وضع را چنین دید، اول از در صلح و مسالمت درآمد و به او نامه ای نوشت که تو در امان هستی، ولی محمد به او نوشت که امان تو صادق نیست، زیرا قبلا هم بعضی افراد را امان داده بودی ولی دروغ گفتی.
ابوجعفر بار دیگر نامه ای نوشت و چون از محمد، مأیوس شد و فهمید که راه مسالمت و صلح فایده ای ندارد لذا عیسی بن مریم، برادرزاده و ولیعهد خود را مجهز به تجهیزات جنگ کرد و با چهارهزار سوار و دوهزار نفر پیاده به سوی محمد فرستاد و به او گفت: قبل از جنگ او را امان بده، تا شاید بدون جنگ مسئله تمام شود.
ولی محمد قبول نکرد و چون متوجه لشکر عیسی از طرف منصور شد، خندقی در اطراف مدینه کند. ماه رمضان بود که عیسی با لشگرش وارد مدینه شد و دور آنجا را احاطه کردند. با محاصره این شهر، بسیاری از مردم به سبب ترس از ادامه محاصره و قحطی از دور محمد بن عبدالله پراکنده شدند.[۱۶] محمد چاره ای نداشت جز این که اسامی افرادی که با او بیعت کرده بودند، سوزاند تا بعد از او نام آنها به دست منصور نیفتد و باعث هلاکت آنها نشود. او مرگ را در جلو چشم خود می دید. عیسی در بالای کوهی ایستاد و به او گفت که امان نامه دارم، ولی محمد امان نامه او را بی اعتبار خواند و گفت: مردن به عزت، بهتر از زندگی با ذلت است.
در آخرین لحظات، از صدهزار نفر که با او بیعت کرده بودند، فقط ۳۱۶ نفر به عدد اصحاب بدر بودند. آن وقت محمد با اصحاب خود غسل کرده و حنوط بر پای خود کشیدند و بر عیسی و لشگرش حمله کردند. لشگر عیسی هم به یکباره حمله کرد و در جنگ تن به تن، محمد بن عبدالله به دست حمید بن قُحطبه کشته شد.[۱۷] سر نفس زکیه را نزد منصور بردند و او دستور داد که آن را در شهرها بگردانند و در کوفه نصب کنند. سپس زینب خواهر محمد و فاطمه دخترش، جسد او را به قبرستان بقیع برده و دفن کردند.[۱۸]
سال ۱۴۵ هـ.ق مدت ظاهر بودن محمد نفس زکیه تا موقع شهادتش، دو ماه و هفده روز بود و عمرش ۴۵ سال. مقتل او در «احجار الزیت» مدینه بود؛ چنانکه امیرالمؤمنین علیه السلام در اخبار غیبیه خود به آن اشاره فرموده بود، بقوله: «و انّه یُقتل عند احجار الزیت». بدین سبب از القاب او «قتیل احجار الزیت» است.
پانویس
- ↑ فرمانیان و موسوینژاد، زیدیه تاریخ و عقاید، ۱۳۸۹ش، ص۳۶.
- ↑ مسعودی، مروج الذهب، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۲۹۵.
- ↑ ابن طباطبا، الفخری فی الاداب السلطانیه، ۱۴۱۸ق، ص۱۲۰.
- ↑ برادران و گلپور، «مهدیباوری و مؤلفههای آن در میان زیدیان مقارن با ظهور نفس زکیه»، ص۱۲۲-۱۲۶.
- ↑ برادران و گلپور سوته، «مهدیباوری و مؤلفههای آن در میان زیدیان مقارن با ظهور نفس زکیه»، ص۱۲۶-۱۲۷.
- ↑ ابوالفرج الاصفهانی، مقاتل الطالبیین، دار المعرفه، ص۲۵۶.
- ↑ ابن طباطبا، الفخری فی الاداب السلطانیه، ۱۴۱۸ق، ص۱۱۹؛ جعفری، تشیع در مسیر تاریخ، ۱۳۵۹ش، ص۳۱۳.
- ↑ ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ۱۴۰۸ق، ج۴، ص۶؛ سلاوی، الاستقصا لاخبار دول المغرب الاقصی، ج۱، ص۲۰۵.
- ↑ سید جعفر شهیدى، زندگانى امام صادق علیه السلام، ص ۴۱، به نقل از ارشاد مفید، ج ۲، ص ۱۸۶-۱۸۴؛ مقاتل الطالبیین، ص ۲۳۳ و ص ۲۵۷-۲۵۴.
- ↑ ابوالفرج الاصفهانی، مقاتل الطالبیین، دار المعرفه، ص۲۳۳ و ۲۵۴-۲۵۷؛ جعفریان، تاریخ تشیع در ایران از آغاز تا قرن هفتم هجری، ۱۳۶۹ش، ص۳۷.
- ↑ مطهری، سیری در سیره ائمه اطهار، ۱۳۹۱ش، ص۱۳۱-۱۳۲.
- ↑ فرمانیان، موسوی نژاد، زیدیه؛ تاریخ و عقاید، ۱۳۸۹ش، ص۳۶.
- ↑ مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۴۷، ص۲۷۸.
- ↑ ابن قتیبه، المعارف، ۱۹۹۲م، ص۳۷۸.
- ↑ ابوالفرج الاصفهانی، مقاتل الطالبیین، دار المعرفه، ص۲۳۸، ۲۳۹ و ۲۵۱.
- ↑ فرمانیان و موسوینژاد، تاریخ و عقاید زیدیه، ۱۳۸۹ش، ص۳۸.
- ↑ طبری، تاریخ طبری، مکتبة الخیاط، ج۷، ص۵۸۹ و ۵۹۰.
- ↑ فرمانیان، موسوینژاد، تاریخ و عقاید زیدیه، ۱۳۸۹ش، ص۳۸.
منابع
- "محمد بن عبدالله (نفس زکیه)"، سایت اعلام طهور، بازیابی: ۱۸ بهمن ۱۳۹۱.
- "قتل نفس زکیه"، سایت مجردات، بازیابی: ۱۸ بهمن ۱۳۹۱.
- زندگانى امام صادق علیهالسلام، سيد جعفر شهيدى.
- "قیام محمد بن عبدالله (نفس زکیه) نخستین قیام علویان علیه خلافت عباسی"، محمدرضا مهدوی، جغرافیا و برنامهریزی دانشگاه تبریز، پاییز ۱۳۸۳، شماره ۱۶، بازیابی: ۱۸ بهمن ۱۳۹۱.
- "محمد بن عبدالله بن حسن"، ویکی شیعه.




