عباسعلی محقق واعظ خراسانی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (صفحه‌ای جدید حاوی ' {{بخشی از یک کتاب}} '''«واعظِ مجاهد»''' شيخ عباسعلي محقق واعظ خراساني معروف به محق...' ایجاد کرد)
 
(آرشیو عکس و تصویر)
 
(۱۴ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۶ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
{{بخشی از یک کتاب}}
+
'''استاد عباسعلی محقق واعظ خراسانی''' (۱۲۷۱-۱۳۴۲ ش) معروف به محققِ واعظ و محققِ خراسانی، از اساتید دانشگاه و علمای معترض در واقعه گوهرشاد بود.
'''«واعظِ مجاهد»'''
 
  
شيخ عباسعلي محقق واعظ خراساني معروف به محققِ واعظ و محققِ خراساني، از مشاهير وعاظ ايران، چهارشنبه 15 [[صفر]] سال 1310 ق در [[مشهد]] مقدس به دنيا آمد.<ref> گنجينه دانشمندان، ج 3، ص 561.</ref>
+
{{شناسنامه عالم
 +
|نام کامل = عباسعلی محقق واعظ خراسانی
 +
|تصویر=[[پرونده:محقق واعظ.gif|۲3۰px|center]]
 +
|زادروز =  ۱۲۷۱ شمسی
 +
|زادگاه =  دامغان
 +
|وفات =  ۱۳۴۲ شمسی
 +
|مدفن =  [[قم]]- قبرستان بیات
 +
|اساتید =  محمدباقر مدرس رضوی، شیخ حسن برسی، آقا بزرگ شهیدی، ملا محمدعلی فاضل خراسانی،...
 +
|شاگردان =
 +
|آثار =
 +
}}
  
'''خاندان'''
+
==زندگینامه==
 +
چشمان بمان‌علی محقق دامغانی معروف به حاجی محقق (متوفای ۱۳۳۵ ق) در تاریخ چهارشنبه پانزدهم ماه صفر ۱۳۱۰ قمری (۱۴ شهریور ماه ۱۲۷۱ شمسی) در دامغان به جمال عباس علی روشن شد.<br>
  
پدرش ملا بمانعليِ واعظ، معروف به حاجي محقق (متوفاي 1335 ق) دامغاني بود. وي ساليان دراز در جوار حضرت [[امام رضا]] عليه السلام به وعظ، خطابه و ذكر مصائب [[اهل بيت]] عليهم السلام اشتغال داشت. از وي - كه از استادان اهل منبر بشمار می‌آمد - دفتري باقيمانده كه حاوي مطالب منبري، شعرهاي عربي و فارسي است.
+
مراحل تحصیل ادبیات را نزد پدرش بمان‌علی محقق فراگرفته، فقه و اصول را از محمدباقر مدرس رضوی و حسن برسی و فلسفه را از آقا بزرگ شهیدی و محمدعلی فاضل خراسانی فراگرفته است.<br>
  
شيخ عباسعلي محقق می‌گفت: «مضمون و محتواي قصيده عربي (آن مرحوم) چنان گويايِ عزا و ماتم آن بزرگوار بود كه هنگام عزاداريِ آن حضرت، اهل منبر برخي از ابيات آن را با لحني سوزناك كه مناسب با وزن اين قصيده بود می‌خواندند... تاكنون بيت‌هاي اين قصيده در خاطره‌ها باقي مانده چنان كه هنوز برخي از وعاظ و منبريان [[مشهد]] آن را با صوتي حزين می‌خوانند».<ref> فرهنگ خراسان، ج 3، ص 460-459.</ref>
+
از نکات برجسته شیوه وعظ شیخ عباسعلی محقق، تسلط وی بر [[تفسیر قرآن|تفسیر]] و [[حدیث|حدیث]] بود و مهارت و دانستنی های خود را در مسیر ارشاد و هدایت مردم بکار می‌گرفت. وی از روحانیون مبارزی است که در جریان قیام [[مسجد گوهرشاد]] سخنرانی‌های تندی ایراد نمود و سیاست متحدالشکل کردن لباس‌ها و کشف [[حجاب]] رضاخانی را مورد انتقاد قرار داد.
  
سرانجام اين عالم اديب و واعظ خطيب در 20 [[شعبان]] 1335 ق دارفاني را وداع گفت و در آستانه مبارك رضوي مدفون شد.<ref> تاريخ علماي خراسان، ص 270.</ref>
+
==خاندان==
  
'''استادان'''
+
پدر شیخ عباسعلی محقق، ملا بمانعلی واعظ بود. وی سالیان دراز در جوار حرم [[امام رضا]] علیه السلام به وعظ، خطابه و ذکر مصائب [[اهل بیت]] علیهم السلام اشتغال داشت. از وی - که از استادان اهل منبر بشمار می‌آمد - دفتری باقیمانده که حاوی مطالب منبری، شعرهای عربی و فارسی است.
  
آيت الله محقق، ادبيات را نزد پدرش فراگرفت.<ref> گنجينه دانشمندان، ج 3، ص 561.</ref> نيز از محضر استادان بزرگواري بهره برد كه عبارتند از:
+
==تحصیل و استادان==
  
'''<I>1. آقا محمدباقر مدرس رضوي:</I>'''
+
آیت الله محقق خراسانی، [[ادبیات عرب|ادبیات]] را نزد پدرش فراگرفت.<ref> گنجینه دانشمندان، ج ۳، ص ۵۶۱.</ref> همچنین از محضر استادان بزرگواری بهره برد، از جمله:
  
وي كه از عالمان و مدرسان مشهد رضوي بود در 17 [[ربيع الاول]] سال 1270 ق متولد شد و در روز پنج شنبه 9 [[ذی الحجه]] 1342 ق درگذشت. از او تأليفاتي به يادگار مانده كه عبارتند از: [[شجره طيبه]]، حاشيه شرح لمعه و قوانين و فصول، شرح [[احاديث]] مشكله، رساله‌اي در خط و... مجلس ايشان همواره مشحون از فضلا بود. وي موفق شد شرح لمعه را بيش از بيست دوره تدريس نمايد.<ref> تاريخ علماي خراسان، ص 303-301.</ref>
+
*آقا محمدباقر مدرس رضوی: مجلس درس ایشان همواره مشحون از فضلا بود.<ref>تاریخ علمای خراسان، ص ۳۰۳-۳۰۱.فرهنگ خراسان، عزیزالله عطاردی، انتشارات عطارد. </ref>
 +
*حاج شیخ حسن برسی: ایشان از مدرسان [[مشهد]] مقدس و حوزه درسش از سایر حوزه‌ها با اهمیت‌تر بود. واعظ خراسانی [[فقه]] و [[اصول فقه‌‌‌‌|اصول]] را از محضر این بزرگوار فراگرفت.<ref>گنجینه دانشمندان، ج۳، ص۵۶۱. قیام گوهرشاد، سینا واحد، وزارت ارشاد اسلامی، تهران، ۱۳۶۱.</ref>
 +
*آقا بزرگ شهیدی: معروف به آقا بزرگ حکیم، از نواده‌های میرزا مهدی معروف به [[شهید ثالث]] است.
 +
*حاج ملا محمدعلی فاضل خراسانی؛ حاجی محقق [[فلسفه]] را از محضر این استاد فرزانه فراگرفت.<ref> همان، ج ۳، ص ۵۶۱.فرهنگ خراسان، عزیزالله عطاردی، انتشارات عطارد. </ref>
  
'''<I>2. حاج شيخ حسن برسي:</I>'''
+
==فعالیت‌های علمی و فرهنگی==
 +
'''خطابه و تدریس:'''
  
ايشان از مدرسان [[مشهد]] مقدس و حوزه درسش از ساير حوزه‌ها با اهميت‌تر بود. وي در سال 1353 ق وفات نمود.<ref> همان، ص 260.</ref> واعظ خراساني [[فقه]] و [[اصول]] را از محضر اين دو بزرگوار فراگرفت.<ref> گنجينه دانشمندان، ج 3، ص 561.</ref>
+
شیخ عباسعلی محقق پس از استفاده از محضر استادان، از طریق وعظ، تبلیغ و [[خطابه]] به ارشاد و هدایت مردم پرداخت. مواعظ سودمند و سخنان جذاب وی در دل‌ها بسیار مؤثر افتاد به طوری که هر شنونده را تحت تأثیر قرار می‌داد و اهل فضل و کمال منبر ایشان را سودمند می‌دانستند و معتقد بودند هر منبر ایشان از نظر محتوا مطابق ده منبر است.<ref> یکی از سخنرانی های ایشان در کتاب گفتار وعاظ به چاپ رسیده است.</ref>
  
'''<I>3. آقا بزرگ شهيدي:</I>'''
+
در سال ۱۳۵۲ ق. بعد از [[نماز]] مغرب و عشاء آیت الله [[سید ابوالحسن اصفهانی|سید ابوالحسن اصفهانی]] در [[حرم امیرالمؤمنین علیه السلام|صحن مطهر علوی]] در [[نجف]] به منبر می‌رفت و ایشان با حضور خود در آن مجلس علاقه خود را به منبر ایشان ابراز داشتند و دیگران را تشویق به بهره‌وری از مواعظشان می‌نمودند. همچنین در سالی دیگر بعد از نماز آیت الله [[سید عبدالهادی شیرازی|سید عبدالهادی شیرازی]] ۲۵ شب منبر رفت و آن مرحوم درس شب خود را تعطیل و خود در مجلس حاضر می‌شد؛ ازدحام جمعیت به قدری بود که مردم برای شنیدن سخنان وی در کوچه ایستاده بودند.
  
وي كه به آقا بزرگ حكيم نيز معروف بوده از نواده‌هاي ميرزا مهدي معروف به [[شهيد ثالث]] است. او از شاگردان حكيم جلوه و آخوند خراساني بود و ساليان دراز به تدريسِ خارج [[شرح لمعه]]، شرح قوشجي، [[اشارات]]، [[شوارق]]، [[شرح منظومه]] و [[اسفار]] اشتغال داشت. وي در سال 1355 ق وفات كرد و طبقِ وصيت خودش در دامنه شرقي كوه سنگي مدفون شد.<ref> همان، ج ص 134-135.</ref>
+
در سال ۱۳۶۵ ق. در مجلس آیت الله [[سید جمال الدین گلپایگانی|سید جمال الدین گلپایگانی]] نزدیک به دو ماه منبر می‌رفت و [[سوره یوسف]] را [[تفسیر قرآن|تفسیر]] می‌کرد، تا آن جا که برادران [[حضرت یوسف علیه السلام|حضرت یوسف]]، او را در چاه انداختند. سال بعد سید جمال الدین گلپایگانی پیغام داد که منبر شما سال گذشته به جایی رسید که یوسف را در چاه انداختند، امسال مشرف شوید و یوسف را از چاه بیرون آورید! ایشان متجاوز از ۵۰ شب منبر رفت و سوره یوسف را به پایان رساند.<ref> همان، ج ۳، ص ۵۶۲.</ref>
  
'''<I>4. حاج ملا محمدعلي:</I>'''
+
وی همچنین بعد از حوادث سال ۱۳۲۰، مدرس [[کلام]] و عقاید اسلامی‌ در دانشگاه تهران شد و دانشجویان را از چشمه دانشش سیراب کرد و به آن ها درس مجاهدت و فداکاری در راه [[دین]] آموخت.<ref> روزنامه شرق، ۲۱/۱۲/۸۲.</ref>
  
نام ديگر حاج ملا محمدعلي معروف به حاجي فاضل خراساني است. او كه از عالمان [[اسلام]] و حكيمان برجسته بود، داراي كمالات ديني بود كه زبانزد خاص و عام می‌باشد. وي در سال 1342 ق وفات يافت و در حرم مطهر رضوي در مقبره «خالصي» مدفون گشت. در ماده تاريخ اين عالم بزرگ گفته شده:
+
'''تدوین فهرست کتاب روضات:'''
  
سالِ تاريخ حاجي فاضل × آن حكيم و فقيه با [[ايمان]]
+
دکتر مهدی محقق می‌نویسد: «مرحوم پدرم مردی باتقوا و مؤمن و فعال و پرکار بود. او تا آخرین ماه‌های حیاتش از کوشش و جهد در راه [[علم]] باز نایستاد. چنان که تقریباً دو ماه و نیم پیش از درگذشتش برای کتاب [[روضات الجنات (کتاب)|روضات الجنات]]، چاپ قدیم که فاقد فهرست بود و به دشواری شرح حال علمای مورد نیاز از آن بدست می‌آمد، فهرست مضبوط و منظمی ‌تهیه کرد». در آخر این فهرست آمده است: «فرغت من کتابة فهرس کتاب روضات الجنات فی یوم السبت ثمانیة عشر من [[شعبان]] المعظم سنة ۱۳۸۳ ه.ق (مطابق ۱۴ دی ۱۳۴۲ ش) و بعد وفاتی کل من استفاد من هذا الفهرس الذی بذلت لکتابته شهراً واحداً ان یدعوا لی بغفران ذنوبی و انا العبد المذنب الخاطیء عباسعلی المدعو بالمحقق...».
  
ساعد از گفته شفيق نوشت × بهر تاريخ فوت «يا غفران».<ref> همان، ج 7، ص 157.</ref>
+
==فعالیت‌های سیاسی==
  
حاج محقق [[فلسفه]] را از محضر اين دو استاد فرزانه فراگرفت.<ref> همان، ج 3، ص 561. اين بود آن چه از تذكره‌ها بدست آمد. اما تا چه اندازه در تحصيلات پيش رفته و خارج [[فقه]] و [[اصول]] را از چه كسي فراگرفته است معلوم نشد.</ref>
+
'''<I>الف) مخالفت با رضاشاه:</I>'''
  
بعد از فراهم شدن شرايط [[ازدواج]] با دختر يكي از بازرگانان يزد (حاج عبدالمؤمن فرزند مرحوم حاج علي مخملي) به نام خديجه خانم ازدواج كرد.<ref> دومين بيست گفتار، ص 370.</ref>
+
پس از روی کار آمدن رضاشاه و اجرای دستور متحدالشکل کردن لباس‌ها، مرحوم محقق در منبرهایش بر ضد این سیاست سخنرانی‌ها کرد و به خاطرِ این سخنرانی ها تحت نظر قرار گرفت. در نامه‌ای که از طرف لشکر ۹ شرق در تاریخ ۳۰/۵/۱۳۰۸ صادر شده این چنین آمده است: «شیخ عباسعلی خراسانی که چندی قبل به [[عتبات عالیات|عتبات عالیات]] مسافرت نموده بنابر راپورت های واصله، مشارالیه در آن جا راجع به لباس متحدالشکل و وضعیات، دروغ‌هایی جعل کرده... اینک بر طبق راپورت بنادر، مشارالیه وارد بوشهر و از طریق [[شیراز]] عازم [[خراسان]] گردیده، لازم است مشارالیه را به محض ورود تحت نظر قرار داده و مواظب عملیات، اظهارات و معاشرت او با اشخاص باشید».<ref>واقعه گوهرشاد به روایت دیگر، ص ۱۲.</ref>
 
 
وي پس از استفاده از محضر اين استادان، از طريق وعظ، تبليغ و خطابه به ارشاد و هدايت مردم پرداخت. مواعظ سودمند و سخنان جذاب وي در دل‌ها بسيار مؤثر افتاد به طوري كه هر شنونده را تحت تأثير قرار می‌داد و اهل فضل و كمال منبر ايشان را سودمند می‌دانستند و معتقد بودند هر منبر ايشان از نظر محتوا مطابق ده منبر است.<ref> يكي از سخنراني هاي ايشان در كتاب گفتار وعاظ به چاپ رسيده است.</ref>
 
 
 
در سال 1352 ق بعد از [[نماز مغرب]] و [[نماز عشاء]] آيت الله سيد ابوالحسن اصفهاني در صحن مطهر علوي در [[نجف]] به منبر می‌رفت و ايشان با حضور خود در آن مجلس علاقه خود را به منبر ايشان ابراز داشتند و ديگران را تشويق به بهره‌وري از مواعظشان می‌نمودند. همچنين در سالي ديگر بعد از [[نماز]] آيت الله سيد عبدالهادي شيرازي 25 شب منبر رفت و آن مرحوم درس شب خود را تعطيل و خود در مجلس حاضر می‌شد؛ ازدحام جمعيت به قدري بود كه مردم براي شنيدن سخنان وي در كوچه ايستاده بودند.
 
 
 
در سال 1365 ق در مجلس آيت الله سيد جمال الدين گلپايگاني نزديك به دو ماه منبر می‌رفت و [[سوره يوسف]] را تفسير می‌كرد تا آن جا كه برادرانِ يوسف، يوسف را در چاه انداختند. سالِ بعد سيد جمال الدين گلپايگاني پيغام داد كه منبر شما سال گذشته به جايي رسيد كه يوسف را در چاه انداختند، امسال مشرف شويد و يوسف را از چاه بيرون آوريد. ايشان متجاوز از 50 شب منبر رفت و سوره يوسف را به پايان رساند.<ref> همان، ج 3، ص 562.</ref>
 
 
 
'''فعاليت‌هاي سياسي'''
 
 
 
'''<I>الف) قبل از واقعه گوهرشاد:</I>'''
 
 
 
پس از روي كار آمدن رضاشاه و اجرايِ دستور متحدالشكل كردن لباس‌ها، محقق در منبرهايش بر ضد اين سياست سخنراني‌ها كرد و به خاطرِ اين سخنراني ها تحت نظر قرار گرفت.
 
 
 
در نامه‌اي كه از طرف لشكر 9 شرق در تاريخ 30/5/1308 صادر شده اين چنين آمده است: «شيخ عباسعلي خراساني كه چندي قبل به عتبات عاليات مسافرت نموده بنابر راپورت هايِ واصله، مشاراليه در آن جا راجع به لباس متحدالشكل و وضعيات، [[دروغ]]‌هايي جعل كرده... اينك بر طبق راپورتِ بنادر، مشاراليه وارد بوشهر و از طريق شيراز عازم خراسان گرديده لازم است مشاراليه را به محض ورود تحت نظر قرار داده و مواظب عمليات، اظهارات و معاشرت او با اشخاص باشيد».<ref> واقعه گوهرشاد به روايت ديگر، ص 12.</ref>
 
  
 
'''<I>ب) واقعه گوهرشاد:</I>'''
 
'''<I>ب) واقعه گوهرشاد:</I>'''
  
بعد از آن كه كشف حجاب در شهرها الزامی ‌شد و استفاده از «كلاه شاپويي» در شهرها به اجرا گذاشته شد، حاج آقا حسين قمی‌- كه از مراجع [[مشهد]] بود - به تهران رفت تا به طور مستقيم در اين مورد با شاه مذاكره كند و شاه را از اجرايِ آن بازدارد. اما شاه او را در تهران در باغي تحت مراقبت قرار داد.
+
بعد از آن که کشف [[حجاب]] در شهرها الزامی ‌شد و استفاده از «کلاه شاپویی» در شهرها به اجرا گذاشته شد، [[سید حسین طباطبائی قمی|حاج آقا حسین قمی‌]] -که از مراجع [[مشهد]] بود- به [[تهران]] رفت تا به طور مستقیم در این مورد با شاه مذاکره کند و شاه را از اجرای آن بازدارد. اما شاه او را در تهران در باغی تحت مراقبت قرار داد. آقا حسین قمی ‌پیش بینی هر نوع اتفاقی را کرده بود و قبل از عزیمت به تهران حاجی محقق، عیدگاهی و شیخ مهدی واعظ و چند نفر از منبری‌ها را خواسته بودند و سفارش کرده بودند: «شما مراقب باشید و اگر بنا شد شما باید وظیفه دینی خود را انجام دهید. شما باید مردم را آگاه کنید و هوشیار نمایید که چه توطئه عظیمی‌ در کار است».<ref>همان، ص ۷۴ و قیام گوهرشاد، ص ۵۲ و ۱۸۱.</ref>
  
آقا حسين قمی ‌پيش بيني هر نوع اتفاقي را كرده بود و قبل از عزيمت به [[تهران]] حاجي محق، عيدگاهي و شيخ مهدي واعظ و چند نفر از منبري‌ها را خواسته بودند و سفارش كرده بودند: «شما مراقب باشيد و اگر بنا شد شما بايد وظيفه ديني خود را انجام دهيد. شما بايد مردم را آگاه كنيد و هوشيار نماييد كه چه توطئه عظيمی‌ در كار است».<ref> همان، ص 74 و قيام گوهرشاد، ص 52 و 181.</ref>
+
سید محمدعلی شوشتری درباره جریان‌های آن روز می‌نویسد: «فردای آن روز (روزِ حرکت حاج آقا حسین قمی ‌به تهران) اول شب به منزل رفته بودم. اطلاع دادند که آقایان: شیخ غلامرضا طبسی واعظ و آقا شمس تهرانی واعظ... به اتفاق آقای حاج شیخ عباسعلی واعظ خراسانی می‌خواهند شما را ملاقات کنند. پس از چند ساعت مذاکره و مشورت، پیشنهادی کردم که مورد تصویب هر سه واقع شد و آن تصمیم این بود که تلگرافی با کمال ادب به پیشگاه اعلی حضرت شاه عرض شود و استدعای مراجعت آقای قمی ‌پس از عنایت شاه مقتضی المرام بخواهند».<ref>واقعه گوهرشاد به روایت دیگر، ص ۷۳. در ضمن مرحوم جزایری از مسئولین آستان قدس رضوی در آن زمان بود.</ref>
  
سيد محمدعلي شوشتري درباره جريان‌هاي آن روز می‌نويسد: «فرداي آن روز (روزِ حركت حاج آقا حسين قمی ‌به تهران) اول شب به منزل رفته بودم. اطلاع دادند كه آقايان: شيخ غلامرضا طبسي واعظ و آقا شمس تهراني واعظ... به اتفاق آقاي حاج شيخ عباسعلي واعظ خراساني می‌خواهند شما را ملاقات كنند. پس از چند ساعت مذاكره و مشورت، پيشنهادي كردم كه مورد تصويب هر سه واقع شد و آن تصميم اين بود كه تلگرافي با كمال ادب به پيشگاه اعلي حضرت شاه عرض شود و استدعايِ مراجعتِ آقاي قمی ‌پس از عنايت شاه مقتضي المرام بخواهند».<ref> واقعه گوهرشاد به روايت ديگر، ص 73. در ضمن مرحوم جزايري از مسئولين [[آستان قدس رضوي]] در آن زمان بود.</ref>
+
شیخ غلامرضا طبسی تلگراف را به امضای تنی چند از عالمان و روحانیان و... رسانید اما هنگامی ‌که آن را برای مخابره به تلگراف‌خانه فرستاد، پاکروان (استاندار وقت خراسان) از موضوع مطلع شد و دستور دستگیری امضاکنندگان را داد. به این ترتیب حاج شیخ غلامرضا طبسی و تنی چند از واعظان دستگیر شدند.<ref>همان.</ref>
  
شيخ غلامرضا طبسي تلگراف را به امضاي تني چند از عالمان و روحانيان و... رسانيد اما هنگامی ‌كه آن را براي مخابره به تلگراف‌خانه فرستاد، پاكروان (استاندار وقت خراسان) از موضوع مطلع شد و دستور دستگيري امضاكنندگان را داد. به اين ترتيب حاج شيخ غلامرضا طبسي و تني چند از واعظان دستگير شدند.<ref> همان.</ref>
+
[[مسجد گوهرشاد]] چند روزی محل اجتماع و سخنرانی علیه کلاه بین المللی (کلاه شاپویی) بود. با بازداشت حاج آقا حسین قمی‌ و واعظان، این تجمع، پرشور شد و قرار شد که خطبای معروف مانند شیخ مهدی واعظ خراسانی و شیخ عباسعلی محقق و... در مسجد گوهرشاد منبر رفته مردم را بیدار سازند.<ref>قیام گوهرشاد، ص۵۳-۵۲.</ref> روز سه شنبه ۹ [[ربیع الثانی]]، نزدیک ظهر، عده‌ای از مردم، شیخ عباسعلی را به مسجد برده ایشان را روی منبر صاحب الزمان نشاندند. آن روز هنوز از آقایان روحانی کسی به مسجد نرفته بود و ایشان هم نزدیک به نیم ساعت سخنرانی کرد.<ref>همان، ص ۱۸۱.</ref>
  
[[مسجد گوهرشاد]] چند روزي محل اجتماع و سخنراني عليه كلاه بين المللي (كلاه شاپويي) بود. با بازداشت حاج آقا حسين قمی‌ و واعظان، اين تجمع، پرشور شد و قرار شد كه خطباي معروف مانند شيخ مهدي واعظ خراساني و شيخ عباسعلي محقق و... در مسجد گوهرشاد منبر رفته مردم را بيدار سازند.<ref> قيام گوهرشاد، ص 53-52.</ref> روز سه شنبه 9 [[ربيع الثانی]]، نزديك ظهر، عده‌اي از مردم، شيخ عباسعلي را به [[مسجد]] برده ايشان را روي منبر صاحب الزمان نشاندند. آن روز هنوز از آقايان روحاني كسي به مسجد نرفته بود و ايشان هم نزديك به نيم ساعت سخنراني كرد.<ref> همان، ص 181.</ref>
+
روز جمعه نظامیان با تفنگ و سرنیزه به مردم حمله ور شده و تنی چند را می‌کشند، ولی شب آن روز قرار شد شیخ مرتضی عیدگاهی، شیخ مهدی واعظ خراسانی و شیخ عباسعلی محقق منبر بروند. مرتضی عیدگاهی، حدود نیم ساعت صحبت نمود. بعد از آن شیخ مهدی واعظ، قریب یک ساعت منبر رفت.<ref>همان، ص ۱۸۱.</ref> سپس محقق منبر رفت و حدود یک ساعت و بیست دقیقه صحبت کرد و در بین سخنانش گفت: «مردم هوشیار باشید و بیدار باشید! می‌خواهند شما را از زیر پرچم داروین انگلیس ببرند.»<ref> قیام گوهرشاد، ص ۱۸۱.</ref> «گویی ما در زیر پرچم انگلیس هستیم که هر چه آنان بخواهند باید انجام داده شود.»<ref> بیست گفتار، ص ۳۷۱.</ref> وی در سخنرانی خود کلاه تمام لبه را مورد انتقاد قرار داد و گفت: «اگر به دیده بصیرت و با ذره بین نگاه کنیم در زیر این کلاه چیزها می‌بینیم.» محقق هنگام خواندن [[روضه خوانی|روضه]] چنین گفت: امشب حضرت [[امام رضا]] علیه السلام عزادار است. امشب آقا علی بن موسی الرضا علیه السلام چهل نفر مهمان دارد.<ref>حدیقة الرضویه، ص ۲۷۰.</ref>
  
روز جمعه نظاميان با تفنگ و سرنيزه به مردم حمله ور شده و تني چند را می‌كشند، ولي شب آن روز قرار شد شيخ مرتضي عيدگاهي، شيخ مهدي واعظ خراساني و شيخ عباسعلي محقق منبر بروند. مرتضي عيدگاهي، حدود نيم ساعت صحبت نمود. بعد از آن شيخ مهدي واعظ، قريب يك ساعت منبر رفت.<ref> همان، ص 181.</ref> و اظهار كرد: ما با كسي طرف نيستيم. ما می‌گوييم چرا عرايض و تلگرفات ما را به شاه نمی‌رسانند. ما اگر به شاه تظلم نكنيم به كه روبياوريم.<ref> حديقة الرضوية، ص 270.</ref>
+
مردم تا شب یکشنبه در مسجد بودند و قرار شد اگر تا روز یکشنبه حاج آقا قمی ‌نیامد جنگ از سر گرفته شود و مردم اطراف مشهد نیز به سوی [[مشهد]] حرکت کرده خود را به متحصنان در مسجد برسانند. در کمال تأسف سحر روز یکشنبه، قوای دولتی به مسجد حمله کرد و با گشودن آتش مستقیم به سوی مردم، هزاران تن از انسان‌های بی‌گناه و بی‌دفاع را که به خاطر [[دین]] و برای رهایی مرجع خود قیام نموده بودند، به خاک و خون کشید و اجسادشان را - در حالی که زخمیان بسیاری در میان آن ها بود - در گودال‌ها و چاه‌ها دفن نمودند.<ref> خاطرات سیاسی بهلول، ص ۷۱ و ۸۰.</ref> بعد از کشتار فجیع مردم، دستور دستگیری روحانیان و عوامل این تجمع صادر شد.<ref> قیام گوهرشاد، ص ۵۷.</ref>
  
سپس محقق منبر رفت و حدود يك ساعت و بيست دقيقه صحبت كرد و در بين سخنانش گفت: «مردم هوشيار باشيد و بيدار باشيد! می‌خواهند شما را از زير پرچم داروين انگليس ببرند.»<ref> قيام گوهرشاد، ص 181.</ref> «گويي ما در زير پرچم انگليس هستيم كه هر چه آنان بخواهند بايد انجام داده شود.»<ref> بيست گفتار، ص 371.</ref> وي در سخنراني خود كلاه تمام لبه را مورد انتقاد قرار داد و گفت: «اگر به ديده بصيرت و با ذره بين نگاه كنيم در زير اين كلاه چيزها می‌بينيم.» محقق هنگام خواندن روضه چنين گفت: امشب حضرت [[امام رضا]] عليه السلام عزادار است. امشب آقا علي بن موسي الرضا عليه السلام چهل نفر مهمان دارد.<ref> حديقة الرضويه، ص 270.</ref>
+
آیت الله محقق، شب در مسجد نبود. صبح آن روز شیخ مرتضی واعظ گیلانی جریان را به اطلاع وی رساند و آن دو با یکدیگر به منزل یکی از آقایان تجار رفتند. او حدود دو ماه مخفی بود و هر شب منزلش را تغییر می‌داد. مأموران حکومتی در خلال این دو ماه، دو مرتبه خانه وی را تفتیش کردند. مأموران بار دوم که حاج شیخ در منزلش در دخمه ای پنهان شده بود شناسنامه ایشان را پیدا کرده، بردند و پیغام دادند که: به آقای محقق بگویید بیایند به ملاقات سرهنگ نوایی<ref> در آن زمان سرهنگ نوایی تازه رییس شهربانی مشهد شده بود.</ref> تا تکلیفشان روشن شود. وقتی پس از رفتن مأموران مرحوم محقق وضعیت آشفته همسر و بچه‌هایش را با حالت ترس گریان دید با خود گفت: درست نیست که من به خاطرِ خودم عائله‌ای را بلرزانم. بنابراین [[استخاره|استخاره‌ای]] برای رفتن کرد که خوب آمد. محقق به شهربانی رفته و خود را تسلیم کرد. او بعدها می‌گفت: به من گفتند خوب شد خودت آمدی، چون مأموران گزارش‌های زیادی علیه تو داده‌اند. بعد از چند روز ایشان را به تهران بردند و در زندانی موقت حبس کردند؛ کسی از وی خبری نداشت تا این که یک روز تلگرافی در تایید سلامت ایشان آمد. پس از مدتی محقق به زندان قصر انتقال داده شد. محاکمه وی آغاز گردید که در این زمان ملاقات‌هایش نیز قطع شد.<ref>قیام گوهرشاد، ص ۱۸۳-۱۸۲.</ref>
  
مردم تا شب يكشنبه در مسجد بودند و قرار شد اگر تا روز يكشنبه حاج آقا قمی ‌نيامد جنگ از سر گرفته شود و مردمِ اطرافِ مشهد نيز به سويِ [[مشهد]] حركت كرده خود را به متحصنان در مسجد برسانند. در كمال تأسف سحرِ روز يكشنبه، قوايِ دولتي به مسجد حمله كرد و با گشودن آتش مستقيم به سوي مردم، هزاران تن از انسان‌هاي بي‌گناه و بي‌دفاع را كه به خاطر [[دين]] و برايِ رهايي مرجعِ خود قيام نموده بودند، به خاك و خون كشيد و اجسادشان را - در حالي كه زخميان بسياري در ميان آن ها بود - در گودال‌ها و چاه‌ها دفن نمودند.<ref> خاطرات سياسي بهلول، ص 71 و 80.</ref> بعد از كشتارِ فجيعِ مردم، دستور دستگيريِ روحانيان و عواملِ اين تجمع صادر شد.<ref> قيام گوهرشاد، ص 57.</ref>
+
در اولین جلسه، نماینده دادستانی کل ارتش گفت: این عده افراد نامبرده زیر علیه تخت و تاج اعلی حضرت قیام کرده‌اند. من برای فرد فرد آن ها تقاضای اعدام می‌کنم.<ref> قیام گوهرشاد، ص ۱۸۶؛ قابل ذکر است که مرحوم محقق و تنی چند از واعظان به همراهِ هم محاکمه شدند و حکمِ همه به یک صورت بود.</ref> بعد از چند جلسه دادگاه، حکم صادر شد و حاج شیخ عباسعلی محقق به یک سال زندان از بدو توقیف محکوم گردید.
  
آيت الله محقق، شب در [[مسجد]] نبود. صبح آن روز شيخ مرتضي واعظ گيلاني جريان را به اطلاعِ وي رساند و آن دو با يكديگر به منزل يكي از آقايان تجار رفتند. او حدود دو ماه مخفي بود و هر شب منزلش را تغيير می‌داد. مأموران حكومتي در خلال اين دو ماه، دو مرتبه خانه وي را تفتيش كردند. مأموران بار دوم كه حاج شيخ در منزلش در دخمه اي پنهان شده بود شناسنامه ايشان را پيدا كرده، بردند و پيغام دادند كه: به آقاي محقق بگوييد بيايند به ملاقات سرهنگ نوايي<ref> در آن زمان سرهنگ نوايي تازه رييس شهرباني مشهد شده بود.</ref> تا تكليفشان روشن شود.
+
در گزارش اداره محاکمات و دعاوی ارتش به رضاشاه این گونه آمده است: «(دادگاه)... حاج شیخ عباسعلی محقق و... سیزده نفر معروضه به استناد ماده ۲۷۶ قانون محاکمات نظامی‌ و رعایت ماده ۴۴ قانون مجازات عمومی‌ هر یک را به مدت یکسال حبس عادی از بدوِ توقیف (محکوم کرد)». در حاشیه این گزارش چنین آمده است: «به تاریخ ۷/۳/۱۳۱۵ از شرف عرض پیشگاه شاهانه گذشت... فرمودند تجدیدنظر بخواهید».<ref>واقعه گوهرشاد به روایت دیگر، ص۲۶۴-۲۶۳.</ref>
  
وقتي پس از رفتن مأموران مرحوم محقق وضعيت آشفته همسر و بچه‌هايش را با حالت ترس گريان ديد با خود گفت: درست نيست كه من به خاطرِ خودم عائله‌اي را بلرزانم. بنابراين [[استخاره]]‌اي براي رفتن كرد كه خوب آمد. محقق به شهرباني رفته و خود را تسليم كرد. او بعدها می‌گفت: به من گفتند خوب شد خودت آمدي، چون مأموران گزارش‌هاي زيادي عليه تو داده‌اند. بعد از چند روز ايشان را به [[تهران]] بردند و در زنداني موقت حبس كردند؛ كسي از وي خبري نداشت تا اين كه يك روز تلگرافي در تاييد سلامت ايشان آمد. پس از مدتي محقق به زندان قصر انتقال داده شد. محاكمه وي آغاز گرديد كه در اين زمان ملاقات‌هايش نيز قطع شد.<ref> قيام گوهرشاد، ص 183-182.</ref>
+
این حکم دادگاه تقریباً بعد از یکسال صادر شد و می‌بایست این افراد آزاد شوند ولی به دستور شاه دادگاه تجدیدنظری به ریاست سرتیپ سپان تشکیل شد و خلعتبری حکم اولیه را نقض کرد ولی حکم دیگری برای آن ها صادر نکرد و زندانیان مدت‌‌ها سرگردان و بلاتکلیف بودند. سرهنگ خلعتبری نیز قصد داشت هیأت حاکمه دیگری تشکیل دهد و حکم اعدام آنان را صادر کند.
  
محاكمه وي توسط ارتش انجام می‌شد و اعضاي دادگاه عبارت بودند از: سرهنگ عباس البرز (رئيس دادگاه)، سرهنگ سپهبد علي اكبر احمدي، رضا نوري، ارسلان نادري و ابوتراب مجد (قضات دادگاه).<ref> واقعه گوهرشاد به روايت ديگر، ص 264.</ref> سرهنگ خلعبتري هم مدعي العموم بود.
+
پس از مدتی سرهنگ خلعتبری توسط یک سرباز کشته شد و پس از گذشت شش-هفت ماه، دادگاهی به ریاست تیمسار سرتیپ فضل الله زاهدی برگزار شد.<ref>همان، ص ۱۸۹ و ۱۹۰.</ref> در ادعانامه این دادگاه علیه متهمان چنین آمده است: «...شیخ عباسعلی محقق پسر بمانعلی، شغل روضه خوانی، ۴۵ ساله ساکن [[مشهد]] دارای عیال و اولاد - که در منبر، اهالی را به مقاومت به عدم اطاعت اوامر دولت ترغیب و با [[بهلول]] مجرم فراری، ملاقات نموده‌اند - معاون در جرم تشخیص و طبق ماده ۲۸ قانون مجازات عمومی ‌در حدود ماده مصوبه ۹ خرداد ۱۳۱۰ مستحق مجازات می‌باشند».
  
در اولين جلسه، نماينده دادستاني كل ارتش گفت: اين عده افراد نامبرده زير عليه تخت و تاج اعلي حضرت قيام كرده‌اند. من براي فرد فردِ آن ها تقاضاي اعدام می‌كنم.<ref> قيام گوهرشاد، ص 186؛ قابل ذكر است كه مرحوم محقق و تني چند از واعظان به همراهِ هم محاكمه شدند و حكمِ همه به يك صورت بود.</ref> بعد از چند جلسه دادگاه، حكم صادر شد و حاج شيخ عباسعلي محقق به يك سال زندان از بدو توقيف محكوم گرديد.
+
سرانجام دادگاه، حکم خود را در تاریخ ۶/۱۱/۱۳۱۶ صادر و مرحوم محقق و همراهانش به یکسال زندان تأدیبی از بدو توقیف محکوم شدند؛<ref>واقعه گوهرشاد به روایت دیگر، ص ۲۸۰-۲۷۲.</ref> لذا تمام زندانیان می‌بایست آزاد شوند. این حکم دادگاه باز به مرحله اجرا درنیامد؛ ولی در اثر نامه‌های زیادی که در آن ها حکم درخواست آزادی زندانیان شده بود، رضاشاه در تاریخ ۲۵/۳/۱۳۱۷ حکم آزادی آن ها را صادر کرد.<ref>همان، ص ۲۸۸.</ref> سرهنگ نوایی که رییس کارآگاهی شهربانی در تهران بود و کار زندانیان به او محول شده بود، به شاه گزارش داد که صلاح نیست زندانیان مشهدی به مشهد بازگردند و باید آن ها را در تهران نگه داشت؛ لذا شاه اجازه بازگشت به مشهد را به زندانیان نداد.<ref>قیام گوهرشاد، ص۱۹۰.</ref>
  
در گزارش اداره محاكمات و دعاوي ارتش به رضاشاه اين گونه آمده است: «(دادگاه)... حاج شيخ عباسعلي محقق و... سيزده نفر معروضه به استناد ماده 276 قانونِ محاكمات نظامی‌ و رعايت ماده 44 قانون مجازات عمومی‌ هر يك را به مدت يكسال حبس عادي از بدوِ توقيف (محكوم كرد)». در حاشيه اين گزارش چنين آمده است: «به تاريخ 7/3/1315 از شرف عرض پيشگاه شاهانه گذشت... فرمودند تجديدنظر بخواهيد».<ref> واقعه گوهرشاد به روايت ديگر، ص 264-263.</ref>
+
حجةالسلام هادی محقق می‌گوید: «پدرم نقل می‌کرد در همان روزی که ما اسباب هایمان را برمی‌داشتیم که از زندان قصر خارج شویم یک مرتبه دیدیم فردی را در فرغون دسته‌دار - که یک تشکی را در آن گذاشته‌اند - دارند می‌برند، نگاه کردیم دیدیم همان سرتیپ پسیان است که حکم اولیه ما را نقض کرد. ایشان رئیس املاک اختصاصی در بجنورد شده بود و بخاطر اختلاس‌هایی که کرده بود محکوم به زندان شده بود. مرحوم پدرم می‌گفتند هر کس به این عده که همه [[سادات]] و اولاد پیغمبر بودند محبتی کرد وضعش خوب شد و هر کس کارشکنی کرد و برای ما دامی ‌درست کرد خودش گرفتاری پیدا کرد».<ref>همان.</ref> همچنین سرهنگ نوایی نیز مدارکی بر ضد او پیدا کرده او را محاکمه کردند و سرهنگ خلعتبری نیز به سزای عملِ خود رسید.<ref>همان.</ref>
  
اين حكمِ دادگاه تقريباً بعد از يكسال صادر شد و می‌بايست اين افراد آزاد شوند ولي به دستور شاه دادگاه تجديدنظري به رياست سرتيپ سپان تشكيل شد و خلعتبري حكم اوليه را نقض كرد ولي حكمِ ديگري براي آن ها صادر نكرد و زندانيان مدت‌‌ها سرگردان و بلاتكليف بودند. سرهنگ خلعتبري نيز قصد داشت هيأت حاكمه ديگري تشكيل دهد و حكمِ اعدام آنان را صادر كند.
+
==ویژگی‌های اخلاقی==
 +
'''اعتقاد به ولایت فقیه:'''
  
'''خواب عجيب'''
+
شیخ هادی فرزند محقق می‌گوید: وقتی اولین دادگاه تشکیل شد و قرار شد حکمی ‌علیه متهمان صادر کنند پدرم مرا صدا زد و گفت: این ها وارد شور شده‌اند تا حکمی ‌برای ما صادر کنند؛ ولی بدان که ما به خاطر یک قضیه سیاسی به این جریان کشیده نشدیم؛ بلکه این قضایا به رهبری آقای [[سید حسین طباطبائی قمی|حاج آقا حسین قمی]] ‌بود. آقای قمی ‌رهبر این جریان بود و او هم نایب امام بود و خصوصیاتی که [[امام زمان]] علیه السلام راجع به نواب عامش می‌فرماید، در ایشان وجود داشت. ما به همین دلیل وارد این جریان شده و از ایشان اطاعت کردیم. شرکت من در این قضایا و منبرها صرفاً برای خدا بود و نه غیر. وقتی ایشان در [[مسجد گوهرشاد]] نام آقای قمی ‌را می‌بردند، برای تعظیم روی منبر می‌ایستاد و دو مرتبه می‌نشست. به هر حال محقق می‌گفت: برای خدا تجلیل کردم و نام آقای قمی ‌را بردم و اگر حکم اعدام مرا هم صادر کنند، من هیچ باکی از اعدام ندارم و کسی که برای خدا قدمی ‌بردارد، خدا اجر او را عنایت خواهد کرد.<ref>همان، ص۱۸۷-۱۸۶.</ref>
  
بلاتكليفي زندانيان همچنان ادامه داشت تا اين كه يكي از همرزمان و هم سلولي‌هاي شيخ عباسعلي محقق به نام مير سيد حسين حسيني اصفهاني خوابِ عجيبي می‌بيند. وي می‌گويد: شب در زندان قصر - خواب ديدم كه ما را از زندان قصر بردند و گفتند محاكمه شما شروع شده است. ما را به جايي بردند كه حياط بزرگي داشت. در طبقه دوم ساختمان چند افسر ارشد بودند و با هم صحبت می‌كردند، يك مرتبه ديدم اوضاع دگرگون شد و يك حال انقلابي پيش آمد و ما فهميديم كه حساب ديگري در جريان است. همه متحير بوديم كه ناگهان شخصي آمد و گفت: «حضرت ولي عصر عجل الله تعالی فرجه شریف... تشريف آوردند و اين انقلاب و ناراحتي و به هم ريختن اوضاع به خاطر تشريف فرمايي ايشان است. وقتي آقا تشريف آوردند ما به طرف ايشان دويديم و ايشان به فرد فرد ما اظهار عطوفت و مهرباني كردند. در ضمن افسراني كه در طبقه دوم بودند دستشان را بالا برده و سلام می‌دادند و از هيبتِ حضرت تكان نمی‌خوردند. حضرت به يكي از آن افسران اشاره كرد و او با حالت خبردار جلو آمد. حضرت فرمود: به كارهاي اين ها رسيدگي كن؛ زيرا خط اين ها خط [[اسلام]] و [[قرآن]] است. آن افسر گفت: اطاعت می‌كنم و عقب‌گرد كرد و به جايِ اولش بازگشت.<ref> قيام گوهرشاد، ص 189-188.</ref>
+
'''شجاعت:'''
  
بعد از اين خواب مرحوم محقق و همراهانش احساس راحتي و آرامش كرده و اميد آزادي و يا فرجي در كار خود داشتند و می‌فرمودند: ما از اين خواب يك احساس اطميناني به دست آورديم. پس از مدتي سرهنگ خلعتبري توسط يك سرباز كشته شد و پس از گذشت شش-هفت ماه از جريان خواب، دادگاهي به رياست تيمسار سرتيپ فضل الله زاهدي برگزار شد.<ref> همان، ص 189 و 190.</ref>
+
ایشان از [[شجاعت]] بالایی برخودار بود و در جریان مسجد گوهرشاد نسبت به دیگر واعظان سخنرانی‌های تندتری ایراد نمود و سیاست ترویج استفاده از کلاه شاپو را مورد انتقاد قرار داد.<ref>حدیقة الرضویة، ص ۲۷۰.</ref> در جریان محاکمه نیز بارها می‌گفت: من از اعدام هیچ باکی ندارم و وقتی نماینده دادستانی کل ارتش برای متهمان تقاضای اعدام کرد محقق یک مرتبه بلند شد و گفت: فاتحه، و منظورش این بود که ما از [[مرگ]] ترسی نداریم. وی می‌گفت: اگر حکم اعدام مرا صادر کنید هیچ گونه تأثری ندارم. ما برای کشته شدن آماده هستیم و بالاتر از کشته شدن هم چیزی نیست. باز در جریان محاکمه آخر به دنبال کشته شدن سرهنگ خلعتبری، اسداللهی - وکیل دادگستری - بسیار ترسیده بود؛ ولی محقق ایشان را دلداری داد و به شوخی گفت، آقا! ترس ندارد نتیجه اش بالأخره تیرباران است.<ref> قیام گوهرشاد، ص ۱۸۶.</ref>
  
در ادعانامه اين دادگاه عليه متهمان چنين آمده است: «...شيخ عباسعلي محقق پسر بمانعلي، شغل روضه خواني 45 ساله ساكن [[مشهد]] داراي عيال و اولاد - كه در منبر، اهالي را به مقاومت به عدمِ اطاعتِ اوامر دولت ترغيب و با بهلول مجرمِ فراري، ملاقات نموده‌اند - معاونِ در جرم تشخيص و طبق ماده 28 قانون مجازات عمومی ‌در حدود ماده مصوبه 9 خرداد 1310 مستحق مجازات می‌باشند».
+
'''تقوا:'''
  
سرانجام دادگاه، حكم خود را در تاريخ 6/11/1316 صادر و مرحوم محقق و همراهانش به يكسال زندان تأديبي از بدو توقيف محكوم گرد؛<ref> واقعه گوهرشاد به روايت ديگر، ص 280-272.</ref> لذا تمام زندانيان می‌بايست آزاد شوند. اين حكمِ دادگاه باز به مرحله اجرا درنيامد؛ ولي در اثر نامه‌هاي زيادي كه - در آن ها حكم درخواست آزادي زندانيان شده بود. رضاشاه در تاريخ 25/3/17 حكم آزادي آن ها را صادر كرد.<ref> همان، ص 288.</ref>
+
مرحوم محقق از واعظانی بود که به [[تقوا]] شهرت داشت و در انجام وظایف دینی اصرار می‌ورزید. حتی نقل می‌کنند وی پایبند به [[استحباب|مستحبات]] هم بوده است.<ref> واقعه گوهرشاد به روایت دیگر، ص ۶۰.</ref> در جریان مسجد گوهرشاد هم بارها می‌گفت: من این سخنرانی‌ها را برای خدا انجام دادم و یک قدمی ‌برای او برداشتم نه غیر او.<ref> قیام گوهرشاد، ص ۱۸۶.</ref> نیز وی از غیرت دینی برخوردار بود که اعتراض به شاه و شرکت در جمع متحصنان مسجد خود بهترین دلیل این مدعاست.
  
سرهنگ نوايي كه رييس كارآگاهي شهرباني در تهران بود و كار زندانيان به او محول شده بود، به شاه گزارش داد كه صلاح نيست زندانيان مشهدي به مشهد بازگردند و بايد آن ها را در تهران نگه داشت؛ لذا شاه اجازه بازگشت به مشهد را به زندانيان نداد.<ref> قيام گوهرشاد، ص 190.</ref>
+
'''نفوذ کلام:'''
  
'''عاقبت بدرفتاري با علما و سادات'''
+
کلام محقق از نفوذ بالایی برخوردار و سخنانش در مردم بسیار تأثیر می‌کرد. زمانی که در جریان [[مسجد گوهرشاد]] بر ضد یک شکل شدن لباس‌ها سخنرانی کرد، بسیاری از مردم کلاه های فرنگی را پاره پاره نمودند.<ref>حدیقة الرضویة، ص ۲۷۰.</ref> شاید به خاطر نفوذ کلام وی بود که او را برای سخنرانی به مسجد آوردند.
  
حجةالسلام والمسلمين هادي محقق می‌گويد: «پدرم نقل می‌كرد در همان روزي كه ما اسباب هايمان را برمی‌داشتيم كه از زندان قصر خارج شويم يك مرتبه ديديم فردي را در فورقون دسته‌دار - كه يك تشكي را در آن گذاشته‌اند - دارند می‌برند نگاه كرديم ديديم همان سرتيپ پسيان است كه حكم اوليه ما را نقض كرد. ايشان رئيس املاك اختصاصي در بجنورد شده بود و اختلاس‌هايي كرده بود و گرفته بودنش و به كارش رسيدگي كرده بودند و محكوم به زندان شده بود. مرحوم پدرم می‌گفتند هر كس به اين عده كه همه [[سادات]] و اولاد پيغمبر بودند محبتي كرد وضعش خوب شد و هر كس كارشكني كرد و براي ما دامی ‌درست كرد خودش گرفتاري پيدا كرد».<ref> همان.</ref> همچنين سرهنگ نوايي نيز مداركي بر ضد او پيدا كرده او را محاكمه كردند و سرهنگ خلعتبري نيز به سزايِ عملِ خود رسيد.<ref> همان.</ref>
+
'''یاری شهید مطهری:'''
  
'''اعتقاد به ولايت فقيه'''
+
مرحوم [[شهید مرتضی مطهری]] وقتی به تهران آمدند از نظر مسکن دچار مشکل بودند و مرحوم محقق دو اتاق نیمه خرابی داشتند که بی استفاده بود. دکتر مهدی محقق موضوع را به پدر گفت و ایشان پذیرفتند و وقتی آن را به شهید مطهری ابلاغ کردند، ایشان فرمودند: با کمال میل، بودن در جوار استاد خطابه و منبری مانند حاجی محقق برای من یک فرصت مغتنمی ‌خواهد بود. و حدود یک سال و نیم در آن جا زندگی کردند و همسر گرامی ‌شهید می‌فرمودند: آن مدت که ما در منزل شما بودیم از بهترین ایام زندگی ما بود.<ref> حکمت مطهر، ص ۳۹ و ۵۲.</ref>
  
شيخ هادي فرزند محقق می‌گويد: وقتي اولين دادگاه تشكيل شد و قرار شد حكمی ‌عليه متهمان صادر كنند پدرم مرا صدا زد و گفت: اين ها وارد شور شده‌اند تا حكمی ‌برايِ ما صادر كنند؛ ولي بدان كه ما به خاطر يك قضيه سياسي به اين جريان كشيده نشديم؛ بلكه اين قضا يا به رهبري آقاي حاج آقا حسين قمی ‌بود. آقاي قمی ‌رهبر اين جريان بود و او هم نايب امام بود و خصوصياتي كه [[امام زمان]] عليه السلام راجع به نواب عامش می‌فرمايد، در ايشان وجود داشت. ما به همين دليل وارد اين جريان شده و از ايشان اطاعت كرديم. شركت من در اين قضايا و منبرها صرفاً براي خدا بود و نه غير. وقتي ايشان در [[مسجد گوهرشاد]] نام آقاي قمی ‌را می‌بردند، براي تعظيم روي منبر می‌ايستاد و دو مرتبه می‌نشست. به هر حال محقق می‌گفت: براي خدا تجليل كردم و نام آقاي قمی ‌را بردم و اگر حكم اعدام مرا هم صادر كنند، من هيچ باكي از اعدام ندارم و كسي كه براي خدا قدمی ‌بردارد، خدا اجر او را عنايت خواهد كرد.<ref> همان، ص 187-186.</ref>
+
==از نگاه دیگران==
  
'''شجاعت'''
+
فرزند ایشان دکتر مهدی محقق می‌نویسد: «مرحوم پدرم از وعاظ درجه یک خراسان بود و تسلط و علاقه زائدالوصفی به اخبار و [[احادیث]] آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم داشت. عشق او به اخبار و احادیث بدان پایه بود که وقتی مرحوم حاج [[شیخ عباس قمی‌]] قدس سره کتاب [[سفینة البحار (کتاب)|سفینةالبحار]] را تألیف می‌کرد پدرم از ترس این که مبادا امکان چاپ آن دست ندهد همه کتاب را با دست خود استنساخ کرد چنان که هم اکنون یک دوره سفینه خطی به خط پدرم در اختیار این بنده است».<ref> بیست گفتار، ص ۳۷۰.</ref>
  
ايشان از شجاعت بالايي برخودار بود و در جريان مسجد گوهرشاد نسبت به ديگر واعظان سخنراني‌هاي تندتري ايراد نمود و سياست ترويج استفاده از كلاه شاپو را مورد انتقاد قرار داد.<ref> حديقة الرضوية، ص 270.</ref>
+
حجة الاسلام [[حسین انصاریان|شیخ حسین انصاریان]] می‌نویسد: (مرحوم محقق) یکی از بزرگان اهل منبر... مردی وارسته، دانشمند، مبارز و مجاهد بود و من او را وقتی زیارت کردم، در سنین هشتاد سالگی بسر می‌برد و باز هم به توفیق حق، منبر می‌رفت و در کمال نشاط، مردم را موعظه می‌کرد».<ref> عرفان اسلامی، ج ۱۲، ص ۲۸.</ref>
  
در جريان محاكمه نيز بارها می‌گفت: من از اعدام هيچ باكي ندارم و وقتي نماينده دادستاني كل ارتش براي متهمان تقاضاي اعدام كرد محقق يك مرتبه بلند شد و گفت: فاتحه و منظورش اين بود كه ما از [[مرگ]] ترسي نداريم. وي می‌گفت: اگر حكم اعدام مرا صادر كنيد هيچ گونه تأثري ندارم. ما براي كشته شدن آماده هستيم و بالاتر از كشته شدن هم چيزي نيست.
+
دکتر حسن حبیبی در مورد ایشان می‌گوید: «من تا آن جا که به یاد دارم آن بزرگوار به هیچ عنوان بدون مطالعه و آمادگی به منبر نمی‌رفت. سخنرانی‌های ایشان بسیار مفید بود. همیشه در پای منبرشان عده‌ای را می‌دیدم که در حال یادداشت برداری هستند. سخنرانی‌های واعظ خراسانی از جهت فنی و علمی ‌بسیار مرتب و منظم بود و تسلط خوبی به [[تفسیر قرآن|تفسیر]] داشت... سخنرانی‌های واعظ خراسانی یک کلاس آموزش [[فرهنگ]] و زندگی بود که هر کس می‌توانست به صورت رایگان از آن سود می‌برد».<ref> روزنامه شرق، ۲۱/۱۲/۸۲.</ref>
  
باز در جريان محاكمه آخر به دنبال كشته شدن سرهنگ خلعتبري و جريان خواب، اسداللهي - وكيل دادگستري - بسيار ترسيده بود؛ ولي محقق ايشان را دلداري داد و به شوخي گفت، آقا! ترس ندارد نتيجه اش بالأخره تيرباران است.<ref> قيام گوهرشاد، ص 186.</ref>
+
مرحوم رازی نیز در کتابش از او به بزرگی یاد کرده می‌گوید: «مرحوم حجةالاسلام والمسلمین والمحدثین و قدوة الخطباء والمبلغین حاج شیخ عباسعلی واعظ خراسانی... در عاصمه تشیع اشتغال به ترویج دین از طریق منبر داشتند.<ref> گنجینه دانشمندان، ج ۷، ص ۱۶۱.</ref> او «از اساتید و مشاهیر وعاظ ایران (است که)... از طریق وعظ و تبلیغ به ارشاد و هدایت مردم پرداخته و عمر پربرکت خود را بالغ بر ۶۰ سال صرف مطالعه کتب مختلف نموده و با ذوق سرشار مخصوص به خود در بیان مطالب متنوع الحق، محقق بود».<ref> دومین بیست گفتار، دکتر مهدی محقق، انتشارات دانشگاه تهران و مرکز مطالعات اسلامی‌ مک گیل. </ref>
  
'''تقوا'''
+
==وفات==
  
مرحوم محقق از واعظاني بود كه به [[تقوا]] شهرت داشت و در انجام وظايف ديني اصرار می‌ورزيد. حتي نقل می‌كنند وي پايبند به مستحبات هم بوده است.<ref> واقعه گوهرشاد به روايت ديگر، ص 60.</ref> جريان مسجد گوهرشاد هم بارها می‌گفت: من اين سخنراني‌ها را براي خدا انجام دادم و يك قدمی ‌براي او برداشتم نه غير او.<ref> قيام گوهرشاد، ص 186.</ref> نيز وي از غيرت ديني برخوردار بود كه اعتراض به شاه و شركت در جمع متحصنان مسجد خود بهترين دليل اين مدعاست.
+
سرانجام این عالم مجاهد و محقق واعظ در صبح روز سه شنبه دوم [[ذی القعده]] سال ۱۳۸۳ قمری (۱۳۴۲ ش) دار فانی را وداع گفت و در قبرستان بیات [[قم]] به خاک سپرده شد.<ref>گنجینه دانشمندان، ج۳، ص ۵۶۴.</ref> در شب ختم ایشان در قم، [[امام خمینی]] قدس سره در مجلس عزای ایشان حاضر شدند و با تسلی دادن به فرزندان و بستگان ایشان، یاد او را گرامی ‌داشتند.<ref>قیام گوهرشاد، ص۱۹۱.</ref>
 
+
==پانویس==
'''نفوذ كلام'''
+
<references />
 
+
==منابع==
كلام محقق از نفوذ بالايي برخوردار و سخنانش در مردم بسيار تأثير می‌كرد. زماني كه در جريان [[مسجد گوهرشاد]] بر ضد يك شكل شدن لباس‌ها سخنراني كرد. بسياري از مردم كلاه هاي فرنگي را پاره پاره نمودند.<ref> حديقة الرضوية، ص 270.</ref> شايد به خاطر نفوذ كلام وي بود كه او را براي سخنراني به [[مسجد]] آوردند.
 
 
 
'''پس از زندان'''
 
 
 
مرحوم محقق بعد از آن كه از زندان آزاد شد، گذشته از آن كه ممنوع المنبر بود، [[حق]] نداشت از محدوده تهران بيرون رود و براي اثبات اين كه در تهران است هفته‌اي دو روز دفتر شهرباني را امضاء می‌كرد و اگر تأخير می‌نمود مأموري را به منزل ايشان می‌فرستادند كه تأكيد برآمدن و امضاءكردن كند.
 
 
 
ايشان بعد از آزادي به كشاورزي نيز روي آورد و چون ممنوع المنبر بود ممر درآمدي نداشت قادر به اجاره دو اتاق در تهران نبود. لذا خود با دو فرزند بزرگش در حجره‌اي در مدرسه سپهسالار سكني گزيدند و بقيه خانواده در اتاقي كوچك در بازارچه نايب السلطنه ساكن بودند و به هنگام شام همه افراد می‌توانستند دور هم جمع باشند. در اين مدت مرحوم محقق به كار كشاورزي روي آورد. بعد از حوادث سال 1320 ايشان به سخنراني‌هاي خود ادامه داد و چند سفر به عتبات رفته و در آن جا نيز سخنراني‌هايي ايراد نمود.<ref> گنجينه دانشمندان، ج 3، ص 562.</ref> وي همچنين پس از مدتي مدرس [[كلام]] و عقائد اسلامی‌ در دانشگاه تهران شد و دانشجويان را از چشمه دانشش سيراب كرد و به آن ها درسِ مجاهدت و فداكاري در راه [[دين]] آموخت.<ref> روزنامه شرق، 21/12/82.</ref>
 
 
 
'''از نگاه ديگران'''
 
 
 
فرزند ايشان دكتر مهدي محقق می‌نويسد: «مرحوم پدرم از وعاظ درجه يك خراسان بود و تسلط و علاقه زائدالوصفي به اخبار و [[احاديث]] آل محمد صلي الله عليه و آله و سلم داشت. عشق او به اخبار و احاديث بدان پايه بود كه وقتي مرحوم حاج [[شيخ عباس قمی‌]] قدس سره كتاب سفينةالبحار را تأليف می‌كرد پدرم از ترس اين كه مبادا امكان چاپ آن دست ندهد همه كتاب را با دست خود استنساخ كرد چنان كه هم اكنون يك دوره سفينه خطي به خط پدرم در اختيار اين بنده است».<ref> بيست گفتار، ص 370.</ref>
 
  
حجة الاسلام والمسلمين حاج شيخ حسين انصاريان می‌نويسد: (مرحوم محقق) يكي از بزرگان اهل منبر... مردي وارسته، دانشمند، مبارز و مجاهد بود و من او را وقتي [[زيارت]] كردم، در سنين هشتاد سالگي بسر می‌برد و باز هم به توفيق حق، منبر می‌رفت و در كمال نشاط، مردم را موعظه می‌كرد».<ref> [[عرفان اسلامی]ج 12، ص 28.</ref>
+
*ستارگان حرم، احسان فتاحی اردکانی، جلد ۲۰، صفحه ۵۹-۸۰.
 +
*آشنایی با زندگی نامه شیخ عباسعلی محقق واعظ خراسانی، [http://www.tarikhaneh.com/chehreha/hozavi/mohaghegh-abasali.htm پایگاه اطلاع رسانی تاریخانهبازیابی: ۳۰ بهمن ۱۳۹۲.
  
دكتر حسن حبيبي در مورد ايشان می‌گويد: «من تا آن جا كه به ياد دارم آن بزرگوار به هيچ عنوان بدون مطالعه و آمادگي به منبر نمی‌رفت سخنراني‌هاي ايشان بسيار مفيد بود. هميشه در پايِ منبرشان عده‌اي را می‌ديدم كه در حالِ يادداشت برداري هستند. سخنراني‌هاي واعظ خراساني از جهت فني و علمی ‌بسيار مرتب و منظم بود و تسلط خوبي به تفسير داشت... سخنراني‌هاي واعظ خراساني يك كلاسِ آموزش فرهنگ و زندگي بود كه هر كس می‌توانست به صورت رايگان از آن سود می‌برد».<ref> روزنامه شرق، 21/12/82.</ref>
+
==آرشیو عکس و تصویر==
 
+
<gallery mode="packed" heights="170">
مرحوم رازي نيز در كتابش از او به بزرگي ياد كرده می‌گويد: «مرحوم حجةالاسلام والمسلمين والمحدثين و قدوة الخطباء والمبلغين حاج شيخ عباسعلي واعظ خراساني... در عاصمه تشيع اشتغال به ترويج دين از طريق منبر داشتند.<ref> گنجينه دانشمندان، ج 7، ص 161.</ref> او «از اساتيد و مشاهير وعاظ ايران (است كه)... از طريق وعظ و تبليغ به ارشاد و هدايت مردم پرداخته و عمر پربركت خود را بالغ بر 60 سال صرف مطالعه كتب مختلف نموده و با ذوق سرشار مخصوص به خود در بيان مطالب متنوع الحق، محقق بود».<ref> همان، ج 3، ص 561.</ref>
+
پرونده:عباسعلي (4).jpg|عباسعلی محقق واعظ خراسانی
 
+
پرونده:عباسعلي (3).jpg|عباسعلی محقق واعظ خراسانی
در كتاب واقعه گوهرشاد به روايت ديگر اين چنين آمده است: «حاج شيخ عباسعلي واعظ خراساني... از سخنگويان و واعظان نامدار خراسان بود كه به علت اشتهار به [[تقوا]] و پايبندي به وظايف ديني حتي رعايت مستحبات، در ميان قشرهاي مختلف يا متظاهر به ادايِ مراسم مذهبي و مخصوصاً روستانشينان، از نفوذ كلاميِ در خور توجه برخوردار بود و چون به منبر می‌رفت سخنان وي بر دل می‌نشست».<ref> واقعه گوهرشاد به روايت ديگر، ص 60.</ref>
+
پرونده:عباسعلي (1).jpg|از راست: عباسعلی محقق واعظ خراسانی، محمدتقی فلسفی و سید ابوالفضل مصباح‌التولیه (تولیت)
 
+
پرونده:عباسعلي (2).jpg|یکی از آثار مشترک عباسعلی محقق واعظ خراسانی و پدرشان
'''تأليفات'''
+
</gallery>
 
 
'''<I>فهرست كتاب روضات الجنات:</I>'''
 
 
 
دكتر مهدي محقق می‌نويسد: «مرحوم پدرم مردي باتقوا و مؤمن و فعال و پركار بود. او تا آخرين ماه‌هاي حياتش از كوشش و جهد در راه [[علم]] بازنايستاد. چنان كه تقريباً دو ماه و نيم پيش از درگذشتش براي كتاب روضات الجنات، چاپ قديم كه فاقد فهرست بود و به دشواري شرح حال علماي مورد نياز از آن بدست می‌آمد، فهرست مضبوط و منظمی ‌تهيه كرد».
 
 
 
در آخر اين فهرست آمده است: «فرغت من كتابة فهرس كتاب روضات الجنات في يوم السبت ثمانية عشر من [[شعبان]] المعظم سنة 1383 ه.ق (مطابق 14 دي 1342 ش) و بعد وفاتي كل من استفاد من هذا الفهرس الذي بذلت لكتابته شهراً واحداً ان يدعوا لي بغفران ذنوبي و انا العبد المذنب الخاطيء عباسعلي المدعو بالمحقق ابن حاج المرحوم بمانعلي الواعظ المعروف بالمحقق ابن المرحوم ملاعباس الدامغاني ابن محمدحسين بن ملا محمدرضا». تصوير اين فهرست در كتاب «گنجينه خطوط علماء و دانشمندان و شعرا و... ج 3/2586 آمده است.
 
 
 
'''ياور شهيد مطهري'''
 
 
 
مرحوم [[شهید مرتضی مطهری]] وقتي به تهران آمدند از نظر مسكن دچار مشكل بودند و مرحوم محقق دو اتاق نيمه خرابي داشتند كه بي استفاده بود. دكتر مهدي محقق موضوع را به پدر گفت و ايشان پذيرفتند و وقتي آن را به شهيد مطهري ابلاغ كردند، ايشان فرمودند: با كمال ميل، بودن در جوار استاد خطابه و منبري مانند حاجي محقق براي من يك فرصت مغتنمی ‌خواهد بود. و حدود يك سال و نيم در آن جا زندگي كردند و همسر گرامی ‌شهيد می‌فرمودند: آن مدت كه ما در منزل شما بوديم از بهترين ايام زندگي ما بود.<ref> حكمت مطهر، ص 39 و 52.</ref>
 
 
 
'''وفات'''
 
 
 
سرانجام اين عالم مجاهد و محقق واعظ در صبح روز سه شنبه دوم [[ذی القعده]] سال 1383 ق (1342 ش) نداي حق را لبيك گفت و در قبرستان بياتِ قم به خاك سپرده شد.<ref> گنجينه دانشمندان، ج 3، ص 564.</ref> در شبِ ختم ايشان در [[قم]]، [[امام خمینی]] قدس سره در مجلسِ عزايِ ايشان حاضر شدند و با تسلي دادن به فرزندان و بستگانِ ايشان، يادِ او را گرامی ‌داشتند.<ref> قيام گوهرشاد، ص 191.</ref>
 
 
 
'''فرزندان'''
 
 
 
از محقق چهار فرزند پسر و دو دختر (فاطمه و زهرا) باقي مانده كه بزرگترين آن ها حجة الاسلام والمسلمين شيخ هادي محقق واعظ است. وي مدتي در قم تحصيل نمود و از فضلا و اهل منبر تهران بود.<ref> گنجينه دانشمندان، ج 3، ص 564.</ref> و در ششم آذر سال 1361 ش از دنيا رفت. يكي از سخنراني‌هاي او در مجموعه گفتار واعظ به چاپ رسيده است.
 
 
 
فرزند ديگر وي دكتر مهدي محقق است كه با پشتكار در فراگيري دروس حوزوي به اخذ درجه [[اجتهاد]] از حضرات آيات: سيد محمدتقي خوانساري و كاشف الغطا موفق شده است. وي پس از آن در سال 1327 وارد دانشگاه تهران شد و در سال 1338 ش موفق به اخذ دكتراي زبان و ادبيات فارسي گرديد. (در سال 1347) به همت ايشان شعبه مؤسسه مطالعات اسلامی ‌دانشگاه «مك گيل» كانادا در دانشگاه تهران تأسيس شد و وي رياست آن را به عهده گرفت. اكنون، ايشان عضو پيوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسي و رييس هيأت مديره انجمن آثار و مفاخر فرهنگي است. وي در مجامع علمی‌ و فرهنگي جهان و كنگره‌ها و همايش‌هاي داخلي شركت فعال دارد و با بيانات سودمند خود به غنايِ آن ها می‌افزايد. ايشان همچنين با تصحيح و چاپ كتاب‌هاي خطي، خدمات ارزنده‌اي به عالم تشيع نموده است.
 
 
 
از آثار ايشان می‌توان چنين نام برد: بيست گفتار، در بيش از ده جلد، مجموعه متون و مقالات در تاريخ پزشكي اسلامی‌ و ايراني، ابوريحان بيروني و ابن سينا، اشترنامه (با مقدمه و تعليقات)، تحليل اشعار ناصرخسرو، السيرة الفلسفيه رازي (به پيوست شرح حال و آثار و افكار)، شرح حكمة الاشراق قطب الدين شيرازي (با تعليقه و مقدمه)، وجوه [[قرآن]] تفليسي (به پيوست شرح حال و تحليل سبكي كتاب)، شرح سي قصيده از حكيم ناصرخسرو قبادياني و...
 
 
 
دو فرزند ديگر مرحوم محقق (محمدجواد و محمد) نيز به كسب و كار مشغول بودند و هر دو در سال 1361 ش دارفاني را وداع گفتند.<ref> همان.</ref>
 
 
 
==منابع:==
 
 
 
<ref> گنجينه دانشمندان، ج 3، ص 561.</ref>. تاريخ علماي خراسان، ميرزا عبدالرحمن، با تصحيح و تحشيه محمدباقر ساعدي خراساني، كتابفروشي ديانت، [[مشهد]]، 1341.
 
 
 
<ref> فرهنگ خراسان، ج 3، ص 460-459.</ref>. حديقة الرضوية، محمدحسن بن محمدتقي هروي، شركت چاپخانه خراسان، 1326.
 
 
 
<ref> تاريخ علماي خراسان، ص 270.</ref>. فرهنگ خراسان، عزيزالله عطاردي، انتشارات عطارد.
 
 
 
<ref> گنجينه دانشمندان، ج 3، ص 561.</ref>. قيام گوهرشاد، سينا واحد، وزارت ارشاد اسلامي، تهران، 1361.
 
 
 
<ref> تاريخ علماي خراسان، ص 303-301.</ref>. گنجينه دانشمندان، رازي.
 
 
 
<ref> همان، ص 260.</ref>. واقعه گوهرشاد به روايت ديگر (از مجموعه اسناد چاپ شده روانشاد اسماعيل رائين)، به كوشش رائين، انتشارات نشر رائين، پاييز، 1379.
 
 
 
<ref> گنجينه دانشمندان، ج 3، ص 561.</ref>. خاطرات سياسي بهلول، محمدتقي بهلول، نشر نويد، مشهد، 1376.
 
 
 
<ref> همان، ج 7، ص 134-135.</ref>. [[عرفان]] اسلامي، شيخ حسين انصاريان، اصفهان.
 
 
 
<ref> همان، ج 7، ص 157.</ref>. روزنامه شرق، 21/12/1382.
 
 
 
<ref> همان، ج 3، ص 561. اين بود آن چه از تذكره‌ها بدست آمد. اما تا چه اندازه در تحصيلات پيش رفته و خارج [[فقه]] و [[اصول]] را از چه كسي فراگرفته است معلوم نشد.</ref>. دومين بيست گفتار، دكتر مهدي محقق، انتشارات دانشگاه تهران و مركز مطالعات اسلامی‌ مك گيل.
 
 
 
==پانویس ==
 
<references />
 
===منبع===
 
  
احسان فتاحي اردكاني, ستارگان حرم، جلد 20، صفحه 59-80
+
[[رده:علمای قرن چهاردهم|محقق واعظ خراسانی،عباسعلی]]
 +
[[رده:مبارزان علیه پهلوی]]
 +
[[رده:خطیبان]]
 +
[[رده:مدرسین دانشگاه]]
 +
[[رده:مدفونین در قم]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۴ آوریل ۲۰۲۴، ساعت ۱۲:۵۱

استاد عباسعلی محقق واعظ خراسانی (۱۲۷۱-۱۳۴۲ ش) معروف به محققِ واعظ و محققِ خراسانی، از اساتید دانشگاه و علمای معترض در واقعه گوهرشاد بود.

۲3۰px
نام کامل عباسعلی محقق واعظ خراسانی
زادروز ۱۲۷۱ شمسی
زادگاه دامغان
وفات ۱۳۴۲ شمسی
مدفن قم- قبرستان بیات

Line.png

اساتید

محمدباقر مدرس رضوی، شیخ حسن برسی، آقا بزرگ شهیدی، ملا محمدعلی فاضل خراسانی،...




زندگینامه

چشمان بمان‌علی محقق دامغانی معروف به حاجی محقق (متوفای ۱۳۳۵ ق) در تاریخ چهارشنبه پانزدهم ماه صفر ۱۳۱۰ قمری (۱۴ شهریور ماه ۱۲۷۱ شمسی) در دامغان به جمال عباس علی روشن شد.

مراحل تحصیل ادبیات را نزد پدرش بمان‌علی محقق فراگرفته، فقه و اصول را از محمدباقر مدرس رضوی و حسن برسی و فلسفه را از آقا بزرگ شهیدی و محمدعلی فاضل خراسانی فراگرفته است.

از نکات برجسته شیوه وعظ شیخ عباسعلی محقق، تسلط وی بر تفسیر و حدیث بود و مهارت و دانستنی های خود را در مسیر ارشاد و هدایت مردم بکار می‌گرفت. وی از روحانیون مبارزی است که در جریان قیام مسجد گوهرشاد سخنرانی‌های تندی ایراد نمود و سیاست متحدالشکل کردن لباس‌ها و کشف حجاب رضاخانی را مورد انتقاد قرار داد.

خاندان

پدر شیخ عباسعلی محقق، ملا بمانعلی واعظ بود. وی سالیان دراز در جوار حرم امام رضا علیه السلام به وعظ، خطابه و ذکر مصائب اهل بیت علیهم السلام اشتغال داشت. از وی - که از استادان اهل منبر بشمار می‌آمد - دفتری باقیمانده که حاوی مطالب منبری، شعرهای عربی و فارسی است.

تحصیل و استادان

آیت الله محقق خراسانی، ادبیات را نزد پدرش فراگرفت.[۱] همچنین از محضر استادان بزرگواری بهره برد، از جمله:

  • آقا محمدباقر مدرس رضوی: مجلس درس ایشان همواره مشحون از فضلا بود.[۲]
  • حاج شیخ حسن برسی: ایشان از مدرسان مشهد مقدس و حوزه درسش از سایر حوزه‌ها با اهمیت‌تر بود. واعظ خراسانی فقه و اصول را از محضر این بزرگوار فراگرفت.[۳]
  • آقا بزرگ شهیدی: معروف به آقا بزرگ حکیم، از نواده‌های میرزا مهدی معروف به شهید ثالث است.
  • حاج ملا محمدعلی فاضل خراسانی؛ حاجی محقق فلسفه را از محضر این استاد فرزانه فراگرفت.[۴]

فعالیت‌های علمی و فرهنگی

خطابه و تدریس:

شیخ عباسعلی محقق پس از استفاده از محضر استادان، از طریق وعظ، تبلیغ و خطابه به ارشاد و هدایت مردم پرداخت. مواعظ سودمند و سخنان جذاب وی در دل‌ها بسیار مؤثر افتاد به طوری که هر شنونده را تحت تأثیر قرار می‌داد و اهل فضل و کمال منبر ایشان را سودمند می‌دانستند و معتقد بودند هر منبر ایشان از نظر محتوا مطابق ده منبر است.[۵]

در سال ۱۳۵۲ ق. بعد از نماز مغرب و عشاء آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی در صحن مطهر علوی در نجف به منبر می‌رفت و ایشان با حضور خود در آن مجلس علاقه خود را به منبر ایشان ابراز داشتند و دیگران را تشویق به بهره‌وری از مواعظشان می‌نمودند. همچنین در سالی دیگر بعد از نماز آیت الله سید عبدالهادی شیرازی ۲۵ شب منبر رفت و آن مرحوم درس شب خود را تعطیل و خود در مجلس حاضر می‌شد؛ ازدحام جمعیت به قدری بود که مردم برای شنیدن سخنان وی در کوچه ایستاده بودند.

در سال ۱۳۶۵ ق. در مجلس آیت الله سید جمال الدین گلپایگانی نزدیک به دو ماه منبر می‌رفت و سوره یوسف را تفسیر می‌کرد، تا آن جا که برادران حضرت یوسف، او را در چاه انداختند. سال بعد سید جمال الدین گلپایگانی پیغام داد که منبر شما سال گذشته به جایی رسید که یوسف را در چاه انداختند، امسال مشرف شوید و یوسف را از چاه بیرون آورید! ایشان متجاوز از ۵۰ شب منبر رفت و سوره یوسف را به پایان رساند.[۶]

وی همچنین بعد از حوادث سال ۱۳۲۰، مدرس کلام و عقاید اسلامی‌ در دانشگاه تهران شد و دانشجویان را از چشمه دانشش سیراب کرد و به آن ها درس مجاهدت و فداکاری در راه دین آموخت.[۷]

تدوین فهرست کتاب روضات:

دکتر مهدی محقق می‌نویسد: «مرحوم پدرم مردی باتقوا و مؤمن و فعال و پرکار بود. او تا آخرین ماه‌های حیاتش از کوشش و جهد در راه علم باز نایستاد. چنان که تقریباً دو ماه و نیم پیش از درگذشتش برای کتاب روضات الجنات، چاپ قدیم که فاقد فهرست بود و به دشواری شرح حال علمای مورد نیاز از آن بدست می‌آمد، فهرست مضبوط و منظمی ‌تهیه کرد». در آخر این فهرست آمده است: «فرغت من کتابة فهرس کتاب روضات الجنات فی یوم السبت ثمانیة عشر من شعبان المعظم سنة ۱۳۸۳ ه.ق (مطابق ۱۴ دی ۱۳۴۲ ش) و بعد وفاتی کل من استفاد من هذا الفهرس الذی بذلت لکتابته شهراً واحداً ان یدعوا لی بغفران ذنوبی و انا العبد المذنب الخاطیء عباسعلی المدعو بالمحقق...».

فعالیت‌های سیاسی

الف) مخالفت با رضاشاه:

پس از روی کار آمدن رضاشاه و اجرای دستور متحدالشکل کردن لباس‌ها، مرحوم محقق در منبرهایش بر ضد این سیاست سخنرانی‌ها کرد و به خاطرِ این سخنرانی ها تحت نظر قرار گرفت. در نامه‌ای که از طرف لشکر ۹ شرق در تاریخ ۳۰/۵/۱۳۰۸ صادر شده این چنین آمده است: «شیخ عباسعلی خراسانی که چندی قبل به عتبات عالیات مسافرت نموده بنابر راپورت های واصله، مشارالیه در آن جا راجع به لباس متحدالشکل و وضعیات، دروغ‌هایی جعل کرده... اینک بر طبق راپورت بنادر، مشارالیه وارد بوشهر و از طریق شیراز عازم خراسان گردیده، لازم است مشارالیه را به محض ورود تحت نظر قرار داده و مواظب عملیات، اظهارات و معاشرت او با اشخاص باشید».[۸]

ب) واقعه گوهرشاد:

بعد از آن که کشف حجاب در شهرها الزامی ‌شد و استفاده از «کلاه شاپویی» در شهرها به اجرا گذاشته شد، حاج آقا حسین قمی‌ -که از مراجع مشهد بود- به تهران رفت تا به طور مستقیم در این مورد با شاه مذاکره کند و شاه را از اجرای آن بازدارد. اما شاه او را در تهران در باغی تحت مراقبت قرار داد. آقا حسین قمی ‌پیش بینی هر نوع اتفاقی را کرده بود و قبل از عزیمت به تهران حاجی محقق، عیدگاهی و شیخ مهدی واعظ و چند نفر از منبری‌ها را خواسته بودند و سفارش کرده بودند: «شما مراقب باشید و اگر بنا شد شما باید وظیفه دینی خود را انجام دهید. شما باید مردم را آگاه کنید و هوشیار نمایید که چه توطئه عظیمی‌ در کار است».[۹]

سید محمدعلی شوشتری درباره جریان‌های آن روز می‌نویسد: «فردای آن روز (روزِ حرکت حاج آقا حسین قمی ‌به تهران) اول شب به منزل رفته بودم. اطلاع دادند که آقایان: شیخ غلامرضا طبسی واعظ و آقا شمس تهرانی واعظ... به اتفاق آقای حاج شیخ عباسعلی واعظ خراسانی می‌خواهند شما را ملاقات کنند. پس از چند ساعت مذاکره و مشورت، پیشنهادی کردم که مورد تصویب هر سه واقع شد و آن تصمیم این بود که تلگرافی با کمال ادب به پیشگاه اعلی حضرت شاه عرض شود و استدعای مراجعت آقای قمی ‌پس از عنایت شاه مقتضی المرام بخواهند».[۱۰]

شیخ غلامرضا طبسی تلگراف را به امضای تنی چند از عالمان و روحانیان و... رسانید اما هنگامی ‌که آن را برای مخابره به تلگراف‌خانه فرستاد، پاکروان (استاندار وقت خراسان) از موضوع مطلع شد و دستور دستگیری امضاکنندگان را داد. به این ترتیب حاج شیخ غلامرضا طبسی و تنی چند از واعظان دستگیر شدند.[۱۱]

مسجد گوهرشاد چند روزی محل اجتماع و سخنرانی علیه کلاه بین المللی (کلاه شاپویی) بود. با بازداشت حاج آقا حسین قمی‌ و واعظان، این تجمع، پرشور شد و قرار شد که خطبای معروف مانند شیخ مهدی واعظ خراسانی و شیخ عباسعلی محقق و... در مسجد گوهرشاد منبر رفته مردم را بیدار سازند.[۱۲] روز سه شنبه ۹ ربیع الثانی، نزدیک ظهر، عده‌ای از مردم، شیخ عباسعلی را به مسجد برده ایشان را روی منبر صاحب الزمان نشاندند. آن روز هنوز از آقایان روحانی کسی به مسجد نرفته بود و ایشان هم نزدیک به نیم ساعت سخنرانی کرد.[۱۳]

روز جمعه نظامیان با تفنگ و سرنیزه به مردم حمله ور شده و تنی چند را می‌کشند، ولی شب آن روز قرار شد شیخ مرتضی عیدگاهی، شیخ مهدی واعظ خراسانی و شیخ عباسعلی محقق منبر بروند. مرتضی عیدگاهی، حدود نیم ساعت صحبت نمود. بعد از آن شیخ مهدی واعظ، قریب یک ساعت منبر رفت.[۱۴] سپس محقق منبر رفت و حدود یک ساعت و بیست دقیقه صحبت کرد و در بین سخنانش گفت: «مردم هوشیار باشید و بیدار باشید! می‌خواهند شما را از زیر پرچم داروین انگلیس ببرند.»[۱۵] «گویی ما در زیر پرچم انگلیس هستیم که هر چه آنان بخواهند باید انجام داده شود.»[۱۶] وی در سخنرانی خود کلاه تمام لبه را مورد انتقاد قرار داد و گفت: «اگر به دیده بصیرت و با ذره بین نگاه کنیم در زیر این کلاه چیزها می‌بینیم.» محقق هنگام خواندن روضه چنین گفت: امشب حضرت امام رضا علیه السلام عزادار است. امشب آقا علی بن موسی الرضا علیه السلام چهل نفر مهمان دارد.[۱۷]

مردم تا شب یکشنبه در مسجد بودند و قرار شد اگر تا روز یکشنبه حاج آقا قمی ‌نیامد جنگ از سر گرفته شود و مردم اطراف مشهد نیز به سوی مشهد حرکت کرده خود را به متحصنان در مسجد برسانند. در کمال تأسف سحر روز یکشنبه، قوای دولتی به مسجد حمله کرد و با گشودن آتش مستقیم به سوی مردم، هزاران تن از انسان‌های بی‌گناه و بی‌دفاع را که به خاطر دین و برای رهایی مرجع خود قیام نموده بودند، به خاک و خون کشید و اجسادشان را - در حالی که زخمیان بسیاری در میان آن ها بود - در گودال‌ها و چاه‌ها دفن نمودند.[۱۸] بعد از کشتار فجیع مردم، دستور دستگیری روحانیان و عوامل این تجمع صادر شد.[۱۹]

آیت الله محقق، شب در مسجد نبود. صبح آن روز شیخ مرتضی واعظ گیلانی جریان را به اطلاع وی رساند و آن دو با یکدیگر به منزل یکی از آقایان تجار رفتند. او حدود دو ماه مخفی بود و هر شب منزلش را تغییر می‌داد. مأموران حکومتی در خلال این دو ماه، دو مرتبه خانه وی را تفتیش کردند. مأموران بار دوم که حاج شیخ در منزلش در دخمه ای پنهان شده بود شناسنامه ایشان را پیدا کرده، بردند و پیغام دادند که: به آقای محقق بگویید بیایند به ملاقات سرهنگ نوایی[۲۰] تا تکلیفشان روشن شود. وقتی پس از رفتن مأموران مرحوم محقق وضعیت آشفته همسر و بچه‌هایش را با حالت ترس گریان دید با خود گفت: درست نیست که من به خاطرِ خودم عائله‌ای را بلرزانم. بنابراین استخاره‌ای برای رفتن کرد که خوب آمد. محقق به شهربانی رفته و خود را تسلیم کرد. او بعدها می‌گفت: به من گفتند خوب شد خودت آمدی، چون مأموران گزارش‌های زیادی علیه تو داده‌اند. بعد از چند روز ایشان را به تهران بردند و در زندانی موقت حبس کردند؛ کسی از وی خبری نداشت تا این که یک روز تلگرافی در تایید سلامت ایشان آمد. پس از مدتی محقق به زندان قصر انتقال داده شد. محاکمه وی آغاز گردید که در این زمان ملاقات‌هایش نیز قطع شد.[۲۱]

در اولین جلسه، نماینده دادستانی کل ارتش گفت: این عده افراد نامبرده زیر علیه تخت و تاج اعلی حضرت قیام کرده‌اند. من برای فرد فرد آن ها تقاضای اعدام می‌کنم.[۲۲] بعد از چند جلسه دادگاه، حکم صادر شد و حاج شیخ عباسعلی محقق به یک سال زندان از بدو توقیف محکوم گردید.

در گزارش اداره محاکمات و دعاوی ارتش به رضاشاه این گونه آمده است: «(دادگاه)... حاج شیخ عباسعلی محقق و... سیزده نفر معروضه به استناد ماده ۲۷۶ قانون محاکمات نظامی‌ و رعایت ماده ۴۴ قانون مجازات عمومی‌ هر یک را به مدت یکسال حبس عادی از بدوِ توقیف (محکوم کرد)». در حاشیه این گزارش چنین آمده است: «به تاریخ ۷/۳/۱۳۱۵ از شرف عرض پیشگاه شاهانه گذشت... فرمودند تجدیدنظر بخواهید».[۲۳]

این حکم دادگاه تقریباً بعد از یکسال صادر شد و می‌بایست این افراد آزاد شوند ولی به دستور شاه دادگاه تجدیدنظری به ریاست سرتیپ سپان تشکیل شد و خلعتبری حکم اولیه را نقض کرد ولی حکم دیگری برای آن ها صادر نکرد و زندانیان مدت‌‌ها سرگردان و بلاتکلیف بودند. سرهنگ خلعتبری نیز قصد داشت هیأت حاکمه دیگری تشکیل دهد و حکم اعدام آنان را صادر کند.

پس از مدتی سرهنگ خلعتبری توسط یک سرباز کشته شد و پس از گذشت شش-هفت ماه، دادگاهی به ریاست تیمسار سرتیپ فضل الله زاهدی برگزار شد.[۲۴] در ادعانامه این دادگاه علیه متهمان چنین آمده است: «...شیخ عباسعلی محقق پسر بمانعلی، شغل روضه خوانی، ۴۵ ساله ساکن مشهد دارای عیال و اولاد - که در منبر، اهالی را به مقاومت به عدم اطاعت اوامر دولت ترغیب و با بهلول مجرم فراری، ملاقات نموده‌اند - معاون در جرم تشخیص و طبق ماده ۲۸ قانون مجازات عمومی ‌در حدود ماده مصوبه ۹ خرداد ۱۳۱۰ مستحق مجازات می‌باشند».

سرانجام دادگاه، حکم خود را در تاریخ ۶/۱۱/۱۳۱۶ صادر و مرحوم محقق و همراهانش به یکسال زندان تأدیبی از بدو توقیف محکوم شدند؛[۲۵] لذا تمام زندانیان می‌بایست آزاد شوند. این حکم دادگاه باز به مرحله اجرا درنیامد؛ ولی در اثر نامه‌های زیادی که در آن ها حکم درخواست آزادی زندانیان شده بود، رضاشاه در تاریخ ۲۵/۳/۱۳۱۷ حکم آزادی آن ها را صادر کرد.[۲۶] سرهنگ نوایی که رییس کارآگاهی شهربانی در تهران بود و کار زندانیان به او محول شده بود، به شاه گزارش داد که صلاح نیست زندانیان مشهدی به مشهد بازگردند و باید آن ها را در تهران نگه داشت؛ لذا شاه اجازه بازگشت به مشهد را به زندانیان نداد.[۲۷]

حجةالسلام هادی محقق می‌گوید: «پدرم نقل می‌کرد در همان روزی که ما اسباب هایمان را برمی‌داشتیم که از زندان قصر خارج شویم یک مرتبه دیدیم فردی را در فرغون دسته‌دار - که یک تشکی را در آن گذاشته‌اند - دارند می‌برند، نگاه کردیم دیدیم همان سرتیپ پسیان است که حکم اولیه ما را نقض کرد. ایشان رئیس املاک اختصاصی در بجنورد شده بود و بخاطر اختلاس‌هایی که کرده بود محکوم به زندان شده بود. مرحوم پدرم می‌گفتند هر کس به این عده که همه سادات و اولاد پیغمبر بودند محبتی کرد وضعش خوب شد و هر کس کارشکنی کرد و برای ما دامی ‌درست کرد خودش گرفتاری پیدا کرد».[۲۸] همچنین سرهنگ نوایی نیز مدارکی بر ضد او پیدا کرده او را محاکمه کردند و سرهنگ خلعتبری نیز به سزای عملِ خود رسید.[۲۹]

ویژگی‌های اخلاقی

اعتقاد به ولایت فقیه:

شیخ هادی فرزند محقق می‌گوید: وقتی اولین دادگاه تشکیل شد و قرار شد حکمی ‌علیه متهمان صادر کنند پدرم مرا صدا زد و گفت: این ها وارد شور شده‌اند تا حکمی ‌برای ما صادر کنند؛ ولی بدان که ما به خاطر یک قضیه سیاسی به این جریان کشیده نشدیم؛ بلکه این قضایا به رهبری آقای حاج آقا حسین قمی ‌بود. آقای قمی ‌رهبر این جریان بود و او هم نایب امام بود و خصوصیاتی که امام زمان علیه السلام راجع به نواب عامش می‌فرماید، در ایشان وجود داشت. ما به همین دلیل وارد این جریان شده و از ایشان اطاعت کردیم. شرکت من در این قضایا و منبرها صرفاً برای خدا بود و نه غیر. وقتی ایشان در مسجد گوهرشاد نام آقای قمی ‌را می‌بردند، برای تعظیم روی منبر می‌ایستاد و دو مرتبه می‌نشست. به هر حال محقق می‌گفت: برای خدا تجلیل کردم و نام آقای قمی ‌را بردم و اگر حکم اعدام مرا هم صادر کنند، من هیچ باکی از اعدام ندارم و کسی که برای خدا قدمی ‌بردارد، خدا اجر او را عنایت خواهد کرد.[۳۰]

شجاعت:

ایشان از شجاعت بالایی برخودار بود و در جریان مسجد گوهرشاد نسبت به دیگر واعظان سخنرانی‌های تندتری ایراد نمود و سیاست ترویج استفاده از کلاه شاپو را مورد انتقاد قرار داد.[۳۱] در جریان محاکمه نیز بارها می‌گفت: من از اعدام هیچ باکی ندارم و وقتی نماینده دادستانی کل ارتش برای متهمان تقاضای اعدام کرد محقق یک مرتبه بلند شد و گفت: فاتحه، و منظورش این بود که ما از مرگ ترسی نداریم. وی می‌گفت: اگر حکم اعدام مرا صادر کنید هیچ گونه تأثری ندارم. ما برای کشته شدن آماده هستیم و بالاتر از کشته شدن هم چیزی نیست. باز در جریان محاکمه آخر به دنبال کشته شدن سرهنگ خلعتبری، اسداللهی - وکیل دادگستری - بسیار ترسیده بود؛ ولی محقق ایشان را دلداری داد و به شوخی گفت، آقا! ترس ندارد نتیجه اش بالأخره تیرباران است.[۳۲]

تقوا:

مرحوم محقق از واعظانی بود که به تقوا شهرت داشت و در انجام وظایف دینی اصرار می‌ورزید. حتی نقل می‌کنند وی پایبند به مستحبات هم بوده است.[۳۳] در جریان مسجد گوهرشاد هم بارها می‌گفت: من این سخنرانی‌ها را برای خدا انجام دادم و یک قدمی ‌برای او برداشتم نه غیر او.[۳۴] نیز وی از غیرت دینی برخوردار بود که اعتراض به شاه و شرکت در جمع متحصنان مسجد خود بهترین دلیل این مدعاست.

نفوذ کلام:

کلام محقق از نفوذ بالایی برخوردار و سخنانش در مردم بسیار تأثیر می‌کرد. زمانی که در جریان مسجد گوهرشاد بر ضد یک شکل شدن لباس‌ها سخنرانی کرد، بسیاری از مردم کلاه های فرنگی را پاره پاره نمودند.[۳۵] شاید به خاطر نفوذ کلام وی بود که او را برای سخنرانی به مسجد آوردند.

یاری شهید مطهری:

مرحوم شهید مرتضی مطهری وقتی به تهران آمدند از نظر مسکن دچار مشکل بودند و مرحوم محقق دو اتاق نیمه خرابی داشتند که بی استفاده بود. دکتر مهدی محقق موضوع را به پدر گفت و ایشان پذیرفتند و وقتی آن را به شهید مطهری ابلاغ کردند، ایشان فرمودند: با کمال میل، بودن در جوار استاد خطابه و منبری مانند حاجی محقق برای من یک فرصت مغتنمی ‌خواهد بود. و حدود یک سال و نیم در آن جا زندگی کردند و همسر گرامی ‌شهید می‌فرمودند: آن مدت که ما در منزل شما بودیم از بهترین ایام زندگی ما بود.[۳۶]

از نگاه دیگران

فرزند ایشان دکتر مهدی محقق می‌نویسد: «مرحوم پدرم از وعاظ درجه یک خراسان بود و تسلط و علاقه زائدالوصفی به اخبار و احادیث آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم داشت. عشق او به اخبار و احادیث بدان پایه بود که وقتی مرحوم حاج شیخ عباس قمی‌ قدس سره کتاب سفینةالبحار را تألیف می‌کرد پدرم از ترس این که مبادا امکان چاپ آن دست ندهد همه کتاب را با دست خود استنساخ کرد چنان که هم اکنون یک دوره سفینه خطی به خط پدرم در اختیار این بنده است».[۳۷]

حجة الاسلام شیخ حسین انصاریان می‌نویسد: (مرحوم محقق) یکی از بزرگان اهل منبر... مردی وارسته، دانشمند، مبارز و مجاهد بود و من او را وقتی زیارت کردم، در سنین هشتاد سالگی بسر می‌برد و باز هم به توفیق حق، منبر می‌رفت و در کمال نشاط، مردم را موعظه می‌کرد».[۳۸]

دکتر حسن حبیبی در مورد ایشان می‌گوید: «من تا آن جا که به یاد دارم آن بزرگوار به هیچ عنوان بدون مطالعه و آمادگی به منبر نمی‌رفت. سخنرانی‌های ایشان بسیار مفید بود. همیشه در پای منبرشان عده‌ای را می‌دیدم که در حال یادداشت برداری هستند. سخنرانی‌های واعظ خراسانی از جهت فنی و علمی ‌بسیار مرتب و منظم بود و تسلط خوبی به تفسیر داشت... سخنرانی‌های واعظ خراسانی یک کلاس آموزش فرهنگ و زندگی بود که هر کس می‌توانست به صورت رایگان از آن سود می‌برد».[۳۹]

مرحوم رازی نیز در کتابش از او به بزرگی یاد کرده می‌گوید: «مرحوم حجةالاسلام والمسلمین والمحدثین و قدوة الخطباء والمبلغین حاج شیخ عباسعلی واعظ خراسانی... در عاصمه تشیع اشتغال به ترویج دین از طریق منبر داشتند.[۴۰] او «از اساتید و مشاهیر وعاظ ایران (است که)... از طریق وعظ و تبلیغ به ارشاد و هدایت مردم پرداخته و عمر پربرکت خود را بالغ بر ۶۰ سال صرف مطالعه کتب مختلف نموده و با ذوق سرشار مخصوص به خود در بیان مطالب متنوع الحق، محقق بود».[۴۱]

وفات

سرانجام این عالم مجاهد و محقق واعظ در صبح روز سه شنبه دوم ذی القعده سال ۱۳۸۳ قمری (۱۳۴۲ ش) دار فانی را وداع گفت و در قبرستان بیات قم به خاک سپرده شد.[۴۲] در شب ختم ایشان در قم، امام خمینی قدس سره در مجلس عزای ایشان حاضر شدند و با تسلی دادن به فرزندان و بستگان ایشان، یاد او را گرامی ‌داشتند.[۴۳]

پانویس

  1. گنجینه دانشمندان، ج ۳، ص ۵۶۱.
  2. تاریخ علمای خراسان، ص ۳۰۳-۳۰۱.فرهنگ خراسان، عزیزالله عطاردی، انتشارات عطارد.
  3. گنجینه دانشمندان، ج۳، ص۵۶۱. قیام گوهرشاد، سینا واحد، وزارت ارشاد اسلامی، تهران، ۱۳۶۱.
  4. همان، ج ۳، ص ۵۶۱.فرهنگ خراسان، عزیزالله عطاردی، انتشارات عطارد.
  5. یکی از سخنرانی های ایشان در کتاب گفتار وعاظ به چاپ رسیده است.
  6. همان، ج ۳، ص ۵۶۲.
  7. روزنامه شرق، ۲۱/۱۲/۸۲.
  8. واقعه گوهرشاد به روایت دیگر، ص ۱۲.
  9. همان، ص ۷۴ و قیام گوهرشاد، ص ۵۲ و ۱۸۱.
  10. واقعه گوهرشاد به روایت دیگر، ص ۷۳. در ضمن مرحوم جزایری از مسئولین آستان قدس رضوی در آن زمان بود.
  11. همان.
  12. قیام گوهرشاد، ص۵۳-۵۲.
  13. همان، ص ۱۸۱.
  14. همان، ص ۱۸۱.
  15. قیام گوهرشاد، ص ۱۸۱.
  16. بیست گفتار، ص ۳۷۱.
  17. حدیقة الرضویه، ص ۲۷۰.
  18. خاطرات سیاسی بهلول، ص ۷۱ و ۸۰.
  19. قیام گوهرشاد، ص ۵۷.
  20. در آن زمان سرهنگ نوایی تازه رییس شهربانی مشهد شده بود.
  21. قیام گوهرشاد، ص ۱۸۳-۱۸۲.
  22. قیام گوهرشاد، ص ۱۸۶؛ قابل ذکر است که مرحوم محقق و تنی چند از واعظان به همراهِ هم محاکمه شدند و حکمِ همه به یک صورت بود.
  23. واقعه گوهرشاد به روایت دیگر، ص۲۶۴-۲۶۳.
  24. همان، ص ۱۸۹ و ۱۹۰.
  25. واقعه گوهرشاد به روایت دیگر، ص ۲۸۰-۲۷۲.
  26. همان، ص ۲۸۸.
  27. قیام گوهرشاد، ص۱۹۰.
  28. همان.
  29. همان.
  30. همان، ص۱۸۷-۱۸۶.
  31. حدیقة الرضویة، ص ۲۷۰.
  32. قیام گوهرشاد، ص ۱۸۶.
  33. واقعه گوهرشاد به روایت دیگر، ص ۶۰.
  34. قیام گوهرشاد، ص ۱۸۶.
  35. حدیقة الرضویة، ص ۲۷۰.
  36. حکمت مطهر، ص ۳۹ و ۵۲.
  37. بیست گفتار، ص ۳۷۰.
  38. عرفان اسلامی، ج ۱۲، ص ۲۸.
  39. روزنامه شرق، ۲۱/۱۲/۸۲.
  40. گنجینه دانشمندان، ج ۷، ص ۱۶۱.
  41. دومین بیست گفتار، دکتر مهدی محقق، انتشارات دانشگاه تهران و مرکز مطالعات اسلامی‌ مک گیل.
  42. گنجینه دانشمندان، ج۳، ص ۵۶۴.
  43. قیام گوهرشاد، ص۱۹۱.

منابع

  • ستارگان حرم، احسان فتاحی اردکانی، جلد ۲۰، صفحه ۵۹-۸۰.
  • آشنایی با زندگی نامه شیخ عباسعلی محقق واعظ خراسانی، پایگاه اطلاع رسانی تاریخانه، بازیابی: ۳۰ بهمن ۱۳۹۲.

آرشیو عکس و تصویر