ادب: تفاوت بین نسخهها
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) |
|||
(۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشده) | |||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
− | + | {{خوب}} | |
+ | '''«اَدَب»''' یک ارزش اخلاقی و اجتماعی است، و به معنای نوعی رفتار پسندیده و سنجیده با مردم و رعایت حسن معاشرت با آنان میباشد. این رفتار که از تربیت شایسته نشأت میگیرد، به نحوه سخن گفتن، راه رفتن، نگاه کردن، درخواست کردن و... مربوط میشود. از توصیههای مهم دین [[اسلام]] در امر [[تربیت دینی|تربیت]] فرزندان، آموزش ادب به آنان از دوران کودکی است. | ||
− | «اَدَب» | + | ==مفهومشناسی== |
+ | واژه «اَدَب» مفرد آداب، در اصل به معناى دعا (فراخواندن) بوده و «اَدْب» به معناى دعوت و جمع کردن مردم بر سر سفره خود نیز از همین ریشه است.<ref> مقاییساللغه، ج۱، ص۷۴.</ref> مفهوم متعارف اَدَب نیز با معناى لغوى آن ارتباط دارد. گویا ادب سفرهاى از نیکىها است که مردم بر گرد آن جمع مىشوند و همگان آن را نیکو مىشمارند. | ||
− | + | برخی واژه «ادب» را به معنای تمرین دادن [[نفس]]<ref>فیومی، مصباح المنیر، ج ۲، ص۹.</ref> و حسن [[اخلاق]]<ref>فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج أ ـ ذ، ص۲۹.</ref> دانسته اند. [[ابن منظور]] «ادب» را راهنمای مردم به سوی کار پسندیده، و بازدارنده آنها از کار زشت میداند.<ref>ابن منظور، لسان العرب، ج ۱، ص ۲۰۷.</ref> | |
− | + | تعاریف مشابه دیگری نیز وجود دارد، از جمله [[خواجه عبدالله انصاری]] پیرامون ادب میگوید: «ادب آن است که بنده در اثر شناختن ضرر و زیان تعدّی [از حدود الهی]، حدّ میان غلوّ و جفا را حفظ کند».<ref>خواجه عبدالله انصاری، شرح منازل السائرین، ترجمه شرح عبدالرزاق لاهیجی کاشانی، ص۱۵۱-۱۵۲.</ref> [[شیخ طبرسی]] در این باره می گوید: «حفظ حدّ و اندازه هر چیزی و تجاوز ننمودن از آن را ادب گویند».<ref>شیخ طبرسی، الاداب الدینیة للخزانة المعینیة، ترجمه احمد عابدی، ص۱۹۹.</ref> و نیز در کتاب [[ارشاد القلوب (کتاب)|ارشاد القلوب دیلمی]]، میخوانیم: «حقیقت ادب، جمع شدن صفتهای نیک و دور کردن صفات زشت است».<ref>حسن دیلمی، ارشاد القلوب الی الصواب، ترجمه عبدالحسین رضایی، ج۱، ص۳۸۳.</ref> | |
− | + | [[علامه طباطبایی]] در [[المیزان فی تفسیر القرآن (کتاب)|تفسیر المیزان]] به بیانی دیگر به تعریف ادب پرداخته و میفرماید: «ادب، هیأت زیبا و پسندیده است که طبع و سلیقه چنین سزاوار میداند که هر عمل مشروعی چه دینی باشد مانند [[دعا]] و چه مشروع عقلی باشد مانند دیدار دوستان، بر طبق آن هیأت واقع شود. به عبارت دیگر: ادب عبارتست از ظرافت عمل.»<ref>محمد حسین طباطبایی، تفسیر المیزان، ترجمه محمد باقر موسوی همدانی، ج ۶، ص ۳۶۶.</ref>«ادب»، نوعی رفتار خاص و سنجیده با افراد پیرامون (از کوچک و بزرگ و آشنا و بیگانه) است. این رفتار که از تربیت شایسته نشأت می گیرد، به نحوه سخن گفتن، راه رفتن، معاشرت، نگاه، درخواست، سؤال، جواب و ... مربوط می شود. این واژه در فرهنگ نامههاى فارسى با کلمات دیگرى مانند فرهنگ، هنر، حُسن معاشرت، طور پسندیده، حرمت، شایستهبودن و... پیوند معنایى دارد.<ref>فرهنگ فارسى، ص۱۷۸.</ref> | |
− | در | + | واژه «ادب» در [[قرآن کریم]] بکار نرفته، ولى در [[آیه|آیات]] فراوانى به مفهوم آن که مجموعه گستردهاى از روابط فردى و اجتماعى را دربرمىگیرد، اشاره شده است. |
− | ==ادب | + | ==ادب در روایات== |
− | + | *از نکات مهم مربوط به معاشرت، آن است که آنچه را درباره خود نمیپسندی، درباره دیگران هم روا ندانی و آنچه نسبت به خویش دوست میداری، برای دیگران هم بخواهی. به فرموده [[حضرت علی|امام علی]] علیه السلام: «کفاک أدَبا لِنَفسِک اجتِنابُ ما تَکرَهُهُ مِن غَیرِک»؛<ref>حکمت ۴۱۲ نهج البلاغه.</ref> در ادب کردن تو نسبت به خویشتن، همین تو را بس که آنچه را از دیگری ناپسند می بینی از آن پرهیز کنی. همچنین می فرماید: «اذا رأیتَ فی غیرک خُلقاً ذمیماً فتجنّب من نفسک أمثالَه»؛<ref>میزان الحکمه، ج ۱، ص ۷۰، حدیث ۳۷۴.</ref> هر گاه در دیگری اخلاق ناپسندی را دیدی، بپرهیز که آن گونه رفتار در خودت نباشد! | |
+ | *هر کس حدّ و مرز خود را بشناسد و از آن فراتر نرود، دارای ادب است. بی ادبی، نوعی ورود به منطقه ممنوعه و پایمال کردن حدّ و حریم در برخوردهاست. امام علی علیه السلام میفرماید: «افضل الأدب أن یقفَ الانسان علی حدّه و لا یتعدّی قدرَه»؛<ref>غررالحکم و دررالکلم.</ref> برترین ادب، آن است که انسان بر سر حدّ و مرز و اندازه خویش بایستد و از قدر خود فراتر نرود. | ||
+ | *حسب و نسب هم با ادب، ارج می یابد. شرافت خانوادگی وقتی تکمیل میشود که همراه با ادب باشد، پس حسب و نسب آدمی بدون رعایت ادب ارزشی ندارد. امام علی علیه السلام فرمود: «ادب نیکوترین حسب است و زیادتی دارد بر سایر حسبها.»<ref>وسایل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج۶، ص۲۲۱. </ref> | ||
+ | *امام علی علیه السلام میفرماید: «و باید از کسانی نباشی که پند دادن به آنها سود نرساند مگر هنگامی که به آزردن و رنجاندنشان بکوشی. زیرا خردمند به ادب و یاد دادن پند میآموزد و چهارپایان پیروی نمیکنند مگر به زدن.»<ref>نهج البلاغه، نامه ۳۱.</ref> | ||
+ | *یکی از نکاتی که در روایات درباره ادب دیده میشود، ارتباط ادب با کمال انسانی است؛ اینکه شخصیت آدمی مرتبط با ادب میباشد و هر قدر ادب افزوده گردد شخصیت آدمی نیز بالاتر میرود. امام علی علیه السلام میفرماید: «ای مؤمن، علم و ادب ارزش وجود توست. در تحصیل علم کوشش نما. زیرا به هر مقداری که بر دانش و ادبت افزوده شود قدر و قیمت تو افزایش مییابد.»<ref>مشکاة الانوار، ابوالفضل علی بن حسن طبرسی، ص۲۶۷. </ref> | ||
+ | *در [[تربیت دینی|تربیت]] فرزند مهمترین نکتهای که باید مدّ نظر داشت آموزش ادب است. وظیفه هر پدر و مادری این است که فرزند را ادب پسندیده بیاموزد. امام علی علیه السلام در ضمن نامه خود به فرزندش [[امام حسن]] علیه السلام نوشته است: «فرزند عزیزم، در راه ادب آموزی تو از فرصت استفاده کردم و قبل از آنکه دل کودکانهات سخت شود و عقل به اندیشههای دیگری مشغول گردد به تربیت مبادرت نمودم و وظیفه پدری خود را انجام دادم.»<ref>نهجالبلاغه، نامه ۳۱.</ref> و [[امام سجاد علیه السلام|حضرت سجاد]] علیه السلام فرمود: «حق فرزندت به تو این است که بدانی...، موظفی فرزندت را با آداب و اخلاق پسندیده پرورش دهی».<ref>مکارم الاخلاق، شیخ حسن طبرسی، ج۲، ص۳۴۵.</ref> | ||
+ | *در روایات، بهترین [[ارث|ارثی]] را که برای فرزندان میتوان به جای گذاشت، ادب معرفی شده است. امام علی علیه السلام میفرماید: «بخشش و تفضل هیچ پدری به فرزندش بهتر از عطیه ادب و تربیت پسندیده نیست».<ref>الحدیث، محمد تقی فلسفی ج۱، ص۴۹.</ref> | ||
+ | <span class="tooltiptext"><span class="outlink"></span></span><span class="tooltiptext"><span class="outlink"></span></span><span class="tooltiptext"><span class="outlink"></span></span><span class="tooltiptext"><span class="outlink"></span></span> | ||
− | + | *امام علی علیه السلام درباره لزوم ادب پیشوایان میفرماید: «مَنْ نَصَبَ نَفْسَهُ لِلنَّاسِ إِمَاماً، فَلْیبْدَأْ بِتَعْلِیمِ نَفْسِهِ قَبْلَ تَعْلِیمِ غَیرِهِ؛ وَ لْیکنْ تَأْدِیبُهُ بِسِیرَتِهِ قَبْلَ تَأْدِیبِهِ بِلِسَانِهِ؛ وَ مُعَلِّمُ نَفْسِهِ وَ مُؤَدِّبُهَا، أَحَقُّ بِالْإِجْلَالِ مِنْ مُعَلِّمِ النَّاسِ وَ مُؤَدِّبِهِمْ.» کسى که خود را در مقام پیشوایى و امامت بر مردم قرار مىدهد باید پیش از آنکه به تعلیم دیگران مىپردازد به تعلیم خویش بپردازد و باید تأدیب و تعلیم او نسبت به دیگران پیش از آنکه با زبانش باشد با عمل صورت گیرد و کسى که معلّم و ادب کننده خویشتن است به احترام سزاوارتر از کسى است که معلّم ومربّى مردم است.<ref>نهج البلاغه، حکمت ۷۳.</ref> | |
− | + | ==برخی از آداب عمومى در قرآن== | |
− | ==ادب | + | ===ادب حضور در مکانهاى مقدس=== |
− | خداوند | + | یکى از آداب مورد توجه [[قرآن]]، ادب حضور در مکانهایى است که نوعى تقدّس دارند. این مکانها یا همانند [[مسجد|مساجد]] و معابد از آغاز، مکانى مقدس در نظر گرفته شدهاند؛ چنانکه خداوند به [[حضرت موسى]] علیه السلام فرمان مىدهد. هنگام حضور در سرزمین مقدس «طُوى» کفشها را درآورده، پاى برهنه باشد: {{متن قرآن|«فَاخلَع نَعلَیک اِنَّک بِالوادِ المُقَدَّسِ طُوًى»}}. ([[سوره طه]]، ۱۲) |
− | + | یا به واسطه حضور اولیاى خاص الهى مانند [[پیامبران]]، قداست یافتهاند؛ چنان که افراد باایمان موظفاند هنگام حضور در خانههاى [[پیامبر اکرم]] صلى الله علیه و آله ادب را رعایت کرده با اجازه وارد شوند: {{متن قرآن|«یاَیهَا الَّذینَ ءامَنوا لاتَدخُلوا بُیوتَ النَّبىِّ اِلاّ اَن یؤذَنَ لَکم...»}}. ([[سوره احزاب]]، ۵۳) | |
− | + | رعایت این ادب پس از [[رحلت پیامبر اسلام|رحلت پیامبر]] صلى الله علیه و آله نیز نیکو شمرده شده است؛ چنان که در جوامع حدیثى [[شیعه]]، خواندن [[اذن دخول]] از [[آداب زیارت|آداب زیارت]] آن حضرت بشمار مىرود و رعایت این ادب هنگام حضور در مرقدهاى مطهر [[ائمه اطهار|امامان]] علیهم السلام نیز سفارش شده است.<ref>بحارالانوار، ج۹۷، ص۲۱۱.</ref> | |
− | + | ===ادب برخورد با اولیاى الهى=== | |
− | + | خداوند در قرآن به مؤمنان فرمان مىدهد هنگام سخن گفتن با [[پیامبر اسلام|پیامبر]] صلى الله علیه وآله، صداى خود را بلند نکنند: {{متن قرآن|«یاَیهَا الَّذینَ ءامَنوا لاتَرفَعوا اَصوتَکم فَوقَ صَوتِ النَّبىِّ ولا تَجهَروا لَهُ بِالقَولِ...»}}. ([[سوره حجرات]]، ۲) | |
− | + | افزون بر این، سخن گفتن آرام و مؤدّبانه با آن حضرت، نشانه پرهیزکارى دانسته شده:{{متن قرآن|«إِنَّ الَّذِینَ یغُضُّونَ أَصْوَاتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ أُولَٰئِک الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوَىٰ...»}} (سوره حجرات، ۳). | |
− | + | و کسانى که بدون رعایت حرمت پیامبر، وى را از فراسوى حجرهها (از درون خانههاى خود) صدا مىزنند، افرادى نابخرد و نادان شمرده شدهاند: {{متن قرآن|«اِنَّ الَّذینَ ینادونَک مِن وراءِ الحُجُرتِ اَکثَرُهُم لایعقِلون»}} (حجرات، ۴)؛ [[آیت الله مکارم شیرازی]] در این باره میفرماید: «اصولاً هر قدر سطح خرد و [[عقل]] شخص بالاتر رود بر ادب او افزوده میشود؛ زیرا ارزشها و ضد ارزشها را بهتر درک میکند و به همین دلیل، بیادبی همیشه نشانه بیخردی است، یا به تعبیر دیگر بیادبی، کار حیوان و ادب، کار انسان است.»<ref>تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی ج۲۲، ص۱۴۰. </ref> | |
− | + | در قرآن کریم، رعایت این ادب در برابر دیگران نیز سفارش شده است: {{متن قرآن|«...واغضُض مِن صَوتِک...»}}. ([[سوره لقمان]]، ۱۹) | |
− | + | ===ادب برخورد با پدر و مادر=== | |
− | + | یکى از مهمترین آدابى که [[اسلام]] بر آن تأکید فراوان دارد، ادب برخورد با پدر و مادر است. در آیاتى از قرآن کریم به این مسأله اشاره شده؛ از جمله سفارش خداوند به گفتار کریمانه با والدین و لزوم پرهیز از تندخویى با آنان است: {{متن قرآن|«وقَضى رَبُّک اَلاّ تَعبُدوا اِلاّ اِیاهُ وبِالولِدَینِ اِحسنـًا اِمّا یبلُغَنَّ عِندَک الکبَرَ اَحَدُهُما اَو کلاهُما فَلاتَقُل لَهُما اُفّ و لاتَنهَرهُما وقُل لَهُما قَولاً کریمـا × واخفِض لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحمَةِ...»}}. ([[سوره اسراء]]، ۲۳ـ۲۴) برخى مفسّران مقصود از گفتار کریمانه را نخواندن آنها به اسم دانستهاند. | |
− | + | حتی پدر و مادر بىایمان نیز از نگاه قرآن داراى ارج ویژهاى هستند و رعایت ادب و ملاطفت با آنها نیز لازم شمرده شده است: {{متن قرآن|«و اِن جهَداک عَلى اَن تُشرِک بى ما لَیسَ لَک بِهِ عِلمٌ فَلا تُطِعهُما وصاحِبهُما فِى الدُّنیا مَعروفـًا...»}} ([[سوره لقمان]]، ۱۵). | |
− | |||
− | |||
− | |||
− | ==ادب | + | ===ادب شاگرد در برابر استاد=== |
− | + | بر اساس آیات قرآن، شکیبا بودن و اطاعت از استاد، ادب و شرط تعلّم است؛ چنان که [[حضرت موسى]] علیه السلام بر اطاعت کامل خود از [[حضرت خضر]] علیه السلام و سرپیچى نکردن از فرمانهاى او تأکید کرد. به گفته برخى مفسران، موارد فراوانى از ادب و متانت در کلام موسى علیه السلام دیده مىشود: | |
− | + | *درخواست خود را جهت یادگیرى با استفهام آغاز کرد: {{متن قرآن|«قالَ لَهُ موسى هَل اَتَّبِعُک عَلى اَن تُعَلِّمَنِ...»}} ([[سوره کهف]]، ۶۶). | |
+ | *مبدأ علم خضر را به جهت تکریم ذکر نکرد و با صیغه مجهول آورد. | ||
+ | *علم او را رشدآفرین دانست: {{متن قرآن|«مِمّا عُلِّمتَ رُشدا»}} (سوره کهف، ۶۶).<ref>المیزان، ج۱۳، ص۳۴۳.</ref> | ||
− | + | ===ادب ورود به خانه دیگران=== | |
− | + | مؤمنان باید هنگام ورود به خانه دیگران اجازه بگیرند و چنانچه به عللى به آنها اجازه ورود داده نشد، برگردند: {{متن قرآن|«یاَیهَا الَّذینَ ءامَنوا لاتَدخُلوا بُیوتـًا غَیرَ بُیوتِکم حَتّى تَستَأنِسوا... فَلاتَدخُلوها حَتّى یؤذَنَ لَکم واِن قیلَ لَکمُ ارجِعوا فَارجِعوا هُوَ اَزکى...»}} ([[سوره نور]]، ۲۷ـ۲۸). | |
− | + | ===ادب سلام کردن=== | |
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | + | تحیت ویژه مسلمانان به استناد آیات و روایات بسیار، [[سلام]] کردن است. سلام کردن، خود رفتارى [[مستحب]]، ولى پاسخ به آن [[واجب]] است.<ref> الکافى، ج۲، ص۶۴۴ـ۶۴۷؛ بحارالانوار، ج۷۶، ص۱۰.</ref> در آیات قرآن در موارد ذیل از تحیت «سلام» یاد شده است: | |
− | + | *سلام کردن هنگام ورود به خانه: {{متن قرآن|«فَاِذا دَخَلتُم بُیوتـًا فَسَلِّموا عَلى اَنفُسِکم تَحِیةً مِن عِندِاللّهِ مُبـرَکةً طَیبَةً»}} ([[سوره نور]]، ۶۱). | |
+ | *اظهار ادب [[فرشتگان]] مهمان [[حضرت ابراهیم]] علیه السلام با سلام کردن بر ابراهیم و پاسخ آن حضرت: {{متن قرآن|«هَل اَتک حَدیثُ ضَیفِ اِبرهیمَ المُکرَمین × اِذ دَخَلوا عَلَیهِ فَقالوا سَلمـًا قالَ سَلمٌ...»}} ([[سوره ذاریات]]، ۲۴ـ۲۵). | ||
+ | *پاسخ سلام با عبارتى بهتر و نیکوتر: {{متن قرآن|«واِذَا حُییتُم بِتَحِیة فَحَیوا بِاَحسَنَ مِنها...»}} ([[سوره نساء]]، ۸۶). | ||
+ | *سفارش خداوند به پیامبر مبنى بر سلام به مؤمنان: {{متن قرآن|«واِذا جاءَک الَّذینَ یؤمِنونَ بِایتِنا فَقُل سَلمٌ عَلَیکم...»}} ([[سوره انعام]]، ۵۴). | ||
+ | *تحیت و اظهار ادب بهشتیان به یکدیگر با سلام کردن: {{متن قرآن|«...و تَحِیتُهُم فِیها سَلمٌ...»}} ([[سوره یونس]]، ۱۰). | ||
− | + | ===ادب مهمانی و مهمانداری=== | |
− | + | برخى مفسران از آیات قرآن کریم، آدابى را براى [[مهمانی و مهمانداری|مهمان دارى]] استفاده کردهاند: پس از ورود مهمان بىدرنگ به پذیرایى او مبادرت شود و مهمان کمتر در انتظار پذیرایى بماند و میزبان، پنهانى و دور از چشم مهمان براى فراهم ساختن غذا اقدام کند تا او وى را از این کار بازندارد:<ref> مجمعالبیان، ج۹، ص۲۳۷؛ الصافى، ج۵، ص۷۱.</ref>{{متن قرآن|«هَل اَتک حَدیثُ ضَیفِ اِبرهیمَ المُکرَمین... فَراغَ اِلى اَهلِهِ فَجاءَ بِعِجل سَمین»}} ([[سوره ذاریات]]، ۲۴ـ۲۶). | |
− | از | + | مهمان نیز نباید بدون دعوت به خانه کسى برود و پس از پذیرایى و تناول غذا نیز بیش از حد معمول در خانه میزبان نماند تا مزاحم او و خانوادهاش نشود: {{متن قرآن|«اِذا دُعیتُم فَادخُلوا فَاِذا طَعِمتُم فَانتَشِروا...»}} ([[سوره احزاب]]، ۵۳). |
− | + | ===ادب نشستن در مجالس عمومى=== | |
− | + | از آداب اجتماعى مورد توجه قرآن، جا دادن به تازه واردان در مجالس عمومى است: {{متن قرآن|«یاَیهَا الَّذینَ ءامَنوا اِذا قیلَ لَکم تَفَسَّحوا فِى المَجلِسِ فَافسَحوا یفسَحِ اللّهُ لَکم... یرفَعِ اللّهُ الَّذینَ ءامَنوا مِنکم والَّذینَ اوتُواالعِلمَ دَرَجت...»}} ([[سوره مجادله]]، ۱۱). | |
− | + | [[شأن نزول]] این [[آیه]] درباره گروهى از شرکت کنندگان در [[جنگ بدر]] است که در «[[اصحاب صفه|صفّه]]» بر پیامبر و یارانش وارد شدند. پیامبر دستور داد که حاضران به آنان جاى دهند. برخى این عمل پیامبر صلى الله علیه و آله را نوعى ادب آموزى و درس احترام گذاشتن به پیشگامان [[جهاد]] و [[ایمان]] دانستهاند.<ref>تفسیر نمونه، ج۲۳، ص۴۳۹.</ref> | |
− | + | ===ادب برخورد با سفیهان و نادانان=== | |
− | + | رعایت ادب در برخورد با جاهلان و نادانان از ویژگىهاى بندگان ممتاز خداوند است: {{متن قرآن|«وعِبادُ الرَّحمنِ الَّذینَ یمشونَ عَلَى الاَرضِ هَونـًا و اِذا خاطَبَهُمُ الجهِلونَ قالوا سَلما»}} ([[سوره فرقان]]، ۶۳). | |
− | + | و این ادب چیزى جز برخورد و رفتارى کریمانه با آنان نیست: {{متن قرآن|«...واِذا مَرّوا بِاللَّغوِ مَرّوا کراما»}} ([[سوره فرقان]]، ۷۲)؛ چنانکه در آیاتى دیگر به حسن گفتار با سفیهان و نادانان سفارش شده است: {{متن قرآن|«...وقولوا لَهُم قَولاً مَعروفا»}} ([[سوره نساء]]، ۵). | |
− | + | ===ادب برخورد با مخالفان عقیدتى=== | |
− | |||
− | |||
− | + | دین [[اسلام]]، افزون بر آن که مسلمانان را به رعایت [[اخلاق]] و آداب با یکدیگر مىخواند، به آنان سفارش مىکند که در برخورد با مخالفان عقیدتى هم آداب را رعایت کنند: | |
− | + | *رعایت ادب در گفتار و پرهیز از سبّ و ناسزاگویى: {{متن قرآن|«ولاتَسُبُّوا الَّذینَ یدعونَ مِن دونِ اللّهِ فَیسُبُّوا اللّهَ عَدوًا بِغَیرِ عِلم...».}} ([[سوره انعام]]، ۱۰۸). | |
+ | *سخن گفتن با آنان با نرمى و [[مدارا]]: {{متن قرآن|«اِذهَبا اِلى فِرعَونَ اِنَّهُ طَغى × فَقولا لَهُ قَولاً لَینـًا لَعَلَّهُ یتَذَکرُ اَو یخشى»}} ([[سوره طه]]، ۴۳ـ۴۴). | ||
+ | *دعوت آنان همراه با پند نیکو: {{متن قرآن|«اُدعُ اِلى سَبیلِ رَبِّک بِالحِکمَةِ والمَوعِظَةِ الحَسَنَةِ»}} ([[سوره نحل]]، ۱۲۵) و... . | ||
− | + | ===ادب در امور جنسى=== | |
+ | یکى از آداب مورد تأکید قرآن، عدم تصریح به عناوین جنسى است؛ براى مثال از عمل آمیزش همواره با الفاظ کنایى مانند «رفث» ([[سوره بقره]]، ۱۸۷)، «لمس» ([[سوره مائده]]، ۶)، «مسّ» ([[سوره آل عمران]]، ۴۷؛ [[سوره مریم]]، ۲۰)، «اتیان» ([[سوره بقره]]، ۲۲۲)، «مباشره» (سوره بقره، ۱۸۷)، «دخول» ([[سوره نساء]]، ۲۳) و «قرب» (سوره بقره، ۲۲۲) استفاده کرده است. | ||
+ | |||
+ | یکى دیگر از آداب امور جنسى، عدم حضور در خلوتِ زن و شوهر است. بر اساس آیات قرآن، خدمتگزاران و کودکان بالغ موظفند هنگام ورود به اتاقى که پدر و مادر در آن قرار دارند، اجازه بگیرند؛ ([[سوره نور]]، ۵۸ـ۵۹)؛ حتى کودکان نابالغ که پیوسته نزد پدر و مادر هستند، لازم است اینگونه تأدیب شوند که دست کم در سه زمان (پیش از نماز صبح پس از نماز عشاء و هنگام ظهر) که به طور معمول پدر و مادر به استراحت مىپردازند، بدون اجازه به اتاق آنان وارد نشوند. (سوره نور، ۵۸) برخى از مفسران این دستور قرآنى را نوعى ادب اسلامى دانستهاند.<ref>تفسیر نمونه، ج۱۴، ص۵۴۵.</ref> | ||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
− | <references/> | + | <references /> |
− | |||
==منابع== | ==منابع== | ||
− | + | *[[دائرة المعارف قرآن کریم (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، محمد ابوطالبی، جلد دوم. | |
+ | *[https://www.hawzahnews.com/news/457853/%D8%A7%D8%AF%D8%A8-%DA%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA-%D9%88-%D8%A7%D8%B2-%DA%A9%D9%87-%D8%A2%D9%85%D9%88%D8%B2%DB%8C%D9%85 "ادب چیست و از که آموزیم؟"، خبرگزاری حوزه]. | ||
+ | *[http://pajoohe.ir/%D8%A7%D8%AF%D8%A8-literature__a-36099.aspx "ادب"، سایت پژوهه]. | ||
[[رده:صفات پسندیده]] | [[رده:صفات پسندیده]] | ||
[[رده:اخلاق اجتماعی]] | [[رده:اخلاق اجتماعی]] |
نسخهٔ کنونی تا ۵ اکتبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۱:۴۳
«اَدَب» یک ارزش اخلاقی و اجتماعی است، و به معنای نوعی رفتار پسندیده و سنجیده با مردم و رعایت حسن معاشرت با آنان میباشد. این رفتار که از تربیت شایسته نشأت میگیرد، به نحوه سخن گفتن، راه رفتن، نگاه کردن، درخواست کردن و... مربوط میشود. از توصیههای مهم دین اسلام در امر تربیت فرزندان، آموزش ادب به آنان از دوران کودکی است.
محتویات
- ۱ مفهومشناسی
- ۲ ادب در روایات
- ۳ برخی از آداب عمومى در قرآن
- ۳.۱ ادب حضور در مکانهاى مقدس
- ۳.۲ ادب برخورد با اولیاى الهى
- ۳.۳ ادب برخورد با پدر و مادر
- ۳.۴ ادب شاگرد در برابر استاد
- ۳.۵ ادب ورود به خانه دیگران
- ۳.۶ ادب سلام کردن
- ۳.۷ ادب مهمانی و مهمانداری
- ۳.۸ ادب نشستن در مجالس عمومى
- ۳.۹ ادب برخورد با سفیهان و نادانان
- ۳.۱۰ ادب برخورد با مخالفان عقیدتى
- ۳.۱۱ ادب در امور جنسى
- ۴ پانویس
- ۵ منابع
مفهومشناسی
واژه «اَدَب» مفرد آداب، در اصل به معناى دعا (فراخواندن) بوده و «اَدْب» به معناى دعوت و جمع کردن مردم بر سر سفره خود نیز از همین ریشه است.[۱] مفهوم متعارف اَدَب نیز با معناى لغوى آن ارتباط دارد. گویا ادب سفرهاى از نیکىها است که مردم بر گرد آن جمع مىشوند و همگان آن را نیکو مىشمارند.
برخی واژه «ادب» را به معنای تمرین دادن نفس[۲] و حسن اخلاق[۳] دانسته اند. ابن منظور «ادب» را راهنمای مردم به سوی کار پسندیده، و بازدارنده آنها از کار زشت میداند.[۴]
تعاریف مشابه دیگری نیز وجود دارد، از جمله خواجه عبدالله انصاری پیرامون ادب میگوید: «ادب آن است که بنده در اثر شناختن ضرر و زیان تعدّی [از حدود الهی]، حدّ میان غلوّ و جفا را حفظ کند».[۵] شیخ طبرسی در این باره می گوید: «حفظ حدّ و اندازه هر چیزی و تجاوز ننمودن از آن را ادب گویند».[۶] و نیز در کتاب ارشاد القلوب دیلمی، میخوانیم: «حقیقت ادب، جمع شدن صفتهای نیک و دور کردن صفات زشت است».[۷]
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان به بیانی دیگر به تعریف ادب پرداخته و میفرماید: «ادب، هیأت زیبا و پسندیده است که طبع و سلیقه چنین سزاوار میداند که هر عمل مشروعی چه دینی باشد مانند دعا و چه مشروع عقلی باشد مانند دیدار دوستان، بر طبق آن هیأت واقع شود. به عبارت دیگر: ادب عبارتست از ظرافت عمل.»[۸]«ادب»، نوعی رفتار خاص و سنجیده با افراد پیرامون (از کوچک و بزرگ و آشنا و بیگانه) است. این رفتار که از تربیت شایسته نشأت می گیرد، به نحوه سخن گفتن، راه رفتن، معاشرت، نگاه، درخواست، سؤال، جواب و ... مربوط می شود. این واژه در فرهنگ نامههاى فارسى با کلمات دیگرى مانند فرهنگ، هنر، حُسن معاشرت، طور پسندیده، حرمت، شایستهبودن و... پیوند معنایى دارد.[۹]
واژه «ادب» در قرآن کریم بکار نرفته، ولى در آیات فراوانى به مفهوم آن که مجموعه گستردهاى از روابط فردى و اجتماعى را دربرمىگیرد، اشاره شده است.
ادب در روایات
- از نکات مهم مربوط به معاشرت، آن است که آنچه را درباره خود نمیپسندی، درباره دیگران هم روا ندانی و آنچه نسبت به خویش دوست میداری، برای دیگران هم بخواهی. به فرموده امام علی علیه السلام: «کفاک أدَبا لِنَفسِک اجتِنابُ ما تَکرَهُهُ مِن غَیرِک»؛[۱۰] در ادب کردن تو نسبت به خویشتن، همین تو را بس که آنچه را از دیگری ناپسند می بینی از آن پرهیز کنی. همچنین می فرماید: «اذا رأیتَ فی غیرک خُلقاً ذمیماً فتجنّب من نفسک أمثالَه»؛[۱۱] هر گاه در دیگری اخلاق ناپسندی را دیدی، بپرهیز که آن گونه رفتار در خودت نباشد!
- هر کس حدّ و مرز خود را بشناسد و از آن فراتر نرود، دارای ادب است. بی ادبی، نوعی ورود به منطقه ممنوعه و پایمال کردن حدّ و حریم در برخوردهاست. امام علی علیه السلام میفرماید: «افضل الأدب أن یقفَ الانسان علی حدّه و لا یتعدّی قدرَه»؛[۱۲] برترین ادب، آن است که انسان بر سر حدّ و مرز و اندازه خویش بایستد و از قدر خود فراتر نرود.
- حسب و نسب هم با ادب، ارج می یابد. شرافت خانوادگی وقتی تکمیل میشود که همراه با ادب باشد، پس حسب و نسب آدمی بدون رعایت ادب ارزشی ندارد. امام علی علیه السلام فرمود: «ادب نیکوترین حسب است و زیادتی دارد بر سایر حسبها.»[۱۳]
- امام علی علیه السلام میفرماید: «و باید از کسانی نباشی که پند دادن به آنها سود نرساند مگر هنگامی که به آزردن و رنجاندنشان بکوشی. زیرا خردمند به ادب و یاد دادن پند میآموزد و چهارپایان پیروی نمیکنند مگر به زدن.»[۱۴]
- یکی از نکاتی که در روایات درباره ادب دیده میشود، ارتباط ادب با کمال انسانی است؛ اینکه شخصیت آدمی مرتبط با ادب میباشد و هر قدر ادب افزوده گردد شخصیت آدمی نیز بالاتر میرود. امام علی علیه السلام میفرماید: «ای مؤمن، علم و ادب ارزش وجود توست. در تحصیل علم کوشش نما. زیرا به هر مقداری که بر دانش و ادبت افزوده شود قدر و قیمت تو افزایش مییابد.»[۱۵]
- در تربیت فرزند مهمترین نکتهای که باید مدّ نظر داشت آموزش ادب است. وظیفه هر پدر و مادری این است که فرزند را ادب پسندیده بیاموزد. امام علی علیه السلام در ضمن نامه خود به فرزندش امام حسن علیه السلام نوشته است: «فرزند عزیزم، در راه ادب آموزی تو از فرصت استفاده کردم و قبل از آنکه دل کودکانهات سخت شود و عقل به اندیشههای دیگری مشغول گردد به تربیت مبادرت نمودم و وظیفه پدری خود را انجام دادم.»[۱۶] و حضرت سجاد علیه السلام فرمود: «حق فرزندت به تو این است که بدانی...، موظفی فرزندت را با آداب و اخلاق پسندیده پرورش دهی».[۱۷]
- در روایات، بهترین ارثی را که برای فرزندان میتوان به جای گذاشت، ادب معرفی شده است. امام علی علیه السلام میفرماید: «بخشش و تفضل هیچ پدری به فرزندش بهتر از عطیه ادب و تربیت پسندیده نیست».[۱۸]
- امام علی علیه السلام درباره لزوم ادب پیشوایان میفرماید: «مَنْ نَصَبَ نَفْسَهُ لِلنَّاسِ إِمَاماً، فَلْیبْدَأْ بِتَعْلِیمِ نَفْسِهِ قَبْلَ تَعْلِیمِ غَیرِهِ؛ وَ لْیکنْ تَأْدِیبُهُ بِسِیرَتِهِ قَبْلَ تَأْدِیبِهِ بِلِسَانِهِ؛ وَ مُعَلِّمُ نَفْسِهِ وَ مُؤَدِّبُهَا، أَحَقُّ بِالْإِجْلَالِ مِنْ مُعَلِّمِ النَّاسِ وَ مُؤَدِّبِهِمْ.» کسى که خود را در مقام پیشوایى و امامت بر مردم قرار مىدهد باید پیش از آنکه به تعلیم دیگران مىپردازد به تعلیم خویش بپردازد و باید تأدیب و تعلیم او نسبت به دیگران پیش از آنکه با زبانش باشد با عمل صورت گیرد و کسى که معلّم و ادب کننده خویشتن است به احترام سزاوارتر از کسى است که معلّم ومربّى مردم است.[۱۹]
برخی از آداب عمومى در قرآن
ادب حضور در مکانهاى مقدس
یکى از آداب مورد توجه قرآن، ادب حضور در مکانهایى است که نوعى تقدّس دارند. این مکانها یا همانند مساجد و معابد از آغاز، مکانى مقدس در نظر گرفته شدهاند؛ چنانکه خداوند به حضرت موسى علیه السلام فرمان مىدهد. هنگام حضور در سرزمین مقدس «طُوى» کفشها را درآورده، پاى برهنه باشد: «فَاخلَع نَعلَیک اِنَّک بِالوادِ المُقَدَّسِ طُوًى». (سوره طه، ۱۲)
یا به واسطه حضور اولیاى خاص الهى مانند پیامبران، قداست یافتهاند؛ چنان که افراد باایمان موظفاند هنگام حضور در خانههاى پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله ادب را رعایت کرده با اجازه وارد شوند: «یاَیهَا الَّذینَ ءامَنوا لاتَدخُلوا بُیوتَ النَّبىِّ اِلاّ اَن یؤذَنَ لَکم...». (سوره احزاب، ۵۳)
رعایت این ادب پس از رحلت پیامبر صلى الله علیه و آله نیز نیکو شمرده شده است؛ چنان که در جوامع حدیثى شیعه، خواندن اذن دخول از آداب زیارت آن حضرت بشمار مىرود و رعایت این ادب هنگام حضور در مرقدهاى مطهر امامان علیهم السلام نیز سفارش شده است.[۲۰]
ادب برخورد با اولیاى الهى
خداوند در قرآن به مؤمنان فرمان مىدهد هنگام سخن گفتن با پیامبر صلى الله علیه وآله، صداى خود را بلند نکنند: «یاَیهَا الَّذینَ ءامَنوا لاتَرفَعوا اَصوتَکم فَوقَ صَوتِ النَّبىِّ ولا تَجهَروا لَهُ بِالقَولِ...». (سوره حجرات، ۲)
افزون بر این، سخن گفتن آرام و مؤدّبانه با آن حضرت، نشانه پرهیزکارى دانسته شده:«إِنَّ الَّذِینَ یغُضُّونَ أَصْوَاتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ أُولَٰئِک الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوَىٰ...» (سوره حجرات، ۳).
و کسانى که بدون رعایت حرمت پیامبر، وى را از فراسوى حجرهها (از درون خانههاى خود) صدا مىزنند، افرادى نابخرد و نادان شمرده شدهاند: «اِنَّ الَّذینَ ینادونَک مِن وراءِ الحُجُرتِ اَکثَرُهُم لایعقِلون» (حجرات، ۴)؛ آیت الله مکارم شیرازی در این باره میفرماید: «اصولاً هر قدر سطح خرد و عقل شخص بالاتر رود بر ادب او افزوده میشود؛ زیرا ارزشها و ضد ارزشها را بهتر درک میکند و به همین دلیل، بیادبی همیشه نشانه بیخردی است، یا به تعبیر دیگر بیادبی، کار حیوان و ادب، کار انسان است.»[۲۱]
در قرآن کریم، رعایت این ادب در برابر دیگران نیز سفارش شده است: «...واغضُض مِن صَوتِک...». (سوره لقمان، ۱۹)
ادب برخورد با پدر و مادر
یکى از مهمترین آدابى که اسلام بر آن تأکید فراوان دارد، ادب برخورد با پدر و مادر است. در آیاتى از قرآن کریم به این مسأله اشاره شده؛ از جمله سفارش خداوند به گفتار کریمانه با والدین و لزوم پرهیز از تندخویى با آنان است: «وقَضى رَبُّک اَلاّ تَعبُدوا اِلاّ اِیاهُ وبِالولِدَینِ اِحسنـًا اِمّا یبلُغَنَّ عِندَک الکبَرَ اَحَدُهُما اَو کلاهُما فَلاتَقُل لَهُما اُفّ و لاتَنهَرهُما وقُل لَهُما قَولاً کریمـا × واخفِض لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحمَةِ...». (سوره اسراء، ۲۳ـ۲۴) برخى مفسّران مقصود از گفتار کریمانه را نخواندن آنها به اسم دانستهاند.
حتی پدر و مادر بىایمان نیز از نگاه قرآن داراى ارج ویژهاى هستند و رعایت ادب و ملاطفت با آنها نیز لازم شمرده شده است: «و اِن جهَداک عَلى اَن تُشرِک بى ما لَیسَ لَک بِهِ عِلمٌ فَلا تُطِعهُما وصاحِبهُما فِى الدُّنیا مَعروفـًا...» (سوره لقمان، ۱۵).
ادب شاگرد در برابر استاد
بر اساس آیات قرآن، شکیبا بودن و اطاعت از استاد، ادب و شرط تعلّم است؛ چنان که حضرت موسى علیه السلام بر اطاعت کامل خود از حضرت خضر علیه السلام و سرپیچى نکردن از فرمانهاى او تأکید کرد. به گفته برخى مفسران، موارد فراوانى از ادب و متانت در کلام موسى علیه السلام دیده مىشود:
- درخواست خود را جهت یادگیرى با استفهام آغاز کرد: «قالَ لَهُ موسى هَل اَتَّبِعُک عَلى اَن تُعَلِّمَنِ...» (سوره کهف، ۶۶).
- مبدأ علم خضر را به جهت تکریم ذکر نکرد و با صیغه مجهول آورد.
- علم او را رشدآفرین دانست: «مِمّا عُلِّمتَ رُشدا» (سوره کهف، ۶۶).[۲۲]
ادب ورود به خانه دیگران
مؤمنان باید هنگام ورود به خانه دیگران اجازه بگیرند و چنانچه به عللى به آنها اجازه ورود داده نشد، برگردند: «یاَیهَا الَّذینَ ءامَنوا لاتَدخُلوا بُیوتـًا غَیرَ بُیوتِکم حَتّى تَستَأنِسوا... فَلاتَدخُلوها حَتّى یؤذَنَ لَکم واِن قیلَ لَکمُ ارجِعوا فَارجِعوا هُوَ اَزکى...» (سوره نور، ۲۷ـ۲۸).
ادب سلام کردن
تحیت ویژه مسلمانان به استناد آیات و روایات بسیار، سلام کردن است. سلام کردن، خود رفتارى مستحب، ولى پاسخ به آن واجب است.[۲۳] در آیات قرآن در موارد ذیل از تحیت «سلام» یاد شده است:
- سلام کردن هنگام ورود به خانه: «فَاِذا دَخَلتُم بُیوتـًا فَسَلِّموا عَلى اَنفُسِکم تَحِیةً مِن عِندِاللّهِ مُبـرَکةً طَیبَةً» (سوره نور، ۶۱).
- اظهار ادب فرشتگان مهمان حضرت ابراهیم علیه السلام با سلام کردن بر ابراهیم و پاسخ آن حضرت: «هَل اَتک حَدیثُ ضَیفِ اِبرهیمَ المُکرَمین × اِذ دَخَلوا عَلَیهِ فَقالوا سَلمـًا قالَ سَلمٌ...» (سوره ذاریات، ۲۴ـ۲۵).
- پاسخ سلام با عبارتى بهتر و نیکوتر: «واِذَا حُییتُم بِتَحِیة فَحَیوا بِاَحسَنَ مِنها...» (سوره نساء، ۸۶).
- سفارش خداوند به پیامبر مبنى بر سلام به مؤمنان: «واِذا جاءَک الَّذینَ یؤمِنونَ بِایتِنا فَقُل سَلمٌ عَلَیکم...» (سوره انعام، ۵۴).
- تحیت و اظهار ادب بهشتیان به یکدیگر با سلام کردن: «...و تَحِیتُهُم فِیها سَلمٌ...» (سوره یونس، ۱۰).
ادب مهمانی و مهمانداری
برخى مفسران از آیات قرآن کریم، آدابى را براى مهمان دارى استفاده کردهاند: پس از ورود مهمان بىدرنگ به پذیرایى او مبادرت شود و مهمان کمتر در انتظار پذیرایى بماند و میزبان، پنهانى و دور از چشم مهمان براى فراهم ساختن غذا اقدام کند تا او وى را از این کار بازندارد:[۲۴]«هَل اَتک حَدیثُ ضَیفِ اِبرهیمَ المُکرَمین... فَراغَ اِلى اَهلِهِ فَجاءَ بِعِجل سَمین» (سوره ذاریات، ۲۴ـ۲۶).
مهمان نیز نباید بدون دعوت به خانه کسى برود و پس از پذیرایى و تناول غذا نیز بیش از حد معمول در خانه میزبان نماند تا مزاحم او و خانوادهاش نشود: «اِذا دُعیتُم فَادخُلوا فَاِذا طَعِمتُم فَانتَشِروا...» (سوره احزاب، ۵۳).
ادب نشستن در مجالس عمومى
از آداب اجتماعى مورد توجه قرآن، جا دادن به تازه واردان در مجالس عمومى است: «یاَیهَا الَّذینَ ءامَنوا اِذا قیلَ لَکم تَفَسَّحوا فِى المَجلِسِ فَافسَحوا یفسَحِ اللّهُ لَکم... یرفَعِ اللّهُ الَّذینَ ءامَنوا مِنکم والَّذینَ اوتُواالعِلمَ دَرَجت...» (سوره مجادله، ۱۱).
شأن نزول این آیه درباره گروهى از شرکت کنندگان در جنگ بدر است که در «صفّه» بر پیامبر و یارانش وارد شدند. پیامبر دستور داد که حاضران به آنان جاى دهند. برخى این عمل پیامبر صلى الله علیه و آله را نوعى ادب آموزى و درس احترام گذاشتن به پیشگامان جهاد و ایمان دانستهاند.[۲۵]
ادب برخورد با سفیهان و نادانان
رعایت ادب در برخورد با جاهلان و نادانان از ویژگىهاى بندگان ممتاز خداوند است: «وعِبادُ الرَّحمنِ الَّذینَ یمشونَ عَلَى الاَرضِ هَونـًا و اِذا خاطَبَهُمُ الجهِلونَ قالوا سَلما» (سوره فرقان، ۶۳).
و این ادب چیزى جز برخورد و رفتارى کریمانه با آنان نیست: «...واِذا مَرّوا بِاللَّغوِ مَرّوا کراما» (سوره فرقان، ۷۲)؛ چنانکه در آیاتى دیگر به حسن گفتار با سفیهان و نادانان سفارش شده است: «...وقولوا لَهُم قَولاً مَعروفا» (سوره نساء، ۵).
ادب برخورد با مخالفان عقیدتى
دین اسلام، افزون بر آن که مسلمانان را به رعایت اخلاق و آداب با یکدیگر مىخواند، به آنان سفارش مىکند که در برخورد با مخالفان عقیدتى هم آداب را رعایت کنند:
- رعایت ادب در گفتار و پرهیز از سبّ و ناسزاگویى: «ولاتَسُبُّوا الَّذینَ یدعونَ مِن دونِ اللّهِ فَیسُبُّوا اللّهَ عَدوًا بِغَیرِ عِلم...». (سوره انعام، ۱۰۸).
- سخن گفتن با آنان با نرمى و مدارا: «اِذهَبا اِلى فِرعَونَ اِنَّهُ طَغى × فَقولا لَهُ قَولاً لَینـًا لَعَلَّهُ یتَذَکرُ اَو یخشى» (سوره طه، ۴۳ـ۴۴).
- دعوت آنان همراه با پند نیکو: «اُدعُ اِلى سَبیلِ رَبِّک بِالحِکمَةِ والمَوعِظَةِ الحَسَنَةِ» (سوره نحل، ۱۲۵) و... .
ادب در امور جنسى
یکى از آداب مورد تأکید قرآن، عدم تصریح به عناوین جنسى است؛ براى مثال از عمل آمیزش همواره با الفاظ کنایى مانند «رفث» (سوره بقره، ۱۸۷)، «لمس» (سوره مائده، ۶)، «مسّ» (سوره آل عمران، ۴۷؛ سوره مریم، ۲۰)، «اتیان» (سوره بقره، ۲۲۲)، «مباشره» (سوره بقره، ۱۸۷)، «دخول» (سوره نساء، ۲۳) و «قرب» (سوره بقره، ۲۲۲) استفاده کرده است.
یکى دیگر از آداب امور جنسى، عدم حضور در خلوتِ زن و شوهر است. بر اساس آیات قرآن، خدمتگزاران و کودکان بالغ موظفند هنگام ورود به اتاقى که پدر و مادر در آن قرار دارند، اجازه بگیرند؛ (سوره نور، ۵۸ـ۵۹)؛ حتى کودکان نابالغ که پیوسته نزد پدر و مادر هستند، لازم است اینگونه تأدیب شوند که دست کم در سه زمان (پیش از نماز صبح پس از نماز عشاء و هنگام ظهر) که به طور معمول پدر و مادر به استراحت مىپردازند، بدون اجازه به اتاق آنان وارد نشوند. (سوره نور، ۵۸) برخى از مفسران این دستور قرآنى را نوعى ادب اسلامى دانستهاند.[۲۶]
پانویس
- ↑ مقاییساللغه، ج۱، ص۷۴.
- ↑ فیومی، مصباح المنیر، ج ۲، ص۹.
- ↑ فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج أ ـ ذ، ص۲۹.
- ↑ ابن منظور، لسان العرب، ج ۱، ص ۲۰۷.
- ↑ خواجه عبدالله انصاری، شرح منازل السائرین، ترجمه شرح عبدالرزاق لاهیجی کاشانی، ص۱۵۱-۱۵۲.
- ↑ شیخ طبرسی، الاداب الدینیة للخزانة المعینیة، ترجمه احمد عابدی، ص۱۹۹.
- ↑ حسن دیلمی، ارشاد القلوب الی الصواب، ترجمه عبدالحسین رضایی، ج۱، ص۳۸۳.
- ↑ محمد حسین طباطبایی، تفسیر المیزان، ترجمه محمد باقر موسوی همدانی، ج ۶، ص ۳۶۶.
- ↑ فرهنگ فارسى، ص۱۷۸.
- ↑ حکمت ۴۱۲ نهج البلاغه.
- ↑ میزان الحکمه، ج ۱، ص ۷۰، حدیث ۳۷۴.
- ↑ غررالحکم و دررالکلم.
- ↑ وسایل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج۶، ص۲۲۱.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۳۱.
- ↑ مشکاة الانوار، ابوالفضل علی بن حسن طبرسی، ص۲۶۷.
- ↑ نهجالبلاغه، نامه ۳۱.
- ↑ مکارم الاخلاق، شیخ حسن طبرسی، ج۲، ص۳۴۵.
- ↑ الحدیث، محمد تقی فلسفی ج۱، ص۴۹.
- ↑ نهج البلاغه، حکمت ۷۳.
- ↑ بحارالانوار، ج۹۷، ص۲۱۱.
- ↑ تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی ج۲۲، ص۱۴۰.
- ↑ المیزان، ج۱۳، ص۳۴۳.
- ↑ الکافى، ج۲، ص۶۴۴ـ۶۴۷؛ بحارالانوار، ج۷۶، ص۱۰.
- ↑ مجمعالبیان، ج۹، ص۲۳۷؛ الصافى، ج۵، ص۷۱.
- ↑ تفسیر نمونه، ج۲۳، ص۴۳۹.
- ↑ تفسیر نمونه، ج۱۴، ص۵۴۵.
منابع
- دائرةالمعارف قرآن کریم، محمد ابوطالبی، جلد دوم.
- "ادب چیست و از که آموزیم؟"، خبرگزاری حوزه.
- "ادب"، سایت پژوهه.