ادب: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
 
(۲ نسخهٔ میانیِ همین کاربر نمایش داده نشده است)
سطر ۱: سطر ۱:
 
{{خوب}}
 
{{خوب}}
__toc__
+
'''«اَدَب»''' یک ارزش اخلاقی و اجتماعی است، و به معنای نوعی رفتار پسندیده و سنجیده با مردم و رعایت حسن معاشرت با آنان می‌باشد. این رفتار که از تربیت شایسته نشأت می‌گیرد، به نحوه سخن گفتن، راه رفتن، نگاه کردن، درخواست کردن و... مربوط می‌شود. از توصیه‌های مهم دین [[اسلام]] در امر [[تربیت دینی|تربیت]] فرزندان، آموزش ادب به آنان از دوران کودکی است.
  
<br />
+
==مفهوم‌شناسی==
 +
واژه «اَدَب» مفرد آداب، در اصل به‌ معناى دعا (فراخواندن) بوده و «اَدْب» به‌ معناى دعوت و جمع کردن مردم بر سر سفره خود نیز از همین ریشه است.<ref> مقاییس‌اللغه، ج‌۱، ص‌۷۴.</ref> مفهوم متعارف اَدَب نیز با معناى لغوى آن ارتباط دارد. گویا ادب سفره‌اى از نیکى‌ها است که مردم بر گرد آن جمع مى‌شوند و همگان آن را نیکو مى‌شمارند.
  
== واژه‌شناسی ==
+
برخی واژه «ادب» را به معنای تمرین دادن [[نفس]]<ref>فیومی، مصباح المنیر، ج ۲، ص۹.</ref> و حسن [[اخلاق]]<ref>فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج أ ـ ذ، ص۲۹.</ref> دانسته اند. [[ابن منظور]] «ادب» را راهنمای مردم به سوی کار پسندیده، و بازدارنده آنها از کار زشت می‌داند.<ref>ابن منظور، لسان العرب، ج ۱، ص ۲۰۷.</ref>
«اَدَب» جمع آن آداب است. اصل اين واژه به‌ معناى دعا (فراخواندن) بوده و اَدْب به‌ معناى دعوت و جمع كردن مردم بر سر سفره خود نيز از همين ريشه است.<ref> مقاييس‌اللغه، ج‌1، ص‌74.</ref>  
 
  
مفهوم متعارف اَدَب نيز با معناى لغوى آن ارتباط دارد. گويا ادب سفره‌اى از نيكى‌ها است كه مردم بر گرد آن جمع مى‌شوند و همگان آن را نيكو مى‌شمارند. اين واژه در فارسى با كلمات ديگرى مانند فرهنگ، هنر، حُسن معاشرت، طور پسنديده، حرمت و‌...‌ پيوند معنايى دارد.
+
تعاریف مشابه دیگری نیز وجود دارد، از جمله [[خواجه عبدالله انصاری]] پیرامون ادب می‌گوید: «ادب آن است که بنده در اثر شناختن ضرر و زیان تعدّی [از حدود الهی]، حدّ میان غلوّ و جفا را حفظ کند».<ref>خواجه عبدالله انصاری، شرح منازل السائرین، ترجمه شرح عبدالرزاق لاهیجی کاشانی، ص۱۵۱-۱۵۲.</ref> [[شیخ طبرسی]] در این باره می گوید: «حفظ حدّ و اندازه هر چیزی و تجاوز ننمودن از آن را ادب گویند».<ref>شیخ طبرسی، الاداب الدینیة للخزانة المعینیة، ترجمه احمد عابدی، ص۱۹۹.</ref> و نیز در کتاب [[ارشاد القلوب (کتاب)|ارشاد القلوب دیلمی]]، می‌خوانیم: «حقیقت ادب، جمع شدن صفت‌های نیک و دور کردن صفات زشت است».<ref>حسن دیلمی، ارشاد القلوب الی الصواب، ترجمه عبدالحسین رضایی، ج۱، ص۳۸۳.</ref>
  
تعاريف متعددى از اين واژه در فرهنگ‌ نامه‌هاى فارسى ارائه شده كه در عمده آن‌ها به عناصرى مانند: نيكى احوال و رفتار پسنديده و شايسته‌بودن و حُسن معاشرت و رعايت حرمت اشخاص توجه شده است.<ref>فرهنگ فارسى، ص‌178.</ref>
+
[[علامه طباطبایی]] در [[المیزان فی تفسیر القرآن (کتاب)|تفسیر المیزان]] به بیانی دیگر به تعریف ادب پرداخته و می‌فرماید: «ادب، هیأت زیبا و پسندیده است که طبع و سلیقه چنین سزاوار می‌داند که هر عمل مشروعی چه دینی باشد مانند [[دعا]] و چه مشروع عقلی باشد مانند دیدار دوستان، بر طبق آن هیأت واقع شود. به عبارت دیگر: ادب عبارتست از ظرافت‌ عمل.»<ref>محمد حسین طباطبایی، تفسیر المیزان، ترجمه محمد باقر موسوی همدانی، ج ۶، ص ۳۶۶.</ref>«ادب»، نوعی رفتار خاص و سنجیده با افراد پیرامون (از کوچک و بزرگ و آشنا و بیگانه) است. این رفتار که از تربیت شایسته نشأت می گیرد، به نحوه سخن گفتن، راه رفتن، معاشرت، نگاه، درخواست، سؤال، جواب و ... مربوط می شود. این واژه در فرهنگ‌ نامه‌هاى فارسى با کلمات دیگرى مانند فرهنگ، هنر، حُسن معاشرت، طور پسندیده، حرمت، شایسته‌بودن و‌...‌ پیوند معنایى دارد.<ref>فرهنگ فارسى، ص‌۱۷۸.</ref>
  
واژه اَدَب در [[قرآن کریم]] بکار نرفته، ولى در آيات فراوانى به مفهوم آن كه مجموعه گسترده‌اى از روابط فردى و اجتماعى را دربرمى‌گيرد، اشاره شده‌ است.
+
واژه «ادب» در [[قرآن کریم]] بکار نرفته، ولى در [[آیه|آیات]] فراوانى به مفهوم آن که مجموعه گسترده‌اى از روابط فردى و اجتماعى را دربرمى‌گیرد، اشاره شده‌ است.
  
== برخی از آداب عمومى ==
+
==ادب در روایات==
  
===ادب حضور در مكان‌هاى مقدّس===
+
*از نکات مهم مربوط به معاشرت، آن است که آنچه را درباره خود نمی‌پسندی، درباره دیگران هم روا ندانی و آنچه نسبت به خویش دوست می‌داری، برای دیگران هم بخواهی. به فرموده [[حضرت علی|امام علی]] علیه السلام: «کفاک أدَبا لِنَفسِک اجتِنابُ ما تَکرَهُهُ مِن غَیرِک»؛<ref>حکمت ۴۱۲ نهج البلاغه.</ref> در ادب کردن تو نسبت به خویشتن، همین تو را بس که آنچه را از دیگری ناپسند می بینی از آن پرهیز کنی. همچنین می فرماید: «اذا رأیتَ فی غیرک خُلقاً ذمیماً فتجنّب من نفسک أمثالَه»؛<ref>میزان الحکمه، ج ۱، ص ۷۰، حدیث ۳۷۴.</ref> هر گاه در دیگری اخلاق ناپسندی را دیدی، بپرهیز که آن گونه رفتار در خودت نباشد!
 +
*هر کس حدّ و مرز خود را بشناسد و از آن فراتر نرود، دارای ادب است. بی ادبی، نوعی ورود به منطقه ممنوعه و پایمال کردن حدّ و حریم در برخوردهاست. امام علی علیه السلام می‌فرماید: «افضل الأدب أن یقفَ الانسان علی حدّه و لا یتعدّی قدرَه»؛<ref>غررالحکم و دررالکلم.</ref> برترین ادب، آن است که انسان بر سر حدّ و مرز و اندازه خویش بایستد و از قدر خود فراتر نرود.
 +
*حسب و نسب هم با ادب، ارج می یابد. شرافت خانوادگی وقتی تکمیل می‌شود که همراه با ادب باشد، پس حسب و نسب آدمی بدون رعایت ادب ارزشی ندارد. امام علی علیه السلام فرمود: «ادب نیکوترین حسب است و زیادتی دارد بر سایر حسب‌ها.»<ref>وسایل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج۶، ص۲۲۱.  </ref>
 +
*امام علی علیه السلام می‌فرماید: «و باید از کسانی نباشی که پند دادن به آن‌ها سود نرساند مگر هنگامی که به آزردن و رنجاندنشان بکوشی. زیرا خردمند به ادب و یاد دادن پند می‌آموزد و چهارپایان پیروی نمی‌کنند مگر به زدن.»<ref>نهج البلاغه، نامه ۳۱.</ref>
 +
*یکی از نکاتی که در روایات درباره ادب دیده می‌شود، ارتباط ادب با کمال انسانی است؛ اینکه شخصیت آدمی مرتبط با ادب می‌باشد و هر قدر ادب افزوده گردد شخصیت آدمی نیز بالاتر می‌رود. امام علی علیه السلام می‌فرماید: «ای مؤمن، علم و ادب ارزش وجود توست. در تحصیل علم کوشش نما. زیرا به هر مقداری که بر دانش و ادبت افزوده شود قدر و قیمت تو افزایش می‌یابد.»<ref>مشکاة الانوار، ابوالفضل علی بن حسن طبرسی، ص۲۶۷.    </ref>
 +
*در [[تربیت دینی|تربیت]] فرزند مهمترین نکته‌ای که باید مدّ نظر داشت آموزش ادب است. وظیفه هر پدر و مادری این است که فرزند را ادب پسندیده بیاموزد. امام علی علیه السلام در ضمن نامه خود به فرزندش [[امام حسن]] علیه السلام نوشته است: «فرزند عزیزم، در راه ادب آموزی تو از فرصت استفاده کردم و قبل از آنکه دل کودکانه‌ات سخت شود و عقل به اندیشه‌های دیگری مشغول گردد به تربیت مبادرت نمودم و وظیفه پدری خود را انجام دادم.»<ref>نهج‌البلاغه، نامه ۳۱.</ref> و [[امام سجاد علیه السلام|حضرت سجاد]] علیه السلام فرمود: «حق فرزندت به تو این است که بدانی...، موظفی فرزندت را با آداب و اخلاق پسندیده پرورش دهی».<ref>مکارم الاخلاق، شیخ حسن طبرسی، ج۲، ص۳۴۵.</ref>
 +
*در روایات، بهترین [[ارث|ارثی]] را که برای فرزندان می‌توان به جای گذاشت، ادب معرفی شده است. امام علی علیه السلام می‌فرماید: «بخشش و تفضل هیچ پدری به فرزندش بهتر از عطیه ادب و تربیت پسندیده نیست».<ref>الحدیث، محمد تقی فلسفی ج۱، ص۴۹.</ref>
 +
<span class="tooltiptext"><span class="outlink"></span></span><span class="tooltiptext"><span class="outlink"></span></span><span class="tooltiptext"><span class="outlink"></span></span><span class="tooltiptext"><span class="outlink"></span></span>
  
يكى از آداب مورد توجه [[قرآن]]، ادب حضور در مكان‌هايى است كه نوعى تقدس دارند. اين مكان‌ها يا همانند [[مسجد|مساجد]] و معابد از آغاز، مكانى مقدس در نظر گرفته شده‌اند؛ چنانكه خداوند به [[حضرت موسى]] عليه السلام فرمان مى‌دهد. هنگام حضور در سرزمين مقدس «طُوى» كفش‌ها را درآورده، پاى برهنه باشد: {{متن قرآن|«فَاخلَع نَعلَيكَ اِنَّكَ بِالوادِ المُقَدَّسِ طُوًى»}}. ([[سوره طه]]، 12)
+
*امام علی علیه السلام درباره لزوم ادب پیشوایان می‌فرماید: «مَنْ نَصَبَ نَفْسَهُ لِلنَّاسِ إِمَاماً، فَلْیبْدَأْ بِتَعْلِیمِ نَفْسِهِ قَبْلَ تَعْلِیمِ غَیرِهِ؛ وَ لْیکنْ تَأْدِیبُهُ بِسِیرَتِهِ قَبْلَ تَأْدِیبِهِ بِلِسَانِهِ؛ وَ مُعَلِّمُ نَفْسِهِ وَ مُؤَدِّبُهَا، أَحَقُّ بِالْإِجْلَالِ مِنْ مُعَلِّمِ النَّاسِ وَ مُؤَدِّبِهِمْ‏.» کسى که خود را در مقام پیشوایى و امامت بر مردم قرار مى‌دهد باید پیش از آنکه به تعلیم دیگران مى‌پردازد به تعلیم خویش بپردازد و باید تأدیب و تعلیم او نسبت به دیگران پیش از آنکه با زبانش باشد با عمل صورت گیرد و کسى که معلّم و ادب‌ کننده خویشتن است به احترام سزاوارتر از کسى است که معلّم ومربّى مردم است.<ref>نهج البلاغه، حکمت ۷۳.</ref>
  
يا به واسطه حضور اولياى خاص الهى مانند [[پيامبران]]، قداست يافته‌اند؛ چنان‌ كه افراد باايمان موظف‌اند هنگام حضور در خانه‌هاى [[پیامبر اکرم]] صلى الله عليه و آله ادب را رعايت كرده با اجازه وارد شوند: {{متن قرآن|«ياَيُّهَا الَّذينَ ءامَنوا لاتَدخُلوا بُيوتَ النَّبىِّ اِلاّ اَن يُؤذَنَ لَكُم‌...»}}. ([[سوره احزاب]]، 53)
+
==برخی از آداب عمومى در قرآن==
  
رعايت اين ادب پس از [[رحلت پیامبر اسلام|رحلت پيامبر]] صلى الله عليه و آله نيز نيكو شمرده شده است؛ چنان كه در جوامع حديثى [[شيعه]]، خواندن [[اذن دخول]] از [[آداب زیارت|آداب زيارت]] آن حضرت بشمار مى‌رود و رعايت اين ادب هنگام حضور در مرقدهاى مطهر [[ائمه اطهار|امامان]] عليهم السلام نيز سفارش شده است.<ref>بحارالانوار، ج‌97، ص‌211.</ref>
+
===ادب حضور در مکان‌هاى مقدس===
  
===ادب برخورد با اولياى الهى===
+
یکى از آداب مورد توجه [[قرآن]]، ادب حضور در مکان‌هایى است که نوعى تقدّس دارند. این مکان‌ها یا همانند [[مسجد|مساجد]] و معابد از آغاز، مکانى مقدس در نظر گرفته شده‌اند؛ چنانکه خداوند به [[حضرت موسى]] علیه السلام فرمان مى‌دهد. هنگام حضور در سرزمین مقدس «طُوى» کفش‌ها را درآورده، پاى برهنه باشد: {{متن قرآن|«فَاخلَع نَعلَیک اِنَّک بِالوادِ المُقَدَّسِ طُوًى»}}. ([[سوره طه]]، ۱۲)
  
خداوند در قرآن به مؤمنان فرمان مى‌دهد هنگام سخن گفتن با [[پيامبر]] صلى الله عليه وآله، صداى خود را بلند نكنند: {{متن قرآن|«ياَيُّهَا الَّذينَ ءامَنوا لاتَرفَعوا اَصوتَكُم فَوقَ صَوتِ النَّبىِّ ولا تَجهَروا لَهُ بِالقَولِ‌...»}}. ([[سوره حجرات]]، 2)
+
یا به واسطه حضور اولیاى خاص الهى مانند [[پیامبران]]، قداست یافته‌اند؛ چنان‌ که افراد باایمان موظف‌اند هنگام حضور در خانه‌هاى [[پیامبر اکرم]] صلى الله علیه و آله ادب را رعایت کرده با اجازه وارد شوند: {{متن قرآن|«یاَیهَا الَّذینَ ءامَنوا لاتَدخُلوا بُیوتَ النَّبىِّ اِلاّ اَن یؤذَنَ لَکم‌...»}}. ([[سوره احزاب]]، ۵۳)
  
افزون بر اين، سخن گفتن آرام و مؤدّبانه با آن حضرت، نشانه پرهيزكارى دانسته شده:{{متن قرآن|«إِنَّ الَّذِينَ يَغُضُّونَ أَصْوَاتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ أُولَٰئِكَ الَّذِينَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوَىٰ...»}} (سوره حجرات، 3).  
+
رعایت این ادب پس از [[رحلت پیامبر اسلام|رحلت پیامبر]] صلى الله علیه و آله نیز نیکو شمرده شده است؛ چنان که در جوامع حدیثى [[شیعه]]، خواندن [[اذن دخول]] از [[آداب زیارت|آداب زیارت]] آن حضرت بشمار مى‌رود و رعایت این ادب هنگام حضور در مرقدهاى مطهر [[ائمه اطهار|امامان]] علیهم السلام نیز سفارش شده است.<ref>بحارالانوار، ج‌۹۷، ص‌۲۱۱.</ref>
  
و كسانى‌ كه بدون رعايت حرمت پيامبر، وى را از فراسوى حجره‌ها (از‌ درون خانه‌هاى خود) صدا مى‌زنند، افرادى نابخرد و نادان شمرده شده‌اند: {{متن قرآن|«اِنَّ الَّذينَ يُنادونَكَ مِن وراءِ الحُجُرتِ اَكثَرُهُم لايَعقِلون»}} (حجرات، 4)؛ {{متن قرآن|«لاتَجعَلوا دُعاءَ الرَّسولِ بَينَكُم كَدُعاءِ بَعضِكُم بَعضـًا»}} ([[سوره نور]]، 63).
+
===ادب برخورد با اولیاى الهى===
  
در قرآن كريم، رعايت اين ادب در برابر ديگران نيز سفارش شده است: {{متن قرآن|«...واغضُض مِن صَوتِكَ‌...»}}. ([[سوره لقمان]]، 19)
+
خداوند در قرآن به مؤمنان فرمان مى‌دهد هنگام سخن گفتن با [[پیامبر اسلام|پیامبر]] صلى الله علیه وآله، صداى خود را بلند نکنند: {{متن قرآن|«یاَیهَا الَّذینَ ءامَنوا لاتَرفَعوا اَصوتَکم فَوقَ صَوتِ النَّبىِّ ولا تَجهَروا لَهُ بِالقَولِ‌...»}}. ([[سوره حجرات]]، ۲)
 +
 
 +
افزون بر این، سخن گفتن آرام و مؤدّبانه با آن حضرت، نشانه پرهیزکارى دانسته شده:{{متن قرآن|«إِنَّ الَّذِینَ یغُضُّونَ أَصْوَاتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ أُولَٰئِک الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوَىٰ...»}} (سوره حجرات، ۳).
 +
 
 +
و کسانى‌ که بدون رعایت حرمت پیامبر، وى را از فراسوى حجره‌ها (از‌ درون خانه‌هاى خود) صدا مى‌زنند، افرادى نابخرد و نادان شمرده شده‌اند: {{متن قرآن|«اِنَّ الَّذینَ ینادونَک مِن وراءِ الحُجُرتِ اَکثَرُهُم لایعقِلون»}} (حجرات، ۴)؛ [[آیت الله مکارم شیرازی]] در این باره می‌فرماید: «اصولاً هر قدر سطح خرد و [[عقل]] شخص بالاتر رود بر ادب او افزوده می‌شود؛ زیرا ارزش‌ها و ضد ارزش‌ها را بهتر درک می‌کند و به همین دلیل، بی‌ادبی همیشه نشانه بی‌خردی است، یا به تعبیر دیگر بی‌ادبی، کار حیوان و ادب، کار انسان است.»<ref>تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی ج۲۲، ص۱۴۰.    </ref>
 +
 
 +
در قرآن کریم، رعایت این ادب در برابر دیگران نیز سفارش شده است: {{متن قرآن|«...واغضُض مِن صَوتِک‌...»}}. ([[سوره لقمان]]، ۱۹)
  
 
===ادب برخورد با پدر و مادر===
 
===ادب برخورد با پدر و مادر===
  
يكى از مهم‌ترين آدابى كه [[اسلام]] بر آن تأكيد فراوان دارد، ادب برخورد با پدر و مادر است. در آياتى از قرآن كريم به اين مسأله اشاره شده؛ از‌ جمله سفارش خداوند به گفتار كريمانه با والدين و لزوم پرهيز از تندخويى با آنان است: {{متن قرآن|«وقَضى رَبُّكَ اَلاّ تَعبُدوا اِلاّ اِيّاهُ وبِالولِدَينِ اِحسنـًا اِمّا يَبلُغَنَّ عِندَكَ الكِبَرَ اَحَدُهُما اَو كِلاهُما فَلاتَقُل لَهُما اُفّ و لاتَنهَرهُما وقُل لَهُما قَولاً كَريمـا × واخفِض لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحمَةِ‌...»}}. ([[سوره اسراء]]، 23‌ـ‌24) برخى مفسّران مقصود از گفتار كريمانه را نخواندن آن‌ها به اسم دانسته‌اند.  
+
یکى از مهم‌ترین آدابى که [[اسلام]] بر آن تأکید فراوان دارد، ادب برخورد با پدر و مادر است. در آیاتى از قرآن کریم به این مسأله اشاره شده؛ از‌ جمله سفارش خداوند به گفتار کریمانه با والدین و لزوم پرهیز از تندخویى با آنان است: {{متن قرآن|«وقَضى رَبُّک اَلاّ تَعبُدوا اِلاّ اِیاهُ وبِالولِدَینِ اِحسنـًا اِمّا یبلُغَنَّ عِندَک الکبَرَ اَحَدُهُما اَو کلاهُما فَلاتَقُل لَهُما اُفّ و لاتَنهَرهُما وقُل لَهُما قَولاً کریمـا × واخفِض لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحمَةِ‌...»}}. ([[سوره اسراء]]، ۲۳‌ـ‌۲۴) برخى مفسّران مقصود از گفتار کریمانه را نخواندن آن‌ها به اسم دانسته‌اند.  
  
حتی پدر و مادر بى‌ايمان نيز از نگاه قرآن داراى ارج ويژه‌اى هستند و رعايت ادب و ملاطفت با آن‌ها نيز لازم شمرده شده است: {{متن قرآن|«و اِن جهَداكَ عَلى اَن تُشرِكَ بى ما لَيسَ لَكَ بِهِ عِلمٌ فَلا تُطِعهُما وصاحِبهُما فِى الدُّنيا مَعروفـًا‌...»}} ([[سوره لقمان]]، 15).
+
حتی پدر و مادر بى‌ایمان نیز از نگاه قرآن داراى ارج ویژه‌اى هستند و رعایت ادب و ملاطفت با آن‌ها نیز لازم شمرده شده است: {{متن قرآن|«و اِن جهَداک عَلى اَن تُشرِک بى ما لَیسَ لَک بِهِ عِلمٌ فَلا تُطِعهُما وصاحِبهُما فِى الدُّنیا مَعروفـًا‌...»}} ([[سوره لقمان]]، ۱۵).
  
 
===ادب شاگرد در برابر استاد===
 
===ادب شاگرد در برابر استاد===
  
بر اساس آيات قرآن، شكيبا بودن و اطاعت از استاد، ادب و شرط تعلّم است؛ چنان‌ كه [[حضرت موسى]] عليه السلام بر اطاعت كامل خود از [[حضرت خضر]] عليه السلام و سرپيچى نكردن از فرمان‌هاى او تأكيد كرد. به گفته برخى مفسران، موارد فراوانى از ادب و متانت در كلام موسى عليه السلام ديده مى‌شود:
+
بر اساس آیات قرآن، شکیبا بودن و اطاعت از استاد، ادب و شرط تعلّم است؛ چنان‌ که [[حضرت موسى]] علیه السلام بر اطاعت کامل خود از [[حضرت خضر]] علیه السلام و سرپیچى نکردن از فرمان‌هاى او تأکید کرد. به گفته برخى مفسران، موارد فراوانى از ادب و متانت در کلام موسى علیه السلام دیده مى‌شود:
  
*درخواست خود را جهت يادگيرى با استفهام آغاز كرد: «قالَ لَهُ موسى هَل اَتَّبِعُكَ عَلى اَن تُعَلِّمَنِ‌...» ([[سوره كهف]]، 66).
+
*درخواست خود را جهت یادگیرى با استفهام آغاز کرد: {{متن قرآن|«قالَ لَهُ موسى هَل اَتَّبِعُک عَلى اَن تُعَلِّمَنِ‌...»}} ([[سوره کهف]]، ۶۶).
*مبدأ علم خضر را به جهت تكريم ذكر نكرد و با صيغه مجهول آورد.
+
*مبدأ علم خضر را به جهت تکریم ذکر نکرد و با صیغه مجهول آورد.
*علم او را رشدآفرين دانست: {{متن قرآن|«مِمّا عُلِّمتَ رُشدا»}} (سوره كهف، 66).<ref>الميزان، ج‌13، ص‌343.</ref>
+
*علم او را رشدآفرین دانست: {{متن قرآن|«مِمّا عُلِّمتَ رُشدا»}} (سوره کهف، ۶۶).<ref>المیزان، ج‌۱۳، ص‌۳۴۳.</ref>
  
===ادب ورود به خانه ديگران===
+
===ادب ورود به خانه دیگران===
  
مؤمنان بايد هنگام ورود به خانه ديگران اجازه بگيرند و چنان‌چه به عللى به آن‌ها اجازه ورود داده‌ نشد، برگردند: {{متن قرآن|«ياَيُّهَا الَّذينَ ءامَنوا لاتَدخُلوا بُيوتـًا غَيرَ بُيوتِكُم حَتّى تَستَأنِسوا... فَلاتَدخُلوها حَتّى يُؤذَنَ لَكُم واِن قيلَ لَكُمُ ارجِعوا فَارجِعوا هُوَ اَزكى‌...»}} ([[سوره نور]]، 27‌ـ‌28).
+
مؤمنان باید هنگام ورود به خانه دیگران اجازه بگیرند و چنان‌چه به عللى به آن‌ها اجازه ورود داده‌ نشد، برگردند: {{متن قرآن|«یاَیهَا الَّذینَ ءامَنوا لاتَدخُلوا بُیوتـًا غَیرَ بُیوتِکم حَتّى تَستَأنِسوا... فَلاتَدخُلوها حَتّى یؤذَنَ لَکم واِن قیلَ لَکمُ ارجِعوا فَارجِعوا هُوَ اَزکى‌...»}} ([[سوره نور]]، ۲۷‌ـ‌۲۸).
  
===ادب سلام===
+
===ادب سلام کردن===
  
تحيّت ويژه مسلمانان به استناد آيات و روايات بسيار، [[سلام]] كردن است. سلام كردن، خود رفتارى [[مستحب]]، ولى پاسخ به آن [[واجب]] است.<ref> الكافى، ج‌2، ص‌644‌ـ‌647؛ بحارالانوار، ج‌76، ص‌10.</ref> در آيات قرآن در موارد ذيل از تحيت «سلام» ياد‌ شده است:
+
تحیت ویژه مسلمانان به استناد آیات و روایات بسیار، [[سلام]] کردن است. سلام کردن، خود رفتارى [[مستحب]]، ولى پاسخ به آن [[واجب]] است.<ref> الکافى، ج‌۲، ص‌۶۴۴‌ـ‌۶۴۷؛ بحارالانوار، ج‌۷۶، ص‌۱۰.</ref> در آیات قرآن در موارد ذیل از تحیت «سلام» یاد‌ شده است:
  
*سلام كردن هنگام ورود به خانه: {{متن قرآن|«فَاِذا دَخَلتُم بُيوتـًا فَسَلِّموا عَلى اَنفُسِكُم تَحِيَّةً مِن عِندِاللّهِ مُبـرَكَةً طَيِّبَةً»}} ([[سوره نور]]، 61).
+
*سلام کردن هنگام ورود به خانه: {{متن قرآن|«فَاِذا دَخَلتُم بُیوتـًا فَسَلِّموا عَلى اَنفُسِکم تَحِیةً مِن عِندِاللّهِ مُبـرَکةً طَیبَةً»}} ([[سوره نور]]، ۶۱).
*اظهار ادب [[فرشتگان]] مهمان [[حضرت ابراهيم]] عليه السلام با سلام كردن بر ابراهيم و پاسخ آن حضرت: {{متن قرآن|«هَل‌ اَتكَ حَديثُ ضَيفِ اِبرهيمَ المُكرَمين × اِذ دَخَلوا عَلَيهِ فَقالوا سَلمـًا قالَ سَلمٌ‌...»}} ([[سوره ذاريات]]، 24‌ـ‌25).
+
*اظهار ادب [[فرشتگان]] مهمان [[حضرت ابراهیم]] علیه السلام با سلام کردن بر ابراهیم و پاسخ آن حضرت: {{متن قرآن|«هَل‌ اَتک حَدیثُ ضَیفِ اِبرهیمَ المُکرَمین × اِذ دَخَلوا عَلَیهِ فَقالوا سَلمـًا قالَ سَلمٌ‌...»}} ([[سوره ذاریات]]، ۲۴‌ـ‌۲۵).
*پاسخ سلام با عبارتى بهتر و نيكوتر: {{متن قرآن|«واِذَا حُيّيتُم بِتَحِيَّة فَحَيّوا بِاَحسَنَ مِنها‌...»}} ([[سوره نساء]]، 86).
+
*پاسخ سلام با عبارتى بهتر و نیکوتر: {{متن قرآن|«واِذَا حُییتُم بِتَحِیة فَحَیوا بِاَحسَنَ مِنها‌...»}} ([[سوره نساء]]، ۸۶).
*سفارش خداوند به پيامبر مبنى بر سلام به مؤمنان: {{متن قرآن|«واِذا جاءَكَ الَّذينَ يُؤمِنونَ بِايتِنا فَقُل سَلمٌ عَلَيكُم‌...»}} ([[سوره انعام]]، 54).
+
*سفارش خداوند به پیامبر مبنى بر سلام به مؤمنان: {{متن قرآن|«واِذا جاءَک الَّذینَ یؤمِنونَ بِایتِنا فَقُل سَلمٌ عَلَیکم‌...»}} ([[سوره انعام]]، ۵۴).
*تحيّت و اظهار ادب بهشتيان به يكديگر با سلام كردن: {{متن قرآن|«...و تَحِيَّتُهُم فِيها سَلمٌ‌...»}} ([[سوره يونس]]، 10).
+
*تحیت و اظهار ادب بهشتیان به یکدیگر با سلام کردن: {{متن قرآن|«...و تَحِیتُهُم فِیها سَلمٌ‌...»}} ([[سوره یونس]]، ۱۰).
  
===ادب مهمانی===
+
===ادب مهمانی و مهمانداری===
  
برخى مفسران از آيات قرآن كريم، آدابى را براى [[مهمانی و مهمانداری|مهمان دارى]] استفاده كرده‌اند: پس از ورود مهمان بى‌درنگ به پذيرايى او مبادرت شود و مهمان كم‌تر در انتظار پذيرايى بماند و ميزبان، پنهانى و دور از چشم مهمان براى فراهم ساختن غذا اقدام كند تا او وى را از اين كار باز‌ندارد:<ref> مجمع‌البيان، ج‌9، ص‌237؛ الصافى، ج‌5، ص‌71.</ref>{{متن قرآن|«هَل اَتكَ حَديثُ ضَيفِ اِبرهيمَ المُكرَمين... فَراغَ اِلى اَهلِهِ فَجاءَ بِعِجل سَمين»}} (ذاريات، 24‌ـ‌26).
+
برخى مفسران از آیات قرآن کریم، آدابى را براى [[مهمانی و مهمانداری|مهمان دارى]] استفاده کرده‌اند: پس از ورود مهمان بى‌درنگ به پذیرایى او مبادرت شود و مهمان کم‌تر در انتظار پذیرایى بماند و میزبان، پنهانى و دور از چشم مهمان براى فراهم ساختن غذا اقدام کند تا او وى را از این کار باز‌ندارد:<ref> مجمع‌البیان، ج‌۹، ص‌۲۳۷؛ الصافى، ج‌۵، ص‌۷۱.</ref>{{متن قرآن|«هَل اَتک حَدیثُ ضَیفِ اِبرهیمَ المُکرَمین... فَراغَ اِلى اَهلِهِ فَجاءَ بِعِجل سَمین»}} ([[سوره ذاریات]]، ۲۴‌ـ‌۲۶).
  
مهمان نيز نبايد بدون دعوت به خانه كسى برود و پس از پذيرايى و تناول غذا نيز بيش از حد معمول در خانه ميزبان نماند تا مزاحم او و خانواده‌اش نشود: {{متن قرآن|«اِذا دُعيتُم فَادخُلوا فَاِذا طَعِمتُم فَانتَشِروا‌...»}} ([[سوره احزاب]]، 53).
+
مهمان نیز نباید بدون دعوت به خانه کسى برود و پس از پذیرایى و تناول غذا نیز بیش از حد معمول در خانه میزبان نماند تا مزاحم او و خانواده‌اش نشود: {{متن قرآن|«اِذا دُعیتُم فَادخُلوا فَاِذا طَعِمتُم فَانتَشِروا‌...»}} ([[سوره احزاب]]، ۵۳).
  
 
===ادب نشستن در مجالس‌ عمومى===
 
===ادب نشستن در مجالس‌ عمومى===
  
از آداب اجتماعى مورد توجه قرآن، جا دادن به تازه واردان در مجالس عمومى است: {{متن قرآن|«ياَيُّهَا الَّذينَ ءامَنوا اِذا قيلَ لَكُم تَفَسَّحوا فِى المَجلِسِ فَافسَحوا يَفسَحِ اللّهُ لَكُم... يَرفَعِ اللّهُ الَّذينَ ءامَنوا مِنكُم والَّذينَ اوتُواالعِلمَ دَرَجت‌...»}} ([[سوره مجادله]]، 11).  
+
از آداب اجتماعى مورد توجه قرآن، جا دادن به تازه واردان در مجالس عمومى است: {{متن قرآن|«یاَیهَا الَّذینَ ءامَنوا اِذا قیلَ لَکم تَفَسَّحوا فِى المَجلِسِ فَافسَحوا یفسَحِ اللّهُ لَکم... یرفَعِ اللّهُ الَّذینَ ءامَنوا مِنکم والَّذینَ اوتُواالعِلمَ دَرَجت‌...»}} ([[سوره مجادله]]، ۱۱).  
  
[[شأن نزول]] این [[آيه]] درباره گروهى از شركت كنندگان در [[جنگ بدر]] است كه در «[[اصحاب صفه|صفّه]]» بر پيامبر و يارانش وارد شدند. پيامبر دستور داد كه حاضران به آنان جاى دهند. برخى اين عمل پيامبر صلى الله عليه و آله را نوعى ادب آموزى و درس احترام گذاشتن به پيش‌گامان [[جهاد]] و [[ايمان]] دانسته‌اند.<ref>تفسیر نمونه، ج‌23، ص‌439.</ref>  
+
[[شأن نزول]] این [[آیه]] درباره گروهى از شرکت کنندگان در [[جنگ بدر]] است که در «[[اصحاب صفه|صفّه]]» بر پیامبر و یارانش وارد شدند. پیامبر دستور داد که حاضران به آنان جاى دهند. برخى این عمل پیامبر صلى الله علیه و آله را نوعى ادب آموزى و درس احترام گذاشتن به پیش‌گامان [[جهاد]] و [[ایمان]] دانسته‌اند.<ref>تفسیر نمونه، ج‌۲۳، ص‌۴۳۹.</ref>  
  
===ادب برخورد با سفيهان و نادانان===
+
===ادب برخورد با سفیهان و نادانان===
  
رعايت ادب در برخورد با جاهلان و نادانان از ويژگى‌هاى بندگان ممتاز خداوند است: {{متن قرآن|«و‌عِبادُ الرَّحمنِ الَّذينَ يَمشونَ عَلَى الاَرضِ هَونـًا و اِذا خاطَبَهُمُ الجهِلونَ قالوا سَلما»}} ([[سوره فرقان]]، 63).
+
رعایت ادب در برخورد با جاهلان و نادانان از ویژگى‌هاى بندگان ممتاز خداوند است: {{متن قرآن|«و‌عِبادُ الرَّحمنِ الَّذینَ یمشونَ عَلَى الاَرضِ هَونـًا و اِذا خاطَبَهُمُ الجهِلونَ قالوا سَلما»}} ([[سوره فرقان]]، ۶۳).
  
و اين ادب چيزى جز برخورد و رفتارى كريمانه با آنان نيست: {{متن قرآن|«...‌و‌اِذا مَرّوا بِاللَّغوِ مَرّوا كِراما»}} ([[سوره فرقان]]، 72چنان‌كه در آياتى ديگر به حسن گفتار با سفيهان و نادانان سفارش شده است: {{متن قرآن|«...‌و‌قولوا لَهُم قَولاً مَعروفا»}} ([[سوره نساء]]، 5).
+
و این ادب چیزى جز برخورد و رفتارى کریمانه با آنان نیست: {{متن قرآن|«...‌و‌اِذا مَرّوا بِاللَّغوِ مَرّوا کراما»}} ([[سوره فرقان]]، ۷۲چنان‌که در آیاتى دیگر به حسن گفتار با سفیهان و نادانان سفارش شده است: {{متن قرآن|«...‌و‌قولوا لَهُم قَولاً مَعروفا»}} ([[سوره نساء]]، ۵).
  
===ادب برخورد با مخالفان عقيدتى===
+
===ادب برخورد با مخالفان عقیدتى===
  
دین [[اسلام]]، افزون بر آن‌ كه مسلمانان را به رعايت [[اخلاق]] و آداب با يكديگر مى‌خواند، به آنان سفارش مى‌كند كه در برخورد با مخالفان عقيدتى هم آداب را رعايت كنند:
+
دین [[اسلام]]، افزون بر آن‌ که مسلمانان را به رعایت [[اخلاق]] و آداب با یکدیگر مى‌خواند، به آنان سفارش مى‌کند که در برخورد با مخالفان عقیدتى هم آداب را رعایت کنند:
  
*رعايت ادب در گفتار و پرهيز از سبّ و ناسزاگويى: {{متن قرآن|«و‌لاتَسُبُّوا الَّذينَ يَدعونَ مِن دونِ اللّهِ فَيَسُبُّوا اللّهَ عَدوًا بِغَيرِ عِلم‌...».}} ([[سوره انعام]]، 108)
+
*رعایت ادب در گفتار و پرهیز از سبّ و ناسزاگویى: {{متن قرآن|«و‌لاتَسُبُّوا الَّذینَ یدعونَ مِن دونِ اللّهِ فَیسُبُّوا اللّهَ عَدوًا بِغَیرِ عِلم‌...».}} ([[سوره انعام]]، ۱۰۸).
*سخن گفتن با آنان با نرمى و [[مدارا]]: {{متن قرآن|«اِذهَبا اِلى فِرعَونَ اِنَّهُ طَغى × فَقولا لَهُ قَولاً لَيِّنـًا لَعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ اَو يَخشى»}}.([[سوره طه]]، 43‌ـ‌44)
+
*سخن گفتن با آنان با نرمى و [[مدارا]]: {{متن قرآن|«اِذهَبا اِلى فِرعَونَ اِنَّهُ طَغى × فَقولا لَهُ قَولاً لَینـًا لَعَلَّهُ یتَذَکرُ اَو یخشى»}} ([[سوره طه]]، ۴۳‌ـ‌۴۴).
*دعوت آنان همراه با پند نيكو: {{متن قرآن|«اُدعُ اِلى سَبيلِ رَبِّكَ بِالحِكمَةِ والمَوعِظَةِ الحَسَنَةِ»}}.([[سوره نحل]]، 125) و... .
+
*دعوت آنان همراه با پند نیکو: {{متن قرآن|«اُدعُ اِلى سَبیلِ رَبِّک بِالحِکمَةِ والمَوعِظَةِ الحَسَنَةِ»}} ([[سوره نحل]]، ۱۲۵) و... .
  
 
===ادب در امور جنسى===
 
===ادب در امور جنسى===
  
يكى از آداب مورد تأكيد قرآن، عدم تصريح به عناوين جنسى است؛ براى مثال از عمل آميزش همواره با الفاظ كنايى مانند «رفث» ([[سوره بقره]]، 187)، «لمس» ([[سوره مائده]]، 6)، «مسّ» ([[سوره آل عمران]]، 47؛ [[سوره مريم]]، 20«اتيان» ([[سوره بقره]]، 222)، «مباشره» (سوره بقره، 187)، «دخول» ([[سوره نساء]]، 23) و «قرب» (سوره بقره، 222) استفاده كرده است.
+
یکى از آداب مورد تأکید قرآن، عدم تصریح به عناوین جنسى است؛ براى مثال از عمل آمیزش همواره با الفاظ کنایى مانند «رفث» ([[سوره بقره]]، ۱۸۷)، «لمس» ([[سوره مائده]]، ۶)، «مسّ» ([[سوره آل عمران]]، ۴۷؛ [[سوره مریم]]، ۲۰«اتیان» ([[سوره بقره]]، ۲۲۲)، «مباشره» (سوره بقره، ۱۸۷)، «دخول» ([[سوره نساء]]، ۲۳) و «قرب» (سوره بقره، ۲۲۲) استفاده کرده است.
 
 
يكى ديگر از آداب امور جنسى، عدم حضور در خلوتِ زن و شوهر است. بر اساس آيات قرآن، خدمت‌گزاران و كودكان بالغ موظفند هنگام ورود به اتاقى كه پدر و مادر در آن قرار دارند، اجازه بگيرند؛ ([[سوره نور]]، 58‌ـ‌59)؛ حتى كودكان نابالغ كه پيوسته نزد پدر و مادر هستند، لازم است اين‌گونه تأديب شوند كه دست كم در سه زمان (پيش از نماز صبح پس از نماز عشاء و هنگام ظهر) كه به‌ طور معمول پدر و مادر به استراحت مى‌پردازند، بدون اجازه به اتاق آنان وارد نشوند. (سوره نور، 58) برخى از مفسران اين دستور قرآنى را نوعى ادب اسلامى دانسته‌اند.<ref>تفسیر نمونه، ج‌14، ص‌545.</ref>
 
  
 +
یکى دیگر از آداب امور جنسى، عدم حضور در خلوتِ زن و شوهر است. بر اساس آیات قرآن، خدمت‌گزاران و کودکان بالغ موظفند هنگام ورود به اتاقى که پدر و مادر در آن قرار دارند، اجازه بگیرند؛ ([[سوره نور]]، ۵۸‌ـ‌۵۹)؛ حتى کودکان نابالغ که پیوسته نزد پدر و مادر هستند، لازم است این‌گونه تأدیب شوند که دست کم در سه زمان (پیش از نماز صبح پس از نماز عشاء و هنگام ظهر) که به‌ طور معمول پدر و مادر به استراحت مى‌پردازند، بدون اجازه به اتاق آنان وارد نشوند. (سوره نور، ۵۸) برخى از مفسران این دستور قرآنى را نوعى ادب اسلامى دانسته‌اند.<ref>تفسیر نمونه، ج‌۱۴، ص‌۵۴۵.</ref>
 
==پانویس==
 
==پانویس==
 
<references />
 
<references />
 
 
==منابع==
 
==منابع==
 
+
*[[دائرة المعارف قرآن کریم (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، محمد ابوطالبی، جلد دوم.
* دائرة المعارف قرآن كريم، محمد ابوطالبی، جلد دوم.
+
*[https://www.hawzahnews.com/news/457853/%D8%A7%D8%AF%D8%A8-%DA%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA-%D9%88-%D8%A7%D8%B2-%DA%A9%D9%87-%D8%A2%D9%85%D9%88%D8%B2%DB%8C%D9%85 "ادب چیست و از که آموزیم؟"، خبرگزاری حوزه].
 +
*[http://pajoohe.ir/%D8%A7%D8%AF%D8%A8-literature__a-36099.aspx "ادب"، سایت پژوهه]. 
  
 
[[رده:صفات پسندیده]]
 
[[رده:صفات پسندیده]]
 
[[رده:اخلاق اجتماعی]]
 
[[رده:اخلاق اجتماعی]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۵ اکتبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۱:۴۳

«اَدَب» یک ارزش اخلاقی و اجتماعی است، و به معنای نوعی رفتار پسندیده و سنجیده با مردم و رعایت حسن معاشرت با آنان می‌باشد. این رفتار که از تربیت شایسته نشأت می‌گیرد، به نحوه سخن گفتن، راه رفتن، نگاه کردن، درخواست کردن و... مربوط می‌شود. از توصیه‌های مهم دین اسلام در امر تربیت فرزندان، آموزش ادب به آنان از دوران کودکی است.

مفهوم‌شناسی

واژه «اَدَب» مفرد آداب، در اصل به‌ معناى دعا (فراخواندن) بوده و «اَدْب» به‌ معناى دعوت و جمع کردن مردم بر سر سفره خود نیز از همین ریشه است.[۱] مفهوم متعارف اَدَب نیز با معناى لغوى آن ارتباط دارد. گویا ادب سفره‌اى از نیکى‌ها است که مردم بر گرد آن جمع مى‌شوند و همگان آن را نیکو مى‌شمارند.

برخی واژه «ادب» را به معنای تمرین دادن نفس[۲] و حسن اخلاق[۳] دانسته اند. ابن منظور «ادب» را راهنمای مردم به سوی کار پسندیده، و بازدارنده آنها از کار زشت می‌داند.[۴]

تعاریف مشابه دیگری نیز وجود دارد، از جمله خواجه عبدالله انصاری پیرامون ادب می‌گوید: «ادب آن است که بنده در اثر شناختن ضرر و زیان تعدّی [از حدود الهی]، حدّ میان غلوّ و جفا را حفظ کند».[۵] شیخ طبرسی در این باره می گوید: «حفظ حدّ و اندازه هر چیزی و تجاوز ننمودن از آن را ادب گویند».[۶] و نیز در کتاب ارشاد القلوب دیلمی، می‌خوانیم: «حقیقت ادب، جمع شدن صفت‌های نیک و دور کردن صفات زشت است».[۷]

علامه طباطبایی در تفسیر المیزان به بیانی دیگر به تعریف ادب پرداخته و می‌فرماید: «ادب، هیأت زیبا و پسندیده است که طبع و سلیقه چنین سزاوار می‌داند که هر عمل مشروعی چه دینی باشد مانند دعا و چه مشروع عقلی باشد مانند دیدار دوستان، بر طبق آن هیأت واقع شود. به عبارت دیگر: ادب عبارتست از ظرافت‌ عمل.»[۸]«ادب»، نوعی رفتار خاص و سنجیده با افراد پیرامون (از کوچک و بزرگ و آشنا و بیگانه) است. این رفتار که از تربیت شایسته نشأت می گیرد، به نحوه سخن گفتن، راه رفتن، معاشرت، نگاه، درخواست، سؤال، جواب و ... مربوط می شود. این واژه در فرهنگ‌ نامه‌هاى فارسى با کلمات دیگرى مانند فرهنگ، هنر، حُسن معاشرت، طور پسندیده، حرمت، شایسته‌بودن و‌...‌ پیوند معنایى دارد.[۹]

واژه «ادب» در قرآن کریم بکار نرفته، ولى در آیات فراوانى به مفهوم آن که مجموعه گسترده‌اى از روابط فردى و اجتماعى را دربرمى‌گیرد، اشاره شده‌ است.

ادب در روایات

  • از نکات مهم مربوط به معاشرت، آن است که آنچه را درباره خود نمی‌پسندی، درباره دیگران هم روا ندانی و آنچه نسبت به خویش دوست می‌داری، برای دیگران هم بخواهی. به فرموده امام علی علیه السلام: «کفاک أدَبا لِنَفسِک اجتِنابُ ما تَکرَهُهُ مِن غَیرِک»؛[۱۰] در ادب کردن تو نسبت به خویشتن، همین تو را بس که آنچه را از دیگری ناپسند می بینی از آن پرهیز کنی. همچنین می فرماید: «اذا رأیتَ فی غیرک خُلقاً ذمیماً فتجنّب من نفسک أمثالَه»؛[۱۱] هر گاه در دیگری اخلاق ناپسندی را دیدی، بپرهیز که آن گونه رفتار در خودت نباشد!
  • هر کس حدّ و مرز خود را بشناسد و از آن فراتر نرود، دارای ادب است. بی ادبی، نوعی ورود به منطقه ممنوعه و پایمال کردن حدّ و حریم در برخوردهاست. امام علی علیه السلام می‌فرماید: «افضل الأدب أن یقفَ الانسان علی حدّه و لا یتعدّی قدرَه»؛[۱۲] برترین ادب، آن است که انسان بر سر حدّ و مرز و اندازه خویش بایستد و از قدر خود فراتر نرود.
  • حسب و نسب هم با ادب، ارج می یابد. شرافت خانوادگی وقتی تکمیل می‌شود که همراه با ادب باشد، پس حسب و نسب آدمی بدون رعایت ادب ارزشی ندارد. امام علی علیه السلام فرمود: «ادب نیکوترین حسب است و زیادتی دارد بر سایر حسب‌ها.»[۱۳]
  • امام علی علیه السلام می‌فرماید: «و باید از کسانی نباشی که پند دادن به آن‌ها سود نرساند مگر هنگامی که به آزردن و رنجاندنشان بکوشی. زیرا خردمند به ادب و یاد دادن پند می‌آموزد و چهارپایان پیروی نمی‌کنند مگر به زدن.»[۱۴]
  • یکی از نکاتی که در روایات درباره ادب دیده می‌شود، ارتباط ادب با کمال انسانی است؛ اینکه شخصیت آدمی مرتبط با ادب می‌باشد و هر قدر ادب افزوده گردد شخصیت آدمی نیز بالاتر می‌رود. امام علی علیه السلام می‌فرماید: «ای مؤمن، علم و ادب ارزش وجود توست. در تحصیل علم کوشش نما. زیرا به هر مقداری که بر دانش و ادبت افزوده شود قدر و قیمت تو افزایش می‌یابد.»[۱۵]
  • در تربیت فرزند مهمترین نکته‌ای که باید مدّ نظر داشت آموزش ادب است. وظیفه هر پدر و مادری این است که فرزند را ادب پسندیده بیاموزد. امام علی علیه السلام در ضمن نامه خود به فرزندش امام حسن علیه السلام نوشته است: «فرزند عزیزم، در راه ادب آموزی تو از فرصت استفاده کردم و قبل از آنکه دل کودکانه‌ات سخت شود و عقل به اندیشه‌های دیگری مشغول گردد به تربیت مبادرت نمودم و وظیفه پدری خود را انجام دادم.»[۱۶] و حضرت سجاد علیه السلام فرمود: «حق فرزندت به تو این است که بدانی...، موظفی فرزندت را با آداب و اخلاق پسندیده پرورش دهی».[۱۷]
  • در روایات، بهترین ارثی را که برای فرزندان می‌توان به جای گذاشت، ادب معرفی شده است. امام علی علیه السلام می‌فرماید: «بخشش و تفضل هیچ پدری به فرزندش بهتر از عطیه ادب و تربیت پسندیده نیست».[۱۸]

  • امام علی علیه السلام درباره لزوم ادب پیشوایان می‌فرماید: «مَنْ نَصَبَ نَفْسَهُ لِلنَّاسِ إِمَاماً، فَلْیبْدَأْ بِتَعْلِیمِ نَفْسِهِ قَبْلَ تَعْلِیمِ غَیرِهِ؛ وَ لْیکنْ تَأْدِیبُهُ بِسِیرَتِهِ قَبْلَ تَأْدِیبِهِ بِلِسَانِهِ؛ وَ مُعَلِّمُ نَفْسِهِ وَ مُؤَدِّبُهَا، أَحَقُّ بِالْإِجْلَالِ مِنْ مُعَلِّمِ النَّاسِ وَ مُؤَدِّبِهِمْ‏.» کسى که خود را در مقام پیشوایى و امامت بر مردم قرار مى‌دهد باید پیش از آنکه به تعلیم دیگران مى‌پردازد به تعلیم خویش بپردازد و باید تأدیب و تعلیم او نسبت به دیگران پیش از آنکه با زبانش باشد با عمل صورت گیرد و کسى که معلّم و ادب‌ کننده خویشتن است به احترام سزاوارتر از کسى است که معلّم ومربّى مردم است.[۱۹]

برخی از آداب عمومى در قرآن

ادب حضور در مکان‌هاى مقدس

یکى از آداب مورد توجه قرآن، ادب حضور در مکان‌هایى است که نوعى تقدّس دارند. این مکان‌ها یا همانند مساجد و معابد از آغاز، مکانى مقدس در نظر گرفته شده‌اند؛ چنانکه خداوند به حضرت موسى علیه السلام فرمان مى‌دهد. هنگام حضور در سرزمین مقدس «طُوى» کفش‌ها را درآورده، پاى برهنه باشد: «فَاخلَع نَعلَیک اِنَّک بِالوادِ المُقَدَّسِ طُوًى». (سوره طه، ۱۲)

یا به واسطه حضور اولیاى خاص الهى مانند پیامبران، قداست یافته‌اند؛ چنان‌ که افراد باایمان موظف‌اند هنگام حضور در خانه‌هاى پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله ادب را رعایت کرده با اجازه وارد شوند: «یاَیهَا الَّذینَ ءامَنوا لاتَدخُلوا بُیوتَ النَّبىِّ اِلاّ اَن یؤذَنَ لَکم‌...». (سوره احزاب، ۵۳)

رعایت این ادب پس از رحلت پیامبر صلى الله علیه و آله نیز نیکو شمرده شده است؛ چنان که در جوامع حدیثى شیعه، خواندن اذن دخول از آداب زیارت آن حضرت بشمار مى‌رود و رعایت این ادب هنگام حضور در مرقدهاى مطهر امامان علیهم السلام نیز سفارش شده است.[۲۰]

ادب برخورد با اولیاى الهى

خداوند در قرآن به مؤمنان فرمان مى‌دهد هنگام سخن گفتن با پیامبر صلى الله علیه وآله، صداى خود را بلند نکنند: «یاَیهَا الَّذینَ ءامَنوا لاتَرفَعوا اَصوتَکم فَوقَ صَوتِ النَّبىِّ ولا تَجهَروا لَهُ بِالقَولِ‌...». (سوره حجرات، ۲)

افزون بر این، سخن گفتن آرام و مؤدّبانه با آن حضرت، نشانه پرهیزکارى دانسته شده:«إِنَّ الَّذِینَ یغُضُّونَ أَصْوَاتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ أُولَٰئِک الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوَىٰ...» (سوره حجرات، ۳).

و کسانى‌ که بدون رعایت حرمت پیامبر، وى را از فراسوى حجره‌ها (از‌ درون خانه‌هاى خود) صدا مى‌زنند، افرادى نابخرد و نادان شمرده شده‌اند: «اِنَّ الَّذینَ ینادونَک مِن وراءِ الحُجُرتِ اَکثَرُهُم لایعقِلون» (حجرات، ۴)؛ آیت الله مکارم شیرازی در این باره می‌فرماید: «اصولاً هر قدر سطح خرد و عقل شخص بالاتر رود بر ادب او افزوده می‌شود؛ زیرا ارزش‌ها و ضد ارزش‌ها را بهتر درک می‌کند و به همین دلیل، بی‌ادبی همیشه نشانه بی‌خردی است، یا به تعبیر دیگر بی‌ادبی، کار حیوان و ادب، کار انسان است.»[۲۱]

در قرآن کریم، رعایت این ادب در برابر دیگران نیز سفارش شده است: «...واغضُض مِن صَوتِک‌...». (سوره لقمان، ۱۹)

ادب برخورد با پدر و مادر

یکى از مهم‌ترین آدابى که اسلام بر آن تأکید فراوان دارد، ادب برخورد با پدر و مادر است. در آیاتى از قرآن کریم به این مسأله اشاره شده؛ از‌ جمله سفارش خداوند به گفتار کریمانه با والدین و لزوم پرهیز از تندخویى با آنان است: «وقَضى رَبُّک اَلاّ تَعبُدوا اِلاّ اِیاهُ وبِالولِدَینِ اِحسنـًا اِمّا یبلُغَنَّ عِندَک الکبَرَ اَحَدُهُما اَو کلاهُما فَلاتَقُل لَهُما اُفّ و لاتَنهَرهُما وقُل لَهُما قَولاً کریمـا × واخفِض لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحمَةِ‌...». (سوره اسراء، ۲۳‌ـ‌۲۴) برخى مفسّران مقصود از گفتار کریمانه را نخواندن آن‌ها به اسم دانسته‌اند.

حتی پدر و مادر بى‌ایمان نیز از نگاه قرآن داراى ارج ویژه‌اى هستند و رعایت ادب و ملاطفت با آن‌ها نیز لازم شمرده شده است: «و اِن جهَداک عَلى اَن تُشرِک بى ما لَیسَ لَک بِهِ عِلمٌ فَلا تُطِعهُما وصاحِبهُما فِى الدُّنیا مَعروفـًا‌...» (سوره لقمان، ۱۵).

ادب شاگرد در برابر استاد

بر اساس آیات قرآن، شکیبا بودن و اطاعت از استاد، ادب و شرط تعلّم است؛ چنان‌ که حضرت موسى علیه السلام بر اطاعت کامل خود از حضرت خضر علیه السلام و سرپیچى نکردن از فرمان‌هاى او تأکید کرد. به گفته برخى مفسران، موارد فراوانى از ادب و متانت در کلام موسى علیه السلام دیده مى‌شود:

  • درخواست خود را جهت یادگیرى با استفهام آغاز کرد: «قالَ لَهُ موسى هَل اَتَّبِعُک عَلى اَن تُعَلِّمَنِ‌...» (سوره کهف، ۶۶).
  • مبدأ علم خضر را به جهت تکریم ذکر نکرد و با صیغه مجهول آورد.
  • علم او را رشدآفرین دانست: «مِمّا عُلِّمتَ رُشدا» (سوره کهف، ۶۶).[۲۲]

ادب ورود به خانه دیگران

مؤمنان باید هنگام ورود به خانه دیگران اجازه بگیرند و چنان‌چه به عللى به آن‌ها اجازه ورود داده‌ نشد، برگردند: «یاَیهَا الَّذینَ ءامَنوا لاتَدخُلوا بُیوتـًا غَیرَ بُیوتِکم حَتّى تَستَأنِسوا... فَلاتَدخُلوها حَتّى یؤذَنَ لَکم واِن قیلَ لَکمُ ارجِعوا فَارجِعوا هُوَ اَزکى‌...» (سوره نور، ۲۷‌ـ‌۲۸).

ادب سلام کردن

تحیت ویژه مسلمانان به استناد آیات و روایات بسیار، سلام کردن است. سلام کردن، خود رفتارى مستحب، ولى پاسخ به آن واجب است.[۲۳] در آیات قرآن در موارد ذیل از تحیت «سلام» یاد‌ شده است:

  • سلام کردن هنگام ورود به خانه: «فَاِذا دَخَلتُم بُیوتـًا فَسَلِّموا عَلى اَنفُسِکم تَحِیةً مِن عِندِاللّهِ مُبـرَکةً طَیبَةً» (سوره نور، ۶۱).
  • اظهار ادب فرشتگان مهمان حضرت ابراهیم علیه السلام با سلام کردن بر ابراهیم و پاسخ آن حضرت: «هَل‌ اَتک حَدیثُ ضَیفِ اِبرهیمَ المُکرَمین × اِذ دَخَلوا عَلَیهِ فَقالوا سَلمـًا قالَ سَلمٌ‌...» (سوره ذاریات، ۲۴‌ـ‌۲۵).
  • پاسخ سلام با عبارتى بهتر و نیکوتر: «واِذَا حُییتُم بِتَحِیة فَحَیوا بِاَحسَنَ مِنها‌...» (سوره نساء، ۸۶).
  • سفارش خداوند به پیامبر مبنى بر سلام به مؤمنان: «واِذا جاءَک الَّذینَ یؤمِنونَ بِایتِنا فَقُل سَلمٌ عَلَیکم‌...» (سوره انعام، ۵۴).
  • تحیت و اظهار ادب بهشتیان به یکدیگر با سلام کردن: «...و تَحِیتُهُم فِیها سَلمٌ‌...» (سوره یونس، ۱۰).

ادب مهمانی و مهمانداری

برخى مفسران از آیات قرآن کریم، آدابى را براى مهمان دارى استفاده کرده‌اند: پس از ورود مهمان بى‌درنگ به پذیرایى او مبادرت شود و مهمان کم‌تر در انتظار پذیرایى بماند و میزبان، پنهانى و دور از چشم مهمان براى فراهم ساختن غذا اقدام کند تا او وى را از این کار باز‌ندارد:[۲۴]«هَل اَتک حَدیثُ ضَیفِ اِبرهیمَ المُکرَمین... فَراغَ اِلى اَهلِهِ فَجاءَ بِعِجل سَمین» (سوره ذاریات، ۲۴‌ـ‌۲۶).

مهمان نیز نباید بدون دعوت به خانه کسى برود و پس از پذیرایى و تناول غذا نیز بیش از حد معمول در خانه میزبان نماند تا مزاحم او و خانواده‌اش نشود: «اِذا دُعیتُم فَادخُلوا فَاِذا طَعِمتُم فَانتَشِروا‌...» (سوره احزاب، ۵۳).

ادب نشستن در مجالس‌ عمومى

از آداب اجتماعى مورد توجه قرآن، جا دادن به تازه واردان در مجالس عمومى است: «یاَیهَا الَّذینَ ءامَنوا اِذا قیلَ لَکم تَفَسَّحوا فِى المَجلِسِ فَافسَحوا یفسَحِ اللّهُ لَکم... یرفَعِ اللّهُ الَّذینَ ءامَنوا مِنکم والَّذینَ اوتُواالعِلمَ دَرَجت‌...» (سوره مجادله، ۱۱).

شأن نزول این آیه درباره گروهى از شرکت کنندگان در جنگ بدر است که در «صفّه» بر پیامبر و یارانش وارد شدند. پیامبر دستور داد که حاضران به آنان جاى دهند. برخى این عمل پیامبر صلى الله علیه و آله را نوعى ادب آموزى و درس احترام گذاشتن به پیش‌گامان جهاد و ایمان دانسته‌اند.[۲۵]

ادب برخورد با سفیهان و نادانان

رعایت ادب در برخورد با جاهلان و نادانان از ویژگى‌هاى بندگان ممتاز خداوند است: «و‌عِبادُ الرَّحمنِ الَّذینَ یمشونَ عَلَى الاَرضِ هَونـًا و اِذا خاطَبَهُمُ الجهِلونَ قالوا سَلما» (سوره فرقان، ۶۳).

و این ادب چیزى جز برخورد و رفتارى کریمانه با آنان نیست: «...‌و‌اِذا مَرّوا بِاللَّغوِ مَرّوا کراما» (سوره فرقان، ۷۲)؛ چنان‌که در آیاتى دیگر به حسن گفتار با سفیهان و نادانان سفارش شده است: «...‌و‌قولوا لَهُم قَولاً مَعروفا» (سوره نساء، ۵).

ادب برخورد با مخالفان عقیدتى

دین اسلام، افزون بر آن‌ که مسلمانان را به رعایت اخلاق و آداب با یکدیگر مى‌خواند، به آنان سفارش مى‌کند که در برخورد با مخالفان عقیدتى هم آداب را رعایت کنند:

  • رعایت ادب در گفتار و پرهیز از سبّ و ناسزاگویى: «و‌لاتَسُبُّوا الَّذینَ یدعونَ مِن دونِ اللّهِ فَیسُبُّوا اللّهَ عَدوًا بِغَیرِ عِلم‌...». (سوره انعام، ۱۰۸).
  • سخن گفتن با آنان با نرمى و مدارا: «اِذهَبا اِلى فِرعَونَ اِنَّهُ طَغى × فَقولا لَهُ قَولاً لَینـًا لَعَلَّهُ یتَذَکرُ اَو یخشى» (سوره طه، ۴۳‌ـ‌۴۴).
  • دعوت آنان همراه با پند نیکو: «اُدعُ اِلى سَبیلِ رَبِّک بِالحِکمَةِ والمَوعِظَةِ الحَسَنَةِ» (سوره نحل، ۱۲۵) و... .

ادب در امور جنسى

یکى از آداب مورد تأکید قرآن، عدم تصریح به عناوین جنسى است؛ براى مثال از عمل آمیزش همواره با الفاظ کنایى مانند «رفث» (سوره بقره، ۱۸۷)، «لمس» (سوره مائده، ۶)، «مسّ» (سوره آل عمران، ۴۷؛ سوره مریم، ۲۰)، «اتیان» (سوره بقره، ۲۲۲)، «مباشره» (سوره بقره، ۱۸۷)، «دخول» (سوره نساء، ۲۳) و «قرب» (سوره بقره، ۲۲۲) استفاده کرده است.

یکى دیگر از آداب امور جنسى، عدم حضور در خلوتِ زن و شوهر است. بر اساس آیات قرآن، خدمت‌گزاران و کودکان بالغ موظفند هنگام ورود به اتاقى که پدر و مادر در آن قرار دارند، اجازه بگیرند؛ (سوره نور، ۵۸‌ـ‌۵۹)؛ حتى کودکان نابالغ که پیوسته نزد پدر و مادر هستند، لازم است این‌گونه تأدیب شوند که دست کم در سه زمان (پیش از نماز صبح پس از نماز عشاء و هنگام ظهر) که به‌ طور معمول پدر و مادر به استراحت مى‌پردازند، بدون اجازه به اتاق آنان وارد نشوند. (سوره نور، ۵۸) برخى از مفسران این دستور قرآنى را نوعى ادب اسلامى دانسته‌اند.[۲۶]

پانویس

  1. مقاییس‌اللغه، ج‌۱، ص‌۷۴.
  2. فیومی، مصباح المنیر، ج ۲، ص۹.
  3. فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج أ ـ ذ، ص۲۹.
  4. ابن منظور، لسان العرب، ج ۱، ص ۲۰۷.
  5. خواجه عبدالله انصاری، شرح منازل السائرین، ترجمه شرح عبدالرزاق لاهیجی کاشانی، ص۱۵۱-۱۵۲.
  6. شیخ طبرسی، الاداب الدینیة للخزانة المعینیة، ترجمه احمد عابدی، ص۱۹۹.
  7. حسن دیلمی، ارشاد القلوب الی الصواب، ترجمه عبدالحسین رضایی، ج۱، ص۳۸۳.
  8. محمد حسین طباطبایی، تفسیر المیزان، ترجمه محمد باقر موسوی همدانی، ج ۶، ص ۳۶۶.
  9. فرهنگ فارسى، ص‌۱۷۸.
  10. حکمت ۴۱۲ نهج البلاغه.
  11. میزان الحکمه، ج ۱، ص ۷۰، حدیث ۳۷۴.
  12. غررالحکم و دررالکلم.
  13. وسایل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج۶، ص۲۲۱.
  14. نهج البلاغه، نامه ۳۱.
  15. مشکاة الانوار، ابوالفضل علی بن حسن طبرسی، ص۲۶۷.
  16. نهج‌البلاغه، نامه ۳۱.
  17. مکارم الاخلاق، شیخ حسن طبرسی، ج۲، ص۳۴۵.
  18. الحدیث، محمد تقی فلسفی ج۱، ص۴۹.
  19. نهج البلاغه، حکمت ۷۳.
  20. بحارالانوار، ج‌۹۷، ص‌۲۱۱.
  21. تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی ج۲۲، ص۱۴۰.
  22. المیزان، ج‌۱۳، ص‌۳۴۳.
  23. الکافى، ج‌۲، ص‌۶۴۴‌ـ‌۶۴۷؛ بحارالانوار، ج‌۷۶، ص‌۱۰.
  24. مجمع‌البیان، ج‌۹، ص‌۲۳۷؛ الصافى، ج‌۵، ص‌۷۱.
  25. تفسیر نمونه، ج‌۲۳، ص‌۴۳۹.
  26. تفسیر نمونه، ج‌۱۴، ص‌۵۴۵.

منابع