عبدالرحمن جامی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(ویرایش)
 
(یک نسخهٔ میانیِ همین کاربر نمایش داده نشده است)
سطر ۱: سطر ۱:
'''«نورالدین عبدالرحمن جامی»''' (817-898 ق)، [[تخلص|متخلص]] به «جامی» و ملقب به «خاتم الشعرا»، شاعر، ادیب، موسیقی‌دان، منجم و صوفی نامدار فارسی زبان قرن ۹ قمری است. از جامی بیش از چهل اثر و تألیف سودمند به جای مانده است که معروفترین آن عبارت از هفت [[مثنوی (قالب شعر)|مثنوی]] به نام “هفت اورنگ” است.
+
'''«نورالدین عبدالرحمن جامی»''' (۸۱۷-۸۹۸ ق)، [[تخلص|متخلص]] به «جامی» و ملقب به «خاتم الشعرا»، شاعر، ادیب، موسیقی‌دان، منجم و صوفی نامدار فارسی زبان در قرن ۹ قمری است. از جامی بیش از چهل تألیف در موضوعات مختلف به جای مانده است که معروفترین آن [[مثنوی (قالب شعر)|مثنوی]] «هفت اورنگ» است.
 +
{{شناسنامه عالم
 +
|نام کامل = نورالدین عبدالرحمن جامی
 +
|تصویر=
 +
|زادروز = ۸۱۷ قمری
 +
|زادگاه = جام، هرات
 +
|وفات =  ۸۹۸ قمری
 +
|مدفن =  هرات
 +
|اساتید =  سعد‌الدین کاشغرى، خواجه سعد‌الدین، خواجه نصیر‌الدین احرار،...
 +
|شاگردان =
 +
|آثار =  مثنوی هفت اورنگ، بهارستان، شواهد النبوة، نفحات الانس، اشعة اللمعات، لوایح،...
 +
}}
 +
==زندگی‌نامه==
 +
نورالدین عبدالرحمن بن احمد جامی به سال ۸۱۷ در خرجرد (یا خرگرد) جام از نواحى هرات از توابع [[خراسان]] قدیم چشم به جهان گشود. از طرف پدر نسبش به محمد بن حسن شیبانی، [[فقیه]] معروف [[حنفی]] قرن دوم، می‌رسد. وى در حدود سیزده سالگی همراه پدر خود به هرات رفت و در آنجا شروع به کسب علوم دینى و ادبى کرد و در طى چند سال در علوم نقلى و عقلى متبحر شد. سپس به [[سیر و سلوک]] مشغول و از بزرگان طریقت شد.  
  
== زندگی‌نامه ==
+
صفى‌الدین على در «رشحات عین الحیات»، یکى از کتاب‌هاى معتبر در شرح حال جامى، نقل مى‌کند که در جوانى حتى در [[علم نجوم]] با بزرگان نامدار عصر خود مثل قاضى‌زاده رومى همپایه شد. در مورد تبحر جامى در هیأت و نجوم، عبدالغفور لارى راجع به على قوشچى (م، ۸۷۹)، که خود از بزرگان متأخر علم نجوم و مأمور تشکیل رصدخانه الغ‌بیگ در سمرقند بود، چنین مى‌نویسد: مدتى قوشچى را «مسئله‌اى مشکل بوده است در علم هیأت... و از هیچ محل مشکل وى حل نمى‌گشته، تا آنکه اتفاقا به شرف صحبت حضرت ایشان (یعنى جامى) رسیده است و از ایشان استفسار نموده، و ایشان حل مشکل وى کرده است».
نورالدین عبدالرحمن بن احمد جامی به سال 817 در خرجرد (يا خرگرد) جام از نواحى هرات از توابع [[خراسان]] قدیم چشم به جهان گشود. وى در سنين كودكى همراه پدر خود به سمرقند و هرات رفت و در آنجا شروع به كسب علوم دينى و ادبى كرد و در طى چند سال در علوم نقلى و عقلى متبحر شد. سپس به [[سیر و سلوک]] مشغول و از بزرگان طریقت شد.  
 
  
صفى‌الدين على در «رشحات عين الحيات»، يكى از کتاب‌هاى معتبر در شرح حال جامى، نقل مى‌كند كه در جوانى حتى در [[علم نجوم]] با بزرگان نامدار عصر خود مثل قاضى‌زاده رومى همپايه شد. در مورد تبحر جامى در هيأت و نجوم، عبدالغفور لارى راجع به على قوشچى (ف 879)، كه خود از بزرگان متأخر علم نجوم و مأمور تشكيل رصدخانه الغ‌بيگ در سمرقند بود، چنين مى‌نويسد: مدتى قوشچى را «مسئله‌اى مشكل بوده است در علم هيأت...و از هيچ محل مشكل وى حل نمى‌گشته، تا آنكه اتفاقا به شرف صحبت حضرت ايشان (يعنى جامى) رسيده است و از ايشان استفسار نموده، و ايشان حل مشكل وى كرده است».
+
لارى قدرت قوه عقلى و تعمق جامى در علوم متعدد را معلول انتساب او به طریقه صوفیه نقشبندیه مى‌داند، که آن «ممدّ تعقل و مقوى قوت مدرکه» او بوده است. شک نیست که براى درک مقام علمى و [[شعر|شعرى]] جامى فهم این نسبت در درجه اول اهمیت است. رابطه جامى با طریقه نقشبندیه یا «طریقه خواجگان» را عبدالغفور لارى به تفصیل شرح داده است، و تذکره او در این مورد از جمله منابع موثق به شمار مى‌رود، زیرا وى خود مرید و شاگرد بلافصل جامى بوده و بنابر این به آداب و شیوه سیر و سلوک این طریقه کاملا وارد بوده است.
  
لارى قدرت قوه عقلى و تعمق جامى در علوم متعدد را معلول انتساب او به طريقه صوفيه نقشبندیه مى‌داند، كه آن «ممد تعقل و مقوى قوت مدرکه» او بوده است. شك نيست كه براى درك مقام علمى و [[شعر|شعرى]] جامى فهم اين نسبت در درجه اول اهميت است. رابطه جامى با طريقه نقشبندیه يا «طريقه خواجگان» را عبدالغفور لارى به تفصيل شرح داده است، و تذكره او در اين مورد از جمله منابع موثق به شمار مى‌رود، زيرا وى خود مريد و شاگرد بلافصل جامى بوده و بنابر اين به آداب و شيوه سير و سلوك اين طريقه كاملا وارد بوده است.
+
استاد معنوى و مرشد جامى، سعد‌الدین کاشغرى (م، ۸۶۰) بوده، که با دو واسطه مرید مؤسس طریقه نقشبندى خواجه بهاء‌الدین محمد بن محمد نقشبند بخارى (م، ۷۹۱) بوده است. به قول لارى، جامى ابتدا خواجه سعد‌الدین را در واقعه‌اى دیده بوده و سپس به خدمت او رسیده و به فقر مشرف شده است. هنگامى که جامى به صحبت خواجه رسیده او گفته بوده است، «شاهبازى به چنگ ما افتاده». این مى‌رساند که در همان بدایت کار استعداد معنوى جامى در نظر حقیقت بین خواجه کاملا مشهود بوده است.
  
استاد معنوى و مرشد جامى، سعد‌الدين كاشغرى (م، 860) بوده، كه با دو واسطه مريد مؤسس طريقه نقشبندى خواجه بهاء‌الدين محمد بن محمد نقشبند بخارى (م، 791) بوده است. به قول لارى، جامى ابتدا خواجه سعد‌الدين را در واقعه‌اى ديده بوده و سپس به خدمت او رسيده و به فقر مشرف شده است. هنگامى كه جامى به صحبت خواجه رسيده او گفته بوده است، «شاهبازى به چنگ ما افتاده». اين مى‌رساند كه در همان بدايت كار استعداد معنوى جامى در نظر حقيقت بين خواجه كاملا مشهود بوده است.
+
در کتاب جامى از «استادان معنوى جامى» سخن رفته است‌؛ او در طول عمر خود نسبت به دو نفر از بزرگان مشایخ نقشبندى ارادت تمام داشته است. یکى از آنان خواجه سعد‌الدین است، و دیگرى خواجه نصیر‌الدین عبیدالله -معروف به خواجه احرار (م، ۸۹۵)- که جامى به اسم او [[مثنوی (قالب شعر)|مثنوى]] «تحفة الاحرار» را سروده است و همه جا از او به عنوان استاد و «مخدوم» خود یاد مى‌کند.  
  
در كتاب جامى از «استادان معنوى جامى» سخن رفته است‌؛ او در طول عمر خود نسبت به دو نفر از بزرگان مشايخ نقشبندى ارادت تمام داشته است. يكى از آنان خواجه سعد‌الدين است، و ديگرى خواجه نصير‌الدين عبيدالله -معروف به خواجه احرار(م 895)-كه جامى به اسم او [[مثنوی (قالب شعر)|مثنوى]] «تحفة الاحرار» را سروده است و همه جا از او به عنوان استاد و «مخدوم» خود ياد مى‌كند.  
+
آثار جامى در [[عرفان]] نظرى ثمره رابطه او با [[تصوف]] است، زیرا بدون آن رابطه او نمى‌توانست کتبى مانند لوامع و لوایح را با آن وضوح و زیبائى و سلاست نثر بنویسد. برخوردارى از فیض و برکت معنوى جامى به استفاده از آثار او منحصر نبود. از مرشد خود اجازه بیعت و دستگیرى نیز داشت، و یا به قول متصوفه ایران به عنوان «شیخ» از طرف قطب تعیین شده بود.  
  
آثار جامى در [[عرفان]] نظرى ثمره رابطه او با [[تصوف]] است، زيرا بدون آن رابطه او نمى‌توانست كتبى مانند لوامع و لوايح را با آن وضوح و زيبائى و سلاست نثر بنويسد.
+
نورالدین عبدالرجمان جامی، سرانجام در ۲۷ آبان ۸۷۱ شمسی (۱۷ محرم ۸۹۸ ق) در سن ۸۱ سالگی در شهر هرات درگذشت. [[سلطان حسین بایقرا]]، امیرعلی شیرنوائی و امرا و عامه مردم هرات در [[تشییع جنازه]] و مجالس سوگ او شرکت کردند و وی را نزدیک مزار شیخ سعدالدین کاشغری به خاک سپردند. آرامگاه او در حال حاضر در شمال غربی شهر هرات در [[افغانستان]] واقع شده و زیارتگاه عام و خاص است.
  
برخوردارى از فيض و بركت معنوى جامى به استفاده از آثار او منحصر نبود. از مرشد خود اجازه بيعت و دستگيرى نيز داشت، و يا به قول متصوفه ايران به عنوان «شيخ» از طرف قطب تعيين شده بود و با اينكه گفته است،«تحمل بار شيخى را ندارم»، گاهى مريدان را قبول مى‌كرد.
+
==عقاید و ویژگی‌ها==
 +
جامی پیرو مذهب [[اهل سنت|اهل سنّت]] و در فروع فقهی [[حنفی]] مذهب بود. تمایل او به سلسله نقشبندیه هم از خلال همین نگرش توجیه شدنی است.<ref>ذبیح اللّه صفا، تاریخ ادبیات در ایران، ج۴، ص۳۵۴.</ref>
  
جامی نزد [[سلطان حسین بایقرا|سلطان حسین میرزا بایقرا]] و وزیر فاضل او امیر علی شیر نوایی نیز تقربی خاص داشت. «براون» در مورد جامى معتقد است: «هيچ استاد سخن و گوينده فارسى زبان در تنوع موضوع و تفنن به فنون مختلفه به پايه كمال او نمى‌رسد، و اعجاب و تحسين معاصران وى نسبت به قريحه فروزان او بجا و سلطنت او در ملك سخن بسزاست».
+
برخی محققان امروزی بر آن‌اند که او در طرفداری از اهل سنّت [[تعصب|متعصب]] بوده و با دیگر مذاهب اسلامی، به ویژه [[تشیع]]، چندان مدارا نکرده است.<ref>ادوارد گرانویل براون، تاریخ ادبی ایران، ج۳، ص۷۵۶ـ۷۵۷، از سعدی تا جامی، ترجمه و حواشی علی اصغر حکمت.</ref> اما این عقیده درست نیست چون جامی در آثار خود نه تنها با خاندان [[پیامبر اکرم]] علیهم السلام خصومتی نشان نداده بلکه راه و روش خاندان رسول را تأیید کرده است. یکی دو نمونه درخشان آن‌ها در شعر عربیِ «سلامٌ علی آل طه و یس» در منقبت [[امام رضا علیه السلام|امام هشتم]] و ترجمه منظوم فارسی قصیده معروف [[فرزدق]] در معرفی [[امام سجاد علیه السلام|امام چهارم]] در برابر [[هشام بن عبدالملک]]، دیده می‌شود. نهایتاً می‌توان گفت که جامی در برخورد با برخی حوادث عصر و دسته بندی‌های سیاسی و مذهبی، چنان که باید، پخته عمل نکرده است.<ref>عبدالواسع بن جمال الدین نظامی باخرزی، مقامات جامی: گوشه‌هایی از تاریخ فرهنگی و اجتماعی خراسان در عصر تیموریان، ج۱، ص۱۳.</ref>
  
نورالدین عبدالرجمان جامی، سرانجام در  ۲۷ آبان ۸۷۱ شمسی (۱۷ محرم ۸۹۸ ق) در سن ۸۱ سالگی در شهر هرات درگذشت. آرامگاه او در حال حاضر در شمال غربی شهر هرات در [[افغانستان]] واقع شده و زیارتگاه عام و خاص است.
+
هوش سرشار، حافظه قوی، وارستگی، [[عزت نفس]]، ساده زیستی، خیرخواهی، ظرافت طبع و بذله گویی از صفات برجسته جامی بود.<ref>عبدالرحمان بن احمد جامی، بهارستان، ج۱، ص۹.</ref> وی، بر خلاف صوفیه دیگر، با طبقات گوناگون مردم نشست و برخاست می‌کرد، هرچند به تنهایی نیز بسیار خو کرده بود و حتی از هم نشینی با مشایخ خانقاهی اجتناب می‌نمود. خود او بار‌ها به نظم و نثر به این گرایش اشاره کرده است. گوشه نشینی جامی با کسب دانش همراه بود و پدید آوردن ده‌ها اثر را در پی داشت.
  
== آثار و تألیفات ==
+
جامی برای رسیدن به ثروت کوشش نمی‌کرد و چون از معتقدان وفادار نقشبندیه بود، گرایشی به تجمل نداشت، لباسی به تن می‌کرد که آن را پلاس می‌خواند و‌گاه ناآشنایان او را از خادم خانه تشخیص نمی‌دادند. او سرمایه خود را صرف ساختن [[مسجد]] و مدرسه و خانقاه، تأمین رفاه شاگردان، نشر فرهنگ، کمک به نیازمندان و رفع نیازهای خانقاه‌ها می‌کرد.<ref>عبدالحسین زرین کوب، با کاروان حُلّه: مجموعه نقد ادبی، ج۱، ص۲۸۸.</ref>
به قول استاد حكمت در ميان شاعران و نويسندگان بزرگ ادبيات فارسى شخصيت ديگرى پيدا نمى‌شود كه به اندازه جامى زندگى و شرح حال او بر ما شناخته شده و راجع به او تا اين حد كتب معتبر نوشته شده باشد. استاد حكمت از بيشتر اين مآخذ در كتاب بسيار مفيد و هنوز بى‌نظير خود جامى استفاده كرده‌اند.تذكره‌هاى مختصرتر ولى در عين حال دقيق نيز به زبان فارسى و زبانهاى خارجى وجود دارد.
 
  
نگارنده اين سطور مطلب تازه‌اى بر آنچه در اين مآخذ يافت مى‌شود نمى‌تواند بيفزايد، ولى-به قول بابر-اگر فقط از باب تيمن و تبرک هم باشد، نوشتن مختصرى در شرح حال جامى ضرورى است.
+
ادوارد گرانویل براون در «تاریخ ادبی ایران»، در مورد جامى معتقد است: «هیچ استاد سخن و گوینده فارسى زبان در تنوع موضوع و تفنن به فنون مختلفه به پایه کمال او نمى‌رسد، و اعجاب و تحسین معاصران وى نسبت به قریحه فروزان او بجا و سلطنت او در ملک سخن بسزاست».
  
مولانا نور‌الدين عبدالرحمن بن نظام‌الدين احمد بن شمس‌الدين محمد جامى نوشته‌هانرى ماسه، در دائرۀ المعارف اسلامى جديد(رك فهرست مآخذ كتاب حاضر).
+
==آثار و تألیفات==
 +
در تقسیم بندى آثار جامى به سه بخش عمده توجه مى‌شود: اول ادبیات به معنى متداول لفظ (یعنى [[شعر]] و انشاء و نثرهاى ادبى)؛ دوم علوم نقلى ([[قرآن]]، [[حدیث|حدیث]]، سیره، [[فقه]]، [[تصوف]]، علوم زبان)؛ سوم علوم عقلى (موسیقى، [[عرفان]] و [[حکمت|حکمت]]).
  
آثار جامى را استاد حكمت در كتاب جامى براى اولين بار در دوران معاصر با دقت بر شمرده است، و فهرست ايشان اساس همه كارهاى بعدى است.از روى اين فهرست آقاى مدرس گيلانى در مقدمه مثنوى هفت اورنگ و آقاى هاشم رضى در مقدمه ديوان كامل جامى هر يك فهرست جداگانه‌اى تهيه كرده‌اند.ولى هر كدام از اين سه فهرست به عللى ناقص است، و با اينكه نگارنده اين سطور فقط تا حدى درباره آثار جامى تحقيق كرده است، لازم مى‌بيند كه براى بار سوم فهرست آثارى كه استاد حكمت آورده است تصحيح كند.علاوه بر اين، چون هر يك از اين فهرستها بدون اتخاذ روش خاصى تهيه شده است، چنانكه نه مطابق تاريخ تأليف است و نه موضوع و نه حتى تنظيم الفبائى، لذا تقسيم بندى موضوعى اين آثار بى‌فايده نيست.در اينجا لازم به تذكر است كه به علت فقدان مآخذ حل بعضى از مسائل-مانند انتساب برخى از كتب مشکوک به جامى-براى نگارنده اين سطور ميسر نبود.اميد است كه در آينده محققان اين كار را به انجام رسانند.
+
'''ادبیات:'''
  
اساس كار استاد حكمت فهرستى بوده است از چهل و پنج اثر جامى كه سام ميرزاى صفوى در تحفه سامی‌آورده است، و «اين جامعترين فهرستى است از مؤلفات جامى كه در كتب تذكره قريب به زمان او ثبت شده است».كتاب جامى، ص162 تكمله عبدالغفور لارى، كه به قول استاد حكمت «البته معتبرتر از تحفه سامى است»، دو رساله را به فهرست سام ميرزا اضافه مى‌كند.نويسندگان متأخر تدريجا آثار ديگرى را به جامى نسبت داده‌اند، و در زمان حاضر نيز آثار متعددى به فهرست کتاب‌هاى جامى اضافه شده است.اين امر ظاهرا نتيجه شتابزدگى فهرست نويسانى است كه به مجرد اينكه اسم جامى را پشت جلد يك نسخه خطى مى‌بينند در کتاب‌هاى خود آنرا به نام جامى ضبط مى‌كنند.شايد به اين دليل است كه در کتاب‌هائى مانند فهرست نسخه‌هاى خطى فارسى از آقاى منزوى کتاب‌هاى زيادى به جامى نسبت داده شده است كه در فهرستهاى قديم نيست.البته در اين زمينه مشكلى ديگر نيز وجود دارد، و آن اين است كه هر كتاب و رساله جامى معمولا دو و گاهى چند اسم دارد.در نتيجه در همان فهرست نسخه‌هاى خطى فارسى ملاحظه مى‌شود كه در بعضى از موارد يك اثر با دو يا چند اسم در دو يا چند جاى آن كتاب آمده است. بديهى است كه اين مشكل در بيشتر فهرستها وجود دارد.بنابر اين در فهرست زير سعى شده است كه نامهاى مختلف هر رساله و نيز آغاز و انجام پاره‌اى از آنها نوشته شود تا جلوى اين نوع تكرارها گرفته شود.به هر تقدير گمان مى‌رود كه فهرست زير تمام آثار مهم جامى را در بر گيرد.کتاب‌هاى ديگرى كه اسم آنها در منابع مختلف آمده است به احتمال قوى يا از جامى نيست يا تكرار همين رسائل فهرست ماست با نامهاى ديگر.
+
#بهارستان، کتابى است به اسلوب گلستان سعدى.
 +
#منشآت یا رقعات یا انشاء، نامه‌هائى که جامى به اشخاص مختلف نوشته است. بعضى از آنها شامل نکته‌هاى نظرى عرفانى نیز هست.
 +
#مثنوى هفت اورنگ، شامل هفت مثنوی: سلسلة الذهب، سلامان و ابسال، تحفة الاحرار، سبحة الابرار، یوسف و زلیخا، لیلى و مجنون، خردنامه اسکندرى.
  
در اين فهرست نخست اسم يا اسمهاى هر كتاب ذكر مى‌شود، سپس تاريخ تأليف آن اگر معلوم باشد، سپس تعداد صفحات چاپ شده آن اگر چاپ شده باشد، و اگر نه، تعداد تخمينى صفحه‌ها در صورتى كه به زيور طبع آراسته شود، و سپس توضيحات مختصر درباره موضوع آن.سرانجام در بين الهلالين شماره هر اثر در فهرست استاد حكمت(جامى، ص161-162)، آقاى مدرس گيلانى(هفت اورنگ، صنوزده-سى و چهارم) و آقاى هاشم رضى(ديوان كامل جامى، مقدمه، ص293- 300) داده خواهد شد.هرگاه كتابى به زبان عربى باشد تصريح خواهد شد، و هرگاه تصريح نشده باشد آن كتاب به زبان فارسى است.در پاورقيها سعى شده است كه بعضى از جزئيات طبع اين آثار داده شود، منتها به چاپهاى معروف و يا چاپهائى كه نگارنده ديده است اكتفا شده است، و قصد آن نبود كه تمام چاپهاى مختلف هر اثر قيد شود.
+
'''علوم نقلى:'''
  
در تقسيم بندى آثار جامى به سه بخش عمده توجه مى‌شود:
+
#[[تفسیر قرآن|تفسیر قرآن]] تا آیه «و إیاى فارهبون» ([[سوره بقره]]، آیه ۳۸). ظاهرا رساله کوتاهى است به عربى.
 +
#اربعین یا ترجمه چهل [[حدیث]]. احادیث به [[رباعی|رباعیهاى]] فارسى ترجمه شده است.
 +
#شواهد النبوة، سیره نبوى و نیز شامل شرح حال تابعین تا صدر اول صوفیه است.
 +
#نفحات الانس، شرح حال ۶۰۶ تن از صوفیه بزرگ اسلام.
 +
#مناقب شیخ‌الاسلام [[خواجه عبدالله انصاری|خواجه عبدالله الانصارى]].
 +
#مناقب [[مولوی|مولوى]].
 +
#اعتقاد نامه یا عقاید، این [[مثنوی (قالب شعر)|مثنوى]] کوتاه بیانى است از اصول [[اسلام|اسلامى]] که با وحدت وجود شروع مى‌شود و با درجات [[بهشت]] به آخر مى‌رسد.
 +
#رساله مناسک یا ارکان [[حج]]، رساله فقهى است در بیان مناسک حج و زیارت اماکن مقدسه در [[حجاز]] طبق مذاهب اربعه [[اهل سنت|سنى]].
 +
#رساله طریق صوفیان، رساله در طریق خواجگان، رساله پاس انفاس، رساله طریق توجه خواجه‌ها، رساله در شرایط ذکر، رساله در طریق نقشبندیه، رساله سررشته، نوریه، نقشبندیه.
 +
#رساله لا اله الا الله یا رساله تهلیلیه، در شرح معنی «لا اله الا الله» و اهمیت ذکر آن و کلمه «محمد رسول‌الله».
 +
#صرف فارسى منظوم و منثور. رساله‌اى درباره [[صرف]] عربى به زبان فارسى است.
 +
#فوائد الضیائیة فى شرح الکافیة، یکى از کتاب‌هاى معتبر [[علم نحو|نحو]] عربى است که هنوز کتاب درسى است.
 +
#تجنیس اللغات یا تجنیس الخط، منظومه ایست که در آن راجع به لغات عربى که به آسانى تصحیف مى‌شود بحث مى‌شود.
 +
#رساله در قافیه یا مختصر وافى فى علم قوافى یا الرسالة الوافیة فى علم القافیة.
 +
#رساله در [[علم عروض|عروض]].
 +
#رساله کبیر در معما موسوم به حلیه حلل، منتخب و تحریرى است از کتاب حلل مطرز در معما و لغز از شریف‌الدین على یزدى.
 +
#رساله متوسط در معما، یا طبق بعضى از نسخه‌هاى خطى، مختصرى در بیان قواعد معما.
 +
#رساله صغیر در معما.
 +
#ساله منظومه اصغر در معما.
  
اول ادبيات به معنى متداول لفظ، يعنى شعر و انشاء و نثرهاى ادبى؛
+
'''علوم عقلى:'''
 
 
دوم علوم نقلى(قرآن، حديث، سيره، فقه، تصوف، علوم زبان)،
 
 
 
سوم علوم عقلى(موسيقى، عرفان و حكمت).
 
 
 
ناگفته نماند كه ديوان جامى و مثنوى هفت اورنگ و منشآت او هر كدام سرشار از مطالب عرفانى و حكمى است، و ممكن بود اينها را نيز تحت عنوان «عرفان و حكمت»
 
 
 
قرار دهيم. ليكن از آنجا كه اين نوشته‌ها بيشتر جنبه ادبى دارد، آنها را تحت عنوان «ادبيات» قرار داديم و قسمت «عرفان و حكمت» را به كتب و رسائل جداگانه اختصاص داديم.
 
 
 
=== ادبيات ===
 
 
 
==== الف.نثر ====
 
1.  بهارستان،892، چاپى،116 ص.كتابى است به اسلوب گلستان سعدى (30،18،26).
 
 
 
2.  منشآت يا رقعات يا انشاء، چاپى، حدود 80 ص.نامه‌هائى كه جامى به اشخاص مختلف نوشته است.بعضى از آنها شامل نكته‌هاى نظرى عرفانى نيز هست (37،18،34).
 
 
 
==== ب.نظم ====
 
(مثنوى هفت اورنگ)
 
 
 
1.  سلسلة الذهب،873-877، چاپى،308 ص(18،45،19).
 
 
 
2.  سلامان و ابسال،885، چاپى،54 ص(19،46،20).
 
 
 
3.  تحفة الاحرار،886، چاپى،78 ص(20،47،21).
 
 
 
4.  سبحة الابرار،887، چاپى،108 ص(21،48،22).
 
 
 
5.  يوسف و زليخا،888، چاپى،171 ص(22،49،23).
 
 
 
6.  ليلى و مجنون،889، چاپى،161 ص(23،50،24).
 
 
 
7.  خردنامه اسكندرى، در حدود 890، چاپ،103 ص(24،51،25).(ديوانهاى سه‌گانه، چاپى)
 
 
 
8.  ديوان اول، تدوين و تنظيم 884(26،41،-).
 
 
 
9.  ديوان دوم، تدوين و تنظيم 886(27،42،-).
 
 
 
10.               ديوان سوم، تدوين و تنظيم 896(28،43،-).
 
 
 
=== علوم نقلى ===
 
 
 
==== الف.علوم قرآنى ====
 
تفسير تا به آيه «و اياى فارهبون»40:2(سوره بقره، آيه 38).ظاهرا رساله كوتاهى است به عربى.يك نسخه از آن نزد استاد حكمت بوده است(1،19،1).
 
 
 
==== ب.حديث ====
 
اربعين يا ترجمه چهل حديث،886، چاپى، در حدود 10 صفحه.
 
 
 
احاديث به رباعيهاى فارسى ترجمه شده است(12،13،12).
 
 
 
==== ج.سيره نبوى و شرح احوال بزرگان ====
 
1.  شواهد النبوة،885، چاپى،234 ص.سيره نبوى و نيز شامل شرح حال تابعين تا صدر اول صوفيه است(2،2،2).
 
 
 
2.  نفحات الانس،883، چاپى،636 ص.شرح حال 606 تن از صوفيه بزرگ اسلام(41،12،38).
 
 
 
3.  مناقب شيخ‌الاسلام خواجه عبدالله الانصارى، چاپى، 22 ص.تا مدتى پيش گمان مى‌رفت كه اين اثر مفقود شده است، ولى مصحح آن، مستشرق معروف آربرى، اثبات كرده است كه به احتمال قوى نسخه منحصر به فردى كه در دهلى موجود است همان رساله جامى است.كاتب اين رساله، كه به گمان آربرى از روى خط جامى آن را استنساخ كرده است، در آخر آن مى‌نويسد،«رساله شريفه صورت اتمام نيافته بود و سمت اختتام نپذيرفته».چنانكه آربرى مى‌گويد تقريبا دو سوم اين رساله را جامى در نفحات الانس آورده است، ولى يك سوم ديگر آن در جاى ديگر ديده نشده است(14،24،14).
 
 
 
4.  مناقب مولوى.اطلاعى از اين كتاب در دست نيست(44،35،41).
 
 
 
==== د.اصول دين و فقه و شرعيات ====
 
1.  اعتقاد نامه يا عقايد، چاپى،13 ص.اين مثنوى كوتاه بيانى است از اصول اسلامى كه با وحدت وجود شروع مى‌شود و با درجات بهشت به آخر مى‌رسد.
 
 
 
جامى اين اثر را به مثنوى سلسلة الذهب الحاق كرده است، ولى ظاهرا در اصل اثر مستقلى بوده، و به اين دليل است كه به صورت جداگانه چاپ شده و در بعضى از مجموعه‌هاى خطى قديم نيز به صورتى جدا محفوظ است(-،1،43).
 
 
 
2.  رساله مناسك يا اركان حج،887، حدود 80 صبا حواشى مفصل از خود جامى.رساله فقهى است در بيان مناسك حج و زيارت اماكن مقدسه در حجاز طبق مذاهب اربعه سنى(17،4،17).
 
 
 
==== ه.تصوف و آداب عملى آن ====
 
1-رساله طريق صوفيان، رساله در طريق خواجگان، رساله پاس انفاس، رساله طريق توجه خواجه‌ها، رساله در شرايط ذكر، رساله در طريق نقشبندیه، رساله سررشته، نوريه، نقشبندیه.چاپى، حدود 5 ص.در بيان مسائل عملى تصوف و اركان آن، يعنى ذكر، توجه و مراقبه، رابطه با پير پرونده.شبيه است به آنچه در شرح آخرين رباعى رساله شرح رباعيات جامى(رك شماره 33) و در بعضى از مواضع نفحات الانس و همچنين در صفحات زيادى از تكلمه عبدالغفور لارى آمده است (42،32،39).
 
 
 
آغاز: سر رشته دولت اى برادر به كف آر وين عمر گرامى به خسارت مگذار بدان-أفناك الله عنك و أبقاك به-كه حاصل طريقه خواجه بزرگوار و خلفاى ايشان...
 
 
 
انجام: حق سبحانه و تعالى همگنان را از آنچه نشايد نگاه دارد، و از آنچه نبايد در پناه.جمله سر خواص و عوام گفته شد، و السلام و الاكرام، و الحمد لله رب العالمين.
 
 
 
2-رساله لا اله الا الله يا رساله تهليليه، حدود 5 ص.در شرح معنی «لا اله الا الله» و اهميت ذكر آن و كلمه «محمد رسول‌الله».در اين رساله درباره معانى و رموز سه حرف «الف و لام و هاء» که در كلمه طيبه لا اله الا الله آمده است نيز بحث مى‌شود (13،23،13).
 
 
 
آغاز: من طلب البر من البارى، فهو مشرك من البارى.عشق دوئى بر نتابد، قبله گاه وى ذات معشوق است و بس...
 
 
 
انجام: تا خاطر خود زغير صافى نكنى شايسته سر لا يزالى نكنى و الحمد لله...يهدى من يشاء إلى صراط مستقيم.
 
 
 
==== و.علوم زبان:دستور، لغات، فنون شاعرى ====
 
1.  صرف فارسى منظوم و منثور.رساله‌اى درباره صرف عربى به زبان فارسى است(49،37،46).
 
 
 
2.  فوائد الضيائية فى شرح الكافية(عربى)،897، چاپى،223 ص.يكى از کتاب‌هاى معتبر نحو عربى است كه هنوز كتاب درسى است.بارها به چاپ رسيده است(38،40،35).
 
 
 
3.  تجنيس اللغات يا تجنيس الخط، چاپى.منظومه ايست كه در آن راجع به لغات عربى كه به آسانى تصحيف مى‌شود بحث مى‌شود(46،8،47).
 
 
 
4.  رساله در قافيه يا مختصر وافى فى علم قوافى يا الرسالة الوافية فى علم القافية، چاپى، حدود 10 صفحه (25،11،28).
 
 
 
5.  رساله در عروض، حدود سى صفحه (35،29،32).
 
 
 
6.  رساله كبير در معما موسوم به حليه حلل،856، در حدود 80 ص.منتخب و تحريرى است از كتاب حلل مطرز در معما و لغز از شريف‌الدين على يزدى(31، 9،27).
 
 
 
7.  رساله متوسط در معما، يا طبق بعضى از نسخه‌هاى خطى، مختصرى در بيان قواعد معما، حدود 35 ص(32،27،29).
 
 
 
8.  رساله صغير در معما، حدود 30 ص(33،10،30).
 
 
 
9.  رساله منظومه اصغر در معما،890، چاپى، حدود 6 صدر 68 بيت (34،28،31).
 
 
 
=== علوم عقلى ===
 
 
 
==== الف.رياضيات ====
 
رساله در موسيقى،890، چاپى، حدود 50 ص.رساله‌اى است فنى درباره دستگاهها و مايه‌هاى موسيقى كه حاوى جداول توضيحى نيز هست(36، 30،33).
 
 
 
آغاز:بعد از ترنم به نغمات سپاس خداوندى، كه شعبه دانان مقامات بندگى را گوش اميد بر آوازه نويد لطايف انعام و افضال اوست...
 
 
 
انجام:اين است بيان آنچه از اصول و فروع اين فن ميسر شد.و الله سبحانه ملهم الصواب، و منه المبدأ و اليه المآب.و تيسر ذلك الاتمام فى غرة رجب- المرجب سنة تسعين و ثمانمائة.
 
 
 
==== ب.عرفان و حكمت ====
 
 
 
===== بخش اول:آثار طويل =====
 
1.  نقد النصوص فى شرح نقش الفصوص(عربى و فارسى در هم آميخته)،863، 128 صدر چاپ سنگى و 266 صدر چاپ حاضر.اولين اثر عرفانى جامى و اساس تحقيقات بعدى اوست(40،6 و 32،4).
 
 
 
2.  شرح رباعيات، چاپى،84 ص.جامى اين كتاب را در شرح رباعياتى از خود، كه فهم پاره‌اى از اشارات آنها براى برخى مشكل بوده، نوشته است.از آنجا كه تكليف خاصى در سبک اين كتاب ديده نمى‌شود، و نيز چون جامى يك سوم عبارات آن را عينا يا به صورت ترجمه از نقد النصوص نقل مى‌كند، در حالى كه عبارات نقد النصوص به صورت مفصل در هيچ كدام از آثار ديگر او پيدا نمى‌شود، به نظر نگارنده اين كتاب را بايد از آثار اوليه جامى شمرد.در اين كتاب جامى به بحثهاى مشكل عرفانى مى‌پردازد(7،16،7).
 
 
 
آغاز:
 
{| class="wikitable"
 
|''حمدا  لا اله الا هو بالحمد حقيق''
 
|
 
|''در بحر نوالش همه ذرات غريق''
 
|}
 
انجام:
 
{| class="wikitable"
 
|''هم  فاتحه هم خاتمه‌اش جمله توئى''
 
|
 
|''فافتح بالخير رب و اختم بالخير''
 
|}
 
3.    لوايح، حدود 870، چاپى،77 ص.از کتاب‌هاى بسيار مهم و مبتكرانه جامى است كه در آن موضوعات اصلى مكتب شيخ اكبر به صورت منقح و به نثر فارسى فصيح و روان تحرير شده است.جامى معمولا در بيشتر کتاب‌هايش كه به اين قبيل بحثها مى‌پردازد آثار عرفانى ديگران را شرح مى‌كند.اما اين كتاب در حد خود كتابى مستقل است(8،3،8).
 
 
 
آغاز:
 
 
 
لا أحصى ثناء عليك، كيف...خداوندا سپاس تو بر زبان نمى‌آريم، و ستايش تو بر تو نمى‌شماريم...
 
 
 
انجام:
 
 
 
چون لال توان بود در او گر پس از اين لب بگشائى به نطق خاکت بدهن
 
 
 
4.  لوامح يا شرح قصيده ميميه ابن فارض،883، چاپى،89 ص.شرح قصيده خمريه معروف ابن فارض است، با مقدمه‌اى سى صفحه‌اى در بيان مراحل وجود و حقيقت محبت.در اين كتاب جامى به عقايد شيخ اكبر توسل مى‌جويد تا معنى قصيده مزبور را شرح دهد.نثر او در اين كتاب شيرين و پخته است، و حقايق عرفانى را به اسلوبى شيواتر و گيراتر از كتب پيشين خود بيان مى‌كند(5،7،5).
 
 
 
آغاز:
 
 
 
سبحان من جميل ليس لوجهه نقاب...
 
{| class="wikitable"
 
|''اى  گشته نهان ز غايت پيدائى''
 
|
 
|''وندر همه عالمى ز بس يكتائى''
 
|}
 
انجام:
 
{| class="wikitable"
 
|''آن  لحظه كه شد تمام آورد بدر''
 
|
 
|''تاريخ مه و سال وى از شهر صفر''
 
|}
 
شرح بعضى از ابيات قصيده تائيه فارضيه، حدود 35 ص.در اين اثر جامى بدون مقدمه به ترجمه و شرح 75 بيت(از مجموع 750 بيت)قصيده تائيه كبراى ابن فارض معروف به «نظم السلوك» مى‌پردازد، و هر بيت را در پنج يا شش سطر فارسى زيبا و روان شرح و تفسير مى‌كند.به نظر مى‌رسد كه بيشتر مطالب اين رساله از مشارق الدرارى فرغانى(رك بخش چهارم اين مقدمه) تحرير شده است.براى آشنائى با نمونه‌اى از سبک اين رساله رك نقد النصوص 7248-21.در آنجا جامى شرح يك بيت را از رساله مزبور نقل مى‌كند(6،-،6).
 
 
 
آغاز:
 
 
 
پاکا خداوندى كه صفحات كاينات نامه سپاس و ستايش اوست، و صحيفه مكونات نسخه بخشش و بخشايش او...
 
 
 
انجام:
 
{| class="wikitable"
 
|''هر  خسته دل اختيار يارى كرده است''
 
|
 
|''ما را ز ميان همه مختار توئى''
 
|}
 
5.    اشعة اللمعات،886، چاپى،151 ص.شرح لمعات است.اصل اين كتاب يعنى لمعات را فخر‌الدين عراقى پس از حضور در مجلس درس صدرالدين قونيوى نوشته و جامى به شرح آن پرداخته است.اين كتاب از آثار بسيار مهم جامى در عرفان نظرى است، و مخصوصاً مقدمه آن شامل فوايد بسيار است(3،5،3).
 
 
 
آغاز:
 
 
 
لولا لمعات برق نور القدم من نحو حمى الجود...
 
 
 
پاکا خداوندى كه آينه حقيقت محمدى را مطرح اشعه لمعات جمال جمعى احدى ساخت...
 
 
 
انجام:
 
 
 
و اذ قال أتممته قد بدا بما قال تاريخ إتمامه
 
 
 
6.  رساله تحقيق مذهب صوفى و متكلم و حكيم يا الدرة الفاخرة(عربى)، 886، چاپى،47 ص.مقايسه‌ايست بين آراى متكلمين اشعرى و حكماء و صوفيه از دانشگاه اورگان آمريكا به صورت منقح و با اضافه حواشى متعدد خود جامى تصحيح كرده است و اكنون از طرف مؤسسه مك گيل در تهران در دست طبع است.تاريخ كتابت اين كتاب را بنا به تحقيق آقاى هير معلوم گشته است.ژ
 
 
 
در مسائل وحدت وجود و اسماء و صفات و علم و قدرت و اراده و كلام الهى و صدور كثرت از وحدت.در آن جامى از آثار صدرالدين قونيوى و خواجه نصير طوسى و اشارات شيخ الرئيس و شرح فنارى بر مفتاح الغيب و کتاب‌هاى ديگر اقوالى آورده است(15،25،15).
 
 
 
آغاز:الحمد لله الذى تجلى بذاته لذاته، فتعين فى باطن علمه مجالى ذاته و صفاته،ثم انعكست آثار تلك المجالى...
 
 
 
انجام: فيمكن أن يكون الصادر أولا بالوجود العينى أكثر من واحد، كما ذهب إليه الصوفية الموحدة قدس الله أسرارهم.
 
 
 
7.  شرح فصوص الحكم(عربى)،896، چاپى، حدود 300 ص.آخرين اثر مهم عرفانى جامى است.اين مسئله جالب توجه و حاكى از مسلك جامى است كه اولين و آخرين اثر عرفانى او، يعنى نقد النصوص و شرح فصوص، هر دو مستقيما يا من غير مستقيم در شرح كتاب فصوص الحكم است.در بخش پنجم اين مقدمه به تفصيل راجع به اين كتاب سخن خواهيم راند(4،-،18 و 37).
 
 
 
آغاز:الحمد لله الذى زين خواتم قلوب أولى الهمم بفصوص فصوص الحكم و ختم بها باب النبوة...
 
 
 
انجام:لقد وفق للفراق عن فك ختام هذه الفصوص و كشف إيهام هذه النصوص العبد...عبدالرحمن بن أحمد الجامى...غرة جمادى الأولى المنتظمة فى سلك شهور سنة 896.و الله اعلم.
 
 
 
===== بخش دوم:آثار كوتاه =====
 
1.  رسالة فى الوجود يا الوجودية يا رساله وجيزه در تحقيق و اثبات واجب‌الوجود(عربى)، چاپى، حدود 10 ص.بحثى فنى درباره وجود و ماهيات، كه بيشتر بر مذاق متكلمين و حكما است تا بر مذاق عرفا (11،22،11).
 
 
 
آغاز:الوجود أى ما بانضمامه إلى الماهيات تترتب عليها آثارها المختصة لها...
 
 
 
انجام:إلى انحصار الوجود الواحد فى كونه قائما بكل واحد منهما و كونه قائما بالمجموع، فلا يجدى نفعا.
 
 
 
2.  سخنان خواجه پارسا يا الحاشية القدسية(فارسى و عربى درهم آميخته)، حدود 10 ص.اين سخنان را، كه مشتمل بر بحثهاى نظرى مشكل عرفانى است، جامى از حواشى بعضى از کتاب‌هائى كه متعلق به خواجه پارسا بوده جمع كرده و به رشته تحرير در آورده است(45،14،42 و 50).
 
 
 
آغاز:بعد از گشايش مقال بستايش خجسته مآل ملك متعال و توسل به درود فرخنده ورود صاحب آيات تكميل و اكمال...
 
 
 
انجام:لا يجوز أن يغفل عن تبعية نوره لنور الشمس.
 
 
 
3.  شرح بيت خسرو دهلوى، حدود 5 ص.رساله‌اى منثور و منظوم است در شرح بيت ذيل:
 
{| class="wikitable"
 
|''ز  درياى شهادت چون نهنگ «لا» بر آرد سر''
 
|
 
|''تيمم فرض گردد نوح را در وقت طوفانش''
 
|}
 
4.    جامى در اين رساله كوتاه طبق عقايد ابن عربى(رك كتاب حاضر، ص126)
 
 
 
5.  صحبت از نوح به عنوان نماينده صفات تنزيهى پيش مى‌آورد و مى‌گويد كه راه رجوع عبدبه عدم اصلى خويش ذكر است، كه ما سوى را فانى مى‌سازد(43،34،40).
 
 
 
6.  آغاز:
 
 
 
7.  يا من لا رب غيره و لا إله سواه وفقنا فى القول و العمل لما تحبه و ترضاه
 
 
 
8.  انجام:
 
{| class="wikitable"
 
|''مرغ غم  او به حيله شد با ما رام''
 
|
 
|''خاموش كه مرغ رام را رم ندهى''
 
|}
 
9.    شرح حديث ابورزين العقيلى يا شرح حديث العلماء، حدود 3 ص.اسم صحيح اين اثر در هيچ كدام از فهرستهاى سه‌گانه آثار جامى نيامده است.جامى در نقد النصوص بدون ذكر اسم ابورزين حديث او را، كه معروف است به «حديث عماء»، آورده است(1140).در شرح اين حديث جامى به شش مرتبه ظهور وجود متوسل مى‌شود(10 و 47،21 و 36،10 و 44).
 
 
 
آغاز:
 
{| class="wikitable"
 
|''اى پاک  ز حيز و مبرا ز مكان''
 
|
 
|''خالى ز تو نى درون و بيرون جهان''
 
|}
 
انجام:
 
{| class="wikitable"
 
|''هر حرف  خطا كه جسته باشد ز قلم''
 
|
 
|''شوئيد به آب عفو باران كرم''
 
|}
 
شرح دو بيت مثنوى يا نى‌نامه يا الرسالة النائية، چاپى،9 ص.بحثى منثور و منظوم مبتنى بر دو بيت اول مثنوى مولوى درباره عدم اصلى موجودات و اينكه چرا و اصلان از يار ستمكار شكايت مى‌كنند.در قسمتهاى منثور آن رابطه جامى با مكتب شيخ اكبر روشن است، به خصوص در بحثى درباره مراتب وجود، كه بعضى از عبارات آن عين عبارات 631-15 نقد النصوص است(9،17 و 20،9).
 
 
 
آغاز:
 
{| class="wikitable"
 
|''عشق جز  نائى و ما جز نى نئيم''
 
|
 
|''او دمى بى ما و ما بى وى نئيم''
 
|}
 
انجام:
 
{| class="wikitable"
 
|''در  بقاى او شوى فانى تمام''
 
|
 
|''باقى جاويد باشى و السلام''
 
|}
 
<br />
 
 
 
===== بخش سوم:آثارى كه ظاهرا مفقود است =====
 
1.  شرح بعضى از مفتاح الغيب منظوم و منثور.به قول لارى اين كتاب «به بياض نرفته».مفتاح الغيب از كتب مهم صدرالدين قونيوى است و جامى از آن در نقد النصوص مكررا نقل قول مى‌كند(39،31،36).
 
 
 
2.  رساله جواب سؤال از هندوستان‌يا رساله سؤال و جواب هندوستان.ظاهرا در جواب مسئله‌اى است-به احتمال قوى در عرفان-كه از هندوستان از جامى پرسيده‌اند(16،26،16).
 
 
 
===== بخش چهارم:رسالاتى كه از موضوع آنها اطلاعى در دست نيست =====
 
1.  رساله منظومه.ممكن است اين رساله همان اعتقادنامه باشد(رك توضيحات قبلى بين شماره‌هاى 18 و 19) یا همان رساله اصغر در معما (30)(29،-،43).
 
  
 +
#رساله در موسیقى، رساله‌اى است فنى درباره دستگاهها و مایه‌هاى موسیقى که حاوى جداول توضیحى نیز هست.
 +
#نقد النصوص فى شرح نقش الفصوص، اولین اثر عرفانى جامى و اساس تحقیقات بعدى اوست.
 +
#شرح رباعیات، جامى این کتاب را در شرح رباعیاتى از خود، که فهم پاره‌اى از اشارات آنها براى برخى مشکل بوده، نوشته است. در این کتاب جامى به بحثهاى مشکل عرفانى مى‌پردازد.
 +
#لوایح، از کتاب‌هاى بسیار مهم و مبتکرانه جامى است که در آن موضوعات اصلى مکتب شیخ اکبر به صورت منقح و به نثر فارسى فصیح و روان تحریر شده است.
 +
#لوامح یا شرح [[قصیده|قصیده]] میمیه [[ابن فارض]]، شرح قصیده خمریه معروف ابن فارض است، با مقدمه‌اى سى صفحه‌اى در بیان مراحل وجود و حقیقت محبت.
 +
#اشعة اللمعات، شرح لمعات است. اصل این کتاب یعنى لمعات را فخر‌الدین عراقى پس از حضور در مجلس درس [[صدرالدین قونوی|صدرالدین قونیوى]] نوشته و جامى به شرح آن پرداخته است. این کتاب از آثار بسیار مهم جامى در عرفان نظرى است، و مخصوصاً مقدمه آن شامل فواید بسیار است.
 +
#رساله تحقیق مذهب صوفى و متکلم و حکیم یا الدرة الفاخرة، مقایسه‌ایست بین آراى متکلمین [[اشاعره|اشعرى]] و حکماء و صوفیه.
 +
#شرح [[فصوص الحکم]]، آخرین اثر مهم عرفانى جامى است.
 +
==پانویس==
 +
<references />
 
==منابع==
 
==منابع==
 
+
*[http://ganjoor.net/jami/ سایت گنجور]، بازیابی: ۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۲.
*[http://ganjoor.net/jami/ سایت گنجور]، بازیابی: 30 اردیبهشت 1392.
+
*[[دانشنامه جهان اسلام]]، برگرفته از مقاله "جامی"، شماره ۴۴۱۰. 
*ویکی نور.
+
*"عبدالرحمن جامی"، ویکی نور.
  
 
[[رده:شعرای پارسی گوی قرن نهم]]
 
[[رده:شعرای پارسی گوی قرن نهم]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۸ آوریل ۲۰۲۲، ساعت ۱۱:۳۴

«نورالدین عبدالرحمن جامی» (۸۱۷-۸۹۸ ق)، متخلص به «جامی» و ملقب به «خاتم الشعرا»، شاعر، ادیب، موسیقی‌دان، منجم و صوفی نامدار فارسی زبان در قرن ۹ قمری است. از جامی بیش از چهل تألیف در موضوعات مختلف به جای مانده است که معروفترین آن مثنوی «هفت اورنگ» است.

نام کامل نورالدین عبدالرحمن جامی
زادروز ۸۱۷ قمری
زادگاه جام، هرات
وفات ۸۹۸ قمری
مدفن هرات

Line.png

اساتید

سعد‌الدین کاشغرى، خواجه سعد‌الدین، خواجه نصیر‌الدین احرار،...


آثار

مثنوی هفت اورنگ، بهارستان، شواهد النبوة، نفحات الانس، اشعة اللمعات، لوایح،...

زندگی‌نامه

نورالدین عبدالرحمن بن احمد جامی به سال ۸۱۷ در خرجرد (یا خرگرد) جام از نواحى هرات از توابع خراسان قدیم چشم به جهان گشود. از طرف پدر نسبش به محمد بن حسن شیبانی، فقیه معروف حنفی قرن دوم، می‌رسد. وى در حدود سیزده سالگی همراه پدر خود به هرات رفت و در آنجا شروع به کسب علوم دینى و ادبى کرد و در طى چند سال در علوم نقلى و عقلى متبحر شد. سپس به سیر و سلوک مشغول و از بزرگان طریقت شد.

صفى‌الدین على در «رشحات عین الحیات»، یکى از کتاب‌هاى معتبر در شرح حال جامى، نقل مى‌کند که در جوانى حتى در علم نجوم با بزرگان نامدار عصر خود مثل قاضى‌زاده رومى همپایه شد. در مورد تبحر جامى در هیأت و نجوم، عبدالغفور لارى راجع به على قوشچى (م، ۸۷۹)، که خود از بزرگان متأخر علم نجوم و مأمور تشکیل رصدخانه الغ‌بیگ در سمرقند بود، چنین مى‌نویسد: مدتى قوشچى را «مسئله‌اى مشکل بوده است در علم هیأت... و از هیچ محل مشکل وى حل نمى‌گشته، تا آنکه اتفاقا به شرف صحبت حضرت ایشان (یعنى جامى) رسیده است و از ایشان استفسار نموده، و ایشان حل مشکل وى کرده است».

لارى قدرت قوه عقلى و تعمق جامى در علوم متعدد را معلول انتساب او به طریقه صوفیه نقشبندیه مى‌داند، که آن «ممدّ تعقل و مقوى قوت مدرکه» او بوده است. شک نیست که براى درک مقام علمى و شعرى جامى فهم این نسبت در درجه اول اهمیت است. رابطه جامى با طریقه نقشبندیه یا «طریقه خواجگان» را عبدالغفور لارى به تفصیل شرح داده است، و تذکره او در این مورد از جمله منابع موثق به شمار مى‌رود، زیرا وى خود مرید و شاگرد بلافصل جامى بوده و بنابر این به آداب و شیوه سیر و سلوک این طریقه کاملا وارد بوده است.

استاد معنوى و مرشد جامى، سعد‌الدین کاشغرى (م، ۸۶۰) بوده، که با دو واسطه مرید مؤسس طریقه نقشبندى خواجه بهاء‌الدین محمد بن محمد نقشبند بخارى (م، ۷۹۱) بوده است. به قول لارى، جامى ابتدا خواجه سعد‌الدین را در واقعه‌اى دیده بوده و سپس به خدمت او رسیده و به فقر مشرف شده است. هنگامى که جامى به صحبت خواجه رسیده او گفته بوده است، «شاهبازى به چنگ ما افتاده». این مى‌رساند که در همان بدایت کار استعداد معنوى جامى در نظر حقیقت بین خواجه کاملا مشهود بوده است.

در کتاب جامى از «استادان معنوى جامى» سخن رفته است‌؛ او در طول عمر خود نسبت به دو نفر از بزرگان مشایخ نقشبندى ارادت تمام داشته است. یکى از آنان خواجه سعد‌الدین است، و دیگرى خواجه نصیر‌الدین عبیدالله -معروف به خواجه احرار (م، ۸۹۵)- که جامى به اسم او مثنوى «تحفة الاحرار» را سروده است و همه جا از او به عنوان استاد و «مخدوم» خود یاد مى‌کند.

آثار جامى در عرفان نظرى ثمره رابطه او با تصوف است، زیرا بدون آن رابطه او نمى‌توانست کتبى مانند لوامع و لوایح را با آن وضوح و زیبائى و سلاست نثر بنویسد. برخوردارى از فیض و برکت معنوى جامى به استفاده از آثار او منحصر نبود. از مرشد خود اجازه بیعت و دستگیرى نیز داشت، و یا به قول متصوفه ایران به عنوان «شیخ» از طرف قطب تعیین شده بود.

نورالدین عبدالرجمان جامی، سرانجام در ۲۷ آبان ۸۷۱ شمسی (۱۷ محرم ۸۹۸ ق) در سن ۸۱ سالگی در شهر هرات درگذشت. سلطان حسین بایقرا، امیرعلی شیرنوائی و امرا و عامه مردم هرات در تشییع جنازه و مجالس سوگ او شرکت کردند و وی را نزدیک مزار شیخ سعدالدین کاشغری به خاک سپردند. آرامگاه او در حال حاضر در شمال غربی شهر هرات در افغانستان واقع شده و زیارتگاه عام و خاص است.

عقاید و ویژگی‌ها

جامی پیرو مذهب اهل سنّت و در فروع فقهی حنفی مذهب بود. تمایل او به سلسله نقشبندیه هم از خلال همین نگرش توجیه شدنی است.[۱]

برخی محققان امروزی بر آن‌اند که او در طرفداری از اهل سنّت متعصب بوده و با دیگر مذاهب اسلامی، به ویژه تشیع، چندان مدارا نکرده است.[۲] اما این عقیده درست نیست چون جامی در آثار خود نه تنها با خاندان پیامبر اکرم علیهم السلام خصومتی نشان نداده بلکه راه و روش خاندان رسول را تأیید کرده است. یکی دو نمونه درخشان آن‌ها در شعر عربیِ «سلامٌ علی آل طه و یس» در منقبت امام هشتم و ترجمه منظوم فارسی قصیده معروف فرزدق در معرفی امام چهارم در برابر هشام بن عبدالملک، دیده می‌شود. نهایتاً می‌توان گفت که جامی در برخورد با برخی حوادث عصر و دسته بندی‌های سیاسی و مذهبی، چنان که باید، پخته عمل نکرده است.[۳]

هوش سرشار، حافظه قوی، وارستگی، عزت نفس، ساده زیستی، خیرخواهی، ظرافت طبع و بذله گویی از صفات برجسته جامی بود.[۴] وی، بر خلاف صوفیه دیگر، با طبقات گوناگون مردم نشست و برخاست می‌کرد، هرچند به تنهایی نیز بسیار خو کرده بود و حتی از هم نشینی با مشایخ خانقاهی اجتناب می‌نمود. خود او بار‌ها به نظم و نثر به این گرایش اشاره کرده است. گوشه نشینی جامی با کسب دانش همراه بود و پدید آوردن ده‌ها اثر را در پی داشت.

جامی برای رسیدن به ثروت کوشش نمی‌کرد و چون از معتقدان وفادار نقشبندیه بود، گرایشی به تجمل نداشت، لباسی به تن می‌کرد که آن را پلاس می‌خواند و‌گاه ناآشنایان او را از خادم خانه تشخیص نمی‌دادند. او سرمایه خود را صرف ساختن مسجد و مدرسه و خانقاه، تأمین رفاه شاگردان، نشر فرهنگ، کمک به نیازمندان و رفع نیازهای خانقاه‌ها می‌کرد.[۵]

ادوارد گرانویل براون در «تاریخ ادبی ایران»، در مورد جامى معتقد است: «هیچ استاد سخن و گوینده فارسى زبان در تنوع موضوع و تفنن به فنون مختلفه به پایه کمال او نمى‌رسد، و اعجاب و تحسین معاصران وى نسبت به قریحه فروزان او بجا و سلطنت او در ملک سخن بسزاست».

آثار و تألیفات

در تقسیم بندى آثار جامى به سه بخش عمده توجه مى‌شود: اول ادبیات به معنى متداول لفظ (یعنى شعر و انشاء و نثرهاى ادبى)؛ دوم علوم نقلى (قرآن، حدیث، سیره، فقه، تصوف، علوم زبان)؛ سوم علوم عقلى (موسیقى، عرفان و حکمت).

ادبیات:

  1. بهارستان، کتابى است به اسلوب گلستان سعدى.
  2. منشآت یا رقعات یا انشاء، نامه‌هائى که جامى به اشخاص مختلف نوشته است. بعضى از آنها شامل نکته‌هاى نظرى عرفانى نیز هست.
  3. مثنوى هفت اورنگ، شامل هفت مثنوی: سلسلة الذهب، سلامان و ابسال، تحفة الاحرار، سبحة الابرار، یوسف و زلیخا، لیلى و مجنون، خردنامه اسکندرى.

علوم نقلى:

  1. تفسیر قرآن تا آیه «و إیاى فارهبون» (سوره بقره، آیه ۳۸). ظاهرا رساله کوتاهى است به عربى.
  2. اربعین یا ترجمه چهل حدیث. احادیث به رباعیهاى فارسى ترجمه شده است.
  3. شواهد النبوة، سیره نبوى و نیز شامل شرح حال تابعین تا صدر اول صوفیه است.
  4. نفحات الانس، شرح حال ۶۰۶ تن از صوفیه بزرگ اسلام.
  5. مناقب شیخ‌الاسلام خواجه عبدالله الانصارى.
  6. مناقب مولوى.
  7. اعتقاد نامه یا عقاید، این مثنوى کوتاه بیانى است از اصول اسلامى که با وحدت وجود شروع مى‌شود و با درجات بهشت به آخر مى‌رسد.
  8. رساله مناسک یا ارکان حج، رساله فقهى است در بیان مناسک حج و زیارت اماکن مقدسه در حجاز طبق مذاهب اربعه سنى.
  9. رساله طریق صوفیان، رساله در طریق خواجگان، رساله پاس انفاس، رساله طریق توجه خواجه‌ها، رساله در شرایط ذکر، رساله در طریق نقشبندیه، رساله سررشته، نوریه، نقشبندیه.
  10. رساله لا اله الا الله یا رساله تهلیلیه، در شرح معنی «لا اله الا الله» و اهمیت ذکر آن و کلمه «محمد رسول‌الله».
  11. صرف فارسى منظوم و منثور. رساله‌اى درباره صرف عربى به زبان فارسى است.
  12. فوائد الضیائیة فى شرح الکافیة، یکى از کتاب‌هاى معتبر نحو عربى است که هنوز کتاب درسى است.
  13. تجنیس اللغات یا تجنیس الخط، منظومه ایست که در آن راجع به لغات عربى که به آسانى تصحیف مى‌شود بحث مى‌شود.
  14. رساله در قافیه یا مختصر وافى فى علم قوافى یا الرسالة الوافیة فى علم القافیة.
  15. رساله در عروض.
  16. رساله کبیر در معما موسوم به حلیه حلل، منتخب و تحریرى است از کتاب حلل مطرز در معما و لغز از شریف‌الدین على یزدى.
  17. رساله متوسط در معما، یا طبق بعضى از نسخه‌هاى خطى، مختصرى در بیان قواعد معما.
  18. رساله صغیر در معما.
  19. ساله منظومه اصغر در معما.

علوم عقلى:

  1. رساله در موسیقى، رساله‌اى است فنى درباره دستگاهها و مایه‌هاى موسیقى که حاوى جداول توضیحى نیز هست.
  2. نقد النصوص فى شرح نقش الفصوص، اولین اثر عرفانى جامى و اساس تحقیقات بعدى اوست.
  3. شرح رباعیات، جامى این کتاب را در شرح رباعیاتى از خود، که فهم پاره‌اى از اشارات آنها براى برخى مشکل بوده، نوشته است. در این کتاب جامى به بحثهاى مشکل عرفانى مى‌پردازد.
  4. لوایح، از کتاب‌هاى بسیار مهم و مبتکرانه جامى است که در آن موضوعات اصلى مکتب شیخ اکبر به صورت منقح و به نثر فارسى فصیح و روان تحریر شده است.
  5. لوامح یا شرح قصیده میمیه ابن فارض، شرح قصیده خمریه معروف ابن فارض است، با مقدمه‌اى سى صفحه‌اى در بیان مراحل وجود و حقیقت محبت.
  6. اشعة اللمعات، شرح لمعات است. اصل این کتاب یعنى لمعات را فخر‌الدین عراقى پس از حضور در مجلس درس صدرالدین قونیوى نوشته و جامى به شرح آن پرداخته است. این کتاب از آثار بسیار مهم جامى در عرفان نظرى است، و مخصوصاً مقدمه آن شامل فواید بسیار است.
  7. رساله تحقیق مذهب صوفى و متکلم و حکیم یا الدرة الفاخرة، مقایسه‌ایست بین آراى متکلمین اشعرى و حکماء و صوفیه.
  8. شرح فصوص الحکم، آخرین اثر مهم عرفانى جامى است.

پانویس

  1. ذبیح اللّه صفا، تاریخ ادبیات در ایران، ج۴، ص۳۵۴.
  2. ادوارد گرانویل براون، تاریخ ادبی ایران، ج۳، ص۷۵۶ـ۷۵۷، از سعدی تا جامی، ترجمه و حواشی علی اصغر حکمت.
  3. عبدالواسع بن جمال الدین نظامی باخرزی، مقامات جامی: گوشه‌هایی از تاریخ فرهنگی و اجتماعی خراسان در عصر تیموریان، ج۱، ص۱۳.
  4. عبدالرحمان بن احمد جامی، بهارستان، ج۱، ص۹.
  5. عبدالحسین زرین کوب، با کاروان حُلّه: مجموعه نقد ادبی، ج۱، ص۲۸۸.

منابع