غضب: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(روایاتی در مورد غضب)
 
(۴ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
{{متوسط}}
+
'''«غضب»''' و خشم نیرویی است که برای دفاع از خود و پاسداری از [[حق]] در نهاد [[انسان]] گذارده شده است، اما اگر به افراط گراید و از محور اصلی خویش خارج گردد، تبدیل به یکی از رذائل بزرگ اخلاقی می‌شود و آثار سوئی را نیز با خود به همراه می‌آورد.
غضب یکی از قوای انسانی است که باید آن را در حد اعتدال نگه داشت، وگرنه افراط و تفریط در آن موجب برخی رذایل اخلاقی است. [[عزت]] و بزرگی، عدم تحمل فشارهای جسمی و روحی، حفظ وحدت و اخوت دینی و بالاتر از آن جلب رضایت حق تعالی از آثار برجسته فروبردن خشم است.<ref>اخلاق دینی در اندیشه شیعی، ص ۱۱۹.</ref>
 
  
== تعریف غضب ==
+
== تعریف غضب ==
 +
[[نفس]] انسان از سه قوه [[عقل]]، غضب و شهوت تشکیل شده است. قوه غضب که نفس سَبُعی هم نام دارد، عاملی برای دفع ضرر و امور ناملایم است و وقتی شخص از حفاظت خود فارغ شود، به برتری‌طلبی و بزرگی بر دیگران تمایل می‌یابد.
  
محقق کبیر، احمد بن محمد، معروف به [[ابن مسکویه|ابن مسکویه]] در کتاب [[طهارة الاعراق]] که از کتب نفیس کم نظیر است در نیکویى ترتیب و حسن بیان، در تعریف غضب چیزى مى فرماید که حاصل ترجمه اش قریب به این مضمون است: غضب در حقیقت عبارت از حرکتى است نفسانى که به واسطه آن جوشش در خون قلب حادث شود براى شهوت انتقام پس وقتى که این حرکت سخت شود آتش غضب را فروزان کند و برافروخته نماید و متمکن کند جوشش خون قلب را در آن، و پر کند شریانها و دماغ را از یک دود تاریک مضطربى که به واسطه آن حال عقل بدو ناچیز شود و کار او ضعیف شود. و مثل انسان در این هنگام، چنانچه حکما گویند، مثل غارى شود که در او آتش افروزند و پر گردد از شعله و محبوس و مختنق گردد در آن دود و اشتعال آتش، و بپا خیزد نفیر آن و بلند شود نایره و صداى آن از شدت اشتعال، پس سخت شود علاج آن و مشکل گردد خاموش نمودن آن و چنان شود که هر چه بر وى افکنند که او را فرو نشاند، خود را نیز جزء آن شود و بر ماده آن افزاید و سبب ازدیاد شود. پس از این سبب است که انسان در این حال کور شود از رشد و هدایت و کر گردد از موعظه و پند، بلکه موعظه در این حال سبب ازدیاد در غضب شود و مایه شعله و نایره آن گردد و از براى این شخص راه چاره اى در این حال نیست.<ref> [http://www.ghadeer.org/books/665/vaadeh07.htm شرح چهل حدیث امام خمینی رحمه الله] </ref>
+
کلمه «غضب» به معنای خشم گرفتن، و خلاف «خشنودی»،<ref>ابن منظور، لسان العرب، ج۱، ص۶۴۸.</ref> به کار رفته است. غضب کیفیتی نفسانی است که سبب حرکت و هیجان نفس برای غلبه و پیروزی می‌شود و برای شهوت انتقام جویی می‌باشد.<ref>خمینی، سید روح الله، شرح چهل حدیث، ص۱۳۳.</ref>  
  
یکى از محققان گوید: غضب، زبانه آتشى است که از آتش فروزان خدا برگرفته شده و جز از دلها سر بر نزند، در درون دل خموده است و چون آتش زیر خاکستر آرمیده و سر بزرگى نهان دل، هر سرفراز لجباز آن را بدر آورد چنانچه آهن آتش خموش را از دل سنگ، بر آنها که به‌دیده حق‌بین بنگرند هویدا است که رگى از [[شیطان|شیطان]] لعین در انسان مى‌ درزد و در هر که زبانه خشم سرزد خویشى شیطان از او سر برزد که گفت: مرا از آتش آفریدى و او را از گِل، شیوه گِل آرامش و وقار است و شیوه آتش برافروختن و شرار و جنبش و پریشانى و کباب کردن دلهاى نزار که خدا فرماید: «تافته کند هر چه در دل آنها است با پوستشان» و از نتایج خشم است کینه و حسد که بدان ها هلاک شده‌اند مردم بد و تباه شده‌اند هر دیو و دد.
+
به بیان دیگر، غضب حالتی است که باعث حرکت [[روح]] حیوانی از داخل به خارج می‌شود و در اثر شدت یابی غضب، خون در غلیان آمده و از حرارت زیاد، مغز و رگ‌ها تیره و تاریک می‌شوند. در این حالت، تدبیر قوه عقل ضعیف می‌گردد و چون حرکت روح به سمت ظاهر است، چشم‌ها و صورت سرخ می‌شود.<ref>ابن مسکویه،  تهذیب الأخلاق و تطهیر الأعراق، ص۹۶؛ خواجه نصیرالدین طوسی، اخلاق ناصری، ص ۱۳۸</ref>
==فلسفه غضب==
 
اگر انسان گمان کند که خداوند نیرویی را در انسان بی‌حکمت آفریده است یا اینکه بعضی از نیروهای خدادادی صرفاً جنبه ویرانگری دارد چنین کسی [[حکمت الهی|حکمت خدا]] را نشناخته است. هنگامی که انسان خشمگین می‌شود تمام توان او بسیج می‌گردد و گاهی قدرت او چندین برابر می‌شود. فلسفه وجودی این حالت در واقع آن است که اگر جان و مال یا منافع دیگر انسان به خطر بیفتد، حداکثر دفاع را در برابر مهاجم داشته باشد و این نعمتی بسیار بزرگ است. بنابراین نیروی غضب نیروی مفید و مهم دفاعی است و برای بقای حیات انسان ضرورت دارد مشروط بر این که در جای خود بکار گرفته شود. (مثل غضب [[حضرت موسی]] علیه السلام به دنبال گمراهی [[بنی اسرائیل|بنی‌اسرائیل]] و گوساله پرستی آنان که در [[سوره طه]] آیات ۹۲ تا ۹۴ به آن اشاره شده است.)<ref>همان، ص ۳۹۹-۳۹۸.</ref>
 
  
این نیرو، مایه {{متن قرآن|«أَشِدَّاء عَلَى الْکفَّارِ»}}<ref>[[سوره فتح]]/۲۹ (در برابر کفار سرسخت و شدید)</ref> است که از اوصاف مؤمنین می‌باشد، کسانی که فکر می‌کنند قوه غضبیه را باید کشت و خاموش نمود و این مقوله را از کمالات و معارج نفس می‌دانند، اشتباه کرده‌اند زیرا آنها از مقام اعتدال این قوه غافلند. آنچه مذمت می‌شود حد افراطی آن است.<ref>اخلاق اسلامی در نهج البلاغه، پیشین، ص ۴۰۳.</ref>
+
کلمه غضب در آیات بسیاری از [[قرآن کریم]] به کار رفته است که در بیشتر موارد، مراد غضب و خشم الهی است که شامل کافران و منافقان می شود. همچنین در برخی آیات، مؤمنان به کنترل خشم سفارش شده و از ویژگی های بارز آنان، [[عفو]] و بخشش در هنگام غضب را نام برده است؛ چنانکه می‌فرماید: {{متن قرآن|«وَالَّذِينَ يَجْتَنِبُونَ كَبَائِرَ الْإِثْمِ وَالْفَوَاحِشَ وَإِذَا مَا غَضِبُوا هُمْ يَغْفِرُونَ»}}؛<ref>[[سوره شوری]]، ۳۷</ref> و همان کسانی که از گناهان بزرگ و از کارهای زشت دوری می‌کنند و هنگامی که (به مردم) خشم می‌گیرند، راه چشم‌پوشی و گذشت را برمی‌گزینند.
==حدود غضب==
 
به صورت کلی، قوه غضب اگر به افراط گراید «[[تهور|تهوّر]]»، اگر به تفریط روی آورد «جبن» و اگر در اعتدال باشد «[[شجاعت]]» نام دارد؛<ref>شفیعی مازندرانی، محمد؛ پرتوی از اخلاق اسلامی، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی ۱۳۷۲، اول، ص۲۷۸.</ref>
 
  
#حد افراط: انسان به اندازه‌ای خشمگین شود که از فرمان [[عقل]] و [[دین]] خارج شود و اختیار انسان سلب گردد.
+
و می فرماید: {{متن قرآن|«الَّذِينَ يُنْفِقُونَ فِي السَّرَّاءِ وَالضَّرَّاءِ وَالْكَاظِمِينَ الْغَيْظَ وَالْعَافِينَ عَنِ النَّاسِ وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ»}}؛<ref>[[سوره آل عمران]]، ۱۳۴</ref> آن کسانی که در توانگری و تنگدستی انفاق می‌کنند و خشم خویش فرو می‌خورند و از خطای مردم در می‌گذرند خدا نیکوکاران را دوست دارد.   
#حد تفریط: اگر انسان قوه انتقام نداشته باشد یا این که در او چنین قوه‌ای کم باشد، نسبت به خودش، ناموسش و دیگران بی‌تفاوت و بی‌ [[غیرت]] می‌شود.<ref>فیض کاشانی، محسن (محمد بن مرتضی)؛ حقایق، ترجمه و شرح محمدباقر ساعدی خراسانی، بی‌جا، انتشارات علمیه اسلامی، بی‌تا، ص ۱۶۲.</ref>
+
== حکمت وجود غضب ==
#حد اعتدال: وظیفه انسان در حالت عصبانیت این است که قدرت و صولت غضب را بشکند و آن را تضعیف نماید تا از بروز آثار آن جلوگیری کند، بدین صورت که جایی که غضب لازم است بروز دهد و جایی که [[حلم]] لازم است انسان بتواند بردبار باشد. آنچه مورد رضای خداست همین است، یعنی غضب تحت سیطره انسان باشد.<ref>شبرّ، عبدالله؛ اخلاق، ترجمه محمدرضا جباران، قم، هجرت، ۱۳۷۷، دوم، ص۲۴۹.</ref> برخی غضب ها، هدف مقدسی را دنبال می‌کنند، حدود معینی دارند و جهت رویارویی با کار خلافی بوجود می‌آیند.<ref>اخلاق در قرآن، پیشین، ص۴۰۲.</ref> این گونه غضبها قطعاً ممدوح هستند. حدیثی از [[امام علی علیه السلام|حضرت امیر]] علیه السلام در مورد [[پیامبر اسلام|پیامبر]] رحمت صلی الله علیه و آله وارد شده که مؤید این مطلب است: «پیامبر خدا صلی الله علیه و آله برای دنیا به خشم نمی‌آمد اما هرگاه حق، او را به خشم می‌آورد، هیچ کس او را نمی‌شناخت و هیچ چیز نمی‌توانست جلو خشم او را بگیرد تا آنگاه که انتقام (حق را) می‌گرفت».<ref>میزان الحکمه، پیشین، ص ۴۳۳۹.</ref>
+
اگر [[انسان]] گمان کند که [[خداوند]] نیرویی را در انسان بی‌ [[حکمت]] آفریده است، یا اینکه بعضی از نیروهای خدادادی صرفاً جنبه ویرانگری دارد، چنین کسی [[حکمت الهی|حکمت خدا]] را نشناخته است. هنگامی که انسان خشمگین می‌شود، تمام توان او بسیج می‌گردد و گاهی قدرت او چندین برابر می‌شود. فلسفه وجودی این حالت در واقع آن است که اگر جان و مال یا منافع دیگر انسان به خطر بیفتد، حداکثر دفاع را در برابر مهاجم داشته باشد و این نعمتی بسیار بزرگ است. بنابراین نیروی غضب نیروی مفید و مهم دفاعی است و برای بقای حیات انسان ضرورت دارد، مشروط بر این که در جای خود بکار گرفته شود. مثل غضب [[حضرت موسی]] علیه السلام به دنبال گمراهی [[بنی اسرائیل|بنی‌اسرائیل]] و گوساله پرستی آنان که در [[سوره طه]] آیات ۹۲ تا ۹۴ به آن اشاره شده است.<ref>ناصر مکارم شیرازی، اخلاق در قرآن، ج۳، ص ۳۹۹-۳۹۸.</ref>
  
==اسباب و انگیزه‌های غضب==
+
این نیرو، مایه {{متن قرآن|«... أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ...»}}<ref>[[سوره فتح]]، آیه ۲۹.</ref> است که از اوصاف مؤمنین می‌باشد. کسانی که فکر می‌کنند قوه غضبیه را باید کشت و خاموش نمود و این مقوله را از کمالات و معارج نفس می‌دانند، اشتباه کرده‌اند، زیرا آنها از مقام اعتدال این قوه غافلند. آنچه مذمت می‌شود حد افراطی غضب است.<ref>مکارم شیرازی، اخلاق اسلامی در نهج البلاغه، ص۴۰۳</ref>
  
#حب نفس: حب نفس باعث ایجاد جاه طلبی، حب مال، قدرت طلبی و... می‌شود که همه اینها نوعی اسباب خشمگین شدن هستند زیرا چنین محبت هایی باعث می‌شود به این امور اهمیت داده شود و در مقابل مختصر مزاحمتی عکس العمل نشان دهد.
+
خشم در جایگاه حق، لازم و مناسب است، به همین خاطر [[امام علی]] علیه السلام خشم را در موضع مناسب یعنی خشم [[حق]] علیه [[باطل]] جایز دانسته و آن را برای از بین بردن اهل باطل و آراء نادرست ضروری می خواند.  لذا می‌فرمایند: کسی که در راه خدا دندان خشم بر هم فشارد، در نابودی و کشتن اهل باطل توانمند می‌شود.<ref>نهج البلاغه، حکمت ۱۷۴ </ref> همچنین امام  در خطبه ای هنگام تبعید [[ابوذر]] به او می‌فرماید: ای اباذر تو برای خدا به خشم آمدی پس امید به کسی داشته باش که به خاطر او غضبناک شدی.<ref>همان، خطبه ۱۳۰</ref>
#جهل و نادانی: انسان به واسطه [[جهل]] و نادانی، غضب و مفاسد حاصل از آن را کمال گمان کند و از محاسن شمرد چنانکه بعضی آن را جوانمردی، شجاعت و شهامت و بزرگی می‌دانند و از خود تعریف ها و توصیف ها می‌کنند.<ref>اخلاق اسلامی در نهج البلاغه، پیشین، ص ۴۰۶-۴۰۵.</ref>
 
#قضاوت عجولانه: در اثر شنیدن برخی اخبار ناراحت کننده.
 
#[[تکبر]] و [[عجب]]: فرد متکبر و خودپسند پرتوقع است و مایل است دیگران امتیازات خاصی به او بدهند، در غیر این صورت خشمگین می‌شود.
 
#[[حرص]] و دنیاپرستی: حریص کمترین مزاحمتی را نسبت به منافع خودش تحمل نمی‌کند.<ref>اخلاق در قرآن، پیشین، ص ۳۹۲-۳۹۱.</ref>
 
#[[مزاح]] و مسخرگی، سرزنش و [[جدال و مراء|مجادله]]، مباهات و...: از دیگر اسباب غضب هستند که با بودن آنها، آدمی از زندان غضب خلاصی نمی‌یابد.<ref>حقایق (فیض کاشانی)، پیشین، ص ۱۶۸.</ref>
 
  
==پیامدهای غضب==
+
از طرفی خشم بی‌جا و باطل را نفی می‌نماید و می‌فرماید: از خشم بپرهیز که لشکر بزرگ [[شیطان]] است.<ref>همان، نامه۶۹</ref> و نیز می‌فرماید: بر خشم خویش شکننده و حاکم باش یعنی آن را در کنترل خود داشته باش.<ref>همان، نامه ۵۶</ref>
  
#خشم و غضب از مهلکات بزرگ است و چه بسا شقاوت ابدی را نصیب انسان می‌کند (مثل قتل نفس یا قطع عضو).
+
== مراتب غضب ==
#رهاشدن زبان به دشنام.
+
به صورت کلی، قوه غضب اگر به افراط گراید «[[تهور|تهوّر]]»، اگر به تفریط روی آورد «[[جبن|جُبن]]» و اگر در اعتدال باشد «[[شجاعت]]» نام دارد.<ref>شفیعی مازندرانی، محمد؛ پرتوی از اخلاق اسلامی، ص۲۷۸؛ نراقی، احمد بن محمدمهدی، معراج السعاده، ص۲۳۷</ref>
#آشکارشدن بدی مسلمین و فاش شدن اسرار ایشان.<ref>علم اخلاق اسلامی، پیشین، ص۱۳۸.</ref>
 
#آشکارشدن کینه‌های نهفته و سبکسری.<ref>محمدی ری شهری، محمد؛ میزان الحکم، ترجمه حمیدرضا شیخی، قم، دارالحدیث، ۱۳۷۹ دوم، ج۹، ص۲۹-۴۳.</ref>
 
#تباهی ایمان: خشم با [[ایمان]] سازگاری ندارد و فرد عصبانی ممکن است از [[حکمت الهی|حکمت]] و قسمت و تدبیر الهی ناراضی شود.<ref>اخلاق در قرآن، پیشین، ص ۳۸۸.</ref> [[پیامبر اسلام|رسول اعظم]] صلی الله علیه و آله می‌فرماید: «خشم ایمان را تباه می‌کند، همانگونه که سرکه عسل را».<ref>میزان الحکمه، پیشین، ص ۲۸-۴۳.</ref>
 
  
==راهکارهای کنترل غضب==
+
*حد افراط: انسان به اندازه‌ای خشمگین شود که از فرمان [[عقل]] و [[دین]] خارج شود و اختیار او سلب گردد.
از بین بردن غضب ممکن نیست و آنچه مد نظر است شکستن حدّت و شدّت آن است، از جمله راهکارهای آن:<ref>علم اخلاق اسلامی (گزیده ترجمه جامع السعادات، پیشین، ص ۱۳۹.</ref>
+
*حد تفریط: اگر انسان قوه انتقام نداشته باشد یا این که در او چنین قوه‌ای کم باشد، نسبت به خودش، ناموسش و دیگران بی‌تفاوت و بی‌ [[غیرت]] می‌شود.<ref>فیض کاشانی، محمد بن مرتضی؛ حقایق، ص ۱۶۲.</ref> کسی که مطلقاً از قوه غضب خالی است، در حالت جُبن و ترس قرار دارد و موجب خواری او می‌شود. بنابراین همانطور که افراط در خشم ناشایست و رذیلت محسوب می‌شود، تفریط و بی‌خیالی و عدم اهمیت در مواقعی که عقل و [[شرع]] حکم به غلظت و درشتی می‌کند نیز نادرست و مردود است.
 +
*حد اعتدال: وظیفه انسان در حالت عصبانیت این است که قدرت و صولت غضب را بشکند و آن را تضعیف نماید تا از بروز آثار آن جلوگیری کند، بدین صورت که جایی که غضب لازم است بروز دهد و جایی که [[حلم]] لازم است انسان بتواند بردبار باشد. آنچه مورد رضای خداست همین است، یعنی غضب تحت سیطره انسان باشد.<ref>شبّر، سید عبدالله؛ اخلاق،  ص۲۴۹.</ref> برخی غضب ها، هدف مقدسی را دنبال می‌کنند، حدود معینی دارند و جهت رویارویی با کار خلافی بوجود می‌آیند.<ref>اخلاق در قرآن، پیشین، ص۴۰۲.</ref> این گونه غضبها قطعاً ممدوح هستند. حدیثی از [[امام علی]] علیه السلام در مورد [[پیامبر اسلام]] صلی الله علیه و آله وارد شده که مؤید این مطلب است: «پیامبر خدا صلی الله علیه و آله برای دنیا به خشم نمی‌آمد اما هرگاه حق، او را به خشم می‌آورد، هیچ کس او را نمی‌شناخت و هیچ چیز نمی‌توانست جلو خشم او را بگیرد تا آنگاه که انتقام (حق را) می‌گرفت».<ref>میزان الحکمه، ص ۴۳۳۹.</ref> هرگاه قوه غضب در حالت اعتدال باشد و با عقل هماهنگ حرکت نماید، صفت حلم شکل می‌گیرد و نهایتاً به شجاعت منتهی می‌شود. در واقع شجاع کسی است که غضب او با عقلش هماهنگ بوده و از حالت اعتدال خارج نشود.
  
# [[کظم غیظ (فرو بردن خشم)|کظم غیظ]]: فروبردن خشم، آثار بسیار خوبی بر فرد و جامعه دارد. [[احادیث]] فراوانی در مدح کظم غیظ وارد شده که نوعی ترغیب در جهت اعمال این صفت پسندیده است، از جمله حدیثی از [[امام صادق علیه السلام|امام جعفرصادق]] علیه السلام در این باب نقل شده که می‌فرماید: «هر که خشمی را فرو خورد که اگر بخواهد می‌تواند آن را به کار بندد (و از طرف خود انتقام گیرد) خداوند در روز [[قیامت]] دلش را از خشنودی خود پر می‌سازد».<ref>میزان الحکمه، پیشین، ص ۴۳۳۵.</ref>
+
پیامبر صلی الله علیه وآله می‌فرماید: مردم در قوه خشم  چند دسته تقسیم می‌شوند: برخی دیر به غضب می‌آیند و زود برمی‌گردند؛ برخی زود به غضب می‌آیند و دیر برمی‌گردند؛ بعضی دیر به غضب می‌آیند و دیر برمی‌گردند و بعضی زود به غضب می‌آیند و زود برمی‌گردند و بهترین این افراد کسانی‌اند که دیر به غضب آمده و زود برمی‌گردند و بدترین آنان گروهی هستند که زود به غضب می‌آیند و دیر برمی‌گردند.<ref>فیض کاشانی، راه روشن، ج ۵ ص۴۳۶</ref>
# [[ذکر]] خدا (مانند ذکر اعوذ بالله من الشیطان الرجیم):<ref>سفینة البحار، باب غضب، به نقل از اخلاق در قرآن، ص ۲۹۴.</ref> ذکر لاحول ولا قوة الا بالله و...).<ref>جامع الاحادیث، ج۱۳، ص۴۷۲، به نقل از اخلاق در قرآن، ص۲۹۴.</ref>
 
# مشغول کردن خود به امری مهم.
 
# سرکوب کردن غضب با نقطه مقابل اسباب آن (کبر با تواضع، حرص با قناعت و...).<ref>حقایق، پیشین، ص ۱۶۸.</ref>
 
# تغییر حالت بدن (اگر شخص در حالت عصبانیت ایستاده است، بنشیند و اگر نشسته است، برخیزد و...).<ref>میزان الحکمه، پیشین، ص۴۳۳۹.</ref>
 
  
==خشم خداوند==
+
== اسباب و انگیزه‌های غضب<small><ref>ابن مسکویه،اخلاق و راه سعادت، ص۳۲۳؛ راه روشن، ج ۵ ص۴۱۸</ref> ==
منظور از غضب [[خدای متعال|خدای تعالی]] که در آیات [[قرآن]] به آن اشاره شده است هیجان درونی توأم با انتقام جویی نیست، بلکه کیفر عادلانه او در مورد گناهکاران در دنیا و آخرت است.<ref>اخلاق در قرآن، پیشین، ص ۴۰۲.</ref>
+
=== حب نفس و شهوت === 
==روایاتی در مورد غضب==
+
حبّ [[نفس]] که در دایره شهوت قرار دارد، باعث ایجاد [[جاه طلبی]]، حب مال، قدرت طلبی و... می‌شود.<ref>اخلاق ناصری، ص۱۳۸</ref> و همه اینها نوعی اسباب خشمگین شدن هستند، زیرا چنین محبت هایی باعث می‌شود به این امور اهمیت داده شود و در مقابل مختصر مزاحمتی عکس العمل نشان دهد.
  
# [[رسول خدا]] صلى الله علیه و آله فرمود: {{متن حدیث|الْغَضَبُ یفْسِدُ الْإِیمَانَ کمَا یفْسِدُ الْخَلُّ الْعَسَلَ}}؛ غضب ایمان را فاسد کند چنان که سرکه عسل را. <ref>[[اصول كافى]]، ج:۳ ص:۴۱۲ روایة:۱</ref>
+
=== قضاوت عجولانه و انتقام ===
# [[امام صادق]] علیه السلام فرمود:{{متن حدیث|الْغَضَبُ مِفْتَاحُ کلِّ شَرٍّ}}؛ غضب کلید هر شرى است. <ref>اصول کافى، ج:۳، ص:۴۱۲، روایة: ۳</ref>
+
یکی از عوامل خشم و غضب، بررسی شتابزده از کارهای دیگران و انتقام گرفتن از ایشان است.<ref>اخلاق ناصرى ص ۱۳۸ </ref> فرد عاقل برای انتقام عجله نمی‌کند، مگر اینکه این انتقام مشروع و معقول باشد و یقین کند که در انتقام او از حد [[عدالت]] خارج نشده و ظلمی به دیگری تحمیل نمی‌شود. از آنجا که اکثریت اشخاص نمی‌توانند مرز [[ظلم]] و عدل را نگه دارند، به [[عفو]] و گذشت سفارش شده اند.
# عبدالاعلى گوید: به [[امام صادق]] علیه السلام عرض کردم: مرا اندرزى ده که از آن پند گیرم، فرمود: مردى خدمت رسول خدا صلى الله علیه و آله آمد و عرض کرد: یا رسول الله: اندرزى بمن بیاموز که از آن پند گیرم، حضرت به او فرمود برو و غضب مکن، سپس تکرار کرد و باز حضرت فرمود: برو و غضب مکن تا سه بار. <ref>اصول کافى، ج:۳، ص:۴۱۳، روایة:۵</ref>
+
=== جهل و نادانی ===
# امام صادق علیه السلام می فرمود: هر که غضب خود را نگه دارد، خدا عیب او را بپوشاند. <ref>اصول کافى، ج:۳، ص:۴۱۳، روایة:۶</ref>
+
انسان به واسطه [[جهل]] و نادانی، غضب و مفاسد حاصل از آن را کمال گمان کند و از محاسن شمرد، چنانکه بعضی آن را جوانمردی، [[شجاعت]] و شهامت و بزرگی می‌دانند و از خود تعریف ها و توصیف ها می‌کنند.<ref>اخلاق اسلامی در نهج البلاغه، ص ۴۰۶-۴۰۵.</ref> آیا در هر فردی که خشم بیشتر ظهور می‌کند، نیرومندی و مردانگی بیشتر است؟  اکثراً چنین تصور می‌کنند که شجاعت با خشمناکی یکسان است. طبق فرمایش پیامبر صلی الله علیه وآله، «شجاع کسی است که در هنگام خشم بر خود مسلط باشد». وقتی شخص غضبناک بر حال خود مالک نیست و تسلط ندارد، چگونه او را می‌توان مرد یا شجاع خواند؟! این صفات بیشتر برای کودکان یا دیوانگان سزاوار است تا مردان و شجاعان.  یکی از نشانه‌هایش آن است که فرد غضبناک در میان مردم به راحتی به گفتار ناشایست فحش و دشنام و سخنان رکیک متوسل می‌شود.<ref>معراج السعاده، ص۱۳۹ </ref> و بدین وسیله دیگران را از خود می‌ترساند یا خود را تسکین می‌دهد. گفتار و رفتار چنین افرادی از دایره عقل و شرع خارج می‌شود. انسان عاقل و مرد صفت، دشنام، اظهار عیب و سرزنش هم‌نوع خود را نمی‌پسندد، در حالی که این صفات در افراد غضبناک به کرات در میان جامعه قابل مشاهده است. فرد عاقل می‌اندیشد که هر کاری چه عواقب و پیامدی دارد؛ اما افرادی که غضبناکند بعد از فرونشستن خشم دچار ندامتند و همواره نگران انتقام کسانی‌اند که در خشم بدان‌ها بدی کردند و سرزنش دوستان و دشمنان نتیجه این حال آنها می‌باشد.
# امام صادق علیه السلام فرمودم: شنیدم پدرم می فرمود: مردى بیابانى خدمت رسول خدا صلى الله علیه و آله آمد و عرض کرد: من صحرا نشینم (و چون نمی توانم همیشه از خدمت شما استفاده کنم) کلمات جامعى بمن بیاموز، فرمود: دستورات می دهم که غضب مکن، مرد عرب در خواست خود را سه بار تکرار کرد (و همان جواب شنید) تا آن مرد بخود آمد و گفت: دیگر سؤالى نمی کنم، رسول خدا صلى الله علیه و آله جز بخیر مرا دستور نفرمود (زیرا همان غضب نکردن مرا از دشنام و تهمت و آزار مسلمان و چاقوکشى و آدم کشى و گناهان دیگر باز می دارد) سپس فرمود: پدرم می فرمود: سخت تر از غضب چه چیز است؟ همانا مرد غضب می کند و در اثر آن مرتکب قتل نفس که خدا [[حرام]] کرده می شود و زن پاکدامن را متهم مى سازد. <ref>اصول کافى، ج:۳، ص:۴۱۲، روایة:۴</ref>
+
=== تکبر و عُجب ===
# [[امام باقر]] علیه السلام فرمود: در کتاب [[تورات]] در ضمن مناجات خداى عزوجل با موسى علیه السلام است: که: اى موسى خشم خود را از کسی که ترا بر او مسلط ساخته ام بازگیر تا خشم خود را از تو باز گیرم. <ref>اصول کافى، ج:۳، ص:۴۱۳، روایة:۷</ref>
+
فرد [[تکبر|متکبر]] و خودپسند، پرتوقع است و توقع دارد دیگران امتیازات خاصی به او بدهند، در غیر این صورت، خشمگین می‌شود. انسان عاقل همواره نقص‌های خود را می‌بیند و می‌داند که داشته‌های این دنیا فناپذیر است و هر منزلت و مقامی که کسب کند نعمتی از ناحیه خدا برای اوست و اینکه همه مردم به عنوان بندگان خدا دارای جایگاه و موقعیت‌هایی هستند که بهترین آنها [[ایمان]] است. در چنین نگرشی جایی برای [[تکبر]] و [[عجب]] وجود ندارد. [[حواریون]] از [[حضرت عیسی]](ع) پرسیدند علت و مبدأ خشم در انسان چيست‌؟ فرمود: برترى‌جوئى و تكبر، و زورگوئى و كوچك شمردن مردم.<ref>بحارالانوار، ج۷۰ ص۲۶۳</ref>
# امام صادق علیه السلام فرمود:{{متن حدیث|أَوْحَى اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ إِلَى بَعْضِ أَنْبِیائِهِ یا ابْنَ آدَمَ اذْکرْنِى فِى غَضَبِک أَذْکرْک فِى غَضَبِى لَا أَمْحَقْک فِیمَنْ أَمْحَقُ وَ ارْضَ بِى مُنْتَصِراً فَإِنَّ انْتِصَارِى لَک خَیرٌ مِنِ انْتِصَارِک لِنَفْسِک}}؛ خداى عزوجل به یکى از پیغمبرانش [[وحى]] فرمود: اى پسر آدم در حال خشمت مرا یاد کن تا در حال خشمم ترا یاد کنم (قدرت مرا بیاد آور تا عفوم را شامل حالت گردانم) و با آنها که (در اثر خشم خود) نابودشان میکنم نابودت نکنم و با انتقام گیرى من (از دشمنانت) راضى باش، زیرا انتقام گیرى من براى تو بهتر از انتقام گرفتن تو براى خودت می باشد. <ref>اصول کافى، ج:۳، ص:۴۱۳، روایة: ۸</ref>
+
 
# امام صادق علیه السلام فرمود: {{متن حدیث|إِنَّ فِى التَّوْرَاةِ مَکتُوباً یا ابْنَ آدَمَ اذْکرْنِى حِینَ تَغْضَبُ أَذْکرْک عِنْدَ غَضَبِى فَلَا أَمْحَقْک فِیمَنْ أَمْحَقُ وَ إِذَا ظُلِمْتَ بِمَظْلِمَةٍ فَارْضَ بِانْتِصَارِى لَک فَإِنَّ انْتِصَارِى لَک خَیرٌ مِنِ انْتِصَارِک لِنَفْسِک}}؛ اسحاق بن عمار گوید: شنیدم امام صادق علیه السلام مى‌فرمود: در تورات نوشته است: اى آدمی زاد، هرگاه خشم گیرى مرا بیاد آورد تا ترا هنگام خشمم بیاد آورم و با آن ها که نابودشان می کنم نابودت نکنم و چون ستمى بر تو شد، بانتقام گیرى من براى خود راضى باش، زیرا انتقام گیرى من برایت از انتقام گیرى خودت بهتر است.<ref> اصول کافى، ج:۳، ص:۴۱۴، روایة: ۱۰</ref>
+
=== حرص و دنیاپرستی ===
# امام باقر علیه السلام فرمود: {{متن حدیث|إِنَّ هَذَا الْغَضَبَ جَمْرَةٌ مِنَ الشَّیطَانِ تُوقَدُ فِى قَلْبِ ابْنِ آدَمَ وَ إِنَّ أَحَدَکمْ إِذَا غَضِبَ احْمَرَّتْ عَینَاهُ وَ انْتَفَخَتْ أَوْدَاجُهُ وَ دَخَلَ الشَّیطَانُ فِیهِ فَإِذَا خَافَ أَحَدُکمْ ذَلِک مِنْ نَفْسِهِ فَلْیلْزَمِ الْأَرْضَ فَإِنَّ رِجْزَ الشَّیطَانِ لَیذْهَبُ عَنْهُ عِنْدَ ذَلِک}}؛ این غضب (و خشمى که در وجود شما است) شراره اى است شیطانى که در دل آدمی زاد شعله ور مى شود و چون کسى از شما خشمگین شود، چشمانش سرخ شود و رگهاى گردنش ورم کند و [[شیطان]] در وجودش درآید، پس هرگاه کسى از شما از این حالت خویش بترسد به زمین بچسبد زیرا وسوسه شیطان در آن هنگام از او دور شود. <ref>اصول کافى، ج:۳، ص:۴۱۵، روایة:۱۲</ref>
+
[[حرص|حریص]] کمترین مزاحمتی را نسبت به منافع خودش تحمل نمی‌کند.<ref>اخلاق در قرآن، ص ۳۹۲-۳۹۱.</ref> بر طبق توصیه بزرگان دین، مراد و آرزوی هر کسی برآورده شود مطیع می‌شود، مگر [[نفس]] خود انسان که هرچه خواسته‌های او برآورده شود حریص‌تر و طماع‌تر می‌گردد.  لذا فرمودند دشمن‌ترین دشمنان تو نفس توست.<ref>بحار الانوار، ج ۶۷ص ۶۴</ref> به این ترتیب اگر فرد با نگاه ملامت و تنبیه عیب‌های خود را به خود یادآوری نماید و برای هر عمل ناشایستی که از خود سر زده مجازاتی در نظر گیرد، نفس از بدی‌ها دوری کرده و به سوی آن سوق نمی‌یابد.
# امام صادق علیه السلام فرمود:{{متن حدیث|الْغَضَبُ مَمْحَقَةٌ لِقَلْبِ الْحَکیمِ وَ قَالَ مَنْ لَمْ یمْلِک غَضَبَهُ لَمْ یمْلِک عَقْلَهُ}}؛ غضب دل شخص حکیم را نابود کند (از این رو بجاى حکمت از او سفاهت بینند) و فرمود: هر کس مالک غضب خود نباشد، مالک عقل خود نخواهد بود. <ref>اصول کافى، ج:۳، ص:۴۱۵، روایة:۱۳</ref>
+
=== مزاح و مسخرگی ===
# رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: کسی که خود را از ریختن آبروى مردم نگهدارد، خدا در قیامت از (عیب) او درگذرد و هر که خشم خود را از مردم باز گیرد، خداى تبارک و تعالى عذاب [[روز قیامت]] را از او باز گیرد. <ref>اصول کافى، ج:۳، ص:۴۱۵، روایة:۱۴</ref> [[علامه مجلسى|مجلسى]] رحمه الله علیه می گوید: {{متن حدیث|«من کف نفسه عن اعراض الناس»}} یعنى خود را از آبروریزى مردم بازدارد به سبب غیبت و بهتان و دشنام و پرده ‌درى از عیوب آنان و امثال آن. «اقال الله نفسه» بعضى گفته: مقصود از نفس در این جا عیب است و من گویم: ممکن است مقصود همان معنى متعارف باشد زیرا گرچه معمولا اقاله را به لغزش‌ ها نسبت دهند ولى به خود شخص هم نسبت داده شود زیرا اصل در اقاله این است که مردى کالائى بخرد و پشیمان شود و نزد فروشنده آید و گوید: مرا اقاله کن، یعنى آن معامله‌ اى که میان ما شده واگذار و از آن صرف نظر کن و پول مرا بده و جنس خود را بگیر، و این کلمه در آمرزش گناهان بکار رفته زیرا معامله‌اى اعتبار شده میان بنده و پروردگار که گویا [[گناه]] به خدا داده و در عوض عقوبت گرفته و اکنون مى‌خواهد عقوبت را به خدا پس دهد و نفس این میانه گرو است و صحیح است نسبت به اقاله به نفس.
+
[[مزاح]] و شوخی زمانی موجب خشم و غضب است که از حد [[اعتدال]] خارج شود و با کلمات ناشایست، یکدیگر را مورد تمسخر قرار دهند.  از آنجا که کنترل هیجان افراد در شوخی بسیار سخت است، در روایات نیز به شوخی‌های حکمت آمیز و کوتاه  سفارش شده است.<ref>فیض کاشانی، حقایق، ص ۱۶۸.</ref>
# میسر گوید: خدمت [[امام باقر]] علیه السلام از غضب سخن بمیان آمد. حضرت فرمود: همانان مرد غضب می کند و تا داخل [[دوزخ]] نشود، هرگز راضى نگردد (تا مرتکب گناهى نشود خشمش تسکین نیابد) پس هر کس بر مردمى خشمگین شد، و ایستاده بود، باید فورى بنشیند تا پلیدى شیطان از او دور شود و هر کس بر خویشاوندانش غضب کند باید نزدیک او رود و تنش را مس کند (مثلا دست به دست او ساید) زیرا خویشاوند هرگاه مس شود آرامش یابد. <ref>اصول کافى، ج:۳، ص:۴۱۲، روایة:۲</ref> مجلسى رحمه الله علیه:«فما یرضى ابداً» در این جا آگاه کرده است که نباید خشم کرد و اگر خشم آمد نباید او را دنباله داد بلکه زود درمان کرد زیرا اگر دنباله پیدا کرد بسا مایه کارى شود چون کشت و زخم و دشنام که به دوزخ برد و یا در نهاد انسان جاگیر و پاگیر شود و بماند تا انسان را به دوزخ کشد و بدان که درمان خشم از دو راه است: با دانش و با کردار. اما با دانش به این که بیندیشد در آیات و اخبارى که در نکوهش خشم و مدح فرو خوردن خشم و گذشت و بردبارى رسیده است و اندیشه کند که خود توقع گذشت از خدا دارد و خشم خود را جلو گیرد و اما درباره درمان کردارى، در این جا دو چیز فرموده است:آن که فورا وضع و حال خود را تغییر دهد و به کارى بپردازد، و آسانتر همه این است که اگر ایستاده بنشیند و در و روایتى دارد که: اگر نشسته است برخیزد و بعد روایاتى نقل کرده است که در آنها وارد است: اگر نشسته است بخوابد و یا آن که براى رفع خشم با آب سرد [[وضو]] بسازد و یا [[غسل]] کند.
+
 
# امام صادق علیه السلام فرمود: مردى به پیغمبر صلى الله علیه و آله عرض کرد: یا رسول الله! مرا تعلیم ده، فرمود: برو و غضب مکن، آن مرد گفت: همین مرا بس است و به جانب قبیله خود رفت، ناگاه در میان قومش جنگى بپا شد و اسلحه پوشیده در برابر یکدیگر صف کشیدند، آن مرد همچون چنان دید، اسلحه پوشید و به صف ایستاد، آنگاه سخن پیغمبر صلى الله علیه و آله را بباد آورد که به او فرمود: (غضب مکن) سپس اسلحه را کنار گذاشت و نزد مردمی که دشمن قومش ‍بودند آمد و گفت: این مردم هر جراحت و قتل و زدن بى نشانه اى که در افراد شما باشد به عهده من و من خونبهاى آن را به شما می پردازم (اما زخم نشانه دار را از زننده اش بگیرید) آن مردم گفتند، هر چه چنین باشد به نفع شما و ما از شما بپرداخت این جریمه سزاوارتریم، سپس با یکدیگر صلح کردند و آن کینه از میان برفت.<ref>اصول کافى، ج:۳، ص:۴۱۴، روایة:۱۱</ref>
+
=== لجاج و ستیزه‌گری ===
 +
یکی از عوامل خشم و غضب، [[لجاجت]] و ستیز و ستیزگری با دیگران است. اگر فردی به پیامدهای این صفات فکر کند، می فهمد که بحث و لجاجت، الفت و محبت را از بین می‌برد و دشمنی را به جای آن می‌نشاند و با توسل به این نحوه تفکر،  به سمت چنین صفاتی  تمایل نمی‌یابد.
 +
 
 +
== <big>آثار و پیامدهای غضب</big><ref>اخلاق و راه سعادت ص۳۲۳ و معراج السعاده ص ۲۳۸</ref>   ==
 +
=== بیماری روانی و جنون ===
 +
یکی از پیامدهای مهم کنترل نکردن قوه غضب،  دچار شدن به بیماری روانی خشونت و عصبانیت است که شخص را به جنون و دیوانگی می کشاند.<ref>معراج السعاده، ص۱۶۸  </ref> قوه غضب زمانی به یک بیماری روانی و انحراف از حالت طبیعی خوانده می‌شود که در حالت افراط و زیاده‌روی باشد یا اینکه در حالت تفریط باشد، به گونه‌ای که شخص هیچگاه عصبانی نشود.  در این حالت نیز ممکن است چنین افرادی با بی قیدی و بی‌خیالی نسبت به مسائل مهم برخورد نمایند. ضرورت پرهیز از غضب چه در هنگام توانگری بر انتقام و چه در عدم توانگری، در منابع دینی بسیار مورد سفارش قرار گرفته است. [[امام علی]] علیه السلام می‌فرماید: «مَتَى أَشْفِي غَيْظِي إِذَا غَضِبْتُ؟ أَحِينَ أَعْجِزُ عَنِ الاِنْتِقَامِ فَيُقَالُ لِي لَوْ صَبَرْتَ؟ أَمْ حِينَ أَقْدِرُ عَلَيْهِ فَيُقَالُ لِي: لَوْ عَفَوْتَ»؛ من كى آتش خشمم را فرو نشانم؟ آيا هنگامى كه از انتقام ناتوانم كه به من مى گويند: اگر صبر كنى (تا توانا شوى) بهتر است يا هنگامى كه قادر بر انتقامم كه به من گفته مى شود: اگر عفو كنى بهتر است.<ref>نهج البلاغه، حکمت ۱۹۴ </ref> امام عليه السلام در جایی دیگر در نكوهش شدّت غضب مى‌فرمايد: «الحِدَّةُ ضَرْبٌ مِنَ آلْجُنُونِ، لاَِنَّ صَاحِبَهَا يَنْدَمُ، فَإِنْ لَمْ يَنْدَمْ فَجُنُونُهُ مُسْتَحْكَمٌ»؛ طغيان غضب نوعى جنون و ديوانگى است، چراكه صاحبش بعدا پشيمان مى‌شود و اگر پشيمان نشود دليل بر آن است كه جنونش ادامه یافته است.<ref>نهج البلاغه، حکمت ۲۵۵</ref>
 +
 
 +
ضعف [[ایمان]] یک عامل مهم در گرفتار شدن به بیماری غضبناک بودن است. در حدیثی آمده خداوند به [[حضرت موسی]] علیه السلام فرمود: مریض کسی است که طبیبی چون من ندارد و غریب کسی است که همدمی و مونسی همانند من ندارد.<ref>بحارالانوار، ج ۱۳ ص ۳۲۳  </ref> شخصی که خدای خویش را در همه حال همدم خود بداند و در مشکلات به او مراجعه نماید و او را طبیب خود خواند، کمتر از آسیب‌های روانی ضربه می‌بیند. در [[حدیث]] دیگری امام علی علیه السلام، ترس، [[بخل]] و [[حرص]] را جمله [[غریزه|غرایزی]] می‌خواند که در اثر [[سوء ظن]] به خدا ایجاد شده‌اند، یعنی انسان در اثر از دست دادن ارتباط و اتصال خود با خالق، به سمت بیماری‌های روحی سوق می‌یابد.<ref>نوری، حسین بن محمدتقی، مستدرک الوسائل، ج ۷ ص ۲۹</ref> [[امام رضا]] علیه السلام می‌فرماید: خشم کلید هر شری است.<ref>ابن‌شعبه حرانی، تحف العقول، ص۴۸۸</ref> به همین خاطر همواره سفارش شده در حالت خشم و غضب صحبت نکنید<ref>بحارالأنوار، ج ۷۰، ص ۲۷۲</ref> و تصمیمی نگیرید، زیرا بعد از فرونشستن غضب، پشیمانی حتمی حاصل آن است.
 +
 
 +
همچنین در این باره امام علی علیه السلام می‌فرماید: از خشم بپرهیزید که آغازش سفاهت و جنون است و پایانش ندامت و پشیمانی است.<ref> جمال الدين محمد خوانسارى، شرح بر غُرر الحكَم و دُرَر الكَلم‏، ج‏۲، ص: ۲۸۸</ref> آغازش نادانی است، بدین معنا که شخص نادان عصبانی می‌شود و عاقل به راحتی از کوره به در نمی‌رود؛ همچنین شخص عاقل همواره آداب دان است و گفتار و رفتارش همواره با عقلانیت است، اما شخص غضبناک در این حال عقل را از کف داده و هر امر غیر عقلانی و بسا بی‌ادبانه از او به ظهور برسد. چنانکه امام علی علیه السلام می‌فرماید «لا ادبَ مع الغضب» هیچ ادبی در شخص غضبناک وجود ندارد.<ref>همان، ج ۶، ص ۳۶۱</ref> یکی از حکما در پیامد خطرناک خشم می‌گوید من به سلامت آن کشتی که باد سخت و شدید دریا آن را به کوه‌ها و سنگ‌های عظیم بزند امیدوارترم از سلامتی شخص غضبناک؛ زیرا در آن کشتی افرادی هستند که در این وضعیت تدبیر مشکل کنند، اما شعله غضب در شخص غضبناک با هیچ تدبیری تسکین نمی‌یابد.<ref>اخلاق ناصری، ص ۱۴۰</ref>
 +
 
 +
=== بیماری جسمی و بدنی ===
 +
خداوند می فرماید: {{متن قرآن|«وَ لا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ»}}<ref>بقره/۱۹۵ </ref> خود را به دست خود، به هلاكت نيفكنيد! زیاده روی در غضب، چه بسا هلاکت و شقاوت ابدی را نصیب انسان کند. مثل خودکشی، قتل نفس و قطع اعضاء بدن.<ref>كلينى، الکافی، ج۳ ص۷۴۰</ref> بعد از خشونت و عصبانیت، مزاج این گونه اشخاص تغییر می‌کند و دچار بیماری‌های جسمی فراوانی می‌گردند. مانند: برخی بیماری‌های قلبی، گوارشی، تنفسی و تناسلی. در اثر این آشفتگی روانی و خشم آلود بودن شخص،  کارکرد این قوا به فرسایش  و نابودی می‌کشد. همه ما طبق تجارب روزمره می ‌دانیم که خشم و غضب در نحوه انجام کارهای طبیعی بدن اشکالاتی وارد می‌کند. مثلاً اشتها و میل به غذا عملکرد گوارش و قوه تناسل را مختل می‌کند، در حالی که در حالت آرامش این قوا به نحو عالی انجام وظیفه نموده و ما این دو موقعیت را به طور مکرر تجربه کرده‌ایم. بدین ترتیب افراط در غضب موجب می‌شود سلول‌های عصبی و دیگر ابعاد جسمانی و روانی انسان فرسایش یابد و چه بسیار از عمرهای کوتاه آدمی که به خاطر کنترل نکردن خشم است.
 +
 
 +
=== رهاشدگی و عدم تسلط بر خود ===
 +
[[پیامبر]] صلی الله عليه وآله می‌فرماید: غضب دل مرد دانا را هلاک می‌نماید و در چنین حالتی شخص هیچگونه تصرفی در خود ندارد.<ref>تحف العقول، ص۳۷۱  </ref> بلکه خشم است که او را اداره می‌کند و فرمان می‌دهد. و نیز می‌فرماید نیرومندی به زور بازو نیست، بلکه نیرومند کسی است که به خشم خود غالب آید.<ref>ورّام، مسعود بن عیسی، مجموعة ورّام، ج۲ ص۱۰ </ref> رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود: در ميان انفاقهاى مؤمن هيچ انفاقى در نظر خداوند متعال با ارزش‏تر و محبوب‏تر از اين نيست كه انسان مقيد به گفتار حق باشد، خواه در حال خوشنودى و خواه در حال غضب.
 +
 
 +
[[امام علی]] عليه السّلام می فرماید: رنجى پست ‏كننده ‏تر از غضب‏ نیست.<ref>بحارالأنوار، ج ۷۴، ص ۳۸۱</ref> و [[امام باقر]] عليه السّلام فرمود‏: مؤمن كسى است كه در موقع قدرت ظلم و تعدى ننموده و خود را از هر چيزى كه حق او نيست حفظ كند.<ref>شیخ صدوق، الخصال، ج‏۱، ص ۱۰۵ </ref> و [[امام صادق]] عليه السّلام  فرمود: هر كس كه خود را حفظ كند و مالك خويشتن باشد، هنگام رغبت و ميل و هنگام ترس و هنگام شهوت و علاقه و هنگام خشم و هنگام خوشنودى (در تمام حالات) خداوند بدن او را بر آتش حرام مي كند.<ref>بحارالانوار، ج۷۰ص۲۸۰</ref>
 +
 
 +
=== نشر دشمنی و صفات بد===
 +
برترین صفت خوب در انسان [[ایمان]] است و خشم با ایمان سازگاری ندارد. زیرا خشم بر طبق روایات، عامل هر بدی و شرارت است.<ref>الكافي، ج‏۲، ص ۳۰۲</ref> رسول اکرم صلی الله علیه و آله می‌فرماید: «خشم ایمان را تباه می‌کند، همانگونه که سرکه عسل را».<ref>همان </ref> بعد از اینکه انسان ایمان خود را از دست می‌دهد از [[حکمت]] و تدبیر الهی ناراضی می شود.<ref>اخلاق در قرآن،، ص ۳۸۸ و میزان الحکمه، ص ۲۸-۴۳.</ref> و در این حال اگر غضبناک باشد، دشنام دادن به دیگران، اظهار عیوب دیگران و سرزنش و فاش کردن اسرار آنها همگی از اخلاقیات پست و صفات بدی است که به دنبال خشم ظاهر می‌شود. از دیگر صفات بدی که شخص غضبناک به آن گرفتار می‌شود و دیگران را نیز درگیر می‌نماید، نشر دشمنی و انتقام در میان مسلمانان می‌باشد.<ref>محمدی ری شهری، محمد؛ میزان الحکمه، ج۹، ص۲۹-۴۳؛ اخلاق در قرآن، ص ۳۸۸.</ref> 
 +
 
 +
== راهکارهای کنترل غضب<ref>معراج السعاده، ص۲۳۹-۲۴۲  </ref> ==
 +
از بین بردن غضب ممکن نیست و آنچه مد نظر است، کنترل و مدیریت آن است، که از جمله راهکارهای آن عبارتند از:
 +
=== عدم تحریک قوه غضب ===
 +
هرگاه انسان عوامل یک امری را دریابد بهتر می‌تواند آن را مدیریت کند. در بحث قوه غضب نیز اگر راه پیشگیری را در پیش بگیریم و علل عصبانی شدن خود را کشف نماییم، در مواقع ظهور غضب می‌توانیم آن را بهتر کنترل کنیم. هر شخصی با مطالعه مزاج و شخصیت خود می‌فهمد چه اموری او را به خشم می‌آورد و با این شناخت می‌تواند در مواجهه با آنها،  قدرت مدیریت خود را بررسی کند یا اصلاً با آن صحنه‌ها و امور مواجه نشود. همنشینی یا دوستان غضبناک، مشاهده تصاویر و شنیدن مسائلی که تحریک غضب می‌کند و یادآوری خاطرات خشم آلود، از جمله اموری‌اند که تحریک کننده قوه غضب هستند.  آیا کسی که با حالت مستی به رانندگی اقدام می‌کند می‌توان او را با سرعت ناهنجاری که در پیش گرفته از حوادث تلخ بازداشت؟  عقل حکم می‌کند که قبل از آن نمی‌بایست به آن مستی روی می‌آورد و چون روی آورده، نبایستی در این حالت به رانندگی اقدام می‌کرد. بنابراین اقدام بر پیشگیری در مدیریت غضب و دیگر قوا در علاج و درمان بسیار موثرتر از درمان است. انسان در وقت سلامت با محاسبه و ارزیابی در اوصاف و احوال خود می‌تواند عیوب و نقاط ضعف خود را دریابد و از عوامل بروز حرکات نادرست همچون غضب پرهیز کند.<ref>اخلاق و راه سعادت، ص ۳۱۵</ref>
 +
===ایمان و صبر===
 +
چرا افراد زیادی  با بیماری غضب دست و پنجه نرم می‌کنند؟  آیا غیر از این است که دچار کمبود و نقصی شده‌اند.  اگر هر کسی با خود مهربانی و محبت در پیش گیرد و مسائل امور زندگی را صرفاً در دایره خواسته‌های شخصی خویش قرار ندهد و زوایای حکمت‌های نامحدود الهی را در تدبیر و تقدیر زندگی در نظر آورد، آیا با این ناملایمات و ناراحتی‌ها بهتر کنار نمی‌آید؟  آیا اگر عوارض و بیماری های  بسیار جسمی و روانی حاصل از خشم را در خود تصور کند و آن همه بار آفت را در بدن خویش متحمل شود بهتر است، یا با [[صبر]] و محبت و مدارا کارها را پیگیری نماید؟! در علاج خشم و غضب باید گفت صبر و محبت بهترین راه برای انسان است و او را به حالت آرامش و خونسردی سوق می‌دهد و موجب می‌شود از بی‌حوصلگی و پریشان حالی و خودخوری و شتابگری  جلوگیری نماید. شخصی که با توکل و اتصال به خالق، او را تدبیرگر جهان هستی می‌خواند، در مواجهه با ناراحتی‌ها و شکست‌ها خود را به لباس صبر و رفتار الهی می‌پوشاند و به وسیله این حمایت الهی آرامش و آسایشی پیدا می‌کند که چه بسا موفقیت‌هایش آن سرور و شادی را برایش ایجاد نمی‌کرد. برعکس، شخصی که اراده خود را در رسیدن به هدف و مقصود همه کاره می‌داند، در پی شکست‌ها و رویارویی با موانع به عقده‌های روانی و ناراحتی‌های درمان ناپذیر دچار می‌شود.
 +
=== علاج غضب به ضد آن  ===
 +
یکی از راههای مهم  درمان خشم این است که فرد اسباب و علل درگیری به این بیماری را بشناسد و آنگاه با بررسی آنها و اقدام به ضد هر مورد، غضب خود را  برطرف نماید.<ref>اخلاق ناصری، ص۱۳۱ و معراج السعاده، ص۷۲</ref> ضد غضب، [[کظم غیظ (فرو بردن خشم)|کظم غیظ]] و [[حلم]] است و در این حالت، انسان به راحتی تحریک نمی‌شود و کار غیر عقلانی نمی‌کند. غضب نوعی حرکت است، ولی کظم و غیظ و حلم نوعی سکون است. حلم، در تسکین غضب بسیار موثر است. [[امام صادق]] می‌فرماید: حلم هر کس برای یاریگری او کفایت می‌کند. <ref>جامع السعادات، ج۱ ص۳۳۲ </ref> انسان با مداومت در کظم غیظ به مقام حلم می‌رسد.<ref>همان</ref> چنانکه پیامبر(ص) می‌فرماید: علم با تعلّم حاصل می‌شود و حلم با تحلّم یا کظم غیظ.<ref>راه روشن، ج۵ ص۴۲۷  </ref>
 +
 
 +
در علم پزشکی، یبوست به رطوبت مداوا  می شود، حرارت نیز به برودت قابل معالجه است. و غضب آتش است،<ref>مجموعه ورّام، ج۱ ص۱۲۳ </ref> و با عواملی چون آب در قالب [[وضو]] و [[غسل]] می‌توان آن را تسکین نمود. به همین خاطر در روایات آمده با وضو و غسل این حرارت و آتش غضب،  فرو نشانده شود.<ref> بحارالانوار، ج ۷۰ ص ۲۷۲ </ref> همچنین ابراز محبت به خود در تلطیف حال خویش بسیار موثر است؛ غضب گرم و سوزاننده است و محبت لطیف و تلطیف کننده است. بنابراین شخص با ابراز محبت به خود و دوست داشتن خویش می‌تواند این حالت را کاهش دهد.
 +
 
 +
و نیز با در نظر گرفتن نقطه مقابل دیگر علل غضب همچون [[کبر]] با [[تواضع]]، [[حرص]] با [[قناعت]] و... .<ref>میزان الحکمه، ص۴۳۳۹</ref> و نیز با تغییر دادن حالت بدن، چنانکه در روایات آمده اگر شخص در حالت عصبانیت ایستاده است، بنشیند و اگر نشسته است، برخیزد. و مهمتر اینکه در حال خشم سکوت اختیار کند.<ref>بحارالانوار، ج ۷۰ص ۲۷۲</ref> و با ذکر های الهی مانند: ذکر «اعوذ بالله من الشیطان الرجیم» و «لاحول ولا قوة الّا بالله» خود را آرام نماید.<ref>حقایق، ص ۱۶۸</ref> زیرا هر صحبتی در این موقعیت برای خود او و دیگران بسیار زیان آفرین و بسا که غیر قابل جبران باشد.
 +
 
 +
از دیگر روشهای درمان خشم می توان به موارد زیر اشاره نمود:
 +
* تأمل در آیات و روایات مربوط به فضیلت [[کظم غیظ (فرو بردن خشم)|کظم غیظ]]، [[حلم]] و [[عفو]].<ref>معراج السعاده، ص۲۳۹</ref> 
 +
 
 +
* هشدار به خود برای توجه به [[عذاب]] الهی بر خشم گیرندگان. <ref>بحارالانوار، ج ۷۰ ص ۲۷۶</ref>
 +
 
 +
* هشداردادن به خود از انتقام و دشمنی مکرر دیگران.<ref>نهج البلاغه، حکمت ۴۸۰ و معراج السعاده، ص۲۴۲</ref>
 +
 
 +
* تفکر در حالات ظاهری و درونی بدن که هنگام خشم مانند حیوانات درنده می شود و اینکه این خُلق با صفات انسانی سازگار نیست.<ref>مجموعه ورّام، ج۱ ص۱۲۲</ref>
 +
 
 +
* همنشینی با اهل علم و حلم. <ref>معراج السعاده، ص۲۴۱ </ref>
  
 
==پانویس==
 
==پانویس==
 
<references />
 
<references />
  
==منابع==
+
=منابع=
 +
*تحف العقول، ابن‌ شعبه حرانی، مصحح: علی‌‌اکبر غفاری، جماعة المدرسين في الحوزة العلمیة بقم. مؤسسة النشر الإسلامي، ۱۳۶۳ش.
 +
 
 +
*تهذیب الأخلاق و تطهیر الأعراق، احمد ابن مسکویه، محقق: عماد هلالی، طليعة النور، ۱۴۲۶ق.
 +
 
 +
*شرح غُررالحكَم و دُرَرالكَلم‏، جمال‌الدين محمد خوانسارى، نشر دانشگاه تهران، ‏۱۳۶۶ش.
 +
 
 +
*اخلاق، سید عبدالله شبّر، ترجمه محمدرضا جباران، قم، هجرت، ۱۳۷۷.
 +
 
 +
*پرتوی از اخلاق اسلامی، محمد شفیعی مازندرانی، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۲ش.
 +
 
 +
*الخصال، شیخ صدوق، قم، جامعه مدرسين‏، ۱۳۶۲ش. 
 +
 
 +
*الکافی، محمد بن يعقوب‏ كلينى، قم، داراحدیث، ۱۴۲۹ق.
 +
 
 +
*حقایق، فیض کاشانی، ترجمه و شرح محمدباقر ساعدی خراسانی، انتشارات علمیه اسلامی.
 +
 
 +
*راه روشن، فیض کاشانی، ترجمه محمدصادق عارف، مشهد، آستان قدس رضوی، بنياد پژوهشهای اسلامى، ۱۳۷۲ش.
 +
 
 +
*بحارالأنوار، محمدباقر مجلسی، بیروت، دار إحياء التراث العربی، ۱۴۰۳ق.
 +
 
 +
*میزان الحکمه، محمد محمدی ری شهری، ترجمه حمیدرضا شیخی، قم، دارالحدیث، ۱۳۷۹ش.
 +
 
 +
*اخلاق در قرآن، ناصر مکارم شیرازی، قم، مدرسة الإمام علي بن ابي‌طالب، ۱۳۸۵ش.
 +
 
 +
*اخلاق اسلامی در نهج البلاغه، ناصر مکارم شیرازی، محرر: اکبر خادمی اصفهانی، قم، نسل جوان، ۱۳۸۵ش.
 +
 
 +
*معراج السعاده، ملا احمد نراقی، قم، ۱۳۷۸ش.
  
*[http://www.downloadbook.org/maasumin/np/qazab.HTMlسایت دانلود بوک، بخش با معصومین، مقاله غضب، نوشته جمعی از پژوهشگران].
+
*اخلاق ناصری، خواجه نصیرالدین طوسی، تهران، علميه اسلاميه، ۱۴۱۳ق.
*شرح چهل حدیث امام خمینی رحمه الله.
 
*علی محمودی، کظم غیظ (فروبردن خشم)، [http://www.pajoohe.ir  دانشنامه پژوهه]، تاریخ بازیابی: 31 اردیبهشت 1391.
 
  
[[رده:اخلاق فردی]]
+
*مستدرک الوسائل، میرزا حسین نوری، بیروت، مؤسسة آل البیت لإحیاء التراث، ۱۴۰۸ق.
[[رده:صفات ناپسند]]
 
[[رده:مقاله های مهم]]
 
  
{{سنجش کیفی
+
*تنبيه الخواطر و نزهة النواظر(مجموعة ورّام)، مسعود بن عیسی ورام، بیروت، دار صعب.
|سنجش=شده
+
*"خشم و غضب"، سيده فاطمه جوادی زاویه، سایت پژوهه.
|شناسه= خوب
+
[[رده:اخلاق فردی]][[رده:صفات ناپسند]]
|عنوان بندی مناسب= خوب
 
|کفایت منابع و پی نوشت ها= متوسط
 
|رعایت سطح مخاطب عام= خوب
 
|رعایت ادبیات دانشنامه ای= متوسط
 
|جامعیت= متوسط
 
|رعایت اختصار= خوب
 
|سیر منطقی= خوب
 
|کیفیت پژوهش= متوسط
 
|رده= دارد
 
}}
 

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۹ اکتبر ۲۰۲۵، ساعت ۱۱:۱۹

«غضب» و خشم نیرویی است که برای دفاع از خود و پاسداری از حق در نهاد انسان گذارده شده است، اما اگر به افراط گراید و از محور اصلی خویش خارج گردد، تبدیل به یکی از رذائل بزرگ اخلاقی می‌شود و آثار سوئی را نیز با خود به همراه می‌آورد.

تعریف غضب

نفس انسان از سه قوه عقل، غضب و شهوت تشکیل شده است. قوه غضب که نفس سَبُعی هم نام دارد، عاملی برای دفع ضرر و امور ناملایم است و وقتی شخص از حفاظت خود فارغ شود، به برتری‌طلبی و بزرگی بر دیگران تمایل می‌یابد.

کلمه «غضب» به معنای خشم گرفتن، و خلاف «خشنودی»،[۱] به کار رفته است. غضب کیفیتی نفسانی است که سبب حرکت و هیجان نفس برای غلبه و پیروزی می‌شود و برای شهوت انتقام جویی می‌باشد.[۲]

به بیان دیگر، غضب حالتی است که باعث حرکت روح حیوانی از داخل به خارج می‌شود و در اثر شدت یابی غضب، خون در غلیان آمده و از حرارت زیاد، مغز و رگ‌ها تیره و تاریک می‌شوند. در این حالت، تدبیر قوه عقل ضعیف می‌گردد و چون حرکت روح به سمت ظاهر است، چشم‌ها و صورت سرخ می‌شود.[۳]

کلمه غضب در آیات بسیاری از قرآن کریم به کار رفته است که در بیشتر موارد، مراد غضب و خشم الهی است که شامل کافران و منافقان می شود. همچنین در برخی آیات، مؤمنان به کنترل خشم سفارش شده و از ویژگی های بارز آنان، عفو و بخشش در هنگام غضب را نام برده است؛ چنانکه می‌فرماید: «وَالَّذِينَ يَجْتَنِبُونَ كَبَائِرَ الْإِثْمِ وَالْفَوَاحِشَ وَإِذَا مَا غَضِبُوا هُمْ يَغْفِرُونَ»؛[۴] و همان کسانی که از گناهان بزرگ و از کارهای زشت دوری می‌کنند و هنگامی که (به مردم) خشم می‌گیرند، راه چشم‌پوشی و گذشت را برمی‌گزینند.

و می فرماید: «الَّذِينَ يُنْفِقُونَ فِي السَّرَّاءِ وَالضَّرَّاءِ وَالْكَاظِمِينَ الْغَيْظَ وَالْعَافِينَ عَنِ النَّاسِ وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ»؛[۵] آن کسانی که در توانگری و تنگدستی انفاق می‌کنند و خشم خویش فرو می‌خورند و از خطای مردم در می‌گذرند خدا نیکوکاران را دوست دارد.

حکمت وجود غضب

اگر انسان گمان کند که خداوند نیرویی را در انسان بی‌ حکمت آفریده است، یا اینکه بعضی از نیروهای خدادادی صرفاً جنبه ویرانگری دارد، چنین کسی حکمت خدا را نشناخته است. هنگامی که انسان خشمگین می‌شود، تمام توان او بسیج می‌گردد و گاهی قدرت او چندین برابر می‌شود. فلسفه وجودی این حالت در واقع آن است که اگر جان و مال یا منافع دیگر انسان به خطر بیفتد، حداکثر دفاع را در برابر مهاجم داشته باشد و این نعمتی بسیار بزرگ است. بنابراین نیروی غضب نیروی مفید و مهم دفاعی است و برای بقای حیات انسان ضرورت دارد، مشروط بر این که در جای خود بکار گرفته شود. مثل غضب حضرت موسی علیه السلام به دنبال گمراهی بنی‌اسرائیل و گوساله پرستی آنان که در سوره طه آیات ۹۲ تا ۹۴ به آن اشاره شده است.[۶]

این نیرو، مایه «... أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ...»[۷] است که از اوصاف مؤمنین می‌باشد. کسانی که فکر می‌کنند قوه غضبیه را باید کشت و خاموش نمود و این مقوله را از کمالات و معارج نفس می‌دانند، اشتباه کرده‌اند، زیرا آنها از مقام اعتدال این قوه غافلند. آنچه مذمت می‌شود حد افراطی غضب است.[۸]

خشم در جایگاه حق، لازم و مناسب است، به همین خاطر امام علی علیه السلام خشم را در موضع مناسب یعنی خشم حق علیه باطل جایز دانسته و آن را برای از بین بردن اهل باطل و آراء نادرست ضروری می خواند. لذا می‌فرمایند: کسی که در راه خدا دندان خشم بر هم فشارد، در نابودی و کشتن اهل باطل توانمند می‌شود.[۹] همچنین امام در خطبه ای هنگام تبعید ابوذر به او می‌فرماید: ای اباذر تو برای خدا به خشم آمدی پس امید به کسی داشته باش که به خاطر او غضبناک شدی.[۱۰]

از طرفی خشم بی‌جا و باطل را نفی می‌نماید و می‌فرماید: از خشم بپرهیز که لشکر بزرگ شیطان است.[۱۱] و نیز می‌فرماید: بر خشم خویش شکننده و حاکم باش یعنی آن را در کنترل خود داشته باش.[۱۲]

مراتب غضب

به صورت کلی، قوه غضب اگر به افراط گراید «تهوّر»، اگر به تفریط روی آورد «جُبن» و اگر در اعتدال باشد «شجاعت» نام دارد.[۱۳]

  • حد افراط: انسان به اندازه‌ای خشمگین شود که از فرمان عقل و دین خارج شود و اختیار او سلب گردد.
  • حد تفریط: اگر انسان قوه انتقام نداشته باشد یا این که در او چنین قوه‌ای کم باشد، نسبت به خودش، ناموسش و دیگران بی‌تفاوت و بی‌ غیرت می‌شود.[۱۴] کسی که مطلقاً از قوه غضب خالی است، در حالت جُبن و ترس قرار دارد و موجب خواری او می‌شود. بنابراین همانطور که افراط در خشم ناشایست و رذیلت محسوب می‌شود، تفریط و بی‌خیالی و عدم اهمیت در مواقعی که عقل و شرع حکم به غلظت و درشتی می‌کند نیز نادرست و مردود است.
  • حد اعتدال: وظیفه انسان در حالت عصبانیت این است که قدرت و صولت غضب را بشکند و آن را تضعیف نماید تا از بروز آثار آن جلوگیری کند، بدین صورت که جایی که غضب لازم است بروز دهد و جایی که حلم لازم است انسان بتواند بردبار باشد. آنچه مورد رضای خداست همین است، یعنی غضب تحت سیطره انسان باشد.[۱۵] برخی غضب ها، هدف مقدسی را دنبال می‌کنند، حدود معینی دارند و جهت رویارویی با کار خلافی بوجود می‌آیند.[۱۶] این گونه غضبها قطعاً ممدوح هستند. حدیثی از امام علی علیه السلام در مورد پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله وارد شده که مؤید این مطلب است: «پیامبر خدا صلی الله علیه و آله برای دنیا به خشم نمی‌آمد اما هرگاه حق، او را به خشم می‌آورد، هیچ کس او را نمی‌شناخت و هیچ چیز نمی‌توانست جلو خشم او را بگیرد تا آنگاه که انتقام (حق را) می‌گرفت».[۱۷] هرگاه قوه غضب در حالت اعتدال باشد و با عقل هماهنگ حرکت نماید، صفت حلم شکل می‌گیرد و نهایتاً به شجاعت منتهی می‌شود. در واقع شجاع کسی است که غضب او با عقلش هماهنگ بوده و از حالت اعتدال خارج نشود.

پیامبر صلی الله علیه وآله می‌فرماید: مردم در قوه خشم چند دسته تقسیم می‌شوند: برخی دیر به غضب می‌آیند و زود برمی‌گردند؛ برخی زود به غضب می‌آیند و دیر برمی‌گردند؛ بعضی دیر به غضب می‌آیند و دیر برمی‌گردند و بعضی زود به غضب می‌آیند و زود برمی‌گردند و بهترین این افراد کسانی‌اند که دیر به غضب آمده و زود برمی‌گردند و بدترین آنان گروهی هستند که زود به غضب می‌آیند و دیر برمی‌گردند.[۱۸]

اسباب و انگیزه‌های غضب[۱۹]

حب نفس و شهوت

حبّ نفس که در دایره شهوت قرار دارد، باعث ایجاد جاه طلبی، حب مال، قدرت طلبی و... می‌شود.[۲۰] و همه اینها نوعی اسباب خشمگین شدن هستند، زیرا چنین محبت هایی باعث می‌شود به این امور اهمیت داده شود و در مقابل مختصر مزاحمتی عکس العمل نشان دهد.

قضاوت عجولانه و انتقام

یکی از عوامل خشم و غضب، بررسی شتابزده از کارهای دیگران و انتقام گرفتن از ایشان است.[۲۱] فرد عاقل برای انتقام عجله نمی‌کند، مگر اینکه این انتقام مشروع و معقول باشد و یقین کند که در انتقام او از حد عدالت خارج نشده و ظلمی به دیگری تحمیل نمی‌شود. از آنجا که اکثریت اشخاص نمی‌توانند مرز ظلم و عدل را نگه دارند، به عفو و گذشت سفارش شده اند.

جهل و نادانی

انسان به واسطه جهل و نادانی، غضب و مفاسد حاصل از آن را کمال گمان کند و از محاسن شمرد، چنانکه بعضی آن را جوانمردی، شجاعت و شهامت و بزرگی می‌دانند و از خود تعریف ها و توصیف ها می‌کنند.[۲۲] آیا در هر فردی که خشم بیشتر ظهور می‌کند، نیرومندی و مردانگی بیشتر است؟ اکثراً چنین تصور می‌کنند که شجاعت با خشمناکی یکسان است. طبق فرمایش پیامبر صلی الله علیه وآله، «شجاع کسی است که در هنگام خشم بر خود مسلط باشد». وقتی شخص غضبناک بر حال خود مالک نیست و تسلط ندارد، چگونه او را می‌توان مرد یا شجاع خواند؟! این صفات بیشتر برای کودکان یا دیوانگان سزاوار است تا مردان و شجاعان. یکی از نشانه‌هایش آن است که فرد غضبناک در میان مردم به راحتی به گفتار ناشایست فحش و دشنام و سخنان رکیک متوسل می‌شود.[۲۳] و بدین وسیله دیگران را از خود می‌ترساند یا خود را تسکین می‌دهد. گفتار و رفتار چنین افرادی از دایره عقل و شرع خارج می‌شود. انسان عاقل و مرد صفت، دشنام، اظهار عیب و سرزنش هم‌نوع خود را نمی‌پسندد، در حالی که این صفات در افراد غضبناک به کرات در میان جامعه قابل مشاهده است. فرد عاقل می‌اندیشد که هر کاری چه عواقب و پیامدی دارد؛ اما افرادی که غضبناکند بعد از فرونشستن خشم دچار ندامتند و همواره نگران انتقام کسانی‌اند که در خشم بدان‌ها بدی کردند و سرزنش دوستان و دشمنان نتیجه این حال آنها می‌باشد.

تکبر و عُجب

فرد متکبر و خودپسند، پرتوقع است و توقع دارد دیگران امتیازات خاصی به او بدهند، در غیر این صورت، خشمگین می‌شود. انسان عاقل همواره نقص‌های خود را می‌بیند و می‌داند که داشته‌های این دنیا فناپذیر است و هر منزلت و مقامی که کسب کند نعمتی از ناحیه خدا برای اوست و اینکه همه مردم به عنوان بندگان خدا دارای جایگاه و موقعیت‌هایی هستند که بهترین آنها ایمان است. در چنین نگرشی جایی برای تکبر و عجب وجود ندارد. حواریون از حضرت عیسی(ع) پرسیدند علت و مبدأ خشم در انسان چيست‌؟ فرمود: برترى‌جوئى و تكبر، و زورگوئى و كوچك شمردن مردم.[۲۴]

حرص و دنیاپرستی

حریص کمترین مزاحمتی را نسبت به منافع خودش تحمل نمی‌کند.[۲۵] بر طبق توصیه بزرگان دین، مراد و آرزوی هر کسی برآورده شود مطیع می‌شود، مگر نفس خود انسان که هرچه خواسته‌های او برآورده شود حریص‌تر و طماع‌تر می‌گردد. لذا فرمودند دشمن‌ترین دشمنان تو نفس توست.[۲۶] به این ترتیب اگر فرد با نگاه ملامت و تنبیه عیب‌های خود را به خود یادآوری نماید و برای هر عمل ناشایستی که از خود سر زده مجازاتی در نظر گیرد، نفس از بدی‌ها دوری کرده و به سوی آن سوق نمی‌یابد.

مزاح و مسخرگی

مزاح و شوخی زمانی موجب خشم و غضب است که از حد اعتدال خارج شود و با کلمات ناشایست، یکدیگر را مورد تمسخر قرار دهند. از آنجا که کنترل هیجان افراد در شوخی بسیار سخت است، در روایات نیز به شوخی‌های حکمت آمیز و کوتاه سفارش شده است.[۲۷]

لجاج و ستیزه‌گری

یکی از عوامل خشم و غضب، لجاجت و ستیز و ستیزگری با دیگران است. اگر فردی به پیامدهای این صفات فکر کند، می فهمد که بحث و لجاجت، الفت و محبت را از بین می‌برد و دشمنی را به جای آن می‌نشاند و با توسل به این نحوه تفکر، به سمت چنین صفاتی تمایل نمی‌یابد.

آثار و پیامدهای غضب[۲۸]

بیماری روانی و جنون

یکی از پیامدهای مهم کنترل نکردن قوه غضب، دچار شدن به بیماری روانی خشونت و عصبانیت است که شخص را به جنون و دیوانگی می کشاند.[۲۹] قوه غضب زمانی به یک بیماری روانی و انحراف از حالت طبیعی خوانده می‌شود که در حالت افراط و زیاده‌روی باشد یا اینکه در حالت تفریط باشد، به گونه‌ای که شخص هیچگاه عصبانی نشود. در این حالت نیز ممکن است چنین افرادی با بی قیدی و بی‌خیالی نسبت به مسائل مهم برخورد نمایند. ضرورت پرهیز از غضب چه در هنگام توانگری بر انتقام و چه در عدم توانگری، در منابع دینی بسیار مورد سفارش قرار گرفته است. امام علی علیه السلام می‌فرماید: «مَتَى أَشْفِي غَيْظِي إِذَا غَضِبْتُ؟ أَحِينَ أَعْجِزُ عَنِ الاِنْتِقَامِ فَيُقَالُ لِي لَوْ صَبَرْتَ؟ أَمْ حِينَ أَقْدِرُ عَلَيْهِ فَيُقَالُ لِي: لَوْ عَفَوْتَ»؛ من كى آتش خشمم را فرو نشانم؟ آيا هنگامى كه از انتقام ناتوانم كه به من مى گويند: اگر صبر كنى (تا توانا شوى) بهتر است يا هنگامى كه قادر بر انتقامم كه به من گفته مى شود: اگر عفو كنى بهتر است.[۳۰] امام عليه السلام در جایی دیگر در نكوهش شدّت غضب مى‌فرمايد: «الحِدَّةُ ضَرْبٌ مِنَ آلْجُنُونِ، لاَِنَّ صَاحِبَهَا يَنْدَمُ، فَإِنْ لَمْ يَنْدَمْ فَجُنُونُهُ مُسْتَحْكَمٌ»؛ طغيان غضب نوعى جنون و ديوانگى است، چراكه صاحبش بعدا پشيمان مى‌شود و اگر پشيمان نشود دليل بر آن است كه جنونش ادامه یافته است.[۳۱]

ضعف ایمان یک عامل مهم در گرفتار شدن به بیماری غضبناک بودن است. در حدیثی آمده خداوند به حضرت موسی علیه السلام فرمود: مریض کسی است که طبیبی چون من ندارد و غریب کسی است که همدمی و مونسی همانند من ندارد.[۳۲] شخصی که خدای خویش را در همه حال همدم خود بداند و در مشکلات به او مراجعه نماید و او را طبیب خود خواند، کمتر از آسیب‌های روانی ضربه می‌بیند. در حدیث دیگری امام علی علیه السلام، ترس، بخل و حرص را جمله غرایزی می‌خواند که در اثر سوء ظن به خدا ایجاد شده‌اند، یعنی انسان در اثر از دست دادن ارتباط و اتصال خود با خالق، به سمت بیماری‌های روحی سوق می‌یابد.[۳۳] امام رضا علیه السلام می‌فرماید: خشم کلید هر شری است.[۳۴] به همین خاطر همواره سفارش شده در حالت خشم و غضب صحبت نکنید[۳۵] و تصمیمی نگیرید، زیرا بعد از فرونشستن غضب، پشیمانی حتمی حاصل آن است.

همچنین در این باره امام علی علیه السلام می‌فرماید: از خشم بپرهیزید که آغازش سفاهت و جنون است و پایانش ندامت و پشیمانی است.[۳۶] آغازش نادانی است، بدین معنا که شخص نادان عصبانی می‌شود و عاقل به راحتی از کوره به در نمی‌رود؛ همچنین شخص عاقل همواره آداب دان است و گفتار و رفتارش همواره با عقلانیت است، اما شخص غضبناک در این حال عقل را از کف داده و هر امر غیر عقلانی و بسا بی‌ادبانه از او به ظهور برسد. چنانکه امام علی علیه السلام می‌فرماید «لا ادبَ مع الغضب» هیچ ادبی در شخص غضبناک وجود ندارد.[۳۷] یکی از حکما در پیامد خطرناک خشم می‌گوید من به سلامت آن کشتی که باد سخت و شدید دریا آن را به کوه‌ها و سنگ‌های عظیم بزند امیدوارترم از سلامتی شخص غضبناک؛ زیرا در آن کشتی افرادی هستند که در این وضعیت تدبیر مشکل کنند، اما شعله غضب در شخص غضبناک با هیچ تدبیری تسکین نمی‌یابد.[۳۸]

بیماری جسمی و بدنی

خداوند می فرماید: «وَ لا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ»[۳۹] خود را به دست خود، به هلاكت نيفكنيد! زیاده روی در غضب، چه بسا هلاکت و شقاوت ابدی را نصیب انسان کند. مثل خودکشی، قتل نفس و قطع اعضاء بدن.[۴۰] بعد از خشونت و عصبانیت، مزاج این گونه اشخاص تغییر می‌کند و دچار بیماری‌های جسمی فراوانی می‌گردند. مانند: برخی بیماری‌های قلبی، گوارشی، تنفسی و تناسلی. در اثر این آشفتگی روانی و خشم آلود بودن شخص، کارکرد این قوا به فرسایش و نابودی می‌کشد. همه ما طبق تجارب روزمره می ‌دانیم که خشم و غضب در نحوه انجام کارهای طبیعی بدن اشکالاتی وارد می‌کند. مثلاً اشتها و میل به غذا عملکرد گوارش و قوه تناسل را مختل می‌کند، در حالی که در حالت آرامش این قوا به نحو عالی انجام وظیفه نموده و ما این دو موقعیت را به طور مکرر تجربه کرده‌ایم. بدین ترتیب افراط در غضب موجب می‌شود سلول‌های عصبی و دیگر ابعاد جسمانی و روانی انسان فرسایش یابد و چه بسیار از عمرهای کوتاه آدمی که به خاطر کنترل نکردن خشم است.

رهاشدگی و عدم تسلط بر خود

پیامبر صلی الله عليه وآله می‌فرماید: غضب دل مرد دانا را هلاک می‌نماید و در چنین حالتی شخص هیچگونه تصرفی در خود ندارد.[۴۱] بلکه خشم است که او را اداره می‌کند و فرمان می‌دهد. و نیز می‌فرماید نیرومندی به زور بازو نیست، بلکه نیرومند کسی است که به خشم خود غالب آید.[۴۲] رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود: در ميان انفاقهاى مؤمن هيچ انفاقى در نظر خداوند متعال با ارزش‏تر و محبوب‏تر از اين نيست كه انسان مقيد به گفتار حق باشد، خواه در حال خوشنودى و خواه در حال غضب.

امام علی عليه السّلام می فرماید: رنجى پست ‏كننده ‏تر از غضب‏ نیست.[۴۳] و امام باقر عليه السّلام فرمود‏: مؤمن كسى است كه در موقع قدرت ظلم و تعدى ننموده و خود را از هر چيزى كه حق او نيست حفظ كند.[۴۴] و امام صادق عليه السّلام فرمود: هر كس كه خود را حفظ كند و مالك خويشتن باشد، هنگام رغبت و ميل و هنگام ترس و هنگام شهوت و علاقه و هنگام خشم و هنگام خوشنودى (در تمام حالات) خداوند بدن او را بر آتش حرام مي كند.[۴۵]

نشر دشمنی و صفات بد

برترین صفت خوب در انسان ایمان است و خشم با ایمان سازگاری ندارد. زیرا خشم بر طبق روایات، عامل هر بدی و شرارت است.[۴۶] رسول اکرم صلی الله علیه و آله می‌فرماید: «خشم ایمان را تباه می‌کند، همانگونه که سرکه عسل را».[۴۷] بعد از اینکه انسان ایمان خود را از دست می‌دهد از حکمت و تدبیر الهی ناراضی می شود.[۴۸] و در این حال اگر غضبناک باشد، دشنام دادن به دیگران، اظهار عیوب دیگران و سرزنش و فاش کردن اسرار آنها همگی از اخلاقیات پست و صفات بدی است که به دنبال خشم ظاهر می‌شود. از دیگر صفات بدی که شخص غضبناک به آن گرفتار می‌شود و دیگران را نیز درگیر می‌نماید، نشر دشمنی و انتقام در میان مسلمانان می‌باشد.[۴۹]

راهکارهای کنترل غضب[۵۰]

از بین بردن غضب ممکن نیست و آنچه مد نظر است، کنترل و مدیریت آن است، که از جمله راهکارهای آن عبارتند از:

عدم تحریک قوه غضب

هرگاه انسان عوامل یک امری را دریابد بهتر می‌تواند آن را مدیریت کند. در بحث قوه غضب نیز اگر راه پیشگیری را در پیش بگیریم و علل عصبانی شدن خود را کشف نماییم، در مواقع ظهور غضب می‌توانیم آن را بهتر کنترل کنیم. هر شخصی با مطالعه مزاج و شخصیت خود می‌فهمد چه اموری او را به خشم می‌آورد و با این شناخت می‌تواند در مواجهه با آنها، قدرت مدیریت خود را بررسی کند یا اصلاً با آن صحنه‌ها و امور مواجه نشود. همنشینی یا دوستان غضبناک، مشاهده تصاویر و شنیدن مسائلی که تحریک غضب می‌کند و یادآوری خاطرات خشم آلود، از جمله اموری‌اند که تحریک کننده قوه غضب هستند. آیا کسی که با حالت مستی به رانندگی اقدام می‌کند می‌توان او را با سرعت ناهنجاری که در پیش گرفته از حوادث تلخ بازداشت؟ عقل حکم می‌کند که قبل از آن نمی‌بایست به آن مستی روی می‌آورد و چون روی آورده، نبایستی در این حالت به رانندگی اقدام می‌کرد. بنابراین اقدام بر پیشگیری در مدیریت غضب و دیگر قوا در علاج و درمان بسیار موثرتر از درمان است. انسان در وقت سلامت با محاسبه و ارزیابی در اوصاف و احوال خود می‌تواند عیوب و نقاط ضعف خود را دریابد و از عوامل بروز حرکات نادرست همچون غضب پرهیز کند.[۵۱]

ایمان و صبر

چرا افراد زیادی با بیماری غضب دست و پنجه نرم می‌کنند؟ آیا غیر از این است که دچار کمبود و نقصی شده‌اند. اگر هر کسی با خود مهربانی و محبت در پیش گیرد و مسائل امور زندگی را صرفاً در دایره خواسته‌های شخصی خویش قرار ندهد و زوایای حکمت‌های نامحدود الهی را در تدبیر و تقدیر زندگی در نظر آورد، آیا با این ناملایمات و ناراحتی‌ها بهتر کنار نمی‌آید؟ آیا اگر عوارض و بیماری های بسیار جسمی و روانی حاصل از خشم را در خود تصور کند و آن همه بار آفت را در بدن خویش متحمل شود بهتر است، یا با صبر و محبت و مدارا کارها را پیگیری نماید؟! در علاج خشم و غضب باید گفت صبر و محبت بهترین راه برای انسان است و او را به حالت آرامش و خونسردی سوق می‌دهد و موجب می‌شود از بی‌حوصلگی و پریشان حالی و خودخوری و شتابگری جلوگیری نماید. شخصی که با توکل و اتصال به خالق، او را تدبیرگر جهان هستی می‌خواند، در مواجهه با ناراحتی‌ها و شکست‌ها خود را به لباس صبر و رفتار الهی می‌پوشاند و به وسیله این حمایت الهی آرامش و آسایشی پیدا می‌کند که چه بسا موفقیت‌هایش آن سرور و شادی را برایش ایجاد نمی‌کرد. برعکس، شخصی که اراده خود را در رسیدن به هدف و مقصود همه کاره می‌داند، در پی شکست‌ها و رویارویی با موانع به عقده‌های روانی و ناراحتی‌های درمان ناپذیر دچار می‌شود.

علاج غضب به ضد آن

یکی از راههای مهم درمان خشم این است که فرد اسباب و علل درگیری به این بیماری را بشناسد و آنگاه با بررسی آنها و اقدام به ضد هر مورد، غضب خود را برطرف نماید.[۵۲] ضد غضب، کظم غیظ و حلم است و در این حالت، انسان به راحتی تحریک نمی‌شود و کار غیر عقلانی نمی‌کند. غضب نوعی حرکت است، ولی کظم و غیظ و حلم نوعی سکون است. حلم، در تسکین غضب بسیار موثر است. امام صادق می‌فرماید: حلم هر کس برای یاریگری او کفایت می‌کند. [۵۳] انسان با مداومت در کظم غیظ به مقام حلم می‌رسد.[۵۴] چنانکه پیامبر(ص) می‌فرماید: علم با تعلّم حاصل می‌شود و حلم با تحلّم یا کظم غیظ.[۵۵]

در علم پزشکی، یبوست به رطوبت مداوا می شود، حرارت نیز به برودت قابل معالجه است. و غضب آتش است،[۵۶] و با عواملی چون آب در قالب وضو و غسل می‌توان آن را تسکین نمود. به همین خاطر در روایات آمده با وضو و غسل این حرارت و آتش غضب، فرو نشانده شود.[۵۷] همچنین ابراز محبت به خود در تلطیف حال خویش بسیار موثر است؛ غضب گرم و سوزاننده است و محبت لطیف و تلطیف کننده است. بنابراین شخص با ابراز محبت به خود و دوست داشتن خویش می‌تواند این حالت را کاهش دهد.

و نیز با در نظر گرفتن نقطه مقابل دیگر علل غضب همچون کبر با تواضع، حرص با قناعت و... .[۵۸] و نیز با تغییر دادن حالت بدن، چنانکه در روایات آمده اگر شخص در حالت عصبانیت ایستاده است، بنشیند و اگر نشسته است، برخیزد. و مهمتر اینکه در حال خشم سکوت اختیار کند.[۵۹] و با ذکر های الهی مانند: ذکر «اعوذ بالله من الشیطان الرجیم» و «لاحول ولا قوة الّا بالله» خود را آرام نماید.[۶۰] زیرا هر صحبتی در این موقعیت برای خود او و دیگران بسیار زیان آفرین و بسا که غیر قابل جبران باشد.

از دیگر روشهای درمان خشم می توان به موارد زیر اشاره نمود:

  • هشدار به خود برای توجه به عذاب الهی بر خشم گیرندگان. [۶۲]
  • هشداردادن به خود از انتقام و دشمنی مکرر دیگران.[۶۳]
  • تفکر در حالات ظاهری و درونی بدن که هنگام خشم مانند حیوانات درنده می شود و اینکه این خُلق با صفات انسانی سازگار نیست.[۶۴]
  • همنشینی با اهل علم و حلم. [۶۵]

پانویس

  1. ابن منظور، لسان العرب، ج۱، ص۶۴۸.
  2. خمینی، سید روح الله، شرح چهل حدیث، ص۱۳۳.
  3. ابن مسکویه، تهذیب الأخلاق و تطهیر الأعراق، ص۹۶؛ خواجه نصیرالدین طوسی، اخلاق ناصری، ص ۱۳۸
  4. سوره شوری، ۳۷
  5. سوره آل عمران، ۱۳۴
  6. ناصر مکارم شیرازی، اخلاق در قرآن، ج۳، ص ۳۹۹-۳۹۸.
  7. سوره فتح، آیه ۲۹.
  8. مکارم شیرازی، اخلاق اسلامی در نهج البلاغه، ص۴۰۳
  9. نهج البلاغه، حکمت ۱۷۴
  10. همان، خطبه ۱۳۰
  11. همان، نامه۶۹
  12. همان، نامه ۵۶
  13. شفیعی مازندرانی، محمد؛ پرتوی از اخلاق اسلامی، ص۲۷۸؛ نراقی، احمد بن محمدمهدی، معراج السعاده، ص۲۳۷
  14. فیض کاشانی، محمد بن مرتضی؛ حقایق، ص ۱۶۲.
  15. شبّر، سید عبدالله؛ اخلاق، ص۲۴۹.
  16. اخلاق در قرآن، پیشین، ص۴۰۲.
  17. میزان الحکمه، ص ۴۳۳۹.
  18. فیض کاشانی، راه روشن، ج ۵ ص۴۳۶
  19. ابن مسکویه،اخلاق و راه سعادت، ص۳۲۳؛ راه روشن، ج ۵ ص۴۱۸
  20. اخلاق ناصری، ص۱۳۸
  21. اخلاق ناصرى ص ۱۳۸
  22. اخلاق اسلامی در نهج البلاغه، ص ۴۰۶-۴۰۵.
  23. معراج السعاده، ص۱۳۹
  24. بحارالانوار، ج۷۰ ص۲۶۳
  25. اخلاق در قرآن، ص ۳۹۲-۳۹۱.
  26. بحار الانوار، ج ۶۷ص ۶۴
  27. فیض کاشانی، حقایق، ص ۱۶۸.
  28. اخلاق و راه سعادت ص۳۲۳ و معراج السعاده ص ۲۳۸
  29. معراج السعاده، ص۱۶۸
  30. نهج البلاغه، حکمت ۱۹۴
  31. نهج البلاغه، حکمت ۲۵۵
  32. بحارالانوار، ج ۱۳ ص ۳۲۳
  33. نوری، حسین بن محمدتقی، مستدرک الوسائل، ج ۷ ص ۲۹
  34. ابن‌شعبه حرانی، تحف العقول، ص۴۸۸
  35. بحارالأنوار، ج ۷۰، ص ۲۷۲
  36. جمال الدين محمد خوانسارى، شرح بر غُرر الحكَم و دُرَر الكَلم‏، ج‏۲، ص: ۲۸۸
  37. همان، ج ۶، ص ۳۶۱
  38. اخلاق ناصری، ص ۱۴۰
  39. بقره/۱۹۵
  40. كلينى، الکافی، ج۳ ص۷۴۰
  41. تحف العقول، ص۳۷۱
  42. ورّام، مسعود بن عیسی، مجموعة ورّام، ج۲ ص۱۰
  43. بحارالأنوار، ج ۷۴، ص ۳۸۱
  44. شیخ صدوق، الخصال، ج‏۱، ص ۱۰۵
  45. بحارالانوار، ج۷۰ص۲۸۰
  46. الكافي، ج‏۲، ص ۳۰۲
  47. همان
  48. اخلاق در قرآن،، ص ۳۸۸ و میزان الحکمه، ص ۲۸-۴۳.
  49. محمدی ری شهری، محمد؛ میزان الحکمه، ج۹، ص۲۹-۴۳؛ اخلاق در قرآن، ص ۳۸۸.
  50. معراج السعاده، ص۲۳۹-۲۴۲
  51. اخلاق و راه سعادت، ص ۳۱۵
  52. اخلاق ناصری، ص۱۳۱ و معراج السعاده، ص۷۲
  53. جامع السعادات، ج۱ ص۳۳۲
  54. همان
  55. راه روشن، ج۵ ص۴۲۷
  56. مجموعه ورّام، ج۱ ص۱۲۳
  57. بحارالانوار، ج ۷۰ ص ۲۷۲
  58. میزان الحکمه، ص۴۳۳۹
  59. بحارالانوار، ج ۷۰ص ۲۷۲
  60. حقایق، ص ۱۶۸
  61. معراج السعاده، ص۲۳۹
  62. بحارالانوار، ج ۷۰ ص ۲۷۶
  63. نهج البلاغه، حکمت ۴۸۰ و معراج السعاده، ص۲۴۲
  64. مجموعه ورّام، ج۱ ص۱۲۲
  65. معراج السعاده، ص۲۴۱

منابع

  • تحف العقول، ابن‌ شعبه حرانی، مصحح: علی‌‌اکبر غفاری، جماعة المدرسين في الحوزة العلمیة بقم. مؤسسة النشر الإسلامي، ۱۳۶۳ش.
  • تهذیب الأخلاق و تطهیر الأعراق، احمد ابن مسکویه، محقق: عماد هلالی، طليعة النور، ۱۴۲۶ق.
  • شرح غُررالحكَم و دُرَرالكَلم‏، جمال‌الدين محمد خوانسارى، نشر دانشگاه تهران، ‏۱۳۶۶ش.
  • اخلاق، سید عبدالله شبّر، ترجمه محمدرضا جباران، قم، هجرت، ۱۳۷۷.
  • پرتوی از اخلاق اسلامی، محمد شفیعی مازندرانی، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۲ش.
  • الخصال، شیخ صدوق، قم، جامعه مدرسين‏، ۱۳۶۲ش.
  • الکافی، محمد بن يعقوب‏ كلينى، قم، داراحدیث، ۱۴۲۹ق.
  • حقایق، فیض کاشانی، ترجمه و شرح محمدباقر ساعدی خراسانی، انتشارات علمیه اسلامی.
  • راه روشن، فیض کاشانی، ترجمه محمدصادق عارف، مشهد، آستان قدس رضوی، بنياد پژوهشهای اسلامى، ۱۳۷۲ش.
  • بحارالأنوار، محمدباقر مجلسی، بیروت، دار إحياء التراث العربی، ۱۴۰۳ق.
  • میزان الحکمه، محمد محمدی ری شهری، ترجمه حمیدرضا شیخی، قم، دارالحدیث، ۱۳۷۹ش.
  • اخلاق در قرآن، ناصر مکارم شیرازی، قم، مدرسة الإمام علي بن ابي‌طالب، ۱۳۸۵ش.
  • اخلاق اسلامی در نهج البلاغه، ناصر مکارم شیرازی، محرر: اکبر خادمی اصفهانی، قم، نسل جوان، ۱۳۸۵ش.
  • معراج السعاده، ملا احمد نراقی، قم، ۱۳۷۸ش.
  • اخلاق ناصری، خواجه نصیرالدین طوسی، تهران، علميه اسلاميه، ۱۴۱۳ق.
  • مستدرک الوسائل، میرزا حسین نوری، بیروت، مؤسسة آل البیت لإحیاء التراث، ۱۴۰۸ق.
  • تنبيه الخواطر و نزهة النواظر(مجموعة ورّام)، مسعود بن عیسی ورام، بیروت، دار صعب.
  • "خشم و غضب"، سيده فاطمه جوادی زاویه، سایت پژوهه.

مسابقه از خطبه ۱۱۱ نهج البلاغه