پیمان شکنی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(آيات)
 
سطر ۱: سطر ۱:
 
{{خوب}}
 
{{خوب}}
{{الگو:منبع الکترونیکی پایگاه معتبر}}
+
'''«پیمان شکنی»''' در مقابل «[[وفای به عهد]]»، به معنای خُلف عهد کردن و بر عهد خود ثابت نبودن، از گناهانی است که موجب خشم [[خدا]] است و رشته اطمینان و اعتماد را در جامعه می‌گسلد و زیر بنای روابط اجتماعی را سست می‌گرداند. وفای به عهد و پیمان، علاوه بر این که یک حق اسلامی است، حق انسانی نیز می‌باشد.
  
__toc__
+
==نکوهش پیمان‌شکنی در روایات==
پيمان شكستن: خلف عهد كردن.
 
  
پـيمان شكن: آن كه عهد بسته نگاه ندارد. ناقض عهد. عهد شكن. آن كه بر عهد خود ثابت نباشد.
+
[[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله در نکوهش پیمان‌شکنی فرمود: {{متن حدیث|لَا دِینَ لِمَنْ لَا عَهْدَ لَهُ}}؛ کسی که پیمان شکن باشد دیندار نیست.<ref>بحارالانوار، ج۷۲، ص۹۶</ref>
  
{{بیت|مبادا كه باشی تو پيمان شكن|كه خاكست پيمان شكن را كفن}}(فردوسی)
+
[[امام علی علیه السلام|امیرمؤمنان]] علیه السلام در فرمان خود به [[مالک اشتر]] فرمود: {{متن حدیث|إِیاک...أَنْ تَعِدَهُمْ فَتُتْبِعَ مَوْعِدَک بِخُلْفِک فَإِنَّ الْمَنَّ یبْطِلُ الْإِحْسَانَ و َالتَّزَیدَ یذْهَبُ بِنُورِ الْحَقِّ و َالْخُلْفَ یوجِبُ الْمَقْتَ عِنْدَاللَّهِ وَ النَّاسِ قَالَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ و َتَعَالَی}} {{متن قرآن|«کبُرَ مَقْتًا عِندَ اللَّهِ أَن تَقُولُوا مَا لَا تَفْعَلُونَ»}}.<ref>[[سوره صف]]،آیه۳</ref> بپرهیز از این که به مردم وعده بدهی و تخلّف کنی... زیرا تخلف از وعده موجب خشم خدا و مردم خواهد شد، چنان که [[قرآن]] می فرماید: (نزد خدا بسیار خشم آور است که بگویید چیزی را که به آن عمل نمی کنید).<ref>مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۴۸</ref>
{{بیت|مشو ياور مرد پيمان شكن|كه پيمان شكن كس نيرزد كفن}}(فردوسی)
 
{{بیت|چو پيمان شكن باشی و تيز مغز|نيايد ز پيكار تو كار نغز}}(فردوسی)
 
{{بیت|شما را ز پيمان شكستن چه باك|كه او ريخت بر تارك خويش خاك}}
 
{{بیت|چو پيمان آزادگان بشكنی|نشان بزرگی بخاك افكنی}}(فردوسی)
 
{{بیت|چه پيمان شكستن چه كين آختن|هميشه بسوی بدی تاختن}}(فردوسی)
 
{{بیت|به نعمت ها رسند آنها كه پيمودند راه حق|بشدت ها رسند آنها كه بشكستند پيمان ها}}(ناصر خسرو)
 
  
پيمان شكنی از گناهانی است كه رشته اطمينان و اعتماد را در جامعه می گسلد و زير بنای روابط اجتماع را سست می گرداند و وفای به عهد و پيمان علاوه بر اين كه يك حق اسلامی است حق انسانی نيز می باشد.
+
در کتاب [[غرر الحکم و درر الکلم (کتاب)|غرر الحکم]] از آن حضرت روایت شده است که فرمود: {{متن حدیث|أَسْرَعُ الْأَشْیاءِ عُقُوبَةً رَجُلٌ عَاهَدْتَهُ عَلَی أَمْرٍ وَ کانَ مِنْ نِیتِک الْوَفَاءُ (بِهِ وَ مِنْ) نِیتِهِ الْغَدْرُ بِک}}؛ سریع ترین عقوبت بر مردی است که بر امری با او عهد می بندی و نیت تو وفاء به آن عهد و نیت آن مرد نیرنگ (و عدم وفای) به تو است.<ref>مستدرک الوسائل، ج۱۲، ص۳۰۵</ref>
  
== روايات ==
+
در [[حدیث|حدیثی]] آمده که پنج چیز با پنج چیز مقابله می شود: نقض عهدی قومی نکردند، مگر این که خدای متعال دشمنشان را بر آن ها مسلط کرد؛ و حکم بر غیر آنچه خدا نازل کرده نکردند، مگر اینکه فقر در بینشان گسترش پیدا کرد؛ در بینشان فحشاء ظاهر نشد مگر این که [[مرگ]] در بینشان زیاد شد؛ و کم فروشی نکردند مگر این که از نباتات و گیاهان منع شده و به خشکسالی مبتلا شدند؛ و [[زکات]] را منع نکردند مگر این که باران از آن ها حبس شد. <ref>بحارالا نوار، ج۷۰، ص۳۷۰</ref>
  
خلف وعده، موجب خشم خدا است:
+
از [[امام صادق]] علیه السلام در تفسیر آیه {{متن قرآن|«وَلَا تَکونُوا کالَّتِی نَقَضَتْ غَزْلَهَا مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ أَنْکاثًا...»}}<ref>[[سوره نحل]]، آیه۹۲.</ref> نقل شده: زنی که بافته اش را واتابید زنی بوده بنام رابطه دختر کعب بن سعد... و احمق بوده که پنبه اش را می بافت و بعد آن را دوباره وا می تابید دوباره می بافت؛ پس خدا (ی متعال) گفت مانند زنی که رشته خود را پس از تابیدن محکم واتابید، نباشید که عهد و قسم های استوار و محکم خود را برای فریب یکدیگر و فساد کاری بکار برید؛ ... خدای متعال امر به وفای به عهد کرد و از نقض عهد نهی کرد پس برای آن ها آن مثل را زد.<ref>بحارالا نوار، ج۹، ص۲۲۱</ref>
  
اميرمؤمنان عليه السلام در فرمان خود به [[مالك اشتر]] فرمود: {{متن حدیث|إِيّاك...أَنْ تَعِدَهُمْ فَتُتْبِعَ مَوْعِدَكَ بِخُلْفِكَ فَإِنَّ الْمَنَّ يُبْطِلُ الْإِحْسَانَ و َالتَّزَيُّدَ يَذْهَبُ بِنُورِ الْحَقِّ و َالْخُلْفَ يُوجِبُ الْمَقْتَ عِنْدَاللَّهِ وَ النَّاسِ قَالَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ و َتَعَالَی}} {{متن قرآن|«كَبُرَ مَقْتًا عِندَ اللَّهِ أَن تَقُولُوا مَا لَا تَفْعَلُونَ»}}. <ref>[[سوره صف]]،آیه3</ref>
+
امیرمؤمنان علیه السلام: {{متن حدیث|لا تَعِدْ بِما تَعْجِزُ عَنْ الْوَفَاءِ بِهِ}}؛ وعده ای که از وفای به آن عاجزی، مده.<ref>غررالحکم، ص۲۵۲</ref>
  
بپرهيز از اين كه به مردم وعده بدهی و تخلّف كنی... زيرا تخلف از وعده موجب خشم خدا و مردم خواهد شد، چنان كه [[قرآن]] می فرمايد: (نزد خدا بسيار خشم آور است كه بگوييد چيزی را كه به آن عمل نمی كنيد)...<ref>مستدرك الوسائل، ج11، ص48</ref>
+
امیرمؤمنان علیه السلام: {{متن حدیث|مِنْ عَلامَاتِ الْلُؤْمِ الْغَدَرِ بِالْمَواثِیقِ}}؛ از نشانه های پستی نیرنگ (بی وفایی) به پیمانها است.<ref>غررالحکم، ص۲۵۳</ref>
  
در کتاب غرر الحکم از آن حضرت روایت شده است که فرمود: {{متن حدیث|أَسْرَعُ الْأَشْيَاءِ عُقُوبَةً رَجُلٌ عَاهَدْتَهُ عَلَی أَمْرٍ وَ كَانَ مِنْ نِيَّتِكَ الْوَفَاءُ (بِهِ وَ مِنْ) نِيَّتِهِ الْغَدْرُ بِكَ}}
+
امیرمؤمنان علیه السلام: {{متن حدیث|مَا أَیقَنَ بِاللَّهِ مَنْ لَمْ یرْعَ عُهُودَهُ وَذِمَمَهُ}}؛ یقین به خدا ندارد، کسی که به وعده ها و بر آنچه به عهده گرفته، رعایت نمی کند.<ref>مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۲۰۱</ref>
؛ سريع ترين عقوبت بر مردی است كه با او عهد می بندی بر امری و نيت تو وفاء به آن عهد و نيت آن مرد نيرنگ (و عدم وفای) به تو است. <ref>مستدرك الوسائل، ج12، ص305</ref>
 
  
[[رسول خدا]] صلی الله عليه و آله فرمود: {{متن حدیث|لَا دِينَ لِمَنْ لَا عَهْدَ لَهُ}}؛  كسی كه پيمان شكن باشد ديندار نيست. <ref>بحارالانوار، ج72، ص96</ref>
+
==پیمان‌شکنی انسان با خدا==
  
در حديثی آمده كه پنج چيز با پنج چيز مقابله می شود، نقض عهدی قومی نكردند مگر اين كه خدای متعال دشمنشان را بر آن ها مسلط كرد؛ و حكم بر غير آنچه خـدا نازل كرده، نكردند مگر اينكه فقر در بينشان گسترش پيدا كرد؛ در بينشان فحشاء ظاهر نشد مگر اين كه [[مرگ]] در بينشان زياد شد؛ و كم فروشی نكردند مگر اين كه از نباتات و گياهان منع شده و به خشكسالی مبتلا شدند؛ و [[زكات]] را منع نكردند مگر اين كه باران از آن ها حبس شد. <ref>[[بحارالا نوار]]، ج70، ص370</ref>
+
منظور از عهد و پیمان، التزام خاص در برابر [[خداوند]] یا شخصى، بر امرى مخصوص است. بین عبد، یعنى [[انسان]] و مولاى او، یعنى خداوند پیمانى است و اگر این پیمان رعایت نشود نقض عهد شده است که این مساله در آیه {{متن قرآن|«وَالَّذِینَ ینْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِیثَاقِهِ وَیقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یوصَلَ وَیفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ ۙأُولَٰئِک لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَلَهُمْ سُوءُ الدَّارِ»}} آمده است.<ref> [[سوره رعد]]،آیه ۲۵</ref> مراد از عهد همان حجت، یعنی [[وحى]] و کتاب آسمانى و [[عقل]] است و پذیرفتن [[نبوت]] یک پیامبر، همان تعهد سپردن به وحى و پیمان بستن با خداوند است و کسى که پس از این بر خلاف دستور وحى عمل کند نقض عهد کرده است. خواه این مخالفت در محدوده فهم عقل و از مستقلات عقلیه باشد، که پیمان عقلى هم پیمان نقلى را همراهى مى کند، مانند خوبى عدل و بدى ظلم و یا از امورى باشد که در شعاع درک عقل نیست، مانند بسیارى از فروع جزئى که عقل آن را ادراک نمى کنند.
از [[امام صادق]] عليه السلام نقل شده: زنی كه بافته اش را واتابيد زنی بوده بنام رابطة دختر [[كعب بن سعد]]... و احمق بوده كه پنبه اش را می بافت بعد از آن، آن را دوباره وا می تابيد دوباره می بافت پس خدا (ی متعال) گفت مانند زنی كه رشته خود را پس از تابيدن محكم واتابيد، نباشيد كه عهد و قسم های استوار و محكم خود را برای فريب يكديگر و فساد كاری بكار بريد؛ امام عليه السلام فرمود: خدای متعال امر به وفای به عهد كرد و از نقض عهد نهی كرد پس برای آن ها آن مثل را زد. <ref>بحارالا نوار، ج9، ص221</ref>
 
  
اميرمؤمنان عليه السلام: {{متن حدیث|لا تَعِدْ بِما تَعْجِزُ عَنْ الْوَفَاءِ بِهِ}}؛ وعده ی كه عاجزی از وفای به آن، مده. <ref>غررالحكم، ص252</ref>
+
{{متن قرآن|«فَبِمَا نَقْضِهِم مِّیثَاقَهُمْ لَعنَّاهُمْ وَجَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قَاسِیةً یحَرِّفُونَ الْکلِمَ عَن مَّوَاضِعِهِ وَنَسُواْ حَظًّا مِّمَّا ذُکرُواْ بِهِ وَلاَ تَزَالُ تَطَّلِعُ عَلَىَ خَآئِنَةٍ مِّنْهُمْ إِلاَّ قَلِیلاً مِّنْهُمُ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاصْفَحْ إِنَّ اللّهَ یحِبُّ الْمُحْسِنِینَ»}}؛ اما به خاطر پیمان شکنی، آن ها را از رحمت خویش دور ساختیم و دل های آن ها را سخت و سنگین نمودیم (تا آن جا که) سخنان (خدا) را از مورد خود تحریف می کنند و بخشی از آن چه را به آن ها گوشزد شده بود فراموش کردند و هر زمان به خیانتی (تازه) از آنها آگاه می شوی، مگر عده کمی از آنها، ولی از آنها درگذر و صرف نظر کن که خداوند نیکوکاران را دوست می دارد.<ref>[[سوره مائده]]،آیه۱۳</ref>در تعقیب بحثی که درباره پیمان خدا با [[بنی اسرائیل]] در آیه قبل گذشت، در این آیه اشاره به پیمان شکنی آنها و عواقب این پیمان شکنی می کند و می فرماید: چون آنها پیمان خود را نقض کردند ما آنها را طرد کردیم و از رحمت خود دور ساختیم و دلهای آنها را سخت و سنگین نمودیم: {{متن قرآن|«فَبِمَا نَقْضِهِم مِّیثَاقَهُمْ لَعنَّاهُمْ وَجَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قَاسِیةً»}}.
  
اميرمؤمنان عليه السلام:{{متن حدیث|مِنْ عَلامَاتِ الْلُؤْمِ الْغَدَرِ بِالْمَواثِيقِ}}؛از نشانه های پستی نيرنگ (بی وفای) به پيمان ها است. <ref>غررالحكم، ص253</ref>
+
در حقیقت آن ها به جرم پیمان شکنی با این دو مجازات، کیفر دیدند، هم از رحمت خدا دور شدند، و هم افکار و قلوب آن ها متحجر و غیر قابل انعطاف شد. {{متن قرآن|«فَبِمَا نَقْضِهِم مِّیثَقَهُمْ وَ کفْرِهِم بِئَایتِ اللَّهِ وَ قَتْلِهِمُ الاَنبِیاءَ بِغَیرِ حَقٍّ وَ قَوْلِهِمْ قُلُوبُنَا غُلْف بَلْ طبَعَ اللَّهُ عَلَیهَا بِکفْرِهِمْ فَلا یؤْمِنُونَ إِلا قَلِیلاً»}}؛ آنها به خاطر این که پیمانشان را شکستند و آیات خدا را انکار کردند و پیامبران را به ناحق کشتند و به خاطر این که (از روی استهزاء) می گفتند بر دل های ما پرده افکنده شده (و سخنان پیامبران را درک نمی کنیم مطرود درگاه خدا شدند) آری خداوند به علت کفرشان بر دلهای آنها مهر زده و لذا جز عده کمی [[ایمان]] نمی آورند.<ref>[[سوره نساء]]،آیه ۱۵۵</ref>
  
اميرمؤمنان عليه السلام: {{متن حدیث|مَا أَيْقَنَ بِاللَّهِ مَنْ لَمْ يَرْعَ عُهُودَهُ وَذِمَمَهُ}}؛ يقين به خدا ندارد، كسی كه به وعده ها و بر آن چه به عهده گرفته، رعايت نمی كند. <ref>[[مستدرك الوسائل]]، ج11، ص201</ref>
+
در این آیات به قسمت های دیگری از خلافکاری های بنی اسرائیل و کارشکنی ها و عداوت ها و دشمنی های آن ها با پیامبران خدا اشاره شده است. در آیه نخست، به پیمان شکنی و کفر جمعی از آن ها و قتل پیامبران به دست آنان اشاره کرده چنین می فرماید: ما آن ها را به خاطر پیمان شکنی، از رحمت خود دور ساختیم یا قسمتی از نعمت های پاکیزه را بر آنان تحریم نمودیم. آنها به دنبال این پیمان شکنی، آیات پروردگار را انکار کردند و راه مخالفت پیش گرفتند. و به این نیز قناعت نکردند، بلکه دست به جنایت بزرگ دیگری که قتل و کشتن راهنمایان و هادیان راه حق یعنی پیامبران بوده باشد، زدند و بدون هیچ مجوزی آنها را از بین بردند. {{متن قرآن|«وَ قَتْلِهِمُ الاَنبِیاءَ بِغَیرِ حَقٍّ»}}.
  
== پیمان شکنی انسان با خدا ==
+
آنها به قدری در اعمال خلاف جسور و بی باک بودند که گفتار پیامبران را بباد استهزاء می گرفتند و صریحا به آنها می گفتند: بر دلهای ما پرده افکنده شده که مانع شنیدن و پذیرش دعوت شما است! {{متن قرآن|«قَوْلِهِمْ قُلُوبُنَا غُلْف }}.
  
عهد جايگاه ويژه اى دارد و وفاى به عهد از صفات خدا و سيرت صاحبان خرد معرفى شده و نقض عهد نيز موجب فسق، اضلال كيفرى و لعن خداى سبحان و مايه تفرق انسانهاست.
+
{{متن قرآن|«إِنَّ شرَّ الدَّوَاب عِندَاللَّهِ الَّذِینَ کفَرُوا فَهُمْ لایؤْمِنُونَ × الَّذِینَ عَاهَدتَّ مِنْهُمْ ثُمَّ ینقُضُونَ عَهْدَهُمْ فِی کلِّ مَرَّةٍ وَهُمْ لاَ یتَّقُونَ»}}؛ بدترین جنبندگان نزد خدا کسانی هستند که راه کفر پیش گرفتند و ایمان نمی آورند. کسانی که با آنها پیمان بستی سپس هر بار عهد خود را می شکنند و (از پیمان شکنی و خیانت) پرهیز ندارند.<ref>[[سوره انفال]]،آیه۵۵-۵۶</ref>در این آیات به گروه دیگری از دشمنان اسلام که در طول تاریخ پر ماجرای پیامبر صلی الله علیه و آله ضربات سختی بر مسلمین وارد کردند و سرانجام نتیجه دردناک آنرا چشیدند اشاره می کند. این گروه همان [[یهود]] [[مدینه]] بودند که مکرر با پیامبر صلی الله علیه و آله پیمان بستند و پیمان خویش را ناجوانمردانه شکستند.
  
نقض عهد مصاديق گوناگونى دارد و از مصاديق مذموم آن، بريدن پيوند با اعضاى خانواده، ارحام، برادران دينى، همسايگان، امت اسلامى و امام مسلمين است .
+
این آیات روش محکمی را که پیامبر با این گروه پیمان شکن باید در پیش گیرد بیان می کند، روشی که مایه عبرت دیگران و رفع خطر این گروه گردد. نخست آن ها را بی ارزش ترین موجودات زنده این جهان معرفی کرده می گوید: بدترین جنبندگان نزد خدا کسانی هستند که راه کفر پیش گرفتند و هم چنان به آن ادامه می دهند و به هیچ رو ایمان نمی آورند{{متن قرآن|«إِنَّ شرَّ الدَّوَاب عِندَاللَّهِ الَّذِینَ کفَرُوا فَهُمْ لایؤْمِنُونَ»}}.
  
منظور از عهد التزام خاص در برابر خداوند يا شخصى، بر امرى مخصوص است.
+
تعبیر به «الذین کفروا» شاید اشاره به این باشد که بسیاری از یهود مدینه قبل از ظهور پیامبر اسلام طبق آن چه در کتب خود دیده بودند نسبت به وی اظهار علاقه و ایمان می کردند، بلکه مبلغ او بودند و مردم را برای ظهورش آماده می ساختند، ولی پس از ظهورش چون منافع مادی خویش را در خطر دیدند به کفر گرائیدند و آن چنان در این راه سرسختی نشان دادند که هیچ امیدی به ایمان آن ها نبود، آن چنان که قرآن می گوید «فهم لایؤمنون».
  
بين عبد، يعنى انسان و مولاى او، يعنى خداوند پيمانى است كه اگر اين پيمان رعايت نشود نقض ‍ عهد شده است که این مساله در آیه ی {{متن قرآن|«وَالَّذِينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِيثَاقِهِ وَيَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَيُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ ۙ أُولَٰئِكَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَلَهُمْ سُوءُ الدَّارِ»}} آمده است.<ref> [[سوره رعد]]،آیه 25</ref>
+
سپس می گوید این ها همان کسانی بودند که با آن ها عهد و پیمان بستی که لااقل بی طرفی را رعایت کنند و در صدد آزار مسلمانان و کمک به دشمنان اسلام نباشند، ولی آن ها هر بار پیمان خود را می شکستند {{متن قرآن|«الَّذِینَ عَاهَدتَّ مِنْهُمْ ثُمَّ ینقُضُونَ عَهْدَهُمْ فِی کلِّ مَرَّةٍ»}}.
  
"منظور از عهد میان خدا و انسان"
+
{{متن قرآن|«الَّذِینَ ینقُضونَ عَهْدَاللَّهِ مِن بَعْدِ مِیثَقِهِ و َیقْطعُونَ مَا أَمَرَاللَّهُ بِهِ أَن یوصلَ و َیفْسِدُونَ فی الاَرْضِ أُولَئک هُمُ الْخَسِرُونَ»}}؛ (فاسقان آن ها هستند که) پیمان خدا را پس از آن که محکم ساختند، می شکنند، و پیوندهائی را که خدا دستور داده بر قرار سازند قطع می نمایند و در جهان فساد می کنند، این ها زیانکارانند.<ref>[[سوره بقره]]،آیه ۲۷</ref>
  
مراد از عهد همان حجت مصطلح علم اصول فقه، يعنى وحى و كتاب آسمانى و عقل است و پذيرفتن نبوت يك پيامبر، همان تعهد سپردن به وحى و پيمان بستن با خداوند است و كسى كه پس از اين بر خلاف دستور وحى عمل كند نقض عهد كرده است . خواه اين مخالفت در محدوده فهم عقل و از مستقلات عقليه باشد، كه پيمان عقلى هم پيمان نقلى را همراهى مى كند، مانند خوبى عدل و بدى ظلم و يا از امورى باشد كه در شعاع درك عقل نيست، مانند بسيارى از فروع جزئى كه عقل آن را ادراك نمى كنند.
+
از آنجا که در آخرین آیه گذشته، سخن از اضلال فاسقان بود، در این آیه با ذکر سه صفت فاسقان را کاملا مشخص و معرفی می کند:
  
== آيات ==
+
فاسقان کسانی هستند که پیمان خدا را پس از آن که محکم ساختند می شکنند: «الذین ینقضون عهد الله من بعد میثاقه». انسان ها در واقع پیمان های مختلفی با خدا بسته اند، پیمان [[توحید]] و خداشناسی پیمان عدم تبعیت از [[شیطان]] و هوای نفس، فاسقان همه این پیمان ها را شکسته، سر از فرمان حق برتافته، و از خواسته های دل و شیطان پیروی می کنند.
  
{{متن قرآن|«فَبِمَا نَقْضِهِم مِّيثَاقَهُمْ لَعنَّاهُمْ وَجَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قَاسِيَةً يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَن مَّوَاضِعِهِ وَنَسُواْ حَظًّا مِّمَّا ذُكِّرُواْ بِهِ وَلاَ تَزَالُ تَطَّلِعُ عَلَىَ خَآئِنَةٍ مِّنْهُمْ إِلاَّ قَلِيلاً مِّنْهُمُ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاصْفَحْ إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ»}}؛ اما به خاطر پيمان شكنی، آن ها را از رحمت خويش دور ساختيم و دل های آن ها را سخت و سنگين نموديم (تا آن جا كه) سخنان (خدا) را از مورد خود تحريف می كنند و بخشی از آن چه را به آن ها گوشزد شده بود فراموش كردند و هر زمان به خيانتی (تازه) از آنها آگاه می شوی، مگر عده كمی از آنها، ولی از آنها درگذر و صرف نظر كن كه خداوند نيكوكاران را دوست می دارد. <ref>[[سوره مائده]]،آیه13</ref>
+
در این جا این سؤال پیش می آید که پیمان یک امر دو جانبه است، ما هرگز به خاطر نداریم که پیمانی با پروردگارمان در گذشته در این زمینه ها بسته باشیم؟ ولی با توجه به یک نکته پاسخ این سؤال روشن می شود و آن این که خداوند در عمق روح و باطن سرشت انسان، شعور مخصوص و نیروهای ویژه ای قرار داده که از طریق هدایت آن می تواند، راه راست را پیدا کند و از شیطان و هوای نفس تبعیت ننماید، به دعوت رهبران الهی پاسخ مثبت داده و خود را با آن هماهنگ سازند.
  
در تعقيب بحثی كه درباره پيمان خدا با [[بنی اسرائيل]] در آيه قبل گذشت، در اين آيه اشاره به پيمان شكنی آنها و عواقب اين پيمان شكنی می كند و مي فرمايد: چون آنها پيمان خود را نقض كردند ما آنها را طرد كرديم و از رحمت خود دور ساختيم و دلهای آنها را سخت و سنگين نموديم. {{متن قرآن|«فَبِمَا نَقْضِهِم مِّيثَاقَهُمْ لَعنَّاهُمْ وَجَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قَاسِيَةً»}}.
+
[[قرآن]] از این [[فطرت]] مخصوص تعبیر به عهد خدا و پیمان الهی می کند، در حقیقت این یک پیمان تکوینی است نه تشریعی و قانونی، قرآن می گوید:{{متن قرآن|«أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیکمْ یا بَنِی آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّیطَانَ إِنَّهُ لَکمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ* وَأَنِ اعْبُدُونِی هَٰذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِیمٌ»}}؛ ای فرزندان آدم! مگر از شما پیمان نگرفتم که شیطان را نپرستید که او دشمن آشکار شما است، و مرا پرستش کنید که راه راست همین است.<ref>[[سوره یس]]،آیه۶۰-۶۱</ref>
  
در حقيقت آن ها به جرم پيمان شكنی با اين دو مجازات، كيفر ديدند، هم از رحمت خدا دور شدند، و هم افكار و قلوب آن ها متحجر و غير قابل انعطاف شد سپس آثار اين قساوت را چنين شرح مي دهد: آن ها كلمات را تحريف مي كنند و از محل و مسير آن بيرون می برند. يحرفون الكلم عن مواضعه و نيز قسمت های قابل ملاحظه ای از آن چه به آن ها گفته شده بود به دست فراموشی می سپارند. {{متن قرآن|«وَنَسُواْ حَظًّا مِّمَّا ذُكِّرُواْ بِهِ»}}.
+
پیدا است که این آیه اشاره به همان فطرت توحید و خداشناسی و عشق به پیمودن راه تکامل است. شاهد دیگر برای این سخن، جمله ای است که در نخستین خطبه [[نهج البلاغه]] از امیرمؤمنان [[امام علی علیه السلام|علی]] علیه السلام می خوانیم: فبعث فیهم رسله و واتر الیهم انبیاءه لیستادوهم میثاق فطرته: خداوند پیامبران خویش را یکی پس از دیگری به سوی مردم فرستاد تا از آن ها بخواهند که به پیمان فطری خویش عمل کنند.
  
بعيد نيست قسمتی را كه آن ها بدست فراموشی سپردند، همان نشانه ها و آثار پيامبر اسلام صلی الله عليه و آله و سلّم باشد كه در آيات ديگر [[قرآن]] به آن اشاره شده است و نيز ممكن است اين جمله اشاره به آن باشد كه مي دانيم [[تورات]] در طول تاريخ مفقود شده، سپس جمعی از دانشمندان يهود به نوشتن آن مبادرت كردند و طبعا قسمت های فراوانی از ميان رفت و قسمتی تحريف يا بدست فراموشی سپرده شد و آنچه بدست آنها آمد بخشی از كتاب واقعی موسی عليه السلام بود كه با خرافات زيادی آميخته شده بود و آن ها همين بخش را نيز گاهی بدست فراموشی سپردند.
+
به تعبیر روشن تر، خدا هر موهبتی به انسان ارزانی می دارد، همراه آن عملا پیمانی با زبان آفرینش از او می گیرد، به او چشم می دهد یعنی با این چشم حقایق را ببین، گوش می دهد یعنی صدای حق را بشنو... و به این ترتیب هر گاه انسان از آن چه در درون فطرت او است بهره نگیرد و یا از نیروهای خدا داد در مسیر خطا استفاده کند، پیمان خدا را شکسته است.
  
{{متن قرآن|«فَبِمَا نَقْضِهِم مِّيثَقَهُمْ وَ كُفْرِهِم بِئَايَتِ اللَّهِ وَ قَتْلِهِمُ الاَنبِيَاءَ بِغَيرِ حَقٍّ وَ قَوْلِهِمْ قُلُوبُنَا غُلْف بَلْ طبَعَ اللَّهُ عَلَيهَا بِكُفْرِهِمْ فَلا يُؤْمِنُونَ إِلا قَلِيلاً»}}؛ آنها به خاطر اين كه پيمانشان را شكستند و آيات خدا را انكار كردند و پيامبران را به ناحق كشتند و به خاطر اين كه (از روی استهزاء) می گفتند بر دل های ما پرده افكنده شده (و سخنان پيامبران را درك نمی كنيم مطرود درگاه خدا شدند) آری خداوند به علت كفرشان بر دلهای آنها مهر زده و لذا جز عده كمی [[ايمان]] نمی آورند (آنها كه راه حق می پويند و سرلجاج ندارند). <ref>[[سوره نساء]]،آیه 155</ref>
+
{{متن قرآن|«أَفَمَن یعْلَمُ أَنَّمَا أُنزِلَ إِلَیک مِن رَبِّک الْحَقُّ کمَنْ هُوَ أَعْمَى إِنَّمَا یتَذَکرُ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ × الَّذِینَ یوفُونَ بِعَهْدِ اللّهِ وَلاَ ینقُضُونَ الْمِیثَاقَ»}}؛ آیا کسی که می داند آن چه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده حق است همانند کسی است که نابیناست؟! تنها صاحبان اندیشه متذکر می شوند! آن ها که به عهد الهی وفا می کنند و پیمان را نمی شکنند. <ref>[[سوره رعد]]،آیه۱۹-۲۰</ref>
  
'''<I> گوشه ديگری از خلاف كاري های يهود</I>'''
+
در آیات مورد بحث، ترسیم و تجسمی از جزئیات برنامه های سازنده طرفداران حق به چشم می خورد که بحث آیات گذشته را تکمیل می نماید. در اولین آیه به صورت یک استفهام انکاری می فرماید: آیا کسی که می داند آن چه از پروردگارت بر تو نازل شده حق است، همانند کسی است که نابینا است؟ {{متن قرآن|«أَفَمَن یعْلَمُ أَنَّمَا أُنزِلَ إِلَیک مِن رَبِّک الْحَقُّ کمَنْ هُوَ أَعْمَى»}}.
  
در اين آيات به قسمت های ديگری از خلافكاري های بنی اسرائيل و كارشكني ها و عداوت ها و دشمني های آن ها با پيامبران خدا اشاره شده است.
+
این تعبیر اشاره لطیفی است به این که ندانستن این واقعیت به هیچ وجه امکان پذیر نیست مگر این که چشم دل انسان به کلی از کار افتاده باشد، و گر نه چگونه ممکن است دارنده چشم بینا وسالم چهره آفتاب را نبیند و عظمت این قرآن درست همانند نور آفتاب است. و لذا در پایان آیه اضافه می کند: تنها کسانی متذکر می شوند که صاحبان مغز و اندیشه اند: {{متن قرآن|«إِنَّمَا یتَذَکرُ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ»}}.
  
در آيه نخست، به پيمان شكنی و كفر جمعی از آن ها و قتل پيامبران به دست آنان اشاره كرده چنين مي فرمايد: ما آن ها را به خاطر پيمان شكنی، از رحمت خود دور ساختيم يا قسمتی از نعمت های پاكيزه را بر آنان تحريم نموديم. {{متن قرآن|«فَبِمَا نَقْضِهِم مِّيثَقَهُمْ...»}} آنها به دنبال اين پيمان شكنی، آيات پروردگار را انكار كردند و راه مخالفت پيش گرفتند و كفرهم بايات الله.
+
سپس به عنوان تفسیر «اولوا الالباب» ریز برنامه های طرفداران حق را بیان کرده و قبل از هر چیز انگشت روی مساله وفای به عهد و ترک پیمان شکنی گذارده، می گوید: آن ها کسانی هستند که به عهد الهی وفا می کنند و پیمان را نمی شکنند {{متن قرآن|«الَّذِینَ یوفُونَ بِعَهْدِ اللّهِ وَلاَ ینقُضُونَ الْمِیثَاقَ»}}.
 
 
و به اين نيز قناعت نكردند، بلكه دست به جنايت بزرگ ديگری كه قتل و كشتن راهنمايان و هاديان راه حق يعنی پيامبران بوده باشد، زدند و بدون هيچ مجوزی آنها را از بين بردند. {{متن قرآن|«وَ قَتْلِهِمُ الاَنبِيَاءَ بِغَيرِ حَقٍّ»}}.
 
 
 
آنها به قدری در اعمال خلاف جسور و بی باك بودند كه گفتار پيامبران را بباد استهزاء می گرفتند و صريحا به آنها مي گفتند: بر دلهای ما پرده افكنده شده كه مانع شنيدن و پذيرش دعوت شما است! {{متن قرآن|«قَوْلِهِمْ قُلُوبُنَا غُلْف }}.
 
 
 
در اين جا [[قرآن]] اضافه می كند آری دل های آن ها به كلی مهر شده و هيچ گونه حقی در آن نفوذ نمی كند ولی عامل آن كفر و بی ايمانی، خود آن ها هستند و به همين دليل جز افراد كمی كه خود را از اين گونه لجاجت ها بر كنار داشته اند ايمان نمی آورند.{{متن قرآن|«بَلْ طبَعَ اللَّهُ عَلَيهَا بِكُفْرِهِمْ فَلا يُؤْمِنُونَ إِلا قَلِيلاً»}}.
 
 
 
{{متن قرآن|«إِنَّ شرَّ الدَّوَاب عِندَاللَّهِ الَّذِينَ كَفَرُوا فَهُمْ لايُؤْمِنُونَ × الَّذِينَ عَاهَدتَّ مِنْهُمْ ثُمَّ يَنقُضُونَ عَهْدَهُمْ فِي كُلِّ مَرَّةٍ وَهُمْ لاَ يَتَّقُونَ»}}؛ بدترين جنبندگان نزد خدا كسانی هستند كه راه كفر پيش گرفتند و ايمان نمی آورند. كسانی كه با آنها پيمان بستی سپس هر بار عهد خود را می شكنند و (از پيمان شكنی و خيانت) پرهيز ندارند. <ref>[[سوره انفال]]،آیه55-56</ref>
 
 
 
تفسير: شدت عمل در برابر پيمان شكنان
 
 
 
در اين آيات به گروه ديگری از دشمنان اسلام كه در طول تاريخ پر ماجرای پيامبر صلی الله عليه و آله و سلّم ضربات سختی بر مسلمين وارد كردند و سرانجام نتيجه دردناك آنرا چشيدند اشاره می كند.
 
 
 
اين گروه همان [[يهود]] [[مدينه]] بودند كه مكرر با پيامبر صلی الله عليه و آله و سلّم پيمان بستند و پيمان خويش را ناجوانمردانه شكستند.
 
 
 
اين آيات روش محكمی را كه پيامبر با اين گروه پيمان شكن بايد در پيش گيرد بيان می كند، روشی كه مايه عبرت ديگران و رفع خطر اين گروه گردد.
 
 
 
نخست آن ها را بی ارزش ترين موجودات زنده اين جهان معرفی كرده می گويد: بدترين جنبندگان نزد خدا كسانی هستند كه راه كفر پيش گرفتند و هم چنان به آن ادامه می دهند و به هيچ رو ايمان نمی آورند{{متن قرآن|«إِنَّ شرَّ الدَّوَاب عِندَاللَّهِ الَّذِينَ كَفَرُوا فَهُمْ لايُؤْمِنُونَ»}}.
 
 
 
تعبير به الذين كفروا شايد اشاره به اين باشد كه بسياری از يهود مدينه قبل از ظهور پيامبر اسلام طبق آن چه در كتب خود ديده بودند نسبت به وی اظهار علاقه و ايمان می كردند، بلكه مبلغ او بودند و مردم را برای ظهورش آماده می ساختند، ولی پس از ظهورش چون منافع مادی خويش را در خطر ديدند به كفر گرائيدند و آن چنان در اين راه سرسختی نشان دادند كه هيچ اميدی به ايمان آن ها نبود، آن چنان كه قرآن می گويد فهم لايؤمنون.
 
 
 
سپس می گويد اين ها همان كسانی بودند كه با آن ها عهد و پيمان بستی كه لااقل بی طرفی را رعايت كنند و در صدد آزار مسلمانان و كمك به دشمنان اسلام نباشند، ولی آن ها هر بار پيمان خود را می شكستند {{متن قرآن|«الَّذِينَ عَاهَدتَّ مِنْهُمْ ثُمَّ يَنقُضُونَ عَهْدَهُمْ فِي كُلِّ مَرَّةٍ»}}.
 
 
 
نه از خدا شرم می كردند و نه از مخالفت فرمان او پرهيز داشتند و نه از زير پا گذاردن اصول انسانی پروا می نمودند و هم لا يتقون.
 
 
 
تعبير به ينقضون و لا يتقون كه فعل مضارع است و دلالت بر استمرار دارد دليل بر اين می باشد كه آنها كرارا پيمان خود را با پيامبر صلی الله عليه و آله و سلّم شكستند.
 
 
 
{{متن قرآن|«الَّذِينَ يَنقُضونَ عَهْدَاللَّهِ مِن بَعْدِ مِيثَقِهِ و َيَقْطعُونَ مَا أَمَرَاللَّهُ بِهِ أَن يُوصلَ و َيُفْسِدُونَ فی الاَرْضِ أُولَئك هُمُ الْخَسِرُونَ»}}؛ (فاسقان آن ها هستند كه) پيمان خدا را پس از آن كه محكم ساختند، می شكنند، و پيوندهائی را كه خدا دستور داده بر قرار سازند قطع می نمايند و در جهان فساد می كنند، اين ها زيانكارانند. <ref>[[سوره بقره]]،آیه 27</ref>
 
 
 
از آنجا كه در آخرين آيه گذشته، سخن از اضلال فاسقان بود در اين آيه با ذكر سه صفت فاسقان را كاملا مشخص و معرفی می كند:
 
 
 
فاسقان كسانی هستند كه پيمان خدا را پس از آن كه محكم ساختند می شكنند الذين ينقضون عهد الله من بعد ميثاقه. انسان ها در واقع پيمان های مختلفی با خدا بسته اند، پيمان [[توحيد]] و [[خداشناسی]] پيمان عدم تبعيت از [[شيطان]] و هوای نفس، فاسقان همه اين پيمان ها را شكسته، سر از فرمان حق برتافته، و از خواسته های دل و شيطان پيروی می كنند.
 
 
 
اين پيمان كجا و چگونه بسته شد؟ در اين جا اين سؤال پيش می آيد كه پيمان يك امر دو جانبه است، ما هرگز به خاطر نداريم كه پيمانی با پروردگارمان در گذشته در اين زمينه ها بسته باشيم؟ ولی با توجه به يك نكته پاسخ اين سؤال روشن می شود و آن اين كه خداوند در عمق روح و باطن سرشت انسان، شعور مخصوص و نيروهای ويژه ای قرار داده كه از طريق هدايت آن می تواند، راه راست را پيدا كند و از شيطان و هوای نفس تبعيت ننمايد، به دعوت رهبران الهی پاسخ مثبت داده و خود را با آن هماهنگ سازند.
 
 
 
[[قرآن]] از اين فطرت مخصوص تعبير به عهد خدا و پيمان الهی می كند، در حقيقت اين يك پيمان تكوينی است نه تشريعی و قانونی، قرآن می گويد:{{متن قرآن|«أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ* وَأَنِ اعْبُدُونِي هَٰذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِيمٌ»}}: ای فرزندان آدم! مگر از شما پيمان نگرفتم كه شيطان را نپرستيد كه او دشمن آشكار شما است، و مرا پرستش كنيد كه راه راست همين است<ref>[[سوره یس]]،آیه60-61</ref>.
 
 
 
پيدا است كه اين آيه اشاره به همان فطرت توحيد و خداشناسی و عشق به پيمودن راه تكامل است.
 
 
 
شاهد ديگر برای اين سخن، جمله ای است كه در نخستين خطبه [[نهج البلاغه]] از اميرمؤمنان علی عليه السلام می خوانيم: فبعث فيهم رسله و واتر اليهم انبياءه ليستادوهم ميثاق فطرته: خداوند پيامبران خويش را يكی پس از ديگری به سوی مردم فرستاد تا از آن ها بخواهند كه به پيمان فطری خويش عمل كند.
 
 
 
به تعبير روشن تر خدا هر موهبتی به انسان ارزانی می دارد، همراه آن عملا پيمانی با زبان آفرينش از او می گيرد، به او چشم می دهد يعنی با اين چشم حقايق را ببين، گوش می دهد يعنی صدای حق را بشنو... و به اين ترتيب هر گاه انسان از آن چه در درون فطرت او است بهره نگيرد و يا از نيروهای خدا داد در مسير خطا استفاده كند، پيمان خدا را شكسته است.
 
 
 
آری فاسقان، همه يا قسمتی از اين پيمان های فطری الهی را زير پا می گذارند.
 
 
 
{{متن قرآن|«أَفَمَن يَعْلَمُ أَنَّمَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَبِّكَ الْحَقُّ كَمَنْ هُوَ أَعْمَى إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ × الَّذِينَ يُوفُونَ بِعَهْدِ اللّهِ وَلاَ يِنقُضُونَ الْمِيثَاقَ»}}؛ آيا كسی كه می داند آن چه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده حق است همانند كسی است كه نابيناست؟! تنها صاحبان انديشه متذكر می شوند! آن ها كه به عهد الهی وفا می كنند و پيمان را نمی شكنند. <ref>[[سوره رعد]]،آیه19-20</ref>
 
 
 
در آيات مورد بحث، ترسيم و تجسمی از جزئيات برنامه های سازنده طرفداران حق به چشم می خورد كه بحث آيات گذشته را تكميل می نمايد.
 
 
 
در اولين آيه مورد بحث به صورت يك استفهام انكاری می فرمايد: آيا كسی كه می داند آن چه از پروردگارت بر تو نازل شده حق است، همانند كسی است كه نابينا است؟ {{متن قرآن|«أَفَمَن يَعْلَمُ أَنَّمَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَبِّكَ الْحَقُّ كَمَنْ هُوَ أَعْمَى»}}.
 
 
 
چه تعبير جالبی؟ نمی گويد: آيا كسی كه می داند كه اين قرآن بر حق است مانند كسی است كه نمی داند، بلكه می گويد آيا كسی كه اين را می داند همانند اعمی است؟ اين تعبيراشاره لطيفی است به اين كه ندانستن اين واقعيت به هيچ وجه امكان پذير نيست مگر اين كه چشم دل انسان به كلی از كار افتاده باشد، و گر نه چگونه ممكن است دارنده چشم بينا وسالم چهره آفتاب را نبيند و عظمت اين قرآن درست همانند نور آفتاب است.
 
 
 
و لذا در پايان آيه اضافه می كند: تنها كسانی متذكر می شوند كه اولواالالباب و صاحبان مغز و انديشه اند {{متن قرآن|«إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ»}}.
 
 
 
الباب جمع لب به معنی مغز هر چيز است، بنابراين نقطه مقابل اولواالباب افراد بی مغز و پوك و ميان تهی و بی محتوا هستند.
 
 
 
اين آيه به گفته بعضی از مفسران بزرگ با تاكيد هر چه بيشتر، مردم را دعوت به فراگيری علم و مبارزه با جهل می كند، چرا كه افراد فاقد علم را نابينا و اعمی شمرده است.
 
 
 
سپـس به عنوان تفسير اولوا الالباب ريز برنامه های طرفداران حق را بيان كرده و قبل از هر چيز انگشت روی مساله وفای به عهد و ترك پيمان شكنی گذارده، می گويد: آن ها كسانی هستند كه به عهد الهی وفا می كنند و پيمان را نمی شكنند {{متن قرآن|«الَّذِينَ يُوفُونَ بِعَهْدِ اللّهِ وَلاَ يِنقُضُونَ الْمِيثَاقَ»}}.
 
 
 
شك نيست كه عهد الله (عهد الهی) معنی وسيعی دارد: هم شامل عهد های فطری و پيمان هائی كه خدا به مقتضای فطرت از انسان گرفته می شود همانند فطرت توحيد و عشق به حق و عدالت و هم پيمان های عقلی يعنی آن چه را كه انسان با نيروی تفكر و انديشه و عقل از حقايق عالم هستی و مبدء و [[معاد]] درك می كند، هم پيمان های شرعی يعنی آن چه را كه پيامبر صلی الله عليه و آله و سلّم از مؤمنان در رابطه با اطاعت فرمان های خداوند و ترك معصيت و [[گناه]] پيمان گرفته همه را شامل می گردد.
 
 
 
و طبيعی است كه وفا به پيمان هائی كه انسان با ديگر انسان ها می بندد، نيز در اين مجموعه وارد است، چرا كه خدا فرمان داده كه اين پيمان ها نيز محترم شمرده شود، بلكه هم در پيمان های تشريعی داخل است و هم در پيمان های عقلی.
 
 
 
'''<I> پيمان شكنی كوفيان</I>'''
 
 
 
از نقاط ضعف مهم كوفيان پيمان شكنی آنان بود چه پـيمانی كه با [[مسلم ابن عقيل]] بستند و قول ياری دادند و بعد او را ياری نكردند و تنهايش گذاشتند و چه نامه هايی كه به امام حسين عليه السلام نوشته و وعده نصرت و ياری دادند ولی در وقت لازم نه تنها امام را ياری نكردند بلكه در صف دشمنان حضرت قرار گرفتند و آن نامه ها و عهد ها و امضا های خود را زيرپا گذاشتند.
 
 
 
[[امام حسين]] عليه السلام در منزل بيضه در سخنانی كه با لشكريان حر داشتند ضمن ياد آوری نامه نگاري ها و بيعتی كه برای حمايت و ياری بسته بودند می فرمايد: اگر اهل وفا به پيمان نيستيد و عهد خويش را شكسته ايد و بيعت مرا از گردن خود كنار نهاده ايد به جانم سوگند اين روش از شما كوفيان چندان ناشناخته و شگفت نيست با پدرم و برادرم و پسر عمويم مسلم ابن عقيل نيز همين كار را كرديد در [[روز عاشورا]] نيز در خطابه ای پر شور و انتقاد آميز از پيمان شكنی آنان ياد مي كند و بر آن همه سست رايی و نامردی و زير پا نهادن تعهدات ملامتشان مي كند. ([[بحارالانوار]]، جلد 45، صفحه 8)
 
  
 +
شک نیست که عهد الله (عهد الهی) معنی وسیعی دارد: هم شامل عهد های فطری و پیمان هائی که خدا به مقتضای فطرت از انسان گرفته می شود همانند فطرت توحید و عشق به حق و عدالت و هم پیمان های عقلی یعنی آن چه را که انسان با نیروی تفکر و اندیشه و عقل از حقایق عالم هستی و مبدء و [[معاد]] درک می کند، هم پیمان های شرعی یعنی آن چه را که [[پیامبر اسلام|پیامبر]] صلی الله علیه و آله از مؤمنان در رابطه با اطاعت فرمان های خداوند و ترک [[گناه]] پیمان گرفته همه را شامل می گردد. و طبیعی است که وفا به پیمان هائی که انسان با دیگر انسان ها می بندد، نیز در این مجموعه وارد است، چرا که خدا فرمان داده که این پیمان ها نیز محترم شمرده شود، بلکه هم در پیمان های تشریعی داخل است و هم در پیمان های عقلی.
 +
==پانویس==
 +
<references />
 
==منابع==
 
==منابع==
*[http://www.downloadbook.org/maasumin/np/peymanshekani.htm گروهی از پژوهشگران، پیمان شکنی، سایت دانلود بوک، بخش با معصومین]، بازیابی: 9 بهمن 1391.
+
*[http://www.downloadbook.org/maasumin/np/peymanshekani.htm "پیمان شکنی"، گروهی از پژوهشگران، سایت دانلود بوک، بخش با معصومین]، بازیابی: ۹ بهمن ۱۳۹۱.
*تفسیر تسنیم، ج 2، عبدالله جوادی آملی.
+
*تفسیر تسنیم، آیت الله عبدالله جوادی آملی، ج ۲.
 
 
 
[[رده:اخلاق اجتماعی]]
 
[[رده:اخلاق اجتماعی]]
 
[[رده:صفات ناپسند]]
 
[[رده:صفات ناپسند]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۰ دسامبر ۲۰۲۲، ساعت ۰۸:۲۷

«پیمان شکنی» در مقابل «وفای به عهد»، به معنای خُلف عهد کردن و بر عهد خود ثابت نبودن، از گناهانی است که موجب خشم خدا است و رشته اطمینان و اعتماد را در جامعه می‌گسلد و زیر بنای روابط اجتماعی را سست می‌گرداند. وفای به عهد و پیمان، علاوه بر این که یک حق اسلامی است، حق انسانی نیز می‌باشد.

نکوهش پیمان‌شکنی در روایات

رسول خدا صلی الله علیه و آله در نکوهش پیمان‌شکنی فرمود: لَا دِینَ لِمَنْ لَا عَهْدَ لَهُ؛ کسی که پیمان شکن باشد دیندار نیست.[۱]

امیرمؤمنان علیه السلام در فرمان خود به مالک اشتر فرمود: إِیاک...أَنْ تَعِدَهُمْ فَتُتْبِعَ مَوْعِدَک بِخُلْفِک فَإِنَّ الْمَنَّ یبْطِلُ الْإِحْسَانَ و َالتَّزَیدَ یذْهَبُ بِنُورِ الْحَقِّ و َالْخُلْفَ یوجِبُ الْمَقْتَ عِنْدَاللَّهِ وَ النَّاسِ قَالَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ و َتَعَالَی «کبُرَ مَقْتًا عِندَ اللَّهِ أَن تَقُولُوا مَا لَا تَفْعَلُونَ».[۲] بپرهیز از این که به مردم وعده بدهی و تخلّف کنی... زیرا تخلف از وعده موجب خشم خدا و مردم خواهد شد، چنان که قرآن می فرماید: (نزد خدا بسیار خشم آور است که بگویید چیزی را که به آن عمل نمی کنید).[۳]

در کتاب غرر الحکم از آن حضرت روایت شده است که فرمود: أَسْرَعُ الْأَشْیاءِ عُقُوبَةً رَجُلٌ عَاهَدْتَهُ عَلَی أَمْرٍ وَ کانَ مِنْ نِیتِک الْوَفَاءُ (بِهِ وَ مِنْ) نِیتِهِ الْغَدْرُ بِک؛ سریع ترین عقوبت بر مردی است که بر امری با او عهد می بندی و نیت تو وفاء به آن عهد و نیت آن مرد نیرنگ (و عدم وفای) به تو است.[۴]

در حدیثی آمده که پنج چیز با پنج چیز مقابله می شود: نقض عهدی قومی نکردند، مگر این که خدای متعال دشمنشان را بر آن ها مسلط کرد؛ و حکم بر غیر آنچه خدا نازل کرده نکردند، مگر اینکه فقر در بینشان گسترش پیدا کرد؛ در بینشان فحشاء ظاهر نشد مگر این که مرگ در بینشان زیاد شد؛ و کم فروشی نکردند مگر این که از نباتات و گیاهان منع شده و به خشکسالی مبتلا شدند؛ و زکات را منع نکردند مگر این که باران از آن ها حبس شد. [۵]

از امام صادق علیه السلام در تفسیر آیه «وَلَا تَکونُوا کالَّتِی نَقَضَتْ غَزْلَهَا مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ أَنْکاثًا...»[۶] نقل شده: زنی که بافته اش را واتابید زنی بوده بنام رابطه دختر کعب بن سعد... و احمق بوده که پنبه اش را می بافت و بعد آن را دوباره وا می تابید دوباره می بافت؛ پس خدا (ی متعال) گفت مانند زنی که رشته خود را پس از تابیدن محکم واتابید، نباشید که عهد و قسم های استوار و محکم خود را برای فریب یکدیگر و فساد کاری بکار برید؛ ... خدای متعال امر به وفای به عهد کرد و از نقض عهد نهی کرد پس برای آن ها آن مثل را زد.[۷]

امیرمؤمنان علیه السلام: لا تَعِدْ بِما تَعْجِزُ عَنْ الْوَفَاءِ بِهِ؛ وعده ای که از وفای به آن عاجزی، مده.[۸]

امیرمؤمنان علیه السلام: مِنْ عَلامَاتِ الْلُؤْمِ الْغَدَرِ بِالْمَواثِیقِ؛ از نشانه های پستی نیرنگ (بی وفایی) به پیمانها است.[۹]

امیرمؤمنان علیه السلام: مَا أَیقَنَ بِاللَّهِ مَنْ لَمْ یرْعَ عُهُودَهُ وَذِمَمَهُ؛ یقین به خدا ندارد، کسی که به وعده ها و بر آنچه به عهده گرفته، رعایت نمی کند.[۱۰]

پیمان‌شکنی انسان با خدا

منظور از عهد و پیمان، التزام خاص در برابر خداوند یا شخصى، بر امرى مخصوص است. بین عبد، یعنى انسان و مولاى او، یعنى خداوند پیمانى است و اگر این پیمان رعایت نشود نقض عهد شده است که این مساله در آیه «وَالَّذِینَ ینْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِیثَاقِهِ وَیقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یوصَلَ وَیفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ ۙأُولَٰئِک لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَلَهُمْ سُوءُ الدَّارِ» آمده است.[۱۱] مراد از عهد همان حجت، یعنی وحى و کتاب آسمانى و عقل است و پذیرفتن نبوت یک پیامبر، همان تعهد سپردن به وحى و پیمان بستن با خداوند است و کسى که پس از این بر خلاف دستور وحى عمل کند نقض عهد کرده است. خواه این مخالفت در محدوده فهم عقل و از مستقلات عقلیه باشد، که پیمان عقلى هم پیمان نقلى را همراهى مى کند، مانند خوبى عدل و بدى ظلم و یا از امورى باشد که در شعاع درک عقل نیست، مانند بسیارى از فروع جزئى که عقل آن را ادراک نمى کنند.

«فَبِمَا نَقْضِهِم مِّیثَاقَهُمْ لَعنَّاهُمْ وَجَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قَاسِیةً یحَرِّفُونَ الْکلِمَ عَن مَّوَاضِعِهِ وَنَسُواْ حَظًّا مِّمَّا ذُکرُواْ بِهِ وَلاَ تَزَالُ تَطَّلِعُ عَلَىَ خَآئِنَةٍ مِّنْهُمْ إِلاَّ قَلِیلاً مِّنْهُمُ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاصْفَحْ إِنَّ اللّهَ یحِبُّ الْمُحْسِنِینَ»؛ اما به خاطر پیمان شکنی، آن ها را از رحمت خویش دور ساختیم و دل های آن ها را سخت و سنگین نمودیم (تا آن جا که) سخنان (خدا) را از مورد خود تحریف می کنند و بخشی از آن چه را به آن ها گوشزد شده بود فراموش کردند و هر زمان به خیانتی (تازه) از آنها آگاه می شوی، مگر عده کمی از آنها، ولی از آنها درگذر و صرف نظر کن که خداوند نیکوکاران را دوست می دارد.[۱۲]در تعقیب بحثی که درباره پیمان خدا با بنی اسرائیل در آیه قبل گذشت، در این آیه اشاره به پیمان شکنی آنها و عواقب این پیمان شکنی می کند و می فرماید: چون آنها پیمان خود را نقض کردند ما آنها را طرد کردیم و از رحمت خود دور ساختیم و دلهای آنها را سخت و سنگین نمودیم: «فَبِمَا نَقْضِهِم مِّیثَاقَهُمْ لَعنَّاهُمْ وَجَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قَاسِیةً».

در حقیقت آن ها به جرم پیمان شکنی با این دو مجازات، کیفر دیدند، هم از رحمت خدا دور شدند، و هم افکار و قلوب آن ها متحجر و غیر قابل انعطاف شد. «فَبِمَا نَقْضِهِم مِّیثَقَهُمْ وَ کفْرِهِم بِئَایتِ اللَّهِ وَ قَتْلِهِمُ الاَنبِیاءَ بِغَیرِ حَقٍّ وَ قَوْلِهِمْ قُلُوبُنَا غُلْف بَلْ طبَعَ اللَّهُ عَلَیهَا بِکفْرِهِمْ فَلا یؤْمِنُونَ إِلا قَلِیلاً»؛ آنها به خاطر این که پیمانشان را شکستند و آیات خدا را انکار کردند و پیامبران را به ناحق کشتند و به خاطر این که (از روی استهزاء) می گفتند بر دل های ما پرده افکنده شده (و سخنان پیامبران را درک نمی کنیم مطرود درگاه خدا شدند) آری خداوند به علت کفرشان بر دلهای آنها مهر زده و لذا جز عده کمی ایمان نمی آورند.[۱۳]

در این آیات به قسمت های دیگری از خلافکاری های بنی اسرائیل و کارشکنی ها و عداوت ها و دشمنی های آن ها با پیامبران خدا اشاره شده است. در آیه نخست، به پیمان شکنی و کفر جمعی از آن ها و قتل پیامبران به دست آنان اشاره کرده چنین می فرماید: ما آن ها را به خاطر پیمان شکنی، از رحمت خود دور ساختیم یا قسمتی از نعمت های پاکیزه را بر آنان تحریم نمودیم. آنها به دنبال این پیمان شکنی، آیات پروردگار را انکار کردند و راه مخالفت پیش گرفتند. و به این نیز قناعت نکردند، بلکه دست به جنایت بزرگ دیگری که قتل و کشتن راهنمایان و هادیان راه حق یعنی پیامبران بوده باشد، زدند و بدون هیچ مجوزی آنها را از بین بردند. «وَ قَتْلِهِمُ الاَنبِیاءَ بِغَیرِ حَقٍّ».

آنها به قدری در اعمال خلاف جسور و بی باک بودند که گفتار پیامبران را بباد استهزاء می گرفتند و صریحا به آنها می گفتند: بر دلهای ما پرده افکنده شده که مانع شنیدن و پذیرش دعوت شما است! «قَوْلِهِمْ قُلُوبُنَا غُلْف .

«إِنَّ شرَّ الدَّوَاب عِندَاللَّهِ الَّذِینَ کفَرُوا فَهُمْ لایؤْمِنُونَ × الَّذِینَ عَاهَدتَّ مِنْهُمْ ثُمَّ ینقُضُونَ عَهْدَهُمْ فِی کلِّ مَرَّةٍ وَهُمْ لاَ یتَّقُونَ»؛ بدترین جنبندگان نزد خدا کسانی هستند که راه کفر پیش گرفتند و ایمان نمی آورند. کسانی که با آنها پیمان بستی سپس هر بار عهد خود را می شکنند و (از پیمان شکنی و خیانت) پرهیز ندارند.[۱۴]در این آیات به گروه دیگری از دشمنان اسلام که در طول تاریخ پر ماجرای پیامبر صلی الله علیه و آله ضربات سختی بر مسلمین وارد کردند و سرانجام نتیجه دردناک آنرا چشیدند اشاره می کند. این گروه همان یهود مدینه بودند که مکرر با پیامبر صلی الله علیه و آله پیمان بستند و پیمان خویش را ناجوانمردانه شکستند.

این آیات روش محکمی را که پیامبر با این گروه پیمان شکن باید در پیش گیرد بیان می کند، روشی که مایه عبرت دیگران و رفع خطر این گروه گردد. نخست آن ها را بی ارزش ترین موجودات زنده این جهان معرفی کرده می گوید: بدترین جنبندگان نزد خدا کسانی هستند که راه کفر پیش گرفتند و هم چنان به آن ادامه می دهند و به هیچ رو ایمان نمی آورند«إِنَّ شرَّ الدَّوَاب عِندَاللَّهِ الَّذِینَ کفَرُوا فَهُمْ لایؤْمِنُونَ».

تعبیر به «الذین کفروا» شاید اشاره به این باشد که بسیاری از یهود مدینه قبل از ظهور پیامبر اسلام طبق آن چه در کتب خود دیده بودند نسبت به وی اظهار علاقه و ایمان می کردند، بلکه مبلغ او بودند و مردم را برای ظهورش آماده می ساختند، ولی پس از ظهورش چون منافع مادی خویش را در خطر دیدند به کفر گرائیدند و آن چنان در این راه سرسختی نشان دادند که هیچ امیدی به ایمان آن ها نبود، آن چنان که قرآن می گوید «فهم لایؤمنون».

سپس می گوید این ها همان کسانی بودند که با آن ها عهد و پیمان بستی که لااقل بی طرفی را رعایت کنند و در صدد آزار مسلمانان و کمک به دشمنان اسلام نباشند، ولی آن ها هر بار پیمان خود را می شکستند «الَّذِینَ عَاهَدتَّ مِنْهُمْ ثُمَّ ینقُضُونَ عَهْدَهُمْ فِی کلِّ مَرَّةٍ».

«الَّذِینَ ینقُضونَ عَهْدَاللَّهِ مِن بَعْدِ مِیثَقِهِ و َیقْطعُونَ مَا أَمَرَاللَّهُ بِهِ أَن یوصلَ و َیفْسِدُونَ فی الاَرْضِ أُولَئک هُمُ الْخَسِرُونَ»؛ (فاسقان آن ها هستند که) پیمان خدا را پس از آن که محکم ساختند، می شکنند، و پیوندهائی را که خدا دستور داده بر قرار سازند قطع می نمایند و در جهان فساد می کنند، این ها زیانکارانند.[۱۵]

از آنجا که در آخرین آیه گذشته، سخن از اضلال فاسقان بود، در این آیه با ذکر سه صفت فاسقان را کاملا مشخص و معرفی می کند:

فاسقان کسانی هستند که پیمان خدا را پس از آن که محکم ساختند می شکنند: «الذین ینقضون عهد الله من بعد میثاقه». انسان ها در واقع پیمان های مختلفی با خدا بسته اند، پیمان توحید و خداشناسی پیمان عدم تبعیت از شیطان و هوای نفس، فاسقان همه این پیمان ها را شکسته، سر از فرمان حق برتافته، و از خواسته های دل و شیطان پیروی می کنند.

در این جا این سؤال پیش می آید که پیمان یک امر دو جانبه است، ما هرگز به خاطر نداریم که پیمانی با پروردگارمان در گذشته در این زمینه ها بسته باشیم؟ ولی با توجه به یک نکته پاسخ این سؤال روشن می شود و آن این که خداوند در عمق روح و باطن سرشت انسان، شعور مخصوص و نیروهای ویژه ای قرار داده که از طریق هدایت آن می تواند، راه راست را پیدا کند و از شیطان و هوای نفس تبعیت ننماید، به دعوت رهبران الهی پاسخ مثبت داده و خود را با آن هماهنگ سازند.

قرآن از این فطرت مخصوص تعبیر به عهد خدا و پیمان الهی می کند، در حقیقت این یک پیمان تکوینی است نه تشریعی و قانونی، قرآن می گوید:«أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیکمْ یا بَنِی آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّیطَانَ إِنَّهُ لَکمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ* وَأَنِ اعْبُدُونِی هَٰذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِیمٌ»؛ ای فرزندان آدم! مگر از شما پیمان نگرفتم که شیطان را نپرستید که او دشمن آشکار شما است، و مرا پرستش کنید که راه راست همین است.[۱۶]

پیدا است که این آیه اشاره به همان فطرت توحید و خداشناسی و عشق به پیمودن راه تکامل است. شاهد دیگر برای این سخن، جمله ای است که در نخستین خطبه نهج البلاغه از امیرمؤمنان علی علیه السلام می خوانیم: فبعث فیهم رسله و واتر الیهم انبیاءه لیستادوهم میثاق فطرته: خداوند پیامبران خویش را یکی پس از دیگری به سوی مردم فرستاد تا از آن ها بخواهند که به پیمان فطری خویش عمل کنند.

به تعبیر روشن تر، خدا هر موهبتی به انسان ارزانی می دارد، همراه آن عملا پیمانی با زبان آفرینش از او می گیرد، به او چشم می دهد یعنی با این چشم حقایق را ببین، گوش می دهد یعنی صدای حق را بشنو... و به این ترتیب هر گاه انسان از آن چه در درون فطرت او است بهره نگیرد و یا از نیروهای خدا داد در مسیر خطا استفاده کند، پیمان خدا را شکسته است.

«أَفَمَن یعْلَمُ أَنَّمَا أُنزِلَ إِلَیک مِن رَبِّک الْحَقُّ کمَنْ هُوَ أَعْمَى إِنَّمَا یتَذَکرُ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ × الَّذِینَ یوفُونَ بِعَهْدِ اللّهِ وَلاَ ینقُضُونَ الْمِیثَاقَ»؛ آیا کسی که می داند آن چه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده حق است همانند کسی است که نابیناست؟! تنها صاحبان اندیشه متذکر می شوند! آن ها که به عهد الهی وفا می کنند و پیمان را نمی شکنند. [۱۷]

در آیات مورد بحث، ترسیم و تجسمی از جزئیات برنامه های سازنده طرفداران حق به چشم می خورد که بحث آیات گذشته را تکمیل می نماید. در اولین آیه به صورت یک استفهام انکاری می فرماید: آیا کسی که می داند آن چه از پروردگارت بر تو نازل شده حق است، همانند کسی است که نابینا است؟ «أَفَمَن یعْلَمُ أَنَّمَا أُنزِلَ إِلَیک مِن رَبِّک الْحَقُّ کمَنْ هُوَ أَعْمَى».

این تعبیر اشاره لطیفی است به این که ندانستن این واقعیت به هیچ وجه امکان پذیر نیست مگر این که چشم دل انسان به کلی از کار افتاده باشد، و گر نه چگونه ممکن است دارنده چشم بینا وسالم چهره آفتاب را نبیند و عظمت این قرآن درست همانند نور آفتاب است. و لذا در پایان آیه اضافه می کند: تنها کسانی متذکر می شوند که صاحبان مغز و اندیشه اند: «إِنَّمَا یتَذَکرُ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ».

سپس به عنوان تفسیر «اولوا الالباب» ریز برنامه های طرفداران حق را بیان کرده و قبل از هر چیز انگشت روی مساله وفای به عهد و ترک پیمان شکنی گذارده، می گوید: آن ها کسانی هستند که به عهد الهی وفا می کنند و پیمان را نمی شکنند «الَّذِینَ یوفُونَ بِعَهْدِ اللّهِ وَلاَ ینقُضُونَ الْمِیثَاقَ».

شک نیست که عهد الله (عهد الهی) معنی وسیعی دارد: هم شامل عهد های فطری و پیمان هائی که خدا به مقتضای فطرت از انسان گرفته می شود همانند فطرت توحید و عشق به حق و عدالت و هم پیمان های عقلی یعنی آن چه را که انسان با نیروی تفکر و اندیشه و عقل از حقایق عالم هستی و مبدء و معاد درک می کند، هم پیمان های شرعی یعنی آن چه را که پیامبر صلی الله علیه و آله از مؤمنان در رابطه با اطاعت فرمان های خداوند و ترک گناه پیمان گرفته همه را شامل می گردد. و طبیعی است که وفا به پیمان هائی که انسان با دیگر انسان ها می بندد، نیز در این مجموعه وارد است، چرا که خدا فرمان داده که این پیمان ها نیز محترم شمرده شود، بلکه هم در پیمان های تشریعی داخل است و هم در پیمان های عقلی.

پانویس

  1. بحارالانوار، ج۷۲، ص۹۶
  2. سوره صف،آیه۳
  3. مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۴۸
  4. مستدرک الوسائل، ج۱۲، ص۳۰۵
  5. بحارالا نوار، ج۷۰، ص۳۷۰
  6. سوره نحل، آیه۹۲.
  7. بحارالا نوار، ج۹، ص۲۲۱
  8. غررالحکم، ص۲۵۲
  9. غررالحکم، ص۲۵۳
  10. مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۲۰۱
  11. سوره رعد،آیه ۲۵
  12. سوره مائده،آیه۱۳
  13. سوره نساء،آیه ۱۵۵
  14. سوره انفال،آیه۵۵-۵۶
  15. سوره بقره،آیه ۲۷
  16. سوره یس،آیه۶۰-۶۱
  17. سوره رعد،آیه۱۹-۲۰

منابع