عمار یاسر: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(ویرایش فنی)
(ویرایش)
 
(۶ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
'''منبع:''' معارف اسلامی، فروردین، اردیبهشت، خرداد و تیر 1383، شماره 57
+
'''عمار بن یاسر''' از یاران با وفای [[پیامبر اسلام|پیامبر]] (صلی الله علیه وآله) و [[امام علی علیه السلام|حضرت علی]] (علیه السلام) است. عمار در همه صحنه ها یار مخلص و مشاور امین امیرمومنان بود و در [[جنگ جمل]] و [[جنگ صفین]] نیز شمشیر زد تا این که در سال ۳۷ هجری در ۹۴ سالگی به ضرب شمشیر سپاه ستمگر [[معاویه]]، در جنگ صفین به فیض [[شهادت در راه خدا|شهادت]] نایل آمد.
  
==عمار ياسر==
+
==ولادت و نسب==
  
یاسر، پدر عمار، اهل [[يمن]] بود. همراه دو برادرش به [[مکه]] آمدند و مقيم آن شهر شدند. ياسر سال ها بعد با سميه [[ازدواج]] كرد و عمار، ثمره اين ازدواج بود.<ref>مامقانى، [[تنقيح المقال]]، ج2، ص320.</ref>
+
ابو یقظان عمار بن یاسر عنسی از تبار مذحج [[یمن]] و هم پیمان قبیله بنی مخزوم [[مکه|مکه]] بود و در حدود ۵۷ سال قبل از [[هجرت پیامبر اسلام به مدینه|هجرت پیامبر اکرم]] صلی الله علیه و آله و سلم در قبیله بنی مخزوم به دنیا آمد. پدرش [[یاسر بن عامر|یاسر]] و مادرش [[سمیّه بنت خباط|سمیه]] از مسلمانان پیشگام و اولین شهیدان [[اسلام]] بودند.
 +
پس از [[بعثت]] پیامبر خدا، یاسر و سمیه از پیشگامان پذیرش اسلام بودند و در آن دوران سخت در مکه، شدیدترین شکنجه ها را به خاطر [[توحید]] و مسلمانى تحمل کردند و سرانجام زیر شکنجه هاى طاقت فرساى مشرکان [[قریش]] شهید شدند.
  
پس از [[بعثت]] پيامبر خدا، ياسر و سميه از پيشگامان پذيرش [[اسلام]] بودند و در آن دوران سخت در مكه، شديدترين شكنجه ها را به خاطر [[توحيد]] و مسلمانى تحمل كردند و سرانجام زير شكنجه هاى طاقت فرساى مشركان [[قريش]] [[شهيد]] شدند.
+
==عمار در زمان پیامبر اکرم==
  
عمار، فرزند جوان اين دو قهرمان شهيد، با قلبى مالامال از عشق به اسلام و حضرت محمد صلی الله علیه و آله آن دوران سخت را پشت سر گذاشت و همراه اولين گروه از [[مسلمانان]] كه به سرپرستى [[جعفر بن ابى طالب]] به [[حبشه]] [[هجرت]] كردند، به آن ديار رفت و پس از هجرت [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله به [[مدينه]]، به آن حضرت پيوست و همه توان خود را در خدمت به اسلام و [[قرآن]] و در ركاب پيامبر اسلام به كار گرفت.<ref>[[اعيان الشيعه]]، ج8، ص373.</ref>
+
چنانکه گفته شد، خانواده یاسر از خانواده هاى اصیل اسلامى است که در آغاز اسلام همگى به دعوت پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم لبیک گفته و در این راه متحمل شکنجه هاى شدید شدند و سرانجام در زیر شکنجه هاى [[ابوجهل]] و همفکران او از دست دادند. عمار فرزند جوان آن دو در سایه شفاعت جوانان [[مکه]] و ابراز انزجار صورى از آیین جدید نجات یافت. خداوند این کار عمار را با آیه زیر بى اشکال اعلام کرد و فرمود: «الا من اکره و قلبه مطمئن بالایمان». ([[سوره نحل|نحل]]: ۱۰۶) مگر آن کس که (به گفتن سخن [[کفر|کفر]]) مجبور گردد، در حالى که قلب او با [[ایمان]] آرام است.
  
حضرت محمد صلی الله علیه و آله درباره او فرمود: سراپاى عمار را ايمان پر كرده، و ايمان با گوشت و خونش آميخته است.<ref>همان. </ref>
+
وقتى داستان عمار و اظهار کفر او به [[پیامبر اسلام|پیامبر]] صلى الله علیه و آله و سلم گزارش شد آن حضرت فرمود: نه، هرگز. عمار از سر تاپا سرشار از ایمان است و [[توحید|توحید]] با گوشت و خون او عجین شده است. در این هنگام عمار فرا رسید، در حالى که به شدت اشک مى ریخت. پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم اشک هاى او را پاک کرد و یادآور شد که اگر بار دیگر نیز در چنین تنگنایى قرار گرفت اظهار برائت کند.
  
ستايش هاى فراوان پيامبر خدا از عمار ياسر، از او چهره اى دوست داشتنى، الگوى [[ايمان]]، اسوه حق و تجسم ارزش هاى قرآنى ساخته است و اين سخن آن حضرت كه: عمار، يكى از چهار نفرى است كه [[بهشت]]، مشتاق آنان است،<ref>اختصاص، ص 12.</ref> يكى از اين گونه سخنان ستايش آميز است.
+
این تنها [[آیه|آیه]] اى نیست که درباره این [[صحابی|صحابى]] جانباز فرود آمده، بلکه مفسران نزول دو آیه دیگر را نیز درباره او یادآور شده اند.
  
عمار ياسر، به عنوان سربازى شجاع و با ايمان در ركاب پيامبر خدا صلی الله علیه و آله حضور داشت و در جنگ هاى متعدد، با جان فشانى خود ايمان راستين خويش را نشان مى داد. در [[جنگ خندق]]، در حفر خندق پيرامون مدينه براى جلوگيرى از نفوذ دشمن، از فعال ترين نيروهاى مسلمان بود كه مورد ستايش پيامبر نيز قرار گرفت.
+
عمار، با قلبى مالامال از عشق به [[اسلام]] و حضرت محمد صلی الله علیه و آله آن دوران سخت را پشت سر گذاشت و همراه اولین گروه از مسلمانان که به سرپرستى [[جعفر طیار|جعفر بن ابى طالب]] به [[حبشه]] [[هجرت]] کردند، به آن دیار رفت و پس از هجرت [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله به [[مدینه]]، به آن حضرت پیوست و همه توان خود را در خدمت به اسلام و [[قرآن]] و در رکاب پیامبر اسلام به کار گرفت.<ref>اعیان الشیعه، ج۸، ص۳۷۳.</ref> رسول خدا بین او و [[حذیفه|حذیفه بن یمان]] پیمان برادری استوار ساخت.  
  
پس از رحلت پيامبر، عمار هم چنان در راه دفاع از حق و [[ولايت]] و [[اهل بيت]]، استوار ماند و دچار انحرافات سياسى يا دنيا طلبى هاى شيطانى و جاه طلبى نگشت و چون شاهد ناديده گرفته شدن توصيه هاى روشن رسول خدا درباره اهل بيت و [[اميرالمؤمنين]] عليه السلام بود، در راه دين و حمايت از على عليه السلام مصمّم تر شد و هرگز از آن جدا نشد.
+
عمار در ساخت [[مسجد النبی (ص)|مسجد النبی]] حضور فعال داشت. وقتی با توهین [[عثمان بن عفان|عثمان]] مواجه شد، پیامبر خدا در شان او، این خبر غیبی را فرمود: «انک من اهل الجنه، تقتلک الفئة الباغیة.» (تو از اهل بهشت هستی. ستم‌پیشگان تو را خواهند کشت.) همچنین در این مورد گفته شده: صداقت و تعهد او به اسلام سبب شده بود که دیگران او را بیش از تواناییش به کار وادار کنند. روزى عمار شکایت آنان را به حضور پیامبر برد و گفت: این گروه مرا کشتند. پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم در آن هنگام کلام تاریخى خود را گفت که در قلوب همه حاضران نشست، فرمود: «انک لن تموت حتى تقتلک الفئة الباغیة الناکبة عن الحق، یکون آخر زادک من الدنیا شربة لبن». تو نمى میرى تا وقتى که گروه ستمگر و منحرف از حق تو را بکشد. آخرین توشه تو از دنیا جرعه اى شیر است.
  
وى از افراد گروه (شُرطة الخميس) در زمان على عليه السلام بود; يعنى آنان كه براى فداكارى در راه دين و حمايت از رهبرى امام و اطاعت از همه فرمان هاى او، شرط و پيمان جان با آن حضرت بسته بودند. پيامبر صلی الله علیه و آله و على عليه السلام هم به آنان وعده بهشت داده بود.<ref>همان، ص 3.</ref>
+
این سخن در میان یاران پیامبر منتشر شد و سپس دهان به دهان انتقال یافت و عمار از همان روز در میان مسلمانان مقام موقعیت خاصى پیدا کرد، بالاخص که پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم او را به مناسبتهایى مى ستود.
  
عمار همان گونه كه در طول حيات پيامبر خدا، مؤمنى جان بر كف و مدافع اسلام بود، در دوران [[امامت]] على عليه السلام نيز [[شيعه]] اى مخلص و استوار بود و در ركاب وى با متجاوزان و پيمان شكنان جنگيد.
+
ستایش هاى فراوان پیامبر خدا از عمار یاسر، از او چهره اى دوست داشتنى، الگوى ایمان، اسوه حق و تجسم ارزش هاى [[قرآن|قرآنى]] ساخته است و این سخن آن حضرت که: عمار، یکى از چهار نفرى است که [[بهشت]]، مشتاق آنان است،<ref>اختصاص، ص ۱۲.</ref> یکى از این گونه سخنان ستایش آمیز است.
  
وى در زمان خليفه دوم، مدتى امارت و ولايت [[كوفه]] را عهده دار بود و در زمانِ مسئوليتش در اين شهر، هم چنان روحيه تواضع و اخلاص و ساده زيستى را حفظ كرد و كوشيد تا از عدل و حق فاصله نگيرد. همين شيوه بر عده اى سنگين آمد و زمينه بركنارى او را فراهم آوردند. پس از آن وى دوباره به مدينه برگشت و در كنار على عليه السلام ماند و از دانش و كمالات او بهره گرفت.
+
عمار یاسر، به عنوان سربازى شجاع و با ایمان در رکاب پیامبر خدا صلی الله علیه و آله حضور داشت و در جنگ هاى متعدد، با جان فشانى خود ایمان راستین خویش را نشان مى داد. در [[جنگ خندق]]، در هنگام حفر خندق پیرامون مدینه براى جلوگیرى از نفوذ دشمن، از فعال ترین نیروهاى مسلمان بود که مورد ستایش پیامبر نیز قرار گرفت.
  
عمار ياسر، در سنگر نهى از منكر، تلاشى چشمگير داشت و در دوره خليفه سوم نسبت به سوء استفاده هاى وابستگان خليفه از [[بيت المال]] انتقاد و اعتراض مى كرد و به خاطر همين رفتارش مورد خشم دولت مردان قرار گرفت و آزارش دادند، چون حريف زبان صريح و حق گو و انتقادگر وى از انحرافات و خطاها نبودند.
+
پس از رحلت پیامبر، عمار هم چنان در راه دفاع از حق و [[ولایت]] و [[اهل بیت]]، استوار ماند و دچار انحرافات سیاسى یا دنیا طلبى هاى شیطانى و جاه طلبى نگشت و چون شاهد نادیده گرفته شدن توصیه هاى روشن رسول خدا درباره اهل بیت و [[امیرالمؤمنین]] علیه السلام بود، در راه دین و حمایت از على علیه السلام مصمّم تر شد و هرگز از آن جدا نشد.
  
عمار، معيار حق بود. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرموده بود: عمار با حق است و از آن جدا نمى شود. از اين رو در بروز فتنه ها وقتى كار بر مردم مشتبه مى شد، نگاه مى كردند عمار در كدام طرف است، همان [[جبهه]] را جبهه حق مى دانستند. در نبرد صفين نيز، وجود عمار در ميان لشكريان اميرالمؤمنين عليه السلام دليلى بود بر اين كه اين سو حق، و جبهه مقابل، باطل و ستمگر است.
+
==عمار در زمان خلافت عمر و عثمان==
  
عمار در دوران خلافت على عليه السلام سالخورده بود، اما جوان دل، با نشاط و پر تلاش بود. وى در دوران حكومت علوى، رئيس نيرو هاى انتظامى در مدينه شد. پس از فتنه گرى هاى [[معاويه]] در [[شام]] و پيمان شكنى [[طلحه و زبير]] و بروز زمينه هاى [[جنگ جمل]] و صفين، وى به همراهى [[امام حسن]] مجتبى عليه السلام مأمور تجهيز نيرو از شهر كوفه شدند.
+
وى در زمان [[عمر بن خطاب|خلیفه دوم]]، مدتى امارت و ولایت [[کوفه]] را عهده دار بود و در زمانِ مسئولیتش در این شهر، همچنان روحیه [[تواضع]] و [[اخلاص]] و ساده زیستى را حفظ کرد و کوشید تا از [[عدل]] و [[حق]] فاصله نگیرد. همین شیوه بر عده اى سنگین آمد و زمینه برکنارى او را فراهم آوردند. پس از آن وى دوباره به [[مدینه|مدینه]] برگشت و در کنار [[امام علی علیه السلام|امام على]] علیه السلام ماند و از دانش و کمالات او بهره گرفت.
  
در نبرد صفين، حماسه آفرينى هاى عمار در دفاع از جبهه حق و رسوا كردن نيرو هاى باطل بسيار چشمگير بود. او در ميدان نبرد، خطبه هاى شورانگيز مى خواند و رزمندگان را به پيكار بى امان با متجاوزان و پيمان شكنان دعوت مى كرد. خطابه هاى روشنگر او، به سپاه حق بصيرت بيشترى مى داد. وقتى چشم او به پرچم [[عمرو بن عاص]] افتاد، گفت: به خدا قسم، ما با اين پرچم تاكنون سه بار جنگيده ايم و اينان در اين جنگ هم هدايت شده نيستند و در همان [[كفر]] سابق به سر مى برند.<ref>همان، ص14؛ اعيان الشيعه، ج8، ص374.</ref>
+
اما در هنگام خلافت [[عثمان بن عفان|عثمان]]، عمار از مخالفان مشهور حکومت بود و در این راه برای بار دیگر به مقام جانبازی در راه خدا نایل آمد. نقل است که وقتی عثمان با سخنان منطقی عمار و انتقاد صریح او از چپاول ثروت مسلمانان از ناحیه حکومت، مواجه شد، وی را به شدت مورد ضرب و جرح قرار داد و لگدهای او بر شکم عمار باعث شد عمار به بیماری فتق مبتلا شود.
  
در گرما گرم نبرد صفين، عمار ياسر، شهادت طلبانه و با اشتياق به ميدان رفت، در حالى كه چنين رجز مى خواند: امروز، دوستان را، محمد و حزب او را ديدار مى كنم و پس از نبردى دلاورانه سرانجام به شهادت رسيد.
+
==عمار در زمان خلافت امیرالمؤمنین==
  
شهادت عمار ياسر، گرچه در حضرت امير و يارانش شديداً اثر گذاشت و آنان را غمگين ساخت، ولى در تزلزل روحيه سپاه [[شام]] و رسوا نمودن معاويه هم بسيار مؤثر بود. چون رسول خدا صلی الله علیه و آله بارها درباره او فرموده بود: گروه ستمكار و اهل بغى، او را مى كشند. و ثابت شد كه اين گروه، همان سپاه شام اند كه به فرمان معاويه به جنگ با على عليه السلام آمده اند.
+
پس از قتل عثمان، عمار از دعوت کنندگان مردم به [[بیعت]] با [[امام علی علیه السلام|امام علی]] علیه السلام و از نخستین بیعت کنندگان با آن امام بود. وى از افراد گروه «[[شرطة الخمیس|شُرطة الخمیس]]» در زمان على علیه السلام بود; یعنى آنان که براى فداکارى در راه دین و حمایت از رهبرى امام و اطاعت از همه فرمان هاى او، شرط و پیمان جان با آن حضرت بسته بودند. پیامبر صلی الله علیه و آله و على علیه السلام هم به آنان وعده [[بهشت]] داده بود.<ref>همان، ص ۳.</ref>
  
عمار ياسر، اين شيرمرد شجاع، در 94 سالگى به آستان پروردگارش عروج كرد و خطى از حماسه و ايمان و ولايت را براى هميشه، پيش روى رهروان حق باز كرد.
+
عمار همان گونه که در طول حیات پیامبر خدا، مؤمنى جان بر کف و مدافع اسلام بود، در دوران [[امامت]] على علیه السلام نیز [[شیعه]] اى مخلص و استوار بود و در رکاب وى با متجاوزان و پیمان شکنان جنگید.
 +
عمار در دوران [[خلافت]] على علیه السلام سالخورده بود، اما جوان دل، با نشاط و پر تلاش بود. وى در دوران حکومت علوى، رئیس نیرو هاى انتظامى در مدینه شد. پس از [[فتنه]] گرى هاى [[معاویه]] در [[شام]] و پیمان شکنى [[طلحه]] و [[زبیر]] و بروز زمینه هاى [[جنگ جمل]] و [[جنگ صفین|صفین]]، وى به همراهى [[امام حسن]] مجتبى علیه السلام مأمور تجهیز نیرو از شهر کوفه شدند.
  
سخن معاويه درباره او، به عنوان اعتراف دشمن، جايگاه والاى او را نشان مى دهد. روزى كه [[مالك اشتر]] با دسيسه معاويه در راه عزيمت به [[مصر]] شهيد شد، معاويه پس از شنيدن اين خبر گفت: على بن ابى طالب دو دست داشت: يكى از آن ها در جنگ صفين بريده شد و آن<I> عمار ياسر</I> بود; دست ديگرش امروز جدا گرديد و آن <I>مالك اشتر</I> بود.<ref>اختصاص، ص81.</ref>
+
در نبرد صفین، حماسه آفرینى هاى عمار در دفاع از جبهه حق و رسوا کردن نیرو هاى [[باطل]] بسیار چشمگیر بود. او در میدان نبرد، خطبه هاى شورانگیز مى خواند و رزمندگان را به پیکار بى امان با متجاوزان و پیمان شکنان دعوت مى کرد. خطابه هاى روشنگر او، به سپاه حق بصیرت بیشترى مى داد. وقتى چشم او به پرچم [[عمرو بن عاص]] افتاد، گفت: به خدا قسم، ما با این پرچم تاکنون سه بار جنگیده ایم و اینان در این جنگ هم هدایت شده نیستند و در همان [[کفر]] سابق به سر مى برند.<ref>همان، ص۱۴؛ اعیان الشیعه، ج۸، ص۳۷۴.</ref>
  
باشد كه ايمان و صبر و شجاعت عمار و حركتش بر مدار و محور حق و ولايت، الگوى همه رهروان راه حق و عدالت باشد.
+
عمار، معیار [[حق]] بود. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرموده بود: عمار با حق است و از آن جدا نمى شود. از این رو در بروز فتنه ها وقتى کار بر مردم مشتبه مى شد، نگاه مى کردند عمار در کدام طرف است، همان جبهه را جبهه حق مى دانستند. در نبرد صفین نیز، وجود عمار در میان لشکریان امیرالمؤمنین علیه السلام دلیلى بود بر این که این سو حق، و جبهه مقابل، باطل و ستمگر است.
 +
 
 +
==شهادت و مدفن==
 +
 
 +
عمار در هنگامى که تصمیم گرفت گام به میدان نهد در میان یاران امام علیه السلام برخاست و سخن خود را چنین آغاز کرد: «بندگان خدا، به نبرد قومى برخیزید که انتقام خون کسى را مى خواهند که به خویش ستم کرد و برخلاف کتاب خدا حکم نمود و او را گروه صالح کشتند. ولى گروهى که دنیاى آنان در قتل او به خطر افتاد زبان به اعتراض گشودند و گفتند که چرا او را کشتند. در پاسخ گفتیم که به سبب کارهاى بدش کشته شد. گفتند: او کار خلافى انجام نداد! آرى، از نظر آنان، عثمان کارى برخلاف انجام نداد. دینارها در اختیار آنان نهاد و خوردند و چریدند. آنان خواهان خون او نیستند، بلکه لذت دنیا را چشیده اند و آن را دوست دارند و مى دانند که اگر در چنگال ما گرفتار شوند از آن خوردنی ها و چریدنی ها بازخواهند ماند. [[بنی امیه|خاندان امیه]] در اسلام پیشگام نبوده اند تا از این جهت شایسته فرمانروایى باشند. آنان مردم را فریفتند و ناله «امام ما مظلومانه کشته شد» سر دادند تا بر مردم ظالمانه حکومت و سلطنت کنند. این حیله اى است که از طریق آن به آنچه که مى بینید رسیده اند. اگر چنین خدعه اى به کار نمى بردند دو نفر هم با آنان بیعت نمى کرد و به یاریشان برنمى خواست.»<ref>کامل ابن اثیر، ج ۳، ص ۱۵۷؛ وقعه صفین، ص ۳۱۹؛ تاریخ طبرى، ج ۳، جزء۶، ص ۲۱.</ref>
 +
 
 +
عمار این سخنان را گفت و به سوى میدان روانه شد و یاران او به دنبالش به راه افتادند. وقتى خیمه [[عمرو بن عاص]] در چشم انداز او قرار گرفت و فریاد برداشت که: دین خود را در مقابل حکومت مصر فروختى. واى بر تو، این نخستین بار نیست که بر اسلام ضربه زدى. و چون چشم او به قرارگاه عبیدالله بن عمر افتاد فریاد زد: خدا تو را نابود سازد. دین خود را به دنیاى دشمن خدا و اسلام فروختى. وى در پاسخ گفت: نه، من قصاص خون شهید مظلوم را مى خواهم. عمار گفت: دروغ مى گویى. به خدا سوگند، مى دانم که تو هرگز خواهان رضاى خدا نیستى. تو اگر امروز کشته نشوى فردا مى میرى. بنگر که اگر خدا بندگان خود را با نیت آنان کیفر و پاداش دهد نیت تو چیست.<ref>وقعه صفین، ص ۳۳۶; اعیان الشیعة، ج ۱، ص ۴۹۶، طبع بیروت.</ref>
 +
 
 +
آن گاه، در حالى که گرداگرد او را یاران على علیه السلام گرفته بودند، گفت: خدایا تو مى دانى که اگر بدانم رضاى تو در این است که خود را در این دریا بیفکنم مى افکنم. اگر بدانم رضاى تو در این است که لبه شمشیر را بر شکم قرار دهم و بر آن خم شوم که از آن طرف به درآید چنین خواهم کرد. خدایا مى دانم و مرا آگاه ساختى که امروز عملى که تو را بیش از هر چیز راضى سازد جز [[جهاد]] با این گروه نیست، و اگر مى دانستم که جز این عمل دیگرى هست آن را انجام مى دادم.<ref>تاریخ طبرى، ج ۳، جزء۶، ص ۲۱; کامل ابن اثیر، ج ۳، ص ۱۵۷; واقعه صفین، ص ۳۲۰.</ref>
 +
 
 +
سرانجام عمار در سال ۳۷ هجری در ۹۴ سالگی به ضرب شمشیر سپاه ستمگر معاویه، در جنگ صفین به فیض شهادت نایل آمد و خبر غیبی پیامبر خدا تحقق یافت.
 +
 
 +
مرگ عمار امیرالمؤمنین را سخت ناراحت کرد و در کنار پیکر بی جان او فرمود: «رحم الله عماراً یوم ولد و یوم قتل و یوم یبعث حیاً؛ خدا عمار را رحمت کند، روزی که به دنیا آمد، روزی که کشته شد و روزی که دوباره مبعوث می شود.» آنگاه بر پیکر وی نماز خواند و بدنش را در منطقه صفین به خاک سپرد.
 +
 
 +
شهادت عمار یاسر، گرچه در حضرت امیر و یارانش شدیداً اثر گذاشت و آنان را غمگین ساخت، ولى در تزلزل روحیه سپاه [[شام]] و رسوا نمودن [[معاویه|معاویه]] هم بسیار مؤثر بود. چون رسول خدا صلی الله علیه و آله بارها درباره او فرموده بود: گروه ستمکار و اهل بغى، او را مى کشند. و ثابت شد که این گروه، همان سپاه شام اند که به فرمان معاویه به جنگ با على علیه السلام آمده اند.
 +
 
 +
سخن معاویه درباره او، به عنوان اعتراف دشمن، جایگاه والاى او را نشان مى دهد. روزى که [[مالک اشتر]] با دسیسه معاویه در راه عزیمت به [[مصر]] شهید شد، معاویه پس از شنیدن این خبر گفت: على بن ابى طالب دو دست داشت: یکى از آن ها در جنگ صفین بریده شد و آن<I> عمار یاسر</I> بود; دست دیگرش امروز جدا گردید و آن <I>مالک اشتر</I> بود.<ref>اختصاص، ص۸۱.</ref>
 +
 
 +
مرقد کنونی عمار یاسر در شمال کشور [[سوریه]] در شهر «رقه» سمت راست دروازه قدیمی شهر که به دروازه باب علی(علیه السلام) مشهور است، واقع شده است.<ref> [http://www.alborznews.net/fa/news/70012/%D9%85%D8%B2%D8%A7%D8%B1-%D8%B9%D9%85%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%A7%D8%B3%D8%B1-%D8%AF%D8%B1%D8%B3%D9%88%D8%B1%DB%8C%D9%87%D8%AA%D8%B5%D8%A7%D9%88%DB%8C%D8%B1 البرز نیوز، ۳ دی ۱۳۹۱]. </ref> اما گروه تروریستی [[تکفیر|تکفیری]] «[[داعش]]» روز چهارشنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۳ در ادامه اقدامات غیرانسانی خود، مزار «[[اويس قرنى|اویس القرنی]]» و «عمار یاسر» را در سوریه تخریب کرد.<ref> [http://www.farhangnews.ir/content/68874#comment-59614 فرهنگ نیوز، ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۳]. </ref>
  
 
==پانویس==
 
==پانویس==
<references/>
+
<references />
+
 
[[Category:یاران امام علی]]
+
==منابع==
[[Category:اصحاب اهل البیت علیهم السلام]]
+
 
 +
*معارف اسلامی، فروردین، اردیبهشت، خرداد و تیر ۱۳۸۳، شماره ۵۷.
 +
*[http://www.tahoorkotob.com/page.php?pid=4768 عمار یاسر، کتابخانه طهور]، تاریخ بازیابی: ۷ دی ماه ۱۳۹۲.
 +
*[http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/mavara-index.php?page=%D8%B9%D9%85%D8%A7%D8%B1+%DB%8C%D8%A7%D8%B3%D8%B1&SSOReturnPage=Check&Rand=0 عمار یاسر، دانشنامه رشد]، تاریخ بازیابی: ۷ دی ماه ۱۳۹۲.
 +
*عمار یاسر کیست؟ [http://www.pasokhgoo.ir/node/708 مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی].
 +
*[[جعفر سبحانی|جعفر سبحانى]]، فروغ ولايت، ص ۶۱۷ تا ۶۲۵.
 +
 
 
[[Category:اصحاب اهل البیت علیهم السلام]]
 
[[Category:اصحاب اهل البیت علیهم السلام]]
 +
[[Category:اصحاب امام علی علیه السلام]]
 +
[[رده:اصحاب پیامبر]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۰ مهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۰۷:۴۳

عمار بن یاسر از یاران با وفای پیامبر (صلی الله علیه وآله) و حضرت علی (علیه السلام) است. عمار در همه صحنه ها یار مخلص و مشاور امین امیرمومنان بود و در جنگ جمل و جنگ صفین نیز شمشیر زد تا این که در سال ۳۷ هجری در ۹۴ سالگی به ضرب شمشیر سپاه ستمگر معاویه، در جنگ صفین به فیض شهادت نایل آمد.

ولادت و نسب

ابو یقظان عمار بن یاسر عنسی از تبار مذحج یمن و هم پیمان قبیله بنی مخزوم مکه بود و در حدود ۵۷ سال قبل از هجرت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در قبیله بنی مخزوم به دنیا آمد. پدرش یاسر و مادرش سمیه از مسلمانان پیشگام و اولین شهیدان اسلام بودند. پس از بعثت پیامبر خدا، یاسر و سمیه از پیشگامان پذیرش اسلام بودند و در آن دوران سخت در مکه، شدیدترین شکنجه ها را به خاطر توحید و مسلمانى تحمل کردند و سرانجام زیر شکنجه هاى طاقت فرساى مشرکان قریش شهید شدند.

عمار در زمان پیامبر اکرم

چنانکه گفته شد، خانواده یاسر از خانواده هاى اصیل اسلامى است که در آغاز اسلام همگى به دعوت پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم لبیک گفته و در این راه متحمل شکنجه هاى شدید شدند و سرانجام در زیر شکنجه هاى ابوجهل و همفکران او از دست دادند. عمار فرزند جوان آن دو در سایه شفاعت جوانان مکه و ابراز انزجار صورى از آیین جدید نجات یافت. خداوند این کار عمار را با آیه زیر بى اشکال اعلام کرد و فرمود: «الا من اکره و قلبه مطمئن بالایمان». (نحل: ۱۰۶) مگر آن کس که (به گفتن سخن کفر) مجبور گردد، در حالى که قلب او با ایمان آرام است.

وقتى داستان عمار و اظهار کفر او به پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم گزارش شد آن حضرت فرمود: نه، هرگز. عمار از سر تاپا سرشار از ایمان است و توحید با گوشت و خون او عجین شده است. در این هنگام عمار فرا رسید، در حالى که به شدت اشک مى ریخت. پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم اشک هاى او را پاک کرد و یادآور شد که اگر بار دیگر نیز در چنین تنگنایى قرار گرفت اظهار برائت کند.

این تنها آیه اى نیست که درباره این صحابى جانباز فرود آمده، بلکه مفسران نزول دو آیه دیگر را نیز درباره او یادآور شده اند.

عمار، با قلبى مالامال از عشق به اسلام و حضرت محمد صلی الله علیه و آله آن دوران سخت را پشت سر گذاشت و همراه اولین گروه از مسلمانان که به سرپرستى جعفر بن ابى طالب به حبشه هجرت کردند، به آن دیار رفت و پس از هجرت رسول خدا صلی الله علیه و آله به مدینه، به آن حضرت پیوست و همه توان خود را در خدمت به اسلام و قرآن و در رکاب پیامبر اسلام به کار گرفت.[۱] رسول خدا بین او و حذیفه بن یمان پیمان برادری استوار ساخت.

عمار در ساخت مسجد النبی حضور فعال داشت. وقتی با توهین عثمان مواجه شد، پیامبر خدا در شان او، این خبر غیبی را فرمود: «انک من اهل الجنه، تقتلک الفئة الباغیة.» (تو از اهل بهشت هستی. ستم‌پیشگان تو را خواهند کشت.) همچنین در این مورد گفته شده: صداقت و تعهد او به اسلام سبب شده بود که دیگران او را بیش از تواناییش به کار وادار کنند. روزى عمار شکایت آنان را به حضور پیامبر برد و گفت: این گروه مرا کشتند. پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم در آن هنگام کلام تاریخى خود را گفت که در قلوب همه حاضران نشست، فرمود: «انک لن تموت حتى تقتلک الفئة الباغیة الناکبة عن الحق، یکون آخر زادک من الدنیا شربة لبن». تو نمى میرى تا وقتى که گروه ستمگر و منحرف از حق تو را بکشد. آخرین توشه تو از دنیا جرعه اى شیر است.

این سخن در میان یاران پیامبر منتشر شد و سپس دهان به دهان انتقال یافت و عمار از همان روز در میان مسلمانان مقام موقعیت خاصى پیدا کرد، بالاخص که پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم او را به مناسبتهایى مى ستود.

ستایش هاى فراوان پیامبر خدا از عمار یاسر، از او چهره اى دوست داشتنى، الگوى ایمان، اسوه حق و تجسم ارزش هاى قرآنى ساخته است و این سخن آن حضرت که: عمار، یکى از چهار نفرى است که بهشت، مشتاق آنان است،[۲] یکى از این گونه سخنان ستایش آمیز است.

عمار یاسر، به عنوان سربازى شجاع و با ایمان در رکاب پیامبر خدا صلی الله علیه و آله حضور داشت و در جنگ هاى متعدد، با جان فشانى خود ایمان راستین خویش را نشان مى داد. در جنگ خندق، در هنگام حفر خندق پیرامون مدینه براى جلوگیرى از نفوذ دشمن، از فعال ترین نیروهاى مسلمان بود که مورد ستایش پیامبر نیز قرار گرفت.

پس از رحلت پیامبر، عمار هم چنان در راه دفاع از حق و ولایت و اهل بیت، استوار ماند و دچار انحرافات سیاسى یا دنیا طلبى هاى شیطانى و جاه طلبى نگشت و چون شاهد نادیده گرفته شدن توصیه هاى روشن رسول خدا درباره اهل بیت و امیرالمؤمنین علیه السلام بود، در راه دین و حمایت از على علیه السلام مصمّم تر شد و هرگز از آن جدا نشد.

عمار در زمان خلافت عمر و عثمان

وى در زمان خلیفه دوم، مدتى امارت و ولایت کوفه را عهده دار بود و در زمانِ مسئولیتش در این شهر، همچنان روحیه تواضع و اخلاص و ساده زیستى را حفظ کرد و کوشید تا از عدل و حق فاصله نگیرد. همین شیوه بر عده اى سنگین آمد و زمینه برکنارى او را فراهم آوردند. پس از آن وى دوباره به مدینه برگشت و در کنار امام على علیه السلام ماند و از دانش و کمالات او بهره گرفت.

اما در هنگام خلافت عثمان، عمار از مخالفان مشهور حکومت بود و در این راه برای بار دیگر به مقام جانبازی در راه خدا نایل آمد. نقل است که وقتی عثمان با سخنان منطقی عمار و انتقاد صریح او از چپاول ثروت مسلمانان از ناحیه حکومت، مواجه شد، وی را به شدت مورد ضرب و جرح قرار داد و لگدهای او بر شکم عمار باعث شد عمار به بیماری فتق مبتلا شود.

عمار در زمان خلافت امیرالمؤمنین

پس از قتل عثمان، عمار از دعوت کنندگان مردم به بیعت با امام علی علیه السلام و از نخستین بیعت کنندگان با آن امام بود. وى از افراد گروه «شُرطة الخمیس» در زمان على علیه السلام بود; یعنى آنان که براى فداکارى در راه دین و حمایت از رهبرى امام و اطاعت از همه فرمان هاى او، شرط و پیمان جان با آن حضرت بسته بودند. پیامبر صلی الله علیه و آله و على علیه السلام هم به آنان وعده بهشت داده بود.[۳]

عمار همان گونه که در طول حیات پیامبر خدا، مؤمنى جان بر کف و مدافع اسلام بود، در دوران امامت على علیه السلام نیز شیعه اى مخلص و استوار بود و در رکاب وى با متجاوزان و پیمان شکنان جنگید. عمار در دوران خلافت على علیه السلام سالخورده بود، اما جوان دل، با نشاط و پر تلاش بود. وى در دوران حکومت علوى، رئیس نیرو هاى انتظامى در مدینه شد. پس از فتنه گرى هاى معاویه در شام و پیمان شکنى طلحه و زبیر و بروز زمینه هاى جنگ جمل و صفین، وى به همراهى امام حسن مجتبى علیه السلام مأمور تجهیز نیرو از شهر کوفه شدند.

در نبرد صفین، حماسه آفرینى هاى عمار در دفاع از جبهه حق و رسوا کردن نیرو هاى باطل بسیار چشمگیر بود. او در میدان نبرد، خطبه هاى شورانگیز مى خواند و رزمندگان را به پیکار بى امان با متجاوزان و پیمان شکنان دعوت مى کرد. خطابه هاى روشنگر او، به سپاه حق بصیرت بیشترى مى داد. وقتى چشم او به پرچم عمرو بن عاص افتاد، گفت: به خدا قسم، ما با این پرچم تاکنون سه بار جنگیده ایم و اینان در این جنگ هم هدایت شده نیستند و در همان کفر سابق به سر مى برند.[۴]

عمار، معیار حق بود. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرموده بود: عمار با حق است و از آن جدا نمى شود. از این رو در بروز فتنه ها وقتى کار بر مردم مشتبه مى شد، نگاه مى کردند عمار در کدام طرف است، همان جبهه را جبهه حق مى دانستند. در نبرد صفین نیز، وجود عمار در میان لشکریان امیرالمؤمنین علیه السلام دلیلى بود بر این که این سو حق، و جبهه مقابل، باطل و ستمگر است.

شهادت و مدفن

عمار در هنگامى که تصمیم گرفت گام به میدان نهد در میان یاران امام علیه السلام برخاست و سخن خود را چنین آغاز کرد: «بندگان خدا، به نبرد قومى برخیزید که انتقام خون کسى را مى خواهند که به خویش ستم کرد و برخلاف کتاب خدا حکم نمود و او را گروه صالح کشتند. ولى گروهى که دنیاى آنان در قتل او به خطر افتاد زبان به اعتراض گشودند و گفتند که چرا او را کشتند. در پاسخ گفتیم که به سبب کارهاى بدش کشته شد. گفتند: او کار خلافى انجام نداد! آرى، از نظر آنان، عثمان کارى برخلاف انجام نداد. دینارها در اختیار آنان نهاد و خوردند و چریدند. آنان خواهان خون او نیستند، بلکه لذت دنیا را چشیده اند و آن را دوست دارند و مى دانند که اگر در چنگال ما گرفتار شوند از آن خوردنی ها و چریدنی ها بازخواهند ماند. خاندان امیه در اسلام پیشگام نبوده اند تا از این جهت شایسته فرمانروایى باشند. آنان مردم را فریفتند و ناله «امام ما مظلومانه کشته شد» سر دادند تا بر مردم ظالمانه حکومت و سلطنت کنند. این حیله اى است که از طریق آن به آنچه که مى بینید رسیده اند. اگر چنین خدعه اى به کار نمى بردند دو نفر هم با آنان بیعت نمى کرد و به یاریشان برنمى خواست.»[۵]

عمار این سخنان را گفت و به سوى میدان روانه شد و یاران او به دنبالش به راه افتادند. وقتى خیمه عمرو بن عاص در چشم انداز او قرار گرفت و فریاد برداشت که: دین خود را در مقابل حکومت مصر فروختى. واى بر تو، این نخستین بار نیست که بر اسلام ضربه زدى. و چون چشم او به قرارگاه عبیدالله بن عمر افتاد فریاد زد: خدا تو را نابود سازد. دین خود را به دنیاى دشمن خدا و اسلام فروختى. وى در پاسخ گفت: نه، من قصاص خون شهید مظلوم را مى خواهم. عمار گفت: دروغ مى گویى. به خدا سوگند، مى دانم که تو هرگز خواهان رضاى خدا نیستى. تو اگر امروز کشته نشوى فردا مى میرى. بنگر که اگر خدا بندگان خود را با نیت آنان کیفر و پاداش دهد نیت تو چیست.[۶]

آن گاه، در حالى که گرداگرد او را یاران على علیه السلام گرفته بودند، گفت: خدایا تو مى دانى که اگر بدانم رضاى تو در این است که خود را در این دریا بیفکنم مى افکنم. اگر بدانم رضاى تو در این است که لبه شمشیر را بر شکم قرار دهم و بر آن خم شوم که از آن طرف به درآید چنین خواهم کرد. خدایا مى دانم و مرا آگاه ساختى که امروز عملى که تو را بیش از هر چیز راضى سازد جز جهاد با این گروه نیست، و اگر مى دانستم که جز این عمل دیگرى هست آن را انجام مى دادم.[۷]

سرانجام عمار در سال ۳۷ هجری در ۹۴ سالگی به ضرب شمشیر سپاه ستمگر معاویه، در جنگ صفین به فیض شهادت نایل آمد و خبر غیبی پیامبر خدا تحقق یافت.

مرگ عمار امیرالمؤمنین را سخت ناراحت کرد و در کنار پیکر بی جان او فرمود: «رحم الله عماراً یوم ولد و یوم قتل و یوم یبعث حیاً؛ خدا عمار را رحمت کند، روزی که به دنیا آمد، روزی که کشته شد و روزی که دوباره مبعوث می شود.» آنگاه بر پیکر وی نماز خواند و بدنش را در منطقه صفین به خاک سپرد.

شهادت عمار یاسر، گرچه در حضرت امیر و یارانش شدیداً اثر گذاشت و آنان را غمگین ساخت، ولى در تزلزل روحیه سپاه شام و رسوا نمودن معاویه هم بسیار مؤثر بود. چون رسول خدا صلی الله علیه و آله بارها درباره او فرموده بود: گروه ستمکار و اهل بغى، او را مى کشند. و ثابت شد که این گروه، همان سپاه شام اند که به فرمان معاویه به جنگ با على علیه السلام آمده اند.

سخن معاویه درباره او، به عنوان اعتراف دشمن، جایگاه والاى او را نشان مى دهد. روزى که مالک اشتر با دسیسه معاویه در راه عزیمت به مصر شهید شد، معاویه پس از شنیدن این خبر گفت: على بن ابى طالب دو دست داشت: یکى از آن ها در جنگ صفین بریده شد و آن عمار یاسر بود; دست دیگرش امروز جدا گردید و آن مالک اشتر بود.[۸]

مرقد کنونی عمار یاسر در شمال کشور سوریه در شهر «رقه» سمت راست دروازه قدیمی شهر که به دروازه باب علی(علیه السلام) مشهور است، واقع شده است.[۹] اما گروه تروریستی تکفیری «داعش» روز چهارشنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۳ در ادامه اقدامات غیرانسانی خود، مزار «اویس القرنی» و «عمار یاسر» را در سوریه تخریب کرد.[۱۰]

پانویس

  1. اعیان الشیعه، ج۸، ص۳۷۳.
  2. اختصاص، ص ۱۲.
  3. همان، ص ۳.
  4. همان، ص۱۴؛ اعیان الشیعه، ج۸، ص۳۷۴.
  5. کامل ابن اثیر، ج ۳، ص ۱۵۷؛ وقعه صفین، ص ۳۱۹؛ تاریخ طبرى، ج ۳، جزء۶، ص ۲۱.
  6. وقعه صفین، ص ۳۳۶; اعیان الشیعة، ج ۱، ص ۴۹۶، طبع بیروت.
  7. تاریخ طبرى، ج ۳، جزء۶، ص ۲۱; کامل ابن اثیر، ج ۳، ص ۱۵۷; واقعه صفین، ص ۳۲۰.
  8. اختصاص، ص۸۱.
  9. البرز نیوز، ۳ دی ۱۳۹۱.
  10. فرهنگ نیوز، ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۳.

منابع