کیفیت پژوهش متوسط است
مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

عزت نفس: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(ویرایش)
 
(۷ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۱ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
{{متوسط}}
+
{{خوب}}
از نظر اسلام مومن بایستی حالت مناعت و احساس شرافت داشته باشد که از آن تحت عنوان «عزت نفس» تعبیر شده است.
+
'''«عزت نفس»''' در [[اسلام]] به معنای داشتن حالت مناعت و احساس شرافت است. [[قرآن]] عزت را از آن [[الله|خدا]] و [[پیامبر اسلام|پیامبر]] و [[مومن|مومنان]] می داند و اعتقاد درست و [[عمل صالح]] را راه دستیابی به آن معرفی می کند. در روایات نیز بر اهمیت بالای عزت نفس تاکید شده و از انجام کارهایی که به عزت نفس ضربه می زند پرهیز داده شده است.
  
==مفهوم شناسی==
+
==مفهوم شناسی عزت==
عزت در اصل از «ارض عزاز»؛ یعنی زمین محکم و نفوذناپذیر، گرفته شده است<ref> راغب اصفهانی، المفردات، ص 332؛ مجمع البیان، ج ص 407.</ref> و با توجه به نظر اصحاب لغت و نیز موارد بکار رفتن آن در قرآن به معنای غیرقابل غلبه بودن و نفوذ ناپذیری و تفوّق و برتری است. <ref>روح الله محمد علی نژاد عمران و پیمان کمالوند، مفهوم شناسی تطبیقی عزت نفس در قرآن و روانشناسی انسان‌گرا، فصلنامه فرهنگ مشاوره و روان درمانی، دوره شماره 27، پاییز 1395، ص5. </ref>
+
[[عزت]] در اصل از «ارض عزاز»؛ یعنی زمین محکم و نفوذناپذیر، گرفته شده است<ref> راغب اصفهانی، المفردات، ص ۳۳۲؛ مجمع البیان، ج ۱، ص ۴۰۷.</ref> و با توجه به نظر اصحاب لغت و نیز موارد بکار رفتن آن در [[قرآن]] به معنای غیرقابل غلبه بودن و نفوذ ناپذیری و تفوّق و برتری است.<ref>روح الله محمد علی نژاد عمران و پیمان کمالوند، مفهوم شناسی تطبیقی عزت نفس در قرآن و روانشناسی انسان‌گرا، فصلنامه فرهنگ مشاوره و روان درمانی، دوره ۷، شماره ۲۷، پاییز ۱۳۹۵، ص۵. </ref> از نظر [[اسلام]] مومن بایستی حالت مناعت و احساس شرافت داشته باشد که از آن تحت عنوان «عزت نفس» تعبیر شده است.<ref>مرتضی مطهری، مجموعه آثار شهید مطهری، ج۲۲، ص۸۱۶</ref>
  
 
==عزت نفس در قرآن==
 
==عزت نفس در قرآن==
سطر ۹: سطر ۹:
 
[[قرآن کریم]] در این مورد می فرماید: {{متن قرآن|«وَلِلّهِ اَلْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِینَ»}}؛ عزت اختصاصاً از آنِ خدا و رسولش و مؤمنان است.
 
[[قرآن کریم]] در این مورد می فرماید: {{متن قرآن|«وَلِلّهِ اَلْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِینَ»}}؛ عزت اختصاصاً از آنِ خدا و رسولش و مؤمنان است.
  
شهید مطهری در توضیح این آیه می گوید: یعنی مؤمن باید بداند عزت اختصاصا در انحصار مؤمنان است و اوست كه باید عزیز باشد؛ عزت شایسته اوست و او شایسته عزت است. این یك نوع توجه دادن به نفس است.  
+
در قرآن کریم، عزت به معنای غالب و قاهر بودن به نحو حقیقی آن مختص به [[الله|خدای]] عزوجل است؛ زیرا غیر از خداوند همه موجودات ذاتا فقیر و در نفس خویش، ذلیل هستند و مالک هیچ چیزی برای خود نیستند، مگر آن که خداوند با رحمت خود، بهره ای از آن بدانان بخشد. و خداوند این را با مؤمنان انجام داده و فرموده است: {{متن قرآن|«وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِینَ»}}.([[سوره منافقون]]/۸).<ref> المیزان، ج ۱۷، ص ۲۰، ذیل آیه ۱۰ [[سوره فاطر]].</ref> این [[آیه]] عزت را پس از خدا و رسول اختصاصا در انحصار مؤمنان می داند. [[مرتضی مطهری|شهید مطهری]] با توجه به این آیه می گوید: مؤمن باید بداند عزت اختصاصا در انحصار مؤمنان است و اوست که باید عزیز باشد؛ عزت شایسته اوست و او شایسته عزت است. این یک نوع توجه دادن به نفس است.<ref>مرتضی مطهری، مجموعه آثار شهید مطهری، ج۲۲، ص۸۱۶</ref>
  
تعبیر دیگر قرآن در این مورد تحت عنوان «علوّ» است: {{متن قرآن|«وَلاتَهِنُوا وَلاتَحْزَنُوا وَأَنْتُمُ اَلْأَعْلَوْنَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ»}}؛<ref>[[سوره آل عمران]]/139.</ref> سست نشوید، محزون هم نباشید اگر مؤمن باشید شما برتر از همه خواهید بود.
+
در مورد راه دستیابی به عزت نیز قرآن می گوید: {{متن قرآن|«مَنْ کانَ یریدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمیعاً إِلَیهِ یصْعَدُ الْکلِمُ الطَّیبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ یرْفَعُه»}}‏؛ کسى که عزت مى‌‏خواهد، پس [باید آن را از خدا بخواهد، زیرا] همه عزت ویژه خداست. حقایق پاک [چون عقاید و اندیشه‏‌هاى صحیح‏] به سوى او بالا مى‏رود و عمل شایسته آن را بالا مى‌‏برد.<ref>سوره فاطر/ آیه ۱۰، ترجمه حسین انصاریان</ref>
  
==عزت نفس در احادیث و سیره معصومان علیهم السلام==
+
تعبیر دیگر قرآن در این مورد تحت عنوان «علوّ» است: {{متن قرآن|«وَلاتَهِنُوا وَلاتَحْزَنُوا وَأَنْتُمُ اَلْأَعْلَوْنَ إِنْ کنْتُمْ مُؤْمِنِینَ»}}؛<ref>[[سوره آل عمران]]/۱۳۹.</ref> سست نشوید، محزون هم نباشید اگر مؤمن باشید شما برتر از همه خواهید بود.
  
'''عزت نفس در احادیث نبوی'''
+
==عزت نفس در احادیث ==
  
* حدیثی نبوی: اُطْلُبُوا الْحَوائِجَ بِعِزَّةِ الاَْنْفُسِ<ref>نهج الفصاحه، حدیث 325، ص64.</ref> اگر حاجتی به دیگران دارید از آنها بخواهید ولی با عزت نفس بخواهید.
+
===اهمیت عزت نفس===
 +
از [[پیامبر اسلام|رسول خدا]] صلی الله علیه و آله و سلم نقل شده که فرمود: لیس الغنی عن کثرة العروض، انما الغنی غنی النفس؛ بی نیازی به داشتن مال بسیار نیست، بی نیازی حقیقی بی نیازی نفس است.<ref>علم اخلاق اسلامی (ترجمه جامع السعادات)، مهدی نراقی، ترجمه سید جلال الدین مجتبوی، انتشارات حکمت، تهران، ۱۳۷۶، ج۲، ص۵۴۴.</ref>
  
* رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: لیس الغنی عن کثرة العروض، انما الغنی غنی النفس؛ بی نیازی به داشتن مال بسیار نیست، بی نیازی حقیقی بی نیازی نفس است.<ref>علم اخلاق اسلامی (ترجمه کتاب جامع السعادات)، مهدی نراقی، ترجمه سید جلال الدین مجتبوی، انتشارات حکمت، تهران، 1376، ج2، ص544.</ref>
+
در حدیثی از [[امام صادق علیه السلام|امام صادق]] علیه السلام آمده است: خداوند همه چیز را به خود مومن واگذار کرده، مگر ذلیل کردن و بی ارزش کردن خود.<ref>کافی، ج۵، ص۶۳</ref>  
  
'''عزت نفس در نهج البلاغه'''
+
اهمیت عزت نفس در [[اسلام]] را می توان از جملات تاریخی [[امام حسین علیه السلام|امام حسین]] علیه السلام در واقعه [[روز عاشورا|عاشورا]] درک نمود. سخن معروف حضرت [[سیدالشهداء|سیدالشهدا]] در روز عاشورا این بود که: اَلْمَوْتُ اَوْلی مِنْ رُکوبِ الْعارِ؛<ref>بحارالانوار، ج۷۸، ص۱۲۸.</ref> مرگ از متحمل شدن یک ننگ بالاتر است. و هَیْهاتَ مِنَّا الذِّلَّةُ؛<ref>مقتل خوارزمی، ج۲، ص۶.</ref> سخن دیگر آن حضرت است که در دوران بعدی برای شیعیان به صورت یک شعار در آمد. همچنین جزء کلماتی که از ایشان ذکر کرده اند این جمله است: مَوْتٌ فی عِزٍّ خَیْرٌ مِنْ حَیاةٍ فی ذُلٍّ؛<ref>بحارالانوار، ج۴۴، ص۱۹۲، چاپ جدید.</ref> مردن با عزت از زندگی با ذلت بهتر است.
  
* در ضمن خطابه ای که [[امام علی]] علیه السلام به اصحابشان می فرمایند، آمده است: فَالْمَوْتُ فی حَیاتِكُمْ مَقْهورینَ وَالْحَیاةُ فی مَوْتِكُمْ قاهِرینَ؛<ref>نهج البلاغه، خطبه51.</ref> مردن این است كه بمانید ولی مغلوب و مقهور باشید و زندگی این است كه بمیرید ولی پیروز باشید.
+
در حدیثی از [[امام هادی علیه السلام|امام هادی]] علیه السلام آمده است: «من‌ هانت علیه نفسه فلا تأمن شره؛ کسی که نزد خودش احساس شخصیت نکند، از شر او ایمن مباش».<ref>حرانی، حسن بن شعبه، تحف العقول، قم، انتشارات جامعه مدرسین حوزه علمیه، ۱۴۰۴ق، ص۴۸۳. </ref>  
  
در این سخن امام مسئله عزت و قاهریت و سیادت آنقدر ارزش والایی دارد كه اصلاً زندگی بدون آن معنی ندارد؛ اگر باشد مهم نیست كه تن انسان روی زمین حركت كند یا نكند و اگر نباشد حركت كردن روی زمین حیات نیست.
+
===عزت نفس در طلب حاجت و روزی===
 +
در [[حدیث]] نبوی آمده است: اُطْلُبُوا الْحَوائِجَ بِعِزَّةِ الاَْنْفُسِ<ref>نهج الفصاحه، حدیث ۳۲۵، ص۶۴.</ref> اگر حاجتی به دیگران دارید از آنها بخواهید ولی با عزت نفس بخواهید. و در حکمت ۳۹۶ آمده است: اَلْمَنِیَّةُ وَلاَ الدَّنِیَّةُ وَالتَّقَلُّلُ وَلاَ التَّوَسُّلُ؛<ref>حکمت ۳۹۶.</ref> مرگ و نه پستی و قناعت به کم نه دست درازی پیش دیگران.
  
همچنین جمله دوم از حِكَم چنین است: اَزْری بِنَفْسِهِ مَنِ اسْتَشْعَرَ الطَّمَعَ، یعنی آن كسی كه طمع را شعار خود قرار داده، حقارت به نفس خود وارد كرده است.  
+
از حضرت صادق علیه السلام نقل شده که [[امیرالمومنین|امیرالمؤمنین]] همیشه می فرمود: لیجتمع فی قلبک الافتقار الی الناس والاستغناء عنهم، فیکون افتقارک الیهم فی لین کلامک و حسن بشرک، و یکون استغناؤک عنهم فی نزاهة عرضک و بقاء عزک؛ در دل خود نیاز به مردم و بی نیازی از آنان را جمع کن که نیاز تو به آنان در نرمی سخن و خوشروئیت باشد و بی نیازی تو از ایشان در پاک نگه داشتن آبرو و حفظ عزتت باشد.<ref>وسائل الشیعه، ج ۲، ص ۲۰۳</ref>
  
شهید مطهری در مورد این حکمت می گویند: اینجا طمع به این جهت محكوم شده است كه انسان را خوار می كند. مبنای این خُلق پلید، حقارت نفس ذكر شده. وَ رَضِیَ بِالذُّلِّ مَنْ كَشَفَ عَنْ ضُرِّهِ. شرعا مكروه است كه انسان اگر گرفتاری و ابتلایی دارد پیش هر كس كه رسید بگوید، چون این امر آدمی را حقیر می كند.
+
در حدیث دیگری هست: لِیَکنْ طَلَبُک لِلْمَعیشَةِ فَوْقَ کسْبِ الْمُضَیِّعِ تَرَفَّعْ نَفْسَک عَنْ مَنْزِلَةِ الْواهِنِ الضَّعیفِ؛ دنبال روزی باش ولی دنبال روزی رفتن تو از حد کسانی که خود را تضییع می کنند، بالاتر باشد. نفس خود را برتر بگیر از این که در مظهر افراد سست و ضعیف درآیی.<ref>وسائل، ج۱۲، ص۳۰.</ref>
  
و در حکمت 396 آمده است: اَلْمَنِیَّةُ وَلاَ الدَّنِیَّةُ وَالتَّقَلُّلُ وَلاَ التَّوَسُّلُ؛<ref>حكمت 396.</ref> مرگ و نه پستی و قناعت به کم نه دست درازی پیش دیگران.  
+
===عوامل تضعیف کننده عزت نفس===
 +
در حکمتی از حکمت های کتاب [[نهج البلاغة|نهج البلاغه]] امیر المومنین علیه السلام آمده است: «أَزْرَى بِنَفْسِهِ مَنِ اسْتَشْعَرَ الطَّمَعَ، وَ رَضِی بِالذُّلِّ مَنْ کشَفَ عَنْ ضُرِّهِ، وَ هَانَتْ عَلَیهِ نَفْسُهُ مَنْ أَمَّرَ عَلَیهَا لِسَانَه؛ آن که طمع را شعار خود نمود نفسش را خوار ساخت، و کسى که گرفتاری ها و سختى های زندگی خود را فاش کرد به ذلت خود راضى شد، و آدمى که زبانش را بر خود امیر نمود بى مقدار گشت.»
  
این داستان، حدیث است كه حضرت امیر از جلو دكان قصابی می گذشتند. قصاب گفت: گوشتهای خوبی آورده ام. حضرت فرمودند: الآن پول ندارم كه بخرم. گفت: من صبر می كنم. حضرت فرمودند: من به شكمم می گویم كه صبر كند.  
+
در منابع حدیثی آمده است که مردی آمد خدمت حضرت صادق و شکایت از روزگار کرد که چنین و چنانم، درمانده ام و قرض دارم. حضرت مقداری پول به او دادند. او گفت: من مقصودم این نبود که بخواهم چیزی بگیرم، خواستم شرح حالم را بگویم که دعایی بفرمایید. فرمودند: من هم نگفتم مقصود تو این بود، ولی این را بگیر و به مصرف خودت برسان، چیزی هم می گویم و آن این است: وَلا تُخْبِرِ النّاسَ بِکلِّ ما اَنْتَ فیهِ فَتَهونَ عَلَیْهِمْ؛ هر گرفتاری که داری جلو مردم بازگو نکن [زیرا] نزد ایشان خوار می شوی.<ref>بحارالانوار، ج۴۷، ص۳۴.</ref>
  
'''تکیه بر اهمیت عزت نفس در واقعه عاشورا'''
+
در حدیثی از [[امام حسین علیه السلام|امام حسین]] علیه السلام نیز دروغ موجب عجز و ذلت انسان معرفی شده: اَلصِّدْقُ عِزٌّ وَالْکذْبُ عَجْزٌ؛ صدق و راستی عزّت است و دروغگویی ناتوانی است.<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۴۶.</ref>
 
 
به نظر می رسد هیچ مطلبی به اندازه عزت نفس در خلال تاریخ عاشورا موج نمی زند، شعار معروف حضرت سیدالشهدا كه در روز عاشورا فرمود: اَلْمَوْتُ اَوْلی مِنْ رُكوبِ الْعارِ؛<ref>بحارالانوار، ج78، ص128.</ref> مرگ از متحمل شدن یك ننگ بالاتر است؛ یعنی من فقط عزت می خواهم.
 
 
 
همچنین جمله: هَیْهاتَ مِنَّا الذِّلَّةُ؛<ref>مقتل خوارزمی، ج2، ص6.</ref> كه شعار دیگری است در آن روز و گفتار ایشان که فرمودند: اِنّی لااَرَی الْمَوْتَ اِلاّ سَعادَةً وَلاَ الْحَیاةَ مَعَ الظّالِمینَ اِلاّ بَرَما؛<ref>لهوف، ص69.</ref> همگی نشان از اهمیت عزت نفس در نزد امام علیه السلام و ارتباط آن با  جانفشانی ایشان و یارانشان در واقعه عاشوراست.
 
 
 
همچنین جزء كلماتی كه از ایشان ذكر كرده اند جملات زیر است: مَوْتٌ فی عِزٍّ خَیْرٌ مِنْ حَیاةٍ فی ذُلٍّ؛<ref>بحارالانوار، ج44، ص192، چاپ جدید.</ref> مردن با عزت از زندگی با ذلت بهتر است.
 
 
 
اَلصِّدْقُ عِزٌّ وَالْكِذْبُ عَجْزٌ؛<ref>تاریخ یعقوبی، ج2، ص246.</ref> از آن جهت انسان باید راستگو باشد كه راستی برای انسان عزت است (در اینجا راستی مبنای عزت قرار گرفته) و دروغ گفتن عجز و ناتوانی است؛ آدم ناتوان دروغ می گوید، آدم قوی كه [[دروغ]] نمی گوید.
 
 
 
'''عزت نفس در احادیث امام جعفرصادق علیه السلام'''
 
*خداوند همه چیز را به خود مومن واگذار کرده، مگر ذلیل کردن و بی ارزش کردن خود.<ref>کافی، ج5، ص63</ref>
 
 
 
* حدیثی از حضرت صادق علیه السلام هست: مردی آمد خدمت حضرت صادق و شكایت از روزگار كرد كه چنین و چنانم، درمانده ام و قرض دارم. حضرت مقداری پول به او دادند. او گفت: من مقصودم این نبود كه بخواهم چیزی بگیرم، خواستم شرح حالم را بگویم كه دعایی بفرمایید.
 
 
 
فرمودند: من هم نگفتم مقصود تو این بود، ولی این را بگیر و به مصرف خودت برسان، چیزی هم می گویم و آن این است: وَلا تُخْبِرِ النّاسَ بِكُلِّ ما اَنْتَ فیهِ فَتَهونَ عَلَیْهِمْ؛<ref>بحارالانوار، ج47، ص34.</ref> هر گرفتاری كه داری جلو مردم بازگو نكن [زیرا] نزد ایشان خوار می شوی و این كار یعنی در زندگی شكست خورده ام.
 
 
 
* در وسائل، جلد دوم، صفحه 203 از حضرت صادق علیه السلام حدیثی نقل می كند كه امیرالمؤمنین همیشه می فرمود: لیجتمع فی قلبک الافتقار الی الناس والاستغناؤ عنهم، فیکون افتقارک الیهم فی لین کلامک و حسن بشرک، و یکون استغناؤک عنهم فی نزاهة عرضک و بقاء عزک؛ در دل خود نیاز به مردم و بی نیازی از آنان را جمع کن که نیاز تو به آنان در نرمی سخن و خوشروئیت باشد و بی نیازی تو از ایشان در پاک نگه داشتن آبرو و حفظ عزتت باشد.
 
 
 
* در حدیث دیگری هست: لِیَكُنْ طَلَبُكَ لِلْمَعیشَةِ فَوْقَ كَسْبِ الْمُضَیِّعِ تَرَفَّعْ نَفْسَكَ عَنْ مَنْزِلَةِ الْواهِنِ الضَّعیفِ؛ دنبال روزی باش ولی دنبال روزی رفتن تو از حد كسانی كه خود را تضییع می كنند، بالاتر باشد. نفس خود را برتر بگیر از این كه در مظهر افراد سست و ضعیف درآیی.<ref>وسائل، ج12، ص30.</ref>
 
  
 
==پانویس==
 
==پانویس==
<references/>
+
<references />
 
 
==منابع==
 
* تعلیم و تربیت در اسلام، شهید مطهری، [http://www.mortezamotahari.com/fa/bookview.html?BookId=8202&BookArticleID=130053 سایت شهید مطهری]، بازیابی 27 آبان 1392.
 
* علم اخلاق اسلامی (ترجمه کتاب جامع السعادات)، مهدی نراقی، ترجمه سید جلال الدین مجتبوی در دسترس در [http://www.hawzah.net/fa/book/bookview/45286/27171 سایت حوزه]، بازیابی 27 آبان 1392.
 
  
 
[[رده:صفات پسندیده]]
 
[[رده:صفات پسندیده]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۵ آوریل ۲۰۲۰، ساعت ۰۸:۲۵

«عزت نفس» در اسلام به معنای داشتن حالت مناعت و احساس شرافت است. قرآن عزت را از آن خدا و پیامبر و مومنان می داند و اعتقاد درست و عمل صالح را راه دستیابی به آن معرفی می کند. در روایات نیز بر اهمیت بالای عزت نفس تاکید شده و از انجام کارهایی که به عزت نفس ضربه می زند پرهیز داده شده است.

مفهوم شناسی عزت

عزت در اصل از «ارض عزاز»؛ یعنی زمین محکم و نفوذناپذیر، گرفته شده است[۱] و با توجه به نظر اصحاب لغت و نیز موارد بکار رفتن آن در قرآن به معنای غیرقابل غلبه بودن و نفوذ ناپذیری و تفوّق و برتری است.[۲] از نظر اسلام مومن بایستی حالت مناعت و احساس شرافت داشته باشد که از آن تحت عنوان «عزت نفس» تعبیر شده است.[۳]

عزت نفس در قرآن

قرآن کریم در این مورد می فرماید: «وَلِلّهِ اَلْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِینَ»؛ عزت اختصاصاً از آنِ خدا و رسولش و مؤمنان است.

در قرآن کریم، عزت به معنای غالب و قاهر بودن به نحو حقیقی آن مختص به خدای عزوجل است؛ زیرا غیر از خداوند همه موجودات ذاتا فقیر و در نفس خویش، ذلیل هستند و مالک هیچ چیزی برای خود نیستند، مگر آن که خداوند با رحمت خود، بهره ای از آن بدانان بخشد. و خداوند این را با مؤمنان انجام داده و فرموده است: «وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِینَ».(سوره منافقون/۸).[۴] این آیه عزت را پس از خدا و رسول اختصاصا در انحصار مؤمنان می داند. شهید مطهری با توجه به این آیه می گوید: مؤمن باید بداند عزت اختصاصا در انحصار مؤمنان است و اوست که باید عزیز باشد؛ عزت شایسته اوست و او شایسته عزت است. این یک نوع توجه دادن به نفس است.[۵]

در مورد راه دستیابی به عزت نیز قرآن می گوید: «مَنْ کانَ یریدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمیعاً إِلَیهِ یصْعَدُ الْکلِمُ الطَّیبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ یرْفَعُه»‏؛ کسى که عزت مى‌‏خواهد، پس [باید آن را از خدا بخواهد، زیرا] همه عزت ویژه خداست. حقایق پاک [چون عقاید و اندیشه‏‌هاى صحیح‏] به سوى او بالا مى‏رود و عمل شایسته آن را بالا مى‌‏برد.[۶]

تعبیر دیگر قرآن در این مورد تحت عنوان «علوّ» است: «وَلاتَهِنُوا وَلاتَحْزَنُوا وَأَنْتُمُ اَلْأَعْلَوْنَ إِنْ کنْتُمْ مُؤْمِنِینَ»؛[۷] سست نشوید، محزون هم نباشید اگر مؤمن باشید شما برتر از همه خواهید بود.

عزت نفس در احادیث

اهمیت عزت نفس

از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نقل شده که فرمود: لیس الغنی عن کثرة العروض، انما الغنی غنی النفس؛ بی نیازی به داشتن مال بسیار نیست، بی نیازی حقیقی بی نیازی نفس است.[۸]

در حدیثی از امام صادق علیه السلام آمده است: خداوند همه چیز را به خود مومن واگذار کرده، مگر ذلیل کردن و بی ارزش کردن خود.[۹]

اهمیت عزت نفس در اسلام را می توان از جملات تاریخی امام حسین علیه السلام در واقعه عاشورا درک نمود. سخن معروف حضرت سیدالشهدا در روز عاشورا این بود که: اَلْمَوْتُ اَوْلی مِنْ رُکوبِ الْعارِ؛[۱۰] مرگ از متحمل شدن یک ننگ بالاتر است. و هَیْهاتَ مِنَّا الذِّلَّةُ؛[۱۱] سخن دیگر آن حضرت است که در دوران بعدی برای شیعیان به صورت یک شعار در آمد. همچنین جزء کلماتی که از ایشان ذکر کرده اند این جمله است: مَوْتٌ فی عِزٍّ خَیْرٌ مِنْ حَیاةٍ فی ذُلٍّ؛[۱۲] مردن با عزت از زندگی با ذلت بهتر است.

در حدیثی از امام هادی علیه السلام آمده است: «من‌ هانت علیه نفسه فلا تأمن شره؛ کسی که نزد خودش احساس شخصیت نکند، از شر او ایمن مباش».[۱۳]

عزت نفس در طلب حاجت و روزی

در حدیث نبوی آمده است: اُطْلُبُوا الْحَوائِجَ بِعِزَّةِ الاَْنْفُسِ[۱۴] اگر حاجتی به دیگران دارید از آنها بخواهید ولی با عزت نفس بخواهید. و در حکمت ۳۹۶ آمده است: اَلْمَنِیَّةُ وَلاَ الدَّنِیَّةُ وَالتَّقَلُّلُ وَلاَ التَّوَسُّلُ؛[۱۵] مرگ و نه پستی و قناعت به کم نه دست درازی پیش دیگران.

از حضرت صادق علیه السلام نقل شده که امیرالمؤمنین همیشه می فرمود: لیجتمع فی قلبک الافتقار الی الناس والاستغناء عنهم، فیکون افتقارک الیهم فی لین کلامک و حسن بشرک، و یکون استغناؤک عنهم فی نزاهة عرضک و بقاء عزک؛ در دل خود نیاز به مردم و بی نیازی از آنان را جمع کن که نیاز تو به آنان در نرمی سخن و خوشروئیت باشد و بی نیازی تو از ایشان در پاک نگه داشتن آبرو و حفظ عزتت باشد.[۱۶]

در حدیث دیگری هست: لِیَکنْ طَلَبُک لِلْمَعیشَةِ فَوْقَ کسْبِ الْمُضَیِّعِ تَرَفَّعْ نَفْسَک عَنْ مَنْزِلَةِ الْواهِنِ الضَّعیفِ؛ دنبال روزی باش ولی دنبال روزی رفتن تو از حد کسانی که خود را تضییع می کنند، بالاتر باشد. نفس خود را برتر بگیر از این که در مظهر افراد سست و ضعیف درآیی.[۱۷]

عوامل تضعیف کننده عزت نفس

در حکمتی از حکمت های کتاب نهج البلاغه امیر المومنین علیه السلام آمده است: «أَزْرَى بِنَفْسِهِ مَنِ اسْتَشْعَرَ الطَّمَعَ، وَ رَضِی بِالذُّلِّ مَنْ کشَفَ عَنْ ضُرِّهِ، وَ هَانَتْ عَلَیهِ نَفْسُهُ مَنْ أَمَّرَ عَلَیهَا لِسَانَه؛ آن که طمع را شعار خود نمود نفسش را خوار ساخت، و کسى که گرفتاری ها و سختى های زندگی خود را فاش کرد به ذلت خود راضى شد، و آدمى که زبانش را بر خود امیر نمود بى مقدار گشت.»

در منابع حدیثی آمده است که مردی آمد خدمت حضرت صادق و شکایت از روزگار کرد که چنین و چنانم، درمانده ام و قرض دارم. حضرت مقداری پول به او دادند. او گفت: من مقصودم این نبود که بخواهم چیزی بگیرم، خواستم شرح حالم را بگویم که دعایی بفرمایید. فرمودند: من هم نگفتم مقصود تو این بود، ولی این را بگیر و به مصرف خودت برسان، چیزی هم می گویم و آن این است: وَلا تُخْبِرِ النّاسَ بِکلِّ ما اَنْتَ فیهِ فَتَهونَ عَلَیْهِمْ؛ هر گرفتاری که داری جلو مردم بازگو نکن [زیرا] نزد ایشان خوار می شوی.[۱۸]

در حدیثی از امام حسین علیه السلام نیز دروغ موجب عجز و ذلت انسان معرفی شده: اَلصِّدْقُ عِزٌّ وَالْکذْبُ عَجْزٌ؛ صدق و راستی عزّت است و دروغگویی ناتوانی است.[۱۹]

پانویس

  1. راغب اصفهانی، المفردات، ص ۳۳۲؛ مجمع البیان، ج ۱، ص ۴۰۷.
  2. روح الله محمد علی نژاد عمران و پیمان کمالوند، مفهوم شناسی تطبیقی عزت نفس در قرآن و روانشناسی انسان‌گرا، فصلنامه فرهنگ مشاوره و روان درمانی، دوره ۷، شماره ۲۷، پاییز ۱۳۹۵، ص۵.
  3. مرتضی مطهری، مجموعه آثار شهید مطهری، ج۲۲، ص۸۱۶
  4. المیزان، ج ۱۷، ص ۲۰، ذیل آیه ۱۰ سوره فاطر.
  5. مرتضی مطهری، مجموعه آثار شهید مطهری، ج۲۲، ص۸۱۶
  6. سوره فاطر/ آیه ۱۰، ترجمه حسین انصاریان
  7. سوره آل عمران/۱۳۹.
  8. علم اخلاق اسلامی (ترجمه جامع السعادات)، مهدی نراقی، ترجمه سید جلال الدین مجتبوی، انتشارات حکمت، تهران، ۱۳۷۶، ج۲، ص۵۴۴.
  9. کافی، ج۵، ص۶۳
  10. بحارالانوار، ج۷۸، ص۱۲۸.
  11. مقتل خوارزمی، ج۲، ص۶.
  12. بحارالانوار، ج۴۴، ص۱۹۲، چاپ جدید.
  13. حرانی، حسن بن شعبه، تحف العقول، قم، انتشارات جامعه مدرسین حوزه علمیه، ۱۴۰۴ق، ص۴۸۳.
  14. نهج الفصاحه، حدیث ۳۲۵، ص۶۴.
  15. حکمت ۳۹۶.
  16. وسائل الشیعه، ج ۲، ص ۲۰۳
  17. وسائل، ج۱۲، ص۳۰.
  18. بحارالانوار، ج۴۷، ص۳۴.
  19. تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۴۶.