سیر منطقی به صورت کامل رعایت نشده
مختصر نویسی متوسط است
مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

جاه طلبی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز
(ویرایش)
 
(یک نسخهٔ میانیِ همین کاربر نمایش داده نشده است)
سطر ۲: سطر ۲:
 
{{الگو:مقاله از یک نشریه}}
 
{{الگو:مقاله از یک نشریه}}
  
يكي از رذايل اخلاقی رذيله جاه طلبی كه ضرر آن بر دين سخت تر و شديدتر از هجوم گرگان بر گله گوسفندان ذكر شده است.<ref> محمد بن يعقوب كليني، اصول كافي، ج باب «طلب الرئاسة»، حديث 1.</ref>
+
'''«جاه طلبی»''' که در جهت حاکمیت بر مردم برای کسب قدرت، شهرت و ثروت است، یکی از رذایل اخلاقی بوده و در [[قرآن]] و روایات اسلامی مورد نکوهش قرار گرفته، و موجب [[کفر|کفر]]، [[نفاق]]، [[ریا|ریاکاری]] و بی دینی معرفی شده است.<ref> محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافی، ج ۲، باب «طلب الرئاسة»، حدیث ۱.</ref> شایان ذکر است آن «ریاست طلبی» که در مسیر هدایت و خدمت به بندگان خداوند باشد، امری پسندیده و مطلوب است بلکه از ضروریات نظام خلقت و زندگی بشری است؛ مانند رهبری و ریاست [[پیامبران|انبیاء]] علیهم السلام، اولیاء و صالحان خدا.
  
شايان ذكر است رياست طلبی كه در مسير هدايت و خدمت به بندگان خداوند باشد، امري پسنديده و مطلوب است بلكه از ضروريات نظام خلقت و زندگي بشري است؛ مانند رهبري و رياست انبياء عليهم السلام، اوليا و صالحان خدا؛ چنان كه [[حضرت يوسف]] عليه السلام از خداوند چنين درخواست مي كند: {{متن قرآن|«اجْعَلْنِي عَلَي خَزَآئِنِ الأَرْضِ إِنِّي حَفِيظٌ عَلِيمٌ»}}. ([[سوره يوسف]]: 55)
+
==تعریف جاه طلبی==
  
اما جاه طلبي كه مورد نكوهش قرار گرفته و موجب نفاق و بي ديني معرفي گرديده، آن است كه در جهت حاكميت بر مردم براي كسب قدرت، شهرت و ثروت اندوزي باشد.<ref>براي آگاهي بيشتر از جاه طلبي ممدوح و مذموم، ر.ك: محمدباقر مجلسي، مرآة العقول، چ چهارم، باب طلب الرئاسة، تهران، دارالكتب الااسلاميه، 1379 ش، ج 10، ص 118.</ref> اين نوع جاه طلبي يكي از رذايل اخلاقي است كه در اين نوشتار، به عوامل، پيامدها، راه كارهاي پيش گيري و درمان آن پرداخته شده است.
+
اهل لغت «جاه طلبی» را «مقام خواهی، منصب جویی و منزلت طلبی»<ref>علی اکبر دهخدا، لغت نامه دهخدا، ج ۱۶، ص ۱۵۴.</ref> معنا کرده اند. همچنین واژه ترکیبی «ریاست طلبی» را «دوست داری ریاست و ریاست جویی»<ref>همان، ج ۲۶، ص ۲۵۴.</ref> دانسته اند. بنابراین این دو واژه مترادف هم هستند. اما واژه مقابل شهرت طلبی و جاه طلبی، «خمول و گم نامی» است که شعبه ای از [[زهد]] و پارسایی است.<ref>محمدمهدی نراقی، جامع السعادات، ط. الثالثه، مطبعة النجف، ج ۲، ص ۳۶۵.</ref>
  
==تعريف «جاه طلبی»==
+
علمای [[اخلاق]]، «جاه طلبی» را در اصطلاح چنین معنا کرده اند «و معنی الجاه ملک القلوبِ المطلوبةِ تعظیمُها و طاعتُها، و کما انَّ الغنی هو الّذی یملک الدّنانیرَ و الدراهمَ، ای یقدرُ علیهما لِیتوصَّل بهما اِلی الاغراضِ و المقاصدِ...»؛<ref>محسن فیض کاشانی، المحجة البیضاء، چ دوم، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ج ۶، ص ۱۱۳؛ ملّا احمد نراقی، معراج السعادة، چ هشتم، هجرت، ۱۳۸۱، ص ۵۷۱.</ref> حقیقت جاه، تسخیر و مالک شدن دلهای مردم به هدف تعظیم و پیروی آنهاست؛ چنان که ثروتمند مالک طلا و نقره است و برای تأمین اهداف و اغراض نفسانی از آنها بهره برداری می کند، مقام خواه و جاه طلب هم کسی است که در فکر تسخیر دلهای مردم، برای کسب موقعیت اجتماعی و قدرت است تا از این طریق به اهداف و اغراض دنیوی خود دست یابد.
  
اهل لغت «جاه طلبي» را «مقام خواهي، منصب جويي و منزلت طلبي»<ref>علي اكبر دهخدا، لغت نامه دهخدا، ج 16، ص 154.</ref> معنا كرده اند. همچنين واژه تركيبي «رياست طلبي» را «دوست داري رياست و رياست جويي» <ref>همان، ج 26، ص 254.</ref> دانسته اند.
+
از سوی دیگر، مردم تا یک سلسله ویژگی ها و برجستگی های کمالی در شخص نبینند مجذوب و مطیع او نخواهند شد. از این رو، جاه طلب با نشان دادن برخی ویژگی های کمالی، آنها را به پیروی و سرسپردگی از خود وامی دارد. پس میزان شهرت و آوازه جاه طلب و پیروی مردم از او بستگی به کمالات او در پندار مردم دارد.
  
بنابراين اين دو واژه مترادف هم هستند. واژه مقابل شهرت طلبي و جاه طلبي، «خمول و گم نامي» است كه شعبه اي از زهد و پارسايي است.<ref>محمدمهدي نراقي، جامع السعادات، ط. الثالثه، مطبعة النجف، ج 2، ص 365.</ref>
+
==علل و انگیزه‌های جاه طلبی==
  
اما علماي اخلاق، «جاه طلبي» را در اصطلاح چنين معنا كرده اند «و معني الجاه ملكُ القلوبِ المطلوبةِ تعظيمُها و طاعتُها، و كما انَّ الغني هو الّذي يَملكُ الدّنانيرَ و الدراهمَ، اي يَقدرُ عليهما لِيتوصَّل بهما اِلي الاغراضِ و المقاصدِ...»؛<ref>محسن فيض كاشاني، المحجة البيضاء، چ دوم، قم، دفتر انتشارات اسلامي، ج 6، ص 113/ محمدمهدي نراقي، پيشين، ص 347/ ملّا احمد نراقي، معراج السعادة، چ هشتم، هجرت، 1381، ص 571.</ref> حقيقت جاه، تسخير و مالك شدن دلهاي مردم به هدف تعظيم و پي روي آنهاست؛ چنان كه ثروتمند مالك طلا و نقره است و براي تأمين اهداف و اغراض نفساني از آنها بهره برداري مي كند، مقام خواه و جاه طلب هم كسي است كه در فكر تسخير دلهاي مردم، براي كسب موقعيت اجتماعي و قدرت است تا از اين طريق به اهداف و اغراض دنيوي خود دست يابد.
+
هر میل و خواستی ناشی از یک سلسله عوامل و انگیزه های درونی است که صاحب میل برای تحقق بخشیدن آن در جهان خارج به تلاش و تکاپو می پردازد. ریاست طلبی و موقعیت خواهی در میان مردم نیز دارای علل و انگیزه هایی است که شناخت آنها در پیشگیری و درمان این رذیله اخلاقی مؤثر است. به همین دلیل در اینجا علل و انگیزه های ریاست خواهی ذکر می شوند:
  
از سوي ديگر، مردم تا يك سلسله ويژگي ها و برجستگي هاي كمالي در شخص نبينند مجذوب و مطيع او نخواهند شد. از اين رو، جاه طلب با نشان دادن برخي ويژگي هاي كمالي، آنها را به پي روي و سرسپردگي از خود وامي دارد. پس ميزان شهرت و آوازه جاه طلب و پي روي مردم از او بستگي به كمالات او در پندار مردم دارد.
+
'''الف. حکومت بر دل‌ها:'''
  
==نكوهش جاه دوستی==
+
با توجه به حقیقت جاه و مقام که مالک شدن دلهای مردم است، این جایگاه در شخص این توانایی را ایجاد می کند که از طریق جلب توجه دیگران به خود، آنها را وادار به پیروی از خود نماید تا به تمام اهدافش برسد؛ چنان که عاملی که باعث محبوبیت پول و جمع آوری ثروت است، خود پول نیست بلکه علاقه به مال به آن دلیل است که وسیله ای برای رسیدن به تمام خواسته ها و دوست داشتنی هاست. در مقایسه میان مال خواهی و جاه طلبی، علمای اخلاق فرموده اند: علاقه و محبت به جاه طلبی به چند دلیل قوی تر و شدیدتر از علاقه به مال است؛ زیرا رسیدن به ثروت از مسیر قدرت آسانتر از رسیدن به قدرت از طریق مال است.
  
جاه دوستي و شهرت خواهي مورد سرزنش و مذمت فراوان در [[قرآن]] و روايات اسلامي قرار گرفته و آن را منشأ كفر، نفاق، رياكاري و هلاكت دانسته اند. در [[قرآن كريم]] مي خوانيم: {{متن قرآن|«مَن كَانَ يُرِيدُ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا نُوَفِّ إِلَيْهِمْ أَعْمَالَهُمْ فِيهَا وَهُمْ فِيهَا لاَ يُبْخَسُونَ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ لَيْسَ لَهُمْ فِي الآخِرَةِ إِلاَّ النَّارُ»}}؛ ([[سوره هود]]: 15ـ16) كساني كه طالب تعيّش مادّي و زينت و شهوات دنيوي هستند ما مزد سعي آنها را در كار دنيا كاملا مي دهيم و هيچ از اجر عملشان كم نخواهد شد. ولي در آخرت جز آتش سهمي نخواهند داشت.
+
قابل توجه است به همین اندازه که جاه طلبی دلهای مردم را به خود مشغول می نماید و آنان می توانند به اهداف و اغراض شهوانی راه یابند، به همان نسبت، خطر دین گریزی و ارزش زدایی در افراد جاه طلب وجود دارد.
  
[[امام صادق]] عليه السلام مي فرمايد: مَن طَلَب الرئاسةَ هَلَكَ؛<ref>محمد بن يعقوب كليني، پيشين.</ref> كسي كه دنبال رياست باشد، هلاك مي شود.
+
'''ب. حقارت و خود کم بینی:'''
  
پيامبر گرامي صلي الله عليه و آله نيز مي فرمايد: حبُّ الجاهِ و المال ينبتُ النفاقَ في القلبِ كما يَنبتُ الماءُ البقلَ؛<ref>همان.</ref> دوستي جاه و مال نفاق را در دل مي روياند؛ همان گونه كه آب گياه را.
+
احساس حقارت ممکن است واکنش های متفاوت داشته باشد و از جمله آنها «جاه طلبی» است. اشخاصی که در زندگی اجتماعی مورد تحقیر قرار گرفته و از این وضعیت رنج می برند، تلاش می کنند از طریق جاه طلبی و بلندپروازی، این شکست را جبران کنند.
  
==علل و انگيزه هاي جاه طلبی==
+
'''ج. شیوه رفتار مرئوس:'''
  
هر ميل و خواستي ناشي از يك سلسله عوامل و انگيزه هاي دروني است كه صاحب ميل براي تحقق بخشيدن آن در جهان خارج به تلاش و تكاپو مي پردازد. رياست طلبي و موقعيت خواهي در ميان مردم نيز داراي علل و انگيزه هايي است كه شناخت آنها در پيشگيري و درمان اين رذيله اخلاقي مؤثر است. به همين دليل در اينجا علل و انگيزه هاي رياست خواهي ذكر مي شوند:
+
یکی از عوامل مؤثر در ریاست طلبی، شیوه رفتار مرئوس با رئیس است. چنانچه رفتار ارباب رجوع یا افراد زیردست با رئیس به صورت خضوع و فروتنی باشد، به گونه‌ای که رئیس چنین بپندارد که این مقام (ریاست خواهی) شایسته جز او نیست، بدون شک این نوع رفتار در تقویت این حس او تأثیر مهمی دارد.
  
الف. حكومت بر دل‌ها
+
==نشانه‌های جاه طلبی==
  
با توجه به حقيقت جاه و مقام كه مالك شدن دلهاي مردم است، اين جايگاه در شخص اين توانايي را ايجاد مي كند كه از طريق جلب توجه ديگران به خود، آنها را وادار به پيروي از خود نمايد تا به تمام اهدافش برسد؛ چنان كه عاملي كه باعث محبوبيت پول و جمع آوري ثروت است، خود پول نيست بلكه علاقه به مال به آن دليل است كه وسيله اي براي رسيدن به تمام خواسته ها و دوست داشتني هاست.
+
افراد جاه طلب را غالباً می توان از حرکات و کلمات و رفتارشان شناخت؛ آنها علاقه دارند تمام کارهای نیکی را که انجام می دهند تابلو کنند و همه از آنها آگاه شوند تا نزد مردم مقام و منزلتی پیدا کنند. به همین دلیل، جاه طلبان غالباً به [[ریا|ریاکاری]] نیز کشیده می شوند؛ چرا که بدون ریاکاری، حسّ جاه طلبی آنها اشباع نمی شود. از این رو، بعضی از بزرگان اخلاق جاه طلبی و ریاکاری را همراه یکدیگر در کتاب های خود عنوان کرده اند.<ref>محسن فیض کاشانی، پیشین، ج ۶، ص ۱۰۶ به بعد.</ref>
  
در مقايسه ميان مال خواهي و جاه طلبي، علماي اخلاق فرموده اند: علاقه و محبت به جاه طلبي به چند دليل قوي تر و شديدتر از علاقه به مال است؛ زيرا:
+
هدف آنها کسب وجاهت عمومی و اسم و آوازه است از هر طریقی که باشد؛ نه برای این که وجاهت عمومی را مقدمه ای برای انجام اصلاحات اجتماعی و کارهای خیر قرار دهند، بلکه به این منظور که مردم آنها را بستایند و در برابر آنها خضوع کنند و به مدح و ستایش آنها بپردازند.
  
* رسيدن به ثروت از مسير قدرت آسانتر از رسيدن به قدرت از طريق مال است. بزرگان اخلاق اين مسئله را چنين تبيين كرده اند: چنانچه عالم، زاهد (يا صاحب قدرت) در دلهاي مردم جايگاه پيدا كند و بخواهد به مال و ثروت برسد، برايش آسان است؛ زيرا گرفتن پول از اشخاصي كه به جايگاه و كمال يك فرد باور دارند و دل آنها در گرو اوست به سادگي ميسّر است و آنان با علاقه و اراده خود اموال را مي بخشند، اما شخصي كه داراي ويژگي كمالي نيست، چنانچه به گنج برسد و بخواهد از اين طريق به جاه و مقام برسد، برايش ممكن نيست و مال هميشه سبب كسب جاه نمي شود. بنابراين، جاه طلبي براي كساني كه خواهان مقام دنيوي هستند دوست داشتني تر از ثروت و مال است.
+
جاه طلبان سعی می کنند به سراغ کارهایی بروند که اسم و آوازه و شهرتی در آنها هست، هر چند بازدهی کمی داشته باشند و هرگز به کارهایی که باعث شهرت آنها نشود، نمی پردازند. هر چند فایده آنها برای جامعه چندین برابر باشد.
  
* مال و ثروت در معرض خطر و نابودي است؛ چون از دستبرد دزدان و غاصبان و طمعورزي ستمگران در امان نيست و نگهداري آن با زحمت و همراه با هزينه سنگين است. اما هرگاه قلب ها در تصرف و تسخير شخصي مورد نظر و احترام قرار گيرند، دزدان، غاصبان و نابخردان توانايي راهيابي به قلب را ندارند و گنجينه دلها پر از علاقه و دوستي به فردي صاحب مقام و منزلت است. از اين رو، شخص مورد احترام از اين نظر آسوده خاطر و مطمئن است.
+
جاه طلبان توقع و انتظار دارند دایم مدح شوند، کمترین نقد و نکوهش از آنها به عمل نیاید، انتظار دارند در مجالس همه آنها را احترام کنند و کسی بالاتر از آنها ننشیند، در اثنای سخنان آنها سخن نگویند و سخن آخر سخن آنها باشد.
  
* جاه و منزلت بدون هزينه و زحمت امكان گسترش دارد؛ زيرا افرادي كه به كمال شخصي معتقد باشند، با عشق و علاقه به تبليغ و ترويج شخص مورد نظر مي پردازند و دلهاي افراد ديگر را نيز تسليم و منقاد مراد خود مي كنند، اما افزايش ثروت جز با زحمت و پذيرش هزينه و خطرهاي احتمالي ميسر نيست. بدين سان، طبيعي است كه علاقه و محبت به مقام و رياست بيش از علاقه به مال باشد.<ref>محسن فيض كاشاني، پيشين، ص 115 و 116/محمد غزالي، احياء علوم الدين، ترجمه مؤيدالدين محمّد خوارزمي، چ دوم، تهران، شركت انتشارات علمي و فرهنگي، 1368، ص 585 ـ 586/سيد عبدالله شبّر، اخلاق، ترجمه محمّدرضا جباران، چ هشتم، هجرت، 1381، ص 311ـ 312.</ref>
+
افرادی که آنها را تکریم و تعظیم می کنند در نظر آنها افراد بامعرفتی هستند و افرادی که نسبت به آنها اعتنایی ندارند، افرادی بی معرفت و نمک نشناسند. به همین دلیل، این افراد غالباً مورد تنفّرند.
  
قابل توجه است به همين اندازه كه جاه طلبي دلهاي مردم را به خود مشغول مي نمايد و آنان مي توانند به اهداف و اغراض شهواني راه يابند، به همان نسبت، خطر دين گريزي و ارزش زدايي در افراد جاه طلب وجود دارد.
+
این افراد بسیار زود شناخته می شوند. در روایتی از [[امام صادق]] علیه السلام آمده است: «اِنَّ شِرارَکمْ مَنْ اَحَبَّ اَنْ یوَطَّأَ عَقِبَهُ»؛<ref> محمد بن یعقوب کلینی، پیشین، ص ۲۹۹، حدیث ۸.</ref> کسانی که دوست دارند مردم پشت سر آنها بیفتند بدترین شما هستند.
  
ب. حقارت و خود كم بيني
+
در حدیث دیگری از [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله آمده است: «مَنْ اَحَبَّ اَنْ یمَثَّلَ لَه الرِّجالَ فَلْیتَبَوَّءْ مَقْعَدُهُ مِنَ النّارِ»؛<ref>رضی الدین طبرسی، مکارم اخلاق، ج ۱، ص ۲۶.</ref> کسی که دوست دارد مردم دست به سینه در مقابل او بایستند جایگاه خود را در آتش دوزخ ببیند.
  
احساس حقارت ممكن است واكنش هاي متفاوت داشته باشد و از جمله آنها «جاه طلبي» است. اشخاصي كه در زندگي اجتماعي مورد تحقير قرار گرفته و از اين وضعيت رنج مي برند، تلاش مي كنند از طريق جاه طلبي و بلندپروازي، اين شكست را جبران كنند.
+
از دیگر نشانه های این افراد این است که در دنیایی از وهم و خیال بسر می برند و آنچه را در واقعیت عینی از مقام و منزلت بدست نمی آورند، در عالم اوهام و خیالات برای خود فراهم می سازند.<ref>ناصر مکارم شیرازی، اخلاق در قرآن، قم، مدرسة الامام علی علیه السلام، ۱۳۸۰، ج۳، ص۲۸.</ref>
  
ج. شيوه رفتار مرئوس
+
==آسیب‌ها و پیامدهای جاه طلبی==
  
يكي از عوامل مؤثر در رياست طلبي، شيوه رفتار مرئوس با رئيس است. چنانچه رفتار ارباب رجوع يا افراد زيردست با رئيس به صورت خضوع و فروتني باشد به گونه‌اي كه رئيس چنين بپندارد كه اين مقام (رياست خواهي) شايسته جز او نيست، بدون شك اين نوع رفتار در تقويت اين حس او تأثير مهمي دارد.
+
دوستی جاه و مقام، دارای تبعات و آسیب های فراوانی است؛ از جمله:
  
==انگيزه‌هاي ستايش==
+
ریاست خواهی و جاه طلبی دارای آثار و پیامدهای فردی و اجتماعی در دنیاست که در اینجا به آنها اشاره می شود:
  
دوستي ستايش و لذت بردن از آن، خود عوامل گوناگوني دارد و اين عوامل موجب علاقه به ستايش و تنفر از نكوهش مي شوند:
+
'''الف. آثار فردی:'''
  
'''1. كمال خواهي نفس:'''
+
۱. ایجاد [[نفاق]]: حبّ جاه موجب می شود که انسان برای حفظ موقعیتِ پنداری خود، شیوه دوگانه و منافقانه را در رفتار و گفتار اختیار کند و در خلوت چیزی باشد و در میان مردم به رنگ و لباسی دیگر. [[پیامبر اسلام|پیامبر گرامی]] صلی الله علیه و آله می فرماید: «حبُّ الجاهِ والمالِ ینبتان النفاقَ فی القلبِ کما ینبت الماءَ البقل»؛<ref>محسن فیض کاشانی، پیشین، ص ۱۱۲؛ محمّدمهدی نراقی، پیشین، ص ۳۴۹.</ref> دوستی جاه و مال نفاق را در دل می رویاند؛ همان گونه که آب گیاه را. حضرت تعبیر به «انبات» فرموده اند و از این روشن می شود که نفاق در دل شهرت خواه ریشه می دواند و جزو ملکه راسخه نفس او می شود و از تشبیه به «آب» استظهار می شود که دل جاه طلب مانند زمین آماده می ماند که به محض باریدن باران، گیاه نمو کند و تأثیر جاه طلبی در ایجاد نفاق نیز چنین است.
  
نفس مي تواند كمال خود را درك كند و از درك كمال، لذت مي برد و نوعي جوشش و حركت نشاط آور در آن پديد مي آيد. ستايش از شخص موجب مي شود كه او احساس كمال كند و هر اندازه كه كمال براي او مشكوك باشد و در اثر مدح به اين كمال آگاهي يابد، بيشتر لذت مي برد، به ويژه كه ستايش كننده آدم معتبر و صاحب نامي در جامعه باشد.
+
۲. دروغ گویی: [[امام صادق]] علیه السلام معیار بدی و خوبی افراد را ریاست طلبی می داند و می فرماید: «أتری لااَعرِفُ خیارَکم مِن شرارِکم؟ بلی واللّهِ و اِنَّ شرارَکم مَن احبَّ اَن یوطّأ عَقِبَهُ، اِنّه لابُدّ مِن کذّاب اَو عاجِز الرأی»؛<ref>محمّد بن یعقوب کلینی، کافی.</ref> گمان می کنی من خوبان و بدان شما را نمی شناسم؟ چرا به خدا قسم! از جمله بدان شما کسی است که دوست دارد دیگران پشت سرش راه بروند و به ناچار، باید به دروغ بپردازد و نقش بازی کند یا ناتوان در رأی است.
  
'''2. تسخير دل‌ها:'''
+
امام صادق علیه السلام معیار بدی را ریاست خواهی دانسته اند؛ زیرا یکی از پیامدهای آن دروغ گویی است. مرحوم فیض در ذیل این حدیث، مطالب جالبی دارد و می فرماید: حدیث می تواند دارای دو معنا باشد: یکی. هر کس دوست بدارد مردم پشت سر او راه بروند ناگزیر است دروغگو یا ضعیف الرأی باشد زیرا تمام پرسش هایی که از او می شود، نمی داند. بنابراین اگر به تمام پرسش ها پاسخ دهد، ناگزیر است دروغ بگوید و اگر آنچه را نمی داند، پاسخ ندهد عاجز است. دوم. در روی زمین دروغ گویی هست که ریاست طلب است و شخص ناتوانی است که از دروغگو پی روی می کند.<ref>محسن فیض کاشانی، الوافی، اصفهان، مکتبة امام امیرالمؤمنین علیه السلام، ۱۴۰۶ ق، ج ۵، باب الرئاسة، حدیث ۳۱۲۲، ص ۸۴۶.</ref>
  
ستايش، نشانه آن است كه قلب ستايش كننده در تصرف ستايش شده است و او مريد و محبّ شخصي ممدوح است. در اختيار گرفتن دل ديگران موجب لذت و خوشحالي مي شود، بخصوص كه ستايش سبب افزايش قدرت و جايگاه ستايش شده در ميان مردم گردد.
+
۳. دشمنی با انبیاء و اوصیاء: [[فرعون|فرعون ها]] و [[نمرود|نمرودها]] به دلیل جاه طلبی و برتری جویی شان از مصادیق بارز مخالفت با پیامبران علیهم السلام هستند. [[قرآن کریم]] می فرماید: {{متن قرآن|«وَ نَادَی فِرْعَوْنُ فِی قَوْمِهِ قَالَ یا قَوْمِ أَلَیسَ لِی مُلْک مِصْرَ وَ هَذِهِ الْأَنْهَارُ تَجْرِی مِن تَحْتِی أَفَلَا تُبْصِرُونَ أَمْ أَنَا خَیرٌ مِّنْ هَذَا الَّذِی هُوَ مَهِینٌ وَلَا یکادُ یبِینُ»}} ([[سوره زخرف]]: ۵۱-۵۲)؛ فرعون در میان قوم خود ندا داد و گفت: ای قوم من! آیا حکومت [[مصر]] از آن من نیست و این نهرها تحت فرمان من جریان ندارند؟ آیا نمی بینید؟! مگر نه این است که من از این مرد (موسی) که از خانواده و طبقه پستی است و هرگز نمی تواند فصیح سخن بگوید، برترم؟!
  
'''3. توسعه حوزه نفوس:'''
+
گاهی ممکن است یک رذیله اخلاقی ناشی از چندین خصلت باشد و گفتار و رفتار فرعون در اینجا ناشی از برتری جویی، عوام فریبی و جاه طلبی است و با این بهانه گیری های جاه طلبانه، خود و جمع کثیری را گم راه و از مسیر حق منحرف ساخت.
  
كرنش و تعظيم ستايشگر باعث شكار دلهاي افرادي مي شود كه اين رفتار مريدان را مي بينند و چنانچه ستايش كننده مورد توجه و اطمينان بيشتر باشد، تأثيرش بيشتر خواهد بود.
+
[[ملا احمد نراقی|مرحوم نراقی]] در این زمینه می فرماید: «از زمان آدم تا این دم، اکثر عداوت ها و مخالفت ها با انبیاء و اوصیاء سببی جز حب جاه نداشته. نمرود مردود به همین جهت آتش برای سوختن ابراهیم خلیل برافروخت و فرعون ملعون به این سبب خانمان سلطان خود را سوزاند... حق امیرمؤمنان علیه السلام از آن غصب شده و خانواده خلافت الهیه به واسطه آن غارت شده». یثرب به باد رفت به تعمیر ملک شام، بطحا خراب شد به تمنای ملک ری.<ref>ملا احمد نراقی، معراج السعادة، ص ۵۷۳.</ref>
  
طبيعي است چنين ستايشي در صورتي كه در جمع مردم انجام بگيرد اثرگذارتر است و هر اندازه جمعيت افراد بيشتر باشد، لذّت بخش تر.<ref> محسن فيض كاشاني، پيشين، ص 126 ـ 128/ملا احمد نراقي، پيشين، ص 591/محمّدمهدي نراقي، پيشين، ص 269 ـ 370/محمّد غزالي، پيشين، ص 599. </ref> اين عوامل ممكن است در ستايش يك ستايشگر جمع شوند و ممكن است هر كدام جداگانه مورد توجه باشند.
+
در کتب اخلاقی، پیامدهای فردی دیگری نیز برای جاه دوستی بیان شده اند؛ از قبیل ریاکاری در گفتار و رفتار، ترجیح رضایت خلق بر رضایت خداوند، اضطراب و نگرانی از ترسِ از دست دادن موقعیت یا مورد خشم مردم یا جاه طلب دیگر قرار گرفتن.<ref>ملا احمد نراقی، پیشین؛ سید عبداللّه شبّر، پیشین، ص ۳۱۴.</ref>
  
از عوامل و انگيزه هاي ستايش دوستي، عوامل تنفر از نكوهش و سرزنش نيز روشن مي شود؛ زيرا انساني كه مورد مذمت قرار مي گيرد، احساس نقص در او ايجاد مي شود و از اين حالت ناراحت و خسته مي شود و همچنين با مورد مذمت قرار گرفتن، مريد خود را از دست مي دهد و نيز مانع محبوبيت او در ميان مردم مي شود و اين امور براي شخص جاه طلب ناراحت كننده و دردآورند. از اين رو، او از مذمّت متنفر و گريزان است.
+
'''ب. آثار اجتماعی:'''
  
==نشانه‌هاي جاه طلبي==
+
۱. منزوی شدن در جامعه: تقدیر روزگار ممکن است برخلاف میل جاه طلبان حرکت کند و به جای رسیدن به جایگاه اجتماعی، آنها را در انزوای اجتماعی قرار دهد. داستان سامری از این قرار است. دلیل مخالفت او با [[حضرت موسی]] علیه السلام جاه و مقام طلبی بود، اما خداوند بزرگ علیرغم این خواست او، چنان جزایی در این دنیا برای او مقرر داشت که برای همیشه از جامعه منزوی و طرد شد. از این رو، حضرت موسی علیه السلام به او فرمود: {{متن قرآن|«قالَ فَاذْهَبْ فَإِنَّ لَک فِی الْحَیاةِ أَن تَقُولَ لَا مِسَاسَ»}} ([[سوره طه]]: ۹۷)؛ گفت: برو و بدان که جزای تو این است که در زندگی بگویی به من نزدیک نشوید. سامری یا گرفتار بیماری واگیرداری شد که احدی به او نزدیک نمی شد یا دچار بیماری روانی شدید به صورت ترس و وحشت از انسان ها، به گونه ای که اگر کسی به او نزدیک می شد، فریاد می زند: «لامساسَ».
  
افراد جاه طلب را غالباً مي توان از حركات و كلمات و رفتارشان شناخت؛ آنها علاقه دارند تمام كارهاي نيكي را كه انجام مي دهند تابلو كنند و همه از آنها آگاه شوند تا نزد مردم مقام و منزلتي پيدا كنند. به همين دليل، جاه طلبان غالباً به رياكاري نيز كشيده مي شوند؛ چرا كه بدون رياكاري، حسّ جاه طلبي آنها اشباع نمي شود. از اين رو، بعضي از بزرگان اخلاق جاه طلبي و رياكاري را همراه يكديگر در كتاب هاي خود عنوان كرده اند.<ref>محسن فيض كاشاني، پيشين، ج 6، ص 106 به بعد.</ref>
+
۲. تباهی خود و پیروان: وقایع مربوط به جاه طلبان و متکبران که در اثر جاه طلبی از پذیرش حق امتناع کردند و پیامدهای خطرناکی برای خود و اطرافیان خود به وجود آوردند، در داستان های قرآنی فراوانند. یکی از آنها داستان مربوط به فرعون است. [[قرآن کریم]] به هلاک رسیدن فرعون و اطرافیانش را در آیات، به عنوان پند و عبرت به شیوه های گوناگونی از فصاحت و بلاغت بیان کرده، می فرماید: {{متن قرآن|«ثُمَّ أَغْرَقْنَا الْآخَرِینَ»}} ([[سوره شعراء]]: ۶۶)؛ فرعونیان را غرق ساختیم.
  
هدف آنها كسب وجاهت عمومي و اسم و آوازه است از هر طريقي كه باشد؛ نه براي اين كه وجاهت عمومي را مقدمه اي براي انجام اصلاحات اجتماعي و كارهاي خير قرار دهند، بلكه به اين منظور كه مردم آنها را بستايند و در برابر آنها خضوع كنند و به مدح و ستايش آنها بپردازند.
+
نیز [[امام صادق]] علیه السلام می فرماید: ریاست طلبی، هم هلاک شخص ریاست طلب و هم هلاک تابعان اوست. کسانی که دوست دارند مردم تابع آنها باشند، دنباله روهای خود را نیز در آتش ریاست طلبی خود می سوزانند و عزت و شخصیت اجتماعی آنها را نابود می کنند. از این رو از چنین رهبرانی باید اجتناب کرد: «اِیاکم و هولاءِ الرؤساءِ الّذین یترأسُونَ فَوَاللّهِ ما خفقتِ النّعالُ خلفَ رجل الّا هلک و اهلک»؛<ref>محمد بن یعقوب کلینی، پیشین، حدیث ۳.</ref> بپرهیز از رؤسایی که ریاست را به خود می بندند؛ زیرا به خدا سوگند که کفش ها، دنبال سر مردی صدا نکنند، جز آن که هلاک شود و هلاک کند.
  
جاه طلبان سعي مي كنند به سراغ كارهايي بروند كه اسم و آوازه و شهرتي در آنها هست، هر چند بازدهي كمي داشته باشند و هرگز به كارهايي كه باعث شهرت آنها نشود، نمي پردازند. هر چند فايده آنها براي جامعه چندين برابر باشد.
+
۳. اختلاف در جامعه: انسان جاه طلب پیوسته در فکر حفظ موقعیت و رسیدن به منافع شخصی خود است. از این رو، دایم خود را در تزاحم و درگیری با دیگران می بیند و چنانچه جاه طلب دیگری در جامعه پدیدار شود، چون منافع آنها قابل جمع نیست، دچار اختلاف، نزاع و درگیری خواهند شد. آنگاه پیامد اختلاف در جنبه انسانی و مالی به اندازه ای می رسد که هرگز قابل جبران نباشد. کشمکش‌های جاه طلبانه جامعه را از درون پوک ساخته، در بیرون رسوا و بی آبرو می‌کند.
  
جاه طلبان توقع و انتظار دارند دايم مدح شوند، كمترين نقد و نكوهش از آنها به عمل نيايد، انتظار دارند در مجالس همه آنها را احترام كنند و كسي بالاتر از آنها ننشيند، در اثناي سخنان آنها سخن نگويند و سخن آخر سخن آنها باشد.
+
'''ج. آثار دینی:'''
  
افرادي كه آنها را تكريم و تعظيم مي كنند در نظر آنها افراد بامعرفتي هستند و افرادي كه نسبت به آنها اعتنايي ندارند، افرادي بي معرفت و نمك نشناسند. به همين دليل، اين افراد غالباً مورد تنفّرند.
+
۱. تباه کردن [[دین|دین]]: دین زدایی یکی از آسیب های مهم ریاست خواهی است، تا آنجا که ضرر دوستی جاه به دین کمتر از آسیب گرگان به گله گوسفندان نیست. [[امام کاظم]] علیه السلام می فرماید: «اِنَّه ذَکر رجلا فقالَ: اِنَّه یحبُّ الرئاسةَ، فقال: ما ذئبان ضاریانِ فی غنم قَد تفَرّقَ رعاؤُها بأضَرَّ فی دینِ المُسلمِ من الرئاسةِ»؛<ref>محمد بن یعقوب کلینی، پیشین، حدیث ۳.</ref> وجود دو گرگ درنده در میان گله گوسفندی که چوپانش حاضر نباشد، زیان بخش تر از ریاست طلبی نسبت به دین نیست. نیز از ماجرای سامری که در [[قرآن]] آمده است، استفاده می شود که جاه طلبی او موجب گمراهی خودش و گروه کثیری از [[بنی اسرائیل]] و نابود شدن بسیاری از آنها شد.<ref>[[سوره طه]]: ۸۵ـ۹۸؛ ناصر مکارم شیرازی، پیشین، ص ۱۷ـ۱۸.</ref>
  
اين افراد بسيار زود شناخته مي شوند. در روايتي از [[امام صادق]] عليه السلام آمده است: اِنَّ شِرارَكُمْ مَنْ اَحَبَّ اَنْ يُوَطَّأَ عَقِبَهُ؛<ref> محمد بن يعقوب كليني، پيشين، ص 299، حديث 8.</ref> كساني كه دوست دارند مردم پشت سر آن ها بيفتند بدترين شما هستند.
+
۲. لعن و نفرین: ریاست طلبی شکل های گوناگونی به خود می گیرد؛ گاه کسی در فکر رسیدن به آن است و گاهی در صدد و تلاش برای کسب آن و گاه در تلاش برای حفظ آن. امام صادق علیه السلام همه آنها را محکوم می نماید: «ملعونٌ مَن ترأّسَ،<ref>مَن ترأسّ ای ادّعی الریاسة بغیر حق؛ کسی که در پی ریاست طلبی برای شهرت و رسیدن به اغراض دنیوی است. (محمدباقر مجلسی، مرآة العقول، ص ۱۲۳)</ref> ملعونٌ مَن هَمَّ بِها، ملعونٌ مَن حدَّث بِها نَفسه»؛<ref>محمّد بن یعقوب کلینی، اصول کافی، ج۲، ص ۲۹۸، روایت۴.</ref> کسی که ریاست را به خود ببندد، ملعون است. کسی که به آن همت گمارد ملعون است و کسی که به فکر آن باشد نیز ملعون است.  
  
در حديث ديگري از [[رسول خدا]] صلي الله عليه و آله آمده است: مَنْ اَحَبَّ اَنْ يُمَثَّلَ لَه الرِّجالَ فَلْيُتَبَوَّءْ مَقْعَدُهُ مِنَ النّارِ؛<ref>رضي الدين طبرسي، مكارم اخلاق، ج 1، ص 26.</ref> كسي كه دوست دارد مردم دست به سينه در مقابل او بايستند جايگاه خود را در آتش دوزخ ببيند.
+
امام علیه السلام در فکر و در پی ریاست طلبی بودن را نیز محکوم می کند و این نوع نگاه به جاه طلبی، شیوه مناسبی برای پیشگیری از افتادن در این رذیله اخلاقی است.
  
از ديگر نشانه هاي اين افراد اين است كه در دنيايي از وهم و خيال بسر مي برند و آنچه را در واقعيت عيني از مقام و منزلت بدست نمي آورند، در عالم اوهام و خيالات براي خود فراهم مي سازند.<ref>ناصر مكارم شيرازي، اخلاق در قرآن، قم، مدرسة الامام علي عليه السلام، 1380، ج3، ص28.</ref>
+
۳. سوختن در آتش [[جهنم]]: کسانی که در این دنیا، برای دنیاخواهی و زینت آن تلاش می کنند، در آخرت بهره ای جز آتش جهنم نخواهند داشت. انسان اگر به جای آخرت، دنیا و به جای باقی، فانی و به جای نامحدود، هدف محدود را دنبال کند، در نتیجه عملش نیز محدود به همین دنیا خواهد بود و دست دنیاگرایان و جاه طلبان در آخرت خالی است. {{متن قرآن|«مَن کانَ یرِیدُ الْحَیاةَ الدُّنْیا وَ زِینَتَهَا نُوَفِّ إِلَیهِمْ أَعْمَالَهُمْ فِیهَا وَهُمْ فِیهَا لاَیبْخَسُونَ أُوْلَئِک الَّذِینَ لَیسَ لَهُمْ فِی الآخِرَةِ إِلاَّ النَّارُ...»}} ([[سوره هود]]: ۱۵-۱۶)؛ کسانی که زندگانی دنیا و تجمل آن را بخواهند، حاصل رفتارشان را در همین دنیا به تمامی به آنان می دهیم و در آن کم و کاستی نخواهند دید. اینان کسانی هستند که در آخرت جز آتش دوزخ بهره ای ندارند...
  
==آسيب‌ها و پيامدهاي جاه طلبي==
+
علمای اخلاق در ذیل این آیات فرموده اند: این آیات عام هستند و شامل جاه دوستی می شوند؛ چون دوستی جاه بزرگترین لذت از لذت های زندگی دنیا و بیشترین زینت آن است.<ref>محسن فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ص ۱۱۲؛ محمّدمهدی نراقی، پیشین، ص ۳۴۹.</ref> ریاست طلبان مستکبر در هر سه جهان، طعم تلخ برتری جویی و جاه طلبی خود را به سخت ترین عذاب ها و دردها خواهند چشید.
 
 
دوستي جاه و مقام داراي تبعات و آسيب هاي فراواني است؛ از جمله:
 
 
 
===آسيب‌های دنيوی===
 
 
 
رياست خواهي و جاه طلبي داراي آثار و پيامدهاي فردي و اجتماعي در دنياست كه در اينجا به آنها اشاره مي شود:
 
 
 
'''الف. آثار فردي:'''
 
 
 
1. ايجاد نفاق: حبّ جاه موجب مي شود كه انسان براي حفظ موقعيتِ پنداري خود، شيوه دوگانه و منافقانه را در رفتار و گفتار اختيار كند و در خلوت چيزي باشد و در ميان مردم به رنگ و لباسي ديگر. پيامبر گرامي صلي الله عليه و آله مي فرمايد: حبُّ الجاهِ والمالِ يُنبتان النفاقَ في القلبِ كما يُنبت الماءَ البقل؛<ref>محسن فيض كاشاني، پيشين، ص 112/محمّدمهدي نراقي، پيشين، ص 349.</ref> دوستي جاه و مال نفاق را در دل مي روياند؛ همان گونه كه آب گياه را. حضرت تعبير به «انبات» فرموده اند و از اين روشن مي شود كه نفاق در دل شهرت خواه ريشه مي دواند و جزو ملكه راسخه نفس او مي شود و از تشبيه به «آب» استظهار مي شود كه دل جاه طلب مانند زمين آماده مي ماند كه به محض باريدن باران، گياه نمو كند و تأثير جاه طلبي در ايجاد نفاق نيز چنين است.
 
 
 
2. دروغ گويي: [[امام صادق]] عليه السلام معيار بدي و خوبي افراد را رياست طلبي مي داند و مي فرمايد: أتري لااَعرِفُ خيارَكم مِن شرارِكم؟ بلي واللّهِ و اِنَّ شرارَكم مَن احبَّ اَن يوطّأ عَقِبَهُ، اِنّه لابُدّ مِن كذّاب اَو عاجِز الرأي؛<ref>محمّد بن يعقوب كليني، پيشين.</ref> گمان مي كني من خوبان و بدان شما را نمي شناسم؟ چرا به خدا قسم! از جمله بدان شما كسي است كه دوست دارد ديگران پشت سرش راه بروند و به ناچار، بايد به دروغ بپردازد و نقش بازي كند يا ناتوان در رأي است.
 
 
 
امام صادق عليه السلام معيار بدي را رياست خواهي دانسته اند؛ زيرا يكي از پيامدهاي آن دروغ گويي است. مرحوم فيض در ذيل اين حديث، مطالب جالبي دارد و مي فرمايد: حديث مي تواند داراي دو معنا باشد: يكي. هر كس دوست بدارد مردم پشت سر او راه بروند ناگزير است دروغگو يا ضعيف الرأي باشد زيرا تمام پرسش هايي كه از او مي شود، نمي داند. بنابراين اگر به تمام پرسش ها پاسخ دهد، ناگزير است دروغ بگويد و اگر آنچه را نمي داند، پاسخ ندهد عاجز است. دوم. در روي زمين دروغ گويي هست كه رياست طلب است و شخص ناتواني است كه از دروغگو پي روي مي كند.<ref>محسن فيض كاشاني، الوافي، اصفهان، مكتبة امام اميرالمؤمنين عليه السلام، 1406 ق، ج 5، باب الرئاسة، حديث 3122، ص 846.</ref>
 
 
 
نسبت به فراز اول حديث، بين دو معنا تفاوتي ديده نمي شود؛ چون در اولي، رياست طلبان دروغگو و در دومي، دروغ گويان رياست طلب مورد نظرند. اين اندازه تفاوت وجود دارد كه در اوّلي، دروغ گويي زاييده جاه طلبي و در دومي، جاه طلبي زاييده دروغ گويي است. به هر حال، آدم جاه طلب دروغگو نيز هست.
 
 
 
3. دشمني با انبياء و اوصيا: فرعون ها و نمرودها به دليل جاه طلبي و برتري جويي شان از مصاديق بارز مخالفت با پيامبران عليهم السلام هستند. [[قرآن كريم]] مي فرمايد: {{متن قرآن|«وَ نَادَي فِرْعَوْنُ فِي قَوْمِهِ قَالَ يَا قَوْمِ أَلَيْسَ لِي مُلْكُ مِصْرَ وَ هَذِهِ الْأَنْهَارُ تَجْرِي مِن تَحْتِي أَفَلَا تُبْصِرُونَ أَمْ أَنَا خَيْرٌ مِّنْ هَذَا الَّذِي هُوَ مَهِينٌ وَلَا يَكَادُ يُبِينُ}} ([[سوره زخرف]]: 51ـ52)؛ فرعون در ميان قوم خود ندا داد و گفت: اي قوم من! آيا حكومت [[مصر]] از آن من نيست و اين نهرها تحت فرمان من جريان ندارند؟ آيا نمي بينيد؟! مگر نه اين است كه من از اين مرد (موسي) كه از خانواده و طبقه پستي است و هرگز نمي تواند فصيح سخن بگويد، برترم؟!
 
 
 
گاهي ممكن است يك رذيله اخلاقي ناشي از چندين خصلت باشد و گفتار و رفتار فرعون در اينجا ناشي از برتري جويي، عوام فريبي و جاه طلبي است و با اين بهانه گيري هاي جاه طلبانه، خود و جمع كثيري را گم راه و از مسير حق منحرف ساخت.
 
 
 
مرحوم نراقي در اين زمينه مي فرمايد: «از زمان آدم تا اين دم، اكثر عداوت ها و مخالفت ها با انبياء و اوصياء سببي جز حب جاه نداشته. نمرود مردود به همين جهت آتش براي سوختن ابراهيم خليل برافروخت و فرعون ملعون به اين سبب خانمان سلطان خود را سوزاند... حق اميرمؤمنان عليه السلام از آن غصب شده و خانواده خلافت الهيّه به واسطه آن غارت شده». يثرب به باد رفت به تعمير ملك شام بطحا خراب شد به تمناي ملك ري.<ref>ملا احمد نراقي، پيشين، ص 573.</ref>
 
 
 
در كتب اخلاقي، پيامدهاي فردي ديگري نيز براي جاه دوستي بيان شده اند؛ از قبيل رياكاري در گفتار و رفتار، ترجيح رضايت خلق بر رضايت خداوند، اضطراب و نگراني از ترسِ از دست دادن موقعيت يا مورد خشم مردم يا جاه طلب ديگر قرار گرفتن.<ref>ملا احمد نراقي، پيشين/سيد عبداللّه شبّر، پيشين، ص 314.</ref>
 
 
 
'''ب. آثار اجتماعي:'''
 
 
 
1. منزوي شدن در جامعه: تقدير روزگار ممكن است برخلاف ميل جاه طلبان حركت كند و به جاي رسيدن به جايگاه اجتماعي، آنها را در انزواي اجتماعي قرار دهد. داستان سامري از اين قرار است. دليل مخالفت او با [[حضرت موسی]] عليه السلام جاه و مقام طلبي بود، اما خداوند بزرگ عليرغم اين خواست او، چنان جزايي در اين دنيا براي او مقرر داشت كه براي هميشه از جامعه منزوي و طرد شد. از اين رو، حضرت موسي عليه السلام به او فرمود: {{متن قرآن|«قالَ فَاذْهَبْ فَإِنَّ لَكَ فِي الْحَيَاةِ أَن تَقُولَ لَا مِسَاسَ»}} ([[سوره طه]]:97)؛ گفت: برو و بدان كه جزاي تو اين است كه در زندگي بگويي به من نزديك نشويد. سامري يا گرفتار بيماري واگيرداري شد كه احدي به او نزديك نمي شد يا دچار بيماري رواني شديد به صورت ترس و وحشت از انسان ها، به گونه اي كه اگر كسي به او نزديك مي شد، فرياد مي زند: «لامساسَ».
 
 
 
2. تباهي خود و پيروان: وقايع مربوط به جاه طلبان و متكبران كه در اثر جاه طلبي از پذيرش حق امتناع كردند و پيامدهاي خطرناكي براي خود و اطرافيان خود به وجود آوردند، در داستان هاي قرآني فراوانند. يكي از آنها داستان مربوط به فرعون است. [[قرآن كريم]] به هلاك رسيدن فرعون و اطرافيانش را در آيات، به عنوان پند و عبرت به شيوه هاي گوناگوني از فصاحت و بلاغت بيان كرده، مي فرمايد: {{متن قرآن|ثُمَّ أَغْرَقْنَا الْآخَرِينَ}} ([[سوره شعراء]]: 66)؛ فرعونيان را غرق ساختيم.
 
 
 
{{متن قرآن|«وَاتْرُكِ الْبَحْرَ رَهْواً إِنَّهُمْ جُندٌ مُّغْرَقُونَ»}} ([[سوره دخان]]: 24)؛ درياها را همان گونه كه بر تو شكافتيم بگذار و بگذر، تا سپاهيان فرعون غرق شوند.<ref>عفيف عبدالفتّاح طبّار، همراه با [[پيامبران]] در [[قرآن]]، ترجمه حسين خاكساران و عباس جلالي، قم، دفتر تبليغات اسلامي، 1379، ص 307.</ref>
 
 
 
نيز [[امام صادق]] عليه السلام مي فرمايد: رياست طلبي، هم هلاك شخص رياست طلب و هم هلاك تابعان اوست. كساني كه دوست دارند مردم تابع آنها باشند، دنباله روهاي خود را نيز در آتش رياست طلبي خود مي سوزانند و عزت و شخصيت اجتماعي آنها را نابود مي كنند. از اين رو از چنين رهبراني بايد اجتناب كرد: اِيّاكم و هولاءِ الرؤساءِ الّذين يترأسُونَ فَوَاللّهِ ما خفقتِ النّعالُ خلفَ رجل الّا هلكَ و اهلكَ؛<ref>محمد بن يعقوب كليني، پيشين، حديث 3.</ref> بپرهيز از رؤسايي كه رياست را به خود مي بندند؛ زيرا به خدا سوگند كه كفش ها، دنبال سرمردي صدا نكنند، جز آن كه هلاك شود و هلاك كند.
 
 
 
3. اختلاف در جامعه: انسان جاه طلب پيوسته در فكر حفظ موقعيت و رسيدن به منافع شخصي خود است. از اين رو، دايم خود را در تزاحم و درگيري با ديگران مي بيند و چنانچه جاه طلب ديگري در جامعه پديدار شود، چون منافع آنها قابل جمع نيست، دچار اختلاف، نزاع و درگيري خواهند شد. آنگاه پيامد اختلاف در جنبه انساني و مالي به اندازه اي مي رسد كه هرگز قابل جبران نباشد. خداوند متعال مي فرمايد: {{متن قرآن|«وَلاَ تَنَازَعُواْ فَتَفْشَلُواْ وَتَذْهَبَ رِيحُكُمْ...»}} ([[سوره انفال]]: 46)؛ نزاع نكنيد زيرا فشل و سست مي شويد و قوت و شوكت شما را از بين مي برد.
 
 
 
كشمكش‌هاي جاه طلبانه جامعه را از درون پوك ساخته، در بيرون رسوا و بي آبرو مي‌كند.
 
 
 
'''ج. آثار دينی:'''
 
 
 
1. تباه كردن دين: دين زدايي يكي از آسيب هاي مهم رياست خواهي است، تا آنجا كه ضرر دوستي جاه به دين كمتر از آسيب گرگان به گله گوسفندان نيست. امام موسي كاظم عليه السلام مي فرمايد: اِنَّه ذَكَر رجلا فقالَ: اِنَّه يُحبُّ الرئاسةَ، فقال: ما ذئبان ضاريانِ في غنم قَد تفَرّقَ رعاؤُها باضَرَّ في دينِ المُسلمِ من الرئاسةِ؛<ref>محمد بن يعقوب كليني، پيشين، حديث 3.</ref> وجود دو گرگ درنده در ميان گله گوسفندي كه چوپانش حاضر نباشد، زيان بخش تر از رياست طلبي نسبت به دين نيست.
 
 
 
نيز از ماجراي سامري كه در [[قرآن]] آمده است، استفاده مي شود كه جاه طلبي او موجب گم راهي خودش و گروه كثيري از بني اسرائيل و نابود شدن بسياري از آنها شد.<ref>[[سوره طه]]: 85ـ98/ناصر مكارم شيرازي، پيشين، ص 17ـ18.</ref>
 
 
 
2. لعن و نفرين: رياست طلبي شكل هاي گوناگوني به خود مي گيرد؛ گاه كسي در فكر رسيدن به آن است و گاهي در صدد و تلاش براي كسب آن و گاه در تلاش براي حفظ آن.
 
 
 
امام صادق عليه السلام همه آنها را محكوم مي نمايد: ملعونٌ مَن ترأّسَ؛<ref>مَن ترأسّ اي ادّعي الرياسة بغير حق؛ كسي كه در پي رياست طلبي براي شهرت و رسيدن به اغراض دنيوي است. (محمدباقر مجلسي، مرآة العقول، ص 123)</ref> ملعونٌ مَن هَمَّ بِها، ملعونٌ مَن حدَّث بِها نَفسه؛<ref>محمّد بن يعقوب كليني، اصول كافي، ج2، ص 298، روايت4.</ref> كسي كه رياست را به خود ببندد، ملعون است. كسي كه به آن همت گمارد ملعون است و كسي كه به فكر آن باشد نيز ملعون است.
 
 
 
امام عليه السلام در فكر و در پي رياست طلبي بودن را نيز محكوم مي كند و اين نوع نگاه به جاه طلبي، شيوه مناسبي براي پيشگيري از افتادن در اين رذيله اخلاقي است.
 
 
 
3. سوختن در آتش جهنم: كساني كه در اين دنيا، براي دنياخواهي و زينت آن تلاش مي كنند. در آخرت بهره اي جز آتش جهنم نخواهند داشت. انسان اگر به جاي آخرت، دنيا و به جاي باقي، فاني و به جاي نامحدود، هدف محدود را دنبال كند. در نتيجه عملش نيز محدود به همين دنيا خواهد بود و دست دنياگرايان و جاه طلبان در آخرت خالي است.
 
 
 
{{متن قرآن|«مَن كَانَ يُرِيدُ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا نُوَفِّ إِلَيْهِمْ أَعْمَالَهُمْ فِيهَا وَهُمْ فِيهَا لاَيُبْخَسُونَ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ لَيْسَ لَهُمْ فِي الآخِرَةِ إِلاَّ النَّارُ...»}}([[سوره هود]]: 15 و 16)؛ كساني كه زندگاني دنيا و تجمل آن را بخواهند، حاصل رفتارشان را در همين دنيا به تمامي به آنان مي دهيم و در آن كم و كاستي نخواهند ديد. اينان كساني هستند كه در آخرت جز آتش دوزخ بهره اي ندارند...
 
 
 
علماي اخلاق در ذيل اين آيات فرموده اند: اين آيات عام هستند و شامل جاه دوستي مي شوند؛ چون دوستي جاه بزرگترين لذت از لذت هاي زندگي دنيا و بيشترين زينت آن است.<ref>محسن فيض كاشاني، المحجة البيضاء، ص 112/محمّد غزّالي، پيشين، ص 583/محمّدمهدي نراقي، پيشين، ص 349/ملا احمد نراقي، پيشين، ص 572.</ref>
 
 
 
==سرنوشت فرعونيان در آخرت==
 
 
 
چنان كه بيان شد سرانجام فرعونيان در دنيا، غرق شدن در دريا بود ولي قرآن عذاب هايي را كه خداوند در آخرت براي آنها تدارك ديده، بيان فرموده تا براي هر فرد مؤمن عاشق خدمت در راه خدا، عبرت باشد. خداوند متعال مي فرمايد: {{متن قرآن|«وَ حَاقَ بِآلِ فِرْعَوْنَ سُوءُ الْعَذَابِ النَّارُ يُعْرَضُونَ عَلَيْهَا غُدُوّاً وَعَشِيّاً وَ يَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ أَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذَابِ»}}؛ ([[سوره غافر]]: 45 ـ 46) عذاب سخت فرعونيان فرا رسيد (و در دريا غرق شدند) و اينك در عالم برزخ، صبح و شام به آتش دوزخ عرضه مي شوند و در قيامت، به آنان خطاب مي شود كه فرعونيان را به سختترين عذاب هاي جهنم وارد كنيد.
 
 
 
رياست طلبان مستكبر در هر سه جهان، طعم تلخ برتري جويي و جاه طلبي خود را به سخت ترين عذاب ها و دردها خواهند چشيد.
 
 
 
==جاه و شهرت نكوهيده در اسلام==
 
 
 
جاه پرستان دنياخواه كه مورد مذمّتند، از مصاديق اين آيه شريفه اند: {{متن قرآن|«أُولَـئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُاْ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا بِالآَخِرَةِ فَلاَ يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذَابُ وَلاَ هُمْ يُنصَرُونَ»}} ([[سوره بقره]]: 86)؛ اين ها كساني هستند كه آخرت را به زندگي دنيا فروخته اند. از اين رو، عذاب آن ها تخفيف داده نمي شود و كسي آنها را ياري نخواهد كرد.
 
 
 
[[امام صادق]] عليه السلام مي فرمايد: «گمان نكني كه من خوبان و بدان شما را نمي شناسم؟ چرا، به خدا قسم! از جمله بدان شما كسي است كه دوست دارد ديگران پشت سرش راه بروند و به ناچار بايد دروغ بپردازند و نقش بازي كند...».<ref>محمّد بن يعقوب كليني، پيشين، حديث 8.</ref> بدين روي، معيار رياست طلبي نكوهيده آن است كه از آخرت خود براي تمتعات دنيوي مايه بگذارد و يا از اين موقعيت براي استثمارگري مردم و دروغ گويي استفاده كند. در نهايت، چنانچه رياست منجر به رفتار و گفتار غيرمشروع، تبديل ناحق به حق و ستمگري شود، مورد نهي شديد و داراي عواقب دنيوي و اخروي فراوان است.
 
  
 
==جاه و شهرت ستوده در اسلام==
 
==جاه و شهرت ستوده در اسلام==
  
در چندين مورد، جاه، مقام و شهرت مورد ستايش و تشويق قرار گرفته يا دست كم از آن نهي نشده است:
+
معیار ریاست طلبی نکوهیده آن است که شخص از موقعیت خود برای استثمارگری مردم استفاده کند. در نهایت، چنانچه ریاست منجر به رفتار و گفتار غیرمشروع، تبدیل ناحق به حق و ستمگری شود، مورد نهی شدید و دارای عواقب دنیوی و اخروی فراوان است. اما در چندین مورد، جاه، مقام و شهرت مورد ستایش و تشویق قرار گرفته، یا دست کم از آن نهی نشده است:
 
 
1. انبياي عظام صلي الله عليه و آله: در مورد حضرت پيامبر صلي الله عليه و آله مي خوانيم: {{متن قرآن|«وَرَفَعْنَا لَكَ ذِكْرَكَ»}}([[سوره انشراح]]:4)؛ آيا تو را بلندآوازه نساختيم؟
 
 
 
حضرت موسي عليه السلام از خداوند آوازه نيكو درخواست مي كند: {{متن قرآن|«وَاجْعَل لي لِسَانَ صِدْق فِي الْآخِرِينَ»}} ([[سوره شعراء]]: 84)؛ و براي من در ميان امّت هاي آينده، زبان صدق (ذكر خيري) قرار ده.
 
 
 
2. [[ائمه اطهار]] عليهم السلام: [[امام زين العابدين]] عليه السلام مي فرمايد: الّلهمّ اقذف في قلوبِ عبادِكَ مَحبّتي... و اَلقِ الرعبَ في قلوبِ اعدائِكَ مِنّي... اَحِبّني و حَبّبني، و حبِّب الّي ما تُحبُّ مِن القولِ والعملِ حتّي اَدخَل فيه بلذّة، و اَخرجَ مِنه بنشاط؛<ref>محمّد محمدي ري شهري، پيشين، حديث 9820.</ref> بار خدايا! محبت مرا در دلهاي بندگانت بينداز... و ترس از مرا در دلهاي دشمنانت بيفكن... مرا دوست بدار و نزد ديگران محبوبم گردان و گفتار و كردار مرا كه دوست داري نزد من محبوب گردان تا با لذت آنها را شروع كنم و با نشاط و خوشي به انجامشان برسانم.
 
  
3. مؤمنان و صالحان: خداوند مي فرمايد: {{متن قرآن|«إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدّاً»}}؛([[سوره مريم]]: 96) كساني كه ايمان آورده و كارهاي شايسته كرده اند، بزودي (خداي) رحمان براي آنان محبتي (در دلها) قرار مي دهد.
+
* در مورد [[حضرت محمد]] صلی الله علیه و آله در [[قرآن کریم]] می خوانیم: {{متن قرآن|«وَرَفَعْنَا لَک ذِکرَک»}} ([[سوره انشراح]]: ۴)؛ آیا تو را بلندآوازه نساختیم؟
 +
* [[حضرت ابراهیم]] علیه‌السلام از خداوند آوازه نیکو درخواست می کند: {{متن قرآن|«وَاجْعَل لی لِسَانَ صِدْق فِی الْآخِرِینَ»}} ([[سوره شعراء]]: ۸۴)؛ و برای من در میان امّت های آینده، زبان صدق (ذکر خیری) قرار ده.
 +
* [[حضرت یوسف]] علیه السلام از خداوند چنین درخواست می کند: {{متن قرآن|«اجْعَلْنِی عَلَی خَزَآئِنِ الأَرْضِ إِنِّی حَفِیظٌ عَلِیمٌ»}}. ([[سوره یوسف]]: ۵۵) (یوسف) گفت: مرا سرپرست خزائن سرزمین (مصر) قرار ده، که نگهدارنده و آگاهم.
 +
* و خداوند در مورد مؤمنان و صالحان می فرماید: {{متن قرآن|«إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَیجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدّاً»}}؛ ([[سوره مریم]]: ۹۶) کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده اند، بزودی (خدای) رحمان برای آنان محبتی (در دلها) قرار می دهد.
 +
* [[امام زین العابدین]] علیه السلام در دعایی می فرماید: «الّلهمّ اقذف فی قلوبِ عبادِک مَحبّتی... و اَلقِ الرعبَ فی قلوبِ اعدائِک مِنّی... اَحِبّنی و حَبّبنی، و حبِّب الّی ما تُحبُّ مِن القولِ والعملِ حتّی اَدخَل فیه بلذّة، و اَخرجَ مِنه بنشاط»؛<ref>محمّد محمدی ری شهری، پیشین، حدیث ۹۸۲۰.</ref> بار خدایا! محبت مرا در دلهای بندگانت بینداز... و ترس از مرا در دلهای دشمنانت بیفکن... مرا دوست بدار و نزد دیگران محبوبم گردان و گفتار و کردار مرا که دوست داری نزد من محبوب گردان تا با لذت آنها را شروع کنم و با نشاط و خوشی به انجامشان برسانم.
 +
* [[امام علی علیه السلام|امیرمؤمنان علی]] علیه السلام، پایدار ماندن ریاست را مشروط به نیکو سیاست کردن می داند و می فرماید: «مَن حَسُنت سیاستُه دامَت رئاستُهُ»؛ هر که نیکو سیاست مداری کند، ریاستش پایدار ماند.
  
آيا سياست مدارتر از امام راحل قدس سره و شهيد بهشتي در دنياي معاصر سراغ داريد؟ اين بزرگواران كه تمام وقت و عمر خود را در متن اجتماع و رهبري و اداره امت اسلامي گذراندند، مي توانند مصداق بارز آيه شريفه باشند.
+
در اینجا سخن از نهی ریاست و سیاست نیست، بلکه مهم چگونگی ریاست است و امام علیه السلام سیاست مداری نیکو را مایه بقای آن می داند و این در واقع، راهنمایی برای دوام و استمرار سیاست کردن و رهبری جامعه است. علمای اخلاق نیز در چند مورد، جاه طلبی را ممدوح یا بی ضرر دانسته اند:
  
اميرمؤمنان علي عليه السلام، پايدار ماندن رياست را مشروط به نيكو سياست كردن مي داند و مي فرمايد: مَن حَسُنت سياستُه دامَت رئاستُهُ؛ هر كه نيكو سياست مداري كند، رياستش پايدار ماند.
+
*الف. اگر کسی دوست داشته باشد که در نزد خادم، رفیق و حاکم یا سایر مردمان منزلتی داشته باشد تا یار و همکار او در زندگی دنیا و تحصیل آخرت باشند و از مفاسد جاه همچون کبر، عجب و ظلم اجتناب کند، دوستی این اندازه از جاه، موجب هلاکت نیست بلکه شرعاً پسندیده و از اسباب آخرت است.
  
سخن از نهي رياست و سياست نيست بلكه مهم چگونگي رياست است و امام علیه السلام سياست مداري نيكو را مايه بقاي آن مي داند و اين در واقع، راهنمايي براي دوام و استمرار سياست كردن و رهبري جامعه است.
+
*ب. هرگاه کسی در پی قدر و منزلت خود در دلها باشد، آن هم از طریق اظهار صفتی از صفات کمالیه خود که داراست، یا با پوشانیدن عیبی از عیوب خود که به آن مبتلا شده، یا انکار معصیتی که از او سرزده، جایز است.
 
 
علماي اخلاق نيز در چند مورد، جاه طلبي را ممدوح يا بي ضرر دانسته اند:
 
 
 
* الف. اگر كسي دوست داشته باشد كه در نزد خادم، رفيق و حاكم يا ساير مردمان منزلتي داشته باشد تا يار و همكار او در زندگي دنيا و تحصيل آخرت باشند و از مفاسد جاه همچون كبر، عجب و ظلم اجتناب كند، دوستي اين اندازه از جاه، موجب هلاكت نيست بلكه شرعاً پسنديده و از اسباب آخرت است.
 
 
 
* ب. هرگاه كسي در پي قدر و منزلت خود در دلها باشد، آن هم از طريق اظهار صفتي از صفات كماليه خود كه داراست يا با پوشانيدن عيبي از عيوب خود كه به آن مبتلا شده يا انكار معصيتي كه از او سرزده، جايز است.
 
 
 
* ج. كسي محبت جاه و شهرت دارد اما اگر براي لذات و شهوات دنيويه و ارتكاب خلاف شرع نباشد بلكه جاه و سروري را دوست داشته باشد... چنين شخصي هر چند صاحب صفت مرجوحي است، اما مادام كه دوستي جاه او را به معصيت نكشاند، فاسق و گناه كار نيست.<ref> محسن فيض كاشاني، المحجة البيضاء/محمّدمهدي نراقي، پيشين/ملا احمد نراقي، پيشين.</ref>
 
  
 +
*ج. کسی محبت جاه و شهرت دارد اما اگر برای لذات و شهوات دنیویه و ارتکاب خلاف شرع نباشد، بلکه جاه و سروری را دوست داشته باشد... چنین شخصی هر چند صاحب صفت مرجوحی است، اما مادام که دوستی جاه او را به معصیت نکشاند، فاسق و گناه کار نیست.<ref> محسن فیض کاشانی، المحجة البیضاء؛ محمّدمهدی نراقی، پیشین؛ ملا احمد نراقی، پیشین.</ref>
 
==پانویس==
 
==پانویس==
 
{{پانویس}}
 
{{پانویس}}
 
 
==منابع==
 
==منابع==
عید محمد احمدی، راه کارهای پیشگیری و درمان جاه طلبی از دیدگاه اسلام، ماهنامه معرفت، مرداد 1384، شماره 92.
+
*عید محمد احمدی، "راهکارهای پیشگیری و درمان جاه طلبی از دیدگاه اسلام"، ماهنامه معرفت، مرداد ۱۳۸۴، شماره ۹۲.
 
 
 
[[رده:اخلاق فردی]]
 
[[رده:اخلاق فردی]]
 
[[رده:صفات ناپسند]]
 
[[رده:صفات ناپسند]]
 
[[رده: مقاله های مرتبط به دانشنامه]]
 
[[رده: مقاله های مرتبط به دانشنامه]]
 
 
{{سنجش کیفی
 
{{سنجش کیفی
 
|سنجش=شده
 
|سنجش=شده

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۹ آوریل ۲۰۲۲، ساعت ۰۹:۳۲


مقاله‌ی مربوط به این عنوان از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon article.jpg
محتوای فعلی "مقاله‌ یک نشریه" متناسب با این عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)


«جاه طلبی» که در جهت حاکمیت بر مردم برای کسب قدرت، شهرت و ثروت است، یکی از رذایل اخلاقی بوده و در قرآن و روایات اسلامی مورد نکوهش قرار گرفته، و موجب کفر، نفاق، ریاکاری و بی دینی معرفی شده است.[۱] شایان ذکر است آن «ریاست طلبی» که در مسیر هدایت و خدمت به بندگان خداوند باشد، امری پسندیده و مطلوب است بلکه از ضروریات نظام خلقت و زندگی بشری است؛ مانند رهبری و ریاست انبیاء علیهم السلام، اولیاء و صالحان خدا.

تعریف جاه طلبی

اهل لغت «جاه طلبی» را «مقام خواهی، منصب جویی و منزلت طلبی»[۲] معنا کرده اند. همچنین واژه ترکیبی «ریاست طلبی» را «دوست داری ریاست و ریاست جویی»[۳] دانسته اند. بنابراین این دو واژه مترادف هم هستند. اما واژه مقابل شهرت طلبی و جاه طلبی، «خمول و گم نامی» است که شعبه ای از زهد و پارسایی است.[۴]

علمای اخلاق، «جاه طلبی» را در اصطلاح چنین معنا کرده اند «و معنی الجاه ملک القلوبِ المطلوبةِ تعظیمُها و طاعتُها، و کما انَّ الغنی هو الّذی یملک الدّنانیرَ و الدراهمَ، ای یقدرُ علیهما لِیتوصَّل بهما اِلی الاغراضِ و المقاصدِ...»؛[۵] حقیقت جاه، تسخیر و مالک شدن دلهای مردم به هدف تعظیم و پیروی آنهاست؛ چنان که ثروتمند مالک طلا و نقره است و برای تأمین اهداف و اغراض نفسانی از آنها بهره برداری می کند، مقام خواه و جاه طلب هم کسی است که در فکر تسخیر دلهای مردم، برای کسب موقعیت اجتماعی و قدرت است تا از این طریق به اهداف و اغراض دنیوی خود دست یابد.

از سوی دیگر، مردم تا یک سلسله ویژگی ها و برجستگی های کمالی در شخص نبینند مجذوب و مطیع او نخواهند شد. از این رو، جاه طلب با نشان دادن برخی ویژگی های کمالی، آنها را به پیروی و سرسپردگی از خود وامی دارد. پس میزان شهرت و آوازه جاه طلب و پیروی مردم از او بستگی به کمالات او در پندار مردم دارد.

علل و انگیزه‌های جاه طلبی

هر میل و خواستی ناشی از یک سلسله عوامل و انگیزه های درونی است که صاحب میل برای تحقق بخشیدن آن در جهان خارج به تلاش و تکاپو می پردازد. ریاست طلبی و موقعیت خواهی در میان مردم نیز دارای علل و انگیزه هایی است که شناخت آنها در پیشگیری و درمان این رذیله اخلاقی مؤثر است. به همین دلیل در اینجا علل و انگیزه های ریاست خواهی ذکر می شوند:

الف. حکومت بر دل‌ها:

با توجه به حقیقت جاه و مقام که مالک شدن دلهای مردم است، این جایگاه در شخص این توانایی را ایجاد می کند که از طریق جلب توجه دیگران به خود، آنها را وادار به پیروی از خود نماید تا به تمام اهدافش برسد؛ چنان که عاملی که باعث محبوبیت پول و جمع آوری ثروت است، خود پول نیست بلکه علاقه به مال به آن دلیل است که وسیله ای برای رسیدن به تمام خواسته ها و دوست داشتنی هاست. در مقایسه میان مال خواهی و جاه طلبی، علمای اخلاق فرموده اند: علاقه و محبت به جاه طلبی به چند دلیل قوی تر و شدیدتر از علاقه به مال است؛ زیرا رسیدن به ثروت از مسیر قدرت آسانتر از رسیدن به قدرت از طریق مال است.

قابل توجه است به همین اندازه که جاه طلبی دلهای مردم را به خود مشغول می نماید و آنان می توانند به اهداف و اغراض شهوانی راه یابند، به همان نسبت، خطر دین گریزی و ارزش زدایی در افراد جاه طلب وجود دارد.

ب. حقارت و خود کم بینی:

احساس حقارت ممکن است واکنش های متفاوت داشته باشد و از جمله آنها «جاه طلبی» است. اشخاصی که در زندگی اجتماعی مورد تحقیر قرار گرفته و از این وضعیت رنج می برند، تلاش می کنند از طریق جاه طلبی و بلندپروازی، این شکست را جبران کنند.

ج. شیوه رفتار مرئوس:

یکی از عوامل مؤثر در ریاست طلبی، شیوه رفتار مرئوس با رئیس است. چنانچه رفتار ارباب رجوع یا افراد زیردست با رئیس به صورت خضوع و فروتنی باشد، به گونه‌ای که رئیس چنین بپندارد که این مقام (ریاست خواهی) شایسته جز او نیست، بدون شک این نوع رفتار در تقویت این حس او تأثیر مهمی دارد.

نشانه‌های جاه طلبی

افراد جاه طلب را غالباً می توان از حرکات و کلمات و رفتارشان شناخت؛ آنها علاقه دارند تمام کارهای نیکی را که انجام می دهند تابلو کنند و همه از آنها آگاه شوند تا نزد مردم مقام و منزلتی پیدا کنند. به همین دلیل، جاه طلبان غالباً به ریاکاری نیز کشیده می شوند؛ چرا که بدون ریاکاری، حسّ جاه طلبی آنها اشباع نمی شود. از این رو، بعضی از بزرگان اخلاق جاه طلبی و ریاکاری را همراه یکدیگر در کتاب های خود عنوان کرده اند.[۶]

هدف آنها کسب وجاهت عمومی و اسم و آوازه است از هر طریقی که باشد؛ نه برای این که وجاهت عمومی را مقدمه ای برای انجام اصلاحات اجتماعی و کارهای خیر قرار دهند، بلکه به این منظور که مردم آنها را بستایند و در برابر آنها خضوع کنند و به مدح و ستایش آنها بپردازند.

جاه طلبان سعی می کنند به سراغ کارهایی بروند که اسم و آوازه و شهرتی در آنها هست، هر چند بازدهی کمی داشته باشند و هرگز به کارهایی که باعث شهرت آنها نشود، نمی پردازند. هر چند فایده آنها برای جامعه چندین برابر باشد.

جاه طلبان توقع و انتظار دارند دایم مدح شوند، کمترین نقد و نکوهش از آنها به عمل نیاید، انتظار دارند در مجالس همه آنها را احترام کنند و کسی بالاتر از آنها ننشیند، در اثنای سخنان آنها سخن نگویند و سخن آخر سخن آنها باشد.

افرادی که آنها را تکریم و تعظیم می کنند در نظر آنها افراد بامعرفتی هستند و افرادی که نسبت به آنها اعتنایی ندارند، افرادی بی معرفت و نمک نشناسند. به همین دلیل، این افراد غالباً مورد تنفّرند.

این افراد بسیار زود شناخته می شوند. در روایتی از امام صادق علیه السلام آمده است: «اِنَّ شِرارَکمْ مَنْ اَحَبَّ اَنْ یوَطَّأَ عَقِبَهُ»؛[۷] کسانی که دوست دارند مردم پشت سر آنها بیفتند بدترین شما هستند.

در حدیث دیگری از رسول خدا صلی الله علیه و آله آمده است: «مَنْ اَحَبَّ اَنْ یمَثَّلَ لَه الرِّجالَ فَلْیتَبَوَّءْ مَقْعَدُهُ مِنَ النّارِ»؛[۸] کسی که دوست دارد مردم دست به سینه در مقابل او بایستند جایگاه خود را در آتش دوزخ ببیند.

از دیگر نشانه های این افراد این است که در دنیایی از وهم و خیال بسر می برند و آنچه را در واقعیت عینی از مقام و منزلت بدست نمی آورند، در عالم اوهام و خیالات برای خود فراهم می سازند.[۹]

آسیب‌ها و پیامدهای جاه طلبی

دوستی جاه و مقام، دارای تبعات و آسیب های فراوانی است؛ از جمله:

ریاست خواهی و جاه طلبی دارای آثار و پیامدهای فردی و اجتماعی در دنیاست که در اینجا به آنها اشاره می شود:

الف. آثار فردی:

۱. ایجاد نفاق: حبّ جاه موجب می شود که انسان برای حفظ موقعیتِ پنداری خود، شیوه دوگانه و منافقانه را در رفتار و گفتار اختیار کند و در خلوت چیزی باشد و در میان مردم به رنگ و لباسی دیگر. پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله می فرماید: «حبُّ الجاهِ والمالِ ینبتان النفاقَ فی القلبِ کما ینبت الماءَ البقل»؛[۱۰] دوستی جاه و مال نفاق را در دل می رویاند؛ همان گونه که آب گیاه را. حضرت تعبیر به «انبات» فرموده اند و از این روشن می شود که نفاق در دل شهرت خواه ریشه می دواند و جزو ملکه راسخه نفس او می شود و از تشبیه به «آب» استظهار می شود که دل جاه طلب مانند زمین آماده می ماند که به محض باریدن باران، گیاه نمو کند و تأثیر جاه طلبی در ایجاد نفاق نیز چنین است.

۲. دروغ گویی: امام صادق علیه السلام معیار بدی و خوبی افراد را ریاست طلبی می داند و می فرماید: «أتری لااَعرِفُ خیارَکم مِن شرارِکم؟ بلی واللّهِ و اِنَّ شرارَکم مَن احبَّ اَن یوطّأ عَقِبَهُ، اِنّه لابُدّ مِن کذّاب اَو عاجِز الرأی»؛[۱۱] گمان می کنی من خوبان و بدان شما را نمی شناسم؟ چرا به خدا قسم! از جمله بدان شما کسی است که دوست دارد دیگران پشت سرش راه بروند و به ناچار، باید به دروغ بپردازد و نقش بازی کند یا ناتوان در رأی است.

امام صادق علیه السلام معیار بدی را ریاست خواهی دانسته اند؛ زیرا یکی از پیامدهای آن دروغ گویی است. مرحوم فیض در ذیل این حدیث، مطالب جالبی دارد و می فرماید: حدیث می تواند دارای دو معنا باشد: یکی. هر کس دوست بدارد مردم پشت سر او راه بروند ناگزیر است دروغگو یا ضعیف الرأی باشد زیرا تمام پرسش هایی که از او می شود، نمی داند. بنابراین اگر به تمام پرسش ها پاسخ دهد، ناگزیر است دروغ بگوید و اگر آنچه را نمی داند، پاسخ ندهد عاجز است. دوم. در روی زمین دروغ گویی هست که ریاست طلب است و شخص ناتوانی است که از دروغگو پی روی می کند.[۱۲]

۳. دشمنی با انبیاء و اوصیاء: فرعون ها و نمرودها به دلیل جاه طلبی و برتری جویی شان از مصادیق بارز مخالفت با پیامبران علیهم السلام هستند. قرآن کریم می فرماید: «وَ نَادَی فِرْعَوْنُ فِی قَوْمِهِ قَالَ یا قَوْمِ أَلَیسَ لِی مُلْک مِصْرَ وَ هَذِهِ الْأَنْهَارُ تَجْرِی مِن تَحْتِی أَفَلَا تُبْصِرُونَ أَمْ أَنَا خَیرٌ مِّنْ هَذَا الَّذِی هُوَ مَهِینٌ وَلَا یکادُ یبِینُ» (سوره زخرف: ۵۱-۵۲)؛ فرعون در میان قوم خود ندا داد و گفت: ای قوم من! آیا حکومت مصر از آن من نیست و این نهرها تحت فرمان من جریان ندارند؟ آیا نمی بینید؟! مگر نه این است که من از این مرد (موسی) که از خانواده و طبقه پستی است و هرگز نمی تواند فصیح سخن بگوید، برترم؟!

گاهی ممکن است یک رذیله اخلاقی ناشی از چندین خصلت باشد و گفتار و رفتار فرعون در اینجا ناشی از برتری جویی، عوام فریبی و جاه طلبی است و با این بهانه گیری های جاه طلبانه، خود و جمع کثیری را گم راه و از مسیر حق منحرف ساخت.

مرحوم نراقی در این زمینه می فرماید: «از زمان آدم تا این دم، اکثر عداوت ها و مخالفت ها با انبیاء و اوصیاء سببی جز حب جاه نداشته. نمرود مردود به همین جهت آتش برای سوختن ابراهیم خلیل برافروخت و فرعون ملعون به این سبب خانمان سلطان خود را سوزاند... حق امیرمؤمنان علیه السلام از آن غصب شده و خانواده خلافت الهیه به واسطه آن غارت شده». یثرب به باد رفت به تعمیر ملک شام، بطحا خراب شد به تمنای ملک ری.[۱۳]

در کتب اخلاقی، پیامدهای فردی دیگری نیز برای جاه دوستی بیان شده اند؛ از قبیل ریاکاری در گفتار و رفتار، ترجیح رضایت خلق بر رضایت خداوند، اضطراب و نگرانی از ترسِ از دست دادن موقعیت یا مورد خشم مردم یا جاه طلب دیگر قرار گرفتن.[۱۴]

ب. آثار اجتماعی:

۱. منزوی شدن در جامعه: تقدیر روزگار ممکن است برخلاف میل جاه طلبان حرکت کند و به جای رسیدن به جایگاه اجتماعی، آنها را در انزوای اجتماعی قرار دهد. داستان سامری از این قرار است. دلیل مخالفت او با حضرت موسی علیه السلام جاه و مقام طلبی بود، اما خداوند بزرگ علیرغم این خواست او، چنان جزایی در این دنیا برای او مقرر داشت که برای همیشه از جامعه منزوی و طرد شد. از این رو، حضرت موسی علیه السلام به او فرمود: «قالَ فَاذْهَبْ فَإِنَّ لَک فِی الْحَیاةِ أَن تَقُولَ لَا مِسَاسَ» (سوره طه: ۹۷)؛ گفت: برو و بدان که جزای تو این است که در زندگی بگویی به من نزدیک نشوید. سامری یا گرفتار بیماری واگیرداری شد که احدی به او نزدیک نمی شد یا دچار بیماری روانی شدید به صورت ترس و وحشت از انسان ها، به گونه ای که اگر کسی به او نزدیک می شد، فریاد می زند: «لامساسَ».

۲. تباهی خود و پیروان: وقایع مربوط به جاه طلبان و متکبران که در اثر جاه طلبی از پذیرش حق امتناع کردند و پیامدهای خطرناکی برای خود و اطرافیان خود به وجود آوردند، در داستان های قرآنی فراوانند. یکی از آنها داستان مربوط به فرعون است. قرآن کریم به هلاک رسیدن فرعون و اطرافیانش را در آیات، به عنوان پند و عبرت به شیوه های گوناگونی از فصاحت و بلاغت بیان کرده، می فرماید: «ثُمَّ أَغْرَقْنَا الْآخَرِینَ» (سوره شعراء: ۶۶)؛ فرعونیان را غرق ساختیم.

نیز امام صادق علیه السلام می فرماید: ریاست طلبی، هم هلاک شخص ریاست طلب و هم هلاک تابعان اوست. کسانی که دوست دارند مردم تابع آنها باشند، دنباله روهای خود را نیز در آتش ریاست طلبی خود می سوزانند و عزت و شخصیت اجتماعی آنها را نابود می کنند. از این رو از چنین رهبرانی باید اجتناب کرد: «اِیاکم و هولاءِ الرؤساءِ الّذین یترأسُونَ فَوَاللّهِ ما خفقتِ النّعالُ خلفَ رجل الّا هلک و اهلک»؛[۱۵] بپرهیز از رؤسایی که ریاست را به خود می بندند؛ زیرا به خدا سوگند که کفش ها، دنبال سر مردی صدا نکنند، جز آن که هلاک شود و هلاک کند.

۳. اختلاف در جامعه: انسان جاه طلب پیوسته در فکر حفظ موقعیت و رسیدن به منافع شخصی خود است. از این رو، دایم خود را در تزاحم و درگیری با دیگران می بیند و چنانچه جاه طلب دیگری در جامعه پدیدار شود، چون منافع آنها قابل جمع نیست، دچار اختلاف، نزاع و درگیری خواهند شد. آنگاه پیامد اختلاف در جنبه انسانی و مالی به اندازه ای می رسد که هرگز قابل جبران نباشد. کشمکش‌های جاه طلبانه جامعه را از درون پوک ساخته، در بیرون رسوا و بی آبرو می‌کند.

ج. آثار دینی:

۱. تباه کردن دین: دین زدایی یکی از آسیب های مهم ریاست خواهی است، تا آنجا که ضرر دوستی جاه به دین کمتر از آسیب گرگان به گله گوسفندان نیست. امام کاظم علیه السلام می فرماید: «اِنَّه ذَکر رجلا فقالَ: اِنَّه یحبُّ الرئاسةَ، فقال: ما ذئبان ضاریانِ فی غنم قَد تفَرّقَ رعاؤُها بأضَرَّ فی دینِ المُسلمِ من الرئاسةِ»؛[۱۶] وجود دو گرگ درنده در میان گله گوسفندی که چوپانش حاضر نباشد، زیان بخش تر از ریاست طلبی نسبت به دین نیست. نیز از ماجرای سامری که در قرآن آمده است، استفاده می شود که جاه طلبی او موجب گمراهی خودش و گروه کثیری از بنی اسرائیل و نابود شدن بسیاری از آنها شد.[۱۷]

۲. لعن و نفرین: ریاست طلبی شکل های گوناگونی به خود می گیرد؛ گاه کسی در فکر رسیدن به آن است و گاهی در صدد و تلاش برای کسب آن و گاه در تلاش برای حفظ آن. امام صادق علیه السلام همه آنها را محکوم می نماید: «ملعونٌ مَن ترأّسَ،[۱۸] ملعونٌ مَن هَمَّ بِها، ملعونٌ مَن حدَّث بِها نَفسه»؛[۱۹] کسی که ریاست را به خود ببندد، ملعون است. کسی که به آن همت گمارد ملعون است و کسی که به فکر آن باشد نیز ملعون است.

امام علیه السلام در فکر و در پی ریاست طلبی بودن را نیز محکوم می کند و این نوع نگاه به جاه طلبی، شیوه مناسبی برای پیشگیری از افتادن در این رذیله اخلاقی است.

۳. سوختن در آتش جهنم: کسانی که در این دنیا، برای دنیاخواهی و زینت آن تلاش می کنند، در آخرت بهره ای جز آتش جهنم نخواهند داشت. انسان اگر به جای آخرت، دنیا و به جای باقی، فانی و به جای نامحدود، هدف محدود را دنبال کند، در نتیجه عملش نیز محدود به همین دنیا خواهد بود و دست دنیاگرایان و جاه طلبان در آخرت خالی است. «مَن کانَ یرِیدُ الْحَیاةَ الدُّنْیا وَ زِینَتَهَا نُوَفِّ إِلَیهِمْ أَعْمَالَهُمْ فِیهَا وَهُمْ فِیهَا لاَیبْخَسُونَ أُوْلَئِک الَّذِینَ لَیسَ لَهُمْ فِی الآخِرَةِ إِلاَّ النَّارُ...» (سوره هود: ۱۵-۱۶)؛ کسانی که زندگانی دنیا و تجمل آن را بخواهند، حاصل رفتارشان را در همین دنیا به تمامی به آنان می دهیم و در آن کم و کاستی نخواهند دید. اینان کسانی هستند که در آخرت جز آتش دوزخ بهره ای ندارند...

علمای اخلاق در ذیل این آیات فرموده اند: این آیات عام هستند و شامل جاه دوستی می شوند؛ چون دوستی جاه بزرگترین لذت از لذت های زندگی دنیا و بیشترین زینت آن است.[۲۰] ریاست طلبان مستکبر در هر سه جهان، طعم تلخ برتری جویی و جاه طلبی خود را به سخت ترین عذاب ها و دردها خواهند چشید.

جاه و شهرت ستوده در اسلام

معیار ریاست طلبی نکوهیده آن است که شخص از موقعیت خود برای استثمارگری مردم استفاده کند. در نهایت، چنانچه ریاست منجر به رفتار و گفتار غیرمشروع، تبدیل ناحق به حق و ستمگری شود، مورد نهی شدید و دارای عواقب دنیوی و اخروی فراوان است. اما در چندین مورد، جاه، مقام و شهرت مورد ستایش و تشویق قرار گرفته، یا دست کم از آن نهی نشده است:

  • در مورد حضرت محمد صلی الله علیه و آله در قرآن کریم می خوانیم: «وَرَفَعْنَا لَک ذِکرَک» (سوره انشراح: ۴)؛ آیا تو را بلندآوازه نساختیم؟
  • حضرت ابراهیم علیه‌السلام از خداوند آوازه نیکو درخواست می کند: «وَاجْعَل لی لِسَانَ صِدْق فِی الْآخِرِینَ» (سوره شعراء: ۸۴)؛ و برای من در میان امّت های آینده، زبان صدق (ذکر خیری) قرار ده.
  • حضرت یوسف علیه السلام از خداوند چنین درخواست می کند: «اجْعَلْنِی عَلَی خَزَآئِنِ الأَرْضِ إِنِّی حَفِیظٌ عَلِیمٌ». (سوره یوسف: ۵۵) (یوسف) گفت: مرا سرپرست خزائن سرزمین (مصر) قرار ده، که نگهدارنده و آگاهم.
  • و خداوند در مورد مؤمنان و صالحان می فرماید: «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَیجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدّاً»؛ (سوره مریم: ۹۶) کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده اند، بزودی (خدای) رحمان برای آنان محبتی (در دلها) قرار می دهد.
  • امام زین العابدین علیه السلام در دعایی می فرماید: «الّلهمّ اقذف فی قلوبِ عبادِک مَحبّتی... و اَلقِ الرعبَ فی قلوبِ اعدائِک مِنّی... اَحِبّنی و حَبّبنی، و حبِّب الّی ما تُحبُّ مِن القولِ والعملِ حتّی اَدخَل فیه بلذّة، و اَخرجَ مِنه بنشاط»؛[۲۱] بار خدایا! محبت مرا در دلهای بندگانت بینداز... و ترس از مرا در دلهای دشمنانت بیفکن... مرا دوست بدار و نزد دیگران محبوبم گردان و گفتار و کردار مرا که دوست داری نزد من محبوب گردان تا با لذت آنها را شروع کنم و با نشاط و خوشی به انجامشان برسانم.
  • امیرمؤمنان علی علیه السلام، پایدار ماندن ریاست را مشروط به نیکو سیاست کردن می داند و می فرماید: «مَن حَسُنت سیاستُه دامَت رئاستُهُ»؛ هر که نیکو سیاست مداری کند، ریاستش پایدار ماند.

در اینجا سخن از نهی ریاست و سیاست نیست، بلکه مهم چگونگی ریاست است و امام علیه السلام سیاست مداری نیکو را مایه بقای آن می داند و این در واقع، راهنمایی برای دوام و استمرار سیاست کردن و رهبری جامعه است. علمای اخلاق نیز در چند مورد، جاه طلبی را ممدوح یا بی ضرر دانسته اند:

  • الف. اگر کسی دوست داشته باشد که در نزد خادم، رفیق و حاکم یا سایر مردمان منزلتی داشته باشد تا یار و همکار او در زندگی دنیا و تحصیل آخرت باشند و از مفاسد جاه همچون کبر، عجب و ظلم اجتناب کند، دوستی این اندازه از جاه، موجب هلاکت نیست بلکه شرعاً پسندیده و از اسباب آخرت است.
  • ب. هرگاه کسی در پی قدر و منزلت خود در دلها باشد، آن هم از طریق اظهار صفتی از صفات کمالیه خود که داراست، یا با پوشانیدن عیبی از عیوب خود که به آن مبتلا شده، یا انکار معصیتی که از او سرزده، جایز است.
  • ج. کسی محبت جاه و شهرت دارد اما اگر برای لذات و شهوات دنیویه و ارتکاب خلاف شرع نباشد، بلکه جاه و سروری را دوست داشته باشد... چنین شخصی هر چند صاحب صفت مرجوحی است، اما مادام که دوستی جاه او را به معصیت نکشاند، فاسق و گناه کار نیست.[۲۲]

پانویس

  1. محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافی، ج ۲، باب «طلب الرئاسة»، حدیث ۱.
  2. علی اکبر دهخدا، لغت نامه دهخدا، ج ۱۶، ص ۱۵۴.
  3. همان، ج ۲۶، ص ۲۵۴.
  4. محمدمهدی نراقی، جامع السعادات، ط. الثالثه، مطبعة النجف، ج ۲، ص ۳۶۵.
  5. محسن فیض کاشانی، المحجة البیضاء، چ دوم، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ج ۶، ص ۱۱۳؛ ملّا احمد نراقی، معراج السعادة، چ هشتم، هجرت، ۱۳۸۱، ص ۵۷۱.
  6. محسن فیض کاشانی، پیشین، ج ۶، ص ۱۰۶ به بعد.
  7. محمد بن یعقوب کلینی، پیشین، ص ۲۹۹، حدیث ۸.
  8. رضی الدین طبرسی، مکارم اخلاق، ج ۱، ص ۲۶.
  9. ناصر مکارم شیرازی، اخلاق در قرآن، قم، مدرسة الامام علی علیه السلام، ۱۳۸۰، ج۳، ص۲۸.
  10. محسن فیض کاشانی، پیشین، ص ۱۱۲؛ محمّدمهدی نراقی، پیشین، ص ۳۴۹.
  11. محمّد بن یعقوب کلینی، کافی.
  12. محسن فیض کاشانی، الوافی، اصفهان، مکتبة امام امیرالمؤمنین علیه السلام، ۱۴۰۶ ق، ج ۵، باب الرئاسة، حدیث ۳۱۲۲، ص ۸۴۶.
  13. ملا احمد نراقی، معراج السعادة، ص ۵۷۳.
  14. ملا احمد نراقی، پیشین؛ سید عبداللّه شبّر، پیشین، ص ۳۱۴.
  15. محمد بن یعقوب کلینی، پیشین، حدیث ۳.
  16. محمد بن یعقوب کلینی، پیشین، حدیث ۳.
  17. سوره طه: ۸۵ـ۹۸؛ ناصر مکارم شیرازی، پیشین، ص ۱۷ـ۱۸.
  18. مَن ترأسّ ای ادّعی الریاسة بغیر حق؛ کسی که در پی ریاست طلبی برای شهرت و رسیدن به اغراض دنیوی است. (محمدباقر مجلسی، مرآة العقول، ص ۱۲۳)
  19. محمّد بن یعقوب کلینی، اصول کافی، ج۲، ص ۲۹۸، روایت۴.
  20. محسن فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ص ۱۱۲؛ محمّدمهدی نراقی، پیشین، ص ۳۴۹.
  21. محمّد محمدی ری شهری، پیشین، حدیث ۹۸۲۰.
  22. محسن فیض کاشانی، المحجة البیضاء؛ محمّدمهدی نراقی، پیشین؛ ملا احمد نراقی، پیشین.

منابع

  • عید محمد احمدی، "راهکارهای پیشگیری و درمان جاه طلبی از دیدگاه اسلام"، ماهنامه معرفت، مرداد ۱۳۸۴، شماره ۹۲.