و فرعون در میان قومش آوازه بلند کرد که ای مردم، آیا کشور با عظمت مصر از من نیست؟ و چنین نهرها از زیر قصر من جاری نیست؟ آیا (عزت و جلال مرا در عالم به چشم) مشاهده نمیکنید؟
و فرعون در میان قومش ندا داد: گفت: ای قوم من! آیا حکومت و پادشاهی مصر ویژه من نیست و این نهرها از زیر [کاخ های] من به فرمان من روان نیستند؟ آیا [عظمت و حشمت من و فقر و تهیدستی موسی را] نمی بینید؟!
و فرعون در [ميان] قوم خود ندا درداد [و] گفت: «اى مردم [كشور] من، آيا پادشاهى مصر و اين نهرها كه از زير [كاخهاى] من روان است از آنِ من نيست؟ پس مگر نمىبينيد؟
فرعون در ميان مردمش ندا داد كه: اى قوم من، آيا پادشاهى مصر و اين جويباران كه از زير پاى من جارى هستند از آن من نيستند؟ آيا نمىبينيد؟
فرعون در میان قوم خود ندا داد و گفت: «ای قوم من! آیا حکومت مصر از آن من نیست، و این نهرها تحت فرمان من جریان ندارد؟ آیا نمیبینید؟
And Pharaoh proclaimed to his people, saying, ‘O my people! Do not the kingdom of Egypt and these rivers that run at my feet belong to me? Do you not perceive?
And Firon proclaimed amongst his people: O my people! is not the kingdom of Egypt mine? And these rivers flow beneath me; do you not then see?
And Pharaoh caused a proclamation to be made among his people saying: O my people! Is not mine the sovereignty of Egypt and these rivers flowing under me? Can ye not then discern?
And Pharaoh proclaimed among his people, saying: "O my people! Does not the dominion of Egypt belong to me, (witness) these streams flowing underneath my (palace)? What! see ye not then?
معانی کلمات آیه
«مُلْکُ»: حکومت. مملکت. «مِن تَحْتِی»: زیر کاخهای من. تحت فرمان من. در صورت اخیر، معنی این بخش چنین میشود: مگر این رودبارها تحت فرمان و برابر دستور من جریان ندارند و آب آنها طبق مقرّرات من در میان آبادیها تقسیم نمیشود؟
بلكه من از اين كسى كه بى مقدار است و نمىتواند روشن سخن بگويد بهترم.
نکته ها
جملهى «أَنَا خَيْرٌ» در قرآن، يك بار از ابليس صادر شده است و بار ديگر از فرعون.
دشمن، كوچكترين نقطهى ضعف را بزرگ جلوه مىدهد. بيان حضرت موسى كمى سنگين بود، خودش فرمود: برادرم افصح از من است، «وَ أَخِي هارُونُ هُوَ أَفْصَحُ مِنِّي» «1» ولى فرعون اين مسئله را بزرگ مىكند و مىگويد: «لا يَكادُ يُبِينُ» موسى نمىتواند روشن سخن بگويد.
در اين آيات، ترس، تفاخر، استبداد، عجب، عقيده باطل، تكيه بر ثروت و استفاده از زرق و برق كه از ويژگىهاى طاغوت است، به خوبى ديده مىشود.
پیام ها
1- طاغوتها به هنگام خطر دست به تبليغات مىزنند. «وَ نادى فِرْعَوْنُ»
2- فرعون از احساسات مردم سوء استفاده مىكرد. «يا قَوْمِ»
3- طاغوت چون منطق ندارد، به كاخ ومال خود تكيه مىكند. «أَ لَيْسَ لِي مُلْكُ مِصْرَ»
4- طاغوتها از مردم مىخواهند كه عقلشان در چشمشان باشد. «أَ فَلا تُبْصِرُونَ»
5- خودمحورى از ويژگىهاى بارز طاغوت است. «أَ لَيْسَ لِي- أَمْ أَنَا خَيْرٌ»
«1». قصص، 34.
جلد 8 - صفحه 463
6- استخفاف ديگران، از ويژگىهاى طاغوت است. «هُوَ مَهِينٌ- لا يَكادُ يُبِينُ»
7- پست شمردن ديگران به خاطر لباس و ظاهرى ساده، رفتارى فرعونى است.
«هُوَ مَهِينٌ»
و چون فرعون اجابت دعاى موسى و كشف عذاب را مشاهده كرد و ترقى و اعلاى حق را معاينه نمود، ترسيد كه مردم بر او برگردند و به حضرت موسى عليه السلام ايمان آورند و مملكت و سلطنت او زوال يابد، پس دام تلبيس گسترده خدعه نمود به اين وجه كه همه قبطيان را در يكجا جمع كرد و بر بلندى بر آمد و عرض عظمت و حشمت و بسط مملكت خود و اظهار حقارت حضرت موسى عليه السلام نمود؛ چنانچه حق تعالى فرمايد:
وَ نادى فِرْعَوْنُ فِي قَوْمِهِ: و ندا نمود فرعون به نفس خود در ميان قوم خود يا منادى را امر كرد كه از طرف او ندا كرد، قالَ يا قَوْمِ: گفت اى قوم من، أَ لَيْسَ لِي مُلْكُ مِصْرَ: آيا نيست مرا پادشاهى مصر و اسكندريه تا سر حد شام و روم. و چون آن نيل به سيصد و شصت نهر منقسم و چهار نهر بزرگ آن در ميان باغ او از
جلد 11 - صفحه 483
زير قصرها جارى بود به اينها فخر نموده گفت: وَ هذِهِ الْأَنْهارُ: و آيا نيست اين نهرها، تَجْرِي مِنْ تَحْتِي: جارى مىشود در زير قصرهاى من و در تحت تصرف من و به فرمان من مىروند، أَ فَلا تُبْصِرُونَ: آيا نمىبينيد شما عظمت و حشمت مرا و ضعف و مذلت موسى را.
و بتحقيق فرستاديم موسى را با آيتهاى خود بسوى فرعون و بزرگان قومش پس گفت همانا من فرستاده پروردگار جهانيانم
پس چون آورد نزد آنها آيتهاى ما را آنگاه آنها از آن خنده ميكردند
و نمىنمايانديم بآنها هيچ آيتى را مگر كه آن بزرگتر بود از ديگرى و گرفتيم آنها را بعذاب باشد كه آنان بازگشت كنند
و گفتند اى مرد دانا بخوان براى ما پروردگارت را بآنچه عهد كرده است با تو همانا ما هدايت يافتگانيم
پس چون برطرف ساختيم از آنها عذاب را آنگاه آنها پيمان ميشكستند
و ندا كرد فرعون در قومش گفت اى قوم من آيا نيست براى من پادشاهى مصر و اين نهرها روان است از زير قصرهاى من آيا نمىبينيد
بلى من بهترم از اين كسى كه او خوار است و نزديك نيست كه بيان تواند كرد
پس چرا افكنده نشد بر او دستوانههاى زرّين يا نيامدند با او فرشتگان پياپى
پس سبك كرد عقول قوم خود را پس اطاعت نمودند او را همانا آنها بودند گروهى متمرّدان.
تفسير
خداوند متعال براى تذكّر بندگان بحسن عاقبت اهل ايمان و سوء خاتمت اهل عصيان و تسليت خاطر پيغمبر خود از آزار كفّار و گفتار ناهنجار باز قصّه حضرت موسى را عنوان فرموده ميفرمايد ما او را با معجزاتى نزد فرعون و اكابر مملكت مصر فرستاديم و بعد از ادّعاء نبوّت و ارائه معجزات از قبيل عصا و يد بيضا كه مكرّر ذكر شده آنها در بدو امر خنديدند و تصوّر نمودند شعبده و سحر است و ما پى در پى معجزاتى از قبيل طوفان و جراد و قمّل و ضفادع و دم و طمس كه در سوره اعراف و يونس ذكر شد بآنها ارائه داديم كه هر يك از ديگرى بزرگتر بود چون هر يك در منتهاى وضوح و دلالت بر نبوّت موسى عليه السّلام بود چنانچه در مقام
جلد 4 صفحه 608
مدح جمعى ميگويند كه هر يك از ديگرى بهترند يا هر لاحقى از سابق خود بزرگتر بود باعتبار آنكه بيشتر نبوّت آنحضرت را اثبات مينمود و در عين حال همه اين آيات عذابهاى گوناگونى بود كه ما آنها را معذّب مينموديم به آن عذاب براى آنكه برگردند از راه باطل براه حقّ و اقرار نمايند بتوحيد خدا و نبوّت پيغمبرشان و بعد از اين عذابها يا عذابى كه فوق اينها بود كه از آن در سوره اعراف به رجز تعبير شده با كمال بىادبى و جسارت گفتند اى ساحر ولى ظاهرا آنها اين كلمه را بما هر در فنون و دانشمند اطلاق ميكردند لذا قمّى ره و جمعى از مفسّرين آنرا بعالم تفسير نمودهاند و در اين موقع مقصودشان اهانت نبوده و در هر حال استدعا نمودند از حضرت موسى كه از خداوند بخواهد بر حسب عهدى كه با خدا دارد كه اگر آنها ايمان بياورند مشمول رحمت شوند و عذاب را بردارد و قول دادند كه از اطاعت آنحضرت بيرون نروند و موحّد شوند و حضرت دعا فرمود و اجابت شد ولى آنها نقض عهد نموده بكفر خود باقى ماندند ولى فرعون ديد غالبا دلها متوجّه بحضرت موسى شده و نزديك است بتواند در مقابل او قيام نمايد اعيان مملكت مصر را جمع آورى نموده و شروع بسخنرانى و ياوه سرائى كرد كه آيا فرمانفرمائى و سلطنت مصر در خاندان من نبوده و فعلا از آن من نيست و اين نهرهاى منشعب از رود نيل در اطراف و جوانب قصر و عمارات من گردش نميكند آيا نمىبينيد و نميدانيد يا ميدانيد كه من پادشاه شما باشم بهتر است از اين شخص كه فقير و حقير است و استعداد فرمانفرمائى ندارد و نميتواند درست سخن بگويد و مقصودش اشاره بلكنت زبان آنحضرت بود كه سابقه داشت و بدعا رفع شده بود و بعضى گفتهاند باز قدرى از سنگينى آن باقى مانده بود و گفت اگر او پيغمبر باشد چرا خداوند مانند پادشاهان براى او باز و بند يا دستبند طلا تهيّه ننموده يا چرا افواج ملائكه پى در پى بكمك او نميآيند خلاصه آنكه بقدرى از اين چرندها گفت كه عقول قوم را سبك نمود يا ابدان آنها را كه قيام نمودند باطاعت او چون آنها هم مانند فرعون اهل فسق و فجور بودند و الّا معلوم است كه نبوّت شخص بمعجزه ثابت ميشود و ملازم با ملك و سلطنت و مال و ثروت نيست و بازوبند يا دستبند طلا لازم ندارد و لازم نيست ملائكه علنا بكمك او بيايند بلكه انسب آنستكه
جلد 4 صفحه 609
پيغمبر در حالى باشد كه كسى به اجبار و طمع مال و جاه گرد او نگردد تا ايمان ايشان بخلوص نزديك و از اغراض دنيوى دور باشد و در نهج البلاغه در ضمن قصّه ورود حضرت موسى و هارون بر فرعون با عصا و لباس پشمينه و سرزنش آنملعون آن دو را بفقر و ذلّت اشاره باين نكته شده است.
منطق موسی از یک سو، و معجزات گوناگونش از سوئی دیگر افکار تودههای مردم را نسبت به فرعون متزلزل ساخت.
اینجا بود که فرعون با سفسطه بازی و مغلطه کاری میخواست جلو نفوذ موسی را در افکار مردم مصر بگیرد، چنانکه قرآن میگوید: «فرعون در میان قوم خود ندا داد و گفت: ای قوم من! آیا حکومت مصر از آن من نیست؟ و این نهرها تحت فرمان من جریان ندارد؟ (و از قصر و مزارع و باغهای من نمیگذرد؟) آیا نمیبینید؟» (وَ نادی فِرْعَوْنُ فِی قَوْمِهِ قالَ یا قَوْمِ أَ لَیْسَ لِی مُلْکُ مِصْرَ وَ هذِهِ الْأَنْهارُ تَجْرِی مِنْ تَحْتِی أَ فَلا تُبْصِرُونَ).
ولی موسی چه دارد؟ هیچ، یک عصا و یک لباس پشمینه!
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید: