ابو نصر فارابی: تفاوت بین نسخهها
(پروژه2: سنجش کیفی) |
|||
(۶ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشده) | |||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
− | محمد | + | {{خوب}} |
+ | '''«ابونصر محمد فارابی»'''، معروف به «معلم ثانی» (۲۵۹-۳۳۹ ق)، فیلسوف، حکیم، ریاضیدان و منجم قرن سوم و چهارم هجری است. فارابی نخستین فیلسوف اسلامی است که به ترجمه آثار علمی و حکمت یونان به زبان عربی پرداخت و او نقش بسزایی در رواج [[فلسفه]] در جهان [[اسلام]] داشت. «تحصیل السعاده» و «السیاسة المدنیة»، از آثار مهم اوست. | ||
{{شناسنامه عالم | {{شناسنامه عالم | ||
− | ||نام کامل = محمد | + | ||نام کامل = ابونصر محمد فارابی |
|تصویر= [[پرونده:Farabi.jpg]] | |تصویر= [[پرونده:Farabi.jpg]] | ||
− | ||زادروز = | + | ||زادروز = ۲۵۹ قمری |
− | |زادگاه = | + | |زادگاه = فاراب، خراسان |
− | |وفات = | + | |وفات = ۳۳۹ قمری |
|مدفن = دمشق | |مدفن = دمشق | ||
− | |اساتید = یوحنا بن حیلان، ابوبشر | + | |اساتید = یوحنا بن حیلان، ابوبشر متی،... |
− | |شاگردان = یحیی بن عدی، ابوسلیمان سجستانی، | + | |شاگردان = یحیی بن عدی، ابوسلیمان سجستانی، محمد بن یوسف عامری، [[ابوحیان توحیدی]]،... |
− | |آثار= فصول الحکم، | + | |آثار= فصول الحکم، السیاسة المدنیة، تحصیل السعاده، رساله فی ماهیة العقل، ما ینبغی أن تعلم قبل الفلسفه، الجمع بین رأی الحکیمین،... |
}} | }} | ||
− | == | + | ==زندگینامه== |
+ | ابونصر محمد فارابی در ۲۵۹ قمری در شهر فاراب [[خراسان]] دیده به جهان گشود. در [[ایران|ایرانی]] بودن فارابی شکی نیست و از جهت آنکه منسوب به فاراب یا پاراب است که در ناحیه ترکستان ساحل غربی رود جیحون ([[ماوراءالنهر]]) نزدیکی بلخ قرار داشته، نژاد ترکی و محل تولد (فاراب) وی را از ایران خارج نمی کند چه آنکه در قلمرو وسیع ایران نژادهای مختلف زندگی می کردند.<ref>حسن حسن زاده، ابونصر فارابی و فلسفه او، مجله هلال، تیر ۱۳۴۵</ref> | ||
+ | ابن ابی اصیبعه میگوید: محمد بن محمد بن اوزلغ بن طرخان از شهر فاراب است و آن شهری است از بلاد ترک، در سرزمین [[خراسان]]، که در آن روزگار بسیار گستردهتر از خراسان فعلی بود.»<ref>عیون الابناء فى طبقات الاطباء، ج ۲، ص ۱۴۳.</ref> | ||
− | + | در آن دوران، دو مرکز علمی شهرت داشتند: یکی حران در جنوب شرقی ترکیه فعلی که این مرکز وارث مکتب اسکندریه بود و در عصر [[متوکل (خلیفه عباسی)|متوکل عباسی]] (۲۳۲-۲۴۷ ق) از انطاکیه بدانجا منتقل شده بود و دیگری [[بغداد]] دارالخلافه بود که در واقع، ادامه مکتب حران بود؛ زیرا در همین دوران، استادان و مترجمان بزرگ حرانی به بغداد مهاجرت کردهاند.<ref>محسن مهاجرنیا،اندیشه سیاسی فارابی، فصل سوم: در دسترس در [http://www.seratolmobin.com/index.php/library/book/itemlist/category/۱۱۹-۲۰۱۳-۱۲-۰۸-۱۵-۲۳-۴۹ پایگاه صراط مبین] </ref> | |
− | + | فارابی برای تحصیل علوم و معارف ابتدا به بغداد رفته و و در محضر استادان عالیمقام چون منطقی معروف ابوبشر متی حاضر گردید سپس به حران مسافرت کرد و در آنجا در نزد یوحنا بن حیلان (جیلان) حکیم و فیلسوف [[مسیحیت|مسیحی]] به تکمیل علم [[منطق]] پرداخت. آنگاه برای تکمیل علوم [[فلسفه|فلسفی]] مجددا به بغداد بازگشته در افکار فلسفی و منطقی (ارسطو) بارها مطالعه و تحقیق کرد.<ref>حسن حسن زاده، ابونصر فارابی و فلسفه او، مجله هلال، تیر ۱۳۴۵.</ref> | |
− | |||
− | در | + | در شرح حالات او گفته شده که از مردم دوری می کرد و پارسا و تهیدست بود و دیده نمی شد مگر اینکه به کتاب می نگریست یا رقعه هایی می نوشت.<ref>دانش پژوه، محمد تقی؛ دورنمایی از زندگی و اندیشه فارابی یا شالوده فارابی شناسی، مطالعات اسلامی، پاییز و زمستان ۱۳۵۴، شماره ۱۶.</ref> فارابی را در دانش موسیقی نیز سرآمد دانسته اند. |
− | + | شخصیت علمیِ فارابی در بغداد شکل گرفت و تکامل یافت. او در آنجا وارث زحمات نهضت ترجمه شد و خود تألیفات بسیاری نمود.<ref>صفدی و قفطی، هر دو تصریح میکنند که فارابی «دخل العراق و استوطن بغداد و قرأ بها العلم الحکمی مدینة السلام فی ایام المقتدر و الّف ببغداد معظم کتبه»(صفدى، صلاح الدین، الوافى بالوفیات؛ قفطى، تاریخ الحکماء.)</ref> فارابی نزدیک به بیست سال در این شهر تدریس نمود. از شاگردان و پیروان مشهور ابونصر فارابی میتوان این افراد را نام برد: یحیی بن عدی، ابوسلیمان سجستانی، محمد بن یوسف عامری و [[ابوحیان توحیدی]].<ref>محسن مهاجرنیا،اندیشه سیاسی فارابی.</ref> | |
− | در | ||
− | + | اما او در دوران [[مستکفی (خلیفه عباسی)|مستکفی بالله]] (۳۲۹-۳۳۳ ق) بغداد را ترک نموده به دمشق که در آنجا سیف الدوله حمدانی، حاکم [[شیعه|شیعی]] مذهب بود، رفت. در مورد علت این مهاجرت برخی گفته اند: مجموعه گزارشهای تاریخی، در کنار تفکر و اندیشه فارابی مؤید آن است که وی از جدالهای بیحاصل بغداد به تعب آمده بود و با وجود جنگ خونین داخلی، زمینهای برای فعالیتهای علمی و سیاسی در بغداد نمیدید.<ref>محسن مهاجرنیا،اندیشه سیاسی فارابی</ref> | |
− | + | ابن ابی اصیبعه (م، ۶۶۸ ق) مینویسد: فارابی در اواخر عمر خویش از [[مصر]] بازدید کرده است.<ref>ابن ابى اصیبعه، عیون الانباء فى طبقات الاطباء، ج ۲، ص ۱۳۹.</ref> و ابراهیم مذکور معتقد است این سفر کاملاً محتمل است؛ زیرا [[شام]] و مصر، سالیان دراز با یکدیگر پیوندهای نزدیکی داشتند و حیات فرهنگی در زمان سلسله طولونی و سلسله اخشیدی، دارای جاذبه فراوان بود.<ref>مذکور، ابراهیم، فارابى؛ تاریخ فلسفه در اسلام، ج ۱، ص ۶۳۹.</ref> برخی حتی گفته اند که او حدود ۶ سال در مصر اقامت داشته است.<ref>بکار، عثمان، طبقه بندی علوم از نظر حکمای مسلمان، جواد قاسمی، انتشارات آستانه قدس رضوی، مشهد، ۱۳۸۱، ص۳۷. به نقل از علی اصغر نجابت، فارابی، [http://www.pajoohe.ir دانشنامه پژوهه]، بازیابی:۱۰ خرداد ۱۳۹۶ </ref> | |
− | + | در مورد زمان وفات فارابی، ظهیرالدین بیهقی (م، ۵۶۵ ق) در «تاریخ حکماء الاسلام» میگوید: او در اواخر عمر خویش از [[دمشق]] عازم عسقلان در [[فلسطین]] بود که در سال ۳۳۹ ق. به دست گروهی از راهزنان کشته شد.<ref>محسن مهاجرنیا،اندیشه سیاسی فارابی</ref> | |
− | در | + | ==مذهب و آراء فارابی== |
+ | اگر چه در عصر فارابی، [[ماوراءالنهر|ماوراء النهر]] و ترکستان و بخش اعظم شمال و شمال شرقیِ خراسان، [[سنی]] مذهب و پیرو مذهب [[شافعی]] بودند،<ref>حلبى، على اصغر، آل بویه و اوضاع زمان ایشان، ص ۴۳۹.</ref> اما در مورد فارابی، تقریباً اجماع نظر وجود دارد که [[شیعه]] است. | ||
− | فارابی | + | بسیاری از شرح حال نویسان در شیعی مذهب بودن فارابی تردید نکردهاند. صاحب «[[اعیان الشیعه]]» معتقد است: فارابی اولین فیلسوف در [[اسلام]] است و بعضی از معاصران گفتهاند که فارابی با هیچ کس ارتباط نداشت مگر با اهل فضل از شیعیان، به خاطر جامعیت عقیده و مذهب.<ref>محسن امین، اعیان الشیعه، ج ۴۳، ص ۲۶۳.</ref> [[شیخ آقا بزرگ تهرانی|شیخ آقا بزرگ طهرانی]] آورده است که از مواضعی از آثار فارابی روشن میشود که ایشان جزء [[امامیه]] عدلیه و قائلان به [[عصمت]] [[ائمه اطهار|ائمه]] علیهم السلام بوده است.<ref>طهرانى، آقا بزرگ، الذریعه الى تصانیف الشیعه، ج ۱، ص ۳۳. براى اطلاع بیشتر، ر . ک: به روضات الجنات؛ تأسیس الشیعه.</ref> |
− | + | الفاخوری معتقد است که [[فلسفه]] فارابی، آمیزهای از [[حکمت]] ارسطویی و نوافلاطونی است که رنگ اسلامی و به خصوص شیعه [[اثنى عشریه|اثناعشری]] به خود گرفته است. او در [[منطق]] و طبیعیات، ارسطویی و در [[اخلاق]] و سیاست، افلاطونی و در [[مابعدالطبیعه]]، فلوطینی است.<ref>الفاخورى، تاریخ فلسفه در جهان اسلام، ص ۴۰۱.</ref> برخی او را بزرگترین مفسر و شارح فلسفه ارسطو دانسته اند و اطلاق لقب «معلم ثانی» به او را از همین جهت ذکر کرده اند.<ref>حسن حسن زاده، ابونصر فارابی و فلسفه او، مجله هلال، تیر ۱۳۴۵</ref> داوری اردکانی می گوید: فارابی فلسفه را چنان احیا و تجدید کرد که در آب و خاک عالم [[اسلام]] ریشه دوانید، رشد کرد و در همه جا سایه گسترد. این فلسفه از زمان فارابی تا عصر ما، در حوزه های علمی و دینی تدریس شده و می شود.<ref>اسلامیان، مرضیه؛ کشتی آرای، نرگس؛ گلستانی، سید هاشم؛واکاوی آراء تربیتی فارابی مؤسس فلسفه اسلامی، پژوهش در برنامه ریزی درسی، تابستان ۱۳۹۲، شماره ۳۷ به نقل از فارابی فیلسوف فرهنگ، انتشارات سخن</ref> | |
− | |||
− | فارابی | + | لاووست میگوید: «ویژگیهایی که فارابی درباره رئیس مدینه فاضله ذکر کرده است، همان ویژگیهای مورد نظر شیعه در مورد [[ائمه اطهار|امامان]] و مخصوصاً [[امام علی علیه السلام|امام علی]] علیهالسلام اولین امام و یکی از [[صحابه]] پیامبر و جانشین شرعیِ او است. سپس این که رئیس مدینه فاضله میتواند از افاضه عقل فعال برخوردار باشد و با آن متحد گردد. بنابراین، نبی و امام، هر دو دارای نفس برتر هستند و از فیض قدسی برخوردارند و عنایت الهی شامل آنها میشود. این همان دیدگاهی است که شیعه به آن معتقد است.<ref>عبدالسلام بن عبدالعالى، الفلسفه السیاسیه عندالفاربى، ص ۲۵.</ref> |
− | + | بنابراین، شرایط و اوصافی که فارابی برای رئیس مدینه فاضله بر میشمارد، بر اساس تفکر شیعیِ وی است. او در «تحصیل السعاده» و دیگر کتابهای سیاسیِ خود معتقد است: «امام» و «واضع نوامیس»، «ملک مطلق»، «فیلسوف کامل» و «رئیس اول» معنای واحد دارند. ویژگیهای رئیس اول را چنین بر میشمارد: ۱. ولایت مطلقه دارند. ۲. ولایتشان مقتضای فطرت و طبیعت آنها و ماهیت صناعتشان است. ۳. عدم شرطیت مقبولیت در ثبوت امامت. ۴. عدم شرطیت اطاعت در ثبوت امامت. ۵. فعلیت امامت. ۶. عنایت ویژه الهی و ارتباط خاص با خداوند از طریق عقل فعال. ۷. عدم شرطیت بسط الید و امکانات قیام در ثبوت امامت.<ref>تحصیل السعاده ص ۹۲ ـ ۹۷؛ السیاسة المدنیه، ص ۷۹ ؛ آراء اهل المدینة الفاضله، ص ۱۲۵.</ref><ref>محسن مهاجرنیا،اندیشه سیاسی فارابی</ref> | |
− | + | ==آثار و تألیفات== | |
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | بنابراین، شرایط و اوصافی که فارابی برای رئیس مدینه بر میشمارد، بر اساس تفکر شیعیِ وی است. او در «تحصیل السعاده» و | ||
− | |||
− | ویژگیهای رئیس اول را چنین بر میشمارد: | ||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | ==آثار== | ||
برخی از آثار فارابی از این قرار است: | برخی از آثار فارابی از این قرار است: | ||
− | + | #ما ینبغی أن تعلم قبل الفلسفه: در این کتاب، فارابی [[منطق]]، هندسه، [[اخلاق]] نیکو و کنارهگیری از شهوات را پیش نیاز پرداختن به فلسفه ذکر میکند و درباره هر یک مطالبی بیان مینماید. | |
− | + | #السیاسة المدنیه: این کتاب درباره اقتصاد سیاسی است. | |
− | + | #الجمع بین رأی الحکیمین افلاطون الالهی و ارسطوطالیس: فارابی در این کتاب میکوشد بین نظریات افلاطون و ارسطو هماهنگی برقرار سازد. | |
− | + | #رساله فی ماهیة العقل: در این رساله اقسام عقول را تعریف و مراتب آنها را بیان میکند. | |
− | + | #تحصیل السعاده: در اخلاق و [[فلسفه]] نظری | |
− | + | #اجوبة عن مسائل فلسفیة: پاسخهایی است به برخی پرسشها و مسائل فلسفی | |
− | + | #رساله فی اثبات المفارقات (موجودات غیرمادی): در این رساله، فارابی دربارهٔ موجودات غیر مادی بحث میکند. | |
− | + | #اغراض ارسطوطالیس فی کتاب مابعدالطبیعه: این کتاب یکی از مهمترین کتاب های فارابی است که مورد استفاده [[ابن سینا]] هم قرار گرفت. | |
− | + | #رساله فی السیاسه: فارابی درباره سیاست صحبت میکند. | |
− | + | #فصول الحکم: این کتاب در مورد [[حکمت الهی]] و شامل ۷۴ بحث در این زمینه و مباحث [[نفس]] میباشد. | |
− | + | #کتاب موسیقی کبیر: این اثر جنبههای گوناگون موسیقی مانند مقامات را تعیین میکند.<ref>[http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/mavara-index.php?page=%D8%A2%D8%AB%D8%A7%D8%B1+%D9%81%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D8%A8%DB%8C&SSOReturnPage=Check&Rand=0 آثار فارابی، دانشنامه رشد]، بازیابی: ۱۰ خرداد ۱۳۹۶</ref> | |
− | |||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
− | + | [[رده:علمای قرن سوم]] | |
− | + | [[رده:علماء شیعه]] | |
− | + | [[رده:فیلسوفان]] | |
− | [ | + | [[رده:ریاضیدانان]] |
+ | [[رده:دانشمندان مسلمان ایرانی]] | ||
+ | [[رده: مقاله های مرتبط به دانشنامه]] | ||
{{سنجش کیفی | {{سنجش کیفی | ||
|سنجش=شده | |سنجش=شده | ||
سطر ۱۱۴: | سطر ۷۶: | ||
|رده=دارد | |رده=دارد | ||
}} | }} | ||
− | |||
− | |||
− |
نسخهٔ کنونی تا ۲۶ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۱۲:۲۱
«ابونصر محمد فارابی»، معروف به «معلم ثانی» (۲۵۹-۳۳۹ ق)، فیلسوف، حکیم، ریاضیدان و منجم قرن سوم و چهارم هجری است. فارابی نخستین فیلسوف اسلامی است که به ترجمه آثار علمی و حکمت یونان به زبان عربی پرداخت و او نقش بسزایی در رواج فلسفه در جهان اسلام داشت. «تحصیل السعاده» و «السیاسة المدنیة»، از آثار مهم اوست.
نام کامل | ابونصر محمد فارابی |
زادروز | ۲۵۹ قمری |
زادگاه | فاراب، خراسان |
وفات | ۳۳۹ قمری |
مدفن | دمشق |
اساتید |
یوحنا بن حیلان، ابوبشر متی،... |
شاگردان |
یحیی بن عدی، ابوسلیمان سجستانی، محمد بن یوسف عامری، ابوحیان توحیدی،... |
آثار |
فصول الحکم، السیاسة المدنیة، تحصیل السعاده، رساله فی ماهیة العقل، ما ینبغی أن تعلم قبل الفلسفه، الجمع بین رأی الحکیمین،... |
زندگینامه
ابونصر محمد فارابی در ۲۵۹ قمری در شهر فاراب خراسان دیده به جهان گشود. در ایرانی بودن فارابی شکی نیست و از جهت آنکه منسوب به فاراب یا پاراب است که در ناحیه ترکستان ساحل غربی رود جیحون (ماوراءالنهر) نزدیکی بلخ قرار داشته، نژاد ترکی و محل تولد (فاراب) وی را از ایران خارج نمی کند چه آنکه در قلمرو وسیع ایران نژادهای مختلف زندگی می کردند.[۱] ابن ابی اصیبعه میگوید: محمد بن محمد بن اوزلغ بن طرخان از شهر فاراب است و آن شهری است از بلاد ترک، در سرزمین خراسان، که در آن روزگار بسیار گستردهتر از خراسان فعلی بود.»[۲]
در آن دوران، دو مرکز علمی شهرت داشتند: یکی حران در جنوب شرقی ترکیه فعلی که این مرکز وارث مکتب اسکندریه بود و در عصر متوکل عباسی (۲۳۲-۲۴۷ ق) از انطاکیه بدانجا منتقل شده بود و دیگری بغداد دارالخلافه بود که در واقع، ادامه مکتب حران بود؛ زیرا در همین دوران، استادان و مترجمان بزرگ حرانی به بغداد مهاجرت کردهاند.[۳]
فارابی برای تحصیل علوم و معارف ابتدا به بغداد رفته و و در محضر استادان عالیمقام چون منطقی معروف ابوبشر متی حاضر گردید سپس به حران مسافرت کرد و در آنجا در نزد یوحنا بن حیلان (جیلان) حکیم و فیلسوف مسیحی به تکمیل علم منطق پرداخت. آنگاه برای تکمیل علوم فلسفی مجددا به بغداد بازگشته در افکار فلسفی و منطقی (ارسطو) بارها مطالعه و تحقیق کرد.[۴]
در شرح حالات او گفته شده که از مردم دوری می کرد و پارسا و تهیدست بود و دیده نمی شد مگر اینکه به کتاب می نگریست یا رقعه هایی می نوشت.[۵] فارابی را در دانش موسیقی نیز سرآمد دانسته اند.
شخصیت علمیِ فارابی در بغداد شکل گرفت و تکامل یافت. او در آنجا وارث زحمات نهضت ترجمه شد و خود تألیفات بسیاری نمود.[۶] فارابی نزدیک به بیست سال در این شهر تدریس نمود. از شاگردان و پیروان مشهور ابونصر فارابی میتوان این افراد را نام برد: یحیی بن عدی، ابوسلیمان سجستانی، محمد بن یوسف عامری و ابوحیان توحیدی.[۷]
اما او در دوران مستکفی بالله (۳۲۹-۳۳۳ ق) بغداد را ترک نموده به دمشق که در آنجا سیف الدوله حمدانی، حاکم شیعی مذهب بود، رفت. در مورد علت این مهاجرت برخی گفته اند: مجموعه گزارشهای تاریخی، در کنار تفکر و اندیشه فارابی مؤید آن است که وی از جدالهای بیحاصل بغداد به تعب آمده بود و با وجود جنگ خونین داخلی، زمینهای برای فعالیتهای علمی و سیاسی در بغداد نمیدید.[۸]
ابن ابی اصیبعه (م، ۶۶۸ ق) مینویسد: فارابی در اواخر عمر خویش از مصر بازدید کرده است.[۹] و ابراهیم مذکور معتقد است این سفر کاملاً محتمل است؛ زیرا شام و مصر، سالیان دراز با یکدیگر پیوندهای نزدیکی داشتند و حیات فرهنگی در زمان سلسله طولونی و سلسله اخشیدی، دارای جاذبه فراوان بود.[۱۰] برخی حتی گفته اند که او حدود ۶ سال در مصر اقامت داشته است.[۱۱]
در مورد زمان وفات فارابی، ظهیرالدین بیهقی (م، ۵۶۵ ق) در «تاریخ حکماء الاسلام» میگوید: او در اواخر عمر خویش از دمشق عازم عسقلان در فلسطین بود که در سال ۳۳۹ ق. به دست گروهی از راهزنان کشته شد.[۱۲]
مذهب و آراء فارابی
اگر چه در عصر فارابی، ماوراء النهر و ترکستان و بخش اعظم شمال و شمال شرقیِ خراسان، سنی مذهب و پیرو مذهب شافعی بودند،[۱۳] اما در مورد فارابی، تقریباً اجماع نظر وجود دارد که شیعه است.
بسیاری از شرح حال نویسان در شیعی مذهب بودن فارابی تردید نکردهاند. صاحب «اعیان الشیعه» معتقد است: فارابی اولین فیلسوف در اسلام است و بعضی از معاصران گفتهاند که فارابی با هیچ کس ارتباط نداشت مگر با اهل فضل از شیعیان، به خاطر جامعیت عقیده و مذهب.[۱۴] شیخ آقا بزرگ طهرانی آورده است که از مواضعی از آثار فارابی روشن میشود که ایشان جزء امامیه عدلیه و قائلان به عصمت ائمه علیهم السلام بوده است.[۱۵]
الفاخوری معتقد است که فلسفه فارابی، آمیزهای از حکمت ارسطویی و نوافلاطونی است که رنگ اسلامی و به خصوص شیعه اثناعشری به خود گرفته است. او در منطق و طبیعیات، ارسطویی و در اخلاق و سیاست، افلاطونی و در مابعدالطبیعه، فلوطینی است.[۱۶] برخی او را بزرگترین مفسر و شارح فلسفه ارسطو دانسته اند و اطلاق لقب «معلم ثانی» به او را از همین جهت ذکر کرده اند.[۱۷] داوری اردکانی می گوید: فارابی فلسفه را چنان احیا و تجدید کرد که در آب و خاک عالم اسلام ریشه دوانید، رشد کرد و در همه جا سایه گسترد. این فلسفه از زمان فارابی تا عصر ما، در حوزه های علمی و دینی تدریس شده و می شود.[۱۸]
لاووست میگوید: «ویژگیهایی که فارابی درباره رئیس مدینه فاضله ذکر کرده است، همان ویژگیهای مورد نظر شیعه در مورد امامان و مخصوصاً امام علی علیهالسلام اولین امام و یکی از صحابه پیامبر و جانشین شرعیِ او است. سپس این که رئیس مدینه فاضله میتواند از افاضه عقل فعال برخوردار باشد و با آن متحد گردد. بنابراین، نبی و امام، هر دو دارای نفس برتر هستند و از فیض قدسی برخوردارند و عنایت الهی شامل آنها میشود. این همان دیدگاهی است که شیعه به آن معتقد است.[۱۹]
بنابراین، شرایط و اوصافی که فارابی برای رئیس مدینه فاضله بر میشمارد، بر اساس تفکر شیعیِ وی است. او در «تحصیل السعاده» و دیگر کتابهای سیاسیِ خود معتقد است: «امام» و «واضع نوامیس»، «ملک مطلق»، «فیلسوف کامل» و «رئیس اول» معنای واحد دارند. ویژگیهای رئیس اول را چنین بر میشمارد: ۱. ولایت مطلقه دارند. ۲. ولایتشان مقتضای فطرت و طبیعت آنها و ماهیت صناعتشان است. ۳. عدم شرطیت مقبولیت در ثبوت امامت. ۴. عدم شرطیت اطاعت در ثبوت امامت. ۵. فعلیت امامت. ۶. عنایت ویژه الهی و ارتباط خاص با خداوند از طریق عقل فعال. ۷. عدم شرطیت بسط الید و امکانات قیام در ثبوت امامت.[۲۰][۲۱]
آثار و تألیفات
برخی از آثار فارابی از این قرار است:
- ما ینبغی أن تعلم قبل الفلسفه: در این کتاب، فارابی منطق، هندسه، اخلاق نیکو و کنارهگیری از شهوات را پیش نیاز پرداختن به فلسفه ذکر میکند و درباره هر یک مطالبی بیان مینماید.
- السیاسة المدنیه: این کتاب درباره اقتصاد سیاسی است.
- الجمع بین رأی الحکیمین افلاطون الالهی و ارسطوطالیس: فارابی در این کتاب میکوشد بین نظریات افلاطون و ارسطو هماهنگی برقرار سازد.
- رساله فی ماهیة العقل: در این رساله اقسام عقول را تعریف و مراتب آنها را بیان میکند.
- تحصیل السعاده: در اخلاق و فلسفه نظری
- اجوبة عن مسائل فلسفیة: پاسخهایی است به برخی پرسشها و مسائل فلسفی
- رساله فی اثبات المفارقات (موجودات غیرمادی): در این رساله، فارابی دربارهٔ موجودات غیر مادی بحث میکند.
- اغراض ارسطوطالیس فی کتاب مابعدالطبیعه: این کتاب یکی از مهمترین کتاب های فارابی است که مورد استفاده ابن سینا هم قرار گرفت.
- رساله فی السیاسه: فارابی درباره سیاست صحبت میکند.
- فصول الحکم: این کتاب در مورد حکمت الهی و شامل ۷۴ بحث در این زمینه و مباحث نفس میباشد.
- کتاب موسیقی کبیر: این اثر جنبههای گوناگون موسیقی مانند مقامات را تعیین میکند.[۲۲]
پانویس
- ↑ حسن حسن زاده، ابونصر فارابی و فلسفه او، مجله هلال، تیر ۱۳۴۵
- ↑ عیون الابناء فى طبقات الاطباء، ج ۲، ص ۱۴۳.
- ↑ محسن مهاجرنیا،اندیشه سیاسی فارابی، فصل سوم: در دسترس در پایگاه صراط مبین
- ↑ حسن حسن زاده، ابونصر فارابی و فلسفه او، مجله هلال، تیر ۱۳۴۵.
- ↑ دانش پژوه، محمد تقی؛ دورنمایی از زندگی و اندیشه فارابی یا شالوده فارابی شناسی، مطالعات اسلامی، پاییز و زمستان ۱۳۵۴، شماره ۱۶.
- ↑ صفدی و قفطی، هر دو تصریح میکنند که فارابی «دخل العراق و استوطن بغداد و قرأ بها العلم الحکمی مدینة السلام فی ایام المقتدر و الّف ببغداد معظم کتبه»(صفدى، صلاح الدین، الوافى بالوفیات؛ قفطى، تاریخ الحکماء.)
- ↑ محسن مهاجرنیا،اندیشه سیاسی فارابی.
- ↑ محسن مهاجرنیا،اندیشه سیاسی فارابی
- ↑ ابن ابى اصیبعه، عیون الانباء فى طبقات الاطباء، ج ۲، ص ۱۳۹.
- ↑ مذکور، ابراهیم، فارابى؛ تاریخ فلسفه در اسلام، ج ۱، ص ۶۳۹.
- ↑ بکار، عثمان، طبقه بندی علوم از نظر حکمای مسلمان، جواد قاسمی، انتشارات آستانه قدس رضوی، مشهد، ۱۳۸۱، ص۳۷. به نقل از علی اصغر نجابت، فارابی، دانشنامه پژوهه، بازیابی:۱۰ خرداد ۱۳۹۶
- ↑ محسن مهاجرنیا،اندیشه سیاسی فارابی
- ↑ حلبى، على اصغر، آل بویه و اوضاع زمان ایشان، ص ۴۳۹.
- ↑ محسن امین، اعیان الشیعه، ج ۴۳، ص ۲۶۳.
- ↑ طهرانى، آقا بزرگ، الذریعه الى تصانیف الشیعه، ج ۱، ص ۳۳. براى اطلاع بیشتر، ر . ک: به روضات الجنات؛ تأسیس الشیعه.
- ↑ الفاخورى، تاریخ فلسفه در جهان اسلام، ص ۴۰۱.
- ↑ حسن حسن زاده، ابونصر فارابی و فلسفه او، مجله هلال، تیر ۱۳۴۵
- ↑ اسلامیان، مرضیه؛ کشتی آرای، نرگس؛ گلستانی، سید هاشم؛واکاوی آراء تربیتی فارابی مؤسس فلسفه اسلامی، پژوهش در برنامه ریزی درسی، تابستان ۱۳۹۲، شماره ۳۷ به نقل از فارابی فیلسوف فرهنگ، انتشارات سخن
- ↑ عبدالسلام بن عبدالعالى، الفلسفه السیاسیه عندالفاربى، ص ۲۵.
- ↑ تحصیل السعاده ص ۹۲ ـ ۹۷؛ السیاسة المدنیه، ص ۷۹ ؛ آراء اهل المدینة الفاضله، ص ۱۲۵.
- ↑ محسن مهاجرنیا،اندیشه سیاسی فارابی
- ↑ آثار فارابی، دانشنامه رشد، بازیابی: ۱۰ خرداد ۱۳۹۶