|
|
(۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشده) |
سطر ۴۱: |
سطر ۴۱: |
| </tabber> | | </tabber> |
| ==معانی کلمات آیه== | | ==معانی کلمات آیه== |
− | «لا یَغُرَّنَّکَ»: تو را گول نزند. «تَقَلُّبُ»: گشت و گذار. آمد و شد (نگا: نحل / ). غلْط خوردن در ثروت و نعمت. «بِلاد»: جمع بلد، شهرها. جاها و سرزمینها. | + | يغرنك: «لا يغرنك» يعنى نفريبد تو را. غرّ و غرور: فريب دادن است. |
| + | |
| + | تقلب: قلب و تقليب: گردانيدن. تقلّب: گرديدن و تصرف در امور.<ref>تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی</ref> |
| + | |
| ==نزول== | | ==نزول== |
| | | |
| '''محل نزول:''' | | '''محل نزول:''' |
| | | |
− | اين آيه در همچون ديگر آيات سوره آل عمران در [[مدينه]] بر [[پيامبر اسلام]] صلي الله عليه و آله نازل گرديده است. <ref> طبرسي، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج 2، ص 693.</ref> | + | اين آيه همچون ديگر آيات سوره آل عمران در [[مدينه]] بر [[پيامبر اسلام]] صلي الله عليه و آله نازل گرديده است. <ref> طبرسي، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج 2، ص 693.</ref> |
| | | |
− | '''شأن نزول:'''<ref> محمدباقر محقق، [[نمونه بينات در شأن نزول آيات]] از نظر [[شيخ طوسي]] و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص 175.</ref> | + | '''شأن نزول:''' |
| | | |
| اين آيه درباره مشركين عرب نازل شده كه تجارت ميكردند و در نعمت و رفاه مى بودند، عده اى از مسلمين مى گفتند: دشمنان خدا در زندگى خوب و با رفاهيت بسر مى برند ولى ما در گرسنگى و بيچارگى مى باشيم. | | اين آيه درباره مشركين عرب نازل شده كه تجارت ميكردند و در نعمت و رفاه مى بودند، عده اى از مسلمين مى گفتند: دشمنان خدا در زندگى خوب و با رفاهيت بسر مى برند ولى ما در گرسنگى و بيچارگى مى باشيم. |
| | | |
− | فرّاء گويد: درباره يهوديان است كه براى تجارت به شهرها مى رفتند سپس خداوند اين آيه را نازل فرمود.<ref> تفاسير [[روض الجنان]] و [[مجمع البيان]].</ref> | + | فرّاء گويد: درباره يهوديان است كه براى تجارت به شهرها مى رفتند سپس خداوند اين آيه را نازل فرمود<ref> تفاسير [[روض الجنان]] و [[مجمع البيان]].</ref>.<ref> محمدباقر محقق، [[نمونه بينات در شأن نزول آيات]] از نظر [[شيخ طوسي]] و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص 175.</ref> |
| + | |
| == تفسیر آیه == | | == تفسیر آیه == |
| <tabber> | | <tabber> |
سطر ۶۵: |
سطر ۶۹: |
| | | |
| تفسير نور(10جلدى)، ج1، ص: 682 | | تفسير نور(10جلدى)، ج1، ص: 682 |
| + | |
| + | «197» مَتاعٌ قَلِيلٌ ثُمَّ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمِهادُ |
| + | |
| + | (بهرهى آنها از اين رفت و آمدها) متاع ناچيزى است، سپس جايگاه ابدى آنان جهنّم است كه بد جايگاهى است. |
| + | |
| + | ===نکته ها=== |
| + | |
| + | مشركان مكّه ويهوديان مدينه به خاطر مسافرتهاى تجارتى، سر وسامان داشتند، ولى مسلمانان به خاطر هجرت به مدينه و از دست دادن مال و دارايى وزندگى خود در مكّه و همچنين محاصرهى اقتصادى، در فشار و تنگنا بودند. اين آيه مايهى تسلّى آنهاست. |
| + | |
| + | در روايتى از حضرت على عليه السلام آمده است: «ماخير بخير بعدها النّار» «1» خير و خوشىهايى كه به دنبال آن آتش باشد، ارزشى ندارند. لذّتهاى كوتاه مدّت و عذاب ابدى براى كافران، ولى سختىهاى موقّت و آرامش وآسايش ابدى از آنِ مؤمنان است. |
| + | |
| + | ===پیام ها=== |
| + | |
| + | 1- انبيا نيز نياز به هشدار دارند، تا در معرض تأثير پذيرى قرار نگيرند. «لا يَغُرَّنَّكَ» |
| + | |
| + | 2- اعزام هيأتهاى سياسى، اقتصادى، نظامى، تشكيل جلسات و مصاحبهها از سوى دشمن، شما را فريب ندهد. «لا يَغُرَّنَّكَ تَقَلُّبُ الَّذِينَ كَفَرُوا» |
| + | |
| + | 3- كاميابىهاى مادّى هر اندازه باشد، محدود و ناچيز است. «مَتاعٌ قَلِيلٌ» |
| + | |
| + | 4- كاميابىهاى كافران، نشانهى حقّانيت ومحبوبيّت آنان نيست. «مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ» |
| + | |
| }} | | }} |
| | | |
سطر ۷۳: |
سطر ۹۸: |
| | | |
| {{نمایش فشرده تفسیر| | | {{نمایش فشرده تفسیر| |
− |
| |
| | | |
| لا يَغُرَّنَّكَ تَقَلُّبُ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي الْبِلادِ (196) | | لا يَغُرَّنَّكَ تَقَلُّبُ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي الْبِلادِ (196) |
سطر ۱۳۶: |
سطر ۱۶۰: |
| این سؤال اگر به دقت بررسی شود پاسخهای روشنی دارد که آیه مورد بحث به بعضی از آنها اشاره کرده است، میگوید: «رفت و آمد پیروزمندانه کافران در شهرهای مختلف هرگز تو را نفریبد» (لا یَغُرَّنَّکَ تَقَلُّبُ الَّذِینَ کَفَرُوا فِی الْبِلادِ). | | این سؤال اگر به دقت بررسی شود پاسخهای روشنی دارد که آیه مورد بحث به بعضی از آنها اشاره کرده است، میگوید: «رفت و آمد پیروزمندانه کافران در شهرهای مختلف هرگز تو را نفریبد» (لا یَغُرَّنَّکَ تَقَلُّبُ الَّذِینَ کَفَرُوا فِی الْبِلادِ). |
| | | |
− | سورة آل عمران(3): آیة 197]
| |
− |
| |
− | (آیه 197)- در این آیه میفرماید: «این پیروزیها و در آمدهای مادی بیقید و شرط، پیروزیهای زود گذر و اندکند» (مَتاعٌ قَلِیلٌ).
| |
− |
| |
− | یعنی: پیروزیهای طغیانگران و ستمکاران ابعاد محدودی دارد، همانطور که محرومیتها و ناراحتیهای بسیاری از افراد با ایمان نیز محدود است.
| |
− |
| |
− | سپس اضافه میکند: «به دنبال این پیروزیها عواقب شوم و مسؤولیتهای آن دامان آنها را خواهد گرفت و جایگاهشان دوزخ است چه جایگاه بد و آرامگاه نامناسبی» (ثُمَّ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمِهادُ).
| |
− |
| |
− | بنابراین نمیتوان حال این دو را با هم مقایسه کرد، زیرا افراد بیایمان از هر طریقی خواه مشروع یا نامشروع و حتی با مکیدن خون بینوایان برای خود ثروت اندوزی میکنند در حالی که مؤمنان برای رعایت اصول حق و عدالت محدودیتهایی دارند و باید هم داشته باشند.
| |
− |
| |
− | سورة آل عمران(3): آیة 198]
| |
− |
| |
− | (آیه 198)- در آیه قبل سر انجام افراد بیایمان تشریح شده بود، و در این آیه پایان کار پرهیزکاران بیان میگردد، میفرماید: «ولی آنها که پرهیزکاری پیشه
| |
− |
| |
− | ج1، ص365
| |
− |
| |
− | کردند (و برای رسیدن به سرمایههای مادی موازین حق و عدالت را در نظر گرفتند، و یا به خاطر ایمان به خدا از وطنهای خود آواره شدند و در محاصره اجتماعی و اقتصادی قرار گرفتند) در برابر این مشکلات، خداوند باغهایی از بهشت در اختیار آنان میگذارد که نهرهای آب از زیر درختان آن جاری است و جاودانه در آن میمانند» (لکِنِ الَّذِینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها).
| |
− |
| |
− | سپس میافزاید: «باغهای بهشت با آن همه مواهب مادی نخستین وسیله پذیرایی از پرهیزکاران میباشد» (نُزُلًا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ).
| |
− |
| |
− | و اما پذیرایی مهم و عالیتر همان نعمتهای روحانی و معنوی است که در پایان آیه به آن اشاره شده، میفرماید: «آنچه نزد خداست برای نیکان بهتر است» (وَ ما عِنْدَ اللَّهِ خَیْرٌ لِلْأَبْرارِ).
| |
− |
| |
− | سورة آل عمران(3): آیة 199]
| |
− |
| |
− | اشاره
| |
− |
| |
− | (آیه 199)
| |
− |
| |
− | شأن نزول:
| |
− |
| |
− | در سال نهم هجری در ماه رجب نجاشی وفات یافت، خبر درگذشت او با یک الهام در همان روز به پیامبر رسید، پیامبر به مسلمانان فرمود: حاضر شوید تا به پاس خدماتی که در حق مسلمانان کرده است بر او نماز گذاریم، آنگاه به قبرستان بقیع آمد و از دور بر او نماز گذاشت. بعضی از منافقان گفتند: محمد صلّی اللّه علیه و آله بر مردی کافری که هرگز او را ندیده است نماز میگذارد، و حال آن که آیین او را نپذیرفته است آیه نازل شد و به آنها پاسخ گفت.
| |
− |
| |
− | تفسیر:
| |
− |
| |
− | این آیه در باره مؤمنان اهل کتاب است، و سخن از اقلیتی به میان میآورد که دعوت پیغمبر را اجابت کردند، و برای آنها پنج صفت ممتاز بیان میکند: 1- «و از اهل کتاب کسانی هستند که (از جان و دل) به خدا ایمان میآورند» (وَ إِنَّ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ لَمَنْ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ).
| |
− |
| |
− | 2- «آنها به قرآن و آنچه بر شما مسلمانان نازل شده است، ایمان میآورند» (وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ).
| |
− |
| |
− | 3- ایمان آنها به پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله در حقیقت از ایمان واقعی به کتاب آسمانی خودشان و بشاراتی که در آن آمده است سر چشمه میگیرد بنابراین: «آنها به آنچه بر خودشان نازل شده نیز ایمان دارند» (وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْهِمْ).
| |
− |
| |
− | ج1، ص366
| |
− |
| |
− | 4- «آنها در برابر فرمان خدا تسلیم و خاضعند» (خاشِعِینَ لِلَّهِ).
| |
− |
| |
− | و همین خضوع آنهاست که انگیزه ایمان واقعی شده و میان آنها و تعصبهای جاهلانه، جدایی افکنده است.
| |
− |
| |
− | 5- «آنها هرگز آیات الهی را به بهای ناچیز نمیفروشند» (لا یَشْتَرُونَ بِآیاتِ اللَّهِ ثَمَناً قَلِیلًا).
| |
− |
| |
− | با داشتن آن برنامه روشن و زنده و صفات عالی انسانی «اینها پاداش خود را نزد پروردگار خواهند داشت» (أُولئِکَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ).
| |
− |
| |
− | در پایان آیه میفرماید: «خداوند به سرعت حساب بندگان را رسیدگی میکند» (إِنَّ اللَّهَ سَرِیعُ الْحِسابِ).
| |
− |
| |
− | بنابراین، نه نیکوکاران برای دریافت پاداش خود گرفتار مشکلی میشوند و نه مجازات بدکاران به تأخیر میافتد.
| |
− |
| |
− | سورة آل عمران(3): آیة 200]
| |
− |
| |
− | (آیه 200)- این آیه آخرین آیه سوره آل عمران و محتوی یک برنامه جامع چهار مادهای که ضامن سر بلندی و پیروزی مسلمین است، میباشد.
| |
− |
| |
− | 1- نخست روی سخن را به همه مؤمنان کرده و به اولین ماده این برنامه اشاره میکند و میفرماید: «ای کسانی که ایمان آوردهاید! در برابر حوادث ایستادگی کنید» (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اصْبِرُوا).
| |
− |
| |
− | صبر و استقامت در برابر مشکلات و هوسها و حوادث، در حقیقت ریشه اصلی هر گونه پیروزی مادی و معنوی را تشکیل میدهد.
| |
− |
| |
− | 2- در مرحله دوم قرآن به افراد با ایمان دستور به استقامت در برابر دشمن میدهد و میفرماید: «و در برابر دشمنان نیز استقامت به خرج دهید» (وَ صابِرُوا).
| |
− |
| |
− | 3- در جمله بعد به مسلمانان دستور آماده باش در برابر دشمن و مراقبت دائم از مرزها و سرحدات کشورهای اسلامی میدهد و میفرماید: «از مرزهای خود، مراقبت به عمل آورید» (وَ رابِطُوا).
| |
− |
| |
− | این دستور به خاطر آن است که مسلمانان هرگز گرفتار حملات غافلگیرانه دشمن نشوند. و در برابر حملات شیطان و هوسهای سرکش همیشه آماده و مراقب باشند.
| |
− |
| |
− | ج1، ص367
| |
− |
| |
− | 4- بالاخره در آخرین دستور که همچون چتری بر همه دستورهای سابق سایه میافکند، میفرماید: «و از خدا بپرهیزید» (وَ اتَّقُوا اللَّهَ).
| |
− |
| |
− | سپس میگوید: «شاید رستگار شوید» (لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ).
| |
− |
| |
− | یعنی شما در سایه به کار بستن این چهار دستور، میتوانید رستگار شوید و با تخلف از آنها راهی به سوی رستگاری نخواهید داشت.
| |
− |
| |
− | به هر حال اگر روح استقامت و پایمردی در مسلمانان زنده شود، اگر در برابر افزایش تلاش و کوشش دشمنان، مسلمانان تلاش و کوشش بیشتری از خود نشان دهند و پیوسته از مرزهای جغرافیایی و عقیدهای خود مراقبت نمایند و علاوه بر همه اینها با تقوای فردی و اجتماعی، گناه و فساد را از جامعه خود دور کنند پیروزی آنها تضمین خواهد شد.
| |
− |
| |
− | پایان سوره آل عمران
| |
− |
| |
− | ج1، ص369
| |
− |
| |
− | سوره نساء ]
| |
− |
| |
− | اشاره
| |
− |
| |
− | این سوره در «مدینه» نازل شده و 176 آیه است.
| |
− |
| |
− | سوره نساء از نظر ترتیب نزول، بعد از سوره «ممتحنه» قرار دارد.
| |
− |
| |
− | زیرا میدانیم ترتیب کنونی سورههای قرآن مطابق ترتیب نزول سورهها نیست.
| |
− |
| |
− | همچنین از نظر تعداد کلمات و حروف، این سوره طولانیترین سورههای قرآن بعد از سوره «بقره» میباشد و نظر به این که بحثهای فراوانی در مورد احکام و حقوق زنان در آن آمده، به سوره «نساء» نامیده شده است.
| |
− |
| |
− | محتوای سوره:
| |
− |
| |
− | بحثهای مختلف این سوره عبارتند از:
| |
− |
| |
− | 1- دعوت به ایمان و عدالت و قطع رابطه دوستانه با دشمنان سرسخت.
| |
− |
| |
− | 2- قسمتی از سرگذشت پیشینیان برای آشنایی به سرنوشت جامعههای ناسالم.
| |
− |
| |
− | 3- حمایت از نیازمندان، مانند یتیمان.
| |
− |
| |
− | 4- قانون ارث بر اساس یک روش طبیعی و عادلانه.
| |
− |
| |
− | 5- قوانین مربوط به ازدواج و برنامههایی برای حفظ عفت عمومی.
| |
− |
| |
− | 6- قوانین کلی برای حفظ اموال عمومی.
| |
− |
| |
− | 7- معرفی دشمنان جامعه اسلامی و بیدارباش به مسلمانان در برابر آنها.
| |
− |
| |
− | 8- حکومت اسلامی و لزوم اطاعت از رهبر چنین حکومتی.
| |
− |
| |
− | 9- اهمیت هجرت و موارد لزوم آن.
| |
− |
| |
− | فضیلت تلاوت این سوره:
| |
− |
| |
− | پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله طبق روایتی فرمود: «هر کس
| |
− |
| |
− | ج1، ص370
| |
− |
| |
− | سوره نساء را بخواند، گویا به اندازه هر مسلمانی که طبق مفاد این سوره ارث میبرد، در راه خدا انفاق کرده است و همچنین پاداش کسی را که بردهای را آزاد کرده به او میدهند».
| |
− |
| |
− | بدیهی است در این روایت و در تمام روایات مشابه آن، منظور تنها خواندن آیات نیست بلکه خواندن، مقدمهای است برای فهم و درک، و آن نیز به نوبه خود مقدمهای است برای پیاده ساختن آن در زندگی فردی و اجتماعی.
| |
− |
| |
− | بسم اللّه الرّحمن الرّحیم
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 1]
| |
− |
| |
− | (آیه 1)- مبارزه با تبعیضها! روی سخن در نخستین آیه این سوره به تمام افراد انسان است و آنها را دعوت به تقوی و پرهیزکاری میکند و میفرماید: «ای مردم از پروردگارتان بپرهیزید» (یا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ).
| |
− |
| |
− | سپس برای معرفی خدایی که نظارت بر تمام اعمال انسان دارد به یکی از صفات او اشاره میکند که ریشه وحدت اجتماعی بشر است «آن خدایی که همه شما را از یک انسان پدید آورد» (الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ).
| |
− |
| |
− | «نَفْسٍ واحِدَةٍ» اشاره به نخستین انسانی است که قرآن او را به نام آدم پدر انسانهای امروز معرفی کرده و تعبیر «بنی آدم» در آیات قرآن نیز اشاره به همین است.
| |
− |
| |
− | سپس در جمله بعد میگوید: «همسر آدم را از او آفرید» (وَ خَلَقَ مِنْها زَوْجَها).
| |
− |
| |
− | و معنی آن این است که همسر آدم را از جنس او قرار داد نه از اعضای بدن او و طبق روایتی از امام باقر علیه السّلام، خلقت حوّا از یکی از دندههای آدم شدیدا تکذیب شده و تصریح شده که حوّا از باقیمانده خاک آدم آفریده شده است.
| |
− |
| |
− | سپس در جمله بعد میفرماید: «خداوند از آدم و همسرش، مردان و زنان فراوانی به وجود آورد» (وَ بَثَّ مِنْهُما رِجالًا کَثِیراً وَ نِساءً).
| |
− |
| |
− | از این تعبیر استفاده میشود که تکثیر نسل فرزندان آدم تنها از طریق آدم و همسرش صورت گرفته است و موجود دیگری در آن دخالت نداشته است.
| |
− |
| |
− | سپس به خاطر اهمیتی که تقوا در ساختن زیر بنای یک جامعه سالم دارد
| |
− |
| |
− | ج1، ص371
| |
− |
| |
− | مجددا در ذیل آیه مردم را به پرهیزکاری و تقوا دعوت میکند و میفرماید: «از خدایی بپرهیزید که در نظر شما عظمت دارد و به هنگامی که میخواهید چیزی از دیگری طلب کنید نام او را میبرید» (وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی تَسائَلُونَ بِهِ).
| |
− |
| |
− | و اضافه میکند: «از خویشاوندان خود و (قطع پیوند آنها) بپرهیزید» (وَ الْأَرْحامَ).
| |
− |
| |
− | ذکر این موضوع در اینجا نشانه اهمیت فوق العادهای است که قرآن برای صله رحم قائل است.
| |
− |
| |
− | در پایان آیه میافزاید: «خداوند مراقب شماست» (إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلَیْکُمْ رَقِیباً).
| |
− |
| |
− | و تمام اعمال و نیات شما را میبیند و در ضمن نگهبان شما در برابر حوادث است.
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 2]
| |
− |
| |
− | اشاره
| |
− |
| |
− | (آیه 2)
| |
− |
| |
− | شأن نزول:
| |
− |
| |
− | شخصی از قبیله «بنی غطفان» برادر ثروتمندی داشت که از دنیا رفت، و او به عنوان سرپرستی از یتیمان برادر، اموال او را به تصرف در آورد، و هنگامی که برادرزاده به حدّ رشد رسید، از دادن حق او امتناع ورزید، موضوع را به خدمت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله عرض کردند، آیه نازل گردید، و مرد غاصب بر اثر شنیدن آن توبه کرد و اموال را به صاحبش بازگرداند و گفت: اعوذ باللّه من الحوب الکبیر: «به خدا پناه میبرم از این که آلوده به گناه بزرگی شوم».
| |
− |
| |
− | تفسیر:
| |
− |
| |
− | خیانت در اموال یتیمان ممنوع- در هر اجتماعی بر اثر حوادث گوناگون پدرانی از دنیا میروند و فرزندان صغیری از آنها باقی میمانند.
| |
− |
| |
− | در این آیه سه دستور مهم در باره اموال یتیمان داده شده است.
| |
− |
| |
− | 1- نخست دستور میدهد که: «اموال یتیمان را (به هنگامی که رشد پیدا کنند) به آنها بدهید» (وَ آتُوا الْیَتامی أَمْوالَهُمْ).
| |
− |
| |
− | یعنی، تصرف شما در این اموال تنها به عنوان امین و ناظر است نه مالک.
| |
− |
| |
− | 2- دستور بعد برای جلوگیری از حیف و میلهایی است، که گاهی سرپرستهای یتیمان به بهانه این که تبدیل کردن مال به نفع یتیم است یا تفاوتی با هم ندارد، و یا اگر بماند ضایع میشود، اموال خوب و زبده یتیمان را بر میداشتند
| |
− |
| |
− | ج1، ص372
| |
− |
| |
− | و اموال بد و نامرغوب خود را به جای آن میگذاشتند قرآن میگوید: «و هیچ گاه اموال پاکیزه آنها را با اموال ناپاک و پست خود تبدیل نکنید» (وَ لا تَتَبَدَّلُوا الْخَبِیثَ بِالطَّیِّبِ).
| |
− |
| |
− | 3- «و اموال آنها را با اموال خود نخورید» (وَ لا تَأْکُلُوا أَمْوالَهُمْ إِلی أَمْوالِکُمْ).
| |
− |
| |
− | یعنی، اموال یتیمان را با اموال خود مخلوط نکنید بطوری که نتیجهاش تملّک همه باشد، و یا این که اموال بد خود را با اموال خوب آنها مخلوط نسازید که نتیجهاش پایمال شدن حق یتیمان باشد.
| |
− |
| |
− | در پایان آیه، برای تأکید و اثبات اهمیت موضوع میفرماید: «این گونه تعدی و تجاوز به اموال یتیمان، گناه بزرگی است» (إِنَّهُ کانَ حُوباً کَبِیراً)
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 3]
| |
− |
| |
− | اشاره
| |
− |
| |
− | (آیه 3)
| |
− |
| |
− | شأن نزول:
| |
− |
| |
− | قبل از اسلام معمول بود که بسیاری از مردم حجاز، دختران یتیم را به عنوان تکفّل و سرپرستی به خانه خود میبردند، و بعد با آنها ازدواج کرده و اموال آنها را هم تملک میکردند، و چون همه کار، دست آنها بود حتی مهریّه آنها را کمتر از معمول قرار میدادند، و هنگامی که کمترین ناراحتی از آنها پیدا میکردند به آسانی آنها را رها میساختند.
| |
− |
| |
− | در این هنگام آیه نازل شد و به سرپرستان ایتام دستور داد در صورتی با دختران یتیم ازدواج کنند که عدالت را بطور کامل در باره آنها رعایت نمایند.
| |
− |
| |
− | تفسیر:
| |
− |
| |
− | در این آیه اشاره به یکی دیگر از حقوق یتیمان میکند و میفرماید:
| |
− |
| |
− | «اگر میترسید به هنگام ازدواج با دختران یتیم رعایت حق و عدالت را در باره حقوق زوجیت و اموال آنان ننمایید از ازدواج با آنها چشم بپوشید و به سراغ زنان دیگر بروید» (وَ إِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تُقْسِطُوا فِی الْیَتامی فَانْکِحُوا ما طابَ لَکُمْ مِنَ النِّساءِ).
| |
− |
| |
− | سپس میفرماید: «از آنها دو نفر یا سه نفر یا چهار نفر به همسری خود انتخاب کنید» (مَثْنی وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ).
| |
− |
| |
− | سپس بلافاصله میگوید: این در صورت حفظ عدالت کامل است «اما اگر میترسید عدالت را (در مورد همسران متعدد) رعایت ننمایید تنها به یک همسر اکتفا کنید» تا از ظلم و ستم بر دیگران بر کنار باشید (فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا فَواحِدَةً).
| |
− |
| |
− | ج1، ص373
| |
− |
| |
− | «و یا (به جای انتخاب همسر دوم) از کنیزی که مال شما است استفاده کنید» زیرا شرایط آنها سبکتر است، اگر چه آنها نیز باید از حقوق حقه خود برخوردار باشند (أَوْ ما مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ).
| |
− |
| |
− | «این کار (انتخاب یک همسر و یا انتخاب کنیز) از ظلم و ستم و انحراف از عدالت، بهتر جلوگیری میکند» (ذلِکَ أَدْنی أَلَّا تَعُولُوا).
| |
− |
| |
− | در باره عدالت همسران، آنچه مرد موظف به آن است رعایت عدالت در جنبههای عملی و خارجی است چه این که عدالت در محبتهای قلبی خارج از قدرت انسان است «1».
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 4]
| |
− |
| |
− | اشاره
| |
− |
| |
− | (آیه 4)- مهر زنان! به دنبال بحثی که در آیه گذشته در باره انتخاب همسر بود، در این آیه اشاره به یکی از حقوق مسلم زنان میکند و تأکید مینماید که: مهر زنان را بطور کامل به عنوان یک عطیه (الهی) بپردازید» (وَ آتُوا النِّساءَ صَدُقاتِهِنَّ نِحْلَةً).
| |
− |
| |
− | سپس در ذیل آیه برای احترام گذاردن به احساسات طرفین و محکم شدن پیوندهای قلبی و جلب عواطف میگوید: «اگر زنان با رضایت کامل خواستند مقداری از مهر خود را ببخشند برای شما حلال و گواراست» (فَإِنْ طِبْنَ لَکُمْ عَنْ شَیْءٍ مِنْهُ نَفْساً فَکُلُوهُ هَنِیئاً مَرِیئاً).
| |
− |
| |
− | تا در محیط زندگی زناشویی تنها قانون و مقررات خشک حکومت نکند، بلکه به موازات آن عاطفه و محبت نیز حکمفرما باشد.
| |
− |
| |
− | «مهر» یک پشتوانه اجتماعی برای زن
| |
− |
| |
− | در عصر جاهلیت نظر به این که برای زنان ارزشی قائل نبودند، غالبا مهر را که حق مسلم زن بود در اختیار اولیای او قرار میدادند، و آن را ملک مسلم آنها میدانستند، گاهی نیز مهر یک زن را ازدواج زن دیگری قرار میدادند، اسلام بر تمام این رسوم ظالمانه خط بطلان کشید و مهر را به عنوان یک حق مسلم به زن اختصاص داد.
| |
− |
| |
− | و اگر بعضی برای «مهر» تفسیر غلطی کردهاند و آن را یک نوع «بهای زن» پنداشتهاند ارتباط به قوانین اسلام ندارد، زیرا در اسلام «مهر» به هیچ وجه جنبه بها
| |
− |
| |
− | (1) بحث جالبی که پیرامون «تعدّد همسر» در ذیل همین آیه در «تفسیر نمونه» آمده، مطالعه فرمایید.
| |
− |
| |
− | ج1، ص374
| |
− |
| |
− | و قیمت کالا ندارد، و بهترین دلیل آن همان صیغه ازدواج است که در آن رسما «مرد» و «زن» به عنوان دو رکن اساسی پیمان ازدواج به حساب آمدهاند و مهر یک چیز اضافی و در حاشیه قرار گرفته است به همین دلیل اگر در صیغه عقد اسمی از مهر نبرند، عقد باطل نیست، در حالی که اگر در خرید و فروش و معاملات اسمی از قیمت برده نشود مسلما باطل خواهد بود.
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 5]
| |
− |
| |
− | (آیه 5)- سفیه کیست؟ به دنبال بحثی که در آیات پیش در باره یتیمان گذشت این آیه و آیه بعد، آن را تکمیل میکند، و میفرماید: «اموال و ثروتهای خود را به دست افراد سفیه نسپارید» (وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَکُمُ). و بگذارید در مسائل اقتصادی رشد پیدا کنند تا اموال شما در معرض مخاطره و تلف قرار نگیرد.
| |
− |
| |
− | منظور از «سفاهت» در این جمله، عدم رشد کافی در خصوص امور مالی است بطوری که شخص نتواند سرپرستی اموال خود را به عهده گیرد و در مبادلات، منافع خود را تأمین نماید.
| |
− |
| |
− | در جمله بعد قرآن تعبیر جالبی در باره اموال و ثروتها کرده و میگوید: «این سرمایههای شما که قوام زندگانی و اجتماع شما به آن است و بدون آن نمیتوانید کمر راست کنید» به دست سفیهان و اسرافکاران نسپارید (الَّتِی جَعَلَ اللَّهُ لَکُمْ قِیاماً).
| |
− |
| |
− | از این تعبیر به خوبی اهمیتی را که اسلام برای مسائل مالی و اقتصادی قائل است روشن میشود، و به عکس آنچه در انجیل کنونی «1» میخوانیم که «شخص پولدار هرگز وارد ملکوت آسمانها نمیشود» اسلام میگوید ملتی که فقیر باشد هرگز نمیتواند کمر راست کند و عجب این است که آنها با آن تعلیمات غلط به کجا رسیدهاند و ما با این تعلیمات عالی در چه مرحلهای سیر میکنیم! در پایان آیه دو دستور مهم در باره یتیمان میدهد نخست این که «خوراک و پوشاک آنها را از طریق اموالشان تأمین کنید» (وَ ارْزُقُوهُمْ فِیها وَ اکْسُوهُمْ).
| |
− |
| |
− | تا با آبرومندی بزرگ شوند و به حد بلوغ برسند.
| |
− |
| |
− | دیگر این که: «با یتیمان بطور شایسته سخن گویید» (وَ قُولُوا لَهُمْ قَوْلًا مَعْرُوفاً).
| |
− |
| |
− | (1) انجیل متی باب 19 شماره 23.
| |
− |
| |
− | ج1، ص375
| |
− |
| |
− | یعنی، با عبارات و سخنان دلنشین و شایسته هم کمبود روانی آنها را برطرف سازید و هم به «رشد عقلی» آنها کمک کنید تا به موقع بلوغ از رشد عقلی کافی برخوردار باشند، و به این ترتیب برنامه سازندگی شخصیت آنها نیز جزء وظایف سرپرستان خواهد بود.
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 6]
| |
− |
| |
− | (آیه 6)- در این آیه دستور دیگری در باره یتیمان و سرنوشت اموال آنها داده و میفرماید: «یتیمان را بیازمایید تا هنگامی که به حد بلوغ برسند» (وَ ابْتَلُوا الْیَتامی حَتَّی إِذا بَلَغُوا النِّکاحَ).
| |
− |
| |
− | «و اگر در این موقع در آنها رشد (کافی) برای اداره اموال خود یافتید، اموالشان را به آنها بازگردانید» (فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً فَادْفَعُوا إِلَیْهِمْ أَمْوالَهُمْ).
| |
− |
| |
− | سپس بار دیگر به سرپرستان تأکید میکند، میگوید: «و پیش از آن که بزرگ شوند اموالشان را از روی اسراف نخورید» (وَ لا تَأْکُلُوها إِسْرافاً وَ بِداراً أَنْ یَکْبَرُوا).
| |
− |
| |
− | و دیگر این که: «سرپرستان ایتام اگر متمکّن و ثروتمندند نباید به هیچ عنوانی از اموال ایتام استفاده کنند و اگر فقیر و نادار باشند تنها میتوانند (در برابر زحماتی که به خاطر حفظ اموال یتیم متحمل میشوند) با رعایت عدالت و انصاف، حق الزحمه خود را از اموال آنها بردارند» (وَ مَنْ کانَ غَنِیًّا فَلْیَسْتَعْفِفْ وَ مَنْ کانَ فَقِیراً فَلْیَأْکُلْ بِالْمَعْرُوفِ).
| |
− |
| |
− | سپس به آخرین حکم در باره اولیاء ایتام اشاره کرده، میفرماید: «هنگامی که میخواهید اموال آنها را به دست آنها بسپارید گواه بگیرید» تا جای اتهام و نزاع و گفتگو باقی نماند» (فَإِذا دَفَعْتُمْ إِلَیْهِمْ أَمْوالَهُمْ فَأَشْهِدُوا عَلَیْهِمْ).
| |
− |
| |
− | در پایان آیه میفرماید: اما بدانید که حساب کننده واقعی خداست و مهمتر از هر چیز این است که حساب شما نزد او روشن باشد، اوست که اگر خیانتی از شما سر زند و بر گواهان مخفی بماند به حساب آن رسیدگی خواهد کرد «و خداوند برای محاسبه کافی است» (وَ کَفی بِاللَّهِ حَسِیباً).
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 7]
| |
− |
| |
− | اشاره
| |
− |
| |
− | (آیه 7)
| |
− |
| |
− | شأن نزول:
| |
− |
| |
− | در عصر جاهلیت عرب، رسم چنین بود که تنها مردان را وارث میشناختند، و زنان و کودکان را از ارث محروم میساختند و ثروت میت را
| |
− |
| |
− | ج1، ص376
| |
− |
| |
− | (در صورتی که مرد نزدیکی نبود) در میان مردان دورتر قسمت میکردند، تا این که یکی از انصار به نام «اوس بن ثابت» از دنیا رفت، عموزادههای وی اموال او را میان خود تقسیم کردند، و به همسر و فرزندان خردسال او چیزی ندادند، همسر او به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله شکایت کرد.
| |
− |
| |
− | در این موقع آیه نازل شد و پیامبر آنها را خواست و دستور داد در اموال مزبور، هیچ گونه دخالت نکنند و آن را برای بازماندگان درجه اول او بگذارند.
| |
− |
| |
− | تفسیر:
| |
− |
| |
− | گام دیگری برای حفظ حقوق زن- اعراب با رسم غلط و ظالمانهای که داشتند زنان و فرزندان خردسال را از حق ارث محروم میساختند، آیه مورد بحث روی این قانون غلط خط بطلان کشیده، میفرماید: «مردان از اموالی که پدر و مادر و نزدیکان به جای میگذارند سهمی دارند و زنان نیز از آنچه پدر و مادر و خویشاوندان میگذارند سهمی، خواه آن مال کم باشد یا زیاد» (لِلرِّجالِ نَصِیبٌ مِمَّا تَرَکَ الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُونَ وَ لِلنِّساءِ نَصِیبٌ مِمَّا تَرَکَ الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُونَ مِمَّا قَلَّ مِنْهُ أَوْ کَثُرَ). بنابراین، هیچ یک حق ندارد سهم دیگری را غصب کند.
| |
− |
| |
− | سپس در پایان آیه برای تأکید مطلب میفرماید: «این سهمی است تعیین شده و لازم الاداء» تا هیچ گونه تردید در این بحث باقی نماند (نَصِیباً مَفْرُوضاً).
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 8]
| |
− |
| |
− | (آیه 8)- یک حکم اخلاقی! این آیه مسلما بعد از قانون تقسیم ارث، نازل شده، زیرا میگوید: «هرگاه در مجلس تقسیم ارث، خویشاوندان و یتیمان و مستمندان حاضر شدند چیزی از آن به آنها بدهید» (وَ إِذا حَضَرَ الْقِسْمَةَ أُولُوا الْقُرْبی وَ الْیَتامی وَ الْمَساکِینُ فَارْزُقُوهُمْ مِنْهُ).
| |
− |
| |
− | کلمه «یتامی» و «مساکین» اگر چه بطور مطلق ذکر شده ولی منظور از آن ایتام و نیازمندان فامیل است.
| |
− |
| |
− | در پایان آیه دستور میدهد که «به این دسته از محرومان، با زبان خوب و طرز شایسته صحبت کنید» (وَ قُولُوا لَهُمْ قَوْلًا مَعْرُوفاً).
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 9]
| |
− |
| |
− | (آیه 9)- جلب عواطف به سوی یتیمان! قرآن برای برانگیختن عواطف مردم در برابر وضع یتیمان اشاره به حقیقتی میکند که گاهی مردم از آن غافل
| |
− |
| |
− | ج1، ص377
| |
− |
| |
− | میشوند، میفرماید: «کسانی که اگر فرزندان ناتوانی از خود به یادگار بگذارند از آینده آنان میترسند باید (از ستم در باره یتیمان مردم) بترسند» (وَ لْیَخْشَ الَّذِینَ لَوْ تَرَکُوا مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّیَّةً ضِعافاً خافُوا عَلَیْهِمْ).
| |
− |
| |
− | اصولا مسائل اجتماعی همواره به شکل یک سنت از امروز به فردا، و از فردا به آینده دوردست سرایت میکند. بنابراین، آنها که اساس ظلم و ستم بر ایتام را در اجتماع میگذارند بالاخره روزی این بدعت غلط، دامان فرزندان خود آنها را خواهد گرفت.
| |
− |
| |
− | در پایان آیه میفرماید: «اکنون که چنین است باید سرپرستان ایتام، از مخالفت با احکام خدا بپرهیزند و با یتیمان، با زبان ملایم و عباراتی سرشار از عواطف انسانی سخن بگویند» (فَلْیَتَّقُوا اللَّهَ وَ لْیَقُولُوا قَوْلًا سَدِیداً).
| |
− |
| |
− | تا ناراحتی درونی و زخمهای قلب آنها به این وسیله التیام یابد.
| |
− |
| |
− | این دستور عالی اسلامی اشاره به یک نکته روانی در مورد پرورش یتیمان میکند و آن این که: نیازمندی کودک یتیم، منحصر به خوراک و پوشاک نیست، بلکه باید علاوه بر مراقبتهای جسمی از نظر تمایلات روانی نیز اشباع شود و گر نه کودکی سنگدل، شکست خورده، فاقد شخصیت و خطرناک به عمل خواهد آمد.
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 10]
| |
− |
| |
− | (آیه 10)- چهره باطنی اعمال ما! در آغاز این سوره تعبیر شدیدی پیرامون تصرفهای ناروا در اموال یتیمان دیده میشود که صریحترین آنها آیه مورد بحث است. میگوید: «کسانی که اموال یتیمان را به ناحق تصرف میکنند (در حقیقت) در شکمشان تنها آتش میخورند» (إِنَّ الَّذِینَ یَأْکُلُونَ أَمْوالَ الْیَتامی ظُلْماً إِنَّما یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ ناراً).
| |
− |
| |
− | سپس در پایان آیه میگوید: علاوه بر این که آنها در همین جهان در واقع آتش میخورند «به زودی در جهان دیگر داخل در آتش برافروختهای میشوند» که آنها را به شدت میسوزاند (وَ سَیَصْلَوْنَ سَعِیراً).
| |
− |
| |
− | از این آیه استفاده میشود که اعمال ما علاوه بر چهره ظاهری خود، یک چهره واقعی نیز دارد که در این جهان از نظر ما پنهان است اما این چهرههای درونی در جهان دیگر ظاهر میشوند و مسأله «تجسّم اعمال» را تشکیل میدهند.
| |
− |
| |
− | ج1، ص378
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 11]
| |
− |
| |
− | اشاره
| |
− |
| |
− | آیه 11)
| |
− |
| |
− | شأن نزول:
| |
− |
| |
− | در مورد نزول این آیه و آیه بعد، از «جابر بن عبد اللّه» نقل شده که میگوید: بیمار شده بودم، پیامبر صلّی اللّه علیه و آله از من عیادت کرد، من بیهوش بودم، پیامبر صلّی اللّه علیه و آله آبی خواست و با مقداری از آن وضو گرفت، و بقیه را بر من پاشید، من به هوش آمدم، عرض کردم ای رسولخدا! تکلیف اموال من بعد از من چه خواهد شد؟ پیامبر صلّی اللّه علیه و آله خاموش گشت، چیزی نگذشت که آیه نازل گردید و سهم ورّاث در آن تعیین شد.
| |
− |
| |
− | تفسیر:
| |
− |
| |
− | اشاره
| |
− |
| |
− | سهام ارث- در این آیه حکم طبقه اول وارثان (فرزندان و پدران و مادران) بیان شده است.
| |
− |
| |
− | در جمله نخست میگوید: «خداوند به شما در باره فرزندانتان سفارش میکند که برای پسران دو برابر سهم دختران قائل شوید» (یُوصِیکُمُ اللَّهُ فِی أَوْلادِکُمْ لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ).
| |
− |
| |
− | و این یک نوع تأکید روی ارث بردن دختران و مبارزه با سنتهای جاهلی است که آنها را بکلی محروم میکردند.
| |
− |
| |
− | سپس میفرماید: «اگر فرزندان میت، منحصرا دو دختر یا بیشتر باشند دو ثلث مال از آن آنهاست» (فَإِنْ کُنَّ نِساءً فَوْقَ اثْنَتَیْنِ فَلَهُنَّ ثُلُثا ما تَرَکَ).
| |
− |
| |
− | «ولی اگر تنها یک دختر بوده باشد نصف مجموع مال از آن اوست» (وَ إِنْ کانَتْ واحِدَةً فَلَهَا النِّصْفُ).
| |
− |
| |
− | اما میراث پدران و مادران که آنها نیز جزء طبقه اول و هم ردیف فرزندان میباشند، سه حالت دارد.
| |
− |
| |
− | حالت اول: «شخص متوفی، فرزند یا فرزندانی داشته باشد که در این صورت برای پدر و مادر او هر کدام یک ششم میراث است» (وَ لِأَبَوَیْهِ لِکُلِّ واحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ مِمَّا تَرَکَ إِنْ کانَ لَهُ وَلَدٌ).
| |
− |
| |
− | حالت دوم: «فرزندی در میان نباشد و وارث، تنها پدر و مادر او باشند در این صورت سهم مادر یک سوم مجموع مال و بقیه از آن پدر است» (فَإِنْ لَمْ یَکُنْ لَهُ وَلَدٌ وَ وَرِثَهُ أَبَواهُ فَلِأُمِّهِ الثُّلُثُ).
| |
− |
| |
− | ج1، ص379
| |
− |
| |
− | حالت سوم: این است که وارث تنها پدر و مادر باشند و فرزندی در کار نباشد، «ولی شخص متوفی برادرانی (از طرف پدر و مادر، یا تنها از طرف پدر) داشته باشد، در این صورت سهم مادر از یک سوم به یک ششم تنزل مییابد و پنج ششم باقیمانده برای پدر است» (فَإِنْ کانَ لَهُ إِخْوَةٌ فَلِأُمِّهِ السُّدُسُ).
| |
− |
| |
− | در واقع برادران با این که ارث نمیبرند، مانع مقدار اضافی ارث مادر میشوند و به همین جهت آنها را «حاجب» مینامند.
| |
− |
| |
− | سپس قرآن میگوید: «همه اینها بعد از انجام وصیتی است که او (میت) کرده است و بعد از ادای دین است» بنابراین، اگر وصیتی کرده یا دیونی دارد باید نخست به آنها عمل کرد (مِنْ بَعْدِ وَصِیَّةٍ یُوصِی بِها أَوْ دَیْنٍ).
| |
− |
| |
− | البته انسان فقط میتواند در باره یک سوم از مال خود وصیت کند و اگر بیش از آن وصیت کند صحیح نیست مگر این که ورثه اجازه دهند.
| |
− |
| |
− | و در جمله بعد میفرماید: «شما نمیدانید پدران و فرزندانتان کدامیک بیشتر به نفع شما هستند» (آباؤُکُمْ وَ أَبْناؤُکُمْ لا تَدْرُونَ أَیُّهُمْ أَقْرَبُ لَکُمْ نَفْعاً).
| |
− |
| |
− | و در پایان آیه میفرماید: «این قانونی است که از طرف خدا فرض و واجب شده و او دانا و حکیم است» (فَرِیضَةً مِنَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلِیماً حَکِیماً).
| |
− |
| |
− | این جمله برای تأکید مطالب گذشته است، تا جای هیچ گونه چانه زدن برای مردم در باره قوانین مربوط به سهام ارث باقی نماند.
| |
− |
| |
− | چرا ارث مرد دو برابر زن میباشد؟
| |
− |
| |
− | با مراجعه به آثار اسلامی به این نکته پی میبریم که این سؤال از همان آغاز اسلام در اذهان مردم بوده و گاهبیگاه از پیشوایان اسلام در این زمینه پرسشهایی میکردند از جمله از امام علی بن موسی الرضا علیه السّلام نقل شده که در پاسخ این سؤال فرمود: «این که سهم زنان از میراث نصف سهم مردان است به خاطر آن است که زن هنگامی که ازدواج میکند چیزی (مهر) میگیرد و مرد ناچار است چیزی بدهد، به علاوه هزینه زندگی زنان بر دوش مردان است، در حالی که زن در برابر هزینه زندگی مرد و خودش مسؤولیتی ندارد».
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 12]
| |
− |
| |
− | (آیه 12)- سهم ارث همسران از یکدیگر! در این آیه چگونگی ارث زن
| |
− |
| |
− | ج1، ص380
| |
− |
| |
− | و شوهر از یکدیگر توضیح داده شده، آیه میگوید: «و برای شما نصف میراث زنانتان است اگر فرزندی نداشته باشند» (وَ لَکُمْ نِصْفُ ما تَرَکَ أَزْواجُکُمْ إِنْ لَمْ یَکُنْ لَهُنَّ وَلَدٌ).
| |
− |
| |
− | «ولی اگر فرزند و یا فرزندانی برای آنها باشد (حتی اگر از شوهر دیگری باشد) تنها یک چهارم از آن شماست» (فَإِنْ کانَ لَهُنَّ وَلَدٌ فَلَکُمُ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَکْنَ).
| |
− |
| |
− | البته این تقسیم نیز «بعد از پرداخت بدهیهای همسر و انجام وصیتهای مالی اوست» (مِنْ بَعْدِ وَصِیَّةٍ یُوصِینَ بِها أَوْ دَیْنٍ).
| |
− |
| |
− | «و برای زنان شما یک چهارم میراث شماست اگر فرزندی نداشته باشید» (وَ لَهُنَّ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَکْتُمْ إِنْ لَمْ یَکُنْ لَکُمْ وَلَدٌ).
| |
− |
| |
− | «و اگر برای شما فرزندی باشد (اگر چه این فرزند از همسر دیگری باشد) سهم زنان به یک هشتم میرسد» (فَإِنْ کانَ لَکُمْ وَلَدٌ فَلَهُنَّ الثُّمُنُ مِمَّا تَرَکْتُمْ).
| |
− |
| |
− | این تقسیم نیز همانند تقسیم سابق «بعد از انجام وصیتی که کردهاید و ادای دین» است (مِنْ بَعْدِ وَصِیَّةٍ تُوصُونَ بِها أَوْ دَیْنٍ).
| |
− |
| |
− | سپس حکم ارث خواهران و برادران را بیان میکند و میگوید: «اگر مردی از دنیا برود و برادران و خواهران از او ارث ببرند، یا زنی از دنیا برود و برادر و یا خواهری داشته باشد هر یک از آنها یک ششم مال را به ارث میبرند» (وَ إِنْ کانَ رَجُلٌ یُورَثُ کَلالَةً أَوِ امْرَأَةٌ وَ لَهُ أَخٌ أَوْ أُخْتٌ فَلِکُلِّ واحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ).
| |
− |
| |
− | «کلالة» به خواهران و برادران مادری که از شخص متوفی ارث میبرند گفته میشود. این در صورتی است که از شخص متوفی یک برادر و یک خواهر (مادری) باقی بماند «اما اگر بیش از یکی باشند مجموعا یک سوم میبرند» یعنی باید ثلث مال را در میان خودشان تقسیم کنند (فَإِنْ کانُوا أَکْثَرَ مِنْ ذلِکَ فَهُمْ شُرَکاءُ فِی الثُّلُثِ).
| |
− |
| |
− | سپس اضافه میکند: «این در صورتی است که وصیت قبلا انجام گیرد و دیون از آن خارج شود» (مِنْ بَعْدِ وَصِیَّةٍ یُوصِی بِها أَوْ دَیْنٍ).
| |
− |
| |
− | «به شرط آن که (از طریق وصیت و اقرار به دین) به آنها (ورثه) ضرر نزند» (غَیْرَ مُضَارٍّ).
| |
− |
| |
− | ج1، ص381
| |
− |
| |
− | و در پایان آیه برای تأکید میفرماید: «این سفارش خداست، و خدا دانا و بردبار است» (وَصِیَّةً مِنَ اللَّهِ وَ اللَّهُ عَلِیمٌ حَلِیمٌ).
| |
− |
| |
− | یعنی، این توصیهای است الهی که باید آن را محترم بشمرید، زیرا خداوند به منافع و مصالح شما آگاه است که این احکام را مقرر داشته و نیز از نیات وصیتکنندگان آگاه میباشد، در عین حال حلیم است و کسانی را که بر خلاف فرمان او رفتار میکنند فورا مجازات نمینماید!
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 13]
| |
− |
| |
− | (آیه 13)- به دنبال بحثی که در آیات گذشته در باره قوانین ارث گذشت در این آیه از این قوانین به عنوان حدود الهی یاد کرده میفرماید: «اینها حدود و مرزهای الهی است» (تِلْکَ حُدُودُ اللَّهِ).
| |
− |
| |
− | که عبور و تجاوز از آنها ممنوع است، و آنها که از حریم آن بگذرند و تجاوز کنند، گناهکار و مجرم شناخته میشوند.
| |
− |
| |
− | سپس میفرماید: «کسانی که خداوند و پیامبر را اطاعت کنند (و این مرزها را محترم شمارند) بطور جاودان در باغهایی از بهشت خواهند بود، که آب از پای درختان آنها قطع نمیگردد» (وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ یُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها).
| |
− |
| |
− | در پایان آیه میفرماید: «این رستگاری و پیروزی بزرگی است» (وَ ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ).
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 14]
| |
− |
| |
− | (آیه 14)- در این آیه به نقطه مقابل کسانی که در آیه قبل بیان شد اشاره کرده، میفرماید: «آنها که نافرمانی خدا و پیامبر کنند و از مرزها تجاوز نمایند جاودانه در آتش خواهند بود» (وَ مَنْ یَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یَتَعَدَّ حُدُودَهُ یُدْخِلْهُ ناراً خالِداً فِیها).
| |
− |
| |
− | و در پایان آیه به سر انجام آنها اشاره کرده، میفرماید: «آنها عذاب خوارکننده و آمیخته با توهینی دارند» (وَ لَهُ عَذابٌ مُهِینٌ).
| |
− |
| |
− | در جمله قبل جنبه جسمانی مجازات الهی منعکس شده بود، و در این جمله که مسأله اهانت به میان آمده به جنبه روحانی آن اشاره میکند.
| |
− |
| |
− | ج1، ص382
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 15]
| |
− |
| |
− | (آیه 15)- این آیه اشاره به مجازات زنان شوهرداری است که آلوده «فحشاء» میشوند، نخست میفرماید: «و کسانی از زنان (همسران) شما که مرتکب زنا شوند چهار نفر از مسلمانان را به عنوان شاهد بر آنها بطلبید» (وَ اللَّاتِی یَأْتِینَ الْفاحِشَةَ مِنْ نِسائِکُمْ فَاسْتَشْهِدُوا عَلَیْهِنَّ أَرْبَعَةً مِنْکُمْ).
| |
− |
| |
− | سپس میفرماید: «اگر این چهار نفر به موضوع (زنا) گواهی دادند، آنها را در خانههای (خود) محبوس سازید، تا مرگ آنها فرا رسد» (فَإِنْ شَهِدُوا فَأَمْسِکُوهُنَّ فِی الْبُیُوتِ حَتَّی یَتَوَفَّاهُنَّ الْمَوْتُ).
| |
− |
| |
− | بنابراین، مجازات عمل منافی عفت برای زنان شوهردار در این آیه «حبس ابد» تعیین شده است.
| |
− |
| |
− | ولی بلافاصله میگوید: «و یا این که خداوند راهی برای آنها قرار بدهد» (أَوْ یَجْعَلَ اللَّهُ لَهُنَّ سَبِیلًا).
| |
− |
| |
− | از تعبیر فوق استفاده میشود که این حکم، یک حکم موقت بوده است.
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 16]
| |
− |
| |
− | (آیه 16)- در این آیه حکم زنا و عمل منافی عفت «غیر محصنه» را بیان میکند، و میفرماید: «مرد و زنی که (همسر ندارند و) اقدام به ارتکاب این عمل زشت میکنند، آنها را آزار (و مجازات) کنید» (وَ الَّذانِ یَأْتِیانِها مِنْکُمْ فَآذُوهُما).
| |
− |
| |
− | مجازات مذکور در این آیه یک مجازات کلی است، و آیه 2 سوره نور که حدّ زنا را یکصد تازیانه برای هر یک از طرفین بیان کرده میتواند، تفسیر و توضیحی برای این آیه بوده باشد.
| |
− |
| |
− | در پایان آیه اشاره به مسأله توبه و عفو و بخشش از این گونه گناهکاران کرده، و میفرماید: «اگر آنها به راستی توبه کنند و خود را اصلاح نمایند و به جبران گذشته بپردازند، از مجازات آنها صرف نظر کنید، زیرا خداوند توبه پذیر و مهربان است» (فَإِنْ تابا وَ أَصْلَحا فَأَعْرِضُوا عَنْهُما إِنَّ اللَّهَ کانَ تَوَّاباً رَحِیماً).
| |
− |
| |
− | از این حکم ضمنا استفاده میشود که هرگز نباید افرادی را که توبه کردهاند در برابر گناهان سابق مورد ملامت قرار داد.
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 17]
| |
− |
| |
− | (آیه 17)- در آیه قبل مسأله سقوط حد و مجازات مرتکبین اعمال منافی
| |
− |
| |
− | ج1، ص383
| |
− |
| |
− | عفت در پرتو توبه صریحا بیان شد، در این آیه پارهای از شرایط آن را بیان میکند و میفرماید: «پذیرش توبه از سوی خدا تنها برای کسانی است که کار بدی (گناهی) را از روی جهالت انجام میدهند» (إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَی اللَّهِ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهالَةٍ).
| |
− |
| |
− | منظور از «جهالت» در آیه فوق طغیان غرایز و تسلط هوسهای سرکش و چیره شدن آنها بر نیروی عقل و ایمان است، و در این حالت، علم و دانش انسان به گناه گر چه از بین نمیرود اما تحت تأثیر آن غرایز سرکش قرار گرفته و عملا بیاثر میگردد، و هنگامی که علم اثر خود را از دست داد، عملا با جهل و نادانی برابر خواهد بود.
| |
− |
| |
− | در جمله بعد قرآن به یکی دیگر از شرایط توبه اشاره کرده، میفرماید: «سپس به زودی توبه میکنند» (ثُمَّ یَتُوبُونَ مِنْ قَرِیبٍ).
| |
− |
| |
− | یعنی، به زودی از کار خود پشیمان شوند و به سوی خدا باز گردند، زیرا توبه کامل آن است که آثار و رسوبات گناه را بطور کلی از روح و جان انسان بشوید.
| |
− |
| |
− | پس از ذکر شرایط توبه در پایان آیه میفرماید: «خداوند توبه چنین اشخاصی را میپذیرد و خداوند دانا و حکیم است» (فَأُولئِکَ یَتُوبُ اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَ کانَ اللَّهُ عَلِیماً حَکِیماً).
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 18]
| |
− |
| |
− | (آیه 18)- در این آیه اشاره به کسانی که توبه آنها پذیرفته نمیشود نموده، میفرماید: «کسانی که در آستانه مرگ قرار میگیرند و میگویند اکنون از گناه خود توبه کردیم توبه آنان پذیرفته نخواهد شد» (وَ لَیْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السَّیِّئاتِ حَتَّی إِذا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ إِنِّی تُبْتُ الْآنَ).
| |
− |
| |
− | دسته دوم، از کسانی که توبه آنها پذیرفته نمیشود آنها هستند که در حال کفر از جهان میروند، در آیه مورد بحث در باره آنها چنین میفرماید: «و آنها که در حال کفر میمیرند توبه برای آنها نیست» (وَ لَا الَّذِینَ یَمُوتُونَ وَ هُمْ کُفَّارٌ).
| |
− |
| |
− | در حقیقت آیه میگوید: کسانی که از گناهان خود در حال صحت و سلامت و ایمان توبه کردهاند ولی در حال مرگ با ایمان از دنیا نرفتند، توبههای گذشته آنها نیز بیاثر است.
| |
− |
| |
− | در پایان آیه میفرماید: «اینها (هر دو دسته) کسانی هستند که عذاب
| |
− |
| |
− | ج1، ص384
| |
− |
| |
− | دردناکی برای آنان مهیا کردهایم» (أُولئِکَ أَعْتَدْنا لَهُمْ عَذاباً أَلِیماً).
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 19]
| |
− |
| |
− | اشاره
| |
− |
| |
− | (آیه 19)
| |
− |
| |
− | شأن نزول:
| |
− |
| |
− | از امام باقر علیه السّلام نقل شده که: این آیه در باره کسانی نازل گردیده که همسران خود را بدون این که همچون یک همسر با آنها رفتار کنند، نگه میداشتند، به انتظار این که آنها بمیرند، و اموالشان را تملک کنند.
| |
− |
| |
− | تفسیر:
| |
− |
| |
− | باز هم دفاع از حقوق زنان- در این آیه به دو عادت ناپسند دوران جاهلیت اشاره گردیده و به مؤمنان هشدار داده شده که آلوده آنها نشوند.
| |
− |
| |
− | 1- آیه میگوید: «ای افراد با ایمان! برای شما حلال نیست که از زنان از روی اکراه (و ایجاد ناراحتی برای آنها) ارث ببرید» (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا یَحِلُّ لَکُمْ أَنْ تَرِثُوا النِّساءَ کَرْهاً).
| |
− |
| |
− | 2- یکی دیگر از عادات نکوهیده آنها این بود که زنان را با وسایل گوناگون، تحت فشار میگذاشتند تا مهر خود را ببخشند و طلاق گیرند، آیه مورد بحث این کار را ممنوع ساخته، میفرماید: «آنها را تحت فشار قرار ندهید به خاطر این که قسمتی از آنچه را به آنها دادهاید (از مهر) تملک کنید» (وَ لا تَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُوا بِبَعْضِ ما آتَیْتُمُوهُنَّ).
| |
− |
| |
− | ولی این حکم، استثنایی دارد که در جمله بعد به آن اشاره شده و آن این است که اگر آنها مرتکب عمل زشت گردند شوهران میتوانند آنها را تحت فشار قرار دهند، تا مهر خود را حلال کرده و طلاق بگیرند. همان طور که آیه میگوید: «مگر این که عمل زشت آشکاری انجام دهند» (إِلَّا أَنْ یَأْتِینَ بِفاحِشَةٍ مُبَیِّنَةٍ).
| |
− |
| |
− | منظور از «بِفاحِشَةٍ مُبَیِّنَةٍ» (عمل زشت آشکار) در آیه فوق هر گونه مخالفت شدید زن و نافرمانی و ناسازگاری او را شامل میشود.
| |
− |
| |
− | سپس دستور معاشرت شایسته و رفتار انسانی مناسب با زنان را صادر میکند، میفرماید: و با آنها بطور شایسته معاشرت کنید» (وَ عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ).
| |
− |
| |
− | و به دنبال آن اضافه میکند، حتی «اگر به جهانی از همسران خود رضایت کامل نداشته باشید و بر اثر اموری آنها در نظر شما ناخوشایند باشند (فورا تصمیم به جدایی نگیرید و تا آنجا که قدرت دارید مدارا کنید، زیرا ممکن است شما در
| |
− |
| |
− | ج1، ص385
| |
− |
| |
− | تشخیص خود گرفتار اشتباه شده باشید) و ای بسا آنچه را نمیپسندید خداوند در آن خیر و برکت و سود فراوانی قرار داده باشد» (فَإِنْ کَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسی أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ یَجْعَلَ اللَّهُ فِیهِ خَیْراً کَثِیراً).
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 20]
| |
− |
| |
− | اشاره
| |
− |
| |
− | (آیه 20)
| |
− |
| |
− | شأن نزول:
| |
− |
| |
− | پیش از اسلام رسم بر این بود که اگر میخواستند همسر سابق را طلاق گویند و ازدواج جدیدی کنند برای فرار از پرداخت مهر، همسر خود را به اعمال منافی عفت متهم میکردند، و بر او سخت میگرفتند، تا حاضر شود مهر خویش را که معمولا قبلا دریافت میشد بپردازد، و طلاق گیرد، و همان مهر را برای همسر دوم قرار میدادند.
| |
− |
| |
− | آیه نازل شد و این کار زشت را مورد نکوهش قرار داد.
| |
− |
| |
− | تفسیر:
| |
− |
| |
− | این آیه نیز برای حفظ قسمت دیگری از حقوق زنان نازل گردیده و میگوید: «و اگر تصمیم گرفتید که همسر دیگری به جای همسر خود انتخاب کنید و مال فراوانی (به عنوان مهر) به او پرداختهاید، چیزی از آن را نگیرید» (وَ إِنْ أَرَدْتُمُ اسْتِبْدالَ زَوْجٍ مَکانَ زَوْجٍ وَ آتَیْتُمْ إِحْداهُنَّ قِنْطاراً فَلا تَأْخُذُوا مِنْهُ شَیْئاً).
| |
− |
| |
− | سپس اشاره به طرز عمل دوران جاهلیت در این باره که همسر خود را متهم به اعمال منافی عفت میکردند نموده، میفرماید: «آیا برای باز پس گرفتن (مهر) زنان متوسل به تهمت و گناه میشوید» (أَ تَأْخُذُونَهُ بُهْتاناً وَ إِثْماً مُبِیناً).
| |
− |
| |
− | یعنی، اصل عمل، ظلم است و گناه، و متوسل شدن به یک وسیله ناجوانمردانه و غلط، گناه آشکار دیگری است.
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 21]
| |
− |
| |
− | (آیه 21)- در این آیه مجددا برای تحریک عواطف انسانی مردان اضافه میکند که شما و همسرانتان مدتها در خلوت و تنهایی با هم بودهاید همانند یک روح در دو بدن «چگونه آن (مهر) را باز پس میگیرید در حالی که با یکدیگر تماس و آمیزش کامل داشتهاید» و همچون بیگانهها و دشمنان با یکدیگر رفتار میکنید، و حقوق مسلم آنها را پایمال مینمایید! (وَ کَیْفَ تَأْخُذُونَهُ وَ قَدْ أَفْضی بَعْضُکُمْ إِلی بَعْضٍ).
| |
− |
| |
− | سپس میفرماید: از این گذشته «همسران شما پیمان محکمی به هنگام عقد ازدواج از شما گرفتهاند» چگونه این پیمان مقدس و محکم را نادیده میگیرید
| |
− |
| |
− | ج1، ص386
| |
− |
| |
− | و اقدام به پیمانشکنی آشکار میکنید؟ (وَ أَخَذْنَ مِنْکُمْ مِیثاقاً غَلِیظاً).
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 22]
| |
− |
| |
− | اشاره
| |
− |
| |
− | (آیه 22)
| |
− |
| |
− | شأن نزول:
| |
− |
| |
− | پس از اسلام، حادثهای برای یکی از مسلمانان پیش آمد و آن این که: یکی از انصار به نام «ابو قیس» از دنیا رفت، فرزندش به نامادری خود پیشنهاد ازدواج نمود، آن زن گفت: من تو را فرزند خود میدانم و چنین کاری را شایسته نمیبینم ولی با این حال از پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله کسب تکلیف میکنم، سپس موضوع را خدمت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله عرض کرد، و کسب تکلیف نمود، آیه نازل شد و از این کار (که در زمان جاهلیت معمول بود) به شدت نهی کرد.
| |
− |
| |
− | تفسیر:
| |
− |
| |
− | همان طور که در شأن نزول نیز اشاره شد، آیه خط بطلان به یکی از اعمال ناپسند دوران جاهلیت میکشد و میگوید: «با زنانی که پدران شما با آنها ازدواج کردهاند هرگز ازدواج نکنید» (وَ لا تَنْکِحُوا ما نَکَحَ آباؤُکُمْ مِنَ النِّساءِ).
| |
− |
| |
− | اما از آنجا که هیچ قانونی معمولا شامل گذشته نمیشود، اضافه میفرماید:
| |
− |
| |
− | «مگر ازدواجهایی که (پیش از نزول این حکم) انجام شده است» (إِلَّا ما قَدْ سَلَفَ).
| |
− |
| |
− | سپس برای تأکید مطلب، سه تعبیر شدید در باره این نوع ازدواج بیان کرده، میگوید: «زیرا این کار، عمل زشتی است» (إِنَّهُ کانَ فاحِشَةً).
| |
− |
| |
− | و بعد اضافه میکند: «عملی است که موجب تنفر» در افکار مردم است یعنی طبع بشر آن را نمیپسندد (وَ مَقْتاً).
| |
− |
| |
− | و در پایان میفرماید: «روش نادرستی است» (وَ ساءَ سَبِیلًا).
| |
− |
| |
− | حتی در تاریخ میخوانیم که مردم جاهلی نیز این نوع ازدواج را «مقت» (تنفرآمیز) و فرزندانی که ثمره آن بودند «مقیت» (فرزندان مورد تنفر) مینامیدند.
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 23]
| |
− |
| |
− | (آیه 23)- تحریم ازدواج با محارم! در این آیه به محارم یعنی زنانی که ازدواج با آنها ممنوع است اشاره کرده، و بر اساس آن محرمیت از سه راه ممکن است پیدا شود:
| |
− |
| |
− | 1- ولادت که از آن تعبیر به «ارتباط نسبی» میشود.
| |
− |
| |
− | 2- از طریق ازدواج که به آن «ارتباط سببی» میگویند.
| |
− |
| |
− | 3- از طریق شیرخوارگی که به آن «ارتباط رضاعی» گفته میشود.
| |
− |
| |
− | ج1، ص387
| |
− |
| |
− | نخست اشاره به محارم نسبی که هفت دسته هستند کرده و میفرماید:
| |
− |
| |
− | «مادران شما و دخترانتان و خواهرانتان و عمهها و خالههایتان و دختران برادر و دختران خواهرانتان بر شما حرام شدهاند» (حُرِّمَتْ عَلَیْکُمْ أُمَّهاتُکُمْ وَ بَناتُکُمْ وَ أَخَواتُکُمْ وَ عَمَّاتُکُمْ وَ خالاتُکُمْ وَ بَناتُ الْأَخِ وَ بَناتُ الْأُخْتِ).
| |
− |
| |
− | باید توجه داشت که منظور از مادر فقط آن زنی که انسان بلاواسطه از او متولد شده نیست، بلکه جدّه و مادر جدّه و مادر پدر و مانند آن را شامل میشود همان طور که منظور از دختر، تنها دختر بلاواسطه نیست بلکه، دختر و دختر پسر و دختر دختر و فرزندان آنها را نیز در بر میگیرد و همچنین در مورد پنج دسته دیگر.
| |
− |
| |
− | سپس به محارم رضاعی اشاره کرده و میفرماید: «و مادرانی که شما را شیر دادهاند، و خواهران رضاعی شما، بر شما حرامند» (وَ أُمَّهاتُکُمُ اللَّاتِی أَرْضَعْنَکُمْ وَ أَخَواتُکُمْ مِنَ الرَّضاعَةِ).
| |
− |
| |
− | و در آخرین مرحله اشاره به دسته سوم از محارم کرده و آنها را تحت چند عنوان بیان میکند.
| |
− |
| |
− | 1- «و مادران همسرانتان» (وَ أُمَّهاتُ نِسائِکُمْ).
| |
− |
| |
− | یعنی، به مجرد این که زنی به ازدواج مردی درآمد و صیغه عقد، جاری گشت مادر او، و مادر مادر او، و هر چه بالاتر روند بر او حرام ابدی میشوند.
| |
− |
| |
− | 2- «و دختران همسرتان که در دامان شما قرار دارند به شرط این که با آن همسر آمیزش جنسی پیدا کرده باشید» (وَ رَبائِبُکُمُ اللَّاتِی فِی حُجُورِکُمْ مِنْ نِسائِکُمُ اللَّاتِی دَخَلْتُمْ بِهِنَّ).
| |
− |
| |
− | به دنبال این قسمت برای تأکید مطلب اضافه میکند که: «اگر با آنها آمیزش جنسی نداشتهاید دخترانشان بر شما حرام نیستند» (فَإِنْ لَمْ تَکُونُوا دَخَلْتُمْ بِهِنَّ فَلا جُناحَ عَلَیْکُمْ).
| |
− |
| |
− | 3- «و همسران فرزندانتان که از نسل شما هستند» (وَ حَلائِلُ أَبْنائِکُمُ الَّذِینَ مِنْ أَصْلابِکُمْ).
| |
− |
| |
− | در حقیقت تعبیر «مِنْ أَصْلابِکُمْ» (فرزندانی که از نسل شما باشند) برای این
| |
− |
| |
− | ج1، ص388
| |
− |
| |
− | است که روی یکی از رسوم غلط دوران جاهلیت (و آن فرزند خواندگی و احکام آن است) خط بطلان کشیده شود.
| |
− |
| |
− | 4- «و برای شما جمع در میان دو خواهر ممنوع است» (وَ أَنْ تَجْمَعُوا بَیْنَ الْأُخْتَیْنِ).
| |
− |
| |
− | و از آنجا که در زمان جاهلیت ازدواج با محارم و جمع میان دو خواهر رایج بود، و افرادی مرتکب چنین ازدواجهایی شده بودند قرآن بعد از جمله فوق میگوید: «مگر آنچه در گذشته واقع شده» (إِلَّا ما قَدْ سَلَفَ).
| |
− |
| |
− | یعنی، اگر کسانی قبل از نزول این قانون، چنین ازدواجی انجام دادهاند، کیفر و مجازاتی ندارند، اگر چه اکنون باید یکی از آن دو را انتخاب کرده و دیگری را رها کنند.
| |
− |
| |
− | در پایان آیه میفرماید: «خداوند آمرزنده و مهربان است» (إِنَّ اللَّهَ کانَ غَفُوراً رَحِیماً).
| |
− |
| |
− | آغاز جزء پنجم قرآن مجید
| |
− |
| |
− | ادامه سوره نساء
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 24]
| |
− |
| |
− | اشاره
| |
− |
| |
− | (آیه 24)- این آیه، بحث آیه گذشته را در باره زنانی که ازدواج با آنها حرام است دنبال میکند و اضافه مینماید که: «ازدواج و آمیزش جنسی با زنان شوهردار نیز حرام است» (وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ النِّساءِ).
| |
− |
| |
− | تنها استثنایی که به این حکم خورده است در مورد زنان غیر مسلمانی است که به اسارت مسلمانان در جنگها در میآیند، همان گونه که آیه میفرماید: «مگر آنها را که (از طریق اسارت) مالک شدهاید» (إِلَّا ما مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ).
| |
− |
| |
− | زیرا اسارت آنها به حکم طلاق است و اسلام اجازه میدهد بعد از تمام شدن عدّه با آنان ازدواج کنند و یا همچون یک کنیز با آنان رفتار شود.
| |
− |
| |
− | سپس برای تأکید احکام گذشته که در مورد محارم و مانند آن وارد شده میفرماید: «اینها احکامی است که خداوند برای شما مقرر داشته و نوشته است» (کِتابَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ). بنابراین، به هیچ وجه قابل تغییر و عدول نیست.
| |
− |
| |
− | ج1، ص389
| |
− |
| |
− | سپس میگوید: غیر از این چند طایفه «زنان دیگر غیر از اینها (که گفته شد) برای شما حلال است، که با اموال خود آنان را اختیار کنید در حالی که پاکدامن باشید و از زنا خودداری کنید» (وَ أُحِلَّ لَکُمْ ما وَراءَ ذلِکُمْ أَنْ تَبْتَغُوا بِأَمْوالِکُمْ مُحْصِنِینَ غَیْرَ مُسافِحِینَ).
| |
− |
| |
− | جمله أَنْ تَبْتَغُوا بِأَمْوالِکُمْ اشاره به این است که رابطه زناشویی یا باید به شکل ازدواج با پرداخت مهر و یا به شکل مالک شدن کنیز با پرداخت قیمت باشد.
| |
− |
| |
− | در قسمت بعد، اشاره به مسأله ازدواج موقت و به اصطلاح «متعه» کرده، میگوید: «زنانی را که متعه میکنید مهر آنها را به عنوان یک واجب باید بپردازید» (فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِیضَةً).
| |
− |
| |
− | بعد از ذکر لزوم پرداخت مهر اشاره به این مطلب میفرماید که: «اگر طرفین عقد، با رضایت خود مقدار مهر را بعدا کم و زیاد کنند مانعی ندارد» (وَ لا جُناحَ عَلَیْکُمْ فِیما تَراضَیْتُمْ بِهِ مِنْ بَعْدِ الْفَرِیضَةِ).
| |
− |
| |
− | احکامی که در آیه به آن اشاره شد، احکامی است که متضمن خیر و سعادت افراد بشر است زیرا: «خداوند از مصالح بندگان آگاه و در قانونگذاری خود حکیم است» (إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلِیماً حَکِیماً).
| |
− |
| |
− | قابل ذکر است که اصل مشروع بودن این نوع ازدواج در زمان پیامبر قطعی است و هیچ گونه دلیل قابل اعتمادی در باره نسخ شدن آن در دست نیست.
| |
− |
| |
− | ازدواج موقت یک ضرورت اجتماعی
| |
− |
| |
− | این موضوع را نمیتوان انکار کرد که غریزه جنسی یکی از نیرومندترین غرایز انسانی است، تا آنجا که پارهای از روانکاوان آن را تنها غریزه اصیل انسان میدانند و تمام غرایز دیگر را به آن باز میگردانند.
| |
− |
| |
− | این موضوع مخصوصا در عصر ما که سن ازدواج بر اثر طولانی شدن دوره تحصیل و مسائل پیچیده اجتماعی بالا رفته، و کمتر جوانی میتواند در سنین پایین یعنی در داغترین دوران غریزه جنسی اقدام به ازدواج کند، شکل حادّتری به خود گرفته است.
| |
− |
| |
− | ج1، ص390
| |
− |
| |
− | با این وضع چه باید کرد؟
| |
− |
| |
− | یا باید «فحشاء» را مجاز بدانیم (همان طور که دنیای مادی امروز عملا بر آن صحه گذارده و آن را به رسمیت شناخته) و یا طرح ازدواج موقت را بپذیریم، معلوم نیست آنها که با ازدواج موقت و فحشاء مخالفند چه جوابی برای این سؤال فکر کردهاند؟! در حالی که طرح ازدواج موقت، نه شرایط سنگین ازدواج دائم را دارد که با عدم تمکن مالی یا اشتغالات تحصیلی و مانند آن نسازد و نه زیانهای فجایع جنسی و فحشاء را در بر دارد.
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 25]
| |
− |
| |
− | (آیه 25)- ازدواج با کنیزان! در تعقیب بحثهای مربوط به ازدواج، این آیه، شرایط ازدواج با کنیزان را بیان میکند، نخست میگوید: «کسانی که قدرت ندارند که با زنان (آزاد) پاکدامن با ایمان ازدواج کنند میتوانند با کنیزان با ایمان ازدواج نمایند» که مهر و سایر مخارج آن معمولا سبکتر و سهلتر است (وَ مَنْ لَمْ یَسْتَطِعْ مِنْکُمْ طَوْلًا أَنْ یَنْکِحَ الْمُحْصَناتِ الْمُؤْمِناتِ فَمِنْ ما مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ مِنْ فَتَیاتِکُمُ الْمُؤْمِناتِ).
| |
− |
| |
− | سپس میگوید: شما برای تشخیص ایمان آنها مأمور به ظاهر اظهارات آنان هستید، و اما در باره باطن و اسرار درونی آنان «خداوند به ایمان و عقیده شما آگاهتر است» (وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِإِیمانِکُمْ).
| |
− |
| |
− | و از آنجا که بعضی در مورد ازدواج با کنیزان کراهت داشتند، قرآن میگوید:
| |
− |
| |
− | شما همه از یک پدر و مادر به وجود آمدهاید «و بعضی از بعض دیگرید» (بَعْضُکُمْ مِنْ بَعْضٍ). بنابراین، نباید از ازدواج با آنها کراهت داشته باشید.
| |
− |
| |
− | سپس به یکی از شرایط این ازدواج اشاره کرده، میفرماید: «این ازدواج باید به اجازه مالک صورت گیرد» و بدون اجازه او باطل است (فَانْکِحُوهُنَّ بِإِذْنِ أَهْلِهِنَّ).
| |
− |
| |
− | در جمله بعد میفرماید: «و مهرشان را به خودشان بدهید» (وَ آتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ).
| |
− |
| |
− | از این جمله استفاده میشود که باید مهر متناسب و شایستهای برای آنها قرار
| |
− |
| |
− | ج1، ص391
| |
− |
| |
− | داد و آن را به خود آنان داد. همچنین استفاده میشود که بردگان نیز میتوانند مالک اموالی گردند که از طرق مشروع به آن دست یافتهاند.
| |
− |
| |
− | یکی دیگر از شرایط این ازدواج آن است که کنیزانی انتخاب شوند «که پاکدامن باشند، نه مرتکب زنا بطور آشکار شوند» (مُحْصَناتٍ غَیْرَ مُسافِحاتٍ).
| |
− |
| |
− | «و نه دوست پنهانی بگیرند» (وَ لا مُتَّخِذاتِ أَخْدانٍ).
| |
− |
| |
− | در جمله بعد به تناسب احکامی که در باره ازدواج با کنیزان و حمایت از حقوق آنها گفته شد بحثی در باره مجازات آنها به هنگام انحراف از جاده عفت به میان آمده، و آن این که اگر مرتکب عمل منافی عفت شوند، نصف مجازات زنان آزاد در باره آنان، جاری میشود» یعنی تنها پنجاه تازیانه باید به آنها زد (فَإِذا أُحْصِنَّ فَإِنْ أَتَیْنَ بِفاحِشَةٍ فَعَلَیْهِنَّ نِصْفُ ما عَلَی الْمُحْصَناتِ مِنَ الْعَذابِ).
| |
− |
| |
− | سپس میگوید: «این ازدواج با کنیزان برای کسانی است که از نظر غریزه جنسی شدیدا در فشار قرار گرفتهاند، و قادر به ازدواج با زنان آزاد نیستند» بنابراین، برای غیر آنها مجاز نیست (ذلِکَ لِمَنْ خَشِیَ الْعَنَتَ مِنْکُمْ).
| |
− |
| |
− | اما بعد میفرماید: «خودداری کردن از ازدواج با کنیزان (تا آنجا که توانایی داشته باشید و دامان شما آلوده گناه نگردد) به سود شماست» (وَ أَنْ تَصْبِرُوا خَیْرٌ لَکُمْ).
| |
− |
| |
− | در پایان آیه میفرماید: «و خداوند (نسبت به آنچه در گذشته بر اثر بی خبری انجام دادهاید) آمرزنده و مهربان است» (وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ).
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 26]
| |
− |
| |
− | (آیه 26)- این محدودیتها برای چیست؟ به دنبال احکام مختلف در زمینه ازدواج که در آیات پیش بیان شد ممکن است این سؤال پیش آید که منظور از این همه محدودیتها و قید و بندهای قانونی چیست؟ در این آیه و دو آیه بعد پاسخ به این سؤالات میدهد، و میگوید: «خداوند میخواهد (با این دستورات راههای خوشبختی و سعادت را) برای شما آشکار سازد» (یُرِیدُ اللَّهُ لِیُبَیِّنَ لَکُمْ).
| |
− |
| |
− | وانگهی شما در این برنامه تنها نیستید «و (خداوند میخواهد شما را) به سنتهای (صحیح) پیشینیان رهبری کند» (وَ یَهْدِیَکُمْ سُنَنَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ).
| |
− |
| |
− | علاوه بر این «توبه شما را بپذیرد» (وَ یَتُوبَ عَلَیْکُمْ).
| |
− |
| |
− | ج1، ص392
| |
− |
| |
− | و نعمتهای خود را که بر اثر انحرافات شما قطع شده بار دیگر به شما باز گرداند و این در صورتی است که شما از آن راههای انحرافی که در زمان جاهلیت و قبل از اسلام داشتید، باز گردید.
| |
− |
| |
− | در پایان آیه میفرماید: «خداوند دانا و حکیم است» (وَ اللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ).
| |
− |
| |
− | از اسرار احکام خود آگاه، و روی حکمت خود آنها را برای شما تشریع کرده است.
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 27]
| |
− |
| |
− | (آیه 27)- در این آیه مجددا تأکید میکند، که «خدا میخواهد شما را ببخشد (و از آلودگی پاک نماید) و نعمتها و برکات را به شما بازگرداند» (وَ اللَّهُ یُرِیدُ أَنْ یَتُوبَ عَلَیْکُمْ).
| |
− |
| |
− | «ولی شهوتپرستانی که در امواج گناهان غرق هستند، میخواهند شما از طریق سعادت بکلی منحرف شوید» و همانند آنها از فرق تا قدم آلوده انواع گناهان گردید (وَ یُرِیدُ الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الشَّهَواتِ أَنْ تَمِیلُوا مَیْلًا عَظِیماً).
| |
− |
| |
− | اکنون شما فکر کنید، آیا آن محدودیت آمیخته با سعادت و افتخار برای شما بهتر است، یا این آزادی و بیبندوباری توأم با آلودگی و نکبت و انحطاط؟! این آیات در حقیقت به افرادی که در عصر و زمان ما نیز به قوانین مذهبی مخصوصا در زمینه مسائل جنسی ایراد میکنند، پاسخ میگوید، که این آزادیهای بیقید و شرط سرابی بیش نیست و نتیجه آن گرفتار شدن در بیراههها و پرتگاههاست که نمونههای زیادی از آن را با چشم خودمان به شکل متلاشی شدن خانوادهها، انواع جنایات جنسی و فرزندان نامشروع جنایت پیشه مشاهده میکنیم.
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 28]
| |
− |
| |
− | (آیه 28)- در این آیه میگوید: «خدا میخواهد (با دستورهای مربوط به ازدواج با کنیزان و مانند آن) کار را بر شما سبک کند» (یُرِیدُ اللَّهُ أَنْ یُخَفِّفَ عَنْکُمْ).
| |
− |
| |
− | و در بیان علت آن میفرماید: «زیرا انسان، ضعیف آفریده شده» (وَ خُلِقَ الْإِنْسانُ ضَعِیفاً).
| |
− |
| |
− | و در برابر توفان غرایز گوناگون که از هر سو به او حملهور میشود باید طرق مشروعی برای ارضای غرایز به او ارائه شود تا بتواند خود را از انحراف حفظ کند.
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 29]
| |
− |
| |
− | (آیه 29)- بستگی سلامت اجتماع به سلامت اقتصاد! این آیه در واقع
| |
− |
| |
− | ج1، ص393
| |
− |
| |
− | زیر بنای قوانین اسلامی را در مسائل مربوط به «معاملات و مبادلات مالی» تشکیل میدهد، و به همین دلیل فقهای اسلام در تمام ابواب معاملات به آن استدلال میکنند، آیه خطاب به افراد با ایمان کرده و میگوید: «ای کسانی که ایمان آوردهاید! اموال یکدیگر را به باطل (و از طرق نامشروع) نخورید» (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَأْکُلُوا أَمْوالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْباطِلِ).
| |
− |
| |
− | بنابراین، هر گونه تجاوز، تقلب، غش، معاملات ربوی، معاملاتی که حد و حدود آن کاملا مشخص نباشد، خرید و فروش اجناسی که فایده منطقی و عقلایی در آن نباشد، خرید و فروش وسایل فساد و گناه، همه در تحت این قانون کلی قرار دارد.
| |
− |
| |
− | در جمله بعد به عنوان یک استثناء میفرماید: «مگر این که (تصرف شما در اموال دیگران از طریق) تجارتی باشد که با رضایت شما انجام میگیرد» (إِلَّا أَنْ تَکُونَ تِجارَةً عَنْ تَراضٍ مِنْکُمْ).
| |
− |
| |
− | در پایان آیه، مردم را از قتل نفس باز میدارد و ظاهر آن به قرینه آخرین جمله آیه نهی از خودکشی و انتحار است، میفرماید: «و خودکشی نکنید، خداوند نسبت به شما مهربان است» (وَ لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ إِنَّ اللَّهَ کانَ بِکُمْ رَحِیماً).
| |
− |
| |
− | در حقیقت قرآن با ذکر این دو حکم پشت سر هم اشاره به یک نکته مهم اجتماعی کرده است و آن این که اگر روابط مالی مردم بر اساس صحیح استوار نباشد و اقتصاد جامعه به صورت سالم پیش نرود و در اموال یکدیگر به ناحق تصرف کنند، جامعه گرفتار یک نوع خودکشی و انتحار خواهد شد، و علاوه بر این که انتحارهای شخصی افزایش خواهد یافت، انتحار اجتماعی هم از آثار ضمنی آن است.
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 30]
| |
− |
| |
− | (آیه 30)- در این آیه به مجازات کسانی که از قوانین الهی سرپیچی کنند اشاره کرده و میفرماید: «و هر کس این عمل را از روی تجاوز و ستم انجام دهد (و خود را آلوده خوردن اموال دیگران به ناحق سازد و یا دست به انتحار و خودکشی زند، نه تنها به آتش این جهان میسوزد بلکه) در آتش قهر و غضب پروردگار (نیز) خواهد سوخت» (وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ عُدْواناً وَ ظُلْماً فَسَوْفَ نُصْلِیهِ ناراً).
| |
− |
| |
− | ج1، ص394
| |
− |
| |
− | در پایان آیه میفرماید: «و این کار برای خدا آسان است» (وَ کانَ ذلِکَ عَلَی اللَّهِ یَسِیراً).
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 31]
| |
− |
| |
− | (آیه 31)- گناهان کبیره و صغیره! این آیه با صراحت میگوید: «اگر گناهان کبیرهای که از آن نهی شده ترک گویید گناهان کوچک شما را میپوشانیم و میبخشیم و در جایگاه نیکویی شما را وارد میکنیم» (إِنْ تَجْتَنِبُوا کَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ وَ نُدْخِلْکُمْ مُدْخَلًا کَرِیماً).
| |
− |
| |
− | از این تعبیر استفاده میشود که گناهان بر دو دستهاند، دستهای که قرآن نام آنها را «کبیره» و دستهای که نام آنها را «سیّئة» گذاشته است، و در آیه 32 سوره نجم به جای «سیئة» تعبیر به «لمم» نموده است، و در آیه 49 سوره کهف در برابر کبیره، «صغیره» را ذکر فرموده است.
| |
− |
| |
− | «کبیره» هر گناهی است که از نظر اسلام بزرگ و پراهمیت است، و نشانه اهمیت آن میتواند این باشد که در قرآن مجید، تنها به نهی از آن قناعت نشده، بلکه به دنبال آن تهدید به عذاب دوزخ گردیده است، مانند قتل نفس و رباخواری و زنا و امثال آنها.
| |
− |
| |
− | البته گناهان «صغیره» در صورتی صغیره هستند که تکرار نشوند و علاوه بر آن به عنوان بیاعتنایی و یا غرور و طغیان و کوچک شمردن گناه انجام نگیرند.
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 32]
| |
− |
| |
− | اشاره
| |
− |
| |
− | (آیه 32)
| |
− |
| |
− | شأن نزول:
| |
− |
| |
− | در مورد نزول این آیه چنین نقل شده که: امّ سلمه (یکی از همسران پیامبر) به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله عرض کرد: «چرا مردان به جهاد میروند و زنان جهاد نمیکنند؟ و چرا برای ما نصف میراث آنها مقرر شده؟ ای کاش ما هم مرد بودیم و همانند آنها به جهاد میرفتیم، و موقعیت اجتماعی آنها را داشتیم».
| |
− |
| |
− | آیه نازل گردید و به این سؤالات و مانند آن پاسخ گفت.
| |
− |
| |
− | تفسیر:
| |
− |
| |
− | تفاوت سهم ارث مردان و زنان برای جمعی از مسلمانان به صورت یک سؤال درآمده بود، آنها گویا توجه نداشتند که این تفاوت به خاطر آن است که هزینه زندگی، عموما بر دوش مردان میباشد، و زنان از آن معافند، به علاوه هزینه خود آنها نیز بر دوش مردان است، و همان طور که سابقا اشاره شد سهمیه زنان عملا
| |
− |
| |
− | ج1، ص395
| |
− |
| |
− | دو برابر مردان خواهد بود، لذا آیه شریفه میگوید: «برتریهایی را که خداوند برای بعضی از شما نسبت به بعضی دیگر قائل شده هرگز آرزو نکنید» (وَ لا تَتَمَنَّوْا ما فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعْضَکُمْ عَلی بَعْضٍ).
| |
− |
| |
− | زیرا این تفاوتها هر کدام اسراری دارد که از شما پوشیده و پنهان است.
| |
− |
| |
− | البته نباید اشتباه کرد که آیه اشاره به تفاوتهای واقعی و طبیعی میکند نه تفاوتهای ساختگی که بر اثر «استعمار» و «استثمار» طبقاتی به وجود میآید.
| |
− |
| |
− | لذا بلافاصله میفرماید: «مردان و زنان هر کدام بهرهای از کوششها و تلاشها و موقعیت خود دارند» (لِلرِّجالِ نَصِیبٌ مِمَّا اکْتَسَبُوا وَ لِلنِّساءِ نَصِیبٌ مِمَّا اکْتَسَبْنَ).
| |
− |
| |
− | خواه موقعیت طبیعی باشد (مانند تفاوت دو جنس مرد و زن با یکدیگر) و یا تفاوت به خاطر تلاشها و کوششهای اختیاری.
| |
− |
| |
− | سپس میفرماید: «به جای آرزو کردن این گونه تفاوتها، از فضل خدا و لطف و کرم او تمنا کنید که به شما از نعمتهای مختلف و موقعیتها و پاداشهای نیک ارزانی دارد» (وَ سْئَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ). و در نتیجه افرادی خوشبخت و سعادتمند باشید.
| |
− |
| |
− | و در پایان میفرماید: «چون خداوند به همه چیز داناست» (إِنَّ اللَّهَ کانَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیماً).
| |
− |
| |
− | و میداند برای نظام اجتماعی چه تفاوتهایی از نظر طبیعی و یا حقوقی لازم است، و نیز از اسرار درون مردم باخبر است و میداند چه افرادی آرزوهای نادرست در دل میپرورانند و چه افرادی به آنچه مثبت و سازنده است میاندیشند.
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 33]
| |
− |
| |
− | (آیه 33)- بار دیگر قرآن در این آیه به مسائل ارث بازگشته و میگوید:
| |
− |
| |
− | «برای هر کس (اعم از زن و مرد) وارثانی قرار دادیم که از میراث پدر و مادر و نزدیکان ارث ببرند» (وَ لِکُلٍّ جَعَلْنا مَوالِیَ مِمَّا تَرَکَ الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُونَ).
| |
− |
| |
− | سپس اضافه میکند: «کسانی که با آنها پیمان بستهاید، نصیب و سهم آنها را از ارث بپردازید» (وَ الَّذِینَ عَقَدَتْ أَیْمانُکُمْ فَآتُوهُمْ نَصِیبَهُمْ).
| |
− |
| |
− | در باره «همپیمانها» یی که باید سهم ارث آنها را پرداخت آنچه به مفهوم آیه نزدیکتر است همان پیمان «ضمان جریره» میباشد که قبل از اسلام وجود داشت،
| |
− |
| |
− | ج1، ص396
| |
− |
| |
− | و آن چنین بود که: «دو نفر با هم قرار میگذاشتند که در کارها «برادروار» به یکدیگر کمک کنند، و در برابر مشکلات، یکدیگر را یاری نمایند و به هنگامی که یکی از آنها از دنیا برود، شخصی که بازمانده از وی ارث ببرد اسلام این «پیمان دوستی» و برادری را به رسمیت شناخت، ولی تأکید کرد که ارث بردن چنین هم پیمانی منحصرا در زمانی است که خویشاوندی برای میت وجود نداشته باشد.
| |
− |
| |
− | سپس در پایان آیه میفرماید: اگر در دادن سهام صاحبان ارث کوتاهی کنید و یا حق آنها را کاملا ادا نمایید در هر حال خدا آگاه است «زیرا خداوند شاهد و ناظر بر هر کار و هر چیزی میباشد» (إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ شَهِیداً).
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 34]
| |
− |
| |
− | (آیه 34)- سرپرستی در نظام خانواده. خانواده یک واحد کوچک اجتماعی است و همانند یک اجتماع بزرگ باید رهبر و سر پرست واحدی داشته باشد، زیرا رهبری و سرپرستی دسته جمعی که زن و مرد مشترکا آن را به عهده بگیرند مفهومی ندارد در نتیجه مرد یا زن یکی باید «رئیس» خانواده و دیگری «معاون» و تحت نظارت او باشد، قرآن در اینجا تصریح میکند که مقام سرپرستی باید به مرد داده شود، میگوید: «مردان سرپرست و نگهبان زنانند» (الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَی النِّساءِ).
| |
− |
| |
− | البته مقصود از این تعبیر استبداد و اجحاف و تعدی نیست، بلکه منظور رهبری واحد منظم با توجه به مسؤولیتها و مشورتهای لازم است.
| |
− |
| |
− | جمله بعد که دو بخش است در قسمت اول میفرماید: «این سرپرستی به خاطر برتریهایی است که (از نظر نظام اجتماع) خداوند برای بعضی نسبت به بعضی دیگر قرار داده است» (بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلی بَعْضٍ).
| |
− |
| |
− | و در قسمت دوم میفرماید: «و نیز این سرپرستی به خاطر تعهداتی است که مردان در مورد پرداختهای مالی در برابر زنان و خانواده به عهده دارند» (وَ بِما أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوالِهِمْ).
| |
− |
| |
− | سپس اضافه میکند که زنان در برابر وظایفی که در خانواده به عهده دارند به دو دستهاند:
| |
− |
| |
− | ج1، ص397
| |
− |
| |
− | دسته اول: «و زنان صالح، زنانی هستند که متواضعند و در غیاب (همسر خود) حفظ اسرار و حقوق او را در مقابل حقوقی که خدا برای آنان قرار داده، میکنند» (فَالصَّالِحاتُ قانِتاتٌ حافِظاتٌ لِلْغَیْبِ بِما حَفِظَ اللَّهُ).
| |
− |
| |
− | یعنی مرتکب خیانت چه از نظر مال و چه از نظر ناموس و چه از نظر حفظ شخصیت شوهر و اسرار خانواده در غیاب او نمیشوند، و وظایف و مسؤولیتهای خود را به خوبی انجام میدهند.
| |
− |
| |
− | دسته دوم: زنانی هستند که از وظایف خود سرپیچی میکنند و نشانههای ناسازگاری در آنها دیده میشود، مردان در مقابل این گونه زنان وظایفی دارند که باید مرحله به مرحله اجرا گردد، در مرحله اول میفرماید: «زنانی را که از طغیان و سرکشی آنها میترسید پند و اندرز دهید» (وَ اللَّاتِی تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ).
| |
− |
| |
− | در مرحله دوم میفرماید: «در صورتی که اندرزهای شما سودی نداد، در بستر از آنها دوری کنید» (وَ اهْجُرُوهُنَّ فِی الْمَضاجِعِ).
| |
− |
| |
− | و در مرحله سوم: در صورتی که سرکشی و پشت پا زدن به وظایف و مسؤولیتها از حد بگذرد و همچنان در راه قانونشکنی با لجاجت و سرسختی گام بردارند، نه اندرزها تأثیر کند، و نه جدا شدن در بستر، و کم اعتنایی نفعی نبخشد، و راهی جز «شدت عمل» باقی نماند «آنها را تنبیه بدنی کنید» (وَ اضْرِبُوهُنَّ).
| |
− |
| |
− | مسلم است که اگر یکی از این مراحل مؤثر واقع شود و زن به انجام وظیفه خود اقدام کند مرد حق ندارد بهانهگیری کرده، در صدد آزار زن برآید، لذا به دنبال این جمله میفرماید: «پس اگر آنها از شما اطاعت کردند، راهی برای تعدّی بر آنها مجویید» (فَإِنْ أَطَعْنَکُمْ فَلا تَبْغُوا عَلَیْهِنَّ سَبِیلًا).
| |
− |
| |
− | و در پایان آیه مجددا به مردان هشدار میدهد که از موقعیت سرپرستی خود در خانواده سوء استفاده نکنند و به قدرت خدا که بالاتر از همه قدرتهاست بیندیشند «زیرا خداوند بلند مرتبه و بزرگ است» (إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلِیًّا کَبِیراً).
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 35]
| |
− |
| |
− | (آیه 35)- محکمه صلح خانوادگی! در این آیه اشاره به مسأله بروز اختلاف و نزاع میان دو همسر کرده، میگوید: «و اگر از جدایی و شکاف میان آنان
| |
− |
| |
− | ج1، ص398
| |
− |
| |
− | (دو همسر) بیم داشته باشید یک داور از خانواده شوهر، و داوری از خانواده زن انتخاب کنید» تا به کار آنان رسیدگی کنند (وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَیْنِهِما فَابْعَثُوا حَکَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَکَماً مِنْ أَهْلِها).
| |
− |
| |
− | سپس میفرماید: «اگر این دو داور (با حسن نیت و دلسوزی وارد کار شوند و) هدفشان اصلاح میان دو همسر بوده باشد، خداوند کمک میکند و به وسیله آنان میان دو همسر الفت میدهد» (إِنْ یُرِیدا إِصْلاحاً یُوَفِّقِ اللَّهُ بَیْنَهُما).
| |
− |
| |
− | و برای این که به داوران هشدار دهد که حسن نیت به خرج دهند در پایان آیه میفرماید: «خداوند (از نیت آنها) با خبر و آگاه است» (إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلِیماً خَبِیراً).
| |
− |
| |
− | محکمه صلح خانوادگی که در آیه فوق به آن اشاره شده یکی از شاهکارهای اسلام است. این محکمه امتیازاتی دارد که سایر محاکم فاقد آن هستند، از جمله:
| |
− |
| |
− | 1- در محیط خانواده نمیتوان تنها با مقیاس خشک قانون و مقررات بیروح گام برداشت، لذا دستور میدهد که داوران این محکمه کسانی باشند که پیوند خویشاوندی به دو همسر دارند و میتوانند عواطف آنها را در مسیر اصلاح تحریک کنند.
| |
− |
| |
− | 2- در محاکم عادی قضایی طرفین دعوا مجبورند برای دفاع از خود، هر گونه اسراری که دارند فاش سازند. مسلم است که اگر زن و مرد در برابر افراد بیگانه و اجنبی اسرار زناشویی خود را فاش سازند احساسات یکدیگر را چنان جریحهدار میکنند که اگر به اجبار به منزل و خانه باز گردند، دیگر از آن صمیمیت و محبت سابق خبری نخواهد بود.
| |
− |
| |
− | 3- داوران در محاکم معمولی، در جریان اختلافات غالبا بیتفاوتند در حالی که در محکمه صلح فامیلی حکمین نهایت کوشش را به خرج میدهند که صلح و صمیمیت در میان این دو برقرار شود و به اصطلاح آب رفته، به جوی باز گردد! 4- از همه اینها گذشته چنین محکمهای هیچ یک از مشکلات و هزینههای سرسامآور و سرگردانی محاکم معمولی را ندارد.
| |
− |
| |
− | ج1، ص399
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 36]
| |
− |
| |
− | (آیه 36)- در این آیه یک سلسله از حقوق اعم از حق خدا و بندگان و آداب معاشرت با مردم بیان شده است، و روی هم رفته ده دستور از آن استفاده میشود.
| |
− |
| |
− | 1- نخست مردم را دعوت به عبادت و بندگی پروردگار و ترک شرک و بت پرستی که ریشه اصلی تمام برنامههای اسلامی است میکند، دعوت به توحید و یگانه پرستی روح را پاک، و نیت را خالص، و اراده را قوی، و تصمیم را برای انجام هر برنامه مفیدی محکم میسازد، و از آنجا که آیه بیان یک رشته از حقوق اسلامی است، قبل از هر چیز اشاره به حق خداوند بر مردم کرده، میگوید: «و خدا را بپرستید و هیچ چیز را شریک او قرار ندهید» (وَ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ لا تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئاً).
| |
− |
| |
− | 2- سپس میگوید: «و به پدر و مادر نیکی کنید» (وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً).
| |
− |
| |
− | حق پدر و مادر از مسائلی است که در قرآن مجید زیاد روی آن تکیه شده و کمتر موضوعی است که این قدر مورد تأکید واقع شده باشد، و در چهار مورد از قرآن، بعد از توحید قرار گرفته است.
| |
− |
| |
− | 3- «همچنین به خویشاوندان» نیکی کنید (وَ بِذِی الْقُرْبی).
| |
− |
| |
− | این موضوع نیز از مسائلی است که در قرآن تأکید فراوان در باره آن شده است، گاهی به عنوان «صله رحم»، و گاهی به عنوان «احسان و نیکی به خویشاوندان».
| |
− |
| |
− | 4- سپس اشاره به حقوق «ایتام» کرده، و افراد با ایمان را توصیه به نیکی در حق «یتیمان» میکند (وَ الْیَتامی). زیرا در هر اجتماعی بر اثر حوادث گوناگون همیشه کودکان یتیمی وجود دارند که فراموش کردن آنها نه فقط وضع آنان را به خطر میافکند، بلکه وضع اجتماع را نیز به خطر میاندازد.
| |
− |
| |
− | 5- بعد از آن حقوق «مستمندان» را یاد آوری میکند (وَ الْمَساکِینِ).
| |
− |
| |
− | زیرا در هر اجتماعی افرادی معلول و از کار افتاده و مانند آن وجود دارند که فراموش کردن آنها بر خلاف تمام اصول انسانی است.
| |
− |
| |
− | 6- سپس توصیه به نیکی در حق «همسایگان نزدیک» میکند (وَ الْجارِ ذِی الْقُرْبی).
| |
− |
| |
− | ج1، ص400
| |
− |
| |
− | 7- سپس در باره «همسایگان دور» سفارش میکند (وَ الْجارِ الْجُنُبِ).
| |
− |
| |
− | «حق همسایگی» در اسلام به قدری اهمیت دارد که در وصایای معروف امیر مؤمنان علیه السّلام میخوانیم: ما زال (رسول اللّه) یوصی بهم حتّی ظننا انّه سیورّثهم:
| |
− |
| |
− | «آنقدر پیامبر صلّی اللّه علیه و آله در باره آنها سفارش کرد، که ما فکر کردیم شاید دستور دهد همسایگان از یکدیگر ارث ببرند».
| |
− |
| |
− | در حدیث دیگری از پیامبر صلّی اللّه علیه و آله نقل شده که در یکی از روزها سه بار فرمود:
| |
− |
| |
− | و اللّه لا یؤمن: «به خدا سوگند چنین کسی ایمان ندارد ...».
| |
− |
| |
− | یکی پرسید چه کسی؟ پیامبر صلّی اللّه علیه و آله فرمود: الّذی لا یأمن جاره بوائقه: «کسی که همسایه او از مزاحمت او در امان نیست»! 8- سپس قرآن در باره کسانی که با انسان دوستی و مصاحبت دارند، توصیه کرده، میفرماید: «و به دوست و همنشین» نیکی کنید (وَ الصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ).
| |
− |
| |
− | البته «صاحب بالجنب» معنایی وسیعتر از دوست و رفیق دارد، به این ترتیب آیه یک دستور جامع و کلی برای حسن معاشرت نسبت به تمام کسانی که با انسان ارتباط دارند میباشد، اعم از دوستان واقعی، و همکاران، و همسفران، و مراجعان، و شاگردان، و مشاوران، و خدمتگزاران.
| |
− |
| |
− | 9- دسته دیگری که در اینجا در باره آنها سفارش شده، کسانی هستند که در سفر و بلاد غربت احتیاج پیدا میکنند و با این که ممکن است در شهر خود افراد متمکنی باشند، در سفر به علتی وا میمانند میفرماید: «و واماندگان» (وَ ابْنِ السَّبِیلِ).
| |
− |
| |
− | 10- در آخرین مرحله توصیه به نیکی کردن نسبت به بردگان کرده، میفرماید: «و بردگانی که مالک آنها هستید» (وَ ما مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ).
| |
− |
| |
− | در حقیقت آیه با حق خدا شروع شده و با حقوق بردگان ختم میگردد و تنها این آیه نیست که در آن در باره بردگان توصیه شده، بلکه در آیات مختلف دیگر نیز در این زمینه بحث شده است.
| |
− |
| |
− | در پایان آیه هشدار میدهد و میگوید: «خداوند افراد متکبر و فخر فروش را
| |
− |
| |
− | ج1، ص401
| |
− |
| |
− | دوست نمیدارد» (إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ مَنْ کانَ مُخْتالًا فَخُوراً).
| |
− |
| |
− | به این ترتیب هر کس از فرمان خدا سرپیچی کند و به خاطر تکبر، از رعایت حقوق خویشاوندان، پدر و مادر، یتیمان، مسکینان، ابن السبیل و دوستان سر باز زند محبوب خدا و مورد لطف او نیست. و هر کس که مشمول لطف او نباشد از هر خیر و سعادتی محروم است.
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 37]
| |
− |
| |
− | (آیه 37)- انفاقهای ریایی و الهی! این آیه در حقیقت، دنباله آیات پیش و اشاره به افراد متکبر و خودخواه است «آنها کسانی هستند که (نه تنها خودشان از نیکی کردن به مردم) بخل میورزند، بلکه مردم را نیز به بخل دعوت میکنند» (الَّذِینَ یَبْخَلُونَ وَ یَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ).
| |
− |
| |
− | علاوه بر این سعی دارند «آنچه را که خداوند از فضل (و رحمت) خود به آنان داده کتمان کنند» مبادا افراد اجتماع از آنها توقعی پیدا کنند (وَ یَکْتُمُونَ ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ).
| |
− |
| |
− | سپس سر انجام و عاقبت کار آنها را چنین بیان میکند که: «ما برای کافران عذاب خوارکنندهای مهیا ساختهایم» (وَ أَعْتَدْنا لِلْکافِرِینَ عَذاباً مُهِیناً).
| |
− |
| |
− | شاید سرّ تعبیر به «کافرین» آن باشد که «بخل» غالبا از کفر سر چشمه میگیرد، زیرا افراد بخیل، در واقع ایمان کامل به مواهب بیپایان پروردگار نسبت به نیکوکاران ندارند، و این که میگوید: «عذاب آنها خوارکننده است» برای این است که جزای «تکبر» و «خود برتربینی» را از این راه ببینند.
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 38]
| |
− |
| |
− | (آیه 38)- در این آیه به یکی دیگر از صفات متکبران خود خواه اشاره کرده، میفرماید: «و آنها کسانی هستند که اموال خود را برای نشان دادن به مردم (و کسب شهرت و مقام) انفاق میکنند و ایمان به خدا و روز رستاخیز ندارند» (وَ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ رِئاءَ النَّاسِ وَ لا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ لا بِالْیَوْمِ الْآخِرِ).
| |
− |
| |
− | و از آنجا که هدف آنها جلب رضایت خالق نیست بلکه خدمت به خلق است، دائما در این فکرند که چگونه انفاق کنند تا بیشتر بتوانند از آن بهرهبرداری به سود خود نموده، و موقعیت خود را تثبیت کنند.
| |
− |
| |
− | ج1، ص402
| |
− |
| |
− | آنها شیطان را دوست و رفیق خود انتخاب کردند «و کسی که شیطان قرین اوست بد قرینی برای خود انتخاب کرده» و سرنوشتی بهتر از این نخواهد داشت (وَ مَنْ یَکُنِ الشَّیْطانُ لَهُ قَرِیناً فَساءَ قَرِیناً).
| |
− |
| |
− | از این آیه استفاده میشود که رابطه «متکبران» با «شیطان و اعمال شیطانی» یک رابطه مستمر است نه موقت و گاهگاهی.
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 39]
| |
− |
| |
− | اشاره
| |
− |
| |
− | (آیه 39)- در این آیه به عنوان اظهار تأسف به حال این عده میفرماید: «چه میشد اگر آنها (از این بیراههها باز میگشتند و) ایمان به خدا و روز رستاخیز میآوردند و از مواهبی که خداوند در اختیار آنها گذاشته با اخلاص نیت و فکر پاک به بندگان خدا میدادند» و از این راه برای خود کسب سعادت و خوشبختی دنیا و آخرت میکردند (وَ ما ذا عَلَیْهِمْ لَوْ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقَهُمُ اللَّهُ).
| |
− |
| |
− | «و در هر حال خداوند از نیات و اعمال آنها باخبر است» و بر طبق آن به آنها جزا و کیفر میدهد» (وَ کانَ اللَّهُ بِهِمْ عَلِیماً).
| |
− |
| |
− | ( (40)- این آیه به افراد بیایمان و بخیل که حال آنها در آیات قبل گذشت میگوید: «خداوند حتی به اندازه سنگینی ذرهای ستم نمیکند» (إِنَّ اللَّهَ لا یَظْلِمُ مِثْقالَ ذَرَّةٍ).
| |
− |
| |
− | «ذرّه» در اصل به معنی مورچههای بسیار کوچکی است که به زحمت دیده میشود، ولی تدریجا به هر چیز کوچکی ذرّه گفته شده است، و امروز به «اتم» که کوچکترین جزء اجسام است نیز ذرّه گفته میشود. و از آنجا که «مثقال» به معنی «سنگینی» است، تعبیر «مثقال ذرّة» به معنی سنگینی یک جسم فوق العاده کوچک میباشد.
| |
− |
| |
− | سپس اضافه میکند، خداوند تنها ستم نمیکند، بلکه «اگر کار نیکی انجام شود آن را مضاعف مینماید، و پاداش عظیم از طرف خود در برابر آن میدهد» (وَ إِنْ تَکُ حَسَنَةً یُضاعِفْها وَ یُؤْتِ مِنْ لَدُنْهُ أَجْراً عَظِیماً).
| |
− |
| |
− | چرا خداوند ظلم نمیکند؟!
| |
− |
| |
− | از آنجا که ظلم و ستم معمولا یا بر اثر جهل است و یا احتیاج و یا کمبودهای روانی، کسی که نسبت به همه چیز و همه کس
| |
− |
| |
− | ج1، ص403
| |
− |
| |
− | عالم و از همه بینیاز و هیچ کمبودی در ذات مقدس او نیست، ظلم کردن در باره او ممکن نیست نه این که نمیتواند ظلم کند، بلکه در عین توانایی به خاطر این که حکیم و عالم است از ظلم کردن، خودداری مینماید.
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 41]
| |
− |
| |
− | (آیه 41)- در تعقیب آیات گذشته که در مورد مجازاتها و پاداشهای بدکاران و نیکوکاران سخن میگفت، این آیه اشاره به مسأله شهود و گواهان رستاخیز کرده، میگوید: «حال این افراد چگونه خواهد بود آن روز که برای هر امتی گواهی بر اعمال آنها میآوریم و تو را گواه بر آنان خواهیم آورد» (فَکَیْفَ إِذا جِئْنا مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِیدٍ وَ جِئْنا بِکَ عَلی هؤُلاءِ شَهِیداً).
| |
− |
| |
− | و به این ترتیب علاوه بر گواهی اعضای پیکر آدمی، و گواهی زمینی که بر آن زیست کرده، و گواهی فرشتگان خدا بر اعمال او، هر پیامبری نیز گواه اعمال امت خویش است، و بدکاران با وجود این همه گواه چگونه میتوانند حقیقتی را انکار کنند و خود را از کیفر اعمال خویش دور دارند.
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 42]
| |
− |
| |
− | (آیه 42)- در این آیه به نتیجه اعمال آنها اشاره کرده، میگوید: «در آن روز آنها که کافر شدند، و با فرستاده پروردگار به مخالفت برخاستند (دادگاه عدل خدا را میبینند و شهود و گواهان غیر قابل انکاری در این دادگاه مشاهده میکنند، آن چنان از کار خود پشیمان میشوند که) آرزو میکنند ای کاش خاک بودند و با خاکهای زمین یکسان میشدند» (یَوْمَئِذٍ یَوَدُّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ عَصَوُا الرَّسُولَ لَوْ تُسَوَّی بِهِمُ الْأَرْضُ). «و در آن روز (با آن همه گواهان) سخنی را نمیتوانند از خدا پنهان کنند» (وَ لا یَکْتُمُونَ اللَّهَ حَدِیثاً).
| |
− |
| |
− | زیرا با آن همه شهود و گواهان راهی برای انکار نیست.
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 43]
| |
− |
| |
− | اشاره
| |
− |
| |
− | (آیه 43)- چند حکم فقهی! از این آیه چند حکم اسلامی استفاده میشود:
| |
− |
| |
− | 1- باطل بودن نماز در حال مستی:
| |
− |
| |
− | آیه شریفه میفرماید: «ای کسانی که ایمان آوردهاید! در حال مستی به نماز نزدیک نشوید، تا بدانید چه میگویید» (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَ أَنْتُمْ سُکاری حَتَّی تَعْلَمُوا ما تَقُولُونَ).
| |
− |
| |
− | فلسفه آن هم روشن است، زیرا نماز گفتگوی بنده و راز و نیاز او با خداست
| |
− |
| |
− | ج1، ص404
| |
− |
| |
− | و باید در نهایت هوشیاری انجام گردد و افراد مست از این مرحله دور و بیگانهاند
| |
− |
| |
− | 2- باطل بودن نماز در حال جنابت:
| |
− |
| |
− | همان گونه که قرآن میگوید:
| |
− |
| |
− | «و همچنین هنگامی که جنب هستید» به نماز نزدیک نشوید (وَ لا جُنُباً).
| |
− |
| |
− | سپس استثنایی برای این حکم بیان فرموده، میگوید: «مگر این که مسافر باشید» و در مسافرت گرفتار بیآبی شوید (إِلَّا عابِرِی سَبِیلٍ). که در این حال نماز خواندن به شرط تیمم که در ذیل آیه خواهد آمد جایز است.
| |
− |
| |
− | 3- سپس در مورد جواز نماز خواندن و یا عبور از مسجد میفرماید:
| |
− |
| |
− | «تا غسل کنید» (حَتَّی تَغْتَسِلُوا).
| |
− |
| |
− | 4- تیمم برای معذورین
| |
− |
| |
− | در جمله بعد که در حقیقت تمام موارد تشریع تیمم جمع است، نخست به موردی که آب رای بدن ضرر داشته باشد اشاره کرده و میفرماید: «و اگر بیمار باشید و یا در سفر» (وَ إِنْ کُنْتُمْ مَرْضی أَوْ عَلی سَفَرٍ).
| |
− |
| |
− | و یا «هنگامی که یکی از شما از قضای حاجت برگشت و یا با زنان آمیزش جنسی داشتهاید» (أَوْ جاءَ أَحَدٌ مِنْکُمْ مِنَ الْغائِطِ أَوْ لامَسْتُمُ النِّساءَ).
| |
− |
| |
− | «و در این حال آب برای وضو یا غسل نیابید» (فَلَمْ تَجِدُوا ماءً).
| |
− |
| |
− | «در این موقع با خاک پاکیزهای تیمم کنید» (فَتَیَمَّمُوا صَعِیداً طَیِّباً).
| |
− |
| |
− | در جمله بعد طرز تیمم را بیان فرموده، میگوید: «سپس صورت و دستهای خود را مسح کنید» (فَامْسَحُوا بِوُجُوهِکُمْ وَ أَیْدِیکُمْ).
| |
− |
| |
− | در پایان آیه اشاره به این حقیقت میکند که دستور مزبور، یک نوع تسهیل و تخفیف برای شماست «چون خداوند بخشنده و آمرزنده است» (إِنَّ اللَّهَ کانَ عَفُوًّا غَفُوراً).
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 44]
| |
− |
| |
− | (آیه 44)- در این آیه خداوند با تعبیری حاکی از تعجب به پیامبر خود، خطاب میکند که: «آیا ندیدی جمعیتی که بهرهای از کتاب آسمانی را در اختیار داشتند، (اما به جای این که با آن، هدایت و سعادت برای خود و دیگران بخرند) هم برای خود گمراهی خریدند هم میخواهند شما گمراه شوید» (أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ أُوتُوا نَصِیباً مِنَ الْکِتابِ یَشْتَرُونَ الضَّلالَةَ وَ یُرِیدُونَ أَنْ تَضِلُّوا السَّبِیلَ).
| |
− |
| |
− | ج1، ص405
| |
− |
| |
− | و به این ترتیب آنچه وسیله هدایت خود و دیگران بود بر اثر سوء نیّاتشان تبدیل به وسیله گمراه شدن و گمراه کردن گشت، چرا که آنها هیچ گاه دنبال حقیقت نبودند، بلکه به همه چیز با عینک سیاه نفاق و حسد و مادیگری مینگریستند.
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 45]
| |
− |
| |
− | (آیه 45)- در این آیه میفرماید: اینها اگر چه در لباس دوست، خود را جلوه میدهند، دشمنان واقعی شما هستند «و خداوند از دشمنان شما آگاهتر است» (وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِأَعْدائِکُمْ).
| |
− |
| |
− | چه دشمنی از آن بالاتر که با سعادت و هدایت شما مخالفند، گاهی به زبان خیرخواهی و گاهی از طریق بدگویی و هر زمان به شکلی به دنبال تحقق بخشیدن به اهداف شوم خود هستند.
| |
− |
| |
− | ولی شما هرگز از عداوت آنها وحشت نکنید، شما تنها نیستید «همین قدر کافی است که خداوند رهبر و ولیّ شما باشد و کافی است که خدا یاور شما باشد» (وَ کَفی بِاللَّهِ وَلِیًّا وَ کَفی بِاللَّهِ نَصِیراً).
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 46]
| |
− |
| |
− | (آیه 46)- گوشه دیگری از اعمال یهود! این آیه به دنبال آیات قبل، صفات جمعی از دشمنان اسلام را تشریح میکند و به گوشهای از اعمال آنها اشاره مینماید.
| |
− |
| |
− | یکی از کارهای آنها، تحریف حقایق و تغییر چهره دستورهای خداوند بوده است، آیه میفرماید: «جمعی از یهودیان سخنان را از محل خود تحریف مینمایند» (مِنَ الَّذِینَ هادُوا یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ).
| |
− |
| |
− | این تحریف ممکن است جنبه لفظی داشته باشد و یا جنبه معنوی و عملی، اما جملههای بعد میرساند که منظور از تحریف در اینجا همان تحریف لفظی و تغییر عبارت است زیرا آنها میگویند: «ما شنیدیم و مخالفت کردیم»! (وَ یَقُولُونَ سَمِعْنا وَ عَصَیْنا).
| |
− |
| |
− | یعنی، به جای این که بگویند: سمعنا و اطعنا «شنیدیم و فرمانبرداریم» میگویند شنیدیم و مخالفیم.
| |
− |
| |
− | و بعد اشاره به قسمت دیگری از سخنان عداوت آمیز و آمیخته با جسارت
| |
− |
| |
− | ج1، ص406
| |
− |
| |
− | و بیادبی آنها کرده، میگوید: آنها میگویند: «بشنو که هرگز نشنوی» (وَ اسْمَعْ غَیْرَ مُسْمَعٍ). علاوه بر این از روی سخریه میگفتند: (راعِنا).
| |
− |
| |
− | توضیح این که: مسلمانان راستین در آغاز دعوت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله برای این که بهتر سخنان او را بشنوند و به دل بسپارند در برابر پیامبر صلّی اللّه علیه و آله این جمله را میگفتند:
| |
− |
| |
− | راعنا یعنی، ما را مراعات کن و به ما مهلت بده! ولی این دسته از یهود این جمله را دستاویز قرار داده و آن را مقابل حضرت تکرار میکردند و منظورشان معنی عبری این جمله که «بشنو که هرگز نشنوی» بود و یا معنی دیگر عربی آن را یعنی «ما را تحمیق کن»! اراده میکردند.
| |
− |
| |
− | تمام اینها به منظور آن بود که «با زبان خود حقایق را از محور اصلی بگردانند و در آیین حق طعن زنند» (لَیًّا بِأَلْسِنَتِهِمْ وَ طَعْناً فِی الدِّینِ).
| |
− |
| |
− | اما اگر آنها به جای این همه لجاجت و دشمنی با حق و جسارت و بیادبی، راه راست را پیش میگرفتند و میگفتند: «ما کلام خدا را شنیدیم و از در اطاعت در آمدیم، سخنان ما را بشنو و ما را مراعات کن و به ما مهلت بده (تا حقایق را کاملا درک کنیم) به نفع آنها بود و با عدالت و منطق و ادب کاملا تطبیق داشت» (وَ لَوْ أَنَّهُمْ قالُوا سَمِعْنا وَ أَطَعْنا وَ اسْمَعْ وَ انْظُرْنا لَکانَ خَیْراً لَهُمْ وَ أَقْوَمَ).
| |
− |
| |
− | «اما آنها بر اثر کفر و سرکشی و طغیان از رحمت خدا به دور افتادهاند (و دلهای آنها آن چنان مرده است که به این زودی در برابر حق، زنده و بیدار نمیگردد) فقط دسته کوچکی از آنها افراد پاکدلی هستند که آمادگی پذیرش حقایق را دارند و سخنان حق را میشنوند و ایمان میآورند» (وَ لکِنْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِکُفْرِهِمْ فَلا یُؤْمِنُونَ إِلَّا قَلِیلًا).
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 47]
| |
− |
| |
− | (آیه 47)- سرنوشت افراد لجوج! در دنبال بحثی که در آیات سابق در باره اهل کتاب بود، در اینجا روی سخن را به خود آنها کرده میفرماید: «ای کسانی که کتاب آسمانی به شما داده شده است ایمان بیاورید به آنچه نازل کردیم (آیات قرآن مجید) که هماهنگ است با نشانههایی که در کتب شما در باره آن وارد شده است» (یا أَیُّهَا الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ آمِنُوا بِما نَزَّلْنا مُصَدِّقاً لِما مَعَکُمْ).
| |
− |
| |
− | ج1، ص407
| |
− |
| |
− | و مسلما شما با داشتن این همه نشانهها از دیگران سزاوارترید که به این آیین پاک بگروید.
| |
− |
| |
− | سپس آنها را تهدید میکند که سعی کنید پیش از آن که گرفتار یکی از دو عقوبت شوید در برابر حق تسلیم گردید، نخست این که: «صورتهای شما را بکلی محو کرده (و تمام اعضایی که به وسیله آن حقایق را میبینید و میشنوید و درک میکنید از میان برده) سپس صورتهای شما را به پشت سر بازگردانیم» (مِنْ قَبْلِ أَنْ نَطْمِسَ وُجُوهاً فَنَرُدَّها عَلی أَدْبارِها).
| |
− |
| |
− | و اما مجازات دوم که به آن تهدید شدهاند این است که: «آنها را از رحمت خود دور میسازیم همان طور که اصحاب سبت را دور ساختیم» (أَوْ نَلْعَنَهُمْ کَما لَعَنَّا أَصْحابَ السَّبْتِ) «1».
| |
− |
| |
− | به این ترتیب اهل کتاب با اصرار و پافشاری در مخالفت با حق عقبگرد و سقوط میکنند و یا نابود میشوند، منظور از «طمس و محو و بازگرداندن به عقب» در آیه فوق همان محو فکری و روحی و عقبگرد معنوی است.
| |
− |
| |
− | در پایان آیه برای تأکید این تهدیدها میفرماید: «فرمان خدا در هر حال انجام میشود» و هیچ قدرتی مانع از آن نخواهد بود (وَ کانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولًا).
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 48]
| |
− |
| |
− | اشاره
| |
− |
| |
− | (آیه 48)- امیدبخشترین آیات قرآن! این آیه صریحا اعلام میکند که همه گناهان ممکن است مورد عفو و بخشش واقع شوند، ولی «خداوند (هرگز) شرک را نمیبخشد و پایینتر از آن را برای هر کس بخواهد (و شایسته بداند) میبخشد» (إِنَّ اللَّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ لِمَنْ یَشاءُ).
| |
− |
| |
− | ارتباط این آیه با آیات سابق از این نظر است که یهود و نصاری هر یک به نوعی مشرک بودند، و قرآن به وسیله این آیه به آنها اعلام خطر میکند که این عقیده را ترک گویند که گناهی است غیر قابل بخشش، سپس در پایان آیه دلیل این موضوع را بیان کرده میفرماید: «کسی که برای خدا شریکی قائل شود گناه بزرگی مرتکب شده است» (وَ مَنْ یُشْرِکْ بِاللَّهِ فَقَدِ افْتَری إِثْماً عَظِیماً).
| |
− |
| |
− | (1) شرح سرگذشت «اصحاب سبت» در سوره اعراف ذیل آیه 163 خواهد آمد.
| |
− |
| |
− | ج1، ص408
| |
− |
| |
− | طبق روایتی که از امیر مؤمنان علی علیه السّلام نقل شده این آیه امیدبخشترین آیات قرآن است و افراد موحد را به لطف و رحمت پروردگار دلگرم میسازد، زیرا در این آیه خداوند امکان بخشش همه گناهان را غیر از شرک بیان کرده است.
| |
− |
| |
− | اسباب بخشودگی گناهان
| |
− |
| |
− | از آیات قرآن استفاده میشود که وسائل آمرزش و بخشودگی گناه متعدد است از جمله:
| |
− |
| |
− | 1- توبه و بازگشت به سوی خدا که توأم با پشیمانی از گناهان گذشته و تصمیم بر اجتناب از گناه در آینده و جبران عملی اعمال بد به وسیله اعمال نیک بوده باشد.
| |
− |
| |
− | 2- کارهای نیک فوق العادهای که سبب آمرزش اعمال زشت میگردد.
| |
− |
| |
− | 3- شفاعت که شرح آن در ذیل آیه 48 سوره بقره گذشت.
| |
− |
| |
− | 4- پرهیز از گناهان «کبیره» که موجب بخشش گناهان «صغیره» میباشد.
| |
− |
| |
− | 5- عفو الهی که شامل افرادی میشود که شایستگی آن را دارند.
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 49]
| |
− |
| |
− | اشاره
| |
− |
| |
− | (آیه 49)
| |
− |
| |
− | شأن نزول:
| |
− |
| |
− | یهود و نصاری برای خود امتیازاتی قائل بودند و همان طور که در آیات قرآن نقل شده گاهی میگفتند: «ما فرزندان خداییم» (مائده: 18) و گاهی میگفتند: «بهشت مخصوص ماست و غیر از ما، در آن راهی ندارد». (بقره: 111) این آیه و آیه بعد نازل شد و به این پندارهای باطل پاسخ گفت.
| |
− |
| |
− | تفسیر:
| |
− |
| |
− | خودستایی- در این آیه به یکی از صفات نکوهیده اشاره شده که گریبانگیر بسیاری از افراد و ملتها میشود و آن خودستایی و خویشتن را پاک نشان دادن و فضیلت برای خود ساختن است، میگوید. «آیا ندیدی کسانی را که خودستایی میکنند» (أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ یُزَکُّونَ أَنْفُسَهُمْ).
| |
− |
| |
− | سپس میفرماید: «خداوند هر که را بخواهد میستاید» (بَلِ اللَّهُ یُزَکِّی مَنْ یَشاءُ).
| |
− |
| |
− | و تنها اوست که از روی حکمت و مشیت بالغه بدون کم و زیاد، افراد را طبق شایستگیهایی که دارند، مدح و ستایش میکند «و هرگز به هیچ کس، سر سوزنی ستم نخواهد شد» (وَ لا یُظْلَمُونَ فَتِیلًا).
| |
− |
| |
− | ج1، ص409
| |
− |
| |
− | در حقیقت فضیلت چیزی است که خداوند آن را فضیلت بداند نه آنچه خودستایان برای خود از روی خودخواهی قائل میشوند و به خویش و دیگران ستم میکنند.
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 50]
| |
− |
| |
− | (آیه 50)- در این آیه برتری طلبیها را یک نوع افترا و دروغ به خدا بستن و گناه بزرگ و آشکار معرفی میکند، میفرماید: «ببین این جمعیت چگونه با ساختن فضائل دروغین و نسبت دادن آنها به خدا، به پروردگار خویش دروغ میبندند، آنها اگر گناهی جز همین گناه نداشته باشند، برای مجازات آنان کافی است» (انْظُرْ کَیْفَ یَفْتَرُونَ عَلَی اللَّهِ الْکَذِبَ وَ کَفی بِهِ إِثْماً مُبِیناً).
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 51]
| |
− |
| |
− | اشاره
| |
− |
| |
− | (آیه 51)
| |
− |
| |
− | شأن نزول:
| |
− |
| |
− | بعد از حادثه «احد» یکی از بزرگان یهود به نام «کعب بن اشرف» به اهل مکه پیشنهاد کرد که سی نفر از شما و سی نفر از ما به کنار خانه کعبه برویم و شکمهای خود را بر دیوار خانه کعبه بگذاریم و با پروردگار کعبه عهد کنیم که در نبرد با محمد کوتاهی نکنیم، این برنامه انجام شد، و پس از پایان آن، ابو سفیان رو به «کعب» کرده، گفت: تو مرد دانشمندی هستی و ما بیسواد و درس نخوانده! به عقیده تو، «ما» و «محمد» کدام به حق نزدیکتریم، کعب گفت: آیین خود را برای من کاملا تشریح کن. ابو سفیان گفت: ما برای حاجیان، شتران بزرگ قربانی میکنیم، و به آنها آب میدهیم، میهمان را گرامی میداریم، و اسیران را آزاد کرده، و صله رحم بهجا میآوریم، خانه پروردگار خود را آباد نگه میداریم، و بر گرد آن طواف میکنیم، و ما اهل حرم خدا سرزمین مکّهایم! ولی محمد قطع پیوند خویشاوندی کرده، و از حرم خدا و آیین کهن ما بیرون رفته و آیین محمد آیینی است تازه و نوپا- کعب گفت: به خدا سوگند آیین شما از آیین محمد بهتر است! در این هنگام آیه نازل شد و به آنها پاسخ گفت.
| |
− |
| |
− | تفسیر:
| |
− |
| |
− | سازشکاران- این آیه یکی دیگر از صفات ناپسند یهود را منعکس میکند که آنها برای پیشبرد اهدافشان آن چنان سازشکاری با هر جمعیتی نشان میدادند که حتی برای جلب نظر بتپرستان در برابر بتهای آنها سجده میکردند و آنچه را که در باره عظمت اسلام و صفات پیامبر صلّی اللّه علیه و آله دیده یا خوانده بودند زیر پا
| |
− |
| |
− | ج1، ص410
| |
− |
| |
− | میگذاشتند، و حتی برای خوشایند بتپرستان آیین خرافی و مملو از ننگ آنها را بر اسلام ترجیح میدادند، با این که اهل کتاب بودند و قدر مشترکشان با اسلام به مراتب بیش از بتپرستان بود، لذا آیه به عنوان تعجب میگوید: «آیا ندیدی کسانی را که سهمی از کتاب خدا داشتند، اما در برابر بت سجده کردند و به طغیانگران اظهار ایمان نمودند» (أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ أُوتُوا نَصِیباً مِنَ الْکِتابِ یُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَ الطَّاغُوتِ).
| |
− |
| |
− | به این هم قناعت نکردند «و در باره مشرکان میگویند: آنان از کسانی که ایمان آوردهاند هدایتیافتهترند»! (وَ یَقُولُونَ لِلَّذِینَ کَفَرُوا هؤُلاءِ أَهْدی مِنَ الَّذِینَ آمَنُوا سَبِیلًا).
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 52]
| |
− |
| |
− | (آیه 52)- در این آیه، سرنوشت این گونه سازشکاران را بیان کرده میفرماید: «آنها کسانی هستند که خدا آنان را از رحمت خود دور ساخته و کسی که خدا او را از رحمت خویش دور کند، هیچ یاوری برای او نخواهی یافت» (أُولئِکَ الَّذِینَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ وَ مَنْ یَلْعَنِ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ نَصِیراً).
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 53]
| |
− |
| |
− | (آیه 53)- در تفسیر دو آیه قبل گفته شد که یهود به خاطر جلب توجه بتپرستان مکّه گواهی دادند که بتپرستی قریش از خدا پرستی مسلمانان بهتر است! و حتی خود آنان در مقابل بتها سجده کردند! در این آیه و آیه بعد این نکته یادآوری شده که قضاوت آنان به دو دلیل فاقد ارزش و اعتبار است:
| |
− |
| |
− | 1- «آیا آنها (یهود) سهمی در حکومت دارند (که بخواهند چنین داوری کنند؟) در حالی که اگر چنین بود به مردم کمترین حق را نمیدادند» و همه چیز را در انحصار خود میگرفتند (أَمْ لَهُمْ نَصِیبٌ مِنَ الْمُلْکِ فَإِذاً لا یُؤْتُونَ النَّاسَ نَقِیراً).
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 54]
| |
− |
| |
− | (آیه 54)- دوم این که: آنها بر اثر ظلم و ستم و کفران نعمت، مقام نبوت و حکومت را از دست دادند، و به همین جهت مایل نیستند این موقعیت الهی به دست هیچ کس سپرده شود «یا این که نسبت به مردم (پیامبر و خاندانش) در برابر آنچه خدا از فضلش به آنان بخشیده، حسد میورزند» و با آن گونه قضاوتهای بیاساس میخواهند آبی بر شعلههای آتش حسد خویش بپاشند (أَمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلی ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ).
| |
− |
| |
− | ج1، ص411
| |
− |
| |
− | سپس میفرماید: چرا از اعطای چنین منصبی به پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله و خاندان بنی هاشم تعجب و وحشت میکنید و حسد میورزید در حالی که «ما به آل ابراهیم (که یهود از خاندان او هستند نیز) کتاب و حکمت دادیم و حکومت عظیمی در اختیارشان (پیامبران بنی اسرائیل) قرار دادیم» (فَقَدْ آتَیْنا آلَ إِبْراهِیمَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ آتَیْناهُمْ مُلْکاً عَظِیماً).
| |
− |
| |
− | اما متأسفانه شما مردم ناخلف آن سرمایههای معنوی و مادی پرارزش را بر اثر شرارت و قساوت از دست دادید.
| |
− |
| |
− | در روایتی از امام صادق علیه السّلام میخوانیم که در باره این آیه سؤال کردند، فرمود:
| |
− |
| |
− | نحن المحسودون: یعنی «ماییم که مورد حسد دشمنان قرار گرفتهایم».
| |
− |
| |
− | زیانهای معنوی و مادی، فردی و اجتماعی «حسد» فوق العاده زیاد است که در روایات پیشوایان اسلام به آن اشاره شده، از جمله در حدیثی از امام صادق علیه السّلام میخوانیم که فرمود: «حسد و بدخواهی از تاریکی قلب و کوردلی است و از انکار نعمتهای خدا به افراد سر چشمه میگیرد، و این دو (کوردلی و ایراد بر بخشش خدا) دو بال کفر هستند، به سبب حسد بود که فرزند آدم در یک حسرت جاودانی فرو رفت و به هلاکتی افتاد که هرگز از آن رهایی نمییابد».
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 55]
| |
− |
| |
− | (آیه 55)- در این آیه میگوید: «جمعی از مردم آن زمان به کتاب آسمانی که بر آل ابراهیم نازل شده بود ایمان آوردند و بعضی دیگر (نه تنها ایمان نیاوردند بلکه) در راه پیشرفت آن ایجاد مانع کردند و شعله فروزان آتش دوزخ برای آنها کافی است» (فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ بِهِ وَ مِنْهُمْ مَنْ صَدَّ عَنْهُ وَ کَفی بِجَهَنَّمَ سَعِیراً).
| |
− |
| |
− | همچنین کسانی که به این کتاب آسمانی که بر پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله نازل گردیده کفر میورزند به همان سرنوشت گرفتار خواهند شد.
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 56]
| |
− |
| |
− | (آیه 56)- در این آیه و آیه بعد سرنوشت افراد با ایمان و بیایمان تشریح شده است، در این آیه میگوید: «کسانی که به آیات ما کافر شدند به زودی آنها را در آتشی وارد میکنیم که هر گاه پوستهای تنشان (در آن) بریان گردد (و بسوزد) پوستهای دیگری را به جای آن قرار میدهیم تا کیفر (الهی) را بچشند» (إِنَّ الَّذِینَ
| |
− |
| |
− | ج1، ص412
| |
− |
| |
− | کَفَرُوا بِآیاتِنا سَوْفَ نُصْلِیهِمْ ناراً کُلَّما نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْناهُمْ جُلُوداً غَیْرَها لِیَذُوقُوا الْعَذابَ)
| |
− |
| |
− | .البته پوستهای جدید از همان مواد پوستهای پیشین تشکیل میگردد، و این نتیجه اصرار در زیر پا گذاشتن حق و عدالت و انحراف از فرمان خداست.
| |
− |
| |
− | و در پایان آیه میفرماید: «خداوند (نسبت به انجام این گونه مجازاتها) هم قادر و توانا و هم حکیم است» و روی حساب کیفر میدهد (إِنَّ اللَّهَ کانَ عَزِیزاً حَکِیماً).
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 57]
| |
− |
| |
− | (آیه 57)- در آیات گذشته سخن از مجازات کافران بود، در این آیه به پاداش مؤمنان اشاره کرده، میفرماید: «و کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند به زودی آنها را در باغهایی از بهشت وارد میکنیم که نهرها از زیر درختانش جاری است، همیشه در آن خواهند ماند، و همسرانی پاکیزه برای آنها خواهد بود، و آنان را در سایههای گسترده (و فرحبخش) جای میدهد» (وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَنُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها أَبَداً لَهُمْ فِیها أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ وَ نُدْخِلُهُمْ ظِلًّا ظَلِیلًا).
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 58]
| |
− |
| |
− | اشاره
| |
− |
| |
− | (آیه 58)
| |
− |
| |
− | شأن نزول:
| |
− |
| |
− | این آیه زمانی نازل گردید که پیامبر صلّی اللّه علیه و آله با پیروزی کامل وارد شهر مکّه گردید، عثمان بن طلحه را که کلیددار خانه کعبه بود احضار کرد و کلید را از او گرفت، تا درون خانه کعبه را از وجود بتها پاک سازد، عباس عموی پیامبر صلّی اللّه علیه و آله پس از انجام این مقصود تقاضا کرد که پیامبر صلّی اللّه علیه و آله با تحویل کلید خانه خدا به او، مقام کلیدداری بیت اللّه را که در میان عرب یک مقام برجسته و شامخ بود، به او بسپارد. ولی پیامبر صلّی اللّه علیه و آله بر خلاف این تقاضا پس از تطهیر خانه کعبه از لوث بتها در خانه را بست و کلید را به «عثمان بن طلحه» تحویل داد، در حالی که آیه مورد بحث را تلاوت مینمود.
| |
− |
| |
− | تفسیر:
| |
− |
| |
− | امانت و عدالت در اسلام- این آیه که یک حکم عمومی و همگانی از آن استفاده میشود، صریحا میگوید: «خداوند به شما فرمان میدهد که امانتها را به صاحبانش بدهید» (إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلی أَهْلِها).
| |
− |
| |
− | ج1، ص413
| |
− |
| |
− | در قسمت دوم آیه، اشاره به دستور مهم دیگری شده و آن مسأله «عدالت در حکومت» است.
| |
− |
| |
− | آیه میگوید، خداوند نیز به شما فرمان داده که: «به هنگامی که میان مردم داوری میکنید، از روی عدالت حکم کنید» (وَ إِذا حَکَمْتُمْ بَیْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْکُمُوا بِالْعَدْلِ).
| |
− |
| |
− | سپس برای تأکید این دو فرمان مهم میگوید: «خداوند پند و اندرزهای خوبی به شما میدهد» (إِنَّ اللَّهَ نِعِمَّا یَعِظُکُمْ بِهِ).
| |
− |
| |
− | باز تأکید میکند و میگوید: «در هر حال خدا (مراقب اعمال شماست) هم سخنان شما را میشنود و هم کارهای شما را میبیند» (إِنَّ اللَّهَ کانَ سَمِیعاً بَصِیراً).
| |
− |
| |
− | روشن است «امانت» معنی وسیعی دارد و هر گونه سرمایه مادی و معنوی را شامل میشود و هر مسلمانی طبق صریح این آیه وظیفه دارد که در هیچ امانتی نسبت به هیچ کس خیانت نکند، خواه صاحب امانت، مسلمان باشد یا غیر مسلمان، و این در واقع یکی از مواد «اعلامیه حقوق بشر در اسلام» است.
| |
− |
| |
− | حتی دانشمندان در جامعه، امانتدارانی هستند که موظفند حقایق را کتمان نکنند، فرزندان انسان نیز امانتهای الهی هستند که نباید در تعلیم و تربیت آنان کوتاهی شود، و از آن بالاتر وجود و هستی خود انسان و تمام نیروهایی که خدا به او داده امانت پروردگارند که انسان موظف است در حفظ آنها بکوشد.
| |
− |
| |
− | در روایتی از امام صادق علیه السّلام در باره اهمیت «امانت» میخوانیم که به یکی از دوستان خود فرمود: «اگر قاتل علی علیه السّلام امانتی پیش من میگذاشت و یا از من نصیحتی میخواست و یا با من مشورتی میکرد و من آمادگی خود را برای این امور اعلام میداشتم، قطعا حق امانت را ادا مینمودم».
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 59]
| |
− |
| |
− | اشاره
| |
− |
| |
− | (آیه 59)- این آیه و چند آیه بعد، در باره یکی از مهمترین مسائل اسلامی، یعنی مسأله رهبری بحث میکند و مراجع واقعی مسلمین را در مسائل مختلف دینی و اجتماعی مشخص میسازد.
| |
− |
| |
− | نخست به مردم با ایمان دستور میدهد، میگوید: «ای کسانی که ایمان
| |
− |
| |
− | ج1، ص414
| |
− |
| |
− | آوردهاید! اطاعت کنید خدا را» (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ).
| |
− |
| |
− | بدیهی است برای یک فرد با ایمان همه اطاعتها باید به اطاعت پروردگار منتهی شود، و هر گونه رهبری باید از ذات پاک او سر چشمه گیرد، و طبق فرمان او باشد، زیرا حاکم و مالک تکوینی جهان هستی اوست، و هر گونه حاکمیت و مالکیت باید به فرمان او باشد.
| |
− |
| |
− | در مرحله بعد میفرماید: «و اطاعت کنید پیامبر خدا را» (وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ).
| |
− |
| |
− | پیامبری که معصوم است و هرگز از روی هوی و هوس، سخن نمیگوید، پیامبری که نماینده خدا در میان مردم است و سخن او سخن خداست، و این منصب و موقعیت را خداوند به او داده است.
| |
− |
| |
− | و در مرحله سوم میفرماید: اطاعت کنید «اولی الامر (اوصیای پیامبر) را» (وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ). که از متن جامعه اسلامی برخاسته و حافظ دین و دنیای مردمند.
| |
− |
| |
− | سپس میفرماید: «اگر در چیزی اختلاف کردید آن را به خدا و پیامبر صلّی اللّه علیه و آله ارجاع دهید اگر ایمان به پروردگار و روز باز پسین دارید، این برای شما بهتر و پایان و عاقبتش نیکوتر است» (فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَی اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ ذلِکَ خَیْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِیلًا).
| |
− |
| |
− | «اولی الامر» چه کسانی هستند؟
| |
− |
| |
− | همه مفسران شیعه در این زمینه اتفاق نظر دارند که منظور از «اولی الامر» امامان معصوم میباشند که رهبری مادی و معنوی جامعه اسلامی، در تمام شؤون زندگی از طرف خداوند و پیامبر صلّی اللّه علیه و آله به آنها سپرده شده است، و غیر آنها را شامل نمیشود.
| |
− |
| |
− | و البته کسانی که از طرف آنها به مقامی منصوب شوند و پستی را در جامعه اسلامی به عهده بگیرند، با شروط معینی اطاعت آنها لازم است نه به خاطر این که اولی الامرند، بلکه به خاطر این که نمایندگان اولی الامر میباشند.
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 60]
| |
− |
| |
− | اشاره
| |
− |
| |
− | (آیه 60)
| |
− |
| |
− | شأن نزول:
| |
− |
| |
− | یکی از یهودیان مدینه با یکی از مسلمانان منافق اختلافی داشت، بنا گذاشتند یک نفر را به عنوان داور در میان خود انتخاب کنند، مرد یهودی چون به عدالت و بینظری پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله اطمینان داشت گفت: من به
| |
− |
| |
− | ج1، ص415
| |
− |
| |
− | داوری پیامبر شما راضیم ولی مرد منافق یکی از بزرگان یهود به نام «کعب بن اشرف» را انتخاب کرد و به این ترتیب با داوری پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله مخالفت کرد.
| |
− |
| |
− | آیه شریفه نازل شد و چنین افرادی را شدیدا سرزنش کرد
| |
− |
| |
− | تفسیر:
| |
− |
| |
− | حکومت طاغوت- این آیه در واقع مکمل آیه قبل است، زیرا در آنجا، مؤمنان را به اطاعت فرمان خدا و پیامبر و اولو الأمر و به داوری طلبیدن کتاب و سنت دعوت نمود و این آیه از اطاعت و پیروی و داوری طاغوت، نهی مینماید.
| |
− |
| |
− | قرآن مسلمانانی را که برای داوری به نزد حکام جور میرفتند ملامت میکند، میگوید: «آیا ندیدی کسانی را که گمان میکنند به آنچه (از کتب آسمانی) بر تو و بر پیشینیان نازل شده ایمان آوردهاند ولی میخواهند طاغوت و حکّام باطل را به داوری بطلبند با این که به آنها دستور داده شده به طاغوت کافر شوند» (أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ یَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ یُرِیدُونَ أَنْ یَتَحاکَمُوا إِلَی الطَّاغُوتِ وَ قَدْ أُمِرُوا أَنْ یَکْفُرُوا بِهِ).
| |
− |
| |
− | سپس اضافه میکند: «مراجعه به طاغوت یک دام شیطانی است و شیطان میخواهد آنان را گمراه کند و به بیراهههای دوردستی بیفکند» (وَ یُرِیدُ الشَّیْطانُ أَنْ یُضِلَّهُمْ ضَلالًا بَعِیداً).
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 61]
| |
− |
| |
− | (آیه 61)- نتیجه داوری طاغوت. به دنبال نهی شدید از مراجعه به طاغوت، و داوران جور، نتایج این گونه داوریها و دستاویزهایی که منافقان برای توجیه کار خود به آن متشبث میشدند، در این آیه و دو آیه بعد مورد بررسی قرار گرفته است.
| |
− |
| |
− | در آیه مورد بحث میفرماید: این گونه مسلماننماها نه تنها برای داوری به سراغ طاغوت میروند، بلکه هنگامی که به آنها گفته شود به سوی آنچه خداوند نازل کرده، و به سوی پیامبر بیایید، منافقان را میبینی که از (قبول دعوت) تو اعراض میکنند» و با اصرار روی این کار میایستند (وَ إِذا قِیلَ لَهُمْ تَعالَوْا إِلی ما أَنْزَلَ اللَّهُ وَ إِلَی الرَّسُولِ رَأَیْتَ الْمُنافِقِینَ یَصُدُّونَ عَنْکَ صُدُوداً).
| |
− |
| |
− | یعنی: مقاومت و اصرار آنها در این کار نشان دهنده روح نفاق و ضعف ایمان آنهاست، و گر نه با دعوت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله بیدار میشدند و به اشتباه خود معترف میگشتند.
| |
− |
| |
− | ج1، ص416
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 62]
| |
− |
| |
− | (آیه 62)- باز در این آیه روی سخن به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله است، میفرماید: «پس چگونه موقعی که بر اثر اعمالشان گرفتار مصیبتی میشوند سپس به سراغ تو میآیند»! (فَکَیْفَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصِیبَةٌ بِما قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ ثُمَّ جاؤُکَ).
| |
− |
| |
− | و در این موقع «سوگند یاد میکنند که منظور و هدف ما (از بردن داوری نزد دیگران) جز نیکی کردن و ایجاد توافق در میان (طرفین نزاع) نبوده است» (یَحْلِفُونَ بِاللَّهِ إِنْ أَرَدْنا إِلَّا إِحْساناً وَ تَوْفِیقاً).
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 63]
| |
− |
| |
− | (آیه 63)- ولی خدا در این آیه نقاب از چهره آنها کنار میزند و این گونه تظاهرات دروغین را ابطال میکند، و میفرماید: «اینها کسانی هستند که خداوند اسرار درون دلهای آنها را میداند» (أُولئِکَ الَّذِینَ یَعْلَمُ اللَّهُ ما فِی قُلُوبِهِمْ).
| |
− |
| |
− | ولی در عین حال به پیامبر خود دستور میدهد که: «از مجازات آنها صرف نظر کن» (فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ).
| |
− |
| |
− | و پیامبر صلّی اللّه علیه و آله همواره با منافقان به خاطر اظهار اسلام تا آنجا که ممکن بود مدارا میکرد، زیرا مأمور به ظاهر بود و جز در موارد استثنایی آنها را مجازات نمیکرد.
| |
− |
| |
− | سپس دستور میدهد که: «آنها را موعظه کن و اندرز ده و با بیانی رسا (که در دل و جان آنها نفوذ کند) نتایج اعمالشان را به آنها گوشزد کن» (وَ عِظْهُمْ وَ قُلْ لَهُمْ فِی أَنْفُسِهِمْ قَوْلًا بَلِیغاً).
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 64]
| |
− |
| |
− | (آیه 64)- قرآن در آیات گذشته مراجعه به داوران جور را شدیدا محکوم نمود، در این آیه به عنوان تأکید میگوید.
| |
− |
| |
− | «ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر برای این منظور که به فرمان خدا از وی اطاعت شود» و هیچ گونه مخالفتی نسبت به آنها انجام نگردد (وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِیُطاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ).
| |
− |
| |
− | زیرا آنها هم رسول و فرستاده خدا بودهاند و هم رئیس حکومت الهی، بنابراین، مردم موظف بودهاند هم از نظر بیان احکام خداوند و هم از نظر چگونگی اجرای آن از آنها پیروی کنند، و تنها به ادعای ایمان قناعت نکنند.
| |
− |
| |
− | سپس در دنباله آیه راه بازگشت را به روی گناهکاران و آنها که به طاغوت
| |
− |
| |
− | ج1، ص417
| |
− |
| |
− | مراجعه کردند، و یا به نحوی از انحاء مرتکب گناهی شدند، گشوده و میفرماید:
| |
− |
| |
− | «اگر آنها هنگامی که به خویش ستم کردند، به سوی تو میآمدند و از خدا طلب آمرزش مینمودند و پیامبر هم برای آنها طلب آمرزش مینمود، خدا را توبهپذیر و مهربان مییافتند» (وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحِیماً).
| |
− |
| |
− | اشاره به این که فایده اطاعت فرمان خدا و پیامبر صلّی اللّه علیه و آله متوجه خود شما میشود و مخالفت با آن یک نوع ستم به خویشتن است زیرا زندگی مادی شما را به هم میریزد و از نظر معنوی مایه عقبگرد شماست.
| |
− |
| |
− | از این آیه ضمنا پاسخ کسانی که توسل جستن به پیامبر و یا امام را یک نوع شرک میپندارند روشن میشود، زیرا این آیه صریحا میگوید که آمدن به سراغ پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و او را بر درگاه خدا شفیع قرار دادن، و وساطت و استغفار او برای گنهکاران مؤثر است، و موجب پذیرش توبه، و رحمت الهی است.
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 65]
| |
− |
| |
− | اشاره
| |
− |
| |
− | (آیه 65)
| |
− |
| |
− | شأن نزول:
| |
− |
| |
− | «زبیر بن عوام» که از مهاجران بود با یکی از انصار (مسلمانان مدینه) بر سر آبیاری نخلستانهای خود که در کنار هم قرار داشتند، اختلافی پیدا کرده بودند، هر دو برای حل اختلاف خدمت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله رسیدند، پیامبر نیز در میان آنها داوری کرد.
| |
− |
| |
− | اما این مرد انصاری به ظاهر مسلمان، از داوری عادلانه پیامبر صلّی اللّه علیه و آله ناراحت شد و گفت: آیا این قضاوت به خاطر آن بود که زبیر، عمه زاده توست؟! پیامبر صلّی اللّه علیه و آله از این سخن بسیار ناراحت شد به حدی که رنگ رخسار او دگرگون گردید، در این موقع آیه نازل شد و به مسلمانان هشدار داد.
| |
− |
| |
− | تفسیر:
| |
− |
| |
− | تسلیم در برابر حق- این آیه مکمل بحث آیات قبل است و در آن خداوند سوگند یاد کرده که: «به پروردگارت سوگند که آنها مؤمن نخواهند بود مگر این که تو را در اختلافات خود به داوری بطلبند» و به بیگانگان مراجعه ننمایند (فَلا وَ رَبِّکَ لا یُؤْمِنُونَ حَتَّی یُحَکِّمُوکَ فِیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ).
| |
− |
| |
− | سپس میفرماید: نه فقط داوری را به نزد تو آورند بلکه هنگامی که تو در
| |
− |
| |
− | ج1، ص418
| |
− |
| |
− | میان آنها حکمی کردی، خواه به سود آنها باشد یا به زیان آنها، علاوه بر این که اعتراض نکنند «در دل خود از داوری تو احساس ناراحتی ننمایند و کاملا تسلیم باشند» (ثُمَّ لا یَجِدُوا فِی أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُوا تَسْلِیماً).
| |
− |
| |
− | از آیه فوق در ضمن دو مطلب مهم استفاده میشود:
| |
− |
| |
− | 1- پیامبر صلّی اللّه علیه و آله معصوم است، زیرا در آن دستور به تسلیم مطلق از نظر گفتار و کردار در برابر همه فرمانهای پیامبر صلّی اللّه علیه و آله داده شده.
| |
− |
| |
− | 2- هر گونه اجتهاد در مقابل نصّ پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و اظهار عقیده در مواردی که حکم صریح از طرف خدا و پیامبر صلّی اللّه علیه و آله در باره آن رسیده باشد ممنوع است.
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 66]
| |
− |
| |
− | (آیه 66)- در اینجا برای تکمیل بحث گذشته در باره کسانی که از داوریهای عادلانه پیامبر صلّی اللّه علیه و آله گاهی احساس ناراحتی میکردند اشاره به پارهای از تکالیف طاقت فرسای امم پیشین کرده و میگوید: ما تکلیف شاق و مشکلی بر دوش اینها نگذاشتیم، اگر همانند بعضی از امم پیشین (مانند یهود که پس از بت پرستی و گوساله پرستی به آنها دستور داده شد که یکدیگر را به کفاره این گناه بزرگ به قتل برسانند و یا از وطن مورد علاقه خود بیرون روند) به اینها نیز چنین دستور سنگین و سختی را میدادیم، چگونه در برابر انجام آن طاقت میآورند، اینها که در باره آبیاری کردن یک نخلستان و داوری پیامبر صلّی اللّه علیه و آله نسبت به آن، تسلیم نیستند، چگونه میتوانند از عهده آزمایشهای دیگر در آیند «مسلما اگر به آنان دستور میدادیم که یکدیگر را بکشید و یا از وطن و خانه خود خارج شوید، تنها عده کمی از آنها آن را انجام میدادند» (وَ لَوْ أَنَّا کَتَبْنا عَلَیْهِمْ أَنِ اقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ أَوِ اخْرُجُوا مِنْ دِیارِکُمْ ما فَعَلُوهُ إِلَّا قَلِیلٌ مِنْهُمْ).
| |
− |
| |
− | سپس به دو فایده انجام دستورات الهی اشاره کرده، میفرماید: «اگر آنها اندرزهای خدا و پیامبر صلّی اللّه علیه و آله را بپذیرند هم به سودشان است، و هم باعث تقویت ایمان آنهاست» (وَ لَوْ أَنَّهُمْ فَعَلُوا ما یُوعَظُونَ بِهِ لَکانَ خَیْراً لَهُمْ وَ أَشَدَّ تَثْبِیتاً).
| |
− |
| |
− | از فرمانها و احکام الهی تعبیر به موعظه و اندرز شده، اشاره به این که این احکام چیزی نیست که به سود فرماندهنده (خدا) بوده باشد، بلکه اندرزهایی
| |
− |
| |
− | ج1، ص419
| |
− |
| |
− | است که به سود خود شماست.
| |
− |
| |
− | جالب این که میگوید: «هر قدر انسان در مسیر اطاعت فرمان خدا گام بردارد ثبات و استقامت او بیشتر میشود» در واقع اطاعت فرمان خدا یک نوع ورزش روحی برای انسان است.
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 67]
| |
− |
| |
− | (آیه 67)- در این آیه سومین فایده تسلیم و اطاعت در برابر خدا را بیان کرده، میگوید: «در این هنگام (علاوه بر آنچه گفته شد) پاداش عظیمی از ناحیه خود نیز به آنها خواهیم داد» (وَ إِذاً لَآتَیْناهُمْ مِنْ لَدُنَّا أَجْراً عَظِیماً).
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 68]
| |
− |
| |
− | (آیه 68)- و در این آیه به چهارمین نتیجه اشاره کرده، میفرماید: «و ما آنها را به راه راست هدایت میکنیم» (وَ لَهَدَیْناهُمْ صِراطاً مُسْتَقِیماً).
| |
− |
| |
− | منظور از این هدایت، الطاف تازهای است که از طرف خداوند به صورت هدایت ثانوی و به عنوان پاداشی به این گونه افراد شایسته داده میشود
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 69]
| |
− |
| |
− | اشاره
| |
− |
| |
− | آیه 69
| |
− |
| |
− | شأن نزول:
| |
− |
| |
− | در مورد نزول این آیه و آیه بعد نقل شده: یکی از صحابه پیامبر صلّی اللّه علیه و آله به نام «ثوبان» که نسبت به آن حضرت، محبت و علاقه شدیدی داشت، روزی با حال پریشان خدمتش رسید، پیامبر صلّی اللّه علیه و آله از سبب ناراحتی او سؤال نمود، در جواب عرض کرد: امروز در این فکر فرو رفته بودم که فردای قیامت اگر من اهل بهشت باشم، مسلما در مقام جایگاه شما نخواهم بود، و اگر اهل بهشت نباشم که تکلیفم روشن است، و بنابراین در هر حال از درک حضور شما محروم خواهم شد، با این حال چرا افسرده نباشم؟! این دو آیه نازل شد و به این گونه اشخاص بشارت داد که افراد مطیع پروردگار در بهشت نیز همنشین پیامبران و برگزیدگان خدا خواهند بود، سپس پیامبر صلّی اللّه علیه و آله فرمود: به خدا سوگند، ایمان مسلمانی کامل نمیشود مگر این که مرا از خود و پدر و مادر و همه بستگان بیشتر دوست دارد، و در برابر گفتار من تسلیم باشد.
| |
− |
| |
− | تفسیر:
| |
− |
| |
− | دوستان بهشتی- در آیات قبل امتیازات مطیعان فرمان خدا را میشمرد این آیه آن را تکمیل کرده، میفرماید: «و کسی که خدا و پیامبر را اطاعت کند، (در روز رستاخیز) همنشین کسانی خواهد بود که خداوند نعمت خود را بر آنها
| |
− |
| |
− | ج1، ص420
| |
− |
| |
− | تمام کرده» (وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ).
| |
− |
| |
− | و همانطور که در سوره حمد، بیان شده است کسانی که مشمول این نعمتند، همواره در جاده مستقیم گام برمیدارند و کوچکترین انحراف و گمراهی ندارند.
| |
− |
| |
− | سپس در توضیح این جمله اشاره به چهار طایفه کرده، میفرماید: «از پیامبران و صدیقان و شهداء و صالحان» (مِنَ النَّبِیِّینَ وَ الصِّدِّیقِینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِینَ).
| |
− |
| |
− | 1- «انبیاء» و فرستادگان مخصوص پروردگار که نخستین گام را برای هدایت و رهبری مردم و دعوت به صراط مستقیم برمیدارند.
| |
− |
| |
− | 2- «راستگویان» کسانی که هم در سخن راست میگویند و هم با عمل و کردار صدق گفتار خود را اثبات میکنند و نشان میدهند که مدعی ایمان نیستند بلکه به راستی به فرمانهای الهی ایمان دارند.
| |
− |
| |
− | 3- «شهدا» و کشته شدگان در راه هدف و عقیده پاک الهی، و یا افراد برجستهای که روز قیامت شاهد و گواه اعمال انسانها هستند.
| |
− |
| |
− | 4- «صالحان» و افراد شایسته و برجستهای که با انجام کارهای مثبت و سازنده و مفید و پیروی از اوامر انبیاء به مقامات برجستهای نائل شدهاند.
| |
− |
| |
− | در پایان میفرماید: «آنها رفیقهای خوبی هستند» (وَ حَسُنَ أُولئِکَ رَفِیقاً).
| |
− |
| |
− | از آیه فوق این حقیقت به روشنی استفاده میشود که موضوع معاشران خوب و همنشینهای با ارزش به قدری اهمیت دارد که حتی در عالم آخرت برای تکمیل نعمتهای بهشتی این نعمت بزرگ به «مطیعان» ارزانی میگردد.
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 70]
| |
− |
| |
− | (آیه 70)- برای بیان اهمیت این امتیاز بزرگ (همنشینی با برگزیدگان) میفرماید: «این موهبتی از ناحیه خداست، و کافی است که خدا از حال بندگان و نیات و شایستگیهای آنها) آگاه است» (ذلِکَ الْفَضْلُ مِنَ اللَّهِ وَ کَفی بِاللَّهِ عَلِیماً).
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 71]
| |
− |
| |
− | (آیه 71)- آماده باش دائمی! در این آیه قرآن خطاب به عموم مسلمانان کرده و دو دستور مهم، برای حفظ موجودیت اجتماعشان به آنها میدهد.
| |
− |
| |
− | نخست میگوید: «ای کسانی که ایمان آوردهاید! با کمال دقت مراقب دشمن
| |
− |
| |
− | ج1، ص421
| |
− |
| |
− | باشید مبادا غافلگیر شوید و از ناحیه آنها خطری به شما برسد» (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا خُذُوا حِذْرَکُمْ).
| |
− |
| |
− | سپس دستور میدهد که برای مقابله با دشمن از روشها و تاکتیکهای مختلف استفاده کنید و «در دستههای متعدد یا به صورت اجتماع، برای دفع دشمن حرکت کنید» (فَانْفِرُوا ثُباتٍ أَوِ انْفِرُوا جَمِیعاً).
| |
− |
| |
− | این آیه دستور جامع و همه جانبهای به تمام مسلمانان، در همه قرون و اعصار، میدهد که برای حفظ امنیت خود و دفاع از مرزهای خویش، دائما مراقب باشند، و یک نوع آماده باش مادی و معنوی بطور دائم بر اجتماع آنها حکومت کند.
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 72]
| |
− |
| |
− | (آیه 72)- به دنبال فرمان عمومی جهاد و آماده باش در برابر دشمن که در آیه قبل بیان شد در این آیه اشاره به حال جمعی از منافقان کرده میفرماید: «این افراد دو چهره که در میان شما هستند با اصرار میکوشند از شرکت در صفوف مجاهدان راه خدا خودداری کنند» (وَ إِنَّ مِنْکُمْ لَمَنْ لَیُبَطِّئَنَّ).
| |
− |
| |
− | «ولی هنگامی که مجاهدان از میدان جنگ باز میگردند و یا اخبار میدان جنگ به آنها میرسد، در صورتی که شکست و یا شهادتی نصیب آنها شده باشد، اینها با خوشحالی میگویند چه نعمت بزرگی خداوند به ما داد که همراه آنها نبودیم تا شاهد چنان صحنههای دلخراشی بشویم» (فَإِنْ أَصابَتْکُمْ مُصِیبَةٌ قالَ قَدْ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیَّ إِذْ لَمْ أَکُنْ مَعَهُمْ شَهِیداً).
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 73]
| |
− |
| |
− | (آیه 73)- ولی اگر باخبر شوند که مؤمنان واقعی پیروز شدهاند، و طبعا به غنائمی دست یافتهاند، اینها همانند بیگانهای که گویا هیچ ارتباطی در میان آنها و مؤمنان برقرار نبوده از روی تأسف و حسرت میگویند: «ای کاش ما هم با مجاهدان بودیم و سهم بزرگی عاید ما میشد»! (وَ لَئِنْ أَصابَکُمْ فَضْلٌ مِنَ اللَّهِ لَیَقُولَنَّ کَأَنْ لَمْ تَکُنْ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَهُ مَوَدَّةٌ یا لَیْتَنِی کُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِیماً).
| |
− |
| |
− | روشن است کسی که شهادت در راه خدا را یک نوع بلا میشمرد، و عدم درک شهادت را یک نعمت الهی میپندارد، پیروزی و فوز عظیم و رستگاری بزرگ از نظر او چیزی جز پیروزی مادی و غنایم جنگی نخواهد بود.
| |
− |
| |
− | ج1، ص422
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 74]
| |
− |
| |
− | (آیه 74)- آماده ساختن مؤمنان برای جهاد. در این آیه و چند آیه بعد از آن افراد با ایمان با منطق مؤثر و هیجانانگیزی دعوت به جهاد در راه خدا شدهاند، در آغاز آیه میفرماید: «آنهایی باید در راه خدا پیکار کنند که آمادهاند زندگی پست جهان ماده را با زندگی ابدی و جاویدان سرای دیگر مبادله نمایند» (فَلْیُقاتِلْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ الَّذِینَ یَشْرُونَ الْحَیاةَ الدُّنْیا بِالْآخِرَةِ). یعنی تنها کسانی میتوانند جزء مجاهدان واقعی باشند که آماده چنین معاملهای گردند.
| |
− |
| |
− | سپس در ذیل آیه میفرماید: «سرنوشت چنین مجاهدانی کاملا روشن است، زیرا از دو حال خارج نیست یا شهید میشوند و یا دشمن را در هم میکوبند و بر او پیروز میگردند، در هر صورت پاداش بزرگی به آنها خواهیم داد» (وَ مَنْ یُقاتِلْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَیُقْتَلْ أَوْ یَغْلِبْ فَسَوْفَ نُؤْتِیهِ أَجْراً عَظِیماً).
| |
− |
| |
− | مسلما چنین سربازانی با چنین روحیهای شکست در قاموسشان وجود ندارد و در هر دو صورت خود را پیروز میبینند، حتی دانشمندان بیگانهای که در باره اسلام و پیروزیهای سریع مسلمین، در زمان پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و بعد از آن، بحث کردهاند، این منطق را یکی از عوامل مؤثر پیشرفت آنها دانستهاند.
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 75]
| |
− |
| |
− | (آیه 75)- استمداد از عواطف انسانی. در آیه قبل از مؤمنان دعوت به جهاد شده، ولی روی ایمان به خدا و رستاخیز، و استدلال سود و زیان تکیه شده است، اما این آیه دعوت به سوی جهاد بر اساس تحریک عواطف انسانی میکند و میگوید: «چرا شما در راه خدا و در راه مردان و زنان و کودکان مظلوم و بیدفاعی که در چنگال ستمگران گرفتار شدهاند مبارزه نمیکنید آیا عواطف انسانی شما اجازه میدهد که خاموش باشید و این صحنههای رقتبار را تماشا کنید»؟ (وَ ما لَکُمْ لا تُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ).
| |
− |
| |
− | سپس برای شعلهور ساختن عواطف انسانی مؤمنان میگوید: «این مستضعفان همانها هستند که میگویند خدایا! ما را از این شهر (مکه) که اهلش ستمگرند بیرون ببر» (الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْ هذِهِ الْقَرْیَةِ الظَّالِمِ أَهْلُها).
| |
− |
| |
− | و نیز از خدای خود تقاضا میکنند که «ولی و سرپرستی برای حمایت ما از
| |
− |
| |
− | ج1، ص423
| |
− |
| |
− | طرف خود قرار بده» (وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا). «و برای ما از طرف خود یار و یاوری تعیین فرما» (وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ نَصِیراً).
| |
− |
| |
− | در حقیقت آیه فوق اشاره به این است که خداوند دعای آنها را مستجاب کرده و این رسالت بزرگ انسانی را بر عهده شما گذاشته، شما «ولیّ» و «نصیری» هستید که از طرف خداوند برای حمایت و نجات آنها تعیین شدهاید.
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 76]
| |
− |
| |
− | (آیه 76)- در این آیه برای تشجیع مجاهدان و ترغیب آنها به مبارزه با دشمن و مشخص ساختن صفوف و اهداف مجاهدان، چنین میفرماید: «افراد با ایمان در راه خدا و آنچه به سود بندگان خداست پیکار میکنند، ولی افراد بیایمان در راه طاغوت یعنی قدرتهای ویرانگر» (الَّذِینَ آمَنُوا یُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ الَّذِینَ کَفَرُوا یُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِ الطَّاغُوتِ).
| |
− |
| |
− | یعنی در هر حال زندگی خالی از مبارزه نیست منتها جمعی در مسیر حق و جمعی در مسیر باطل و شیطان پیکار دارند.
| |
− |
| |
− | و به دنبال آن میگوید: «با یاران شیطان پیکار کنید و از آنها وحشت نداشته باشید» (فَقاتِلُوا أَوْلِیاءَ الشَّیْطانِ).
| |
− |
| |
− | طاغوت و قدرتهای طغیانگر و ظالم هر چند به ظاهر بزرگ و قوی جلوه کنند، اما از درون، زبون و ناتوانند، از ظاهر مجهز و آراسته آنها نهراسید، زیرا درون آنها خالی است و «نقشههای آنها همانند قدرتهایشان سست و ضعیف است» چون متکی به نیروی لایزال الهی نیست. بلکه متکی به نیروهای شیطانی میباشد (إِنَّ کَیْدَ الشَّیْطانِ کانَ ضَعِیفاً).
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 77]
| |
− |
| |
− | اشاره
| |
− |
| |
− | (آیه 77)
| |
− |
| |
− | شأن نزول:
| |
− |
| |
− | از ابن عباس نقل شده که: جمعی از مسلمانان هنگامی که در مکه بودند، و تحت فشار و آزار شدید مشرکان قرار داشتند، خدمت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله رسیدند و گفتند: ما قبل از اسلام عزیز و محترم بودیم، اما آن عزت و احترام را از دست دادیم، و همواره مورد آزار دشمنان قرار داریم، اگر اجازه دهید با دشمن میجنگیم تا عزت خود را باز یابیم آن روز پیامبر صلّی اللّه علیه و آله فرمود: من فعلا مأمور به مبارزه نیستم- ولی هنگامی که دستور جهاد نازل گردید بعضی از آن افراد داغ و آتشین
| |
− |
| |
− | ج1، ص424
| |
− |
| |
− | برای شرکت در میدان جهاد مسامحه میکردند، آیه نازل شد و به عنوان تشجیع مسلمانان و ملامت از افراد مسامحه کار حقایقی را بیان نمود.
| |
− |
| |
− | تفسیر:
| |
− |
| |
− | آنها که مرد سخنند- قرآن در اینجا میگوید: «راستی شگفت انگیز است حال جمعیتی که در یک موقعیت نامناسب با حرارت و شور عجیبی تقاضا میکردند که به آنها اجازه جهاد داده شود، و به آنها دستور داده شد که فعلا خودداری کنید و به خودسازی و انجام نماز و تقویت نفرات خود و ادای زکات بپردازید، اما هنگامی که زمینه از هر جهت آماده شد و دستور جهاد نازل گردید، ترس و وحشت یکباره وجود آنها را فرا گرفت، و زبان به اعتراض در برابر این دستور گشودند» (أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ قِیلَ لَهُمْ کُفُّوا أَیْدِیَکُمْ وَ أَقِیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ فَلَمَّا کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقِتالُ إِذا فَرِیقٌ مِنْهُمْ یَخْشَوْنَ النَّاسَ کَخَشْیَةِ اللَّهِ أَوْ أَشَدَّ خَشْیَةً).
| |
− |
| |
− | آنها در اعتراض خود صریحا «میگفتند: خدایا چرا به این زودی دستور جهاد را نازل کردی؟ چه خوب بود این دستور مدتی به تأخیر میافتاد!» و یا این که این رسالت به عهده نسلهای آینده واگذار میشد! (وَ قالُوا رَبَّنا لِمَ کَتَبْتَ عَلَیْنَا الْقِتالَ لَوْ لا أَخَّرْتَنا إِلی أَجَلٍ قَرِیبٍ).
| |
− |
| |
− | قرآن به این گونه افراد دو جواب میدهد: نخست جوابی است که لابلای عبارت: یخشون النّاس کخشیة اللّه او اشدّ خشیة. گذشت یعنی آنها به جای این که از خدای قادر قاهر بترسند از بشر ضعیف و ناتوان وحشت دارند، بلکه وحشتشان از چنین بشری بیش از خداست! دیگر این که به چنین افراد باید گفته شود به فرض این که با ترک جهاد چند روزی آرام زندگی کنید، بالاخره «این زندگی فانی و بیارزش است، ولی جهان ابدی برای پرهیزکاران با ارزشتر است، به خصوص این که پاداش خود را بطور کامل خواهند یافت و کمترین ستمی به آنها نمیشود» (قُلْ مَتاعُ الدُّنْیا قَلِیلٌ وَ الْآخِرَةُ خَیْرٌ لِمَنِ اتَّقی وَ لا تُظْلَمُونَ فَتِیلًا).
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 78]
| |
− |
| |
− | (آیه 78)- با توجه به آیات قبل و آیات بعد چنین استفاده میشود که این آیه و آیه بعد نیز مربوط به جمعیتی از منافقان است که در صفوف مسلمانان
| |
− |
| |
− | ج1، ص425
| |
− |
| |
− | جای گرفته بودند، آنها از شرکت در میدان جهاد وحشت داشتند و هنگامی که دستور جهاد صادر گردید ناراحت شدند، قرآن به آنها در برابر این طرز تفکر دو پاسخ میگوید: قُلْ مَتاعُ الدُّنْیا قَلِیلٌ وَ الْآخِرَةُ خَیْرٌ لِمَنِ اتَّقی.
| |
− |
| |
− | پاسخ دوم همان است که در این آیه میخوانیم و آن این که فرار از مرگ چه سودی میتواند برای شما داشته باشد! «در حالی که در هر کجا باشید مرگ به دنبال شما میشتابد و بالاخره روزی شما را در کام خود فرو خواهد برد حتی اگر در برجهای محکم باشید» (أَیْنَما تَکُونُوا یُدْرِکْکُمُ الْمَوْتُ وَ لَوْ کُنْتُمْ فِی بُرُوجٍ مُشَیَّدَةٍ).
| |
− |
| |
− | درست است که قلعههای محکم گاهی جلو مرگهای غیر طبیعی را میگیرند ولی بالاخره چه سود؟ مرگ را بطور کلی نمیتوانند از بین ببرند، چند روز دیگر مرگ طبیعی به سراغ آدمی خواهد آمد. پس چه بهتر که این مرگ حتمی و اجتناب ناپذیر در یک مسیر سازنده و صحیح همچون جهاد صورت گیرد، نه بیهوده و بیاثر.
| |
− |
| |
− | قرآن در ذیل همین آیه به یکی دیگر از سخنان بیاساس و پندارهای باطل منافقان اشاره کرده میگوید: «آنها هر گاه به پیروزی برسند و نیکیها و حسناتی به دست آورند میگویند از طرف خداست» (وَ إِنْ تُصِبْهُمْ حَسَنَةٌ یَقُولُوا هذِهِ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ). یعنی ما شایسته بودهایم که خدا چنین مواهبی را به ما داده! ولی هنگامی که شکستی دامنگیر آنها شود و یا در میدان جنگ آسیبی ببینند میگویند: «اینها بر اثر سوء تدبیر پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و عدم کفایت نقشههای نظامی او بوده است» (وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَیِّئَةٌ یَقُولُوا هذِهِ مِنْ عِنْدِکَ).
| |
− |
| |
− | قرآن به آنها پاسخ میگوید که از نظر یک موحد و خداپرست تیزبین «همه این حوادث و پیروزیها و شکستها از ناحیه خداست» که بر طبق لیاقتها و ارزشهای وجودی مردم به آنها داده میشود (قُلْ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ).
| |
− |
| |
− | و در پایان آیه به عنوان اعتراض به عدم تفکر و تعمق آنها در موضوعات مختلف زندگی میگوید: «پس چرا اینها حاضر نیستند حقایق را درک کنند» (فَما لِهؤُلاءِ الْقَوْمِ لا یَکادُونَ یَفْقَهُونَ حَدِیثاً).
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 79]
| |
− |
| |
− | (آیه 79)- سپس در این آیه چنین میفرماید: «تمام نیکیها و پیروزیها
| |
− |
| |
− | ج1، ص426
| |
− |
| |
− | و حسناتی که به تو میرسد از ناحیه خداست و آنچه از بدیها و ناراحتیها و شکستها دامنگیر تو میشود از ناحیه خود توست»! (ما أَصابَکَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَ ما أَصابَکَ مِنْ سَیِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِکَ).
| |
− |
| |
− | و در پایان آیه به آنها که شکستها و ناکامیهای خود را به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله نسبت میدادند و به اصطلاح اثر قدم پیامبر صلّی اللّه علیه و آله میدانستند پاسخ میگوید که: «ما تو را فرستاده خود به سوی مردم قرار دادیم (و خداوند گواه بر این مطلب است) و گواهی او کافی است» (وَ أَرْسَلْناکَ لِلنَّاسِ رَسُولًا وَ کَفی بِاللَّهِ شَهِیداً).
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 80]
| |
− |
| |
− | (آیه 80)- سنت پیامبر همچون وحی الهی است! در این آیه موقعیت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله در برابر مردم و «حسنات» و «سیئات» آنان، بیان شده است.
| |
− |
| |
− | نخست میفرماید: «هر کس اطاعت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله کند اطاعت خدا کرده است» (مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ).
| |
− |
| |
− | بنابراین اطاعت خدا از اطاعت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله نمیتواند جدا باشد، زیرا پیامبر صلّی اللّه علیه و آله هیچ گامی بر خلاف خواست خداوند برنمیدارد.
| |
− |
| |
− | سپس میفرماید: «اگر کسانی سرپیچی کنند و با دستورات تو به مخالفت برخیزند مسؤولیتی در برابر اعمال آنها نداری و موظف نیستی که به حکم اجبار آنها را از هر خلافکاری بازداری، وظیفه تو تبلیغ رسالت و امر به معروف و نهی از منکر و راهنمایی افراد گمراه و بیخبر است» (وَ مَنْ تَوَلَّی فَما أَرْسَلْناکَ عَلَیْهِمْ حَفِیظاً).
| |
− |
| |
− | باید توجه داشت که این آیه یکی از روشنترین آیات قرآن است که دلیل بر حجیت سنت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و قبول احادیث او میباشد، و هنگامی که میبینیم پیامبر صلّی اللّه علیه و آله طبق حدیث ثقلین، صریحا احادیث اهل بیت علیهم السّلام را سند و حجت شمرده است استفاده میکنیم که اطاعت از فرمان اهل بیت نیز از اطاعت فرمان خدا جدا نیست.
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 81]
| |
− |
| |
− | (آیه 81)- در این آیه اشاره به وضع جمعی از منافقان و یا افراد ضعیف الایمان کرده و میگوید: آنها به هنگامی که در صف مسلمانان در کنار پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله قرار میگیرند برای حفظ منافع و یا دفع ضرر از خویش با دیگران
| |
− |
| |
− | ج1، ص427
| |
− |
| |
− | همصدا شده و اظهار اطاعت فرمان پیامبر صلّی اللّه علیه و آله میکنند «و میگویند با جان و دل حاضریم از او پیروی کنیم» (وَ یَقُولُونَ طاعَةٌ).
| |
− |
| |
− | «اما هنگامی که مردم از خدمت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله خارج شدند، آن دسته از منافقان و افراد ضعیف الایمان گفتهها (و پیمانهای خویش را به دست فراموشی میسپارند) و در جلسات شبانه تصمیمهایی بر ضد سخنان پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله میگیرند و خداوند آنچه را در این جلسات میگویند مینویسد» (فَإِذا بَرَزُوا مِنْ عِنْدِکَ بَیَّتَ طائِفَةٌ مِنْهُمْ غَیْرَ الَّذِی تَقُولُ وَ اللَّهُ یَکْتُبُ ما یُبَیِّتُونَ).
| |
− |
| |
− | ولی خداوند به پیغمبرش دستور میدهد که «از آنها روی بگردان و از نقشههای آنها وحشت نکن و هیچ گاه آنها را تکیهگاه در برنامههای خود قرار مده، تنها بر خدا تکیه کن خدایی که بهترین یار و مددکار و مدافع است» (فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَ تَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ وَ کَفی بِاللَّهِ وَکِیلًا).
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 82]
| |
− |
| |
− | (آیه 82)- سند زندهای بر اعجاز قرآن! به دنبال نکوهشهایی که در آیات قبل از منافقان به عمل آمد، در اینجا به آنها و همه کسانی که در حقانیت قرآن مجید شک و تردید دارند اشاره کرده میفرماید: «آیا آنها در باره وضع خاص این قرآن اندیشه نمیکنند و نتایج آن را بررسی نمینمایند این قرآن اگر از ناحیه غیر خدا نازل شده بود حتما تناقضها و اختلافهای فراوانی در آن مییافتند، اکنون که در آن هیچ گونه اختلاف و تناقض نیست باید بدانند که از طرف خداوند نازل شده است» (أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ کانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِیهِ اخْتِلافاً کَثِیراً).
| |
− |
| |
− | بنابراین، مردم موظفند که در باره اصول دین و مسائلی همانند صدق دعوی پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و حقانیت قرآن مطالعه و بررسی کنند و از تقلید و قضاوتهای کورکورانه بپرهیزند!
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 83]
| |
− |
| |
− | اشاره
| |
− |
| |
− | (آیه 83)- پخش شایعات! در این آیه به یکی دیگر از اعمال نادرست منافقان و یا افراد ضعیف الایمان اشاره کرده، میفرماید: «آنها کسانی هستند که هنگامی که اخباری مربوط به پیروزی و یا شکست مسلمانان به آنان برسد، بدون تحقیق، آن را همه جا پخش میکنند» (وَ إِذا جاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذاعُوا بِهِ).
| |
− |
| |
− | ج1، ص428
| |
− |
| |
− | زیرا بسیار میشود که این اخبار، بیاساس بوده و از طرف دشمنان به منظورهای خاصی جعل شده و اشاعه آن به زیان مسلمانان تمام میگردد.
| |
− |
| |
− | «در حالی که اگر آن را به پیامبر و پیشوایان- که قدرت تشخیص کافی دارند- بازگردانند، از ریشههای مسائل آگاه خواهند شد» (وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلَی الرَّسُولِ وَ إِلی أُولِی الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِینَ یَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ).
| |
− |
| |
− | و بدون جهت نه مسلمانان را گرفتار عواقب غرور ناشی از پیروزیهای خیالی میکردند و نه روحیه آنها را به خاطر شایعات دروغین مربوط به شکست تضعیف مینمودند.
| |
− |
| |
− | زیانهای شایعهسازی و نشر شایعات
| |
− |
| |
− | از بلاهای بزرگی که دامنگیر جوامع مختلف میشود و روح اجتماعی و تفاهم و همکاری را در میان آنها میکشد، مسأله شایعهسازی و نشر شایعات است، بطوری که گاه یک نفر منافق مطلب نادرستی جعل میکند و آن را به چند نفر میگوید، و افرادی بدون تحقیق در نشر آن میکوشند، و شاید شاخ و برگهایی هم از خودشان به آن میافزایند، و بر اثر آن اضطراب و نگرانی در مردم ایجاد میکنند.
| |
− |
| |
− | گر چه اجتماعاتی که در فشار و خفقان قرار دارند گاهی شایعهسازی و نشر شایعات را به عنوان یک نوع مبارزه و یا انتقامجویی تعقیب میکنند ولی برای اجتماعات سالم نشر شایعات زیانهای فراوانی به بار میآورد.
| |
− |
| |
− | به همین دلیل اسلام صریحا هم با «شایعهسازی» مبارزه کرده و جعل و دروغ و تهمت را ممنوع میشمارد و هم با نشر شایعات، و آیه فوق نمونهای از آن است.
| |
− |
| |
− | سپس در پایان آیه اشاره به این حقیقت میکند که «اگر فضل و رحمت الهی شامل حال شما نمیشد (و به وسیله راهنماییهای پروردگار از چنگال این گونه شایعات و عواقب وخیم آن نجات نمییافتید) بسیاری از شما در راههای شیطانی گام مینهادید و تنها عده کمی بودند که میتوانستند خود را از پیروی شیطان بر کنار دارند» (وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ لَاتَّبَعْتُمُ الشَّیْطانَ إِلَّا قَلِیلًا).
| |
− |
| |
− | یعنی تنها پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و صاحب نظران و دانشمندان مو شکاف و باریک بینند که
| |
− |
| |
− | ج1، ص429
| |
− |
| |
− | میتوانند خود را از وساوس شایعات و شایعهسازان برکنار دارند، و اما اکثریت اجتماع اگر از رهبری صحیحی محروم بمانند گرفتار عواقب دردناک شایعهسازی و نشر شایعات خواهند شد.
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 84]
| |
− |
| |
− | اشاره
| |
− |
| |
− | (آیه 84)
| |
− |
| |
− | شأن نزول:
| |
− |
| |
− | هنگامی که ابو سفیان و لشکر قریش پیروزمندانه از میدان احد بازگشتند ابو سفیان با پیامبر صلّی اللّه علیه و آله قرار گذاشت که در موسم بدر صغری (یعنی بازاری که در ماه ذی القعده در سرزمین بدر تشکیل میشد) بار دیگر رو برو شوند، هنگامی که موعد مقرر فرا رسید، پیامبر صلّی اللّه علیه و آله مسلمانان را دعوت به حرکت به محل مزبور کرد، ولی جمعی از مسلمانان که خاطره تلخ شکست احد را فراموش نکرده بودند شدیدا از حرکت خودداری مینمودند.
| |
− |
| |
− | این آیه نازل شد و پیامبر صلّی اللّه علیه و آله مسلمانان را مجددا دعوت به حرکت کرد، در این موقع تنها هفتاد نفر در رکاب پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله در محل مزبور حاضѠشدند، ولی ابو سفیان (بر اثر وحشتی که از رو برو شدن با سپاه اسلام داشت) از حضور در آنجا خودداری کرد و پیامبر صلّی اللّه علیه و آله با همراهان سالم به مدینه بازگشتند.
| |
− |
| |
− | تفسیر:
| |
− |
| |
− | هر کس مسؤول وظیفه خویش است- به دنبال آیات مربوط به جهاد، دستور فوقالعادهای در این آیه به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله داده شده است، میفرماید: «در راه خدا پیکار کن، تنها مسؤول وظیفه خود هستی، و مؤمنان را (بر این کار) تشویق نما» (فَقاتِلْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ لا تُکَلَّفُ إِلَّا نَفْسَکَ وَ حَرِّضِ الْمُؤْمِنِینَ).
| |
− |
| |
− | در حقیقت آیه، یک دستور مهم اجتماعی را مخصوصا در باره رهبران در بر دارد، و آن این که آنها باید آنقدر در کار خود مصمم و ثابت قدم و قاطع باشند که حتی اگر هیچ کس دعوت آنها را «لبیک» نگوید، دست از تعقیب هدف مقدس خویش برندارند و هیچ رهبری تا چنین آمادگی نداشته باشد قادر به انجام رهبری و پیشبرد اهداف خود نیست مخصوصا رهبران الهی که تکیه گاه اصلی آنها خداست خدایی که سر چشمه تمام نیروها و قدرتهاست.
| |
− |
| |
− | و لذا به دنبال این دستور میفرماید: «امید است خداوند با کوششها و تلاشهای تو حتی اگر تنها بوده باشی، قدرت و نیروی دشمنان را در هم بشکند،
| |
− |
| |
− | ج1، ص430
| |
− |
| |
− | زیرا قدرت او مافوق قدرتها و مجازات او مافوق مجازاتهاست» (عَسَی اللَّهُ أَنْ یَکُفَّ بَأْسَ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ اللَّهُ أَشَدُّ بَأْساً وَ أَشَدُّ تَنْکِیلًا).
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 85]
| |
− |
| |
− | (آیه 85)- تشویق کار نیک یا بد! همانطور که در تفسیر آیه قبل اشاره شد، قرآن میگوید: هر کسی در درجه اول مسؤول کار خویش است، نه مسؤول کار دیگران، اما برای این که از این مطلب سوء استفاده نشود در این آیه میگوید:
| |
− |
| |
− | «درست است که هر کسی مسؤول کارهای خود میباشد ولی هر انسانی که دیگری را به کار نیک وادارد، سهمی از آن خواهد داشت و هر کس، دیگری را به کار بدی دعوت کند بهرهای از آن خواهد داشت» (مَنْ یَشْفَعْ شَفاعَةً حَسَنَةً یَکُنْ لَهُ نَصِیبٌ مِنْها وَ مَنْ یَشْفَعْ شَفاعَةً سَیِّئَةً یَکُنْ لَهُ کِفْلٌ مِنْها).
| |
− |
| |
− | بنابراین، مسؤولیت هر کس در برابر اعمال خویش به آن معنی نیست که از دعوت دیگران به سوی حق و مبارزه با فساد چشم بپوشد و روح اجتماعی اسلام را تبدیل به فردگرایی و بیگانگی از اجتماع کند، و در لاک خود فرو رود.
| |
− |
| |
− | در پایان آیه میفرماید: «خداوند تواناست و اعمال شما را حفظ و محاسبه کرده و در برابر حسنات و سیئات پاداش مناسب خواهد داد» (وَ کانَ اللَّهُ عَلی کُلِّ شَیْءٍ مُقِیتاً).
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 86]
| |
− |
| |
− | (آیه 86)- هر گونه محبتی را پاسخ گویید! این آیه یک حکم کلی و عمومی است در زمینه تمام تحیّتها و اظهار محبتهایی که از طرف افراد مختلف میشود، در آغاز میگوید: «هنگامی که کسی به شما تحیت گوید پاسخ آن را به طرز بهتر بدهید و یا لااقل بطور مساوی پاسخ گویید» (وَ إِذا حُیِّیتُمْ بِتَحِیَّةٍ فَحَیُّوا بِأَحْسَنَ مِنْها أَوْ رُدُّوها).
| |
− |
| |
− | «تحیّت» در لغت از ماده «حیات» و به معنی دعا برای حیات دیگری کردن است، ولی معمولا این کلمه هر نوع اظهار محبتی را که افراد به وسیله سخن یا عمل، با یکدیگر میکنند شامل میشود که روشنترین مصداق آن همان موضوع سلام کردن است.
| |
− |
| |
− | و در پایان آیه برای این که مردم بدانند چگونگی «تحیتها» و «پاسخها»
| |
− |
| |
− | ج1، ص431
| |
− |
| |
− | و برتری یا مساوات آنها، در هر حد و مرحلهای، بر خداوند پوشیده و پنهان نیست میفرماید: «خداوند حساب همه چیز را دارد» (إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ حَسِیباً).
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 87]
| |
− |
| |
− | (آیه 87)- این آیه تکمیلی برای آیات قبل و مقدمه برای آیات بعد است زیرا در آیه قبل پس از دستور به «ردّ تحیّت» فرمود: خداوند حساب همه اعمال شما را دارد، در این آیه اشاره به مسأله رستاخیز و دادگاه عمومی بندگان در روز قیامت کرده و آن را با مسأله توحید و یگانگی خدا که رکن دیگری از ایمان است میآمیزد، و میفرماید: «خداوند، معبودی جز او نیست و بطور قطع در روز قیامت شما را دسته جمعی مبعوث میکند، همان روز قیامتی که هیچ شک و تردیدی در آن نیست» (اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ لَیَجْمَعَنَّکُمْ إِلی یَوْمِ الْقِیامَةِ لا رَیْبَ فِیهِ).
| |
− |
| |
− | و در پایان برای تأکید مطلب میفرماید: «کیست که راستگوتر از خدا باشد» (وَ مَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ حَدِیثاً).
| |
− |
| |
− | بنابراین، هر گونه وعدهای در باره روز قیامت و غیر آن میدهد نباید جای تردید باشد، زیرا دروغ یا از جهل سر چشمه میگیرد یا از ضعف و نیاز، اما خداوندی که از همه آگاهتر و از همگان بینیاز است، از هر کس راستگوتر است و اصولا دروغ برای او مفهومی ندارد.
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 88]
| |
− |
| |
− | اشاره
| |
− |
| |
− | (آیه 88)
| |
− |
| |
− | شأن نزول
| |
− |
| |
− | مطابق نقل جمعی از مفسران از ابن عباس، عدهای از مردم مکه ظاهرا مسلمان شده بودند، ولی در واقع در صف منافقان قرار داشتند، به همین دلیل حاضر به مهاجرت به مدینه نشدند، اما سر انجام مجبور شدند از مکه خارج شوند (و شاید هم به خاطر موقعیت ویژهای که داشتند برای هدف جاسوسی این عمل را انجام دادند).
| |
− |
| |
− | مسلمانان از جریان آگاه شدند، ولی به زودی در باره چگونگی برخورد با این جمع در میان مسلمین اختلاف افتاد، عدهای معتقد بودند که باید این عده را طرد کرد، زیرا در واقع پشتیبان دشمنان اسلامند، ولی بعضی از افراد ظاهربین و ساده دل با این طرح مخالفت کردند و گفتند: عجبا! ما چگونه با کسانی که گواهی به توحید و نبوت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله دادهاند بجنگیم؟
| |
− |
| |
− | ج1، ص432
| |
− |
| |
− | آیه نازل شد و دسته دوم را در برابر این اشتباه ملامت و سپس راهنمایی کرد.
| |
− |
| |
− | تفسیر:
| |
− |
| |
− | با توجه به شأن نزول بالا پیوند این آیه و آیات بعد از آن با آیاتی که قبلا در باره منافقان بود کاملا روشن است.
| |
− |
| |
− | در آغاز آیه میفرماید: «چرا در مورد منافقان دو دسته شدهاید و هر کدام طوری قضاوت میکنید» (فَما لَکُمْ فِی الْمُنافِقِینَ فِئَتَیْنِ).
| |
− |
| |
− | سپس میفرماید: «این عده از منافقان به خاطر اعمال زشت و ننگینی که انجام دادهاند خداوند توفیق و حمایت خویش را از آنها برداشته و افکارشان را به کلی واژگونه کرده، همانند کسی که به جای ایستادن به روی پا، با سر بایستد» (وَ اللَّهُ أَرْکَسَهُمْ بِما کَسَبُوا).
| |
− |
| |
− | و در پایان آیه خطاب به افراد سادهدلی که حمایت از این دسته منافقان مینمودند کرده، میفرماید: «آیا شما میخواهید کسانی را که خدا بر اثر اعمال زشتشان از هدایت محروم ساخته هدایت کنید در حالی که هر کس را خداوند گمراه کند راهی برای او نخواهی یافت» (أَ تُرِیدُونَ أَنْ تَهْدُوا مَنْ أَضَلَّ اللَّهُ وَ مَنْ یُضْلِلِ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ سَبِیلًا).
| |
− |
| |
− | زیرا، این یک سنت فناناپذیر الهی است که اثر اعمال هیچ کس از او جدا نمیشود چگونه میتوانید انتظار داشته باشید افرادی که فکرشان آلوده و قلبشان مملوّ از نفاق و عملشان حمایت از دشمنان خداست مشمول هدایت شوند؟ این یک انتظار بیدلیل و نابجاست!
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 89]
| |
− |
| |
− | (آیه 89)- در تعقیب آیه قبل در باره منافقانی که بعضی از مسلمانان سادهدل به حمایت از آنها برخاسته و از آنها شفاعت میکردند و قرآن بیگانگی آنها را از اسلام بیان داشت در این آیه میفرماید: تاریکی درون آنها به قدری است که نه تنها خودشان کافرند، بلکه «دوست میدارند که شما هم همانند آنان کافر شوید و مساوی یکدیگر گردید» (وَدُّوا لَوْ تَکْفُرُونَ کَما کَفَرُوا فَتَکُونُونَ سَواءً).
| |
− |
| |
− | بنابراین، آنها از کافران عادی نیز بدترند زیرا کفار معمولی دزد و غارتگر عقاید دیگران نیستند اما اینها هستند، و فعالیتهای پیگیری برای تخریب عقاید دیگران دارند.
| |
− |
| |
− | ج1، ص433
| |
− |
| |
− | اکنون که آنها چنین هستند «هرگز نباید شما مسلمانان، دوستانی از میان آنها انتخاب کنید» (فَلا تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ أَوْلِیاءَ).
| |
− |
| |
− | «مگر این که (در کار خود تجدید نظر کنند و دست از نفاق و تخریب بردارند و نشانه آن این است که از مرکز کفر و نفاق به مرکز اسلام) در راه خدا مهاجرت نمایند» (حَتَّی یُهاجِرُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ).
| |
− |
| |
− | «اما اگر آنها حاضر به مهاجرت نشدند (بدانید که دست از کفر و نفاق خود برنداشتهاند و اظهار اسلام آنها فقط به خاطر اغراض جاسوسی و تخریبی است) و در این صورت میتوانید هر جا بر آنها دست یافتید، آنها را اسیر کنید و یا در صورت لزوم به قتل برسانید» (فَإِنْ تَوَلَّوْا فَخُذُوهُمْ وَ اقْتُلُوهُمْ حَیْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ).
| |
− |
| |
− | و در پایان آیه بار دیگر تأکید میکند که «هیچ گاه دوست و یار و یاوری از میان آنها انتخاب نکنید» (وَ لا تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ وَلِیًّا وَ لا نَصِیراً).
| |
− |
| |
− | نجات یک جامعه زنده که در مسیر یک انقلاب اصلاحی گام بر میدارد، از چنگال دشمنان دوستنما و جاسوسان خطرناک، راهی جز این شدت عمل ندارد.
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 90]
| |
− |
| |
− | اشاره
| |
− |
| |
− | (آیه 90)
| |
− |
| |
− | شأن نزول:
| |
− |
| |
− | از روایات مختلفی که در شأن نزول آیه وارد شده چنین استفاده میشود که: دو قبیله در میان قبایل عرب به نام «بنی ضمره» و «اشجع» وجود داشتند که قبیله اول با مسلمانان پیمان ترک تعرض بسته بودند و طایفه اشجع نیز با بنی ضمره هم پیمان بودند.
| |
− |
| |
− | بعضی از مسلمانان از قدرت طایفه بنی ضمره و پیمان شکنی آنها بیمناک بودند، لذا به پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله پیشنهاد کردند که پیش از آن که آنها حمله را آغاز کنند مسلمانان به آنها حملهور شوند.
| |
− |
| |
− | پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله فرمود: «نه، هرگز چنین کاری نکنید، زیرا آنها در میان تمام طوایف عرب نسبت به پدر و مادر خود نیکوکارترند، و از همه نسبت به اقوام و بستگان مهربانتر، و به عهد و پیمان خود از همه پایبندترند»! پس از مدتی مسلمانان باخبر شدند که طایفه اشجع به سرکردگی «مسعود بن رجیله» که هفتصد نفر بودند به نزدیکی مدینه آمدهاند، پیامبر صلّی اللّه علیه و آله نمایندگانی نزد
| |
− |
| |
− | ج1، ص434
| |
− |
| |
− | آنها فرستاد تا از هدف مسافرتشان مطلع گردد، آنها اظهار داشتند: ما از یک طرف توانایی مبارزه با دشمنان شما را نداریم، چون عدد ما کم است، و نه قدرت و تمایل به مبارزه با شما داریم، زیرا محل ما به شما نزدیک است لذا آمدهایم با شما پیمان ترک تعرّض ببندیم.
| |
− |
| |
− | در این هنگام آیه نازل شد و دستورهای لازم را در این زمینه به مسلمانان داد.
| |
− |
| |
− | تفسیر:
| |
− |
| |
− | استقبال از پیشنهاد صلح- به دنبال دستور به شدت عمل در برابر منافقانی که با دشمنان اسلام همکاری نزدیک داشتند، در این آیه دستور میدهد که دو دسته از این قانون مستثنا هستند:
| |
− |
| |
− | 1- «آنها که با یکی از هم پیمانان شما ارتباط دارند و پیمان بستهاند» (إِلَّا الَّذِینَ یَصِلُونَ إِلی قَوْمٍ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَهُمْ مِیثاقٌ).
| |
− |
| |
− | 2- «کسانی که از نظر موقعیت خاص خود در شرایطی قرار دارند که نه قدرت مبارزه با شما را در خود میبینند، و نه توانایی همکاری با شما و مبارزه با قبیله خود دارند» (أَوْ جاؤُکُمْ حَصِرَتْ صُدُورُهُمْ أَنْ یُقاتِلُوکُمْ أَوْ یُقاتِلُوا قَوْمَهُمْ).
| |
− |
| |
− | سپس برای این که مسلمانان در برابر این پیروزیهای چشمگیر مغرور نشوند و آن را مرهون قدرت نظامی و ابتکار خود ندانند و نیز برای این که احساسات انسانی آنها در برابر این دسته از بیطرفان تحریک شود میفرماید: «اگر خداوند بخواهد میتواند آن (جمعیت ضعیف) را بر شما مسلط گرداند تا با شما پیکار کنند» (وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَسَلَّطَهُمْ عَلَیْکُمْ فَلَقاتَلُوکُمْ).
| |
− |
| |
− | بنابراین، همواره در پیروزیها به یاد خدا باشید و هیچ گاه به نیروی خود مغرور نشوید و نیز گذشت از ضعیفان را برای خود خسارتی نشمرید.
| |
− |
| |
− | در پایان آیه بار دیگر نسبت به دسته اخیر تأکید کرده و با توضیح بیشتری چنین میفرماید: «اگر آنها از پیکار با شما کنارهگیری کنند و پیشنهاد صلح نمایند، خداوند به شما اجازه تعرّض نسبت به آنها را نمیدهد» و موظفید دستی را که به منظور صلح به سوی شما دراز شده بفشارید (فَإِنِ اعْتَزَلُوکُمْ فَلَمْ یُقاتِلُوکُمْ وَ أَلْقَوْا إِلَیْکُمُ السَّلَمَ فَما جَعَلَ اللَّهُ لَکُمْ عَلَیْهِمْ سَبِیلًا).
| |
− |
| |
− | ج1، ص435
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 91]
| |
− |
| |
− | اشاره
| |
− |
| |
− | آیه 91
| |
− |
| |
− | شأن نزول ص : 435
| |
− |
| |
− | نقل شده: جمعی از مردم مکّه به خدمت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله میآمدند و از روی خدعه و نیرنگ اظهار اسلام میکردند، اما همین که در برابر قریش و بتهای آنها قرار میگرفتند و به نیایش و عبادت بتها میپرداختند، و به این ترتیب میخواستند از ناحیه اسلام و قریش هر دو آسوده خاطر باشند، از هر دو طرف سود ببرند و از هیچ یک زیان نبینند، و به اصطلاح در میان این دو دسته دو دوزهبازی کنند آیه نازل شد و دستور داد مسلمانان در برابر این دسته شدت عمل به خرج دهند.
| |
− |
| |
− | تفسیر:
| |
− |
| |
− | سزای آنها که دو دوزه بازی میکنند! در اینجا با دسته دیگری رو برو میشویم که درست در مقابل دستهای قرار دارند که در آیه پیش دستور صلح نسبت به آنها داده شده بود، آنها کسانی هستند که میخواهند برای حفظ منافع خود در میان مسلمانان و مشرکان آزادی عمل داشته باشند و برای تأمین این نظر، راه خیانت و نیرنگ پیش گرفته، با هر دو دسته اظهار همکاری و همفکری میکنند، میفرماید: «به زودی جمعیت دیگری را مییابید که میخواهند هم از ناحیه شما و هم از ناحیه قوم خودشان در امان باشند» (سَتَجِدُونَ آخَرِینَ یُرِیدُونَ أَنْ یَأْمَنُوکُمْ وَ یَأْمَنُوا قَوْمَهُمْ).
| |
− |
| |
− | و به همین دلیل «هنگامی که میدان فتنهجویی و بتپرستی پیش آید همه برنامهها آنها وارونه میشود و با سر در آن فرو میروند»! (کُلَّما رُدُّوا إِلَی الْفِتْنَةِ أُرْکِسُوا فِیها). اینها درست بر ضد دسته سابقند.
| |
− |
| |
− | سپس در جمله بعد سه تفاوت برای آنها میشمرد، میفرماید: «اگر آنها از درگیری با شما کنار نرفتند و پیشنهاد صلح نکردند و دست از شما برنداشتند» (فَإِنْ لَمْ یَعْتَزِلُوکُمْ وَ یُلْقُوا إِلَیْکُمُ السَّلَمَ وَ یَکُفُّوا أَیْدِیَهُمْ).
| |
− |
| |
− | «هر کجا آنان را یافتید اسیر کنید و در صورت مقاومت به قتل برسانید» (فَخُذُوهُمْ وَ اقْتُلُوهُمْ حَیْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ).
| |
− |
| |
− | همین تفاوتها موجب گردیده که حکم اینها از دسته سابق به کلی جدا شود.
| |
− |
| |
− | و از آنجا که به اندازه کافی نسبت به آنها اتمام حجت شده در پایان آیه
| |
− |
| |
− | ج1، ص436
| |
− |
| |
− | میفرماید: «آنان کسانی هستند که ما تسلط آشکاری برای شما نسبت به آنها قرار دادیم» (وَ أُولئِکُمْ جَعَلْنا لَکُمْ عَلَیْهِمْ سُلْطاناً مُبِیناً).
| |
− |
| |
− | این تسلط میتواند از نظر منطقی بوده باشد چه این که منطق مسلمانان بر مشرکان کاملا پیروز بود و یا از نظر ظاهری و خارجی، زیرا در زمانی این آیات نازل شد که مسلمین به قدر کافی نیرومند شده بودند.
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 92]
| |
− |
| |
− | اشاره
| |
− |
| |
− | (آیه 92)
| |
− |
| |
− | شأن نزول:
| |
− |
| |
− | یکی از بتپرستان مکّه به نام «حارث بن یزید» با دستیاری «ابو جهل» مسلمانی را به نام «عیاش بن ابی ربیعه» به جرم گرایش به اسلام مدتها شکنجه میداد، پس از هجرت مسلمانان به مدینه، «عیاش» نیز به مدینه هجرت کرد.
| |
− |
| |
− | اتفاقا روزی در یکی از محلههای اطراف مدینه با شکنجه دهنده خود حارث بن یزید رو برو شد، و از فرصت استفاده کرده، او را به قتل رسانید، به گمان این که دشمنی را از پای درآورده است، در حالی که توجه نداشت که «حارث» توبه کرده و مسلمان شده به سوی پیامبر صلّی اللّه علیه و آله میرود جریان را به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله عرض کردند آیه نازل شد و حکم قتلی را که از روی اشتباه و خطا واقع شده بیان کرد.
| |
− |
| |
− | تفسیر:
| |
− |
| |
− | احکام قتل خطا- چون در آیات گذشته به مسلمانان آزادی عمل برای در هم کوبیدن منافقان و دشمنان خطرناک داخلی داده شده، برای این که مبادا کسانی از این قانون سوء استفاده کنند و با افرادی که دشمنی دارند به نام منافق بودن تصفیه حساب خصوصی نمایند در این آیه و آیه بعد احکام قتل خطا و قتل عمد بیان شده است، نخست در این آیه میفرماید: «برای هیچ مؤمنی مجاز نیست که فرد با ایمانی را جز از روی خطا به قتل برساند» (وَ ما کانَ لِمُؤْمِنٍ أَنْ یَقْتُلَ مُؤْمِناً إِلَّا خَطَأً).
| |
− |
| |
− | سپس جریمه و کفاره قتل خطا را در سه مرحله بیان میکند:
| |
− |
| |
− | صورت نخست این که فرد بیگناهی که از روی اشتباه کشته شده متعلق به خانواده مسلمانی باشد که در این صورت، قاتل باید دو کار کند، یکی این که برده مسلمانی را آزاد نماید و دیگر این که خونبهای مقتول را به صاحبان خون بپردازد، آیه شریفه میفرماید: «کسی که مؤمنی را از روی خطا به قتل رساند، باید یک برده
| |
− |
| |
− | ج1، ص437
| |
− |
| |
− | مؤمن را آزاد کند و خونبهایی به کسان او بپردازد» (وَ مَنْ قَتَلَ مُؤْمِناً خَطَأً فَتَحْرِیرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ وَ دِیَةٌ مُسَلَّمَةٌ إِلی أَهْلِهِ).
| |
− |
| |
− | «مگر این که خاندان مقتول با رضایت خاطر از دیه بگذرند» (إِلَّا أَنْ یَصَّدَّقُوا).
| |
− |
| |
− | صورت دوم این که «مقتول مؤمن وابسته به خاندانی باشد که با مسلمانان خصومت و دشمنی دارند، در این صورت کفاره قتل خطا تنها آزاد نمودن برده مسلمان است» (فَإِنْ کانَ مِنْ قَوْمٍ عَدُوٍّ لَکُمْ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَتَحْرِیرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ).
| |
− |
| |
− | پرداخت دیه به جمعیتی که تقویت بنیه مالی آنان خطری برای مسلمانان محسوب خواهد شد ضرورت ندارد، به علاوه اسلام ارتباط این فرد را با خانواده خود که همگی از دشمنان اسلامند بریده است و بنابراین، جایی برای جبران خسارت نیست.
| |
− |
| |
− | صورت سوم این که: «خاندان مقتول از کفاری باشند که با مسلمانان همپیمانند، در این صورت برای احترام به پیمان باید علاوه بر آزاد کردن یک برده مسلمان خونبهای او را به بازماندگانش بپردازند» (وَ إِنْ کانَ مِنْ قَوْمٍ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَهُمْ مِیثاقٌ فَدِیَةٌ مُسَلَّمَةٌ إِلی أَهْلِهِ وَ تَحْرِیرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ).
| |
− |
| |
− | ظاهرا منظور از مقتول در اینجا «مقتول مؤمن» است.
| |
− |
| |
− | و در پایان آیه در مورد کسانی که دسترسی به آزاد کردن بردهای ندارند یعنی قدرت مالی ندارند و یا بردهای برای آزاد کردن نمییابند میفرماید: «و آن کس که دسترسی (به آزاد کردن برده) ندارد، دو ماه پی در پی روزه میگیرد» (فَمَنْ لَمْ یَجِدْ فَصِیامُ شَهْرَیْنِ مُتَتابِعَیْنِ).
| |
− |
| |
− | و در پایان میگوید: «این (تبدیل شدن آزاد کردن برده به دو ماه روزه گرفتن یک نوع تخفیف و توبه الهی است، یا این که آنچه در آیه به عنوان کفاره قتل خطا گفته شد همگی) برای انجام یک توبه الهی است و خداوند همواره از هر چیز باخبر و همه دستوراتش بر طبق حکمت است» (تَوْبَةً مِنَ اللَّهِ وَ کانَ اللَّهُ عَلِیماً حَکِیماً).
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 93]
| |
− |
| |
− | اشاره
| |
− |
| |
− | (آیه 93)
| |
− |
| |
− | شأن نزول:
| |
− |
| |
− | «مقیس بن صبابه کنانی» که یکی از مسلمانان بود، کشته برادر خود «هشام» را در محله «بنی النجّار» پیدا کرد، جریان را به عرض
| |
− |
| |
− | ج1، ص438
| |
− |
| |
− | پیامبر صلّی اللّه علیه و آله رسانید، پیامبر صلّی اللّه علیه و آله او را به اتفاق «قیس بن هلال» نزد بزرگان «بنی النجار» فرستاد و دستور داد که اگر قاتل «هشام» را میشناسند، او را تسلیم نمایند و اگر نمیشناسند، خونبها و دیه او را بپردازند. آنان هم چون قاتل را نمیشناختند، دیه را به صاحب خون پرداختند و او هم تحویل گرفت و به اتفاق «قیس بن هلال» به طرف مدینه حرکت کردند، در بین راه بقایای افکار جاهلیت «مقیس» را تحریک نمود و با خود گفت: قبول دیه موجب سرشکستگی و ذلت است، لذا همسفر خود را که از قبیله «بنی النجار» بود به انتقام خون برادر کشت و به طرف مکّه فرار نمود و از اسلام نیز کنارهگیری کرد.
| |
− |
| |
− | پیامبر صلّی اللّه علیه و آله هم در مقابل این خیانت خون او را مباح نمود، و آیه مورد بحث به همین مناسبت نازل شد که مجازات قتل عمد در آن بیان شده است.
| |
− |
| |
− | تفسیر:
| |
− |
| |
− | مجازات قتل عمد- بعد از بیان حکم قتل خطا در اینجا به مجازات کسی که فرد با ایمانی را از روی عمد به قتل برساند اشاره کرده، و چهار مجازات و کیفر شدید اخروی (علاوه بر مسأله قصاص که مجازات دنیوی است) ذکر میکند، میفرماید:
| |
− |
| |
− | 1- «و هر کسی فرد با ایمانی را از روی عمد به قتل برساند مجازات او دوزخ است که برای همیشه در آن میماند» (وَ مَنْ یَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِداً فِیها).
| |
− |
| |
− | 2- «و خداوند بر او غضب میکند» (وَ غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِ).
| |
− |
| |
− | 3- «و از رحمتش او را دور میسازد» (وَ لَعَنَهُ).
| |
− |
| |
− | 4- و عذاب عظیمی برای او آماده ساخته است» (وَ أَعَدَّ لَهُ عَذاباً عَظِیماً).
| |
− |
| |
− | از آنجا که آدمکشی یکی از بزرگترین جنایات و گناهان خطرناک است و اگر با آن مبارزه نشود، امنیت که یکی از مهمترین شرایط یک اجتماع سالم است به کلی از بین میرود، قرآن قتل بیدلیل یک انسان را همانند کشتن تمام مردم روی زمین معرفی میکند انسانی را بدون این که قاتل باشد و یا در زمین فساد کند بکشد، گویا همه مردم را کشته است».
| |
− |
| |
− | ج1، ص439
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 94]
| |
− |
| |
− | اشاره
| |
− |
| |
− | (آیه 94)
| |
− |
| |
− | شأن نزول:
| |
− |
| |
− | نقل شده که: پیامبر صلّی اللّه علیه و آله بعد از بازگشت از جنگ خیبر «اسامة بن زید» را با جمعی از مسلمانان به سوی یهودیانی که در یکی از روستاهای «فدک» زندگی میکردند فرستاد، تا آنها را به سوی اسلام و یا قبول شرایط ذمّه دعوت کنند.
| |
− |
| |
− | یکی از یهودیان به نام «مرداس» که از آمدن سپاه اسلام باخبر شده بود به استقبال مسلمانان شتافت، در حالی که به یگانگی خدا و نبوت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله گواهی میداد.
| |
− |
| |
− | اسامة بن زید به گمان این که مرد یهودی از ترس جان و برای حفظ مال اظهار اسلام میکند و در باطن مسلمان نیست به او حمله کرد و او را کشت.
| |
− |
| |
− | هنگامی که خبر به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله رسید، سخت از این جریان ناراحت شد و فرمود: تو مسلمانی را کشتی، «اسامة» ناراحت شد و عرض کرد این مرد از ترس جان و برای حفظ مالش اظهار اسلام کرد، پیامبر صلّی اللّه علیه و آله فرمود: تو که از درون او آگاه نبودی، چه میدانی؟ شاید به راستی مسلمان شده است، در این موقع آیه نازل شد.
| |
− |
| |
− | تفسیر:
| |
− |
| |
− | در این آیه یک دستور احتیاطی برای حفظ جان افراد بیگناهی که ممکن است مورد اتهام قرار گیرند بیان میکند و میفرماید: «ای کسانی که ایمان آوردهاید هنگامی که در راه جهاد گام برمیدارید، تحقیق و جستجو کنید و به کسانی که اظهار اسلام میکنند نگویید مسلمان نیستید» (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا ضَرَبْتُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَتَبَیَّنُوا وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقی إِلَیْکُمُ السَّلامَ لَسْتَ مُؤْمِناً).
| |
− |
| |
− | سپس اضافه میکند که «مبادا به خاطر نعمتهای ناپایدار این جهان افرادی را که اظهار اسلام میکنند متهم کرده و آنها را به عنوان یک دشمن به قتل برسانید و اموال آنها را به غنیمت بگیرید» (تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَیاةِ الدُّنْیا). «در حالی که غنیمتهای جاودانی و ارزنده در پیشگاه خداست» (فَعِنْدَ اللَّهِ مَغانِمُ کَثِیرَةٌ). «گر چه در گذشته چنین بودید و در دوران جاهلیت جنگهای شما انگیزه غارتگری داشت» (کَذلِکَ کُنْتُمْ مِنْ قَبْلُ). «ولی اکنون در پرتو اسلام و منّتی که خداوند بر شما نهاده است (از آن وضع نجات یافتهاید، بنابراین به شکرانه این نعمت بزرگ) لازم است
| |
− |
| |
− | ج1، ص440
| |
− |
| |
− | که در کارها تحقیق کنید» (فَمَنَّ اللَّهُ عَلَیْکُمْ فَتَبَیَّنُوا) «و این را بدانید که خداوند از اعمال و نیّات شما آگاه است» (إِنَّ اللَّهَ کانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبِیراً).
| |
− |
| |
− | جهاد یک قانون عمومی در عالم آفرینش است و همه موجودات جهان اعم از نباتات و حیوانات به وسیله جهاد موانع را از سر راه خود برمیدارند تا بتوانند به کمالات مطلوب خود برسند.
| |
− |
| |
− | البته باید توجه داشت که جهاد علاوه بر نبردهای دفاعی و گاهی تهاجمی، مبارزات علمی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی را نیز دربرمیگیرد.
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 95]
| |
− |
| |
− | (آیه 95)- در آیات گذشته سخن از جهاد در میان بود، این آیه مقایسهای در میان مجاهدان و غیر مجاهدان به عمل آورده، میگوید: «افراد با ایمانی که از شرکت در میدان جهاد خودداری میکنند، و بیماری خاصی که آنها را از شرکت در این میدان مانع شود ندارند، هرگز با مجاهدانی که در راه خدا و اعلای کلمه حق با مال و جان خود جهاد میکنند یکسان نیستند» (لا یَسْتَوِی الْقاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ غَیْرُ أُولِی الضَّرَرِ وَ الْمُجاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ).
| |
− |
| |
− | سپس برتری مجاهدان را بار دیگر به صورت صریحتر و آشکارتر بیان کرده، میفرماید: «خداوند مجاهدانی را که با مال و جان خود در راهش پیکار میکنند بر خودداریکنندگان از شرکت در میدان جهاد برتری عظیمی بخشیده» (فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدِینَ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ عَلَی الْقاعِدِینَ دَرَجَةً).
| |
− |
| |
− | ولی چون نقطه مقابل این دسته از مجاهدان افرادی هستند که جهاد برای آنها واجب عینی نبوده و یا این که به خاطر بیماری و ناتوانی و علل دیگر قادر به شرکت در میدان جنگ نبودهاند لذا برای این که پاداش نیت صالح و ایمان و سایر اعمال نیک آنها نادیده گرفته نشود به آنها نیز وعده نیک داده، میفرماید: «به هر دو دسته (مجاهدان و غیر مجاهدان) وعده نیک داده است» (وَ کُلًّا وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنی).
| |
− |
| |
− | ولی از آنجا که اهمیت جهاد در منطق اسلام از این هم بیشتر است بار دیگر به سراغ مجاهدان رفته و تأکید میکند که «خداوند مجاهدان را بر قاعدان اجر عظیمی بخشیده است» (وَ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدِینَ عَلَی الْقاعِدِینَ أَجْراً عَظِیماً).
| |
− |
| |
− | ج1، ص441
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 96]
| |
− |
| |
− | (آیه 96)- این اجر عظیم در این آیه چنین تفسیر شده: «درجات مهمی از طرف خداوند و آمرزش و رحمت او» (دَرَجاتٍ مِنْهُ وَ مَغْفِرَةً وَ رَحْمَةً).
| |
− |
| |
− | و در پایان آیه میفرماید: اگر در این میان افرادی ضمن انجام وظیفه خویش مرتکب لغزشهایی شدهاند و از کرده خویش پشیمانند خدا به آنها نیز وعده آمرزش داده «زیرا خداوند آمرزنده و مهربان است» (وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِیماً).
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 97]
| |
− |
| |
− | اشاره
| |
− |
| |
− | (آیه 97)
| |
− |
| |
− | شأن نزول:
| |
− |
| |
− | قبل از آغاز جنگ بدر سران قریش اخطار کردند که همه افراد ساکن مکّه که آمادگی برای شرکت در میدان جنگ دارند، باید برای نبرد با مسلمانان حرکت کنند و هر کس مخالفت کند خانه او ویران و اموالش مصادره میشود، به دنبال این تهدید، عدهای از افرادی که ظاهرا اسلام آورده بودند ولی به خاطر علاقه شدید به خانه و زندگی و اموال خود حاضر به مهاجرت نشده بودند، نیز با بتپرستان به سوی میدان جنگ حرکت کردند، و در میدان در صفوف مشرکان ایستادند و از کمی نفرات مسلمانان به شک و تردید افتادند و سر انجام در این میدان کشته شدند، آیه نازل گردید و سرنوشت شوم آنها را شرح داد.
| |
− |
| |
− | تفسیر:
| |
− |
| |
− | در تعقیب بحثهای مربوط به جهاد، در این آیه اشاره به سرنوشت شوم کسانی میشود که دم از اسلام میزدند ولی برنامه مهم اسلامی یعنی «هجرت» را عملی نساختند، قرآن میگوید: «کسانی که فرشتگان قبض روح، روح آنها را گرفتند در حالی که به خود ستم کرده بودند، و از آنها پرسیدند (شما اگر مسلمان بودید) پس چرا در صفوف کفار قرار داشتید و با مسلمانان جنگیدید»؟
| |
− |
| |
− | (إِنَّ الَّذِینَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکَةُ ظالِمِی أَنْفُسِهِمْ قالُوا فِیمَ کُنْتُمْ).
| |
− |
| |
− | از جمله فوق استفاده میشود که گرفتن ارواح به دست یک فرشته معین نیست و اگر میبینیم که در بعضی آیات این موضوع به ملک الموت (فرشته مرگ) نسبت داده شده از این نظر است که او بزرگ فرشتگان مأمور قبض ارواح است.
| |
− |
| |
− | آنها در پاسخ به عنوان عذرخواهی میگویند: «ما در محیط خود تحت فشار بودیم و به همین جهت توانایی بر اجرای فرمان خدا نداشتیم» (قالُوا کُنَّا مُسْتَضْعَفِینَ فِی الْأَرْضِ).
| |
− |
| |
− | ج1، ص442
| |
− |
| |
− | اما این اعتذار از آنان پذیرفته نمیشود و به زودی «از فرشتگان خدا پاسخ میشنوند که: مگر سرزمین پروردگار وسیع و پهناور نبود که مهاجرت کنید و خود را از آن محیط آلوده و خفقان بار برهانید»! (قالُوا أَ لَمْ تَکُنْ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَةً فَتُهاجِرُوا فِیها).
| |
− |
| |
− | و در پایان به سرنوشت آنان اشاره کرده، میفرماید: «این گونه اشخاص) که با عذرهای واهی و مصلحت اندیشیهای شخصی شانه از زیر بار هجرت خالی کردند و زندگی در محیط آلوده و خفقانبار را بر آن ترجیح دادند) جایگاهشان دوزخ و بد سر انجامی دارند» (فَأُولئِکَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ ساءَتْ مَصِیراً).
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 98]
| |
− |
| |
− | (آیه 98)- در این آیه مستضعفان و ناتوانهای واقعی (نه مستضعفان دروغین) را استثناء کرده، میفرماید: «مردان و زنان و کودکانی که هیچ چارهای برای هجرت و هیچ طریقی برای نجات از آن محیط آلوده نمییابند، از این حکم مستثنا هستند» زیرا واقعا این دسته معذورند و خداوند ممکن نیست تکلیف ما لا یطاق کند (إِلَّا الْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ لا یَسْتَطِیعُونَ حِیلَةً وَ لا یَهْتَدُونَ سَبِیلًا).
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 99]
| |
− |
| |
− | اشاره
| |
− |
| |
− | (آیه 99)- در این آیه میفرماید: «ممکن است اینها مشمول عفو خداوند شوند و خداوند همواره بخشنده و آمرزنده بوده است» (فَأُولئِکَ عَسَی اللَّهُ أَنْ یَعْفُوَ عَنْهُمْ وَ کانَ اللَّهُ عَفُوًّا غَفُوراً).
| |
− |
| |
− | مستضعف کیست؟
| |
− |
| |
− | از بررسی آیات قرآن و روایات استفاده میشود افرادی که از نظر فکری یا بدنی یا اقتصادی آنچنان ضعیف باشند که قادر به شناسایی حق از باطل نشوند، و یا این که با تشخیص عقیده صحیح بر اثر ناتوانی جسمی یا ضعف مالی و یا محدودیتهایی که محیط بر آنها تحمیل کرده قادر به انجام وظایف خود بطور کامل نباشند و نتوانند مهاجرت کنند آنها را مستضعف میگویند.
| |
− |
| |
− | از امام موسی بن جعفر علیه السّلام پرسیدند که مستضعفان چه کسانی هستند؟ امام در پاسخ این سؤال نوشتند: «مستضعف کسی است که حجت و دلیل به او نرسیده باشد و به وجود اختلاف (در مذاهب و عقاید که محرک بر تحقیق است) پی نبرده باشد، اما هنگامی که به این مطلب پی برد، دیگر مستضعف نیست».
| |
− |
| |
− | ج1، ص443
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 100]
| |
− |
| |
− | (آیه 100)- هجرت یک دستور سازنده اسلامی! به دنبال بحث در باره افرادی که بر اثر کوتاهی در انجام فریضه مهاجرت، به انواع ذلتها و بدبختیها تن در میدهند، در این آیه با قاطعیت تمام در باره اهمیت هجرت در دو قسمت بحث شده است: نخست اشاره به آثار و برکات هجرت در زندگی این جهان کرده، میفرماید: «و کسانی که در راه خدا و برای خدا مهاجرت کنند، در این جهان پهناور خدا، نقاط امن فراوان و وسیع پیدا میکنند» که میتوانند حق را در آنجا اجرا کنند و بینی مخالفان را به خاک بمالند (وَ مَنْ یُهاجِرْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ یَجِدْ فِی الْأَرْضِ مُراغَماً کَثِیراً وَ سَعَةً).
| |
− |
| |
− | سپس به جنبه معنوی و اخروی مهاجرت اشاره کرده میفرماید: «اگر کسانی از خانه و وطن خود به قصد مهاجرت به سوی خدا و پیامبر صلّی اللّه علیه و آله خارج شوند و پیش از رسیدن به هجرتگاه، مرگ آنها را فرا گیرد، اجر و پاداششان بر خداست، و خداوند آمرزنده و مهربان است» و گناهان آنها را میبخشد (وَ مَنْ یَخْرُجْ مِنْ بَیْتِهِ مُهاجِراً إِلَی اللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ یُدْرِکْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَی اللَّهِ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِیماً).
| |
− |
| |
− | بنابراین مهاجران در هر دو صورت به پیروزی نائل میگردند.
| |
− |
| |
− | جالب این است که هجرت- آن هم نه برای حفظ خود، بلکه برای حفظ آیین اسلام- مبدء تاریخ مسلمانان میباشد، و زیر بنای همه حوادث سیاسی، تبلیغی و اجتماعی ما را تشکیل میدهد، و در هر عصر و زمان و مکانی اگر همان شرایط پیش آید، مسلمانان موظف به هجرتند!
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 101]
| |
− |
| |
− | (آیه 101)- نماز مسافر. در تعقیب آیات گذشته که در باره «جهاد» و «هجرت» بحث میکرد در این آیه به مسأله «نماز مسافر» اشاره کرده، میفرماید:
| |
− |
| |
− | «هنگامی که مسافرت کنید مانعی ندارد که نماز را کوتاه کنید اگر از خطرات کافران بترسید، زیرا کافران دشمن آشکار شما هستند» (وَ إِذا ضَرَبْتُمْ فِی الْأَرْضِ فَلَیْسَ عَلَیْکُمْ جُناحٌ أَنْ تَقْصُرُوا مِنَ الصَّلاةِ إِنْ خِفْتُمْ أَنْ یَفْتِنَکُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا إِنَّ الْکافِرِینَ کانُوا لَکُمْ عَدُوًّا مُبِیناً).
| |
− |
| |
− | البته جای شک نیست که نماز مسافر اختصاصی به حالت ترس ندارد.
| |
− |
| |
− | ج1، ص444
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 102]
| |
− |
| |
− | اشاره
| |
− |
| |
− | (آیه 102)- هنگامی که پیامبر صلّی اللّه علیه و آله با عدهای از مسلمانان به عزم «مکّه» وارد سرزمین «حدیبیه» شدند و جریان به گوش قریش رسید، خالد بن ولید به سرپرستی یک گروه دویست نفری برای جلوگیری از پیشروی مسلمانان به سوی مکّه، در کوههای نزدیک مکّه مستقر شد، هنگام ظهر «بلال» اذان گفت و پیامبر صلّی اللّه علیه و آله با مسلمانان نماز ظهر را به جماعت ادا کردند، خالد از مشاهده این صحنه در فکر فرو رفت و به نفرات خود گفت در موقع نماز عصر باید از فرصت استفاده کرد و در حال نماز کار مسلمانان را یکسره ساخت در این هنگام آیه نازل شد و دستور نماز خوف را به مسلمانان داد، و این خود یکی از نکات اعجاز قرآن است که قبل از اقدام دشمن، نقشههای آنها را نقش بر آب کرد.
| |
− |
| |
− | تفسیر:
| |
− |
| |
− | در تعقیب آیات مربوط به جهاد، این آیه کیفیت نماز خوف را که به هنگام جنگ باید خوانده شود به مسلمانان تعلیم میدهد، آیه خطاب به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله کرده، میفرماید: «هنگامی که در میان آنها هستی و برای آنها نماز جماعت بر پا میداری باید مسلمانان به دو گروه تقسیم شوند، نخست عدهای با حمل اسلحه با تو به نماز بایستند» (وَ إِذا کُنْتَ فِیهِمْ فَأَقَمْتَ لَهُمُ الصَّلاةَ فَلْتَقُمْ طائِفَةٌ مِنْهُمْ مَعَکَ وَ لْیَأْخُذُوا أَسْلِحَتَهُمْ).
| |
− |
| |
− | سپس هنگامی که این گروه سجده کردند (و رکعت اول نماز آنها تمام شد، تو در جای خود توقف میکنی) و آنها با سرعت رکعت دوم را تمام نموده و به میدان نبرد باز میگردند و در برابر دشمن میایستند و گروه دوم که نماز نخواندهاند، جای گروه اول را میگیرند و با تو نماز میگزارند» (فَإِذا سَجَدُوا فَلْیَکُونُوا مِنْ وَرائِکُمْ وَ لْتَأْتِ طائِفَةٌ أُخْری لَمْ یُصَلُّوا فَلْیُصَلُّوا مَعَکَ).
| |
− |
| |
− | «گروه دوم نیز باید وسایل دفاعی و اسلحه را با خود داشته باشند و بر زمین نگذارند» (وَ لْیَأْخُذُوا حِذْرَهُمْ وَ أَسْلِحَتَهُمْ).
| |
− |
| |
− | این طرز نماز گزاردن برای این است که دشمن شما را غافلگیر نکند، «زیرا دشمن همواره در کمین است که از فرصت استفاده کند و دوست میدارد که شما از سلاح و متاع خود غافل شوید و یکباره به شما حملهور شود» (وَدَّ الَّذِینَ کَفَرُوا لَوْ
| |
− |
| |
− | ج1، ص445
| |
− |
| |
− | تَغْفُلُونَ عَنْ أَسْلِحَتِکُمْ وَ أَمْتِعَتِکُمْ فَیَمِیلُونَ عَلَیْکُمْ مَیْلَةً واحِدَةً)
| |
− |
| |
− | .ولی از آنجا که ممکن است ضرورتهایی پیش بیاید که حمل سلاح و وسایل دفاعی هر دو با هم به هنگام نماز مشکل باشد، در پایان آیه چنین دستور میدهد:
| |
− |
| |
− | «و گناهی بر شما نیست اگر از باران ناراحت باشید و یا بیمار شوید که در این حال سلاح خود را بر زمین بگذارید» (وَ لا جُناحَ عَلَیْکُمْ إِنْ کانَ بِکُمْ أَذیً مِنْ مَطَرٍ أَوْ کُنْتُمْ مَرْضی أَنْ تَضَعُوا أَسْلِحَتَکُمْ).
| |
− |
| |
− | «ولی در هر صورت از همراه داشتن وسایل محافظتی و ایمنی (مانند زره و خود و امثال آن) غفلت نکنید و حتی در حال عذر، حتما آنها را با خود داشته باشید» که اگر احیانا دشمن حمله کند بتوانید تا رسیدن کمک، خود را حفظ کنید (وَ خُذُوا حِذْرَکُمْ).
| |
− |
| |
− | شما این دستورات را به کار بندید و مطمئن باشید پیروزی با شماست «زیرا خداوند برای کافران مجازات خوارکنندهای آماده کرده است» (إِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلْکافِرِینَ عَذاباً مُهِیناً).
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 103]
| |
− |
| |
− | (آیه 103)- اهمیت فریضه نماز! به دنبال دستور نماز خوف در آیه قبل و لزوم بپاداشتن نماز حتی در حال جنگ در این آیه میفرماید: «پس از اتمام نماز یاد خدا را فراموش نکنید، و در حال ایستادن و نشستن و زمانی که بر پهلو خوابیدهاید به یاد خدا باشید و از او کمک بجویید» (فَإِذا قَضَیْتُمُ الصَّلاةَ فَاذْکُرُوا اللَّهَ قِیاماً وَ قُعُوداً وَ عَلی جُنُوبِکُمْ).
| |
− |
| |
− | منظور از یاد خدا در حال قیام و قعود و بر پهلو خوابیدن، ممکن است همان حالات مختلف جنگی که سربازان گاهی در حال ایستادن و زمانی نشستن و زمانی به پهلو خوابیدن، سلاحهای مختلف جنگی از جمله وسیله تیراندازی را به کار میبرند، بوده باشد.
| |
− |
| |
− | آیه فوق در حقیقت اشاره به یک دستور مهم اسلامی است، که معنی نماز خواندن در اوقات معین این نیست که در سایر حالات انسان از خدا غافل بماند.
| |
− |
| |
− | سپس قرآن میگوید: دستور نماز خوف یک دستور استثنایی است و «به
| |
− |
| |
− | ج1، ص446
| |
− |
| |
− | مجرد این که حالت خوف زائل گشت، باید نماز را به همان طرز عادی انجام دهید» (فَإِذَا اطْمَأْنَنْتُمْ فَأَقِیمُوا الصَّلاةَ).
| |
− |
| |
− | و در پایان سرّ این همه سفارش و دقت را در باره نماز چنین بیان میدارد:
| |
− |
| |
− | «زیرا نماز وظیفه ثابت و معینی برای مؤمنان است» (إِنَّ الصَّلاةَ کانَتْ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ کِتاباً مَوْقُوتاً).
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 104]
| |
− |
| |
− | اشاره
| |
− |
| |
− | (آیه 104)
| |
− |
| |
− | شأن نزول:
| |
− |
| |
− | از ابن عباس چنین نقل شده که: پس از حوادث دردناک جنگ احد پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله بر فراز کوه احد رفت و أبو سفیان نیز بر کوه احد قرار گرفت و با لحنی فاتحانه فریاد زد: «ای محمد! یک روز پیروز شدیم و روز دیگر شما» یعنی این پیروزی ما در برابر شکستی که در بدر داشتیم، پیامبر صلّی اللّه علیه و آله به مسلمانان فرمود: فورا به او پاسخ گویید، مسلمانان گفتند: «هرگز وضع ما با شما یکسان نیست، شهیدان ما در بهشتند و کشتگان شما در دوزخ».
| |
− |
| |
− | ابو سفیان فریاد زد: «لنا العزّی و لا عزّی لکم ما دارای بت بزرگ «عزّی» هستیم و شما ندارید.
| |
− |
| |
− | پیامبر صلّی اللّه علیه و آله فرمود: شما هم در برابر شعار آنها بگویید: اللّه مولینا و لا مولی لکم سرپرست و تکیه گاه ما خداست و شما سرپرست و تکیه گاهی ندارید.
| |
− |
| |
− | ابو سفیان که خود را در مقابل این شعار زنده اسلامی ناتوان دید، دست از بت «عزّی» برداشت و به دامن بت «هبل» درآویخت و فریاد زد: اعل هبل! سر بلند باد هبل.
| |
− |
| |
− | پیامبر صلّی اللّه علیه و آله دستور داد که این شعار جاهلی را نیز با شعاری نیرومندتر و محکمتر بکوبند و بگویند: اللّه اعلی و اجلّ! خداوند برتر و بالاتر است.
| |
− |
| |
− | ابو سفیان که از این شعارهای گوناگون خود بهرهای نگرفت فریاد زد: میعادگاه ما سرزمین بدر صغری است.
| |
− |
| |
− | مسلمانان از میدان جنگ بازگشتند در حالی که از حوادث دردناک احد سخت ناراحت بودند در این هنگام آیه نازل شد و به آنها هشدار داد که در تعقیب مشرکان کوتاهی نکنند و از این حوادث دردناک ناراحت نشوند.
| |
− |
| |
− | ج1، ص447
| |
− |
| |
− | این شأن نزول به ما میآموزد که مسلمانان باید هیچ یک از تاکتیکهای دشمن را از نظر دور ندارند در برابر منطق دشمنان، منطقهای نیرومندتر و در برابر سلاحهای آنها سلاحهای برتر و گر نه حوادث به نفع دشمن تغییر شکل خواهد داد.
| |
− |
| |
− | و بنابراین، در عصری همچون عصر ما باید به جای تأسف خوردن در برابر حوادث دردناک و مفاسد وحشتناکی که مسلمانان را از هر سو احاطه کرده بطور فعالانه دست به کار شوند، در برابر کتابها و مطبوعات ناسالم، کتب و مطبوعات سالم فراهم کنند، و در مقابل وسایل تبلیغاتی مجهز دشمنان از مجهزترین وسایل تبلیغاتی روز استفاده کنند، و در مقابل طرحها و تزها و دکترینهایی که مکتبهای مختلف سیاسی و اقتصادی و اجتماعی ارائه میدهند طرحهای جامع اسلامی را به شکل روز در اختیار همگان قرار دهند، تنها با استفاده از این روش است که میتوانند موجودیت خود را حفظ کرده و به صورت یک گروه پیشرو در جهان درآیند.
| |
− |
| |
− | تفسیر:
| |
− |
| |
− | به دنبال آیات مربوط به جهاد و هجرت، این آیه برای زنده کردن روح فداکاری در مسلمانان چنین میگوید: «هرگز از تعقیب دشمن سست نشوید» (وَ لا تَهِنُوا فِی ابْتِغاءِ الْقَوْمِ).
| |
− |
| |
− | اشاره به این که در مقابل دشمنان سرسخت، روح تهاجم را در خود حفظ کنید زیرا از نظر روانی اثر فوق العادهای در کوبیدن روحیه دشمن دارد.
| |
− |
| |
− | سپس استدلال زنده و روشنی برای این حکم بیان میکند و میگوید: چرا شما سستی به خرج دهید «در حالی که اگر شما در جهاد گرفتار درد و رنج میشوید دشمنان شما نیز از این ناراحتیها سهمی دارند، با این تفاوت که شما امید به کمک و رحمت وسیع پروردگار عالم دارید و آنها فاقد چنین امیدی هستند» (إِنْ تَکُونُوا تَأْلَمُونَ فَإِنَّهُمْ یَأْلَمُونَ کَما تَأْلَمُونَ وَ تَرْجُونَ مِنَ اللَّهِ ما لا یَرْجُونَ).
| |
− |
| |
− | و در پایان برای تأکید بیشتر میفرماید: «فراموش نکنید که تمام این ناراحتیها و رنجها و تلاشها و کوششها و احیانا سستیها و مسامحه کاریهای شما از دیدگاه علم خدا مخفی نیست» (وَ کانَ اللَّهُ عَلِیماً حَکِیماً).
| |
− |
| |
− | و بنابراین، نتیجه همه آنها را خواهید دید.
| |
− |
| |
− | ج1، ص448
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 105]
| |
− |
| |
− | اشاره
| |
− |
| |
− | (آیه 105)
| |
− |
| |
− | شأن نزول:
| |
− |
| |
− | در شأن نزول این آیه و آیه بعد نقل شده که: طایفه بنی ابیرق طایفهای نسبتا معروف بودند سه برادر از این طایفه به نام «بشر» و «بشیر» و «مبشر» نام داشتند، «بشیر» به خانه مسلمانی به نام «رفاعه» دستبرد زد و شمشیر و زره و مقداری از مواد غذایی را به سرقت برد، فرزند برادر او به نام «قتاده» که از مجاهدان بدر بود جریان را به خدمت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله عرض کرد.
| |
− |
| |
− | برادران سارق وقتی باخبر شدند، یکی از سخنوران قبیله خود را دیدند که با جمعی به خدمت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله بروند و با قیافه حق به جانب سارق را تبرئه کنند، و قتاده را به تهمت ناروا زدن متهم سازند.
| |
− |
| |
− | پیامبر صلّی اللّه علیه و آله طبق وظیفه «عمل به ظاهر» شهادت این جمعیت را پذیرفت و قتاده را مورد سرزنش قرار داد، قتاده که بیگناه بود از این جریان بسیار ناراحت شد و به سوی عموی خود بازگشت و جریان را با اظهار تأسف فراوان بیان کرد، عمویش او را دلداری داد و گفت: نگران مباش خداوند پشتیبان ما است.
| |
− |
| |
− | این آیه و آیه بعد نازل شد و این مرد بیگناه را تبرئه کرد و خائنان واقعی را مورد سرزنش شدید قرار داد.
| |
− |
| |
− | تفسیر:
| |
− |
| |
− | از خائنان حمایت نکنید- در این آیه خداوند نخست به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله توصیه میکند که هدف از فرستادن این کتاب آسمانی این است که اصول حق و عدالت در میان مردم اجرا شود، میفرماید: «ما این کتاب را به حق بر تو فرستادیم تا به آنچه خداوند به تو آموخته است در میان مردم قضاوت کنی» (إِنَّا أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ لِتَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ بِما أَراکَ اللَّهُ).
| |
− |
| |
− | سپس به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله هشدار میدهد، میگوید: «هرگز از کسانی مباش که از خائنان حمایت نمایی» (وَ لا تَکُنْ لِلْخائِنِینَ خَصِیماً).
| |
− |
| |
− | گر چه روی سخن در این آیه به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله است ولی شک نیست که این حکم یک حکم عمومی نسبت به تمام قضات و داوران میباشد، و به همین دلیل چنین خطابی مفهومش این نیست که ممکن است چنین کاری از پیامبر صلّی اللّه علیه و آله سر بزند!
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 106]
| |
− |
| |
− | (آیه 106)- در این آیه به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله دستور میدهد که «و از پیشگاه خداوند
| |
− |
| |
− | ج1، ص449
| |
− |
| |
− | طلب آمرزش نما» (وَ اسْتَغْفِرِ اللَّهَ).
| |
− |
| |
− | «زیرا خداوند آمرزنده و مهربان است» (إِنَّ اللَّهَ کانَ غَفُوراً رَحِیماً).
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 107]
| |
− |
| |
− | (آیه 107)- به دنبال دستورهای گذشته در باره عدم حمایت از خائنان، قرآن چنین ادامه میدهد که: «هیچ گاه از خائنان و آنها که به خود خیانت کردند، حمایت نکن» (وَ لا تُجادِلْ عَنِ الَّذِینَ یَخْتانُونَ أَنْفُسَهُمْ)
| |
− |
| |
− | «چرا که خداوند، خیانت کنندگان گنهکار را دوست نمیدارد» (إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ مَنْ کانَ خَوَّاناً أَثِیماً)
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 108]
| |
− |
| |
− | (آیه 108)- سپس این گونه خائنان را مورد سرزنش قرار داده، میگوید:
| |
− |
| |
− | «آنها شرم دارند که باطن اعمالشان برای مردم روشن شود ولی از خدا، شرم ندارند!» (یَسْتَخْفُونَ مِنَ النَّاسِ وَ لا یَسْتَخْفُونَ مِنَ اللَّهِ)
| |
− |
| |
− | «خداوندی که همه جا با آنهاست، و در آن هنگام که در دل شب، نقشههای خیانت را طرح میکنند و سخنانی که خدا از آن راضی نبود میگفتند، با آنها بود و به همه اعمال آنها احاطه دارد» (وَ هُوَ مَعَهُمْ إِذْ یُبَیِّتُونَ ما لا یَرْضی مِنَ الْقَوْلِ وَ کانَ اللَّهُ بِما یَعْمَلُونَ مُحِیطاً)
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 109]
| |
− |
| |
− | (آیه 109)- سپس روی سخن را به طایفه شخص سارق که از او دفاع کردند نموده، میگوید: «گیرم که شما در زندگی این جهان از آنها دفاع کنید ولی کیست که در روز قیامت بتواند از آنها دفاع نماید و یا به عنوان و کیل کارهای آنها را سامان بخشد، و گرفتاریهای آنها را برطرف سازد»؟! (ها أَنْتُمْ هؤُلاءِ جادَلْتُمْ عَنْهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا فَمَنْ یُجادِلُ اللَّهَ عَنْهُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ أَمْ مَنْ یَکُونُ عَلَیْهِمْ وَکِیلًا)
| |
− |
| |
− | .بنابراین دفاع شما از آنها بسیار کماثر است، زیرا در زندگی جاویدان آن هم در برابر خداوند، هیچ گونه مدافعی برای آنها نیست. در حقیقت در سه آیه فوق، نخست به پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله و همه قاضیان به حق توصیه شده که کاملا مراقب باشند، افرادی با صحنهسازی و شاهدهای دروغین حقوق دیگران را پایمال نکنند.
| |
− |
| |
− | سپس به افراد خیانتکار، و بعد به مدافعان آنها هشدار داده شده که مراقب نتایج سوء اعمال خود در این جهان و جهان دیگر باشند.
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 110]
| |
− |
| |
− | (آیه 110)- قرآن در تعقیب بحثهای مربوط به خیانت و تهمت که در آیات قبل گذشت سه حکم کلی بیان میکند:
| |
− |
| |
− | ج1، ص450
| |
− |
| |
− | 1- نخست اشاره به این حقیقت میکند که راه توبه، به روی افراد بدکار به هر حال باز است و «کسی که به خود یا دیگری ستم کند و بعد حقیقتا پشیمان شود و از خداوند طلب آمرزش کند و در مقام جبران برآید، خدا را آمرزنده و مهربان خواهد یافت» (وَ مَنْ یَعْمَلْ سُوءاً أَوْ یَظْلِمْ نَفْسَهُ ثُمَّ یَسْتَغْفِرِ اللَّهَ یَجِدِ اللَّهَ غَفُوراً رَحِیماً)
| |
− |
| |
− | .از جمله فوق استفاده میشود که توبه حقیقی آنچنان اثر دارد که انسان در درون جان خود نتیجه آن را مییابد.
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 111]
| |
− |
| |
− | (آیه 111)- دوم: این آیه توضیح همان حقیقی است که اجمال آن در آیات قبل بیان شد و آن این که: «هر گناهی که انسان مرتکب میشود نهایتا و در نتیجه به خود ضرر زده و به زیان خود گام برداشته است» (وَ مَنْ یَکْسِبْ إِثْماً فَإِنَّما یَکْسِبُهُ عَلی نَفْسِهِ)
| |
− |
| |
− | . و به این ترتیب گناهان اگر چه در ظاهر مختلفند، ولی آثار سوء آن قبل از همه در روح و جان خود شخص ظاهر میشود.
| |
− |
| |
− | و در پایان آیه میفرماید: «خداوند هم عالم است و از اعمال بندگان باخبر، و هم حکیم است» و هر کس را طبق استحقاق خود مجازات میکند (وَ کانَ اللَّهُ عَلِیماً حَکِیماً)
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 112]
| |
− |
| |
− | اشاره
| |
− |
| |
− | (آیه 112)- سوم: در این آیه اشاره به اهمیت گناه تهمت زدن نسبت به افراد بیگناه کرده، میفرماید: «هر کس خطا یا گناهی مرتکب شود و آن را به گردن بیگناهی بیفکند، بهتان و گناه آشکاری انجام داده است» (وَ مَنْ یَکْسِبْ خَطِیئَةً أَوْ إِثْماً ثُمَّ یَرْمِ بِهِ بَرِیئاً فَقَدِ احْتَمَلَ بُهْتاناً وَ إِثْماً مُبِیناً)
| |
− |
| |
− | جنایت تهمت
| |
− |
| |
− | تهمت زدن به بیگناه از زشتترین کارهایی است که اسلام آن را به شدت محکوم ساخته است.
| |
− |
| |
− | از پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله نقل شده که فرمود: «کسی که به مرد یا زن با ایمان تهمت بزند و یا در باره او چیزی بگوید که در او نیست، خداوند در روز قیامت او را بر تلّی از آتش قرار میدهد تا از مسؤولیت آنچه گفته است در آید».
| |
− |
| |
− | در حقیقت رواج این کار ناجوانمردانه در یک محیط، سبب به هم ریختن نظام و عدالت اجتماعی و آلوده شدن حق به باطل و گرفتار شدن بیگناه و تبرئه گنهکار
| |
− |
| |
− | ج1، ص451
| |
− |
| |
− | و از میان رفتن اعتماد عمومی میشود.
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 113]
| |
− |
| |
− | (آیه 113)- این آیه اشاره به گوشه دیگری از حادثه بنی ابیرق است که در چند آیه قبل تحت عنوان شأن نزول به آن اشاره شد، آیه چنین میگوید: «اگر فضل و رحمت پروردگار شامل حال تو نبود جمعی از منافقان یا مانند آنها تصمیم داشتند تو را از مسیر حق و عدالت، منحرف سازند، ولی لطف الهی شامل حال تو شد و تو را حفظ کرد» (وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکَ وَ رَحْمَتُهُ لَهَمَّتْ طائِفَةٌ مِنْهُمْ أَنْ یُضِلُّوکَ)
| |
− |
| |
− | .آنها میخواستند با متهم ساختن یک فرد بیگناه و سپس کشیدن پیامبر صلّی اللّه علیه و آله به این ماجرا، هم ضربهای به شخصیت اجتماعی و معنوی پیامبر صلّی اللّه علیه و آله بزنند و هم اغراض سوء خود را در باره یک مسلمان بیگناه عملی سازند، ولی خداوندی که حافظ پیامبر خویش است، نقشههای آنها را نقش بر آب کرد! سپس قرآن میگوید: «اینها فقط خود را گمراه میکنند و هیچ گونه زیان به تو نمیرسانند» (وَ ما یُضِلُّونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَ ما یَضُرُّونَکَ مِنْ شَیْءٍ)
| |
− |
| |
− | .سر انجام علت مصونیت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله را از گمراهی و خطا و گناه، چنین بیان میکند که «خدا، کتاب و حکمت بر تو نازل کرد و آنچه را نمیدانستی به تو آموخت» (وَ أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَیْکَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ عَلَّمَکَ ما لَمْ تَکُنْ تَعْلَمُ)
| |
− |
| |
− | .و در پایان آیه میفرماید: «فضل خداوند بر تو بسیار بزرگ بوده است» (وَ کانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکَ عَظِیماً)
| |
− |
| |
− | .در جمله فوق یکی از دلایل اساسی مسأله عصمت بطور اجمال آمده است و آن این که خداوند علوم و دانشهایی به پیامبر آموخته که در پرتو آن در برابر گناه و خطا بیمه میشود، زیرا علم و دانش (در مرحله نهایی) موجب عصمت است.
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 114]
| |
− |
| |
− | (آیه 114)- سخنان در گوشی! در آیات گذشته اشارهای به جلسات مخفیانه شبانه و شیطنت آمیز بعضی از منافقان یا مانند آنها شده بود، در این آیه بطور مشروحتر از آن تحت عنوان نجوی بحث میشود.
| |
− |
| |
− | «نجوی» تنها به معنی سخنان در گوشی نیست، بلکه هر گونه جلسات سرّی و مخفیانه را نیز شامل میشود.
| |
− |
| |
− | ج1، ص452
| |
− |
| |
− | آیه میگوید: «در غالب جلسات محرمانه و مخفیانه آنها که بر اساس نقشههای شیطنت آمیز بنا شده خیر و سودی نیست» (لا خَیْرَ فِی کَثِیرٍ مِنْ نَجْواهُمْ).
| |
− |
| |
− | سپس برای این که گمان نشود هر گونه نجوی و سخن در گوشی یا جلسات سرّی مذموم و ممنوع است، چند مورد را به صورت استثناء در ذیل آیه ذکر کرده میفرماید: «مگر این که کسی در نجوای خود، توصیه به صدقه و کمک به دیگران، یا انجام کار نیک، و یا اصلاح در میان مردم مینماید» (إِلَّا مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَةٍ أَوْ مَعْرُوفٍ أَوْ إِصْلاحٍ بَیْنَ النَّاسِ).
| |
− |
| |
− | و این گونه نجویها اگر به خاطر تظاهر و ریاکاری نباشد بلکه منظور از آن کسب رضای پروردگار بوده باشد، خداوند پاداش بزرگی برای آن مقرر خواهد فرمود، آیه میگوید: «و هر کس برای خشنودی پروردگار چنین کند، پاداش بزرگی به او خواهیم داد» (وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ فَسَوْفَ نُؤْتِیهِ أَجْراً عَظِیماً).
| |
− |
| |
− | اصولا نجوی و سخنان در گوشی و تشکیل جلسات سرّی در قرآن به عنوان یک عمل شیطانی معرفی شده است. در آیه 10 سوره مجادله میفرماید: إِنَّمَا النَّجْوی مِنَ الشَّیْطانِ نجوی از شیطان است.
| |
− |
| |
− | اساسا نجوی اگر در حضور جمعیت انجام پذیرد سوء ظن افراد را برمیانگیزد، و گاهی حتی در میان دوستان ایجاد بدبینی میکند، به همین دلیل بهتر است که جز در موارد ضرورت از این موضوع استفاده نشود و فلسفه حکم مزبور در قرآن نیز همین است.
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 115]
| |
− |
| |
− | اشاره
| |
− |
| |
− | (آیه 115)
| |
− |
| |
− | شأن نزول:
| |
− |
| |
− | در شأن نزول آیات سابق گفتیم که بشیر بن ابیرق، پس از سرقت از مسلمانی، شخص بیگناهی را متهم ساخت و با صحنهسازی در حضور پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله خود را تبرئه کرد ولی با نزول آیات گذشته رسوا شد، و به دنبال آن رسوایی به جای این که توبه کند، راه کفر را پیش گرفت و رسما از زمره مسلمانان خارج گردید، آیه نازل شد و ضمن اشاره به این موضوع، یک حکم کلی و عمومی را بیان ساخت.
| |
− |
| |
− | تفسیر:
| |
− |
| |
− | هنگامی که انسان مرتکب خلافی میشود، پس از آگاهی دو راه در
| |
− |
| |
− | ج1، ص453
| |
− |
| |
− | پیش دارد، راه بازگشت و توبه که اثر آن در شستشوی گناه در چند آیه پیش بیان گردید راه دیگر، راه لجاجت و عناد است که به نتیجه شوم آن در این آیه اشاره شده میفرماید: «کسی که بعد از آشکار شدن حق از در مخالفت و عناد در برابر پیامبر صلّی اللّه علیه و آله در آید و راهی جز راه مؤمنان انتخاب نماید، ما او را به همان راه که میرود میکشانیم و در قیامت به دوزخ میفرستیم و چه جایگاه بدی در انتظار اوست» (وَ مَنْ یُشاقِقِ الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُ الْهُدی وَ یَتَّبِعْ غَیْرَ سَبِیلِ الْمُؤْمِنِینَ نُوَلِّهِ ما تَوَلَّی وَ نُصْلِهِ جَهَنَّمَ وَ ساءَتْ مَصِیراً).
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 116]
| |
− |
| |
− | (آیه 116)- شرک گناه نابخشودنی! در اینجا بار دیگر به دنبال بحثهای مربوط به منافقان و مرتدّان یعنی کسانی که بعد از قبول اسلام به سوی کفر باز میگردند، اشاره به اهمیت گناه شرک میکند که گناهی است غیر قابل عفو و بخشش و هیچ گناهی بالاتر از آن متصور نیست، نخست میفرماید: «خداوند شرک به او را نمیآمرزد (ولی) کمتر از آن را برای هر کس بخواهد (و شایسته بیند) میآمرزد» (إِنَّ اللَّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ لِمَنْ یَشاءُ).
| |
− |
| |
− | این مضمون در آیه 48 همین سوره گذشت، منتها ذیل دو آیه با هم تفاوت مختصری دارد، در اینجا میفرماید: «هر کس برای خدا شریکی قائل شود در گمراهی دوری گرفتار شده» (وَ مَنْ یُشْرِکْ بِاللَّهِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالًا بَعِیداً).
| |
− |
| |
− | ولی در گذشته فرمود: وَ مَنْ یُشْرِکْ بِاللَّهِ فَقَدِ افْتَری إِثْماً عَظِیماً: «کسی که برای خدا شریک قائل شود دروغ و افترای بزرگی زده است».
| |
− |
| |
− | در حقیقت در آنجا اشاره به مفسده بزرگ شرک از جنبه الهی و شناسایی خدا شده و در اینجا زیانهای غیر قابل جبران آن برای خود مردم بیان گردیده است.
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 117]
| |
− |
| |
− | (آیه 117)- نقشههای شیطان! این آیه توضیحی است برای حال مشرکان، که در آیه قبل به سرنوشت شوم آنها اشاره شد و در حقیقت علت گمراهی شدید آنها را بیان میکند و میگوید: آنها به قدری کوتاه فکرند که خالق و آفریدگار جهان پهناور هستی را رها کرده و در برابر موجوداتی سر تعظیم فرود میآورند که کمترین اثر مثبتی ندارند و «آنچه غیر از خدا میخوانند، فقط بتهایی است (بیروح)، که
| |
− |
| |
− | ج1، ص454
| |
− |
| |
− | هیچ اثری ندارد و (یا) شیطان سرکش و ویرانگر است» (إِنْ یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ إِلَّا إِناثاً وَ إِنْ یَدْعُونَ إِلَّا شَیْطاناً مَرِیداً).
| |
− |
| |
− | قابل توجه این که: معبودهای مشرکان در این آیه منحصر به دو چیز شناخته شده «اناث» و «شیطان مرید».
| |
− |
| |
− | «اناث» جمع «انثی» به معنی موجود نرم و قابل انعطاف است.
| |
− |
| |
− | یعنی آنها معبودهایی را میپرستیدند که مخلوق ضعیفی بیش نبودند و به آسانی در دست آدمی به هر شکل درمیآمدند، تمام وجودشان تأثر و «انعطاف پذیری» و تسلیم در برابر حوادث بود، و به عبارت روشنتر، موجودهایی که هیچ گونه اراده و اختیاری از خود نداشتند و سر چشمه سود و زیان نبودند.
| |
− |
| |
− | اما «شیطان مرید» یعنی شیطانی که تمام صفات فضیلت از شاخسار وجودش فرو ریخته و چیزی از نقاط قوت در او باقی نمانده است.
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 118]
| |
− |
| |
− | (آیه 118)- سپس در آیات بعد اشاره به صفات شیطان و اهداف او و عداوت خاصی که با فرزندان آدم دارد کرده و قسمتهای مختلفی از برنامههای او را شرح میدهد و قبل از هر چیز میفرماید: «خداوند او را از رحمت خویش دور ساخته» (لَعَنَهُ اللَّهُ). و در حقیقت ریشه تمام بدبختیها و ویرانگریهای او همین دوری از رحمت خداست که بر اثر کبر و نخوت دامنش را گرفت.
| |
− |
| |
− | سپس میفرماید: شیطان سوگند یاد کرده که چند برنامه را اجرا کند:
| |
− |
| |
− | 1- «و گفت: از بندگان تو نصیب معینی خواهم گرفت» (وَ قالَ لَأَتَّخِذَنَّ مِنْ عِبادِکَ نَصِیباً مَفْرُوضاً).
| |
− |
| |
− | او میداند قدرت بر گمراه ساختن همه بندگان خدا را ندارد، و تنها افراد هوسباز و ضعیف الایمان و ضعیف الاراده هستند که در برابر او تسلیم میشوند.
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 119]
| |
− |
| |
− | (آیه 119)- دوم: «آنها را گمراه میکنم» (وَ لَأُضِلَّنَّهُمْ).
| |
− |
| |
− | 3- «با آرزوهای دور و دراز و رنگارنگ آنها را سرگرم میسازم» (وَ لَأُمَنِّیَنَّهُمْ).
| |
− |
| |
− | 4- آنها را به اعمال خرافی دعوت میکنم، از جمله «فرمان میدهم که گوشهای چهارپایان را بشکافند و یا قطع کنند» (وَ لَآمُرَنَّهُمْ فَلَیُبَتِّکُنَّ آذانَ الْأَنْعامِ).
| |
− |
| |
− | ج1، ص455
| |
− |
| |
− | و این اشاره به یکی از اعمال زشت جاهلی است که در میان بتپرستان رایج بود که گوش بعضی از چهار پایان را میشکافتند و یا به کلی قطع میکردند و سوار شدن بر آن را ممنوع میدانستند و هیچ گونه از آن استفاده نمینمودند.
| |
− |
| |
− | 5- «آنها را وادار میسازم که آفرینش پاک خدایی را تغییر دهند» (وَ لَآمُرَنَّهُمْ فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ). و این ضرر غیر قابل جبرانی است که شیطان بر پایه سعادت انسان میزند.
| |
− |
| |
− | این جمله اشاره به آن است که خداوند در نهاد اولی انسان توحید و یکتاپرستی و هر گونه صفت و خوی پسندیدهای را قرار داده است ولی وسوسههای شیطانی و هوی و هوسها انسان را از این مسیر صحیح منحرف میسازد و به بیراههها میکشاند.
| |
− |
| |
− | و در پایان یک اصل کلی را بیان کرده، میفرماید: «هر کس شیطان را به جای خداوند به عنوان ولیّ و سرپرست خود انتخاب کند زیان آشکاری کرده» (وَ مَنْ یَتَّخِذِ الشَّیْطانَ وَلِیًّا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْراناً مُبِیناً).
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 120]
| |
− |
| |
− | (آیه 120)- در این آیه چند نکته که به منزله دلیل برای مطلب سابق است بیان شده: «شیطان پیوسته به آنها وعدههای دروغین میدهد، و به آرزوهای دورو دراز سرگرم میکند ولی جز فریب و خدعه، کاری برای آنها انجام نمیدهد» (یَعِدُهُمْ وَ یُمَنِّیهِمْ وَ ما یَعِدُهُمُ الشَّیْطانُ إِلَّا غُرُوراً).
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 121]
| |
− |
| |
− | (آیه 121)- در این آیه، سرنوشت نهایی پیروان شیطان چنین بیان شده:
| |
− |
| |
− | «آنها جایگاهشان دوزخ است و هیچ راه فراری از آن ندارند» (أُولئِکَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ لا یَجِدُونَ عَنْها مَحِیصاً).
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 122]
| |
− |
| |
− | (آیه 122)- در آیات گذشته چنین خواندیم: کسانی که شیطان را ولیّ خود انتخاب کنند، در زیان آشکاری هستند، شیطان به آنها وعده دروغین میدهد و با آرزوها سرگرم میسازد، و وعده شیطان جز فریب و مکر نیست، در برابر آنها در این آیه سر انجام کار افراد با ایمان را بیان کرده، میفرماید: «و آنها که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند به زودی در باغهایی از بهشت وارد میشوند که نهرها از
| |
− |
| |
− | ج1، ص456
| |
− |
| |
− | زیر درختان آن میگذرد» (وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَنُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ). این نعمت همانند نعمتهای این دنیا زود گذر و ناپایدار نیست، بلکه «مؤمنان برای همیشه در آن خواهند ماند» (خالِدِینَ فِیها أَبَداً). این وعده همانند وعدههای دروغین شیطان نیست، بلکه «وعدهای است حقیقی و از ناحیه خدا» (وَعْدَ اللَّهِ حَقًّا). بدیهی است «هیچ کس نمیتواند صادقتر از خدا وعدهها و سخنانش باشد» (وَ مَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ قِیلًا). زیرا تخلّف از وعده، یا به خاطر ناتوانی است، یا جهل و نیاز، که تمام اینها از ساحت مقدّس او دور است.
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 123]
| |
− |
| |
− | اشاره
| |
− |
| |
− | (آیه 123)
| |
− |
| |
− | شأن نزول:
| |
− |
| |
− | نقل شده که: مسلمانان و اهل کتاب هر کدام بر دیگری افتخار میکردند، اهل کتاب میگفتند: پیامبر ما قبل از پیامبر شما بوده است، کتاب ما از کتاب شما سابقهدارتر است، و مسلمانان میگفتند: پیامبر ما خاتم پیامبران است، و کتابش آخرین و کاملترین کتب آسمانی است، بنابراین ما بر شما امتیاز داریم، این آیه و آیه بعد نازل شد و بر این ادعاها قلم بطلان کشید، و ارزش هر کس را به اعمالش معرفی کرد.
| |
− |
| |
− | تفسیر:
| |
− |
| |
− | امتیازات واقعی و دروغین- در این آیه و آیه بعد یکی از اساسیترین پایههای اسلام بیان شده است، که ارزش وجودی اشخاص و پاداش و کیفر آنها هیچ گونه ربطی به ادعاها و آرزوهای آنها ندارد، بلکه تنها بستگی به عمل و ایمان دارد، این اصلی است ثابت و سنتی تغییر ناپذیر، و قانونی است که تمام ملتها در برابر آن یکسانند لذا نخست میفرماید: «فضیلت و برتری به آرزوهای شما و آرزوهای اهل کتاب نیست» (لَیْسَ بِأَمانِیِّکُمْ وَ لا أَمانِیِّ أَهْلِ الْکِتابِ).
| |
− |
| |
− | سپس اضافه میکند: «هر کس عمل بدی انجام دهد کیفر خود را در برابر آن خواهد گرفت و هیچ کس را جز خدا ولی و یاور خویش نمییابد» (مَنْ یَعْمَلْ سُوءاً یُجْزَ بِهِ وَ لا یَجِدْ لَهُ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلِیًّا وَ لا نَصِیراً).
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 124]
| |
− |
| |
− | (آیه 124)- «و هم چنین کسانی که عمل صالح به جا آورند و با ایمان باشند اعم از مرد و زن آنها وارد بهشت خواهند شد و کمترین ستمی به آنها نمیشود» (وَ مَنْ یَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَ لا
| |
− |
| |
− | ج1، ص457
| |
− |
| |
− | یُظْلَمُونَ نَقِیراً)
| |
− |
| |
− | .و به این ترتیب قرآن به تعبیر ساده معمولی به اصطلاح «آب پاک» به روی دست همه ریخته است و وابستگیهای ادعایی و خیالی و اجتماعی و نژادی و مانند آن را نسبت به یک مذهب به تنهایی بیفایده میشمرد، و اساس را ایمان به مبانی آن مکتب و عمل به برنامههای آن معرفی میکند.
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 125]
| |
− |
| |
− | (آیه 125)- در آیه قبل، سخن از تأثیر ایمان و عمل بود و این که انتساب به هیچ مذهب و آیینی، به تنهایی اثری ندارد، در عین حال در این آیه برای این که سوء تفاهمی از بحث گذشته پیدا نشود، برتری آیین اسلام را بر تمام آیینها به این تعبیر بیان کرده است: «چه آیینی بهتر است از آیین کسی که با تمام وجود خود، در برابر خدا تسلیم شده، و دست از نیکوکاری برنمیدارد و پیرو آیین پاک خالص ابراهیم است» (وَ مَنْ أَحْسَنُ دِیناً مِمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ وَ اتَّبَعَ مِلَّةَ إِبْراهِیمَ حَنِیفاً).
| |
− |
| |
− | در این آیه سه چیز مقیاس بهترین آیین شمرده شده:
| |
− |
| |
− | نخست تسلیم مطلق در برابر خدا «اسلم وجهه للّه»، دیگری نیکوکاری «و هو محسن» منظور از نیکوکاری در اینجا هر گونه نیکی با قلب و زبان و عمل است.
| |
− |
| |
− | و دیگری پیروی از آیین پاک ابراهیم است «وَ اتَّبَعَ مِلَّةَ إِبْراهِیمَ حَنِیفاً».
| |
− |
| |
− | در پایان آیه دلیل تکیه کردن روی آیین ابراهیم را چنین بیان میکند که «خداوند ابراهیم را به عنوان خلیل و دوست خود انتخاب کرد» (وَ اتَّخَذَ اللَّهُ إِبْراهِیمَ خَلِیلًا).
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 126]
| |
− |
| |
− | (آیه 126)- در این آیه اشاره به مالکیت مطلقه پروردگار و احاطه او به همه اشیاء میکند و میفرماید: «آنچه در آسمانها و زمین است ملک خداست، زیرا خداوند به همه چیز احاطه دارد» (وَ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ کانَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ مُحِیطاً).
| |
− |
| |
− | اشاره به این که اگر خداوند ابراهیم را دوست خود انتخاب کرد نه به خاطر نیاز به او بود، زیرا خدا از همگان بینیاز است بلکه به خاطر سجایا و صفات
| |
− |
| |
− | ج1، ص458
| |
− |
| |
− | فوق العاده و برجسته ابراهیم بود.
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 127]
| |
− |
| |
− | (آیه 127)- باز هم حقوق زنان! این آیه به پارهای از سؤالات و پرسشهایی که در باره زنان (مخصوصا دختران یتیم) از طرف مردم میشده است پاسخ میگوید، میفرماید: «ای پیامبر! از تو در باره احکام مربوط به حقوق زنان، سؤالاتی میکنند بگو: خداوند در این زمینه به شما فتوا و پاسخ میدهد» (وَ یَسْتَفْتُونَکَ فِی النِّساءِ قُلِ اللَّهُ یُفْتِیکُمْ فِیهِنَّ).
| |
− |
| |
− | سپس اضافه میکند: «و آنچه در قرآن مجید در باره دختران یتیمی که حقوقشان را نمیدهید و میخواهید با آنها ازدواج کنید، به قسمتی دیگر از سؤالات شما پاسخ میدهد» و زشتی این عمل ظالمانه را آشکار میسازد (وَ ما یُتْلی عَلَیْکُمْ فِی الْکِتابِ فِی یَتامَی النِّساءِ اللَّاتِی لا تُؤْتُونَهُنَّ ما کُتِبَ لَهُنَّ وَ تَرْغَبُونَ أَنْ تَنْکِحُوهُنَّ).
| |
− |
| |
− | سپس در باره پسران صغیر که طبق رسم جاهلیت از ارث ممنوع بودند توصیه کرده و میفرماید: «خداوند به شما توصیه میکند که حقوق کودکان ضعیف را رعایت کنید» (وَ الْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الْوِلْدانِ).
| |
− |
| |
− | بار دیگر در باره حقوق یتیمان بطور کلی تأکید کرده و میگوید: «و خدا به شما توصیه میکند که در مورد یتیمان به عدالت رفتار کنید» (وَ أَنْ تَقُومُوا لِلْیَتامی بِالْقِسْطِ).
| |
− |
| |
− | و در پایان به این مسأله توجه میدهد که «هر گونه عمل نیکی (مخصوصا در باره یتیمان و افراد ضعیف) از شما سر زند از دیدگاه علم خداوند مخفی نمیماند» و پاداش مناسب آن را خواهید یافت (وَ ما تَفْعَلُوا مِنْ خَیْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ کانَ بِهِ عَلِیماً).
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 128]
| |
− |
| |
− | اشاره
| |
− |
| |
− | (آیه 128)
| |
− |
| |
− | شأن نزول:
| |
− |
| |
− | نقل شده که: رافع بن خدیج دو همسر داشت یکی مسن و دیگری جوان (بر اثر اختلافی) همسر مسن خود را طلاق داد، و هنوز مدت عدّه، تمام نشده بود به او گفت: اگر مایل باشی با تو آشتی میکنم، ولی باید اگر همسر دیگرم را بر تو مقدم داشتم صبر کنی و اگر مایل باشی صبر میکنم مدت عدّه تمام شود و از هم جدا شویم، زن پیشنهاد اول را قبول کرد و با هم آشتی کردند.
| |
− |
| |
− | آیه شریفه نازل شد و حکم این کار را بیان داشت.
| |
− |
| |
− | ج1، ص459
| |
− |
| |
− | تفسیر:
| |
− |
| |
− | صلح بهتر است! در آیه 34 و 35 همین سوره احکام مربوط به نشوز زن بیان شده بود، ولی در اینجا اشارهای به مسأله نشوز مرد کرده و میفرماید:
| |
− |
| |
− | «هر گاه زنی احساس کند که شوهرش بنای سرکشی و اعراض دارد، مانعی ندارد که برای حفظ حریم زوجیت، از پارهای از حقوق خود صرف نظر کند، و با هم صلح نمایند» (وَ إِنِ امْرَأَةٌ خافَتْ مِنْ بَعْلِها نُشُوزاً أَوْ إِعْراضاً فَلا جُناحَ عَلَیْهِما أَنْ یُصْلِحا بَیْنَهُما صُلْحاً).
| |
− |
| |
− | سپس برای تأکید موضوع میفرماید: «به هر حال صلح کردن بهتر است» (وَ الصُّلْحُ خَیْرٌ).
| |
− |
| |
− | این جمله کوتاه و پرمعنی گر چه در مورد اختلافات خانوادگی در آیه فوق ذکر شده ولی بدیهی است یک قانون کلی و عمومی و همگانی را بیان میکند که در همه جا اصل نخستین، صلح و صفا و دوستی و سازش است، و نزاع و کشمکش و جدایی بر خلاف طبع سلیم انسان و زندگی آرام بخش او است، و لذا جز در موارد ضرورت و استثنایی نباید به آن متوسل شد! و به دنبال آن اشاره به سر چشمه بسیاری از نزاعها و عدم گذشتها کرده میفرماید: «مردم ذاتا و طبق غریزه حبّ ذات، در امواج بخل قرار دارند» (وَ أُحْضِرَتِ الْأَنْفُسُ الشُّحَّ). و هر کسی سعی میکند تمام حقوق خود را بیکم و کاست دریافت دارد، و همین سر چشمه نزاعها و کشمکشهاست.
| |
− |
| |
− | بنابراین اگر زن و مرد به این حقیقت توجه کنند که سر چشمه بسیاری از اختلافات بخل است، سپس در اصلاح خود بکوشند و گذشت پیشه کنند، نه تنها ریشه اختلافات خانوادگی از بین میرود، بلکه بسیاری از کشمکشهای اجتماعی نیز پایان میگیرد.
| |
− |
| |
− | ولی در عین حال برای این که مردان از حکم فوق سوء استفاده نکنند، در پایان آیه روی سخن را به آنها کرده و توصیه به نیکوکاری و پرهیزکاری نموده و به آنان گوشزد میکند که «اگر مراقب اعمال و کارهای خود باشید و از مسیر حق و عدالت منحرف نشوید، خداوند از همه اعمال شما آگاه است» و پاداش شایسته
| |
− |
| |
− | ج1، ص460
| |
− |
| |
− | به شما خواهد داد (وَ إِنْ تُحْسِنُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ اللَّهَ کانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبِیراً).
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 129]
| |
− |
| |
− | (آیه 129)- عدالت شرط تعدّد همسر! از جملهای که در پایان آیه قبل گذشت و در آن دستور به احسان و تقوی و پرهیزکاری داده شده بود، یک نوع تهدید در مورد شوهران استفاده میشود، که آنها باید مراقب باشند کمترین انحرافی از مسیر عدالت در مورد همسران خود پیدا نکنند، اینجاست که این توهّم پیش میآید که مراعات عدالت حتی در مورد محبت و علاقه قلبی امکان پذیر نیست، بنابراین در برابر همسران متعدد چه باید کرد؟
| |
− |
| |
− | این آیه به این سؤال پاسخ میگوید که «عدالت از نظر محبت، در میان همسران امکان پذیر نیست، هر چند در این زمینه کوشش شود» (وَ لَنْ تَسْتَطِیعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَیْنَ النِّساءِ وَ لَوْ حَرَصْتُمْ).
| |
− |
| |
− | در عین حال برای این که مردان از این حکم، سوء استفاده نکنند به دنبال این جمله میفرماید: «اکنون که نمیتوانید مساوات کامل را از نظر محبت، میان همسران خود، رعایت کنید لااقل تمام تمایل قلبی خود را متوجه یکی از آنان نسازید، که دیگری به صورت بلاتکلیف درآید و حقوق او نیز عملا ضایع شود» (فَلا تَمِیلُوا کُلَّ الْمَیْلِ فَتَذَرُوها کَالْمُعَلَّقَةِ).
| |
− |
| |
− | و در پایان آیه به کسانی که پیش از نزول این حکم، در رعایت عدالت میان همسران خود کوتاهی کردهاند هشدار میدهد که «اگر راه اصلاح و تقوا پیش گیرید و گذشته را جبران کنید خداوند شما را مشمول رحمت و بخشش خود قرار خواهد داد» (وَ إِنْ تُصْلِحُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ اللَّهَ کانَ غَفُوراً رَحِیماً).
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 130]
| |
− |
| |
− | (آیه 130)- سپس در این آیه اشاره به این حقیقت میکند: اگر ادامه همسری برای طرفین طاقتفرساست، و جهاتی پیش آمده که افق زندگی برای آنها تیره و تار است و به هیچ وجه اصلاح پذیر نیست، آنها مجبور نیستند چنان ازدواجی را ادامه دهند، و تا پایان عمر با تلخ کامی در چنین زندگی خانوادگی زندانی باشند بلکه میتوانند از هم جدا شوند و در این موقع باید شجاعانه تصمیم بگیرند و از آینده وحشت نکنند، زیرا «اگر با چنین شرایطی از هم جدا شوند خداوند بزرگ هر دو را با
| |
− |
| |
− | ج1، ص461
| |
− |
| |
− | فضل و رحمت خود بینیاز خواهد کرد و امید است همسران بهتر و زندگانی روشنتری در انتظار آنها باشد» (وَ إِنْ یَتَفَرَّقا یُغْنِ اللَّهُ کُلًّا مِنْ سَعَتِهِ). «زیرا خداوند فضل و رحمت وسیع آمیخته با حکمت دارد» (وَ کانَ اللَّهُ واسِعاً حَکِیماً).
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 131]
| |
− |
| |
− | (آیه 131)- در آیه قبل به این حقیقت اشاره شد که اگر ضرورتی ایجاب کند که دو همسر از هم جدا شوند، و چارهای از آن نباشد، اقدام بر این کار بیمانع است و از آینده نترسند، زیرا خداوند آنها را از فضل و کرم خود بینیاز خواهد کرد، در این آیه اضافه میکند: ما قدرت بینیاز نمودن آنها را داریم زیرا «آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است ملک خداست» (وَ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ).
| |
− |
| |
− | کسی که چنین ملک بیانتها و قدرت بیپایان دارد از بینیاز ساختن بندگان خود عاجز نخواهد بود، سپس برای تأکید در باره پرهیزکاری در این مورد و هر مورد دیگر، میفرماید: «به یهود و نصارا و کسانی که قبل از شما دارای کتاب آسمانی بودند و همچنین به شما، سفارش کردهایم که پرهیزکاری را پیشه کنید» (وَ لَقَدْ وَصَّیْنَا الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکُمْ وَ إِیَّاکُمْ أَنِ اتَّقُوا اللَّهَ).
| |
− |
| |
− | بعد روی سخن را به مسلمانان کرده، میگوید: اجرای دستور تقوا به سود خود شماست، و خدا نیازی به آن ندارد «و اگر سرپیچی کنید و راه طغیان و نافرمانی پیش گیرید، زیانی به خدا نمیرسد، آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است از آن اوست، و او بینیاز و در خور ستایش است» (وَ إِنْ تَکْفُرُوا فَإِنَّ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ کانَ اللَّهُ غَنِیًّا حَمِیداً).
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 132]
| |
− |
| |
− | (آیه 132)- در این آیه برای سومین بار، روی این جمله تکیه میکند که:
| |
− |
| |
− | «آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است ملک خداست و خدا آنها را محافظت و نگهبانی و اداره میکند» (وَ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ کَفی بِاللَّهِ وَکِیلًا).
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 133]
| |
− |
| |
− | (آیه 133)- سپس میفرماید: «برای خدا هیچ مانعی ندارد که شما را از بین ببرد، و جمعیتی آمادهتر و مصمّمتر جانشین شما کند، که در راه اطاعت او کوشاتر باشند و خداوند توانایی بر این کار را دارد» (إِنْ یَشَأْ یُذْهِبْکُمْ أَیُّهَا النَّاسُ وَ یَأْتِ بِآخَرِینَ وَ کانَ اللَّهُ عَلی ذلِکَ قَدِیراً).
| |
− |
| |
− | ج1، ص462
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 134]
| |
− |
| |
− | (آیه 134)- در این آیه، سخن از کسانی به میان آمده که دم از ایمان به خدا میزنند، و در میدانهای جهاد شرکت میکنند و دستورات اسلام را به کار میبندند، بدون این که هدف الهی داشته باشند، بلکه منظورشان به دست آوردن نتایج مادی همانند غنایم جنگی و مانند آن است، میفرماید: «کسانی که تنها پاداش دنیا میطلبند (در اشتباهند) زیرا در نزد پروردگار پاداش دنیا و آخرت، هر دو میباشد» (مَنْ کانَ یُرِیدُ ثَوابَ الدُّنْیا فَعِنْدَ اللَّهِ ثَوابُ الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ) پس چرا به دنبال هر دو نمیروند؟ «و خداوند از نیات همگان آگاه است و هر صدایی را میشنود، و هر صحنهای را میبیند و از اعمال منافق صفتان اطلاع دارد» (وَ کانَ اللَّهُ سَمِیعاً بَصِیراً).
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 135]
| |
− |
| |
− | (آیه 135)- عدالت اجتماعی! به تناسب دستورهایی که در آیات گذشته در باره اجرای عدالت در مورد یتیمان، و همسران داده شده، در این آیه یک اصل اساسی و یک قانون کلی در باره اجرای عدالت در همه موارد بدون استثناء ذکر میکند و میفرماید: «ای کسانی که ایمان آوردهاید کاملا قیام به عدالت کنید» (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامِینَ بِالْقِسْطِ). یعنی، باید آنچنان عدالت را اجرا کنید که کمترین انحرافی به هیچ طرف پیدا نکنید.
| |
− |
| |
− | سپس برای تأکید مطلب مسأله «شهادت» را عنوان کرده، میفرماید: به خصوص در مورد شهادت باید همه ملاحظات را کنار بگذارید «و فقط به خاطر خدا شهادت به حق دهید، اگر چه به زیان شخص شما یا پدر و مادر و یا نزدیکان تمام شود» (شُهَداءَ لِلَّهِ وَ لَوْ عَلی أَنْفُسِکُمْ أَوِ الْوالِدَیْنِ وَ الْأَقْرَبِینَ).
| |
− |
| |
− | از این جمله استفاده میشود که بستگان میتوانند با حفظ اصول عدالت به سود یا به زیان یکدیگر شهادت دهند.
| |
− |
| |
− | سپس به قسمت دیگری از عوامل انحراف از اصل عدالت اشاره کرده میفرماید: «نه ملاحظه ثروت ثروتمندان باید مانع شهادت به حق گردد و نه عواطف ناشی از ملاحظه فقر فقیران، زیرا «اگر آن کس که شهادت به حق به زیان او تمام میشود، ثروتمند یا فقیر باشد، خداوند نسبت به حال آنها آگاهتر است» نه صاحبان زر و زور میتوانند در برابر حمایت پروردگار، زیانی به شاهدان بر حق
| |
− |
| |
− | ج1، ص463
| |
− |
| |
− | برسانند، و نه فقیر با اجرای عدالت گرسنه میماند» (إِنْ یَکُنْ غَنِیًّا أَوْ فَقِیراً فَاللَّهُ أَوْلی بِهِما).
| |
− |
| |
− | باز برای تأکید دستور میدهد که «از هوی و هوس پیروی نکنید تا مانعی در راه اجرای عدالت ایجاد گردد» (فَلا تَتَّبِعُوا الْهَوی أَنْ تَعْدِلُوا).
| |
− |
| |
− | از این جمله به خوبی استفاده میشود که سر چشمه مظالم و ستمها، هوی پرستی است و اگر اجتماعی هوی پرست نباشد، ظلم و ستم در آن راه نخواهد داشت! بار دیگر به خاطر اهمیتی که موضوع اجرای عدالت دارد، روی این دستور تکیه کرده میفرماید: «اگر مانع رسیدن حق به حقدار شوید و یا حق را تحریف نمایید و یا پس از آشکار شدن حق از آن اعراض کنید، خداوند از اعمال شما آگاه است» (وَ إِنْ تَلْوُوا أَوْ تُعْرِضُوا فَإِنَّ اللَّهَ کانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبِیراً).
| |
− |
| |
− | آیه فوق توجه فوق العاده اسلام را به مسأله عدالت اجتماعی در هر شکل و هر صورت کاملا روشن میسازد و انواع تأکیداتی که در این چند جمله به کار رفته است نشان میدهد که اسلام تا چه اندازه در این مسأله مهم انسانی و اجتماعی، حساسیت دارد، اگر چه با نهایت تأسف میان عمل مسلمانان، و این دستور عالی اسلامی، فاصله از زمین تا آسمان است!، و همین یکی از اسرار عقب ماندگی آنهاست.
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 136]
| |
− |
| |
− | اشاره
| |
− |
| |
− | (آیه 136)
| |
− |
| |
− | شأن نزول:
| |
− |
| |
− | از «ابن عباس» نقل شده که این آیه در باره جمعی از بزرگان اهل کتاب نازل گردید مانند عبد اللّه بن سلام و اسد بن کعب و برادرش اسید بن کعب و جمعی دیگر، زیرا آنها در آغاز خدمت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله رسیدند و گفتند: ما به تو و کتاب آسمانی تو و موسی و تورات و عزیر ایمان میآوریم ولی به سایر کتابهای آسمانی و همچنین سایر انبیاء ایمان نداریم.
| |
− |
| |
− | آیه نازل شد و به آنها تعلیم داد که باید به همه ایمان داشته باشید.
| |
− |
| |
− | تفسیر:
| |
− |
| |
− | با توجه به شأن نزول، روی سخن در آیه به جمعی از مؤمنان اهل کتاب است که آنها پس از قبول اسلام روی تعصبهای خاصی تنها اظهار ایمان به
| |
− |
| |
− | ج1، ص464
| |
− |
| |
− | مذهب سابق خود و آیین اسلام میکردند، اما قرآن به آنها توصیه میکند که تمام پیامبران و کتب آسمانی را به رسمیت بشناسند، زیرا همه از طرف یک مبدء مبعوث شدهاند. بنابراین، معنی ندارد که بعضی از آنها را بپذیرند و بعضی را نپذیرند، مگر یک حقیقت واحد تبعیضبردار است؟ و مگر تعصبها میتواند جلو واقعیات را بگیرد؟ لذا آیه میگوید: «ای کسانی که ایمان آوردهاید به خدا و پیامبرش (پیامبر اسلام) و کتابی که بر او نازل شده، و کتب آسمانی پیشین، همگی ایمان بیاورید» (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ الْکِتابِ الَّذِی نَزَّلَ عَلی رَسُولِهِ وَ الْکِتابِ الَّذِی أَنْزَلَ مِنْ قَبْلُ).
| |
− |
| |
− | و در پایان آیه سرنوشت کسانی را که از این واقعیتها غافل بشوند بیان کرده، چنین میفرماید: «کسی که به خدا و فرشتگان، و کتب الهی، و فرستادگان او، و روز بازپسین، کافر شود، در گمراهی دور و درازی افتاده است» (وَ مَنْ یَکْفُرْ بِاللَّهِ وَ مَلائِکَتِهِ وَ کُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالًا بَعِیداً).
| |
− |
| |
− | در حقیقت ایمان به پنج اصل در این آیه لازم شمرده شده، یعنی علاوه بر ایمان به مبدء و معاد، ایمان به کتب آسمانی و انبیاء و فرشتگان نیز لازم است.
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 137]
| |
− |
| |
− | (آیه 137)- سرنوشت منافقان لجوج! به تناسب بحثی که در آیه قبل در باره کافران و گمراهی دور و دراز آنها بود در اینجا قرآن اشاره به حالت جمعی از آنان کرده که هر روز شکل تازهای به خود میگیرند، روزی در صف مؤمنان، و روز دیگر در صف کفار، و باز در صف مؤمنان و سپس در صفوف کافران متعصب و خطرناک قرار میگیرند خلاصه همچون «بت عیّار» هر لمحه به شکلی و هر روز به رنگی در میآیند و سر انجام در حال کفر و بیایمانی جان میدهند! این آیه در باره سرنوشت چنین کسانی میگوید: «آنها که ایمان آوردند سپس کافر شدند باز ایمان آوردند و بار دیگر راه کفر پیش گرفتند و سپس بر کفر خود افزودند، هرگز خداوند آنها را نمیآمرزد و به راه راست هدایت نمیکند» (إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا ثُمَّ کَفَرُوا ثُمَّ آمَنُوا ثُمَّ کَفَرُوا ثُمَّ ازْدادُوا کُفْراً لَمْ یَکُنِ اللَّهُ لِیَغْفِرَ لَهُمْ وَ لا لِیَهْدِیَهُمْ سَبِیلًا).
| |
− |
| |
− | ج1، ص465
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 138]
| |
− |
| |
− | (آیه 138)- در این آیه میگوید: «به این دسته از منافقان بشارت بده که عذاب دردناکی برای آنها است» (بَشِّرِ الْمُنافِقِینَ بِأَنَّ لَهُمْ عَذاباً أَلِیماً).
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 139]
| |
− |
| |
− | (آیه 139)- و در این آیه این دسته از منافقان چنین توصیف شدهاند: «آنها کافران را به جای مؤمنان دوست خود انتخاب میکنند» (الَّذِینَ یَتَّخِذُونَ الْکافِرِینَ أَوْلِیاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِینَ). سپس میگوید: هدف آنها از این انتخاب چیست؟ «آیا راستی میخواهند آبرو و حیثیتی از طریق این دوستی برای خود کسب کنند»؟! (أَ یَبْتَغُونَ عِنْدَهُمُ الْعِزَّةَ). «در حالی که تمام عزتها مخصوص خداست» (فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِیعاً) زیرا عزت همواره از «علم» و «قدرت» سر چشمه میگیرد و اینها که قدرت و علمشان ناچیز است، کاری از دستشان ساخته نیست که بتوانند منشأ عزتی باشند.
| |
− |
| |
− | این آیه به همه مسلمانان هشدار میدهد که عزت خود را در همه شؤون زندگی اعم از شؤون اقتصادی و فرهنگی و سیاسی و مانند آن، در دوستی با دشمنان اسلام نجویند، زیرا هر روز که منافع آنها اقتضا کند فورا صمیمیترین متحدان خود را رها کرده و به سراغ کار خویش میروند که گویی هرگز با هم آشنایی نداشتند، چنانکه تاریخ معاصر شاهد بسیار گویای این واقعیت است!
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 140]
| |
− |
| |
− | اشاره
| |
− |
| |
− | (آیه 140)
| |
− |
| |
− | شأن نزول:
| |
− |
| |
− | از ابن عباس نقل شده که: جمعی از منافقان در جلسات دانشمندان یهود مینشستند، جلساتی که در آن نسبت به آیات قرآن استهزاء میشد، آیه نازل گشت و عاقبت شوم این عمل را روشن ساخت.
| |
− |
| |
− | تفسیر:
| |
− |
| |
− | در مجلس گناه ننشینید- در سوره انعام آیه 68 صریحا به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله دستور داده است که: «اگر مشاهده کنی کسانی نسبت به آیات قرآن استهزاء میکنند و سخنان ناروا میگویند، از آنها اعراض کن».
| |
− |
| |
− | این آیه بار دیگر این حکم اسلامی را تأکید میکند و به مسلمانان هشدار میدهد که: «در قرآن به شما قبلا دستور داده شده که هنگامی بشنوید افرادی نسبت به آیات قرآن کفر میورزند و استهزاء میکنند با آنها ننشینید تا از این کار صرف نظر کرده، به مسائل دیگری بپردازند» (وَ قَدْ نَزَّلَ عَلَیْکُمْ فِی الْکِتابِ أَنْ إِذا سَمِعْتُمْ آیاتِ اللَّهِ
| |
− |
| |
− | ج1، ص466
| |
− |
| |
− | یُکْفَرُ بِها وَ یُسْتَهْزَأُ بِها فَلا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتَّی یَخُوضُوا فِی حَدِیثٍ غَیْرِهِ)
| |
− |
| |
− | .سپس نتیجه این کار را چنین بیان میکند که: «اگر شما در این گونه مجالس شرکت کردید همانند آنها خواهید بود» و سرنوشتتان، سرنوشت آنهاست (إِنَّکُمْ إِذاً مِثْلُهُمْ).
| |
− |
| |
− | باز برای تأکید این مطلب اضافه میکند شرکت در این گونه جلسات نشانه روح نفاق است «و خداوند همه منافقان و کافران را در دوزخ جمع میکند» (إِنَّ اللَّهَ جامِعُ الْمُنافِقِینَ وَ الْکافِرِینَ فِی جَهَنَّمَ جَمِیعاً).
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 141]
| |
− |
| |
− | (آیه 141)- صفات منافقان! این آیه و آیات بعد قسمتی دیگر از صفات منافقان و اندیشههای پریشان آنها را بازگو میکند، میگوید: «منافقان کسانی هستند که همیشه میخواهند از هر پیشامدی به نفع خود بهرهبرداری کنند، اگر پیروزی نصیب شما شود فورا خود را در صف مؤمنان جا زده، میگویند آیا ما با شما نبودیم و آیا کمکهای ارزنده ما مؤثر در غلبه و پیروزی شما نبود؟ بنابراین، ما هم در تمام این موفقیتها و نتایج معنوی و مادی آن شریک و سهیمیم» (الَّذِینَ یَتَرَبَّصُونَ بِکُمْ فَإِنْ کانَ لَکُمْ فَتْحٌ مِنَ اللَّهِ قالُوا أَ لَمْ نَکُنْ مَعَکُمْ).
| |
− |
| |
− | اما اگر بهرهای از این پیروزی نصیب دشمنان اسلام شود، فورا خود را به آنها نزدیک کرده، مراتب رضامندی خویش را به آنها اعلام میدارند و میگویند: «این ما بودیم که شما را تشویق به مبارزه با مسلمانان و عدم تسلیم در برابر آنها کردیم بنابراین، ما هم در این پیروزیها سهمی داریم»! (وَ إِنْ کانَ لِلْکافِرِینَ نَصِیبٌ قالُوا أَ لَمْ نَسْتَحْوِذْ عَلَیْکُمْ وَ نَمْنَعْکُمْ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ).
| |
− |
| |
− | به این ترتیب این دسته با فرصت طلبی مخصوص خود، گاهی «رفیق قافله» اند و گاهی «شریک دزد» و عمری را با این دو دوزه بازی کردن میگذرانند! ولی قرآن سر انجام آنها را با یک جمله کوتاه بیان میکند و میگوید: بالاخره روزی فرا میرسد که پردهها بالا میرود و نقاب از چهره زشت آنان برداشته میشود. آری! «در روز قیامت خداوند در میان شما قضاوت میکند» (فَاللَّهُ یَحْکُمُ بَیْنَکُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ).
| |
− |
| |
− | ج1، ص467
| |
− |
| |
− | و برای این که مؤمنان واقعی مرعوب آنان نشوند در پایان آیه اضافه میکند:
| |
− |
| |
− | «هیچ گاه خداوند راهی برای پیروزی و تسلط کافران بر مسلمانان قرار نداده است» (وَ لَنْ یَجْعَلَ اللَّهُ لِلْکافِرِینَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلًا).
| |
− |
| |
− | یعنی کافران نه تنها از نظر منطق بلکه از نظر نظامی و سیاسی و فرهنگی و اقتصادی و خلاصه از هیچ نظر بر افراد با ایمان، چیره نخواهند شد.
| |
− |
| |
− | و اگر پیروزی آنها را بر مسلمانان در میدانهای مختلف با چشم خود میبینیم به خاطر آن است که بسیاری از مسلمانان مؤمنان واقعی نیستند، نه خبری از اتحاد و اخوت اسلامی در میان آنان است و نه علم و آگاهی لازم که اسلام آن را از لحظه تولد تا لحظه مرگ بر همه لازم شمرده است دارند، و چون چنانند طبعا چنینند!
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 142]
| |
− |
| |
− | (آیه 142)- در این آیه و آیه بعد پنج صفت دیگر از صفات منافقان در عبارات کوتاهی آمده است:
| |
− |
| |
− | 1- آنها برای رسیدن به اهداف شوم خود از راه خدعه و نیرنگ وارد میشوند و حتی میخواهند: به خدا خدعه و نیرنگ زنند در حالی که در همان لحظات که در صدد چنین کاری هستند در یک نوع خدعه واقع شدهاند، زیرا برای به دست آوردن سرمایههای ناچیزی سرمایههای بزرگ وجود خود را از دست میدهند بطوری که آیه میگوید: «منافقان میخواهند خدا را فریب دهند در حالی که او آنها را فریب میدهد» (إِنَّ الْمُنافِقِینَ یُخادِعُونَ اللَّهَ وَ هُوَ خادِعُهُمْ)
| |
− |
| |
− | .2- آنها از خدا دورند و از راز و نیاز با او لذت نمیبرند و به همین دلیل:
| |
− |
| |
− | «هنگامی که به نماز برخیزند سر تا پای آنها غرق کسالت و بیحالی است» (وَ إِذا قامُوا إِلَی الصَّلاةِ قامُوا کُسالی)
| |
− |
| |
− | .3- آنها چون به خدا و وعدههای بزرگ او ایمان ندارند، «اگر عبادت یا عمل نیکی انجام دهند آن نیز از روی ریاست نه به خاطر خدا»! (یُراؤُنَ النَّاسَ)
| |
− |
| |
− | .4- «آنها گاهی ذکری هم بگویند و یادی از خدا کنند از صمیم دل و از روی آگاهی و بیداری نیست و اگر هم باشد بسیار کم است» (وَ لا یَذْکُرُونَ اللَّهَ إِلَّا قَلِیلًا)
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 143]
| |
− |
| |
− | (آیه 143)- پنجم: «آنها افراد سرگردان و بیهدف و فاقد برنامه و مسیر
| |
− |
| |
− | ج1، ص468
| |
− |
| |
− | مشخصاند، نه جزء مؤمنانند و نه در صف کافران»! (مُذَبْذَبِینَ بَیْنَ ذلِکَ لا إِلی هؤُلاءِ وَ لا إِلی هؤُلاءِ).
| |
− |
| |
− | و در پایان آیه سرنوشت آنها را چنین بیان میکند آنها افرادی هستند که بر اثر اعمالشان خدا حمایتش را از آنان برداشته و در بیراههها گمراهشان ساخته «و هر کس را خدا گمراه کند هیچ گاه راه نجاتی برای آنان نخواهی یافت» (وَ مَنْ یُضْلِلِ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ سَبِیلًا).
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 144]
| |
− |
| |
− | (آیه 144)- در آیات گذشته اشاره به گوشهای از صفات منافقان و کافران شد و در این آیه نخست میفرماید: «ای کسانی که ایمان آوردهاید! کافران (و منافقان) را به جای مؤمنان تکیه گاه و ولیّ خود انتخاب نکنید» (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْکافِرِینَ أَوْلِیاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِینَ).
| |
− |
| |
− | چرا که این عمل یک جرم و قانونشکنی آشکار و شرک به خداوند است و با توجه به قانون عدالت پروردگار موجب استحقاق مجازات شدیدی است لذا به دنبال آن میفرماید: «آیا میخواهید دلیل روشنی بر ضد خود در پیشگاه پروردگار درست کنید» (أَ تُرِیدُونَ أَنْ تَجْعَلُوا لِلَّهِ عَلَیْکُمْ سُلْطاناً مُبِیناً).
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 145]
| |
− |
| |
− | (آیه 145)- در این آیه برای روشن ساختن حال منافقانی که این دسته از مسلمانان غافل، طوق دوستی آنان را بر گردن مینهند، میفرماید: «منافقان در پایینترین و نازلترین مراحل دوزخ قرار دارند و هیچ گونه یاوری برای آنها نخواهی یافت» (إِنَّ الْمُنافِقِینَ فِی الدَّرْکِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ وَ لَنْ تَجِدَ لَهُمْ نَصِیراً).
| |
− |
| |
− | از این آیه به خوبی استفاده میشود که از نظر اسلام نفاق بدترین انواع کفر، و منافقان دورترین مردم از خدا هستند، و به همین دلیل جایگاه آنها بدترین و پستترین نقطه دوزخ است.
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 146]
| |
− |
| |
− | (آیه 146)- اما برای این که روشن شود حتی این افراد فوق العاده آلوده، راه بازگشت به سوی خدا و اصلاح موقعیت خویشتن دارند، اضافه میکند: «مگر آنها که توبه کرده و اعمال خود را اصلاح نمایند (و گذشته را جبران کنند) و به دامن لطف پروردگار چنگ بزنند و دین و ایمان خود را برای خدا خالص گردانند» (إِلَّا
| |
− |
| |
− | ج1، ص469
| |
− |
| |
− | الَّذِینَ تابُوا وَ أَصْلَحُوا وَ اعْتَصَمُوا بِاللَّهِ وَ أَخْلَصُوا دِینَهُمْ لِلَّهِ)
| |
− |
| |
− | . «چنین کسانی (سر انجام اهل نجات خواهند شد) و با مؤمنان قرین میگردند» (فَأُولئِکَ مَعَ الْمُؤْمِنِینَ). «و خداوند پاداش عظیمی به همه افراد با ایمان خواهد داد» (وَ سَوْفَ یُؤْتِ اللَّهُ الْمُؤْمِنِینَ أَجْراً عَظِیماً).
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 147]
| |
− |
| |
− | (آیه 147)- مجازاتهای خدا انتقامی نیست! در این آیه به یک «واقعیت مهم» اشاره میشود و آن این که مجازاتهای دردناک الهی نه به خاطر آن است که خداوند بخواهد از بندگان عاصی «انتقام» بگیرد و یا «قدرت نمایی» کند، و یا زیانی که از رهگذر عصیان آنها بدو رسیده است «جبران» نماید، زیرا همه اینها لازمه نقایص و کمبودهاست که ذات پاک خدا از آنها مبرّاست، بلکه این مجازاتها همگی بازتابها و نتایج سوء اعمال و عقاید خود انسانهاست.
| |
− |
| |
− | و لذا آیه میفرماید: «خدا چه نیازی به مجازات شما دارد اگر شما شکر گزاری کنید و ایمان بیاورید»؟ و (ما یَفْعَلُ اللَّهُ بِعَذابِکُمْ إِنْ شَکَرْتُمْ وَ آمَنْتُمْ).
| |
− |
| |
− | یعنی، اگر شما ایمان و عمل صالحی داشته باشید و از مواهب الهی سوء استفاده نکنید، بدون شک کمترین مجازاتی دامن شما را نخواهد گرفت.
| |
− |
| |
− | و برای تأکید این موضوع اضافه میکند: «خداوند هم از اعمال و نیات شما آگاه است و هم در برابر اعمال نیک شما شاکر و پاداشدهنده است» (وَ کانَ اللَّهُ شاکِراً عَلِیماً).
| |
− |
| |
− | در آیه فوق موضوع «شکرگزاری» بر «ایمان» مقدم شده است و این به خاطر آن است که تا انسان نعمتها و مواهب خدا را نشناسد و به مقام شکرگزاری نرسد، نمیتواند خود او را بشناسد- دقت کنید.
| |
− |
| |
− | آغاز جزء ششم قرآن مجید
| |
− |
| |
− | ادامه سوره نساء
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 148]
| |
− |
| |
− | (آیه 148)- در این آیه و آیه بعد اشاره به بخشی از دستورات اخلاقی اسلام شده، نخست میفرماید: «خدا دوست نمیدارد که بدگویی شود و یا عیوب و اعمال زشت اشخاص با سخن برملا شود» (لا یُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ).
| |
− |
| |
− | ج1، ص470
| |
− |
| |
− | زیرا همان گونه که خداوند «ستّار العیوب» است، دوست ندارد که افراد بشر پردهدری کنند و عیوب مردم را فاش سازند و آبروی آنها را ببرند.
| |
− |
| |
− | سپس به بعضی از امور که مجوز این گونه بدگوییها و پردهدریها میشود اشاره کرده، میفرماید: «مگر کسی که مظلوم واقع شده» (إِلَّا مَنْ ظُلِمَ).
| |
− |
| |
− | چنین افراد برای دفاع از خویشتن در برابر ظلم ظالم حق دارند اقدام به شکایت کنند و یا از مظالم و ستمگریها آشکارا مذمت و انتقاد و غیبت نمایند و تا حق خود را نگیرند و دفع ستم ننمایند از پای ننشینند.
| |
− |
| |
− | و در پایان آیه- همان طور که روش قرآن است- برای این که افرادی از این استثناء نیز سوء استفاده نکنند و به بهانه این که مظلوم واقع شدهاند عیوب مردم را بدون جهت آشکار نسازند میفرماید: «خداوند سخنان را میشنود و از نیات آگاه است» (وَ کانَ اللَّهُ سَمِیعاً عَلِیماً).
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 149]
| |
− |
| |
− | (آیه 149)- در این آیه، به نقطه مقابل این حکم اشاره کرده، میفرماید: «اگر نیکیهای افراد را اظهار کنید و یا مخفی نمایید مانعی ندارد (به خلاف بدیها که مطلقا جز در مواردی استثنایی باید کتمان شود) و نیز اگر در برابر بدیهایی که افراد به شما کردهاند راه عفو و بخشش را پیش گیرید بهتر است زیرا این کار در حقیقت یک نوع کار الهی است که با داشتن قدرت بر هر گونه انتقام، بندگان شایسته خود را مورد عفو قرار میدهد» (إِنْ تُبْدُوا خَیْراً أَوْ تُخْفُوهُ أَوْ تَعْفُوا عَنْ سُوءٍ فَإِنَّ اللَّهَ کانَ عَفُوًّا قَدِیراً).
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 150]
| |
− |
| |
− | (آیه 150)- میان پیامبران تبعیض نیست! در این آیه و آیه بعد توصیفی از حال جمعی از کافران و مؤمنان و سرنوشت آنها آمده است و آیات گذشته را که در باره منافقان بود تکمیل میکند.
| |
− |
| |
− | نخست به کسانی که میان پیامبران الهی فرق گذاشته، بعضی را بر حق و بعضی را بر باطل میدانند اشاره کرده، میفرماید: «آنها که به خدا و پیامبرانش کافر میشوند و میخواهند میان خدا و پیامبران تفرقه بیندازند و اظهار میدارند که ما نسبت به بعضی از آنها ایمان داریم اگر چه بعضی دیگر را به رسمیت نمیشناسیم، و به گمان خود میخواهند در این میان راهی پیدا کنند ...» (إِنَّ الَّذِینَ
| |
− |
| |
− | ج1، ص471
| |
− |
| |
− | یَکْفُرُونَ بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ یُرِیدُونَ أَنْ یُفَرِّقُوا بَیْنَ اللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ یَقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَکْفُرُ بِبَعْضٍ وَ یُرِیدُونَ أَنْ یَتَّخِذُوا بَیْنَ ذلِکَ سَبِیلًا).
| |
− |
| |
− | در حقیقت این جمله حال یهودیان و مسیحیان را روشن میسازد که یهودیان مسیح را به رسمیت نمیشناختند، و هر دو، پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله را، در حالی که طبق کتب آسمانی آنها نبوت این پیامبران بر ایشان ثابت شده بود.
| |
− |
| |
− | بنابراین، ایمان آنها حتی در مواردی که نسبت به آن اظهار ایمان میکنند، بیارزش قلمداد شده است، چرا که از روح حقجویی سر چشمه نمیگیرد.
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 151]
| |
− |
| |
− | (آیه 151)- در این آیه ماهیت این افراد را بیان کرده، میفرماید: «آنها کافران واقعی هستند» (أُولئِکَ هُمُ الْکافِرُونَ حَقًّا).
| |
− |
| |
− | و در پایان آنها را تهدید کرده، میگوید: «ما برای کافران عذاب توهین آمیز و خوارکنندهای فراهم ساختهایم» (وَ أَعْتَدْنا لِلْکافِرِینَ عَذاباً مُهِیناً).
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 152]
| |
− |
| |
− | (آیه 152)- در این آیه به وضع مؤمنان و سرنوشت آنها اشاره کرده و میگوید: «کسانی که ایمان به خدا و همه پیامبران او آوردهاند و در میان هیچ یک از آنها تفرقه نینداختند (و با این کار، «تسلیم و اخلاص» خود در برابر حق، و مبارزه با هر گونه «تعصب» نابجا را اثبات نمودند) به زودی خداوند پاداشهای آنها را به آنها خواهد داد» (وَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ لَمْ یُفَرِّقُوا بَیْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ أُولئِکَ سَوْفَ یُؤْتِیهِمْ أُجُورَهُمْ).
| |
− |
| |
− | و در پایان آیه به این مطلب اشاره میشود که اگر این دسته از مؤمنان در گذشته مرتکب چنان تعصبها و تفرقهها و گناهان دیگر شدند اگر ایمان خود را خالص کرده و به سوی خدا بازگردند خداوند آنها را میبخشد «و خداوند همواره آمرزنده و مهربان بوده و هست» (وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِیماً).
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 153]
| |
− |
| |
− | اشاره
| |
− |
| |
− | (آیه 153)
| |
− |
| |
− | شأن نزول:
| |
− |
| |
− | جمعی از یهود نزد پیامبر صلّی اللّه علیه و آله آمدند و گفتند: اگر تو پیغمبر خدایی کتاب آسمانی خود را یکجا به ما عرضه کن، همانطور که موسی تورات را یکجا آورد، این آیه و آیه بعد نازل شد و به آنها پاسخ گفت.
| |
− |
| |
− | تفسیر:
| |
− |
| |
− | بهانه جویی یهود- در این آیه، نخست اشاره به درخواست اهل
| |
− |
| |
− | ج1، ص472
| |
− |
| |
− | کتاب (یهود) میکند و میگوید: «اهل کتاب از تو تقاضا میکنند که کتابی از آسمان (یکجا) بر آنها نازل کنی» (یَسْئَلُکَ أَهْلُ الْکِتابِ أَنْ تُنَزِّلَ عَلَیْهِمْ کِتاباً مِنَ السَّماءِ).
| |
− |
| |
− | شک نیست که آنها در این تقاضای خود حسن نیت نداشتند، زیرا هدف از نزول کتاب آسمانی همان ارشاد و هدایت و تربیت است، گاهی این هدف با نزول کتاب آسمانی یکجا تأمین میشود، و گاهی تدریجی بودن آن به این هدف بیشتر کمک میکند.
| |
− |
| |
− | لذا به دنبال این تقاضا خداوند به عدم حسن نیت آنها اشاره کرده، و ضمن دلداری به پیامبرش، سابقه لجاجت و عناد و بهانهجویی یهود را در برابر پیامبر بزرگشان موسی بن عمران بازگو میکند.
| |
− |
| |
− | نخست میگوید: «اینها از موسی چیزهایی بزرگتر و عجیبتر از این خواستند و گفتند: خدا را آشکارا به ما نشان بده»! (فَقَدْ سَأَلُوا مُوسی أَکْبَرَ مِنْ ذلِکَ فَقالُوا أَرِنَا اللَّهَ جَهْرَةً).
| |
− |
| |
− | این درخواست عجیب و غیر منطقی که نوعی از عقیده بتپرستان را منعکس میساخت و خدا را جسم و محدود معرفی میکرد و بدون شک از لجاجت و عناد سر چشمه گرفته بود، سبب شد که «صاعقه آسمانی به خاطر این ظلم و ستم آنها را فرا گرفت» (فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ بِظُلْمِهِمْ).
| |
− |
| |
− | سپس به یکی دیگر از اعمال زشت آنها که مسأله «گوساله پرستی» بود، اشاره میکند و میگوید: «آنها پس از مشاهده آن همه معجزات و دلایل روشن، گوساله را به عنوان معبود خود انتخاب کردند»! (ثُمَّ اتَّخَذُوا الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَیِّناتُ).
| |
− |
| |
− | ولی با این همه برای این که به راه بازگردند «ما آنها را بخشیدیم و به موسی برتری و حکومت آشکاری دادیم» و بساط رسوای سامری و گوساله پرستان را برچیدیم» (فَعَفَوْنا عَنْ ذلِکَ وَ آتَیْنا مُوسی سُلْطاناً مُبِیناً).
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 154]
| |
− |
| |
− | (آیه 154)- باز آنها از خواب غفلت بیدار نشدند و از مرکب غرور و لجاجت پایین نیامدند، به همین جهت «ما کوه طور را بر بالای سر آنها به حرکت
| |
− |
| |
− | ج1، ص473
| |
− |
| |
− | درآوردیم، و در همان حال از آنها پیمان گرفتیم و به آنها گفتیم که به عنوان توبه از گناهانتان از در بیت المقدس با خضوع و خشوع وارد شوید، و نیز به آنها تأکید کردیم که در روز شنبه دست از کسب و کار بکشید و راه تعدی و تجاوز را پیش نگیرید (و از ماهیان دریا که در آن روز صیدش حرام بود استفاده نکنید) و در برابر همه اینها پیمان شدید از آنان گرفتیم» اما آنها به هیچ یک از این پیمانهای مؤکد وفا نکردند! (وَ رَفَعْنا فَوْقَهُمُ الطُّورَ بِمِیثاقِهِمْ وَ قُلْنا لَهُمُ ادْخُلُوا الْبابَ سُجَّداً وَ قُلْنا لَهُمْ لا تَعْدُوا فِی السَّبْتِ وَ أَخَذْنا مِنْهُمْ مِیثاقاً غَلِیظاً).
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 155]
| |
− |
| |
− | (آیه 155)- گوشه دیگری از خلافکاریهای یهود! در اینجا قرآن به قسمتهای دیگری از خلافکاریهای بنی اسرائیل و کارشکنیها و دشمنیهای آنها با پیامبران خدا اشاره کرده است.
| |
− |
| |
− | نخست، به پیمانشکنی و کفر جمعی از آنها و قتل پیامبران به دست آنان اشاره کرده چنین میفرماید: «ما آنها را به خاطر پیمان شکنی» از رحمت خود دور ساختیم یا قسمتی از نعمتهای پاکیزه را بر آنان تحریم نمودیم (فَبِما نَقْضِهِمْ مِیثاقَهُمْ).
| |
− |
| |
− | آنها به دنبال این پیمان شکنی، «آیات پروردگار را انکار کردند و راه مخالفت پیش گرفتند» (وَ کُفْرِهِمْ بِآیاتِ اللَّهِ).
| |
− |
| |
− | و به این نیز قناعت نکردند، «بلکه دست به جنایت بزرگ دیگری که قتل و کشتن راهنمایان و هادیان راه حق یعنی پیامبران زدند و بدون هیچ مجوزی آنها را از بین بردند» (وَ قَتْلِهِمُ الْأَنْبِیاءَ بِغَیْرِ حَقٍّ).
| |
− |
| |
− | آنها به قدری در اعمال خلاف جسور و بیباک بودند که گفتار پیامبران را به باد استهزاء میگرفتند و صریحا به آنها «گفتند: بر دلهای ما پرده افکنده شده که مانع شنیدن و پذیرش دعوت شماست»! (وَ قَوْلِهِمْ قُلُوبُنا غُلْفٌ).
| |
− |
| |
− | در اینجا قرآن اضافه میکند: دلهای آنها به کلی مهر شده و هیچ گونه حقی در آن نفوذ نمیکند ولی عامل آن کفر و بیایمانی، خود آنها هستند و به همین دلیل جز افراد کمی که خود را از این گونه لجاجتها برکنار داشتهاند ایمان نمیآورند، میفرماید: «آری! خداوند به علت کفرشان، بر دلهای آنها مهر زده، که جز عده کمی
| |
− |
| |
− | ج1، ص474
| |
− |
| |
− | (که راه حق میپویند و لجاج ندارند) ایمان میآورند» (بَلْ طَبَعَ اللَّهُ عَلَیْها بِکُفْرِهِمْ فَلا یُؤْمِنُونَ إِلَّا قَلِیلًا).
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 156]
| |
− |
| |
− | (آیه 156)- «آنها در راه کفر آن چنان سریع تاختند که به مریم پاکدامن، مادر پیامبر بزرگ خدا که به فرمان الهی بدون همسر باردار شده بود تهمت بزرگی زدند» (وَ بِکُفْرِهِمْ وَ قَوْلِهِمْ عَلی مَرْیَمَ بُهْتاناً عَظِیماً).
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 157]
| |
− |
| |
− | (آیه 157)- حتی آنها به کشتن پیامبران افتخار میکردند «و میگفتند ما مسیح عیسی بن مریم رسولخدا را کشتهایم» (وَ قَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسِیحَ عِیسَی ابْنَ مَرْیَمَ رَسُولَ اللَّهِ). و شاید تعبیر به رسول اللّه را در مورد مسیح از روی استهزاء و سخریه میگفتند.
| |
− |
| |
− | در حالی که در این ادعای خود نیز کاذب بودند، «آنها هرگز مسیح را نکشتند و نه به دار آویختند، بلکه دیگری را که شباهت به او داشت اشتباها به دار زدند» (وَ ما قَتَلُوهُ وَ ما صَلَبُوهُ وَ لکِنْ شُبِّهَ لَهُمْ).
| |
− |
| |
− | سپس قرآن میگوید: «آنها که در باره مسیح اختلاف کردند، خودشان در شک بودند و هیچ یک به گفته خود ایمان نداشتند و تنها از تخمین و گمان پیروی میکردند» (وَ إِنَّ الَّذِینَ اخْتَلَفُوا فِیهِ لَفِی شَکٍّ مِنْهُ ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلَّا اتِّباعَ الظَّنِّ).
| |
− |
| |
− | آنگاه قرآن به عنوان تأکید مطلب میگوید: «و قطعا او را نکشتند» (وَ ما قَتَلُوهُ یَقِیناً).
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 158]
| |
− |
| |
− | (آیه 158)- «بلکه خداوند او را به سوی خود برد و خداوند قادر و حکیم است» (بَلْ رَفَعَهُ اللَّهُ إِلَیْهِ وَ کانَ اللَّهُ عَزِیزاً حَکِیماً).
| |
− |
| |
− | اگر میبینیم قرآن مخصوصا روی مصلوب نشدن مسیح (ع) تکیه کرده، به خاطر این است که عقیده خرافی فداء و بازخرید گناهان امت را به شدت بکوبد، تا مسیحیان نجات را در گروه اعمال خویش ببینند، نه در پناه بردن به صلیب!
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 159]
| |
− |
| |
− | (آیه 159)- در تفسیر این آیه دو احتمال است که هر یک به جهاتی قابل ملاحظه است:
| |
− |
| |
− | 1- آیه میفرماید: «هیچ کس از اهل کتاب نیست مگر این که به مسیح (ع) پیش از مرگ خود ایمان میآورد» (وَ إِنْ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ إِلَّا لَیُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ).
| |
− |
| |
− | ج1، ص475
| |
− |
| |
− | و آن هنگامی است که انسان در آستانه مرگ قرار میگیرد و ارتباط او با این جهان ضعیف و با جهان بعد از مرگ قوی میگردد، پردهها از برابر چشم او کنار میرود و بسیاری از حقایق را میبیند، در این موقع است که چشم حقیقت بین او مقام مسیح را مشاهده میکند و در برابر او تسلیم میگردد، آنها که منکر او شدند به او مؤمن میشوند و آنها که او را خدا دانستند به اشتباه خود پی میبرند در حالی که این ایمان هیچ گونه سودی برای آنها ندارد- پس چه بهتر اکنون که ایمان مفید است مؤمن شوند! 2- منظور این است که تمام اهل کتاب به حضرت مسیح (ع) پیش از «مرگ او» ایمان میآوردند یهودیان او را به نبوت میپذیرند و مسیحیان دست از الوهیت او میکشند و این به هنگامی است که مسیح (ع) طبق روایات اسلامی در موقع ظهور حضرت مهدی (عج) از آسمان فرود میآید، و پشت سر او نماز میگذارد و یهود و نصارا نیز او را میبینند و به او و مهدی (عج) ایمان میآورند، و روشن است که مسیح به حکم این که آیینش مربوط به گذشته بوده وظیفه دارد در این زمان از آیین موجود یعنی آیین اسلام که مهدی (عج) مجری آن است پیروی کند.
| |
− |
| |
− | و در پایان آیه میفرماید: «در روز رستاخیز، مسیح گواه بر آنها خواهد بود» (وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ یَکُونُ عَلَیْهِمْ شَهِیداً).
| |
− |
| |
− | منظور از گواهی مسیح بر ضد آنها این است که او گواهی میدهد که تبلیغ رسالت کرده و آنها را هیچ گاه به خدایی و الوهیت خود دعوت ننموده بلکه به ربوبیت پروردگار دعوت کرده است.
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 160]
| |
− |
| |
− | (آیه 160)- سرنوشت صالحان و ناصالحان یهود! در آیات گذشته به چند نمونه از خلافکاریهای یهود اشاره شد، در این آیه و دو آیه بعد نیز پس از ذکر چند قسمت دیگر از اعمال ناشایست آنها، کیفرهایی را که بر اثر این اعمال در دنیا و آخرت دامان آنها را گرفته و میگیرد، بیان میدارد.
| |
− |
| |
− | نخست میفرماید: «به خاطر ظلم و ستمی که یهود کردند، و به خاطر
| |
− |
| |
− | ج1، ص476
| |
− |
| |
− | باز داشتن مردم از راه خدا، قسمتی از چیزهای پاک و پاکیزه را که بر آنها حلال بود تحریم کردیم» و آنان را از استفاده کردن از آن محروم ساختیم (فَبِظُلْمٍ مِنَ الَّذِینَ هادُوا حَرَّمْنا عَلَیْهِمْ طَیِّباتٍ أُحِلَّتْ لَهُمْ وَ بِصَدِّهِمْ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ کَثِیراً) «1»
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 161]
| |
− |
| |
− | (آیه 161)- و نیز به خاطر این که «رباخواری میکردند با این که از آن نهی شده بودند، و همچنین اموال مردم را به ناحق میخوردند، همه اینها سبب شد که گرفتار آن محرومیت شوند» (وَ أَخْذِهِمُ الرِّبَوا وَ قَدْ نُهُوا عَنْهُ وَ أَکْلِهِمْ أَمْوالَ النَّاسِ بِالْباطِلِ).
| |
− |
| |
− | گذشته از این کیفر دنیوی، ما آنها را به کیفرهای اخروی گرفتار خواهیم ساخت «و برای کافران آنها عذاب دردناکی آماده کردهایم» (وَ أَعْتَدْنا لِلْکافِرِینَ مِنْهُمْ عَذاباً أَلِیماً).
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 162]
| |
− |
| |
− | (آیه 162)- در این آیه به واقعیت مهمی اشاره شده که قرآن کرارا به آن تکیه کرده است و آن این که مذمت و نکوهش قرآن از یهود به هیچ وجه جنبه مبارزه نژادی و طائفهای ندارد، اسلام هیچ نژادی را به عنوان «نژاد» مذمت نمیکند بلکه نکوهشها و حملات آن تنها متوجه آلودگان و منحرفان است، لذا در این آیه افراد با ایمان و پاکدامن یهود را استثناء کرده، و مورد ستایش قرار داده و پاداش بزرگی به آنها نوید میدهد، و میگوید: «ولی آن دسته از یهود که در علم و دانش راسخند و مؤمنان (از دست اسلام) به آنچه بر تو نازل شده و آنچه بر پیامبران پیشین نازل گردیده ایمان میآورند (همچنین) نمازگزاران و زکاتدهندگان و ایمانآورندگان به خدا و روز قیامت به زودی پاداش بزرگی به آنها خواهیم داد» (لکِنِ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ مِنْهُمْ وَ الْمُؤْمِنُونَ یُؤْمِنُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ وَ الْمُقِیمِینَ الصَّلاةَ وَ الْمُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ الْمُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ أُولئِکَ سَنُؤْتِیهِمْ أَجْراً عَظِیماً).
| |
− |
| |
− | به همین دلیل میبینیم که جمعی از بزرگان یهود به هنگام ظهور پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله و مشاهده دلایل حقانیت او به اسلام گرویدند و با جان و دل از آن
| |
− |
| |
− | (1) در مور تحریم طیّبات رجوع کنید به سوره انعام (6) آیه 146.
| |
− |
| |
− | ج1، ص477
| |
− |
| |
− | حمایت کردند و مورد احترام پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سایر مسلمانان بودند.
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 163]
| |
− |
| |
− | (آیه 163)- در آیات گذشته خواندیم که یهود در میان پیامبران خدا تفرقه میافکندند بعضی را تصدیق و بعضی را انکار میکردند در این آیه، بار دیگر به آنها پاسخ میگوید که: «ما بر تو وحی فرستادیم همانطور که بر نوح و پیامبران بعد از او وحی فرستادیم و همانطور که بر ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و پیامبرانی که از فرزندان یعقوب بودند و عیسی و ایوب و یونس و هارون و سلیمان وحی نمودیم و به داود کتاب زبور دادیم» (إِنَّا أَوْحَیْنا إِلَیْکَ کَما أَوْحَیْنا إِلی نُوحٍ وَ النَّبِیِّینَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَوْحَیْنا إِلی إِبْراهِیمَ وَ إِسْماعِیلَ وَ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطِ وَ عِیسی وَ أَیُّوبَ وَ یُونُسَ وَ هارُونَ وَ سُلَیْمانَ وَ آتَیْنا داوُدَ زَبُوراً).
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 164]
| |
− |
| |
− | (آیه 164)- در این آیه اضافه میکند پیامبرانی که وحی بر آنان نازل گردید منحصر به اینها نبودند بلکه «پیامبران دیگری که قبلا سرگذشت آنها را برای تو بیان کردهایم و پیامبرانی را که هنوز سرگذشت آنها را شرح ندادهایم همگی همین مأموریت را داشتند و وحی الهی بر آنها نازل گردید» (وَ رُسُلًا قَدْ قَصَصْناهُمْ عَلَیْکَ مِنْ قَبْلُ وَ رُسُلًا لَمْ نَقْصُصْهُمْ عَلَیْکَ). و از این بالاتر «خداوند رسما با موسی سخن گفت» (وَ کَلَّمَ اللَّهُ مُوسی تَکْلِیماً).
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 165]
| |
− |
| |
− | (آیه 165)- بنابراین، رشته وحی همیشه در میان بشر بوده است و چگونه ممکن است ما افراد انسان را بدون راهنما و رهبر بگذرانیم و در عین حال برای آنها مسؤولیت و تکلیف قائل شویم؟ لذا «ما این پیامبران را بشارتدهنده و انذارکننده قرار دادیم تا به رحمت و پاداش الهی، مردم را امیدوار سازند و از کیفرهای او بیم دهند تا اتمام حجت بر آنها شود و بهانهای نداشته باشند» (رُسُلًا مُبَشِّرِینَ وَ مُنْذِرِینَ لِئَلَّا یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَی اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ).
| |
− |
| |
− | خداوند برنامه ارسال این رهبران را دقیقا تنظیم و اجرا نموده، چرا چنین نباشد با این که: «او بر همه چیز توانا و حکیم است» (وَ کانَ اللَّهُ عَزِیزاً حَکِیماً).
| |
− |
| |
− | حکمت او ایجاب میکند که این کار عملی شود و قدرت او راه را هموار میسازد.
| |
− |
| |
− | ج1، ص478
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 166]
| |
− |
| |
− | (آیه 166)- و در این آیه به پیامبر دلداری و قوت قلب میبخشد که اگر این جمعیت نبوت و رسالت تو را انکار کردند اهمیتی ندارد، زیرا: «خداوند گواه چیزی است که بر تو نازل کرده است» (لکِنِ اللَّهُ یَشْهَدُ بِما أَنْزَلَ إِلَیْکَ).
| |
− |
| |
− | و البته انتخاب تو برای این منصب بیحساب نبوده بلکه «این آیات را از روی علم به لیاقت و شایستگی تو برای مأموریت، نازل کرده است» (أَنْزَلَهُ بِعِلْمِهِ).
| |
− |
| |
− | و در پایان اضافه میکند که نه تنها خداوند گواهی بر حقانیت تو میدهد، بلکه «فرشتگان پروردگار نیز گواهی میدهند اگر چه گواهی خدا کافی است» (وَ الْمَلائِکَةُ یَشْهَدُونَ وَ کَفی بِاللَّهِ شَهِیداً).
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 167]
| |
− |
| |
− | (آیه 167)- در آیات گذشته بحثهایی در باره افراد بیایمان و با ایمان ذکر شده بود، در این آیه اشاره به دستهای دیگر میکند که بدترین نوع کفر را انتخاب کردند، آنها کسانی هستند که علاوه بر گمراهی خود، کوشش برای گمراه ساختن دیگران میکنند، نه خود راه هدایت را پیمودند و نه میگذارند دیگران این راه را بپیمایند آیه میفرماید: «کسانی که کافر شدند و مردم را از گام گذاشتن در راه خدا مانع گشتند، در گمراهی دور و درازی گرفتار شدهاند» (إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ قَدْ ضَلُّوا ضَلالًا بَعِیداً).
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 168]
| |
− |
| |
− | (آیه 168)- در این آیه اضافه میفرماید: «آنها که کافر شدند و ستم کردند (هم ستم به حق کردند که آنچه شایسته آن بود انجام ندادند و هم ستم به خویش که خود را از سعادت محروم ساختند و در درّه ضلالت سقوط کردند و هم به دیگران ستم کردند که آنها را از راه حق بازداشتند) چنین افرادی هرگز مشمول آمرزش پروردگار نخواهند شد و خداوند آنها را به هیچ راهی هدایت نمیکند» (إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ ظَلَمُوا لَمْ یَکُنِ اللَّهُ لِیَغْفِرَ لَهُمْ وَ لا لِیَهْدِیَهُمْ طَرِیقاً).
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 169]
| |
− |
| |
− | (آیه 169)- «مگر به سوی دوزخ! و آنها برای همیشه در دوزخ میمانند» (إِلَّا طَرِیقَ جَهَنَّمَ خالِدِینَ فِیها أَبَداً).
| |
− |
| |
− | آنها باید بدانند که این تهدید الهی صورت میپذیرد، زیرا: «این کار برای خدا آسان است و قدرت بر آن دارد» (وَ کانَ ذلِکَ عَلَی اللَّهِ یَسِیراً).
| |
− |
| |
− | ج1، ص479
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 170]
| |
− |
| |
− | (آیه 170)- در آیات گذشته سرنوشت افراد بیایمان بیان شد، و در این آیه دعوت به سوی ایمان آمیخته با ذکر نتیجه آن میکند، و با تعبیرات مختلفی که شوق و علاقه انسان را برمیانگیزد همه مردم را به این هدف عالی تشویق مینماید.
| |
− |
| |
− | نخست میگوید: «ای مردم همان پیامبری که در انتظار او بودید و در کتب آسمانی پیشین به او اشاره شده بود با آیین حق به سوی شما آمده است» (یا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جاءَکُمُ الرَّسُولُ بِالْحَقِّ). سپس میفرماید: «این پیامبر از طرف آن کس که پرورش و تربیت شما را بر عهده دارد آمده است» (مِنْ رَبِّکُمْ).
| |
− |
| |
− | بعد اضافه میکند: «اگر ایمان بیاورید به سود شماست» به دیگری خدمت نکردهاید، بلکه به خودتان خدمت نمودهاید (فَآمِنُوا خَیْراً لَکُمْ).
| |
− |
| |
− | و در پایان میفرماید: «فکر نکنید اگر شما راه کفر پیش گیرید به خدا زیانی میرسد چنین نیست، زیرا خداوند مالک آنچه در آسمانها و زمین است میباشد» (وَ إِنْ تَکْفُرُوا فَإِنَّ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ).
| |
− |
| |
− | به علاوه چون «خداوند، عالم و حکیم است» (وَ کانَ اللَّهُ عَلِیماً حَکِیماً) دستورهایی را که به شما داده و برنامههایی را که تنظیم کرده همگی روی فلسفه و مصالحی بوده و به سود شماست.
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 171]
| |
− |
| |
− | (آیه 171)- تثلیث موهوم است! در این آیه و آیه بعد به تناسب بحثهایی که در باره اهل کتاب و کفار بود به یکی از مهمترین انحرافات جامعه مسیحیت یعنی «مسأله تثلیث و خدایان سهگانه» اشاره کرده و با جملهای کوتاه و مستدل آنها را از این انحراف بزرگ برحذر میدارد.
| |
− |
| |
− | نخست به آنان اخطار میکند که: «ای اهل کتاب! در دین خود راه غلو را نپویید و جز حق، در باره خدا نگویید» (یا أَهْلَ الْکِتابِ لا تَغْلُوا فِی دِینِکُمْ وَ لا تَقُولُوا عَلَی اللَّهِ إِلَّا الْحَقَّ).
| |
− |
| |
− | مسأله «غلوّ» در باره پیشوایان، یکی از مهمترین سر چشمههای انحراف در ادیان آسمانی بوده است، به همین جهت اسلام در باره غلات سختگیری شدیدی کرده و در کتب «عقاید» و «فقه» غلات از بدترین کفار معرفی شدهاند!
| |
− |
| |
− | ج1، ص480
| |
− |
| |
− | سپس به چند نکته که هر کدام در حکم دلیلی بر ابطال تثلیث و الوهیت مسیح است اشاره میکند:
| |
− |
| |
− | 1- «عیسی فقط فرزند مریم بود» (إِنَّمَا الْمَسِیحُ عِیسَی ابْنُ مَرْیَمَ).
| |
− |
| |
− | این تعبیر خاطرنشان میسازد که مسیح همچون سایر افراد انسان در رحم مادر قرار داشت و دوران جنینی را گذراند و همانند سایر افراد بشر متولد شد، شیر خورد و در آغوش مادر پرورش یافت یعنی، تمام صفات بشری در او بود، چگونه ممکن است چنین کسی که مشمول و محکوم قوانین طبیعت و تغییرات جهان ماده است خداوندی ازلی و ابدی باشد.
| |
− |
| |
− | 2- «عیسی فرستاده خدا بود» (رَسُولُ اللَّهِ)- این موقعیت نیز تناسبی با الوهیت او ندارد.
| |
− |
| |
− | 3- «عیسی کلمه خدا بود که به مریم القا شد» (وَ کَلِمَتُهُ أَلْقاها إِلی مَرْیَمَ).
| |
− |
| |
− | این تعبیر به خاطر آن است که اشاره به مخلوق بودن مسیح کند، همانطور که «کلمات» مخلوق ما است، موجودات عالم آفرینش هم مخلوق خدا هستند.
| |
− |
| |
− | 4- «عیسی روحی است که از طرف خدا آفریده شد» (وَ رُوحٌ مِنْهُ).
| |
− |
| |
− | این تعبیر که در مورد آفرینش آدم و به یک معنی آفرینش تمام بشر نیز در قرآن آمده است اشاره به عظمت آن روحی است که خدا آفرید و در وجود انسانها عموما و مسیح و پیامبران خصوصا قرار داد.
| |
− |
| |
− | سپس قرآن به دنبال این بیان میگوید: «اکنون که چنین است به خدای یگانه و پیامبران او ایمان بیاورید و نگویید خدایان سهگانهاند و اگر از این سخن بپرهیزید، به سود شماست» (فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ لا تَقُولُوا ثَلاثَةٌ انْتَهُوا خَیْراً لَکُمْ).
| |
− |
| |
− | بار دیگر تأکید میکند که: «تنها خداوند معبود یگانه است» (إِنَّمَا اللَّهُ إِلهٌ واحِدٌ).
| |
− |
| |
− | یعنی، شما قبول دارید که در عین تثلیث، خدا یگانه است در حالی که اگر فرزندی داشته باشد شبیه او خواهد بود و با این حال یگانگی معنی ندارد.
| |
− |
| |
− | «چگونه ممکن است خداوند فرزندی داشته باشد در حالی که او از نقیصه احتیاج
| |
− |
| |
− | ج1، ص481
| |
− |
| |
− | به همسر و فرزند و نقیصه جسمانیت و عوارض جسم بودن مبرّاست» (سُبْحانَهُ أَنْ یَکُونَ لَهُ وَلَدٌ).
| |
− |
| |
− | به علاوه «او مالک آنچه در آسمانها و زمین است میباشد، همگی مخلوق اویند و او خالق آنهاست، و مسیح نیز یکی از این مخلوقات اوست» (لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ).
| |
− |
| |
− | چگونه میتوان یک حالت استثنایی برای وی قائل شد؟ آیا مملوک و مخلوق میتواند فرزند مالک و خالق خود باشد؟ خداوند نه تنها خالق و مالک آنهاست بلکه مدبّر و حافظ و رازق و سرپرست آنها نیز میباشد «و برای تدبیر و سرپرستی آنها خداوند کافی است» (وَ کَفی بِاللَّهِ وَکِیلًا).
| |
− |
| |
− | اصولا خدایی که ازلی و ابدی است، و سرپرستی همه موجودات را از ازل تا ابد بر عهده دارد چه نیازی به فرزند دارد، مگر او همانند ما است که فرزندی برای جانشین بعد از مرگ خود بخواهد؟!
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 172]
| |
− |
| |
− | اشاره
| |
− |
| |
− | (آیه 172)
| |
− |
| |
− | شأن نزول:
| |
− |
| |
− | روایت شده که: طایفهای از مسیحیان نجران خدمت پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله رسیدند و عرض کردند: چرا نسبت به پیشوای ما خرده میگیری؟
| |
− |
| |
− | پیامبر صلّی اللّه علیه و آله فرمود: من چه عیبی بر او گذاشتم؟ گفتند: تو میگویی او بنده خدا و پیامبر او بوده است. آیه نازل شد و به آنها پاسخ گفت.
| |
− |
| |
− | تفسیر:
| |
− |
| |
− | مسیح بنده خدا بود- پیوند و ارتباط این آیه با آیات گذشته که در باره نفی الوهیت مسیح و ابطال مسأله تثلیث بود آشکار است.
| |
− |
| |
− | نخست با بیان دیگری مسأله الوهیت مسیح را ابطال میکند و میگوید شما چگونه معتقد به الوهیت عیسی هستید در حالی که «نه مسیح استنکاف از عبودیت و بندگی پروردگار داشت و نه فرشتگان مقرب پروردگار استنکاف دارند»َنْ یَسْتَنْکِفَ الْمَسِیحُ أَنْ یَکُونَ عَبْداً لِلَّهِ وَ لَا الْمَلائِکَةُ الْمُقَرَّبُونَ)
| |
− |
| |
− | .و مسلم است کسی که خود عبادت کننده است معنی ندارد که معبود باشد.
| |
− |
| |
− | در حدیثی میخوانیم که امام علی بن موسی الرضا علیه السّلام برای محکوم ساختن مسیحیان منحرف که مدعی الوهیت او بودند به «جاثلیق» بزرگ مسیحیان فرمود:
| |
− |
| |
− | ج1، ص482
| |
− |
| |
− | عیسی (ع) همه چیزش خوب بود تنها یک عیب داشت و آن این که عبادت چندانی نداشت، مرد مسیحی برآشفت و به امام گفت چه اشتباه بزرگی میکنی؟
| |
− |
| |
− | اتفاقا او از عابدترین مردم بود، امام فورا فرمود: او چه کسی را عبادت میکرد؟
| |
− |
| |
− | آیا کسی جز خدا را میپرستید؟ بنابراین، به اعتراف خودت مسیح بنده و مخلوق و عبادت کننده خدا بود، نه معبود و خدا، مرد مسیحی خاموش شد و پاسخی نداشت! سپس قرآن اضافه میکند: «کسانی که از عبادت و بندگی پروردگار امتناع ورزند و این امتناع از تکبر و خودبینی سر چشمه بگیرد، خداوند همه آنها را در روز رستاخیز حاضر خواهد ساخت» و به هر کدام کیفر مناسب خواهد دادَ مَنْ یَسْتَنْکِفْ عَنْ عِبادَتِهِ وَ یَسْتَکْبِرْ فَسَیَحْشُرُهُمْ إِلَیْهِ جَمِیعاً)
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 173]
| |
− |
| |
− | (آیه 173)- «در آن روز آنها که دارای ایمان و عمل صالح بودهاند پاداششان را بطور کامل خواهد داد، و از فضل و رحمت خدا بر آن خواهد افزود، آنها که از بندگی خدا امتناع ورزیدند و راه تکبر را پیش گرفتند به عذاب دردناکی گرفتار خواهد کرد و غیر از خدا هیچ سرپرست و حامی و یاوری نخواهند یافت» (فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فَیُوَفِّیهِمْ أُجُورَهُمْ وَ یَزِیدُهُمْ مِنْ فَضْلِهِ وَ أَمَّا الَّذِینَ اسْتَنْکَفُوا وَ اسْتَکْبَرُوا فَیُعَذِّبُهُمْ عَذاباً أَلِیماً وَ لا یَجِدُونَ لَهُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلِیًّا وَ لا نَصِیراً).
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 174]
| |
− |
| |
− | (آیه 174)- نور آشکار! در تعقیب بحثهایی که در باره انحرافات اهل کتاب از اصل توحید و اصول تعلیمات انبیاء در آیات سابق گذشت در این آیه و آیه بعد سخن نهایی گفته شده و راه نجات مشخص گردیده است، نخست عموم مردم جهان را مخاطب ساخته، میگوید: «ای مردم از طرف پروردگار شما پیامبری آمده است که براهین و دلایل آشکار دارد و همچنین نور آشکاری به نام قرآن با او فرستاده شده که روشنگر راه سعادت شماست» (یا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جاءَکُمْ بُرْهانٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکُمْ نُوراً مُبِیناً).
| |
− |
| |
− | منظور از «برهان» شخص پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله است و منظور از «نور» قرآن مجید
| |
− |
| |
− | ج1، ص483
| |
− |
| |
− | است که در آیات دیگر نیز از آن تعبیر به نور شده است.
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 175]
| |
− |
| |
− | (آیه 175)- در این آیه نتیجه پیروی از این برهان و نور را چنین شرح میدهد: «اما آنها را که به خدا ایمان آوردند و به این کتاب آسمانی چنگ زدند به زودی در رحمت واسعه خود وارد خواهد کرد، و از فضل و رحمت خویش بر پاداش آنها خواهد افزود و به صراط مستقیم و راه راست هدایتشان میکند» (فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ اعْتَصَمُوا بِهِ فَسَیُدْخِلُهُمْ فِی رَحْمَةٍ مِنْهُ وَ فَضْلٍ وَ یَهْدِیهِمْ إِلَیْهِ صِراطاً مُسْتَقِیماً).
| |
− |
| |
− | سوره نساء (4): آیة 176]
| |
− |
| |
− | اشاره
| |
− |
| |
− | (آیه 176)
| |
− |
| |
− | شأن نزول:
| |
− |
| |
− | از «جابر بن عبد اللّه انصاری» چنین نقل کردهاند که میگوید: من شدیدا بیمار بودم، پیامبر صلّی اللّه علیه و آله به عیادت من آمد و در آنجا وضو گرفت و از آب وضوی خود بر من پاشید، من که در اندیشه مرگ بودم به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله عرض کردم: وارث من فقط خواهران منند، میراث آنها چگونه است؟
| |
− |
| |
− | این آیه که آیه فرائض نام دارد نازل شد و میراث آنها را روشن ساخت.
| |
− |
| |
− | و به عقیده بعضی این آخرین آیهای است که در باره احکام اسلام بر پیامبر صلّی اللّه علیه و آله نازل شده.
| |
− |
| |
− | تفسیر:
| |
− |
| |
− | این آیه مقدار ارث برادران و خواهران را بیان میکند، و همانطور که در اوایل این سوره در تفسیر آیه 12 گفتیم در باره ارث خواهران و برادران، دو آیه در قرآن نازل شده است یکی همان آیه 12 که ناظر به برادران و خواهران «مادری» است، و دیگر آیه مورد بحث که در باره خواهران و برادران «پدری و مادری» یا «پدری تنها» سخن میگوید، میفرماید: «از تو در این باره سؤال میکنند، بگو:
| |
− |
| |
− | خداوند حکم کلاله (برادران و خواهران را) برای شما بیان میکند» (یَسْتَفْتُونَکَ قُلِ اللَّهُ یُفْتِیکُمْ فِی الْکَلالَةِ).
| |
− |
| |
− | سپس به چندین حکم اشاره مینماید:
| |
− |
| |
− | 1- «هر گاه مردی از دنیا برود و فرزندی نداشته باشد و یک خواهر داشته باشد نصف میراث او به آن یک خواهر میرسد» (إِنِ امْرُؤٌ هَلَکَ لَیْسَ لَهُ وَلَدٌ وَ لَهُ أُخْتٌ فَلَها نِصْفُ ما تَرَکَ).
| |
− |
| |
− | ج1، ص484
| |
− |
| |
− | 2- و اگر زنی از دنیا برود «و فرزندی نداشته باشد و یک برادر (برادر پدر و مادری یا پدری تنها) از خود به یادگار بگذارد تمام ارث او به یک برادر میرسد» (وَ هُوَ یَرِثُها إِنْ لَمْ یَکُنْ لَها وَلَدٌ).
| |
− |
| |
− | 3- «اگر کسی از دنیا برود و دو خواهر از او به یادگار بماند دو ثلث از میراث او را میبرند» (فَإِنْ کانَتَا اثْنَتَیْنِ فَلَهُمَا الثُّلُثانِ مِمَّا تَرَکَ).
| |
− |
| |
− | 4- «اگر ورثه شخص متوفی، چند برادر و خواهر باشند (از دو نفر بیشتر) تمام میراث او را در میان خود تقسیم میکنند بطوری که سهم هر برادر دو برابر سهم یک خواهر شود» (وَ إِنْ کانُوا إِخْوَةً رِجالًا وَ نِساءً فَلِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ).
| |
− |
| |
− | در پایان آیه میفرماید: «خداوند این حقایق را برای شما بیان میکند تا گمراه نشوید و راه سعادت را بیابید (و حتما راهی را که خدا نشان میدهد راه صحیح و واقعی است) زیرا به هر چیزی دانا است» (یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ أَنْ تَضِلُّوا وَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ).
| |
− |
| |
− | پایان سوره نساء
| |
− |
| |
− | ج1، ص485
| |
− |
| |
− | سوره مائده
| |
− |
| |
− | اشاره
| |
− |
| |
− | این سوره در «مدینه» نازل شده و 120 آیه است.
| |
− |
| |
− | محتوای سوره:]
| |
− |
| |
− | این سوره محتوی یک سلسله از معارف و عقاید اسلامی و یک سلسله از احکام و وظایف دینی است.
| |
− |
| |
− | در قسمت اول به مسأله ولایت و رهبری بعد از پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و مسأله تثلیث مسیحیان و قسمتهایی از مسائل مربوط به قیامت و رستاخیز و بازخواست از انبیاء در مورد امتهایشان اشاره شده است.
| |
− |
| |
− | و در قسمت دوم، مسأله وفای به پیمانها، عدالت اجتماعی، شهادت به عدل و تحریم قتل نفس (و به تناسب آن داستان فرزندان آدم و قتل هابیل بوسیله قابیل) و همچنین توضیح قسمتهایی از غذاهای حلال و حرام و قسمتی از احکام وضو و تیمم آمده است.
| |
− |
| |
− | و نامگذاری آن به «سوره مائده» به خاطر این است که داستان نزول مائده «1» برای یاران مسیح در آیه 114 این سوره ذکر شده است.
| |
− |
| |
− | بسم اللّه الرحمن الرحیم
| |
− |
| |
− | سوره مائده(5): آیة 1 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 1)- لزوم وفا به عهد و پیمان! بطوری که از روایات اسلامی و سخنان مفسران بزرگ استفاده میشود، این سوره آخرین سوره (و یا از آخرین سورههایی) است که بر پیامبر صلّی اللّه علیه و آله نازل شده است.
| |
− |
| |
− | (1) «مائده» در اصل به طبقی گویند که در آن غذا باشد.
| |
− |
| |
− | ج1، ص486
| |
− |
| |
− | در این سوره- به خاطر همین موقعیت خاص- تأکید روی یک سلسله مفاهیم اسلامی و آخرین برنامههای دینی و مسأله رهبری امت و جانشینی پیامبر صلّی اللّه علیه و آله شده است و شاید به همین جهت است که با مسأله لزوم وفای به عهد و پیمان، شروع شده، و در نخستین جمله میفرماید: «ای افراد با ایمان به عهد و پیمان خود وفا کنید» (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ).
| |
− |
| |
− | تا به این وسیله افراد با ایمان را ملزم به پیمانهایی که در گذشته با خدا بستهاند و یا در این سوره به آن اشاره شده است بنماید.
| |
− |
| |
− | جمله فوق دلیل بر وجوب وفا به تمام پیمانهایی است که میان افراد انسان با یکدیگر، و یا افراد انسان با خدا، بطور محکم بسته میشود، و به این ترتیب تمام پیمانهای الهی و انسانی و پیمانهای سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و تجاری و زناشویی و مانند آن را در بر میگیرد و یک مفهوم کاملا وسیع دارد، حتی عهد و پیمانهایی را که مسلمانان با غیر مسلمانان میبندند نیز شامل میشود.
| |
− |
| |
− | در اهمیت وفای به عهد در نهج البلاغه در فرمان مالک اشتر چنین میخوانیم:
| |
− |
| |
− | «در میان واجبات الهی هیچ موضوعی همانند وفای به عهد در میان مردم جهان- با تمام اختلافاتی که دارند- مورد اتفاق نیست به همین جهت بتپرستان زمان جاهلیت نیز پیمانها را در میان خود محترم میشمردند زیرا عواقب دردناک پیمان شکنی را دریافته بودند».
| |
− |
| |
− | سپس به دنبال دستور وفای به پیمانها که تمام احکام و پیمانهای الهی را شامل میشود یک سلسله از احکام اسلام را بیان کرده، که نخستین آن حلال بودن گوشت پارهای از حیوانات است، میفرماید: «چهارپایان (یا جنین آنها) برای شما حلال شده است» (أُحِلَّتْ لَکُمْ بَهِیمَةُ الْأَنْعامِ) «1».
| |
− |
| |
− | سپس در ذیل آیه دو مورد را از حکم حلال بودن گوشت چهارپایان استثناء کرده، میفرماید: «به استثنای گوشتهایی که تحریم آن به زودی برای شما بیان میشود» (إِلَّا ما یُتْلی عَلَیْکُمْ).
| |
− |
| |
− | (1) «انعام» جمع «نعم» به معنی شتر و گاو و گوسفند است.
| |
− |
| |
− | ج1، ص487
| |
− |
| |
− | «و به استثنای حال احرام (برای انجام مناسک حجّ یا انجام مناسک عمره) که در این حال صید کردن حرام است» (غَیْرَ مُحِلِّی الصَّیْدِ وَ أَنْتُمْ حُرُمٌ).
| |
− |
| |
− | و در پایان میفرماید: «خداوند هر حکمی را بخواهد صادر میکند» (إِنَّ اللَّهَ یَحْکُمُ ما یُرِیدُ). یعنی، چون آگاه از همه چیز و مالک همه چیز میباشد هر حکمی را که به صلاح و مصلحت بندگان باشد و حکمت اقتضا کند تشریع مینماید.
| |
− |
| |
− | سوره مائده(5): آیة 2 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 2)- هشت دستور در یک آیه! در این آیه چند دستور مهم اسلامی از آخرین دستوراتی که بر پیامبر صلّی اللّه علیه و آله نازل شده است بیان گردیده که همه یا اغلب آنها مربوط به حجّ و زیارت خانه خداست:
| |
− |
| |
− | 1- نخست خطاب به افراد با ایمان کرده، میفرماید: «ای کسانی که ایمان آوردهاید! شعائر الهی را نقض نکنید و حریم آنها را حلال نشمرید» (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُحِلُّوا شَعائِرَ اللَّهِ). منظور از «شعائر اللّه» مناسک و برنامههای حجّ است.
| |
− |
| |
− | 2- «احترام ماههای حرام را نگاه دارید و از جنگ کردن در این ماهها خودداری کنید» (وَ لَا الشَّهْرَ الْحَرامَ).
| |
− |
| |
− | 3- «قربانیانی را که برای حج میآورند، اعم از این که بینشان باشند- هدی- و یا نشان داشته باشند- قلائد- حلال نشمرید و بگذارید که به قربانگاه برسند و در آنجا قربانی شوند» (وَ لَا الْهَدْیَ وَ لَا الْقَلائِدَ).
| |
− |
| |
− | 4- تمام زائران خانه خدا باید از آزادی کامل در این مراسم بزرگ اسلامی بهرهمند باشند و هیچ گونه امتیازی در این قسمت در میان قبایل و افراد و نژادها و زبانها نیست بنابراین «نباید کسانی را که برای خشنودی پروردگار و جلب رضای او و حتی به دست آوردن سود تجاری به قصد زیارت خانه خدا حرکت میکنند مزاحمت کنید خواه با شما دوست باشند یا دشمن همین اندازه که مسلمانند و زائر خانه خدا مصونیت دارند» (وَ لَا آمِّینَ الْبَیْتَ الْحَرامَ یَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنْ رَبِّهِمْ وَ رِضْواناً).
| |
− |
| |
− | 5- تحریم صید محدود به زمان احرام است، بنابراین «هنگامی که از احرام (حج یا عمره) بیرون آمدید، صید کردن برای شما مجاز است» (وَ إِذا حَلَلْتُمْ فَاصْطادُوا).
| |
− |
| |
− | ج1، ص488
| |
− |
| |
− | 6- اگر جمعی از بتپرستان در دوران جاهلیت (در جریان حدیبیه) مزاحم زیارت شما از خانه خدا شدند و نگذاشتند مناسک زیارت خانه خدا را انجام دهید، «نباید این جریان سبب شود که بعد از اسلام آنها، کینههای دیرینه را زنده کنید و مانع آنها از زیارت خانه خدا شوید» (وَ لا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ أَنْ صَدُّوکُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ أَنْ تَعْتَدُوا).
| |
− |
| |
− | از جمله فوق یک قانون کلی استفاده میشود و آن این که مسلمانان هرگز نباید «کینهتوز» باشند و در صدد انتقام حوادثی که در زمانهای گذشته واقع شده برآیند.
| |
− |
| |
− | 7- سپس برای تکمیل بحث گذشته میفرماید: شما بجای این که دست به هم بدهید تا از دشمنان سابق و دوستان امروز خود انتقام بگیرید «باید دست اتحاد در راه نیکیها و تقوا به یکدیگر بدهید نه این که تعاون و همکاری بر گناه و تعدی نمایید» (وَ تَعاوَنُوا عَلَی الْبِرِّ وَ التَّقْوی وَ لا تَعاوَنُوا عَلَی الْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ).
| |
− |
| |
− | 8- در پایان آیه برای تحکیم و تأکید احکام گذشته میفرماید: «پرهیزکاری را پیشه کنید و از مخالفت فرمان خدا بپرهیزید که مجازات و کیفرهای خدا شدید است» (وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقابِ).
| |
− |
| |
− | سوره مائده(5): آیة 3 ]
| |
− |
| |
− | اشاره
| |
− |
| |
− | (آیه 3)- در آغاز این سوره اشاره به حلال بودن گوشت چهارپایان به استثنای آنچه بعدا خواهد آمد شده این آیه در حقیقت همان استثناهایی است که وعده داده شد، در اینجا حکم به تحریم یازده چیز شده است.
| |
− |
| |
− | نخست میفرماید: «مردار بر شما حرام شده است» (حُرِّمَتْ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَةُ).
| |
− |
| |
− | «و همچنین خون» (وَ الدَّمُ) «و گوشت خوک» (وَ لَحْمُ الْخِنْزِیرِ). «و حیواناتی که طبق سنت جاهلیت به نام بتها و اصولا به غیر نام خدا ذبح شوند» (وَ ما أُهِلَّ لِغَیْرِ اللَّهِ بِهِ).
| |
− |
| |
− | «و نیز حیواناتی که خفه شده باشند حرامند» (وَ الْمُنْخَنِقَةُ).
| |
− |
| |
− | خواه بخودی خود و یا بوسیله دام و خواه بوسیله انسان این کار انجام گردد چنانکه در زمان جاهلیت معمول بوده گاهی حیوان را در میان دو چوب یا در میان دو شاخه درخت سخت میفشردند تا بمیرد و از گوشتش استفاده کنند «و حیواناتی که با شکنجه و ضرب، جان بسپارند و یا به بیماری از دنیا بروند» (وَ الْمَوْقُوذَةُ).
| |
− |
| |
− | ج1، ص489
| |
− |
| |
− | در تفسیر قرطبی نقل شده که در میان عرب معمول بوده که بعضی از حیوانات را به خاطر بتها آنقدر میزدند تا بمیرد و آن را یک نوع عبادت میدانستند! «و حیواناتی که بر اثر پرت شدن از بلندی بمیرند» (وَ الْمُتَرَدِّیَةُ).
| |
− |
| |
− | «و حیواناتی که به ضرب شاخ مرده باشند» (وَ النَّطِیحَةُ).
| |
− |
| |
− | «و حیواناتی که بوسیله حمله درندگان کشته شوند» (وَ ما أَکَلَ السَّبُعُ).
| |
− |
| |
− | سپس به دنبال تحریم موارد فوق میفرماید: «اگر قبل از آن که این حیوانات جان بسپرند به آنها برسند و با آداب اسلامی آنها را سر ببرند و خون بقدر کافی از آنها بیرون بریزد، حلال خواهد بود» (إِلَّا ما ذَکَّیْتُمْ).
| |
− |
| |
− | در زمان جاهلیت بتپرستان سنگهایی در اطراف کعبه نصب کرده بودند که شکل و صورت خاصی نداشت، آنها را «نصب» مینامیدند در مقابل آنها قربانی میکردند و خون قربانی را به آنها میمالیدند، و فرق آنها با بت همان بود که بتها همواره دارای اشکال و صور خاصی بودند اما «نصب» چنین نبودند، اسلام در آیه مورد بحث این گونه گوشتها را تحریم کرده و میگوید: «حیوانهایی که روی بتها یا در برابر آنها ذبح شوند همگی بر شما حرام است» (وَ ما ذُبِحَ عَلَی النُّصُبِ).
| |
− |
| |
− | روشن است که تحریم این نوع گوشت جنبه اخلاقی و معنوی دارد نه جنبه مادی و جسمانی.
| |
− |
| |
− | نوع دیگری از حیواناتی که تحریم آن در آیه آمده آنهاست که بصورت «بختآزمایی» ذبح و تقسیم میگردیده و آن چنین بوده که: ده نفر با هم شرط بندی میکردند و حیوانی را خریداری و ذبح نموده سپس ده چوبه تیر، که روی هفت عدد از آنها عنوان «برنده» و سه عدد عنوان «بازنده» ثبت شده بود در کیسه مخصوصی میریختند و به صورت قرعه کشی آنها را به نام یک یک از آن ده نفر بیرون میآوردند، هفت چوبه برنده به نام هر کس میافتاد سهمی از گوشت برمیداشت، و چیزی در برابر آن نمیپرداخت، ولی آن سه نفر که تیرهای بازنده را دریافت داشته بودند، باید هر کدام یک سوم قیمت حیوان را بپردازند، بدون این که سهمی از گوشت داشته باشند، این چوبههای تیر را «ازلام» مینامیدند، اسلام
| |
− |
| |
− | ج1، ص490
| |
− |
| |
− | خوردن این گوشتها را تحریم کرد، نه به خاطر این که اصل گوشت حرام بوده باشد، بلکه به خاطر این که جنبه قمار و بختآزمایی دارد و میفرماید: «و (همچنین) قسمت کردن گوشت حیوان به وسیله چوبههای تیر مخصوص بختآزمایی» بر شما حرام شده است (وَ أَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلامِ).
| |
− |
| |
− | روشن است که تحریم قمار و مانند آن اختصاص به گوشت حیوانات ندارد، بلکه در هر چیز انجام گیرد ممنوع است و تمام زیانهای «فعالیتهای حساب نشده اجتماعی» و برنامههای خرافی در آن جمع میباشد.
| |
− |
| |
− | و در پایان برای تأکید بیشتر روی تحریم آنها میفرماید: «تمام این اعمال فسق است و خروج از اطاعت پروردگار» (ذلِکُمْ فِسْقٌ).
| |
− |
| |
− | اعتدال در استفاده از گوشت
| |
− |
| |
− | آنچه از مجموع بحثهای فوق و سایر منابع اسلامی استفاده میشود این است که روش اسلام در مورد بهرهبرداری از گوشتها- همانند سایر دستورهایش- یک روش کاملا اعتدالی است، یعنی نه همانند مردم زمان جاهلیت که از گوشت سوسمار و مردار و خون و امثال آن میخوردند، و یا همانند بسیاری از غربیهای امروز که حتی از خوردن گوشت خرچنگ و کرمها چشم پوشی نمیکنند، و نه مانند هندوها که مطلقا خوردن گوشت را ممنوع میدانند، بلکه گوشت حیواناتی که دارای تغذیه پاک بوده و مورد تنفر نباشد حلال کرده و روی روشهای افراطی و تفریطی خط بطلان کشیده و برای استفاده از گوشتها شرایطی مقرر داشته است.
| |
− |
| |
− | بعد از بیان احکام فوق دو جمله پرمعنی در آیه مورد بحث به چشم میخورد نخست میگوید: «امروز کافران از دین شما مأیوس شدند بنابراین، از آنها نترسید و تنها از (مخالفت) من بترسید» (الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ دِینِکُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ).
| |
− |
| |
− | و سپس میگوید: «امروز دین و آیین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آیین شما پذیرفتم» (الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ
| |
− |
| |
− | ج1، ص491
| |
− |
| |
− | وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً).
| |
− |
| |
− | روز اکمال دین کدام روز است
| |
− |
| |
− | منظور از «الیوم» (امروز) که در دو جمله بالا تکرار شده چیست؟ آنچه تمام مفسران شیعه آن را در کتب خود آوردهاند و روایات متعددی از طرق معروف اهل تسنن و شیعه آن را تأیید میکند و با محتویات آیه کاملا سازگار است این که: منظور روز غدیر خم است، روزی که پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله امیر مؤمنان علی علیه السّلام را رسما برای جانشینی خود تعیین کرد، آن روز بود که آیین اسلام به تکامل نهایی خود رسید و کفار در میان امواج یأس فرو رفتند، زیرا انتظار داشتند که آیین اسلام قائم به شخص باشد، و با از میان رفتن پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله اوضاع به حال سابق برگردد، و اسلام تدریجا برچیده شود، اما هنگامی که مشاهده کردند مردی که از نظر علم و تقوا و قدرت و عدالت بعد از پیامبر صلّی اللّه علیه و آله در میان مسلمانان بینظیر بود به عنوان جانشینی پیامبر صلّی اللّه علیه و آله انتخاب و از مردم برای او بیعت گرفته شد یأس و نومیدی نسبت به آینده اسلام آنها را فرا گرفت و فهمیدند که آیینی است ریشهدار و پایدار.
| |
− |
| |
− | نکته جالبی که باید در اینجا به آن توجه کرد این است که قرآن در سوره نور آیه 55 چنین میگوید: «خداوند به آنهایی که از شما ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادهاند وعده داده است که آنها را خلیفه در روی زمین قرار دهد همان طور که پیشینیان آنان را چنین کرد، و نیز وعده داده آیینی را که برای آنان پسندیده است مستقر و مستحکم گرداند و بعد از ترس به آنها آرامش بخشد».
| |
− |
| |
− | در این آیه خداوند میفرماید: آیینی را که برای آنها «پسندیده»، در روی زمین مستقر میسازد، با توجه به این که سوره نور قبل از سوره مائده نازل شده است و با توجه به جمله «رضیت لکم الاسلام دینا» که در آیه مورد بحث، در باره ولایت علی علیه السّلام نازل شده، چنین نتیجه میگیریم که اسلام در صورتی در روی زمین مستحکم و ریشهدار خواهد شد که با «ولایت» توأم باشد، زیرا این همان اسلامی است که خدا «پسندیده» و وعده استقرار و استحکامش را داده است، و به عبارت روشنتر اسلام در صورتی عالمگیر میشود که از مسأله ولایت اهل بیت جدا نگردد.
| |
− |
| |
− | ج1، ص492
| |
− |
| |
− | مطلب دیگری که از ضمیمه کردن «آیه سوره نور» با آیه مورد بحث استفاده میشود این است که در آیه سوره نور سه وعده به افراد با ایمان داده شده است نخست خلافت در روی زمین، و دیگر امنیت و آرامش برای پرستش پروردگار، و سوم استقرار آیینی که مورد رضایت خداست.
| |
− |
| |
− | این سه وعده در روز غدیر خم با نزول آیه «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ ...» جامه عمل بخود پوشید زیرا نمونه کامل فرد با ایمان و عمل صالح، یعنی علی علیه السّلام به جانشینی پیامبر صلّی اللّه علیه و آله نصب شد و به مضمون جمله الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ دِینِکُمْ مسلمانان در آرامش و امنیت نسبی قرار گرفتند و نیز به مضمون و رضیت لکم الاسلام دینا آیین مورد رضایت پروردگار در میان مسلمانان استقرار یافت.
| |
− |
| |
− | در پایان آیه بار دیگر به مسائل مربوط به گوشتهای حرام برگشته، و حکم صورت اضطرار را بیان میکند و میگوید: «کسانی که به هنگام گرسنگی ناگزیر از خوردن گوشتهای حرام شوند در حالی که تمایل به گناه نداشته باشند خوردن آن برای آنها حلال است، زیرا خداوند آمرزنده و مهربان است» و به هنگام ضرورت بندگان خود را به مشقت نمیافکند و آنها را کیفر نمیدهد (فَمَنِ اضْطُرَّ فِی مَخْمَصَةٍ غَیْرَ مُتَجانِفٍ لِإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ).
| |
− |
| |
− | سوره مائده(5): آیة 4 ]
| |
− |
| |
− | اشاره
| |
− |
| |
− | (آیه 4)
| |
− |
| |
− | شأن نزول:
| |
− |
| |
− | در باره این آیه شأن نزولهایی ذکر کردهاند که مناسبتر از همه این است: «زید الخیر» و «عدی بن حاتم» که دو نفر از یاران پیامبر صلّی اللّه علیه و آله بودند خدمتش رسیدند و عرض کردند: ما جمعیتی هستیم که با سگها و بازهای شکاری صید میکنیم، و سگهای شکاری ما حیوانات وحشی حلال گوشت را میگیرند، بعضی از آنها زنده به دست ما میرسد و آن را سر میبریم، ولی بعضی از آنها بوسیله سگها کشته میشوند، و ما فرصت ذبح آنها را پیدا نمیکنیم و با این که میدانیم خدا گوشت مردار را بر ما حرام کرده، تکلیف ما چیست؟ آیه نازل شد و به آنها پاسخ گفت.
| |
− |
| |
− | تفسیر:
| |
− |
| |
− | صید حلال- به دنبال احکامی که در باره گوشتهای حلال و حرام در دو آیه گذشته بیان شد در این آیه نیز به قسمتی دیگر از آنها اشاره کرده و به عنوان
| |
− |
| |
− | ج1، ص493
| |
− |
| |
− | پاسخ سؤالی که در این زمینه شده است، چنین میفرماید: «از تو در باره غذاهای حلال سؤال میکنند» (یَسْئَلُونَکَ ما ذا أُحِلَّ لَهُمْ).
| |
− |
| |
− | سپس به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله دستور میدهد که نخست به آنها «بگو: هر چیز پاکیزهای برای شما حلال است» (قُلْ أُحِلَّ لَکُمُ الطَّیِّباتُ).
| |
− |
| |
− | یعنی تمام آنچه را اسلام تحریم کرده در زمره خبائث و ناپاکها است و هیچ گاه قوانین الهی، موجود پاکیزهای که طبعا برای استفاده و انتفاع بشر آفریده شده است تحریم نمیکند.
| |
− |
| |
− | سپس به سراغ صیدها رفته، میگوید: «صید حیوانات صیاد که تحت تعلیم شما قرار گرفتهاند، یعنی از آنچه خداوند به شما تعلیم داده به آنها آموختهاید، برای شما حلال است» (وَ ما عَلَّمْتُمْ مِنَ الْجَوارِحِ مُکَلِّبِینَ تُعَلِّمُونَهُنَّ مِمَّا عَلَّمَکُمُ اللَّهُ).
| |
− |
| |
− | حیوانی را که سگها شکار میکنند اگر زنده به دست آید، باید طبق آداب اسلامی ذبح شود ولی اگر پیش از آن که به آن برسند جان دهد، حلال است، اگر چه ذبح نشده باشد.
| |
− |
| |
− | سپس در ذیل آیه اشاره به دو شرط دیگر از شرایط حلیت چنین صیدی کرده، میفرماید: «از صیدی که سگهای شکاری برای شما نگاه داشتهاند بخورید» (فَکُلُوا مِمَّا أَمْسَکْنَ عَلَیْکُمْ).
| |
− |
| |
− | بنابراین، اگر سگهای شکاری عادت داشته باشند قسمتی از صید خود را بخورند و قسمتی را واگذارند، چنان صیدی حلال نیست و در حقیقت چنین سگی نه تعلیم یافته است و نه آنچه را که نگاه داشته مصداق «علیکم» (برای شما) میباشد، بلکه برای خود صید کرده است.
| |
− |
| |
− | دیگر این که «به هنگامی که سگ شکاری رها میشود، نام خدا را ببرید» (وَ اذْکُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَیْهِ).
| |
− |
| |
− | و در پایان برای رعایت تمام این دستورات، میفرماید: «از خدا بپرهیزید، زیرا خداوند، سریع الحساب است» (وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ سَرِیعُ الْحِسابِ).
| |
− |
| |
− | سوره مائده(5): آیة 5 ]
| |
− |
| |
− | اشاره
| |
− |
| |
− | (آیه 5)- خوردن غذای اهل کتاب و ازدواج با آنان! در این آیه که مکمل
| |
− |
| |
− | ج1، ص494
| |
− |
| |
− | آیات قبل است، نخست میفرماید: «امروز آنچه پاکیزه است برای شما حلال شده و غذاهای اهل کتاب برای شما حلال و غذاهای شما برای آنها حلال است» (الْیَوْمَ أُحِلَّ لَکُمُ الطَّیِّباتُ وَ طَعامُ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ حِلٌّ لَکُمْ وَ طَعامُکُمْ حِلٌّ لَهُمْ).
| |
− |
| |
− | منظور از «طعام اهل کتاب» غیر از گوشتهایی است که ذبیحه آنها باشد.
| |
− |
| |
− | و در حدیثی از امام صادق علیه السّلام نقل شده که، در تفسیر آیه چنین فرمود:
| |
− |
| |
− | «منظور از طعام اهل کتاب حبوبات و میوههاست، نه ذبیحههای آنها، زیرا هنگام ذبح کردن نام خدا را نمیبرند»
| |
− |
| |
− | ازدواج با زنان غیر مسلمان
| |
− |
| |
− | بعد از بیان حلیت طعام اهل کتاب، این آیه در باره ازدواج با زنان پاکدامن از مسلمانان و اهل کتاب سخن میگوید و میفرماید:
| |
− |
| |
− | «زنان پاکدامن از مسلمانان و از اهل کتاب برای شما حلال هستند و میتوانید با آنها ازدواج کنید به شرط این که مهر آنها را بپردازید» (وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ الْمُؤْمِناتِ وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکُمْ إِذا آتَیْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ).
| |
− |
| |
− | «به شرط این که از طریق ازدواج مشروع باشد نه به صورت زنای آشکار، و نه بصورت دوست پنهانی انتخاب کردن» (مُحْصِنِینَ غَیْرَ مُسافِحِینَ وَ لا مُتَّخِذِی أَخْدانٍ).
| |
− |
| |
− | در حقیقت این قسمت از آیه نیز محدودیتهایی را که در مورد ازدواج مسلمانان با غیر مسلمانان بوده تقلیل میدهد و ازدواج آنها را با زنان اهل کتاب با شرایطی تجویز مینماید- شرح بیشتر در این باره باید از کتب فقهی مطالعه شود.
| |
− |
| |
− | ناگفته نماند که در دنیای امروز که بسیاری از رسوم جاهلی در اشکال مختلف زنده شده است این تفکر نیز به وجود آمده که انتخاب دوست زن یا مرد برای افراد مجرد بیمانع است نه تنها به شکل پنهانی، آنگونه که در زمان جاهلیت قبل از اسلام وجود داشت، بلکه به شکل آشکار نیز هم! در حقیقت دنیای امروز در آلودگی و بیبندوباری جنسی از زمان جاهلیت پا را فراتر نهاده، زیرا اگر در آن زمان تنها انتخاب دوست پنهانی را مجاز میدانستند، اینها آشکارش را نیز بیمانع میدانند و حتی با نهایت وقاحت به آن افتخار میکنند،
| |
− |
| |
− | ج1، ص495
| |
− |
| |
− | این رسم ننگین که یک فحشای آشکار و رسوا محسوب میشود از سوغاتهای شومی است که از غرب به شرق انتقال یافته و سر چشمه بسیاری از بدبختیها و جنایات شده است.
| |
− |
| |
− | از آنجا که تسهیلات فوق در باره معاشرت با اهل کتاب و ازدواج با زنان آنها ممکن است مورد سوء استفاده بعضی قرار گیرد، و آگاهانه یا غیر آگاهانه به سوی آنها کشیده شوند در پایان آیه به مسلمانان هشدار داده، میگوید: «کسی که نسبت به آنچه باید به آن ایمان بیاورد کفر بورزد و راه مؤمنان را رها کرده، در راه کافران قرار گیرد، اعمال او بر باد میرود و در آخرت در زمره زیانکاران خواهد بود» (وَ مَنْ یَکْفُرْ بِالْإِیمانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَ هُوَ فِی الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِینَ).
| |
− |
| |
− | اشاره به این که تسهیلات مزبور علاوه بر این که گشایشی در زندگی شما ایجاد میکند باید سبب نفوذ و توسعه اسلام در میان بیگانگان گردد، نه این که شما تحت تأثیر آنها قرار گیرید، و دست از آیین خود بردارید که در این صورت مجازات شما بسیار سخت و سنگین خواهد بود.
| |
− |
| |
− | سوره مائده(5): آیة 6 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 6)- پاک سازی جسم و جان! در آیات سابق، بحثهای گوناگونی در باره «طیبات جسمی و مواهب مادی» مطرح شد، در این آیه به «طیبات روح» و آنچه باعث پاکیزگی جان انسان میگردد، اشاره شده است و قسمت قابل ملاحظهای از احکام وضو و غسل و تیمم که موجب صفای روح است، تشریح گردیده، نخست خطاب به افراد با ایمان کرده، احکام وضو را به این ترتیب بیان میکند: «ای کسانی که ایمان آوردهاید هنگامی که برای نماز بپا خاستید صورت و دستهای خود را تا آرنج بشویید و قسمتی از سر و همچنین پا را تا مفصل (یا برآمدگی پشت پا) مسح کنید» (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا قُمْتُمْ إِلَی الصَّلاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ وَ أَیْدِیَکُمْ إِلَی الْمَرافِقِ وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِکُمْ وَ أَرْجُلَکُمْ إِلَی الْکَعْبَیْنِ).
| |
− |
| |
− | بنابراین، فقط مقداری از دست که باید شسته شود در آیه ذکر شده، و اما کیفیت آن در سنت پیامبر که بوسیله اهل بیت علیهم السّلام به ما رسیده آمده است و آن شستن آرنج است به طرف سر انگشتان.
| |
− |
| |
− | ج1، ص496
| |
− |
| |
− | سپس به توضیح حکم غسل پرداخته، میفرماید: «و اگر جنب باشید غسل کنید» (وَ إِنْ کُنْتُمْ جُنُباً فَاطَّهَّرُوا).
| |
− |
| |
− | روشن است که مراد از جمله «فاطّهّروا» شستن تمام بدن میباشد.
| |
− |
| |
− | «جنب» همان طور که در ذیل آیه 43 سوره نساء گذشت به معنی «دور شونده» است، و اگر شخص «جنب» به این عنوان نامیده میشود به خاطر آن است که باید در آن حال، از نماز و توقف در مسجد و مانند آن دوری کند.
| |
− |
| |
− | ضمنا از این که قرآن در آیه فوق میگوید به هنگام نماز اگر جنب هستید غسل کنید استفاده میشود که غسل جنابت جانشین وضو نیز میگردد.
| |
− |
| |
− | سپس به بیان حکم تیمم پرداخته و میگوید: «و اگر از خواب برخاستهاید و قصد نماز دارید و بیمار یا مسافر باشید و یا اگر از قضای حاجت برگشتهاید و یا آمیزش جنسی با زنان کردهاید و دسترسی به آب ندارید با خاک پاکی تیمم کنید» (وَ إِنْ کُنْتُمْ مَرْضی أَوْ عَلی سَفَرٍ أَوْ جاءَ أَحَدٌ مِنْکُمْ مِنَ الْغائِطِ أَوْ لامَسْتُمُ النِّساءَ فَلَمْ تَجِدُوا ماءً فَتَیَمَّمُوا صَعِیداً طَیِّباً).
| |
− |
| |
− | سپس طرز تیمم را اجمالا بیان کرده، میگوید: «بوسیله آن صورت و دستهای خود را مسح کنید» (فَامْسَحُوا بِوُجُوهِکُمْ وَ أَیْدِیکُمْ مِنْهُ) «1».
| |
− |
| |
− | و در پایان آیه، برای این که روشن شود هیچ گونه سختگیری در دستورات گذشته در کار نبوده بلکه همه آنها به خاطر مصالح قابل توجهی تشریع شده است، میفرماید: «خداوند نمیخواهد شما را به زحمت بیفکند، بلکه میخواهد شما را پاکیزه سازد و نعمت خود را بر شما تمام کند تا سپاس نعمتهای او را بگویید» (ما یُرِیدُ اللَّهُ لِیَجْعَلَ عَلَیْکُمْ مِنْ حَرَجٍ وَ لکِنْ یُرِیدُ لِیُطَهِّرَکُمْ وَ لِیُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ).
| |
− |
| |
− | در حقیقت جملههای فوق بار دیگر این واقعیت را تأکید میکند که تمام دستورهای الهی و برنامههای اسلامی به خاطر مردم و برای حفظ منافع آنها قرار
| |
− |
| |
− | (1) پیرامون «فلسفه وضو، تیمم و غسل» بحث جالبی که در «تفسیر نمونه» ذیل همین آیه آمده، مطالعه فرمایید.
| |
− |
| |
− | ج1، ص497
| |
− |
| |
− | داده شده و به هیچ وجه هدف دیگری در کار نبوده است، خداوند میخواهد با این دستورها هم طهارت معنوی و هم جسمانی برای مردم فراهم شود.
| |
− |
| |
− | جمله ما یرید اللّه لیجعل علیکم من حرج این قانون کلی را بیان میکند، که احکام الهی در هیچ مورد به صورت تکلیف شاق و طاقت فرسا نیست.
| |
− |
| |
− | سوره مائده(5): آیة 7 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 7)- پیمانهای الهی! در این آیه بار دیگر مسلمانان را به اهمیت نعمتهای بیپایان خداوند که مهمترین آنها نعمت ایمان و هدایت است، توجه داده میفرماید: «نعمتهای خدا بر خودتان را به یاد بیاورید» (وَ اذْکُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ).
| |
− |
| |
− | چه نعمتی از آن بالاتر که در سایه اسلام، همه گونه مواهب و افتخارات و امکانات نصیب مسلمانان شد و جمعیتی که قبلا کاملا پراکنده و جاهل و گمراه و خونخوار و فاسد و مفسد بودند به صورت جمعیتی متشکل و متحد و دانا با امکانات مادی و معنوی فراوان درآمدند.
| |
− |
| |
− | سپس پیمانی را که با خدا بستهاند، یادآور شده میگوید: «پیمانی را که بطور محکم خدا با شما بست فراموش نکنید، آن زمان که گفتید شنیدیم و اطاعت کردیم» (وَ مِیثاقَهُ الَّذِی واثَقَکُمْ بِهِ إِذْ قُلْتُمْ سَمِعْنا وَ أَطَعْنا).
| |
− |
| |
− | این آیه میتواند اشاره به تمام پیمانهای تکوینی و تشریعی (پیمانهایی که خدا به حکم فطرت گرفته و یا پیامبر صلّی اللّه علیه و آله در مراحل مختلف از مسلمانان گرفته) باشد.
| |
− |
| |
− | و در پایان آیه برای تأکید این معنی میفرماید: «پرهیزکاری پیشه کنید خداوند از اسرار درون سینهها آگاه است» (وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ).
| |
− |
| |
− | سوره مائده(5): آیة 8 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 8)- دعوت اکید به عدالت! این آیه دعوت به قیام به عدالت میکند و نظیر آن با تفاوت مختصری در سوره نساء آیه 135 گذشت.
| |
− |
| |
− | نخست خطاب به افراد با ایمان کرده، میگوید: «ای کسانی که ایمان آوردهاید همواره قیام برای خدا کنید و به حق و عدالت گواهی دهید» (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامِینَ لِلَّهِ شُهَداءَ بِالْقِسْطِ).
| |
− |
| |
− | سپس به یکی از عوامل انحراف از عدالت اشاره نموده، به مسلمانان چنین
| |
− |
| |
− | ج1، ص498
| |
− |
| |
− | هشدار میدهد که: «نباید کینهها و عداوتهای قومی و تصفیه حسابهای شخصی مانع از اجرای عدالت و موجب تجاوز به حقوق دیگران گردد، زیرا عدالت از همه اینها بالاتر است» (وَ لا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلی أَلَّا تَعْدِلُوا).
| |
− |
| |
− | بار دیگر به خاطر اهمیت موضوع روی مسأله عدالت تکیه کرده، میفرماید:
| |
− |
| |
− | «عدالت پیشه کنید که به پرهیزکاری نزدیکتر است» (اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوی).
| |
− |
| |
− | و از آنجا که عدالت مهمترین رکن تقوا و پرهیزکاری است، برای سومین بار به عنوان تأکید اضافه میکند: «از خدا بپرهیزید، زیرا خداوند از تمام اعمال شما آگاه است» (وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِما تَعْمَلُونَ).
| |
− |
| |
− | سوره مائده(5): آیة 9 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 9)- سپس در این آیه- طبق سنت قرآن- که پس از احکام خاصی برای تأکید و تکمیل آن اشاره به قوانین و اصول کلی میکند در اینجا نیز برای تأکید مسأله اجرای عدالت و گواهی به حق چنین میفرماید: «خداوند به کسانی که ایمان آوردهاند و عمل صالح انجام میدهند و عده آمرزش و پاداش عظیم داده است» (وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ عَظِیمٌ).
| |
− |
| |
− | سوره مائده(5): آیة 10 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 10)- و در مقابل: «کسانی که خدا را انکار کنند و آیات او را تکذیب نمایند از اصحاب دوزخند» (وَ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا أُولئِکَ أَصْحابُ الْجَحِیمِ).
| |
− |
| |
− | قابل توجه این که آمرزش و اجر عظیم به عنوان یک وعده الهی در آیه ذکر شده و فرموده: وعد اللّه ... ولی کیفر دوزخ به صورت نتیجه عمل بیان شده و میفرماید: «کسانی که دارای چنین اعمالی باشند، چنان سرنوشتی خواهند داشت» و این در حقیقت اشاره به مسأله فضل و رحمت خدا در مورد پاداشهای سرای دیگر است، که به هیچ وجه برابری با اعمال ناچیز انسان ندارد، همانطور که مجازاتهای آن جهان جنبه انتقامی نداشته بلکه نتیجه اعمال خود آدمی است.
| |
− |
| |
− | سوره مائده(5): آیة 11 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 11)- به دنبال یادآوری نعمتهای الهی در چند آیه قبل، در این آیه روی سخن را بار دیگر به مسلمانان کرده و قسمتی دیگر از نعمتهای خود را به یاد آنها میآورد تا به شکرانه آن در اطاعت فرمان خدا و اجرای اصول عدالت بکوشند،
| |
− |
| |
− | ج1، ص499
| |
− |
| |
− | میگوید: «ای کسانی که ایمان آوردهاید! نعمت خدا را بر خودتان به یاد آورید در آن زمان که جمعیتی تصمیم گرفته بودند، دست به سوی شما دراز کنند و شما را از میان بردارند، ولی خداوند شرّ آنها را از شما دفع کرد» (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ هَمَّ قَوْمٌ أَنْ یَبْسُطُوا إِلَیْکُمْ أَیْدِیَهُمْ فَکَفَّ أَیْدِیَهُمْ عَنْکُمْ).
| |
− |
| |
− | در حقیقت این آیه مسلمانان را متوجه خطراتی که ممکن بود برای همیشه نامشان را از صفحه روزگار براندازد میکند، و به آنها هشدار میدهد که به پاس این نعمتها «تقوا را پیشه کنید و مؤمنان باید تنها بر خدا توکل کنند» و بدانید اگر پرهیزکار باشید، در زندگی تنها نخواهید ماند و آن دست غیبی که همیشه حافظ شما بوده، باز هم از شما حمایت خواهد کرد (وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ عَلَی اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ).
| |
− |
| |
− | سوره مائده(5): آیة 12 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 12)- در این سوره از آغاز اشاره به مسأله وفای به عهد شده، و شاید فلسفه این همه تأکید برای اهمیت دادن به مسأله پیمان غدیر است که در آیه 67 همین سوره خواهد آمد.
| |
− |
| |
− | در این آیه میفرماید: «ما از بنی اسرائیل پیمان گرفتیم که به دستورات ما عمل کنند و به دنبال این پیمان دوازده رهبر و سرپرست برای آنها برگزیدیم» تا هر یک سرپرستی یکی از طوایف دوازدهگانه بنی اسرائیل را بر عهده گیرد (وَ لَقَدْ أَخَذَ اللَّهُ مِیثاقَ بَنِی إِسْرائِیلَ وَ بَعَثْنا مِنْهُمُ اثْنَیْ عَشَرَ نَقِیباً).
| |
− |
| |
− | سپس وعده خدا را به بنی اسرائیل چنین تشریح میکند که خداوند به آنها گفت: «من با شما خواهم بود و از شما حمایت میکنم» (وَ قالَ اللَّهُ إِنِّی مَعَکُمْ).
| |
− |
| |
− | اما به چند شرط:
| |
− |
| |
− | 1- «به شرط این که نماز را بر پا دارید» (لَئِنْ أَقَمْتُمُ الصَّلاةَ).
| |
− |
| |
− | 2- «و زکات خود را بپردازید» (وَ آتَیْتُمُ الزَّکاةَ).
| |
− |
| |
− | 3- «به پیامبران من ایمان بیاورید و آنها را یاری کنید» (وَ آمَنْتُمْ بِرُسُلِی وَ عَزَّرْتُمُوهُمْ).
| |
− |
| |
− | 4- علاوه بر این، از انفاقهای مستحب که یک نوع قرض الحسنه با خداست خودداری ننمایید» (وَ أَقْرَضْتُمُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً).
| |
− |
| |
− | ج1، ص500
| |
− |
| |
− | «اگر به این پیمان عمل کنید، من سیئات و گناهان گذشته شما را میبخشم» (لَأُکَفِّرَنَّ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ).
| |
− |
| |
− | «و شما را در باغهای بهشت که از زیر درختان آن نهرها جاری است داخل میکنم» (وَ لَأُدْخِلَنَّکُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ).
| |
− |
| |
− | «ولی آنها که راه کفر و انکار و عصیان را پیش گیرند مسلما از طریق مستقیم گمراه شدهاند» (فَمَنْ کَفَرَ بَعْدَ ذلِکَ مِنْکُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبِیلِ).
| |
− |
| |
− | سوره مائده(5): آیة 13 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 13)- در تعقیب بحثی که در باره پیمان خدا با بنی اسرائیل در آیه قبل گذشت، در این آیه اشاره به پیمان شکنی آنها و عواقب این پیمان شکنی میکند و میفرماید: «چون آنها پیمان خود را نقض کردند ما آنها را طرد کردیم و از رحمت خود دور ساختیم و دلهای آنها را سخت و سنگین نمودیم» (فَبِما نَقْضِهِمْ مِیثاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ وَ جَعَلْنا قُلُوبَهُمْ قاسِیَةً).
| |
− |
| |
− | در حقیقت آنها به جرم پیمان شکنی با این دو مجازات، کیفر دیدند، هم از رحمت خدا دور شدند، و هم افکار و قلوب آنها متحجر و غیر قابل انعطاف شد.
| |
− |
| |
− | سپس آثار این قساوت را چنین شرح میدهد: «آنها کلمات را تحریف میکنند و از محل و مسیر آن بیرون میبرند» (یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ).
| |
− |
| |
− | و نیز «قسمتهای قابل ملاحظهای از آنچه به آنها گفته شده بود به دست فراموشی میسپارند» (وَ نَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُکِّرُوا بِهِ).
| |
− |
| |
− | بعید نیست قسمتی را که آنها به دست فراموشی سپردند، همان نشانهها و آثار پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله باشد که در آیات دیگر قرآن به آن اشاره شده است، و نیز ممکن است این جمله اشاره به آن باشد که میدانیم تورات در طول تاریخ مفقود شده، سپس جمعی از دانشمندان یهود به نوشتن آن مبادرت کردند و طبعا قسمتهای فراوانی از میان رفت و قسمتی تحریف یا به دست فراموشی سپرده شد، و آنچه به دست آنها آمد بخشی از کتاب واقعی موسی (ع) بود که با خرافات زیادی آمیخته شده بود و آنها همین بخش را نیز گاهی به دست فراموشی سپردند.
| |
− |
| |
− | ج1، ص501
| |
− |
| |
− | سپس اضافه میفرماید: «هر روز به خیانت تازهای از آنها پی میبری، مگر دستهای از آنها که از این جنایتها برکنارند و در اقلیتند» (وَ لا تَزالُ تَطَّلِعُ عَلی خائِنَةٍ مِنْهُمْ إِلَّا قَلِیلًا مِنْهُمْ).
| |
− |
| |
− | و در پایان به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله دستور میدهد که «از آنها صرف نظر کن و چشم بپوش، زیرا خداوند نیکوکاران را دوست دارد» (فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اصْفَحْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ).
| |
− |
| |
− | بطور مسلم این گذشت و عفو در مورد آزارهایی است که به شخص پیامبر رسانیدند نه در مسائل هدفی و اصولی اسلام که در آنها گذشت معنی ندارد.
| |
− |
| |
− | سوره مائده(5): آیة 14 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 14)- دشمنان جاویدان! در آیه قبل سخن از پیمان شکنی بنی اسرائیل در میان بود و در این آیه به پیمان شکنی نصاری اشاره کرده، میفرماید: «جمعی از کسانی که ادعای نصرانیت میکنند، با این که از آنها پیمان وفاداری گرفته بودیم، دست به پیمانشکنی زدند و قسمتی از دستوراتی را که به آنها داده شده بود به دست فراموشی سپردند» (وَ مِنَ الَّذِینَ قالُوا إِنَّا نَصاری أَخَذْنا مِیثاقَهُمْ فَنَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُکِّرُوا بِهِ).
| |
− |
| |
− | آری! آنها نیز با خدا پیمان بسته بودند که از حقیقت توحید منحرف نشوند و دستورات الهی را به دست فراموشی نسپارند و نشانههای آخرین پیامبر را کتمان نکنند، ولی آنها نیز به همان سرنوشت یهود گرفتار شدند.
| |
− |
| |
− | باید توجه داشت «نصاری» جمع «نصرانی» است و نامگذاری مسیحیان به این اسم ممکن است به خاطر آن باشد که هنگامی که مسیح ناصران و یارانی از مردم طلبید، آنها دعوت او را اجابت کردند همانطور که قرآن میگوید: کَما قالَ عِیسَی ابْنُ مَرْیَمَ لِلْحَوارِیِّینَ مَنْ أَنْصارِی إِلَی اللَّهِ قالَ الْحَوارِیُّونَ نَحْنُ أَنْصارُ اللَّهِ:
| |
− |
| |
− | «همان گونه که عیسی بن مریم به حواریّون گفت: چه کسانی در راه خدا یاوران من هستند؟
| |
− |
| |
− | حواریّون گفتند: ما یاوران خدا هستیم». (صف: 14) سپس قرآن نتیجه اعمال مسیحیان را چنین شرح میدهد که: «به جرم
| |
− |
| |
− | ج1، ص502
| |
− |
| |
− | اعمالشان تا دامنه قیامت در میان آنها عداوت و دشمنی افکندیم» (فَأَغْرَیْنا بَیْنَهُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ إِلی یَوْمِ الْقِیامَةِ).
| |
− |
| |
− | و مجازات دیگر آنها که در آخرین جمله آیه به آن اشاره شده این است که «در آینده خداوند نتایج اعمال آنها را به آنها خبر خواهد داد و عملا با چشم خود خواهند دید» (وَ سَوْفَ یُنَبِّئُهُمُ اللَّهُ بِما کانُوا یَصْنَعُونَ).
| |
− |
| |
− | سوره مائده(5): آیة 15 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 15)- در تعقیب آیاتی که در باره یهود و نصاری و پیمان شکنیهای آنها بحث میکرد، این آیه اهل کتاب را بطور کلی مخاطب قرار داده و از آنها دعوت به سوی اسلام کرده، نخست میگوید: «ای اهل کتاب فرستاده ما به سوی شما آمد، تا بسیاری از حقایق کتب آسمانی را که شما کتمان کرده بودید آشکار سازد، و در عین حال از بسیاری از آنها (که نیازی به ذکر نبوده و مربوط به دورانهای گذشته است) صرف نظر میکند» (یا أَهْلَ الْکِتابِ قَدْ جاءَکُمْ رَسُولُنا یُبَیِّنُ لَکُمْ کَثِیراً مِمَّا کُنْتُمْ تُخْفُونَ مِنَ الْکِتابِ وَ یَعْفُوا عَنْ کَثِیرٍ).
| |
− |
| |
− | سپس اشاره به اهمیت و عظمت قرآن مجید و اثرات عمیق آن در هدایت و تربیت بشر کرده میگوید: «از طرف خداوند نور و کتاب آشکاری به سوی شما آمد» (قَدْ جاءَکُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَ کِتابٌ مُبِینٌ).
| |
− |
| |
− | سوره مائده(5): آیة 16 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 16)- «همان نوری که خداوند بوسیله آن کسانی را که در پی کسب خشنودی او باشند به طرق سلامت هدایت میکند» (یَهْدِی بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَهُ سُبُلَ السَّلامِ).
| |
− |
| |
− | و علاوه بر این «آنها را از انواع ظلمتها و تاریکیها (ظلمت شرک، ظلمت جهل، ظلمت پراکندگی و نفاق و ...) به سوی نور توحید، علم و اتحاد رهبری میکند» (وَ یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ بِإِذْنِهِ).
| |
− |
| |
− | و از همه گذشته «آنها را به جاده مستقیم که هیچ گونه کجی در آن از نظر اعتقاد و برنامه عملی نیست هدایت مینماید» (وَ یَهْدِیهِمْ إِلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ).
| |
− |
| |
− | سوره مائده(5): آیة 17 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 17)- چگونه ممکن است مسیح، خدا باشد! برای تکمیل بحثهای گذشته در این آیه شدیدا به ادعای الوهیت مسیح (ع) حمله شده و آن را یک کفر
| |
− |
| |
− | ج1، ص503
| |
− |
| |
− | آشکار شمرده و میگوید: «بطور مسلم کسانی که گفتند: مسیح بن مریم خدا است کافر شدند و در حقیقت خدا را انکار کردهاند» (لَقَدْ کَفَرَ الَّذِینَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسِیحُ ابْنُ مَرْیَمَ).
| |
− |
| |
− | برای روشن شدن مفهوم این جمله باید بدانیم که مسیحیان چند ادعای بیاساس در مورد خدا دارند نخست این که: عقیده به خدایان سهگانه دارند، آیه 170 سوره نساء به آن اشاره کرده و آن را ابطال میکند.
| |
− |
| |
− | دیگر این که: آنها خدای آفریننده عالم هستی را یکی از خدایان سهگانه میشمرند و به او خدای پدر میگویند، قرآن این عقیده را نیز در آیه 73 همین سوره ابطال میکند.
| |
− |
| |
− | دیگر این که خدایان سهگانه در عین تعدد حقیقی، یکی هستند که گاهی از آن تعبیر به وحدت در تثلیث میشود، و این همان چیزی است که در آیه فوق به آن اشاره شده که آنها میگویند خدا همان مسیح بن مریم و مسیح بن مریم همان خدا است! و این دو با روح القدس یک واحد حقیقی و در عین حال سه ذات متعدد را تشکیل میدهند! سپس برای ابطال عقیده الوهیت مسیح قرآن چنین میگوید: «اگر خدا بخواهد مسیح و مادرش مریم و تمام کسانی را که در زمین زندگی میکنند هلاک کند چه کسی میتواند جلو آن را بگیرد» (قُلْ فَمَنْ یَمْلِکُ مِنَ اللَّهِ شَیْئاً إِنْ أَرادَ أَنْ یُهْلِکَ الْمَسِیحَ ابْنَ مَرْیَمَ وَ أُمَّهُ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً).
| |
− |
| |
− | اشاره به این که مسیح مانند مادرش مریم و مانند همه افراد بشر انسانی بیش نبود و به همین دلیل فنا و نیستی در ذات او راه دارد و چنین چیزی، چگونه ممکن است خداوند ازلی و ابدی باشد! و در پایان آیه به گفتار آنهایی که تولد مسیح را بدون پدر دلیلی بر الوهیت او میگیرند پاسخ داده، میگوید: «خداوند حکومت آسمانها و زمین و آنچه را میان این دو است در اختیار دارد هر گونه مخلوقی بخواهد میآفریند (خواه انسانی بدون پدر و مادر مانند آدم، و خواه انسانی از پدر و مادر مانند انسانهای
| |
− |
| |
− | ج1، ص504
| |
− |
| |
− | معمولی، و خواه فقط از مادر مانند مسیح، این تنوع خلقت دلیل بر قدرت اوست و دلیل بر هیچ چیز دیگر نیست) و خداوند بر هر چیزی تواناست» (وَ لِلَّهِ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَیْنَهُما یَخْلُقُ ما یَشاءُ وَ اللَّهُ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ).
| |
− |
| |
− | سوره مائده(5): آیة 18 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 18)- در این آیه به یکی از ادعاهای بیاساس و امتیازات موهومی که یهود و نصاری داشتند اشاره کرده میگوید: «یهود و نصاری گفتند: ما فرزندان خدا و دوستان او هستیم»! (وَ قالَتِ الْیَهُودُ وَ النَّصاری نَحْنُ أَبْناءُ اللَّهِ وَ أَحِبَّاؤُهُ)! اما میدانیم که قرآن با تمام این امتیازات موهوم مبارزه میکند و امتیاز هر انسانی را تنها در ایمان و عمل صالح و پرهیزکاری او میشمرد، لذا در ادامه آیه برای ابطال این ادعا چنین میگوید: «بگو: پس چرا شما را در مقابل گناهانتان مجازات میکند»؟ (قُلْ فَلِمَ یُعَذِّبُکُمْ بِذُنُوبِکُمْ).
| |
− |
| |
− | این مجازات گناهکاران نشانه آن است که ادعای ارتباط فوق العاده با خدا! تا آنجا که خود را دوستان، بلکه فرزندان خدا میشمارید، ادعایی بیاساس است.
| |
− |
| |
− | به علاوه تاریخ شما نشان میدهد که گرفتار یک سلسله مجازاتها و کیفرهای الهی در همین دنیا نیز شدهاید و این دلیل دیگری بر بطلان ادعای شماست.
| |
− |
| |
− | سپس برای تأکید مطلب اضافه میکند: «شما بشری هستید از مخلوقات خدا، همانند سایر انسانها» (بَلْ أَنْتُمْ بَشَرٌ مِمَّنْ خَلَقَ).
| |
− |
| |
− | و این یک قانون عمومی است که «خدا هر که را بخواهد (و شایسته ببیند) میبخشد و هر که را بخواهد (و مستحق ببیند) کیفر میدهد» (یَغْفِرُ لِمَنْ یَشاءُ وَ یُعَذِّبُ مَنْ یَشاءُ).
| |
− |
| |
− | از این گذشته «همه مخلوق خدا هستند و بنده و مملوک او، بنابراین نام فرزند خدا بر کسی گذاشتن منطقی نیست» (وَ لِلَّهِ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَیْنَهُما).
| |
− |
| |
− | «و سر انجام هم تمام مخلوقات به سوی او باز میگردند» (وَ إِلَیْهِ الْمَصِیرُ).
| |
− |
| |
− | سوره مائده(5): آیة 19 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 19)- باز در این آیه روی سخن به اهل کتاب است: «ای اهل کتاب
| |
− |
| |
− | ج1، ص505
| |
− |
| |
− | و ای یهود و نصاری پیامبر ما به سوی شما آمد و در عصری که میان پیامبران الهی فترت و فاصلهای واقع شده بود حقایق را برای شما بیان کرد، مبادا بگویید از طرف خدا بشارتدهنده و بیمدهنده به سوی ما نیامد» (یا أَهْلَ الْکِتابِ قَدْ جاءَکُمْ رَسُولُنا یُبَیِّنُ لَکُمْ عَلی فَتْرَةٍ مِنَ الرُّسُلِ أَنْ تَقُولُوا ما جاءَنا مِنْ بَشِیرٍ وَ لا نَذِیرٍ).
| |
− |
| |
− | آری! «بشیر» و «نذیر» یعنی پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله (که افراد با ایمان و نیکوکار را به رحمت و پاداش الهی بشارت داده و افراد بیایمان و گنهکار و آلوده را از کیفرهای الهی بیم میدهد به سوی شما آمد» (فَقَدْ جاءَکُمْ بَشِیرٌ وَ نَذِیرٌ).
| |
− |
| |
− | و در پایان آیه میفرماید: «خداوند بر هر چیز تواناست» (وَ اللَّهُ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ). یعنی مبعوث ساختن پیامبران و برانگیختن جانشینان آنها برای نشر دعوت حق در برابر قدرت او ساده و آسان است.
| |
− |
| |
− | سوره مائده(5): آیة 20 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 20)- بنی اسرائیل و سرزمین مقدس! از این به بعد قرآن برای زنده کردن روح حق شناسی در یهود، و بیدار کردن وجدان آنها در برابر خطاهایی که در گذشته مرتکب شدند، تا به فکر جبران بیفتند، نخست چنین میگوید: به خاطر بیاورید «زمانی را که موسی به پیروان خود گفت: ای بنی اسرائیل نعمتهایی را که خدا به شما ارزانی داشته است بیاد آورید» (وَ إِذْ قالَ مُوسی لِقَوْمِهِ یا قَوْمِ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ).
| |
− |
| |
− | سپس به سه نعمت مهم اشاره کرده، نخست میگوید: «هنگامی که در میان شما پیامبرانی قرار داد» و زنجیر فرعونی را شکست (إِذْ جَعَلَ فِیکُمْ أَنْبِیاءَ).
| |
− |
| |
− | در پرتو این نعمت بود که از درّه هولناک شرک و بتپرستی و گوسالهپرستی رهایی یافتند، و این بزرگترین نعمت معنوی در حق آنها بود.
| |
− |
| |
− | سپس به بزرگترین موهبت مادی که به نوبه خود مقدمه مواهب معنوی نیز میباشد اشاره کرده میفرماید: «شما را صاحب اختیار جان و مال و زندگی خود قرار داد» (وَ جَعَلَکُمْ مُلُوکاً).
| |
− |
| |
− | زیرا بنی اسرائیل سالیان دراز در زنجیر اسارت و بردگی فرعون و فرعونیان بودند و هیچ گونه «اختیاری» از خود نداشتند، خداوند به برکت قیام موسی آنها را
| |
− |
| |
− | ج1، ص506
| |
− |
| |
− | صاحب اختیار هستی و زندگی خود ساخت.
| |
− |
| |
− | و در آخر آیه بطور کلی به نعمتهای مهم و برجستهای که در آن زمان به احدی داده نشده بود اشاره فرموده، میگوید: «به شما چیزهایی داده که به احدی از عالمیان نداد» (وَ آتاکُمْ ما لَمْ یُؤْتِ أَحَداً مِنَ الْعالَمِینَ).
| |
− |
| |
− | این نعمتهای متنوع، فراوان بودند، که شرح آن در آیه 57 سوره بقره گذشت.
| |
− |
| |
− | سوره مائده(5): آیة 21 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 21)- در این آیه جریان ورود بنی اسرائیل را به سرزمین مقدس چنین بیان میکند: «موسی به قوم خود گفت: شما به سرزمین مقدسی که خداوند برایتان مقرر داشته است وارد شوید، و برای ورود به آن از مشکلات نترسید و از فداکاری مضایقه نکنید، اگر به این فرمان پشت کنید زیان خواهید دید» (یا قَوْمِ ادْخُلُوا الْأَرْضَ الْمُقَدَّسَةَ الَّتِی کَتَبَ اللَّهُ لَکُمْ وَ لا تَرْتَدُّوا عَلی أَدْبارِکُمْ فَتَنْقَلِبُوا خاسِرِینَ).
| |
− |
| |
− | سوره مائده(5): آیة 22 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 22)- اما بنی اسرائیل در برابر این پیشنهاد موسی- همانطور که روش افراد ضعیف و ترسو و بیاطلاع است که مایلند همه پیروزیها در سایه تصادفها و یا معجزات برای آنها فراهم شود و به اصطلاح لقمه را بگیرند و در دهانشان بگذارند «به او گفتند: ای موسی! تو که میدانی در این سرزمین جمعیتی جبار و زورمند زندگی میکنند و ما هرگز در آن گام نخواهیم گذاشت تا آنها این سرزمین را تخلیه کرده و بیرون روند، هنگامی که آنها خارج شوند ما فرمان تو را اطاعت خواهیم کرد و گام در این سرزمین مقدس خواهیم گذاشت» (قالُوا یا مُوسی إِنَّ فِیها قَوْماً جَبَّارِینَ وَ إِنَّا لَنْ نَدْخُلَها حَتَّی یَخْرُجُوا مِنْها فَإِنْ یَخْرُجُوا مِنْها فَإِنَّا داخِلُونَ).
| |
− |
| |
− | این پاسخ بنی اسرائیل به خوبی نشان میدهد که استعمار فرعونی در طول سالیان دراز چه اثر شومی روی نسل آنها گذارده بود.
| |
− |
| |
− | سوره مائده(5): آیة 23 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 23)- سپس قرآن میگوید: «در این هنگام دو نفر از مردان با ایمان که ترس از خدا در دل آنها جای داشت و به همین دلیل مشمول نعمتهای بزرگ او شده بودند (و روح استقامت و شهامت را با دوراندیشی و آگاهی اجتماعی و نظامی آمیخته بودند برای دفاع از پیشنهاد موسی بپا خاستند و به بنی اسرائیل) گفتند: شما
| |
− |
| |
− | ج1، ص507
| |
− |
| |
− | از دروازه شهر وارد بشوید، هنگامی که وارد شدید (و آنها را در برابر عمل انجام شده قرار دادید) پیروز خواهید شد» (قالَ رَجُلانِ مِنَ الَّذِینَ یَخافُونَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمَا ادْخُلُوا عَلَیْهِمُ الْبابَ فَإِذا دَخَلْتُمُوهُ فَإِنَّکُمْ غالِبُونَ).
| |
− |
| |
− | «ولی باید در هر صورت از روح ایمان استمداد کنید و بر خدا تکیه نمایید تا به این هدف برسید» (وَ عَلَی اللَّهِ فَتَوَکَّلُوا إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ).
| |
− |
| |
− | سوره مائده(5): آیة 24 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 24)- ولی بنی اسرائیل هیچ یک از این پیشنهادها را نپذیرفتند و به خاطر ضعف و زبونی که در روح و جان آنها لانه کرده بود، صریحا به موسی خطاب کرده، گفتند: «ما تا آنها در این سرزمینند هرگز و ابدا وارد آن نخواهیم شد تو و پروردگارت که به تو وعده پیروزی داده است بروید و با عمالقه بجنگید هنگامی که پیروز شدید ما را خبر کنید ما در اینجا نشستهایم» (قالُوا یا مُوسی إِنَّا لَنْ نَدْخُلَها أَبَداً ما دامُوا فِیها فَاذْهَبْ أَنْتَ وَ رَبُّکَ فَقاتِلا إِنَّا هاهُنا قاعِدُونَ).
| |
− |
| |
− | این آیه نشان میدهد که بنی اسرائیل جسارت را در مقابل پیامبر خود به حد اکثر رسانیده بودند.
| |
− |
| |
− | سوره مائده(5): آیة 25 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 25)- در این آیه میخوانیم که موسی بکلی از جمعیت مأیوس گشت و دست به دعا برداشت و جدایی خود را از آنها با این عبارت تقاضا کرد:
| |
− |
| |
− | «پروردگارا! من تنها اختیاردار خود و برادرم هستم، خداوندا! میان ما و جمعیت فاسقان و متمردان جدایی بیفکن» تا نتیجه اعمال خود را ببینند و اصلاح شوند (قالَ رَبِّ إِنِّی لا أَمْلِکُ إِلَّا نَفْسِی وَ أَخِی فَافْرُقْ بَیْنَنا وَ بَیْنَ الْقَوْمِ الْفاسِقِینَ).
| |
− |
| |
− | البته کاری که بنی اسرائیل کردند یعنی رد صریح فرمان پیامبرشان در سر حد کفر بود و اگر میبینیم قرآن لقب «فاسق» به آنها داده است به خاطر آن است که فاسق معنی وسیعی دارد و هر نوع خروج از رسم عبودیت و بندگی خدا را شامل میشود.
| |
− |
| |
− | سوره مائده(5): آیة 26 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 26)- سر انجام دعای موسی به اجابت رسید و بنی اسرائیل نتیجه شوم اعمال خود را گرفتند زیرا از طرف خداوند به موسی چنین وحی فرستاده شد که: «این جمعیت از ورود در این سرزمین مقدس که مملو از انواع مواهب
| |
− |
| |
− | ج1، ص508
| |
− |
| |
− | مادی و معنوی بود تا چهل سال محروم خواهند ماند» (قالَ فَإِنَّها مُحَرَّمَةٌ عَلَیْهِمْ أَرْبَعِینَ سَنَةً). «به علاوه در این چهل سال باید در بیابانها سرگردان باشند» (یَتِیهُونَ فِی الْأَرْضِ).
| |
− |
| |
− | سپس به موسی میگوید: هر چه بر سر جمعیت این سرزمین در این مدت بیاید به جا است «هیچ گاه در باره فاسقان از این سرنوشت غمگین مباش» (فَلا تَأْسَ عَلَی الْقَوْمِ الْفاسِقِینَ).
| |
− |
| |
− | سوره مائده(5): آیة 27 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 27)- نخستین قتل در روی زمین! از این آیه به بعد داستان فرزند آدم، و قتل یکی به وسیله دیگری، شرح داده شده است و شاید ارتباط آن با آیات سابق- که در باره بنی اسرائیل بود- این باشد که انگیزه بسیاری از خلافکاریهای بنی اسرائیل مسئله «حسد» بود، و خداوند در اینجا به آنها گوشزد میکند که سر انجام حسد چگونه ناگوار و مرگبار میباشد که حتی به خاطر آن برادر دست به خون برادر خود میآلاید! نخست میفرماید: «ای پیامبر! داستان دو فرزند آدم را به حق بر آنها بخوان» (وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ ابْنَیْ آدَمَ بِالْحَقِّ).
| |
− |
| |
− | ذکر کلمه «بالحقّ» ممکن است اشاره به این باشد که سرگذشت مزبور در «عهد قدیم» (تورات) با خرافاتی آمیخته شده است، اما آنچه در قرآن آمده عین واقعیتی است که روی داده است.
| |
− |
| |
− | سپس به شرح داستان میپردازد و میگوید: «در آن هنگام که هر کدام کاری برای تقرب به پروردگار انجام دادند، اما از یکی پذیرفته شد و از دیگری پذیرفته نشد» (إِذْ قَرَّبا قُرْباناً فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِما وَ لَمْ یُتَقَبَّلْ مِنَ الْآخَرِ).
| |
− |
| |
− | و همین موضوع سبب شد برادری که عملش قبول نشده بود دیگری را تهدید به قتل کند، و «سوگند یاد نماید که تو را خواهم کشت»! (قالَ لَأَقْتُلَنَّکَ).
| |
− |
| |
− | اما برادر دوم او را نصیحت کرد که اگر چنین جریانی پیش آمده گناه من نیست بلکه ایراد متوجه خود تو است که عملت با تقوا و پرهیزکاری همراه نبوده است و «گفت: خدا تنها از پرهیزکاران میپذیرد» (قالَ إِنَّما یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ).
| |
− |
| |
− | ج1، ص509
| |
− |
| |
− | سوره مائده(5): آیة 28 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 28)- سپس اضافه کرد: حتی «اگر تو، به تهدیدت جامه عمل بپوشانی و دست به کشتن من دراز کنی، من هرگز مقابله به مثل نخواهم کرد و دست به کشتن تو دراز نمیکنم» (لَئِنْ بَسَطْتَ إِلَیَّ یَدَکَ لِتَقْتُلَنِی ما أَنَا بِباسِطٍ یَدِیَ إِلَیْکَ لِأَقْتُلَکَ).
| |
− |
| |
− | «چرا که من از خدا میترسم» و هرگز دست به چنین گناهی نمیآلایم» (إِنِّی أَخافُ اللَّهَ رَبَّ الْعالَمِینَ).
| |
− |
| |
− | سوره مائده(5): آیة 29 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 29)- به علاوه من نمیخواهم بار گناه دیگری را به دوش بکشم «بلکه میخواهم تو بار گناه من و خویش را به دوش بکشی» (إِنِّی أُرِیدُ أَنْ تَبُوءَ بِإِثْمِی وَ إِثْمِکَ). و مسلما با قبول این مسؤولیت بزرگ «از دوزخیان خواهی بود و همین است جزای ستمکاران» (فَتَکُونَ مِنْ أَصْحابِ النَّارِ وَ ذلِکَ جَزاءُ الظَّالِمِینَ).
| |
− |
| |
− | سوره مائده(5): آیة 30 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 30)- پرده پوشی بر جنایت! در این آیه و آیه بعد دنباله ماجرای فرزندان آدم تعقیب شده، نخست میگوید: «سر انجام، نفس سرکش قابیل او را مصمم به کشتن برادر کرد و او را کشت» (فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخِیهِ فَقَتَلَهُ).
| |
− |
| |
− | سپس میگوید: «و بر اثر این عمل زیانکار شد» (فَأَصْبَحَ مِنَ الْخاسِرِینَ).
| |
− |
| |
− | چه زیانی از این بالاتر که عذاب وجدان و مجازات الهی و نام ننگین را تا دامنه قیامت برای خود خرید.
| |
− |
| |
− | سوره مائده(5): آیة 31 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 31)- در روایتی از امام صادق علیه السّلام نقل شده، هنگامی که قابیل برادر خود را کشت، او را در بیابان افکنده بود، و نمیدانست چه کند! چیزی نگذشت که درندگان به سوی جسد هابیل روی آوردند، در این موقع همانطور که قرآن میگوید:
| |
− |
| |
− | «خداوند زاغی را فرستاد که خاکهای زمین را کنار بزند (و با پنهان کردن جسد بیجان زاغ دیگر، و یا با پنهان کردن قسمتی از طعمه خود، آنچنان که عادت زاغ است) به قابیل نشان دهد که چگونه جسد برادر خویش را به خاک بسپارد» (فَبَعَثَ اللَّهُ غُراباً یَبْحَثُ فِی الْأَرْضِ لِیُرِیَهُ کَیْفَ یُوارِی سَوْأَةَ أَخِیهِ).
| |
− |
| |
− | سپس قرآن اضافه میکند در این موقع قابیل از غفلت و بیخبری خود ناراحت شد و «فریاد برآورد که ای وای بر من! آیا من باید از این زاغ هم ناتوانتر باشم و نتوانم همانند او جسد برادرم را دفن کنم» (قالَ یا وَیْلَتی أَ عَجَزْتُ أَنْ أَکُونَ مِثْلَ هذَا
| |
− |
| |
− | ج1، ص510
| |
− |
| |
− | الْغُرابِ فَأُوارِیَ سَوْأَةَ أَخِی)
| |
− |
| |
− | .اما به هر حال «سر انجام از کرده خود نادم و پشیمان شد» (فَأَصْبَحَ مِنَ النَّادِمِینَ). البته این ندامت دلیل بر توبه او از گناه نخواهد بȘϮ
| |
− |
| |
− | در حدیثی از پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله نقل شده که فرمود: «خون هیچ انسانی به ناحق ریخته نمیشود مگر این که سهمی از مسؤولیت آن بر عهده قابیل است که این سنت شوم آدمکشی را در دنیا بنا نهاد».
| |
− |
| |
− | سوره مائده(5): آیة 32 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 32)- پیوند انسانها! پس از ذکر داستان فرزندان آدم یک نتیجهگیری کلی و انسانی در این آیه شده است، نخست میفرماید: «به خاطر همین موضوع بر بنی اسرائیل مقرر داشتیم که هر گاه کسی انسانی را بدون ارتکاب قتل، و بدون فساد در روی زمین به قتل برساند، چنان است که گویا همه انسانها را کشته است و کسی که انسانی را از مرگ نجات دهد گویا همه انسانها را از مرگ نجات داده است» (مِنْ أَجْلِ ذلِکَ کَتَبْنا عَلی بَنِی إِسْرائِیلَ أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِی الْأَرْضِ فَکَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعاً وَ مَنْ أَحْیاها فَکَأَنَّما أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعاً).
| |
− |
| |
− | چگونه قتل یک انسان مساوی است با قتل همه انسانها و نجات یک نفر مساوی با نجات همه انسانها؟
| |
− |
| |
− | آنچه میتوان گفت این است که: قرآن در این آیه یک حقیقت اجتماعی و تربیتی را بازگو میکند زیرا: کسی که دست به خون انسان بیگناهی میآلاید در حقیقت چنین آمادگی را دارد که انسانهای بیگناه دیگری را به قتل برساند، او در حقیقت یک قاتل است و طعمه او انسان بیگناه، و میدانیم تفاوتی در میان انسانهای بیگناه از این نظر نیست، همچنین کسی که به خاطر نوع دوستی و عاطفه انسانی، دیگری را از مرگ نجات بخشد این آمادگی را دارد که این برنامه انسانی را در مورد هر بشر دیگری انجام دهد و با توجه به این که قرآن میگوید: «فکأنّما ...»
| |
− |
| |
− | استفاده میشود که مرگ و حیات یک نفر اگر چه مساوی با مرگ و حیات اجتماع نیست اما شباهتی به آن دارد.
| |
− |
| |
− | ج1، ص511
| |
− |
| |
− | قابل توجه این که، کسی از امام صادق علیه السّلام تفسیر این آیه را پرسید، امام فرمود: منظور از «کشتن» و «نجات از مرگ» که در آیه آمده نجات از آتش سوزی یا غرقاب و مانند آن است، سپس امام سکوت کرد و بعد فرمود: تأویل اعظم و مفهوم بزرگتر آیه این است که دیگری را دعوت به سوی راه حق یا باطل کند و او دعوتش را بپذیرد.
| |
− |
| |
− | در پایان آیه اشاره به قانونشکنی بنی اسرائیل کرده میفرماید: «پیامبران ما با دلایل روشن برای ارشاد آنها آمدند ولی بسیاری از آنها قوانین الهی را در هم شکستند و راه اسراف را در پیش گرفتند» (وَ لَقَدْ جاءَتْهُمْ رُسُلُنا بِالْبَیِّناتِ ثُمَّ إِنَّ کَثِیراً مِنْهُمْ بَعْدَ ذلِکَ فِی الْأَرْضِ لَمُسْرِفُونَ).
| |
− |
| |
− | «اسراف» در لغت، معنی وسیعی دارد که هر گونه تجاوز و تعدی از حد را شامل میشود اگر چه غالبا در مورد بخششها و هزینهها و مخارج به کار میرود.
| |
− |
| |
− | سوره مائده(5): آیة 33 ]
| |
− |
| |
− | اشاره
| |
− |
| |
− | (آیه 33)
| |
− |
| |
− | شأن نزول:
| |
− |
| |
− | نقل شده که: جمعی از مشرکان خدمت پیامبر آمدند و مسلمان شدند اما آب و هوای مدینه به آنها نساخت، رنگ آنها زرد و بدنشان بیمار شد، پیامبر صلّی اللّه علیه و آله برای بهبودی آنها دستور داد به خارج مدینه، در نقطه خوش آب و هوایی از صحرا که شتران زکات را در آنجا به چرا میبردند بروند و ضمن استفاده از آب و هوای آنجا از شیر تازه شتران به حد کافی استفاده کنند، آنها چنین کردند و بهبود یافتند اما به جای تشکر از پیامبر صلّی اللّه علیه و آله چوپانهای مسلمان را دست و پا بریده و چشمان آنها را از بین بردند و سپس دست به کشتار آنها زدند و از اسلام بیرون رفتند. پیامبر صلّی اللّه علیه و آله دستور داد آنها را دستگیر کردند و همان کاری که با چوپانها انجام داده بودند به عنوان مجازات در باره آنها انجام یافت، آیه در باره این گونه اشخاص نازل گردید و قانون اسلام را در مورد آنها شرح داد.
| |
− |
| |
− | تفسیر:
| |
− |
| |
− | کیفر آنها که به جان و مال مردم حمله میبرند- این آیه در حقیقت بحثی را که در مورد قتل نفس در آیات سابق بیان شد تکمیل میکند و جزای افراد متجاوزی را که اسلحه به روی مسلمانان میکشند و با تهدید به مرگ و حتی کشتن، اموالشان را به غارت میبرند، با شدت هر چه تمامتر بیان میکند، و میگوید: «کیفر
| |
− |
| |
− | ج1، ص512
| |
− |
| |
− | کسانی که با خدا و پیامبر به جنگ برمیخیزند و در روی زمین دست به فساد میزنند این است که (یکی از چهار مجازات در مورد آنها اجرا شود. نخست:) این که کشته شوند، (دیگر) این که به دار آویخته شوند، (سوم) این که دست و پای آنها بطور مخالف (دست راست با پای چپ) بریده شود (چهارم) این که از زمینی که در آن زندگی میکنند تبعید گردند» (إِنَّما جَزاءُ الَّذِینَ یُحارِبُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یَسْعَوْنَ فِی الْأَرْضِ فَساداً أَنْ یُقَتَّلُوا أَوْ یُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَیْدِیهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلافٍ أَوْ یُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ).
| |
− |
| |
− | در پایان آیه میفرماید: «این مجازات و رسوایی آنها در دنیا است و (تنها به این مجازات قناعت نخواهد شد بلکه) در آخرت نیز کیفر سخت و عظیمی خواهند داشت» (ذلِکَ لَهُمْ خِزْیٌ فِی الدُّنْیا وَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ عَذابٌ عَظِیمٌ).
| |
− |
| |
− | از این جمله استفاده میشود که حتی اجرای حدود و مجازاتهای اسلامی مانع از کیفرهای آخرت نخواهد گردید.
| |
− |
| |
− | سوره مائده(5): آیة 34 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 34)- سپس برای این که راه بازگشت را حتی به روی این گونه جانیان خطرناک نبندد، میگوید: «مگر کسانی که پیش از دسترسی به آنها توبه و بازگشت کنند که مشمول عفو خداوند خواهند شد و بدانید خداوند غفور و رحیم است» (إِلَّا الَّذِینَ تابُوا مِنْ قَبْلِ أَنْ تَقْدِرُوا عَلَیْهِمْ فَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ).
| |
− |
| |
− | البته توبه آنها، تنها تأثیر در ساقط شدن حق اللّه و مجازات محارب دارد و اما حق الناس بدون رضایت صاحب حق، ساقط نخواهد شد- دقت کنید.
| |
− |
| |
− | سوره مائده(5): آیة 35 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 35)- حقیقت توسل! در این آیه روی سخن به افراد با ایمان است و به آنها سه دستور برای رستگار شدن داده شده.
| |
− |
| |
− | نخست میگوید: «ای کسانی که ایمان آوردهاید! تقوا و پرهیزکاری پیشه کنید» (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ). سپس دستور میدهد که: «وسیلهای برای تقرب به خدا انتخاب نمایید» (وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ). و سر انجام «دستور به جهاد در راه خدا میدهد» (وَ جاهِدُوا فِی سَبِیلِهِ). و نتیجه همه آنها این است که «در مسیر رستگاری قرار گیرید» (لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ).
| |
− |
| |
− | ج1، ص513
| |
− |
| |
− | «وسیله» در آیه فوق معنی بسیار وسیعی دارد و هر کار و هر چیزی را که باعث نزدیک شدن به پیشگاه مقدس پروردگار میشود شامل میگردد که مهمترین آنها را علی علیه السّلام در «نهج البلاغه» این چنین برمیشمرد:
| |
− |
| |
− | «بهترین چیزی که به وسیله آن میتوان به خدا نزدیک شد ایمان به خدا و پیامبر او و جهاد در راه خداست که قلّه کوهسار اسلام است، و همچنین جمله اخلاص (لا اله الّا اللّه) که همان فطرت توحید است، و بر پاداشتن نماز که آیین اسلام است، و زکوة که فریضه واجبه است، و روزه ماه رمضان که سپری است در برابر گناه و کیفرهای الهی، و حج و عمره که فقر و پریشانی را دور میکنند و گناهان را میشوید، و صله رحم که ثروت را زیاد و عمر را طولانی میکند، انفاقهای پنهانی که جبران گناهان مینماید و انفاق آشکار که مرگهای ناگوار و بد را دور میسازد و کارهای نیک که انسان را از سقوط نجات میدهد».
| |
− |
| |
− | و نیز شفاعت پیامبران و امامان و بندگان صالح خدا که طبق صریح قرآن باعث تقرب به پروردگار میگردد، در مفهوم وسیع توسل داخل است.
| |
− |
| |
− | لازم به تذکر است که هرگز منظور از «توسل» این نیست چیزی را از شخص پیامبر یا امام مستقلا تقاضا کنند، بلکه منظور این است با اعمال صالح یا پیروی از پیامبر و امام، یا شفاعت آنان و یا سوگند دادن خداوند به مقام و مکتب آنها (که خود یک نوع احترام و اهتمام به موقعیت آنها و یک نوع عبادت است) از خداوند چیزی را بخواهند و این معنی، نه بوی شرک میدهد و نه بر خلاف آیات دیگر قرآن است و نه از عموم آیه فوق بیرون میباشد- دقت کنید.
| |
− |
| |
− | سوره مائده(5): آیة 36 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 36)- در تعقیب آیه قبل که به مؤمنان دستور تقوا و جهاد و تهیه وسیله میداد، در این آیه به عنوان بیان علت دستور سابق به سرنوشت افراد بیایمان و آلوده اشاره کرده، میفرماید: «افرادی که کافر شدند اگر تمام آنچه روی زمین است و همانند آن را داشته باشند تا برای نجات از مجازات روز قیامت بدهند از آنها پذیرفته نخواهد شد و عذاب دردناکی خواهند داشت» (إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا لَوْ أَنَّ لَهُمْ ما فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً وَ مِثْلَهُ مَعَهُ لِیَفْتَدُوا بِهِ مِنْ عَذابِ یَوْمِ الْقِیامَةِ ما تُقُبِّلَ
| |
− |
| |
− | ج1، ص514
| |
− |
| |
− | مِنْهُمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ)
| |
− |
| |
− | .تنها در پرتو ایمان و تقوا و جهاد و عمل میتوان رهایی یافت.
| |
− |
| |
− | سوره مائده(5): آیة 37 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 37)- سپس به دوام این کیفر اشاره کرده، میگوید: «آنها پیوسته میخواهند از آتش دوزخ خارج شوند ولی توانایی بر آن را ندارند و کیفر آنها ثابت و برقرار خواهد بود» (یُرِیدُونَ أَنْ یَخْرُجُوا مِنَ النَّارِ وَ ما هُمْ بِخارِجِینَ مِنْها وَ لَهُمْ عَذابٌ مُقِیمٌ).
| |
− |
| |
− | سوره مائده(5): آیة 38 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 38)- مجازات دزدان! در چند آیه قبل احکام «محارب» بیان شد، در این آیه، به همین تناسب حکم دزد یعنی کسی که بطور پنهانی و مخفیانه اموال مردم را میبرد بیان گردیده است، نخست میفرماید: «دست مرد و زن سارق را قطع کنند» (وَ السَّارِقُ وَ السَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَیْدِیَهُما).
| |
− |
| |
− | از روایات اهل بیت علیه السّلام استفاده میشود که تنها چهار انگشت از دست راست بریده میشود، نه بیشتر، اگر چه فقهای اهل تسنن بیش از آن گفتهاند! در اینجا مرد دزد بر زن دزد مقدم داشته شده در حالی که در آیه حدّ زناکار، زن زانیه بر مرد زانی مقدم ذکر شده است، این تفاوت شاید به خاطر آن باشد که در مورد دزدی عامل اصلی بیشتر مردانند و در مورد ارتکاب زنا عامل و محرک مهمتر زنان بیبندوبار! سپس میگوید: «این کیفری است در برابر اعمالی که انجام دادهاند و مجازاتی است از طرف خداوند» (جَزاءً بِما کَسَبا نَکالًا مِنَ اللَّهِ).
| |
− |
| |
− | و در پایان آیه برای رفع این توهم که مجازات مزبور عادلانه نیست میفرماید: «خداوند توانا (قدرتمند) و حکیم است» (وَ اللَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ).
| |
− |
| |
− | بنابراین دلیلی ندارد که از کسی انتقام بگیرد و کسی را بیحساب مجازات کند.
| |
− |
| |
− | سوره مائده(5): آیة 39 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 39)- در این آیه راه بازگشت را به روی آنها گشوده و میفرماید: «کسی که بعد از این ستم توبه کند و در مقام اصلاح و جبران برآید خداوند او را خواهد بخشید زیرا خداوند آمرزنده و مهربان است» (فَمَنْ تابَ مِنْ بَعْدِ ظُلْمِهِ وَ أَصْلَحَ فَإِنَّ
| |
− |
| |
− | ج1، ص515
| |
− |
| |
− | اللَّهَ یَتُوبُ عَلَیْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ)
| |
− |
| |
− | .آیا بوسیله توبه تنها گناه او بخشوده میشود و یا این که حد سرقت (بریدن دست) نیز ساقط خواهد شد؟
| |
− |
| |
− | معروف در میان فقهای ما این است که: اگر قبل از ثبوت سرقت در دادگاه اسلامی توبه کند حدّ سرقت نیز از او برداشته میشود، ولی هنگامی که از طریق دو شاهد عادل، جرم او ثابت شد با توبه حدّ از بین نمیرود.
| |
− |
| |
− | سوره مائده(5): آیة 40 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 40)- به دنبال حکم توبه سارقان روی سخن را به پیامبر بزرگ اسلام صلّی اللّه علیه و آله کرده، میفرماید: «آیا نمیدانی که خداوند مالک آسمان و زمین است (و هر گونه صلاح بداند در آنها تصرف میکند) هر کس را که شایسته مجازات بداند، مجازات و هر کس را که شایسته بخشش ببیند، میبخشد و او بر هر چیز تواناست» (أَ لَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ لَهُ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ یُعَذِّبُ مَنْ یَشاءُ وَ یَغْفِرُ لِمَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ).
| |
− |
| |
− | سوره مائده(5): آیة 41 ]
| |
− |
| |
− | اشاره
| |
− |
| |
− | (آیه 41)
| |
− |
| |
− | شأن نزول:
| |
− |
| |
− | از امام باقر علیه السّلام نقل شده که: یکی از اشراف یهود خیبر که دارای همسر بود، با زن شوهرداری که او هم از خانوادههای سرشناس خیبر محسوب میشد عمل منافی عفت انجام داد، یهودیان از اجرای حکم تورات (سنگسار کردن) در مورد آنها ناراحت بودند، این بود که به هم مسلکان خود در مدینه پیغام فرستادند که حکم این حادثه را از پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله بپرسند (تا اگر در اسلام حکم سبکتری بود آن را انتخاب کنند و در غیر این صورت آن را نیز به دست فراموشی بسپارند و شاید از این طریق میخواستند توجه پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله را نیز به خود جلب کنند و خود را دوست مسلمانان معرفی نمایند).
| |
− |
| |
− | در این موقع حکم سنگباران کردن کسانی که مرتکب زنای محصنه میشود نازل گردید، ولی آنها از پذیرفتن این حکم شانه خالی کردند! پیامبر صلّی اللّه علیه و آله اضافه کرد: این همان حکمی است که در تورات شما نیز آمده، آیا موافقید که یکی از شما را به داوری بطلبم و هر چه او از زبان تورات نقل کرد بپذیرید.
| |
− |
| |
− | ج1، ص516
| |
− |
| |
− | گفتند: آری.
| |
− |
| |
− | پیامبر صلّی اللّه علیه و آله گفت: ابن صوریا که در فدک زندگی میکند چگونه عالمی است؟
| |
− |
| |
− | گفتند: او از همه یهود به تورات آشناتر است، به دنبال او فرستادند و هنگامی که نزد پیامبر صلّی اللّه علیه و آله آمد به او فرمود: آیا حکم سنگباران کردن در چنین موردی در تورات بر شما نازل شده است یا نه؟
| |
− |
| |
− | او در پاسخ گفت: آری! چنین حکمی در تورات آمده است.
| |
− |
| |
− | پیامبر صلّی اللّه علیه و آله گفت: چرا از اجرای این حکم سرپیچی میکنید؟
| |
− |
| |
− | او در جواب گفت: حقیقت این است که ما در گذشته این حد را در باره افراد عادی اجرا میکردیم، ولی در مورد ثروتمندان و اشراف خودداری مینمودیم، این بود که گناه مزبور در طبقات مرفّه جامعه ما رواج یافت. به همین جهت ما قانونی سبکتر از قانون سنگسار کردن تصویب نمودیم.
| |
− |
| |
− | در این هنگام پیامبر صلّی اللّه علیه و آله دستور داد که آن مرد و زن را در مقابل مسجد سنگسار کنند.
| |
− |
| |
− | و فرمود: خدایا من نخستین کسی هستم که حکم تو را زنده نمودم بعد از آن که یهود آن را از بین بردند.
| |
− |
| |
− | در این هنگام آیه نازل شد و جریان مزبور را بطور فشرده بیان کرد.
| |
− |
| |
− | تفسیر:
| |
− |
| |
− | داوری میان دوست و دشمن- از این آیه و چند آیه بعد از آن استفاده میشود که قضات اسلام حق دارند با شرایط خاصی در باره جرایم و جنایات غیر مسلمانان نیز قضاوت کنند.
| |
− |
| |
− | آیه مورد بحث با خطاب (یا أَیُّهَا الرَّسُولُ) «ای فرستاده!» آغاز شده، گویا به خاطر اهمیت موضوع میخواهد حس مسؤولیت را در پیامبر صلّی اللّه علیه و آله بیشتر تحریک کند و اراده او را تقویت نماید.
| |
− |
| |
− | سپس به دلداری پیامبر صلّی اللّه علیه و آله به عنوان مقدمهای برای حکم بعد پرداخته و میفرماید: «آنها که با زبان، مدعی ایمانند و قلب آنها هرگز ایمان نیاورده و در کفر بر یکدیگر سبقت میجویند هرگز نباید مایه اندوه تو شوند» زیرا این وضع تازگی
| |
− |
| |
− | ج1، ص517
| |
− |
| |
− | ندارد (لا یَحْزُنْکَ الَّذِینَ یُسارِعُونَ فِی الْکُفْرِ مِنَ الَّذِینَ قالُوا آمَنَّا بِأَفْواهِهِمْ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قُلُوبُهُمْ).
| |
− |
| |
− | بعد از ذکر کارشکنیهای منافقان و دشمنان داخلی به وضع دشمنان خارجی و یهود پرداخته و میگوید: «همچنین کسانی که از یهود نیز این مسیر را میپیمایند نباید مایه اندوه تو شوند» (وَ مِنَ الَّذِینَ هادُوا).
| |
− |
| |
− | بعد اشاره به پارهای از اعمال نفاقآلود کرده، میگوید: «آنها زیاد به سخنان تو گوش میدهند) اما این گوش دادن برای درک و اطاعت نیست، بلکه برای این است) که دستاویزی برای تکذیب و افترا بر تو پیدا کنند» (سَمَّاعُونَ لِلْکَذِبِ).
| |
− |
| |
− | این جمله تفسیر دیگری نیز دارد، «آنها به دروغهای پیشوایان خود فراوان گوش میدهند. ولی حاضر به پذیرش سخن حق نیستند».
| |
− |
| |
− | صفت دیگر آنها این است که نه تنها برای دروغ بستن به مجلس شما حاضر میشوند، بلکه «در عین حال جاسوسهای دیگران که نزد تو نیامدهاند نیز میباشند» (سَمَّاعُونَ لِقَوْمٍ آخَرِینَ لَمْ یَأْتُوکَ).
| |
− |
| |
− | یکی دیگر از صفات آنها این است که «سخنان خدا را تحریف میکنند (خواه تحریف لفظی و یا تحریف معنوی هر حکمی را بر خلاف منافع و هوسهای خود تشخیص دهند) آن را توجیه و تفسیر و یا بکلی رد میکنند» (یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ مِنْ بَعْدِ مَواضِعِهِ).
| |
− |
| |
− | عجبتر این که آنها پیش از آن که نزد تو بیایند تصمیم خود را گرفتهاند، «بزرگان آنها به آنان دستور دادهاند که اگر محمد حکمی موافق خواست ما گفت، بپذیرید و اگر بر خلاف خواست ما بود از آن دوری کنید» (یَقُولُونَ إِنْ أُوتِیتُمْ هذا فَخُذُوهُ وَ إِنْ لَمْ تُؤْتَوْهُ فَاحْذَرُوا».
| |
− |
| |
− | اینها در گمراهی فرو رفتهاند و به این ترتیب امیدی به هدایت آنها نیست، و خدا میخواهد به این وسیله آنها را مجازات کرده و رسوا کند «و کسی که خدا اراده مجازات و رسوایی او را کرده است هرگز تو قادر بر دفاع از او نیستی» (وَ مَنْ یُرِدِ اللَّهُ فِتْنَتَهُ فَلَنْ تَمْلِکَ لَهُ مِنَ اللَّهِ شَیْئاً).
| |
− |
| |
− | ج1، ص518
| |
− |
| |
− | آنها به قدری آلودهاند که قابل شستشو نمیباشند به همین دلیل «آنها کسانی هستند که خدا نمیخواهد قلب آنها را شستشو دهد» (أُولئِکَ الَّذِینَ لَمْ یُرِدِ اللَّهُ أَنْ یُطَهِّرَ قُلُوبَهُمْ).
| |
− |
| |
− | در پایان آیه میفرماید: «آنها هم در این دنیا رسوا و خوار خواهند شد و هم در آخرت کیفر عظیمی خواهند داشت» (لَهُمْ فِی الدُّنْیا خِزْیٌ وَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ عَذابٌ عَظِیمٌ).
| |
− |
| |
− | سوره مائده(5): آیة 42 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 42)- در این آیه بار دیگر قرآن تأکید میکند که «آنها گوش شنوا برای شنیدن سخنان تو و تکذیب آن دارند» و یا گوش شنوایی برای شنیدن دروغهای بزرگانشان دارند (سَمَّاعُونَ لِلْکَذِبِ).
| |
− |
| |
− | این جمله به عنوان تأکید و اثبات این صفت زشت برای آنها تکرار شده است.
| |
− |
| |
− | علاوه بر این «آنها زیاد اموال حرام و ناحق و رشوه میخورند» (أَکَّالُونَ لِلسُّحْتِ). سپس به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله اختیار میدهد که «هرگاه این گونه اشخاص برای داوری به تو مراجعه کردند میتوانی در میان آنها داوری به احکام اسلام کنی و میتوانی از آنها روی گردانی» (فَإِنْ جاؤُکَ فَاحْکُمْ بَیْنَهُمْ أَوْ أَعْرِضْ عَنْهُمْ).
| |
− |
| |
− | و برای تقویت روح پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله اضافه میکند: «اگر صلاح بود که از آنها روی بگردانی هیچ زیانی نمیتوانند به تو برسانند» (وَ إِنْ تُعْرِضْ عَنْهُمْ فَلَنْ یَضُرُّوکَ شَیْئاً). «و اگر خواستی در میان آنها داوری کنی حتما باید اصول عدالت را رعایت نمایی، زیرا خداوند افراد دادگر و عدالتپیشه را دوست دارد» (وَ إِنْ حَکَمْتَ فَاحْکُمْ بَیْنَهُمْ بِالْقِسْطِ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ).
| |
− |
| |
− | سوره مائده(5): آیة 43 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 43)- این آیه بحث در باره یهود را در مورد داوری خواستن از پیامبر صلّی اللّه علیه و آله که در آیه قبل آمده بود تعقیب میکند و از روی تعجب میگوید: «چگونه اینها تو را به داوری میطلبند در حالی که تورات نزد آنهاست و حکم خدا در آن آمده است و به آن ایمان دارند»! (وَ کَیْفَ یُحَکِّمُونَکَ وَ عِنْدَهُمُ التَّوْراةُ فِیها حُکْمُ اللَّهِ).
| |
− |
| |
− | باید دانست که حکم مزبور یعنی (حکم سنگسار کردن زن و مردی که زنای
| |
− |
| |
− | ج1، ص519
| |
− |
| |
− | محصنه کردهاند) در تورات کنونی در فصل بیست و دوم از سفر تثنیه آمده است.
| |
− |
| |
− | عجب این که «بعد از انتخاب تو برای داوری، حکم تو را که موافق حکم تورات است چون بر خلاف میل آنهاست نمیپذیرند» (ثُمَّ یَتَوَلَّوْنَ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ).
| |
− |
| |
− | «حقیقت این است که آنها اصولا ایمان ندارند» و گر نه با احکام خدا چنین بازی نمیکردند» (وَ ما أُولئِکَ بِالْمُؤْمِنِینَ).
| |
− |
| |
− | سوره مائده(5): آیة 44 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 44)- این آیه و آیه بعد، بحث گذشته را تکمیل کرده، و اهمیت کتاب آسمانی موسی، یعنی تورات را چنین شرح میدهد: «ما تورات را نازل کردیم که در آن هدایت و نور بود» هدایت به سوی حق و نور و روشنایی برای برطرف ساختن تاریکیهای جهل و نادانی (إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْراةَ فِیها هُدیً وَ نُورٌ).
| |
− |
| |
− | «به همین جهت پیامبران الهی که در برابر فرمان خدا تسلیم بودند و بعد از نزول تورات روی کار آمدند همگی بر طبق آن برای یهود، حکم میکردند» (یَحْکُمُ بِهَا النَّبِیُّونَ الَّذِینَ أَسْلَمُوا لِلَّذِینَ هادُوا).
| |
− |
| |
− | نه تنها آنها چنین میکردند بلکه «علمای بزرگ یهود و دانشمندان با ایمان و پاک آنها، بر طبق این کتاب آسمانی که به آنها سپرده شده بود، و بر آن گواه بودند داوری میکردند» (وَ الرَّبَّانِیُّونَ وَ الْأَحْبارُ بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ کِتابِ اللَّهِ وَ کانُوا عَلَیْهِ شُهَداءَ).
| |
− |
| |
− | در اینجا روی سخن را به آن دسته از دانشمندان اهل کتاب که در آن عصر میزیستند کرده، میگوید: «از مردم نترسید (و احکام واقعی خدا را بیان کنید) بلکه از مخالفت من بترسید» که اگر حق را کتمان کنید مجازات خواهید شد (فَلا تَخْشَوُا النَّاسَ وَ اخْشَوْنِ). و همچنین «آیات خدا را به بهای کمی نفروشید» (وَ لا تَشْتَرُوا بِآیاتِی ثَمَناً قَلِیلًا).
| |
− |
| |
− | در حقیقت سر چشمه کتمان حق و احکام خدا یا ترس از مردم و عوامزدگی است و یا جلب منافع شخصی و هر کدام باشد نشانه ضعف ایمان و سقوط شخصیت است، و در جملههای بالا به هر دو اشاره شده است.
| |
− |
| |
− | و در پایان آیه، حکم قاطعی در باره این گونه افراد که بر خلاف حکم خدا
| |
− |
| |
− | ج1، ص520
| |
− |
| |
− | داوری میکنند صادر کرده، میفرماید: «آنها که بر طبق احکام خدا داوری نمیکنند، کافرند» (وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْکافِرُونَ).
| |
− |
| |
− | سوره مائده(5): آیة 45 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 45)- قصاص و گذشت! این آیه قسمت دیگری از احکام جنایی و حدود الهی تورات را شرح میدهد، و میفرماید: «ما در تورات قانون قصاص را مقرر داشتیم که اگر کسی عمدا بیگناهی را به قتل برساند اولیای مقتول میتوانند قاتل را در مقابل اعدام نمایند» (وَ کَتَبْنا عَلَیْهِمْ فِیها أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ).
| |
− |
| |
− | «و اگر کسی آسیب به چشم دیگری برساند و آن را از بین ببرد او نیز میتواند، چشم او را از بین ببرد» (وَ الْعَیْنَ بِالْعَیْنِ). «و همچنین در مقابل بریدن بینی، جایز است بینی جانی بریده شود» (وَ الْأَنْفَ بِالْأَنْفِ). «و نیز در مقابل بریدن گوش، بریدن گوش طرف، مجاز است» (وَ الْأُذُنَ بِالْأُذُنِ). «و اگر کسی دندان دیگری را بشکند او میتواند دندان جانی را در مقابل بشکند» (وَ السِّنَّ بِالسِّنِّ). «و بطور کلی هر کس جراحتی و زخمی به دیگری بزند، در مقابل میتوان قصاص کرد» (وَ الْجُرُوحَ قِصاصٌ).
| |
− |
| |
− | بنابراین، حکم قصاص بطور عادلانه و بدون هیچ گونه تفاوت از نظر نژاد و طبقه اجتماعی و طایفه و شخصیت اجرا میگردد.
| |
− |
| |
− | ولی برای آن که این توهم پیش نیاید که خداوند قصاص کردن را الزامی شمرده و دعوت به مقابله به مثل نموده است، به دنبال این حکم میفرماید: «اگر کسی از حق خود بگذرد و عفو و بخشش کند، کفارهای برای گناهان او محسوب میشود، و به همان نسبت که گذشت به خرج داده خداوند از او گذشت میکند» (فَمَنْ تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ کَفَّارَةٌ لَهُ).
| |
− |
| |
− | و در پایان آیه میفرماید: «کسانی که بر طبق حکم خداوند، داوری نکنند ستمگرند» (وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ).
| |
− |
| |
− | چه ظلمی از این بالاتر که ما گرفتار احساسات و عواطف کاذبی شده و از شخص قاتل به بهانه این که خون را با خون نباید شست بکلی صرف نظر کنیم!
| |
− |
| |
− | سوره مائده(5): آیة 46 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 46)- در تعقیب آیات مربوط به تورات، در این آیه اشاره به وضع
| |
− |
| |
− | ج1، ص521
| |
− |
| |
− | انجیل کرده، میگوید: «پس از رهبران و پیامبران پیشین، مسیح را مبعوث کردیم، در حالی که (به حقانیت تورات اعتراف داشت و) نشانههای او کاملا با نشانههایی که تورات داده بود تطبیق میکرد» (وَ قَفَّیْنا عَلی آثارِهِمْ بِعِیسَی ابْنِ مَرْیَمَ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ التَّوْراةِ).
| |
− |
| |
− | سپس میگوید: «انجیل را در اختیار او گذاشتیم که در آن هدایت و نور بود» (وَ آتَیْناهُ الْإِنْجِیلَ فِیهِ هُدیً وَ نُورٌ).
| |
− |
| |
− | اطلاق نور به این دو کتاب در قرآن، ناظر به تورات و انجیل اصلی است.
| |
− |
| |
− | بار دیگر به عنوان تأکید، روی این مطلب تکیه میکند که «نه تنها عیسی بن مریم، تورات را تصدیق میکرد، بلکه انجیل کتاب آسمانی او نیز گواه صدق تورات بود» (وَ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ التَّوْراةِ).
| |
− |
| |
− | و در پایان میفرماید: «این کتاب آسمانی مایه هدایت و اندرز پرهیزکاران بود» (وَ هُدیً وَ مَوْعِظَةً لِلْمُتَّقِینَ).
| |
− |
| |
− | سوره مائده(5): آیة 47 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 47)- آنها که به قانون خدا حکم نمیکنند! پس از اشاره به نزول انجیل در آیات گذشته، در این آیه میفرماید: «ما به اهل انجیل دستور دادیم که به آنچه خدا در آن نازل کرده است، داوری کنند» (وَ لْیَحْکُمْ أَهْلُ الْإِنْجِیلِ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فِیهِ).
| |
− |
| |
− | منظور این است، که ما پس از نزول انجیل بر عیسی (ع) به پیروان او دستور دادیم که به آن عمل کنند و طبق آن داوری نمایند.
| |
− |
| |
− | و در پایان آیه، بار دیگر تأکید میکند: «کسانی که بر طبق حکم خدا داوری نکنند فاسقند» (وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ).
| |
− |
| |
− | سوره مائده(5): آیة 48 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 48)- در این آیه اشاره به موقعیت قرآن بعد از ذکر کتب پیشین انبیاء شده است. نخست میفرماید: «ما این کتاب آسمانی را به حق بر تو نازل کردیم در حالی که کتب پیشین را تصدیق کرده (و نشانههای آن، بر آنچه در کتب پیشین آمده تطبیق میکند) و حافظ و نگاهبان آنهاست» (وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْکِتابِ وَ مُهَیْمِناً عَلَیْهِ).
| |
− |
| |
− | ج1، ص522
| |
− |
| |
− | اساسا تمام کتابهای آسمانی، در اصول مسائل هماهنگی دارند و هدف واحد یعنی، تربیت و تکامل انسان را تعقیب میکنند.
| |
− |
| |
− | سپس دستور میدهد که چون چنین است «طبق احکامی که بر تو نازل شده است در میان آنها داوری کن» (فَاحْکُمْ بَیْنَهُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ).
| |
− |
| |
− | بعد اضافه میکند: «از هوی و هوسهای آنها (که مایلند احکام الهی را بر امیال و هوسهای خود تطبیق دهند) پیروی مکن و از آنچه به حق بر تو نازل شده است روی مگردان» (وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَهُمْ عَمَّا جاءَکَ مِنَ الْحَقِّ).
| |
− |
| |
− | و برای تکمیل این بحث میگوید: «برای هر کدام از شما آیین و شریعت و طریقه و راه روشنی قرار دادیم» (لِکُلٍّ جَعَلْنا مِنْکُمْ شِرْعَةً وَ مِنْهاجاً).
| |
− |
| |
− | سپس میفرماید: «خداوند میتوانست همه مردم را امت واحدی قرار دهد و همه را پیرو یک آیین سازد ولی خدا میخواهد شما را در آنچه به شما بخشیده بیازماید» و استعدادهای مختلف شما را پرورش دهد (وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَکُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ لکِنْ لِیَبْلُوَکُمْ فِی ما آتاکُمْ).
| |
− |
| |
− | سر انجام، همه اقوام و ملل را مخاطب ساخته و آنها را دعوت میکند که به جای صرف نیروهای خود در اختلاف و مشاجره «در نیکیها بر یکدیگر پیشی بگیرید» (فَاسْتَبِقُوا الْخَیْراتِ).
| |
− |
| |
− | زیرا «بازگشت همه شما به سوی خداست و اوست که شما را از آنچه در آن اختلاف میکنید در روز رستاخیز آگاه خواهد ساخت» (إِلَی اللَّهِ مَرْجِعُکُمْ جَمِیعاً فَیُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ).
| |
− |
| |
− | سوره مائده(5): آیة 49 ]
| |
− |
| |
− | اشاره
| |
− |
| |
− | (آیه 49)
| |
− |
| |
− | شأن نزول:
| |
− |
| |
− | از ابن عباس نقل شده: جمعی از بزرگان یهود توطئه کردند و گفتند: نزد محمد صلّی اللّه علیه و آله میرویم شاید بتوانیم او را از آیین خود منحرف سازیم، پس از این تبانی، نزد پیامبر صلّی اللّه علیه و آله آمدند و گفتند: ما دانشمندان و اشراف یهودیم و اگر ما از تو پیروی کنیم سایر یهودیان نیز به ما اقتدا میکنند ولی در میان ما و جمعیتی، نزاعی است (در مورد یک قتل یا چیز دیگر) اگر در این نزاع به نفع ما داوری کنی ما به تو ایمان خواهیم آورد، پیامبر صلّی اللّه علیه و آله از چنین قضاوتی (که عادلانه
| |
− |
| |
− | ج1، ص523
| |
− |
| |
− | نبود) خودداری کرد و این آیه نازل شد.
| |
− |
| |
− | تفسیر:
| |
− |
| |
− | در این آیه بار دیگر خداوند به پیامبر خود تأکید میکند که «در میان اهل کتاب بر طبق حکم خداوند داوری کن و تسلیم هوی و هوسهای آنها نشو» (وَ أَنِ احْکُمْ بَیْنَهُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَهُمْ).
| |
− |
| |
− | سپس به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله هشدار میدهد که «اینها تبانی کردهاند تو را از بعض احکامی که خدا بر تو نازل کرده منحرف سازند مراقب آنها باش» (وَ احْذَرْهُمْ أَنْ یَفْتِنُوکَ عَنْ بَعْضِ ما أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَیْکَ). «و اگر اهل کتاب در برابر داوری عادلانه تو تسلیم نشوند، بدان این نشانه آن است که (گناهان آنها دامانشان را گرفته است و توفیق را از آنها سلب کرده) و خدا میخواهد آنها را به خاطر بعضی از گناهانشان مجازات کند» (فَإِنْ تَوَلَّوْا فَاعْلَمْ أَنَّما یُرِیدُ اللَّهُ أَنْ یُصِیبَهُمْ بِبَعْضِ ذُنُوبِهِمْ).
| |
− |
| |
− | و در پایان آیه میفرماید: اگر آنها در راه باطل این همه پافشاری میکنند، نگران مباش «زیرا بسیاری از مردم فاسقند» (وَ إِنَّ کَثِیراً مِنَ النَّاسِ لَفاسِقُونَ).
| |
− |
| |
− | سوره مائده(5): آیة 50 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 50)- در این آیه به عنوان استفهام انکاری میفرماید: آیا اینها که مدعی پیروی از کتب آسمانی هستند «انتظار دارند با احکام جاهلی و قضاوتهای آمیخته با انواع تبعیضات در میان آنها داوری کنی» (أَ فَحُکْمَ الْجاهِلِیَّةِ یَبْغُونَ).
| |
− |
| |
− | «در حالی که هیچ داوری برای قومی که اهل یقین هستند، بالاتر و بهتر از حکم خدا نیست» (وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُکْماً لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ).
| |
− |
| |
− | سوره مائده(5): آیة 51 ]
| |
− |
| |
− | اشاره
| |
− |
| |
− | (آیه 51)
| |
− |
| |
− | شأن نزول:
| |
− |
| |
− | در مورد نزول این آیه و دو آیه بعد نقل کردهاند که: بعد از جنگ بدر، عبادة بن صامت خزرجی خدمت پیامبر رسید و گفت: من هم پیمانانی از یهود دارم که از نظر عدد زیاد و از نظر قدرت نیرومندند، اکنون که آنها ما را تهدید به جنگ میکنند و حساب مسلمانان از غیر مسلمانان جدا شده است من از دوستی و هم پیمانی با آنان برائت میجویم، هم پیمان من تنها خدا و پیامبر اوست.
| |
− |
| |
− | عبد اللّه بن أبی گفت: ولی من از هم پیمانی با یهود برائت نمیجویم، زیرا از حوادث مشکل میترسم و به آنها نیازمندم.
| |
− |
| |
− | ج1، ص524
| |
− |
| |
− | پیامبر صلّی اللّه علیه و آله به او فرمود: آنچه در مورد دوستی با یهود بر عباده میترسیدیم، بر تو نیز میترسم (و خطر این دوستی و هم پیمانی برای تو از او بیشتر است) عبد اللّه گفت: چون چنین است من هم میپذیرم و با آنها قطع رابطه میکنم، آیه نازل شد و مسلمانان را از هم پیمانی با یهود و نصاری بر حذر داشت.
| |
− |
| |
− | تفسیر:
| |
− |
| |
− | قرآن، مسلمانان را از همکاری با یهود و نصاری بشدت برحذر میدارد، نخست میگوید: «ای کسانی که ایمان آوردهاید، یهود و نصاری را تکیه گاه و هم پیمان خود قرار ندهید» (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْیَهُودَ وَ النَّصاری أَوْلِیاءَ).
| |
− |
| |
− | یعنی ایمان به خدا ایجاب میکند که به خاطر جلب منافع مادی با آنها همکاری نکنید.
| |
− |
| |
− | سپس با یک جمله کوتاه، دلیل این نهی را بیان کرده، میگوید: «هر یک از آن دو طایفه، دوست و همپیمان هممسلکان خود هستند» (بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ).
| |
− |
| |
− | یعنی، تا زمانی که منافع خودشان و دوستانشان مطرح است، هرگز به شما نمیپردازند.
| |
− |
| |
− | روی این جهت، «هر کس از شما طرح دوستی و پیمان با آنها بریزد، از نظر تقسیم بندی اجتماعی و مذهبی جزء آنها محسوب خواهد شد» (وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ). و شک نیست که «خداوند چنین افراد ستمگری را که به خود و برادران و خواهران مسلمان خود خیانت کرده و بر دشمنانشان تکیه میکنند، هدایت نخواهد کرد» (إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ).
| |
− |
| |
− | سوره مائده(5): آیة 52 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 52)- در این آیه اشاره به عذرتراشیهایی میکند که افراد بیمارگونه برای توجیه ارتباطهای نامشروع خود با بیگانگان، انتخاب میکنند، و میگوید:
| |
− |
| |
− | «آنهایی که در دلهایشان بیماری است، اصرار دارند که آنان را تکیهگاه و همپیمان خود انتخاب کنند، و عذرشان این است که میگویند: ما میترسیم قدرت به دست آنها بیفتد و گرفتار شویم» (فَتَرَی الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ یُسارِعُونَ فِیهِمْ یَقُولُونَ نَخْشی أَنْ تُصِیبَنا دائِرَةٌ).
| |
− |
| |
− | ج1، ص525
| |
− |
| |
− | قرآن در پاسخ آنها میگوید: همانطور که آنها احتمال میدهند روزی قدرت به دست یهود و نصاری بیفتد، این احتمال را نیز باید بدهند که «ممکن است سر انجام، خداوند مسلمانان را پیروز کند و قدرت به دست آنها بیفتد و این منافقان، از آنچه در دل خود پنهان ساختند، پشیمان گردند» (فَعَسَی اللَّهُ أَنْ یَأْتِیَ بِالْفَتْحِ أَوْ أَمْرٍ مِنْ عِنْدِهِ فَیُصْبِحُوا عَلی ما أَسَرُّوا فِی أَنْفُسِهِمْ نادِمِینَ).
| |
− |
| |
− | سوره مائده(5): آیة 53 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 53)- در این آیه به سر انجام کار منافقان اشاره کرده میگوید: در آن هنگام که فتح و پیروزی نصیب مسلمانان راستین شود، و کار منافقان برملا گردد «مؤمنان از روی تعجب میگویند آیا این افراد منافق، همانها هستند که این همه ادعا داشتند و با نهایت تأکید قسم یاد میکردند که با ما هستند، چرا سر انجام کارشان به اینجا رسید» (وَ یَقُولُ الَّذِینَ آمَنُوا أَ هؤُلاءِ الَّذِینَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَیْمانِهِمْ إِنَّهُمْ لَمَعَکُمْ).
| |
− |
| |
− | و به خاطر همین نفاق، «همه اعمال نیک آنها بر باد رفت (زیرا از نیت پاک و خالص سر چشمه نگرفته بود، و) به همین دلیل زیانکار شدند» هم در این جهان و هم در جهان دیگر (حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فَأَصْبَحُوا خاسِرِینَ).
| |
− |
| |
− | سوره مائده(5): آیة 54 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 54)- پس از بحث در باره منافقان، سخن از مرتدانی که طبق پیش بینی قرآن بعدها از این آیین مقدس روی برمیگرداندند به میان میآورد و به عنوان یک قانون کلی به همه مسلمانان اخطار میکند: «اگر کسانی از شما از دین خود بیرون روند (زیانی به خدا و آیین او و جامعه مسلمین و آهنگ سریع پیشرفت آنها نمیرسانند) زیرا خداوند در آینده جمعیتی را برای حمایت از این آیین برمیانگیزد» (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دِینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ).
| |
− |
| |
− | سپس صفات کسانی که باید این رسالت بزرگ را انجام دهند، چنین شرح میدهد:
| |
− |
| |
− | 1- آنها به خدا عشق میورزند و جز به خشنودی او نمیاندیشند «هم خدا آنها را دوست دارد و هم آنها خدا را دوست دارند» (یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ).
| |
− |
| |
− | 2 و 3- «در برابر مؤمنان خاضع و مهربان و در برابر دشمنان و ستمکاران،
| |
− |
| |
− | ج1، ص526
| |
− |
| |
− | سرسخت و خشن و پرقدرتند» (أَذِلَّةٍ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّةٍ عَلَی الْکافِرِینَ).
| |
− |
| |
− | 4- «جهاد در راه خدا بطور مستمر از برنامههای آنهاست» (یُجاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ).
| |
− |
| |
− | 5- آخرین امتیازی که برای آنان ذکر میکند این است که: «در راه انجام فرمان خدا و دفاع از حق، از ملامت هیچ ملامت کنندهای نمیهراسند» (وَ لا یَخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ).
| |
− |
| |
− | و در پایان میگوید: «به دست آوردن این امتیازات (علاوه بر کوشش انسان) مرهون فضل الهی است که هر کس بخواهد و شایسته ببیند میدهد» (ذلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشاءُ). «و خداوند دایره فضل و کرمش، وسیع و به آنها که شایستگی دارند آگاه است» (وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِیمٌ).
| |
− |
| |
− | سوره مائده(5): آیة 55 ]
| |
− |
| |
− | اشاره
| |
− |
| |
− | (آیه 55)
| |
− |
| |
− | شأن نزول
| |
− |
| |
− | آیه ولایت: در مورد نزول این آیه از «عبد اللّه بن عباس» نقل شده که: روزی در کنار چاه زمزم نشسته بود و برای مردم از قول پیامبر صلّی اللّه علیه و آله حدیث نقل میکرد، ناگهان مردی که عمامهای بر سر داشت و صورت خود را پوشانیده بود نزدیک آمد و هر مرتبه که ابن عباس از پیغمبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله حدیث نقل میکرد او نیز با جمله «قال رسول اللّه» حدیث دیگری از پیامبر صلّی اللّه علیه و آله نقل مینمود.
| |
− |
| |
− | ابن عباس او را قسم داد تا خود را معرفی کند، او صورت خود را گشود و صدا زد ای مردم! هر کس مرا نمیشناسد بداند من أبو ذر غفاری هستم با این گوشهای خودم از رسولخدا صلّی اللّه علیه و آله شنیدم، و اگر دروغ میگویم هر دو گوشم کر باد، و با چشمان خود این جریان را دیدم و اگر دروغ میگویم هر دو چشمم کور باد، که پیامبر صلّی اللّه علیه و آله فرمود: علیّ قائد البررة و قاتل الکفرة منصور من نصره مخذول من خذله «علی علیه السّلام پیشوای نیکان است، و کشنده کافران، هر کس او را یاری کند، خدا یاریش خواهد کرد، و هر کس دست از یاریش بردارد، خدا دست از یاری او برخواهد داشت».
| |
− |
| |
− | سپس أبو ذر اضافه کرد: ای مردم! روزی از روزها با رسولخدا صلّی اللّه علیه و آله در مسجد نماز میخواندم، سائلی وارد مسجد شد و از مردم تقاضای کمک کرد، ولی کسی
| |
− |
| |
− | ج1، ص527
| |
− |
| |
− | چیزی به او نداد، او دست خود را به آسمان بلند کرد و گفت: خدایا تو شاهد باش که من در مسجد رسول تو تقاضای کمک کردم ولی کسی جواب مساعد به من نداد، در همین حال علی علیه السّلام که در حال رکوع بود با انگشت کوچک دست راست خود اشاره کرد. سائل نزدیک آمد و انگشتر را از دست آن حضرت بیرون آورد، پیامبر صلّی اللّه علیه و آله که در حال نماز بود جریان را مشاهده کرد، هنگامی که از نماز فارغ شد، سر به سوی آسمان بلند کرد و چنین گفت: «خداوندا! برادرم موسی از تو تقاضا کرد که روح او را وسیع گردانی و کارها را بر او آسان سازی و گره از زبان او بگشایی تا مردم گفتارش را درک کنند، و نیز موسی درخواست کرد هارون را که برادرش بود وزیر و یاورش قرار دهی و بوسیله او نیرویش را زیاد کنی و در کارهایش شریک سازی.
| |
− |
| |
− | خداوندا! من محمد پیامبر و برگزیده توام، سینه مرا گشاده کن و کارها را بر من آسان ساز، از خاندانم علی علیه السّلام را وزیر من گردان تا بوسیله او، پشتم قوی و محکم گردد».
| |
− |
| |
− | أبو ذر میگوید: هنوز دعای پیامبر صلّی اللّه علیه و آله پایان نیافته بود که جبرئیل نازل شد و به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله گفت: بخوان! پیامبر صلّی اللّه علیه و آله فرمود: چه بخوانم؟ گفت: بخوان انّما ولیّکم اللّه و رسوله و الّذین آمنوا ..
| |
− |
| |
− | تفسیر:
| |
− |
| |
− | این آیه با کلمه «انّما» که در لغت عرب به معنی انحصار میآید شروع شده و میگوید: «ولیّ و سرپرست و متصرف در امور شما سه کس است: خدا و پیامبر و کسانی که ایمان آوردهاند، و نماز را برپا میدارند و در حال رکوع زکات میدهند» (إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ).
| |
− |
| |
− | منظور از «ولیّ» در آیه فوق ولایت به معنی، سرپرستی و تصرف و رهبری مادی و معنوی است. بخصوص این که این ولایت در ردیف ولایت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و ولایت خدا قرار گرفته و هر سه با یک جمله ادا شده است.
| |
− |
| |
− | و به این ترتیب، آیه از آیاتی است که به عنوان یک نصّ قرآنی دلالت بر
| |
− |
| |
− | ج1، ص528
| |
− |
| |
− | ولایت و امامت علی علیه السّلام میکند.
| |
− |
| |
− | سوره مائده(5): آیة 56 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 56)- این آیه تکمیلی برای مضمون آیه پیش است و هدف آن را تأکید و تعقیب میکند، و به مسلمانان اعلام میدارد که: «کسانی که ولایت و سرپرستی و رهبری خدا و پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و افراد با ایمانی را که در آیه قبل به آنها اشاره شد بپذیرند پیروز خواهند شد، زیرا آنها در حزب خدا خواهند بود و حزب خدا پیروز است» (وَ مَنْ یَتَوَلَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ).
| |
− |
| |
− | در این آیه قرینه دیگری بر معنی ولایت که در آیه پیش اشاره شد دیده میشود، زیرا تعبیر به «حزب اللّه» و «غلبه آن» مربوط به حکومت اسلامی است، نه یک دوستی ساده و عادی و این خود میرساند که ولایت در آیه به معنی سرپرستی و حکومت و زمامداری اسلام و مسلمین است، زیرا در معنی حزب یک نوع تشکل و همبستگی و اجتماع برای تأمین اهداف مشترک افتاده است.
| |
− |
| |
− | سوره مائده(5): آیة 57 ]
| |
− |
| |
− | اشاره
| |
− |
| |
− | (آیه 57)
| |
− |
| |
− | شأن نزول:
| |
− |
| |
− | در مورد نزول این آیه، مفسران نقل کردهاند که: دو نفر از مشرکان به نام «رفاعه» و «سوید» اظهار اسلام کردند و سپس جزء دار و دسته منافقان شدند، بعضی از مسلمانان با این دو نفر رفت و آمد داشتند و اظهار دوستی میکردند، آیه نازل شد و به آنها اخطار کرد که از این عمل بپرهیزید.
| |
− |
| |
− | تفسیر:
| |
− |
| |
− | در این آیه بار دیگر خداوند به مؤمنان دستور میدهد که از انتخاب منافقان و دشمنان به عنوان دوست بپرهیزید، منتها برای تحریک عواطف آنها و توجه دادن به فلسفه این حکم، چنین میفرماید: «ای کسانی که ایمان آوردهاید! آنها که آیین شما را به باد استهزاء و یا به بازی میگیرند، چه آنها که از اهل کتابند و چه آنها که از مشرکان و منافقانند، هیچ یک از آنان را به عنوان دوست انتخاب نکنید» (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الَّذِینَ اتَّخَذُوا دِینَکُمْ هُزُواً وَ لَعِباً مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکُمْ وَ الْکُفَّارَ أَوْلِیاءَ).
| |
− |
| |
− | و در پایان آیه این موضع را تأکید میکند که طرح دوستی با آنان، با تقوا و ایمان سازگار نیست بنابراین «از خدا بترسید، اگر ایمان دارید» (وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ).
| |
− |
| |
− | ج1، ص529
| |
− |
| |
− | سوره مائده(5): آیة 58 ]
| |
− |
| |
− | اشاره
| |
− |
| |
− | (آیه 58)
| |
− |
| |
− | شأن نزول:
| |
− |
| |
− | در مورد نزول این آیه که دنباله آیه قبل است نقل شده که: جمعی از یهود و بعضی از نصاری صدای مؤذن را که میشنیدند و یا قیام مسلمانان را به نماز میدیدند شروع به مسخره و استهزاء میکردند، قرآن مسلمانان را از طرح دوستی با این گونه افراد برحذر داشت.
| |
− |
| |
− | تفسیر:
| |
− |
| |
− | در این آیه در تعقیب بحث گذشته در مورد نهی از دوستی با منافقان و جمعی از اهل کتاب که احکام اسلام را به باد استهزاء میگرفتند، اشاره به یکی از اعمال آنها به عنوان شاهد و گواه کرده، میگوید: «هنگامی که (اذان میگویید و مسلمانان را) به سوی نماز دعوت میکنید، آن را به باد استهزاء و بازی میگیرند» (وَ إِذا نادَیْتُمْ إِلَی الصَّلاةِ اتَّخَذُوها هُزُواً وَ لَعِباً).
| |
− |
| |
− | قابل ذکر این که همانطور که در روایات اهل بیت علیه السّلام وارد شده است اذان از طریق وحی به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله تعلیم داده شد.
| |
− |
| |
− | سپس علت عمل آنها را چنین بیان میکند: «این به خاطر آن است که آنها جمعیت نادانی میباشند و از درک حقایق بدورند» (ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا یَعْقِلُونَ).
| |
− |
| |
− | سوره مائده(5): آیة 59 ]
| |
− |
| |
− | اشاره
| |
− |
| |
− | (آیه 59)
| |
− |
| |
− | شأن نزول:
| |
− |
| |
− | در مورد نزول این آیه و آیه بعد از ابن عباس نقل شده که: جمعی از یهود نزد پیامبر صلّی اللّه علیه و آله آمدند و درخواست کردند عقاید خود را برای آنها شرح دهد، پیامبر صلّی اللّه علیه و آله فرمود: من به خدای بزرگ و یگانه ایمان دارم و آنچه بر ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و موسی و عیسی و همه پیامبران الهی نازل شده حق میدانم، و در میان آنها جدایی نمیافکنم، آنها گفتند: ما عیسی را نمیشناسیم و به پیامبری نمیپذیریم، سپس افزودند: ما هیچ آیینی بدتر از آیین شما سراغ نداریم! این دو آیه نازل شد و به آنها پاسخ گفت.
| |
− |
| |
− | تفسیر:
| |
− |
| |
− | در این آیه، خداوند به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله دستور میدهد که از اهل کتاب سؤال کن و «بگو: چه کار خلافی از ما سر زده که شما از ما عیب میگیرید و انتقاد میکنید؟ جز این که ما به خدای یگانه ایمان آوردهایم و در برابر آنچه بر ما و بر انبیاء پیشین نازل شده تسلیم هستیم» (قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ هَلْ تَنْقِمُونَ مِنَّا إِلَّا أَنْ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْنا وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلُ).
| |
− |
| |
− | ج1، ص530
| |
− |
| |
− | و در پایان آیه جملهای میبینیم که در حقیقت بیان علت جمله قبل است، میگوید: اگر شما توحید خالص و تسلیم در برابر تمام کتب آسمانی را بر ما ایراد میگیرید به خاطر آن است که بیشتر شما فاسق و آلوده به گناه شدهاید» چون خود شما آلوده و منحرفید اگر کسانی پاک و بر جاده حق باشند در نظر شما عیب است (وَ أَنَّ أَکْثَرَکُمْ فاسِقُونَ).
| |
− |
| |
− | سوره مائده(5): آیة 60 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 60)- در این آیه عقاید تحریف شده و اعمال نادرست اهل کتاب و کیفرهایی که دامنگیر آنها گردیده است با وضع مؤمنان راستین و مسلمان، مقایسه گردیده، تا معلوم شود کدامیک از این دو دسته در خور انتقاد و سرزنش هستند و این یک پاسخ منطقی است که برای متوجه ساختن افراد لجوج و متعصب به کار میرود، در این مقایسه چنین میگوید: ای پیامبر! به آنها بگو:
| |
− |
| |
− | آیا ایمان به خدای یگانه و کتب آسمانی داشتن در خور سرزنش و ایراد است، یا اعمال ناروای کسانی که گرفتار آن همه مجازات الهی شدند «به آنها بگو: آیا شما را آگاه کنم از کسانی که پاداش کارشان در پیشگاه خدا از این بدتر است» (قُلْ هَلْ أُنَبِّئُکُمْ بِشَرٍّ مِنْ ذلِکَ مَثُوبَةً عِنْدَ اللَّهِ).
| |
− |
| |
− | سپس به تشریح این مطلب پرداخته و میگوید: «آنها که بر اثر اعمالشان مورد لعن و غضب پروردگار واقع شدند و آنان را به صورت «میمون» و «خوک» مسخ کرد، و آنها که پرستش طاغوت و بت نمودند، مسلما این چنین افراد، موقعیتشان در این دنیا و محل و جایگاهشان در روز قیامت بدتر خواهد بود، و از راه راست و جاده مستقیم گمراهترند» (مَنْ لَعَنَهُ اللَّهُ وَ غَضِبَ عَلَیْهِ وَ جَعَلَ مِنْهُمُ الْقِرَدَةَ وَ الْخَنازِیرَ وَ عَبَدَ الطَّاغُوتَ أُولئِکَ شَرٌّ مَکاناً وَ أَضَلُّ عَنْ سَواءِ السَّبِیلِ).
| |
− |
| |
− | سوره مائده(5): آیة 61 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 61)- در این آیه- برای تکمیل بحث در باره منافقان اهل کتاب- پرده از روی نفاق درونی آنها برداشته و به مسلمانان چنین اعلام میکند: «هنگامی که نزد شما میآیند میگویند ایمان آوردیم در حالی که با قلبی مملو از کفر داخل میشوند و به همان حال نیز از نزد شما بیرون میروند و منطق و استدلال و سخنان شما در قلب آنها کمترین اثری نمیبخشد» (وَ إِذا جاؤُکُمْ قالُوا آمَنَّا وَ قَدْ دَخَلُوا بِالْکُفْرِ وَ هُمْ
| |
− |
| |
− | ج1، ص531
| |
− |
| |
− | قَدْ خَرَجُوا بِهِ).
| |
− |
| |
− | و در پایان آیه به آنها اخطار میکند که «با تمام این پردهپوشیها، خداوند از آنچه آنها کتمان میکنند، آگاه و باخبر است» (وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما کانُوا یَکْتُمُونَ).
| |
− |
| |
− | سوره مائده(5): آیة 62 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 62)- در این آیه نشانههای دیگری از نفاق آنها را بازگو میکند، از جمله این که میگوید: «بسیاری از آنها را میبینی که در مسیر گناه و ستم و خوردن اموال حرام بر یکدیگر سبقت میجویند» (وَ تَری کَثِیراً مِنْهُمْ یُسارِعُونَ فِی الْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ أَکْلِهِمُ السُّحْتَ).
| |
− |
| |
− | یعنی، آنچنان آنها در راه گناه و ستم گام برمیدارند که گویا به سوی اهداف افتخارآمیزی پیش میروند، و بدون هیچ گونه شرم و حیا، سعی میکنند از یکدیگر پیشی گیرند.
| |
− |
| |
− | و در پایان آیه برای تأکید زشتی اعمال آنها میگوید: «چه عمل زشت و ننگینی آنها انجام میدهند» و بر آن مداومت دارند (لَبِئْسَ ما کانُوا یَعْمَلُونَ).
| |
− |
| |
− | سوره مائده(5): آیة 63 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 63)- سپس در این آیه، حمله را متوجه دانشمندان آنها کرده که با سکوت خود آنان را به گناه، تشویق مینمودند و میگوید: «چرا دانشمندان مسیحی و علمای یهود، آنها را از سخنان گناهآلود و خوردن اموال نامشروع باز نمیدارند» (لَوْ لا یَنْهاهُمُ الرَّبَّانِیُّونَ وَ الْأَحْبارُ عَنْ قَوْلِهِمُ الْإِثْمَ وَ أَکْلِهِمُ السُّحْتَ).
| |
− |
| |
− | یعنی، دانشمندان برای اصلاح یک اجتماع فاسد، نخست باید افکار و اعتقادات نادرست آنها را تغییر دهند، و به این ترتیب آیه، راه اصلاح جامعه فاسد را که باید از انقلاب فکری شروع شود به دانشمندان نشان میدهد.
| |
− |
| |
− | و در پایان آیه، قرآن به همان شکل که گناهکاران اصلی را مذمت نمود، دانشمندان ساکت و ترک کننده امر به معروف و نهی از منکر را مورد مذمت قرار داده، میگوید: «چه زشت است کاری که آنها انجام میدهند» (لَبِئْسَ ما کانُوا یَصْنَعُونَ).
| |
− |
| |
− | و به این ترتیب روشن میشود که سرنوشت کسانی که وظیفه بزرگ امر به معروف و نهی از منکر را ترک میکنند- بخصوص اگر از دانشمندان و علما
| |
− |
| |
− | ج1، ص532
| |
− |
| |
− | باشند- سرنوشت همان گناهکاران است و در حقیقت شریک جرم آنها محسوب میشوند.
| |
− |
| |
− | از ابن عباس مفسر معروف نقل شده که میگفت: این آیه شدیدترین آیهای است که دانشمندان وظیفه نشناس و ساکت را توبیخ و مذمت میکند.
| |
− |
| |
− | بدیهی است این حکم اختصاصی به علمای خاموش و ساکت یهود و نصاری ندارد، و تمام رهبران فکری و دانشمندانی که به هنگام آلوده شدن مردم به گناه و سرعت گرفتن در راه ظلم و فساد، خاموش مینشینند در بر میگیرد، زیرا حکم خدا، در باره همگان یکسان است! در حدیثی از امیر مؤمنان علی علیه السّلام میخوانیم: که در خطبهای فرمود: «اقوام گذشته به این جهت هلاک و نابود گشتند که مرتکب گناهان میشدند و دانشمندانشان سکوت میکردند، و نهی از منکر نمینمودند، در این هنگام بلاها و کیفرهای الهی بر آنها فرود میآمد، پس شما ای مردم! امر به معروف کنید و نهی از منکر نمایید، تا به سرنوشت آنها دچار نشوید».
| |
− |
| |
− | سوره مائده(5): آیة 64 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 64)- در این آیه یکی از مصداقهای روشن سخنان ناروا و گفتار گناهآلود یهود که در آیه قبل بطور کلی به آن اشاره شد، آمده است.
| |
− |
| |
− | توضیح این که: تاریخ نشان میدهد که یهود زمانی در اوج قدرت میزیستند، و بر قسمت مهمی از دنیای آباد آن زمان حکومت داشتند، که زمان داود و سلیمان بن داود را به عنوان نمونه میتوان یادآور شد، و در اعصار بعد نیز، قدرت آنها با نوسانهایی ادامه داشت، ولی با ظهور اسلام، مخصوصا در محیط حجاز، ستاره قدرت آنها افول کرده، مبارزه پیامبر صلّی اللّه علیه و آله با یهود «بنی النضیر» و «بنی قریظه» و «یهود خیبر» موجب نهایت تضعیف آنها گردید در این موقع بعضی از آنها با در نظر گرفتن قدرت و عظمت پیشین از روی استهزاء گفتند: دست خدا به زنجیر بسته شده و به ما بخششی نمیکند! و از آنجا که بقیه نیز به گفتار او راضی بودند، قرآن این سخن را به همه آنها نسبت داده، میگوید: «یهود گفتند: دست خدا به زنجیر بسته شده»! (وَ قالَتِ
| |
− |
| |
− | ج1، ص533
| |
− |
| |
− | الْیَهُودُ یَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ)
| |
− |
| |
− | .خداوند در پاسخ آنها نخست به عنوان نکوهش و مذمت از این عقیده ناروا میگوید: «دست آنها در زنجیر باد، و به خاطر این سخن ناروا از رحمت خدا بدور گردند» (غُلَّتْ أَیْدِیهِمْ وَ لُعِنُوا بِما قالُوا).
| |
− |
| |
− | سپس برای ابطال این عقیده ناروا میگوید: «هر دو دست خدا گشاده است، و هر گونه بخواهد و به هر کس بخواهد میبخشد» (بَلْ یَداهُ مَبْسُوطَتانِ یُنْفِقُ کَیْفَ یَشاءُ).
| |
− |
| |
− | نه اجباری در کار او هست، نه محکوم جبر عوامل طبیعی و جبر تاریخ میباشد، بلکه اراده او بالاتر از هر چیز و نافذ در همه چیز است.
| |
− |
| |
− | بعد میگوید: «حتی این آیات که پرده از روی گفتار و عقاید آنان برمیدارد به جای این که اثر مثبت در آنها بگذارد و از راه غلط بازگرداند، بسیاری از آنها را روی دنده لجاجت میافکند و طغیان و کفر آنها بیشتر میشود» (وَ لَیَزِیدَنَّ کَثِیراً مِنْهُمْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ طُغْیاناً وَ کُفْراً).
| |
− |
| |
− | اما در مقابل این گفتهها و اعتقادات ناروا و لجاجت و یکدندگی در طریق طغیان و کفر، خداوند مجازات سنگینی در این جهان برای آنها قائل شده، میفرماید: «و در میان آنها عداوت و دشمنی تا روز قیامت افکندیم» (وَ أَلْقَیْنا بَیْنَهُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ إِلی یَوْمِ الْقِیامَةِ).
| |
− |
| |
− | و در قسمت اخیر آیه اشاره به کوششها و تلاشهای یهود برای برافروختن آتش جنگها و لطف خدا در مورد رهایی مسلمانان از این آتشهای نابود کنند کرده، میفرماید: «هر زمان آتشی برای جنگ افروختند، خداوند آن را خاموش ساخت و شما را از آن حفظ کرد» (کُلَّما أَوْقَدُوا ناراً لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللَّهُ).
| |
− |
| |
− | و این در حقیقت یکی از نکات اعجاز آمیز زندگی پیامبر صلّی اللّه علیه و آله است.
| |
− |
| |
− | قرآن اضافه میکند: «آنها برای پاشیدن بذر فساد در روی زمین تلاش و کوشش پیگیر و مداومی دارند» (وَ یَسْعَوْنَ فِی الْأَرْضِ فَساداً).
| |
− |
| |
− | در حالی که خداوند مفسدان را دوست نمیدارد» (وَ اللَّهُ لا یُحِبُّ الْمُفْسِدِینَ).
| |
− |
| |
− | ج1، ص534
| |
− |
| |
− | سوره مائده(5): آیة 65 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 65)- به دنبال انتقادات گذشته از برنامه و روش اهل کتاب، در این آیه و آیه بعد آنچنان که اصول تربیتی اقتضا میکند، قرآن برای بازگرداندن منحرفان اهل کتاب به راه راست، و تقدیر از اقلیتی که با اعمال خلاف آنها همگام نبود، نخست چنین میگوید: «اگر اهل کتاب ایمان بیاورند و پرهیزکاری پیشه کنند، گناهان گذشته آنها را میپوشانیم و از آن صرف نظر میکنیم» (وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْکِتابِ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَکَفَّرْنا عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِمْ). نه تنها گناهان آنها را میبخشیم «بلکه در باغهای بهشت که کانون انواع نعمتها است آنها را وارد میکنیم» (وَ لَأَدْخَلْناهُمْ جَنَّاتِ النَّعِیمِ).
| |
− |
| |
− | این در زمینه نعمتهای معنوی و اخروی است.
| |
− |
| |
− | سوره مائده(5): آیة 66 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 66)- سپس به اثر عمیق ایمان و تقوا حتی در زندگی مادی انسانها، اشاره کرده میگوید: «اگر آنها تورات و انجیل را برپا دارند (و آن را به عنوان یک دستور العمل زندگی در برابر چشم خود قرار دهند) و بطور کلی به همه آنچه از طرف پروردگارشان بر آنها نازل شده اعم از کتب آسمانی پیشین و قرآن بدون هیچ گونه تبعیض و تعصب عمل کنند، از آسمان و زمین، نعمتهای الهی آنها را فرا خواهد گرفت» (وَ لَوْ أَنَّهُمْ أَقامُوا التَّوْراةَ وَ الْإِنْجِیلَ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ لَأَکَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ).
| |
− |
| |
− | شک نیست که منظور از برپاداشتن تورات و انجیل، آن قسمت از تورات و انجیل واقعی است که در آن زمان در دست آنها بود.
| |
− |
| |
− | در حقیقت آیه فوق یکبار دیگر، این اصل اساسی را مورد تأکید قرار میدهد که پیروی از تعلیمات آسمانی انبیاء تنها برای سر و سامان دادن به زندگی پس از مرگ نیست، بلکه بازتاب گستردهای در سرتاسر زندگی مادی انسانها نیز دارد، جمعیتها را قوی، و صفوف را فشرده، و نیروها را متراکم، و نعمتها را پربرکت، و امکانات را وسیع، و زندگی را مرفه، و امن و امان میسازد.
| |
− |
| |
− | نظری به ثروتهای عظیم مادی و نیروهای فراوان انسانی که امروز در دنیای بشریت بر اثر انحراف از این تعلیمات نابود میگردد، دلیل زنده این حقیقت است.
| |
− |
| |
− | ج1، ص535
| |
− |
| |
− | امروز مغزهای متفکری که برای تکمیل و توسعه و تولید سلاحهای مرگبار و کشمکشهای استعماری کار میکند، قسمت مهمی از نیروهای ارزنده انسانی را تشکیل میدهد، و چقدر نوع بشر، به این نوع سرمایهها و این مغزهایی که بیهوده از بین میرود، برای رفع نیازمندیهایش محتاج است، و چقدر چهره دنیا زیبا و خواستنی و جالب بود اگر همه اینها در راه آبادی به کار گرفته میشدند! در پایان آیه، اشاره به اقلیت صالح این جمعیت کرده، میگوید: «با این که بسیاری از آنها بدکارند ولی جمعیتی معتدل و میانهرو در میان آنها وجود دارد» که حسابشان با حساب دیگران در پیشگاه خدا و در نظر خلق خدا جداست (مِنْهُمْ أُمَّةٌ مُقْتَصِدَةٌ وَ کَثِیرٌ مِنْهُمْ ساءَ ما یَعْمَلُونَ).
| |
− |
| |
− | نظیر این تعبیر در باره اقلیت صالح اهل کتاب، در آیه 159 سوره اعراف و آیه 75 آل عمران نیز دیده میشود.
| |
− |
| |
− | سوره مائده(5): آیة 67 ]
| |
− |
| |
− | اشاره
| |
− |
| |
− | (آیه 67)- انتخاب جانشین نقطه پایان رسالت! در این آیه روی سخن، فقط به پیامبر است، و تنها وظیفه او را بیان میکند، با خطاب «ای پیامبر!» (یا أَیُّهَا الرَّسُولُ). شروع شده و با صراحت و تأکید دستور میدهد، که «آنچه را از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است (به مردم) برسان» (بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ).
| |
− |
| |
− | سپس برای تأکید بیشتر به او اخطار میکند که: «اگر از این کار خودداری کنی (که هرگز خودداری نمیکرد) رسالت خدا را تبلیغ نکردهای»! (وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ).
| |
− |
| |
− | سپس به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله که گویا از واقعه خاصی اضطراب و نگرانی داشته، دلداری و تأمین میدهد و به او میگوید: از مردم در ادای این رسالت وحشتی نداشته باش» زیرا خداوند تو را از خطرات آنها نگاه خواهد داشت» (وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ).
| |
− |
| |
− | و در پایان آیه به عنوان یک تهدید و مجازات، به آنهایی که این رسالت مخصوص را انکار کنند و در برابر آن از روی لجاجت کفر بورزند، میگوید: «خداوند کافران لجوج را هدایت نمیکند» (إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرِینَ).
| |
− |
| |
− | ج1، ص536
| |
− |
| |
− | راستی چه مسأله مهمی در این آخرین ماههای عمر پیامبر صلّی اللّه علیه و آله مطرح بوده که در آیه فوق عدم تبلیغ آن مساوی با عدم تبلیغ رسالت شمرده شده است.
| |
− |
| |
− | در کتابهای مختلف دانشمندان شیعه و اهل تسنن روایات زیادی دیده میشود که با صراحت میگوید آیه فوق در باره تعیین جانشین برای پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سرنوشت آینده اسلام و مسلمین در غدیر خم نازل شده است.
| |
− |
| |
− | خلاصه جریان غدیر
| |
− |
| |
− | در آخرین سال عمر پیامبر مراسم حجّة الوداع، با شکوه هر چه تمامتر در حضور پیامبر صلّی اللّه علیه و آله به پایان رسید.
| |
− |
| |
− | نه تنها مردم مدینه در این سفر پیامبر صلّی اللّه علیه و آله را همراهی میکردند بلکه، مسلمانان نقاط مختلف جزیره عربستان نیز برای کسب یک افتخار تاریخی بزرگ به همراه پیامبر صلّی اللّه علیه و آله بودند.
| |
− |
| |
− | آفتاب حجاز آتش بر کوهها و درّهها میپاشید، اما شیرینی این سفر روحانی بینظیر، همه چیز را آسان میکرد، ظهر نزدیک شده بود، کمکم سرزمین جحفه و سپس بیابانهای خشک و سوزان «غدیر خم» از دور نمایان میشد.
| |
− |
| |
− | روز پنج شنبه سال دهم هجرت بود، و درست هشت روز از عید قربان میگذشت، ناگهان دستور توقف از طرف پیامبر صلّی اللّه علیه و آله به همراهان داده شد.
| |
− |
| |
− | مؤذن پیامبر صلّی اللّه علیه و آله با صدای اللّه اکبر مردم را به نماز ظهر دعوت کرد، مردم بسرعت آماده نماز میشدند، اما هوا بقدری داغ بود که بعضی مجبور بودند، قسمتی از عبای خود را به زیر پا و طرف دیگر آن را به روی سر بیفکنند.
| |
− |
| |
− | نماز ظهر تمام شد، مسلمانان تصمیم داشتند فورا به خیمههای کوچکی که با خود حمل میکردند پناهنده شوند، ولی پیامبر صلّی اللّه علیه و آله به آنها اطلاع داد که همه باید برای شنیدن یک پیام تازه الهی که در ضمن خطبه مفصلی بیان میشد خود را آماده کنند. کسانی که از پیامبر صلّی اللّه علیه و آله فاصله داشتند قیافه ملکوتی او را در لابلای جمعیت نمیتوانستند مشاهده کنند.
| |
− |
| |
− | لذا منبری از جهاز شتران ترتیب داده شد و پیامبر صلّی اللّه علیه و آله بر فراز آن قرار گرفت و نخست حمد و سپاس پروردگار بجا آورد و خود را به خدا سپرد، سپس مردم را
| |
− |
| |
− | ج1، ص537
| |
− |
| |
− | مخاطب ساخت و چنین فرمود: «من به همین زودی دعوت خدا را اجابت کرده، از میان شما میروم، من مسؤولم، شما هم مسؤولید، شما در باره من چگونه شهادت میدهید»؟
| |
− |
| |
− | مردم صدا بلند کردند و گفتند: نشهد انّک قد بلّغت و نصحت و جهدت فجزاک اللّه خیرا: «ما گواهی میدهیم تو وظیفه رسالت را ابلاغ کردی و شرط خیرخواهی را انجام دادی و آخرین تلاش و کوشش را در راه هدایت ما نمودی، خداوند تو را جزای خیر دهد».
| |
− |
| |
− | سپس فرمود: «آیا شما گواهی به یگانگی خدا و رسالت من و حقانیت روز رستاخیز و برانگیخته شدن مردگان در آن روز نمیدهید»؟! همه گفتند: «آری! گواهی میدهیم» فرمود: خداوندا! گواه باش»! ...
| |
− |
| |
− | بار دیگر فرمود: ای مردم! آیا صدای مرا میشنوید؟ ... گفتند: آری، و بدنبال آن، سکوت سراسر بیابان را فرا گرفت و جز صدای زمزمه باد چیزی شنیده نمیشد. پیامبر صلّی اللّه علیه و آله فرمود:.. اکنون بنگرید با این دو چیز گرانمایه و گرانقدر که در میان شما به یادگار میگذارم چه خواهید کرد؟
| |
− |
| |
− | یکی از میان جمعیت صدا زد، کدام دو چیز گرانمایه یا رسول اللّه؟!.
| |
− |
| |
− | پیامبر صلّی اللّه علیه و آله بلافاصله گفت: اول ثقل اکبر، کتاب خداست که یک سوی آن به دست پروردگار و سوی دیگرش در دست شماست، دست از دامن آن برندارید تا گمراه نشوید، و اما دومین یادگار گرانقدر من خاندان منند و خداوند لطیف خبیر به من خبر داده که این دو هرگز از هم جدا نشوند، تا در بهشت به من بپیوندند، از این دو پیشی نگیرید که هلاک میشوید و عقب نیفتید که باز هلاک خواهید شد.
| |
− |
| |
− | ناگهان مردم دیدند پیامبر صلّی اللّه علیه و آله به اطراف خود نگاه کرد گویا کسی را جستجو میکند و همین که چشمش به علی علیه السّلام افتاد، خم شد و دست او را گرفت و بلند کرد، آنچنان که سفیدی زیر بغل هر دو نمایان شد و همه مردم او را دیدند و شناختند که او همان افسر شکست ناپذیر اسلام علی علیه السّلام است، در اینجا صدای پیامبر صلّی اللّه علیه و آله رساتر و بلندتر شد و فرمود: ایّها النّاس من اولی النّاس بالمؤمنین من
| |
− |
| |
− | ج1، ص538
| |
− |
| |
− | انفسهم: «چه کسی از همه مردم نسبت به مسلمانان از خود آنها سزاوارتر است؟!».
| |
− |
| |
− | گفتند: خدا و پیامبر صلّی اللّه علیه و آله داناترند، پیامبر صلّی اللّه علیه و آله گفت: خدا، مولی و رهبر من است، و من مولی و رهبر مؤمنانم و نسبت به آنها از خودشان سزاوارترم (و اراده من بر اراده آنها مقدم) سپس فرمود: فمن کنت مولاه فعلیّ مولاه: «هر کس من مولا و رهبر او هستم علی مولا و رهبر اوست» و این سخن را سه بار و به گفته بعضی از راویان حدیث، چهار بار تکرار کرد.
| |
− |
| |
− | و بدنبال آن سر به سوی آسمان برداشت و عرض کرد: اللّهمّ وال من والاه و عاد من عاداه و احبّ من احبّه و ابغض من ابغضه و انصر من نصره و اخذل من خذله و ادر الحقّ معه حیث دار: «خداوندا! دوستان او را دوست بدار و دشمنان او را دشمن بدار، محبوب بدار آن کس که او را محبوب دارد، و مبغوض بدار آن کس که او را مبغوض دارد، یارانش را یاری کن، و آنها را که ترک یاریش کنند، از یاری خویش محروم ساز، و حق را همراه او بدار و او را از حق جدا مکن».
| |
− |
| |
− | سپس فرمود: الا فلیبلّغ الشّاهد الغائب: «آگاه باشید، همه حاضران وظیفه دارند این خبر را به غایبان برسانند».
| |
− |
| |
− | خطبه پیامبر صلّی اللّه علیه و آله به پایان رسید، عرق از سر و روی پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و علی علیه السّلام و مردم فرو میریخت، و هنوز صفوف جمعیت از هم متفرق نشده بود که امین وحی خدا نازل شد و این آیه را بر پیامبر صلّی اللّه علیه و آله خواند: الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی ... «امروز آیین شما را کامل و نعمت خود را بر شما تمام کردم، پیامبر صلّی اللّه علیه و آله فرمود: اللّه اکبر، اللّه اکبر علی اکمال الدّین و اتمام النّعمة و رضی الرّبّ برسالتی و الولایة لعلیّ من بعدی: «خداوند بزرگ است، خداوند بزرگ است همان خدایی که آیین خود را کامل و نعمت خود را بر ما تمام کرد، و از نبوت و رسالت من و ولایت علی علیه السّلام پس از من راضی و خشنود گشت».
| |
− |
| |
− | در این هنگام شور و غوغایی در میان مردم افتاد و به علی علیه السّلام این موقعیت را تبریک میگفتند و از افراد سرشناسی که به او تبریک گفتند، أبو بکر و عمر بودند، که این جمله را در حضور جمعیت بر زبان جاری ساختند: بخّ بخّ لک یابن
| |
− |
| |
− | ج1، ص539
| |
− |
| |
− | ابی طالب اصبحت و امسیت مولای و مولا کلّ مؤمن و مؤمنة: «آفرین بر تو باد، آفرین بر تو باد، ای فرزند أبو طالب! تو مولا و رهبر من و تمام مردان و زنان با ایمان شدی».
| |
− |
| |
− | این بود خلاصهای از حدیث معروف غدیر که در کتب دانشمندان اهل تسنن و شیعه آمده است.
| |
− |
| |
− | سوره مائده(5): آیة 68 ]
| |
− |
| |
− | اشاره
| |
− |
| |
− | (آیه 68)
| |
− |
| |
− | شأن نزول:
| |
− |
| |
− | نقل شده که جمعی از یهود خدمت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله آمدند، نخست پرسیدند آیا تو اقرار نداری که تورات از طرف خداست؟
| |
− |
| |
− | پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله جواب مثبت داد:
| |
− |
| |
− | آنها گفتند: ما هم تورات را قبول داریم، ولی به غیر آن ایمان نداریم (در حقیقت تورات قدر مشترک میان ما و شماست اما قرآن کتابی است که تنها شما به آن عقیده دارید پس چه بهتر که تورات را بپذیریم و غیر آن را نفی کنیم!) آیه نازل شد و به آنها پاسخ گفت.
| |
− |
| |
− | تفسیر:
| |
− |
| |
− | این آیه به گوشه دیگری از کارشکنیها و ایرادهای اهل کتاب (یهود و نصاری) اشاره میکند و میگوید: «بگو: ای اهل کتاب شما هیچ موقعیتی نخواهید داشت مگر آن زمانی که تورات و انجیل و تمام کتب آسمانی را که بر شما نازل شده بدون تبعیض و تفاوت برپا دارید» (قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ لَسْتُمْ عَلی شَیْءٍ حَتَّی تُقِیمُوا التَّوْراةَ وَ الْإِنْجِیلَ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ مِنْ رَبِّکُمْ).
| |
− |
| |
− | زیرا این کتابها همه از یک مبدء صادر شده، و اصول اساسی آنها یکی است اگر چه آخرین کتاب آسمانی، کاملترین و جامعترین آنهاست و به همین دلیل لازم العمل است.
| |
− |
| |
− | ولی قرآن بار دیگر اشاره به وضع اکثریت آنها کرده، میگوید: «بسیاری از آنها نه تنها از این آیات پند نمیگیرند و هدایت نمیشوند بلکه به خاطر روح لجاجت بر طغیان و کفرشان افزوده میشود» (وَ لَیَزِیدَنَّ کَثِیراً مِنْهُمْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ طُغْیاناً وَ کُفْراً).
| |
− |
| |
− | و در پایان آیه پیامبر خود را در برابر سرسختی این اکثریت منحرف، دلداری
| |
− |
| |
− | ج1، ص540
| |
− |
| |
− | میدهد و میگوید: «از مخالفتهای این جمعیت کافر غمگین مباش» (فَلا تَأْسَ عَلَی الْقَوْمِ الْکافِرِینَ).
| |
− |
| |
− | زیرا زیان آن متوجه خود آنها خواهد شد و به تو ضرری نمیرساند! بدیهی است محتوای این آیه اختصاص به قوم یهود ندارد، مسلمانان نیز اگر تنها به ادعای اسلام قناعت کنند، و اصول تعلیمات انبیاء و مخصوصا کتاب آسمانی خود را برپا ندارند، هیچ گونه موقعیت و ارزشی نه در پیشگاه خدا، و نه در زندگی فردی و اجتماعی نخواهند داشت، و همیشه زبون و زیر دست و شکستخورده خواهند بود.
| |
− |
| |
− | سوره مائده(5): آیة 69 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 69)- در این آیه موضوع فوق را مورد تأکید قرار داده، میگوید: «تمام اقوام و ملتها و پیروان همه مذاهب بدون استثناء اعم از مسلمانان و یهودیان و صابئان و مسیحیان در صورتی اهل نجات خواهند بود، و از آینده خود وحشتی و از گذشته غمی نخواهند داشت که ایمان به خدا و روز جزا داشته باشند و عمل صالح انجام دهند» (إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ الَّذِینَ هادُوا وَ الصَّابِئُونَ وَ النَّصاری مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ عَمِلَ صالِحاً فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ).
| |
− |
| |
− | این آیه پاسخ دندانشکنی است به کسانی که نجات را در پناه ملیت خاصی میدانند و میل دارند میان دستورات انبیاء تبعیض قائل شوند، و دعوتهای مذهبی را با تعصب قومی بیامیزند.
| |
− |
| |
− | سوره مائده(5): آیة 70 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 70)- در سوره بقره و اوایل همین سوره اشاره به پیمان مؤکدی که خداوند از بنی اسرائیل گرفته بود شده است، در این آیه بار دیگر این پیمان را یادآوری کرده میفرماید: «ما پیمان (عمل به آنچه نازل کردیم) از بنی اسرائیل گرفتیم و پیامبرانی برای هدایت آنها و مطالبه وفای به این پیمان، به سوی آنان فرستادیم» (لَقَدْ أَخَذْنا مِیثاقَ بَنِی إِسْرائِیلَ وَ أَرْسَلْنا إِلَیْهِمْ رُسُلًا).
| |
− |
| |
− | سپس اضافه میکند: آنها نه تنها به این پیمان عمل نکردند، بلکه «هر زمان پیامبری دستوری بر خلاف تمایلات و هوی و هوسهای آنها میآورد (به شدیدترین مبارزه بر ضد او دست میزدند) جمعی را تکذیب میکردند و جمعی را که با
| |
− |
| |
− | ج1، ص541
| |
− |
| |
− | تکذیب نمیتوانستند از نفوذشان جلوگیری کنند به قتل میرساندند» (کُلَّما جاءَهُمْ رَسُولٌ بِما لا تَهْوی أَنْفُسُهُمْ فَرِیقاً کَذَّبُوا وَ فَرِیقاً یَقْتُلُونَ).
| |
− |
| |
− | سوره مائده(5): آیة 71 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 71)- در این آیه اشاره به غرور نابجای آنها در برابر این همه طغیان و جنایات کرده میفرماید: «با این حال آنها گمان میکردند که بلا و مجازاتی دامنشان را نخواهد گرفت» (وَ حَسِبُوا أَلَّا تَکُونَ فِتْنَةٌ).
| |
− |
| |
− | و همانطور که در آیات دیگر تصریح شده، خود را یک نژاد برتر میپنداشتند و به عنوان فرزندان خدا از خود یاد میکردند! سر انجام این غرور خطرناک و خود برتربینی همانند پردهای بر چشم و گوش آنها افتاد و به خاطر آن «از دیدن آیات خدا نابینا و از شنیدن کلمات حق، کر شدند»! (فَعَمُوا وَ صَمُّوا).
| |
− |
| |
− | اما به هنگامی که نمونههایی از مجازاتهای الهی و سر انجام شوم اعمال خود را مشاهده کردند، پشیمان گشتند و توبه کردند و متوجه شدند که تهدیدهای الهی جدی است و آنها هرگز یک نژاد برتر نیستند «خداوند نیز توبه آنها را پذیرفت» (ثُمَّ تابَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ).
| |
− |
| |
− | ولی این بیداری و ندامت و پشیمانی دیری نپایید باز طغیان و سرکشی و پشت پا زدن به حق و عدالت شروع شد، و دیگر بار پردههای غفلت که از آثار فرو رفتن در گناه است بر چشم و گوش آنها افکنده شد «و باز از دیدن آیات حق نابینا و از شنیدن سخنان حق کر شدند و این حالت، بسیاری از آنها را فرا گرفت» (ثُمَّ عَمُوا وَ صَمُّوا کَثِیرٌ مِنْهُمْ).
| |
− |
| |
− | و در پایان آیه، با یک جمله کوتاه و پر معنی میگوید: «خداوند هیچ گاه از اعمال آنها غافل نبوده و تمام کارهایی را که انجام میدهند میبیند» (وَ اللَّهُ بَصِیرٌ بِما یَعْمَلُونَ).
| |
− |
| |
− | سوره مائده(5): آیة 72 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 72)- در تعقیب بحثهایی که در مورد انحرافات یهود، در آیات قبل، گذشت، این آیه و آیات بعد، از انحرافات مسیحیان سخن میگوید نخست از مهمترین انحراف مسیحیت یعنی مسأله «الوهیت مسیح» بحث کرده میگوید:
| |
− |
| |
− | «بطور مسلم آنها که گفتهاند خدا همان مسیح بن مریم است، کافر شدند» (لَقَدْ کَفَرَ
| |
− |
| |
− | ج1، ص542
| |
− |
| |
− | الَّذِینَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسِیحُ ابْنُ مَرْیَمَ)
| |
− |
| |
− | .در حالی که خود مسیح با صراحت به بنی اسرائیل گفت: «خداوند یگانهای را پرستش کنید که پروردگار من و شماست» (وَ قالَ الْمَسِیحُ یا بَنِی إِسْرائِیلَ اعْبُدُوا اللَّهَ رَبِّی وَ رَبَّکُمْ).
| |
− |
| |
− | و نیز مسیح برای تأکید این مطلب و رفع هر گونه ابهام و اشتباه اضافه کرد:
| |
− |
| |
− | «هر کس شریکی برای خدا قرار دهد خداوند بهشت را بر او حرام کرده و جایگاه او آتش است» (إِنَّهُ مَنْ یُشْرِکْ بِاللَّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَیْهِ الْجَنَّةَ وَ مَأْواهُ النَّارُ).
| |
− |
| |
− | و نیز برای تأکید بیشتر و اثبات این حقیقت که شرک و غلو یک نوع ظلم آشکار است به آنها گفت: «برای ستمگران و ظالمان هیچ گونه یار و یاوری وجود نخواهد داشت» (وَ ما لِلظَّالِمِینَ مِنْ أَنْصارٍ).
| |
− |
| |
− | آنچه در آیه فوق در مورد پافشاری مسیح (ع) روی مسأله توحید دیده میشود مطلبی است که با منابع موجود مسیحیت نیز هماهنگ است و از دلایل عظمت قرآن محسوب میشود.
| |
− |
| |
− | سوره مائده(5): آیة 73 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 73)- باید توجه داشت که آنچه در آیه قبل آمد مسأله غلو و وحدت مسیح با خدا بود، ولی در این آیه اشاره به مسأله «تعداد خدایان» از نظر مسیحیان یعنی «تثلیث در توحید» کرده میگوید: «آنها که گفتهاند خداوند سومین اقنوم از اقانیم سهگانه است بطور مسلم کافر شدهاند» (لَقَدْ کَفَرَ الَّذِینَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ ثالِثُ ثَلاثَةٍ).
| |
− |
| |
− | قرآن بطور قاطع در پاسخ آنها میگوید: «هیچ معبودی جز معبود یگانه نیست» (وَ ما مِنْ إِلهٍ إِلَّا إِلهٌ واحِدٌ).
| |
− |
| |
− | و دگر بار با لحن شدید و مؤکّد به آنها اخطار میکند که «اگر دست از این عقیده برندارند عذاب دردناکی در انتظار کسانی که بر این کفر باقی بمانند خواهد بود» (وَ إِنْ لَمْ یَنْتَهُوا عَمَّا یَقُولُونَ لَیَمَسَّنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ).
| |
− |
| |
− | سوره مائده(5): آیة 74 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 74)- در این آیه از آنها دعوت میکند که از این عقیده کفرآمیز توبه کنند تا خداوند آنها را مشمول عفو و بخشش خود قرار دهد لذا میگوید: «آیا بعد از این همه، آنها به سوی خدای یگانه بازنمیگردند و از این شرک و کفر طلب آمرزش
| |
− |
| |
− | ج1، ص543
| |
− |
| |
− | نمیکنند با این که خداوند غفور و رحیم است»؟ (أَ فَلا یَتُوبُونَ إِلَی اللَّهِ وَ یَسْتَغْفِرُونَهُ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ).
| |
− |
| |
− | سوره مائده(5): آیة 75 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 75)- در این آیه با دلایل روشنی در چند جمله کوتاه اعتقاد مسیحیان به الوهیت مسیح را ابطال میکند، نخست میگوید: «چه تفاوتی در میان مسیح و سایر پیامبران بود که عقیده به الوهیت او پیدا کردهاید، مسیح پسر مریم نیز فرستاده خدا بود و پیش از آن رسولان و فرستادگان دیگری از طرف خدا آمدند» (مَا الْمَسِیحُ ابْنُ مَرْیَمَ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ).
| |
− |
| |
− | اگر رسالت از ناحیه خدا دلیل بر الوهیت و شرک است پس چرا در باره سایر پیامبران این مطلب را قائل نمیشوید؟
| |
− |
| |
− | سپس برای تأیید این سخن میگوید: «مادر او، زن بسیار راستگویی بود» (وَ أُمُّهُ صِدِّیقَةٌ).
| |
− |
| |
− | اشاره به این که کسی که دارای مادر است و در رحم زنی پرورش پیدا میکند چگونه میتواند خدا باشد؟
| |
− |
| |
− | و دوم این که اگر مادر او محترم است به خاطر این است که او هم در مسیر رسالت مسیح با او هماهنگ بود و از رسالتش پشتیبانی میکرد، و به این ترتیب بنده خاص خدا بود و نباید او را همچون یک معبود همانطور که در میان مسیحیان رایج است که در برابر مجسمه او تا سر حد پرستش خضوع میکنند، عبادت کرد.
| |
− |
| |
− | بعد به یکی دیگر از دلایل نفی ربوبیت مسیح اشاره کرده، میگوید: «او و مادرش هر دو غذا میخوردند» (کانا یَأْکُلانِ الطَّعامَ).
| |
− |
| |
− | و در پایان آیه اشاره به روشنی این دلایل از یک طرف و سرسختی و نادانی آنها در برابر این دلایل آشکار از طرف دیگر کرده، میگوید: «بنگر چگونه دلایل را به روشنی برای آنها شرح میدهیم و سپس بنگر چگونه اینها از قبول حق بازگردانده میشوند» (انْظُرْ کَیْفَ نُبَیِّنُ لَهُمُ الْآیاتِ ثُمَّ انْظُرْ أَنَّی یُؤْفَکُونَ).
| |
− |
| |
− | سوره مائده(5): آیة 76 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 76)- در این آیه برای تکمیل استدلال گذشته میگوید: شما میدانید
| |
− |
| |
− | ج1، ص544
| |
− |
| |
− | که مسیح خود سر تا پا نیازهای بشری داشت و مالک سود و زیان خویش هم نبود تا چه رسد به این که مالک سود و زیان شما باشد «بگو: آیا چیزی را پرستش میکنید که نه مالک زیان شماست، و نه مالک سود شما» (قُلْ أَ تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا یَمْلِکُ لَکُمْ ضَرًّا وَ لا نَفْعاً).
| |
− |
| |
− | و به همین دلیل بارها در دست دشمنان گرفتار شد و یا دوستانش گرفتار شدند و اگر لطف خدا شامل حال او نبود هیچ گامی نمیتوانست بردارد.
| |
− |
| |
− | و در پایان به آنها اخطار میکند که گمان نکنید خداوند سخنان ناروای شما را نمیشنود و یا از درون شما آگاه نیست «خداوند هم شنواست و هم دانا» (وَ اللَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ).
| |
− |
| |
− | سوره مائده(5): آیة 77 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 77)- در این آیه به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله دستور میدهد که به دنبال روشن شدن اشتباه اهل کتاب در زمینه غلو در باره پیامبران الهی با استدلالات روشن از آنها دعوت کند که از این راه رسما بازگردند و میگوید: «بگو: ای اهل کتاب! در دین خود، غلوّ و تجاوز از حد نکنید و غیر از حق چیزی مگویید» (قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ لا تَغْلُوا فِی دِینِکُمْ غَیْرَ الْحَقِّ).
| |
− |
| |
− | البته غلو نصاری روشن است و اما در مورد غلو یهود که خطاب «یا اهل الکتاب» شامل آنها نیز میشود بعید نیست که اشاره به سخنی باشد که در باره عزیر پیغمبر خدا میگفتند و او را فرزند خدا میدانستند.
| |
− |
| |
− | و از آنجا که سر چشمه غلو غالبا پیروی از هوی و هوس گمراهان است، برای تکمیل این سخن میگوید: «از هوسهای اقوامی که پیش از شما گمراه شدند و بسیاری را نیز گمراه کردند و از راه مستقیم منحرف گشتند، پیروی نکنید» (وَ لا تَتَّبِعُوا أَهْواءَ قَوْمٍ قَدْ ضَلُّوا مِنْ قَبْلُ وَ أَضَلُّوا کَثِیراً وَ ضَلُّوا عَنْ سَواءِ السَّبِیلِ).
| |
− |
| |
− | این جمله اشاره به چیزی است که در تاریخ مسیحیت نیز منعکس است که مسأله تثلیث و غلوّ در باره مسیح (ع) در قرون نخستین مسیحیت در میان آنها وجود نداشت بلکه هنگامی که بتپرستان هندی و مانند آنها به آیین مسیح پیوستند، چیزی از بقایای آیین سابق را که تثلیث و شرک بود به مسیحیت افزودند.
| |
− |
| |
− | ج1، ص545
| |
− |
| |
− | سوره مائده(5): آیة 78 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 78)- در این آیه و دو آیه بعد برای این که از تقلیدهای کورکورانه اهل کتاب از پیشینیانشان جلوگیری کند اشاره به سرنوشت شوم آنها کرده و میگوید:
| |
− |
| |
− | «کافران از بنی اسرائیل بر زبان داود و عیسی بن مریم، لعن شدند و این دو پیامبر بزرگ از خدا خواستند که آنها را از رحمت خویش دور سازد» (لُعِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ بَنِی إِسْرائِیلَ عَلی لِسانِ داوُدَ وَ عِیسَی ابْنِ مَرْیَمَ).
| |
− |
| |
− | آیه فوق اشاره به این است که بودن جزء نژاد بنی اسرائیل و یا جزء اتباع مسیح، مادام که هماهنگی با برنامههای آنها نبوده باشد باعث نجات کسی نخواهد شد، بلکه خود این پیامبران از این گونه افراد ابراز تنفر و انزجار کردهاند.
| |
− |
| |
− | جمله آخر آیه نیز این مطلب را تأکید میکند و میگوید: «این اعلام تنفر و بیزاری به خاطر آن بود که آنها گناهکار و متجاوز بودند» (ذلِکَ بِما عَصَوْا وَ کانُوا یَعْتَدُونَ).
| |
− |
| |
− | سوره مائده(5): آیة 79 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 79)- به علاوه آنها به هیچ وجه مسؤولیت اجتماعی برای خود قائل نبودند و «یکدیگر را از کار خلاف نهی نمیکردند، و حتی جمعی از نیکان آنها با سکوت و سازشکاری، افراد گناهکار را عملا تشویق میکردند» (کانُوا لا یَتَناهَوْنَ عَنْ مُنکَرٍ فَعَلُوهُ).
| |
− |
| |
− | و به این ترتیب «برنامه اعمال آنها بسیار زشت و ناپسند بود» (لَبِئْسَ ما کانُوا یَفْعَلُونَ).
| |
− |
| |
− | سوره مائده(5): آیة 80 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 80)- در این آیه به یکی دیگر از اعمال خلاف آنها اشاره کرده، میگوید: «بسیاری از آنان را میبینی که طرح دوستی و محبت با کافران میریزند» (تَری کَثِیراً مِنْهُمْ یَتَوَلَّوْنَ الَّذِینَ کَفَرُوا).
| |
− |
| |
− | بدیهی است که دوستی آنها ساده نبود، بلکه دوستی آمیخته با انواع گناه و تشویق آنان به اعمال و افکار غلط بود، و لذا در آخر آیه میفرماید: «چه بد اعمالی از پیش برای معاد خود فرستادند، اعمالی که نتیجه آن، خشم و غضب الهی بود و در عذاب الهی جاودانه خواهند ماند» (لَبِئْسَ ما قَدَّمَتْ لَهُمْ أَنْفُسُهُمْ أَنْ سَخِطَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَ فِی الْعَذابِ هُمْ خالِدُونَ).
| |
− |
| |
− | ج1، ص546
| |
− |
| |
− | سوره مائده(5): آیة 81 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 81)- این آیه راه نجات از این برنامه غلط و نادرست را به آنها نشان میدهد که «اگر راستی ایمان به خدا و پیامبر و آنچه بر او نازل شده است میداشتند هیچ گاه تن به دوستی بیگانگان و دشمنان خدا در نمیدادند و آنان را به عنوان تکیه گاه خود انتخاب نمیکردند» (وَ لَوْ کانُوا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ النَّبِیِّ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْهِ مَا اتَّخَذُوهُمْ أَوْلِیاءَ).
| |
− |
| |
− | ولی متأسفانه در میان آنها کسانی که مطیع فرمان الهی باشند کمند «و بسیاری از آنها از دایره فرمان خدا خارج شده، راه فسق را پیش گرفتهاند» (وَ لکِنَّ کَثِیراً مِنْهُمْ فاسِقُونَ).
| |
− |
| |
− | سوره مائده(5): آیة 82 ]
| |
− |
| |
− | اشاره
| |
− |
| |
− | (آیه 82)
| |
− |
| |
− | شأن نزول:
| |
− |
| |
− | نخستین مهاجران اسلام! در شأن نزول سلسله آیات 82 تا 86- نقل کردهاند که این آیات در باره نجاشی زمامدار حبشه در عصر پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و یاران او نازل شده است.
| |
− |
| |
− | آنچه در باره این موضوع نقل شده، چنین است: در سالهای نخستین بعثت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و دعوت عمومی او، مسلمانان در اقلیت شدیدی قرار داشتند، قریش به قبائل عرب توصیه کرده بود که هر کدام، افراد وابسته خود را که به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله ایمان آورده است تحت فشار شدید قرار دهند و به این ترتیب هر یک از مسلمانان از طرف قوم و قبیله خود سخت تحت فشار قرار داشت.
| |
− |
| |
− | آن روز تعداد مسلمانان برای دست زدن به یک «جهاد آزادیبخش» کافی نبود، پیامبر صلّی اللّه علیه و آله برای حفظ این دسته کوچک، و تهیه پایگاهی برای مسلمانان در بیرون حجاز، به آنها دستور مهاجرت به حبشه داد.
| |
− |
| |
− | یازده مرد و چهار زن از مسلمانان راه حبشه را پیش گرفتند، و این در ماه رجب سال پنجم بعثت بود، و این مهاجرت، مهاجرت اول نام گرفت.
| |
− |
| |
− | چیزی نگذشت که «جعفر بن أبو طالب» و جمعی دیگر از مسلمانان به حبشه رفتند و هسته اصلی یک جمعیت متشکل اسلامی را که از 82 نفر مرد و عدّه قابل ملاحظهای زن و کودک تشکیل میشد بوجود آوردند.
| |
− |
| |
− | طرح این مهاجرت برای بتپرستان سخت دردناک بود، و برای به هم زدن
| |
− |
| |
− | ج1، ص547
| |
− |
| |
− | این موقعیت دست به کار شدند، و دو نفر از جوانان با هوش و حیلهگر و پشت همانداز یعنی «عمرو عاص» و «عمارة بن ولید» را انتخاب کردند و با هدایای فراوانی به حبشه فرستادند، این دو نفر با مقدماتی به حضور نجاشی بار یافتند.
| |
− |
| |
− | «عمرو عاص» با نجاشی چنین گفت: «ما فرستادگان بزرگان مکّهایم، تعدادی از جوانان سبک مغز در میان ما پرچم مخالفت برافراشتهاند و از آیین نیاکان خود برگشته و به بدگویی از خدایان ما پرداخته و آشوب و فتنه به پا کرده و از موقعیت سرزمین شما سوء استفاده کرده و به اینجا پناه آوردند، ما از آن میترسیم که در اینجا نیز دست به اخلالگری زنند، بهتر این است که آنها را به ما بسپارید تا به محل خود بازگردانیم ....»
| |
− |
| |
− | این را گفتند و هدایایی را که با خود آورده بودند تقدیم داشتند.
| |
− |
| |
− | نجاشی گفت: تا من با نمایندگان این پناهندگان به کشورم تماس نگیرم نمیتوانم در این زمینه سخن بگویم! روز دیگری در یک جلسه مهم که اطرافیان نجاشی و جمعی از دانشمندان مسیحی و جعفر بن أبی طالب به عنوان نمایندگی مسلمانان، و نمایندگان قریش، حضور داشتند، نجاشی پس از استماع سخنان نمایندگان قریش رو به جعفر کرد و از او خواست که نظر خود را در این زمینه بیان کند.
| |
− |
| |
− | «جعفر پس از ادای احترام چنین گفت: نخست از اینها بپرسید آیا ما جزء بردگان فراری این جمعیتیم؟
| |
− |
| |
− | عمرو گفت: نه شما آزادید.
| |
− |
| |
− | جعفر- و نیز سؤال کنید آیا آنها دینی بر ذمه ما دارند که آن را از ما میطلبند؟
| |
− |
| |
− | عمرو- نه ما هیچ گونه مطالبهای از شما نداریم.
| |
− |
| |
− | جعفر- آیا خونی از شما ریختهایم؟ که آن را از ما میطلبید؟
| |
− |
| |
− | عمرو- نه چنین چیزی در کار نیست.
| |
− |
| |
− | سپس جعفر رو به نجاشی کرد و گفت: ما جمعی نادان بودیم، بتپرستی میکردیم، گوشت مردار میخوردیم، انواع کارهای زشت و ننگین انجام میدادیم،
| |
− |
| |
− | ج1، ص548
| |
− |
| |
− | قطع رحم میکردیم و نسبت به همسایگان خویش بدرفتاری داشتیم، و نیرومندان ما حق ضعیفان را میخوردند! ولی خداوند پیامبری در میان ما مبعوث کرد که به ما دستور داده است هر گونه شبیه و شریک را از خدا دور سازیم و فحشاء و منکرات و ظلم و ستم و قمار را ترک گوییم، به ما دستور داده نماز بخوانیم، زکات بدهیم، عدالت و احسان پیشه کنیم و بستگان خود را کمک نماییم.
| |
− |
| |
− | نجاشی گفت: عیسای مسیح نیز برای همین مبعوث شده بود! سپس از جعفر پرسید: آیا چیزی از آیاتی که بر پیامبر شما نازل شده است حفظ داری؟
| |
− |
| |
− | جعفر گفت: آری! و سپس شروع به خواندن سوره «مریم» کرد.
| |
− |
| |
− | حسن انتخاب جعفر، در مورد آیات تکان دهنده این سوره که مسیح و مادرش را از هر گونه تهمتهای ناروا پاک میسازد، اثر عجیبی گذاشت تا آنجا که قطرههای اشک شوق، از دیدگان دانشمندان مسیحی سرازیر گشت، و نجاشی صدا زد به خدا سوگند نشانههای حقیقت در این آیات نمایان است! هنگامی که «عمرو» خواست در اینجا سخنی بگوید و تقاضای سپردن مسلمانان را به دست وی کند، نجاشی دست بلند کرد، و محکم بر صورت عمرو کوبید و گفت: خاموش باش به خدا سوگند اگر بیش از این سخنی در مذمت این جمعیت بگویی تو را مجازات خواهم کرد! سالها گذشت، پیامبر صلّی اللّه علیه و آله هجرت کرد و کار اسلام بالا گرفت، و عهدنامه «حدیبیه» امضا شد و پیامبر صلّی اللّه علیه و آله متوجه فتح «خیبر» گشت، در آن روز که مسلمانان از فرط شادی به خاطر در هم شکستن بزرگترین کانون خطر یهود در پوست نمیگنجیدند، از دور شاهد حرکت دسته جمعی عدهای به سوی سپاه اسلام بودند، چیزی نگذشت که معلوم شد این جمعیت همان مهاجران حبشهاند که به آغوش وطن باز میگردند! پیامبر صلّی اللّه علیه و آله با مشاهده «جعفر» و مهاجران حبشه، این جمله تاریخی را فرمود:
| |
− |
| |
− | لا ادری انا بفتح خیبر اسرّ ام بقدوم جعفر؟!: «نمیدانم از پیروزی خیبر خوشحالتر
| |
− |
| |
− | ج1، ص549
| |
− |
| |
− | باشم یا از بازگشت جعفر»؟
| |
− |
| |
− | میگویند، علاوه بر مسلمانان، هشت نفر از شامیان که در میان آنها یک راهب مسیحی بود و تمایل شدید به اسلام پیدا کرده بود، خدمت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله رسیدند و پس از شنیدن آیات سوره یس به گریه افتادند و مسلمان شدند و گفتند: چقدر این آیات به تعلیمات راستین مسیح شباهت دارد آیات 82 تا 86- نازل شد و از این مؤمنان تجلیل کرد.
| |
− |
| |
− | تفسیر:
| |
− |
| |
− | کینه توزی یهود و نرمش نصاری! در سلسله آیات 82 تا 86- مقایسهای میان یهودیان و مسیحیانی که معاصر پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله بودهاند شده است، نخست آیه یهود و مشرکان را در یک صف و مسیحیان را در صف دیگر قرار داده، میگوید: «بطور مسلم سرسختترین دشمنان مؤمنان را یهود و مشرکان خواهی یافت، و با محبتترین آنها نسبت به مؤمنان مدعیان مسیحیتند» (لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَداوَةً لِلَّذِینَ آمَنُوا الْیَهُودَ وَ الَّذِینَ أَشْرَکُوا وَ لَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَوَدَّةً لِلَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ قالُوا إِنَّا نَصاری).
| |
− |
| |
− | تاریخ اسلام به خوبی گواه این حقیقت است، زیرا در بسیاری از صحنههای نبرد ضد اسلامی، یهود بطور مستقیم یا غیر مستقیم دخالت داشتند.
| |
− |
| |
− | در حالی که در غزوات اسلامی، کمتر مسلمانان را مواجه با مسیحیان میبینیم، سپس قرآن دلیل این تفاوت روحیه و خط مشی اجتماعی را طی چند جمله بیان کرده، میگوید: مسیحیان معاصر پیامبر صلّی اللّه علیه و آله امتیازاتی داشتند که در یهود نبود. نخست این که: «در میان آنها جمعی دانشمند بودند که به اندازه دانشمندان دنیاپرست یهود در کتمان حقیقت کوشش نداشتند» (ذلِکَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّیسِینَ).
| |
− |
| |
− | و نیز در میان آنها جمعی «تارک دنیا بودند» که درست در نقطه مقابل حریصان یهود گام برمیداشتند (وَ رُهْباناً). «و بسیاری از آنها در برابر پذیرش حق خاضع بودند، و تکبری از خودشان نمیدادند» (وَ أَنَّهُمْ لا یَسْتَکْبِرُونَ).
| |
− |
| |
− | در حالی که اکثریت یهود به خاطر این که خود را نژاد برتر میدانستند، از قبول آیین اسلام که از نژاد یهود برنخاسته بود سر باز میزدند.
| |
− |
| |
− | ج1، ص550
| |
− |
| |
− | آغاز جزء هفتم قرآن مجید
| |
− |
| |
− | ادامه سوره مائده
| |
− |
| |
− | سوره مائده(5): آیة 83 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 83)- به علاوه «جمعی از آنان (همانند همراهان جعفر و جمعی از مسیحیان حبشه» هنگامی که آیات قرآن را میشنیدند، اشک شوق از دیدگانشان به خاطر دست یافتن به حق سرازیری میشد» (وَ إِذا سَمِعُوا ما أُنْزِلَ إِلَی الرَّسُولِ تَری أَعْیُنَهُمْ تَفِیضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُوا مِنَ الْحَقِّ).
| |
− |
| |
− | «و با صراحت و شهامت و بینظری صدا میزدند: پروردگارا! ما ایمان آوردیم، ما را از گواهان حق و همراهان محمد صلّی اللّه علیه و آله و یاران او قرار ده» (یَقُولُونَ رَبَّنا آمَنَّا فَاکْتُبْنا مَعَ الشَّاهِدِینَ).
| |
− |
| |
− | سوره مائده(5): آیة 84 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 84)- آنها بقدری تحت تأثیر آیات تکان دهنده این کتاب آسمانی قرار میگرفتند که میگفتند: «چگونه ممکن است ما به خداوند یگانه و حقایقی که از طرف او آمده است ایمان نیاوریم در حالی که انتظار داریم ما را در زمره جمعیت صالحان قرار دهد» (وَ ما لَنا لا نُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ ما جاءَنا مِنَ الْحَقِّ وَ نَطْمَعُ أَنْ یُدْخِلَنا رَبُّنا مَعَ الْقَوْمِ الصَّالِحِینَ).
| |
− |
| |
− | سوره مائده(5): آیة 85 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 85)- در این آیه و آیه بعد به سرنوشت این دو طایفه و پاداش و کیفر آنها اشاره شده، نخست میگوید: «آنها که در برابر افراد با ایمان، محبت نشان دادند، و در مقابل آیات الهی سر تسلیم فرود آوردند، و با صراحت ایمان خود را اظهار داشتند، خداوند در برابر این به آنها باغهای بهشت را پاداش میدهد که از زیر درختان آن نهرها جاری است و جاودانه در آن میمانند و این است جزای نیکوکاران» (فَأَثابَهُمُ اللَّهُ بِما قالُوا جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها وَ ذلِکَ جَزاءُ الْمُحْسِنِینَ).
| |
− |
| |
− | سوره مائده(5): آیة 86 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 86)- و در مقابل «آنها که راه دشمنی را پیمودند و کافر شدند و آیات خدا را تکذیب کردند اهل دوزخند» (وَ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا أُولئِکَ أَصْحابُ الْجَحِیمِ).
| |
− |
| |
− | سوره مائده(5): آیة 87 ]
| |
− |
| |
− | اشاره
| |
− |
| |
− | (آیه 87)
| |
− |
| |
− | شأن نزول:
| |
− |
| |
− | در مورد نزول این آیه و دو آیه بعد نقل شده است:
| |
− |
| |
− | ج1، ص551
| |
− |
| |
− | روزی پیامبر صلّی اللّه علیه و آله در باره رستاخیز و وضع مردم در آن دادگاه بزرگ الهی بیاناتی فرمود، این بیانات مردم را تکان داد و جمعی گریستند، به دنبال آن جمعی از یاران پیامبر صلّی اللّه علیه و آله تصمیم گرفتند، پارهای از لذائذ و راحتیها را بر خود تحریم کرده و به جای آن به عبادت پردازند.
| |
− |
| |
− | روزی همسر «عثمان بن مظعون» نزد عایشه آمد، او زن جوان و صاحب جمالی بود، عایشه از وضع او متعجب شد و گفت: چرا به خودت نمیرسی، و زینت نمیکنی؟! در پاسخ گفت: برای چه کسی زینت کنم؟ همسرم مدتی است که مرا ترک گفته و رهبانیت پیش گرفته است، این سخن به گوش پیامبر صلّی اللّه علیه و آله رسید، فرمان داد همه مسلمانان به مسجد آیند، هنگامی که مردم در مسجد اجتماع کردند، بالای منبر قرار گرفت، پس از حمد و ثنای پروردگار گفت: من سنت خود را برای شما بازگو میکنم هر کس از آن روی گرداند از من نیست، من قسمتی از شب را میخوابم و با همسرانم آمیزش دارم و همه روزها را روزه نمیگیرم.
| |
− |
| |
− | آگاه باشید! من هرگز به شما دستور نمیدهم که مانند کشیشان مسیحی و رهبانها ترک دنیا گویید زیرا این گونه مسائل و همچنین دیرنشینی در آیین من نیست، رهبانیت امت من در جهاد است، آنها که سوگند یاد کرده بودند، برخاستند و گفتند: ای پیامبر! ما در این راه سوگند یاد کردهایم وظیفه ما در برابر سوگندمان چیست؟ آیه نازل شد و به آنها پاسخ گفت.
| |
− |
| |
− | تفسیر:
| |
− |
| |
− | از حد تجاوز نکنید! در این آیه و آیات بعد یک سلسله احکام مهم اسلامی مطرح شده است.
| |
− |
| |
− | نخست، اشاره به تحریم قسمتی از مواهب الهی به وسیله بعضی از مسلمین شده، و آنها را از تکرار این کار نهی میکند، و میگوید: «ای کسانی که ایمان آوردهاید «طیبات» و امور پاکیزهای را که خداوند برای شما حلال کرده بر خود حرام مکنید» (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُحَرِّمُوا طَیِّباتِ ما أَحَلَّ اللَّهُ لَکُمْ).
| |
− |
| |
− | با بیان این حکم، اسلام صریحا بیگانگی خود را از مسأله رهبانیت و ترک دنیا
| |
− |
| |
− | ج1، ص552
| |
− |
| |
− | آن چنان که مسیحیان و مرتاضان دارند اعلام داشته است.
| |
− |
| |
− | سپس برای تأکید این موضوع میگوید: «از حد و مرزها فراتر نروید، زیرا خداوند تجاوزکنندگان را دوست ندارد» (وَ لا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ).
| |
− |
| |
− | سوره مائده(5): آیة 88 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 88)- در این آیه نیز مجددا روی مطلب تأکید کرده، منتها در آیه گذشته نهی از تحریم بود و در این آیه امر به بهره گرفتن مشروع از مواهب الهی کرده، میفرماید: «از آنچه خداوند به شما روزی داده است حلال و پاکیزه بخورید» (وَ کُلُوا مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ حَلالًا طَیِّباً).
| |
− |
| |
− | تنها شرط آن این است که «از (مخالفت) خداوندی که به او ایمان دارید بپرهیزید» (وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی أَنْتُمْ بِهِ مُؤْمِنُونَ).
| |
− |
| |
− | یعنی، ایمان شما به خدا ایجاب میکند که همه دستورات او را محترم بشمرید، هم در بهره گرفتن از مواهب الهی و هم رعایت اعتدال و تقوی.
| |
− |
| |
− | سوره مائده(5): آیة 89 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 89)- سوگند و کفّاره سوگند! در این آیه در باره سوگندهایی که در زمینه تحریم حلال و غیر آن خورده میشود، بطور کلی بحث کرده و قسمها را به دو قسمت تقسیم میکند:
| |
− |
| |
− | نخست میگوید: «خداوند شما را در برابر قسمهای لغو مؤاخذه و مجازات نمیکند» (لا یُؤاخِذُکُمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ فِی أَیْمانِکُمْ).
| |
− |
| |
− | منظور از سوگند لغو چنانکه مفسران و فقها گفتهاند، سوگندهایی است که دارای هدف مشخص نیست و از روی اراده و تصمیم سرنمیزند.
| |
− |
| |
− | قسم دوم از سوگندها، سوگندهایی است که از روی اراده و تصمیم و بطور جدّی یاد میشود، در باره این نوع قسمها، قرآن در ادامه آیه چنین میگوید: «خداوند شما را در برابر چنین سوگندهایی که گره آن را محکم کردهاید مؤاخذه میکند و شما را موظف به عمل کردن به آن میسازد» (وَ لکِنْ یُؤاخِذُکُمْ بِما عَقَّدْتُمُ الْأَیْمانَ).
| |
− |
| |
− | البته جدّی بودن سوگند به تنهایی برای صحت آن کافی نیست بلکه باید محتوای سوگند لااقل یک امر مباح بوده باشد و باید دانست که سوگند جز به نام خدا معتبر نیست.
| |
− |
| |
− | ج1، ص553
| |
− |
| |
− | بنابراین اگر کسی به نام خدا سوگند یاد کند واجب است به سوگند خود عمل کند و اگر آن را شکست کفاره دارد. «و کفاره چنین سوگندی (یکی از سه چیز است: نخست) اطعام ده نفر مسکین» (فَکَفَّارَتُهُ إِطْعامُ عَشَرَةِ مَساکِینَ).
| |
− |
| |
− | منتها برای این که بعضی از اطلاق این حکم چنین استفاده نکنند که میتوان از هر نوع غذای پست و کمارزشی برای کفاره استفاده کرد، تصریح میکند که «این غذا باید لااقل یک غذای حد وسط بوده باشد که معمولا در خانواده خود از آن تغذیه میکنید» (مِنْ أَوْسَطِ ما تُطْعِمُونَ أَهْلِیکُمْ).
| |
− |
| |
− | دوم: «پوشاندن لباس، بر ده نفر نیازمند» (أَوْ کِسْوَتُهُمْ).
| |
− |
| |
− | البته ظاهر آیه این است که لباسی بوده باشد که بطور معمول تن را بپوشاند و بر حسب فصول و مکانها و زمانها تفاوت پیدا میکند.
| |
− |
| |
− | در این که آیا از نظر کیفیت حد اقل کافی است و یا در اینجا نیز باید حد وسط مراعات شود، به مقتضای اطلاق آیه هر گونه لباس کافی است.
| |
− |
| |
− | سوم: «آزاد کردن یک برده» (أَوْ تَحْرِیرُ رَقَبَةٍ).
| |
− |
| |
− | اما ممکن است کسانی باشند که قدرت بر هیچ یک از اینها نداشته باشند و لذا بعد از بیان این دستور میفرماید: «آنهایی که دسترسی به هیچ یک ندارند باید سه روز، روزه بگیرند» (فَمَنْ لَمْ یَجِدْ فَصِیامُ ثَلاثَةِ أَیَّامٍ).
| |
− |
| |
− | سپس برای تأکید میگوید: «کفاره سوگندهای شما این است که گفته شد» (ذلِکَ کَفَّارَةُ أَیْمانِکُمْ إِذا حَلَفْتُمْ).
| |
− |
| |
− | ولی برای این که کسی تصور نکند با دادن کفاره، شکستن سوگندهای صحیح حرام نیست میگوید: «سوگندهای خود را حفظ کنید» (وَ احْفَظُوا أَیْمانَکُمْ).
| |
− |
| |
− | و در پایان آیه میفرماید: «این چنین خداوند آیاتش را برای شما بیان میکند، تا شکر او را بگذارید و در برابر این احکام و دستوراتی که ضامن سعادت و سلامت فرد و اجتماع است، او را سپاس گویید» (کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ آیاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ).
| |
− |
| |
− | سوره مائده(5): آیة 90 ]
| |
− |
| |
− | اشاره
| |
− |
| |
− | (آیه 90)
| |
− |
| |
− | شأن نزول:
| |
− |
| |
− | در تفاسیر شیعه و اهل تسنن شأن نزولهای مختلفی در
| |
− |
| |
− | ج1، ص554
| |
− |
| |
− | باره این آیه ذکر شده است که تقریبا با یکدیگر شباهت دارند از جمله این که در «مسند احمد» و «سنن ابی داود» و «نسائی» و «ترمذی» چنین نقل شده است که:
| |
− |
| |
− | عمر (که طبق تصریح تفسیر فی ظلال جلد سوم، صفحه 33، علاقه شدیدی به نوشیدن شراب داشت) دعا میکرد، و میگفت: خدایا بیان روشنی در مورد خمر برای ما بفرما، هنگامی که آیه 219، سوره بقره (یَسْئَلُونَکَ عَنِ الْخَمْرِ وَ الْمَیْسِرِ ...)
| |
− |
| |
− | نازل شد پیامبر صلّی اللّه علیه و آله آیه را برای او قرائت کرد ولی او باز به دعای خود ادامه میداد، و میگفت: خدایا بیان روشنتری در این زمینه بفرما، تا این که آیه 43 سوره نساء (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَ أَنْتُمْ سُکاری) نازل شد، پیامبر صلّی اللّه علیه و آله آن را نیز بر او خواند، باز به دعای خود ادامه میداد! تا این که آیه مورد بحث که صراحت فوق العادهای در این موضوع دارد، نازل گردید، هنگامی که پیامبر صلّی اللّه علیه و آله آیه را بر او خواند، گفت: انتهینا انتهینا! «از نوشیدن شراب خودداری میکنیم، خودداری میکنیم»
| |
− |
| |
− | تفسیر:
| |
− |
| |
− | حکم قطعی در باره شراب و مراحل تدریجی آن- همانطور که در ذیل آیه 43 سوره نساء اشاره کردیم، شرابخوری و میگساری در زمان جاهلیت و قبل از ظهور اسلام فوق العاده رواج داشت و به صورت یک بلای عمومی درآمده بود، تا آنجا که بعضی از مورّخان میگویند عشق عرب جاهلی در سه چیز خلاصه میشد: شعر و شراب و جنگ! روشن است که اگر اسلام میخواست بدون رعایت اصول روانی و اجتماعی با این بلای بزرگ عمومی به مبارزه برخیزد ممکن نبود، و لذا از روش تحریم تدریجی و آماده ساختن افکار و اذهان برای ریشهکن کردن میگساری که به صورت یک عادت ثانوی در رگ و پوست آنها نفوذ کرده بود، استفاده کرد، به این ترتیب که نخست در بعضی از سورههای مکّی اشاراتی به زشتی این کار نمود، ولی عادت زشت شرابخواری از آن ریشهدارتر بود، که با این اشارهها ریشهکن شود، لذا هنگامی که مسلمانان به مدینه منتقل شدند و نخستین حکومت اسلامی تشکیل شد، دومین دستور- آیه 219، سوره بقره- در زمینه منع شرابخواری به صورت قاطعتری نازل
| |
− |
| |
− | ج1، ص555
| |
− |
| |
− | گشت، آشنایی مسلمانان به احکام اسلام سبب شد که دستور نهایی- همین آیه مورد بحث- با صراحت کامل و بیان قاطع که حتی بهانهجویان نیز نتوانند به آن ایراد گیرند نازل گردد.
| |
− |
| |
− | در این آیه با تعبیرات گوناگون ممنوعیت این کار مورد تأکید قرار گرفته، تا جایی که شرابخواری در ردیف بتپرستی و قمار و ازلام و از اعمال شیطانی و پلید قلمداد شده است میفرماید: «ای کسانی که ایمان آوردهاید شراب و قمار و بتها و ازلام (یک نوع بختآزمایی) پلیدند و از عمل شیطانند از آنها دوری کنید تا رستگار شوید» (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَیْسِرُ وَ الْأَنْصابُ وَ الْأَزْلامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّیْطانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ).
| |
− |
| |
− | «انصاب» بتهایی که شکل مخصوصی نداشتند و تنها قطعه سنگی بودند و قرار گرفتن شراب و قمار هم ردیف آن نشانگر خطر بسیار زیاد شراب و قمار است به همین دلیل در روایتی از پیامبر صلّی اللّه علیه و آله میخوانیم: شارب الخمر کعابد الوثن:
| |
− |
| |
− | «شرابخور همانند بتپرست است».
| |
− |
| |
− | سوره مائده(5): آیة 91 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 91)- در این آیه به پارهای از زیانهای آشکار شراب و قمار پرداخته نخست میگوید: «شیطان میخواهد از طریق شراب و قمار در میان شما تخم عداوت و دشمنی بپاشد و از نماز و ذکر خدا باز دارد» (إِنَّما یُرِیدُ الشَّیْطانُ أَنْ یُوقِعَ بَیْنَکُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ فِی الْخَمْرِ وَ الْمَیْسِرِ وَ یَصُدَّکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَ عَنِ الصَّلاةِ).
| |
− |
| |
− | در پایان این آیه به عنوان یک استفهام تقریری، میگوید: «آیا شما خودداری خواهید کرد؟» (فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ).
| |
− |
| |
− | یعنی پس از این همه تأکید باز جای بهانه جویی یا شک و تردید در مورد ترک این دو گناه بزرگ باقی مانده است؟! و لذا میبینیم که حتی «عمر» که تعبیرات آیات گذشته را به خاطر علاقهای که (طبق تصریح مفسران عامه) به شراب داشت وافی نمیدانست پس از نزول این آیه، گفت که این تعبیر کافی و قانعکننده است.
| |
− |
| |
− | سوره مائده(5): آیة 92 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 92)- و در این آیه به عنوان تأکید این حکم نخست به مسلمانان دستور
| |
− |
| |
− | ج1، ص556
| |
− |
| |
− | میدهد که «خدا و پیامبرش را اطاعت کنید و از مخالفت او بپرهیزید» (وَ أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ احْذَرُوا).
| |
− |
| |
− | و سپس مخالفان را تهدید میکند که: «اگر از اطاعت فرمان پروردگار سرباز زنید، مستحق کیفر و مجازات خواهید بود و پیامبر صلّی اللّه علیه و آله وظیفهای جز ابلاغ آشکار ندارد» (فَإِنْ تَوَلَّیْتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّما عَلی رَسُولِنَا الْبَلاغُ الْمُبِینُ).
| |
− |
| |
− | سوره مائده(5): آیة 93 ]
| |
− |
| |
− | اشاره
| |
− |
| |
− | (آیه 93)
| |
− |
| |
− | شأن نزول:
| |
− |
| |
− | در تفاسیر چنین آمده است که، پس از نزول آیه تحریم شراب و قمار، بعضی از یاران پیامبر صلّی اللّه علیه و آله گفتند: اگر این دو کار این همه گناه دارد پس تکلیف برادران مسلمان ما که پیش از نزول این آیه از دنیا رفتهاند و هنوز این دو کار را ترک نکرده بودند چه میشود؟ آیه نازل شد و به آنها پاسخ گفت.
| |
− |
| |
− | تفسیر:
| |
− |
| |
− | در این آیه در پاسخ کسانی که نسبت به وضع گذشتگان قبل از نزول تحریم شراب و قمار و یا نسبت به وضع کسانی که این حکم هنوز به گوش آنها نرسیده، و در نقاط دور دست زندگی داشتند، سؤال میکردند، میگوید: «آنهایی که ایمان و عمل صالح داشتهاند و این حکم به آنها نرسیده بوده، اگر شرابی نوشیدهاند و یا از درآمد قمار خوردهاند گناهی بر آنها نیست» (لَیْسَ عَلَی الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ جُناحٌ فِیما طَعِمُوا).
| |
− |
| |
− | سپس این حکم را مشروط به این میکند که «آنها تقوا را پیشه کنند و ایمان بیاورند و عمل صالح انجام دهند» (إِذا مَا اتَّقَوْا وَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ) بار دیگر همین موضوع را تکرار کرده، میگوید: «سپس تقوا پیشه کنند و ایمان بیاورند» (ثُمَّ اتَّقَوْا وَ آمَنُوا).
| |
− |
| |
− | و برای سومین بار با کمی تفاوت همین موضوع را تکرار نموده، میگوید:
| |
− |
| |
− | «سپس تقوا پیشه کنند و نیکی نمایند» (ثُمَّ اتَّقَوْا وَ أَحْسَنُوا).
| |
− |
| |
− | و در پایان آیه میفرماید: «خداوند نیکوکاران را دوست میدارد» (وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ).
| |
− |
| |
− | هر یک از این سه تقوا، اشاره به مرحلهای از احساس مسؤولیت و پرهیزکاری است.
| |
− |
| |
− | ج1، ص557
| |
− |
| |
− | سوره مائده(5): آیة 94 ]
| |
− |
| |
− | اشاره
| |
− |
| |
− | (آیه 94)
| |
− |
| |
− | شأن نزول:
| |
− |
| |
− | نقل شده: هنگامی که پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله و مسلمانان در سال حدیبیّه برای عمره با حال احرام حرکت کردند، در وسط راه با حیوانات وحشی فراوانی رو برو شدند، بطوری که میتوانستند آنها را با دست و نیزهها صید کنند! این شکارها بقدری زیاد بودند که بعضی نوشتهاند دوش به دوش مرکبها و از نزدیک خیمهها رفت و آمد میکردند.
| |
− |
| |
− | این آیه و دو آیه بعد نازل شد و مسلمانان را از صید آنها برحذر داشت، و به آنها اخطار کرد که این نوع امتحان برای آنها محسوب میشود.
| |
− |
| |
− | تفسیر:
| |
− |
| |
− | احکام صید در حال احرام- این آیه و دو آیه بعد ناظر به یکی از احکام عمره و حجّ، یعنی مسأله شکار حیوانات صحرایی و دریایی در حال احرام میباشد. نخست اشاره به جریانی که مسلمانان در سال «حدیبیه» با آن رو برو بودند کرده، میگوید: «ای کسانی که ایمان آوردهاید! خداوند شما را با چیزی از شکار میآزماید، شکارهایی که بقدری به شما نزدیک میشوند که حتی با نیزه و دست میتوانید آنها را شکار کنید» (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَیَبْلُوَنَّکُمُ اللَّهُ بِشَیْءٍ مِنَ الصَّیْدِ تَنالُهُ أَیْدِیکُمْ وَ رِماحُکُمْ).
| |
− |
| |
− | سپس به عنوان تأکید میفرماید: «این جریان برای آن بوده است که افرادی که از خدا با ایمان به غیب میترسند، از دیگران شناخته شوند» (لِیَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ یَخافُهُ بِالْغَیْبِ).
| |
− |
| |
− | و در پایان آیه میفرماید: «پس هر کس بعد از آن تجاوز کند مجازات دردناکی خواهد داشت» (فَمَنِ اعْتَدی بَعْدَ ذلِکَ فَلَهُ عَذابٌ أَلِیمٌ).
| |
− |
| |
− | سوره مائده(5): آیة 95 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 95)- در این آیه با صراحت و قاطعیّت بیشتر و بطور عموم فرمان تحریم صید را در حال احرام صادر کرده، میگوید: «ای کسانی که ایمان آوردهاید! در حال احرام شکار نکنید» (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَقْتُلُوا الصَّیْدَ وَ أَنْتُمْ حُرُمٌ).
| |
− |
| |
− | سپس به کفاره صید در حال احرام اشاره کرده، میگوید: «کسی که عمدا صیدی را به قتل برساند، باید کفارهای همانند آن از چهارپایان بدهد» یعنی، آن را
| |
− |
| |
− | ج1، ص558
| |
− |
| |
− | قربانی کرده و گوشت آن را به مستمندان بدهد (وَ مَنْ قَتَلَهُ مِنْکُمْ مُتَعَمِّداً فَجَزاءٌ مِثْلُ ما قَتَلَ مِنَ النَّعَمِ).
| |
− |
| |
− | در اینجا منظور از «مثل» همانندی در شکل و اندازه حیوان است به این معنی که مثلا اگر کسی حیوان وحشی بزرگی را همانند شترمرغ صید کند، باید کفاره آن را شتر انتخاب کند و یا اگر آهو صید کند باید گوسفند که تقریبا به اندازه آن است قربانی نماید.
| |
− |
| |
− | و از آنجا که ممکن است مسأله همانندی برای بعضی مورد شک و تردید واقع شود، قرآن در این زمینه دستور داده است که «باید این موضوع زیر نظر دو نفر از افراد مطلع و عادل انجام پذیرد» (یَحْکُمُ بِهِ ذَوا عَدْلٍ مِنْکُمْ).
| |
− |
| |
− | و در باره این که این کفاره در کجا باید ذبح شود، دستور میدهد که به صورت «قربانی و «هدی» اهداء به کعبه شود و به سرزمین کعبه برسد» (هَدْیاً بالِغَ الْکَعْبَةِ).
| |
− |
| |
− | سپس اضافه میکند که، لازم نیست حتما کفاره به صورت قربانی باشد، بلکه دو چیز دیگر نیز هر یک میتوانند جانشین آن شوند، نخست این که «معادل پول آن را در راه اطعام مساکین مصرف کند» (أَوْ کَفَّارَةٌ طَعامُ مَساکِینَ).
| |
− |
| |
− | «و یا معادل آن روزه بگیرد» (أَوْ عَدْلُ ذلِکَ صِیاماً).
| |
− |
| |
− | «این کفارات به خاطر آن است که کیفر کار خلاف خود را ببیند» (لِیَذُوقَ وَبالَ أَمْرِهِ).
| |
− |
| |
− | اما از آنجایی که هیچ حکمی معمولا شامل گذشته نمیشود، تصریح میکند که «خدا از تخلفاتی که در این زمینه در گذشته انجام دادهاید، عفو فرموده است» (عَفَا اللَّهُ عَمَّا سَلَفَ). «و هر گاه کسی به این اخطارهای مکرر و حکم کفاره اعتنا نکند و باز هم مرتکب صید در حال احرام شود، خداوند از چنین کسی انتقام خواهد گرفت و خداوند تواناست، و به موقع انتقام میگیرد» (وَ مَنْ عادَ فَیَنْتَقِمُ اللَّهُ مِنْهُ وَ اللَّهُ عَزِیزٌ ذُو انْتِقامٍ).
| |
− |
| |
− | سوره مائده(5): آیة 96 ]
| |
− |
| |
− | اشاره
| |
− |
| |
− | (آیه 96)- در این آیه پیرامون صیدهای دریا سخن به میان آورده، میگوید:
| |
− |
| |
− | «صید دریا و طعام آن برای شما (در حال احرام) حلال است» (أُحِلَّ لَکُمْ صَیْدُ
| |
− |
| |
− | ج1، ص559
| |
− |
| |
− | الْبَحْرِ وَ طَعامُهُ)
| |
− |
| |
− | .منظور از «طعام» همان خوراکی است که از ماهیان صید شده ترتیب داده میشود، زیرا آیه میخواهد دو چیز را مجاز کند نخست صید کردن و دیگر خوردن غذای صید شده.
| |
− |
| |
− | سپس به فلسفه این حکم اشاره کرده میگوید: «این به خاطر این است که شما و مسافران بتوانید بهره ببرید» (مَتاعاً لَکُمْ وَ لِلسَّیَّارَةِ).
| |
− |
| |
− | یعنی به خاطر این که در حال احرام برای تغذیه به زحمت نیفتید و بتوانید از یک نوع صید بهرهمند شوید، این اجازه در مورد صید دریا به شما داده شده است.
| |
− |
| |
− | بار دیگر به عنوان تأکید به حکم سابق بازگشته، میگوید: «مادام که در حال احرام هستید صیدهای صحرایی بر شما حرام است» (وَ حُرِّمَ عَلَیْکُمْ صَیْدُ الْبَرِّ ما دُمْتُمْ حُرُماً).
| |
− |
| |
− | و در پایان آیه برای تأکید تمام احکامی که ذکر شد میفرماید: «از خداوندی که در قیامت در پیشگاه او محشور خواهید شد بپرهیزید» و با فرمان او مخالفت ننمایید (وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ).
| |
− |
| |
− | فلسفه تحریم صید در حال احرام
| |
− |
| |
− | میدانیم، حجّ و عمره از عباداتی است که انسان را از جهان ماده جدا کرده و در محیطی مملو از معنویت فرو میبرد. تعیّنات زندگی مادی، جنگ و جدالها، خصومتها، هوسهای جنسی، لذات مادی، در مراسم حجّ و عمره بکلی کنار میروند و انسان به یک نوع ریاضت مشروع الهی دست میزند، و به نظر میرسد که تحریم صید در حال احرام نیز به همین منظور است.
| |
− |
| |
− | از این گذشته اگر صید کردن برای زوّار خانه خدا کار مشروعی بود، با توجه به این همه رفت و آمدی که هر سال در این سرزمینهای مقدس میشود، نسل بسیاری از حیوانات در آن منطقه که به حکم خشکی و کمآبی، حیواناتش نیز کم است، برچیده میشد، مخصوصا با توجه به این که در غیر حال احرام نیز صید حرام،
| |
− |
| |
− | ج1، ص560
| |
− |
| |
− | و همچنین کندن درختان و گیاهان آن ممنوع است، روشن میشود که این دستور ارتباط نزدیکی با مسأله حفظ محیط زیست و نگهداری گیاهان و حیوانات آن منطقه از فنا و نابودی دارد.
| |
− |
| |
− | سوره مائده(5): آیة 97 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 97)- در تعقیب آیات گذشته که در زمینه تحریم صید در حال احرام، بحث میکرد، در این آیه به اهمیت «مکّه» و اثر آن در سازمان زندگی اجتماعی مسلمانها اشاره کرده، نخست میفرماید: «خداوند کعبه، بیت الحرام را وسیلهای برای اقامه امر مردم قرار داده است» (جَعَلَ اللَّهُ الْکَعْبَةَ الْبَیْتَ الْحَرامَ قِیاماً لِلنَّاسِ).
| |
− |
| |
− | و از آنجا که این مراسم باید در محیطی امن و امان از جنگ و کشمکش و نزاع صورت گیرد اشاره به اثر ماههای حرام (ماههایی که جنگ مطلقا در آن ممنوع است) در این موضوع کرده، میفرماید: «و همچنین ماه حرام» (وَ الشَّهْرَ الْحَرامَ).
| |
− |
| |
− | و نیز نظر به این که وجود «قربانیهای بینشان- هدی- و قربانیهای نشاندار- قلائد» که تغذیه مردم را در ایامی که اشتغال به مراسم حج و عمره دارند تأمین کرده و فکر آنها را از این جهت آسوده میکند، تأثیری در تکمیل این برنامه دارد به آنها نیز اشاره کرده میگوید: (وَ الْهَدْیَ وَ الْقَلائِدَ).
| |
− |
| |
− | در پایان آیه چنین میگوید: «خداوند این برنامههای منظم را به خاطر این قرار داد تا بدانید علم او به اندازهای وسیع است که آنچه در آسمانها و زمین است میداند و از همه چیز- مخصوصا نیازمندیهای روحی و جسمی بندگانش- باخبر است» (ذلِکَ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ أَنَّ اللَّهَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ).
| |
− |
| |
− | سوره مائده(5): آیة 98 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 98)- در این آیه برای تأکید دستورات گذشته و تشویق مردم به انجام آنها و تهدید مخالفان و معصیتکاران میفرماید: «بدانید خدا شدید العقاب و نیز غفور و رحیم است» (اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقابِ وَ أَنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ).
| |
− |
| |
− | سوره مائده(5): آیة 99 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 99)- و باز برای تأکید بیشتر میگوید: مسؤول اعمال شما خودتان هستید و «پیامبر صلّی اللّه علیه و آله مسؤولیتی جز ابلاغ رسالت و رساندن دستورات خدا ندارد» (ما عَلَی الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلاغُ). «و در عین حال خداوند از نیات شما، و از کارهای
| |
− |
| |
− | ج1، ص561
| |
− |
| |
− | آشکار و پنهانی همگی آگاه و باخبر است» (وَ اللَّهُ یَعْلَمُ ما تُبْدُونَ وَ ما تَکْتُمُونَ).
| |
− |
| |
− | سوره مائده(5): آیة 100 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 100)- اکثریت دلیل «پاکی» نیست! در آیات گذشته سخن از تحریم مشروبات الکلی و قمار و انصاب و ازلام و صید کردن در حال احرام بود، از آنجا که بعضی از افراد ممکن است برای ارتکاب این گونه گناهان عمل اکثریت را در پارهای از محیطها دستاویز قرار دهند.
| |
− |
| |
− | خداوند یک قاعده کلی و اساسی را در یک عبارت کوتاه بیان کرده، میفرماید: «بگو ای پیامبر! هیچ گاه ناپاک و پاک یکسان نخواهد بود، اگر چه فزونی ناپاک و کثرت آلودهها تو را به شگفتی فرو برد»! (قُلْ لا یَسْتَوِی الْخَبِیثُ وَ الطَّیِّبُ وَ لَوْ أَعْجَبَکَ کَثْرَةُ الْخَبِیثِ).
| |
− |
| |
− | بنابراین، خبیث و طیب در آیه به معنی هر گونه موجود پاک و ناپاک اعم از غذاها و افکار است.
| |
− |
| |
− | و در پایان آیه، اندیشمندان را مخاطب ساخته و میگوید: «از (مخالفت) خدا بپرهیزید ای صاحبان خرد، تا رستگار شوید» (فَاتَّقُوا اللَّهَ یا أُولِی الْأَلْبابِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ).
| |
− |
| |
− | سوره مائده(5): آیة 101 ]
| |
− |
| |
− | اشاره
| |
− |
| |
− | (آیه 101)
| |
− |
| |
− | شأن نزول:
| |
− |
| |
− | در مورد نزول این آیه و آیه بعد، از علی بن أبی طالب علیه السّلام نقل شده است که: «روزی پیامبر صلّی اللّه علیه و آله خطبهای خواند و دستور خدا را در باره حج بیان کرد، شخصی به نام عکاشه- و به روایتی سراقه- گفت: آیا این دستور برای هر سال است، و همه سال باید حج به جا بیاوریم؟
| |
− |
| |
− | پیامبر صلّی اللّه علیه و آله به سؤال او پاسخ نگفت، ولی او لجاجت کرد، و دوبار، و یا سه بار، سؤال خود را تکرار نمود، پیامبر صلّی اللّه علیه و آله فرمود: وای بر تو، چرا این همه اصرار میکنی اگر در جواب تو بگویم بلی، حجّ در همه سال بر همه شما واجب میشود و اگر در همه سال واجب باشد توانایی انجام آن را نخواهید داشت و اگر با آن مخالفت کنید گناهکار خواهید بود، بنابراین، مادام که چیزی به شما نگفتهام روی آن اصرار نورزید.
| |
− |
| |
− | آیه نازل شد و آنها را از این کار بازداشت.
| |
− |
| |
− | ج1، ص562
| |
− |
| |
− | تفسیر:
| |
− |
| |
− | سؤالات بیجا! شک نیست که سؤال کردن، کلید فهم حقایق است، و در آیات و روایات اسلامی نیز به مسلمانان دستور اکید داده شده است که هر چه را نمیدانند بپرسند، ولی از آنجا که هر قانونی معمولا استثنایی دارد، این اصل اساسی تعلیم و تربیت نیز استثنایی دارد و آن این که گاهی پارهای از مسائل پنهان بودنش برای حفظ نظام اجتماع و تأمین مصالح افراد بهتر است در این گونه موارد جستجوها و پرسشهای پی در پی، برای پرده برداشتن، از روی واقعیت، نه تنها فضیلتی نیست بلکه مذموم و ناپسند نیز میباشد.
| |
− |
| |
− | قرآن در این آیه به این موضوع اشاره کرده، صریحا میگوید: «ای کسانی که ایمان آوردهاید از اموری که افشای آنها باعث ناراحتی و دردسر شما میشود پرسش نکنید» (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَسْئَلُوا عَنْ أَشْیاءَ إِنْ تُبْدَ لَکُمْ تَسُؤْکُمْ).
| |
− |
| |
− | ولی از آنجا که سؤالات پی در پی از ناحیه افراد و پاسخ نگفتن به آنها ممکن است موجب شک و تردید برای دیگران گردد و مفاسد بیشتری ببار آورد اضافه میکند» اگر در این گونه موارد زیاد اصرار کنید به وسیله آیات قرآن بر شما افشاء میشود» و به زحمت خواهید افتاد (وَ إِنْ تَسْئَلُوا عَنْها حِینَ یُنَزَّلُ الْقُرْآنُ تُبْدَ لَکُمْ).
| |
− |
| |
− | سپس اضافه میکند: تصور نکنید اگر خداوند از بیان پارهای از مسائل سکوت کرده است از آن غفلت داشته، بلکه میخواسته است شما را در توسعه قرار دهد و «آنها را بخشوده است، و خداوند بخشنده حلیم است» (عَفَا اللَّهُ عَنْها وَ اللَّهُ غَفُورٌ حَلِیمٌ).
| |
− |
| |
− | در حدیثی از علی علیه السّلام میخوانیم: «خداوند واجباتی برای شما قرار داده آنها را ضایع مکنید، و حدود و مرزهایی تعیین کرده از آنها تجاوز ننمایید و از اموری نهی کرده، در برابر آنها پردهدری نکنید، و از اموری ساکت شده و صلاح در کتمان آن دیده و هیچ گاه این کتمان از روی نسیان نبوده، در برابر این گونه امور، اصراری در افشاء نداشته باشید».
| |
− |
| |
− | سوره مائده(5): آیة 102 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 102)- در این آیه برای تأکید مطلب میگوید: «بعضی از اقوام پیشین، این گونه سؤالات را داشتند و به دنبال پاسخ آنها به مخالفت و عصیان برخاستند»
| |
− |
| |
− | ج1، ص563
| |
− |
| |
− | (قَدْ سَأَلَها قَوْمٌ مِنْ قَبْلِکُمْ ثُمَّ أَصْبَحُوا بِها کافِرِینَ).
| |
− |
| |
− | و در پایان این بحث ذکر این نکته را لازم میدانیم که آیههای فوق به هیچ وجه راه سؤالات منطقی و آموزنده و سازنده را به روی مردم نمیبندد، بلکه منحصرا مربوط به سؤالات نابجا و جستجو از اموری است که نه تنها مورد نیاز نیست بلکه مکتوم ماندن آن بهتر و حتی گاهی لازم است.
| |
− |
| |
− | سوره مائده(5): آیة 103 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 103)- در این آیه، اشاره به چهار «بدعت» نابجا شده که در میان عرب جاهلی معمول بود، آنها بر پارهای از حیوانات به جهتی از جهات علامت و نامی گذارده و خوردن گوشت آن را ممنوع میساختند و یا حتی خوردن شیر و چیدن پشم و سوار شدن بر پشت آنها را مجاز نمیشمردند، یعنی عملا حیوان را بلااستفاده و بیهوده رها میساختند.
| |
− |
| |
− | قرآن مجید میگوید: «خداوند هیچ یک از این احکام را به رسمیت نمیشناسد، نه بحیرةای قرار داده و نه سائبة و نه وصیلة و نه حام (ما جَعَلَ اللَّهُ مِنْ بَحِیرَةٍ وَ لا سائِبَةٍ وَ لا وَصِیلَةٍ وَ لا حامٍ).
| |
− |
| |
− | و اما توضیح این چهار نوع حیوان:
| |
− |
| |
− | 1- بحیره به حیوانی میگفتند که پنج بار زاییده بود و پنجمین آنها ماده و به روایتی نر بود، گوش چنین حیوانی را شکاف وسیعی میدادند و آن را به حال خود آزاد میگذاشتند و از کشتن آن صرف نظر میکردند.
| |
− |
| |
− | 2- سائبه شتری بوده که دوازده- و به روایتی ده- بچه میآورد، آن را آزاد میساختند و حتی کسی سوار بر آن نمیشد، تنها گاهی از شیر آن میدوشیدند و به میهمان میدادند.
| |
− |
| |
− | 3- وصیله به گوسفندی میگفتند که هفت بار فرزند میآورد و به روایتی به گوسفندی میگفتند: که دوقلو میزایید، کشتن چنان گوسفندی را نیز حرام میدانستند.
| |
− |
| |
− | 4- حام به حیوان نری میگفتند که ده بار از آن برای تلقیح حیوانات ماده استفاده میکردند و هر بار فرزندی از نطفه آن به وجود میآمد.
| |
− |
| |
− | ج1، ص564
| |
− |
| |
− | کوتاه سخن این که منظور حیواناتی بوده که در واقع خدمات فراوان و مکرری به صاحبان خود از طریق «انتاج» میکردند، و آنها هم در مقابل یک نوع احترام و آزادی بر این حیوانات قائل میشدند.
| |
− |
| |
− | سپس میفرماید: «افراد کافر و بتپرست اینها را به خدا نسبت میدادند و میگفتند: قانون الهی است» (وَ لکِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا یَفْتَرُونَ عَلَی اللَّهِ الْکَذِبَ).
| |
− |
| |
− | «و اکثر آنها در این باره کمترین فکر و اندیشهای نمیکردند و عقل خود را به کار نمیگرفتند» بلکه کورکورانه از دیگران تقلید مینمودند (وَ أَکْثَرُهُمْ لا یَعْقِلُونَ).
| |
− |
| |
− | سوره مائده(5): آیة 104 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 104)- در این آیه اشاره به دلیل و منطق آنها در این تحریمهای نابجا و بیمورد کرده، میگوید: «هنگامی که به آنها گفته شود به سوی آنچه خدا نازل کرده و به سوی پیامبر صلّی اللّه علیه و آله بیایید، آنها از این کار سر باز زده، میگویند همان رسوم و آداب نیاکان ما، ما را بس است»! (وَ إِذا قِیلَ لَهُمْ تَعالَوْا إِلی ما أَنْزَلَ اللَّهُ وَ إِلَی الرَّسُولِ قالُوا حَسْبُنا ما وَجَدْنا عَلَیْهِ آباءَنا).
| |
− |
| |
− | در حقیقت خلافکاریها و بتپرستیهای آنها از یک نوع بتپرستی دیگر یعنی تسلیم بدون قید و شرط در برابر آداب و رسوم خرافی نیاکان سر چشمه میگرفت قرآن صریحا به آنها پاسخ میگوید: که «مگر نه این است که پدران آنها دانشی نداشتند و هدایت نیافته بودند» (أَ وَ لَوْ کانَ آباؤُهُمْ لا یَعْلَمُونَ شَیْئاً وَ لا یَهْتَدُونَ).
| |
− |
| |
− | بنابراین، کار شما مصداق روشن تقلید «جاهل» از «جاهل» است که در میزان عقل و خرد بسیار ناپسند میباشد؟
| |
− |
| |
− | سوره مائده(5): آیة 105 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 105)- هر کس مسؤول کار خویش است! در آیه قبل سخن از تقلید کورکورانه مردم عصر جاهلیت از نیاکان گمراه، به میان آمد و قرآن به آنها صریحا اخطار کرد که چنین تقلیدی، با عقل و منطق سازگار نیست، به دنبال این موضوع طبعا این سؤال در ذهن آنها میآمد که اگر ما حسابمان را از نیاکانمان در اینگونه مسائل جدا کنیم، پس سرنوشت آنها چه خواهد شد، به علاوه اگر ما دست از چنان تقلیدی برداریم سرنوشت بسیاری مردم که تحت تأثیر چنین تقالیدی هستند، چه میشود، آیه شریفه در پاسخ این گونه سؤالات میگوید: «ای کسانی که ایمان
| |
− |
| |
− | ج1، ص565
| |
− |
| |
− | آوردهاید شما مسؤول خویشتنید، اگر شما هدایت یافتید گمراهی دیگران (اعم از نیاکان و یا دوستان و بستگان هم عصر شما) لطمهای به شما نخواهد زد» (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُمْ لا یَضُرُّکُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَیْتُمْ).
| |
− |
| |
− | سپس اشاره به موضوع رستاخیز و حساب و رسیدگی به اعمال هر کس کرده، میگوید: «بازگشت همه شما به سوی خداست، و به حساب هر یک از شما جداگانه رسیدگی میکند، و شما را از آنچه انجام میدادید آگاه میسازد» (إِلَی اللَّهِ مَرْجِعُکُمْ جَمِیعاً فَیُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ).
| |
− |
| |
− | سوره مائده(5): آیة 106 ]
| |
− |
| |
− | اشاره
| |
− |
| |
− | (آیه 106)
| |
− |
| |
− | شأن نزول:
| |
− |
| |
− | در مورد نزول این آیه و دو آیه بعد نقل شده که: یک نفر از مسلمانان به نام «ابن ابی ماریه» به اتفاق دو نفر از مسیحیان عرب به نام «تمیم» و «عدی» که دو برادر بودند به قصد تجارت از مدینه خارج شدند در اثنای راه «ابن ماریه» که مسلمان بود بیمار شد، وصیتنامهای نوشت و آن را در میان اثاث خود مخفی کرد، و اموال خویش را به دست دو همسفر نصرانی سپرد، وصیت کرد که آنها را به خانواده او برسانند، و از دنیا رفت، همسفران متاع او را گشودند و چیزهای گرانقیمت و جالب آن را برداشتند و بقیه را به ورثه بازگرداندند.
| |
− |
| |
− | ورثه هنگامی که متاع را گشودند، قسمتی از اموالی که ابن ابی ماریه با خود برده بود در آن نیافتند، ناگاه چشمان آنها به وصیت نامه افتاد، دیدند، صورت تمام اموال مسروقه در آن ثبت است، مطلب را با آن دو نفر مسیحی همسفر در میان گذاشتند آنها انکار کرده و گفتند: هر چه به ما داده بود به شما تحویل دادهایم! ناچار به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله شکایت کردند، آیه نازل شد و حکم آن را بیان کرد.
| |
− |
| |
− | تفسیر:
| |
− |
| |
− | از مهمترین مسائلی که اسلام روی آن تکیه میکند، مسأله حفظ حقوق و اموال مردم و بطور کلی اجرای عدالت اجتماعی است.
| |
− |
| |
− | نخست برای این که حقوق ورثه در اموال میت از میان نرود و حق بازماندگان و ایتام و صغار پایمال نشود، به افراد با ایمان دستور میدهد و میگوید: «ای کسانی که ایمان آوردهاید! هنگامی که مرگ یکی از شما فرا رسد باید به هنگام وصیت کردن دو نفر از افراد عادل مسلمان را به گواهی بطلبید و اموال خود را به عنوان
| |
− |
| |
− | ج1، ص566
| |
− |
| |
− | امانت برای تحویل دادن به ورثه به آنها بسپارید» (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا شَهادَةُ بَیْنِکُمْ إِذا حَضَرَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ حِینَ الْوَصِیَّةِ اثْنانِ ذَوا عَدْلٍ مِنْکُمْ).
| |
− |
| |
− | البته شهادت در اینجا توأم با وصایت است، یعنی این دو نفر هم «وصیند» و هم «گواه»، سپس اضافه میکند: «اگر در مسافرتی باشید و مصیبت مرگ برای شما فرا رسد (و از مسلمانان وصی و شاهدی پیدا نکنید) دو نفر از غیر مسلمانها را برای این منظور انتخاب نمایید» (أَوْ آخَرانِ مِنْ غَیْرِکُمْ إِنْ أَنْتُمْ ضَرَبْتُمْ فِی الْأَرْضِ فَأَصابَتْکُمْ مُصِیبَةُ الْمَوْتِ).
| |
− |
| |
− | منظور از غیر مسلمانان تنها اهل کتاب یعنی، یهود و نصاری میباشد زیرا اسلام برای مشرکان و بتپرستان در هیچ مورد اهمیتی قائل نشده است.
| |
− |
| |
− | سپس دستور میدهد که: «اگر به هنگام ادای شهادت در صدق آنها شک کردید آنها را بعد از نماز نگاه میدارید و وادار کنید تا سوگند یاد کنند (و شهادت دهند) که ما حاضر نیستیم حق را به چیزی (منافع مادی) بفروشیم (و به ناحق گواهی دهیم) اگر چه در مورد خویشاوندان ما باشد» (تَحْبِسُونَهُما مِنْ بَعْدِ الصَّلاةِ فَیُقْسِمانِ بِاللَّهِ إِنِ ارْتَبْتُمْ لا نَشْتَرِی بِهِ ثَمَناً وَ لَوْ کانَ ذا قُرْبی).
| |
− |
| |
− | «و ما هیچ گاه شهادت الهی را کتمان نمیکنیم که در این صورت از گناهکاران خواهیم بود» (وَ لا نَکْتُمُ شَهادَةَ اللَّهِ إِنَّا إِذاً لَمِنَ الْآثِمِینَ).
| |
− |
| |
− | سوره مائده(5): آیة 107 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 107)- در این آیه سخن از مواردی به میان آمده که ثابت شود، دو شاهد مرتکب خیانت و گواهی بر ضد حق شدهاند- همانطور که در شأن نزول آیه آمده بود- در چنین موردی دستور میدهد که: «اگر اطلاعاتی حاصل شود که آن دو نفر مرتکب گناه و جرم و تعدی شدهاند و حق را پایمال کردهاند، دو نفر دیگر از کسانی که گواهان نخست به آنها ستم کردهاند (یعنی ورثه میت) به جای آنها قرار گرفته و برای احقاق حق خود شهادت و گواهی میدهند» (فَإِنْ عُثِرَ عَلی أَنَّهُمَا اسْتَحَقَّا إِثْماً فَآخَرانِ یَقُومانِ مَقامَهُما مِنَ الَّذِینَ اسْتَحَقَّ عَلَیْهِمُ الْأَوْلَیانِ).
| |
− |
| |
− | و در ذیل آیه وظیفه دو شاهد دوم را چنین بیان میکند که «آنها باید به خدا سوگند یاد کنند که گواهی ما از گواهی دو نفر اول شایستهتر و به حق نزدیکتر
| |
− |
| |
− | ج1، ص567
| |
− |
| |
− | است و ما مرتکب تجاوز و ستمی نشدهایم و اگر چنین کرده باشیم از ظالمان و ستمگران خواهیم بود» (فَیُقْسِمانِ بِاللَّهِ لَشَهادَتُنا أَحَقُّ مِنْ شَهادَتِهِما وَ مَا اعْتَدَیْنا إِنَّا إِذاً لَمِنَ الظَّالِمِینَ).
| |
− |
| |
− | سوره مائده(5): آیة 108 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 108)- این آیه در حقیقت فلسفه احکامی را که در زمینه شهادت در آیات قبل گذشت بیان میکند که: «اگر طبق دستور بالا عمل شود (یعنی دو شاهد را بعد از نماز و در حضور جمع به گواهی بطلبند، و در صورت بروز خیانت آنها، افراد دیگری از ورثه جای آنها را بگیرند و حق را آشکار سازند) این برنامه سبب میشود که شهود در امر شهادت دقت به خرج دهند و آن را بر طبق واقع- به خاطر ترس از خدا یا به خاطر ترس از خلق خدا- انجام دهند مبادا سوگندهایی جای سوگندهای آنها را بگیرد» (ذلِکَ أَدْنی أَنْ یَأْتُوا بِالشَّهادَةِ عَلی وَجْهِها أَوْ یَخافُوا أَنْ تُرَدَّ أَیْمانٌ بَعْدَ أَیْمانِهِمْ).
| |
− |
| |
− | در حقیقت این کار سبب میشود که حد اکثر ترس از مسؤولیت در برابر خدا و یا بندگان خدا در آنها بیدار گردد و از محور حق منحرف نشوند.
| |
− |
| |
− | و در آخر آیه برای تأکید روی تمام احکام گذشته دستور میدهد: «پرهیزکاری پیشه کنید و گوش به فرمان خدا فرا دهید و بدانید خداوند جمعیت فاسقان را هدایت نخواهد کرد» (وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اسْمَعُوا وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفاسِقِینَ).
| |
− |
| |
− | سوره مائده(5): آیة 109 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 109)- این آیه در حقیقت مکملی برای آیات قبل است، زیرا در ذیل آیات گذشته که مربوط به مسأله شهادت حق و باطل بود دستور به تقوا و ترس از مخالفت فرمان خدا داده شده، در این آیه میگوید: «از آن روز بترسید که خداوند پیامبران را جمع میکند و از آنها در باره رسالت و مأموریتشان سؤال میکند و میگوید مردم در برابر دعوت شما چه پاسخی گفتند» (یَوْمَ یَجْمَعُ اللَّهُ الرُّسُلَ فَیَقُولُ ما ذا أُجِبْتُمْ).
| |
− |
| |
− | آنها از خود نفی علم کرده و همه حقایق را موکول به علم پروردگار کرده میگویند: «خداوندا! ما علم و دانشی نداریم، تو آگاه بر تمام غیوب و پنهانیها هستی» (قالُوا لا عِلْمَ لَنا إِنَّکَ أَنْتَ عَلَّامُ الْغُیُوبِ).
| |
− |
| |
− | ج1، ص568
| |
− |
| |
− | و به این ترتیب سر و کار شما با چنین خداوند علام الغیوب و با چنین دادگاهی است، بنابراین در گواهیهای خود مراقب حق و عدالت باشید.
| |
− |
| |
− | سوره مائده(5): آیة 110 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 110)- مواهب الهی بر مسیح! این آیه و آیات بعد تا آخر سوره مائده مربوط به سرگذشت حضرت مسیح و مواهبی است که به او و امتش ارزانی داشته که برای بیداری و آگاهی مسلمانان در اینجا بیان شده است.
| |
− |
| |
− | نخست میگوید: «به یاد بیاور هنگامی را که خداوند به عیسی بن مریم فرمود: «نعمتی را که بر تو و بر مادرت ارزانی داشتم متذکر باش» (إِذْ قالَ اللَّهُ یا عِیسَی ابْنَ مَرْیَمَ اذْکُرْ نِعْمَتِی عَلَیْکَ وَ عَلی والِدَتِکَ).
| |
− |
| |
− | سپس به ذکر مواهب خود پرداخته، نخست میگوید «تو را با روح القدس تقویت کردم» (إِذْ أَیَّدْتُکَ بِرُوحِ الْقُدُسِ) «1».
| |
− |
| |
− | دیگر از مواهب الهی بر تو این است که «به تأیید روح القدس با مردم در گهواره و به هنگام بزرگی و پختگی سخن میگفتی» (تُکَلِّمُ النَّاسَ فِی الْمَهْدِ وَ کَهْلًا).
| |
− |
| |
− | اشاره به این که سخنان تو در گاهواره همانند سخنان تو در بزرگی، پخته و حساب شده بود، نه سخنان کودکانه و بیارزش.
| |
− |
| |
− | دیگر این که «کتاب و حکمت و تورات و انجیل را به تو تعلیم دادم» (وَ إِذْ عَلَّمْتُکَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ التَّوْراةَ وَ الْإِنْجِیلَ).
| |
− |
| |
− | دیگر از مواهب این که از «گل به فرمان من چیزی شبیه پرنده میساختی سپس در آن میدمیدی و به اذن من پرنده زندهای میشد» (وَ إِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّینِ کَهَیْئَةِ الطَّیْرِ بِإِذْنِی فَتَنْفُخُ فِیها فَتَکُونُ طَیْراً بِإِذْنِی).
| |
− |
| |
− | دیگر این که: «کور مادرزاد و کسی که مبتلا به بیماری پیسی بود به اذن من شفا میدادی» (وَ تُبْرِئُ الْأَکْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ بِإِذْنِی).
| |
− |
| |
− | «و نیز مردگان را به اذن من زنده میکردی» (وَ إِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتی بِإِذْنِی).
| |
− |
| |
− | و بالاخره یکی دیگر از مواهب من بر تو این بود که «بنی اسرائیل را از آسیب رساندن به تو باز داشتم در آن هنگام که کافران آنها در برابر دلایل روشن تو به پا
| |
− |
| |
− | (1) در باره معنی «روح القدس» رجوع کنید به «تفسیر نمونه» جلد اول، ذیل آیه 87 سوره بقره.
| |
− |
| |
− | ج1، ص569
| |
− |
| |
− | خاستند و آنها را سحر آشکاری معرفی کردند» (وَ إِذْ کَفَفْتُ بَنِی إِسْرائِیلَ عَنْکَ إِذْ جِئْتَهُمْ بِالْبَیِّناتِ فَقالَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْهُمْ إِنْ هذا إِلَّا سِحْرٌ مُبِینٌ) من در برابر این همه هیاهو و دشمنان سرسخت و لجوج تو را حفظ کردم تا دعوت خود را پیش ببری.
| |
− |
| |
− | قابل توجه این که در این آیه چهار بار کلمه «باذنی» (به فرمان من) تکرار شده است، تا جایی برای غلو و ادعای الوهیت در مورد حضرت مسیح باقی نماند، او بندهای بود سر بر فرمان خدا و هر چه داشت از طریق استمداد از نیروی لایزال الهی بود.
| |
− |
| |
− | سوره مائده(5): آیة 111 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 111)- داستان نزول مائده بر حواریون! به دنبال بحثی که در باره مواهب الهی در باره مسیح و مادرش در آیه قبل بیان شد در آیات بعد به موهبتهایی که به حواریون یعنی یاران نزدیک مسیح بخشید، اشاره میکند: نخست میفرماید:
| |
− |
| |
− | «به خاطر بیاور زمانی را که بر حواریین وحی فرستادم که به من و فرستادهام مسیح ایمان بیاورید و آنها دعوت مرا اجابت کردند و گفتند: ایمان آوردیم، خداوندا گواه باش که ما مسلمانان و در برابر فرمان تو تسلیم هستیم» (وَ إِذْ أَوْحَیْتُ إِلَی الْحَوارِیِّینَ أَنْ آمِنُوا بِی وَ بِرَسُولِی قالُوا آمَنَّا وَ اشْهَدْ بِأَنَّنا مُسْلِمُونَ).
| |
− |
| |
− | سوره مائده(5): آیة 112 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 112)- سپس اشاره به جریان معروف نزول مائده آسمانی کرده، میگوید: «یاران خاص مسیح به عیسی گفتند: آیا پروردگار تو میتواند غذایی از آسمان برای ما بفرستد»؟ (إِذْ قالَ الْحَوارِیُّونَ یا عِیسَی ابْنَ مَرْیَمَ هَلْ یَسْتَطِیعُ رَبُّکَ أَنْ یُنَزِّلَ عَلَیْنا مائِدَةً مِنَ السَّماءِ).
| |
− |
| |
− | مسیح از این تقاضا که بوی شک و تردید میداد پس از آوردن آن همه آیات و نشانههای دیگر نگران شد و به آنها هشدار داد و گفت: «از خدا بترسید اگر ایمان دارید» (قالَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ).
| |
− |
| |
− | سوره مائده(5): آیة 113 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 113)- ولی به زودی به اطلاع عیسی رسانیدند که ما هدف نادرستی از این پیشنهاد نداریم، و غرض ما لجاجتورزی نیست بلکه «گفتند: میخواهیم از این مائده بخوریم (و علاوه بر نورانیتی که بر اثر تغذیه از غذای آسمانی در قلب ما پیدا میشود، زیرا تغذیه بطور مسلم در روح انسان مؤثر است) قلب ما اطمینان
| |
− |
| |
− | ج1، ص570
| |
− |
| |
− | و آرامش پیدا کند و با مشاهده این معجزه بزرگ به سر حد عین الیقین برسیم و بدانیم آنچه به ما گفتهای راست بوده و بتوانیم بر آن گواهی دهیم» (قالُوا نُرِیدُ أَنْ نَأْکُلَ مِنْها وَ تَطْمَئِنَّ قُلُوبُنا وَ نَعْلَمَ أَنْ قَدْ صَدَقْتَنا وَ نَکُونَ عَلَیْها مِنَ الشَّاهِدِینَ).
| |
− |
| |
− | سوره مائده(5): آیة 114 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 114)- هنگامی که عیسی از حسن نیت آنها در این تقاضا آگاه شد، خواسته آنها را به پیشگاه پروردگار به این صورت منعکس کرد: «خداوندا! مائدهای از آسمان برای ما بفرست که عیدی برای اول و آخر ما باشد، و نشانهای از ناحیه تو محسوب شود و به ما روزی ده، تو بهترین روزی دهندگان هستی» (قالَ عِیسَی ابْنُ مَرْیَمَ اللَّهُمَّ رَبَّنا أَنْزِلْ عَلَیْنا مائِدَةً مِنَ السَّماءِ تَکُونُ لَنا عِیداً لِأَوَّلِنا وَ آخِرِنا وَ آیَةً مِنْکَ وَ ارْزُقْنا وَ أَنْتَ خَیْرُ الرَّازِقِینَ).
| |
− |
| |
− | سوره مائده(5): آیة 115 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 115)- خداوند این دعایی را که از روی حسن نیت و اخلاص صادر شده بود اجابت کرد، و به آنها «فرمود: من چنین مائدهای را بر شما نازل میکنم، ولی توجه داشته باشید، بعد از نزول این مائده مسؤولیت شما بسیار سنگینتر میشود و با مشاهده چنین معجزه آشکاری هر کس بعد از آن، راه کفر را بپوید او را چنان مجازاتی خواهم کرد که احدی از جهانیان را چنین مجازاتی نکرده باشم»! (قالَ اللَّهُ إِنِّی مُنَزِّلُها عَلَیْکُمْ فَمَنْ یَکْفُرْ بَعْدُ مِنْکُمْ فَإِنِّی أُعَذِّبُهُ عَذاباً لا أُعَذِّبُهُ أَحَداً مِنَ الْعالَمِینَ).
| |
− |
| |
− | سوره مائده(5): آیة 116 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 116)- بیزاری مسیح از شرک پیروانش! این آیه و دو آیه بعد پیرامون گفتگوی خداوند با حضرت مسیح (ع) در روز رستاخیز بحث میکند، میگوید:
| |
− |
| |
− | «خداوند در روز قیامت به عیسی میگوید: آیا تو به مردم گفتی که من و مادرم را علاوه بر خداوند معبود خویش قرار دهید، و پرستش کنید»؟ (وَ إِذْ قالَ اللَّهُ یا عِیسَی ابْنَ مَرْیَمَ أَ أَنْتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونِی وَ أُمِّی إِلهَیْنِ مِنْ دُونِ اللَّهِ).
| |
− |
| |
− | مسیح با نهایت احترام در برابر این سؤال چند جمله در پاسخ میگوید:
| |
− |
| |
− | 1- نخست زبان به تسبیح خداوند از هر گونه شریک و شبیه گشوده و میگوید: «خداوندا! پاک و منزهی از هر گونه شریک» (قالَ سُبْحانَکَ).
| |
− |
| |
− | 2- «چگونه ممکن است چیزی را که شایسته من نیست بگویم» (ما یَکُونُ لِی
| |
− |
| |
− | ج1، ص571
| |
− |
| |
− | أَنْ أَقُولَ ما لَیْسَ لِی بِحَقٍّ).
| |
− |
| |
− | در حقیقت نه تنها گفتن این سخن را از خود نفی میکند، بلکه میگوید اساسا من چنین حقی را ندارم و چنین گفتاری با مقام و موقعیت من هرگز سازگار نیست.
| |
− |
| |
− | 3- سپس استناد به علم بیپایان پروردگار کرده، میگوید: «گواه من این است که اگر چنین میگفتم میدانستی، زیرا تو از آنچه در درون روح و جان من است آگاهی، در حالی که من از آنچه در ذات پاک توست بیخبرم، زیرا تو علام الغیوب و باخبر از تمام رازها و پنهانیها هستی» (إِنْ کُنْتُ قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ تَعْلَمُ ما فِی نَفْسِی وَ لا أَعْلَمُ ما فِی نَفْسِکَ إِنَّکَ أَنْتَ عَلَّامُ الْغُیُوبِ).
| |
− |
| |
− | سوره مائده(5): آیة 117 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 117)- چهار: «تنها چیزی که من به آنها گفتم، همان بوده است که به من مأموریت دادی که آنها را دعوت به عبادت تو کنم و بگویم خداوند یگانهای را که پروردگار من و شما است، پرستش نکنید» (ما قُلْتُ لَهُمْ إِلَّا ما أَمَرْتَنِی بِهِ أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ رَبِّی وَ رَبَّکُمْ).
| |
− |
| |
− | 5- «و تا آن زمان که در میانشان بودم مراقب و گواه آنها بودم و نگذاشتم راه شرک را پیش گیرند، اما به هنگامی که مرا از میان آنها برگرفتی تو مراقب و نگاهبان آنها بودی، و تو گواه بر هر چیزی هستی» (وَ کُنْتُ عَلَیْهِمْ شَهِیداً ما دُمْتُ فِیهِمْ فَلَمَّا تَوَفَّیْتَنِی کُنْتَ أَنْتَ الرَّقِیبَ عَلَیْهِمْ وَ أَنْتَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ).
| |
− |
| |
− | سوره مائده(5): آیة 118 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 118)- ششم: و با این همه باز امر، امر تو و خواست، خواست توست «اگر آنها را در برابر این انحراف بزرگ مجازات کنی بندگان تواند (و قادر به فرار از زیر بار این مجازات نخواهند بود، و این حق برای تو در برابر بندگان نافرمانت ثابت است) و اگر آنها را ببخشی و از گناهانشان صرف نظر کنی، توانا و حکیم هستی» نه بخشش تو نشانه ضعف است، و نه مجازاتت خالی از حکمت و حساب (إِنْ تُعَذِّبْهُمْ فَإِنَّهُمْ عِبادُکَ وَ إِنْ تَغْفِرْ لَهُمْ فَإِنَّکَ أَنْتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ).
| |
− |
| |
− | سوره مائده(5): آیة 119 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 119)- رستگاری بزرگ! در تعقیب ذکر گفتگوی خداوند با حضرت مسیح، در این آیه میخوانیم: «خداوند پس از این گفتگو، میفرماید: امروز
| |
− |
| |
− | ج1، ص572
| |
− |
| |
− | روزی است که راستی راستگویان به آن سود میبخشد» (قالَ اللَّهُ هذا یَوْمُ یَنْفَعُ الصَّادِقِینَ صِدْقُهُمْ).
| |
− |
| |
− | سپس پاداش صادقان را چنین بیان میکند: «برای آنها باغهایی از بهشت است که از زیر درختان آن نهرها جاری است، و جاودانه و برای همیشه در آن خواهند ماند» (لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها أَبَداً).
| |
− |
| |
− | و از این نعمت مادی مهمتر این است که «هم خداوند از آنها راضی است و هم آنها از خداوند راضی و خشنودند» (رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ).
| |
− |
| |
− | «و شک نیست که این موهبت بزرگ که جامع میان موهبت مادی و معنوی است رستگاری بزرگ محسوب میشود» (ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ).
| |
− |
| |
− | سوره مائده(5): آیة 120 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 120)- در این آیه اشاره به مالکیت و حکومت خداوند کرده، میگوید:
| |
− |
| |
− | «حکومت آسمانها و زمین و آنچه در آنهاست، از آن خداست و او بر هر چیزی تواناست» (لِلَّهِ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما فِیهِنَّ وَ هُوَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ).
| |
− |
| |
− | پایان تفسیر سوره مائده
| |
− |
| |
− | ج1، ص573
| |
− |
| |
− | سوره انعام
| |
− |
| |
− | اشاره
| |
− |
| |
− | سوره مبارزه با انواع شرک و بتپرستی این سوره در «مکّه» نازل شده و 165 آیه است.
| |
− |
| |
− | محتوای سوره:]
| |
− |
| |
− | گفته میشود این سوره شصت و نهمین سورهای است که در مکّه بر پیامبر نازل گردید، و از روایات اهل بیت علیه السّلام استفاده میشود که تمام آیاتش یکجا نازل شده است و هدف اساسی این سوره، همانند سایر سورههای مکّی، دعوت به اصول سهگانه «توحید»، «نبوت» و «معاد» است، ولی بیش از همه روی مسأله یگانه پرستی و مبارزه با شرک و بتپرستی دور میزند.
| |
− |
| |
− | دقت در آیات این سوره میتواند روح نفاق و پراکندگی را از میان مسلمانان برچیند، و گوشها را شنوا، و چشمها را بینا و دلها را دانا سازد.
| |
− |
| |
− | به خاطر همین موضوع است که در روایاتی که پیرامون فضیلت این سوره وارد شده میخوانیم: «سوره انعام را هفتاد هزار فرشته، به هنگام نزول بدرقه کردند، و کسی که آن را بخواند (و در پرتو آن روح و جانش از سر چشمه توحید سیراب گردد) تمام آن فرشتگان برای او آمرزش میطلبند»! ولی عجیب این است که بعضی از این سوره، تنها به خواندن الفاظ آن قناعت میکنند، و جلسات عریض و طویلی برای «ختم انعام» و حل مشکلات شخصی و خصوصی خود با تشریفات ویژهای تشکیل میدهند که به نام جلسات ختم انعام نامیده میشود، مسلما اگر در این جلسات به محتوای سوره دقت شود، نه تنها مشکلات شخصی، بلکه مشکلات عمومی مسلمانان نیز حل خواهد شد، اما
| |
− |
| |
− | ج1، ص574
| |
− |
| |
− | افسوس که بسیاری از مردم به قرآن به عنوان یک سلسله «اوراد» که دارای خواص مرموز و ناشناخته است مینگرند و جز به خواندن الفاظ آن نمیاندیشند، در حالی که قرآن سراسر درس است و مکتب، برنامه است و بیداری، رسالت است و آگاهی.
| |
− |
| |
− | بسم اللّه الرّحمن الرّحیم
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 1 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 1)- این سوره با حمد و ستایش پروردگار آغاز شده است. نخست از طریق آفرینش عالم کبیر (آسمان و زمین) و نظامات آنها، و سپس از طریق آفرینش «عالم صغیر یعنی انسان»، مردم را متوجه اصل توحید میسازد، میگوید: «حمد و سپاس برای خدایی است که آسمانها و زمین را آفرید» (الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ). «خداوندی که مبدء نور و ظلمت (و بر خلاف عقیده دوگانهپرستان) آفریننده همه چیز است» (وَ جَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ).
| |
− |
| |
− | «اما مشرکان و کافران به جای این که از این نظام واحد درس توحید بیاموزند برای پروردگار خود شریک و شبیه میسازند» (ثُمَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ یَعْدِلُونَ).
| |
− |
| |
− | کلمه «ثمّ» بیانگر این حقیقت است که در آغاز، توحید به عنوان یک اصل فطری و عقیده عمومی و همگانی بشر بوده است و شرک بعدا به صورت یک انحراف از این اصل فطری به وجود آمده.
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 2 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 2)- و در این آیه توجه به عالم صغیر یعنی انسان میدهد و در این مورد به شگفت انگیزترین مسأله یعنی، آفرینش او از خاک و گل اشاره کرده و میفرماید: «اوست خدایی که شما را از گل آفرید» (هُوَ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ طِینٍ).
| |
− |
| |
− | از آنجا که آفرینش انسان نخستین از خاک و گل بوده، درست است که به ما نیز چنین خطابی بشود.
| |
− |
| |
− | سپس به مراحل تکاملی عمر انسان اشاره کرده میگوید: «پس از آن مدتی را مقرر ساخت که در این مدت انسان در روی زمین پرورش و تکامل پیدا کند» (ثُمَّ قَضی أَجَلًا).
| |
− |
| |
− | سپس برای تکمیل این بحث میگوید: «اجل مسمّی در نزد خداست»
| |
− |
| |
− | ج1، ص575
| |
− |
| |
− | (وَ أَجَلٌ مُسَمًّی عِنْدَهُ).
| |
− |
| |
− | و بعد میگوید: «شما افراد مشرک (در باره آفرینندهای که انسان را از این اصل بیارزش، یعنی گل آفریده و از این مراحل حیرتانگیز و حیرتزا گذرانده است) شک و تردید به خود راه میدهید» (ثُمَّ أَنْتُمْ تَمْتَرُونَ).
| |
− |
| |
− | موجودات بیارزشی همچون بتها را در ردیف او قرار داده، یا در قدرت پروردگار بر رستاخیز و زنده کردن مردگان شک و تردید دارید.
| |
− |
| |
− | در این که منظور از «اجل مسمّی» و «اجلا» در آیه چیست؟ آنچه از آیات قرآن و روایات اهل بیت علیه السّلام استفاده میشود این است که «اجل» به تنهایی به معنی عمر و وقت و مدت غیر حتمی، و «اجل مسمّی» به معنی عمر و مدت حتمی است، و به عبارت دیگر «اجل مسمّی» مرگ طبیعی و «اجل» مرگ زودرس است. ولی به هر حال هر دو اجل از ناحیه خداوند تعیین میشود.
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 3 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 3)- در این آیه برای پاسخ گفتن به کسانی که برای هر دستهای از موجودات خدایی قائلند و میگویند خدای باران، خدای جنگ، خدای صلح، خدای آسمان و مانند آن «1» چنین میگوید: «اوست خداوندی که بر تمام آسمانها و زمین حکومت میکند» (وَ هُوَ اللَّهُ فِی السَّماواتِ وَ فِی الْأَرْضِ).
| |
− |
| |
− | بدیهی است کسی که در همه جا حکومت میکند و تدبیر همه چیز به دست او است و در همه جا حضور دارد، تمام اسرار و نهانها را میداند، و لذا در جمله بعد میگوید: «چنین پروردگاری پنهان و آشکار شما را میداند و نیز از آنچه انجام میدهید و به دست میآورید باخبر است» (یَعْلَمُ سِرَّکُمْ وَ جَهْرَکُمْ وَ یَعْلَمُ ما تَکْسِبُونَ).
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 4 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 4)- گفتیم در سوره انعام روی سخن بیشتر با مشرکان است، و قرآن به انواع وسائل برای بیداری و آگاهی آنها متوسل میشود، در این آیه به روح لجاجت و بیاعتنایی و تکبر مشرکان در برابر حق و نشانههای خدا اشاره کرده، میگوید: «آنها چنان لجوج و بیاعتنا هستند که هر نشانهای از نشانههای پروردگار را میبینند، فورا از آن روی برمیگردانند» (وَ ما تَأْتِیهِمْ مِنْ آیَةٍ مِنْ آیاتِ رَبِّهِمْ إِلَّا کانُوا عَنْها مُعْرِضِینَ).
| |
− |
| |
− | (1). و این همان عقیده ارباب انواع میباشد که در یونان قدیم نیز وجود داشته است.
| |
− |
| |
− | ج1، ص576
| |
− |
| |
− | این روحیه منحصر به دوران جاهلیت و مشرکان عرب نبوده، الان هم بسیاری را میبینیم که در یک عمر شصت ساله حتی، زحمت یک ساعت تحقیق و جستجو در باره خدا و مذهب به خود نمیدهند، سهل است اگر کتاب و نوشتهای در این زمینه به دست آنها بیفتد به آن نگاه نمیکنند، و اگر کسی با آنها در این باره سخن گوید، گوش فرا نمیدهند، اینها جاهلان لجوج و بیخبری هستند که ممکن است گاهی در کسوت دانشمند ظاهر شوند!
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 5 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 5)- سپس به نتیجه این عمل آنها اشاره کرده، و میگوید: «نتیجه این شد که آنها حق را به هنگامی که به سراغشان آمد تکذیب کردند» (فَقَدْ کَذَّبُوا بِالْحَقِّ لَمَّا جاءَهُمْ).
| |
− |
| |
− | در حالی که اگر در آیات و نشانههای پروردگارت دقت مینمودند، حق را به خوبی میدیدند و میشناختند و باور میکردند.
| |
− |
| |
− | «و نتیجه این تکذیب را به زودی دریافت خواهند داشت، و خبر آنچه را به باد مسخره گرفتند به آنها میرسد» (فَسَوْفَ یَأْتِیهِمْ أَنْباءُ ما کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ).
| |
− |
| |
− | در دو آیه فوق در حقیقت اشاره به سه مرحله از کفر شده که مرحله به مرحله تشدید میگردد، نخست مرحله اعراض و روی گردانیدن، سپس مرحله تکذیب و بعدا مرحله استهزاء و مسخره کردن حقایق و آیات خدا.
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 6 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 6)- سرنوشت طغیانگران! از این آیه به بعد، قرآن یک برنامه تربیتی مرحله به مرحله را، برای بیدار ساختن بتپرستان و مشرکان- به تناسب انگیزههای مختلف شرک و بتپرستی- عرضه میکند.
| |
− |
| |
− | نخست برای کوبیدن عامل غرور که یکی از عوامل مهم طغیان و سرکشی و انحراف است، دست به کار شده و با یادآوری وضع اقوام گذشته و سر انجام دردناک آنها، به این افراد، که پرده غرور بر چشمانشان افتاده است هشدار میدهد و میگوید: «آیا اینها مشاهده نکردند چه اقوامی را پیش از آنها هلاک کردیم، اقوامی که امکاناتی در روی زمین در اختیار آنها گذاشتیم که در اختیار شما نگذاشتیم» (أَ لَمْ یَرَوْا کَمْ أَهْلَکْنا مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ قَرْنٍ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ ما لَمْ
| |
− |
| |
− | ج1، ص577
| |
− |
| |
− | نُمَکِّنْ لَکُمْ)
| |
− |
| |
− | . از جمله این که «بارانهای پربرکت و پشت سر هم برای آنها فرستادیم» (وَ أَرْسَلْنَا السَّماءَ عَلَیْهِمْ مِدْراراً).
| |
− |
| |
− | «و دیگر این که نهرهای آب جاری را از زیر آبادیهای آنها و در دسترس آنها جاری ساختیم» (وَ جَعَلْنَا الْأَنْهارَ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهِمْ).
| |
− |
| |
− | اما به هنگامی که راه طغیان را پیش گرفتند، هیچ یک از این امکانات نتوانست آنها را از کیفر الهی بر کنار دارد «و ما آنها را به خاطر گناهانشان نابود کردیم» (فَأَهْلَکْناهُمْ بِذُنُوبِهِمْ). «و بعد از آنها اقوام دیگری روی کار آوردیم» (وَ أَنْشَأْنا مِنْ بَعْدِهِمْ قَرْناً آخَرِینَ).
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 7 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 7)- آخرین درجه لجاجت! قرآن در اینجا اشاره به تقاضای جمعی از بتپرستان کرده و میگوید: «اگر همانطور که آنها تقاضا کردند، نوشتهای بر صفحهای از کاغذ و مانند آن بر تو نازل کنیم، و علاوه بر مشاهده کردن، با دست خود نیز آن را لمس کنند باز میگویند: این یک سحر آشکار است»! (وَ لَوْ نَزَّلْنا عَلَیْکَ کِتاباً فِی قِرْطاسٍ فَلَمَسُوهُ بِأَیْدِیهِمْ لَقالَ الَّذِینَ کَفَرُوا إِنْ هذا إِلَّا سِحْرٌ مُبِینٌ).
| |
− |
| |
− | یعنی دایره لجاجت آنها تا حدی توسعه یافته که روشنترین محسوسات را انکار میکنند و به بهانه سحر از تسلیم شدن در برابر آن سرباز میزنند.
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 8 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 8)- بهانه جوییها! یکی دیگر از عوامل کفر و انکار، بهانه جویی است از جمله بهانه جوییهایی که مشرکان در برابر پیامبر صلّی اللّه علیه و آله داشتند و در چندین آیه از قرآن به آن اشاره شده و در این آیه نیز آمده، این است که آنها میگفتند: چرا پیامبر صلّی اللّه علیه و آله به تنهایی به این مأموریت بزرگ دست زده است؟ «چرا موجودی از غیر جنس بشر و از جنس فرشتگان او را در این مأموریت همراهی نمیکند»؟ (وَ قالُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَیْهِ مَلَکٌ). مگر میتواند انسانی را که از جنس ما است به تنهایی بار رسالت را بر دوش کشد؟
| |
− |
| |
− | قرآن با دو جمله که هر کدام استدلالی را دربردارد به آنها پاسخ میگوید:
| |
− |
| |
− | نخست این که «اگر فرشتهای نازل شود، و سپس آنها ایمان نیاورند، به حیات همه آنان خاتمه داده خواهد شد و دیگر به آنها مهلت داده نمیشود» (وَ لَوْ أَنْزَلْنا مَلَکاً
| |
− |
| |
− | ج1، ص578
| |
− |
| |
− | لَقُضِیَ الْأَمْرُ ثُمَّ لا یُنْظَرُونَ)
| |
− |
| |
− | .
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 9 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 9)- لذا قرآن در جواب دوم میگوید «اگر ما او را فرشته قرار میدادیم و به پیشنهاد آنها عمل میکردیم، باز لازم بود تمام صفات انسان را در او ایجاد کنیم، و او را به صورت و سیرت مردی قرار دهیم» (وَ لَوْ جَعَلْناهُ مَلَکاً لَجَعَلْناهُ رَجُلًا).
| |
− |
| |
− | سپس نتیجه میگیرد که «با این حال همان ایرادات سابق را بر ما تکرار میکردند که چرا به انسانی مأموریت رهبری دادهای و چهره حقیقت را بر ما پوشانیدهای» (وَ لَلَبَسْنا عَلَیْهِمْ ما یَلْبِسُونَ).
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 10 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 10)- در این آیه، خداوند به پیامبرش دلداری میدهد و میگوید از مخالف و لجاجت و سرسختی آنها نگران نباش، زیرا «جمعی از پیامبران پیش از تو را نیز به باد استهزاء و مسخره گرفتند اما سر انجام آنچه را، مسخره میکردند، دامانشان را گرفت و عذاب الهی بر آنها نازل شد» (وَ لَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِنْ قَبْلِکَ فَحاقَ بِالَّذِینَ سَخِرُوا مِنْهُمْ ما کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ).
| |
− |
| |
− | در حقیقت این آیه هم مایه تسلی خاطری است برای پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و هم تهدیدی است برای مخالفان لجوج که به عواقب شوم و دردناک کار خود بیندیشند.
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 11 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 11)- قرآن در اینجا برای بیدار ساختن این افراد لجوج و خودخواه از راه دیگری وارد شده و به پیامبر دستور میدهد که به آنها سفارش کن «بگو: در زمین به سیر و سیاحت بپردازید و عواقب کسانی که حقایق را تکذیب کردند با چشم خود ببینید، شاید بیدار شوید» (قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ ثُمَّ انْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُکَذِّبِینَ).
| |
− |
| |
− | شک نیست که مشاهده آثار گذشتگان و اقوامی که بر اثر پشت پا زدن به حقایق راه فنا و نابودی را پیمودند، تأثیرش بسیار بیشتر از مطالعه تاریخ آنها در کتابها است، زیرا این آثار حقیقت را محسوس و قابل لمس میسازد.
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 12 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 12)- در ادامه بحث با مشرکان، در این آیه با اشاره به اصل توحید، مسأله رستاخیز و معاد از طریق جالبی تعقیب میگردد.
| |
− |
| |
− | 1- نخست میگوید: «بگو: آنچه در آسمانها و زمین است برای کیست»؟
| |
− |
| |
− | (قُلْ لِمَنْ ما فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ). و بلافاصله به دنبال آن میگوید: خودت از زبان
| |
− |
| |
− | ج1، ص579
| |
− |
| |
− | فطرت و جان آنها پاسخ بده «بگو: برای خدا» (قُلْ لِلَّهِ).
| |
− |
| |
− | 2- پروردگار عالم سر چشمه تمام رحمتهاست «اوست که رحمت را بر عهده خویش قرار داده» و مواهب بیشمار، به همه ارزانی میدارد (کَتَبَ عَلی نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ).
| |
− |
| |
− | همین رحمت ایجاب میکند انسان را که استعداد بقاء و زندگی جاودانی دارد پس از مرگ در لباس حیاتی نوین و در عالمی وسیعتر درآورد و در این سیر ابدی تکامل دست رحمتش پشت سر او باشد.
| |
− |
| |
− | لذا به دنبال این دو مقدمه میگوید: «بطور مسلم همه شما را در روز رستاخیز، روزی که هیچ گونه شک و تردیدی در آن نیست جمع خواهد کرد» (لَیَجْمَعَنَّکُمْ إِلی یَوْمِ الْقِیامَةِ لا رَیْبَ فِیهِ).
| |
− |
| |
− | در پایان آیه به سرنوشت و عاقبت کار مشرکان لجوج اشاره کرده میگوید:
| |
− |
| |
− | «آنها که در بازار تجارت زندگی، سرمایه وجود خود را از دست دادهاند به این حقایق ایمان نمیآورند» (الَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ فَهُمْ لا یُؤْمِنُونَ).
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 13 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 13)- در آیه قبل اشاره به مالکیت خداوند نسبت به همه موجودات از طریق قرار گرفتن آنها در افق «مکان» شده بود، و این آیه اشاره به مالکیت او از طریق قرار گرفتن در افق و پهنه «زمان» کرده، میگوید: «و از آن اوست آنچه در شب و روز قرار گرفته است» (وَ لَهُ ما سَکَنَ فِی اللَّیْلِ وَ النَّهارِ).
| |
− |
| |
− | و در پایان آیه پس از ذکر توحید اشاره به دو صفت بارز خداوند کرده میگوید: «و اوست شنونده دانا» (وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ).
| |
− |
| |
− | اشاره به این که وسعت جهان هستی و موجوداتی که در افق زمان و مکان قرار گرفتهاند هیچ گاه مانع از آن نیست که خدا از اسرار آنها آگاه باشد.
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 14 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 14)- پناهگاهی غیر از خدا نیست! در این آیه نیز هدف، اثبات توحید و مبارزه با شرک و بتپرستی است، مشرکان با این که آفرینش جهان را مخصوص ذات خداوند میدانستند بتها را به عنوان تکیهگاه و پناهگاه برای خود انتخاب کرده بودند.
| |
− |
| |
− | ج1، ص580
| |
− |
| |
− | قرآن برای از بین بردن این پندار غلط به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله چنین دستور میدهد: «به آنها بگو: آیا غیر خدا را ولی و سرپرست و پناهگاه خود انتخاب کنم! در حالی که او آفریننده آسمانها و زمین، و روزی دهنده همه موجودات است بدون این که خود نیازی به روزی داشته باشد» (قُلْ أَ غَیْرَ اللَّهِ أَتَّخِذُ وَلِیًّا فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ یُطْعِمُ وَ لا یُطْعَمُ).
| |
− |
| |
− | قابل توجه این که: در میان صفات خدا در اینجا تنها روی اطعام بندگان و روزی دادن آنها تکیه شده است این تعبیر شاید به خاطر آن است که بیشتر وابستگیها در زندگی مادی بشر بر اثر همین نیاز مادی است، همین به اصطلاح «خوردن یک لقمه نان» است که افراد را به خضوع در برابر اربابان زر و زور وامیدارد، و گاهی تا سر حد پرستش در مقابل آنها کرنش میکنند.
| |
− |
| |
− | قرآن در آیه فوق میگوید: روزی شما به دست اوست نه به دست این گونه افراد.
| |
− |
| |
− | سپس برای پاسخ گفتن به پیشنهاد کسانی که از او دعوت میکردند به آیین شرک، بپیوندد میگوید: علاوه بر این که عقل به من فرمان میدهد که تنها تکیه بر کسی کنم که آفریننده آسمان و زمین میباشد «بگو: وحی الهی نیز به من دستور داده است که نخستین مسلمان باشم و به هیچ وجه در صف مشرکان قرار نگیرم» (قُلْ إِنِّی أُمِرْتُ أَنْ أَکُونَ أَوَّلَ مَنْ أَسْلَمَ وَ لا تَکُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِکِینَ).
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 15 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 15)- من نیز به نوبه خود احساس مسؤولیت میکنم و از قوانین الهی به هیچ وجه مستثنا نیستم، «بگو: من نیز اگر از دستور پروردگار منحرف شوم و راه سازشکاری با مشرکان را بپیمایم و عصیان و نافرمانی او کنم از مجازات آن روز بزرگ- روز رستاخیز- ترسان و خائفم» (قُلْ إِنِّی أَخافُ إِنْ عَصَیْتُ رَبِّی عَذابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ).
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 16 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 16)- در این آیه برای این که ثابت شود پیامبر صلّی اللّه علیه و آله نیز بدون تکیه بر لطف و رحمت خدا کاری نمیتواند بکند و هر چه هست به دست اوست و حتی شخص پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله چشم امیدش را به رحمت بیپایان پروردگار دوخته و نجات و پیروزی خود را از او میطلبد میگوید: «هر کس در آن روز بزرگ از مجازات
| |
− |
| |
− | ج1، ص581
| |
− |
| |
− | پروردگار رهایی یابد مشمول رحمت خدا شده است و این یک موفقیت و پیروزی آشکار است» (مَنْ یُصْرَفْ عَنْهُ یَوْمَئِذٍ فَقَدْ رَحِمَهُ وَ ذلِکَ الْفَوْزُ الْمُبِینُ).
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 17 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 17)- قدرت قاهره پروردگار! گفتیم هدف این سوره در درجه اول ریشه کن ساختن عوامل شرک و بتپرستی است.
| |
− |
| |
− | در این آیه و آیه بعد نیز همین حقیقت تعقیب شده است. نخست میگوید:
| |
− |
| |
− | چرا شما به غیر خدا توجه میکنید، و برای حل مشکلات و دفع زیان و ضرر و جلب منفعت به معبودهای ساختگی پناه میبرید با این که «اگر کمترین زیانی به تو برسد برطرفکننده آن، کسی جز خدا نخواهد بود، و اگر خیر و برکت و پیروزی و سعادتی نصیب تو شود از پرتو قدرت اوست، زیرا او بر همه چیز تواناست» (وَ إِنْ یَمْسَسْکَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلا کاشِفَ لَهُ إِلَّا هُوَ وَ إِنْ یَمْسَسْکَ بِخَیْرٍ فَهُوَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ).
| |
− |
| |
− | در حقیقت توجه به غیر خدا به خاطر این است که آنها را سر چشمه خیرات و یا برطرفکننده مصائب و مشکلات میدانند.
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 18 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 18)- در این آیه برای تکمیل بحث فوق میگوید: «اوست که بر تمام بندگان قاهر و مسلط است» (وَ هُوَ الْقاهِرُ فَوْقَ عِبادِهِ).
| |
− |
| |
− | اما برای این که این توهم پیش نیاید که خداوند مانند بعضی از صاحبان قدرت ممکن است کمترین سوء استفادهای از قدرت نامحدود خود کند در پایان آیه میفرماید: «و با این حال او حکیم است و همه کارش روی حساب، و خبیر و آگاه است و کمترین اشتباه و خطا در اعمال قدرت ندارد» (وَ هُوَ الْحَکِیمُ الْخَبِیرُ).
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 19 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 19)- بالاترین شاهد! عدهای از مشرکان مکّه نزد پیامبر آمدند و گفتند: تو چگونه پیامبری هستی که احدی را با تو موافق نمیبینیم حتی از یهود و نصاری در باره تو تحقیق کردیم آنها نیز گواهی و شهادتی به حقانیت تو بر اساس محتویات تورات و انجیل ندادند، لااقل کسی را به ما نشان ده که گواه بر رسالت تو باشد.
| |
− |
| |
− | در مقابل این مخالفان لجوج که چشم بر هم نهاده، و این همه نشانههای حقانیت دعوت او را نادیده گرفته بودند و باز هم مطالبه گواه و شاهد میکردند
| |
− |
| |
− | ج1، ص582
| |
− |
| |
− | خداوند به پیامبر دستور میدهد «بگو: به عقیده شما بالاترین شهادت، شهادت کیست»؟ (قُلْ أَیُّ شَیْءٍ أَکْبَرُ شَهادَةً).
| |
− |
| |
− | غیر از این است که بالاترین شهادت، شهادت پروردگار است؟ «بگو:
| |
− |
| |
− | خداوند بزرگ گواه میان من و شما است» (قُلِ اللَّهُ شَهِیدٌ بَیْنِی وَ بَیْنَکُمْ).
| |
− |
| |
− | و بهترین دلیل آن این است که: «این قرآن بر من وحی شده است» (وَ أُوحِیَ إِلَیَّ هذَا الْقُرْآنُ).
| |
− |
| |
− | قرآنی که ممکن نیست ساخته فکر بشری آن هم در آن عصر و زمان و در آن محیط و مکان بوده باشد قرآنی که محتوای انواع شواهد اعجاز میباشد.
| |
− |
| |
− | سپس به هدف نزول قرآن پرداخته و میگوید: «این قرآن به این جهت بر من نازل شده است که شما و تمام کسانی را که سخنان من در طول تاریخ بشر و پهنه زمان و در تمام نقاط جهان به گوش آنها میرسد از مخالفت فرمان خدا بترسانم و به عواقب دردناک این مخالفت توجه دهم» (لِأُنْذِرَکُمْ بِهِ وَ مَنْ بَلَغَ).
| |
− |
| |
− | سپس به دنبال این سخن به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله دستور میدهد که از آنها سؤال کند «آیا به راستی شما گواهی میدهید که خدایان دیگری با خداست»؟ (أَ إِنَّکُمْ لَتَشْهَدُونَ أَنَّ مَعَ اللَّهِ آلِهَةً أُخْری). بعد میگوید: «با صراحت به آنها بگو: من هرگز چنین گواهی نمیدهم، بگو: اوست خداوند یگانه و من از آنچه شما برای او شریک قرار دادهاید بیزارم» (قُلْ لا أَشْهَدُ قُلْ إِنَّما هُوَ إِلهٌ واحِدٌ وَ إِنَّنِی بَرِیءٌ مِمَّا تُشْرِکُونَ).
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 20 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 20)- در این آیه به آنها که مدّعی بودند اهل کتاب هیچ گونه گواهی در باره پیامبر اسلام نمیدهند صریحا پاسخ میدهد و میگوید: «آنهایی که کتاب آسمانی بر آنها نازل کردیم به خوبی پیامبر را میشناسند همان گونه که فرزندان خود را میشناسند»! (الَّذِینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ یَعْرِفُونَهُ کَما یَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمُ).
| |
− |
| |
− | و در پایان آیه به عنوان یک نتیجه نهایی اعلام میدارد: «تنها کسانی به این پیامبر (با این همه نشانههای روشن) ایمان نمیآورند که در بازار تجارت زندگی همه چیز خود را از دست داده و سرمایه وجود خود را باختهاند» (الَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ فَهُمْ لا یُؤْمِنُونَ).
| |
− |
| |
− | ج1، ص583
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 21 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 21)- بزرگترین ظلم! در تعقیب برنامه کوبیدن همه جانبه «شرک و بتپرستی» در این آیه با صراحت میگوید: «چه کسی ستمکارتر از مشرکانی است که بر خدا دروغ بسته و شریک برای او قرار داده و یا آیات او را تکذیب نمودهاند» (وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَری عَلَی اللَّهِ کَذِباً أَوْ کَذَّبَ بِآیاتِهِ).
| |
− |
| |
− | در حقیقت جمله اول اشاره به انکار توحید است، و جمله دوم اشاره به انکار نبوت، و به راستی ظلمی از این بالاتر نمیشود که انسان جماد، بیارزش و یا انسان ناتوانی را همتای وجود نامحدودی قرار دهد که بر سراسر جهان هستی حکومت میکند.
| |
− |
| |
− | «مسلما هیچ ستمگری روی سعادت و رستگاری نخواهد دید» (إِنَّهُ لا یُفْلِحُ الظَّالِمُونَ) مخصوصا چنین ستمگرانی که ستم آنها همه جانبه است.
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 22 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 22)- در این آیه پیرامون سرنوشت مشرکان در رستاخیز بحث میشود، تا روشن گردد آنها با اتکاء به مخلوقات ضعیفی همچون بتها نه آرامشی برای خود در این جهان فراهم ساختند و نه در جهان دیگر، میگوید: «آن روز که همه اینها را یکجا مبعوث میکنیم به مشرکان میگوییم معبودهای ساختگی شما که آنها را شریک خدا میپنداشتید کجا هستند»؟ (وَ یَوْمَ نَحْشُرُهُمْ جَمِیعاً ثُمَّ نَقُولُ لِلَّذِینَ أَشْرَکُوا أَیْنَ شُرَکاؤُکُمُ الَّذِینَ کُنْتُمْ تَزْعُمُونَ). چرا به یاری شما نمیشتابند؟ چرا هیچ گونه اثری از قدرت نمایی آنها در این عرصه وحشتناک دیده نمیشود؟
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 23 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 23)- آنها در بهت و حیرت و وحشت عجیبی فرو میروند «سپس پاسخی در برابر این سؤال ندارند جز این که سوگند یاد کنند، میگویند به خداوندی که پروردگار ماست قسم، ما هیچ گاه مشرک نبودیم» به گمان این که در آنجا نیز میتوان حقایق را انکار کرد» (ثُمَّ لَمْ تَکُنْ فِتْنَتُهُمْ إِلَّا أَنْ قالُوا وَ اللَّهِ رَبِّنا ما کُنَّا مُشْرِکِینَ).
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 24 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 24)- در این آیه برای این که مردم از سرنوشت رسوای این افراد عبرت گیرند میگوید: «درست توجه کن ببین اینها کارشان به کجا میرسد که بکلی از روش و مسلک خویش بیزاری جسته و آن را انکار میکنند و حتی به خودشان نیز دروغ میگویند» (انْظُرْ کَیْفَ کَذَبُوا عَلی أَنْفُسِهِمْ). «و تمام تکیه گاههایی که برای خود
| |
− |
| |
− | ج1، ص584
| |
− |
| |
− | انتخاب کرده بودند و آنها را شریک خدا میپنداشتند همه را از دست میدهند و دستشان به جایی نمیرسد» (وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما کانُوا یَفْتَرُونَ).
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 25 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 25)- نفوذ ناپذیران! در این آیه اشاره به وضع روانی بعضی از مشرکان شده که در برابر شنیدن حقایق کمترین انعطاف از خود نشان نمیدهند- سهل است- به دشمنی با آن نیز برمیخیزند و با وصلههای تهمت، خود و دیگران را از آن دور نگاه میدارند، قرآن در باره اینها چنین میگوید: «بعضی از آنان به سوی تو گوش میدهند ولی بر دلهای آنها پردههایی افکندهایم تا آن را درک نکنند و در گوشهای آنها سنگینی ایجاد کردهایم تا آن را نشنوند»! (وَ مِنْهُمْ مَنْ یَسْتَمِعُ إِلَیْکَ وَ جَعَلْنا عَلی قُلُوبِهِمْ أَکِنَّةً أَنْ یَفْقَهُوهُ وَ فِی آذانِهِمْ وَقْراً).
| |
− |
| |
− | البته اگر این گونه مسائل به خدا نسبت داده میشود در حقیقت اشاره به قانون «علّیت» و خاصیت «عمل» است، یعنی استمرار در کجروی و اصرار در لجاجت اثرش این است که روح و روان آدمی را به شکل خود درمیآورد.
| |
− |
| |
− | تجربه این حقیقت را ثابت کرده است که افراد بدکار و گناهکار در آغاز از کار خود احساس ناراحتی میکنند، اما تدریجا به آن خو گرفته و شاید روزی فرا رسد که اعمال زشت خود را واجب و لازم بشمرند لذا میگوید کار اینها به جایی رسیده است که «اگر تمام آیات و نشانههای خدا را ببینند باز ایمان نمیآورند» (وَ إِنْ یَرَوْا کُلَّ آیَةٍ لا یُؤْمِنُوا بِها).
| |
− |
| |
− | و از این بالاتر «هنگامی که به نزد تو بیایند هدفی جز مجادله و پرخاشگری و خردهگیری ندارند» (حَتَّی إِذا جاؤُکَ یُجادِلُونَکَ).
| |
− |
| |
− | به جای این که گوش جان را به سخنان تو متوجه سازند و حد اقل به صورت یک جستجوگر، به احتمال یافتن حقیقتی پیرامون آن بیندیشند، با روح و فکر منفی در برابر تو ظاهر میشوند. آنها با شنیدن سخنان تو که از سر چشمه وحی تراوش کرده و بر زبان حقگوی تو جاری شده است متوسل به ضربه تهمت شده، میگویند:
| |
− |
| |
− | «اینها چیزی جز افسانهها و داستانهای ساختگی پیشینیان نیست»! (یَقُولُ الَّذِینَ کَفَرُوا إِنْ هذا إِلَّا أَساطِیرُ الْأَوَّلِینَ).
| |
− |
| |
− | ج1، ص585
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 26 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 26)- در این آیه میگوید آنها به این مقدار نیز قناعت نمیکنند و علاوه بر این که خود گمراهند پیوسته تلاش میکنند افراد حقطلب را با سمپاشیهای گوناگون از پیمودن این مسیر باز دارند، لذا «آنها را از نزدیک شدن به پیامبر نهی میکنند» (وَ هُمْ یَنْهَوْنَ عَنْهُ).
| |
− |
| |
− | «و خودشان نیز از او فاصله میگیرند» (وَ یَنْأَوْنَ عَنْهُ).
| |
− |
| |
− | بیخبر از این که هر کس با حق درافتد تیشه بر ریشه خود زده و سر انجام طبق سنت آفرینش، حق با جاذبهای که دارد پیروز خواهد شد.
| |
− |
| |
− | بنابراین «تلاش و فعالیت آنها به شکست خودشان منتهی خواهد شد و جز خود را هلاک نمیکنند، ولی قدرت بر درک این حقیقت ندارند» (وَ إِنْ یُهْلِکُونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَ ما یَشْعُرُونَ).
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 27 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 27)- بیداری زود گذر و بیاثر! در دو آیه گذشته به قسمتی از اعمال لجوجانه مشرکان اشاره شد، در این آیه و آیه بعد صحنهای از نتایج اعمال آنها مجسم گردیده است تا بدانند چه سرنوشت شومی در پیش دارند و بیدار شوند یا لااقل وضع آنها عبرتی برای دیگران گردد! نخست میگوید: «اگر حال آنها را به هنگامی که در روز رستاخیز در برابر آتش دوزخ قرار گرفتهاند ببینی تصدیق خواهی کرد که به چه عاقبت دردناکی گرفتار شدهاند» (وَ لَوْ تَری إِذْ وُقِفُوا عَلَی النَّارِ).
| |
− |
| |
− | آنها در آن حالت چنان منقلب میشوند که «فریاد برمیکشند ای کاش برای نجات از این سرنوشت شوم، و جبران کارهای زشت گذشته بار دیگر به دنیا باز میگشتیم، و در آنجا آیات پروردگار خود را تکذیب نمیکردیم و در صف مؤمنان قرار میگرفتیم» (فَقالُوا یا لَیْتَنا نُرَدُّ وَ لا نُکَذِّبَ بِآیاتِ رَبِّنا وَ نَکُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ).
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 28 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 28)- در این آیه اضافه میکند که این آرزوی دروغینی بیش نیست، بلکه به خاطر آن است که در آن جهان «آنچه را از عقاید و نیات و اعمال شوم خویش مخفی میداشتند همه برای آنها آشکار گردیده» و موقتا بیدار شدهاند (بَلْ بَدا لَهُمْ ما کانُوا یُخْفُونَ مِنْ قَبْلُ).
| |
− |
| |
− | ج1، ص586
| |
− |
| |
− | ولی این بیداری، بیداری پایدار و پابرجا نیست، و به خاطر شرایط و اوضاع خاص و رو برو شدن با مجازاتهای عینی پدید آمده است، و لذا «اگر به فرض محال بار دیگر به این جهان برگردند به سراغ همان کارهایی میروند که از آن نهی شده بودند» (وَ لَوْ رُدُّوا لَعادُوا لِما نُهُوا عَنْهُ). بنابراین «آنها در آرزو و ادّعای خویش صادق نیستند و دروغ میگویند» (وَ إِنَّهُمْ لَکاذِبُونَ).
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 29 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 29)- این آیه دنباله سخنان مشرکان لجوج و سرسخت است که به هنگام مشاهده صحنههای رستاخیز، آرزو میکنند بار دیگر به دنیا بازگردند و جبران کنند، ولی قرآن میگوید اگر اینها بازگردند نه تنها به فکر جبران نخواهند بود و به کارهای خود ادامه «خواهند داد، بلکه اساسا رستاخیز و قیامت را هم انکار خواهند کرد، و با نهایت تعجب خواهند گفت: زندگی تنها همین زندگی دنیاست و ما هرگز برانگیخته نخواهیم شد»! (وَ قالُوا إِنْ هِیَ إِلَّا حَیاتُنَا الدُّنْیا وَ ما نَحْنُ بِمَبْعُوثِینَ).
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 30 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 30)- در این آیه قرآن به سرنوشت آنها در روز رستاخیز اشاره کرده، میگوید: «اگر آنها را مشاهده کنی در آن هنگام که در پیشگاه پروردگارشان ایستادهاند و به آنها گفته میشود، آیا این حق نیست»؟ (وَ لَوْ تَری إِذْ وُقِفُوا عَلی رَبِّهِمْ قالَ أَ لَیْسَ هذا بِالْحَقِّ). «آنها در پاسخ خواهند گفت: آری، سوگند به پروردگار ما، این حق است»! (قالُوا بَلی وَ رَبِّنا).
| |
− |
| |
− | بار دیگر «به آنها گفته میشود پس بچشید مجازات را به خاطر این که آن را انکار میکردید و کفر میورزیدید»! (قالَ فَذُوقُوا الْعَذابَ بِما کُنْتُمْ تَکْفُرُونَ).
| |
− |
| |
− | مسلما منظور از «وقوف در برابر پروردگار» این نیست که خداوند مکانی داشته باشد، بلکه به معنی ایستادن در برابر صحنههای مجازات اوست- همانطور که بعضی از مفسران گفتهاند- و یا کنایه از حضور در دادگاه الهی است، همانطور که انسان به هنگام نماز میگوید من در برابر خداوند ایستادهام.
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 31 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 31)- در این آیه اشاره به خسران و زیان منکران معاد و رستاخیز کرده میفرماید: «آنها که ملاقات پروردگار را انکار کردند مسلما گرفتار زیان شدند» (قَدْ خَسِرَ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِلِقاءِ اللَّهِ).
| |
− |
| |
− | ج1، ص587
| |
− |
| |
− | منظور از «ملاقات پروردگار» یا ملاقات معنوی و ایمان شهودی است، (شهود باطنی) و یا ملاقات صحنههای رستاخیز و پاداش و جزای او.
| |
− |
| |
− | سپس میگوید: این انکار برای همیشه ادامه نخواهد یافت، و تا زمانی خواهد بود که «ناگهان رستاخیز برپا شود، و آنها در برابر این صحنههای وحشتناک قرار گیرند و نتایج اعمال خود را با چشم خود ببینند، در این موقع فریاد آنها بلند میشود: ای وای بر ما چقدر کوتاهی در باره چنین روزی کردیم» (حَتَّی إِذا جاءَتْهُمُ السَّاعَةُ بَغْتَةً قالُوا یا حَسْرَتَنا عَلی ما فَرَّطْنا فِیها).
| |
− |
| |
− | منظور از «ساعة» روز قیامت است و «بغتة» به معنی این است که بطور ناگهانی و جهش آسا که هیچ کس جز خدا وقت آن را نمیداند واقع میشود.
| |
− |
| |
− | سپس قرآن میگوید: «آنها بار گناهانشان را بر دوش دارند» (وَ هُمْ یَحْمِلُونَ أَوْزارَهُمْ عَلی ظُهُورِهِمْ).
| |
− |
| |
− | و در پایان آیه میفرماید: «چه بد باری بر دوش میکشند» (أَلا ساءَ ما یَزِرُونَ).
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 32 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 32)- در این آیه برای بیان موقعیت زندگی دنیا در برابر زندگی آخرت چنین میگوید: «زندگی دنیا چیزی جز بازی و سرگرمی نیست» (وَ مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلَّا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ).
| |
− |
| |
− | تشبیه زندگی دنیا به بازی و سرگرمی از این نظر است که بازیها و سرگرمیها معمولا کارهای توخالی و بیاساس هستند که از متن زندگی حقیقی دورند.
| |
− |
| |
− | بسیار دیده میشود که کودکان دور هم مینشینند و بازی را شروع میکنند، یکی را «امیر» و دیگری را «وزیر»، و یکی را «دزد» و دیگری را «قافله» اما ساعتی نمیگذرد که نه خبری از امیر است و نه وزیر، و نه دزد و نه قافله، و یا در نمایشنامههایی که به منظور سرگرمی انجام میشود صحنههایی از جنگ یا عشق یا عداوت مجسّم میگردد اما پس از ساعتی خبری از هیچ کدام نیست.
| |
− |
| |
− | سپس زندگانی سرای دیگر را با آن مقایسه کرده میفرماید: «سرای آخرت برای افراد با تقوا بهتر است آیا اندیشه و تعقل نمیکنید» (وَ لَلدَّارُ الْآخِرَةُ خَیْرٌ لِلَّذِینَ
| |
− |
| |
− | ج1، ص588
| |
− |
| |
− | یَتَّقُونَ أَ فَلا تَعْقِلُونَ)
| |
− |
| |
− | .زیرا حیاتی است جاویدان و فناناپذیر در جهانی وسیعتر و سطح بسیار بالاتر، در عالمی که سر و کار آن با حقیقت است نه مجاز، و با واقعیت است نه خیال.
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 33 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 33)- همواره در راه مصلحان مشکلات بوده! شک نیست که پیامبر صلّی اللّه علیه و آله در گفتگوهای منطقی و مبارزات فکری که با مشرکان لجوج و سرسخت داشت گاهی از شدت لجاجت آنها و عدم تأثیر سخن در روح آنان و گاهی از نسبتهای ناروایی که به او میدادند غمگین و اندوهناک میشد، خداوند بارها در قرآن مجید پیامبرش را در این مواقع دلداری میداد، تا با دلگرمی و استقامت بیشتر، برنامه خویش را تعقیب کند، در این آیه نیز میفرماید: «ما میدانیم که سخنان آنها تو را محزون و اندوهگین میکند» (قَدْ نَعْلَمُ إِنَّهُ لَیَحْزُنُکَ الَّذِی یَقُولُونَ).
| |
− |
| |
− | «ولی بدان که آنها تو را تکذیب نمیکنند و در حقیقت آیات ما را انکار میکنند و بنابراین طرف آنها در حقیقت ما هستیم نه تو» (فَإِنَّهُمْ لا یُکَذِّبُونَکَ وَ لکِنَّ الظَّالِمِینَ بِآیاتِ اللَّهِ یَجْحَدُونَ).
| |
− |
| |
− | و نظیر این سخن در گفتگوهای رایج میان ما نیز دیده میشود که گاهی شخص «برتر» به هنگام ناراحت شدن نمایندهاش به او میگوید: غمگین مباش طرف آنها در واقع منم و اگر مشکلی ایجاد شود برای من است نه برای تو، و به این وسیله مایه تسلّی خاطر او را فراهم میسازد.
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 34 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 34)- در این آیه، برای تکمیل این دلداری، به وضع انبیای پیشین اشاره کرده میگوید: این موضوع منحصر به تو نبوده است «رسولان پیش از تو نیز تکذیب شدند» (وَ لَقَدْ کُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِکَ). «اما آنها در برابر تکذیبها و آزارها استقامت ورزیدند تا نصرت و یاری ما به سراغشان آمد و سر انجام پیروز شدند» (فَصَبَرُوا عَلی ما کُذِّبُوا وَ أُوذُوا حَتَّی أَتاهُمْ نَصْرُنا). «و این یک سنت الهی است که هیچ چیز نمیتواند آن را دگرگون کند» (وَ لا مُبَدِّلَ لِکَلِماتِ اللَّهِ).
| |
− |
| |
− | بنابراین، تو هم در برابر تکذیبها و آزارها و حملات دشمنان لجوج و سرسخت روح صبر و استقامت را از دست مده، و بدان طبق همین سنت،
| |
− |
| |
− | ج1، ص589
| |
− |
| |
− | امدادهای الهی و الطاف بیکران پروردگار به سراغ تو خواهد آمد، و سر انجام بر تمام آنها پیروز خواهی شد «و اخباری که از پیامبران پیشین به تو رسیده است که چگونه در برابر مخالفتها و شداید استقامت کردند و پیروز شدند گواه روشنی برای تو است» (وَ لَقَدْ جاءَکَ مِنْ نَبَإِ الْمُرْسَلِینَ).
| |
− |
| |
− | در حقیقت آیه فوق به یک اصل کلی اشاره میکند و آن این که همیشه رهبران صالح اجتماع که برای هدایت تودههای مردم به وسیله ارائه مکتب و طرحهای سازنده با افکار منحط و خرافات و سنن غلط جامعه به پا میخاستند با مخالفت سرسختانه جمعی سودجو و زورگو که با پر و بال گرفتن مکتب جدید، منافعشان به خطر میافتاد، رو برو میشدند. اما شک نیست که شرط اساسی این پیروزی بردباری و مقاومت و استقامت است.
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 35 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 35)- مردگان زندهنما! این آیه و آیه بعد دنباله دلداری و تسلی دادن به پیامبر است که در آیات قبل گذشت.
| |
− |
| |
− | از آنجا که فکر و روح پیامبر صلّی اللّه علیه و آله از گمراهی و لجاجت مشرکان زیاد ناراحت و پریشان بود، و علاقه داشت با هر وسیلهای که شده آنها را به صف مؤمنان بکشاند، خداوند میفرماید: «اگر اعراض و رو گردانی زیاد آنها بر تو سخت و سنگین است چنانچه بتوانی اعماق زمین را بشکافی و در آن نقبی بزنی و جستجو کنی و یا نردبانی به آسمان بگذاری و اطراف آسمانها را نیز جستجو کنی و آیه و نشانه دیگری برای آنها بیاوری چنین کن» ولی بدان آنان به قدری لجوجند که باز ایمان نخواهند آورد (وَ إِنْ کانَ کَبُرَ عَلَیْکَ إِعْراضُهُمْ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تَبْتَغِیَ نَفَقاً فِی الْأَرْضِ أَوْ سُلَّماً فِی السَّماءِ فَتَأْتِیَهُمْ بِآیَةٍ).
| |
− |
| |
− | خداوند با این جمله به پیامبر خود میفهماند که هیچ گونه نقصی در تعلیمات و دعوت و تلاش و کوشش تو نیست، بلکه نقص از ناحیه آنها است، آنها تصمیم گرفتهاند حق را نپذیرند. لذا هیچ گونه کوششی اثر نمیبخشد، نگران مباش! ولی برای این که کسی توهم نکند که خداوند قادر نیست آنها را وادار به تسلیم کند، بلافاصله میفرماید: «اگر خدا بخواهد میتواند همه آنها را بر هدایت
| |
− |
| |
− | ج1، ص590
| |
− |
| |
− | مجتمع کند» یعنی وادار به تسلیم در برابر دعوت تو و اعتراف به حق و ایمان کند (وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَی الْهُدی).
| |
− |
| |
− | ولی روشن است که این چنین ایمان اجباری بیهوده است، آفرینش بشر برای تکامل بر اساس اختیار و آزادی اراده میباشد، تنها در صورت آزادی اراده است که ارزش «مؤمن» از «کافر» و «نیکان» از «بدان» شناخته میشود.
| |
− |
| |
− | سپس میگوید: «اینها را برای این گفتیم که تو از جاهلان نباشی» (فَلا تَکُونَنَّ مِنَ الْجاهِلِینَ).
| |
− |
| |
− | یعنی: بیتابی مکن و صبر و استقامت را از دست مده و بیش از اندازه خود را به خاطر کفر و شرک آنها ناراحت مکن و بدان راه همین است که تو میپیمایی.
| |
− |
| |
− | شک نیست که پیامبر از این حقایق باخبر بود، اما خداوند اینها را به عنوان یادآوری و دلداری برای پیامبرش بازگو میکند.
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 36 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 36)- در این آیه برای تکمیل این موضوع و دلداری بیشتر به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله میگوید: «تنها کسانی که گوش شنوا دارند دعوت تو را اجابت میکنند و میپذیرند» (إِنَّما یَسْتَجِیبُ الَّذِینَ یَسْمَعُونَ). «و اما آنها که عملا در صف مردگانند ایمان نمیآورند، تا زمانی که خداوند آنها را در روز قیامت برانگیزند و به سوی او بازگشت کنند» (وَ الْمَوْتی یَبْعَثُهُمُ اللَّهُ ثُمَّ إِلَیْهِ یُرْجَعُونَ).
| |
− |
| |
− | آن روز است که با مشاهده صحنههای رستاخیز ایمان میآورند، ولی ایمانشان هم سودی ندارد.
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 37 ]
| |
− |
| |
− | آیه 37)- در این آیه یکی از بهانه جوییهای مشرکان مطرح شده است، بطوری که در بعضی از روایات آمده جمعی از رؤسای قریش هنگامی که از معارضه و مقابله با قرآن عاجز ماندند به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله گفتند: اینها فایده ندارد اگر راست میگویی معجزاتی همانند عصای موسی، و ناقه صالح، برای ما بیاور.
| |
− |
| |
− | قرآن در این باره میگوید: «آنها گفتند: چرا آیه و معجزهای از طرف پروردگار بر این پیامبر نازل نشده است»؟! (وَ قالُوا لَوْ لا نُزِّلَ عَلَیْهِ آیَةٌ مِنْ رَبِّهِ).
| |
− |
| |
− | روشن است که آنها این پیشنهاد را از روی حقیقتجویی نمیگفتند، زیرا
| |
− |
| |
− | ج1، ص591
| |
− |
| |
− | پیامبر صلّی اللّه علیه و آله به اندازه کافی برای آنها معجزه آورده بود.
| |
− |
| |
− | لذا قرآن در پاسخ آنها میگوید: «به آنها بگو: خداوند قادر است آیه و معجزهای (که شما پیشنهاد میکنید) بر پیامبر خود نازل کند» (قُلْ إِنَّ اللَّهَ قادِرٌ عَلی أَنْ یُنَزِّلَ آیَةً).
| |
− |
| |
− | ولی این کار یک اشکال دارد که غالب شما از آن بیخبرید و آن این که اگر به این گونه تقاضاها که از سر لجاجت میکنید ترتیب اثر داده شود سپس ایمان نیاورید همگی گرفتار مجازات الهی شده، نابود خواهید گشت، زیرا این نهایت بیحرمتی نسبت به ساحت مقدس پروردگار و فرستاده او و آیات و معجزات اوست، لذا در پایان آیه میفرماید «ولی اکثر آنها نمیدانند» (وَ لکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لا یَعْلَمُونَ).
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 38 ]
| |
− |
| |
− | اشاره
| |
− |
| |
− | (آیه 38)- این آیه به دنبال آیات گذشته که در باره مشرکان بحث میکرد و آنها را به سرنوشتی که در قیامت دارند متوجه میساخت، سخن از «حشر» و رستاخیز عمومی تمام موجودات زنده، و تمام انواع حیوانات به میان آورده، نخست میگوید: «هیچ جنبندهای در زمین، و هیچ پرندهای که با دو بال خود پرواز میکند نیست مگر این که امتهایی همانند شما هستند» (وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ وَ لا طائِرٍ یَطِیرُ بِجَناحَیْهِ إِلَّا أُمَمٌ أَمْثالُکُمْ).
| |
− |
| |
− | و به این ترتیب هر یک از انواع حیوانات و پرندگان برای خود امتی هستند همانند انسانها یعنی: آنها نیز در عالم خود دارای علم و شعور و ادراک هستند، خدا را میشناسند و به اندازه توانایی خود او را تسبیح و تقدیس میگویند، اگر چه فکر آنها در سطحی پایینتر از فکر و فهم انسانهاست.
| |
− |
| |
− | سپس در جمله بعد میگوید: «ما در این کتاب هیچ چیز را فروگذار نکردیم» (ما فَرَّطْنا فِی الْکِتابِ مِنْ شَیْءٍ).
| |
− |
| |
− | و در پایان آیه میگوید «تمام آنها به سوی خدا در رستاخیز جمع میشوند» (ثُمَّ إِلی رَبِّهِمْ یُحْشَرُونَ).
| |
− |
| |
− | روی این جهت آیه به مشرکان اخطار میکند خداوندی که تمام اصناف حیوانات را آفریده، و نیازمندیهای آنها را تأمین کرده، و مراقب تمام افعال آنهاست
| |
− |
| |
− | ج1، ص592
| |
− |
| |
− | و برای همه رستاخیزی قرار داده، چگونه ممکن است برای شما حشر و رستاخیزی قرار ندهد و به گفته بعضی از مشرکان چیزی جز زندگی دنیا و حیات و مرگ آن در کار نباشد.
| |
− |
| |
− | آیا رستاخیز برای حیوانات هم وجود دارد؟
| |
− |
| |
− | شک نیست که نخستین شرط حساب و جزا مسأله عقل و شعور و به دنبال آن تکلیف و مسؤولیت است، طرفداران این عقیده میگویند: زندگی بسیاری از حیوانات آمیخته با نظام جالب و شگفتانگیزی است که روشنگر سطح عالی فهم و شعور آنهاست، کیست که در باره مورچگان و زنبور عسل و تمدن عجیب آنها و نظام شگفت انگیز لانه و کندو، سخنانی نشنیده باشد. و مسلم است آنها را به آسانی نمیتوان ناشی از غریزه دانست، زیرا غریزه معمولا سر چشمه کارهای یکنواخت و مستمر است، اما اعمالی که در شرایط خاصی که قابل پیشبینی نبوده به عنوان عکس العمل انجام میگردد، به فهم و شعور شبیهتر است تا به غریزه.
| |
− |
| |
− | مثلا گوسفندی که در عمر خود گرگ را ندیده برای نخستین بار که آن را میبیند به خوبی خطرناک بودن این دشمن را تشخیص داده و به هر وسیله که بتواند برای دفاع از خود و نجات از خطر متوسل میشود.
| |
− |
| |
− | از همه اینها گذشته، در آیات متعددی از قرآن، مطالبی دیده میشود که دلیل قابل ملاحظهای برای فهم و شعور بعضی از حیوانات محسوب میشود، داستان فرار کردن مورچگان از برابر لشکر سلیمان، و داستان آمدن هدهد به منطقه «سبا و یمن» و آوردن خبرهای هیجان انگیز برای سلیمان شاهد این مدعاست.
| |
− |
| |
− | در روایات اسلامی نیز احادیث متعددی در زمینه رستاخیز حیوانات دیده میشود، از جمله: از أبو ذر نقل شده که میگوید: ما خدمت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله بودیم که در پیش روی ما دو بز به یکدیگر شاخ زدند، پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله فرمود، میدانید چرا اینها به یکدیگر شاخ زدند؟ حاضران عرض کردند: نه، پیامبر صلّی اللّه علیه و آله فرمود ولی خدا میداند چرا؟ و به زودی در میان آنها داوری خواهد کرد.
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 39 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 39)- کر و لالها! بار دیگر قرآن به بحث از منکران لجوج میپردازد،
| |
− |
| |
− | ج1، ص593
| |
− |
| |
− | میگوید: «و آنها که آیات ما را تکذیب کردند کر و لال هستند، و در ظلمت و تاریکی قرار گرفتهاند» (وَ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا صُمٌّ وَ بُکْمٌ فِی الظُّلُماتِ).
| |
− |
| |
− | نه گوش شنوایی دارند که حقایق را بشنوند، و نه زبان حقگویی که اگر حقیقتی را درک کردند برای دیگران بازگو کنند.
| |
− |
| |
− | و به دنبال آن میفرماید: «خداوند هر کس را بخواهد گمراه میکند و هر کس را بخواهد بر جاده مستقیم قرار میدهد» (مَنْ یَشَأِ اللَّهُ یُضْلِلْهُ وَ مَنْ یَشَأْ یَجْعَلْهُ عَلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ).
| |
− |
| |
− | گاهی اعمال فوق العاده زشتی از انسان سر میزند که بر اثر تاریکی وحشتناکی روح او را احاطه خواهد کرد، چشمان حقیقت بین از او گرفته میشود، و گوش او صدای حق را نمیشنود، و زبان او از گفتن حق باز میماند.
| |
− |
| |
− | اما به عکس گاهی چنان کارهای نیک فراوان از او سر میزند که یک دنیا نور و روشنایی به روح او میپاشد، دید و درک او وسیعتر و فکر او پرفروغتر و زبان او در گفتن حق، گویاتر میشود، این است معنی هدایت و ضلالت که به اراده خدا نسبت داده میشود.
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 40 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 40)- توحید فطری! بار دیگر روی سخن را به مشرکان کرده و از راه دیگری برای توحید و یگانهپرستی، در برابر آنها، استدلال میکند، به این طریق که لحظات فوق العاده سخت و دردناک زندگی را به خاطر آنها میآورد، و از وجدان آنها استمداد میکند که در این گونه لحظات که همه چیز را به دست فراموشی میسپارند آیا پناهگاهی جز «خدا» برای خودشان فکر میکنند! «ای پیامبر! به آنها بگو: اگر عذاب دردناک خداوند به سراغ شما بیاید و یا قیامت با آن همه هول و هیجان و حوادث وحشتناک برپا شود، راست بگویید آیا غیر خدا را برای برطرف ساختن شداید خود میخوانید»! (قُلْ أَ رَأَیْتَکُمْ إِنْ أَتاکُمْ عَذابُ اللَّهِ أَوْ أَتَتْکُمُ السَّاعَةُ أَ غَیْرَ اللَّهِ تَدْعُونَ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ).
| |
− |
| |
− | روح معنی این آیه نه تنها برای مشرکان، بلکه برای همه کس به هنگام بروز شداید و حوادث سخت، قابل درک است، ممکن است در حال عادی و در
| |
− |
| |
− | ج1، ص594
| |
− |
| |
− | حوادث کوچک انسان به غیر خدا متوسل گردد، اما هنگامی که حادثه فوق العاده شدید باشد انسان همه چیز را فراموش میکند ولی در همین حال در اعماق دل خود یک نوع امیدواری به نجات که از منبع قدرت مرموز و نامشخصی سر چشمه میگیرد احساس میکند این همان توجه به خدا و حقیقت توحید است.
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 41 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 41)- در این آیه میفرماید: «بلکه تنها او را میخوانید، او هم اگر بخواهد مشکل شما را برطرف میکند، و شریکهایی که برای خدا درست کرده بودید همه را فراموش میکنید» (بَلْ إِیَّاهُ تَدْعُونَ فَیَکْشِفُ ما تَدْعُونَ إِلَیْهِ إِنْ شاءَ وَ تَنْسَوْنَ ما تُشْرِکُونَ).
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 42 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 42)- سر انجام زندگی اندرز ناپذیران! قرآن همچنان گفتگو با گمراهان و مشرکان را ادامه میدهد و از راه دیگری برای بیدار ساختن آنها موضوع را تعقیب میکند، یعنی دست آنها را گرفته و به قرون و زمانهای گذشته میبرد.
| |
− |
| |
− | نخست میگوید: «ما پیامبرانی به سوی امم پیشین فرستادیم و چون اعتنا نکردند آنها را به منظور بیداری و تربیت با مشکلات و حوادث سخت، با فقر و خشکسالی و قحطی با بیماری و درد و رنج و بأساء و ضرّاء «1» مواجه ساختیم شاید متوجه شوند و به سوی خدا بازگردند» (وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا إِلی أُمَمٍ مِنْ قَبْلِکَ فَأَخَذْناهُمْ بِالْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ یَتَضَرَّعُونَ).
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 43 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 43)- در این آیه میگوید: «چرا آنها از این عوامل دردناک و بیدارکننده پند و اندرز نگرفتند و بیدار نشدند و به سوی خدا بازنگشتند» (فَلَوْ لا إِذْ جاءَهُمْ بَأْسُنا تَضَرَّعُوا).
| |
− |
| |
− | در حقیقت علت عدم بیداری آنها دو چیز بود، نخست این که «بر اثر زیادی گناه و لجاجت در شرک، قلبهای آنها تیره و سخت و روح آنها انعطاف ناپذیر شده بود» (وَ لکِنْ قَسَتْ قُلُوبُهُمْ).
| |
− |
| |
− | (1) «بأساء» در اصل به معنی شدت و رنج است و به معنی جنگ نیز به کار میرود، همچنین در قحطی و خشکسالی و فقر و مانند اینها، ولی «ضرّاء» به معنی ناراحتی روحی است مانند غم و اندوه و جهل و نادانی و یا ناراحتیهایی که از بیماری و از دست دادن مقام و مال و ثروت پیدا میشود.
| |
− |
| |
− | ج1، ص595
| |
− |
| |
− | دیگر این که «شیطان (با استفاده از روح هوی پرستی آنها) اعمالشان را در نظرشان زینت داده بود، و هر عمل زشتی را انجام میدادند زیبا و هر کار خلافی را صواب میپنداشتند» (وَ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ ما کانُوا یَعْمَلُونَ).
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 44 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 44)- در این آیه اضافه میکند: هنگامی که سختگیریها و گوشمالیها در آنها مؤثر نیفتاد از راه لطف و محبت وارد شدیم «و به هنگامی که درسهای نخست را فراموش کردند، درس دوم را برای آنها آغاز کردیم و درهای انواع نعمتها را بر آنها گشودیم» شاید بیدار شوند و به آفریننده و بخشنده آن نعمتها توجه کنند، و راه راست را بازیابند» (فَلَمَّا نَسُوا ما ذُکِّرُوا بِهِ فَتَحْنا عَلَیْهِمْ أَبْوابَ کُلِّ شَیْءٍ).
| |
− |
| |
− | ولی این همه نعمت در واقع خاصیت دو جانبه داشت هم ابراز محبتی برای بیداری بود و هم مقدمهای برای عذاب دردناک در صورتی که بیدار نشوند.
| |
− |
| |
− | لذا میگوید «آنقدر به آنها نعمت دادیم تا کاملا خوشحال شدند اما بیدار نشدند، لذا ناگاه آنها را گرفتیم و مجازات کردیم، و تمام درهای امید به روی آنها بسته شد» (حَتَّی إِذا فَرِحُوا بِما أُوتُوا أَخَذْناهُمْ بَغْتَةً فَإِذا هُمْ مُبْلِسُونَ).
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 45 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 45)- «و به این ترتیب جمعیت ستمکاران ریشه کن شد، و نسل دیگری از آنها به پا نخاست» (فَقُطِعَ دابِرُ الْقَوْمِ الَّذِینَ ظَلَمُوا).
| |
− |
| |
− | و از آنجا که خداوند در به کار گرفتن عوامل تربیت در مورد آنها هیچ گونه کوتاهی نکرده، در پایان آیه میفرماید: «ستایش و حمد مخصوص خداوندی است که پروردگار و مربی همه جهانیان است» (وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ).
| |
− |
| |
− | این جمله نشانه آن است که قطع ریشه ظلم و فساد و نابود شدن نسلی که بتواند این کار را ادامه دهد، به قدری اهمیت دارد که جای شکر و سپاس است.
| |
− |
| |
− | در حدیثی از امام صادق علیه السّلام میخوانیم: «هر کس بقای ستمگران را دوست دارد، مفهومش این است که دوست میدارد معصیت خدا شود (موضوع ظلم به اندازهای مهم است که) خداوند تبارک و تعالی در برابر نابود ساختن ظالمان خود را حمد و ستایش کرده است و فرموده: دنباله قوم ستمگر بریده شد و سپاس مخصوص خداوند پروردگار جهانیان است».
| |
− |
| |
− | ج1، ص596
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 46 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 46)- بخشنده نعمتها را بشناسید! روی سخن همچنان با مشرکان است، نخست میگوید: «اگر خداوند نعمتهای گرانبهایش را همچون گوش و چشم از شما بگیرد، و بر دلهایتان مهر بگذارد بطوری که نتوانید میان خوب و بد و حق و باطل تمیز دهید چه کسی جز خدا میتواند این نعمتها را به شما بازگرداند»؟! (قُلْ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ أَخَذَ اللَّهُ سَمْعَکُمْ وَ أَبْصارَکُمْ وَ خَتَمَ عَلی قُلُوبِکُمْ مَنْ إِلهٌ غَیْرُ اللَّهِ یَأْتِیکُمْ بِهِ).
| |
− |
| |
− | در حقیقت مشرکان نیز قبول داشتند که خالق و روزی دهنده خداست، و بتها را به عنوان شفیعان در پیشگاه خدا میپرستیدند.
| |
− |
| |
− | سپس میگوید: «ببین چگونه آیات و دلایل را به گونههای مختلف برای آنها شرح میدهیم، ولی باز آنها از حق روی برمیگردانند» (انْظُرْ کَیْفَ نُصَرِّفُ الْآیاتِ ثُمَّ هُمْ یَصْدِفُونَ).
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 47 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 47)- در این آیه به دنبال ذکر این سه نعمت بزرگ الهی (چشم و گوش و فهم) که سر چشمه تمام نعمتهای دنیا و آخرت است اشاره به امکان سلب همه نعمتها بطور کلی کرده، میگوید: «به آنها بگو: اگر عذاب خداوند ناگهانی و بدون مقدمه، و یا آشکارا و با مقدمه، به سراغ شما بیاید آیا جز ستمکاران نابود میشوند»! (قُلْ أَ رَأَیْتَکُمْ إِنْ أَتاکُمْ عَذابُ اللَّهِ بَغْتَةً أَوْ جَهْرَةً هَلْ یُهْلَکُ إِلَّا الْقَوْمُ الظَّالِمُونَ).
| |
− |
| |
− | منظور این است تنها کسی که قادر به انواع مجازات و گرفتن نعمتهاست خداست، و بتها هیچ نقشی در این میان ندارند.
| |
− |
| |
− | بنابراین، دلیلی ندارد که به آنها پناه ببرید.
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 48 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 48)- در این آیه به وضع پیامبران الهی اشاره کرده، میگوید: «نه تنها بتهای بیجان کاری از آنها ساخته نیست، انبیای بزرگ و رهبران الهی نیز کاری جز ابلاغ رسالت، و بشارت و انذار، و تشویق و تهدید ندارند، و هر نعمتی هست به فرمان خدا و از ناحیه اوست و آنها هم هر چه بخواهند از او میخواهند» (وَ ما نُرْسِلُ الْمُرْسَلِینَ إِلَّا مُبَشِّرِینَ وَ مُنْذِرِینَ).
| |
− |
| |
− | سپس میگوید: «راه نجات منحصر در دو چیز است آنها که ایمان بیاورند و خویشتن را اصلاح کنند (و عمل صالح انجام دهند) نه ترسی از مجازاتهای الهی
| |
− |
| |
− | ج1، ص597
| |
− |
| |
− | دارند، و نه غم و اندوهی از اعمال گذشته خود» (فَمَنْ آمَنَ وَ أَصْلَحَ فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ).
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 49 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 49)- «و در مقابل، کسانی که آیات ما را تکذیب کنند، در برابر این فسق و نافرمانی گرفتار مجازات الهی خواهند شد» (وَ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا یَمَسُّهُمُ الْعَذابُ بِما کانُوا یَفْسُقُونَ).
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 50 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 50)- آگاهی از غیب! این آیه دنباله پاسخگویی به اعتراضات گوناگون کفار و مشرکان است و به سه قسمت از ایرادهای آنها در جملههای کوتاه پاسخ داده شده است:
| |
− |
| |
− | نخست این که آنها به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله پیشنهاد معجزات عجیب و غریبی میکردند، و هر یک به میل خود پیشنهادی داشتند، حتی به مشاهده معجزات مورد درخواست دیگران نیز قانع نبودند گاهی خانههایی از طلا، و گاهی نزول فرشتگان، و زمانی تبدیل سرزمین خشک و سوزان مکّه به یک باغستان پر آب و میوه! گویا آنها با این تقاضاهای عجیب و غریب یک نوع مقام الوهیت و مالکیت زمین و آسمان برای پیامبر صلّی اللّه علیه و آله انتظار داشتند.
| |
− |
| |
− | لذا خداوند در پاسخ این افراد، به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله دستور میدهد «بگو: من هرگز ادعا نمیکنم که خزائن الهی به دست من است» (قُلْ لا أَقُولُ لَکُمْ عِنْدِی خَزائِنُ اللَّهِ).
| |
− |
| |
− | «خزائن» جمع «خزینه» به معنی منبع و مرکز هر چیزی است و به این ترتیب خزائن اللّه، منبع همه چیز را دربرمیگیرد که از ذات بیانتهای او که سر چشمه جمیع کمالات و قدرتهاست، میباشد.
| |
− |
| |
− | سپس در برابر افرادی که انتظار داشتند پیامبر صلّی اللّه علیه و آله آنها را از تمام اسرار آینده و گذشته آگاه سازد، و حتی به آنها بگوید در آینده چه حوادثی مربوط به زندگی آنها روی میدهد، تا برای دفع ضرر و جلب منفعت بپا خیزند، میگوید: «من هرگز ادعا نمیکنم که از همه امور پنهانی و اسرار غیب آگاهم» (وَ لا أَعْلَمُ الْغَیْبَ).
| |
− |
| |
− | و در جمله سوم به پاسخ ایراد کسانی که انتظار داشتند خود پیامبر صلّی اللّه علیه و آله فرشته
| |
− |
| |
− | ج1، ص598
| |
− |
| |
− | باشد، و یا فرشتهای همراه او باشد، و هیچ گونه عوارض بشری از خوردن غذا و راه رفتن در کوچه و بازار در او دیده نشود، میگوید: «و من هرگز ادعا نمیکنم فرشتهام» (وَ لا أَقُولُ لَکُمْ إِنِّی مَلَکٌ).
| |
− |
| |
− | بلکه «من تنها از دستورات و تعلیماتی پیروی میکنم که از طریق وحی از ناحیه پروردگار به من میرسد» (إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا ما یُوحی إِلَیَّ).
| |
− |
| |
− | و در پایان آیه به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله دستور داده میشود که: «بگو: آیا افراد نابینا و بینا همانندند؟ و آنها که چشم و اندیشه و عقلشان بسته است با کسانی که حقایق را به خوبی میبینند و درک میکنند برابرند؟ آیا فکر نمیکنید» (قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الْأَعْمی وَ الْبَصِیرُ أَ فَلا تَتَفَکَّرُونَ).
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 51 ]
| |
− |
| |
− | (آیه 51)- در پایان آیه قبل فرمود که نابینا و بینا یکسان نیستند، و به دنبال آن در این آیه به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله دستور میدهد «به وسیله قرآن کسانی را انذار و بیدار کن که از روز رستاخیز بیم دارند» (وَ أَنْذِرْ بِهِ الَّذِینَ یَخافُونَ أَنْ یُحْشَرُوا إِلی رَبِّهِمْ).
| |
− |
| |
− | یعنی کسانی که تا این اندازه چشم قلب آنها گشوده است که احتمال میدهند حساب و کتابی در کار باشد، در پرتو این احتمال، و ترس از مسؤولیت، آمادگی برای پذیرش حق یافتهاند.
| |
− |
| |
− | سپس میگوید: این گونه افراد بیدار دل از آن روز میترسند که «جز خدا پناهگاه و شفاعت کنندهای وجود ندارد» (لَیْسَ لَهُمْ مِنْ دُونِهِ وَلِیٌّ وَ لا شَفِیعٌ).
| |
− |
| |
− | آری! این گونه افراد را انذار کن و دعوت به سوی حق بنما «زیرا امید تقوا و پرهیزکاری در باره آنها هست» (لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ).
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 52 ]
| |
− |
| |
− | اشاره
| |
− |
| |
− | (آیه 52)
| |
− |
| |
− | شأن نزول:
| |
− |
| |
− | در مورد نزول این آیه و آیه بعد نقل شده: جمعی از قریش از کنار مجلس پیامبر صلّی اللّه علیه و آله گذشتند در حالی که «صهیب» و «عمّار»، «بلال» و «خباب» و امثال آنها از مسلمانان کمبضاعت و کارگر، در خدمت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله بودند.
| |
− |
| |
− | آنها از مشاهده این صحنه تعجب کردند.
| |
− |
| |
− | گفتند: ای محمد! آیا به همین افراد از جمعیت قناعت کردهای؟ اینها هستند که خداوند از میان ما انتخاب کرده! ما پیرو اینها بوده باشیم؟ هر چه زودتر
| |
− |
| |
− | ج1، ص599
| |
− |
| |
− | آنها را از اطراف خود دور کن، شاید ما به تو نزدیک شویم و از تو پیروی کنیم.
| |
− |
| |
− | آیه نازل شد و این پیشنهاد را به شدت رد کرد.
| |
− |
| |
− | بعضی از مفسران اهل تسنن مانند نویسنده «المنار» حدیثی شبیه به این شأن نزول نقل کرده و سپس اضافه میکند: «عمر بن خطاب» در آنجا حاضر بود، و به پیامبر پیشنهاد کرد چه مانعی دارد که پیشنهاد آنها را بپذیریم؟ و ما ببینیم اینها چه میکنند.
| |
− |
| |
− | آیات فوق پیشنهاد او را نیز رد کرد.
| |
− |
| |
− | تفسیر:
| |
− |
| |
− | اشاره
| |
− |
| |
− | مبارزه با فکر طبقاتی- در این آیه به یکی دیگر از بهانهجوییهای مشرکان اشاره شده و آن این که آنها انتظار داشتند پیامبر صلّی اللّه علیه و آله امتیازاتی برای ثروتمندان نسبت به طبقه فقیر قائل شود، بیخبر از این که اسلام آمده تا به این گونه امتیازات پوچ و بیاساس پایان دهد، لذا آنها روی این پیشنهاد اصرار داشتند که پیامبر صلّی اللّه علیه و آله این دسته را از خود براند، اما قرآن صریحا و با ذکر دلایل زنده پیشنهاد آنها را نفی میکند، نخست میگوید: «کسانی را که صبح و شام پروردگار خود را میخوانند و جز ذات پاک او نظری ندارند، هرگز از خود دور مکن» (وَ لا تَطْرُدِ الَّذِینَ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ الْعَشِیِّ یُرِیدُونَ وَجْهَهُ).
| |
− |
| |
− | در حقیقت آنها روی یک سنت دیرین غلط امتیاز افراد را به ثروت آنها میدانستند، و معتقد بودند باید طبقات اجتماع که بر اساس ثروت به وجود آمده همواره محفوظ بماند، و هر آیین و دعوتی بخواهد زندگی طبقاتی را بر هم زند، و این امتیاز را نادیده بگیرد، در نظر آنها مطرود و غیر قابل قبول است.
| |
− |
| |
− | در جمله بعد میفرماید: «دلیلی ندارد که این گونه اشخاص با ایمان را از خود دور سازی، برای این که نه حساب آنها بر توست و نه حساب تو بر آنها» (ما عَلَیْکَ مِنْ حِسابِهِمْ مِنْ شَیْءٍ وَ ما مِنْ حِسابِکَ عَلَیْهِمْ مِنْ شَیْءٍ).
| |
− |
| |
− | «با این حال اگر آنها را از خود برانی از ستمگران خواهی بود» (فَتَطْرُدَهُمْ فَتَکُونَ مِنَ الظَّالِمِینَ).
| |
− |
| |
− | قرآن پاسخ میدهد به فرض این که آنها چنین بوده باشند، ولی حسابشان با خداست، همین اندازه که ایمان آوردهاند و در صف مسلمین قرار گرفتهاند، به
| |
− |
| |
− | ج1، ص600
| |
− |
| |
− | هیچ قیمتی نباید رانده شود، و به این ترتیب جلو بهانهجوییهای اشراف قریش را میگیرد.
| |
− |
| |
− | یک امتیاز بزرگ اسلام
| |
− |
| |
− | میدانیم در مسیحیت کنونی دایره اختیارات رؤسای مذهبی به طرز مضحکی توسعه یافته تا آنجا که آنها برای خود حق بخشیدن گناه قائل هستند، و به همین جهت میتوانند کسانی را با کوچکترین چیزی طرد و تکفیر کنند، و یا بپذیرند.
| |
− |
| |
− | قرآن در آیه فوق و آیات دیگر صریحا یادآور میشود که نه تنها علمای مذهبی، بلکه شخص پیامبر صلّی اللّه علیه و آله نیز حق طرد کسی را که اظهار ایمان میکند، و کاری که موجب خروج از اسلام بشود، انجام نداده، ندارد. آمرزش گناه و حساب و کتاب بندگان تنها به دست خداست، و هیچ کس جز او حق دخالت در چنین کاری ندارد.
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 53 ص :600
| |
− |
| |
− | (آیه 53)- در این آیه به ثروتمندان بیایمان هشدار میدهد که این جریانات آزمایشهایی است برای آنها، و اگر از کوره این آزمایشها نادرست بیرون آیند، باید عواقب دردناک آن را تحمل کنند، میگوید: «این چنین، بعضی از آنها را با بعض دیگر آزمودیم» (وَ کَذلِکَ فَتَنَّا بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ).
| |
− |
| |
− | «فتنه» در اینجا به معنی آزمایش است.
| |
− |
| |
− | سپس اضافه میکند: کار این توانگران به جایی میرسد که با نگاه تحقیرآمیز به مؤمنان راستین نگریسته و میگویند: «آیا اینها هستند که خداوند از میان ما برگزیده، و نعمت ایمان و اسلام را به آنها ارزانی داشته است» آیا اینها قابل چنین حرفهایی هستند! (لِیَقُولُوا أَ هؤُلاءِ مَنَّ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنْ بَیْنِنا).
| |
− |
| |
− | و بعد به آنها پاسخ میگوید که این افراد با ایمان مردمی هستند که شکر نعمت علم و تشخیص را به جا آورده و آن را به کار بستهاند، و هم چنین شکر نعمت دعوت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله را به جا آورده و از او پذیرا شدهاند. چه نعمتی از آن بزرگتر و چه شکری از آن بالاتر و به خاطر همین، خداوند ایمان را در قلوب آنها راسخ گردانیده است «آیا خداوند شاکران را بهتر نمیشناسد»! (أَ لَیْسَ اللَّهُ بِأَعْلَمَ بِالشَّاکِرِینَ).
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 54 ص :600
| |
− |
| |
− | (آیه 54)- این آیه به صورت یک قانون کلی به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله دستور میدهد که
| |
− |
| |
− | ج1، ص601
| |
− |
| |
− | تمام افراد با ایمان را هر چند گناهکار باشند، نه تنها طرد نکند، بلکه به خوبی بپذیرد، چنین میگوید: «هر گاه کسانی که به آیات ما ایمان آوردهاند به سراغ تو بیایند، به آنها بگو: سلام بر شما» (وَ إِذا جاءَکَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِآیاتِنا فَقُلْ سَلامٌ عَلَیْکُمْ).
| |
− |
| |
− | این سلام ممکن است از ناحیه خدا و به وسیله پیامبر صلّی اللّه علیه و آله بوده باشد، و یا مستقیما از ناحیه خود پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و در هر حال دلیل بر پذیرا شدن و استقبال کردن و تفاهم و دوستی با آنهاست.
| |
− |
| |
− | در جمله دوم اضافه میکند، که «پروردگار شما رحمت را بر خود فرض کرده است» (کَتَبَ رَبُّکُمْ عَلی نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ).
| |
− |
| |
− | و در جمله سوم که در حقیقت توضیح و تفسیر رحمت الهی است، با تعبیری محبت آمیز چنین میگوید: «هر کس از شما کاری از روی جهالت انجام دهد، سپس توبه کند و اصلاح و جبران نماید، خداوند آمرزنده و مهربان است» (أَنَّهُ مَنْ عَمِلَ مِنْکُمْ سُوءاً بِجَهالَةٍ ثُمَّ تابَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَصْلَحَ فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ).
| |
− |
| |
− | منظور از «جهالت» در این گونه موارد، همان غلبه و طغیان شهوت است و مسلما چنین کسی در برابر گناه خود مسؤول است.
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 55 ص :601
| |
− |
| |
− | (آیه 55)- در این آیه برای تأکید مطلب میفرماید: «ما آیات و نشانهها و دستورات خود را این چنین روشن و مشخص میکنیم، تا هم راه حقجویان و مطیعان آشکار گردد و هم راه گنهکاران لجوج و دشمنان حق» (وَ کَذلِکَ نُفَصِّلُ الْآیاتِ وَ لِتَسْتَبِینَ سَبِیلُ الْمُجْرِمِینَ).
| |
− |
| |
− | منظور از «مجرم» همان گناهکاران لجوج و سرسختی است که با هیچ وسیله تسلیم حق نمیشوند.
| |
− |
| |
− | یعنی بعد از این دعوت عمومی و همگانی به سوی حق، حتی دعوت از گناهکارانی که از کار خود پشیمانند، راه و رسم مجرمان لجوج و غیر قابل انعطاف کاملا شناخته خواهد شد.
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 56 ص :601
| |
− |
| |
− | (آیه 56)- اصرار بیجا! در این آیه و دو آیه بعد همچنان روی سخن به
| |
− |
| |
− | ج1، ص602
| |
− |
| |
− | مشرکان و بتپرستان لجوج است- همانطور که بیشتر آیات این سوره نیز همین بحث را دنبال میکند- لحن این آیات چنان است که گویا آنها از پیامبر دعوت کرده بودند به آئینشان گرایش پیدا کند، پیامبر صلّی اللّه علیه و آله مأمور میشود که به آنها «بگو: من از پرستش کسانی که غیر از خدا میخوانید نهی شدهام» (قُلْ إِنِّی نُهِیتُ أَنْ أَعْبُدَ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ).
| |
− |
| |
− | سپس میفرماید: «بگو: ای پیامبر! من پیروی از هوی و هوسهای شما نمیکنم» (قُلْ لا أَتَّبِعُ أَهْواءَکُمْ). و این پاسخ روشنی به پیشنهاد بیاساس آنهاست و آن این که بتپرستی هیچ دلیل منطقی ندارد.
| |
− |
| |
− | و در آخرین جمله برای تأکید بیشتر میگوید: «اگر من چنین کاری را کنم مسلما گمراه شدهام و از هدایت یافتگان نخواهم بود» (قَدْ ضَلَلْتُ إِذاً وَ ما أَنَا مِنَ الْمُهْتَدِینَ).
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 57 ص :602
| |
− |
| |
− | (آیه 57)- در این آیه پاسخ دیگری به آنها میدهد و آن این که «من بیّنه و دلیل روشنی از طرف پروردگارم دارم اگر چه شما آن را نپذیرفته و تکذیب کردهاید» (قُلْ إِنِّی عَلی بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّی وَ کَذَّبْتُمْ بِهِ).
| |
− |
| |
− | خلاصه در این آیه نیز پیامبر صلّی اللّه علیه و آله مأمور است روی این نکته تکیه کند که مدرک من در مسأله خداپرستی و مبارزه با بت کاملا روشن و آشکار میباشد و انکار و تکذیب شما چیزی از اهمیت آن نمیکاهد.
| |
− |
| |
− | سپس به یکی از بهانه جوییهای آنها اشاره میکند و آن این که آنها میگفتند اگر تو بر حق هستی کیفرهایی که ما را به آن تهدید میکنی زودتر بیاور پیامبر صلّی اللّه علیه و آله در پاسخ آنها میفرماید: «آنچه را شما در باره آن عجله دارید به دست من نیست» (ما عِنْدِی ما تَسْتَعْجِلُونَ بِهِ).
| |
− |
| |
− | «تمام کارها و فرمانها همه به دست خداست» (إِنِ الْحُکْمُ إِلَّا لِلَّهِ).
| |
− |
| |
− | یعنی: هر گونه فرمان در عالم آفرینش و تکوین و در عالم احکام دینی و تشریع به دست خداست، همچنین هر منصبی اعم از رهبری الهی و قضاوت و حکمیت به کسی سپرده شده است آن هم از ناحیه پروردگار است.
| |
− |
| |
− | ج1، ص603
| |
− |
| |
− | و بعد به عنوان تأکید میگوید: «اوست که حق را از باطل جدا میکند و او بهترین جداکنندگان حق از باطل است» (یَقُصُّ الْحَقَّ وَ هُوَ خَیْرُ الْفاصِلِینَ).
| |
− |
| |
− | زیرا کسی که علمش از همه بیشتر و قدرت کافی برای اعمال علم و دانش خود نیز داشته باشد او بهترین جداکنندگان حق از باطل است.
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 58 ص :603
| |
− |
| |
− | (آیه 58)- در این آیه به پیامبر دستور میدهد که در برابر مطالبه عذاب و کیفر از ناحیه این جمعیت لجوج و نادان به آنها «بگو: اگر آنچه را که شما با عجله از من میطلبید در قبضه قدرت من بود و من به درخواست شما ترتیب اثر میدادم کار من با شما پایان گرفته بود» (قُلْ لَوْ أَنَّ عِنْدِی ما تَسْتَعْجِلُونَ بِهِ لَقُضِیَ الْأَمْرُ بَیْنِی وَ بَیْنَکُمْ).
| |
− |
| |
− | اما برای این که تصور نکنند مجازات آنها به دست فراموشی سپرده شده در پایان میگوید: «خداوند از همه کس بهتر ستمکاران و ظالمان را میشناسد و به موقع آنها را کیفر خواهد داد» (وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِالظَّالِمِینَ).
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 59 ص :603
| |
− |
| |
− | (آیه 59)- اسرار غیب! در آیات گذشته سخن از علم و قدرت خدا و وسعت دایره حکم و فرمان او در میان بود، از این به بعد آنچه در آیات قبل اجمالا بیان شد، مشروحا توضیح داده میشود، نخست به موضوع علم خدا پرداخته، میگوید: «کلیدهای غیب (یا خزانههای غیب) همه در نزد خداست، و جز او کسی آنها را نمیداند» (وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَیْبِ لا یَعْلَمُها إِلَّا هُوَ).
| |
− |
| |
− | سپس برای توضیح و تأکید بیشتر میگوید: «آنچه در برّ و بحر است خدا میداند» (وَ یَعْلَمُ ما فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ).
| |
− |
| |
− | «برّ» به معنی مکان وسیع است، و معمولا به خشکیها گفته میشود، و «بحر» نیز در اصل به معنی محل وسیعی است که آب زیاد در آن مجتمع باشد، و معمولا به دریاها و گاهی به نهرهای عظیم نیز گفته میشود.
| |
− |
| |
− | در هر حال آگاهی خدا از آنچه در خشکیها و دریاهاست، به معنی احاطه علم او بر همه چیز است.
| |
− |
| |
− | یعنی، او از جنبش میلیاردها موجود زنده، کوچک و بزرگ، در اعماق دریاها،
| |
− |
| |
− | ج1، ص604
| |
− |
| |
− | از شماره واقعی سلولهای بدن هر انسان و گلبولهای خونها. از حرکات مرموز تمام الکترونها در دل اتمها. و بالاخره از تمام اندیشههایی که از لابلای پردههای مغز ما میگذرد، و تا اعماق روح ما نفوذ میکند ....
| |
− |
| |
− | آری! از همه اینها بطور یکسان باخبر است.
| |
− |
| |
− | باز در جمله بعد برای تأکید احاطه علمی خداوند، اشاره بخصوص در این مورد کرده و میفرماید: «هیچ برگی از درختی جدا نمیشود، مگر این که آن را میداند» (وَ ما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلَّا یَعْلَمُها).
| |
− |
| |
− | یعنی، تعداد این برگها و لحظه جدا شدنشان از شاخهها و گردش آنها در وسط هوا و لحظه قرار گرفتنشان روی زمین، همه اینها در پیشگاه علم او روشن است. «و هم چنین هیچ دانهای در مخفیگاه زمین قرار نمیگیرد» مگر این که تمام خصوصیات آن را میداند (وَ لا حَبَّةٍ فِی ظُلُماتِ الْأَرْضِ).
| |
− |
| |
− | در حقیقت دست روی دو نقطه حساس گذارده شده است، که برای هیچ انسانی هر چند میلیونها سال از عمر او بگذرد، و دستگاههای صنعتی تکامل حیرت انگیز پیدا کند، احاطه بر آن ممکن نیست.
| |
− |
| |
− | چه کسی میداند بادها در هر شبانه روز در سرتاسر کره زمین چه بذرهایی را از گیاهان جدا کرده و به چه نقطهای میپاشد، کدام مغز الکترونیکی میتواند، تعداد برگهایی که در یک روز از شاخه درختان جنگلها جدا میشود حساب کند؟! نگاه به منظره یک جنگل مخصوصا در فصل پاییز، و منظره بدیعی که سقوط پیدرپی برگها پیدا میکند، به خوبی این حقیقت را ثابت میکند، که این گونه علوم هیچ گاه ممکن نیست در دسترس انسان قرار گیرد.
| |
− |
| |
− | در واقع سقوط برگها لحظه مرگ آنهاست، و سقوط دانهها در مخفیگاه زمین گامهای نخستین حیات و زندگی آنهاست، اوست که از نظام این مرگ و زندگی باخبر است.
| |
− |
| |
− | بیان این موضوع یک اثر «فلسفی» دارد و یک اثر «تربیتی»، اما اثر فلسفی آن این است که پندار کسانی را که علم خدا را منحصر به کلیات میدانند، و معتقدند که زیده تفسیر نمونه، ج1، ص: 605
| |
− |
| |
− | خدا از جزئیات این جهان آگاهی ندارد، نفی میکند، و صریحا میگوید که خدا از همه کلیات و جزئیات آگاهی کامل دارد.
| |
− |
| |
− | و اما اثر تربیتی آن روشن است، زیرا ایمان به این علم وسیع پهناور به انسان میگوید تمام اسرار وجود تو، اعمال و گفتار تو، نیات و افکار تو، همگی برای ذات پاک او آشکار است با چنین ایمانی چگونه ممکن است انسان مراقب حال خویش نباشد و اعمال و گفتار و نیّات خود را کنترل نکند.
| |
− |
| |
− | و در پایان آیه میفرماید: «هیچ تر و خشکی نیست، مگر این که در کتاب مبین (و در مقام علم پروردگار) ثبت است» (وَ لا رَطْبٍ وَ لا یابِسٍ إِلَّا فِی کِتابٍ مُبِینٍ).
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 60 ص :605
| |
− |
| |
− | (آیه 60)- در این آیه بحث را به احاطه علم خداوند به اعمال انسان که هدف اصلی است، کشانیده و قدرت قاهره خدا را نیز مشخص میسازد، تا مردم از مجموع این بحث نتایج تربیتی لازم را بگیرند.
| |
− |
| |
− | نخست میگوید «او کسی است که روح شما را در شب قبض میکند، و از آنچه در روز انجام میدهید و به دست میآورید آگاه است» (وَ هُوَ الَّذِی یَتَوَفَّاکُمْ بِاللَّیْلِ وَ یَعْلَمُ ما جَرَحْتُمْ بِالنَّهارِ).
| |
− |
| |
− | سپس میگوید: این نظام خواب و بیداری تکرار میشود، شب میخوابید «و روز شما را بیدار میکند و این وضع هم چنان ادامه دارد تا پایان زندگی شما فرا رسد» (ثُمَّ یَبْعَثُکُمْ فِیهِ لِیُقْضی أَجَلٌ مُسَمًّی).
| |
− |
| |
− | سر انجام نتیجه نهایی بحث را چنین بیان میکند: «سپس بازگشت همه به سوی خداست و شما را از آنچه انجام دادهاید آگاه میسازد» (ثُمَّ إِلَیْهِ مَرْجِعُکُمْ ثُمَّ یُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ).
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 61 ص :605
| |
− |
| |
− | (آیه 61)- در این آیه باز برای توضیح بیشتر روی احاطه علمی خداوند نسبت به اعمال بندگان، و نگاهداری دقیق حساب آنها برای روز رستاخیز چنین میگوید: «او تسلط کامل بر بندگان خود دارد و حافظان و مراقبانی بر شما میفرستد که حساب اعمالتان را دقیقا نگاهداری کنند» (وَ هُوَ الْقاهِرُ فَوْقَ عِبادِهِ
| |
− |
| |
− | ج1، ص606
| |
− |
| |
− | وَ یُرْسِلُ عَلَیْکُمْ حَفَظَةً)
| |
− |
| |
− | .سپس میفرماید: «نگاهداری این حساب تا لحظه پایان زندگی و فرا رسیدن مرگ ادامه دارد» (حَتَّی إِذا جاءَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ). «و در این هنگام فرستادگان ما که مأمور قبض ارواحند روح او را میگیرند» (تَوَفَّتْهُ رُسُلُنا).
| |
− |
| |
− | و در پایان اضافه میکند که «این فرشتگان به هیچ وجه در انجام مأموریت خود کوتاهی و قصور و تفریط ندارند، نه لحظهای گرفتن روح را مقدم میدارند، و نه لحظهای مؤخر» (وَ هُمْ لا یُفَرِّطُونَ).
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 62 ص :606
| |
− |
| |
− | (آیه 62)- در این آیه اشاره به آخرین مرحله کار انسان کرده، میگوید: «افراد بشر پس از طی دوران خود با این پروندههای تنظیم شده که همه چیز در آنها ثبت است، در روز رستاخیز به سوی پروردگاری که مولای حقیقی آنهاست باز میگردند» (ثُمَّ رُدُّوا إِلَی اللَّهِ مَوْلاهُمُ الْحَقِّ). و در آن دادگاه، «دادرسی و حکم و قضاوت مخصوص ذات پاک خداست» (أَلا لَهُ الْحُکْمُ).
| |
− |
| |
− | و با آن همه اعمال و پروندههایی که افراد بشر در طول تاریخ پرغوغای خود داشتهاند «به سرعت به تمام حسابهای آنها رسیدگی میکند» (وَ هُوَ أَسْرَعُ الْحاسِبِینَ).
| |
− |
| |
− | تا آنجا که در بعضی از روایات وارد شده، انّه سبحانه یحاسب جمیع عباده علی مقدار حلب شاة!: «خداوند حساب تمام بندگان را در زمان کوتاهی به اندازه دوشیدن یک گوسفند، رسیدگی میکند»!
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 63 ص :606
| |
− |
| |
− | (آیه 63)- نوری که در تاریکی میدرخشد! بار دیگر قرآن دست مشرکان را گرفته و به درون فطرتشان میبرد و در آن مخفیگاه اسرار آمیز نور توحید و یکتا پرستی را به آنها نشان میدهد و به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله دستور میدهد به آنها «بگو: چه کسی شما را از تاریکیهای برّ و بحر رهایی میبخشد»! (قُلْ مَنْ یُنَجِّیکُمْ مِنْ ظُلُماتِ الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ).
| |
− |
| |
− | ظلمت و تاریکی گاهی جنبه حسی دارد و گاهی جنبه معنوی: ظلمت حسی آن است که نور بکلی قطع شود یا آن چنان ضعیف شود که انسان جایی را نبیند یا به زحمت ببیند، و ظلمت معنوی همان مشکلات، گرفتاریها و پریشانیها و آلودگیهایی
| |
− |
| |
− | ج1، ص607
| |
− |
| |
− | است که عاقبت آنها تاریک و ناپیداست.
| |
− |
| |
− | اگر این تاریکی با حوادث وحشتناکی آمیخته شود و مثلا انسان در یک سفر دریایی «شب تاریک و بیم موج و گردابی حائل» محاصره شود وحشت آن به درجات بیش از مشکلاتی است که به هنگام روز پدید میآید. در چنین لحظاتی است که انسان همه چیز را به دست فراموشی میسپارد و جز خودش و نور تابناکی که در اعماق جانش میدرخشد و او را بسوی مبدئی میخواند که تنها اوست که میتواند چنان مشکلاتی را حل کند، از یاد میبرد.
| |
− |
| |
− | این گونه حالات دریچههایی هستند به جهان توحید و خداشناسی.
| |
− |
| |
− | لذا در جمله بعد میگوید: «در چنین حالی شما از لطف بیپایان او استمداد میکنید گاهی آشکارا و با تضرّع و خضوع و گاهی پنهانی و در درون دل و جان، او را میخوانید» (تَدْعُونَهُ تَضَرُّعاً وَ خُفْیَةً).
| |
− |
| |
− | «و در چنین حالی فورا با آن مبدء بزرگ عهد و پیمان میبندید که اگر ما را از کام خطر برهاند بطور قطع، شکر نعمتهای او را انجام خواهیم داد، و جز به او دل نخواهیم بست» (لَئِنْ أَنْجانا مِنْ هذِهِ لَنَکُونَنَّ مِنَ الشَّاکِرِینَ).
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 64 ص :607
| |
− |
| |
− | (آیه 64)- «ولی ای پیامبر به آنها بگو: خداوند شما را از این تاریکیها و از هر گونه غم و اندوه دیگر نجات میدهد (و بارها نجات داده است) ولی پس از رهایی باز همان راه شرک و کفر را میپویید» (قُلِ اللَّهُ یُنَجِّیکُمْ مِنْها وَ مِنْ کُلِّ کَرْبٍ ثُمَّ أَنْتُمْ تُشْرِکُونَ).
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 65 ص :607
| |
− |
| |
− | (آیه 65)- عذابهای رنگارنگ! در این آیه برای تکمیل طرق مختلف تربیتی، تکیه روی مسأله تهدید به عذاب و مجازات الهی شده، یعنی همانطور که خداوند ارحم الراحمین و پناه دهنده بیپناهان است همچنین در برابر طغیانگران و سرکشان، قهار و منتقم نیز میباشد.
| |
− |
| |
− | در این آیه به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله دستور داده شده است که مجرمان را به سه نوع مجازات تهدید کند: عذابهایی از طرف بالا و پایین و مجازات اختلاف کلمه و بروز جنگ و خونریزی، لذا میگوید: «بگو: خداوند قادر است که مجازاتی از طرف بالا
| |
− |
| |
− | ج1، ص608
| |
− |
| |
− | یا از طرف پایین بر شما بفرستد» (قُلْ هُوَ الْقادِرُ عَلی أَنْ یَبْعَثَ عَلَیْکُمْ عَذاباً مِنْ فَوْقِکُمْ أَوْ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِکُمْ). «و یا این که شما را به صورت دستههای پراکنده به یکدیگر مخلوط کند و طعم جنگ و خونریزی را به بعضی به وسیله بعضی دیگر بچشاند» (أَوْ یَلْبِسَکُمْ شِیَعاً وَ یُذِیقَ بَعْضَکُمْ بَأْسَ بَعْضٍ).
| |
− |
| |
− | مسأله اختلاف کلمه و پراکندگی در میان جمعیت به قدری خطرناک است که در ردیف عذابهای آسمانی و صاعقهها و زلزلهها قرار گرفته است، و راستی چنین است، بلکه گاهی ویرانیهای ناشی از اختلاف و پراکندگی به درجات بیشتر از ویرانیهای ناشی از صاعقهها و زلزلههاست، کرارا دیده شده است کشورهای آباد در سایه شوم نفاق و تفرقه به نابودی مطلق کشیده شده است و این جمله هشداری است به همه مسلمانان جهان! و در پایان آیه اضافه میکند: «بنگر که چگونه نشانهها و دلایل مختلف را برای آنها بازگو میکنیم، شاید درک کنند و به سوی حق بازگردند» (انْظُرْ کَیْفَ نُصَرِّفُ الْآیاتِ لَعَلَّهُمْ یَفْقَهُونَ).
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 66 ص :608
| |
− |
| |
− | (آیه 66)- این آیه و آیه بعد در حقیقت تکمیل بحثی است که پیرامون دعوت به سوی خدا و معاد و حقایق اسلام و ترس از مجازات الهی در آیات پیشین گذشت.
| |
− |
| |
− | نخست میگوید: «قوم و جمعیت تو یعنی قریش و مردم مکّه تعلیمات تو را تکذیب کردند در حالی که همه حق است» و دلایل گوناگونی از طریق عقل و فطرت و حس آنها را تأیید میکند (وَ کَذَّبَ بِهِ قَوْمُکَ وَ هُوَ الْحَقُّ).
| |
− |
| |
− | بنابراین، تکذیب و انکار آنان از اهمیت این حقایق نمیکاهد، هر چند مخالفان و منکران زیاد باشند.
| |
− |
| |
− | سپس دستور میدهد که «به آنها بگو: وظیفه من تنها ابلاغ رسالت است، و من ضامن قبول شما نیستم» (قُلْ لَسْتُ عَلَیْکُمْ بِوَکِیلٍ).
| |
− |
| |
− | منظور از «و کیل» کسی است که مسؤول هدایت عملی و ضامن دیگران بوده باشد.
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 67 ص :608
| |
− |
| |
− | (آیه 67)- در این آیه با یک جمله کوتاه و پرمعنی به آنها هشدار میدهد،
| |
− |
| |
− | ج1، ص609
| |
− |
| |
− | و به دقت کردن در انتخاب راه صحیح دعوت میکند، و میگوید: «هر خبری که خدا و پیامبر صلّی اللّه علیه و آله به شما داده سر انجام در این جهان یا جهان دیگر قرارگاهی دارد، و بالاخره در موعد مقرر انجام خواهد یافت، و به زودی باخبر خواهید شد» (لِکُلِّ نَبَإٍ مُسْتَقَرٌّ وَ سَوْفَ تَعْلَمُونَ).
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 68 ص :609
| |
− |
| |
− | اشاره
| |
− |
| |
− | (آیه 68)
| |
− |
| |
− | شأن نزول:
| |
− |
| |
− | از امام باقر علیه السّلام نقل شده که: چون این آیه نازل گردید و مسلمانان از مجالست با کفار و استهزاکنندگان آیات الهی نهی شدند جمعی از مسلمانان گفتند: اگر بخواهیم در همه جا به این دستور عمل کنیم باید هرگز به مسجد الحرام نرویم، طواف خانه خدا نکنیم (زیرا آنها در گوشه و کنار مسجد پراکندهاند و به سخنان باطل پیرامون آیات الهی مشغولند و در هر گوشهای از مسجد الحرام ما مختصر توقفی کنیم ممکن است سخنان آنها به گوش ما برسد) در این موقع آیه بعد (69) نازل شد و به مسلمانان دستور داد که در این گونه مواقع آنها را نصیحت کنند و تا آنجا که در قدرت دارند به ارشاد و راهنمایی آنها بپردازند.
| |
− |
| |
− | تفسیر:
| |
− |
| |
− | دوری از مجالس اهل باطل! از آنجا که بحثهای این سوره بیشتر ناظر به وضع مشرکان و بتپرستان است در این آیه و آیه بعد به یکی دیگر از مسائل مربوط به آنها اشاره میشود، نخست به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله میگوید: «هنگامی که مخالفان لجوج و بیمنطق را مشاهده کنی که آیات خدا را استهزاء میکنند، از آنها روی بگردان تا از این کار صرف نظر کرده به سخنان دیگری بپردازند» (وَ إِذا رَأَیْتَ الَّذِینَ یَخُوضُونَ فِی آیاتِنا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّی یَخُوضُوا فِی حَدِیثٍ غَیْرِهِ).
| |
− |
| |
− | سپس اضافه میکند این موضوع به اندازهای اهمیت دارد که «اگر شیطان تو را به فراموشی افکند و با این گونه اشخاص سهوا همنشین شدی به مجرد این که متوجه موضوع گشتی فورا از آن مجلس برخیز و با این ستمکاران منشین» (وَ إِمَّا یُنْسِیَنَّکَ الشَّیْطانُ فَلا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّکْری مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ).
| |
− |
| |
− | سؤال: مگر ممکن است شیطان بر پیامبر مسلط گردد و باعث فراموشی او شود؟
| |
− |
| |
− | در پاسخ این سؤال میتوان گفت که روی سخن در آیه گر چه به پیامبر است،
| |
− |
| |
− | ج1، ص610
| |
− |
| |
− | اما در حقیقت منظور پیروان او هستند که اگر گرفتار فراموشکاری شدند و در جلسات آمیخته به گناه کفار شرکت کردند به محض این که متوجه شوند باید از آنجا برخیزند و بیرون روند، و نظیر این بحث در گفتگوهای روزانه ما در ادبیات زبانهای مختلف دیده میشود که انسان روی سخن را به کسی میکند اما هدفش این است که دیگران بشنوند.
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 69 ص :610
| |
− |
| |
− | (آیه 69)- در این آیه یک مورد استثناء کرده و میگوید: «اگر افراد با تقوا برای نهی از منکر در جلسات آنها شرکت کنند و به امید پرهیزکاری و بازگشت آنها از گناه، آنان را متذکر سازند مانعی ندارد و گناهان آنها را بر چنین اشخاصی نخواهند نوشت، زیرا در هر حال قصد آنها خدمت و انجام وظیفه بوده است» (وَ ما عَلَی الَّذِینَ یَتَّقُونَ مِنْ حِسابِهِمْ مِنْ شَیْءٍ وَ لکِنْ ذِکْری لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ).
| |
− |
| |
− | باید توجه داشت تنها کسانی میتوانند از این استثناء استفاده کنند که طبق تعبیر آیه دارای مقام تقوا و پرهیزکاری باشند و نه تنها تحت تأثیر آنها واقع نشوند، بلکه بتوانند آنها را تحت تأثیر خود قرار دهند.
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 70 ص :610
| |
− |
| |
− | (آیه 70)- آنها که دین حق را به بازی گرفتهاند! این آیه در حقیقت بحث آیه قبل را تکمیل میکند و به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله دستور میدهد «از کسانی که دین و آیین خود را به شوخی گرفتهاند و یک مشت بازی و سرگرمی را به حساب دین میگذارند و زندگی دنیا و امکانات مادی آنها را مغرور ساخته، اعراض کن و آنها را به حال خود واگذار» (وَ ذَرِ الَّذِینَ اتَّخَذُوا دِینَهُمْ لَعِباً وَ لَهْواً وَ غَرَّتْهُمُ الْحَیاةُ الدُّنْیا).
| |
− |
| |
− | در حقیقت آیه فوق اشاره به این است که آیین آنها از نظر محتوا پوچ و واهی است و نام دین را بر یک مشت اعمالی که به کارهای کودکان و سرگرمیهای بزرگسالان شبیهتر است گذاردهاند، این چنین افراد قابل بحث و گفتگو نیستند و لذا دستور میدهد از آنها روی بگردان و به آنها و مذهب توخالیشان اعتنا مکن.
| |
− |
| |
− | سپس به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله دستور میدهد که «به آنها در برابر این اعمال هشدار بده که روزی فرا میرسد که هر کس تسلیم اعمال خویش است و راهی برای فرار از چنگال آن ندارد» (وَ ذَکِّرْ بِهِ أَنْ تُبْسَلَ نَفْسٌ بِما کَسَبَتْ). «و در آن روز جز خدا نه
| |
− |
| |
− | ج1، ص611
| |
− |
| |
− | حامی و یاوری دارد و نه شفاعت کنندهای» (لَیْسَ لَها مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلِیٌّ وَ لا شَفِیعٌ).
| |
− |
| |
− | کار آنها در آن روز به قدری سخت و دردناک است و چنان در زنجیر اعمال خود گرفتارند که «هر گونه غرامت و جریمه آن را (فرضا داشته باشند و) بپردازند که خود را از مجازات نجات دهند از آنها پذیرفته نخواهد شد» (وَ إِنْ تَعْدِلْ کُلَّ عَدْلٍ لا یُؤْخَذْ مِنْها). چرا که «آنها گرفتار اعمال خویش شدهاند» (أُولئِکَ الَّذِینَ أُبْسِلُوا بِما کَسَبُوا). نه راه جبران در آن روز باز است و نه زمان، زمان توبه است. به همین دلیل راه نجاتی برای آنها تصور نمیشود.
| |
− |
| |
− | سپس به گوشهای از مجازاتهای دردناک آنها اشاره کرده، میگوید: «نوشابهای دارند از آب داغ و سوزان به همراه عذاب دردناک در برابر پشت پا زدنشان به حق و حقیقت» (لَهُمْ شَرابٌ مِنْ حَمِیمٍ وَ عَذابٌ أَلِیمٌ بِما کانُوا یَکْفُرُونَ).
| |
− |
| |
− | آنها از درون به وسیله آب سوزان میسوزند و از برون به وسیله آتش!
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 71 ص :611
| |
− |
| |
− | (آیه 71)- این آیه در برابر اصراری که مشرکان برای دعوت مسلمانان به کفر و بتپرستی داشتند به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله دستور میدهد که با یک دلیل دندانشکن به آنها پاسخ بده و «بگو: آیا شما میگویید ما چیزی را شریک خدا قرار دهیم که نه سودی به حال ما دارد که به خاطر سودش به سوی او برویم و نه زیانی دارد که از زیان او بترسیم»؟! (قُلْ أَ نَدْعُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا یَنْفَعُنا وَ لا یَضُرُّنا).
| |
− |
| |
− | این جمله در حقیقت اشاره به آن است که معمولا کارهای انسان از یکی از دو سر چشمه ناشی میشود، یا به خاطر جلب منفعت است و یا به خاطر دفع ضرر سپس به استدلال دیگری در برابر مشرکان دست میزند و میگوید: «اگر ما به سوی بتپرستی بازگردیم و پس از هدایت الهی در راه شرک گام نهیم به عقب بازگردانده شدهایم» این بر خلاف قانون تکامل است که قانون عمومی عالم حیات میباشد (وَ نُرَدُّ عَلی أَعْقابِنا بَعْدَ إِذْ هَدانَا اللَّهُ).
| |
− |
| |
− | و بعد با یک مثال، مطلب را روشنتر میسازد و میگوید بازگشت از توحید به شرک «همانند آن است که کسی بر اثر وسوسههای شیطان (یا غولهای بیابانی، به پندار عرب جاهلیت که تصور میکردند در راهها کمین کردهاند و مسافران را به
| |
− |
| |
− | ج1، ص612
| |
− |
| |
− | بیراههها میکشانند!) راه مقصد را گم کرده و حیران و سرگردان در بیابان مانده است» (کَالَّذِی اسْتَهْوَتْهُ الشَّیاطِینُ فِی الْأَرْضِ حَیْرانَ).
| |
− |
| |
− | «در حالی که یارانی دارد که او را به سوی هدایت و شاهراه دعوت میکنند و فریاد میزنند به سوی ما بیا» (لَهُ أَصْحابٌ یَدْعُونَهُ إِلَی الْهُدَی ائْتِنا) ولی آنچنان حیران و سرگردان است که گویی سخنان آنان را نمیشنود و یا قادر بر تصمیم گرفتن نیست.
| |
− |
| |
− | و در پایان آیه به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله دستور میدهد که بگو: «هدایت، تنها هدایت خداست و ما مأموریت داریم که فقط در برابر پروردگار عالمیان تسلیم شویم» (قُلْ إِنَّ هُدَی اللَّهِ هُوَ الْهُدی وَ أُمِرْنا لِنُسْلِمَ لِرَبِّ الْعالَمِینَ).
| |
− |
| |
− | این جمله در حقیقت دلیل دیگری بر نفی مذهب مشرکان است زیرا تنها در برابر کسی باید تسلیم شد که مالک و آفریدگار و مربی جهان هستی است نه بتها که هیچ نقشی در ایجاد و اداره این جهان ندارند.
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 72 ص :612
| |
− |
| |
− | (آیه 72)- در این آیه دنباله دعوت الهی را چنین شرح میدهد که، گذشته از توحید به ما دستور داده شده: «نماز را بر پا دارید و از او بپرهیزید و اوست که به سوی او محشور خواهید شد» (وَ أَنْ أَقِیمُوا الصَّلاةَ وَ اتَّقُوهُ وَ هُوَ الَّذِی إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ).
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 73 ص :612
| |
− |
| |
− | (آیه 73)- این آیه در حقیقت دلیلی است بر مطالب آیه قبل و دلیلی است بر لزوم تسلیم در برابر پروردگار، و پیروی از رهبری او، لذا نخست میگوید: «او خدایی است که آسمانها و زمین را به حق آفریده است» (وَ هُوَ الَّذِی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ).
| |
− |
| |
− | تنها چنین کسی که مبدء عالم هستی است، شایسته رهبری میباشد و باید تنها در برابر فرمان او تسلیم بود، زیرا همه چیز را برای هدف صحیحی آفریده است.
| |
− |
| |
− | سپس میفرماید: نه تنها مبدء عالم هستی اوست، بلکه رستاخیز و قیامت نیز به فرمان او صورت میگیرد «و آن روز که فرمان میدهد رستاخیز برپا شود فورا بر پا خواهد شد» (وَ یَوْمَ یَقُولُ کُنْ فَیَکُونُ).
| |
− |
| |
− | ج1، ص613
| |
− |
| |
− | بعد اضافه میکند که «گفتار خداوند حق است» (قَوْلُهُ الْحَقُّ).
| |
− |
| |
− | یعنی همانطور که آغاز آفرینش بر اساس هدف و نتیجه و مصلحت بود، رستاخیز نیز همان گونه خواهد بود.
| |
− |
| |
− | «و در آن روز که در صور دمیده میشود و قیامت بر پا میگردد، حکومت و مالکیت مخصوص ذات پاک اوست» (وَ لَهُ الْمُلْکُ یَوْمَ یُنْفَخُ فِی الصُّورِ).
| |
− |
| |
− | درست است که مالکیت و حکومت خداوند بر تمام عالم هستی از آغاز جهان بوده و تا پایان جهان و در عالم قیامت ادامه خواهد داشت، ولی از آنجا که در این جهان یک سلسله عوامل و اسباب در پیشبرد هدفها و انجام کارها مؤثر است گاهی این عوامل و اسباب انسان را از خداوند که مسبب الاسباب است غافل میکند، اما در آن روز که همه این اسباب از کار میافتد، مالکیت و حکومت او از هر زمان آشکارتر و روشنتر میگردد.
| |
− |
| |
− | و در پایان آیه اشاره به سه صفت از صفات خدا کرده، میگوید: «خداوند از پنهان و آشکار باخبر است» (عالِمُ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَةِ). «و کارهای او همه از روی حکمت میباشد، و از همه چیز آگاه است» (وَ هُوَ الْحَکِیمُ الْخَبِیرُ). یعنی، به مقتضای علم و آگاهیش اعمال بندگان را میداند و به مقتضای قدرت و حکمتش به هر کس جزای مناسب میدهد.
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 74 ص :613
| |
− |
| |
− | (آیه 74)- از آنجا که این سوره جنبه مبارزه با شرک و بتپرستی دارد، در اینجا به گوشهای از سرگذشت ابراهیم، قهرمان بتشکن اشاره کرده، میگوید:
| |
− |
| |
− | ابراهیم پدر (عموی) خود را مورد سرزنش قرار داد و به او چنین «گفت: آیا این بتهای بیارزش و موجودات بیجان را خدایان خود انتخاب کردهای»؟! (وَ إِذْ قالَ إِبْراهِیمُ لِأَبِیهِ آزَرَ أَ تَتَّخِذُ أَصْناماً آلِهَةً).
| |
− |
| |
− | «بدون شک من، تو و جمعیت پیروان و هم مسلکان تو را در گمراهی آشکاری میبینم» (إِنِّی أَراکَ وَ قَوْمَکَ فِی ضَلالٍ مُبِینٍ).
| |
− |
| |
− | چه گمراهی از این آشکارتر که انسان مخلوق خود را معبود خود قرار دهد، و موجود بیجان و بیشعوری را پناهگاه خود بپندارد و حل مشکلات خود را از
| |
− |
| |
− | ج1، ص614
| |
− |
| |
− | آنها بخواهد.
| |
− |
| |
− | جمعی از مفسران سنّی، آزر را پدر واقعی ابراهیم میدانند، در حالی که تمام مفسران و دانشمندان شیعه معتقدند آزر پدر ابراهیم نبود، بعضی او را پدر مادر و بسیاری او را عموی ابراهیم دانستهاند.
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 75 ص :614
| |
− |
| |
− | (آیه 75)- دلایل توحید در آسمانها! در تعقیب نکوهشی که ابراهیم از بتها داشت، قرآن به مبارزات منطقی ابراهیم با گروههای مختلف بتپرستان اشاره میکند نخست میگوید: «همانطور که ابراهیم را از زیانهای بتپرستی آگاه ساختیم همچنین مالکیت مطلقه و تسلط پروردگار را بر تمام آسمان و زمین به او نشان دادیم» (وَ کَذلِکَ نُرِی إِبْراهِیمَ مَلَکُوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ).
| |
− |
| |
− | و در پایان آیه میفرماید: «و هدف ما این بود که ابراهیم اهل یقین گردد» (وَ لِیَکُونَ مِنَ الْمُوقِنِینَ).
| |
− |
| |
− | شک نیست که ابراهیم یقین استدلالی و فطری به یگانگی خدا داشت، اما با مطالعه در اسرار آفرینش این یقین به سر حد کمال رسید.
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 76 ص :614
| |
− |
| |
− | (آیه 76)- از این به بعد موضوع فوق را بطور مشروح بیان کرده و استدلال ابراهیم را از افول و غروب ستاره و خورشید بر عدم الوهیت آنها روشن میسازد.
| |
− |
| |
− | میگوید: «هنگامی که پرده تاریک شب جهان را در زیر پوشش خود قرار داد ستارهای در برابر دیدگان او خودنمایی کرد، ابراهیم صدا زد این خدای من است! اما به هنگامی که غروب کرد با قاطعیت تمام گفت: من هیچ گاه غروب کنندگان را دوست نمیدارم» و آنها را شایسته عبودیت و ربوبیت نمیدانم (فَلَمَّا جَنَّ عَلَیْهِ اللَّیْلُ رَأی کَوْکَباً قالَ هذا رَبِّی فَلَمَّا أَفَلَ قالَ لا أُحِبُّ الْآفِلِینَ).
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 77 ص :614
| |
− |
| |
− | (آیه 77)- بار دیگر چشم بر صفحه آسمان دوخت، این بار قرص سیمگون ماه با فروغ و درخشش دلپذیر خود بر صفحه آسمان ظاهر شده بود «هنگامی که ابراهیم ماه را دید، صدا زد این است پروردگار من! اما سر انجام ماه به سرنوشت همان ستاره گرفتار شد و چهره خود را در پرده افق فرو کشید، ابراهیم جستجوگر گفت: اگر پروردگار من، مرا به سوی خود رهنمون نشود در صف گمراهان قرار
| |
− |
| |
− | ج1، ص615
| |
− |
| |
− | خواهم گرفت» (فَلَمَّا رَأَی الْقَمَرَ بازِغاً قالَ هذا رَبِّی فَلَمَّا أَفَلَ قالَ لَئِنْ لَمْ یَهْدِنِی رَبِّی لَأَکُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّینَ).
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 78 ص :615
| |
− |
| |
− | (آیه 78)- در این هنگام شب به پایان رسیده بود و پردههای تاریک خود را جمع کرده و از صحنه آسمان میگریخت، خورشید از افق مشرق سربرآورده و نور زیبا و لطیف خود را همچون یک پارچه زر بافت بر کوه و دشت و بیابان میگسترد، «همین که چشم حقیقتبین ابراهیم بر نور خیرهکننده آن افتاد صدا زد خدای من این است؟! این که از همه بزرگتر و پرفروغتر است!، اما با غروب آفتاب و فرو رفتن قرص خورشید (در دهان هیولای شب، ابراهیم آخرین سخن خویش را ادا کرد و) گفت: ای جمعیت، من از همه این معبودهای ساختگی که شریک خدا قرار دادهاید بیزارم» (فَلَمَّا رَأَی الشَّمْسَ بازِغَةً قالَ هذا رَبِّی هذا أَکْبَرُ فَلَمَّا أَفَلَتْ قالَ یا قَوْمِ إِنِّی بَرِیءٌ مِمَّا تُشْرِکُونَ).
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 79 ص :615
| |
− |
| |
− | (آیه 79)- اکنون که فهمیدم در ماورای این مخلوقات متغیر و محدود و اسیر چنگال قوانین طبیعت، خدایی است قادر و حاکم بر نظام کائنات «من روی خود را به سوی کسی میکنم که آسمانها و زمین را آفرید و در این عقیده خود کمترین شرک راه نمیدهم، من موحد خالصم و از مشرکان نیستم» (إِنِّی وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ حَنِیفاً وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِکِینَ).
| |
− |
| |
− | در این که چگونه ابراهیم موحد و یکتاپرست، به ستاره آسمان اشاره کرده و میگوید: «هذا ربّی» (این خدای من است) باید بگوییم ابراهیم (ع) این را به عنوان یک خبر قطعی نگفت، بلکه به عنوان یک فرض و احتمال برای تفکر و اندیشیدن، این سخن را بر زبان جاری کرد.
| |
− |
| |
− | و یا مفهوم آن این است که «به اعتقاد شما این خدای من است».
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 80 ص :615
| |
− |
| |
− | (آیه 80)- قرآن در باره ادامه گفتگوی ابراهیم با قوم و جمعیت بتپرست میگوید: «قوم ابراهیم با او به گفتگو و محاجّه پرداختند» (وَ حاجَّهُ قَوْمُهُ).
| |
− |
| |
− | ابراهیم در پاسخ آنها گفت: «چرا در باره خداوند یگانه با من گفتگو و مخالفت میکنید، در حالی که خداوند مرا در پرتو دلایل منطقی و روشن به راه
| |
− |
| |
− | ج1، ص616
| |
− |
| |
− | توحید هدایت کرده است»؟ (قالَ أَ تُحاجُّونِّی فِی اللَّهِ وَ قَدْ هَدانِ) از این آیه به خوبی استفاده میشود که جمعیت بتپرست قوم ابراهیم تلاش و کوشش داشتند که به هر قیمتی که ممکن است او را از عقیده خود بازدارند.
| |
− |
| |
− | لذا او را تهدید به کیفر و خشم خدایان و بتها کردند، و او را از مخالفت آنان بیم دادند، زیرا در دنباله آیه از زبان ابراهیم چنین میخوانیم: «من هرگز از بتهای شما نمیترسم زیرا آنها قدرتی ندارند که به کسی زیان برسانند مگر این که خدا چیزی را بخواهد» (وَ لا أَخافُ ما تُشْرِکُونَ بِهِ إِلَّا أَنْ یَشاءَ رَبِّی شَیْئاً).
| |
− |
| |
− | گویا ابراهیم با این جمله میخواهد یک پیشگیری احتمالی کند و بگوید اگر در گیرودار این مبارزهها فرضا حادثهای هم برای من پیش بیاید هیچ گونه ارتباطی به بتها ندارد، بلکه مربوط به خواست پروردگار است.
| |
− |
| |
− | سپس میگوید: «علم و دانش پروردگار من آن چنان گسترده و وسیع است که همه چیز را دربرمیگیرد» (وَسِعَ رَبِّی کُلَّ شَیْءٍ عِلْماً).
| |
− |
| |
− | و سر انجام برای تحریک فکر و اندیشه، آنان را مخاطب ساخته میگوید: «آیا با این همه باز متذکر و بیدار نمیشوید»؟ (أَ فَلا تَتَذَکَّرُونَ).
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 81 ص :616
| |
− |
| |
− | (آیه 81)- در این آیه منطق و استدلال دیگری را از ابراهیم بیان میکند که به جمعیت بتپرست میگوید: «چگونه ممکن است من از بتها بترسم و در برابر تهدیدهای شما وحشتی به خود راه دهم با این که هیچ گونه نشانهای از عقل و شعور و قدرت در این بتها نمیبینم، اما شما با این که به وجود خدا ایمان دارید و قدرت و علم او را میدانید، و هیچ گونه دستوری به شما در باره پرستش بتها نازل نکرده است، با این همه از خشم او نمیترسید من چگونه از خشم بتها بترسم»؟ (وَ کَیْفَ أَخافُ ما أَشْرَکْتُمْ وَ لا تَخافُونَ أَنَّکُمْ أَشْرَکْتُمْ بِاللَّهِ ما لَمْ یُنَزِّلْ بِهِ عَلَیْکُمْ سُلْطاناً).
| |
− |
| |
− | اکنون انصاف بدهید کدام یک از این دو دسته (بتپرستان و خداپرستان) شایستهتر به ایمنی (از مجازات) هستند اگر میدانید»! (فَأَیُّ الْفَرِیقَیْنِ أَحَقُّ بِالْأَمْنِ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ).
| |
− |
| |
− | در واقع منطق ابراهیم در اینجا یک منطق عقلی بر اساس این واقعیت است
| |
− |
| |
− | ج1، ص617
| |
− |
| |
− | که شما مرا تهدید به خشم بتها میکنید در حالی که تأثیر وجودی آنها موهوم است، ولی از خشم خداوند بزرگ که من و شما هر دو او را پذیرفتهایم- و هیچ گونه دستوری از طرف او در باره پرستش بتها نرسیده- ترس و وحشتی ندارید.
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 82 ص :617
| |
− |
| |
− | (آیه 82)- در این آیه، پاسخی از زبان ابراهیم به سؤالی که خودش در آیه قبل مطرح نمود نقل شده است و این یک شیوه جالب در استدلالات علمی است که گاهی شخص استدلال کننده سؤالی از طرف مقابل میکند و خودش بلافاصله به پاسخ آن میپردازد اشاره به این که مطلب به قدری روشن است که هر کس پاسخ آن را باید بداند.
| |
− |
| |
− | میگوید: «آنها که ایمان آوردند و ایمان خود را با ظلم و ستم نیامیختند امنیت برای آنهاست، و هدایت مخصوص آنان» (الَّذِینَ آمَنُوا وَ لَمْ یَلْبِسُوا إِیمانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولئِکَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُونَ).
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 83 ص :617
| |
− |
| |
− | (آیه 83)- این آیه به تمام بحثهای گذشته که در زمینه توحید و مبارزه با شرک از ابراهیم نقل شد اشاره کرده، میگوید: «اینها دلایلی بود که ما به ابراهیم در برابر قوم و جمعیتش دادیم» (وَ تِلْکَ حُجَّتُنا آتَیْناها إِبْراهِیمَ عَلی قَوْمِهِ).
| |
− |
| |
− | سپس برای تکمیل این بحث میفرماید: «درجات هر کس را بخواهیم بلند میکنیم» (نَرْفَعُ دَرَجاتٍ مَنْ نَشاءُ).
| |
− |
| |
− | اما برای این که اشتباهی پیش نیاید که گمان کنند خداوند در این ترفیع درجه تبعیضی قائل میشود میفرماید: «پروردگار تو، حکیم و عالم است» (إِنَّ رَبَّکَ حَکِیمٌ عَلِیمٌ).
| |
− |
| |
− | و درجاتی را که میدهد روی آگاهی به شایستگی آنها و موافق موازین حکمت است و تا کسی شایسته نباشد از آن برخوردار نخواهد شد.
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 84 ص :617
| |
− |
| |
− | (آیه 84)- از این به بعد به قسمتی از مواهبی که خداوند به ابراهیم داده است اشاره شده، و آن مواهب فرزندان صالح و نسل لایق و برومند است که یکی از بزرگترین مواهب الهی محسوب میشود.
| |
− |
| |
− | نخست میگوید: «ما به ابراهیم، اسحاق و یعقوب (فرزندان اسحاق) را
| |
− |
| |
− | ج1، ص618
| |
− |
| |
− | بخشیدیم» (وَ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ).
| |
− |
| |
− | سپس برای این که افتخار این دو تنها در جنبه پیغمبرزادگی نبود، بلکه شخصا در پرتو فکر صحیح و عمل صالح نور هدایت را در قلب خود جای داده بودند، میگوید: «هر یک از آنها را هدایت کردیم» (کُلًّا هَدَیْنا).
| |
− |
| |
− | و به دنبال آن برای این که تصور نشود، در دورانهای قبل از ابراهیم، پرچمدارانی برای توحید نبودند، و این موضوع از زمان او شروع شده اضافه میکند، «نوح را نیز پیش از آن هدایت و رهبری کردیم» (وَ نُوحاً هَدَیْنا مِنْ قَبْلُ).
| |
− |
| |
− | در حقیقت با اشاره به موقعیت نوح که از اجداد ابراهیم است و موقعیت جمعی از پیامبران که از دودمان و فرزندان او هستند، موقعیت ممتاز ابراهیم را از نظر «وراثت و ریشه» و «ثمره» وجودی مشخص میسازد.
| |
− |
| |
− | و در تعقیب آن نام جمع کثیری از پیامبران را که از دودمان ابراهیم بودند میبرد، نخست میگوید: «از دودمان ابراهیم، داود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسی و هارون را هدایت کردیم» (وَ مِنْ ذُرِّیَّتِهِ داوُدَ وَ سُلَیْمانَ وَ أَیُّوبَ وَ یُوسُفَ وَ مُوسی وَ هارُونَ).
| |
− |
| |
− | و در پایان آیه میفرماید: «این چنین نیکوکاران را پاداش میدهیم» (وَ کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ). به این ترتیب روشن میکند که مقام و موقعیت آنان در پرتو اعمال و کردار آنها بود.
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 85 ص :618
| |
− |
| |
− | (آیه 85)- و در این آیه اضافه میکند: «و (همچنین) زکریا و یحیی و عیسی و الیاس هر کدام از صالحان بودند» (وَ زَکَرِیَّا وَ یَحْیی وَ عِیسی وَ إِلْیاسَ کُلٌّ مِنَ الصَّالِحِینَ). یعنی، مقامات آنها جنبه تشریفاتی و اجباری نداشت بلکه در پرتو عمل صالح در پیشگاه خدا شخصیت و عظمت یافتند.
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 86 ص :618
| |
− |
| |
− | (آیه 86)- در این آیه نیز نام چهار نفر دیگر از پیامبران و رهبران الهی را ذکر کرده، میفرماید: «و اسماعیل و الیسع و یونس و لوط و هر کدام را بر مردم عصر خود برتری بخشیدیم» (وَ إِسْماعِیلَ وَ الْیَسَعَ وَ یُونُسَ وَ لُوطاً وَ کلًّا فَضَّلْنا عَلَی الْعالَمِینَ).
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 87 ص :618
| |
− |
| |
− | (آیه 87)- و در این آیه یک اشاره کلی به پدران و فرزندان و برادران صالح
| |
− |
| |
− | ج1، ص619
| |
− |
| |
− | پیامبران نامبرده که بطور تفصیل اسم آنها در اینجا نیامده است کرده، میگوید: «از میان پدران آنها و فرزندانشان و برادرانشان، افرادی را فضیلت دادیم و برگزیدیم و به راه راست هدایت کردیم» (وَ مِنْ آبائِهِمْ وَ ذُرِّیَّاتِهِمْ وَ إِخْوانِهِمْ وَ اجْتَبَیْناهُمْ وَ هَدَیْناهُمْ إِلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ).
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 88 ص :619
| |
− |
| |
− | (آیه 88)- سه امتیاز مهم! به دنبال ذکر نام گروههای مختلفی از پیامبران الهی در آیات گذشته، در اینجا اشاره به خطوط کلی و اصلی زندگانی آنها شده، نخست میفرماید: «این هدایت خداست که به وسیله آن هر کس از بندگانش را بخواهد هدایت و رهبری میکند» (ذلِکَ هُدَی اللَّهِ یَهْدِی بِهِ مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ).
| |
− |
| |
− | سپس برای این که کسی تصور نکند آنها به اجبار در این راه گام گذاشتند و همچنین کسی تصور نکند که خداوند نظر خاص و استثنایی و بیدلیل در مورد آنها داشته است، میفرماید: «اگر فرضا این پیامبران با آن همه مقام و موقعیتی که داشتند مشرک میشدند، تمام اعمالشان بر باد میرفت» (وَ لَوْ أَشْرَکُوا لَحَبِطَ عَنْهُمْ ما کانُوا یَعْمَلُونَ).
| |
− |
| |
− | یعنی آنها نیز مشمول همان قوانین الهی هستند که در باره دیگران اجرا میگردد و تبعیضی در کار نیست.
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 89 ص :619
| |
− |
| |
− | (آیه 89)- در این آیه به سه امتیاز مهم که پایه همه امتیازات انبیاء بوده اشاره کرده، میفرماید: «اینها کسانی بودند که هم کتاب آسمانی به آنان دادهایم و هم مقام حکم و هم نبوت» (أُولئِکَ الَّذِینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ وَ الْحُکْمَ وَ النُّبُوَّةَ).
| |
− |
| |
− | «حکم» در اصل به معنی منع و جلوگیری است، و از آنجا که عقل جلو اشتباهات و خلافکاریها را میگیرد، همچنین قضاوت صحیح مانع از ظلم و ستم است، و حکومت عادل جلو حکومتهای ناروای دیگران را میگیرد، در هر یک از این سه معنی استعمال میشود.
| |
− |
| |
− | سپس میفرماید: «اگر این جمعیت- یعنی مشرکان و اهل مکّه و مانند آنها- این حقایق را نپذیرند، دعوت تو بدون پاسخ نمیماند، زیرا ما جمعیتی را مأموریت دادهایم که نه تنها آن را بپذیرند بلکه آن را محافظت و نگهبانی کنند جمعیتی که در
| |
− |
| |
− | ج1، ص620
| |
− |
| |
− | راه کفر گام برنمیدارند و در برابر حق تسلیمند» (فَإِنْ یَکْفُرْ بِها هؤُلاءِ فَقَدْ وَکَّلْنا بِها قَوْماً لَیْسُوا بِها بِکافِرِینَ).
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 90 ص :620
| |
− |
| |
− | (آیه 90)- در این آیه، برنامه این پیامبران بزرگ را به عنوان یک سرمشق عالی هدایت به پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله معرفی کرده، و میگوید: «اینها کسانی هستند که مشمول هدایت الهی شدهاند، پس به هدایت آنها اقتدا کن» (أُولئِکَ الَّذِینَ هَدَی اللَّهُ فَبِهُداهُمُ اقْتَدِهْ).
| |
− |
| |
− | این آیه بار دیگر تأکید میکند که اصول دعوت همه پیامبران الهی یکی است، گر چه آیینهای بعدی کاملتر از آیینهای قبلی بوده است.
| |
− |
| |
− | «هدایت» مفهوم وسیعی دارد که هم توحید و سایر اصول اعتقادی را شامل میشود و هم صبر و استقامت، و هم سایر اصول اخلاق و تعلیم و تربیت.
| |
− |
| |
− | سپس به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله دستور داده میشود که «به مردم بگو: من هیچ گونه اجر و پاداشی در برابر رسالت خود از شما تقاضا نمیکنم» همانطور که پیامبران پیشین چنین درخواستی نکردند، من هم از این سنت همیشگی پیامبران پیروی کرده و به آنها اقتدا میکنم (قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً).
| |
− |
| |
− | «به علاوه این قرآن و رسالت و هدایت یک بیدار باش و یادآوری به همه جهانیان است» (إِنْ هُوَ إِلَّا ذِکْری لِلْعالَمِینَ).
| |
− |
| |
− | و چنین نعمت عمومی و همگانی، همانند نور آفتاب و امواج هوا و بارش باران است که جنبه عمومی و جهانی دارد، و هیچ گاه خرید و فروش نمیشود و کسی در برابر آن اجر و پاداشی نمیگیرد.
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 91 ص :620
| |
− |
| |
− | اشاره
| |
− |
| |
− | (آیه 91)
| |
− |
| |
− | شأن نزول:
| |
− |
| |
− | نقل شده که جمعی از یهودیان گفتند: ای محمد! آیا راستی خداوند کتابی بر تو فرستاده است؟! پیامبر فرمود: آری! آنها گفتند: به خدا سوگند که خداوند هیچ کتابی از آسمان فرو نفرستاده است!
| |
− |
| |
− | تفسیر:
| |
− |
| |
− | خدانشناسان! از شأن نزول فوق و لحن آیه در مییابیم این آیه در باره یهود است نه مشرکان، از طرفی بعضی معتقدند که این آیه استثنائا در مدینه نازل شده است و به دستور پیامبر صلّی اللّه علیه و آله به تناسب خاصی در وسط این سوره مکّی
| |
− |
| |
− | ج1، ص621
| |
− |
| |
− | قرار گرفته و این موضوع در قرآن نمونههای فراوانی دارد.
| |
− |
| |
− | اکنون میپردازیم به تفسیر آیه، نخست میگوید: «آنها خدا را آن چنانکه شایسته است نشناختند زیرا گفتند: خدا هیچ کتابی بر هیچ انسانی نازل نکرده است»! (وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِذْ قالُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ عَلی بَشَرٍ مِنْ شَیْءٍ).
| |
− |
| |
− | خداوند به پیامبرش دستور میدهد که در جواب آنها «بگو: چه کسی کتابی را که موسی آورد و نور و هدایت برای مردم بود نازل گردانید»؟ (قُلْ مَنْ أَنْزَلَ الْکِتابَ الَّذِی جاءَ بِهِ مُوسی نُوراً وَ هُدیً لِلنَّاسِ).
| |
− |
| |
− | «همان کتابی که آن را به صفحات پراکندهای تبدیل کردهاید، بعضی را که به سود شماست آشکار میکنید و بسیاری را که به زبان خود میدانید پنهان میدارید» (تَجْعَلُونَهُ قَراطِیسَ تُبْدُونَها وَ تُخْفُونَ کَثِیراً). «و در این کتاب آسمانی مطالبی به شما تعلیم داده شده که نه شما و نه پدرانتان از آن باخبر نبودید و بدون تعلیم الهی نمیتوانستید باخبر شوید» (وَ عُلِّمْتُمْ ما لَمْ تَعْلَمُوا أَنْتُمْ وَ لا آباؤُکُمْ).
| |
− |
| |
− | در پایان آیه به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله دستور میدهد که «تنها خدا را یاد کن و آنها را در اباطیل و لجاجت و بازیگری خود رها ساز» زیرا آنها جمعیتی هستند که کتاب الهی و آیات او را به بازی گرفتهاند (قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ فِی خَوْضِهِمْ یَلْعَبُونَ).
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 92 ص :621
| |
− |
| |
− | اشاره
| |
− |
| |
− | (آیه 92)- در تعقیب بحثی که در باره کتاب آسمانی یهود در آیه گذشته عنوان شد در اینجا به قرآن که یک کتاب دیگر آسمانی است اشاره میشود، و در حقیقت ذکر تورات مقدمهای است برای ذکر قرآن تا تعجب و وحشتی از نزول یک کتاب آسمانی، بر یک بشر، نکنند.
| |
− |
| |
− | نخست میگوید: «این کتابی است که ما آن را نازل کردیم» (وَ هذا کِتابٌ أَنْزَلْناهُ). «کتابی است بسیار پربرکت، زیرا سر چشمه انواع خیرات و نیکیها و پیروزیها است» (مُبارَکٌ). «به علاوه کتبی را که پیش از آن نازل شدهاند همگی تصدیق میکند» (مُصَدِّقُ الَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ).
| |
− |
| |
− | منظور از این که قرآن کتب مقدسه پیشین را تصدیق میکند آن است که تمام نشانههایی که در آنها آمده است بر آن تطبیق مینماید.
| |
− |
| |
− | ج1، ص622
| |
− |
| |
− | بنابراین، هم از نظر محتوا و هم از نظر اسناد و مدارک تاریخی نشانههای حقانیت در آن آشکار است.
| |
− |
| |
− | سپس هدف نزول قرآن را چنین توضیح میدهد که «آن را فرستادیم تا امّ القری (مکّه) و تمام آنها که در گرد آن هستند، انذار کنی» و به مسؤولیتها و وظایفشان آگاه سازی (وَ لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُری وَ مَنْ حَوْلَها).
| |
− |
| |
− | اگر به مکّه «امّ القری» میگویند به خاطر این است که اصل و آغاز پیدایش تمام خشکیهای روی زمین است در روایات متعددی میخوانیم، خشکیهای زمین از زیر خانه کعبه گسترده شدند و از آن به نام «دحو الارض» (گسترش زمین) یاد شده است. بنابراین «و من حولها» (کسانی که پیرامون آن هستند) تمام مردم روی زمین را شامل میشود.
| |
− |
| |
− | و در پایان آیه میگوید: «کسانی که به روز رستاخیز و حساب پاداش اعمال ایمان دارند به این کتاب ایمان خواهند آورد و مراقب نمازهای خود خواهند بود» (وَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَ هُمْ عَلی صَلاتِهِمْ یُحافِظُونَ).
| |
− |
| |
− | اهمیت نماز
| |
− |
| |
− | در آیه فوق از میان تمام دستورات دینی، تنها اشاره به نماز شده است و همانطور که میدانیم نماز مظهر پیوند با خدا و ارتباط با اوست و به همین دلیل از همه عبادات برتر و بالاتر است و به عقیده بعضی هنگام نزول این آیات تنها فریضه اسلامی همین نماز بود.
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 93 ص :622
| |
− |
| |
− | اشاره
| |
− |
| |
− | (آیه 93)
| |
− |
| |
− | شأن نزول:
| |
− |
| |
− | این آیه در مورد شخصی به نام «عبد اللّه بن سعد» که از کاتبان وحی بود و سپس خیانت کرد و پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله او را طرد نمود و پس از آن ادعا کرد که من میتوانم همانند آیات قرآن بیاورم نازل گردیده.
| |
− |
| |
− | جمعی از مفسران نیز گفتهاند که آیه یا قسمتی از آن در باره «مسیلمه کذاب» که از مدعیان دروغین نبوت بود نازل گردیده است.
| |
− |
| |
− | و در هر حال آیه همانند سایر آیات قرآن که در شرایط خاصی نازل شده مضمون و محتوای آن کلی و عمومی است و همه مدعیان نبوت و مانند آنها را شامل میشود.
| |
− |
| |
− | تفسیر:
| |
− |
| |
− | به دنبال آیات گذشته که اشاره به گفتار یهود در باره نفی نزول کتاب
| |
− |
| |
− | ج1، ص623
| |
− |
| |
− | آسمانی بر هیچ کس نبوده بود، در این آیه سخن از گناهکاران دیگری است که در نقطه مقابل آنها قرار دارند و ادعای نزول وحی آسمانی بر خود میکنند، در حالی که دروغ میگویند. و در حقیقت به سه دسته از این گونه افراد در آیه مورد بحث اشاره شده است. نخست میگوید: «چه کسی ستمکارتر است از کسانی که بر خدا دروغ میبندند و آیهای را تحریف و سخنی از سخنان خدا را تغییر میدهند» (وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَری عَلَی اللَّهِ کَذِباً).
| |
− |
| |
− | دسته دوم «آنها که ادعای نبوت و وحی میکنند، در حالی که نه پیامبرند و نه وحی بر آنها نازل شده است» (أَوْ قالَ أُوحِیَ إِلَیَّ وَ لَمْ یُوحَ إِلَیْهِ شَیْءٌ).
| |
− |
| |
− | دسته سوم آنها که به عنوان انکار نبوت پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله یا از روی استهزاء «میگویند ما هم میتوانیم همانند این آیات نازل کنیم» در حالی که دروغ میگویند و کمترین قدرتی بر این کار ندارند (وَ مَنْ قالَ سَأُنْزِلُ مِثْلَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ).
| |
− |
| |
− | آری! همه اینها ستمگرند و کسی ستمکارتر از آنها نیست هم خود گمراهند و هم دیگران را به گمراهی میکشانند، چه ظلمی از این بالاتر که افرادی که صلاحیت رهبری ندارند، ادعای رهبری کنند آن هم رهبری الهی و آسمانی.
| |
− |
| |
− | سپس مجازات دردناک این گونه افراد را چنین بیان میکند: «اگر تو ای پیامبر! این ستمکاران را به هنگامی که در شداید مرگ و جان دادن فرو رفتهاند مشاهده کنی، در حالی که فرشتگان قبض ارواح دست گشودهاند به آنها میگویند: جان خود را خارج سازید، خواهی دید که وضع آنها بسیار دردناک و اسفبار است» (وَ لَوْ تَری إِذِ الظَّالِمُونَ فِی غَمَراتِ الْمَوْتِ وَ الْمَلائِکَةُ باسِطُوا أَیْدِیهِمْ أَخْرِجُوا أَنْفُسَکُمُ).
| |
− |
| |
− | در این حال فرشتگان عذاب به آنها میگویند: «امروز گرفتار مجازات خوارکنندهای خواهید شد به خاطر دو کار: نخست این که بر خدا دروغ بستید و دیگر این که در برابر آیات او سر تسلیم فرود نیاوردید» (الْیَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذابَ الْهُونِ بِما کُنْتُمْ تَقُولُونَ عَلَی اللَّهِ غَیْرَ الْحَقِّ وَ کُنْتُمْ عَنْ آیاتِهِ تَسْتَکْبِرُونَ).
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 94 ص :623
| |
− |
| |
− | اشاره
| |
− |
| |
− | (آیه 94)
| |
− |
| |
− | شأن نزول:
| |
− |
| |
− | یکی از مشرکان به نام «نضربن حارث» گفت: «لات» و «عزی» (دو بت بزرگ و معروف عرب) در قیامت از من شفاعت خواهند کرد، آیه
| |
− |
| |
− | ج1، ص624
| |
− |
| |
− | نازل شد و به او و امثال او پاسخ گفت.
| |
− |
| |
− | تفسیر:
| |
− |
| |
− | گمشدهها- در آیه گذشته به قسمتی از حالات ظالمان در آستانه مرگ اشاره شد در این آیه گفتاری که خداوند به هنگام مرگ یا به هنگام ورود در صحنه قیامت به آنها میگوید، منعکس شده است.
| |
− |
| |
− | در آغاز میفرماید: «امروز همه به صورت تنها، همان گونه که روز اول شما را آفریدیم، به سوی ما بازگشت نمودید» (وَ لَقَدْ جِئْتُمُونا فُرادی کَما خَلَقْناکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ).
| |
− |
| |
− | «و اموالی که به شما بخشیده بودیم و تکیه گاه شما در زندگی بود، همه را پشت سر گذاردید» و با دست خالی آمدید (وَ تَرَکْتُمْ ما خَوَّلْناکُمْ وَراءَ ظُهُورِکُمْ).
| |
− |
| |
− | همچنین «بتهایی که آنها را شفیع خود میپنداشتید، و شریک در تعیین سرنوشت خود تصور میکردید هیچ کدام را با شما نمیبینیم» (وَ ما نَری مَعَکُمْ شُفَعاءَکُمُ الَّذِینَ زَعَمْتُمْ أَنَّهُمْ فِیکُمْ شُرَکاءُ). در حقیقت «جمع شما به پراکندگی گرایید و تمام پیوندها از شما بریده شد» (لَقَدْ تَقَطَّعَ بَیْنَکُمْ).
| |
− |
| |
− | «تمام پندارها و تکیهگاههایی که فکر میکردید نابود گشتند و گم شدند» (وَ ضَلَّ عَنْکُمْ ما کُنْتُمْ تَزْعُمُونَ).
| |
− |
| |
− | مشرکان و بتپرستان عرب روی سه چیز تکیه داشتند: «قبیله و عشیره» که به آن وابسته بودند، و «اموال و ثروتهایی» که برای خود گرد آورده بودند، و «بتهایی» که آنها را شریک خدا در تعیین سرنوشت انسان و شفیع در پیشگاه او میپنداشتند، در هر یک از سه جمله آیه، به یکی از این سه موضوع اشاره شده که چگونه به هنگام مرگ، همه آنها با انسان وداع میگویند، و او را تک و تنها به خود وامیگذارند.
| |
− |
| |
− | در آن روز بطور کلی تمام پیوندها و علائق مادی و همه تکیه گاهها و معبودهای خیالی و ساختگی از او جدا میشود، او میماند و اعمالش، و به تعبیر قرآن گم میشوند، یعنی آنچنان حقیر و پست و ناشناس خواهند بود که به چشم نمیآیند!
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 95 ص :624
| |
− |
| |
− | (آیه 95)- شکافنده صبح! بار دیگر روی سخن را به مشرکان کرده و دلایل توحید را در ضمن عبارات جالب و نمونههای زندهای از اسرار مشرکان و نظام آفرینش و شگفتیهای خلقت، شرح میدهد.
| |
− |
| |
− | ج1، ص625
| |
− |
| |
− | در این آیه، به سه قسمت از این شگفتیها که در زمین است اشاره شده، نخست میگوید: «خداوند شکافنده دانه و هسته است» (إِنَّ اللَّهَ فالِقُ الْحَبِّ وَ النَّوی).
| |
− |
| |
− | جالب این که دانه و هسته گیاهان غالبا بسیار محکمند، یک نگاه به هسته خرما و میوههایی مانند هلو و شفتالو و دانههای محکم بعضی از حبوبات نشان میدهد که چگونه آن نطفه حیاتی که در حقیقت نهال و درخت کوچکی است در دژی فوق العاده محکم محاصره شده است، ولی دستگاه آفرینش آنچنان خاصیت تسلیم و نرمش به این دژ نفوذ ناپذیر، و آنچنان قدرت و نیرو به آن جوانه بسیار لطیف و ظریفی که در درون هسته و دانه پرورش مییابد، میدهد که بتواند دیواره آن را بشکافد و از میان آن قد برافرازد.
| |
− |
| |
− | به راستی این حادثه در جهان گیاهان حادثه شگرفی است که قرآن به عنوان یک نشانه توحید انگشت روی آن گذاشته است.
| |
− |
| |
− | سپس میگوید: «موجود زنده را از مرده بیرون میفرستد، و موجودات مرده را از زنده» (یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَ مُخْرِجُ الْمَیِّتِ مِنَ الْحَیِّ).
| |
− |
| |
− | و این یک نظام دائمی و عمومی در جهان آفرینش است مسأله حیات و زندگی موجودات زنده از پیچیدهترین مسائلی است که هنوز علم و دانش بشر نتوانسته است پرده از روی اسرار آن بردارد و به مخفیگاه آن گام بگذارد که چگونه عناصر طبیعی و مواد آلی با یک جهش عظیم، تبدیل به یک موجود زنده میشوند.
| |
− |
| |
− | لذا میبینیم قرآن برای اثبات وجود خدا بارها روی این مسأله تکیه کرده است، و پیامبران بزرگی همچون ابراهیم و موسی در برابر گردنکشانی همچون نمرود و فرعون، به وسیله پدیده حیات و حکایت آن از وجود مبدء قادر و حکیم جهان استدلال میکردند.
| |
− |
| |
− | و در پایان آیه به عنوان تأکید و تحکیم مطلب میفرماید: «این است خدای شما و این است آثار قدرت و علم بیپایان او، با این حال چگونه از حق منحرف، و به راه باطل کشانده میشوید» (ذلِکُمُ اللَّهُ فَأَنَّی تُؤْفَکُونَ).
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 96 ص :625
| |
− |
| |
− | (آیه 96)- در این آیه به سه نعمت از نعمتهای جوّی و آسمانی اشاره شده
| |
− |
| |
− | ج1، ص626
| |
− |
| |
− | است. نخست میگوید: «خداوند شکافنده صبح است» (فالِقُ الْإِصْباحِ).
| |
− |
| |
− | قرآن در اینجا روی مسأله صبح تکیه میکند که یکی از نعمتهای بزرگ پروردگار است زیرا میدانیم این پدیده آسمانی نتیجه وجود جوّ زمین (یعنی قشر ضخیم هوا که دور تا دور این کره را پوشانیده) میباشد، اگر اطراف کره زمین همانند کره ماه جوّی وجود نداشت نه بین الطلوعین و فلق وجود داشت و نه سپیدی آغاز شب و شفق، اما وجود جوّ زمین و فاصلهای که در میان تاریکی شب، و روشنایی روز به هنگام طلوع و غروب آفتاب قرار دارد، انسان را تدریجا برای پذیرا شدن هر یک از این دو پدیده متضاد آماده میسازد، و انتقال از نور به ظلمت و از ظلمت به نور، به صورت تدریجی و ملایم و کاملا مطبوع و قابل تحمل انجام میگردد.
| |
− |
| |
− | ولی برای این که تصور نشود شکافتن صبح دلیل این است که تاریکی و ظلمت شب، چیز نامطلوب و یا مجازات و سلب نعمت است بلافاصله میفرماید: خداوند «شب را مایه آرامش قرار داد» (وَ جَعَلَ اللَّیْلَ سَکَناً).
| |
− |
| |
− | این موضوع مسلم است که انسان در برابر نور و روشنایی تمایل به تلاش و کوشش دارد، جریان خون متوجه سطح بدن میشود، و تمام سلولها آماده فعالیت میگردند، و به همین دلیل خواب در برابر نور چندان آرامبخش نیست.
| |
− |
| |
− | ولی هر قدر محیط تاریک بوده باشد خواب عمیقتر و آرامبخشتر است، زیرا در تاریکی، خون متوجه درون بدن میگردد و بطور کلی سلولها در یک آرامی و استراحت فرو میروند، به همین دلیل در جهان طبیعت نه تنها حیوانات، بلکه گیاهان نیز به هنگام تاریکی شب به خواب فرو میروند و با نخستین اشعه صبحگاهان جنب و جوش و فعالیت را شروع میکنند، به عکس دنیای ماشینی که شب را تا بعد از نیمه بیدار میمانند، و روز را تا مدت زیادی بعد از طلوع آفتاب در خواب فرو میروند، و نشاط و سلامت خود را از دست میدهند.
| |
− |
| |
− | سپس اشاره به سومین نعمت و نشانه عظمت خود کرده، میگوید: «و خورشید و ماه را وسیله حساب در زندگی شما قرار داد» (وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ حُسْباناً).
| |
− |
| |
− | این موضوع بسیار جالب توجه است که میلیونها سال کره زمین به دور
| |
− |
| |
− | ج1، ص627
| |
− |
| |
− | خورشید، و ماه به دور زمین گردش میکند، و این گردش به قدری حساب شده است که حتی لحظهای پس و پیش نمیشود، و این ممکن نیست مگر در سایه یک علم و قدرت بیانتها که هم طرح آن را بریزد و هم آن را دقیقا اجرا کند.
| |
− |
| |
− | و لذا در پایان آیه میگوید: «این اندازهگیری خداوندی است که هم توانا است و هم دانا» (ذلِکَ تَقْدِیرُ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ).
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 97 ص :627
| |
− |
| |
− | (آیه 97)- در تعقیب آیه قبل که اشاره به نظام گردش آفتاب و ماه شده بود، در اینجا به یکی دیگر از نعمتهای پروردگار اشاره کرده و میگوید: «او کسی است که ستارگان را برای شما قرار داد تا در پرتو آنها راه خود را در تاریکی صحرا و دریا، در شبهای ظلمانی، بیابید» (وَ هُوَ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ النُّجُومَ لِتَهْتَدُوا بِها فِی ظُلُماتِ الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ).
| |
− |
| |
− | و در پایان آیه میفرماید: «نشانهها و دلایل خود را برای افرادی که اهل فکر و فهم و اندیشهاند روشن ساختیم» (قَدْ فَصَّلْنَا الْآیاتِ لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ).
| |
− |
| |
− | انسان هزاران سال است که با ستارگان آسمان و نظام آنها آشنا است، لذا برای جهت یابی در سفرهای دریایی و خشکی بهترین وسیله او، همین ستارگان بودند.
| |
− |
| |
− | مخصوصا در اقیانوسهای وسیع که هیچ نشانهای برای پیدا کردن راه مقصد در دست نیست و در آن زمان دستگاه قطبنما نیز اختراع نشده بود وسیله مطمئنی جز ستارگان آسمان وجود نداشت، همانها بودند که میلیونها بشر را از گمراهی و غرقاب نجات میدادند و به سر منزل مقصود میرسانیدند.
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 98 ص :627
| |
− |
| |
− | (آیه 98)- در این آیه نیز دلایل توحید و خداشناسی تعقیب شده است، زیرا قرآن برای این هدف گاهی انسان را در آفاق و جهانهای دور دست سیر میدهد، و گاهی او را به سیر در درون وجود خویش دعوت مینماید، نخست میگوید: «او کسی است که شما را از یک انسان آفرید» (وَ هُوَ الَّذِی أَنْشَأَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ).
| |
− |
| |
− | یعنی، شما با این همه چهرههای گوناگون، ذوقها و افکار متفاوت، و تنوع وسیع در تمام جنبههای وجودی، همه از یک فرد آفریده شدهاید، و این نهایت عظمت خالق و آفریدگار را میرساند که چگونه از یک مبدء این همه چهرههای
| |
− |
| |
− | ج1، ص628
| |
− |
| |
− | متفاوت آفریده است؟
| |
− |
| |
− | سپس میفرماید: «جمعی از افراد بشر مستقر هستند و جمعی مستودع» (فَمُسْتَقَرٌّ وَ مُسْتَوْدَعٌ).
| |
− |
| |
− | «مستقرّ» به معنی ناپایدار میآید، و «مستودع» به معنی ناپایدار.
| |
− |
| |
− | احتمال دارد دو تعبیر فوق، اشاره به اجزای اولیه تشکیل دهنده نطفه انسان بوده باشد، زیرا چنانکه میدانیم نطفه انسان از دو جزء یکی «اوول» (نطفه ماده) و دیگری «اسپرم» (نطفه نر) تشکیل شده است، نطفه ماده در رحم تقریبا ثابت و مستقر است، ولی نطفههای نر به صورت جانداران متحرک به سوی او با سرعت حرکت میکنند و نخستین فرد «اسپرم» که به «اوول» میرسد با او میآمیزد و بقیه را عقب میراند و تخمه اولی انسان را تشکیل میدهد.
| |
− |
| |
− | در پایان آیه بار دیگر میگوید: «ما نشانههای خود را برشمردیم تا آنها که دارای فهم و درکند بیندیشند» (قَدْ فَصَّلْنَا الْآیاتِ لِقَوْمٍ یَفْقَهُونَ).
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 99 ص :628
| |
− |
| |
− | (آیه 99)- این آیه، آخرین آیهای است که در این سلسله بحثها ما را به شگفتیهای جهان آفرینش، و شناسایی خداوند از طریق آن دعوت میکند.
| |
− |
| |
− | در آغاز به یکی از مهمترین و اساسیترین نعمتهای پروردگار که میتوان آن را ریشه و مادر سایر نعمتها دانست اشاره میکند و آن پیدایش و رشد و نمو گیاهان و درختان در پرتو آن است، و میگوید: «او کسی است که از آسمان آبی (برای شما) فرستاد» (وَ هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً).
| |
− |
| |
− | این که میگوید از طرف آسمان به خاطر آن است که تمام منابع آب روی زمین اعم از چشمهها و نهرها و قناتها و چاههای عمیق به آب باران منتهی میگردد لذا کمبود باران در همه آنها اثر میگذارد و اگر خشکسالی ادامه یابد همگی خشک میشوند.
| |
− |
| |
− | سپس به اثر بارز نزول باران اشاره کرده، میگوید: «به واسطه آن روییدنیها را از همه نوع از زمین خارج ساختیم» (فَأَخْرَجْنا بِهِ نَباتَ کُلِّ شَیْءٍ).
| |
− |
| |
− | جالب این که خداوند از یک زمین و یک آب، غذای مورد نیاز همه جانداران
| |
− |
| |
− | ج1، ص629
| |
− |
| |
− | را تأمین کرده است و جالبتر این که نه تنها گیاهان صحرا و خشکیها از برکت آب باران پرورش مییابند، بلکه گیاهان بسیار کوچکی که در لابلای امواج آب دریاها میرویند و خوراک عمده ماهیان دریاست از پرتو نور آفتاب و دانههای باران رشد میکنند، سپس به شرح این جمله پرداخته و موارد مهمی را از گیاهان و درختان که به وسیله آب باران پرورش مییابند خاطرنشان میسازد.
| |
− |
| |
− | نخست میگوید: «ما به وسیله آن ساقههای سبز گیاهان و نباتات را از زمین خارج ساختیم» و از دانه کوچک و خشک ساقهای با طراوت و سرسبز که لطافت و زیبایی آن چشم را خیره میکند آفریدیم» (فَأَخْرَجْنا مِنْهُ خَضِراً).
| |
− |
| |
− | «و از آن ساقه سبز، دانههای روی هم چیده شده، (همانند خوشه گندم و ذرت) بیرون آوردیم (نُخْرِجُ مِنْهُ حَبًّا مُتَراکِباً).
| |
− |
| |
− | «همچنین به وسیله آن از درختان نخل خوشه سر بستهای بیرون فرستادیم که پس از شکافته شدن رشتههای باریک و زیبایی که دانههای خرما را بر دوش خود حمل میکنند و از سنگینی به طرف پایین متمایل میشوند خارج میگردد» (وَ مِنَ النَّخْلِ مِنْ طَلْعِها قِنْوانٌ دانِیَةٌ). «همچنین باغهایی از انگور و زیتون و انار پرورش دادیم» (وَ جَنَّاتٍ مِنْ أَعْنابٍ وَ الزَّیْتُونَ وَ الرُّمَّانَ).
| |
− |
| |
− | سپس اشاره به یکی دیگر از شاهکارهای آفرینش در این درختان کرده میفرماید: «هم با یکدیگر شباهت دارند و هم ندارند» (مُشْتَبِهاً وَ غَیْرَ مُتَشابِهٍ).
| |
− |
| |
− | دو درخت زیتون و انار از نظر شکل ظاهری و ساختمان شاخهها و برگها شباهت زیادی به هم دارند، در حالی که از نظر میوه و طعم و خاصیت آن بسیار با هم متفاوتند.
| |
− |
| |
− | یکی دارای ماده چربی مؤثر و نیرومند، و دیگری دارای ماده اسیدی و یا قندی است، که با یکدیگر کاملا متفاوتند، به علاوه این دو درخت گاهی درست در یک زمین پرورش مییابند و از یک آب مشروب میشوند یعنی، هم با یکدیگر تفاوت زیاد دارند و هم شباهت.
| |
− |
| |
− | سپس از میان تمام اعضای پیکر درخت بحث را روی میوه برده میگوید:
| |
− |
| |
− | ج1، ص630
| |
− |
| |
− | «نگاهی به ساختمان میوه آن به هنگامی که به ثمر مینشیند و همچنین نگاهی به چگونگی رسیدن میوهها کنید که در اینها نشانههای روشنی است از قدرت و حکمت خدا برای افرادی که اهل ایمان هستند» (انْظُرُوا إِلی ثَمَرِهِ إِذا أَثْمَرَ وَ یَنْعِهِ إِنَّ فِی ذلِکُمْ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ).
| |
− |
| |
− | با توجه به آنچه امروز در گیاهشناسی از چگونگی پیدایش میوهها و رسیدن آنها میخوانیم نکته این اهمیت خاص که قرآن برای میوه قائل شده است روشن میشود، زیرا پیدایش میوهها درست همانند تولد فرزند در جهان حیوانات است، نطفههای نر با وسایل مخصوصی (وزش باد یا حشرات و مانند آنها) از کیسههای مخصوص جدا میشوند، و روی قسمت مادگی گیاه قرار میگیرند، پس از انجام عمل لقاح و ترکیب شدن با یکدیگر، نخستین تخم و بذر تشکیل میگردد، و در اطرافش انواع مواد غذایی همانند گوشتی آن را دربرمیگیرند.
| |
− |
| |
− | این مواد غذایی از نظر ساختمان بسیار متنوع و همچنین از نظر طعم و خواص غذایی و طبی فوق العاده متفاوتند، گاهی یک میوه (مانند انار و انگور) دارای صدها دانه است که هر دانهای از آنها خود جنین و بذر درختی محسوب میشود و ساختمانی بسیار پیچیده و تو در تو دارد.
| |
− |
| |
− | این از یک سو، از سوی دیگر مراحل مختلفی را که یک میوه از هنگامی که نارس است تا موقعی که کاملا رسیده میشود، میپیماید، بسیار قابل ملاحظه است زیرا لابراتوارهای درونی میوه دائما مشغول کارند، و مرتبا ترکیب شیمیایی آن را تغییر میدهند، تا هنگامی که به آخرین مرحله برسد و وضع ساختمان شیمیایی آن تثبیت گردد.
| |
− |
| |
− | هر یک از این مراحل خود نشانهای از عظمت و قدرت آفریننده است.
| |
− |
| |
− | ولی باید توجه داشت که به تعبیر قرآن تنها افراد با ایمان یعنی افراد حقبین و جستجوگران حقیقت، این مسائل را میبینند و گر نه با چشم عناد و لجاج و یا با بیاعتنایی و سهلانگاری ممکن نیست هیچ یک از این حقایق را ببینیم.
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 100 ص :630
| |
− |
| |
− | (آیه 100)- خالق همه اشیاء اوست! در این آیه و آیات بعد به گوشهای از
| |
− |
| |
− | ج1، ص631
| |
− |
| |
− | عقاید نادرست و خرافات مشرکان و صاحبان مذاهب باطله و جواب منطقی آنها اشاره شده است.
| |
− |
| |
− | نخست میگوید: «آنها شریکهایی برای خداوند از جن قائل شدند» (وَ جَعَلُوا لِلَّهِ شُرَکاءَ الْجِنَّ).
| |
− |
| |
− | سپس به این پندار خرافی پاسخ گفته و میگوید: «با این که خداوند آنها را (یعنی جن را) آفریده است» (وَ خَلَقَهُمْ).
| |
− |
| |
− | یعنی، چگونه ممکن است مخلوق کسی شریک او بوده باشد، زیرا شرکت نشانه سنخیت و هم افق بودن است در حالی که مخلوق هرگز در افق خالق نخواهد بود.
| |
− |
| |
− | خرافه دیگر این که «آنها برای خدا پسران و دخترانی از روی نادانی قائل شدند» (وَ خَرَقُوا لَهُ بَنِینَ وَ بَناتٍ بِغَیْرِ عِلْمٍ).
| |
− |
| |
− | و در حقیقت بهترین دلیل باطل بودن این گونه عقاید خرافی همان است که از جمله «بغیر علم» استفاده میشود، یعنی هیچ گونه دلیل و نشانهای برای این موهومات در دست نداشتند.
| |
− |
| |
− | اما این که چه طوائفی برای خدا پسرانی قائل بودند، قرآن نام دو طایفه را در آیات دیگر برده است یکی مسیحیان که عقیده داشتند عیسی پسر خداست و دیگر یهود که عزیز را فرزند او میدانستند. ولی از آیه 30 سوره توبه، استفاده میشود که اعتقاد به وجود فرزند پسر برای خدا منحصر به مسیحیان و یهود نبوده، بلکه در میان مذاهب خرافی پیشین نیز وجود داشته است.
| |
− |
| |
− | اما در مورد اعتقاد به وجود دختران برای خدا، خود قرآن در سوره زخرف، آیه 19 میفرماید: «آنها (مشرکان) فرشتگان را که بندگان خدا هستند، دختران قرار دادند».
| |
− |
| |
− | ولی در پایان این آیه قلم سرخ بر تمام این مطالب خرافی و پندارهای موهوم و بیاساس کشیده و با جمله رسا و بیدار کنندهای همه این اباطیل را نفی میکند و میگوید: «منزه است خداوند و برتر و بالاتر است از این اوصافی که برای او
| |
− |
| |
− | ج1، ص632
| |
− |
| |
− | میگویند» (سُبْحانَهُ وَ تَعالی عَمَّا یَصِفُونَ).
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 101 ص :632
| |
− |
| |
− | (آیه 101)- در این آیه به پاسخ این عقاید خرافی پرداخته نخست میگوید:
| |
− |
| |
− | «خداوند کسی است که آسمانها و زمین را ابداع و ایجاد کرد» (بَدِیعُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ).
| |
− |
| |
− | «بدیع» به معنی وجود آورنده چیزی بدون سابقه است یعنی، خداوند آسمان و زمین را بدون هیچ ماده و یا طرح و نقشه قبلی ایجاد کرده است.
| |
− |
| |
− | به علاوه «چگونه ممکن است او فرزندی داشته باشد در حالی که همسری ندارد» (أَنَّی یَکُونُ لَهُ وَلَدٌ وَ لَمْ تَکُنْ لَهُ صاحِبَةٌ).
| |
− |
| |
− | اصولا چه نیازی به همسر دارد، وانگهی چه کسی ممکن است همسر او باشد با این که همه مخلوق او هستند.
| |
− |
| |
− | بار دیگر مقام خالقیت او را نسبت به همه چیز و همه کس و احاطه علمی او را نسبت به تمام آنها تأکید کرده، میگوید: «همه چیز را آفرید و او به هر چیزی داناست» (وَ خَلَقَ کُلَّ شَیْءٍ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ).
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 102 ص :632
| |
− |
| |
− | (آیه 102)- در این آیه پس از ذکر خالقیت، نسبت به همه چیز و ابداع و ایجاد آسمانها و زمین و منزه بودن او از عوارض جسم و جسمانی و همسر و فرزند و احاطه علمی او به هر کار و هر چیز، چنین نتیجه میگیرد: «خداوند و پروردگار شما چنین کسی است (و چون هیچ کس دارای چنین صفات نیست) هیچ کӠغیر او نیز شایسته عبودیت نخواهد بود، پروردگار اوست و آفریدگار هم اوست (بنابراین معبود هم تنها او میتواند باشد) پس او را بپرستید» (ذلِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمْ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ خالِقُ کُلِّ شَیْءٍ فَاعْبُدُوهُ).
| |
− |
| |
− | و در پایان آیه برای این که هر گونه امیدی را به غیر خدا قطع کند و ریشه هر گونه شرک و بطور کلی تکیه به غیر خدا را بسوزاند، میگوید: «حافظ و نگهبان و مدبر همه چیز اوست» (وَ هُوَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ وَکِیلٌ).
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 103 ص :632
| |
− |
| |
− | اشاره
| |
− |
| |
− | (آیه 103)- در آیه برای اثبات حاکمیت و نگاهبانی او نسبت به همه چیز و همچنین برای اثبات تفاوت او با همه موجودات میگوید: «چشمها او را
| |
− |
| |
− | ج1، ص633
| |
− |
| |
− | نمیبینند، اما او همه چشمها را ادراک میکند و او بخشنده انواع نعمتها و با خبر از تمام ریزهکاریها و آگاه از همه چیز است» مصالح بندگان را میداند و از نیازهای آنها باخبر است و به مقتضای لطفش با آنها رفتار میکند (لا تُدْرِکُهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ یُدْرِکُ الْأَبْصارَ وَ هُوَ اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ).
| |
− |
| |
− | در حقیقت کسی که میخواهد حافظ و مربی و پناهگاه همه چیز باشد باید این صفات را دارا باشد.
| |
− |
| |
− | چشمها، خدا را نمیبیند!
| |
− |
| |
− | دلایل عقلی گواهی میدهد که خداوند هرگز با چشم دیده نخواهد شد، زیرا چشم تنها اجسام یا صحیحتر بعضی از کیفیات آنها را میبیند و چیزی که جسم نیست و کیفیت جسم هم نمیباشد، هرگز با چشم مشاهده نخواهد شد و به تعبیر دیگر، اگر چیزی با چشم دیده شود، حتما باید دارای مکان و جهت و ماده باشد، در حالی که او برتر از همه اینهاست، او وجودی است نامحدود و به همین دلیل بالاتر از جهان ماده است، زیرا در جهان ماده همه چیز محدود است.
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 104 ص :633
| |
− |
| |
− | (آیه 104)- وظیفه تو اجبار کردن نیست! از این به بعد قرآن یک نوع خلاصه و نتیجه گیری از آیات گذشته میکند، نخست میگوید: «دلایل و نشانههای روشن در زمینه توحید و خداشناسی و نفی هرگونه شرک که مایه بصیرت و بینایی است برای شما آمد» (قَدْ جاءَکُمْ بَصائِرُ مِنْ رَبِّکُمْ).
| |
− |
| |
− | سپس برای این که روشن سازد این دلایل به قدر کافی حقیقت را آشکار میسازد و جنبه منطقی دارد، میگوید: «آنهایی که به وسیله این دلایل چهره حقیقت را بنگرند به سود خود گام برداشتهاند، و آنها که همچون نابینایان از مشاهده آن خود را محروم سازند به زیان خود عمل کردهاند» (فَمَنْ أَبْصَرَ فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ عَمِیَ فَعَلَیْها).
| |
− |
| |
− | و در پایان آیه از زبان پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله میگوید: «من نگاهبان و حافظ شما نیستم» (وَ ما أَنَا عَلَیْکُمْ بِحَفِیظٍ).
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 105 ص :633
| |
− |
| |
− | (آیه 105)- در این آیه برای تأکید این موضوع که تصمیم نهایی در انتخاب
| |
− |
| |
− | ج1، ص634
| |
− |
| |
− | راه حق و باطل با خود مردم است، میگوید: «این چنین ما آیات و دلایل را در شکلهای گوناگون و قیافههای مختلف بیان کردیم» (وَ کَذلِکَ نُصَرِّفُ الْآیاتِ).
| |
− |
| |
− | ولی جمعی به مخالفت برخاستند و بدون مطالعه و هیچ گونه دلیل، گفتند:
| |
− |
| |
− | «این درسها را از دیگران (از یهود و نصاری و کتابهای آنها) فرا گرفتهای» (وَ لِیَقُولُوا دَرَسْتَ). ولی «هدف ما این است که آن را برای کسانی که علم و آگاهی دارند روشن سازیم» (وَ لِنُبَیِّنَهُ لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ).
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 106 ص :634
| |
− |
| |
− | (آیه 106)- در اینجا وظیفه پیامبر صلّی اللّه علیه و آله را در برابر لجاجتها و کینهتوزیها و تهمتهای مخالفان، مشخص ساخته، میگوید: «وظیفه تو آن است که از آنچه از طرف پروردگار بر تو وحی میشود، پیروی کنی، خدایی که هیچ معبودی جز او نیست» (اتَّبِعْ ما أُوحِیَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ).
| |
− |
| |
− | و نیز «وظیفه تو این است که به مشرکان و نسبتهای ناروا و سخنان بیاساس آنها اعتنا نکنی» (وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِکِینَ).
| |
− |
| |
− | در حقیقت این آیه یک نوع دلداری و تقویت روحیه نسبت به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله است، که در برابر این گونه مخالفان در عزم راسخ و آهنینش کمترین سستی حاصل نشود.
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 107 ص :634
| |
− |
| |
− | (آیه 107)- در این آیه، بار دیگر این حقیقت را تأیید میکند که خداوند نمیخواهد آنها را به اجبار وادار به ایمان سازد و «اگر میخواست همگی ایمان میآوردند و هیچ کس مشرک نمیشد» (وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ ما أَشْرَکُوا).
| |
− |
| |
− | همچنین تأکید میکند: «و ما تو را مسؤول (اعمال) آنها قرار ندادیم» (وَ ما جَعَلْناکَ عَلَیْهِمْ حَفِیظاً). همانطور که «تو وظیفه نداری آنها را به اجبار (به ایمان) دعوت کنی» (وَ ما أَنْتَ عَلَیْهِمْ بِوَکِیلٍ).
| |
− |
| |
− | لحن این آیات از این نظر بسیار قابل ملاحظه است که ایمان به خدا و مبانی اسلام هیچ گونه جنبه تحمیلی نمیتواند داشته باشد، بلکه از طریق منطق و استدلال و نفوذ در فکر و روح افراد باید پیشروی کند، زیرا ایمان اجباری ارزشی ندارد، مهم این است که مردم حقایق را درک کنند و با اراده و اختیار خویش آن را بپذیرند.
| |
− |
| |
− | ج1، ص635
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 108 ص :635
| |
− |
| |
− | (آیه 108)- به دنبال بحثی که در باره منطقی بودن تعلیمات اسلام و لزوم دعوت از راه استدلال، نه از راه اجبار، در آیات قبل گذشت، در این آیه تأکید میکند که «هیچ گاه بتها و معبودهای مشرکان را دشنام ندهید، زیرا این عمل سبب میشود که آنها نیز نسبت به ساحت قدس خداوند همین کار را از روی ظلم و ستم و جهل و نادانی انجام دهند» (وَ لا تَسُبُّوا الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَیَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَیْرِ عِلْمٍ).
| |
− |
| |
− | بطوری که از بعضی روایات استفاده میشود، جمعی از مؤمنان بر اثر ناراحتی شدید که از مسأله بتپرستی داشتند، گاهی بتهای مشرکان را به باد ناسزا گرفته و به آنها دشنام میدادند، قرآن صریحا از این موضوع، نهی کرد و رعایت اصول ادب و عفت و نزاکت در بیان را، حتی در برابر خرافیترین و بدترین ادیان، لازم میشمرد. زیرا با دشنام و ناسزا نمیتوان کسی را از مسیر غلط باز داشت چرا که هر گروه و ملتی نسبت به عقاید و اعمال خود، تعصب دارد، همانطور که قرآن در جمله بعد میگوید: «ما این چنین برای هر جمعیتی عملشان را زینت دادیم» (کَذلِکَ زَیَّنَّا لِکُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ).
| |
− |
| |
− | و در پایان آیه میفرماید: «بازگشت همه آنها به سوی خداست، و به آنها خبر میدهد که چه اعمالی انجام دادهاند» (ثُمَّ إِلی رَبِّهِمْ مَرْجِعُهُمْ فَیُنَبِّئُهُمْ بِما کانُوا یَعْمَلُونَ).
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 109 ص :635
| |
− |
| |
− | اشاره
| |
− |
| |
− | (آیه 109)
| |
− |
| |
− | شأن نزول:
| |
− |
| |
− | نقل کردهاند که: عدهای از قریش خدمت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله رسیدند و گفتند: تو برای موسی و عیسی، خارق عادات و معجزات مهمی نقل میکنی، و همچنین در باره انبیای دیگر، تو نیز امثال این کارها را برای ما انجام ده تا ما ایمان آوریم، پیامبر صلّی اللّه علیه و آله فرمود: مایلید برای شما چه کار کنم؟ گفتند: از خدا بخواه کوه صفا را تبدیل به طلا کند، و بعضی از مردگان پیشین ما زنده شوند و از آنها در باره حقانیت دعوت تو سؤال کنیم، و نیز فرشتگان را به ما نشان بده که در باره تو گواهی دهند، و یا خداوند و فرشتگان را دسته جمعی با خود بیاور!.
| |
− |
| |
− | پیامبر صلّی اللّه علیه و آله فرمود: اگر بعضی از این کارها را بجا بیاورم ایمان میآورید؟
| |
− |
| |
− | ج1، ص636
| |
− |
| |
− | گفتند: به خدا سوگند چنین خواهیم کرد، همین که پیامبر صلّی اللّه علیه و آله آماده دعا کردن شد، که بعضی از این پیشنهادها را از خدا بخواهد (زیرا بعضی از آنها نامعقول و محال بود) پیک وحی خدا نازل شد، چنین پیام آورد که اگر بخواهی دعوت تو اجابت میشود، ولی در این صورت (چون از هر نظر اتمام حجت خواهد شد و موضوع جنبه حسّی و شهود به خود خواهد گرفت) اگر ایمان نیاورند همگی سخت کیفر میبینند (و نابود خواهند شد) اما اگر به خواسته آنها ترتیب اثر داده نشود و آنها را به حال خود واگذاری، ممکن است بعضی از آنها در آینده توبه کنند و راه حق را پیش گیرند پیامبر صلّی اللّه علیه و آله پذیرفت و آیه نازل گردید.
| |
− |
| |
− | تفسیر:
| |
− |
| |
− | در آیات گذشته دلایل منطقی متعددی در زمینه توحید، ذکر شد که برای اثبات یگانگی خدا و نفی شرک و بتپرستی کافی بود، اما با این حال جمعی از مشرکان لجوج و متعصب، تسلیم نشدند و شروع به بهانهجویی کردند.
| |
− |
| |
− | قرآن در این آیه وضع آنها را چنین نقل میکند: «با نهایت اصرار سوگند یاد کردند که اگر معجزهای برای آنها بیاید ایمان خواهند آورد» (وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَیْمانِهِمْ لَئِنْ جاءَتْهُمْ آیَةٌ لَیُؤْمِنُنَّ بِها).
| |
− |
| |
− | قرآن در پاسخ آنها دو حقیقت را بازگو میکند: نخست به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله اعلام میکند که به آنها بگوید این کار در اختیار من نیست که هر پیشنهادی بکنید انجام دهم، «بگو: معجزات تنها از ناحیه خداست و به فرمان اوست» (قُلْ إِنَّمَا الْآیاتُ عِنْدَ اللَّهِ).
| |
− |
| |
− | سپس روی سخن را به مسلمانان سادهدلی که تحت تأثیر سوگندهای غلیظ و شدید مشرکان قرار گرفته بودند کرده، میگوید: «شما نمیدانید که اینها دروغ میگویند و اگر این معجزات و نشانههای مورد درخواست آنها انجام شود باز ایمان نخواهند آورد» (وَ ما یُشْعِرُکُمْ أَنَّها إِذا جاءَتْ لا یُؤْمِنُونَ).
| |
− |
| |
− | صحنههای مختلف برخورد پیامبر صلّی اللّه علیه و آله با آنها نیز گواه این حقیقت است که این دسته در جستجوی حق نبودند، بلکه هدفشان این بود که با بهانهجوییها مردم را سرگرم ساخته و بذر شک و تردید در دلها بپاشند.
| |
− |
| |
− | ج1، ص637
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 110 ص :637
| |
− |
| |
− | (آیه 110)- در این آیه علت لجاجت آنها چنین توضیح داده شده است که آنها بر اثر اصرار در کجروی و تعصبهای جاهلانه و عدم تسلیم در مقابل حق، درک و دید سالم را از دست دادهاند، و گیج و گمراه در سرگردانی به سر میبرند، و چنین میگوید: «ما دلها و چشمهای آنها را وارونه و دگرگون مینماییم، آنچنان که در آغاز و ابتدای دعوت ایمان نیاوردند» (وَ نُقَلِّبُ أَفْئِدَتَهُمْ وَ أَبْصارَهُمْ کَما لَمْ یُؤْمِنُوا بِهِ أَوَّلَ مَرَّةٍ).
| |
− |
| |
− | و در پایان آیه میفرماید: «ما آنها را در حال طغیان و سرکشی به حال خود وا میگذاریم تا سرگردان شوند» (وَ نَذَرُهُمْ فِی طُغْیانِهِمْ یَعْمَهُونَ).
| |
− |
| |
− | آغاز جزء هشتم قرآن مجید
| |
− |
| |
− | ادامه سوره أنعام
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 111 ص :637
| |
− |
| |
− | (آیه 111)- چرا افراد لجوج به راه نمیآیند؟ این آیه با آیات قبل مربوط است، هدف این چند آیه این است که روشن سازد جمعی از تقاضا کنندگان معجزات عجیب و غریب در تقاضاهای خود صادق نیستند و هدفشان پذیرش حق نمیباشد، لذا بعضی از خواستههای آنها (مثل آمدن خدا در برابر آنان!) اصولا محال است.
| |
− |
| |
− | قرآن در این آیه با صراحت میگوید: «اگر ما (آنطور که درخواست کرده بودند) فرشتگان را بر آنها نازل میکردیم و مردگان میآمدند و با آنها سخن میگفتند و خلاصه هر چه میخواستند در برابر آنها گرد میآوردیم، باز ایمان نمیآوردند» (وَ لَوْ أَنَّنا نَزَّلْنا إِلَیْهِمُ الْمَلائِکَةَ وَ کَلَّمَهُمُ الْمَوْتی وَ حَشَرْنا عَلَیْهِمْ کُلَّ شَیْءٍ قُبُلًا ما کانُوا لِیُؤْمِنُوا).
| |
− |
| |
− | سپس برای تأکید مطلب میفرماید: «تنها در یک صورت ممکن است ایمان بیاورند و آن این که خداوند با مشیت اجباری خود آنها را وادار به قبول ایمان کند» (إِلَّا أَنْ یَشاءَ اللَّهُ). و بدیهی است که این گونه ایمان هیچ فایده تربیتی و اثر تکاملی نخواهد داشت.
| |
− |
| |
− | و در پایان آیه اضافه میکند که «بیشتر آنها جاهل و بیخبرند» (وَ لکِنَّ
| |
− |
| |
− | ج1، ص638
| |
− |
| |
− | أَکْثَرَهُمْ یَجْهَلُونَ).
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 112 ص :638
| |
− |
| |
− | (آیه 112)- در آیات قبل گفتیم وجود دشمنان سرسخت و لجوج در برابر پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله منحصر به او نبود در این آیه میفرماید: «این چنین در برابر هر پیامبری دشمنی از شیاطین انس و جن قرار دادیم» (وَ کَذلِکَ جَعَلْنا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا شَیاطِینَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ).
| |
− |
| |
− | و کار آنها این بوده که «سخنان فریبندهای برای اغفال یکدیگر بطور اسرار آمیز و احیانا در گوشی به هم میگفتند» (یُوحِی بَعْضُهُمْ إِلی بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً).
| |
− |
| |
− | ولی اشتباه نشود «اگر خداوند میخواست میتوانست به اجبار جلو همه آنها را بگیرد» (وَ لَوْ شاءَ رَبُّکَ ما فَعَلُوهُ).
| |
− |
| |
− | ولی خداوند این کار را نکرد، زیرا میخواست مردم آزاد باشند تا میدانی برای آزمایش و تکامل و پرورش آنها وجود داشته باشد.
| |
− |
| |
− | لذا در پایان آیه به پیامبرش دستور میدهد که به هیچ وجه به این گونه شیطنتها اعتنا نکند «و آنها و تهمتهایشان را به حال خود واگذارد» (فَذَرْهُمْ وَ ما یَفْتَرُونَ).
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 113 ص :638
| |
− |
| |
− | (آیه 113)- در این آیه نتیجه تلقینات و تبلیغات فریبنده شیاطین را چنین بازگو میکند که: «سر انجام کار آنها این خواهد شد که افراد بیایمان یعنی آنها که به روز رستاخیز عقیده ندارند به سخنان آنها گوش فرا دهند و دلهایشان به آن متمایل گردد» (وَ لِتَصْغی إِلَیْهِ أَفْئِدَةُ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ).
| |
− |
| |
− | سپس میفرماید: «سر انجام این تمایل، رضایت کامل به برنامههای شیطانی خواهد شد» (وَ لِیَرْضَوْهُ).
| |
− |
| |
− | و پایان همه آنها ارتکاب انواع گناهان و اعمال زشت و ناپسند خواهد بود «و هر گناهی که بخواهند انجام دهند» (وَ لِیَقْتَرِفُوا ما هُمْ مُقْتَرِفُونَ).
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 114 ص :638
| |
− |
| |
− | (آیه 114)- این آیه در حقیقت نتیجه آیات قبل است، و میگوید: با این همه آیات روشنی که در زمینه توحید گذشت چه کسی را باید به داوری پذیرفت؟
| |
− |
| |
− | «آیا غیر خدا را به داوری بپذیرم» (أَ فَغَیْرَ اللَّهِ أَبْتَغِی حَکَماً).
| |
− |
| |
− | ج1، ص639
| |
− |
| |
− | «با این که اوست که این کتاب بزرگ آسمانی را که تمام نیازمندیهای تربیتی انسان در آن آمده و میان حق و باطل، نور و ظلمت، کفر و ایمان، جدایی افکنده به سوی شما نازل کرده است» (وَ هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ إِلَیْکُمُ الْکِتابَ مُفَصَّلًا).
| |
− |
| |
− | سپس میگوید: نه تنها تو و مسلمانان میدانید که این کتاب از طرف خدا است بلکه «اهل کتاب (یهود و نصاری) که نشانههای این کتاب آسمانی را در کتب خود دیدهاند میدانند از سوی پروردگار تو به حق نازل شده است» (وَ الَّذِینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ یَعْلَمُونَ أَنَّهُ مُنَزَّلٌ مِنْ رَبِّکَ بِالْحَقِّ).
| |
− |
| |
− | بنابراین، جای هیچ گونه شک و تردیدی در آن نیست «و تو ای پیامبر هرگز در آن تردید مکن» (فَلا تَکُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِینَ).
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 115 ص :639
| |
− |
| |
− | (آیه 115)- در این آیه میفرماید: «کلام پروردگار تو با صدق و عدل تکمیل شد و هیچ کس قادر نیست کلمات او را دگرگون سازد و او شنونده و داناست» (وَ تَمَّتْ کَلِمَةُ رَبِّکَ صِدْقاً وَ عَدْلًا لا مُبَدِّلَ لِکَلِماتِهِ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ).
| |
− |
| |
− | منظور از «کلمه» در آیه فوق، قرآن است زیرا در آیات قبل نیز سخن از «قرآن» در میان بوده است.
| |
− |
| |
− | در حقیقت آیه میگوید: به هیچ وجه قرآن جای تردید و شک نیست، زیرا از هر نظر کامل و بیعیب است، تواریخ و اخبار آن، همه صدق و احکام و قوانین آن همه عدل است.
| |
− |
| |
− | بعضی از مفسران با این آیه استدلال بر عدم امکان راه یافتن تحریف در قرآن کردهاند، زیرا جمله «لا مبدّل لکلماته» اشاره به این است که هیچ کس نمیتواند تغییر و تبدیلی نه از نظر لفظ و نه از نظر اخبار و نه از نظر احکام در قرآن ایجاد کند، و همیشه این کتاب آسمانی که باید تا آخر دنیا راهنمای جهانیان باشد از دستبرد خائنان و تحریف کنندگان مصون و محفوظ خواهد بود.
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 116 ص :639
| |
− |
| |
− | (آیه 116)- میدانیم آیات این سوره در مکّه نازل شد و در آن زمان مسلمانان شدیدا در اقلیت بودند، گاهی اقلیت آنها و اکثریت قاطع بتپرستان و مخالفان اسلام، ممکن بود این توهم را برای بعضی ایجاد کند که اگر آیین آنها
| |
− |
| |
− | ج1، ص640
| |
− |
| |
− | باطل و بیاساس است چرا این همه پیرو دارد و اگر ما بر حقیم چرا این قدر کم هستیم؟! در این آیه برای دفع این توهم پیامبر خود را مخاطب ساخته، میگوید: «اگر از اکثر مردمی که در روی زمین هستند پیروی کنی تو را از راه حق گمراه و منحرف خواهند ساخت»! (وَ إِنْ تُطِعْ أَکْثَرَ مَنْ فِی الْأَرْضِ یُضِلُّوکَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ).
| |
− |
| |
− | در جمله بعد دلیل این موضوع را بیان میکند و میگوید: «علت آن این است که آنها بر اساس منطق و فکر صحیح کار نمیکنند «راهنمای آنها یک مشت گمانهای آلوده به هوی و هوس و یک مشت دروغ و فریب و تخمین است» (إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَ إِنْ هُمْ إِلَّا یَخْرُصُونَ).
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 117 ص :640
| |
− |
| |
− | (آیه 117)- از آنجا که مفهوم آیه قبل این است که اکثریت به تنهایی نمیتواند راه حق را نشان دهد نتیجه آن، این میشود که راه حق را تنها باید از خداوند گرفت هر چند طرفداران راه حق در اقلیت بوده باشند.
| |
− |
| |
− | لذا در این آیه دلیل این موضوع را روشن میسازد که: «پروردگارت که از همه چیز باخبر و آگاه است و در علم بیپایان او کمترین اشتباه راه ندارد، بهتر میداند راه ضلالت و هدایت کدام است و گمراهان و هدایت یافتگان را بهتر میشناسد» (إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ مَنْ یَضِلُّ عَنْ سَبِیلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ).
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 118 ص :640
| |
− |
| |
− | (آیه 118)- تمام آثار شرک باید برچیده شود! در آیات گذشته با بیانات گوناگونی حقیقت توحید، اثبات و بطلان شرک و بتپرستی آشکار گردید.
| |
− |
| |
− | یکی از نتایج این مسأله آن است که مسلمانان باید از خوردن گوشت حیواناتی که به نام «بتها» ذبح میشد خودداری کنند، و تنها از گوشت حیواناتی که به نام خدا ذبح میگردید استفاده نماید، لذا نخست میگوید: «از چیزهایی بخورید که نام خدا بر آن برده شده است، اگر به آیاتش ایمان دارید» (فَکُلُوا مِمَّا ذُکِرَ اسْمُ اللَّهِ عَلَیْهِ إِنْ کُنْتُمْ بِآیاتِهِ مُؤْمِنِینَ).
| |
− |
| |
− | یعنی، ایمان تنها ادّعا و گفتار و عقیده نیست بلکه باید در لابلای عمل نیز آشکار گردد. کسی که به خدای یکتا ایمان دارد تنها از این گوشتها میخورد.
| |
− |
| |
− | ج1، ص641
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 119 ص :641
| |
− |
| |
− | (آیه 119)- در این آیه همین موضوع به عبارت دیگری که توأم با استدلال بیشتری است آمده، میفرماید: «چرا از حیواناتی نمیخورید که نام خدا بر آنها گفته شده؟ در حالی که آنچه را بر شما حرام است خداوند شرح داده است» (وَ ما لَکُمْ أَلَّا تَأْکُلُوا مِمَّا ذُکِرَ اسْمُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ قَدْ فَصَّلَ لَکُمْ ما حَرَّمَ عَلَیْکُمْ).
| |
− |
| |
− | سپس یک صورت را استثناء نموده، و میگوید: «مگر در صورتی که ناچار شوید» (إِلَّا مَا اضْطُرِرْتُمْ إِلَیْهِ).
| |
− |
| |
− | خواه این اضطرار بخاطر گرفتاری در بیابان و گرسنگی شدید بوده باشد و یا گرفتار شدن در چنگال مشرکان و اجبار کردن آنها به این موضوع.
| |
− |
| |
− | بعد اضافه میکند که «بسیاری از مردم، دیگران را از روی جهل و نادانی و هوی و هوسها گمراه میسازند» (وَ إِنَّ کَثِیراً لَیُضِلُّونَ بِأَهْوائِهِمْ بِغَیْرِ عِلْمٍ).
| |
− |
| |
− | در پایان آیه میفرماید: «پروردگار تو نسبت به آنها که تجاوزکارند آگاهتر است» (إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُعْتَدِینَ).
| |
− |
| |
− | همانها که با دلایل واهی نه تنها از راه حق منحرف میشوند بلکه سعی دارند دیگران را نیز منحرف سازند.
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 120 ص :641
| |
− |
| |
− | (آیه 120)- و از آنجا که ممکن است بعضی این کار حرام را در پنهانی مرتکب شوند در تعقیب آن، در این آیه به عنوان یک قانون کلی میگوید: «گناه آشکار و پنهان را رها سازید» (وَ ذَرُوا ظاهِرَ الْإِثْمِ وَ باطِنَهُ).
| |
− |
| |
− | میگویند: در زمان جاهلیت عدهای عقیده داشتند که عمل منافی عفت (زنا) اگر در پنهانی باشد عیبی ندارد تنها اگر آشکارا باشد گناه است! هم اکنون نیز عملا عدهای این منطق جاهلی را پذیرفته و تنها از گناهان آشکار وحشت دارند، اما گناهان پنهانی را بدون احساس ناراحتی مرتکب میشوند! آیه فوق به شدت این منطق را محکوم میسازد.
| |
− |
| |
− | سپس به عنوان یادآوری و تهدید گناهکاران به سرنوشت شومی که در انتظار آنهاست چنین میگوید: «آنها که تحصیل گناه کنند به زودی تکفیر اعمال خود را خواهند دید» (إِنَّ الَّذِینَ یَکْسِبُونَ الْإِثْمَ سَیُجْزَوْنَ بِما کانُوا یَقْتَرِفُونَ).
| |
− |
| |
− | ج1، ص642
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 121 ص :642
| |
− |
| |
− | (آیه 121)- در آیات گذشته روی جنبه مثبت مسأله، یعنی خوردن از گوشتهای حلال تکیه شده بود، ولی در این آیه- برای تأکید هر چه بیشتر- روی جنبه منفی و مفهوم آن تکیه نموده و میگوید: «از گوشتهایی که نام خدا به هنگام ذبح بر آنها برده نشده است نخورید» (وَ لا تَأْکُلُوا مِمَّا لَمْ یُذْکَرِ اسْمُ اللَّهِ عَلَیْهِ).
| |
− |
| |
− | سپس با یک جمله کوتاه مجددا این عمل را محکوم کرده میگوید: «این کار فسق و گناه و خروج از راه و رسم بندگی و اطاعت فرمان خداست» (وَ إِنَّهُ لَفِسْقٌ).
| |
− |
| |
− | و برای این که بعضی از مسلمانان ساده دل تحت تأثیر وسوسههای شیطانی آنها قرار نگیرند اضافه میکند: «شیاطین مطالب وسوسه انگیزی بطور مخفیانه به دوستان خود القا میکنند، تا با شما به مجادله برخیزند» (وَ إِنَّ الشَّیاطِینَ لَیُوحُونَ إِلی أَوْلِیائِهِمْ لِیُجادِلُوکُمْ).
| |
− |
| |
− | ولی به هوش باشید «اگر تسلیم وسوسههای آنها شوید، شما هم در صف مشرکان قرار خواهید گرفت» (وَ إِنْ أَطَعْتُمُوهُمْ إِنَّکُمْ لَمُشْرِکُونَ).
| |
− |
| |
− | این مجادله و وسوسه شاید اشاره به همان منطقی باشد که مشرکان به یکدیگر القا میکردند (و بعضی گفتهاند مشرکان عرب آن را از مجوسیان آموخته بودند) که اگر ما گوشت حیوان مرده را میخوریم به خاطر آن است که خدا آن را کشته یعنی نخوردن مردار یک نوع بیاعتنایی به کار خداست! غافل از آن که آنچه به مرگ طبیعی میمیرد علاوه بر این که غالبا بیمار است، سر بریده نیست و خونهای کثیف در لابلای گوشتهای آن میماند و فاسد میشود و گوشت را هم آلوده و فاسد میکند.
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 122 ص :642
| |
− |
| |
− | اشاره
| |
− |
| |
− | (آیه 122)
| |
− |
| |
− | شأن نزول:
| |
− |
| |
− | نقل شده است: «أبو جهل» که از دشمنان سرسخت اسلام و پیامبر صلّی اللّه علیه و آله بود روزی سخت آن حضرت را آزاد داد، «حمزه» عموی شجاع پیامبر صلّی اللّه علیه و آله که تا آن روز اسلام را نپذیرفته بود و همچنان در باره آیین او مطالعه و اندیشه میکرد، و در آن روز از جریان کار أبو جهل و برادرزاده خویش باخبر شد، سخت برآشفت و یکسره به سراغ أبو جهل رفت و چنان بر سر- یا بینی او- کوفت که خون جاری شد، ولی أبو جهل با تمام نفوذی که داشت، به ملاحظه شجاعت
| |
− |
| |
− | ج1، ص643
| |
− |
| |
− | فوق العاده حمزه از نشان دادن عکس العمل خودداری کرد.
| |
− |
| |
− | سپس حمزه به سراغ پیامبر صلّی اللّه علیه و آله آمد و اسلام را پذیرفت و تا واپسین دم عمر، از این آیین آسمانی دفاع میکرد.
| |
− |
| |
− | آیه در باره این حادثه نازل گردید و وضع ایمان حمزه و پافشاری أبو جهل را در کفر و فساد مشخص ساخت.
| |
− |
| |
− | از بعضی روایات نیز استفاده میشود که آیه در مورد ایمان آوردن عمار یاسر و اصرار أبو جهل در کفر نازل گردیده است.
| |
− |
| |
− | تفسیر:
| |
− |
| |
− | ایمان و روشن بینی- ارتباط این آیه و آیه بعد با آیات قبل از این نظر است که در آیات گذشته اشاره به دو دسته مؤمن خالص و کافر لجوج شده بود، در اینجا نیز با ذکر دو مثال جالب و روشن وضع این دو طایفه مجسم گردیده است.
| |
− |
| |
− | نخست این که افرادی را که در گمراهی بودند، سپس با پذیرش حق و ایمان تغییر مسیر دادهاند تشبیه به مردهای میکند که به اراده و فرمان خدا زنده شده است (أَ وَ مَنْ کانَ مَیْتاً فَأَحْیَیْناهُ).
| |
− |
| |
− | ایمان افراد را دگرگون میسازد و در سراسر زندگی آنها اثر میگذارد و آثار حیات را در تمام شؤون آنها آشکار مینماید.
| |
− |
| |
− | سپس میگوید: «ما برای چنین افراد نوری قرار دادیم که با آن در میان مردم راه بروند» (وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً یَمْشِی بِهِ فِی النَّاسِ).
| |
− |
| |
− | منظور از این «نور» تنها قرآن و تعلیمات پیامبر صلّی اللّه علیه و آله نیست، بلکه علاوه بر این، ایمان به خدا، بینش و درک تازهای به انسان میبخشد افق دید او را از زندگی محدود مادی و چهار دیوار عالم ماده فراتر برده و در عالمی فوق العاده وسیع فرو میبرد.
| |
− |
| |
− | در پرتو این نور میتواند راه زندگی خود را در میان مردم پیدا کند، و از بسیاری اشتباهات که دیگران به خاطر آز و طمع، و به علت تفکر محدود مادی، و یا غلبه خودخواهی و هوی و هوس، گرفتار آن میشوند مصون و محفوظ بماند.
| |
− |
| |
− | و این که در روایات اسلامی میخوانیم: المؤمن ینظر بنور اللّه «انسان
| |
− |
| |
− | ج1، ص644
| |
− |
| |
− | با ایمان با نور خدا نگاه میکند» اشاره به همین حقیقت است.
| |
− |
| |
− | سپس چنین فرد زنده و فعال و نورانی و مؤثری را با افراد بیایمان لجوج مقایسه کرده، میگوید: «آیا چنین کسی همانند شخصی است که در امواج ظلمتها و تاریکیها فرو رفته و هرگز از آن خارج نمیگردد»؟! (کَمَنْ مَثَلُهُ فِی الظُّلُماتِ لَیْسَ بِخارِجٍ مِنْها).
| |
− |
| |
− | از هستی و وجود این گونه افراد در حقیقت چیزی جز یک شبح، یک قالب، یک مثال و یک مجسمه باقی مانده است، هیکلی دارند بیروح و مغز و فکری از کار افتاده! و در پایان آیه اشاره به علت این سرنوشت شوم کرده، میگوید: «این چنین اعمال کافران در نظرشان جلوه داده شده است» (کَذلِکَ زُیِّنَ لِلْکافِرِینَ ما کانُوا یَعْمَلُونَ).
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 123 ص :644
| |
− |
| |
− | (آیه 123)- و از آنجا که قهرمان این ماجرا در جهت نفی «ابو جهل» بود، و او از سردمداران مشرکان مکّه و قریش محسوب میشد در این آیه اشاره به وضع این رهبران گمراه و زعمای کفر و فساد کرده میفرماید: «این چنین قرار دادیم در هر شهر و آبادی بزرگانی را که طریق گناه پیش گرفتند و با مکر و فریب و نیرنگ مردم را از راه منحرف ساختند» (وَ کَذلِکَ جَعَلْنا فِی کُلِّ قَرْیَةٍ أَکابِرَ مُجْرِمِیها لِیَمْکُرُوا فِیها).
| |
− |
| |
− | یعنی، سر انجام نافرمانی و گناه فراوان این شد که رهزن راه حق شدند و بندگان خدا را از راه منحرف ساختند.
| |
− |
| |
− | و در پایان آیه میگوید: «آنها جز به خودشان نیرنگ نمیزنند ولی نمیفهمند و متوجه نیستند» (وَ ما یَمْکُرُونَ إِلَّا بِأَنْفُسِهِمْ وَ ما یَشْعُرُونَ).
| |
− |
| |
− | از این آیه به خوبی استفاده میشود که مفاسد و بدبختیهایی که دامن اجتماعات را میگیرد از بزرگترها و سردمداران اقوام سر چشمه میگیرد و آنها هستند که با انواع حیله و نیرنگ راه خدا را دگرگون ساخته و چهره حق را بر مردم میپوشانند.
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 124 ص :644
| |
− |
| |
− | اشاره
| |
− |
| |
− | (آیه 124)
| |
− |
| |
− | شأن نزول:
| |
− |
| |
− | نقل شده که: این آیه در باره ولید بن مغیره (که از سران
| |
− |
| |
− | ج1، ص645
| |
− |
| |
− | معروف بتپرستان بود و به اصطلاح مغز متفکر آنها محسوب میشد) نازل گردیده است، او به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله میگفت: اگر نبوت راست باشد من به احراز این مقام از تو سزاوارترم، زیرا هم سنّم از تو بیشتر است و هم مالم!
| |
− |
| |
− | تفسیر:
| |
− |
| |
− | انتخاب پیامبر به دست خداست- در این آیه اشارهای کوتاه و پرمعنی به طرز تفکّر و ادعاهای مضحک این سردمداران باطل و «اکابر مجرمیها» کرده میگوید: «هنگامی که آیهای از طرف خدا برای هدایت آنها فرستاده میشد میگفتند: ما هرگز ایمان نمیآوریم، مگر این که به ما نیز همان مقامات و آیاتی که به فرستادگان خدا اعطا شده است داده شود» (وَ إِذا جاءَتْهُمْ آیَةٌ قالُوا لَنْ نُؤْمِنَ حَتَّی نُؤْتی مِثْلَ ما أُوتِیَ رُسُلُ اللَّهِ).
| |
− |
| |
− | قرآن پاسخ روشنی به آنها میدهد و میگوید لازم نیست شما به خدا درس بدهید که چگونه پیامبران و رسولان خویش را اعزام دارد و از میان چه افرادی انتخاب کند! زیرا «خداوند از همه بهتر میداند رسالت خود را در کجا قرار دهد» (اللَّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالَتَهُ).
| |
− |
| |
− | روشن است رسالت نه ارتباطی به سن و مال دارد و نه به موقعیت قبایل، بلکه شرط آن قبل از هر چیز آمادگی روحی، پاکی ضمیر، سجایای اصیل انسانی، فکر بلند و اندیشه قوی، و بالاخره تقوی و پرهیزکاری فوق العادهای در مرحله عصمت است، و وجود این صفات مخصوصا آمادگی برای مقام عصمت چیزی است که جز خدا نمیداند، و چقدر فرق است میان این شرایط و میان آنچه آنها فکر میکردند.
| |
− |
| |
− | جانشین پیامبر صلّی اللّه علیه و آله نیز تمام صفات و برنامههای او را، به جز وحی و تشریع، دارد یعنی هم حافظ شرع و شریعت است و هم پاسدار مکتب و قوانین او و هم رهبر معنوی و مادی مردم، لذا باید او هم دارای مقام عصمت و مصونیت از خطا و گناه باشد تا بتواند رسالت خویش را به ثمر برساند و رهبری مطاع و سرمشقی مورد اعتماد گردد.
| |
− |
| |
− | و به همین دلیل انتخاب او نیز به دست خداست نه از طریق انتخاب مردم
| |
− |
| |
− | ج1، ص646
| |
− |
| |
− | و شوری و خدا میداند این مقام را در چه جایی قرار دهد نه خلق خدا! و در آخر آیه سرنوشتی را که در انتظار این گونه مجرمان و رهبران پر ادعای باطل است بیان کرده، میگوید: «به زودی این گنهکاران به خاطر مکر و فریبی که برای گمراه ساختن مردم به کار زدند، گرفتار کوچکی و حقارت در پیشگاه خدا و عذاب شدید خواهند شد» (سَیُصِیبُ الَّذِینَ أَجْرَمُوا صَغارٌ عِنْدَ اللَّهِ وَ عَذابٌ شَدِیدٌ بِما کانُوا یَمْکُرُونَ).
| |
− |
| |
− | این خودخواهان میخواستند با کارهای خلاف خود موقعیت و بزرگی خویش را حفظ کنند، ولی خدا آنها را آنچنان «تحقیر» خواهد کرد که دردناکترین شکنجههای روحی را احساس کنند.
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 125 ص :646
| |
− |
| |
− | (آیه 125)- امدادهای الهی! در تعقیب آیات گذشته که در زمینه مؤمنان راستین و کافران لجوج، بحث میکرد در اینجا مواهب بزرگی را که در انتظار دسته اول، و بیتوفیقیهایی را که دامنگیر دسته دوم میشود شرح میدهد.
| |
− |
| |
− | نخست میگوید: «هر کس را خدا بخواهد هدایت کند سینهاش را برای پذیرش حق گشاده میسازد و آن کس را که بخواهد گمراه سازد سینهاش را آن چنان تنگ و محدود میکند که گویا میخواهد به آسمان بالا رود» (فَمَنْ یُرِدِ اللَّهُ أَنْ یَهْدِیَهُ یَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ وَ مَنْ یُرِدْ أَنْ یُضِلَّهُ یَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَیِّقاً حَرَجاً کَأَنَّما یَصَّعَّدُ فِی السَّماءِ).
| |
− |
| |
− | و برای تأکید این موضوع اضافه میکند: «خداوند این چنین، پلیدی و رجس را، بر افراد بیایمان قرار میدهد» و سراپای آنها را نکبت و سلب توفیق فرا خواهد گرفت (کَذلِکَ یَجْعَلُ اللَّهُ الرِّجْسَ عَلَی الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ).
| |
− |
| |
− | کرارا گفتهایم که منظور از «هدایت» و «اضلال» الهی فراهم ساختن یا از میان بردن مقدمات هدایت در مورد کسانی است که آمادگی و عدم آمادگی خود را برای پذیرش حق با اعمال و کردار خویش اثبات کردهاند.
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 126 ص :646
| |
− |
| |
− | (آیه 126)- در این آیه به عنوان تأکید بحث گذشته میگوید: «این مطلب (که مددهای الهی شامل حال حق طلبان میگردد و سلب موفقیت به سراغ دشمنان
| |
− |
| |
− | ج1، ص647
| |
− |
| |
− | حق میرود) یک سنت مستقیم و ثابت و دگرگونیناپذیر الهی است» (وَ هذا صِراطُ رَبِّکَ مُسْتَقِیماً).
| |
− |
| |
− | در پایان آیه باز تأکید میکند که: «ما نشانهها و آیات خود را برای آنها که دلی پذیرا و گوشی شنوا دارند شرح دادیم» (قَدْ فَصَّلْنَا الْآیاتِ لِقَوْمٍ یَذَّکَّرُونَ).
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 127 ص :647
| |
− |
| |
− | (آیه 127)- در این آیه دو قسمت از بزرگترین موهبتهایی را که به افراد بیدار و حقطلب میدهد بیان میکند، نخست این که: «برای آنها خانه امن و امان نزد پروردگارشان است» (لَهُمْ دارُ السَّلامِ عِنْدَ رَبِّهِمْ). و دیگر این که: «ولی و سرپرست و حافظ و ناصر آنها خداست» (وَ هُوَ وَلِیُّهُمْ). «و تمام اینها به خاطر اعمال نیکی است که انجام میدادند» (بِما کانُوا یَعْمَلُونَ).
| |
− |
| |
− | چه افتخاری از این بالاتر که سرپرستی و کفالت امور انسان را خداوند بر عهده گیرد و او حافظ و یار و یاورش باشد.
| |
− |
| |
− | و چه موهبتی از این عظیمتر که «دار السّلام» یعنی محلی که در آن نه جنگ است نه خونریزی، نه خشونت است و نه رقابتهای کشنده و طاقتفرسا، نه تصادم منافع است و نه دروغ و افترا و تهمت و حسد و کینه و نه غم و اندوه، که از هر نظر قرین آرامش است، در انتظار انسان باشد.
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 128 ص :647
| |
− |
| |
− | (آیه 128)- در این آیه مجددا قرآن به سرنوشت مجرمان گمراه و گمراهکننده باز میگردد و بحثهای آیات گذشته را با آن تکمیل میکند.
| |
− |
| |
− | آنها را به یاد روزی میاندازد که رو در روی شیاطینی که از آنها الهام گرفتهاند میایستند و از این پیروان و آن پیشوایان سؤال میشود.
| |
− |
| |
− | نخست میگوید: «آن روز که خداوند همه را جمع و محشور میسازد، ابتدا میگوید: ای جمعیت جن و شیاطین اغواگر! شما افراد زیادی از انسانها را گمراه ساختید» (وَ یَوْمَ یَحْشُرُهُمْ جَمِیعاً یا مَعْشَرَ الْجِنِّ قَدِ اسْتَکْثَرْتُمْ مِنَ الْإِنْسِ).
| |
− |
| |
− | منظور از کلمه «جن» در اینجا همان شیاطین است، زیرا جن در اصل به معنی هر موجود ناپیدا میباشد و در آیه 50 سوره کهف در باره رئیس شیاطین «ابلیس» میخوانیم: کانَ مِنَ الْجِنِّ یعنی او از جن بود.
| |
− |
| |
− | ج1، ص648
| |
− |
| |
− | اما شیاطین اغواگر گویا در برابر این سخن پاسخی ندارند و سکوت میکنند، ولی «پیروان آنها از بشر چنین میگویند: پروردگارا! آنها از ما بهره گرفتند و ما هم از آنها، تا زمانی که اجل ما پایان گرفت» (وَ قالَ أَوْلِیاؤُهُمْ مِنَ الْإِنْسِ رَبَّنَا اسْتَمْتَعَ بَعْضُنا بِبَعْضٍ وَ بَلَغْنا أَجَلَنَا الَّذِی أَجَّلْتَ لَنا).
| |
− |
| |
− | منظور از «اجل» در این آیه پایان زندگی است، زیرا اجل به این معنی در بسیاری از آیات قرآن به کار رفته است.
| |
− |
| |
− | اما خداوند همه این پیشوایان و پیروان مفسد و فاسد را مخاطب ساخته میگوید: «جایگاه همه شما آتش است و جاودانه در آن خواهید ماند مگر آنچه خدا بخواهد» (قالَ النَّارُ مَثْواکُمْ خالِدِینَ فِیها إِلَّا ما شاءَ اللَّهُ).
| |
− |
| |
− | و در پایان آیه میفرماید: «پروردگار تو حکیم و داناست» (إِنَّ رَبَّکَ حَکِیمٌ عَلِیمٌ).
| |
− |
| |
− | هم کیفرش روی حساب است و هم عفو و بخشش، و به خوبی از موارد آنها آگاه میباشد.
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 129 ص :648
| |
− |
| |
− | (آیه 129)- در این آیه اشاره به یک قانون همیشگی الهی در مورد این گونه اشخاص کرده میگوید: ستمگران و طاغیان در این دنیا حامی و پشتیبان یکدیگر و رهبر و راهنمای هم بودند و در مسیرهای غلط همکاری نزدیک داشتند «همان طور که در جهان دیگر نیز آنها را به یکدیگر وامیگذاریم و این به خاطر اعمالی است که در این جهان انجام دادند» (وَ کَذلِکَ نُوَلِّی بَعْضَ الظَّالِمِینَ بَعْضاً بِما کانُوا یَکْسِبُونَ).
| |
− |
| |
− | تعبیر «بما کانوا یکسبون» نشان میدهد که این سیه روزی و بدبختی به خاطر اعمال خودشان است و این یک سنت الهی و قانون آفرینش است که رهسپران راههای تاریک جز سقوط در چاه و درّه بدبختی فرجامی نخواهند داشت.
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 130 ص :648
| |
− |
| |
− | (آیه 130)- اتمام حجت! در آیات گذشته سرنوشت شیطان صفتان ستمگر در روز رستاخیز بیان شده، برای این که تصور نشود آنها در حال غفلت دست به چنین اعمالی زدند در این آیه و دو آیه بعد روشن میسازد که به اندازه
| |
− |
| |
− | ج1، ص649
| |
− |
| |
− | کافی هشدار به آنها داده شده و اتمام حجت گردیده است.
| |
− |
| |
− | لذا خداوند در روز قیامت به آنها میگوید: «ای جمعیت جن و انس آیا رسولانی از شما به سوی شما نیامدند و آیات مرا بازگو نکردند و در باره ملاقات چنین روزی به شما اخطار ننمودند»ا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ أَ لَمْ یَأْتِکُمْ رُسُلٌ مِنْکُمْ یَقُصُّونَ عَلَیْکُمْ آیاتِی وَ یُنْذِرُونَکُمْ لِقاءَ یَوْمِکُمْ هذا)
| |
− |
| |
− | .سپس میگوید: از آنجا که روز رستاخیز روز کتمان نیست و نشانههای همه چیز آشکار است و هیچ کس نمیتواند چیزی را پنهان دارد، «همگی در برابر این پرستش الهی، اظهار میدارند: ما بر ضد خود گواهی میدهیم و اعتراف میکنیم» که چنین رسولانی آمدند و پیامهای تو را به ما رسانیدند اما مخالفت کردیمالُوا شَهِدْنا عَلی أَنْفُسِنا)
| |
− |
| |
− | .آری! دلایل کافی از طرف پروردگار در اختیار آنها بود و آنها راه را از چاه میشناختند «ولی زندگی فریبنده دنیا و زرق و برق وسوسهانگیز آن، آنها را فریب داد»َ غَرَّتْهُمُ الْحَیاةُ الدُّنْیا)
| |
− |
| |
− | . بار دیگر قرآن تأکید میکند که «آنها با صراحت به زبان خود گواهی میدهند که راه کفر پوییدند و در صف منکران حق قرار گرفتند»َ شَهِدُوا عَلی أَنْفُسِهِمْ أَنَّهُمْ کانُوا کافِرِینَ)
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 131 ص :649
| |
− |
| |
− | (آیه 131)- در این آیه همان مضمون آیه گذشته را، اما به صورت یک قانون کلی و سنت همیشگی الهی، بازگو میکند که «این به خاطر آن است که پروردگار تو هیچ گاه مردم شهرها و آبادیها را به خاطر ستمگریهایشان، در حالی که غافلند، هلاک نمیکند» مگر این که رسولانی به سوی آنها بفرستد و آنها را متوجه زشتی اعمالشان سازد و گفتنیها را بگوید (ذلِکَ أَنْ لَمْ یَکُنْ رَبُّکَ مُهْلِکَ الْقُری بِظُلْمٍ وَ أَهْلُها غافِلُونَ).
| |
− |
| |
− | ممکن است کلمه «بظلم» به این معنی باشد که خدا افراد غافل را از روی ظلم و ستم کیفر نمیدهد زیرا کیفر دادن آنها در این حال، ظلم و ستم است و خداوند برتر از این است که در باره کسی ستم کند.
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 132 ص :649
| |
− |
| |
− | (آیه 132)- و سر انجام آنها را در این آیه خلاصه کرده، چنین میگوید: «هر یک از این دستهها (نیکوکار و بدکار، فرمانبردار و قانون شکن، حق طلب و ستمگر)
| |
− |
| |
− | ج1، ص650
| |
− |
| |
− | درجات و مراتبی بر طبق اعمال خود در آنجا دارند و پروردگارت هیچ گاه از اعمال آنها غافل نیست، بلکه همه را میداند و به هر کس آنچه لایق است میدهد» (وَ لِکُلٍّ دَرَجاتٌ مِمَّا عَمِلُوا وَ ما رَبُّکَ بِغافِلٍ عَمَّا یَعْمَلُونَ).
| |
− |
| |
− | این آیه بار دیگر بر این حقیقت تأکید میکند که تمام مقامها و «درجات» و «درکات» زاییده اعمال خود آدمی است و نه چیز دیگر.
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 133 ص :650
| |
− |
| |
− | (آیه 133)- این آیه در واقع استدلالی است برای آنچه در آیات پیش در زمینه عدم ظلم پروردگار بیان شد، میگوید: «پروردگار تو، هم بینیاز است، و هم رحیم و مهربان» (وَ رَبُّکَ الْغَنِیُّ ذُو الرَّحْمَةِ).
| |
− |
| |
− | بنابراین، دلیلی ندارد که بر کسی کوچکترین ستم روا دارد، زیرا کسی ستم میکند که یا نیازمند باشد یا خشن و سنگدل به علاوه نه نیازی به اطاعت شما دارد و نه بیمی از گناهانتان، زیرا «اگر بخواهد همه شما را میبرد و به جای شما کسان دیگری را که بخواهد جانشین میسازد همان طور که شما را از دودمان انسانهای دیگری که در بسیاری از صفات با شما متفاوت بودند آفرید» (إِنْ یَشَأْ یُذْهِبْکُمْ وَ یَسْتَخْلِفْ مِنْ بَعْدِکُمْ ما یَشاءُ کَما أَنْشَأَکُمْ مِنْ ذُرِّیَّةِ قَوْمٍ آخَرِینَ).
| |
− |
| |
− | بنابراین، او هم بینیاز و هم مهربان و هم قادر بر هر چیز است با این حال تصور ظلم در باره او ممکن نیست.
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 134 ص :650
| |
− |
| |
− | (آیه 134)- و با توجه به قدرت بیپایان او روشن است که: «آنچه به شما در زمینه رستاخیز و پاداش و کیفر وعده داده خواهد آمد و کمترین تخلفی در آن نیست» (إِنَّ ما تُوعَدُونَ لَآتٍ). «و شما هرگز نمیتوانید از قلمرو حکومت او خارج شوید و از پنجه عدالت او فرار کنید» (وَ ما أَنْتُمْ بِمُعْجِزِینَ).
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 135 ص :650
| |
− |
| |
− | (آیه 135)- سپس به پیامبر دستور میدهد که «آنها را تهدید کن و بگو: ای قوم من! هر کار از دستتان ساخته است انجام دهید من هم آنچه خدا به من دستور داده انجام خواهم داد، اما به زودی خواهید دانست سر انجام نیک و پیروزی نهایی با کیست اما بطور مسلم ظالمان و ستمگران پیروز نخواهند شد و روی سعادت را نخواهند دید» (قُلْ یا قَوْمِ اعْمَلُوا عَلی مَکانَتِکُمْ إِنِّی عامِلٌ فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ تَکُونُ
| |
− |
| |
− | ج1، ص651
| |
− |
| |
− | لَهُ عاقِبَةُ الدَّارِ إِنَّهُ لا یُفْلِحُ الظَّالِمُونَ).
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 136 ص :651
| |
− |
| |
− | (آیه 136)- بار دیگر برای ریشه کن ساختن افکار بت پرستی از مغزها به ذکر عقاید و رسوم و آداب و عبادات خرافی مشرکان پرداخته و با بیان رسا خرافی بودن آنها را روشن میسازد.
| |
− |
| |
− | نخست میگوید: «کفار مکّه و سایر مشرکان سهمی از زراعت و چهارپایان خود را برای خدا و سهمی نیز برای بتها قرار میدادند، و میگفتند: این قسمت مال خداست و این هم مال شرکای ما، یعنی بتهاست» (وَ جَعَلُوا لِلَّهِ مِمَّا ذَرَأَ مِنَ الْحَرْثِ وَ الْأَنْعامِ نَصِیباً فَقالُوا هذا لِلَّهِ بِزَعْمِهِمْ وَ هذا لِشُرَکائِنا).
| |
− |
| |
− | سپس اشاره به داوری عجیب آنها در این باره کرده، میگوید: «سهمی را که برای بتها قرار داده بودند هرگز به خدا نمیرسید و اما سهمی را که برای خدا قرار داده بودند به بتها میرسید» (فَما کانَ لِشُرَکائِهِمْ فَلا یَصِلُ إِلَی اللَّهِ وَ ما کانَ لِلَّهِ فَهُوَ یَصِلُ إِلی شُرَکائِهِمْ).
| |
− |
| |
− | هر گاه بر اثر حادثهای قسمتی از سهمی که برای خدا از زراعت و چهارپایان قرار داده بودند آسیب میدید و نابود میشد میگفتند: مهم نیست خداوند بینیاز است، اما اگر از سهم بتها از بین میرفت سهم خدا را به جای آن قرار میدادند و میگفتند: بتها نیاز بیشتری دارند.
| |
− |
| |
− | در پایان آیه با یک جمله کوتاه این عقیده خرافی را محکوم میسازد و میگوید: «چه بد حکم میکنند» (ساءَ ما یَحْکُمُونَ).
| |
− |
| |
− | چه حکمی از این زشتتر و ننگینتر که انسان قطعه سنگ و چوب بیارزشی را بالاتر از آفریننده جهان هستی فکر کند، آیا انحطاط فکری از این بالاتر تصور میشود؟!
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 137 ص :651
| |
− |
| |
− | (آیه 137)- قرآن در این آیه اشاره به یکی دیگر از زشتکاریهای بتپرستان و جنایتهای شرم آور آنها کرده میگوید: «همان طور (که تقسیم آنها در مورد خداوند و بتها در نظرشان جلوه داشت و این عمل زشت و خرافی و حتی مضحک را کاری پسندیده میپنداشتند) همچنین شرکای آنها قتل فرزندان را در نظر بسیاری از بتپرستان
| |
− |
| |
− | ج1، ص652
| |
− |
| |
− | جلوه داده بود» (وَ کَذلِکَ زَیَّنَ لِکَثِیرٍ مِنَ الْمُشْرِکِینَ قَتْلَ أَوْلادِهِمْ شُرَکاؤُهُمْ).
| |
− |
| |
− | تا آنجا که کشتن بچههای خود را یک نوع افتخار و یا عبادت محسوب میداشتند.
| |
− |
| |
− | منظور از «شرکاء» در اینجا بتها هستند که به خاطر آنان گاهی فرزندان خود را قربانی مینمودند و یا نذر میکردند که اگر فرزندی نصیب آنها شد آن را برای بت قربانی کنند، همان طور که در تاریخ بتپرستان قدیم گفته شده است.
| |
− |
| |
− | و بنابراین نسبت «تزیین» به بتها به خاطر آن است که علاقه و عشق به بت آنها را وادار به این عمل جنایت بار میکرد.
| |
− |
| |
− | سپس قرآن میگوید: «نتیجه این گونه اعمال زشت این بود که «بتها و خدمه آن، مشرکان را به هلاکت بیفکنند و دین و آیین حق را مشتبه سازند و آنها را از رسیدن به یک آیین پاک محروم نمایند» (لِیُرْدُوهُمْ وَ لِیَلْبِسُوا عَلَیْهِمْ دِینَهُمْ).
| |
− |
| |
− | قرآن میگوید: «اما با این همه اگر خدا میخواست میتوانست به اجبار جلو آنها را بگیرد» (وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ ما فَعَلُوهُ).
| |
− |
| |
− | ولی اجبار بر خلاف سنت خداست، خداوند خواسته بندگان، آزاد باشند تا راه تربیت و تکامل هموار گردد زیرا در اجبار نه تربیت است و نه تکامل.
| |
− |
| |
− | و در پایان میفرماید: اکنون که چنین است و آنها در میان یک چنین اعمال خرافی زشت و ننگینی غوطهورند و حتی قبح آن را درک نمیکنند، و از همه بدتر این که گاهی آن را به خدا نیز نسبت میدهند «آنها و تهمتهایشان را به حال خود واگذار» و به تربیت دلهای آماده و مستعد بپرداز (فَذَرْهُمْ وَ ما یَفْتَرُونَ).
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 138 ص :652
| |
− |
| |
− | (آیه 138)- در این آیه و آیات بعد به چند قسمت از احکام خرافی بتپرستان که حکایت از کوتاهی سطح فکر آنها میکند اشاره شده است.
| |
− |
| |
− | نخست میگوید بتپرستان میگفتند: «این قسمت از چهارپایان و زراعت که مخصوص بتهاست و سهم آنها میباشد بطور کلی برای همه ممنوع است، مگر آنهایی که ما میخواهیم و به پندار آنها تنها این دسته حلال بود نه بر دیگران» (وَ قالُوا هذِهِ أَنْعامٌ وَ حَرْثٌ حِجْرٌ لا یَطْعَمُها إِلَّا مَنْ نَشاءُ بِزَعْمِهِمْ).
| |
− |
| |
− | و منظورشان همان خدمه و متولیان بت و بتخانه بود، تنها این دسته بودند که
| |
− |
| |
− | ج1، ص653
| |
− |
| |
− | به پندار آنها حق داشتند از سهم بتها بخورند.
| |
− |
| |
− | سپس اشاره به دومین چیزی میکند که آنها تحریم کرده بودند و میگوید:
| |
− |
| |
− | آنها معتقد بودند که «قسمتی از چهارپایان هستند که سوار شدن بر آنها حرام است» (وَ أَنْعامٌ حُرِّمَتْ ظُهُورُها).
| |
− |
| |
− | بعد سومین قسمت از احکام ناروای آنها را بیان کرده میگوید: «نام خدا را بر قسمتی از چهارپایان نمیبردند» (وَ أَنْعامٌ لا یَذْکُرُونَ اسْمَ اللَّهِ عَلَیْهَا).
| |
− |
| |
− | این جمله ممکن است اشاره به حیواناتی باشد که به هنگام ذبح تنها نام بت را بر آنها میبردند و یا حیواناتی بوده است که سوار شدن بر آنها را برای حج تحریم کرده بودند.
| |
− |
| |
− | عجیب این است که به این احکام خرافی قناعت نمیکردند، بلکه «به خدا افترا میبستند و آن را به او نسبت میدادند» (افْتِراءً عَلَیْهِ).
| |
− |
| |
− | در پایان آیه پس از ذکر این احکام ساختگی میگوید: «خداوند به زودی کیفر آنها را در برابر این افترائات خواهد داد» (سَیَجْزِیهِمْ بِما کانُوا یَفْتَرُونَ).
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 139 ص :653
| |
− |
| |
− | (آیه 139)- در این آیه نیز به یکی دیگر از احکام خرافی بتپرستان در مورد گوشت حیوانات اشاره کرده میفرماید: «آنها گفتند: جنینهایی که در شکم این حیوانات است مخصوص مردان ما است، و بر همسران ما حرام است ولی اگر مرده متولد شود، همگی در آن شریکند» (وَ قالُوا ما فِی بُطُونِ هذِهِ الْأَنْعامِ خالِصَةٌ لِذُکُورِنا وَ مُحَرَّمٌ عَلی أَزْواجِنا وَ إِنْ یَکُنْ مَیْتَةً فَهُمْ فِیهِ شُرَکاءُ).
| |
− |
| |
− | قرآن به دنبال این حکم جاهلی، با این جمله مطلب را تمام کرده و میگوید:
| |
− |
| |
− | «به زودی خداوند کیفر این گونه توصیفات آنها را میدهد» (سَیَجْزِیهِمْ وَصْفَهُمْ).
| |
− |
| |
− | و در پایان آیه میفرماید: «او حکیم و داناست» (إِنَّهُ حَکِیمٌ عَلِیمٌ).
| |
− |
| |
− | هم از اعمال و گفتار و تهمتهای ناروای آنان باخبر است و هم روی حساب، آنها را مجازات میکند.
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 140 ص :653
| |
− |
| |
− | (آیه 140)- در تعقیب چند آیه گذشته که سخن از قسمتی از احکام خرافی و آداب زشت و ننگین عصر جاهلیت عرب به میان آورد، در این آیه به شدت همه
| |
− |
| |
− | ج1، ص654
| |
− |
| |
− | این اعمال و احکام را محکوم کرده و با «هفت تعبیر مختلف» در جملههایی کوتاه اما بسیار رسا و جالب، وضع آنها را روشن میسازد.
| |
− |
| |
− | نخست میگوید: «کسانی که فرزندان خود را از روی سفاهت و جهل کشتند، زیان کردند» (قَدْ خَسِرَ الَّذِینَ قَتَلُوا أَوْلادَهُمْ سَفَهاً بِغَیْرِ عِلْمٍ).
| |
− |
| |
− | هم از نظر انسانی و اخلاقی، و هم از نظر عاطفی، و هم از نظر اجتماعی گرفتار خسارت و زیان گشتند و از همه بالاتر خسارت معنوی در جهان دیگر! هر یک از این تعبیرهای سهگانه به تنهایی برای معرفی زشتی عمل آنها کافی است. کدام علم و دانش اجازه میدهد که انسان چنین عملی را به عنوان یک سنت و یا قانون در جامعه خود بپذیرد؟! اینجاست که به یاد گفتار ابن عباس میافتیم که میگفت: اگر کسی بخواهد میزان عقب ماندگی اقوام جاهلی را بداند آیات سوره انعام (یعنی آیات فوق) را بخواند.
| |
− |
| |
− | سپس قرآن میگوید: «اینان آنچه را خدا به آنان روزی داده بود و مباح و حلال ساخته بود، بر خود تحریم کردند و به خدا افترا زدند که خدا آنها را حرام کرده است» (وَ حَرَّمُوا ما رَزَقَهُمُ اللَّهُ افْتِراءً عَلَی اللَّهِ).
| |
− |
| |
− | در این جمله با دو تعبیر دیگر اعمال آنها محکوم شده است، زیرا آنها نعمتی را که خدا به آنان «روزی» داده بود و حتی برای ادامه حیاتشان لازم و ضروری بود بر خود تحریم کردند و قانون خدا را زیر پا گذاشتند و دیگر این که به خدا «افترا» بستند که او چنین دستوری داده است، با آن که ابدا چنین نبود.
| |
− |
| |
− | و در پایان آیه با دو تعبیر دیگر آنان را محکوم میسازد، نخست میگوید:
| |
− |
| |
− | «آنها بطور مسلم گمراه شدند» (قَدْ ضَلُّوا).
| |
− |
| |
− | سپس اضافه میکند «آنها هیچ گاه در مسیر هدایت نبودهاند» (وَ ما کانُوا مُهْتَدِینَ).
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 141 ص :654
| |
− |
| |
− | (آیه 141)- یک درس بزرگ توحید! در این آیه به چند موضوع اشاره شده است که هر کدام در حقیقت نتیجه دیگری است.
| |
− |
| |
− | ج1، ص655
| |
− |
| |
− | نخست میگوید: «خداوند همان کسی است که انواع باغها و زراعتها با درختان گوناگون آفریده است که بعضی روی داربستها قرار گرفته (و با منظره بدیع و دلانگیز خود چشمها را متوجه خویش میسازند، و با میوههای لذیذ و پربرکت کام انسان را شیرین میکنند) و بعضی بدون احتیاج به داربست بر سر پا ایستاده و سایه بر سر آدمیان گسترده، و با میوههای گوناگون به تغذیه انسان کمک میکنند» (وَ هُوَ الَّذِی أَنْشَأَ جَنَّاتٍ مَعْرُوشاتٍ وَ غَیْرَ مَعْرُوشاتٍ).
| |
− |
| |
− | سپس اشاره به دو قسمت از باغها و جنات کرده، میگوید: «و همچنین درختان نخل و زراعت را آفرید» (وَ النَّخْلَ وَ الزَّرْعَ).
| |
− |
| |
− | بعد اضافه میکند که: «این درختان از نظر میوه و طعم با هم متفاوتند» (مُخْتَلِفاً أُکُلُهُ). یعنی با این که از زمین واحدی میرویند هر کدام طعم و عطر و خاصیتی مخصوص به خود دارند، که در دیگری دیده نمیشود.
| |
− |
| |
− | سپس اشاره به دو قسمت دیگر از میوههایی میکند که فوق العاده مفید و دارای ارزش حیاتی هستند، و میگوید: «همچنین زیتون و انار» را آفرید (وَ الزَّیْتُونَ وَ الرُّمَّانَ).
| |
− |
| |
− | انتخاب این دو، ظاهرا به خاطر آن است که این دو درخت در عین این که از نظر ظاهر با هم شباهت دارند، از نظر میوه و خاصیت غذایی بسیار با هم متفاوتند.
| |
− |
| |
− | لذا بلافاصله میفرماید «هم با یکدیگر شبیهند و هم غیر شبیه» (مُتَشابِهاً وَ غَیْرَ مُتَشابِهٍ).
| |
− |
| |
− | پس از ذکر این همه نعمتهای گوناگون پروردگار، میگوید: «از میوه آنها به هنگامی که به ثمر نشست، بخورید ولی فراموش نکنید که به هنگام چیدن، حق آن را باید ادا کنید» (کُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ إِذا أَثْمَرَ وَ آتُوا حَقَّهُ یَوْمَ حَصادِهِ).
| |
− |
| |
− | و در پایان، فرمان میدهد که «اسراف نکنید، زیرا خداوند مسرفان را دوست نمیدارد» (وَ لا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُسْرِفِینَ).
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 142 ص :655
| |
− |
| |
− | (آیه 142)- در این آیه و دو آیه بعد در باره حیوانات حلال گوشت و خدمات آنها سخن میگوید.
| |
− |
| |
− | ج1، ص656
| |
− |
| |
− | نخست میگوید: خداوند کسی است که از چهارپایان برای شما حیوانات بزرگ و باربر و حیوانات کوچک آفرید» (وَ مِنَ الْأَنْعامِ حَمُولَةً وَ فَرْشاً).
| |
− |
| |
− | «فرش» به همان معنی معروف است، ولی در اینجا به معنی گوسفند و نظیر آن از حیوانات کوچک تفسیر شده است.
| |
− |
| |
− | سپس چنین نتیجه میگیرد، اکنون که همه اینها مخلوق خداست و حکم آن به دست اوست، به شما اجازه میدهد که «از آنچه خدا به شما روزی داده است بخورید» (کُلُوا مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ).
| |
− |
| |
− | و برای تأکید این سخن و ابطال احکام خرافی مشرکان، میفرماید: «از گامهای شیطان پیروی نکنید، که او دشمن آشکار شماست» دشمنی که از آغاز خلقت آدم با شما اعلان جنگ داده است (وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ).
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 143 ص :656
| |
− |
| |
− | (آیه 143)- در این آیه به عنوان توضیح، قسمتی از حیوانات حلال گوشت و قسمتی از حیواناتی را که هم باربرند و هم برای تغذیه انسان قابل استفادهاند، شرح میدهد و میگوید: «خداوند هشت جفت از چهارپایان را برای شما آفرید، از گوسفند و میش یک جفت (نر و ماده) و از بز یک جفت (نر و ماده)» (ثَمانِیَةَ أَزْواجٍ مِنَ الضَّأْنِ اثْنَیْنِ وَ مِنَ الْمَعْزِ اثْنَیْنِ).
| |
− |
| |
− | پس از ذکر این چهار زوج بلافاصله به پیامبرش دستور میدهد که «از آنها صریحا بپرس: آیا خداوند نرهای آنها را حرام کرده یا مادهها را»؟ (قُلْ آلذَّکَرَیْنِ حَرَّمَ أَمِ الْأُنْثَیَیْنِ). «یا حیواناتی که در شکم میشها یا بزهای ماده است» (أَمَّا اشْتَمَلَتْ عَلَیْهِ أَرْحامُ الْأُنْثَیَیْنِ).
| |
− |
| |
− | بعد اضافه میکند: «اگر راست میگویید و بر تحریم هر یک از این حیوانات از روی علم و دانش دلیلی دارید به من خبر دهید» (نَبِّئُونِی بِعِلْمٍ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ).
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 144 ص :656
| |
− |
| |
− | (آیه 144)- در این آیه، چهار زوج دیگر را بیان میکند و میفرماید: «از شتر، دو زوج (نر و ماده) و از گاو هم دو زوج (نر و ماده) قرار دادیم، بگو: کدامیک از اینها را خدا حرام کرده است، نرها یا مادهها را و یا حیواناتی که در شکم شترها یا
| |
− |
| |
− | ج1، ص657
| |
− |
| |
− | گاوهای ماده است»؟ (وَ مِنَ الْإِبِلِ اثْنَیْنِ وَ مِنَ الْبَقَرِ اثْنَیْنِ قُلْ آلذَّکَرَیْنِ حَرَّمَ أَمِ الْأُنْثَیَیْنِ أَمَّا اشْتَمَلَتْ عَلَیْهِ أَرْحامُ الْأُنْثَیَیْنِ).
| |
− |
| |
− | حکم به حلال بودن یا حرام بودن این حیوانات تنها به دست خداوندی است که آفریننده آنها و آفریدگار بشر و تمام جهان هستی است.
| |
− |
| |
− | در آیه قبل تصریح شده بود که هیچ گونه دلیل علمی و عقلی برای تحریم این حیوانات در اختیار مشرکان نبود، و چون آنها ادعای نبوت و وحی نیز نداشتند، بنابراین، احتمال سوم باقی میماند که ادعا کنند به هنگام صدور این فرمان، از پیامبران الهی، حاضر و گواه بودهاند.
| |
− |
| |
− | لذا میفرماید: «آیا شما شاهد و گواه این مطلب بودید، هنگامی که خداوند شما را به این موضوع توصیه کرد» (أَمْ کُنْتُمْ شُهَداءَ إِذْ وَصَّاکُمُ اللَّهُ بِهذا).
| |
− |
| |
− | و چون جواب این سؤال نیز منفی بوده، ثابت میشود که آنها جز تهمت و افتراء در این باره سرمایهای نداشتند.
| |
− |
| |
− | لذا در پایان آیه اضافه میکند: «چه کسی ستمکارتر است از آنها که بر خدا دروغ میبندند تا مردم را از روی جهل گمراه سازند، مسلما خداوند هیچ گاه ستمگران را هدایت نخواهد کرد» (فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَری عَلَی اللَّهِ کَذِباً لِیُضِلَّ النَّاسَ بِغَیْرِ عِلْمٍ، إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ).
| |
− |
| |
− | از آیه فوق استفاده میشود که دروغ بستن به خدا یکی از بزرگترین ستمها است، ستم به مقام مقدس پروردگار، و ستم به بندگان خدا، و ستم به خویشتن!
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 145 ص :657
| |
− |
| |
− | (آیه 145)- بخشی از حیوانات حرام. برای روشن ساختن محرمات الهی از بدعتهایی که مشرکان در آیین حق گذاشته بودند، در این آیه به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله دستور میدهد که: «صریحا به آنها بگو: در آنچه بر من وحی شده هیچ غذای حرامی را برای هیچ کس (اعم از زن و مرد، کوچک و بزرگ) نمییابم» (قُلْ لا أَجِدُ فِی ما أُوحِیَ إِلَیَّ مُحَرَّماً عَلی طاعِمٍ یَطْعَمُهُ).
| |
− |
| |
− | مگر چند چیز «نخست این که مردار باشد» (إِلَّا أَنْ یَکُونَ مَیْتَةً).
| |
− |
| |
− | «یا خونی که از بدن حیوان بیرون میریزد» (أَوْ دَماً مَسْفُوحاً).
| |
− |
| |
− | ج1، ص658
| |
− |
| |
− | نه خونهایی که پس از بریدن رگهای حیوان و خارج شدن مقدار زیادی از خون در لابلای رگهای مویین در وسط گوشتها باقی میماند «یا گوشت خوک» (أَوْ لَحْمَ خِنزِیرٍ). زیرا «همه اینها رجس و پلیدی است» و مایه تنفر طبع سالم آدمی و منبع انواع آلودگیها و سر چشمه زیانهای مختلف (فَإِنَّهُ رِجْسٌ).
| |
− |
| |
− | سپس به نوع چهارم اشاره کرده میگوید: «یا حیواناتی که هنگام ذبح نام غیر خدا بر آنها برده شده است» (أَوْ فِسْقاً أُهِلَّ لِغَیْرِ اللَّهِ بِهِ). که از نظر اخلاقی و معنوی نشانه بیگانگی از خدا و دوری از مکتب توحید است.
| |
− |
| |
− | بنابراین، شرایط ذبح اسلامی، بر دو گونه است، بعضی مانند بریدن رگهای چهارگانه و بیرون ریختن خون حیوان، جنبه بهداشتی دارد، و بعضی مانند رو به قبله بودن و گفتن «بسم اللّه» و ذبح به وسیله مسلمان، جنبه معنوی.
| |
− |
| |
− | در پایان آیه کسانی را که از روی ناچاری و اضطرار، و نیافتن هیچ غذای دیگر برای حفظ جان خویش، از این گوشتهای حرام استفاده میکنند، استثناء کرده و میگوید: «کسانی که اضطرار پیدا کنند، گناهی بر آنها نیست، مشروط بر این که تنها به خاطر حفظ جان باشد نه به خاطر لذت و یا حلال شمردن حرام الهی و نه زیاد از حد، بخورند، در این صورت پروردگار آمرزنده مهربان، آنها را معاف خواهد ساخت» (فَمَنِ اضْطُرَّ غَیْرَ باغٍ وَ لا عادٍ فَإِنَّ رَبَّکَ غَفُورٌ رَحِیمٌ).
| |
− |
| |
− | در حقیقت این دو شرط برای آن است که افرادی اضطرار را دستاویز برای تجاوز به حریم قوانین الهی نسازند.
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 146 ص :658
| |
− |
| |
− | (آیه 146)- محرمات بر یهود. در این آیه اشاره به قسمتی از محرمات بر یهود میکند تا روشن شود، که احکام مجعول و خرافی بتپرستان نه با آیین اسلام سازگار است و نه با آیین یهود، (و نه با آیین مسیح که معمولا در احکامش از آیین یهود پیروی میکند). لذا نخست میگوید: «بر یهودیان، هر حیوان ناخنداری را حرام کردیم» (وَ عَلَی الَّذِینَ هادُوا حَرَّمْنا کُلَّ ذِی ظُفُرٍ).
| |
− |
| |
− | بنابراین، تمام حیواناتی که «سم چاک» نیستند اعم از چهارپایان یا پرندگان، بر یهود تحریم شده بود.
| |
− |
| |
− | ج1، ص659
| |
− |
| |
− | سپس میفرماید: «پیه و چربی موجود در بدن گاو و گوسفند را نیز بر آنها حرام کرده بودیم» (وَ مِنَ الْبَقَرِ وَ الْغَنَمِ حَرَّمْنا عَلَیْهِمْ شُحُومَهُما).
| |
− |
| |
− | و به دنبال آن، سه مورد را استثناء میکند، نخست «چربیهایی که در پشت این دو حیوان قرار دارد» (إِلَّا ما حَمَلَتْ ظُهُورُهُما). «و چربیهایی که در پهلوها و لابلای امعاء قرار گرفته» (أَوِ الْحَوایا). «و چربیهایی که با استخوان آمیخته شده است» (أَوْ مَا اخْتَلَطَ بِعَظْمٍ).
| |
− |
| |
− | ولی در پایان آیه تصریح میکند که اینها در حقیقت بر یهود حرام نبود، «اما به خاطر ظلم و ستمی که میکردند، از این گونه گوشتها و چربیها که مورد علاقه آنها بود به حکم خدا محروم شدند» (ذلِکَ جَزَیْناهُمْ بِبَغْیِهِمْ).
| |
− |
| |
− | و برای تأکید اضافه میکند: «این یک حقیقت است و ما راست میگوییم» (وَ إِنَّا لَصادِقُونَ).
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 147 ص :659
| |
− |
| |
− | (آیه 147)- از آنجا که لجاجت یهود و مشرکان روشن بوده و امکان داشته پافشاری کنند و پیامبر صلّی اللّه علیه و آله را تکذیب نمایند، در این آیه خداوند به پیامبرش دستور میدهد که «اگر تو را تکذیب کنند به آنها بگو: پروردگارتان رحمت وسیع و پهناوری دارد» (فَإِنْ کَذَّبُوکَ فَقُلْ رَبُّکُمْ ذُو رَحْمَةٍ واسِعَةٍ).
| |
− |
| |
− | و شما را زود مجازات نمیکند بلکه مهلت میدهد، شاید از اشتباهات خود برگردید و از کرده خود پشیمان شوید و به سوی خدا باز آیید.
| |
− |
| |
− | ولی اگر از مهلت الهی باز هم سوء استفاده کنید، و به تهمتهای ناروای خود ادامه دهید، بدانید کیفر خداوند قطعی است، و سر انجام دامان شما را خواهد گرفت، زیرا «مجازات او از جمعیت مجرمان دفع شدنی نیست» (وَ لا یُرَدُّ بَأْسُهُ عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرِمِینَ).
| |
− |
| |
− | این آیه به خوبی عظمت تعلیمات قرآن را روشن میسازد که بعد از شرح این همه خلافکاریهای یهود و مشرکان، باز آنها را فورا تهدید به عذاب نمیکند بلکه نخست با تعبیرهای آکنده از محبت راه بازگشت را به سوی آنها گشوده، تا تشویق شوند و به سوی حق بازگردند، اما برای این که رحمت پهناور الهی باعث جرأت
| |
− |
| |
− | ج1، ص660
| |
− |
| |
− | و جسارت و طغیان آنان نگردد، و دست از لجاجت بردارند در آخرین جمله آنها را تهدید به مجازات قطعی خدا میکند.
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 148 ص :660
| |
− |
| |
− | (آیه 148)- فرار از مسؤولیت به بهانه «جبر»! به دنبال سخنانی که از مشرکان در آیات سابق گذشت، در این آیه اشاره به پارهای از استدلالات واهی و پاسخ آن شده است، نخست میگوید: «به زودی مشرکان (در پاسخ ایرادات تو در زمینه شرک و تحریم روزیهای حلال) چنین میگویند که اگر خداوند میخواست نه ما مشرک میشدیم و نه نیاکان ما بتپرست بودند، و نه چیزی را تحریم میکردیم»، پس آنچه ما کردهایم و میگوییم همه خواست اوست (سَیَقُولُ الَّذِینَ أَشْرَکُوا لَوْ شاءَ اللَّهُ ما أَشْرَکْنا وَ لا آباؤُنا وَ لا حَرَّمْنا مِنْ شَیْءٍ).
| |
− |
| |
− | مشرکان مانند بسیاری از گناهکاران میخواستند با استتار تحت عنوان جبر از مسؤولیت خلافکاریهای خود فرار کنند. در حقیقت آنها مدعی بودهاند سکوت خدا در برابر بتپرستی و تحریم پارهای از حیوانات، دلیل بر رضایت اوست زیرا اگر راضی نبود میبایست به نوعی ما را از این کار بازدارد.
| |
− |
| |
− | اما قرآن در پاسخ آنها به طرز قاطعی بحث کرده، نخست میگوید: تنها اینها نیستند که چنین دروغهایی را بر خدا میبندند «بلکه جمعی از اقوام گذشته نیز همین دروغها را میگفتند ولی سر انجام گرفتار عواقب سوء اعمالشان شدند و طعم مجازات ما را چشیدند» (کَذلِکَ کَذَّبَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ حَتَّی ذاقُوا بَأْسَنا).
| |
− |
| |
− | آنها در حقیقت با این گفتههای خود، هم دروغ میگفتند و هم انبیاء را تکذیب میکردند، اگر او به این اعمال راضی بود چگونه پیامبران خود را برای دعوت به توحید میفرستاد، اصولا دعوت انبیاء خود مهمترین دلیل برای آزادی اراده و اختیار انسان است.
| |
− |
| |
− | سپس میگوید: «به آنها بگو: آیا راستی دلیل قطعی و مسلّمی بر این ادعا دارید اگر دارید چرا نشان نمیدهید» (قُلْ هَلْ عِنْدَکُمْ مِنْ عِلْمٍ فَتُخْرِجُوهُ لَنا).
| |
− |
| |
− | و سر انجام اضافه میکند که «شما بطور قطع هیچ دلیلی بر این ادعاها ندارید، تنها از پندارها و خیالات خام پیروی میکنید» (إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَ إِنْ أَنْتُمْ
| |
− |
| |
− | ج1، ص661
| |
− |
| |
− | إِلَّا تَخْرُصُونَ).
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 149 ص :661
| |
− |
| |
− | (آیه 149)- در این آیه برای ابطال ادعای مشرکان دلیل دیگری ذکر میکند، و میگوید: «بگو خداوند دلایل صحیح و روشن در زمینه توحید و یگانگی خویش و همچنین احکام حلال و حرام اقامه کرده است» هم به وسیله پیامبران خود و هم از طریق عقل، بطوری که هیچ گونه عذری برای هیچ کس باقی نماند (قُلْ فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبالِغَةُ).
| |
− |
| |
− | بنابراین، آنها هرگز نمیتوانند ادعا کنند که خدا با سکوت خویش، عقاید و اعمال ناروایشان را امضا کرده است، و نیز نمیتوانند ادعا کنند که در اعمالشان مجبورند، زیرا اگر مجبور بودند، اقامه دلیل و فرستادن پیامبران و دعوت و تبلیغ آنان بیهوده بود، اقامه دلیل، دلیل بر آزادی اراده است.
| |
− |
| |
− | و در پایان آیه میفرماید: «خداوند اگر بخواهد، همه شما را از طریق اجبار هدایت خواهد کرد» (فَلَوْ شاءَ لَهَداکُمْ أَجْمَعِینَ).
| |
− |
| |
− | ولی نه چنان ایمانی ارزش خواهد داشت و نه اعمالی که در پرتو آن انجام میگیرد، بلکه فضیلت و تکامل انسان در آن است که راه هدایت و پرهیزکاری را با پای خود و به اراده و اختیار خویش بپیماید.
| |
− |
| |
− | از امام کاظم علیه السّلام چنین نقل شده است که فرمود: «خداوند بر مردم دو حجت دارد، حجت آشکار و حجت پنهان، حجت آشکار، رسولان و انبیاء و امامانند، و حجت باطنه، عقول و افکارند».
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 150 ص :661
| |
− |
| |
− | (آیه 150)- در این آیه برای این که بطلان سخنان آنها روشنتر شود، و نیز اصول صحیح قضاوت و داوری رعایت گردد، از آنها دعوت میکند که اگر شهود معتبری دارند، که خداوند حیوانات و زراعتهایی را که آنها مدّعی تحریم آن هستند.
| |
− |
| |
− | تحریم کرده، اقامه کنند.
| |
− |
| |
− | لذا میگوید: «ای پیامبر! به آنها بگو: گواهان خود را که گواهی بر تحریم اینها میدهند بیاورید». (قُلْ هَلُمَّ شُهَداءَکُمُ الَّذِینَ یَشْهَدُونَ أَنَّ اللَّهَ حَرَّمَ هذا).
| |
− |
| |
− | سپس اضافه میکند: اگر آنها دسترسی به گواهان معتبری پیدا نکردند
| |
− |
| |
− | ج1، ص662
| |
− |
| |
− | (و قطعا پیدا نمیکنند) «و تنها به گواهی و ادعای خویش قناعت نمودند، تو هرگز با آنها هم صدا نشو و مطابق شهادت و ادعای آنان گواهی مده» (فَإِنْ شَهِدُوا فَلا تَشْهَدْ مَعَهُمْ).
| |
− |
| |
− | قرائن گواهی میدهد که این احکام ساختگی، صرفا از هوی و هوس و تقلیدهای کورکورانه سر چشمه گرفته، چه این که هیچ سند و مدرکی از انبیای الهی و کتب آسمانی بر تحریم این امور ندارند.
| |
− |
| |
− | لذا در جمله بعد میگوید: «از هوی و هوسهای کسانی که آیات ما را تکذیب کردند و آنها که به آخرت ایمان ندارند و آنها که برای خدا شریک قائل شدهاند، پیروی مکن» (وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا وَ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ وَ هُمْ بِرَبِّهِمْ یَعْدِلُونَ).
| |
− |
| |
− | یعنی، بتپرستی آنها و انکار قیامت و رستاخیز و خرافات و هویپرستی آنان گواه زندهای است، که این احکام آنان نیز ساختگی است و ادعایشان در مورد تحریم این موضوعات از طرف خدا، بیاساس و بیارزش است.
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 151 ص :662
| |
− |
| |
− | (آیه 151)- فرمانهای دهگانه! پس از نفی احکام ساختگی مشرکان که در آیات قبل گذشت، این آیه و دو آیه بعد اشاره به اصول محرمات در اسلام کرده و گناهان کبیره ردیف اول را ضمن بیان کوتاه و پر مغز و جالبی در ده قسمت بیان میکند، نخست میگوید: «به آنها بگو: بیایید تا آنچه را خدا بر شما تحریم کرده است بخوانم و برشمرم» (قُلْ تَعالَوْا أَتْلُ ما حَرَّمَ رَبُّکُمْ عَلَیْکُمْ).
| |
− |
| |
− | 1- «این که هیچ چیز را شریک و همتای خدا قرار ندهید» (أَلَّا تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئاً).
| |
− |
| |
− | 2- «نسبت به پدر و مادر نیکی کنید» (وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً).
| |
− |
| |
− | 3- «فرزندان خود را به خاطر تنگدستی و فقر نکشید» (وَ لا تَقْتُلُوا أَوْلادَکُمْ مِنْ إِمْلاقٍ). «زیرا روزی شما و آنها همه به دست ماست و ما همه را روزی میدهیم» (نَحْنُ نَرْزُقُکُمْ وَ إِیَّاهُمْ).
| |
− |
| |
− | 4- «به اعمال زشت و قبیح نزدیک نشوید، خواه آشکار باشد، خواه پنهان»
| |
− |
| |
− | ج1، ص663
| |
− |
| |
− | (وَ لا تَقْرَبُوا الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ).
| |
− |
| |
− | یعنی، نه تنها انجام ندهید، بلکه به آن نزدیک هم نشوید.
| |
− |
| |
− | 5- «دست به خون بیگناهان نیالایید و نفوسی را که خداوند محترم شمرده و ریختن خون آنها مجاز نیست به قتل نرسانید مگر این که طبق قانون الهی اجازه قتل آنها داده شده باشد» مثل این که قاتل باشند (وَ لا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ). و به دنبال این پنج قسمت برای تأکید بیشتر میفرماید: «اینها اموری است که خداوند به شما توصیه کرده، تا دریابید و از ارتکاب آنها خودداری نمایید» (ذلِکُمْ وَصَّاکُمْ بِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ).
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 152 ص :663
| |
− |
| |
− | (آیه 152)- ششم: «هیچ گاه جز به قصد اصلاح نزدیک مال یتیمان نشوید، تا هنگامی که به حدّ بلوغ برسند» (وَ لا تَقْرَبُوا مالَ الْیَتِیمِ إِلَّا بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ حَتَّی یَبْلُغَ أَشُدَّهُ)
| |
− |
| |
− | .7- «کم فروشی نکنید و حق پیمانه و وزن را با عدالت ادا کنید» (وَ أَوْفُوا الْکَیْلَ وَ الْمِیزانَ بِالْقِسْطِ)
| |
− |
| |
− | .و از آنجا که هر قدر انسان دقت در پیمانه و وزن کند باز ممکن است، مختصر کم و زیادی صورت گیرد که سنجش آن با پیمانهها و ترازوهای معمولی امکان پذیر نیست، به دنبال این جمله اضافه میکند: «هیچ کس را جز به اندازه توانایی تکلیف نمیکنیم» (لا نُکَلِّفُ نَفْساً إِلَّا وُسْعَها)
| |
− |
| |
− | .8- «هر گاه به هنگام داوری یا شهادت و یا در مورد دیگر سخنی میگویید عدالت را رعایت کنید و از مسیر حق منحرف نشوید، هر چند در مورد خویشاوندان شما باشد و داوری و شهادت به حق به زیان آنها تمام گردد» (وَ إِذا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا وَ لَوْ کانَ ذا قُرْبی)
| |
− |
| |
− | .9- «به عهد الهی وفا کنید و آن را نشکنید» (وَ بِعَهْدِ اللَّهِ أَوْفُوا)
| |
− |
| |
− | .منظور از «عهد الهی» همه پیمانهای الهی اعم از پیمانهای «تکوینی» و «تشریعی» و تکالیف الهی و هر گونه عهد و نذر و قسم است.
| |
− |
| |
− | و باز برای تأکید در پایان این چهار قسمت، میفرماید: «اینها اموری است که
| |
− |
| |
− | ج1، ص664
| |
− |
| |
− | خداوند به شما توصیه میکند، تا متذکر شوید» (ذلِکُمْ وَصَّاکُمْ بِهِ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ)
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 153 ص :664
| |
− |
| |
− | اشاره
| |
− |
| |
− | (آیه 153)- دهم: «این راه مستقیم من، راه توحید، راه حق و عدالت، راه پاکی و تقواست، از آن پیروی کنید و هرگز در راههای انحرافی و پراکنده گام ننهید که شما را از راه خدا منحرف و پراکنده میکند و تخم نفاق و اختلاف را در میان شما میپاشد» (وَ أَنَّ هذا صِراطِی مُسْتَقِیماً فَاتَّبِعُوهُ وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَنْ سَبِیلِهِ).
| |
− |
| |
− | و در پایان برای سومین بار تأکید میکند که: «اینها اموری است که خداوند به شما توصیه میکند تا پرهیزکار شوید» (ذلِکُمْ وَصَّاکُمْ بِهِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ).
| |
− |
| |
− | 1- اهمیت نیکی به پدر و مادر!
| |
− |
| |
− | ذکر نیکی به پدر و مادر، بلافاصله بعد از مبارزه با شرک، و قبل از دستورهای مهمی همانند تحریم قتل نفس، و اجرای اصول عدالت، دلیل بر اهمیت فوق العاده حق پدر و مادر در دستورهای اسلامی است.
| |
− |
| |
− | این موضوع وقتی روشنتر میشود که توجه کنیم به جای «تحریم آزار پدر و مادر» که هماهنگ با سایر تحریمهای این آیه است، موضوع احسان و نیکی کردن، ذکر شده است، یعنی نه تنها ایجاد ناراحتی برای آنها حرام است بلکه علاوه بر آن، احسان و نیکی در مورد آنان نیز لازم و ضروری است.
| |
− |
| |
− | و جالبتر این که کلمه «احسان» را به وسیله «ب» متعدی ساخته و فرموده است «و بالوالدین احسانا» بنابراین، آیه تأکید میکند که موضوع نیکی به پدر و مادر را باید آنقدر اهمیت داد که شخصا و بدون واسطه به آن اقدام نمود.
| |
− |
| |
− | 2- قتل فرزندان به خاطر گرسنگی!
| |
− |
| |
− | از این آیات برمیآید که عربهای دوران جاهلی نه تنها دختران خویش را به خاطر تعصبهای غلط، زنده به گور میکردند، بلکه پسران را که سرمایه بزرگی در جامعه آن روز محسوب میشد، نیز از ترس فقر و تنگدستی به قتل میرسانیدند.
| |
− |
| |
− | با نهایت تأسف این عمل جاهلی در عصر و زمان ما در شکل دیگری تکرار میشود، و به عنوان کمبود احتمالی مواد غذایی روی زمین، کودکان بیگناه در عالم
| |
− |
| |
− | ج1، ص665
| |
− |
| |
− | جنین، از طریق «کورتاژ» به قتل میرسند.
| |
− |
| |
− | گر چه امروز برای سقط جنین دلایل بیاساس دیگری نیز ذکر میکنند، ولی مسأله فقر و کمبود مواد غذایی یکی از دلایل عمده آن است.
| |
− |
| |
− | اینها و مسائل دیگری شبیه به آن، نشان میدهد که عصر جاهلیت در زمان ما به شکل دیگری تکرار میشود و «جاهلیت قرن بیستم» حتی در جهاتی وحشتناکتر و گستردهتر از جاهلیت قبل از اسلام است.
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 154 ص :665
| |
− |
| |
− | (آیه 154)- پاسخ قاطع به بهانهجویان. در آیات قبل، سخن از ده حکم اساسی و اصولی در میان بود، که نه تنها در اسلام بلکه در تمام ادیان بوده است. به دنبال آن در این آیه میگوید: «سپس به موسی، کتاب آسمانی دادیم و نعمت خود را بر افراد نیکوکار و آنها که تسلیم فرمان ما و پیرو حق بودند کامل ساختیم» (ثُمَّ آتَیْنا مُوسَی الْکِتابَ تَماماً عَلَی الَّذِی أَحْسَنَ).
| |
− |
| |
− | «و در آن هر چیز را که مورد نیاز بود، و در مسیر تکامل انسان اثر داشت، بازگو کردیم» (وَ تَفْصِیلًا لِکُلِّ شَیْءٍ). «و نیز این کتاب، که بر موسی نازل شد، مایه هدایت و رحمت بود» (وَ هُدیً وَ رَحْمَةً). «تمام این برنامهها به خاطر آن بود که به روز رستاخیز و لقای پروردگار ایمان بیاورند» و با ایمان به معاد، افکار و گفتار و رفتارشان پاک شود (لَعَلَّهُمْ بِلِقاءِ رَبِّهِمْ یُؤْمِنُونَ).
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 155 ص :665
| |
− |
| |
− | (آیه 155)- در این آیه، اشاره به نزول قرآن و تعلیمات آن کرده و بحث آیه گذشته را تکمیل مینماید و میگوید: «این کتابی است که ما نازل کردهایم، کتابی است با عظمت و پربرکت و سر چشمه انواع خیرات و نیکیها» (وَ هذا کِتابٌ أَنْزَلْناهُ مُبارَکٌ). و «چون چنین است بطور کامل از آن پیروی کنید، و پرهیزکاری پیشه نمایید و از مخالفت با آن بپرهیزید شاید مشمول رحمت خدا گردید» (فَاتَّبِعُوهُ وَ اتَّقُوا لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ).
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 156 ص :665
| |
− |
| |
− | (آیه 156)- در این آیه، تمام راههای فرار و بهانهجوییها را به روی مشرکان بسته، نخست به آنها میگوید: «ما این کتاب آسمانی را با این امتیازات نازل کردیم تا نگویید که تنها بر دو طایفه پیشین (یهود و نصاری) کتاب آسمانی نازل شده، و ما از
| |
− |
| |
− | ج1، ص666
| |
− |
| |
− | بحث و بررسی و مطالعه آنها غافل بودهایم، و اگر از فرمان تو سرپیچی کردیم به خاطر این بوده است که فرمان تو در دست دیگران بود و به دست ما نرسید» (أَنْ تَقُولُوا إِنَّما أُنْزِلَ الْکِتابُ عَلی طائِفَتَیْنِ مِنْ قَبْلِنا وَ إِنْ کُنَّا عَنْ دِراسَتِهِمْ لَغافِلِینَ).
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 157 ص :666
| |
− |
| |
− | (آیه 157)- در این آیه همان بهانه به صورت دامنهدارتر و آمیخته با ادعا و غرور بیشتر از آنها نقل شده است، و آن این که، اگر قرآن بر آنها نازل نمیشد، ممکن بود ادعا کنند ما بقدری برای انجام فرمان الهی آمادگی داشتیم که هیچ ملتی به اندازه ما آمادگی نداشت، آیه میفرماید: تا نگویید «اگر کتاب آسمانی بر ما نازل میشد، ما از همه آنها پذیراتر و هدایتیافتهتر بودیم» (أَوْ تَقُولُوا لَوْ أَنَّا أُنْزِلَ عَلَیْنَا الْکِتابُ لَکُنَّا أَهْدی مِنْهُمْ).
| |
− |
| |
− | قرآن در برابر این ادعاها میگوید: خداوند تمام راههای بهانه جویی را بر شما بسته است زیرا «آیات و دلایل روشن از طرف پروردگار برای شما آمد، آمیخته با هدایت الهی و رحمت پروردگار» (فَقَدْ جاءَکُمْ بَیِّنَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ هُدیً وَ رَحْمَةٌ).
| |
− |
| |
− | «با این حال آیا کسی ستمکارتر از آنها که تکذیب آیات خدا میکنند و از آن اعراض مینمایند پیدا میشود؟» (فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ کَذَّبَ بِآیاتِ اللَّهِ وَ صَدَفَ عَنْها).
| |
− |
| |
− | اشاره به این که آنها نه تنها از آیات خدا روی گردانیدند بلکه با شدت از آن فاصله گرفتند.
| |
− |
| |
− | در پایان آیه، مجازات دردناک این گونه افراد لجوج و بیفکری را که مطالعه نکرده حقایق را به شدت انکار میکنند و از آن میگریزند حتی سد راه دیگران میشوند، در یک جمله کوتاه و رسا بیان کرده میگوید: «به زودی کسانی را که از آیات ما روی میگردانند، گرفتار مجازاتهای شدید خواهیم کرد، و این به خاطر همان اعراض بیرویه و بیدلیل آنهاست» (سَنَجْزِی الَّذِینَ یَصْدِفُونَ عَنْ آیاتِنا سُوءَ الْعَذابِ بِما کانُوا یَصْدِفُونَ).
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 158 ص :666
| |
− |
| |
− | (آیه 158)- انتظارات بیجا و محال! در آیات گذشته این حقیقت بیان شد که ما حجت را بر مشرکان تمام کردیم و کتاب آسمانی یعنی قرآن را برای هدایت همگان فرستادیم. این آیه میگوید: اما این افراد لجوج به اندازهای در کار خود
| |
− |
| |
− | ج1، ص667
| |
− |
| |
− | سرسختند، که این برنامه روشن نیز در آنها تأثیر نمیکند، گویا انتظار نابودی خویش، یا از میان رفتن آخرین فرصت، و یا انتظار امور محالی را میکشند.
| |
− |
| |
− | نخست میگوید: «آیا آنها جز این انتظار دارند که فرشتگان مرگ به سراغشان بیایند»! (هَلْ یَنْظُرُونَ إِلَّا أَنْ تَأْتِیَهُمُ الْمَلائِکَةُ).
| |
− |
| |
− | «یا این که پروردگارت به سراغ آنها بیاید» و او را ببینند، و ایمان بیاورند!! (أَوْ یَأْتِیَ رَبُّکَ). در حقیقت آنها انتظار امر محالی را میکشند.
| |
− |
| |
− | سپس میگوید: «یا این که بعضی از آیات و نشانههای پروردگار (که در آستانه رستاخیز و پایان جهان، واقع میشود، و به دنبال آن درهای توبه بسته خواهد شد) انجام گیرد» (أَوْ یَأْتِیَ بَعْضُ آیاتِ رَبِّکَ).
| |
− |
| |
− | و به دنبال آن اضافه میکند: «آن روز که چنین آیات صورت پذیرد، ایمان آوردن افرادی که قبلا ایمان نیاوردهاند و آنها که عمل نیکی انجام ندادهاند، پذیرفته نخواهد شد» (یَوْمَ یَأْتِی بَعْضُ آیاتِ رَبِّکَ لا یَنْفَعُ نَفْساً إِیمانُها لَمْ تَکُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ کَسَبَتْ فِی إِیمانِها خَیْراً). و درهای توبه به روی آنان بسته میشود، زیرا توبه و ایمان در آن هنگام، صورت اجباری و اضطراری به خود میگیرد، و ارزش ایمان و توبه اختیاری را نخواهد داشت.
| |
− |
| |
− | در پایان آیه با لحنی تهدید آمیز به این افراد لجوج میگوید: «اکنون که شما چنین انتظاری را دارید در انتظار خویش بمانید، ما هم در انتظار (کیفر دردناک شما) خواهیم بود» (قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ).
| |
− |
| |
− | از نکات جالبی که از آیه فوق استفاده میشود این است که راه نجات را در ایمان، آن هم ایمانی که در پرتو آن اکتساب خیری شود و اعمال نیک انجام گیرد، معرفی میکند.
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 159 ص :667
| |
− |
| |
− | (آیه 159)- بیگانگی از نفاقافکنان! در تعقیب دستورات دهگانهای که در آیات قبل گذشت و در آخر آن فرمان به پیروی از «صراط مستقیم خدا» و مبارزه با هر گونه نفاق و اختلاف داده شده بود، این آیه در حقیقت تأکید و تفسیری روی همین مطلب است. نخست میفرماید: «آنها که آیین و مذهب خود را پراکنده کردند
| |
− |
| |
− | ج1، ص668
| |
− |
| |
− | و به دستههای مختلف تقسیم شدند، در هیچ چیز با آنها ارتباط نداری و آنها نیز هیچ گونه ارتباطی با مکتب تو ندارند» (إِنَّ الَّذِینَ فَرَّقُوا دِینَهُمْ وَ کانُوا شِیَعاً لَسْتَ مِنْهُمْ فِی شَیْءٍ).
| |
− |
| |
− | زیرا مکتب تو، مکتب توحید و صراط مستقیم است و صراط مستقیم و راه راست همواره یکی بیش نیست.
| |
− |
| |
− | سپس به عنوان تهدید و توبیخ این گونه افراد تفرقهانداز، میگوید: «کار اینها واگذار به خداست، و آنها را از اعمالشان آگاه خواهد ساخت» (إِنَّما أَمْرُهُمْ إِلَی اللَّهِ ثُمَّ یُنَبِّئُهُمْ بِما کانُوا یَفْعَلُونَ).
| |
− |
| |
− | قابل ذکر این که محتوای آیه یک حکم عمومی و همگانی در باره تمام افراد تفرقهانداز است، که با ایجاد انواع بدعتها، میان بندگان خدا، بذر نفاق و اختلاف میپاشند اعم از آنها که در امتهای پیشین بودند، یا آنها که در این امتند.
| |
− |
| |
− | این آیه بار دیگر، این حقیقت را که اسلام آیین وحدت و یگانگی است و از هر گونه نفاق و تفرقه و پراکندگی بیزار است با تأکید تمام بازگو میکند.
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 160 ص :668
| |
− |
| |
− | (آیه 160)- پاداش بیشتر، مجازات کمتر: در این آیه، اشاره به رحمت و پاداش وسیع خداوند که در انتظار افراد نیکوکار است، کرده و تهدیدهای آیه را با این تشویقها تکمیل میکند و میگوید: «هر کسی کار نیکی به جا آورد، ده برابر به او پاداش داده میشود» (مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها).
| |
− |
| |
− | «و هر کس کار بدی انجام دهد، جز به همان مقدار، کیفر داده نمیشود» (وَ مَنْ جاءَ بِالسَّیِّئَةِ فَلا یُجْزی إِلَّا مِثْلَها).
| |
− |
| |
− | و برای تأکید این جمله را نیز اضافه میکند که «به آنها هیچ گونه ستمی نخواهد شد» و تنها به مقدار عملشان کیفر میبینند (وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ).
| |
− |
| |
− | منظور از «حسنة» و «سیئة» در آیه فوق، هر گونه «کار نیک و فکر نیک و عقیده نیک و یا بد» است.
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 161 ص :668
| |
− |
| |
− | (آیه 161)- این است راه مستقیم من! این آیه و آیات بعد از آن سوره انعام با آن پایان میپذیرد در حقیقت خلاصهای است از بحثهای این سوره که در
| |
− |
| |
− | ج1، ص669
| |
− |
| |
− | زمینه مبارزه با شرک و بتپرستی بیان شده، نخست در برابر عقاید و ادعاهای دور از منطق مشرکان و بتپرستان، خداوند به پیامبرش دستور میدهد که «بگو:
| |
− |
| |
− | پروردگار من! مرا به راه راست که نزدیکترین راههاست هدایت کرده است» (قُلْ إِنَّنِی هَدانِی رَبِّی إِلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ). این راه راست همان جاده توحید و یکتاپرستی و درهم کوبیدن آیین شرک و بتپرستی است.
| |
− |
| |
− | سپس «صراط مستقیم» را در این آیه و دو آیه بعد توضیح میدهد: نخست میگوید: «آیینی است مستقیم در نهایت راستی و درستی، ابدی و جاویدان و قائم به امور دین و دنیا و جسم و جان» (دِیناً قِیَماً).
| |
− |
| |
− | و از آنجا که عربها علاقه خاصی به ابراهیم نشان میدادند و حتی آیین خود را به عنوان آیین ابراهیم معرفی میکردند، اضافه میکند که «آیین واقعی ابراهیم همین است که من به سوی آن دعوت میکنم» نه آنچه شما به او بستهاید (مِلَّةَ إِبْراهِیمَ).
| |
− |
| |
− | همان ابراهیمی که «از آیین خرافی زمان و محیط، اعراض کرد، و به حق یعنی آیین یکتاپرستی روی آورد» (حَنِیفاً).
| |
− |
| |
− | این تعبیر گویا پاسخی است به گفتار مشرکان که مخالفت پیامبر را با آیین بتپرستی که آیین نیاکان عرب بود، نکوهش میکردند، پیامبر در پاسخ آنها میگوید: این سنت شکنی و پشت پا زدن به عقاید خرافی محیط، تنها کار من نیست، ابراهیم که مورد احترام همه ما است نیز چنین کرد.
| |
− |
| |
− | سپس برای تأکید میافزاید که «او هیچ گاه از مشرکان و بتپرستان نبود» (وَ ما کانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ).
| |
− |
| |
− | بلکه او قهرمان بتشکن و مبارز پویا و پیگیر با آیین شرک بود.
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 162 ص :669
| |
− |
| |
− | (آیه 162)- در این آیه اشاره به این میکند که «بگو: (نه تنها از نظر عقیده من موحّد و یکتاپرستم بلکه از نظر عمل، هر کار نیکی که میکنم) نماز من و تمام عبادات من و حتی مرگ و حیات من همه برای پروردگار جهانیان است» (قُلْ إِنَّ صَلاتِی وَ نُسُکِی وَ مَحْیایَ وَ مَماتِی لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ).
| |
− |
| |
− | ج1، ص670
| |
− |
| |
− | برای او زندهام به خاطر او میمیرم و در راه او هر چه دارم فدا میکنم تمام هدف من و تمام عشق من و تمام هستی من اوست!
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 163 ص :670
| |
− |
| |
− | (آیه 163)- در این آیه برای تأکید و ابطال هر گونه شرک و بتپرستی، اضافه میکند: «پروردگاری که هیچ شریک و شبیهی برای او نیست» (لا شَرِیکَ لَهُ).
| |
− |
| |
− | سر انجام میفرماید: «و به این موضوع، من دستور یافتهام و من اولین مسلمانم» (وَ بِذلِکَ أُمِرْتُ وَ أَنَا أَوَّلُ الْمُسْلِمِینَ).
| |
− |
| |
− | اولین مسلمان بودن پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله یا از نظر کیفیت و اهمیت اسلام اوست، زیرا درجه تسلیم و اسلام او بالاتر از همه انبیاء بود و یا اولین فرد از این امت بود که آیین قرآن و اسلام را پذیرفت.
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 164 ص :670
| |
− |
| |
− | (آیه 164)- در این آیه از طریق دیگری منطق مشرکان را مورد انتقاد قرار میدهد و میگوید: «به آنها بگو: و از آنها بپرس آیا سزاوار است غیر از خداوند یگانه را پروردگار خود بدانم، در حالی که او مالک و مربی و پروردگار همه چیز است» و حکم و فرمان او در تمام ذرات این جهان جاری است! (قُلْ أَ غَیْرَ اللَّهِ أَبْغِی رَبًّا وَ هُوَ رَبُّ کُلِّ شَیْءٍ).
| |
− |
| |
− | سپس به جمعی از مشرکان کوتاه فکر که خدمت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله رسیدند و گفتند:
| |
− |
| |
− | «تو از آیین ما پیروی کن، اگر بر خطا باشد، گناه تو به گردن ما» پاسخ میگوید:
| |
− |
| |
− | «هیچ کسی جز برای خود عملی انجام نمیدهد و هیچ گنهکاری بار گناه دیگری را به دوش نمیکشد» (وَ لا تَکْسِبُ کُلُّ نَفْسٍ إِلَّا عَلَیْها وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْری).
| |
− |
| |
− | و «سر انجام، همه شما به سوی خدا بازمیگردید، و شما را به آنچه در آن اختلاف داشتید، آگاه میسازد» (ثُمَّ إِلی رَبِّکُمْ مَرْجِعُکُمْ فَیُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ).
| |
− |
| |
− | سوره انعام(6): آیة 165 ص :670
| |
− |
| |
− | اشاره
| |
− |
| |
− | (آیه 165)- در این آیه که آخرین آیه سوره انعام است به اهمیت مقام انسان و موقعیت او در جهان هستی اشاره میکند تا بحثهای گذشته در زمینه تقویت پایههای توحید و مبارزه با شرک، تکمیل گردد.
| |
− |
| |
− | لذا در جمله نخست میفرماید: «او کسی است که شما را جانشینان (و نمایندگان خود) در روی زمین قرار داد» (وَ هُوَ الَّذِی جَعَلَکُمْ خَلائِفَ الْأَرْضِ).
| |
− |
| |
− | ج1، ص671
| |
− |
| |
− | انسانی که نماینده خدا در روی زمین است، و تمام منابع این جهان در اختیار او گذارده شده، و فرمان فرمانرواییش بر تمام این موجودات از طرف پروردگار صادر شده است، نباید آنچنان خود را سقوط دهد که از جمادی هم پستتر گردد و در برابر آن سجده کند.
| |
− |
| |
− | سپس اشاره به اختلاف استعدادها و تفاوت مواهب جسمانی و روحی مردم و هدف از این اختلاف و تفاوت کرده، میگوید: «و بعضی از شما را بر بعض دیگر درجاتی برتری داد تا به وسیله این مواهب و امکانات که در اختیارتان قرار داده است شما را بیازماید» (وَ رَفَعَ بَعْضَکُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِیَبْلُوَکُمْ فِی ما آتاکُمْ).
| |
− |
| |
− | و در پایان آیه ضمن اشاره به آزادی انسان در انتخاب راه خوشبختی و بدبختی نتیجه این آزمایشها را چنین بیان میکند: «پروردگار تو (در برابر آنها) که از بوته این آزمایشها سیه روی بیرون میآیند «سریع العقاب» و در برابر آنها که در صدد اصلاح و جبران اشتباهات خویش برآیند آمرزنده و مهربان است» (إِنَّ رَبَّکَ سَرِیعُ الْعِقابِ وَ إِنَّهُ لَغَفُورٌ رَحِیمٌ).
| |
− |
| |
− | تفاوت در میان انسانها و اصل عدالت
| |
− |
| |
− | شک نیست که در میان افراد بشر یک سلسله تفاوتهای مصنوعی وجود دارد که نتیجه مظالم و ستمگری بعضی از انسانها نسبت به بعض دیگر است، مثلا جمعی مالک ثروتهای بیحسابند، و جمعی بر خاک سیاه نشستهاند، عدهای به خاطر کمبود تغذیه و فقدان مسائل بهداشتی علیل و بیمارند، در حالی که عده دیگری بر اثر فراهم بودن همه گونه امکانات، در نهایت سلامت به سر میبرند.
| |
− |
| |
− | این گونه اختلافها: ثروت و فقر، علم و جهل، و سلامت و بیماری، غالبا زاییده استعمار و استثمار و اشکال مختلف بردگی و ظلمهای آشکار و پنهان است.
| |
− |
| |
− | مسلما اینها را به حساب دستگاه آفرینش نمیتوان گذارد، و دلیلی ندارد که از وجود این گونه اختلافات بیدلیل دفاع کنیم.
| |
− |
| |
− | افراد انسان روی هم رفته نیز یک درخت بزرگ و بارور را تشکیل میدهند که هر دسته بلکه هر فردی رسالت خاصی در این پیکر بزرگ بر عهده دارد، و متناسب
| |
− |
| |
− | ج1، ص672
| |
− |
| |
− | آن ساختمان مخصوص به خود، و این است که قرآن میگوید این تفاوتها وسیله آزمایش شماست زیرا «آزمایش» در مورد برنامههای الهی به معنی «تربیت و پرورش» است.
| |
− |
| |
− | خلافت انسان در روی زمین:
| |
− |
| |
− | قرآن کرارا انسان را به عنوان «خلیفه» و «نماینده خدا در روی زمین» معرفی کرده است، این تعبیر ضمن روشن ساختن مقام بشر، این حقیقت را نیز بیان میکند که اموال و ثروتها و استعدادها و تمام مواهبی که خدا به انسان داده، در حقیقت مالک اصلیش اوست، و انسان تنها نماینده و مجاز و مأذون از طرف او میباشد و بدیهی است که هر نمایندهای در تصرفات خود استقلال ندارد بلکه باید تصرفاتش در حدود اجازه و اذن صاحب اصلی باشد و از اینجا روشن میشود که مثلا در مسأله مالکیت، اسلام هم از اردوگاه «کمونیسم» فاصله میگیرد و هم از اردوگاه «کاپیتالیسم» و سرمایهداری.
| |
− |
| |
− | اسلام میگوید: مالکیت نه برای فرد است و نه برای اجتماع، بلکه در واقع برای خداست، و انسانها و کیل و نماینده اویند و به همین دلیل اسلام، هم در طرز درآمد افراد نظارت میکند، و هم در چگونگی مصرف، و برای هر دو قیود و شروطی قائل شده است که اقتصاد اسلامی را به عنوان یک مکتب مشخص در برابر مکاتب دیگر قرار میدهد.
| |
− |
| |
− | پایان سوره انعام و جلد اول برگزیده تفسیر نمونه و آخر دعوانا ان الحمد للّه ربّ العالمین
| |
− |
| |
− | جلد دوم
| |
− |
| |
− | اشاره
| |
− |
| |
− | بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم
| |
− |
| |
− | پیشگفتار گزیده تفسیر نمونه!
| |
− |
| |
− | بزرگترین سرمایه ما مسلمانان قرآن مجید است. معارف، احکام، برنامه زندگی، سیاست اسلامی، راه به سوی قرب خدا، همه و همه را در این کتاب بزرگ آسمانی مییابیم.
| |
− |
| |
− | بنابر این، وظیفه هر مسلمان این است که با این کتاب بزرگ دینی خود روز به روز آشناتر شود این از یکسو.
| |
− |
| |
− | از سوی دیگر آوازه اسلام که بر اثر بیداری مسلمین در عصر ما، و بخصوص بعد از انقلاب اسلامی در سراسر جهان پیچیده است، حس کنجکاوی مردم غیر مسلمان جهان را برای آشنایی بیشتر به این کتاب آسمانی برانگیخته است، به همین دلیل در حال حاضر از همه جا تقاضای ترجمه و تفسیر قرآن به زبانهای زنده دنیا میرسد، هر چند متأسفانه جوابگویی کافی برای این تقاضاها نیست، ولی به هر حال باید تلاش کرد و خود را آماده برای پاسخگویی به این تقاضاهای مطلوب کنیم.
| |
− |
| |
− | خوشبختانه حضور قرآن در زندگی مسلمانان جهان و بخصوص در محیط کشور ما روز به روز افزایش پیدا میکند، قاریان بزرگ، حافظان ارجمند، مفسران آگاه
| |
− |
| |
− | ج2، ص20
| |
− |
| |
− | در جامعه امروز ما بحمد اللّه کم نیستند، رشته تخصصی تفسیر در حوزه علمیه قم به صورت یکی از رشتههای تخصصی مهم درآمده و متقاضیان بسیاری دارد، درس تفسیر نیز از دروس رسمی حوزهها و از مواد امتحانی است، و در همین راستا «تفسیر نمونه» نوشته شد، که تفسیری است سلیس و روان و در عین حال پر محتوا و ناظر به مسائل روز و نیازهای زمان، و شاید یکی از دلایل گسترش سریع آن همین اقبال عمومی مردم به قرآن مجید است.
| |
− |
| |
− | گرچه برای تهیه این تفسیر به اتفاق گروهی از فضلای گرامی حوزه علمیه قم (دانشمندان و حجج اسلام آقایان: محمد رضا آشتیانی- محمد جعفر امامی- داود الهامی- اسد اللّه ایمانی- عبد الرسول حسنی- سید حسن شجاعی- سید نور اللّه طباطبائی- محمود عبد اللهی- محسن قرائتی و محمد محمدی اشتهاردی) در مدت پانزده سال زحمات زیادی کشیده شد، ولی با توجه به استقبال فوق العادهای که از سوی تمام قشرها و حتی برادران اهل تسنن از آن به عمل آمد، تمام خستگی تهیه آن برطرف گشت و این امید در دل دوستان بوجود آمد که ان شاء اللّه اثری است مقبول در پیشگاه خدا.
| |
− |
| |
− | متن فارسی این تفسیر دهها بار چاپ و منتشر شده، و ترجمه کامل آن به زبان «اردو» در (27) جلد نیز بارها به چاپ رسیده است، و ترجمه کامل آن به زبان «عربی» نیز به نام تفسیر «الأمثل» اخیرا در بیروت به چاپ رسید و در نقاط مختلف کشورهای اسلامی انتشار یافت.
| |
− |
| |
− | ترجمه آن به زبان «انگلیسی» هم اکنون در دست تهیه است که امیدواریم آن هم به زودی در افق مطبوعات اسلامی ظاهر گردد.
| |
− |
| |
− | بعد از انتشار تفسیر نمونه گروه کثیری خواهان نشر «خلاصه» آن شدند.
| |
− |
| |
− | چرا که مایل بودند بتوانند در وقت کوتاهتر و با هزینه کمتر به محتوای اجمالی آیات، و شرح فشردهای آشنا شوند، و در بعضی از کلاسهای درسی که تفسیر قرآن مورد توجه است به عنوان متن درسی از آن بهرهگیری شود.
| |
− |
| |
− | ج2، ص21
| |
− |
| |
− | این درخواست مکرّر، ما را بر آن داشت که به فکر تلخیص تمام دوره (27) جلدی تفسیر نمونه، در پنج جلد بیفتیم ولی این کار آسانی نبود، مدتی در باره آن مطالعه و برنامهریزی شد و بررسیهای لازم به عمل آمد تا این که فاضل محترم جناب مستطاب آقای احمد- علی بابایی که سابقه فعالیت و پشتکار و حسن سلیقه ایشان در تهیه «فهرست موضوعی تفسیر نمونه» بر ما روشن و مسلّم بود عهدهدار انجام این مهمّ گردید و در مدت دو سال کار مستمر شبانهروزی این مهمّ به وسیله ایشان انجام گردید.
| |
− |
| |
− | اینجانب نیز با فکر قاصر خود کرارا بر نوشتههای ایشان نظارت کردم و در مواردی که نیاز به راهنمایی بود به اندازه توانایی مسائل لازم را تذکر دادم، و در مجموع فکر میکنم بحمد اللّه اثری ارزنده و پربار به وجود آمده که هم قرآن با ترجمه سلیس را در بر دارد و هم تفسیر فشرده و گویایی، برای کسانی که میخواهند با یک مراجعه سریع از تفسیر آیات آگاه شوند، میباشد.
| |
− |
| |
− | و نام آن برگزیده تفسیر نمونه نهاده شد.
| |
− |
| |
− | و من به نوبه خود از زحمات بیدریغ ایشان تشکر و قدردانی میکنم، امیدوارم این خلاصه و فشرده که گزیدهای است از قسمتهای حساس، و حدیث مجملی از آن مفصل، نیز مورد قبول اهل نظر و عموم قشرهای علاقهمند به قرآن گردد و ذخیرهای برای همه ما در «یوم الجزاء» باشد.
| |
− |
| |
− | قم- حوزه علمیه ناصر مکارم شیرازی 13 رجب 1414 روز میلاد مسعود امیر مؤمنان حضرت علی علیه السّلام مطابق با 6/ 10/ 1372
| |
− |
| |
− | ج2، ص23
| |
− |
| |
− | ادامه جزء هشتم
| |
− |
| |
− | سوره اعراف [7]
| |
− |
| |
− | اشاره
| |
− |
| |
− | این سوره در «مکّه» نازل شده و 206 آیه دارد
| |
− |
| |
− | محتوای سوره:
| |
− |
| |
− | در آغاز اشاره کوتاه و گویایی به مسأله «مبدء و معاد» کرده سپس برای احیای شخصیت انسان، داستان آفرینش آدم را با اهمیت فراوان شرح میدهد. بعد پیمانهایی را که خدا از فرزندان آدم در مسیر هدایت و صلاح گرفته یک یک برمیشمرد.
| |
− |
| |
− | سپس برای نشان دادن شکست و ناکامی اقوامی که از مسیر توحید و عدالت و پرهیزکاری منحرف میشوند، و هم برای نشان دادن پیروزی مؤمنان راستین، سرگذشت بسیاری از اقوام پیشین و انبیای گذشته مانند «نوح» و «لوط» و «شعیب» را بیان کرده، و با سرگذشت مشروح بنی اسرائیل و مبارزه «موسی» با فرعون این بخش را پایان میدهد.
| |
− |
| |
− | در آخر سوره بار دیگر به مسأله مبدء و معاد باز میگردد و انجام و آغاز را بدین وسیله تکمیل میکند.
| |
− |
| |
− | فضیلت تلاوت این سوره:
| |
− |
| |
− | از امام صادق علیه السّلام نقل شده که فرمود: «هر کس سوره اعراف را در هر ماه بخواند در روز قیامت، از کسانی خواهد بود که نه ترسی بر آنهاست و نه غمی دارند (من الّذین فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ) و اگر در هر جمعه بخواند، در روز قیامت از کسانی میباشد که بدون حساب به بهشت میرود».
| |
− |
| |
− | و نیز فرمود: «در این سوره آیات محکمهای است، «قرائت» و «تلاوت»
| |
− |
| |
− | ج2، ص24
| |
− |
| |
− | و «قیام به آنها» را فراموش نکنید، زیرا اینها روز رستاخیز در پیشگاه خدا برای کسانی که آنها را خواندهاند گواهی میدهند».
| |
− |
| |
− | بسم اللّه الرّحمن الرّحیم به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
| |
| }} | | }} |
| |-| | | |-| |