آیه 143 سوره بقره: تفاوت بین نسخهها
Heidariyan47 (بحث | مشارکتها) |
جز |
||
سطر ۳۹۳: | سطر ۳۹۳: | ||
</tabber> | </tabber> | ||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
<div style="font-size:smaller"><references/></div> | <div style="font-size:smaller"><references/></div> |
نسخهٔ ۱۹ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۹:۵۴
<<142 | آیه 143 سوره بقره | 144>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
و ما همچنان شما (مسلمین) را به آیین اسلام هدایت کردیم و به سیرت نیکو بیاراستیم تا گواه مردم باشید و پیغمبر نیز گواه شما باشد (تا شما از وی بیاموزید). و (ای پیغمبر) ما قبلهای را که بر آن بودی تغییر ندادیم مگر برای اینکه بیازماییم و جدا سازیم گروهی را که از پیغمبر خدا پیروی میکنند از آنان که عقبگرد کنند و (به مخالفت او برخیزند)، و این تغییر قبله بسی بزرگ نمود جز در نظر هدایت یافتگان خدا. و خداوند اجر پایداری شما را در راه ایمان تباه نگرداند که خدا به خلق مشفق و مهربان است.
و همان گونه [که شما را به راه راست هدایت کردیم] شما را امتی میانه [ومعتدل و پیراسته از افراط و تفریط] قرار دادیم تا [در ایمان، عمل، درستی و راستی] بر مردم گواه باشید و پیامبر هم گواه بر شما باشد. و ما قبله ای را که بر آن بودی فقط به خاطر این قرار دادیم تا کسانی که از پیامبر پیروی می کنند از کسانی که از اسلام و اطاعت پیامبر برمی گردند [و متعصبانه به قبله پیش از کعبه می مانند] معلوم و مشخص کنیم؛ گر چه این حکم جز بر کسانی که خدا هدایتشان کرده گران و دشوار بود. و خدا بر آن نیست که ایمان شما را تباه کند؛ زیرا خدا به همه مردم رؤوف و مهربان است.
و بدين گونه شما را امتى ميانه قرار داديم، تا بر مردم گواه باشيد؛ و پيامبر بر شما گواه باشد. و قبلهاى را كه [چندى] بر آن بودى، مقرر نكرديم جز براى آنكه كسى را كه از پيامبر پيروى مىكند، از آن كس كه از عقيده خود برمىگردد بازشناسيم؛ هر چند [اين كار] جز بر كسانى كه خدا هدايت[شان] كرده، سخت گران بود؛ و خدا بر آن نبود كه ايمان شما را ضايع گرداند، زيرا خدا [نسبت] به مردم دلسوز و مهربان است.
آرى چنين است كه شما را بهترين امّتها گردانيديم تا بر مردمان گواه باشيد و پيامبر بر شما گواه باشد. و آن قبلهاى را كه رو به روى آن مىايستادى دگرگون نكرديم، جز بدان سبب كه آنان را كه از پيامبر پيروى مىكنند از آنان كه مخالفت مىورزند بازشناسيم. هر چند كه اين امر جز بر هدايتيافتگان دشوار مىنمود. خدا ايمان شما را تباه نمىكند، او بر مردمان مهربان و بخشاينده است.
همانگونه (که قبله شما، یک قبله میانه است) شما را نیز، امت میانهای قرار دادیم (در حد اعتدال، میان افراط و تفریط؛) تا بر مردم گواه باشید؛ و پیامبر هم بر شما گواه است. و ما، آن قبلهای را که قبلا بر آن بودی، تنها برای این قرار دادیم که افرادی که از پیامبر پیروی میکنند، از آنها که به جاهلیت بازمیگردند، مشخص شوند. و مسلماً این حکم، جز بر کسانی که خداوند آنها را هدایت کرده، دشوار بود. (این را نیز بدانید که نمازهای شما در برابر قبله سابق، صحیح بوده است؛) و خدا هرگز ایمان [= نماز] شما را ضایع نمیگرداند؛ زیرا خداوند، نسبت به مردم، رحیم و مهربان است.
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
«أُمَّةً وَسَطاً»: ملّت دادگر گزیدهای که راه تفریط و افراط نپوید. «وَسَطاً»: متّصف به فضائل. مرکز فضائل و حسنات. دادگر. مفرد و مثنّی و جمع و مذکّر و مؤنّث در آن مساوی است. اطلاق حالّ بر محلّ است. «شُهَدَآءَ»: گواهان. «شُهَدَآءَ عَلَی النَّاسِ»: گواهان بر مردم در روز رستاخیز. «وَ یَکُونَ الرَّسُولُ عَلَیْکُمْ شَهِیداً»: پیغمبر بر شما گواه باشد در روز رستاخیز (نگا: نساء / ). «لِنَعْلَمَ»: تا روشن و معلوم گردانیم. خدا همیشه عالم و آگاه است و گذشته و حال و آینده در برابر علم او یکسان است. لذا مراد از واژههائی چون (نَعْلَمَ) و (یَعْلَمُ اللهُ) و عباراتی از این قبیل، این است که علم غیبی خدا به علم عینی تبدیل شود و آنچه در پس پرده غیب نهان بود، برای مردم به صحنه ظهور برسد و عیان گردد (نگا: آلعمران / توبه / ). «یَنقَلِبُ عَلَی عَقِبَیْهِ»: بر پاشنههای خود میگردد. مرتدّ میشود و از دین برمیگردد. «عَقِب»: پاشنه. «إِنْ»: مخفّف از مثقّله است. «کَانَتْ»: اسم آن (هِیَ) است که مرجع آن (قِبْلَة) است. «کَبِیرَةً»: سنگین. دشوار.
نزول
محل نزول:
این آیه در مدینه بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل گردیده است. [۱]
شأن نزول:[۲]
جماعتى از يهوديان به معاذ بن جبل گفته بودند: ما امت عدل و قوم وسط هستيم و قبله ما قبله پيامبران است و محمد هم ميداند ولى حسد او را رها نمى كند. معاذ در جواب گفت: دين ما بر حق است و ما امت عدل مى باشيم سپس خداى تعالى اين آيه را بر رسول خود فرستاد،[۳] و نيز بايد دانست كه منظور از «لِتَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ» ائمه طاهرين مى باشند.
چنان كه عمر بن حنظلة از امام جعفرصادق علیهالسلام روايت نموده است،[۴] و درباره اين قسمت از آيه «وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُضِيعَ إِيمانَكُمْ» هم وقتى كه قبله به طرف خانه كعبه برگردانيده شد.
يهوديان گفتند: اگر قبله بودن خانه كعبه حق باشد كسانى كه به طرف بيتالمقدس نماز گذاردند. به ضلالت و گمراهى بوده اند سپس اين آيه نازل گرديد و فرمود كسانى كه به طرف بيتالمقدس نماز خوانده اند. خداوند ایمان و نماز آنها را ضايع و تباه نميكند چون كسانى از مسلمين مانند اسعد بن زرارة و براء بن معرور بوده اند كه به طرف بيتالمقدس نماز خوانده و سپس وفات يافته اند و مراد از ايمان در اين آيه نماز است.[۵]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
«143» وَ كَذلِكَ جَعَلْناكُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ وَ يَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيداً وَ ما جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِي كُنْتَ عَلَيْها إِلَّا لِنَعْلَمَ مَنْ يَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ يَنْقَلِبُ عَلى عَقِبَيْهِ وَ إِنْ كانَتْ لَكَبِيرَةً إِلَّا عَلَى الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُضِيعَ إِيمانَكُمْ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُفٌ رَحِيمٌ
و بدينسان ما شما را امّتى ميانه قرار داديم تا بر مردم گواه باشيد و پيامبر (نيز) بر شما گواه باشد. و ما آن قبلهاى را كه قبلًا بر آن بودى برنگردانديم، مگر براى آنكه افرادى را كه از پيامبر پيروى مىكنند از آنها كه به جاهليّت باز مىگردند، بازشناسيم. و همانا اين (تغيير قبله،) جز بر كسانى كه خداوند آنها را هدايت كرده دشوار بود. وخدا هرگز ايمان شما را (كه سابقاً به سوى بيتالمقدّس نماز خواندهايد،) ضايع نمىگرداند. زيرا خداوند نسبت به مردم، رحيم و مهربان است.
نکته ها
مسيحيان در موقع عبادت، رو به محلّ تولّد حضرت عيسى در بيتالمقدّس مىايستادند كه نسبت به محلّ سكونت آنان، در مشرق قرار داشت، و يهوديان رو به بيتالمقدّس عبادت مىكردند كه نسبت به محلّ سكونتشان، در طرف مغرب قرار مىگرفت، ولى كعبه نسبت به آن دو در وسط قرار مىگيرد و قرآن با اشاره به اين موضوع، مىفرمايد: همانگونه كه ما كعبه را در وسط قرار داديم، شما مسلمانان را نيز امّت ميانه قرار داديم.
مفسّران بحثهاى گوناگونى را در ذيل اين آيه مطرح نمودهاند و در تفسير «امّت وسط» برخى گفتهاند: مراد امّتى است كه نه اهل افراط باشد نه تفريط، نه طرفدار جبر نه تفويض، نه معتقد به اصالت فرد، نه اصالت جامعه.
ولى با چند مقدّمه، روشن مىشود كه مراد آيه از امّت وسط، افراد خاصّى هستند. آن مقدّمات عبارتند از:
جلد 1 - صفحه 220
1- قرآن، امّت وسط را شاهد بر اعمال معرفى كرده است، پس بايد در قيامت بر اعمال مردم گواهى دهد.
2- گواه شدن، علم و آگاهى وعدالت مىخواهد.
3- همهى افراد امّت، آگاهى و عدالت ندارند.
به همين دليل در روايات مىخوانيم كه مراد از امّت وسط، امامان معصوم هستند كه اوّلًا به همه كارها علم دارند. چنانكه قرآن مىفرمايد: «فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ» «1» مراد از مؤمنانى كه اعمال مردم را مىبينند و به آن علم پيدا مىكنند، مطابق روايات امامان معصوم هستند. و ثانياً عدالت دارند. چنانكه خداوند در آيهى «إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً» «2» عصمت و عدالت آنان را تضمين نموده است.
امام صادق عليه السلام مىفرمايد: مگر مىشود امّتى كه بعضى افرادش لايق گواهى دادن براى چند عدد خرما در دادگاههاى دنيا نيستند، لياقت گواهى دادن بر همهى مردم در قيامت را دارا باشند؟ به هر حال مقام گواه بودن در محضر خدا، آن هم نسبت به همهى كارهاى مردم، تنها مخصوص بعضى از افراد امّت است كه به فرموده روايات، امامان معصوم مىباشند.
در اينجا يك سؤال باقى مىماند كه چرا خداوند به جاى نام بعضى افراد، نام امّت را برده است؟ كه در پاسخ مىگوييم: قرآن حتّى يك نفر را نيز امّت معرفى نموده است: «إِنَّ إِبْراهِيمَ كانَ أُمَّةً قانِتاً لِلَّهِ» «3»
فلسفه تغيير قبله
در مورد فلسفه تغيير قبله، تحليلهاى متعدّدى صورت گرفته است؛ برخى گفتهاند انتخاب اوّليّه بيتالمقدّس به عنوان قبله، به منظور جلب افكار يهود و همراهى آنان بوده است و آنگاه كه مسلمانان خود قدرت و توانايى پيدا كردند، ديگر به اين كار نياز نبود. برخى نيز گفتهاند: علاقه به مكّه و وطن موجب شد كه قبله تغيير يابد. ليكن اين تحليلها موهوم و خلاف واقع هستند.
«1». توبه، 105.
«2». احزاب، 33.
«3». نحل، 120.
جلد 1 - صفحه 221
آنچه قرآن در اين باره تصريح و تأكيد دارد اين است كه تغيير قبله، آزمايش الهى بود تا پيروان واقعى پيامبر شناخته شوند. زيرا آنها كه ايمان خالص ندارند، به محض تغيير يك فرمان، شروع به چون و چرا مىنمايند كه چرا اينگونه شد؟ اعمال ما طبق فرمان سابق چه مىشود؟ اگر فرمان قبلى درست بود، پس فرمان جديد چيست؟ اگر دستور جديد درست است، پس فرمان قبلى چه بوده است؟
خداوند نيز به كسانى كه در برابر فرامين او تسليم هستند، بشارت مىدهد كه اعمال گذشتهى شما ضايع نمىشود، زيرا مطابق دستور بوده است.
در اين آيه به جاى كلمه نماز، واژه ايمان بكار رفته است كه نشان دهندهى اهميّت و مقام نماز و برابرى آن با تمام ايمان مىباشد. «وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُضِيعَ إِيمانَكُمْ»
پیام ها
1- اولياى خدا، بر اعمال ما نظارت دارند. «لِتَكُونُوا شُهَداءَ»
آرى، بعضى انسانها داراى چنان ظرفيّتى هستند كه مىتوانند ناظر تمام اعمال و آگاه به انگيزههاى انسانها در طول تاريخ باشند.
2- در قيامت، سلسله مراتب است. تشكيلات و سازماندهى محكمهى قيامت بگونهاى است كه ابتدا ائمّه بر كار مردم گواهى مىدهند، سپس پيامبر برامامان گواه است. «لِتَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ وَ يَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيداً»
3- آزمايش، يك سنّت قطعى الهى است و خداوند گاهى با تغيير فرمان، مردم را امتحان مىكند. «لِنَعْلَمَ مَنْ يَتَّبِعُ الرَّسُولَ ...»
4- پيروى از دستورات دين، مايه رشد و كمال و نافرمانى از آن، نوعى حركت ارتجاعى است. «يَنْقَلِبُ عَلى عَقِبَيْهِ»
5- جز فرمان خداوند، به چيز ديگرى از قبيل، جهت، رنگ، زمان، مكان و شيوهى خاصّى خود را عادت ندهيم، تا هرگاه فرمانى بر خلاف انتظار يا عادت و سليقهى ما صادر شد، بدنبال فرار يا توصيه نباشيم. «لِنَعْلَمَ مَنْ يَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ يَنْقَلِبُ عَلى عَقِبَيْهِ»
جلد 1 - صفحه 222
6- مقام تسليم بر افراد عادّى سنگين است: «لَكَبِيرَةً» وتنها كسانى به اين مقام دست مىيابند كه هدايت خاصّ الهى شامل آنان شود. «إِلَّا عَلَى الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ»
7- قوانين و مقررات، شامل زمانهاى قبل نمىشود. اگر امروز فرمان تغيير قبله صادر شد، نمازهاى قبلى صحيح است و از امروز بايد به سوى ديگر نماز خواند. «وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُضِيعَ إِيمانَكُمْ»
8- تمام تغييرات و تحوّلات تكوينى و تشريعى، ناشى از رحمت و رأفت خداوندى است. «لَرَؤُفٌ رَحِيمٌ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ كَذلِكَ جَعَلْناكُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ وَ يَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيداً وَ ما جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِي كُنْتَ عَلَيْها إِلاَّ لِنَعْلَمَ مَنْ يَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ يَنْقَلِبُ عَلى عَقِبَيْهِ وَ إِنْ كانَتْ لَكَبِيرَةً إِلاَّ عَلَى الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُضِيعَ إِيمانَكُمْ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُفٌ رَحِيمٌ (143)
«1» توطين: دل بستن، دل نهادن.
«2» تفسير مجمع البيان، جلد اوّل صفحه 223.
تفسير اثنا عشرى، ج1، ص: 274
بعد از آن فضل امت حضرت خاتم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را بر ساير امم بيان فرمايد:
وَ كَذلِكَ جَعَلْناكُمْ: (اشاره است به مفهوم آيه قبل) يعنى چنانچه قرار داديم شما را، أُمَّةً وَسَطاً: گروهى برگزيده، يا جمعى با عدالت كه تزكيه شدهايد به علم و عمل. يا شما امت پيغمبر خاتم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را از جهت تكاليف امت وسط قرار داديم نسبت به تكاليف امم سابق و گذشته.
تحقيق: وسطيت شريعت حضرت احمديه و امت محمديه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم به دو مقدمه محقق ميشود:
مقدمه اول: اثبات آنكه بهترين كارها حد وسط است- مراد از وسط، مقام عدل و حدّ استوار باشد در هر چيزى، يعنى عارى از افراط به زيادتى بر مطلوب، و عارى از تفريط به نقصيه بر مقصود بوده باشد، مثلا در ملكات، مقام وسط همان ملكه عدالت است مثل شجاعت نسبت به طرفين تهوّر؛ و جبن و عفت نسبت به طرفين شره و خمول. و در ميزان- تساوى كفين. و در مطعومات- پخته نسبت به خام و سوخته. و در ملبوسات معتدل لباس نسبت به كوتاه و بلند. و همچنين در ساير موضوعات وضوح اين مطلب بر عاقل مخفى نيست.
مقدمه دوم: ثبوت وسطيت در اسلام- جعل قانون و تشريع اديان،
تفسير اثنا عشرى، ج1، ص: 275
محقق شد كه براى سعادت و تكميل نفوس انسانيت است. و چون انسان مركب از روح و بدن و هر يك را صحت و مرضى باشد رعايت هر دو لازم آيد، لذا اگر شريعتى، روحانى محض باشد افراط، و اگر جسمانى فقط باشد تفريط خواهد بود. پس وسط، اديان و قوانين شريعت عادله است كه جمع بين حقين و مصلحت جنبتين و رعايت نشأتين را ملحوظ دارد و نسبت به هر يك حدى تعيين فرمايد.
بعد از لحاظ مقدمتين، وضوح اين مرحله از مقايسه و موازنه شريعت اسلاميه با كليه شرايع عالم بنظر عمقى و فكر دقى حاصل آيد كه جاعل اين قانون مراعات جميع مصالح نوعى و شخصى، روحى و جسدى، دنيائى و آخرتى تمام افراد بشر را از عالى و دانى، غنى و فقير وضيع و شريف تا انقراض عالم رعايت فرموده، و هر يك را حدى به اعمال قواى باطنه مقرر كه در نتيجه آن نظام معاش و معاد كليه جامعه بشر محقق يابد. و امتى كه تابع اين شريعت مطهره باشد، البته امت وسط خواهند بود.
لِتَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ: براى اينكه باشيد گواهان براى انبياء بر مردمانى كه منكر به نبوتند. اين بيان علت جعل است، يعنى شما را امت عدل و وسط قرار داد تا شاهد باشيد بر مردمان. وَ يَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيداً: مىباشد رسول شاهد بر شما، يعنى حضرت محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم به راستى و درستى شما شاهدى عادل و گواهى صادق است. در روايت وارد شده كه اين شهادت روز قيامت خواهد بود كه امم سابقه انكار كنند تبليغ پيغمبران را، پس امت حضرت رسالت صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را حاضر كنند و شهادت دهند به تبليغ انبياء. آنگاه امم سابقه گويند: از كجا دانستيد تبليغ انبياء را؟ جواب دهند: ما به اخبار حق تعالى دانستيم در كتاب ناطق به پيغمبر صادق، پس حضرت رسالت را حاضر و از حال امت سؤال نمايند، حضرت به عدالت آنها گواهى دهد.
تنبيه: باطن آيه شريفه مخصوص است به ائمه معصومين، و احاديث خاصه و عامه وارد شده:
تفسير اثنا عشرى ج1 276
- در منهج- يزيد بن معاويه عجلى از حضرت سجاد و باقر عليهما السلام روايت نموده فرمودند: مائيم امت وسط، و رسول خدا شاهد است بر ما، و ما شاهدان خدائيم بر خلقش و حجج او هستيم در زمين. «1» تفسير برهان- از حضرت صادق عليه السّلام در اين آيه شريفه: قال نحن الشّهداء على الناس بما عندهم من الحلال و الحرام و بما ضيّعوا منه. «2» فرمود: مائيم گواهان بر مردم به آنچه نزد آنهاست از حلال و حرام و به آنچه ضايع ساختند از آن احكام.
و اما عامه- ابو القاسم حاكم حسكانى در شواهد التنزيل از سليمان بن قيس هلالى از حضرت امير المؤمنين عليه السّلام قال ايّانا غنى بقوله «لتكونوا شهداء على النّاس و يكون الرّسول عليكم شهيدا»، فرسول اللّه شاهد علينا و نحن شهداء اللّه على خلقه و حجّته فى ارضه و نحن الّذين قال اللّه تعالى: و كذلك جعلناكم امّة وسطا لتكونوا شهداء على النّاس. «3» فرمود: بتحقيق خداى تعالى ما را خواسته در كريمه «لتكونوا شهداء على النّاس» پس رسول خدا شاهد بر ما، و ما شاهديم بر خلق او و حجت او در زمين، و مائيم كسانى كه فرموده در شأن آنها: و كذلك جعلناكم امّة وسطا.
تتمه: بعض از مفسرين آيه را مخصوص گردانيده به ائمه معصومين به دو وجه:
1- آنكه حق تعالى وصف امت فرمود به عدالت و البته غير معصوم نباشد، زيرا ذات عليم دانا باشد به تزكيه ظاهر و باطن آنكه حكم به عدالت او فرمود.
2- آنكه ايشان را در شهادت نظير پيغمبر گردانيده، و آن حضرت معصوم است، پس ايشان نيز معصوم باشند.
«1» تفسير منهج الصادقين، جلد اوّل، صفحه 315.
«2» تفسير برهان، جلد اوّل، صفحه 160، حديث چهارم.
«3» شواهد التنزيل، جزء اوّل، صفحه 92.
تفسير اثنا عشرى، ج1، ص: 277
وَ ما جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِي كُنْتَ عَلَيْها: و قرار نداديم قبله عبادت را به جهتى كه پيش از اين بودى بر آن كه كعبه معظمه باشد، چه حضرت در مكه نماز را به جانب كعبه مىگذارد، بعد از هجرت به مدينه مأمور شد به طرف بيت المقدس جهت تأليف يهود، بعد مأمور شد ثانيا به كعبه. يا مراد به قبله صخره بيت المقدس باشد، چنانچه ابن عباس نقل نموده كه قبله پيغمبر در مكه بيت المقدس بود الا آنكه كعبه را ميان خود و بيت المقدس قرار مىداد. و روايتى از حضرت صادق عليه السّلام نيز وارد شده «1» (مخبر به بنابر اول جعلى است كه ناسخ است و بنابر دوم منسوخ) حاصل آنكه اصل امر در اين باب استقبال به كعبه باشد و ما نگردانيم قبله تو را بيت المقدس، إِلَّا لِنَعْلَمَ: مگر آنكه بدانيم يعنى امتحان نمائيم به اين وجه كه معامله آزمايش كنندگان كنيم، مَنْ يَتَّبِعُ الرَّسُولَ: آن كس را كه پيروى كند پيغمبر را بعد از تحويل آن در گذاردن نماز به طرف كعبه، مِمَّنْ يَنْقَلِبُ عَلى عَقِبَيْهِ: از آن كس كه باز گردند بر پاشنههاى خود يعنى برگردند از كعبه.
تبصره: تحويل قبله از كعبه به بيت المقدس، امتحانى بود براى دو دسته: اول: يهود نظر به آنكه بيت المقدس قبله آنان بود، چون پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از بيت المقدس به امر الهى روى به طرف كعبه نمود، از پيروى حضرت خارج شدند. دوم: مشركين به جهت تألّف آنان به كعبه، چون حضرت به بيت المقدس متوجه شد جمعى برگشتند، پس به آزمايش، متابعان و مخالفان هر فرقه محقق گرديد.
وَ إِنْ كانَتْ لَكَبِيرَةً: و اگرچه توليه يا تحويل قبله هر آينه بزرگ و شاق و گران است بر مردمان، إِلَّا عَلَى الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ: مگر بر كسانى كه هدايت فرموده خداى تعالى ايشان را و آنها هم قبول نموده راسخ و ثابت گشتند در ايمان و امتثال اوامر الهى، يعنى كسانى كه نزد ظهور آيات داله بر هدايت كه محض لطف و توفيق سبحانى است، در طريق اهتدا سلوك
«1» تفسير برهان، جلد اوّل، صفحه 160، حديث دوّم.
تفسير اثنا عشرى، ج1، ص: 278
نموده و منقاد احكام دين او شده استقامت ورزيدند؛ ديگران به سوء اختيار خود از قبول هدايت و ثبات در ايمان امتناع نمودند.
تبصره: فرط رسوخ ايمان و ثبات و استقامت در فرمان حضرت سبحان نسبت به حضرت امير مؤمنان عليه السّلام، از اينجا محقق و معلوم گردد كه در اثناى نماز ظهر چون حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم متحول شد به جانب كعبه، فورا آن حضرت با جمعى از مؤمنين به كعبه توجه نمودند، باقى به جهت ضعف و سستى ايمان و نفاق بر حال خود ماندند؛ و لذا در وصف آن حضرت واقع شده: المصلىّ الى القبلتين: نماز گذارنده به دو قبله، اتفاق اهل اسلام است و انكارى در آن نيست.
تكمله: شعبى نقل نموده كه در بصره، مجلس حجاج بن يوسف ثقفى لعنه اللّه بوديم. امراء و اولاد مهاجر و انصار همه حاضر، حسن بصرى وارد شد، حجاج او را اكرام نمود. در اثناى كلام، حديث حضرت امير المؤمنين در ميان آمد، حجاج جسارت كرد. ما نيز از ترس تابع شديم.
حجاج گفت: يا ابا سعيد در حق على عليه السّلام چه گوئى؟ گفت:
حق تعالى فرمايد: إِلَّا عَلَى الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ، حضرت على عليه السّلام از كسانى بود كه خدا ثبوت در ايمان به او ارزانى فرمود، و او اول كسى بود كه در تحويل قبله اقتدا به پيغمبر نمود، و او پسر عم رسول و داماد او و دوستترين مردمان است به او و او را نزد خدا سابقهاى هست كه نه تو و نه هيچكس از مردمان دفع آن نتواند كرد، ذلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشاءُ؛* حجاج چون اين را شنيد ساكت شد.
شأن نزول: يهود، شبهه ميان مردم انداختند كه اگر قبله جهت كعبه است، پس آنانكه به بيت المقدس نماز گزاردند و مردند به گمراهى باشند؛ آيه شريفه نازل شد: وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُضِيعَ إِيمانَكُمْ: و نباشد خداى تعالى كه ضايع گرداند ايمان شما را، يعنى نمازى را كه به اعتقاد صحيح به طرف بيت المقدس گذارديد صحيح و مثاب خواهيد بود. تسميه نماز به ايمان به سبب آنست كه نماز ركن اعظم ايمان و ستون اسلام است. إِنَ
تفسير اثنا عشرى، ج1، ص: 279
اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُفٌ رَحِيمٌ: بدرستى كه خدا مهربان است به مردمان كه ضايع نفرمايد اجر آنها را، بخشاينده به آنان كه صلاح ايشان را وانگذارد.
تنبيه: رأفت عبارت است از رقت حاصله در قلب كه مايل شود به طرف مقابل لطف نمايد، لكن اين قسمت موجب تغير و حدوث، و آن بر ذات سبحانى محال است. پس لازمه رأفت كه احسان و عطيه باشد در باره بندگان منظور فرمايد.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ كَذلِكَ جَعَلْناكُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ وَ يَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيداً وَ ما جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِي كُنْتَ عَلَيْها إِلاَّ لِنَعْلَمَ مَنْ يَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ يَنْقَلِبُ عَلى عَقِبَيْهِ وَ إِنْ كانَتْ لَكَبِيرَةً إِلاَّ عَلَى الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُضِيعَ إِيمانَكُمْ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُفٌ رَحِيمٌ (143)
ترجمه
و همچنين قرار داديم شما را امت ميانه تا باشيد گواهان بر مردم و بوده باشد پيغمبر بر شما گواه و قرار نداديم آن قبله را كه بودى بر آن مگر براى
جلد 1 صفحه 184
آنكه معلوم كنيم آنرا كه پيروى ميكند پيغمبر را از آنكه برميگردد بر دو پاشنهاش و اگرچه باشد هر آينه گران مگر بر آنانكه هدايت كرد خدا و نيست خدا كه ضايع نمايد ايمان شما را همانا خداوند بمردمان هر آينه با رأفت و مهربان است.
تفسير
قمى فرموده مراد از امت ائمه است و وسط عدل است كه واسطه بين پيغمبر و مردم است فيض ره فرموده پس خطاب مخصوص به معصومين است و موقع گواهى روز قيامت است و در كافى و عياشى از حضرت باقر (ع) نقل نموده است كه مائيم امت وسط و مائيم گواهان خدا بر خلق و حجج خداوند در زمين و آسمان و در حديث شب قدر از آنحضرت روايت شده است كه قسم بخدا مقدر شده است كه اختلاف بين اهل ايمان نباشد و به اين جهت خداوند آنها را گواهان بر مردم قرار داده تا شهادت دهد محمد (ص) بر ما و ما شهادت دهيم بر شيعيان خودمان و شيعيان ما شهادت دهند بر مردم فيض ره فرموده مراد از شيعه خواصى هستند كه با ائمه اطهار محشورند چنانچه فرمودهاند شيعيان ما با ما هستند و در درجه ما هستند تا منافات پيدا نكند اين خبر با خبر قبل از اين و اخباريكه بعدا ذكر خواهد شد و در شواهد التنزيل از امير المؤمنين (ع) نقل شده است كه فرمودند ما را اراده فرموده خداوند كه بوده باشيم گواهان بر مردم پس پيغمبر (ص) گواه است بر ما و ما گواهانيم از براى خدا بر خلق و حجت اوئيم در زمين و مائيم مصداق اين آيه مباركه و عياشى از حضرت باقر (ع) روايت نموده كه مائيم امت حجاز پرسيدند امت حجاز كدام است فرمود ميانه امتها كه مراد خداوند است در اين آيه شريفه بسوى ما رجوع مىكند كسيكه از حد اعتدال تجاوز نموده و بما ملحق ميشود كسيكه بآنحد نرسيده است و در مناقب از آنحضرت نقل نموده كه خداوند ائمه نازل فرمود و شهدا بر مردم بايد ائمه باشند و پيغمبران و جز آنها نشايد گواه باشند زيرا در ميان مردم كسانى هستند كه شهادت آنها در دنيا قبول نميشود چه رسد بآخرت فيض ره فرموده شايد مراد آن باشد كه امت در معنى ائمه نازل شده و در دعاء حضرت ابراهيم گذشت كه امت بمعنى مقصود و مقتداى خلق است و نيز عياشى از حضرت صادق (ع) حديثى نقل نموده كه مؤيد حديث سابق او و مؤكد روايت مناقب است و فيض ره در ذيل آن فرموده كه چون انبياء و اوصياء معصومند و مورد وثوق و اطمينان سزاوار آنستكه آنها گواه خدا باشند بر خلق و غير ايشان لياقت اين مقام را ندارند و باين جهت قرار داد است خداوند در هر امتى گواهى را براى خود كه گواهى
جلد 1 صفحه 185
دهد بآنكه خداوند پيغمبر فرستاده و اتمام حجت نموده است بر خلق و كسانيكه اطاعت نمودند معرفى نمايد و كسانيكه معصيت كردهاند ارائه دهد تا منكر نشوند پس هر پيغمبرى شهادت ميدهد كه خداوند او را به نبوت فرستاده و ائمه اطاعت او را كردند و ائمه شهادت ميدهند كه خداوند پيغمبر فرستاده و احكام را بآنها ابلاغ فرموده و ايشان هم به مردم رساندهاند و بعضى اطاعت كردند و بعضى معصيت و پيغمبر ما شهادت ميدهد براى ساير انبيا كه ايشان ابلاغ نمودند احكام الهى را بامم خودشان و تتمه كلام در سوره نساء خواهد ذكر شد انشاء اللّه تعالى حقير عرض مىكنم پس واى بحال ما اگر از اهل معصيت معرفى شويم تمام انبيا و اولياء گواهان خدا هستند بر ضرر ما چقدر رو سياهى دارد كه در همچو موقفى حاضر باشيم و در چنين مقامى رسوا شويم لابد اگر عاصيان اين امت زياد باشند ما موجب انفعال پيغمبر (ص) و ائمه اطهار نزد خداوند و ساير انبياء عظام هم ميشويم با آنكه آنها در ابلاغ كوتاهى نكردند ما در اطاعت قصور و تقصير نموديم پس چگونه ما ادعاى دوستى با آنها مينمائيم كه اسباب مباهات و سر افرازى ايشان را فراهم نميكنيم خداوند خودش عنايتى فرمايد كه ما باين خجلت گرفتار نشويم (آتش بگرمى عرق انفعال نيست) و آنچه در وجه جمع بين روايات با حفظ ظاهر آيه شريفه بنظر ميرسد و ممكن است مراد فيض ره هم از خواص شيعه آن باشد آنستكه مراد از امت پيشوايان حقيقى و مراد از وسط عدل واقعى باشد و اين معنى البته مصداق اجلى و مظهر اتم آن ائمه اطهارند ولى نه بطوريكه امت در معنى جماعت استعمال نشده باشد تا خلاف ظاهر باشد بلكه چون مقيد بعدل شده است معلوم است كه مراد از آن پيشوايانند يعنى جماعتيكه لياقت و شايستگى دارند كه مقتدا و مرجع خلق باشند و آنها عدول واقعى هستند كه معصيت از آنها سر نميزند ظاهرا و واقعا اگرچه معصوم هم نباشند بنابر آنكه معصوم كسى باشد كه ممكن نباشد معصيت از او سر زند چنانچه ظاهر ادله است ولى بايد ملتزم شد كه اختيارا معصيت نمىكند نه آنكه نميتواند معصيت كند بلى چون داراى روح عصمت است ممكن نيست معصيت نمايد در هر حال اين مرتبه از عدالت ملازم مقام عصمت است يا تالى آن و با ظاهر آيه و ما حصل از روايات وفق دارد و چون علم بباطن اشخاص ممكن نيست قدر متيقن از ظاهر آيه شريفه همان ائمه اطهارند و باين ملاحظه
جلد 1 صفحه 186
در بعضى از روايات اختصاص بخودشان دادهاند و خداوند قرار داد بيت المقدس را قبله براى آنكه بداند تابع پيغمبر را بوجود عينى بعد از آنكه دانست او را بوجود علمى كه بعد موجود ميشود و متابعت ميكند تا ممتاز شود از كسى كه برميگردد از دين خود براى الفت بقبله پدران خود و اين امتحان براى آنشد كه ميل اهل مكه باين بود كه كعبه قبله آنها باشد و ميل اهل مدينه به بيت المقدس بود خداوند اولا اهل مكه را امتحان نمود كه تابع پيغمبر خود ميشوند و دست از هواى نفس خود برميدارند يا نه پس از آن اهل مدينه را در معرض امتحان قرار داد و هر كس تابع و مطيع پيغمبر (ص) بود از مهر وطن و تعصب پدر و هواى نفس دست برداشت و تصديق آنحضرت را نمود و موافقت كرد اگرچه نماز خواندن بجانب بيت المقدس در آنوقت گران بود بر طبع اهل مكه مگر كسيكه معرفت داشت باوامر امتحانيه خداوند و ميدانست كه خدا ميخواهد مطيع را از عاصى ممتاز فرمايد و هوا پرست را از خداپرست جدا كند و خداوند ضايع و باطل نميكند نماز مردم را چون رءوف و مهربان است حقير عرض ميكنم برگشتن بر دو پاشنه پا كنايه از عود بدين پدر و مادر است و اينكه گران بودن نماز نسبت بطبع اهل اهل مكه داده شد با آنكه از كلام امام (ع) استفاده شد كه ميل هر يك از اهل مكه و مدينه بجهتى بود و خداوند هر دو را امتحان فرمود شايد براى آن باشد كه اهل مدينه اگرچه بالطبع مايل بتوجه به بيت المقدس بودند ولى بعد از آنكه مبتلا بملامت يهود شدند تغيير قبله بجانب كعبه بر آنها گران نبود و عياشى از حضرت صادق (ع) روايت نموده كه پرسيدند از آنحضرت كه آيا ايمان قول و عمل است يا قول تنها فرمود ايمان عمل تنها است و قول هم بعضى از عمل است كه خداوند واجب فرموده در كتاب خود و اقامه حجت نموده است بر آن وقتى كه پيغمبر (ص) از بيت المقدس منصرف شد و رو بخانه كعبه فرمود مسلمانان از آنحضرت پرسيدند حال ما و نمازهائيكه خودمان و پدرانمان رو به بيت المقدس خواندهايم چيست خداوند اين آيه را نازل فرمود كه دلالت دارد بر آنكه اعمال آنها صحيح بوده و از نماز بايمان تعبير فرموده است پس هر كس خداوند را ملاقات نمايد در صورتى كه صرف نموده باشد تمام جوارح و اعضاء خود را در آنچه خداوند براى آن خلق فرموده و واجب نموده با ايمان كامل از دنيا رفته است و هر كس خيانت بامانت خدا نمايد و جوارح خود را در غير محل صرف كند ناقص الايمان با خدا ملاقات خواهد نمود.
جلد 1 صفحه 187
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ كَذلِكَ جَعَلناكُم أُمَّةً وَسَطاً لِتَكُونُوا شُهَداءَ عَلَي النّاسِ وَ يَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيكُم شَهِيداً وَ ما جَعَلنَا القِبلَةَ الَّتِي كُنتَ عَلَيها إِلاّ لِنَعلَمَ مَن يَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّن يَنقَلِبُ عَلي عَقِبَيهِ وَ إِن كانَت لَكَبِيرَةً إِلاّ عَلَي الَّذِينَ هَدَي اللّهُ وَ ما كانَ اللّهُ لِيُضِيعَ إِيمانَكُم إِنَّ اللّهَ بِالنّاسِ لَرَؤُفٌ رَحِيمٌ (143)
(و همچنين شما را امت وسط قرار داديم براي اينكه گواهان بر مردم باشيد و پيغمبر بر شما گواه باشد، و قبله قرار نداديم آن قبله را که تو بر آن ميباشي مگر براي اينكه بدانيم و جدا كنيم كسي را که پيروي پيغمبر را ميكند از كسي که برميگردد بر پشت پاي خود «از دين برميگردد» و همانا اينکه تحويل قبله گران بود مگر بر كساني که خداي آنان را هدايت نمود، و خدا ايمان «عمل» شما را ضايع نميكند همانا خداوند نسبت بمردم رءوف و مهربان است)
جلد 2 - صفحه 228
وَ كَذلِكَ جَعَلناكُم أُمَّةً وَسَطاً ظاهر اينست که اينکه جمله تا «شهيدا» آيه مستقله باشد و مربوط بآيه قبله و جمله آيه بعد نباشد چنانچه در بعض مصاحف هم آيه مستقله شمرده شده و بالغ بر ده حديث از امير المؤمنين و حضرت باقر و حضرت صادق (ع) در كافي و تفسير عياشي و غير آنها از صفّار و غيره روايت شده که مراد از امّت وسط ائمه طاهرين ميباشند و با اينکه تظافر اخبار احتياج بتمحلات بعض از مفسرين که ميخواهند آيه را بآيات قبله مرتبط كنند نيست بلكه ممكن است اينکه آيه نيز مانند آيه اليَومَ أَكمَلتُ لَكُم دِينَكُم الاية که جزو آيات راجعه بحرمت اكل اقسام حيوانات قرار داده شده با اينكه هيچ ارتباطي با آنها ندارد و مانند آيه إِنَّما يُرِيدُ اللّهُ لِيُذهِبَ عَنكُمُ الرِّجسَ أَهلَ البَيتِ الاية که جزو آيات راجعه بنساء نبي شمرده شده با اينكه كمال منافات را با آنها دارد، از روي تعمد مخالفين جزو آيات قبله قرار داده شده باشد بنا بر اينکه خطاب در آيه به ائمه طاهرين است و چنانچه گذشت لفظ امّت در اصل عبارت از گروهي است که وحدت نسبي داشته باشند و از باب توسعه بر اهل يك ملت اطلاق ميگردد و وسط بمعني عدل و راه مستقيم است که بين دو طرف افراط و تفريط باشد و امّت وسط يعني گروهي که در جميع شئون فردي و اجتماعي داراي روش مستقيمي بوده و بطرف افراط و تفريط منحرف نشوند و اينکه خاصه معصومين يعني ائمه طاهرين ميباشد که از هر جهت در حد وسط بودهاند امّا از حيث اعتقادات: درباره خدا معتقد بتوحيد بوده که حدّ وسط بين انكار وجود حق و شرك است و معتقد بعين ذات بودن صفات ربوبي که حدّ وسط بين زياده صفات و انكار اصل صفات است که منسوب ببعض حكماء ميباشد و در باب عدل معتقد باختيار که حد وسط بين جبر و تفويض است و در باب نبوت قائل بعصمت انبياء که حد وسط بين غلو و انكار نبوت است، و در
جلد 2 - صفحه 229
امامت قائل بشئوني براي امامند که حدّ وسط بين غلوّ و انكار امامت است و در معاد معتقد بمعاد جسماني و روحاني بوده که حدّ وسط بين انكار معاد و مذهب بعض عرفاست و همچنين حدّ وسط بين قول بمعاد جسماني تنها و معاد روحاني صرف است امّا از حيث اخلاق: متخلّق بجميع اخلاق فاضله و صفات پسنديده بودهاند که حدّ وسط بين افراط و تفريط در اخلاق است مثلا ملكه شجاعت حدّ وسط بين تهور و جبن و علم حدّ وسط بين جربزه و جهل، و سخاوت حدّ وسط بين اسراف و بخل، و تواضع حدّ وسط بين تكبر و ذلت و همچنين ساير اخلاق امّا از حيث اعمال: داراي مقام عصمت بوده و كوچكترين عملي که بر خلاف موازين شرع و عقل باشد از آنها صادر نميشده و در شئون زندگي جنبه روح و جسم هر دو را رعايت نموده و از رهبانيت و دست كشيدن از مظاهر زندگي و از توغل در ماديت منع نمودهاند و بالجمله در جميع شئون حياتي داراي مرتبه عدل بوده و قدمي بر غير موازين شرع و عقل بر نداشتهاند، لِتَكُونُوا شُهَداءَ عَلَي النّاسِ تا اينكه گواه بر اعمال مردم باشيد، اينکه موهبتي است که خداوند بخاندان عصمت و طهارت داده که آنان را امّت وسط و برگزيده خود قرار داده و علم و احاطه بآنها عنايت فرموده براي اينكه گواه اعمال امت در روز قيامت باشند چنانچه مضمون بسياري از اخبار و زيارات مخصوصا مواضعي از زيارت جامعه بر اينکه معني ناطق است.
و نميشود خطاب در آيه متوجه جميع امّت باشد زيرا قرائني در آيه و بيرون از آيه هست که خطاب را تخصيص ببعض ميدهد که از آن جمله است.
1- تعريفي و تفسيري که براي امّت وسط شده که برگزيده و عدل از هر جهت باشد با همه امت مطابقت نميكند زيرا در ميان امّت افراد فاسق و منحرف از
جلد 2 - صفحه 230
صراط مستقيم و طاغي و سركش و بالاخره مجرم و عاصي بسيار بوده و ميباشند.
2- امّت وسط بايد شاهد بر اعمال مردم باشند و بنا بر فرمايش حضرت صادق (ع) چگونه ميشود كسي که در دنيا شهادت او بر يك صاع از خرما قبول نيست در محضر امم گذشته شهادت دهد و شهادتش قبول شود«1».
3- اگر مراد از امّت وسط جميع امّت باشند و مراد از ناس نيز همه آنها باشند اتحاد شاهد و مشهود عليه لازم آيد با اينكه نص آيه مغايرت است 4- شاهد بايد ناظر اعمال و افعال مردم باشد تا بتواند شهادت دهد و كساني که جاهل بافعال عباد باشند چگونه ميتوانند شهادت دهند پس بايد كساني باشند که خداوند در آيه شريفه قُلِ اعمَلُوا فَسَيَرَي اللّهُ عَمَلَكُم وَ رَسُولُهُ وَ المُؤمِنُونَ«2» آنان را در رديف خود و رسول خود قرار داده 5- در اخبار وارده از ائمه طاهرين و مبينان قرآن امت وسط بائمه اطهار تفسير شده چنانچه گذشت و لام در لِتَكُونُوا براي غايت است و از آن استفاده ميشود که غرض از امّت وسط قرار دادن ائمه اينکه بوده که ناظر و شاهد افعال باشند و از آيات ديگر و اخبار استفاده ميشود که در قيامت شهود بسيارند که از آن جمله اعضاء بدن انسان از چشم و گوش و دست و پا و غيره است که بر افعال صادره از خود شهادت ميدهند، و رقيب و عتيد و كرام الكاتبين و قرآن و مساجد
1-
في تفسير العياشي عن الصادق (ع) في قوله تعاليقال لِتَكُونُوا
الاية فان ظننت ان اللّه عني بهذه الاية جميع اهل القبلة من الموحدين افتري ان من لا تجوز شهادته في الدنيا علي صاع من تمر يطلب اللّه شهادته يوم القيمة و يقبلها منه بحضرة جميع الامم الماضيه كلا الخبر
2- سوره توبه آيه 106
جلد 2 - صفحه 231
و امكنه و زمانها و ساعات شب و روز و غير اينها و بالاتر از همه ذات اقدس پروردگار ميباشد.
وَ يَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيكُم شَهِيداً و پيغمبر اكرم صلّي اللّه عليه و آله و سلّم درباره ائمه اطهار شهادت ميدهد که بامر امامت قيام كرده و بوظايف محوله بخود رفتار نمودهاند و نه تنها رسول خدا شاهد بر ائمه هدي است بلكه شاهد بر جميع شهداء امم گذشته نيز ميباشد چنانچه در آيه شريفه ميفرمايد فَكَيفَ إِذا جِئنا مِن كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِيدٍ وَ جِئنا بِكَ عَلي هؤُلاءِ شَهِيداً«1» و از اينکه آيات استفاده ميشود که پيغمبر اكرم و ائمه اطهار حيات و مماتشان يكسان است و ارواح مقدسه آنها احاطه بهمه جهان دارد و مظهر اتمّ صفات پروردگار ميباشند و بر طبق اينکه معني اخبار بسيار وارد شده است.
وَ ما جَعَلنَا القِبلَةَ الَّتِي كُنتَ عَلَيها ما، نافيه و جعل تكليف است يعني واجب نكرديم توجه به قبله را و احتياج بتقدير نيست چون قبله موضوع حكم و مورد تكليف فعل مكلف است و پيداست که مراد فعل مترتب بر اينکه موضوع ميباشد مانند حُرِّمَت عَلَيكُم أُمَّهاتُكُم«2» که مراد وطي امهات است و مانند إِنَّمَا الخَمرُ وَ المَيسِرُ وَ الأَنصابُ وَ الأَزلامُ رِجسٌ مِن عَمَلِ الشَّيطانِ«3» که مراد شرب خمر است و مانند إِنَّما حَرَّمَ عَلَيكُمُ المَيتَةَ وَ الدَّمَ وَ لَحمَ الخِنزِيرِ«4» که مقصود اكل ميته است و امثال اينها و قبله مكان يا شيئي است که انسان مقابل خود قرار ميدهد و در اينکه آيه مراد كعبه معظمه است نه بيت المقدس که بسياري از مفسرين بقرينه كُنتَ عَلَيها گمان كردهاند، ببيان اينكه «كنت» فعل ماضي است و قبله که
1- سورة النساء آيه 40
2- سوره النساء آيه 77
3- سورة المائده آيه 92
4- سورة البقره آيه 168
جلد 2 - صفحه 232
در زمان ماضي پيغمبر اكرم صلّي اللّه عليه و آله و سلّم متوجه آن بوده بيت المقدس است، ولي اينکه قرينه دليل بر مدعاي آنان نيست زيرا در مقام خود ثابت شده که زمان مأخوذ در معني فعل نيست و فعل حدثي است که دلالت بوقوع يا صدور يا حلول يا لا وقوع ميكند و فعل ماضي چون اخبار از وقوع است ناچار بايد وقوع، تحقق پيدا كند اگر چه لحظه قبل از اخبار باشد تا اخبار از آن صحيح باشد و اينکه مقدار از وقوع در مورد توجه بكعبه قبل از نزول آيه محقق شده بود، و لذا احتياج بتصرف در معني جعل بتحول و نحو آن نيست.
إِلّا لِنَعلَمَ مَن يَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّن يَنقَلِبُ عَلي عَقِبَيهِ علم الهي ذاتي است و چيزي بر او پوشيده نيست تا بآزمايش معلوم گردد و اما اينكه در اينکه آيه و نظائر آن بعد از ذكر يك حكم امتحاني ميفرمايد «ما اينکه كار را كرديم تا بدانيم مطيع و مخالف كيست!» در بيان مقصود از اينکه علم مفسرين وجوهي ذكر نمودهاند و بهترين وجه گفتار سيد مرتضي ره است که فرموده مراد از آن علم پيغمبر و پيروان او از مسلمانان مقصود است زيرا پيش از تحويل قبله تنها خدا ميدانست که تابع و معترض كيست و با تحويل قبله همه دانستند که چه كسي از رسول خدا پيروي ميكند و چه كسي بر پشت پاي خود برميگردد و عقب بمعني پاشنه پاست و انقلاب بر عقبين كنايه از اعراض و ارتداد است و از اينکه جمله استفاده ميشود که جماعتي براي تحويل قبله از اسلام برگشتند و از متابعت از رسول دست برداشتند و ظاهرا آنها جماعتي از يهود بوده که بظاهر مسلمان شده بودند وَ إِن كانَت لَكَبِيرَةً إِلّا عَلَي الَّذِينَ هَدَي اللّهُ ظاهر اينست که مرجع ضمير كانت قبله باشد و مراد تحويل آن است و ان مخففه از مثقله است و كبيرة بمعني ثقيله و گران است يعني و بتحقيق اينکه تحويل قبله گران و سنگين بود مگر براي كساني که هدايت الهي شامل حال آنان شده بود و اينکه گران بودن
جلد 2 - صفحه 233
شايد براي اينکه بوده که تحويل قبله اولين نسخ در شريعت اسلام است و كساني که قوه ايمان نداشته براي آنها گران بوده ولي كساني که داراي قوه ايمان بودهاند ميدانستند که هر چه پيغمبر ميكند امر خداوند و مطابق حكمت و مصلحت است و بجا و بموقع است و حقيقت هدايت همين است که اثر آن اهتداء و بمقصد رسيدن است ولي هدايتي که در قلب تأثير نكند و انسان بآن مهتدي نشود كانّ هدايت نيست و لذا هدايت را خداوند بمؤمنين و متقين تخصيص داده.
وَ ما كانَ اللّهُ لِيُضِيعَ إِيمانَكُم اينکه قسمت از آيه اشاره باينست که گمان نكنيد تحويل قبله از روي تغيير رأي و اختلاف نظر باشد تا موجب شود که اعمال سابقه شما مانند نماز و ذبيحه و نحو اينها که بطرف بيت المقدس انجام دادهايد باطل و ضايع گردد بلكه اعمال شما بطرف بيت المقدس بموقع خود صحيح بوده و اينك بطرف كعبه صحيح است حتي نمازي که دو ركعت آن بطرف بيت المقدس و دو ركعت رو بكعبه خوانده شده صحيح و قابل قبول است، چون بنا بر اخبار تحويل قبله در وسط نماز ظهر در حال جماعت بوده است، و كلمه ايمان در اينکه آيه عام و شامل جميع وظائف ديني ميشود که اعظم آنها نماز است و لذا در اخبار بنماز تفسير شده چنانچه در كافي«1» و تفسير عياشي از ابو عمرو زبيري روايت كردهاند که ميگويد از حضرت صادق عليه السّلام پرسيدم «
ايها العالم اخبرني ايّ الاعمال افضل عند اللّه! قال ما لا يقبل اللّه شيئا الا به، فقلت و ما هو! قال الايمان باللّه الذي لا اله الا هو اعلي الاعمال درجة و اشرفها منزلة و اسناها حظا، قال قلت اخبرني عن الايمان أقول هو و عمل ام قول بلا عمل! فقال الايمان عمل كله و القول بعض ذلک العمل الخبر
» اينکه خبر بسيار مفصل است و حضرت در آن به بسياري
1- كتاب الايمان و الكفر باب في ان الايمان مبثوث لجوارح البدن كلها مجلد الثاني ص 33
جلد 2 - صفحه 234
از آيات قرآن براي اثبات اينكه ايمان، عمل قلب و اعضاء و جوارح است استشهاد نموده که از آن جمله باين آيه است ميفرمايد «
و قال فيما فرض اللّه علي الجوارح من الطهور و الصلاة بها و ذلک انّ اللّه عز و جل لما صرف نبيّه الي الكعبة عن البيت المقدس فانزل اللّه عز و جل وَ ما كانَ اللّهُ لِيُضِيعَ إِيمانَكُم إِنَّ اللّهَ بِالنّاسِ لَرَؤُفٌ رَحِيمٌ
فسمي الصلاة ايمانا
» و مراد از عمل (چنانچه از متن خبر معلوم ميگردد) عام است و شامل عمل قلب که اعتقاد باشد و عمل لسان که اقرار است و عمل جوارح ميشود و چنانچه از ذيل حديث استفاده ميشود اينکه مرتبه ايمان كامل است، ميفرمايد «
فمن لقي اللّه عز و جل حافظا لجوارحه موفيا کل جارحة من جوارحه ما فرض اللّه عز و جل عليها لقي اللّه عز و جل مستكملا لايمانه و هو من اهل الجنة
» بنا بر اينکه منافات ندارد با اينكه حقيقت ايمان همان ايمان قلبي باشد چنانچه در اوائل سوره گذشت.
إِنَّ اللّهَ بِالنّاسِ لَرَؤُفٌ رَحِيمٌ همانا خداوند نسبت بمردم با رأفت و مهرباني رفتار ميكند و اينکه قسمت اشاره باين است که مصالح و حكم و احكام الهي راجع بمكلفين است و خداوند تبارك و تعالي از روي رأفت و مهرباني بمردم آنها را جعل ميفرمايد که از آن جمله همين تحويل قبله است.
235
برگزیده تفسیر نمونه
اشاره
(آیه 143)- امّت وسط: در این آیه به قسمتی از فلسفه و اسرار تغییر قبله اشاره شده است. نخست میگوید: «همان گونه (که قبله شما یک قبله میانه است) شما را نیز یک امت میانه قرار دادیم» (وَ کَذلِکَ جَعَلْناکُمْ أُمَّةً وَسَطاً).
ج1، ص130
قبله مسلمانان، قبله میانه است زیرا مسیحیان برای ایستادن به سوی محل تولد عیسی که در بیت المقدس بود ناچار بودند به سمت مشرق بایستند.
ولی یهود که بیشتر در شامات و بابل و مانند آن به سر میبردند رو به سوی بیت المقدس که برای آنان تقریبا در سمت غرب بود میایستادند.
اما «کعبه» که نسبت به مسلمانان آن روز (مسلمانان مدینه) در سمت جنوب و میان مشرق و مغرب قرار داشت یک خط میانه محسوب میشد.
جالب این که توجه خاص مسلمانان به تعیین سمت کعبه سبب شد که علم هیئت و جغرافیا در آغاز اسلام در میان مسلمانان به سرعت رشد کند، زیرا که محاسبه سمت قبله در نقاط مختلف روی زمین بدون آشنایی با این علوم امکان نداشت.
سپس اضافه میکند: «هدف این بود که شما گواه بر مردم باشید و پیامبر هم گواه بر شما باشد» (لِتَکُونُوا شُهَداءَ عَلَی النَّاسِ وَ یَکُونَ الرَّسُولُ عَلَیْکُمْ شَهِیداً).
یعنی شما با داشتن این عقاید و تعلیمات، امتی نمونه هستید همانطور که پیامبر در میان شما یک فرد نمونه است.
سپس به یکی دیگر از اسرار تغییر قبله اشاره کرده میگوید: «ما آن قبلهای را که قبلا بر آن بودی (بیت المقدس) تنها برای این قرار دادیم که افرادی که از رسولخدا پیروی میکنند از آنها که به جاهلیت باز میگردند باز شناخته شوند» (وَ ما جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِی کُنْتَ عَلَیْها إِلَّا لِنَعْلَمَ مَنْ یَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ یَنْقَلِبُ عَلی عَقِبَیْهِ).
سپس اضافه میکند: «اگر چه این کار جز برای کسانی که خداوند هدایتشان کرده دشوار بود» (وَ إِنْ کانَتْ لَکَبِیرَةً إِلَّا عَلَی الَّذِینَ هَدَی اللَّهُ).
آری! تا هدایت الهی نباشد، آن روح تسلیم مطلق در برابر فرمان او فراهم نمیشود. و از آنجا که دشمنان وسوسهگر یا دوستان نادان، فکر میکردند با تغییر قبله ممکن است اعمال و عبادات سابق ما باطل باشد، و اجر ما بر باد رود، در آخر آیه اضافه میکند: «خدا هرگز ایمان (نماز) شما را ضایع نمیگرداند، زیرا خداوند نسبت به همه مردم رحیم و مهربان است» (وَ ما کانَ اللَّهُ لِیُضِیعَ إِیمانَکُمْ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُفٌ رَحِیمٌ).
ج1، ص131
دستورهای او همچون نسخههای طبیب است یک روز این نسخه نجاتبخش است، و روز دیگر نسخه دیگر، هر کدام در جای خود نیکو است، و ضامن سعادت و تکامل، بنابراین تغییر قبله نباید هیچ گونه نگرانی برای شما نسبت به نمازها و عبادات گذشته یا آینده ایجاد نماید که همه آنها صحیح بوده و هست.
اسرار تغییر قبله
از آنجا که خانه کعبه در آن زمان کانون بتهای مشرکان بود، دستور داده شد مسلمانان موقتا به سوی بیت المقدس نماز بخوانند و به این ترتیب صفوف خود را از مشرکان جدا کنند.
اما هنگامی که به مدینه هجرت کردند و تشکیل حکومت و ملتی دادند و صفوف آنها از دیگران کاملا مشخص شد، دیگر ادامه این وضع ضرورت نداشت در این هنگام به سوی کعبه قدیمیترین مرکز توحید و پرسابقهترین کانون انبیاء بازگشتند.
بدیهی است هم نماز خواندن به سوی بیت المقدس برای آنها که خانه کعبه را سرمایه معنوی نژاد خود میدانستند مشکل بود، و هم بازگشت به سوی کعبه بعد از بیت المقدس بعد از عادت کردن به قبله نخست.
مسلمانان به این وسیله در بوته آزمایش قرار گرفتند، تا آنچه از آثار شرک در وجودشان است در این کوره داغ بسوزد، و پیوندهای خود را از گذشته شرک آلودشان ببرند و روح تسلیم مطلق در برابر فرمان حق در وجودشان پیدا گردد.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ طبرسی، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج 1، ص 111.
- ↑ محمدباقر محقق، نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شیخ طوسی و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص 41.
- ↑ تفسير روض الجنان يا روح الجنان از خاصه.
- ↑ تفسير روض الجنان و تفسير برهان از خاصه.
- ↑ تفسير كشف الاسرار و صحيح بخارى و صحيح مسلم از عامه و تفسير روض الجنان از خاصه.
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم
- محمدباقر محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه.