اسباط: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (صفحه‌ای جدید حاوی 'پيامبرانى از آل‌يعقوب، قبايل دوازده‌گانه بنى‌اسرائيل. أسباط جمع سِبْط و برگ...' ایجاد کرد)
 
جز
سطر ۱: سطر ۱:
پيامبرانى از آل‌يعقوب، قبايل دوازده‌گانه بنى‌اسرائيل.
+
پیامبرانى از آل‌یعقوب، قبایل دوازده‌گانه بنى‌اسرائیل.
  
أسباط جمع سِبْط و برگرفته از ريشه «س ـ ‌ب ‌ـ ‌ط» است.<ref> ترتيب العين، ص‌ 359؛ الصحاح، ج‌ 3، ص‌ 1129؛ القاموس المحيط، ج‌ 1، ص‌ 903، «سبط».</ref> كاربردهاى متفاوت اين ماده و مشتقات آن<ref> ترتيب العين، ص‌ 359؛ الصحاح، ج‌ 3، ص‌ 1129؛ النهايه، ج‌ 2، ص‌ 334، «سبط».</ref> و گزارش‌هاى واژه‌نگاران از معناى آن نشان مى‌دهد كه ريشه «س‌ ـ‌ ب‌ ـ ‌ط» در اصل به معناى امتداد و انتشار امورى بكار مى‌رود كه منشأ و ريشه واحدى داشته و امتداد و انتشار آن‌ها به ‌صورت طبيعى و آسان صورت مى‌گيرد.<ref> مفردات، ص‌ 394؛ الفروق اللغويه، ص‌ 271؛ التحقيق، ج‌ 5، ص‌ 33، «سبط».</ref>
+
أسباط جمع سِبْط و برگرفته از ریشه «س ـ ‌ب ‌ـ ‌ط» است.<ref> ترتیب العین، ص‌ 359؛ الصحاح، ج‌ 3، ص‌ 1129؛ القاموس المحیط، ج‌ 1، ص‌ 903، «سبط».</ref> كاربردهاى متفاوت این ماده و مشتقات آن<ref> ترتیب العین، ص‌ 359؛ الصحاح، ج‌ 3، ص‌ 1129؛ النهایه، ج‌ 2، ص‌ 334، «سبط».</ref> و گزارش‌هاى واژه‌نگاران از معناى آن نشان مى‌دهد كه ریشه «س‌ ـ‌ ب‌ ـ ‌ط» در اصل به معناى امتداد و انتشار امورى بكار مى‌رود كه منشأ و ریشه واحدى داشته و امتداد و انتشار آن‌ها به ‌صورت طبیعى و آسان صورت مى‌گیرد.<ref> مفردات، ص‌ 394؛ الفروق اللغویه، ص‌ 271؛ التحقیق، ج‌ 5، ص‌ 33، «سبط».</ref>
  
كاربرد در مواردى چون: درختى بلند و پرشاخ و برگ در ميان رمل‌ها،<ref> الفروق اللغويه، ص‌ 271؛ القاموس المحيط، ج‌ 2، ص‌ 362؛ تاج العروس، ج‌ 10، ص‌ 273.</ref> موى صاف و آويخته،<ref> ترتيب العين، ج‌ 7، ص‌ 219؛ القاموس المحيط، ج‌ 1، ص‌ 903.</ref> باران انبوه،<ref> القاموس المحيط، ج‌ 1، ص‌ 903، «سبط».</ref> نوادگان و افراد يك نسل<ref> ترتيب العين، ص‌ 359؛ الصحاح، ج‌ 3، ص‌ 1129؛ التحقيق، ج‌ 5، ص‌ 33، «سبط».</ref> مؤيد اين معناست، بر همين اساس گروهى معتقدند كه سِبْط به معناى نوه<ref> الصحاح، ج‌ 3، ص‌ 1129؛ التحقيق، ج‌ 5، ص‌ 35، «سبط».</ref> و بيشتر نوه دخترى<ref> الفروق اللغويه، ص‌ 271.</ref> و اسباط به معناى نوادگان و نسلى كه همگى مانند شاخه‌هاى يك درخت، از يك پدر و امتداد او هستند، به ‌كار مى‌رود.<ref> مجمع البيان، ج‌ 4، ص‌ 752؛ مفردات، ص‌ 222؛ التحقيق، ج‌ 5، ص‌ 33، «سبط».</ref>
+
كاربرد در مواردى چون: درختى بلند و پرشاخ و برگ در میان رمل‌ها،<ref> الفروق اللغویه، ص‌ 271؛ القاموس المحیط، ج‌ 2، ص‌ 362؛ تاج العروس، ج‌ 10، ص‌ 273.</ref> موى صاف و آویخته،<ref> ترتیب العین، ج‌ 7، ص‌ 219؛ القاموس المحیط، ج‌ 1، ص‌ 903.</ref> باران انبوه،<ref> القاموس المحیط، ج‌ 1، ص‌ 903، «سبط».</ref> نوادگان و افراد یك نسل<ref> ترتیب العین، ص‌ 359؛ الصحاح، ج‌ 3، ص‌ 1129؛ التحقیق، ج‌ 5، ص‌ 33، «سبط».</ref> مؤید این معناست، بر همین اساس گروهى معتقدند كه سِبْط به معناى نوه<ref> الصحاح، ج‌ 3، ص‌ 1129؛ التحقیق، ج‌ 5، ص‌ 35، «سبط».</ref> و بیشتر نوه دخترى<ref> الفروق اللغویه، ص‌ 271.</ref> و اسباط به معناى نوادگان و نسلى كه همگى مانند شاخه‌هاى یك درخت، از یك پدر و امتداد او هستند، به ‌كار مى‌رود.<ref> مجمع البیان، ج‌ 4، ص‌ 752؛ مفردات، ص‌ 222؛ التحقیق، ج‌ 5، ص‌ 33، «سبط».</ref>
  
فرزند و نواده برخوردار از جايگاهى ويژه در ميان يك نسل پدرى را نيز گفته‌اند<ref> لسان العرب، ج‌ 7، ص‌ 310؛ مجمع البحرين، ج‌ 2، ص‌ 326؛ تاج العروس، ج‌ 10، ص‌ 273، «سبط».</ref> كه به رغم نادر بودن، هماهنگى قابل توجهى با موارد كاربرد نخستين سبط در عهد عتيق، ظاهر آيات مربوط و نيز [[احاديث]] اسلامى دارد؛ همچنين در صورت اضافه به يهود و بنى‌اسرائيل، معناى قبيله (‌=‌گروهى از يك ريشه پدرى) براى آن گفته شده است. در تفاوت سبط و قبيله گفته‌اند: اولى در مورد نسل اسحاق و دومى درباره نسل اسماعيل و براى بازشناسى آن‌ها از يكديگر به ‌كار مى‌رود.<ref> ترتيب‌العين، ص‌ 359؛ الصحاح، ج‌ 3، ص‌ 1129؛ مجمع البحرين، ج‌ 2، ص‌ 326، «سبط».</ref> كاربرد سبط به معناى گروه و جماعت در برخى [[احاديث]]<ref> الكافى، ج‌ 1، ص‌ 444؛ نهج البلاغه، خطبه 171؛ التبيان، ج‌ 7، ص 56.</ref> مؤيّد معناى اخير است.
+
فرزند و نواده برخوردار از جایگاهى ویژه در میان یك نسل پدرى را نیز گفته‌اند<ref> لسان العرب، ج‌ 7، ص‌ 310؛ مجمع البحرین، ج‌ 2، ص‌ 326؛ تاج العروس، ج‌ 10، ص‌ 273، «سبط».</ref> كه به رغم نادر بودن، هماهنگى قابل توجهى با موارد كاربرد نخستین سبط در عهد عتیق، ظاهر آیات مربوط و نیز [[احادیث]] اسلامى دارد؛ همچنین در صورت اضافه به یهود و بنى‌اسرائیل، معناى قبیله (‌=‌گروهى از یك ریشه پدرى) براى آن گفته شده است. در تفاوت سبط و قبیله گفته‌اند: اولى در مورد نسل اسحاق و دومى درباره نسل اسماعیل و براى بازشناسى آن‌ها از یكدیگر به ‌كار مى‌رود.<ref> ترتیب‌العین، ص‌ 359؛ الصحاح، ج‌ 3، ص‌ 1129؛ مجمع البحرین، ج‌ 2، ص‌ 326، «سبط».</ref> كاربرد سبط به معناى گروه و جماعت در برخى [[احادیث]]<ref> الكافى، ج‌ 1، ص‌ 444؛ نهج البلاغه، خطبه 171؛ التبیان، ج‌ 7، ص 56.</ref> مؤیّد معناى اخیر است.
  
از سوى ديگر عربى يا دخيل بودن سِبْط و أسباط مورد اختلاف است. برخلاف سيوطى كه سبط را يك واژه دخيل عِبرى و از مُبهمات قرآن مى‌داند،<ref> المتوكلى، ص‌ 126؛ الاتقان، ج‌ 2، ص‌ 316.</ref> گروهى ديگر بر عربى بودن آن تأكيد مى‌ورزند؛<ref> املاء ما من به الرحمن، ج‌ 1، ص‌ 203؛ التبيان فى اعراب القرآن، ج‌ 1، ص‌ 203؛ روح المعانى، مج‌ 4، ج‌ 6، ص‌ 26.</ref> همچنين برخى خاورشناسان نيز معتقدند كه واژه سِبْط پس از ورود به زبان عربى، بر اساس قواعد آن جمع بسته شده است، با اين تفاوت كه برخى آن را عِبرى و برگرفته از «شبط» به معناى «عصا» يا «جماعتى كه رئيسى با عصا آنان را رهبرى مى‌كند» و برخى ديگر سريانى مى‌دانند.<ref> واژه‌هاى دخيل، ص‌ 115؛ قاموس الكتاب المقدس، ص‌ 455.</ref>
+
از سوى دیگر عربى یا دخیل بودن سِبْط و أسباط مورد اختلاف است. برخلاف سیوطى كه سبط را یك واژه دخیل عِبرى و از مُبهمات قرآن مى‌داند،<ref> المتوكلى، ص‌ 126؛ الاتقان، ج‌ 2، ص‌ 316.</ref> گروهى دیگر بر عربى بودن آن تأكید مى‌ورزند؛<ref> املاء ما من به الرحمن، ج‌ 1، ص‌ 203؛ التبیان فى اعراب القرآن، ج‌ 1، ص‌ 203؛ روح المعانى، مج‌ 4، ج‌ 6، ص‌ 26.</ref> همچنین برخى خاورشناسان نیز معتقدند كه واژه سِبْط پس از ورود به زبان عربى، بر اساس قواعد آن جمع بسته شده است، با این تفاوت كه برخى آن را عِبرى و برگرفته از «شبط» به معناى «عصا» یا «جماعتى كه رئیسى با عصا آنان را رهبرى مى‌كند» و برخى دیگر سریانى مى‌دانند.<ref> واژه‌هاى دخیل، ص‌ 115؛ قاموس الكتاب المقدس، ص‌ 455.</ref>
  
آرتور جفرى، ريشه اصلى آن را واژه ‌عبرى دانسته و شمار قابل توجهى از پژوهشگران اروپايى را ياد مى‌كند كه بر ‌وامگيرى مستقيم سِبط از زبان عبرى حجت آورده‌اند.<ref> واژه‌هاى دخيل، ص‌ 115؛ A Hebrew and English Lexicon of the Old Testment؛ P986 - 987.</ref>
+
آرتور جفرى، ریشه اصلى آن را واژه ‌عبرى دانسته و شمار قابل توجهى از پژوهشگران اروپایى را یاد مى‌كند كه بر ‌وامگیرى مستقیم سِبط از زبان عبرى حجت آورده‌اند.<ref> واژه‌هاى دخیل، ص‌ 115؛ A Hebrew and English Lexicon of the Old Testment؛ P986 - 987.</ref>
  
گزارش اين دسته از پژوهشگران درباره وجود واژگانى بسيار نزديك به سبط در زبان‌هاى آرامى، سبايى، آشورى، عبرى و ديگر زبان‌هاى سامى ‌ـ ‌حامى، در كنار كاربرد فراوان آن در عهد عتيق و نبود شاهد مستندى درباره كاربرد آن در اشعار عربى پيش از اسلام، مى‌تواند مؤيّدى بر معرب بودن سِبْط باشد.<ref> واژه‌هاى دخيل، ص‌ 115؛ A Hebrew and English Lexicon of the Old Testment؛ P986 - 987.</ref>
+
گزارش این دسته از پژوهشگران درباره وجود واژگانى بسیار نزدیك به سبط در زبان‌هاى آرامى، سبایى، آشورى، عبرى و دیگر زبان‌هاى سامى ‌ـ ‌حامى، در كنار كاربرد فراوان آن در عهد عتیق و نبود شاهد مستندى درباره كاربرد آن در اشعار عربى پیش از اسلام، مى‌تواند مؤیّدى بر معرب بودن سِبْط باشد.<ref> واژه‌هاى دخیل، ص‌ 115؛ A Hebrew and English Lexicon of the Old Testment؛ P986 - 987.</ref>
  
يادكرد [[قرآن]] از اسباط در كنار نام‌هايى چون [[حضرت ابراهيم]]، [[حضرت اسماعيل]]، [[حضرت اسحاق]]، [[حضرت يعقوب]]، [[حضرت موسى]]، [[حضرت عيسى]] عليهم‌السلام و‌... ([[سوره بقره]]/2، 136، 140؛ [[سوره نساء]]/‌4،‌163) كه همه عبرى و كاملاً براى اهل كتاب، آشناست مى‌تواند مؤيد ديگرى بر دخيل و معرب بودن سبط و آشنايى كامل اهل كتاب با آن و نيز مصاديق اسباط باشد.
+
یادكرد [[قرآن]] از اسباط در كنار نام‌هایى چون [[حضرت ابراهیم]]، [[حضرت اسماعیل]]، [[حضرت اسحاق]]، [[حضرت یعقوب]]، [[حضرت موسى]]، [[حضرت عیسى]] علیهم‌السلام و‌... ([[سوره بقره]]/2، 136، 140؛ [[سوره نساء]]/‌4،‌163) كه همه عبرى و كاملاً براى اهل كتاب، آشناست مى‌تواند مؤید دیگرى بر دخیل و معرب بودن سبط و آشنایى كامل اهل كتاب با آن و نیز مصادیق اسباط باشد.
  
'''سبط در عهدين:'''
+
'''سبط در عهدین:'''
  
عهد عتيق (ترجمه فارسى و عربى) پس از گزارش وصيت‌هاى يعقوب به پسرانش در زمان [[مرگ]]، در كنار بيان نام و تصويرى از شخصيت هر يك از آن‌ها از زبان يعقوب علیه‌السلام، آنان را 12 سبطِ اسرائيل (يعقوب)<ref> كتاب مقدس، تكوين 35: 11؛ 37: 4.</ref> مى‌خواند.
+
عهد عتیق (ترجمه فارسى و عربى) پس از گزارش وصیت‌هاى یعقوب به پسرانش در زمان [[مرگ]]، در كنار بیان نام و تصویرى از شخصیت هر یك از آن‌ها از زبان یعقوب علیه‌السلام، آنان را 12 سبطِ اسرائیل (یعقوب)<ref> كتاب مقدس، تكوین 35: 11؛ 37: 4.</ref> مى‌خواند.
  
اسامى آن‌ها عبارت است از: رِءُوْبِن، شِمْعُوْن، لِيْوِى، يِهُوْداه، زِبُوْلُوْن، يِسَّاكار، دان، گاد، آشِيْر، نَفْتالِى، يُوْسِف و بِنيامِين.<ref> همان، تكوين 49: 2‌ـ‌28.</ref> با توجه به اين كه در موارد متعددى از اين افراد با عنوان «پسران يعقوب علیه‌السلام» ياد شده است<ref> همان، تكوين 33: 5، 7؛ 34: 25، 27.</ref> و فقط در اينجا آن هم پس از بيان وصيت‌هاى يعقوب علیه‌السلام با عنوان «اسباط» معرفى مى‌شوند، شايد بتوان گفت كه در اين كاربرد، سبط به معناى وصى و جانشين برگزيده و موعود براى [[حضرت يعقوب]] علیه‌السلام است، ليكن وصيت‌هاى ويژه يعقوب به يوسف پيش از ديگران<ref> همان، تكوين 47: 29-31؛ 48: 22.</ref> و داستان خواب يوسف مبنى بر [[سجده]] برادران در برابر او<ref> همان، تكوين 37: 5‌ـ‌7، 9.</ref> ([[حضرت يوسف]] /12، 4‌ـ‌6) فقط جانشينى يوسف علیه‌السلام را مى‌رساند.
+
اسامى آن‌ها عبارت است از: رِءُوْبِن، شِمْعُوْن، لِیْوِى، یِهُوْداه، زِبُوْلُوْن، یِسَّاكار، دان، گاد، آشِیْر، نَفْتالِى، یُوْسِف و بِنیامِین.<ref> همان، تكوین 49: 2‌ـ‌28.</ref> با توجه به این كه در موارد متعددى از این افراد با عنوان «پسران یعقوب علیه‌السلام» یاد شده است<ref> همان، تكوین 33: 5، 7؛ 34: 25، 27.</ref> و فقط در اینجا آن هم پس از بیان وصیت‌هاى یعقوب علیه‌السلام با عنوان «اسباط» معرفى مى‌شوند، شاید بتوان گفت كه در این كاربرد، سبط به معناى وصى و جانشین برگزیده و موعود براى [[حضرت یعقوب]] علیه‌السلام است، لیكن وصیت‌هاى ویژه یعقوب به یوسف پیش از دیگران<ref> همان، تكوین 47: 29-31؛ 48: 22.</ref> و داستان خواب یوسف مبنى بر [[سجده]] برادران در برابر او<ref> همان، تكوین 37: 5‌ـ‌7، 9.</ref> ([[حضرت یوسف]] /12، 4‌ـ‌6) فقط جانشینى یوسف علیه‌السلام را مى‌رساند.
  
تورات نيز كه تصوير آن از برادران يوسف علیه‌السلام ـ ‌به جز بنيامين‌ ـ ‌به مراتب تيره‌تر از سيماى آنان در [[قرآن]] است.<ref> همان، تكوين 37: 2‌ـ‌36؛ 38: 15‌ـ‌18؛ اعداد‌1: 2‌ـ‌44؛ 26: 55؛ اخبار اول: 28: 1.</ref> ([[حضرت يوسف]]/12، 5‌ـ‌9، 15‌ـ‌18، 20، 77، 91، 95، 97) هيچ اشاره‌اى به نبوت آن‌ها نمى‌كند.
+
تورات نیز كه تصویر آن از برادران یوسف علیه‌السلام ـ ‌به جز بنیامین‌ ـ ‌به مراتب تیره‌تر از سیماى آنان در [[قرآن]] است.<ref> همان، تكوین 37: 2‌ـ‌36؛ 38: 15‌ـ‌18؛ اعداد‌1: 2‌ـ‌44؛ 26: 55؛ اخبار اول: 28: 1.</ref> ([[حضرت یوسف]]/12، 5‌ـ‌9، 15‌ـ‌18، 20، 77، 91، 95، 97) هیچ اشاره‌اى به نبوت آن‌ها نمى‌كند.
  
نسل هر يك از پسران يعقوب علیه‌السلام نيز با اضافه به اسم هر يك از آن‌ها در جاى جاى عهد عتيق (ترجمه فارسى و عربى) با نام سِبْط خوانده شده‌اند.<ref> همان، اعداد 1: 4‌ـ‌54؛ 2: 1‌ـ‌34.</ref> در اين كاربرد هر سبطى متشكل از قبايل متعددى بوده و در معرفى و شناخت هويت افراد و گروه‌ها به‌كار مى‌رود.<ref> همان، 18: 11، 21؛ 19: 8، 31، 39، 48؛ 21: 7، 27.</ref>
+
نسل هر یك از پسران یعقوب علیه‌السلام نیز با اضافه به اسم هر یك از آن‌ها در جاى جاى عهد عتیق (ترجمه فارسى و عربى) با نام سِبْط خوانده شده‌اند.<ref> همان، اعداد 1: 4‌ـ‌54؛ 2: 1‌ـ‌34.</ref> در این كاربرد هر سبطى متشكل از قبایل متعددى بوده و در معرفى و شناخت هویت افراد و گروه‌ها به‌كار مى‌رود.<ref> همان، 18: 11، 21؛ 19: 8، 31، 39، 48؛ 21: 7، 27.</ref>
  
از گزارش تورات برمى‌آيد كه نوادگان ‌يعقوب علیه‌السلام پيش از افزايش ‌پرشمارشان، بيشتر با نام بنى‌اسرائيل خوانده مى‌شدند؛<ref> همان، خروج 1‌ـ‌30؛ 31: 2، 6؛ 35: 30، 34، 38.</ref> اما پس‌ از خروج از مصر و بيشتر براى ساماندهى نظامى جنگجويان و بر اساس انتساب به يكى از پسران يعقوب به اسباط دوازده‌گانه تقسيم شدند.<ref> همان، اعداد 1: 4‌ـ‌54؛ 2: 1‌ـ‌34.</ref> (قس: [[سوره اعراف]]/7،160)
+
از گزارش تورات برمى‌آید كه نوادگان ‌یعقوب علیه‌السلام پیش از افزایش ‌پرشمارشان، بیشتر با نام بنى‌اسرائیل خوانده مى‌شدند؛<ref> همان، خروج 1‌ـ‌30؛ 31: 2، 6؛ 35: 30، 34، 38.</ref> اما پس‌ از خروج از مصر و بیشتر براى ساماندهى نظامى جنگجویان و بر اساس انتساب به یكى از پسران یعقوب به اسباط دوازده‌گانه تقسیم شدند.<ref> همان، اعداد 1: 4‌ـ‌54؛ 2: 1‌ـ‌34.</ref> (قس: [[سوره اعراف]]/7،160)
  
سِبط لِيْوِىْ كه به ‌سبب ارائه خدمات دينى در معبد، معاش آن به ‌وسيله سبط‌هاى ديگر تأمين مى‌شد، جزو اسباط دوازده‌گانه به شمار نرفته<ref> همان، اعداد 1: 47‌ـ‌51، 53؛ 26: 22.</ref> و به جاى آن سِبْط‌إفْرَيِمْ و مِنَسِّهْ (دو پسر [[حضرت يوسف]] علیه‌السلام) قرار ‌داشتند.<ref> همان، اعداد 1: 32‌ـ‌35.</ref>
+
سِبط لِیْوِىْ كه به ‌سبب ارائه خدمات دینى در معبد، معاش آن به ‌وسیله سبط‌هاى دیگر تأمین مى‌شد، جزو اسباط دوازده‌گانه به شمار نرفته<ref> همان، اعداد 1: 47‌ـ‌51، 53؛ 26: 22.</ref> و به جاى آن سِبْط‌إفْرَیِمْ و مِنَسِّهْ (دو پسر [[حضرت یوسف]] علیه‌السلام) قرار ‌داشتند.<ref> همان، اعداد 1: 32‌ـ‌35.</ref>
  
اسباط دوازده‌گانه كه با گذشت زمان پرشمار مى‌شدند با تقسيم سرزمين موعود ميان خود<ref> همان، اعداد 26 : 53-56.</ref> هر ‌يك داراى رئيس و استقلال شده<ref> همان، اعداد 1: 4‌ـ‌16؛ اخبار اول 27: 5‌ـ‌22.</ref> و با حفظ ارتباط<ref> قاموس الكتاب المقدس، ص‌ 70.</ref> تا زمان مرگ سليمان، در سرزمين واحدى مى‌زيستند اما پس از مرگ وى دشمنى ميان سبط يهودا و اِفْريِمْ به تجزيه سرزمين به دو بخش منجر شد؛<ref> كتاب مقدس، شموئيل دوم 2: 4‌ـ‌9؛ 19: 41‌ـ‌43.</ref> سبط يهودا و بنيامين با پيوستن به رِحَبْعامْ، فرزند [[حضرت سليمان]] علیه‌السلام، بخش جنوبى سرزمين را «كشور يهودا» و اسباط ده ‌گانه ديگر با پيوستن به يارُبْعامِ پسر نِباطْ، بخش شمالى را «اسرائيل» نام نهادند.<ref> همان، اخبار دوم 10: 1‌ـ‌14.</ref>
+
اسباط دوازده‌گانه كه با گذشت زمان پرشمار مى‌شدند با تقسیم سرزمین موعود میان خود<ref> همان، اعداد 26 : 53-56.</ref> هر ‌یك داراى رئیس و استقلال شده<ref> همان، اعداد 1: 4‌ـ‌16؛ اخبار اول 27: 5‌ـ‌22.</ref> و با حفظ ارتباط<ref> قاموس الكتاب المقدس، ص‌ 70.</ref> تا زمان مرگ سلیمان، در سرزمین واحدى مى‌زیستند اما پس از مرگ وى دشمنى میان سبط یهودا و اِفْریِمْ به تجزیه سرزمین به دو بخش منجر شد؛<ref> كتاب مقدس، شموئیل دوم 2: 4‌ـ‌9؛ 19: 41‌ـ‌43.</ref> سبط یهودا و بنیامین با پیوستن به رِحَبْعامْ، فرزند [[حضرت سلیمان]] علیه‌السلام، بخش جنوبى سرزمین را «كشور یهودا» و اسباط ده ‌گانه دیگر با پیوستن به یارُبْعامِ پسر نِباطْ، بخش شمالى را «اسرائیل» نام نهادند.<ref> همان، اخبار دوم 10: 1‌ـ‌14.</ref>
  
گزارش عهدين از حضور پررنگ و نمادين اسباط و شماره دوازده‌گانه آن‌ها در فرهنگ و حيات دينى يهود، از جايگاه ممتاز آنان در نزد يهوديان خبر مى‌دهد. مواردى چون قطعه ‌سنگ‌هاى گرانبها و منقش به نام 12 سبط بنى‌اسرائيل در سينه بند هارون<ref> همان، خروج ‌28: 21؛ 39: 14.</ref> و لباس رسمى كاهن بزرگ به نشان نيابت از آنان<ref> قاموس الكتاب المقدس، ص‌ 540.</ref>، جاسوسان گسيل شده از سوى موسى علیه‌السلام به كنعان<ref> كتاب مقدس، توريّة مثنّى 1: 22‌ـ‌24.</ref> (قس: [[سوره مائده]] /5، 12)، انبياى صغارِ پس از [[حضرت موسى]] علیه‌السلام (‌=>‌همين مقاله)، انواع هديه و قربانى براى خدا،<ref> همان، لويان 24: 5؛ اعداد 7: 84‌ـ‌87؛ 29: 17؛ عزرا 8: 35.</ref> وكلاى سليمان<ref> همان، ملوك اول 4: 7.</ref> و مجسمه‌هاى شير بر روى پله‌هاى شش‌گانه تخت وى،<ref> همان، ملوك اول 10: 20.</ref> حتى مدت زمان زينت زنان<ref> همان، استير 2: 12.</ref> و جز آن<ref> همان، يوشع 3: 12؛ 4: 2‌ـ‌4؛ 8‌ـ‌9؛ شموئيل دوم 2: 15؛ ملوك اول 7: 25؛ 18: 31.</ref> عدد 12 داشته‌اند، چنان‌ كه اين عدد اساس دسته‌بندى تيره‌ها، قبايل و عشيره‌هاى بنى‌اسرائيل، مورد توجه در پيدايش پسران<ref> همان، اخبار اول 25: 9‌ـ‌31.</ref> و مبناى نظام شمارشى بابليان بوده است.<ref> قاموس الكتاب المقدس، ص‌ 608.</ref>
+
گزارش عهدین از حضور پررنگ و نمادین اسباط و شماره دوازده‌گانه آن‌ها در فرهنگ و حیات دینى یهود، از جایگاه ممتاز آنان در نزد یهودیان خبر مى‌دهد. مواردى چون قطعه ‌سنگ‌هاى گرانبها و منقش به نام 12 سبط بنى‌اسرائیل در سینه بند هارون<ref> همان، خروج ‌28: 21؛ 39: 14.</ref> و لباس رسمى كاهن بزرگ به نشان نیابت از آنان<ref> قاموس الكتاب المقدس، ص‌ 540.</ref>، جاسوسان گسیل شده از سوى موسى علیه‌السلام به كنعان<ref> كتاب مقدس، توریّة مثنّى 1: 22‌ـ‌24.</ref> (قس: [[سوره مائده]] /5، 12)، انبیاى صغارِ پس از [[حضرت موسى]] علیه‌السلام (‌=>‌همین مقاله)، انواع هدیه و قربانى براى خدا،<ref> همان، لویان 24: 5؛ اعداد 7: 84‌ـ‌87؛ 29: 17؛ عزرا 8: 35.</ref> وكلاى سلیمان<ref> همان، ملوك اول 4: 7.</ref> و مجسمه‌هاى شیر بر روى پله‌هاى شش‌گانه تخت وى،<ref> همان، ملوك اول 10: 20.</ref> حتى مدت زمان زینت زنان<ref> همان، استیر 2: 12.</ref> و جز آن<ref> همان، یوشع 3: 12؛ 4: 2‌ـ‌4؛ 8‌ـ‌9؛ شموئیل دوم 2: 15؛ ملوك اول 7: 25؛ 18: 31.</ref> عدد 12 داشته‌اند، چنان‌ كه این عدد اساس دسته‌بندى تیره‌ها، قبایل و عشیره‌هاى بنى‌اسرائیل، مورد توجه در پیدایش پسران<ref> همان، اخبار اول 25: 9‌ـ‌31.</ref> و مبناى نظام شمارشى بابلیان بوده است.<ref> قاموس الكتاب المقدس، ص‌ 608.</ref>
  
در عهد جديد نيز 12 رسول برگزيده [[حضرت عيسى]] علیه‌السلام،<ref> كتاب مقدس، انجيل مَرْقُس 3: 14‌ـ‌15؛ انجيل لُوقا 6: 13.</ref> دروازه‌هاى دوازده‌گانه اورشليم جديد با سر درِ منقّش به نام اسباط اسرائيل<ref> همان، مكاشفات يوحنا 21: 12.</ref> و تقسيم رؤياهاى آسمانى به 12 قسم از سوى يوحنّا<ref> همان، مكاشفات يوحنا 7: 4‌ـ‌8.</ref> و جز آن<ref> همان، انجيل متى: 19: 28؛ 26: 53؛ مكاشفات يوحنا 7: 5‌ـ‌7؛ 12: 1؛ 14: 16.</ref> از اين قبيل است.
+
در عهد جدید نیز 12 رسول برگزیده [[حضرت عیسى]] علیه‌السلام،<ref> كتاب مقدس، انجیل مَرْقُس 3: 14‌ـ‌15؛ انجیل لُوقا 6: 13.</ref> دروازه‌هاى دوازده‌گانه اورشلیم جدید با سر درِ منقّش به نام اسباط اسرائیل<ref> همان، مكاشفات یوحنا 21: 12.</ref> و تقسیم رؤیاهاى آسمانى به 12 قسم از سوى یوحنّا<ref> همان، مكاشفات یوحنا 7: 4‌ـ‌8.</ref> و جز آن<ref> همان، انجیل متى: 19: 28؛ 26: 53؛ مكاشفات یوحنا 7: 5‌ـ‌7؛ 12: 1؛ 14: 16.</ref> از این قبیل است.
  
 
'''اسباط در قرآن:'''
 
'''اسباط در قرآن:'''
  
واژه اسباط 5 بار در 5 آيه از 4 سوره [[قرآن]] آمده است. در آيه 160 [[سوره اعراف]]/7 كه به ‌صورت نكره آمده، مراد از آن تيره‌ها و گروه‌هاى دوازده‌گانه قوم [[حضرت موسى]] علیه‌السلام است؛ اما در موارد ديگر ([[سوره بقره]]/2، 136، 140؛ [[سوره آل ‌عمران]]/3،84؛ [[سوره نساء]]/4، 163) اسباط داراى «ال» تعريف بوده و از آن به عنوان دريافت كنندگان [[وحى]] ياد مى‌شود.
+
واژه اسباط 5 بار در 5 آیه از 4 سوره [[قرآن]] آمده است. در آیه 160 [[سوره اعراف]]/7 كه به ‌صورت نكره آمده، مراد از آن تیره‌ها و گروه‌هاى دوازده‌گانه قوم [[حضرت موسى]] علیه‌السلام است؛ اما در موارد دیگر ([[سوره بقره]]/2، 136، 140؛ [[سوره آل ‌عمران]]/3،84؛ [[سوره نساء]]/4، 163) اسباط داراى «ال» تعریف بوده و از آن به عنوان دریافت كنندگان [[وحى]] یاد مى‌شود.
  
خلط ميان اين دو و نيز تأثيرپذيرى شمار قابل توجهى از منابع تاريخى،<ref> تاريخ يعقوبى، ج‌ 1، ص‌ 31؛ تاريخ طبرى، ج‌ 1، ص‌ 191‌ـ‌192؛ مروج الذهب، ج‌ 1، ص‌ 43‌ـ‌44.</ref> تفسيرى<ref> جامع البيان، مج‌ 1، ج‌ 1، ص‌ 789؛ كشف الاسرار، ج‌ 1، ص‌ 380؛ تفسير ابن‌كثير، ج‌ 1، ص‌ 193.</ref> و نيز برخى منابع حديثى<ref> الكافى، ج‌ 8، ص‌ 116؛ كمال الدين، ص‌ 216؛ المستدرك، ج‌ 2، ص‌ 570.</ref> مسلمانان از گزارش‌هاى عهد عتيق، ديدگاه‌هاى متفاوت و گاه متضادى را درباره معناى لغوى سبط و مصاديق اسباطِ دريافت كننده [[وحى]] پديد آورده است.
+
خلط میان این دو و نیز تأثیرپذیرى شمار قابل توجهى از منابع تاریخى،<ref> تاریخ یعقوبى، ج‌ 1، ص‌ 31؛ تاریخ طبرى، ج‌ 1، ص‌ 191‌ـ‌192؛ مروج الذهب، ج‌ 1، ص‌ 43‌ـ‌44.</ref> تفسیرى<ref> جامع البیان، مج‌ 1، ج‌ 1، ص‌ 789؛ كشف الاسرار، ج‌ 1، ص‌ 380؛ تفسیر ابن‌كثیر، ج‌ 1، ص‌ 193.</ref> و نیز برخى منابع حدیثى<ref> الكافى، ج‌ 8، ص‌ 116؛ كمال الدین، ص‌ 216؛ المستدرك، ج‌ 2، ص‌ 570.</ref> مسلمانان از گزارش‌هاى عهد عتیق، دیدگاه‌هاى متفاوت و گاه متضادى را درباره معناى لغوى سبط و مصادیق اسباطِ دریافت كننده [[وحى]] پدید آورده است.
  
آيه 160 [[سوره اعراف]]/7 از تقسيم قوم موسى علیه‌السلام به 12 گروه كه ظاهراً بر اساس انتساب آنان به پسران دوازده‌گانه يعقوب علیه‌السلام (ر.ك: [[سوره يوسف]]/12، 4) صورت گرفته، سخن مى‌گويد: «وقَطَّعنهُمُ اثنَتَى عَشرَةَ اَسباطـًا اُمَمـًا...».
+
آیه 160 [[سوره اعراف]]/7 از تقسیم قوم موسى علیه‌السلام به 12 گروه كه ظاهراً بر اساس انتساب آنان به پسران دوازده‌گانه یعقوب علیه‌السلام (ر.ك: [[سوره یوسف]]/12، 4) صورت گرفته، سخن مى‌گوید: «وقَطَّعنهُمُ اثنَتَى عَشرَةَ اَسباطـًا اُمَمـًا...».
  
بيشتر مفسران، «اَسباطاً» را به سبب جمع بودن، بدل از «اثنَتَى عَشرَةَ» تميز آن را «فرقة» (در تقدير) و «أمماً» را نعتِ «اَسباطاً» يا حال از آن ‌دانسته‌اند؛<ref> مجمع البيان، ج‌ 4، ص‌ 752؛ التفسير الكبير، ج‌ 15، ص‌ 33؛ تفسير قرطبى، ج‌ 7، ص‌ 193.</ref> يعنى هر يك از اسباط خود چندين سبط و گروه پرشمار بوده‌اند.<ref> الكشاف، ج‌ 2، ص‌ 168؛ التفسير الكبير، ج ‌15، ص ‌33؛ التحقيق، ج‌ 5، ص‌ 35.</ref>
+
بیشتر مفسران، «اَسباطاً» را به سبب جمع بودن، بدل از «اثنَتَى عَشرَةَ» تمیز آن را «فرقة» (در تقدیر) و «أمماً» را نعتِ «اَسباطاً» یا حال از آن ‌دانسته‌اند؛<ref> مجمع البیان، ج‌ 4، ص‌ 752؛ التفسیر الكبیر، ج‌ 15، ص‌ 33؛ تفسیر قرطبى، ج‌ 7، ص‌ 193.</ref> یعنى هر یك از اسباط خود چندین سبط و گروه پرشمار بوده‌اند.<ref> الكشاف، ج‌ 2، ص‌ 168؛ التفسیر الكبیر، ج ‌15، ص ‌33؛ التحقیق، ج‌ 5، ص‌ 35.</ref>
  
برخى نيز آن را تميز و به منزله مفرد دانسته‌اند.<ref> التحقيق، ج‌ 5، ص‌ 35.</ref> چنان‌كه از بخش بعدى آيه نيز برمى‌آيد، مفسران سبب دسته‌بندى ياد شده را كه بنا بر ظاهر آيه در زمان موسى علیه‌السلام روى داده است،<ref> روح المعانى، مج‌ 7، ج‌ 12، ص‌ 184؛ التحقيق، ج‌ 5، ص‌ 34.</ref> تسهيل در اداره امور آنان و پيشگيرى از اختلاف بر سر آب، غذا و‌... مى‌دانند.<ref> مجمع البيان، ج‌ 4، ص‌ 754؛ روح المعانى، مج 1، ج‌ 1، ص‌ 271؛ فى ظلال القرآن، ج‌ 3، ص‌ 1381.</ref>
+
برخى نیز آن را تمیز و به منزله مفرد دانسته‌اند.<ref> التحقیق، ج‌ 5، ص‌ 35.</ref> چنان‌كه از بخش بعدى آیه نیز برمى‌آید، مفسران سبب دسته‌بندى یاد شده را كه بنا بر ظاهر آیه در زمان موسى علیه‌السلام روى داده است،<ref> روح المعانى، مج‌ 7، ج‌ 12، ص‌ 184؛ التحقیق، ج‌ 5، ص‌ 34.</ref> تسهیل در اداره امور آنان و پیشگیرى از اختلاف بر سر آب، غذا و‌... مى‌دانند.<ref> مجمع البیان، ج‌ 4، ص‌ 754؛ روح المعانى، مج 1، ج‌ 1، ص‌ 271؛ فى ظلال القرآن، ج‌ 3، ص‌ 1381.</ref>
  
[[قرآن]] در ادامه با شمردن نعمت‌هاى الهى بر اسباط (قبايل دوازده‌گانه) همانند 12 چشمه، سايبانى از ابر، مَنّ و سَلْوى (سوره اعراف/7، 160) اجازه سكونت در بيت‌المقدس، بهره‌مندى از مواهب آن آمرزش گناهان به شرط فرمانبردارى‌از خداوند (سوره اعراف/7، 161) ياد مى‌كند و اين كه چگونه به رغم همه آن‌ها دست به نافرمانى، ستمگرى و تحريف كلام الهى زده و گرفتار عذاب شدند. (سوره اعراف/ 7، 160، 162) (‌=>‌باب حطّه، اصحاب قريه، اصحاب سبت)
+
[[قرآن]] در ادامه با شمردن نعمت‌هاى الهى بر اسباط (قبایل دوازده‌گانه) همانند 12 چشمه، سایبانى از ابر، مَنّ و سَلْوى (سوره اعراف/7، 160) اجازه سكونت در بیت‌المقدس، بهره‌مندى از مواهب آن آمرزش گناهان به شرط فرمانبردارى‌از خداوند (سوره اعراف/7، 161) یاد مى‌كند و این كه چگونه به رغم همه آن‌ها دست به نافرمانى، ستمگرى و تحریف كلام الهى زده و گرفتار عذاب شدند. (سوره اعراف/ 7، 160، 162) (‌=>‌باب حطّه، اصحاب قریه، اصحاب سبت)
  
آيات ديگر اسباط در كنار گزارش يكى از باورهاى مهم دينى اهل كتاب درباره هويت دينى شمارى از [[پيامبران]] پيشين به ويژه [[حضرت ابراهيم]] علیه‌السلام، آن ‌را به چالش كشيده ([[سوره بقره]]/2،140؛ [[سوره آل ‌عمران]]/3،67) و با معرفى «ارسال رسل و انزال كتب» به عنوان يك حركت توحيدى واحد ([[سوره نساء]]/4،163)، نگرش قوم گرايانه و انحصار‌طلبانه به تاريخ انبيا و دين [[حضرت ابراهيم]] علیه‌السلام را رد ‌مى‌كند. (سوره بقره/2،140)
+
آیات دیگر اسباط در كنار گزارش یكى از باورهاى مهم دینى اهل كتاب درباره هویت دینى شمارى از [[پیامبران]] پیشین به ویژه [[حضرت ابراهیم]] علیه‌السلام، آن ‌را به چالش كشیده ([[سوره بقره]]/2،140؛ [[سوره آل ‌عمران]]/3،67) و با معرفى «ارسال رسل و انزال كتب» به عنوان یك حركت توحیدى واحد ([[سوره نساء]]/4،163)، نگرش قوم گرایانه و انحصار‌طلبانه به تاریخ انبیا و دین [[حضرت ابراهیم]] علیه‌السلام را رد ‌مى‌كند. (سوره بقره/2،140)
  
تأمّل در برخى آيات (سوره بقره/2،133، 140‌ـ‌141؛ سوره آل ‌عمران/3، 65‌ـ‌68) به ويژه مقايسه آن با پاره‌اى از گزارش‌هاى تورات<ref> كتاب مقدس، تكوين 22: 10، 13؛ 26: 3‌ـ‌5؛ 27: 1‌ـ‌38؛ 50: 25‌ـ‌26؛ 49: 28؛ خروج 1: 1‌ـ‌7.</ref> نشان ‌مى‌دهد كه هر يك از يهود و نصارا با پيوند هويت دينى و نژادى خويش به حضرت ابراهيم علیه‌السلام (از طريق اسباط => يعقوب => اسحاق) خود را وارث همه وعده‌هاى خداوند به وى، همچنين فرزند و حبيب خدا ([[سوره مائده]]/5،18) پنداشته و با افتخار به آن (سوره بقره/2،140؛ سوره آل ‌عمران/3،67) هدايت و حق ورود به [[بهشت]] را فقط در گرو يهودى و نصرانى شدن مى‌دانستند. (سوره بقره/2،111، 135)
+
تأمّل در برخى آیات (سوره بقره/2،133، 140‌ـ‌141؛ سوره آل ‌عمران/3، 65‌ـ‌68) به ویژه مقایسه آن با پاره‌اى از گزارش‌هاى تورات<ref> كتاب مقدس، تكوین 22: 10، 13؛ 26: 3‌ـ‌5؛ 27: 1‌ـ‌38؛ 50: 25‌ـ‌26؛ 49: 28؛ خروج 1: 1‌ـ‌7.</ref> نشان ‌مى‌دهد كه هر یك از یهود و نصارا با پیوند هویت دینى و نژادى خویش به حضرت ابراهیم علیه‌السلام (از طریق اسباط => یعقوب => اسحاق) خود را وارث همه وعده‌هاى خداوند به وى، همچنین فرزند و حبیب خدا ([[سوره مائده]]/5،18) پنداشته و با افتخار به آن (سوره بقره/2،140؛ سوره آل ‌عمران/3،67) هدایت و حق ورود به [[بهشت]] را فقط در گرو یهودى و نصرانى شدن مى‌دانستند. (سوره بقره/2،111، 135)
  
از اين ‌رو [[قرآن]] با گزارش بخش‌هاى ويژه‌اى از كارها و سخنان [[پيامبران]] ياد شده، افزون بر تنزيه آنان از باورهاى شرك‌آلود و كفرآميز اهل كتاب، بر هويت واحد و توحيدى دين آنان كه همان دين حنيف ابراهيم است، تصريح كرده ([[سوره بقره]]/2، 124‌ـ‌133، 135) و در ادامه با تأكيد بر لزوم ايمان به همه انبياى الهى از جمله اسباط بر عدم فرق‌گذارى ميان آنان تصريح مى‌كند: «قولوا ءامَنّا بِاللّهِ و ما اُنزِلَ اِلَينا وما اُنزِلَ اِلى اِبرهيمَ و اِسمعيلَ و اِسحقَ و يَعقوبَ والاَسباطِ و ما اوتِىَ موسى و عيسى و ما اوتِىَ النَّبِيُّونَ مِن رَبِّهِم لانُفَرِّقُ بَينَ اَحَد مِنهُم و نَحنُ لَهُ مُسلِمون». ([[سوره بقره]]/2،136 و نيز [[سوره آل‌ عمران]]/3،84)
+
از این ‌رو [[قرآن]] با گزارش بخش‌هاى ویژه‌اى از كارها و سخنان [[پیامبران]] یاد شده، افزون بر تنزیه آنان از باورهاى شرك‌آلود و كفرآمیز اهل كتاب، بر هویت واحد و توحیدى دین آنان كه همان دین حنیف ابراهیم است، تصریح كرده ([[سوره بقره]]/2، 124‌ـ‌133، 135) و در ادامه با تأكید بر لزوم ایمان به همه انبیاى الهى از جمله اسباط بر عدم فرق‌گذارى میان آنان تصریح مى‌كند: «قولوا ءامَنّا بِاللّهِ و ما اُنزِلَ اِلَینا وما اُنزِلَ اِلى اِبرهیمَ و اِسمعیلَ و اِسحقَ و یَعقوبَ والاَسباطِ و ما اوتِىَ موسى و عیسى و ما اوتِىَ النَّبِیُّونَ مِن رَبِّهِم لانُفَرِّقُ بَینَ اَحَد مِنهُم و نَحنُ لَهُ مُسلِمون». ([[سوره بقره]]/2،136 و نیز [[سوره آل‌ عمران]]/3،84)
  
قرآن كه با نگرشى فراتر از زمان، مكان و نژاد، چنين ايمانى را «اسلام» (سوره آل ‌عمران/3، 84‌ـ‌85)، «مايه حتمى هدايت» (سوره بقره/2،137)، «دين حنيف ابراهيم» (سوره بقره/2،135 قس: همان، 137) مى‌داند در ادامه با رد صريح يهودى و نصرانى بودن انبياى ياد شده، اهل كتاب را به سبب تحريف و كتمان حقايق، ستمگر مى‌خواند: «اَم تَقولونَ اِنَّ اِبرهيمَ و اِسمعيلَ و اِسحقَ و يَعقوبَ والاَسباطَ كانوا هودًا اَو نَصرى قُل ءَاَنتُم اَعلَمُ اَمِ اللّهُ...». ([[سوره بقره]]/2،140)
+
قرآن كه با نگرشى فراتر از زمان، مكان و نژاد، چنین ایمانى را «اسلام» (سوره آل ‌عمران/3، 84‌ـ‌85)، «مایه حتمى هدایت» (سوره بقره/2،137)، «دین حنیف ابراهیم» (سوره بقره/2،135 قس: همان، 137) مى‌داند در ادامه با رد صریح یهودى و نصرانى بودن انبیاى یاد شده، اهل كتاب را به سبب تحریف و كتمان حقایق، ستمگر مى‌خواند: «اَم تَقولونَ اِنَّ اِبرهیمَ و اِسمعیلَ و اِسحقَ و یَعقوبَ والاَسباطَ كانوا هودًا اَو نَصرى قُل ءَاَنتُم اَعلَمُ اَمِ اللّهُ...». ([[سوره بقره]]/2،140)
  
در آيه 163 [[سوره نساء]]/4 از نزول وحى بر اسباط، همانند شمارى از [[پيامبران]] بزرگ ياد شده است: «اِنّا‌اَوحَينا اِلَيكَ كَما اَوحَينا اِلى نوح والنَّبِيّينَ مِن بَعدِهِ و اَوحَينا اِلى اِبرهيمَ و اِسمعِيلَ واِسحقَ و يَعقوبَ والاَسباطِ و عِيسى و اَيّوبَ و يونُسَ و هرونَ و سُلَيمنَ و ءاتَينا داوودَ زَبورا». 
+
در آیه 163 [[سوره نساء]]/4 از نزول وحى بر اسباط، همانند شمارى از [[پیامبران]] بزرگ یاد شده است: «اِنّا‌اَوحَینا اِلَیكَ كَما اَوحَینا اِلى نوح والنَّبِیّینَ مِن بَعدِهِ و اَوحَینا اِلى اِبرهیمَ و اِسمعِیلَ واِسحقَ و یَعقوبَ والاَسباطِ و عِیسى و اَیّوبَ و یونُسَ و هرونَ و سُلَیمنَ و ءاتَینا داوودَ زَبورا». 
  
اين آيه در ادامه گزارش [[قرآن]] از تاريخ شرك آلود و كفرآميز حيات دينى يهود به ويژه چگونگى برخورد آنان با انبيا كه تبعيض بين پيامبران و انكار رسالت پيامبر اسلام را از سر عناد و لجاجت معرفى مى‌كند، آمده (نساء/4، 150‌ـ‌162) و در پاسخ آنان، نزول وحى بر [[پيامبر اسلام]]‌ صلى الله عليه و آله را استمرار حركت همه انبيا (سوره نساء/4، 164‌ـ‌165) از جمله [[پيامبران]] ياد شده مورد تأييد اهل كتاب مى‌داند كه به رغم همه تفاوت‌ها داراى هويت و هدفى واحد است. (سوره نساء/4،164‌ـ‌165)
+
این آیه در ادامه گزارش [[قرآن]] از تاریخ شرك آلود و كفرآمیز حیات دینى یهود به ویژه چگونگى برخورد آنان با انبیا كه تبعیض بین پیامبران و انكار رسالت پیامبر اسلام را از سر عناد و لجاجت معرفى مى‌كند، آمده (نساء/4، 150‌ـ‌162) و در پاسخ آنان، نزول وحى بر [[پیامبر اسلام]]‌ صلى الله علیه و آله را استمرار حركت همه انبیا (سوره نساء/4، 164‌ـ‌165) از جمله [[پیامبران]] یاد شده مورد تأیید اهل كتاب مى‌داند كه به رغم همه تفاوت‌ها داراى هویت و هدفى واحد است. (سوره نساء/4،164‌ـ‌165)
  
چنان كه شمارى از دانشمندان [[شيعه]]<ref> تنزيه الانبياء، ص‌ 68؛ الانتصار، ج ‌4، ص‌ 65؛ مكيال المكارم، ج‌ 2، ص‌ 336.</ref> و سنى<ref> الكشاف، ج‌ 1، ص‌ 195، 197؛ التفسيرالكبير، ج‌ 8، ص‌ 132؛ روح‌المعانى، مج‌ 1، ج‌ 1، ص‌ 395.</ref> نيز برداشت و بعد توجيه كرده‌اند، تصريح آيه مبنى بر [[وحى]] بر اسباط، قرار گرفتن نام آنان در كنار پيامبران ياد ‌شده و نيز لزوم [[ايمان]] به آن‌ها در رد تبعيض بين انبياى الهى، پيامبر بودن آنان را مى‌رساند؛ اما هويت آنان مورد اختلاف است.
+
چنان كه شمارى از دانشمندان [[شیعه]]<ref> تنزیه الانبیاء، ص‌ 68؛ الانتصار، ج ‌4، ص‌ 65؛ مكیال المكارم، ج‌ 2، ص‌ 336.</ref> و سنى<ref> الكشاف، ج‌ 1، ص‌ 195، 197؛ التفسیرالكبیر، ج‌ 8، ص‌ 132؛ روح‌المعانى، مج‌ 1، ج‌ 1، ص‌ 395.</ref> نیز برداشت و بعد توجیه كرده‌اند، تصریح آیه مبنى بر [[وحى]] بر اسباط، قرار گرفتن نام آنان در كنار پیامبران یاد ‌شده و نیز لزوم [[ایمان]] به آن‌ها در رد تبعیض بین انبیاى الهى، پیامبر بودن آنان را مى‌رساند؛ اما هویت آنان مورد اختلاف است.
  
ديدگاه مشهور<ref> تفسير المنار، ج‌ 6، ص‌ 69.</ref> مفسران اهل سنت ـ ‌كه به پيروى از مفسران نخستينى چون قُتاده، سدى و محمد ابن ‌اسحاق، آنان را همان پسران دوازده‌گانه يعقوب علیه‌السلام دانسته‌اند<ref> جامع‌البيان، مج 1، ج 1، ص‌ 438؛ تفسير قرطبى، ج‌ 2، ص‌ 96؛ تفسير ابن ‌كثير، ج‌ 1، ص‌ 193.</ref> ‌ـ به سبب تصوير ارائه شده از برادران يوسف علیه‌السلام در قرآن، از سوى مفسران شيعه<ref> التبيان، ج 1، ص‌ 482؛ مجمع‌البيان، ج‌ 1، ص‌ 405؛ الميزان، ج‌ 11، ص‌ 93‌ـ‌94.</ref> و برخى ديگر از اهل سنت<ref> روح المعانى، مج‌ 1، ج‌ 1، ص‌ 621.</ref> ـ ‌كه بر اساس دلايلى از كتاب، سنت و عقل معتقد به عصمت انبيا علیه‌السلام حتى پيش از بلوغ و نبوت نيز هستند‌ ـ دچار چالش شده است.
+
دیدگاه مشهور<ref> تفسیر المنار، ج‌ 6، ص‌ 69.</ref> مفسران اهل سنت ـ ‌كه به پیروى از مفسران نخستینى چون قُتاده، سدى و محمد ابن ‌اسحاق، آنان را همان پسران دوازده‌گانه یعقوب علیه‌السلام دانسته‌اند<ref> جامع‌البیان، مج 1، ج 1، ص‌ 438؛ تفسیر قرطبى، ج‌ 2، ص‌ 96؛ تفسیر ابن ‌كثیر، ج‌ 1، ص‌ 193.</ref> ‌ـ به سبب تصویر ارائه شده از برادران یوسف علیه‌السلام در قرآن، از سوى مفسران شیعه<ref> التبیان، ج 1، ص‌ 482؛ مجمع‌البیان، ج‌ 1، ص‌ 405؛ المیزان، ج‌ 11، ص‌ 93‌ـ‌94.</ref> و برخى دیگر از اهل سنت<ref> روح المعانى، مج‌ 1، ج‌ 1، ص‌ 621.</ref> ـ ‌كه بر اساس دلایلى از كتاب، سنت و عقل معتقد به عصمت انبیا علیه‌السلام حتى پیش از بلوغ و نبوت نیز هستند‌ ـ دچار چالش شده است.
  
[[قرآن]] امورى چون حسادت، توطئه قتل [[حضرت يوسف]] علیه‌السلام، اتفاق نظر براى به چاه افكندن وى، دروغگويى و صحنه‌سازى براى فريب پدر و گمراه خواندن وى، فروختن يوسف علیه‌السلام و اتهام دزدى به وى، اعتراف به گناه و طلب مغفرت الهى ([[حضرت يوسف]]/12، 5‌ـ‌9، 15‌ـ‌18، 20، 77، 91، 95، 97) را به آن‌ها نسبت مى‌دهد كه از ساحت انبيا به دور است.
+
[[قرآن]] امورى چون حسادت، توطئه قتل [[حضرت یوسف]] علیه‌السلام، اتفاق نظر براى به چاه افكندن وى، دروغگویى و صحنه‌سازى براى فریب پدر و گمراه خواندن وى، فروختن یوسف علیه‌السلام و اتهام دزدى به وى، اعتراف به گناه و طلب مغفرت الهى ([[حضرت یوسف]]/12، 5‌ـ‌9، 15‌ـ‌18، 20، 77، 91، 95، 97) را به آن‌ها نسبت مى‌دهد كه از ساحت انبیا به دور است.
  
برخى با اعتقاد به پيامبرى و اسباط بودن پسران يعقوب و براى تنزيه آنان، امور ياد شده را گناه صغيره يا مربوط به پيش از بلوغ و نبوت دانسته‌اند<ref> تنزيه الانبياء، ص‌ 68؛ الانتصار، ج‌ 4، ص‌ 65.</ref> كه از سوى شمارى از مفسران گروه دوم و با استناد به آيات 9 و 97 [[حضرت يوسف]]/12 رد شده است.<ref> التبيان، ج‌ 6، ص‌ 101؛ مجمع‌البيان، ج‌ 5، ص‌ 324؛ روح‌المعانى، مج‌ 1، ج‌ 1، ص‌ 621.</ref>
+
برخى با اعتقاد به پیامبرى و اسباط بودن پسران یعقوب و براى تنزیه آنان، امور یاد شده را گناه صغیره یا مربوط به پیش از بلوغ و نبوت دانسته‌اند<ref> تنزیه الانبیاء، ص‌ 68؛ الانتصار، ج‌ 4، ص‌ 65.</ref> كه از سوى شمارى از مفسران گروه دوم و با استناد به آیات 9 و 97 [[حضرت یوسف]]/12 رد شده است.<ref> التبیان، ج‌ 6، ص‌ 101؛ مجمع‌البیان، ج‌ 5، ص‌ 324؛ روح‌المعانى، مج‌ 1، ج‌ 1، ص‌ 621.</ref>
  
عالمانى چون شريف مرتضى (م.‌436‌ ق)، طوسى (م.‌460‌ ق) و طبرسى (م.‌546‌ ق) در عين پذيرش اسباط بودن پسران يعقوب علیه‌السلام، با اين توجيه كه [[وحى]] فقط بر برخى از آنان ـ‌ كه در امور ياد شده دخيل نبودند‌ ـ نازل شده بود، سبب نسبت نزول وحى بر همه اسباط را موظف بودن همه آن‌ها به پيروى از وحى دانسته‌اند؛<ref> تنزيه الانبياء، ص‌ 68؛ التبيان، ج‌ 1، ص‌ 482؛ مجمع‌البيان، ج‌ 1، ص‌ 405.</ref> اما اين ديدگاه همانند ديدگاه گروه نخست از مفسران اهل سنت با امور زير سازگار نيست: ظاهر آيات ياد شده، لزوم ايمان به همه اسباط، صريح نبودن آن در برادران يوسف<ref> تفسير المنار، ج‌ 6، ص‌ 69؛ الميزان، ج‌ 11، ص‌ 93.</ref> علیه‌السلام، عدم ياد كرد قرآن از آن‌ها به عنوان پيامبر در آيات ديگر<ref> التبيان، ج‌ 1، ص‌ 482؛ مجمع‌البيان، ج 1، ص‌ 405؛ روح‌المعانى، مج‌ 1، ج‌ 1، ص‌ 621.</ref> و انتساب امور ياد شده به همه آنان به جز بنيامين.
+
عالمانى چون شریف مرتضى (م.‌436‌ ق)، طوسى (م.‌460‌ ق) و طبرسى (م.‌546‌ ق) در عین پذیرش اسباط بودن پسران یعقوب علیه‌السلام، با این توجیه كه [[وحى]] فقط بر برخى از آنان ـ‌ كه در امور یاد شده دخیل نبودند‌ ـ نازل شده بود، سبب نسبت نزول وحى بر همه اسباط را موظف بودن همه آن‌ها به پیروى از وحى دانسته‌اند؛<ref> تنزیه الانبیاء، ص‌ 68؛ التبیان، ج‌ 1، ص‌ 482؛ مجمع‌البیان، ج‌ 1، ص‌ 405.</ref> اما این دیدگاه همانند دیدگاه گروه نخست از مفسران اهل سنت با امور زیر سازگار نیست: ظاهر آیات یاد شده، لزوم ایمان به همه اسباط، صریح نبودن آن در برادران یوسف<ref> تفسیر المنار، ج‌ 6، ص‌ 69؛ المیزان، ج‌ 11، ص‌ 93.</ref> علیه‌السلام، عدم یاد كرد قرآن از آن‌ها به عنوان پیامبر در آیات دیگر<ref> التبیان، ج‌ 1، ص‌ 482؛ مجمع‌البیان، ج 1، ص‌ 405؛ روح‌المعانى، مج‌ 1، ج‌ 1، ص‌ 621.</ref> و انتساب امور یاد شده به همه آنان به جز بنیامین.
  
مهم‌تر از همه اگر آنان مراد بودند تعبير «يعقوب و بنيه» ([[سوره بقره]]/2،132‌ـ‌133) رساتر و روشن‌تر بود.<ref> روح‌المعانى، مج ‌7، ج‌ 12، ص‌ 277.</ref> پندار پيامبرى برادران يوسف علیه‌السلام ‌ـ كه متأثّر از اطلاق اسباط بر آنان در [[تورات]] و تطبيق آن‌ها بر اسباط دريافت كننده وحى، پديد آمده، ـ ‌در احاديث اسلامى نيز رد شده است.<ref> الكافى، ج‌ 8، ص‌ 246؛ علل الشرايع، ج‌ 1، ص‌ 244؛ كمال الدين، ص‌ 144.</ref>
+
مهم‌تر از همه اگر آنان مراد بودند تعبیر «یعقوب و بنیه» ([[سوره بقره]]/2،132‌ـ‌133) رساتر و روشن‌تر بود.<ref> روح‌المعانى، مج ‌7، ج‌ 12، ص‌ 277.</ref> پندار پیامبرى برادران یوسف علیه‌السلام ‌ـ كه متأثّر از اطلاق اسباط بر آنان در [[تورات]] و تطبیق آن‌ها بر اسباط دریافت كننده وحى، پدید آمده، ـ ‌در احادیث اسلامى نیز رد شده است.<ref> الكافى، ج‌ 8، ص‌ 246؛ علل الشرایع، ج‌ 1، ص‌ 244؛ كمال الدین، ص‌ 144.</ref>
  
مفسرانى كه برادران يوسف علیه‌السلام را اسباط دريافت كننده [[وحى]] نمى‌دانند در تعيين مصداق آن، ديدگاه يكسانى ندارند. در اين ميان ديدگاهى‌ كه با تطبيق آن بر گروه‌هاى دوازده‌گانه قوم موسى علیه‌السلام ([[سوره اعراف]]/7،160) نسبت نزول [[وحى]] به آنان را برانگيخته شدن پيامبرانى از ميان آن‌ها دانسته<ref> فتح البارى، ج‌ 6، ص‌ 298؛ تفسير المنار، ج‌ 6، ص‌ 69؛ الميزان، ج‌ 1، ص‌ 312.</ref> يا بدون هر گونه توضيح و تعيينى آن را نوادگان يعقوب و نسل پسران وى تفسير مى‌كند،<ref> الكشاف، ج‌ 1، ص‌ 195؛ التفسير الكبير، ج‌ 4، ص‌ 92؛ كنز الدقايق، ج‌ 2، ص‌ 167.</ref> با اين امور سازگار نيست: ظاهر آيات مورد بحث، وجود «ال» تعريف، برداشت عموم مفسران و نيز نسبت «ظلم» و «فسق»ى كه قرآن به اسباط قوم موسى علیه‌السلام مى‌دهد. ([[سوره اعراف]]/7، 160، 162‌ـ‌163)
+
مفسرانى كه برادران یوسف علیه‌السلام را اسباط دریافت كننده [[وحى]] نمى‌دانند در تعیین مصداق آن، دیدگاه یكسانى ندارند. در این میان دیدگاهى‌ كه با تطبیق آن بر گروه‌هاى دوازده‌گانه قوم موسى علیه‌السلام ([[سوره اعراف]]/7،160) نسبت نزول [[وحى]] به آنان را برانگیخته شدن پیامبرانى از میان آن‌ها دانسته<ref> فتح البارى، ج‌ 6، ص‌ 298؛ تفسیر المنار، ج‌ 6، ص‌ 69؛ المیزان، ج‌ 1، ص‌ 312.</ref> یا بدون هر گونه توضیح و تعیینى آن را نوادگان یعقوب و نسل پسران وى تفسیر مى‌كند،<ref> الكشاف، ج‌ 1، ص‌ 195؛ التفسیر الكبیر، ج‌ 4، ص‌ 92؛ كنز الدقایق، ج‌ 2، ص‌ 167.</ref> با این امور سازگار نیست: ظاهر آیات مورد بحث، وجود «ال» تعریف، برداشت عموم مفسران و نیز نسبت «ظلم» و «فسق»ى كه قرآن به اسباط قوم موسى علیه‌السلام مى‌دهد. ([[سوره اعراف]]/7، 160، 162‌ـ‌163)
  
تطبيق اسباط بر همه [[پيامبران]] از نسل انبياى ياد شده در آيات، به ويژه از نسل يعقوب علیه‌السلام<ref> التحقيق، ج‌ 5، ص‌ 33.</ref> يا پيامبرانى چون داود، سليمان، يونس، ايّوب و‌... كه پس از موسى علیه‌السلام از ميان بنى‌اسرائيل برانگيخته شدند<ref> الميزان، ج‌ 3، ص‌ 336.</ref> نيز مطرح شده است، چنان‌كه ‌برخى با افزودن [[حضرت يوسف]]، [[حضرت موسى]] و [[حضرت عيسى]] عليهم‌السلام آن‌ها را پيامبرانى از نسل [[حضرت اسحاق]] و [[حضرت يعقوب]] عليهماالسلام نيز دانسته‌اند.<ref> التبيان، ج‌ 1، ص‌ 482؛ مجمع‌البيان، ج 3، ص‌ 216.</ref>
+
تطبیق اسباط بر همه [[پیامبران]] از نسل انبیاى یاد شده در آیات، به ویژه از نسل یعقوب علیه‌السلام<ref> التحقیق، ج‌ 5، ص‌ 33.</ref> یا پیامبرانى چون داود، سلیمان، یونس، ایّوب و‌... كه پس از موسى علیه‌السلام از میان بنى‌اسرائیل برانگیخته شدند<ref> المیزان، ج‌ 3، ص‌ 336.</ref> نیز مطرح شده است، چنان‌كه ‌برخى با افزودن [[حضرت یوسف]]، [[حضرت موسى]] و [[حضرت عیسى]] علیهم‌السلام آن‌ها را پیامبرانى از نسل [[حضرت اسحاق]] و [[حضرت یعقوب]] علیهماالسلام نیز دانسته‌اند.<ref> التبیان، ج‌ 1، ص‌ 482؛ مجمع‌البیان، ج 3، ص‌ 216.</ref>
  
اين ديدگاه‌هاى نزديك به هم با آيات مربوط سازگار نيست زيرا در آيات 163‌ـ‌164 [[سوره نساء]]/4 پس از ذكر اسباط از عيسى، ايوب، يونس، هارون، سليمان، داوود و موسى عليهم‌‌السلام نيز ياد مى شود، چنان‌كه ذكر اسباط پس از يعقوب علیه‌السلام در آيات 136 و 140 [[سوره بقره]]/2؛ 84 [[سوره آل ‌عمران]]/3 و 164 [[سوره نساء]]/4 نشان مى‌دهد كه اسباط به احتمال زياد در دوره تاريخى پس از يعقوب علیه‌السلام و پيش از موسى علیه‌السلام مى‌زيسته‌اند.
+
این دیدگاه‌هاى نزدیك به هم با آیات مربوط سازگار نیست زیرا در آیات 163‌ـ‌164 [[سوره نساء]]/4 پس از ذكر اسباط از عیسى، ایوب، یونس، هارون، سلیمان، داوود و موسى علیهم‌‌السلام نیز یاد مى شود، چنان‌كه ذكر اسباط پس از یعقوب علیه‌السلام در آیات 136 و 140 [[سوره بقره]]/2؛ 84 [[سوره آل ‌عمران]]/3 و 164 [[سوره نساء]]/4 نشان مى‌دهد كه اسباط به احتمال زیاد در دوره تاریخى پس از یعقوب علیه‌السلام و پیش از موسى علیه‌السلام مى‌زیسته‌اند.
  
گزارش‌هاى عهدين،<ref> كتاب مقدس؛ تكوين 16: 15؛ 21: 2‌ـ‌3؛ 25: 25‌ـ‌26؛ 49: 28؛ خروج‌ 2: 10.</ref> همچنين آياتى چون 33 و 65 [[سوره آل ‌عمران]]/3 نشان مى‌دهد كه ترتيب تاريخى در ذكر نام [[پيامبران]] ياد شده در آيات 136 [[سوره بقره]]/2، و 84 [[سوره آل ‌عمران]]/3، رعايت شده است؛ همچنين نام بردن از اسباط در قالب لفظِ جمعى كه مفرد آن يك وصف عام است و پرهيز از ذكر نام يكايك آن‌ها، مى‌تواند از پايين بودن مقام و منزلت اسباط نسبت به پيامبران ياد شده حكايت كند، چنان‌كه پاره‌اى خاورشناسان آن را «انبياى صغارِ» موردِ اعتقاد يهود مى‌دانند كه 12 تن بوده‌اند.<ref> واژه‌هاى دخيل، ص‌ 115، «اسباط».</ref>
+
گزارش‌هاى عهدین،<ref> كتاب مقدس؛ تكوین 16: 15؛ 21: 2‌ـ‌3؛ 25: 25‌ـ‌26؛ 49: 28؛ خروج‌ 2: 10.</ref> همچنین آیاتى چون 33 و 65 [[سوره آل ‌عمران]]/3 نشان مى‌دهد كه ترتیب تاریخى در ذكر نام [[پیامبران]] یاد شده در آیات 136 [[سوره بقره]]/2، و 84 [[سوره آل ‌عمران]]/3، رعایت شده است؛ همچنین نام بردن از اسباط در قالب لفظِ جمعى كه مفرد آن یك وصف عام است و پرهیز از ذكر نام یكایك آن‌ها، مى‌تواند از پایین بودن مقام و منزلت اسباط نسبت به پیامبران یاد شده حكایت كند، چنان‌كه پاره‌اى خاورشناسان آن را «انبیاى صغارِ» موردِ اعتقاد یهود مى‌دانند كه 12 تن بوده‌اند.<ref> واژه‌هاى دخیل، ص‌ 115، «اسباط».</ref>
  
نام آن‌ها كه بعضاً معاصر يكديگر و همگى از مصنفان عهد عتيق بوده و در دوره تاريخى ميان [[حضرت موسى]] و [[حضرت عيسى]] عليهماالسلام مى‌زيسته‌اند از اين قرار است: هُوْشِيَعِ، يهوْئِيْلْ، عامُوْسْ، عُوْبَدْياهِ، يُوْناهِ، مِيْكاهِ، ناحُوْمِ، حَبَقُّوْقِ، صِفَيْناهِ، حگىَّ، زِكرْياهِ ‌بن ‌بِرِكْياهِ و مَلاكِيء.<ref> قاموس الكتاب المقدس، ص‌ 587، 925.</ref> اين ديدگاه با دوره تاريخى ياد شده و نيز گزارش‌هاى ارائه شده از عهد عتيق سازگارى ندارد.
+
نام آن‌ها كه بعضاً معاصر یكدیگر و همگى از مصنفان عهد عتیق بوده و در دوره تاریخى میان [[حضرت موسى]] و [[حضرت عیسى]] علیهماالسلام مى‌زیسته‌اند از این قرار است: هُوْشِیَعِ، یهوْئِیْلْ، عامُوْسْ، عُوْبَدْیاهِ، یُوْناهِ، مِیْكاهِ، ناحُوْمِ، حَبَقُّوْقِ، صِفَیْناهِ، حگىَّ، زِكرْیاهِ ‌بن ‌بِرِكْیاهِ و مَلاكِیء.<ref> قاموس الكتاب المقدس، ص‌ 587، 925.</ref> این دیدگاه با دوره تاریخى یاد شده و نیز گزارش‌هاى ارائه شده از عهد عتیق سازگارى ندارد.
  
اسباط و مصاديق و جنبه‌هاى گوناگون آن و اغلب به ‌صورت جزئى‌تر و روشن‌تر در برخى [[احاديث]] منسوب به پيامبر صلى الله عليه و آله و پيشوايان معصوم [[شيعه]] عليهم‌السلام نيز مورد توجه قرار گرفته است.
+
اسباط و مصادیق و جنبه‌هاى گوناگون آن و اغلب به ‌صورت جزئى‌تر و روشن‌تر در برخى [[احادیث]] منسوب به پیامبر صلى الله علیه و آله و پیشوایان معصوم [[شیعه]] علیهم‌السلام نیز مورد توجه قرار گرفته است.
  
در پاره‌اى احاديث، وجود دو سبط براى هر پيامبرى پس از وصى وى،<ref> كفاية الاثر، ص‌ 80؛ [[بحارالانوار]]، ج‌ 36، ص‌ 312.</ref> برترى اسباطِ پيامبران نسبت به مردمان ديگر در نزد خدا پس از انبيا و اوصيا،<ref> دلائل‌الامامه، ص‌ 78؛ شرح‌الاخبار، ج‌ 1، ص‌ 124.</ref> همچنين شهادت شمار فراوانى از اسباط به همراه ده‌ها پيامبر و وصى در طول تاريخ و در سرزمين [[كربلا]]<ref> كامل‌الزيارات، ص‌ 453؛ تهذيب، ج‌ 6، ص‌ 83؛ وسائل‌الشيعه، ج‌ 14، ص‌ 517.</ref> گزارش شده است، چنان ‌كه در كاربردى نسبتاً گسترده درباره [[امام حسن]] و [[امام حسين]] عليهماالسلام و در پى مقايسه پيامبر صلى الله عليه و آله و [[امام على]] علیه‌السلام با ديگر انبيا و اوصيا، آن دو سرور،<ref> الكافى، ج‌ 8، ص 50؛ الامالى، ص‌ 691؛ بحارالانوار، ج‌ 43، ص‌ 3.</ref> برترين،<ref> شرح الاخبار، ج‌ 1، ص‌ 124؛ ج‌ 3، ص‌ 101.</ref> بهترين<ref> كفاية الاثر، ص‌ 80؛ دلائل الامامه، ص‌ 479؛ بحارالانوار، ج‌ 36، ص‌ 311.</ref> و خاتمِ اسباط<ref> بحارالانوار، ج ‌22، ص‌ 111.</ref> و نيز دو سبط پيامبر صلى الله عليه و آله<ref> الكافى، ج‌ 1، ص‌ 516؛ كامل الزيارات، ص‌ 515؛ بحارالانوار، ج‌ 36، ص‌ 284.</ref> خوانده شده‌اند؛<ref> مسند احمد، ج‌ 4، ص‌ 172؛ سنن ابن‌ماجه، ج‌ 1، ص‌ 51؛ سنن ترمذى، ج‌ 5، ص‌ 324.</ref> همچنين اسباط دريافت كننده وحى، 12 تن<ref> كفاية الاثر، ص‌ 14، 80؛ مناقب آل ‌ابى ‌طالب، ج‌ 1، ص‌ 259؛ بحارالانوار، ج‌ 36، ص‌ 284.</ref> و از ميان نوادگان يعقوب علیه‌السلام<ref> كفاية الاثر، ص ‌80؛ الاحتجاج، ج‌ 1، ص‌ 319؛ بحارالانوار، ج‌ 17، ص‌ 279.</ref> معرفى شده‌اند.
+
در پاره‌اى احادیث، وجود دو سبط براى هر پیامبرى پس از وصى وى،<ref> كفایة الاثر، ص‌ 80؛ [[بحارالانوار]]، ج‌ 36، ص‌ 312.</ref> برترى اسباطِ پیامبران نسبت به مردمان دیگر در نزد خدا پس از انبیا و اوصیا،<ref> دلائل‌الامامه، ص‌ 78؛ شرح‌الاخبار، ج‌ 1، ص‌ 124.</ref> همچنین شهادت شمار فراوانى از اسباط به همراه ده‌ها پیامبر و وصى در طول تاریخ و در سرزمین [[كربلا]]<ref> كامل‌الزیارات، ص‌ 453؛ تهذیب، ج‌ 6، ص‌ 83؛ وسائل‌الشیعه، ج‌ 14، ص‌ 517.</ref> گزارش شده است، چنان ‌كه در كاربردى نسبتاً گسترده درباره [[امام حسن]] و [[امام حسین]] علیهماالسلام و در پى مقایسه پیامبر صلى الله علیه و آله و [[امام على]] علیه‌السلام با دیگر انبیا و اوصیا، آن دو سرور،<ref> الكافى، ج‌ 8، ص 50؛ الامالى، ص‌ 691؛ بحارالانوار، ج‌ 43، ص‌ 3.</ref> برترین،<ref> شرح الاخبار، ج‌ 1، ص‌ 124؛ ج‌ 3، ص‌ 101.</ref> بهترین<ref> كفایة الاثر، ص‌ 80؛ دلائل الامامه، ص‌ 479؛ بحارالانوار، ج‌ 36، ص‌ 311.</ref> و خاتمِ اسباط<ref> بحارالانوار، ج ‌22، ص‌ 111.</ref> و نیز دو سبط پیامبر صلى الله علیه و آله<ref> الكافى، ج‌ 1، ص‌ 516؛ كامل الزیارات، ص‌ 515؛ بحارالانوار، ج‌ 36، ص‌ 284.</ref> خوانده شده‌اند؛<ref> مسند احمد، ج‌ 4، ص‌ 172؛ سنن ابن‌ماجه، ج‌ 1، ص‌ 51؛ سنن ترمذى، ج‌ 5، ص‌ 324.</ref> همچنین اسباط دریافت كننده وحى، 12 تن<ref> كفایة الاثر، ص‌ 14، 80؛ مناقب آل ‌ابى ‌طالب، ج‌ 1، ص‌ 259؛ بحارالانوار، ج‌ 36، ص‌ 284.</ref> و از میان نوادگان یعقوب علیه‌السلام<ref> كفایة الاثر، ص ‌80؛ الاحتجاج، ج‌ 1، ص‌ 319؛ بحارالانوار، ج‌ 17، ص‌ 279.</ref> معرفى شده‌اند.
  
نتيجه اين كه بر اساس گزارش هر چند متفاوت تورات و قرآن، [[حضرت ابراهيم]] علیه‌السلام در سنين كهنسالى از نبود فرزندى كه وارث وى باشد، انديشناك بود. از اين‌رو خداوند به وى وعده تولد اسماعيل و سپس اسحاق را داد ([[سوره هود]]/11، 71‌ـ‌72؛ [[سوره ابراهيم]]/14، 39؛ [[سوره عنكبوت]]/29، 27) و اين كه نسل وى از طريق آن دو گسترش يافته و اقوام فراوانى پديد خواهند آورد.<ref> كتاب مقدس، تكوين 15 : 2‌ـ‌5؛ 17: 4‌ـ‌6، 16، 20.</ref> (قس: [[سوره آل ‌عمران]]/3، 33‌ـ‌34؛ [[سوره انعام]]/6، 84‌ـ‌87)
+
نتیجه این كه بر اساس گزارش هر چند متفاوت تورات و قرآن، [[حضرت ابراهیم]] علیه‌السلام در سنین كهنسالى از نبود فرزندى كه وارث وى باشد، اندیشناك بود. از این‌رو خداوند به وى وعده تولد اسماعیل و سپس اسحاق را داد ([[سوره هود]]/11، 71‌ـ‌72؛ [[سوره ابراهیم]]/14، 39؛ [[سوره عنكبوت]]/29، 27) و این كه نسل وى از طریق آن دو گسترش یافته و اقوام فراوانى پدید خواهند آورد.<ref> كتاب مقدس، تكوین 15 : 2‌ـ‌5؛ 17: 4‌ـ‌6، 16، 20.</ref> (قس: [[سوره آل ‌عمران]]/3، 33‌ـ‌34؛ [[سوره انعام]]/6، 84‌ـ‌87)
  
در گزارش [[تورات]] و برخلاف خواست قلبى [[حضرت ابراهيم]] علیه‌السلام مجراى تحقق همه وعده‌هاى خدا در مورد جانشينى، وراثت و ازدياد نسل وى، اسحاق و پس از وى يعقوب علیه‌السلام و پسران او معرفى شده است.<ref> همان، تكوين 26: 3‌ـ‌4؛ 27: 23‌ـ‌29، 36‌ـ‌40؛ 35: 11‌ـ‌12.</ref> (قس: سوره بقره/2،141) حتى اسحاق به عنوان ذبيح معرفى مى‌شود.<ref> همان، تكوين 22: 2‌ـ‌13.</ref>(قس: صافات/37، 101‌ـ‌113) در مقابل، از اسماعيل و فرزندان وى تصوير نسبتاً تيره‌اى ترسيم شده و در يك مورد به پيدايش 12‌ امير و سرور از ميان فرزندان وى و نيز قبايل دوازده‌گانه از آنان اشاره مى‌شود،<ref> همان، تكوين 16: 12؛ 17: 20.</ref> بر اين ‌اساس به نظر مى‌رسد وعده آمدن اسباط به عنوان پيامبرانى دوازده‌گانه از همان ابتدا توسط ابراهيم علیه‌السلام داده شده بود كه [[تورات]] آن را همان پسران دوازده‌گانه يعقوب و نياكان بنى‌اسرائيل مى‌داند.
+
در گزارش [[تورات]] و برخلاف خواست قلبى [[حضرت ابراهیم]] علیه‌السلام مجراى تحقق همه وعده‌هاى خدا در مورد جانشینى، وراثت و ازدیاد نسل وى، اسحاق و پس از وى یعقوب علیه‌السلام و پسران او معرفى شده است.<ref> همان، تكوین 26: 3‌ـ‌4؛ 27: 23‌ـ‌29، 36‌ـ‌40؛ 35: 11‌ـ‌12.</ref> (قس: سوره بقره/2،141) حتى اسحاق به عنوان ذبیح معرفى مى‌شود.<ref> همان، تكوین 22: 2‌ـ‌13.</ref>(قس: صافات/37، 101‌ـ‌113) در مقابل، از اسماعیل و فرزندان وى تصویر نسبتاً تیره‌اى ترسیم شده و در یك مورد به پیدایش 12‌ امیر و سرور از میان فرزندان وى و نیز قبایل دوازده‌گانه از آنان اشاره مى‌شود،<ref> همان، تكوین 16: 12؛ 17: 20.</ref> بر این ‌اساس به نظر مى‌رسد وعده آمدن اسباط به عنوان پیامبرانى دوازده‌گانه از همان ابتدا توسط ابراهیم علیه‌السلام داده شده بود كه [[تورات]] آن را همان پسران دوازده‌گانه یعقوب و نیاكان بنى‌اسرائیل مى‌داند.
  
از گزارش‌هاى لغوى، تفسيرى و روايى گفته شده برمى‌آيد ـ ‌چنان‌كه شمار قابل توجهى از مفسران نيز آن را به صراحت<ref> الكشاف، ج 1، ص 590؛ التفسير الكبير، ج 4، ص‌ 92؛ التحقيق، ج‌ 5، ص‌ 33.</ref> يا به ‌صورت يكى از احتمالات<ref> التبيان، ج ‌6، ص 101؛ مجمع‌البيان، ج‌ 5، ص‌ 390؛ الميزان، ج‌ 1، ص‌ 312.</ref> گفته‌اند‌ ـ گروه ياد شده افراد خاصى<ref> مجمع البحرين، ج‌ 2، ص ‌326؛ الخرائج والجرائح، ج‌ 2، ص‌ 908.</ref> از ميان نوادگان يعقوب بوده‌اند كه افزون بر استمرار نژادى، به اعتبار جانشينى آن حضرت، دنباله معنوى او نيز به شمار رفته و بر اساس ظاهر آيات مربوط و تصريح افرادى چون [[شيخ طوسى]]،<ref> كمال الدين، ص‌211؛ تفسير ابى‌حمزه، ص‌131.</ref> پس از [[حضرت يوسف]] علیه‌السلام و پيش از [[حضرت موسى]] علیه‌السلام در مصر و ميان بنى‌اسرائيل رسالت داشته‌اند.
+
از گزارش‌هاى لغوى، تفسیرى و روایى گفته شده برمى‌آید ـ ‌چنان‌كه شمار قابل توجهى از مفسران نیز آن را به صراحت<ref> الكشاف، ج 1، ص 590؛ التفسیر الكبیر، ج 4، ص‌ 92؛ التحقیق، ج‌ 5، ص‌ 33.</ref> یا به ‌صورت یكى از احتمالات<ref> التبیان، ج ‌6، ص 101؛ مجمع‌البیان، ج‌ 5، ص‌ 390؛ المیزان، ج‌ 1، ص‌ 312.</ref> گفته‌اند‌ ـ گروه یاد شده افراد خاصى<ref> مجمع البحرین، ج‌ 2، ص ‌326؛ الخرائج والجرائح، ج‌ 2، ص‌ 908.</ref> از میان نوادگان یعقوب بوده‌اند كه افزون بر استمرار نژادى، به اعتبار جانشینى آن حضرت، دنباله معنوى او نیز به شمار رفته و بر اساس ظاهر آیات مربوط و تصریح افرادى چون [[شیخ طوسى]]،<ref> كمال الدین، ص‌211؛ تفسیر ابى‌حمزه، ص‌131.</ref> پس از [[حضرت یوسف]] علیه‌السلام و پیش از [[حضرت موسى]] علیه‌السلام در مصر و میان بنى‌اسرائیل رسالت داشته‌اند.
  
از آيه 34 [[سوره غافر]]/40 برمى‌آيد كه در اين دوره هيچ پيامبر بزرگى در ميان بنى‌اسرائيل برانگيخته نشد. تورات نيز با مسكوت گذاشتن اين مرحله تاريخى تنها به مرگ يوسف علیه‌السلام  و برادرانش در مصر، ازدياد نسل بنى‌اسرائيل و آزار و اذيت آنان به دست پادشاهى كه نام يوسف را نشنيده بود، اشاره كرده. آنگاه با يك جهش تاريخى، بلافاصله پس از پايان سفر تكوين به سفر خروج و داستان تولد موسى علیه‌السلام و تلاش‌هاى وى براى رهايى بنى‌اسرائيل پرداخته است.<ref> كتاب مقدس، تكوين، 50: 22‌ـ‌26؛ خروج 1: 1‌ـ‌22.</ref>
+
از آیه 34 [[سوره غافر]]/40 برمى‌آید كه در این دوره هیچ پیامبر بزرگى در میان بنى‌اسرائیل برانگیخته نشد. تورات نیز با مسكوت گذاشتن این مرحله تاریخى تنها به مرگ یوسف علیه‌السلام  و برادرانش در مصر، ازدیاد نسل بنى‌اسرائیل و آزار و اذیت آنان به دست پادشاهى كه نام یوسف را نشنیده بود، اشاره كرده. آنگاه با یك جهش تاریخى، بلافاصله پس از پایان سفر تكوین به سفر خروج و داستان تولد موسى علیه‌السلام و تلاش‌هاى وى براى رهایى بنى‌اسرائیل پرداخته است.<ref> كتاب مقدس، تكوین، 50: 22‌ـ‌26؛ خروج 1: 1‌ـ‌22.</ref>
  
 
==پانویس ==
 
==پانویس ==

نسخهٔ ‏۲۲ ژوئیهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۰۸:۲۳

پیامبرانى از آل‌یعقوب، قبایل دوازده‌گانه بنى‌اسرائیل.

أسباط جمع سِبْط و برگرفته از ریشه «س ـ ‌ب ‌ـ ‌ط» است.[۱] كاربردهاى متفاوت این ماده و مشتقات آن[۲] و گزارش‌هاى واژه‌نگاران از معناى آن نشان مى‌دهد كه ریشه «س‌ ـ‌ ب‌ ـ ‌ط» در اصل به معناى امتداد و انتشار امورى بكار مى‌رود كه منشأ و ریشه واحدى داشته و امتداد و انتشار آن‌ها به ‌صورت طبیعى و آسان صورت مى‌گیرد.[۳]

كاربرد در مواردى چون: درختى بلند و پرشاخ و برگ در میان رمل‌ها،[۴] موى صاف و آویخته،[۵] باران انبوه،[۶] نوادگان و افراد یك نسل[۷] مؤید این معناست، بر همین اساس گروهى معتقدند كه سِبْط به معناى نوه[۸] و بیشتر نوه دخترى[۹] و اسباط به معناى نوادگان و نسلى كه همگى مانند شاخه‌هاى یك درخت، از یك پدر و امتداد او هستند، به ‌كار مى‌رود.[۱۰]

فرزند و نواده برخوردار از جایگاهى ویژه در میان یك نسل پدرى را نیز گفته‌اند[۱۱] كه به رغم نادر بودن، هماهنگى قابل توجهى با موارد كاربرد نخستین سبط در عهد عتیق، ظاهر آیات مربوط و نیز احادیث اسلامى دارد؛ همچنین در صورت اضافه به یهود و بنى‌اسرائیل، معناى قبیله (‌=‌گروهى از یك ریشه پدرى) براى آن گفته شده است. در تفاوت سبط و قبیله گفته‌اند: اولى در مورد نسل اسحاق و دومى درباره نسل اسماعیل و براى بازشناسى آن‌ها از یكدیگر به ‌كار مى‌رود.[۱۲] كاربرد سبط به معناى گروه و جماعت در برخى احادیث[۱۳] مؤیّد معناى اخیر است.

از سوى دیگر عربى یا دخیل بودن سِبْط و أسباط مورد اختلاف است. برخلاف سیوطى كه سبط را یك واژه دخیل عِبرى و از مُبهمات قرآن مى‌داند،[۱۴] گروهى دیگر بر عربى بودن آن تأكید مى‌ورزند؛[۱۵] همچنین برخى خاورشناسان نیز معتقدند كه واژه سِبْط پس از ورود به زبان عربى، بر اساس قواعد آن جمع بسته شده است، با این تفاوت كه برخى آن را عِبرى و برگرفته از «شبط» به معناى «عصا» یا «جماعتى كه رئیسى با عصا آنان را رهبرى مى‌كند» و برخى دیگر سریانى مى‌دانند.[۱۶]

آرتور جفرى، ریشه اصلى آن را واژه ‌عبرى دانسته و شمار قابل توجهى از پژوهشگران اروپایى را یاد مى‌كند كه بر ‌وامگیرى مستقیم سِبط از زبان عبرى حجت آورده‌اند.[۱۷]

گزارش این دسته از پژوهشگران درباره وجود واژگانى بسیار نزدیك به سبط در زبان‌هاى آرامى، سبایى، آشورى، عبرى و دیگر زبان‌هاى سامى ‌ـ ‌حامى، در كنار كاربرد فراوان آن در عهد عتیق و نبود شاهد مستندى درباره كاربرد آن در اشعار عربى پیش از اسلام، مى‌تواند مؤیّدى بر معرب بودن سِبْط باشد.[۱۸]

یادكرد قرآن از اسباط در كنار نام‌هایى چون حضرت ابراهیم، حضرت اسماعیل، حضرت اسحاق، حضرت یعقوب، حضرت موسى، حضرت عیسى علیهم‌السلام و‌... (سوره بقره/2، 136، 140؛ سوره نساء/‌4،‌163) كه همه عبرى و كاملاً براى اهل كتاب، آشناست مى‌تواند مؤید دیگرى بر دخیل و معرب بودن سبط و آشنایى كامل اهل كتاب با آن و نیز مصادیق اسباط باشد.

سبط در عهدین:

عهد عتیق (ترجمه فارسى و عربى) پس از گزارش وصیت‌هاى یعقوب به پسرانش در زمان مرگ، در كنار بیان نام و تصویرى از شخصیت هر یك از آن‌ها از زبان یعقوب علیه‌السلام، آنان را 12 سبطِ اسرائیل (یعقوب)[۱۹] مى‌خواند.

اسامى آن‌ها عبارت است از: رِءُوْبِن، شِمْعُوْن، لِیْوِى، یِهُوْداه، زِبُوْلُوْن، یِسَّاكار، دان، گاد، آشِیْر، نَفْتالِى، یُوْسِف و بِنیامِین.[۲۰] با توجه به این كه در موارد متعددى از این افراد با عنوان «پسران یعقوب علیه‌السلام» یاد شده است[۲۱] و فقط در اینجا آن هم پس از بیان وصیت‌هاى یعقوب علیه‌السلام با عنوان «اسباط» معرفى مى‌شوند، شاید بتوان گفت كه در این كاربرد، سبط به معناى وصى و جانشین برگزیده و موعود براى حضرت یعقوب علیه‌السلام است، لیكن وصیت‌هاى ویژه یعقوب به یوسف پیش از دیگران[۲۲] و داستان خواب یوسف مبنى بر سجده برادران در برابر او[۲۳] (حضرت یوسف /12، 4‌ـ‌6) فقط جانشینى یوسف علیه‌السلام را مى‌رساند.

تورات نیز كه تصویر آن از برادران یوسف علیه‌السلام ـ ‌به جز بنیامین‌ ـ ‌به مراتب تیره‌تر از سیماى آنان در قرآن است.[۲۴] (حضرت یوسف/12، 5‌ـ‌9، 15‌ـ‌18، 20، 77، 91، 95، 97) هیچ اشاره‌اى به نبوت آن‌ها نمى‌كند.

نسل هر یك از پسران یعقوب علیه‌السلام نیز با اضافه به اسم هر یك از آن‌ها در جاى جاى عهد عتیق (ترجمه فارسى و عربى) با نام سِبْط خوانده شده‌اند.[۲۵] در این كاربرد هر سبطى متشكل از قبایل متعددى بوده و در معرفى و شناخت هویت افراد و گروه‌ها به‌كار مى‌رود.[۲۶]

از گزارش تورات برمى‌آید كه نوادگان ‌یعقوب علیه‌السلام پیش از افزایش ‌پرشمارشان، بیشتر با نام بنى‌اسرائیل خوانده مى‌شدند؛[۲۷] اما پس‌ از خروج از مصر و بیشتر براى ساماندهى نظامى جنگجویان و بر اساس انتساب به یكى از پسران یعقوب به اسباط دوازده‌گانه تقسیم شدند.[۲۸] (قس: سوره اعراف/7،160)

سِبط لِیْوِىْ كه به ‌سبب ارائه خدمات دینى در معبد، معاش آن به ‌وسیله سبط‌هاى دیگر تأمین مى‌شد، جزو اسباط دوازده‌گانه به شمار نرفته[۲۹] و به جاى آن سِبْط‌إفْرَیِمْ و مِنَسِّهْ (دو پسر حضرت یوسف علیه‌السلام) قرار ‌داشتند.[۳۰]

اسباط دوازده‌گانه كه با گذشت زمان پرشمار مى‌شدند با تقسیم سرزمین موعود میان خود[۳۱] هر ‌یك داراى رئیس و استقلال شده[۳۲] و با حفظ ارتباط[۳۳] تا زمان مرگ سلیمان، در سرزمین واحدى مى‌زیستند اما پس از مرگ وى دشمنى میان سبط یهودا و اِفْریِمْ به تجزیه سرزمین به دو بخش منجر شد؛[۳۴] سبط یهودا و بنیامین با پیوستن به رِحَبْعامْ، فرزند حضرت سلیمان علیه‌السلام، بخش جنوبى سرزمین را «كشور یهودا» و اسباط ده ‌گانه دیگر با پیوستن به یارُبْعامِ پسر نِباطْ، بخش شمالى را «اسرائیل» نام نهادند.[۳۵]

گزارش عهدین از حضور پررنگ و نمادین اسباط و شماره دوازده‌گانه آن‌ها در فرهنگ و حیات دینى یهود، از جایگاه ممتاز آنان در نزد یهودیان خبر مى‌دهد. مواردى چون قطعه ‌سنگ‌هاى گرانبها و منقش به نام 12 سبط بنى‌اسرائیل در سینه بند هارون[۳۶] و لباس رسمى كاهن بزرگ به نشان نیابت از آنان[۳۷]، جاسوسان گسیل شده از سوى موسى علیه‌السلام به كنعان[۳۸] (قس: سوره مائده /5، 12)، انبیاى صغارِ پس از حضرت موسى علیه‌السلام (‌=>‌همین مقاله)، انواع هدیه و قربانى براى خدا،[۳۹] وكلاى سلیمان[۴۰] و مجسمه‌هاى شیر بر روى پله‌هاى شش‌گانه تخت وى،[۴۱] حتى مدت زمان زینت زنان[۴۲] و جز آن[۴۳] عدد 12 داشته‌اند، چنان‌ كه این عدد اساس دسته‌بندى تیره‌ها، قبایل و عشیره‌هاى بنى‌اسرائیل، مورد توجه در پیدایش پسران[۴۴] و مبناى نظام شمارشى بابلیان بوده است.[۴۵]

در عهد جدید نیز 12 رسول برگزیده حضرت عیسى علیه‌السلام،[۴۶] دروازه‌هاى دوازده‌گانه اورشلیم جدید با سر درِ منقّش به نام اسباط اسرائیل[۴۷] و تقسیم رؤیاهاى آسمانى به 12 قسم از سوى یوحنّا[۴۸] و جز آن[۴۹] از این قبیل است.

اسباط در قرآن:

واژه اسباط 5 بار در 5 آیه از 4 سوره قرآن آمده است. در آیه 160 سوره اعراف/7 كه به ‌صورت نكره آمده، مراد از آن تیره‌ها و گروه‌هاى دوازده‌گانه قوم حضرت موسى علیه‌السلام است؛ اما در موارد دیگر (سوره بقره/2، 136، 140؛ سوره آل ‌عمران/3،84؛ سوره نساء/4، 163) اسباط داراى «ال» تعریف بوده و از آن به عنوان دریافت كنندگان وحى یاد مى‌شود.

خلط میان این دو و نیز تأثیرپذیرى شمار قابل توجهى از منابع تاریخى،[۵۰] تفسیرى[۵۱] و نیز برخى منابع حدیثى[۵۲] مسلمانان از گزارش‌هاى عهد عتیق، دیدگاه‌هاى متفاوت و گاه متضادى را درباره معناى لغوى سبط و مصادیق اسباطِ دریافت كننده وحى پدید آورده است.

آیه 160 سوره اعراف/7 از تقسیم قوم موسى علیه‌السلام به 12 گروه كه ظاهراً بر اساس انتساب آنان به پسران دوازده‌گانه یعقوب علیه‌السلام (ر.ك: سوره یوسف/12، 4) صورت گرفته، سخن مى‌گوید: «وقَطَّعنهُمُ اثنَتَى عَشرَةَ اَسباطـًا اُمَمـًا...».

بیشتر مفسران، «اَسباطاً» را به سبب جمع بودن، بدل از «اثنَتَى عَشرَةَ» تمیز آن را «فرقة» (در تقدیر) و «أمماً» را نعتِ «اَسباطاً» یا حال از آن ‌دانسته‌اند؛[۵۳] یعنى هر یك از اسباط خود چندین سبط و گروه پرشمار بوده‌اند.[۵۴]

برخى نیز آن را تمیز و به منزله مفرد دانسته‌اند.[۵۵] چنان‌كه از بخش بعدى آیه نیز برمى‌آید، مفسران سبب دسته‌بندى یاد شده را كه بنا بر ظاهر آیه در زمان موسى علیه‌السلام روى داده است،[۵۶] تسهیل در اداره امور آنان و پیشگیرى از اختلاف بر سر آب، غذا و‌... مى‌دانند.[۵۷]

قرآن در ادامه با شمردن نعمت‌هاى الهى بر اسباط (قبایل دوازده‌گانه) همانند 12 چشمه، سایبانى از ابر، مَنّ و سَلْوى (سوره اعراف/7، 160) اجازه سكونت در بیت‌المقدس، بهره‌مندى از مواهب آن آمرزش گناهان به شرط فرمانبردارى‌از خداوند (سوره اعراف/7، 161) یاد مى‌كند و این كه چگونه به رغم همه آن‌ها دست به نافرمانى، ستمگرى و تحریف كلام الهى زده و گرفتار عذاب شدند. (سوره اعراف/ 7، 160، 162) (‌=>‌باب حطّه، اصحاب قریه، اصحاب سبت)

آیات دیگر اسباط در كنار گزارش یكى از باورهاى مهم دینى اهل كتاب درباره هویت دینى شمارى از پیامبران پیشین به ویژه حضرت ابراهیم علیه‌السلام، آن ‌را به چالش كشیده (سوره بقره/2،140؛ سوره آل ‌عمران/3،67) و با معرفى «ارسال رسل و انزال كتب» به عنوان یك حركت توحیدى واحد (سوره نساء/4،163)، نگرش قوم گرایانه و انحصار‌طلبانه به تاریخ انبیا و دین حضرت ابراهیم علیه‌السلام را رد ‌مى‌كند. (سوره بقره/2،140)

تأمّل در برخى آیات (سوره بقره/2،133، 140‌ـ‌141؛ سوره آل ‌عمران/3، 65‌ـ‌68) به ویژه مقایسه آن با پاره‌اى از گزارش‌هاى تورات[۵۸] نشان ‌مى‌دهد كه هر یك از یهود و نصارا با پیوند هویت دینى و نژادى خویش به حضرت ابراهیم علیه‌السلام (از طریق اسباط => یعقوب => اسحاق) خود را وارث همه وعده‌هاى خداوند به وى، همچنین فرزند و حبیب خدا (سوره مائده/5،18) پنداشته و با افتخار به آن (سوره بقره/2،140؛ سوره آل ‌عمران/3،67) هدایت و حق ورود به بهشت را فقط در گرو یهودى و نصرانى شدن مى‌دانستند. (سوره بقره/2،111، 135)

از این ‌رو قرآن با گزارش بخش‌هاى ویژه‌اى از كارها و سخنان پیامبران یاد شده، افزون بر تنزیه آنان از باورهاى شرك‌آلود و كفرآمیز اهل كتاب، بر هویت واحد و توحیدى دین آنان كه همان دین حنیف ابراهیم است، تصریح كرده (سوره بقره/2، 124‌ـ‌133، 135) و در ادامه با تأكید بر لزوم ایمان به همه انبیاى الهى از جمله اسباط بر عدم فرق‌گذارى میان آنان تصریح مى‌كند: «قولوا ءامَنّا بِاللّهِ و ما اُنزِلَ اِلَینا وما اُنزِلَ اِلى اِبرهیمَ و اِسمعیلَ و اِسحقَ و یَعقوبَ والاَسباطِ و ما اوتِىَ موسى و عیسى و ما اوتِىَ النَّبِیُّونَ مِن رَبِّهِم لانُفَرِّقُ بَینَ اَحَد مِنهُم و نَحنُ لَهُ مُسلِمون». (سوره بقره/2،136 و نیز سوره آل‌ عمران/3،84)

قرآن كه با نگرشى فراتر از زمان، مكان و نژاد، چنین ایمانى را «اسلام» (سوره آل ‌عمران/3، 84‌ـ‌85)، «مایه حتمى هدایت» (سوره بقره/2،137)، «دین حنیف ابراهیم» (سوره بقره/2،135 قس: همان، 137) مى‌داند در ادامه با رد صریح یهودى و نصرانى بودن انبیاى یاد شده، اهل كتاب را به سبب تحریف و كتمان حقایق، ستمگر مى‌خواند: «اَم تَقولونَ اِنَّ اِبرهیمَ و اِسمعیلَ و اِسحقَ و یَعقوبَ والاَسباطَ كانوا هودًا اَو نَصرى قُل ءَاَنتُم اَعلَمُ اَمِ اللّهُ...». (سوره بقره/2،140)

در آیه 163 سوره نساء/4 از نزول وحى بر اسباط، همانند شمارى از پیامبران بزرگ یاد شده است: «اِنّا‌اَوحَینا اِلَیكَ كَما اَوحَینا اِلى نوح والنَّبِیّینَ مِن بَعدِهِ و اَوحَینا اِلى اِبرهیمَ و اِسمعِیلَ واِسحقَ و یَعقوبَ والاَسباطِ و عِیسى و اَیّوبَ و یونُسَ و هرونَ و سُلَیمنَ و ءاتَینا داوودَ زَبورا». 

این آیه در ادامه گزارش قرآن از تاریخ شرك آلود و كفرآمیز حیات دینى یهود به ویژه چگونگى برخورد آنان با انبیا كه تبعیض بین پیامبران و انكار رسالت پیامبر اسلام را از سر عناد و لجاجت معرفى مى‌كند، آمده (نساء/4، 150‌ـ‌162) و در پاسخ آنان، نزول وحى بر پیامبر اسلام‌ صلى الله علیه و آله را استمرار حركت همه انبیا (سوره نساء/4، 164‌ـ‌165) از جمله پیامبران یاد شده مورد تأیید اهل كتاب مى‌داند كه به رغم همه تفاوت‌ها داراى هویت و هدفى واحد است. (سوره نساء/4،164‌ـ‌165)

چنان كه شمارى از دانشمندان شیعه[۵۹] و سنى[۶۰] نیز برداشت و بعد توجیه كرده‌اند، تصریح آیه مبنى بر وحى بر اسباط، قرار گرفتن نام آنان در كنار پیامبران یاد ‌شده و نیز لزوم ایمان به آن‌ها در رد تبعیض بین انبیاى الهى، پیامبر بودن آنان را مى‌رساند؛ اما هویت آنان مورد اختلاف است.

دیدگاه مشهور[۶۱] مفسران اهل سنت ـ ‌كه به پیروى از مفسران نخستینى چون قُتاده، سدى و محمد ابن ‌اسحاق، آنان را همان پسران دوازده‌گانه یعقوب علیه‌السلام دانسته‌اند[۶۲] ‌ـ به سبب تصویر ارائه شده از برادران یوسف علیه‌السلام در قرآن، از سوى مفسران شیعه[۶۳] و برخى دیگر از اهل سنت[۶۴] ـ ‌كه بر اساس دلایلى از كتاب، سنت و عقل معتقد به عصمت انبیا علیه‌السلام حتى پیش از بلوغ و نبوت نیز هستند‌ ـ دچار چالش شده است.

قرآن امورى چون حسادت، توطئه قتل حضرت یوسف علیه‌السلام، اتفاق نظر براى به چاه افكندن وى، دروغگویى و صحنه‌سازى براى فریب پدر و گمراه خواندن وى، فروختن یوسف علیه‌السلام و اتهام دزدى به وى، اعتراف به گناه و طلب مغفرت الهى (حضرت یوسف/12، 5‌ـ‌9، 15‌ـ‌18، 20، 77، 91، 95، 97) را به آن‌ها نسبت مى‌دهد كه از ساحت انبیا به دور است.

برخى با اعتقاد به پیامبرى و اسباط بودن پسران یعقوب و براى تنزیه آنان، امور یاد شده را گناه صغیره یا مربوط به پیش از بلوغ و نبوت دانسته‌اند[۶۵] كه از سوى شمارى از مفسران گروه دوم و با استناد به آیات 9 و 97 حضرت یوسف/12 رد شده است.[۶۶]

عالمانى چون شریف مرتضى (م.‌436‌ ق)، طوسى (م.‌460‌ ق) و طبرسى (م.‌546‌ ق) در عین پذیرش اسباط بودن پسران یعقوب علیه‌السلام، با این توجیه كه وحى فقط بر برخى از آنان ـ‌ كه در امور یاد شده دخیل نبودند‌ ـ نازل شده بود، سبب نسبت نزول وحى بر همه اسباط را موظف بودن همه آن‌ها به پیروى از وحى دانسته‌اند؛[۶۷] اما این دیدگاه همانند دیدگاه گروه نخست از مفسران اهل سنت با امور زیر سازگار نیست: ظاهر آیات یاد شده، لزوم ایمان به همه اسباط، صریح نبودن آن در برادران یوسف[۶۸] علیه‌السلام، عدم یاد كرد قرآن از آن‌ها به عنوان پیامبر در آیات دیگر[۶۹] و انتساب امور یاد شده به همه آنان به جز بنیامین.

مهم‌تر از همه اگر آنان مراد بودند تعبیر «یعقوب و بنیه» (سوره بقره/2،132‌ـ‌133) رساتر و روشن‌تر بود.[۷۰] پندار پیامبرى برادران یوسف علیه‌السلام ‌ـ كه متأثّر از اطلاق اسباط بر آنان در تورات و تطبیق آن‌ها بر اسباط دریافت كننده وحى، پدید آمده، ـ ‌در احادیث اسلامى نیز رد شده است.[۷۱]

مفسرانى كه برادران یوسف علیه‌السلام را اسباط دریافت كننده وحى نمى‌دانند در تعیین مصداق آن، دیدگاه یكسانى ندارند. در این میان دیدگاهى‌ كه با تطبیق آن بر گروه‌هاى دوازده‌گانه قوم موسى علیه‌السلام (سوره اعراف/7،160) نسبت نزول وحى به آنان را برانگیخته شدن پیامبرانى از میان آن‌ها دانسته[۷۲] یا بدون هر گونه توضیح و تعیینى آن را نوادگان یعقوب و نسل پسران وى تفسیر مى‌كند،[۷۳] با این امور سازگار نیست: ظاهر آیات مورد بحث، وجود «ال» تعریف، برداشت عموم مفسران و نیز نسبت «ظلم» و «فسق»ى كه قرآن به اسباط قوم موسى علیه‌السلام مى‌دهد. (سوره اعراف/7، 160، 162‌ـ‌163)

تطبیق اسباط بر همه پیامبران از نسل انبیاى یاد شده در آیات، به ویژه از نسل یعقوب علیه‌السلام[۷۴] یا پیامبرانى چون داود، سلیمان، یونس، ایّوب و‌... كه پس از موسى علیه‌السلام از میان بنى‌اسرائیل برانگیخته شدند[۷۵] نیز مطرح شده است، چنان‌كه ‌برخى با افزودن حضرت یوسف، حضرت موسى و حضرت عیسى علیهم‌السلام آن‌ها را پیامبرانى از نسل حضرت اسحاق و حضرت یعقوب علیهماالسلام نیز دانسته‌اند.[۷۶]

این دیدگاه‌هاى نزدیك به هم با آیات مربوط سازگار نیست زیرا در آیات 163‌ـ‌164 سوره نساء/4 پس از ذكر اسباط از عیسى، ایوب، یونس، هارون، سلیمان، داوود و موسى علیهم‌‌السلام نیز یاد مى شود، چنان‌كه ذكر اسباط پس از یعقوب علیه‌السلام در آیات 136 و 140 سوره بقره/2؛ 84 سوره آل ‌عمران/3 و 164 سوره نساء/4 نشان مى‌دهد كه اسباط به احتمال زیاد در دوره تاریخى پس از یعقوب علیه‌السلام و پیش از موسى علیه‌السلام مى‌زیسته‌اند.

گزارش‌هاى عهدین،[۷۷] همچنین آیاتى چون 33 و 65 سوره آل ‌عمران/3 نشان مى‌دهد كه ترتیب تاریخى در ذكر نام پیامبران یاد شده در آیات 136 سوره بقره/2، و 84 سوره آل ‌عمران/3، رعایت شده است؛ همچنین نام بردن از اسباط در قالب لفظِ جمعى كه مفرد آن یك وصف عام است و پرهیز از ذكر نام یكایك آن‌ها، مى‌تواند از پایین بودن مقام و منزلت اسباط نسبت به پیامبران یاد شده حكایت كند، چنان‌كه پاره‌اى خاورشناسان آن را «انبیاى صغارِ» موردِ اعتقاد یهود مى‌دانند كه 12 تن بوده‌اند.[۷۸]

نام آن‌ها كه بعضاً معاصر یكدیگر و همگى از مصنفان عهد عتیق بوده و در دوره تاریخى میان حضرت موسى و حضرت عیسى علیهماالسلام مى‌زیسته‌اند از این قرار است: هُوْشِیَعِ، یهوْئِیْلْ، عامُوْسْ، عُوْبَدْیاهِ، یُوْناهِ، مِیْكاهِ، ناحُوْمِ، حَبَقُّوْقِ، صِفَیْناهِ، حگىَّ، زِكرْیاهِ ‌بن ‌بِرِكْیاهِ و مَلاكِیء.[۷۹] این دیدگاه با دوره تاریخى یاد شده و نیز گزارش‌هاى ارائه شده از عهد عتیق سازگارى ندارد.

اسباط و مصادیق و جنبه‌هاى گوناگون آن و اغلب به ‌صورت جزئى‌تر و روشن‌تر در برخى احادیث منسوب به پیامبر صلى الله علیه و آله و پیشوایان معصوم شیعه علیهم‌السلام نیز مورد توجه قرار گرفته است.

در پاره‌اى احادیث، وجود دو سبط براى هر پیامبرى پس از وصى وى،[۸۰] برترى اسباطِ پیامبران نسبت به مردمان دیگر در نزد خدا پس از انبیا و اوصیا،[۸۱] همچنین شهادت شمار فراوانى از اسباط به همراه ده‌ها پیامبر و وصى در طول تاریخ و در سرزمین كربلا[۸۲] گزارش شده است، چنان ‌كه در كاربردى نسبتاً گسترده درباره امام حسن و امام حسین علیهماالسلام و در پى مقایسه پیامبر صلى الله علیه و آله و امام على علیه‌السلام با دیگر انبیا و اوصیا، آن دو سرور،[۸۳] برترین،[۸۴] بهترین[۸۵] و خاتمِ اسباط[۸۶] و نیز دو سبط پیامبر صلى الله علیه و آله[۸۷] خوانده شده‌اند؛[۸۸] همچنین اسباط دریافت كننده وحى، 12 تن[۸۹] و از میان نوادگان یعقوب علیه‌السلام[۹۰] معرفى شده‌اند.

نتیجه این كه بر اساس گزارش هر چند متفاوت تورات و قرآن، حضرت ابراهیم علیه‌السلام در سنین كهنسالى از نبود فرزندى كه وارث وى باشد، اندیشناك بود. از این‌رو خداوند به وى وعده تولد اسماعیل و سپس اسحاق را داد (سوره هود/11، 71‌ـ‌72؛ سوره ابراهیم/14، 39؛ سوره عنكبوت/29، 27) و این كه نسل وى از طریق آن دو گسترش یافته و اقوام فراوانى پدید خواهند آورد.[۹۱] (قس: سوره آل ‌عمران/3، 33‌ـ‌34؛ سوره انعام/6، 84‌ـ‌87)

در گزارش تورات و برخلاف خواست قلبى حضرت ابراهیم علیه‌السلام مجراى تحقق همه وعده‌هاى خدا در مورد جانشینى، وراثت و ازدیاد نسل وى، اسحاق و پس از وى یعقوب علیه‌السلام و پسران او معرفى شده است.[۹۲] (قس: سوره بقره/2،141) حتى اسحاق به عنوان ذبیح معرفى مى‌شود.[۹۳](قس: صافات/37، 101‌ـ‌113) در مقابل، از اسماعیل و فرزندان وى تصویر نسبتاً تیره‌اى ترسیم شده و در یك مورد به پیدایش 12‌ امیر و سرور از میان فرزندان وى و نیز قبایل دوازده‌گانه از آنان اشاره مى‌شود،[۹۴] بر این ‌اساس به نظر مى‌رسد وعده آمدن اسباط به عنوان پیامبرانى دوازده‌گانه از همان ابتدا توسط ابراهیم علیه‌السلام داده شده بود كه تورات آن را همان پسران دوازده‌گانه یعقوب و نیاكان بنى‌اسرائیل مى‌داند.

از گزارش‌هاى لغوى، تفسیرى و روایى گفته شده برمى‌آید ـ ‌چنان‌كه شمار قابل توجهى از مفسران نیز آن را به صراحت[۹۵] یا به ‌صورت یكى از احتمالات[۹۶] گفته‌اند‌ ـ گروه یاد شده افراد خاصى[۹۷] از میان نوادگان یعقوب بوده‌اند كه افزون بر استمرار نژادى، به اعتبار جانشینى آن حضرت، دنباله معنوى او نیز به شمار رفته و بر اساس ظاهر آیات مربوط و تصریح افرادى چون شیخ طوسى،[۹۸] پس از حضرت یوسف علیه‌السلام و پیش از حضرت موسى علیه‌السلام در مصر و میان بنى‌اسرائیل رسالت داشته‌اند.

از آیه 34 سوره غافر/40 برمى‌آید كه در این دوره هیچ پیامبر بزرگى در میان بنى‌اسرائیل برانگیخته نشد. تورات نیز با مسكوت گذاشتن این مرحله تاریخى تنها به مرگ یوسف علیه‌السلام و برادرانش در مصر، ازدیاد نسل بنى‌اسرائیل و آزار و اذیت آنان به دست پادشاهى كه نام یوسف را نشنیده بود، اشاره كرده. آنگاه با یك جهش تاریخى، بلافاصله پس از پایان سفر تكوین به سفر خروج و داستان تولد موسى علیه‌السلام و تلاش‌هاى وى براى رهایى بنى‌اسرائیل پرداخته است.[۹۹]

پانویس

  1. ترتیب العین، ص‌ 359؛ الصحاح، ج‌ 3، ص‌ 1129؛ القاموس المحیط، ج‌ 1، ص‌ 903، «سبط».
  2. ترتیب العین، ص‌ 359؛ الصحاح، ج‌ 3، ص‌ 1129؛ النهایه، ج‌ 2، ص‌ 334، «سبط».
  3. مفردات، ص‌ 394؛ الفروق اللغویه، ص‌ 271؛ التحقیق، ج‌ 5، ص‌ 33، «سبط».
  4. الفروق اللغویه، ص‌ 271؛ القاموس المحیط، ج‌ 2، ص‌ 362؛ تاج العروس، ج‌ 10، ص‌ 273.
  5. ترتیب العین، ج‌ 7، ص‌ 219؛ القاموس المحیط، ج‌ 1، ص‌ 903.
  6. القاموس المحیط، ج‌ 1، ص‌ 903، «سبط».
  7. ترتیب العین، ص‌ 359؛ الصحاح، ج‌ 3، ص‌ 1129؛ التحقیق، ج‌ 5، ص‌ 33، «سبط».
  8. الصحاح، ج‌ 3، ص‌ 1129؛ التحقیق، ج‌ 5، ص‌ 35، «سبط».
  9. الفروق اللغویه، ص‌ 271.
  10. مجمع البیان، ج‌ 4، ص‌ 752؛ مفردات، ص‌ 222؛ التحقیق، ج‌ 5، ص‌ 33، «سبط».
  11. لسان العرب، ج‌ 7، ص‌ 310؛ مجمع البحرین، ج‌ 2، ص‌ 326؛ تاج العروس، ج‌ 10، ص‌ 273، «سبط».
  12. ترتیب‌العین، ص‌ 359؛ الصحاح، ج‌ 3، ص‌ 1129؛ مجمع البحرین، ج‌ 2، ص‌ 326، «سبط».
  13. الكافى، ج‌ 1، ص‌ 444؛ نهج البلاغه، خطبه 171؛ التبیان، ج‌ 7، ص 56.
  14. المتوكلى، ص‌ 126؛ الاتقان، ج‌ 2، ص‌ 316.
  15. املاء ما من به الرحمن، ج‌ 1، ص‌ 203؛ التبیان فى اعراب القرآن، ج‌ 1، ص‌ 203؛ روح المعانى، مج‌ 4، ج‌ 6، ص‌ 26.
  16. واژه‌هاى دخیل، ص‌ 115؛ قاموس الكتاب المقدس، ص‌ 455.
  17. واژه‌هاى دخیل، ص‌ 115؛ A Hebrew and English Lexicon of the Old Testment؛ P986 - 987.
  18. واژه‌هاى دخیل، ص‌ 115؛ A Hebrew and English Lexicon of the Old Testment؛ P986 - 987.
  19. كتاب مقدس، تكوین 35: 11؛ 37: 4.
  20. همان، تكوین 49: 2‌ـ‌28.
  21. همان، تكوین 33: 5، 7؛ 34: 25، 27.
  22. همان، تكوین 47: 29-31؛ 48: 22.
  23. همان، تكوین 37: 5‌ـ‌7، 9.
  24. همان، تكوین 37: 2‌ـ‌36؛ 38: 15‌ـ‌18؛ اعداد‌1: 2‌ـ‌44؛ 26: 55؛ اخبار اول: 28: 1.
  25. همان، اعداد 1: 4‌ـ‌54؛ 2: 1‌ـ‌34.
  26. همان، 18: 11، 21؛ 19: 8، 31، 39، 48؛ 21: 7، 27.
  27. همان، خروج 1‌ـ‌30؛ 31: 2، 6؛ 35: 30، 34، 38.
  28. همان، اعداد 1: 4‌ـ‌54؛ 2: 1‌ـ‌34.
  29. همان، اعداد 1: 47‌ـ‌51، 53؛ 26: 22.
  30. همان، اعداد 1: 32‌ـ‌35.
  31. همان، اعداد 26 : 53-56.
  32. همان، اعداد 1: 4‌ـ‌16؛ اخبار اول 27: 5‌ـ‌22.
  33. قاموس الكتاب المقدس، ص‌ 70.
  34. كتاب مقدس، شموئیل دوم 2: 4‌ـ‌9؛ 19: 41‌ـ‌43.
  35. همان، اخبار دوم 10: 1‌ـ‌14.
  36. همان، خروج ‌28: 21؛ 39: 14.
  37. قاموس الكتاب المقدس، ص‌ 540.
  38. كتاب مقدس، توریّة مثنّى 1: 22‌ـ‌24.
  39. همان، لویان 24: 5؛ اعداد 7: 84‌ـ‌87؛ 29: 17؛ عزرا 8: 35.
  40. همان، ملوك اول 4: 7.
  41. همان، ملوك اول 10: 20.
  42. همان، استیر 2: 12.
  43. همان، یوشع 3: 12؛ 4: 2‌ـ‌4؛ 8‌ـ‌9؛ شموئیل دوم 2: 15؛ ملوك اول 7: 25؛ 18: 31.
  44. همان، اخبار اول 25: 9‌ـ‌31.
  45. قاموس الكتاب المقدس، ص‌ 608.
  46. كتاب مقدس، انجیل مَرْقُس 3: 14‌ـ‌15؛ انجیل لُوقا 6: 13.
  47. همان، مكاشفات یوحنا 21: 12.
  48. همان، مكاشفات یوحنا 7: 4‌ـ‌8.
  49. همان، انجیل متى: 19: 28؛ 26: 53؛ مكاشفات یوحنا 7: 5‌ـ‌7؛ 12: 1؛ 14: 16.
  50. تاریخ یعقوبى، ج‌ 1، ص‌ 31؛ تاریخ طبرى، ج‌ 1، ص‌ 191‌ـ‌192؛ مروج الذهب، ج‌ 1، ص‌ 43‌ـ‌44.
  51. جامع البیان، مج‌ 1، ج‌ 1، ص‌ 789؛ كشف الاسرار، ج‌ 1، ص‌ 380؛ تفسیر ابن‌كثیر، ج‌ 1، ص‌ 193.
  52. الكافى، ج‌ 8، ص‌ 116؛ كمال الدین، ص‌ 216؛ المستدرك، ج‌ 2، ص‌ 570.
  53. مجمع البیان، ج‌ 4، ص‌ 752؛ التفسیر الكبیر، ج‌ 15، ص‌ 33؛ تفسیر قرطبى، ج‌ 7، ص‌ 193.
  54. الكشاف، ج‌ 2، ص‌ 168؛ التفسیر الكبیر، ج ‌15، ص ‌33؛ التحقیق، ج‌ 5، ص‌ 35.
  55. التحقیق، ج‌ 5، ص‌ 35.
  56. روح المعانى، مج‌ 7، ج‌ 12، ص‌ 184؛ التحقیق، ج‌ 5، ص‌ 34.
  57. مجمع البیان، ج‌ 4، ص‌ 754؛ روح المعانى، مج 1، ج‌ 1، ص‌ 271؛ فى ظلال القرآن، ج‌ 3، ص‌ 1381.
  58. كتاب مقدس، تكوین 22: 10، 13؛ 26: 3‌ـ‌5؛ 27: 1‌ـ‌38؛ 50: 25‌ـ‌26؛ 49: 28؛ خروج 1: 1‌ـ‌7.
  59. تنزیه الانبیاء، ص‌ 68؛ الانتصار، ج ‌4، ص‌ 65؛ مكیال المكارم، ج‌ 2، ص‌ 336.
  60. الكشاف، ج‌ 1، ص‌ 195، 197؛ التفسیرالكبیر، ج‌ 8، ص‌ 132؛ روح‌المعانى، مج‌ 1، ج‌ 1، ص‌ 395.
  61. تفسیر المنار، ج‌ 6، ص‌ 69.
  62. جامع‌البیان، مج 1، ج 1، ص‌ 438؛ تفسیر قرطبى، ج‌ 2، ص‌ 96؛ تفسیر ابن ‌كثیر، ج‌ 1، ص‌ 193.
  63. التبیان، ج 1، ص‌ 482؛ مجمع‌البیان، ج‌ 1، ص‌ 405؛ المیزان، ج‌ 11، ص‌ 93‌ـ‌94.
  64. روح المعانى، مج‌ 1، ج‌ 1، ص‌ 621.
  65. تنزیه الانبیاء، ص‌ 68؛ الانتصار، ج‌ 4، ص‌ 65.
  66. التبیان، ج‌ 6، ص‌ 101؛ مجمع‌البیان، ج‌ 5، ص‌ 324؛ روح‌المعانى، مج‌ 1، ج‌ 1، ص‌ 621.
  67. تنزیه الانبیاء، ص‌ 68؛ التبیان، ج‌ 1، ص‌ 482؛ مجمع‌البیان، ج‌ 1، ص‌ 405.
  68. تفسیر المنار، ج‌ 6، ص‌ 69؛ المیزان، ج‌ 11، ص‌ 93.
  69. التبیان، ج‌ 1، ص‌ 482؛ مجمع‌البیان، ج 1، ص‌ 405؛ روح‌المعانى، مج‌ 1، ج‌ 1، ص‌ 621.
  70. روح‌المعانى، مج ‌7، ج‌ 12، ص‌ 277.
  71. الكافى، ج‌ 8، ص‌ 246؛ علل الشرایع، ج‌ 1، ص‌ 244؛ كمال الدین، ص‌ 144.
  72. فتح البارى، ج‌ 6، ص‌ 298؛ تفسیر المنار، ج‌ 6، ص‌ 69؛ المیزان، ج‌ 1، ص‌ 312.
  73. الكشاف، ج‌ 1، ص‌ 195؛ التفسیر الكبیر، ج‌ 4، ص‌ 92؛ كنز الدقایق، ج‌ 2، ص‌ 167.
  74. التحقیق، ج‌ 5، ص‌ 33.
  75. المیزان، ج‌ 3، ص‌ 336.
  76. التبیان، ج‌ 1، ص‌ 482؛ مجمع‌البیان، ج 3، ص‌ 216.
  77. كتاب مقدس؛ تكوین 16: 15؛ 21: 2‌ـ‌3؛ 25: 25‌ـ‌26؛ 49: 28؛ خروج‌ 2: 10.
  78. واژه‌هاى دخیل، ص‌ 115، «اسباط».
  79. قاموس الكتاب المقدس، ص‌ 587، 925.
  80. كفایة الاثر، ص‌ 80؛ بحارالانوار، ج‌ 36، ص‌ 312.
  81. دلائل‌الامامه، ص‌ 78؛ شرح‌الاخبار، ج‌ 1، ص‌ 124.
  82. كامل‌الزیارات، ص‌ 453؛ تهذیب، ج‌ 6، ص‌ 83؛ وسائل‌الشیعه، ج‌ 14، ص‌ 517.
  83. الكافى، ج‌ 8، ص 50؛ الامالى، ص‌ 691؛ بحارالانوار، ج‌ 43، ص‌ 3.
  84. شرح الاخبار، ج‌ 1، ص‌ 124؛ ج‌ 3، ص‌ 101.
  85. كفایة الاثر، ص‌ 80؛ دلائل الامامه، ص‌ 479؛ بحارالانوار، ج‌ 36، ص‌ 311.
  86. بحارالانوار، ج ‌22، ص‌ 111.
  87. الكافى، ج‌ 1، ص‌ 516؛ كامل الزیارات، ص‌ 515؛ بحارالانوار، ج‌ 36، ص‌ 284.
  88. مسند احمد، ج‌ 4، ص‌ 172؛ سنن ابن‌ماجه، ج‌ 1، ص‌ 51؛ سنن ترمذى، ج‌ 5، ص‌ 324.
  89. كفایة الاثر، ص‌ 14، 80؛ مناقب آل ‌ابى ‌طالب، ج‌ 1، ص‌ 259؛ بحارالانوار، ج‌ 36، ص‌ 284.
  90. كفایة الاثر، ص ‌80؛ الاحتجاج، ج‌ 1، ص‌ 319؛ بحارالانوار، ج‌ 17، ص‌ 279.
  91. كتاب مقدس، تكوین 15 : 2‌ـ‌5؛ 17: 4‌ـ‌6، 16، 20.
  92. همان، تكوین 26: 3‌ـ‌4؛ 27: 23‌ـ‌29، 36‌ـ‌40؛ 35: 11‌ـ‌12.
  93. همان، تكوین 22: 2‌ـ‌13.
  94. همان، تكوین 16: 12؛ 17: 20.
  95. الكشاف، ج 1، ص 590؛ التفسیر الكبیر، ج 4، ص‌ 92؛ التحقیق، ج‌ 5، ص‌ 33.
  96. التبیان، ج ‌6، ص 101؛ مجمع‌البیان، ج‌ 5، ص‌ 390؛ المیزان، ج‌ 1، ص‌ 312.
  97. مجمع البحرین، ج‌ 2، ص ‌326؛ الخرائج والجرائح، ج‌ 2، ص‌ 908.
  98. كمال الدین، ص‌211؛ تفسیر ابى‌حمزه، ص‌131.
  99. كتاب مقدس، تكوین، 50: 22‌ـ‌26؛ خروج 1: 1‌ـ‌22.

منابع

على اسدى، دائرة المعارف قرآن کریم، جلد 3، صفحه 15-24