مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

ابن میثم بحرانی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(اضافه کردن رده)
 
(۱۴ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۷ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
{{بخشی از یک کتاب}}
+
{{خوب}}
 +
'''«میثم بن علی بن میثم بحرانی»''' (۶۳۶-۶۹۹ ق)، فقیه، محدث، متکلم، ادیب و حکیم بزرگ [[شیعه]] در قرن هفتم هجری و از شاگردان [[خواجه نصیرالدین طوسی]] است. کتاب «[[شرح نهج البلاغه ابن میثم (مصباح السالکین) (کتاب)|مصباح السالکین]]» او از مهمترین شروح «[[نهج البلاغه]]» می‌باشد. [[علامه حلی]] از جمله شاگردان اوست.
 +
{{شناسنامه عالم
 +
||نام کامل =  میثم بن علی بن میثم بحرانی
 +
||تصویر=
 +
||زادروز =  ۶۳۶ قمری
 +
|زادگاه =  [[بحرین]]
 +
|وفات =    ۶۹۹ قمری
 +
|مدفن = بحرین
 +
|اساتید =  [[خواجه نصیرالدین طوسی]]، [[علی بن سلیمان بحرانی]]، [[محقق حلی|جعفر بن حسن حلی]]،...
 +
|شاگردان = [[علامه حلی]]، [[خواجه نصیرالدین طوسی]]،...
 +
|آثار = [[شرح نهج البلاغه ابن میثم (مصباح السالکین) (کتاب)|مصباح السالکین]]، [[اختیار مصباح السالکین (کتاب)|اختیار مصباح السالکین]]، القواعد فی علم الکلام، رساله فی آداب البحث، البحر الخضم، النجاة فی القیامة فی تحقیق امر الامامة، تجرید البلاغه،...
 +
}}
 +
==زندگی‌نامه==
  
 +
در منابع رجالی اولیه، به سال ولادت و محل تولد «کمال‌الدین، میثم بن علی بن میثم بحرانی» چندان نپرداخته‌اند؛ در این میان، فقط به نقل [[شیخ سلیمان بحرانی]] می‌توان استناد جست که در کتابش «تراجم علماء بحرین»، تولد وی را سال ۶۳۶ قمری دانسته است.<ref> لؤلوة البحرین، شیخ یوسف بحرانی، ص ۲۵۹.</ref>
  
 +
همچنین از آنجا که ابن میثم به «بحرانی» معروف است و وی را از عالمان سرشناس کشور [[بحرین]] شمرده‌اند، معلوم می‌شود که در بحرین چشم به دنیا گشوده است. میثم سال‌ها بعد به «کمال‌الدین» لقب یافت.
  
 +
ابن میثم بحرانی با آن همه کمالات علمی‌ و معنوی در نهایت فقر و تنگدستی زندگی می‌کرد. وی هنگامی‌ که مشاهده می‌کرد آن چه مورد اهمیت عمومی‌ مردم و برخی دانش‌پژوهان قرار دارد، پول و ثروت دنیاست و به کمالات معنوی و علمی‌ توجهی نمی‌شود، گوشه‌نشینی و تحمل فقر را بر حضور فعال در اجتماع، ترجیح داد.
  
'''منبع:''' تلخيص از كتاب گلشن ابرار، جلد 4، صفحه 61
+
دانشوران [[بغداد]] و [[حله]] که آوازه ابن میثم را شنیده و برخی از آثارش را نیز مطالعه کرده بودند، نامه‌ای برای وی ارسال کردند تا با حضور خود در [[عراق]]، حوزه درس آن جا را رونق بیشتری بخشد. در بخشی از این نامه آمده است: «شگفت‌آور است که شما با وجود تسلطی که در تمام علوم و معارف دارید، در کنج عزلت و گوشه‌نشینی باقی بمانید».
  
'''نویسنده:''' مهدي احمدي
+
تاریخ سفر وی به عراق و حله و مدت اقامتش در آن شهرها نامعلوم است؛ اما بر اساس قراینی، می‌شود فرض کرد که این سفر در بین سال‌های ۶۷۵ـ۶۶۵ ق. بوده است؛ زیرا وی پس از تصرف بغداد توسط هلاکوخان مغول و در عصر حکومت عطاءالملک جوینی، به بغداد آمده و «[[شرح نهج البلاغه ابن میثم (مصباح السالکین) (کتاب)|شرح نهج البلاغه]]» را به سفارش جوینی نگاشته است. از آن جا که تاریخ اتمام این کتاب، سال ۶۷۵ ق. است و عطاءالملک نیز در همان سال از حکومت عزل شد، می‌توان گفت که ابن میثم پس از عزل عطاءالملک به [[بحرین]] بازگشته است.<ref> همان، پژوهش و حوزه، ج ۶، ص ۸۵.</ref>
  
'''ابن میثم بحرانی'''
+
ابن میثم در حکومت عطاءالملک جوینی روزگار خوبی داشت، حکومت آن عصر، قدر و ارزش وی را پاس می‌داشت ابن میثم در این باره می‌گوید: هنگامی ‌که توفیق دیدار جوینی برایم دست داد، به حضور شریفش رسیدم. از روی علاقه و محبت، جایگاه و مقامی‌ را به من اختصاص داد که خواسته‌هایم برآورده شد و باران‌های نعمت‌هایش را بر من بارانید که بی‌شباهت به نعمت‌های خداوندی نبود، در گفتگوهای دوستانه‌اش، ستایش «[[نهج البلاغه]]» و عظمت، فضیلت و اهمیت آن را به گونه‌ای بر زبان راند که دانستم او همان کسی است که من در جستجویش بودم؛ چرا که وی به ارزش «نهج البلاغه» و منزلت آن در بین کتاب‌ها آگاهی داشت. من علاقه‌مندی وی را به کشف اسرار، دقایق و حقایق «نهج البلاغه» دوچندان کردم.<ref> ترجمه شرح «نهج البلاغه»، ج ۱، ص ۳۶، بنیاد پژوهش‌های آستان قدس رضوی، اول، ۱۳۷۵ ش.</ref>
  
'''تولد'''
+
از آن چه که در منابع آمده است، فهمیده می‌شود که ابن میثم پس از تصرف بغداد توسط هلاکوخان در ۶۵۶ قمری، مدتی را نیز به [[حله]] سفر کرده است.
  
منابع رجالی اولیه، بیشتر به معرفی افراد از طریق تألیفات می‌پرداختند و کمتر از [[اخلاق]] و رفتار اجتماعی آنان سخنی به میان می‌آوردند. از این رو، به سال ولادت ابن میثم نیز نپرداخته‌اند؛ در این میان، فقط به نقل شیخ سلیمان بحرانی می‌توان استناد جست که در کتابش «تراجم علماء بحرین»، تولد وی را سال 636 ق دانسته است.<ref> لؤلوه البحرین، شیخ یوسف بحرانی، با تعلیق سید محمدصادق بحرالعلوم، [[نجف]]، ص 259.</ref>
+
ابن میثم بحرانی پس از آن که به [[بحرین]] بازگشت، در بین سال‌های ۶۷۹ و ۶۹۹ قمری درگذشت. البته صاحب «[[الذریعه الی تصانیف الشیعه|الذریعه]]» می‌گوید: آن گونه که در کشکول بهایی آمده، در سال ۶۷۹ ق. درگذشته؛ ولی قول صحیح یا ۶۹۹ ق. است که در کشف الحجب آمده است یا ۶۸۹ ق، زیرا او در سال ۶۸۱ ق. زنده بود و در این سال، نگارش کتاب شرح «نهج البلاغه» را به اتمام رسانده است. وی پس از وفات، در مقبره جدش المعلی در قریه «هلتا» یکی از روستاهای سه‌گانه ماحوز بحرین به خاک سپرده شد.<ref> شرح «نهج البلاغه» ابن میثم، ص ۲۵.</ref>
  
محل تولد او نیز در هیچ منبعی نیامده است؛ ولی از آن جا که به «بحرانی» معروف است و وی را از عالمان سرشناس کشور بحرین شمرده‌اند، معلوم می‌شود که در بحرین چشم به دنیا گشوده است. پدرش که از تولد وی شادمان بود، نام پدر خود «میثم» را برای فرزندش برگزید. میثم سال‌ها بعد به «کمال‌الدین» لقب یافت؛ لذا نام کامل وی چنین است: کمال‌الدین، میثم بن علی بن میثم بحرانی.
+
==استادان و شاگردان==
  
'''بحرین دیار عالمان'''
+
ابن میثم حیات علمی‌ خود را از سنین کودکی آغاز کرد و از دانشوران [[بحرین]]، علوم عصر خویش را به خوبی فراگرفت. عالمان [[عراق]] و [[حله]] نیز به چیره‌دستی او در علوم مختلف، اذعان داشتند.
  
بحرین از دیرباز یکی از مراکز [[شیعه]] امامیه بوده است. مولف «معجم‌البلدان» ـ هنگامی‌ که درباره کشور عمان سخن می‌گوید ـ می‌نویسد: اهل بحرین، همگی شیعه هستند؛ مگر کسی که اتفاقی به آن جا رفته باشد و بیگانه باشد.<ref> معجم البلدان، یاقوت حموی، ج 4، ص 150.</ref>
+
مهمترین اساتید او عبارتند از:
  
در بحرین عالمان بسیاری ظهور کرده‌اند که بر مذهب شیعه بوده و از آن دفاع نموده‌اند. شیخ یوسف بحرانی به نام و زندگی بیش از 130 دانشمند بزرگ بحرینی پرداخته است. از جمله این عالمان، علامه سید هاشم بحرانی می‌باشد؛ این محدث جلیل القدر تمام [[احادیث]] منقول از معصومین را مورد بررسی قرار داده و کسی قبل از وی، جز [[علامه مجلسی]] چنین کاری را انجام نداده بود.
+
*[[خواجه نصیرالدین طوسی]] (۶۷۲ـ۵۹۸ ق): ابن میثم در محضر این استاد بزرگ علم [[کلام]] و [[حکمت]] را فراگرفت.
 +
*[[علی بن سلیمان بحرانی]] (متوفی ۶۷۲ ق): [[علامه حلی]] درباره علی بن سلیمان می‌گوید: وی به علوم عقلی و نقلی آگاه بود و همچنین شناخت کاملی نسبت به قواعد حکما داشت. ابن میثم کتاب اشارات او را شرح کرد.
 +
*[[محقق حلی|جعفر بن حسن حلی]] (معروف به محقق حلی) (متوفی ۶۷۶ ق): کتاب فقهی محقق «[[شرائع الاسلام]]» مدت‌ها در حوزه‌های علمیه به عنوان «فقه استدلالی» تدریس می‌شد. احتمال دارد ابن میثم در محضر این استاد، فقه و ادبیات را فراگرفته باشد.
  
او پس از محمد بن ماجد، ریاست بلاد بحرین را بدست گرفت. قضاوت، [[امر به معروف و نهی از منکر]] را به اجرا گذشت. وفات وی در سال 1107 ق رخ داد. از آثار گرانبهایش به چند مورد اشاره می‌شود: «البرهان فی تفسیر القرآن» (6 ج)؛ «الهادی و ضیاءالنادی» (در تفسیر قرآن)؛ «مدینه المعجزات فی النص علی الائمه الهداه»؛ «الدر النضید فی فضائل الحسین الشهید»؛ «فی وفاه الزهرا علیهاالسلام»؛ «الاحتجاج» که نام کامل آن چنین است: «احتجاج المخالفین علی امامه [[امیرالمومنین]] علیه‌السلام».<ref> ر.ک: لولوه البحرین، ص 63ـ4.</ref>
+
قبلاً نام خواجه نصیرالدین طوسی در ردیف استادان ابن میثم ذکر شد؛ اما بر اساس نقل «[[ریحانة الادب (کتاب)|ریحانة الأدب]]» از برخی بزرگان، خواجه طوسی نیز در زمینه [[فقه]] و شرح «[[نهج البلاغه]]»، از حوزه درسی ابن میثم بهره‌مند شده است.<ref> ریحانه الأدب، ج ۸، ص ۲۴۰ـ۲.</ref>  
  
'''تحصیل'''
+
از دیگر شاگردان نامدار ابن میثم، [[علامه حلی|حسن بن یوسف بن مطهر]] معروف به «علامه حلی» (متوفی ۷۲۶ ق) از علمای بزرگ [[شیعه]] است.
  
دانش اندوزی ابن میثم نیز در ابهام قرار دارد؛ اما به طور یقین، وی حیات علمی‌ خود را از سنین کودکی آغاز کرد و از دانشوران بحرین، علوم عصر خویش را به خوبی فراگرفت. دلیلی که این ادعا را تقویت می‌کند، شهرت وی است که عالمان [[عراق]] و حله به چیره‌دستی او در علوم مختلف، اذعان داشتند. آری، عالمی‌ که در بحرین زندگی می‌کند و در عراق و حله زبانزد دانشمندان آن دیار می‌شود، بی‌شک در بحرین از بزرگترین فرهیختگان به شمار می‌رفته است.<ref> مجله پژوهش و حوزه، سال 2، ش 7، ص 83.</ref>
+
==در نگاه دیگران==
  
'''استادان'''
+
شیخ کمال الدین ابن میثم بحرانی از دانشمندان برجسته قرن هفتم هجری بود. کسانی که وی را می شناختند معتقد بودند که او فیلسوفی محقق، حکیمی باریک بین، رهبر و پیشوای علمای [[کلام]]، دانشمندی بزرگ در علم [[فقه]] و [[حدیث]] و عالمی ربانی است.
  
'''<I>1. خواجه نصیرالدین طوسی (672ـ598 ق):</I>'''
+
[[فخرالدین طریحی]]، دانشمند معروف شیعه، ابن میثم بحرانی را شیخی صدوق و مورد اعتماد خوانده است.<ref> مجمع البحرین، ج ۶، ص ۱۷۲.</ref>
  
ابن میثم در محضر این استاد بزرگ [[حکمت]] را فراگرفت؛ [[شیخ طوسی]] نیز در تبحر وی در علم کلام و حکمت گواهی داده و وی را بسیار ستوده است.
+
[[شیخ یوسف بحرانی]] از کتاب «سلامة البهیه» نقل می‌کند: پیشوای متکلمان و زبده فقیهان و محدثان، عالم ربانی کمال‌الدین میثم... غواص دریای معارف و سرچشمه حقایق و لطائف است.<ref> مفاخر اسلام، علی دوانی، ج ۴، ص ۱۹۶ـ۸.</ref>
  
'''<I>2. جمال‌الدین علی بن سلمان بحرانی (متوفی 672 ق):</I>'''
+
محدث شهیر [[شیخ عباس قمی]]، نیز در این باره چنین آورده است: عالم ربانی و فیلسوف متبحر، محقق و حکیم متأله مدقق، جامع علوم معقول و منقول است.<ref> سفینه البحار، ج ۲، ص ۲۵۶.</ref>  
  
[[علامه حلی]] درباره علی بن سلیمان می‌گوید: وی به علوم عقلی و نقلی آگاه بود و همچنین شناخت کاملی نسبت به قواعد حکما داشت.
+
صاحب [[الذریعه الی تصانیف الشیعه|الذریعه]] او را عارف متکلم می‌نامد<ref> الذریعه، ج ۲۴، ص ۶.</ref> و صاحب معجم‌المولفین وی را ادیب، حکیم و متکلمی‌ از فقهای [[امامیه]] می‌داند.
  
'''<I>3. نجم‌الدین ابوالقاسم جعفر بن حسن هذلی (معروف به محقق حلی) (متوفی 672 ق):</I>'''
+
==آثار و تألیفات==
  
کتاب فقهی محقق «شرائع الاسلام» مدت‌ها در حوزه‌های علمیه به عنوان «فقه استدلالی» تدریس می‌شد. وی در زمینه ادبیات عرب، چهره‌ای شناخته شده بود؛ نوشتارش ادیبانه و شعرهایش نیز بسیار نیکو بود.<ref> [[اعیان الشیعه]]، ج 8، ص 247 و ج 4، ص 90 و 89.</ref> احتمال دارد ابن میثم در محضر این استاد، فقه و ادبیات را فراگرفته باشد.
+
از ابن میثم بحرانی کتب نفیسی به جای مانده که به شرح ذیل است:
  
'''از دریچه نگاه'''
+
#'''مصباح السالکین یا [[شرح نهج البلاغه ابن میثم (مصباح السالکین) (کتاب)|شرح نهج البلاغه ابن میثم]]؛''' این کتاب مهمترین و معروف‌ترین اثر وی است که به عطاءالملک جوینی اهدا کرده است. در اهمیت این کتاب همین بس که [[محمد بن حسن حلی|فخرالمحققین حلی]]، که خود از بزرگان بود، این کتاب را تدریس می‌کرد و [[سید حیدر آملی]] (عارف نامدار) این درس را از وی فرامی‌گرفته است.<ref> مقدمه تفسیر محیط ۵۱ عظم، ص ۵۲۹.</ref>
 
+
#[[اختیار مصباح السالکین (کتاب)|اختیار مصباح السالکین]]؛ شرح متوسط بر «نهج البلاغه» است که ابن میثم بنا به درخواست عطاءالملک جوینی برای فرزندان وی خلاصه برداری نمود. در واقع، ابن میثم با شرح «نهج البلاغه» و اهدای آن به عطاءالملک جوینی، تمایلات شیعی او را دوچندان نموده و با تلخیص و روان‌نویسی آن (اختیار مصباح السالکین)، توانست افکار جوانان [[اهل سنت|سنی]] بغداد را به «[[تشیع]]» سوق دهد.
طریحی، دانشمند معروف، ابن میثم را شیخ صدوق و مورد اعتماد خوانده است.<ref> مجمع البحرین، ج 6، ص 172.</ref>
+
#'''القواعد فی علم الکلام؛''' [[شیخ یوسف بحرانی]] در «السلافة البهیه»، شیخ علی بحرانی در «[[انوار البدرین فی تراجم علماء القطیف و الاحساء و البحرین (کتاب)|انوار البدرین]]» و طریحی در «[[مجمع البحرین (کتاب)|مجمع البحرین]]»، این کتاب را از ابن میثم بحرانی می‌دانند.
 
+
#'''رساله فی آداب البحث؛''' منابع این رساله را به ابن میثم بحرانی منتسب می‌دانند.
شیخ یوسف بحرانی از کتاب «سلامه البهیه» نقل می‌کند: پیشوای متکلمان و زبده فقیهان و محدثان، عالم ربانی کمال‌الدین میثم... غواص دریای معارف و سرچشمه حقایق و لطائف است.<ref> مفاخر اسلام، علی دوانی، ج 4، ص 196ـ8.</ref>
+
#'''البحر الخضم؛''' این اثر درباره «الهیات» نگاشته شده است.<ref> الذریعه، ج ۳، ص ۳۷.</ref>
 
+
#'''النجاة فی القیامة فی تحقیق امر الامامة؛''' بغدادی در «هدیة العارفین» از این کتاب یاد کرده و صاحب «[[الذریعه الی تصانیف الشیعه|الذریعه]]» این کتاب را «نجاة القیامه فی امر الامامه» می‌نامد و گفته است: مولف کتاب را در یک مقدمه و سه باب، تنظیم کرده است.<ref> همان، ج ۲۴، ص ۶۱.</ref>
محدث شهیر حاج [[شیخ عباس قمی]]، نیز در این باره چنین آورده است: عالم ربانی و فیلسوف متبحر، محقق و حکیم متأله مدقق، جامع علوم معقول و منقول و استاد فاضلانی است که از فحول بی‌شمارند.<ref> سفینه البحار، ج 2، ص 256.</ref> صاحب الذریعه او را عارف متکلم<ref> الذریعه، ج 24، ص 6.</ref> می‌نامد و صاحب معجم‌المولفین وی را ادیب، حکیم و متکلمی‌ از فقهای امامیه می‌داند.
+
#'''تجرید البلاغه؛''' زرکلی می‌گوید: تجرید البلاغه در [[علم معانی|معانی]] و [[علم بیان|بیان]]، از شیخ میثم بن علی بن میثم بحرانی... که آن را اصول البلاغه نیز خوانند.<ref> الاعلام، ج ۸، ص ۲۹۳.</ref> ظاهراً این کتاب، همان مقدمه شرح نهج البلاغه است که خود ابن میثم با قدری تعدیل، حذف و اضافه به صورت مستقل عرضه کرده است.
 
+
#'''رساله فی الوحی والالهام؛'''
کتاب تجرید الکلام فی تحریر عقائد الاسلام نوشته خواجه نصیرالدین طوسی یکی از آثار گرانبهای فلسفی و کلامی‌ است که شرح‌های زیادی بر آن نوشته شده است. ابن میثم نیز در این باره، آرائی دارد که صدرالدین ملاصدرای شیرازی (متوفی 1050 ق) از میان شرح‌های مختلف، آراء ابن میثم را ملاک قرار داده است. ابن میثم تسلط کاملی به شعر داشت؛ او در بسیاری از موارد، برای استشهاد مطالب ذکر شده از شعر استفاده می‌کرد.
+
#'''شرح حدیث المنزله؛''' این اثر، شرح [[حدیث منزلت]] در مورد [[خلافت]] [[امام علی]] علیه‌السلام است که شیخ علی بحرانی چنین می‌گوید: رساله‌ای شگفت‌انگیز در شرح حدیث منزلت و این که این [[حدیث]] خود به تنهایی در باب خلافت امیرالمومنین علیه‌السلام کفایت می‌کند و در آن به دلیل دیگری، جز این حدیث احتجاج نکرده است.<ref> همان، ص ۱۰۶، به نقل از انوارالبدرین، ص ۶۶.</ref>
 
+
#'''شرح المأة الکلمة المرتضویة؛''' ابن میثم در این کتاب از افکار «[[ابن سینا]]» بهره برده است. در انوار البدرین آمده است: شرحی نفیس و بی‌مانند است.<ref> همان.</ref> صاحب «الذریعه» آن را شرح «الکلمات المأه» خوانده است. ابن میثم در مقدمه کتاب چنین می‌نویسد: «مولا و اماممان، سرور اوصیاء، امیرمومنان علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام که دارای نشانه‌های روشن و کرامت‌های بلند می‌باشد. از شخصیت‌هایی است که به بلندترین درجات یاد شده بالا رفته و به روشن‌ترین و والاترین آن مقامات، فایز گشته است...».
'''فراخوانی از بغداد'''
+
#'''المعراج السماوی؛''' بحرانی در «سلافة البهیه» در مورد این کتاب می‌گوید: [[ملاصدرا|صدرالدین شیرازی]] فیلسوف، فرائد تحقیقاتی را که شیخ میثم در این کتاب ابداع نموده، گلچین کرده است.<ref> همان، ص ۱۰۳.</ref> صاحب «الذریعه» نیز می‌گوید که [[سید علی خان مدنی]]، صاحب «[[ریاض السالکین (کتاب)|ریاض السالکین]]» در تصانیف خود، فراوان از این کتاب نقل می‌کند.<ref> الذریعه، ج ۲، ص ۲۳۰.</ref>
 
+
#'''استقصاء النظر فی امامة الائمة الاثنی عشر؛''' [[فخرالدین طریحی]] در مورد این کتاب می‌گوید: مانند آن تاکنون نوشته نشده است.<ref> مجمع البحرین، ج ۶، ص ۱۷۲.</ref>
از مطالعه برگه‌های تاریخ، برمی‌آید که ابن میثم بحرانی با آن همه کمالات علمی‌ و معنوی در نهایت فقر و تنگدستی زندگی می‌کرد. وی هنگامی‌ که مشاهده می‌کرد آن چه مورد اهمیت عمومی‌ مردم و برخی دانش‌پژوهان قرار دارد، پول و ثروت دنیاست و به کمالات معنوی و علمی‌ توجهی نمی‌شود، غم بر دلش سایه می‌افکند. همین تنش‌های روحی باعث شد که ابن میثم گوشه‌نشینی و تحمل فقر را بر حضور فعال در اجتماع، ترجیح دهد.
+
#'''شرح اشارات علی بن سلیمان بحرانی؛''' «اشارات الواصلین» کتابی از [[علی بن سلیمان بحرانی]] (متوفی ۶۷۲ ق) در باب الهیات و [[علم کلام|کلام]] و [[حکمت]] بوده که ابن میثم بر این کتاب استادش شرح نوشته است. صاحب «انوار البدرین» می‌نویسد: ...در آن، داد سخن بداده و پرده از ژرفای مطالب برگرفته است ... یکی از مشایخ معاصر ما گفته است: اگر او جز این کتاب را نداشت، برای دلالت بر کمال تبحرش، کافی بود.<ref> پژوهش و حوزه، ص ۱۰۸، به نقل از انورالبدرین، ص ۶۳؛ الذریعه، ج ۲، ص ۹۶ و ۹۸.</ref>
 
+
==پانویس==
دانشوران بغداد و حله که آوازه ابن میثم را شنیده و برخی از آثارش را نیز مطالعه کرده بودند، نامه‌ای برای وی ارسال کردند تا با حضور خود در [[عراق]]، حوزه درس آن جا را رونق بیشتری بخشد. در بخشی از این نامه آمده است: «شگفت‌آور است که شما با وجود تسلطی که در تمام علوم و معارف دارید، در کنج عزلت و گوشه‌نشینی باقی بمانید». ابن میثم پس از دریافت نامه، جواب آنان را با دو بیت شعر ارسال کرد که:
 
 
 
طلبت فنون العلم ابغی بها العلا × فقصر بی عما سموت به القل
 
 
 
تبین لی ان المحاسن کلها × فروع و ان المال فیها هو الاصل.
 
 
 
«من انواع علوم و فنون را فراگرفتم تا به مقام والایی برسم؛ اما تنگدستی و فقر، مرا از رسیدن به این هدف بازداشت. پس آشکارا دانستم که تمام نیکی‌ها و خوبی‌ها، فرعند و مال و ثروت، اصل است!».
 
 
 
او به این وسیله به آنان فهماند عده‌ای از روی نادانی مال بی‌ارزش دنیا را به کمالات علمی‌ و معنوی ترجیح می‌دهند.
 
 
 
'''سفر به عراق'''
 
 
 
ابن میثم پس از ورود به [[عراق]]، لباس‌های مندرس و کهنه پوشید و در کلاس درسی که دانش‌پژوهان زیادی حضور داشتند شرکت کرد و در آستانه درب نشست. مدتی که از کلاس درس سپری شد، سوالی پیش آمد و هیچ کدام از حاضران نتوانستند به آن پاسخ دهند؛ ابن میثم پاسخ را بیان کرد؛ اما هیچ کدام از دانشجویان به او توجهی نکردند؛ حتی یکی از آن‌ها گفت: مثل این که تو هم چند صباحی درس خوانده‌ای؟! پس از اتمام، هنگامی‌ که سفره غذا پهن شد، به او تعارف نکردند که به سفره بنشیند، فقط مقدار کمی‌ غذا برایش آوردند.
 
 
 
وی فردای آن روز، با لباس‌های فاخر و اشرافی به مجلس درس وارد شد؛ همگی به احترام او از جا برخاسته و وی را به بالای مجلس راهنمایی کردند. درس همانند هر روز آغاز شد؛ ابن میثم در میانه درس، مطالبی را که صحت نداشت، عمدا به زبان راند؛ حضار بدون توجه به محتوای گفتار وی، زبان به تصدیق او گشوده و آفرین گفتند.
 
 
 
هنگام غذا خوردن که فرارسیدن، نسبت به ابن میثم، احترم زیادی قائل شده و او را به غذاخوردن دعوت کردند. وی آستین لباس را به طرف غذا گرفت و گفت: «کل یا کمی؛ ای آستین، بخور!» حاضران با تعجب پرسیدند: این چه حرف و عملی است؟!
 
 
 
ابن میثم در جواب فرمود: همه این غذاهای لذیذ، برای آستین من و جامه‌های قیمتی من است؛ نه خود من! زیرا من همان فقیری هستم که دیروز در همین مجلس حضور یافتم و هیچ کدام از شما به من توجهی نکردید و سخنان درست مرا نپذیرفتید؛ اما امروز در قالب یک فرد پولدار شرکت کردم، مورد احترام قرار گرفتم و سخنان باطل و بی‌اساس من مورد پذیرش شما قرار گرفت! وی در پایان فرمود: من، ابن میثم بحرانی هستم که دعوتم کردید؛ (قبلاً) همین عمل امروز شما را گوشزد کردم و نوشتم که شما، جهل با پولداری را بر علم همراه فقر، ترجیح می‌دهید!<ref> مفاخر اسلام، ج 4، ص 198ـ192.</ref>
 
 
 
'''تاریخ سفر'''
 
 
 
تاریخ سفر وی به عراق و حله و مدت اقامتش در آن شهرها نامعلوم است؛ اما بر اساس قراینی، می‌شود فرض کرد که این سفر در بین سال‌های 675ـ665 ق. بوده است:
 
 
 
* الف) ابن میثم در عراق، خدمت استادانی رسید که سال وفات آنان در حدود همین سال‌ها بوده است.
 
 
 
* ب) وی پس از تصرف بغداد توسط هلاکوخان مغول و در عصر حکومت عطاالملک جوینی، به [[بغداد]] آمده و شرح «[[نهج البلاغه]]» را به سفارش جوینی نگاشته است.
 
 
 
از آن جا که تاریخ اتمام «نهج البلاغه»، سال 675 ق. است و عطاالملک نیز در همان سال از حکومت عزل شد، می‌توان گفت که ابن میثم پس از عزل عطاالملک به بحرین بازگشته است.<ref> همان، پژوهش و حوزه، ج 6، ص 85.</ref>
 
 
 
'''موقعیت ابن میثم در عراق'''
 
 
 
ابن میثم در حکومت عطا ملک جوینی روزگار خوبی داشت، حکومت آن عصر، قدر و ارزش وی را پاس می‌داشت ابن میثم در این باره می‌گوید: هنگامی ‌که توفیق دیدار جوینی برایم دست داد، به حضور شریفش رسیدم. از روی علاقه و محبت، جایگاه و مقامی‌ را به من اختصاص داد که خواسته‌هایم برآورده شد و باران‌های نعمت‌هایش را بر من بارانید که بی‌شباهت به نعمت‌های خداوندی نبود، در گفتگوهای دوستانه‌اش، ستایش «نهج البلاغه» و عظمت، فضیلت و اهمیت آن را به گونه‌ای بر زبان راند که دانستم او همان کسی است که من در جستجویش بودم؛ چرا که وی به ارزش «نهج البلاغه» و منزلت آن در بین کتاب‌ها آگاهی داشت. من علاقه‌مندی وی را به کشف اسرار، دقایق و حقایق «نهج البلاغه» دوچندان کردم...<ref> ترجمه شرح «نهج البلاغه»، ج ص 36، بنیاد پژوهش‌های آستان قدس رضوی، اول، 1375 ش.</ref>
 
 
 
از عبارات فوق، می‌توان به تمایلات شیعی عطاالملک پی برد و ای بسا مصاحبت وی با ابن میثم و تقدیم این شرح از سوی ابن میثم به عطاالملک، باعث گرایش وی به تشیع بوده باشد.
 
 
 
'''سفر به حله'''
 
 
 
روز دوشنبه 5 [[صفر]] 656 ق هنگامی‌ که هلاکوخان و لشکرش، بغداد را تصرف کردند در قتل، اسارت و آزار مردم و غارت اموالشان کوتاهی نکرده و این عمل ننگین را تا 40 روز ادامه دادند. در پی این حادثه غم‌انگیز جمعی از مردان، زنان، کودکان و شیرخواران به قتل رسیدند و جز عده کمی ‌از آن‌ها باقی نماند.
 
 
 
اهالی حله که وقایع غم‌انگیز بغداد را شنیده بودند، همراه سادات و دانشمندان بزرگ خود، نزد هلاکوخان آمدند. با آگاهی و درایت فقیهانی چون خواجه نصیرالدین طوسی و نفوذ آنان در دستگاه مغول، شهر حله از حملات تخریبی مغولان در امان ماند.<ref> تاریخ العراق، اللمحامی‌ عباس الغرادی، ج 1، ص 37ـ9، منشورات الشریف الرضی، [[قم]]، اول.</ref>
 
 
 
از آن چه که در منابع آمده است، فهمیده می‌شود که ابن میثم مدتی را به حله سفر کرده است؛ در کتاب انوارالبدرین می‌خوانیم: و (ابن میثم) به حله سیفیه درآمد... و بسیاری از علمای شهر، چونان علامه (حلی) از وی استجازه کردند...<ref> پژوهش و حوزه، ص 91، به نقل از انوارالبدرین، ص 65.</ref>
 
 
 
'''شاگردان'''
 
 
 
'''<I>1. خواجه نصیرالدین طوسی:</I>'''
 
 
 
قبلاً نام وی در ردیف استادان ابن میثم ذکر شد؛ اما بر اساس نقل «ریحانه الأدب» از برخی بزرگان، خواجه نصیرالدین طوسی نیز در زمینه فقه و شرح «[[نهج البلاغه]]»، از حوزه درسی ابن میثم بهره‌مند شده است.<ref> ریحانه الأدب، ج ص 240ـ2.</ref> اگر چه برخی، این شاگردی را منتفی دانسته و دور از شأن و جایگاه بلند خواجه نصیر می‌دانند، اما با توضیحی که در پایان بخش استادان ذکر شد، این امر بعید به نظر نمی‌رسد.
 
 
 
جمال الدین، ابو منصور حسن بن یوسف بن مطهر حلی (علامه حلی) (متوفی 726 ق) از وی به عنوان شیخ فقیهان حله، یکی از مشایخ گرامی، عالم صدوق و فقیه، شاعر و ادیب یاد شده است. وی یکی از مشایخ عبدالکریم بن طاووس نیز می‌باشد.
 
 
 
'''آثار'''
 
 
 
به دلیل قدمت آثار وی، برخی از کتب که به وی منتسب است، در دسترس ما نیست. حتی نام بعضی از آن‌ها به چند صورت ضبط شده است آن چه مسلم است از وی 12 کتاب نفیس به جای مانده که به شرح ذیل است:
 
 
 
'''<I>1. شرح «نهج البلاغه»:</I>'''
 
 
 
این کتاب مهمترین و معروف‌ترین اثر وی است که به عطاالملک جوینی اهدا کرده است. همه کسانی که به نوعی زندگی ابن میثم را مورد اشاره قرار داده‌اند، از این اثر بزرگ تجلیل کرده‌اند.
 
 
 
صاحب لؤلؤه البحرین می‌نویسد: (این اثر) سزاوار آن است که با نور بر مردمک دیده و نه با مرکب بر اوراق نوشته آید.<ref> لؤلؤه البحرین، ص 255.</ref> طریحی می‌گوید: مانند این کتاب، نوشته نشده است.<ref> معجم البحرین، ج 6، ص 172.</ref>
 
 
 
در اهمیت این کتاب همین بس که فخرالمحققین فرزند [[علامه حلی]]، که خود از بزرگان بود، این کتاب را تدریس می‌کرد و سید حیدر آملی (عارف نامدار) این درس را از وی فرامی‌گرفته است.<ref> مقدمه تفسیر محیط 51 عظم، ص 529.</ref>
 
 
 
این شرح کم‌نظیر، «مصباح السالکین» نام دارد و شش نسخه از آن در کتابخانه موزه [[عراق]] موجود است. ابن میثم سه شرح بر «نهج البلاغه» نوشته است:
 
 
 
* 1. شرح بزرگ نهج البلاغه، که «مصباح السالکین» نام دارد.
 
 
 
* 2. شرح «نهج البلاغه» متوسط یا کوچک، که از شرح «نهج البلاغه» کبیر گرفته شده است. ابن میثم بنا به درخواست عطاملک جوینی برای فرزندان وی (ابومنصور محمد، مظفرالدین و ابوالعباس علی) خلاصه برداری نموده و در پایان کتاب یادآوری می‌شود که: «هذا مصباح السالکین لنهج البلاغه» صاحب «الذریعه» می‌نویسد: که دست نوشته‌هایی از این شرح در مدرسه فاضل خان [[مشهد]] و مدرسه مروی تهران موجود است.
 
 
 
* 3. شرح سوم که بسیاری از آن نام برده‌اند اما توضیح بیشتری درباره آن نداده‌اند. عملاً بیش از دو شرح بر «نهج البلاغه» از ابن میثم شناخته شده نیست.
 
 
 
البته احتمال دارد این شرح سوم، همان شرح صد کلمه [[امیرالمومنین]] علیه‌السلام باشد که معرفی خواهد شد.<ref> الذریعه، ج 1، ص 150ـ149؛ شروح «نهج البلاغه»، حسین جمعه العاملی، ص 86ـ7، بیروت، اول، 1403 ق.</ref> شرح بزرگ «نهج البلاغه» چندین بار به چاپ رسیده است؛ نخست در سال 1378 ق. در تهران ـ که چاپ و تصحیح آن را شیخ محمدرضا بروجردی بر عهده داشت ـ و بار دیگر هم در سال 1981 م توسط دارالآثار الاسلامی، بیروت، به چاپ رسید. ترجمه فارسی این کتاب نفیس نیز توسط بنیاد پژوهش‌های آستان قدس رضوی در سال 1375 ش به چاپ رسیده است.
 
 
 
گروهی از عالمان نیز به تلخیص این کتاب پرداخته‌اند؛ از جمله، شاگردش علامه حلی، نظام‌الدین علی بن حسین جیلانی است که آن را «انوارالفصاحه» نامید.<ref> الذریعه، ج 14، ص 149.</ref> نکته‌ای که قابل توجه است، «زمان تألیف» این شرح، در زمان حکومت اهل تسنن بر [[عراق]] و بعد از فروپاشی حکومت بنی‌عباس بوده است که خود نشانگر شناخته بودن قدر و منزلت عالمان و همت والای دانشمندان در نشر معارف [[اهل بیت]] علیهم‌السلام است.
 
 
 
در واقع، ابن میثم با شرح «نهج البلاغه» و اهدای آن به عطاالملک جوینی، تمایلات شیعی او را دوچندان نموده و با تلخیص و روان‌نویسی آن (اختیار مصباح السالکین)، توانست افکار جوانان سنی بغداد را به «تشیع» سوق دهد.
 
 
 
'''<I>2. القواعد فی علم الکلام:</I>'''
 
 
 
شیخ یوسف بحرانی در «السلافه البهیه»، شیخ علی بحرانی در «انوار البدرین»، صاحب «لؤلؤه البحرین» و طریحی در «مجمع البحرین»، این کتاب را از ابن میثم بحرانی می‌دانند.
 
 
 
'''<I>3. رساله فی آداب البحث:</I>'''
 
 
 
منابع این رساله را به ابن میثم بحرانی منتسب می‌دانند.
 
 
 
'''<I>4. البحر الخضم:</I>'''
 
 
 
این اثر درباره «الهیات» نگاشته شده است.<ref> الذریعه، ج 3، ص 37.</ref>
 
 
 
'''<I>5. النجاه فی القیامه فی تحقیق امرالامامه:</I>'''
 
 
 
بغدادی در «هدیه العارفین» از این کتاب یاد کرده است و صاحب «الذریعه» این کتاب را «نجاه القیامه فی امرالامامه» می‌نامد و گفته است: مولف کتاب را در یک مقدمه و سه باب، تنظیم کرده است.<ref> همان، ج 24، ص 61.</ref>
 
 
 
'''<I>6. تجرید البلاغه:</I>'''
 
 
 
زرکلی می‌گوید: تجرید البلاغه در معانی و بیان، از شیخ کمال‌الدین میثم بن علی بن میثم بحرانی... که آن را اصول البلاغه نیز خوانند.<ref> الاعلام، ج 8، ص 293.</ref> ظاهراً این کتاب، همان مقدمه شرح نهج البلاغه است که خود ابن میثم با قدری تعدیل، حذف و اضافه به صورت مستقل عرضه کرده است.
 
 
 
'''<I>7. رساله فی الوحی والالهام:</I>'''
 
 
 
'''<I>8. شرح حدیث المنزله:</I>'''
 
 
 
این اثر، شرح یک حدیث از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در مورد خلافت امیرالمومنان [[امام علی]] علیه‌السلام است که شیخ علی بحرانی چنین می‌گوید: رساله‌ای شگفت‌انگیز در شرح حدیث منزلت و این که این [[حدیث]] خود به تنهایی در باب خلافت امیرالمومنین علیه‌السلام کفایت می‌کند و در آن به دلیل دیگری، جز این حدیث احتجاج نکرده است.<ref> همان، ص 106، به نقل از انوارالبدرین، ص 66.</ref>
 
 
 
'''<I>9. شرح المأه الکلمه المرتضویه:</I>'''
 
 
 
عده‌ای که زندگی ابن میثم را نوشته‌اند، از این کتاب یاد کرده‌اند. ابن میثم در این کتاب از افکار «ابن سینا» بهره برده است. در انوارالبدرین آمده است: شرحی نفیس و بی‌مانند است.<ref> همان.</ref> صاحب «الذریعه» آن را شرح «الکلمات المأه» خوانده است.
 
 
 
این کتاب تحت عنوان «مأه کلمه الامام امیرالمومنین علی بن ابیطالب علیه‌السلام» توسط منشورات موسسه اعلمی، بیروت لبنان و با تصحیح و تعلیق سید جلال‌الدین ارموی، به چاپ رسیده است. مصحح از چهار نسخه قدیمی ‌این کتاب که در اختیار داشته است، بر اساس قدیمی‌ترین آن‌ها این کتاب نفیس را احیا نموده است. ترجمه این کتاب نیز توسط آقای عبدالعلی صاحبی و با حمایت بنیاد پژوهش‌های اسلامی ‌آستان قدس رضوی در سال 1370 ش به چاپ رسیده است.
 
 
 
ابن میثم در مقدمه کتاب چنین می‌نویسد: «مولا و اماممان، سرور اوصیاء، امیرمومنان علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام که دارای نشانه‌های روشن و کرامت‌های بلند می‌باشد. از شخصیت‌هایی است که به بلندترین درجات یاد شده بالا رفته و به روشن‌ترین و والاترین آن مقامات، فایز گشته است...».
 
 
 
ما نیز به عنوان نمونه شرح یکی از آن [[احادیث]] را ذکر می‌کنیم: «نفاق المرء ذله؛ دورویی مرد، خواری است».
 
 
 
نفاق، از ذلت سرچشمه می‌گیرد و توضیح آن این است که چون منافق از باوری به باور دیگری خارج می‌شود که ورود به آن روا نیست؛ خود دلیل بر آن است که نفس او در برابر چیزهای خیالی که بر آن وارد می‌شود و از پاسخ دادن به وسوسه‌های شیطانی شکست خورده است، بلکه در برابر هر چه این امور بر نفس او وارد می‌شود مقهور می‌باشد، پس سبب می‌شود که در اعتقادات مخالف هم تردید کند، یکبار از این عقیده و بار دیگر از عقیده دیگری پیروی کند و این معنا خواری و پستی است، ناگزیر این مطلب که دورویی مرد از خواری او نشأت می‌گیرد، صادق می‌باشد و همچنین در نفس منافق این صفت پست که با آن از عدالت بیرون می‌رود تحقق می‌یابد و موجب می‌شود که از پیمودن راه خیر و گردن نهادن در برابر اسبابی که خوشبختی جاوید می‌آورد محروم باشد، محققا منافقان در پایین ترین طبقه دوزخند.<ref> شرح صد کلمه، ص 163، ترجمه عبدالعلی صاحبی، بنیاد پژوهش های اسلامی ‌آستان قدس رضوی، اول، 1370 ش.</ref>
 
 
 
'''<I>10. المعراج السماوی:</I>'''
 
 
 
بحرانی در «سلافه البهیه» در مورد این کتاب می‌گوید: صدرالدین شیرازی، فیلسوف، فرائد تحقیقاتی را که شیخ میثم در این کتاب ابداع نموده، گلچین کرده است.<ref> همان، ص 103.</ref> صاحب «الذریعه» نیز خاطر نشان می‌کند که سید علی خان مدنی، صاحب «ریاض السالکین» در تصانیف خود، فراوان از این کتاب نقل می‌کند.<ref> الذریعه، ج 2، ص 230.</ref>
 
 
 
'''<I>11. استقصاء النظر فی امامه الائمه الاثنی عشر:</I>'''
 
 
 
فخرالدین طریحی در مورد این کتاب می‌گوید: مانند آن تاکنون نوشته نشده است.<ref> مجمع البحرین، ج 6، ص 172.</ref>
 
 
 
'''<I>12. شرح اشارات علی بن سلیمان بحرانی (متوفی 672 ق):</I>'''
 
 
 
علی بن سلیمان بحرانی کتابی به نام «اشارات الواصلین» در باب الهیات و کلام و [[حکمت]] نوشته است که به «اشارات» معروف شد. ابن میثم بر کتاب استادش شرح نوشته است. صاحب «انوارالبدرین» می‌نویسد: ...در آن، دا سخن بداده و پرده از ژرفای مطالب برگرفته است ... یکی از مشایخ معاصر ما گفته است: اگر او جز این کتاب را نداشت، برای دلالت بر کمال تبحرش، کافی بود.<ref> پژوهش و حوزه، ص 108، به نقل از انورالبدرین، ص 63؛ الذریعه، ج 2، ص 96 و 98.</ref>
 
 
 
'''غروب'''
 
 
 
وی پس از آن که به بحرین بازگشت، در بین سال‌های 679 و 699 ق درگذشت. البته صاحب الذریعه می‌گوید: آن گونه که در کشکول بهایی آمده، در سال 679 ق درگذشته؛ ولی قول صحیح یا 699 ق است که در کشف الحجب آمده است یا 689 ق، زیرا او در سال 681 ق زنده بود و در این سال، نگارش کتاب شرح «نهج البلاغه» کوچک را به اتمام رسانده است.
 
 
 
مزار این عالم وارسته در روستای «هلتا» یکی از روستاهای سه‌گانه ماحوز، بحرین است. [[شیخ عباس قمی‌]] و صاحب «الذریعه» به این محل اشاره دارند. در کتاب شرح «نهج البلاغه» آمده است: وی پس از وفات، در مقبره جدش المعلی در قریه «هلتا» به خاک سپرده شد.<ref> شرح «نهج البلاغه» ابن میثم، ص 25.</ref>
 
 
 
==پانویس ==
 
 
<references />
 
<references />
----
+
==منابع==
 
+
*[[گلشن ابرار]]، جلد ۴، زندگی‌نامه "ابن میثم بحرانی" از مهدی احمدی.
'''پيوندها'''
+
*خلاصه مقالات دومین همایش ابن میثم بحرانی، مجله پژوهه، فروردین و اردیبهشت ۱۳۸۶، شماره ۲۳.
 
+
{{سنجش کیفی
* '''[http://lib.ahlolbait.ir/parvan/resource.do?action=resource&id=42780&scope=HalOLVgPCsu2plQ44gKoPkv_zG9M1IC-&flowLastAction=view&from=search&query=%D8%A7%D8%A8%D9%86%20%D9%85%D9%8A%D8%AB%D9%85%20%D8%A8%D8%AD%D8%B1%D8%A7%D9%86%D9%8A&field=&collectionPID=0&lang=&count=20&execute=true شرح نهج‌البلاغه (ابن ميثم بحراني)]'''
+
|سنجش=شده
 +
|شناسه= خوب
 +
|عنوان بندی مناسب= خوب
 +
|کفایت منابع و پی نوشت ها= خوب
 +
|رعایت سطح مخاطب عام= خوب
 +
|رعایت ادبیات دانشنامه ای= خوب
 +
|جامعیت= خوب
 +
|رعایت اختصار= خوب
 +
|سیر منطقی= خوب
 +
|کیفیت پژوهش= خوب
 +
|رده=دارد
 +
}}
 
[[رده:علمای قرن هفتم]]
 
[[رده:علمای قرن هفتم]]
 +
[[رده:علماء شیعه]][[رده:فقیهان]][[رده:متکلمان]]
 +
[[رده:عارفان]]
 +
[[رده: شارحان نهج البلاغه]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۵ مهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۲:۰۰

«میثم بن علی بن میثم بحرانی» (۶۳۶-۶۹۹ ق)، فقیه، محدث، متکلم، ادیب و حکیم بزرگ شیعه در قرن هفتم هجری و از شاگردان خواجه نصیرالدین طوسی است. کتاب «مصباح السالکین» او از مهمترین شروح «نهج البلاغه» می‌باشد. علامه حلی از جمله شاگردان اوست.

نام کامل میثم بن علی بن میثم بحرانی
زادروز ۶۳۶ قمری
زادگاه بحرین
وفات ۶۹۹ قمری
مدفن بحرین

Line.png

اساتید

خواجه نصیرالدین طوسی، علی بن سلیمان بحرانی، جعفر بن حسن حلی،...

شاگردان

علامه حلی، خواجه نصیرالدین طوسی،...

آثار

مصباح السالکین، اختیار مصباح السالکین، القواعد فی علم الکلام، رساله فی آداب البحث، البحر الخضم، النجاة فی القیامة فی تحقیق امر الامامة، تجرید البلاغه،...

زندگی‌نامه

در منابع رجالی اولیه، به سال ولادت و محل تولد «کمال‌الدین، میثم بن علی بن میثم بحرانی» چندان نپرداخته‌اند؛ در این میان، فقط به نقل شیخ سلیمان بحرانی می‌توان استناد جست که در کتابش «تراجم علماء بحرین»، تولد وی را سال ۶۳۶ قمری دانسته است.[۱]

همچنین از آنجا که ابن میثم به «بحرانی» معروف است و وی را از عالمان سرشناس کشور بحرین شمرده‌اند، معلوم می‌شود که در بحرین چشم به دنیا گشوده است. میثم سال‌ها بعد به «کمال‌الدین» لقب یافت.

ابن میثم بحرانی با آن همه کمالات علمی‌ و معنوی در نهایت فقر و تنگدستی زندگی می‌کرد. وی هنگامی‌ که مشاهده می‌کرد آن چه مورد اهمیت عمومی‌ مردم و برخی دانش‌پژوهان قرار دارد، پول و ثروت دنیاست و به کمالات معنوی و علمی‌ توجهی نمی‌شود، گوشه‌نشینی و تحمل فقر را بر حضور فعال در اجتماع، ترجیح داد.

دانشوران بغداد و حله که آوازه ابن میثم را شنیده و برخی از آثارش را نیز مطالعه کرده بودند، نامه‌ای برای وی ارسال کردند تا با حضور خود در عراق، حوزه درس آن جا را رونق بیشتری بخشد. در بخشی از این نامه آمده است: «شگفت‌آور است که شما با وجود تسلطی که در تمام علوم و معارف دارید، در کنج عزلت و گوشه‌نشینی باقی بمانید».

تاریخ سفر وی به عراق و حله و مدت اقامتش در آن شهرها نامعلوم است؛ اما بر اساس قراینی، می‌شود فرض کرد که این سفر در بین سال‌های ۶۷۵ـ۶۶۵ ق. بوده است؛ زیرا وی پس از تصرف بغداد توسط هلاکوخان مغول و در عصر حکومت عطاءالملک جوینی، به بغداد آمده و «شرح نهج البلاغه» را به سفارش جوینی نگاشته است. از آن جا که تاریخ اتمام این کتاب، سال ۶۷۵ ق. است و عطاءالملک نیز در همان سال از حکومت عزل شد، می‌توان گفت که ابن میثم پس از عزل عطاءالملک به بحرین بازگشته است.[۲]

ابن میثم در حکومت عطاءالملک جوینی روزگار خوبی داشت، حکومت آن عصر، قدر و ارزش وی را پاس می‌داشت ابن میثم در این باره می‌گوید: هنگامی ‌که توفیق دیدار جوینی برایم دست داد، به حضور شریفش رسیدم. از روی علاقه و محبت، جایگاه و مقامی‌ را به من اختصاص داد که خواسته‌هایم برآورده شد و باران‌های نعمت‌هایش را بر من بارانید که بی‌شباهت به نعمت‌های خداوندی نبود، در گفتگوهای دوستانه‌اش، ستایش «نهج البلاغه» و عظمت، فضیلت و اهمیت آن را به گونه‌ای بر زبان راند که دانستم او همان کسی است که من در جستجویش بودم؛ چرا که وی به ارزش «نهج البلاغه» و منزلت آن در بین کتاب‌ها آگاهی داشت. من علاقه‌مندی وی را به کشف اسرار، دقایق و حقایق «نهج البلاغه» دوچندان کردم.[۳]

از آن چه که در منابع آمده است، فهمیده می‌شود که ابن میثم پس از تصرف بغداد توسط هلاکوخان در ۶۵۶ قمری، مدتی را نیز به حله سفر کرده است.

ابن میثم بحرانی پس از آن که به بحرین بازگشت، در بین سال‌های ۶۷۹ و ۶۹۹ قمری درگذشت. البته صاحب «الذریعه» می‌گوید: آن گونه که در کشکول بهایی آمده، در سال ۶۷۹ ق. درگذشته؛ ولی قول صحیح یا ۶۹۹ ق. است که در کشف الحجب آمده است یا ۶۸۹ ق، زیرا او در سال ۶۸۱ ق. زنده بود و در این سال، نگارش کتاب شرح «نهج البلاغه» را به اتمام رسانده است. وی پس از وفات، در مقبره جدش المعلی در قریه «هلتا» یکی از روستاهای سه‌گانه ماحوز بحرین به خاک سپرده شد.[۴]

استادان و شاگردان

ابن میثم حیات علمی‌ خود را از سنین کودکی آغاز کرد و از دانشوران بحرین، علوم عصر خویش را به خوبی فراگرفت. عالمان عراق و حله نیز به چیره‌دستی او در علوم مختلف، اذعان داشتند.

مهمترین اساتید او عبارتند از:

  • خواجه نصیرالدین طوسی (۶۷۲ـ۵۹۸ ق): ابن میثم در محضر این استاد بزرگ علم کلام و حکمت را فراگرفت.
  • علی بن سلیمان بحرانی (متوفی ۶۷۲ ق): علامه حلی درباره علی بن سلیمان می‌گوید: وی به علوم عقلی و نقلی آگاه بود و همچنین شناخت کاملی نسبت به قواعد حکما داشت. ابن میثم کتاب اشارات او را شرح کرد.
  • جعفر بن حسن حلی (معروف به محقق حلی) (متوفی ۶۷۶ ق): کتاب فقهی محقق «شرائع الاسلام» مدت‌ها در حوزه‌های علمیه به عنوان «فقه استدلالی» تدریس می‌شد. احتمال دارد ابن میثم در محضر این استاد، فقه و ادبیات را فراگرفته باشد.

قبلاً نام خواجه نصیرالدین طوسی در ردیف استادان ابن میثم ذکر شد؛ اما بر اساس نقل «ریحانة الأدب» از برخی بزرگان، خواجه طوسی نیز در زمینه فقه و شرح «نهج البلاغه»، از حوزه درسی ابن میثم بهره‌مند شده است.[۵]

از دیگر شاگردان نامدار ابن میثم، حسن بن یوسف بن مطهر معروف به «علامه حلی» (متوفی ۷۲۶ ق) از علمای بزرگ شیعه است.

در نگاه دیگران

شیخ کمال الدین ابن میثم بحرانی از دانشمندان برجسته قرن هفتم هجری بود. کسانی که وی را می شناختند معتقد بودند که او فیلسوفی محقق، حکیمی باریک بین، رهبر و پیشوای علمای کلام، دانشمندی بزرگ در علم فقه و حدیث و عالمی ربانی است.

فخرالدین طریحی، دانشمند معروف شیعه، ابن میثم بحرانی را شیخی صدوق و مورد اعتماد خوانده است.[۶]

شیخ یوسف بحرانی از کتاب «سلامة البهیه» نقل می‌کند: پیشوای متکلمان و زبده فقیهان و محدثان، عالم ربانی کمال‌الدین میثم... غواص دریای معارف و سرچشمه حقایق و لطائف است.[۷]

محدث شهیر شیخ عباس قمی، نیز در این باره چنین آورده است: عالم ربانی و فیلسوف متبحر، محقق و حکیم متأله مدقق، جامع علوم معقول و منقول است.[۸]

صاحب الذریعه او را عارف متکلم می‌نامد[۹] و صاحب معجم‌المولفین وی را ادیب، حکیم و متکلمی‌ از فقهای امامیه می‌داند.

آثار و تألیفات

از ابن میثم بحرانی کتب نفیسی به جای مانده که به شرح ذیل است:

  1. مصباح السالکین یا شرح نهج البلاغه ابن میثم؛ این کتاب مهمترین و معروف‌ترین اثر وی است که به عطاءالملک جوینی اهدا کرده است. در اهمیت این کتاب همین بس که فخرالمحققین حلی، که خود از بزرگان بود، این کتاب را تدریس می‌کرد و سید حیدر آملی (عارف نامدار) این درس را از وی فرامی‌گرفته است.[۱۰]
  2. اختیار مصباح السالکین؛ شرح متوسط بر «نهج البلاغه» است که ابن میثم بنا به درخواست عطاءالملک جوینی برای فرزندان وی خلاصه برداری نمود. در واقع، ابن میثم با شرح «نهج البلاغه» و اهدای آن به عطاءالملک جوینی، تمایلات شیعی او را دوچندان نموده و با تلخیص و روان‌نویسی آن (اختیار مصباح السالکین)، توانست افکار جوانان سنی بغداد را به «تشیع» سوق دهد.
  3. القواعد فی علم الکلام؛ شیخ یوسف بحرانی در «السلافة البهیه»، شیخ علی بحرانی در «انوار البدرین» و طریحی در «مجمع البحرین»، این کتاب را از ابن میثم بحرانی می‌دانند.
  4. رساله فی آداب البحث؛ منابع این رساله را به ابن میثم بحرانی منتسب می‌دانند.
  5. البحر الخضم؛ این اثر درباره «الهیات» نگاشته شده است.[۱۱]
  6. النجاة فی القیامة فی تحقیق امر الامامة؛ بغدادی در «هدیة العارفین» از این کتاب یاد کرده و صاحب «الذریعه» این کتاب را «نجاة القیامه فی امر الامامه» می‌نامد و گفته است: مولف کتاب را در یک مقدمه و سه باب، تنظیم کرده است.[۱۲]
  7. تجرید البلاغه؛ زرکلی می‌گوید: تجرید البلاغه در معانی و بیان، از شیخ میثم بن علی بن میثم بحرانی... که آن را اصول البلاغه نیز خوانند.[۱۳] ظاهراً این کتاب، همان مقدمه شرح نهج البلاغه است که خود ابن میثم با قدری تعدیل، حذف و اضافه به صورت مستقل عرضه کرده است.
  8. رساله فی الوحی والالهام؛
  9. شرح حدیث المنزله؛ این اثر، شرح حدیث منزلت در مورد خلافت امام علی علیه‌السلام است که شیخ علی بحرانی چنین می‌گوید: رساله‌ای شگفت‌انگیز در شرح حدیث منزلت و این که این حدیث خود به تنهایی در باب خلافت امیرالمومنین علیه‌السلام کفایت می‌کند و در آن به دلیل دیگری، جز این حدیث احتجاج نکرده است.[۱۴]
  10. شرح المأة الکلمة المرتضویة؛ ابن میثم در این کتاب از افکار «ابن سینا» بهره برده است. در انوار البدرین آمده است: شرحی نفیس و بی‌مانند است.[۱۵] صاحب «الذریعه» آن را شرح «الکلمات المأه» خوانده است. ابن میثم در مقدمه کتاب چنین می‌نویسد: «مولا و اماممان، سرور اوصیاء، امیرمومنان علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام که دارای نشانه‌های روشن و کرامت‌های بلند می‌باشد. از شخصیت‌هایی است که به بلندترین درجات یاد شده بالا رفته و به روشن‌ترین و والاترین آن مقامات، فایز گشته است...».
  11. المعراج السماوی؛ بحرانی در «سلافة البهیه» در مورد این کتاب می‌گوید: صدرالدین شیرازی فیلسوف، فرائد تحقیقاتی را که شیخ میثم در این کتاب ابداع نموده، گلچین کرده است.[۱۶] صاحب «الذریعه» نیز می‌گوید که سید علی خان مدنی، صاحب «ریاض السالکین» در تصانیف خود، فراوان از این کتاب نقل می‌کند.[۱۷]
  12. استقصاء النظر فی امامة الائمة الاثنی عشر؛ فخرالدین طریحی در مورد این کتاب می‌گوید: مانند آن تاکنون نوشته نشده است.[۱۸]
  13. شرح اشارات علی بن سلیمان بحرانی؛ «اشارات الواصلین» کتابی از علی بن سلیمان بحرانی (متوفی ۶۷۲ ق) در باب الهیات و کلام و حکمت بوده که ابن میثم بر این کتاب استادش شرح نوشته است. صاحب «انوار البدرین» می‌نویسد: ...در آن، داد سخن بداده و پرده از ژرفای مطالب برگرفته است ... یکی از مشایخ معاصر ما گفته است: اگر او جز این کتاب را نداشت، برای دلالت بر کمال تبحرش، کافی بود.[۱۹]

پانویس

  1. لؤلوة البحرین، شیخ یوسف بحرانی، ص ۲۵۹.
  2. همان، پژوهش و حوزه، ج ۶، ص ۸۵.
  3. ترجمه شرح «نهج البلاغه»، ج ۱، ص ۳۶، بنیاد پژوهش‌های آستان قدس رضوی، اول، ۱۳۷۵ ش.
  4. شرح «نهج البلاغه» ابن میثم، ص ۲۵.
  5. ریحانه الأدب، ج ۸، ص ۲۴۰ـ۲.
  6. مجمع البحرین، ج ۶، ص ۱۷۲.
  7. مفاخر اسلام، علی دوانی، ج ۴، ص ۱۹۶ـ۸.
  8. سفینه البحار، ج ۲، ص ۲۵۶.
  9. الذریعه، ج ۲۴، ص ۶.
  10. مقدمه تفسیر محیط ۵۱ عظم، ص ۵۲۹.
  11. الذریعه، ج ۳، ص ۳۷.
  12. همان، ج ۲۴، ص ۶۱.
  13. الاعلام، ج ۸، ص ۲۹۳.
  14. همان، ص ۱۰۶، به نقل از انوارالبدرین، ص ۶۶.
  15. همان.
  16. همان، ص ۱۰۳.
  17. الذریعه، ج ۲، ص ۲۳۰.
  18. مجمع البحرین، ج ۶، ص ۱۷۲.
  19. پژوهش و حوزه، ص ۱۰۸، به نقل از انورالبدرین، ص ۶۳؛ الذریعه، ج ۲، ص ۹۶ و ۹۸.

منابع

  • گلشن ابرار، جلد ۴، زندگی‌نامه "ابن میثم بحرانی" از مهدی احمدی.
  • خلاصه مقالات دومین همایش ابن میثم بحرانی، مجله پژوهه، فروردین و اردیبهشت ۱۳۸۶، شماره ۲۳.