حلف: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(ویرایش)
 
(۲ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
 
{{مدخل دائرة المعارف|[[دانشنامه جهان اسلام]]}}
 
{{مدخل دائرة المعارف|[[دانشنامه جهان اسلام]]}}
  
حِلف، از پيمانهاى رايج عربهاى جاهلى. حلف در لغت به معناى قَسَم و در اصطلاح به‌ معناى عهد و پيمان است.<ref>خليل‌ بن احمد؛ جوهرى؛ ابن‌منظور؛ ذيل واژه.</ref>
+
«حِلف»، که در لغت به معناى قَسَم و در اصطلاح به‌ معناى عهد و پیمان است،<ref>خلیل‌ بن احمد؛ جوهرى؛ ابن‌منظور؛ ذیل واژه.</ref> از پیمانهاى رایج در عرب [[جاهلیت]] بود. اتحاد میان طرفین براى امورى همچون دفاع مشترک در برابر دیگر قبایل، انتقام و خون‌خواهى، و به‌ طور کلى برخوردار شدن از منافع اقتصادى و اجتماعى و سیاسى، از اهداف شکل‌گیری بیشتر حلفها بوده است. «[[حلف الفضول|حلف‌الفضول]]» که توسط عده‌ای از جوانان [[مکه|مکه]] از جمله [[پیامبر اسلام|پیامبر اکرم]] قبل از [[مبعث حضرت محمد صلی الله علیه و آله|بعثت]] براى یارى به مظلومان پدید آمده بود، پس از ظهور [[اسلام]] نیز محترم شمرده شد.
  
 
==اهمیت حلف==
 
==اهمیت حلف==
  
حلفها و پيمانها در ساختار قبيله‌اى جزيرة‌العرب و در فقدان دولت مركزى، حداقلى از نظم و امنيت اجتماعى را برقرار مى‌كرد. حفظ بقا و امنيت قبايل ضعيف‌تر در برابر حملات و غارتهاى قبايل دشمن و نيز امنيت راههاى بازرگانى و امكان آمد و شد در محدوده جغرافيايى قبايل به حلفهاى ميان قبايل بستگى تام داشت.<ref>جوادعلى، ج4، ص385؛ جوده، ص27ـ46.</ref>  
+
حلفها و پیمانها در ساختار قبیله‌اى [[شبه جزیره عربستان|جزیرة‌العرب]] و در فقدان دولت مرکزى، حداقلى از نظم و امنیت اجتماعى را برقرار مى‌کرد. حفظ بقا و امنیت قبایل ضعیف‌تر در برابر حملات و غارتهاى قبایل دشمن و نیز امنیت راههاى بازرگانى و امکان آمد و شد در محدوده جغرافیایى قبایل، به حلفهاى میان قبایل بستگى تام داشت.<ref>جوادعلى، ج۴، ص۳۸۵؛ جوده، ص۲۷ـ۴۶.</ref>  
  
در ميان عربهاى پيش از اسلام كمتر قبيله‌اى حليف يا حلفايى نداشت، حتى قبايل بزرگ هم به حلفها مى‌پيوستند، به‌ جز نوادرى كه به قدرت خود مغرور بودند.<ref>جوادعلى، ج4، ص373.</ref>
+
در میان عربهاى پیش از [[اسلام]] کمتر قبیله‌اى حلیف یا حلفایى نداشت، حتى قبایل بزرگ هم به حلفها مى‌پیوستند، به‌ جز نوادرى که به قدرت خود مغرور بودند.<ref>جوادعلى، ج۴، ص۳۷۳.</ref>
  
قبايل و طوايف و افراد در انعقاد حلف با ديگران مختار بودند. افزون بر پيمانهاى ميان قبايل، گاه ميان بطون (شاخه‌هاى) قبايل مختلف (جدا از كل قبيله) يا حتى ميان افراد، مستقل از قبيله، حلفهايى پديد مى‌آمد كه البته در اين موارد كل قبيله در برابر حلف متعهد نبود. از طرفى چون اين‌گونه حلفها باعث تضعيف قبيله و اختلافات داخلى مى‌شد، معمولاً سران قبيله از انعقاد آنها جلوگيرى مى‌كردند.<ref>همان، ج4، ص372، 376ـ377.</ref>
+
قبایل و طوایف و افراد در انعقاد حلف با دیگران مختار بودند. افزون بر پیمانهاى میان قبایل، گاه میان بطون (شاخه‌هاى) قبایل مختلف (جدا از کل قبیله) یا حتى میان افراد، مستقل از قبیله، حلفهایى پدید مى‌آمد که البته در این موارد کل قبیله در برابر حلف متعهد نبود. از طرفى چون این‌گونه حلفها باعث تضعیف قبیله و اختلافات داخلى مى‌شد، معمولاً سران قبیله از انعقاد آنها جلوگیرى مى‌کردند.<ref>همان، ج۴، ص۳۷۲، ۳۷۶ـ۳۷۷.</ref>
  
==انگيزه و هدف==
+
==انگیزه و اهداف حلف==
  
انگيزه و هدف بيشتر حلفها عبارت بود از: اتحاد و يكپارچگى ميان طرفين براى امورى همچون دفاع مشترك در برابر ديگر قبايل؛ انتقام و خون‌خواهى (ثار) و گرفتن ديه؛ ترس از هجو؛ ترس از به كيفر رسيدن به‌ سبب ارتكاب برخى جنايات، همچون قتل؛ كمك گرفتن براى به چنگ آوردن يا حفظ كردن چراگاهها؛ و به‌ طور كلى برخوردار شدن از منافع اقتصادى و اجتماعى و سياسى، بهبود بخشيدن به اين امور يا حفظ آنها.<ref>رجوع کنید به همان، ج4، ص372؛ جوده، همانجا.</ref>
+
انگیزه و هدف بیشتر حلفها عبارت بود از: اتحاد و یکپارچگى میان طرفین براى امورى همچون دفاع مشترک در برابر دیگر قبایل؛ انتقام و خون‌خواهى ([[ثار]]) و گرفتن [[دیات|دیه]]؛ ترس از هجو؛ ترس از به کیفر رسیدن به‌ سبب ارتکاب برخى جنایات، همچون قتل؛ کمک گرفتن براى به چنگ آوردن یا حفظ کردن چراگاهها؛ و به‌ طور کلى برخوردار شدن از منافع اقتصادى و اجتماعى و سیاسى، بهبود بخشیدن به این امور یا حفظ آنها.<ref>رجوع کنید به همان، ج۴، ص۳۷۲؛ جوده، همانجا.</ref>
 +
 
 +
اتمام و انقضاى حلف (خَلْع)، همچون انعقاد آن، علل و انگیزه‌هاى گوناگونى داشت. حلفهایى که براى تأمین منافع زودگذر و موقتاً منعقد مى‌شدند، با کسب انتفاع مورد نظر یا سپرى شدن زمان معین، فسخ مى‌گردیدند. نقل و انتقال هاى قبایل و دور شدن آنها از یکدیگر نیز در تضعیف مناسبات و در نتیجه کم‌رنگ شدن و فسخ حلفها مؤثر بود.<ref>رجوع کنید به جوادعلى، ج۴، ص۳۷۴-۳۷۶.</ref>
  
 
==اصول حلف بین قبائل==
 
==اصول حلف بین قبائل==
  
حلف به‌ تدريج در نهاد وَلاء ادغام شد كه هدف از آن؛ پيوستن فرد، افراد يا طايفه‌اى به يك قبيله بود به‌ طورى كه گفته شده است حلف، گسترده‌ترين شكل ولاء در نزد عرب پيش از اسلام بود.<ref>جوده، ص32-47.</ref> دليل انعقاد چنين پيمانى معمولاً رانده شدن اين افراد از قبيله خود و نيازشان به پيوستن به قبيله جديدى بود كه از آنان حمايت كند. اين اعضاى جديد «مولا»ى قبيله مذكور خوانده مى‌شدند و وظايف و حقوقشان با ديگر افراد قبيله يكسان بود و حتى از يكديگر ارث مى‌بردند.<ref>ابن‌خلدون، ج1، مقدمه، ص169ـ170؛ د.اسلام، چاپ دوم، ذيل واژه.</ref>
+
حلف به‌ تدریج در نهاد وَلاء ادغام شد که هدف از آن، پیوستن افراد یا طایفه‌اى به یک قبیله بود به‌ طورى که گفته شده است حلف، گسترده‌ترین شکل ولاء در نزد عرب پیش از [[اسلام]] بود.<ref>جوده، ص۳۲-۴۷.</ref> دلیل انعقاد چنین پیمانى معمولاً رانده شدن این افراد از قبیله خود و نیازشان به پیوستن به قبیله جدیدى بود که از آنان حمایت کند. این اعضاى جدید «مولا»ى قبیله مذکور خوانده مى‌شدند و وظایف و حقوقشان با دیگر افراد قبیله یکسان بود و حتى از یکدیگر [[ارث]] مى‌بردند.<ref>ابن‌خلدون، ج۱، مقدمه، ص۱۶۹ـ۱۷۰؛ د.اسلام، چاپ دوم، ذیل واژه.</ref>
  
حلف در عين متحدكردن قبايل مختلف، استقلال و خودمختارى آنان را از بين نمى‌برد و با آنكه معمولاً يك طرفِ حلف قبيله ضعيفى قرار داشت، تحقيرى براى آنان به‌ شمار نمى‌رفت. در اغلب اين موارد قبيله كوچك‌تر به موطن قبيله بزرگ‌تر كوچ مى‌كرد كه اين امر باعث آميختگى و اتحاد بيشتر ميان آنان مى‌شد. حتى با گذشت زمان، گاه نام خاندانى مشترك به دو قبيله اطلاق مى‌شد و قبيله كوچك‌تر در قبيله بزرگ مستحيل مى‌گرديد.<ref>د.اسلام، همانجا.</ref> از اين‌ رو در بررسى نسب قبايل عرب نمونه‌هاى بسيار از تداخل انساب وجود دارد كه در نتيجه انعقاد حلف پديد آمده است.<ref>براى نمونه رجوع کنید به ابن‌قتيبه، ص98؛ ابوالفرج اصفهانى، ج17، ص93؛ بكرى، ج1، ص41.</ref> به همين سبب، براى شناخت انساب و قبايل عرب بايد احلاف را شناخت.<ref>جوادعلى، ج4، ص385.</ref>
+
حلف در عین متحدکردن قبایل مختلف، استقلال و خودمختارى آنان را از بین نمى‌برد و با آنکه معمولاً یک طرفِ حلف قبیله ضعیفى قرار داشت، تحقیرى براى آنان به‌ شمار نمى‌رفت. در اغلب این موارد قبیله کوچک‌تر به موطن قبیله بزرگ‌تر کوچ مى‌کرد که این امر باعث آمیختگى و اتحاد بیشتر میان آنان مى‌شد. حتى با گذشت زمان، گاه نام خاندانى مشترک به دو قبیله اطلاق مى‌شد و قبیله کوچک‌تر در قبیله بزرگ مستحیل مى‌گردید.<ref>د.اسلام، همانجا.</ref> از این‌ رو در بررسى نسب قبایل عرب نمونه‌هاى بسیار از تداخل انساب وجود دارد که در نتیجه انعقاد حلف پدید آمده است.<ref>براى نمونه رجوع کنید به ابن‌قتیبه، ص۹۸؛ ابوالفرج اصفهانى، ج۱۷، ص۹۳؛ بکرى، ج۱، ص۴۱.</ref> به همین سبب، براى شناخت انساب و قبایل عرب باید احلاف را شناخت.<ref>جوادعلى، ج۴، ص۳۸۵.</ref>
  
بايد توجه داشت كه در حلفها، هيچگاه منافع عمومى مجموعه مردم عرب، همانند اتحاد و دفاع در برابر غيرعرب، در نظر نبود و موضوعات آن به مصالح قومى و قبيله‌اى محدود مى‌شد؛ البته افراد و طوايف به‌ تنهايى و با در نظر گرفتن منافع شخصى خود، با سرزمينهاى ديگر حلفهايى داشتند، مانند حلفهاى تجارى فرزندان عبدمناف (هاشم، عبدشمس، نوفل و مطلب) با دولتهاى شام و حبشه و ايران و يمن<ref>رجوع کنید به ابن‌اثير، ج2، ص16.</ref> هم‌پيمانى ايرانيان مقيم يمن/ابناء با همْدانيان<ref>ابن‌حائك، ج10، ص244؛ رازى، ص37ـ38.</ref> و هم‌پيمانى يهوديان با عربها<ref>ابن‌هشام، ج2، ص188؛ مسعودى، ص240.</ref>
+
باید توجه داشت که در حلفها، هیچگاه منافع عمومى مجموعه مردم عرب، همانند اتحاد و دفاع در برابر غیرعرب، در نظر نبود و موضوعات آن به مصالح قومى و قبیله‌اى محدود مى‌شد؛ البته افراد و طوایف به‌ تنهایى و با در نظر گرفتن منافع شخصى خود، با سرزمینهاى دیگر حلفهایى داشتند، مانند حلفهاى تجارى فرزندان [[عبدمناف]] ([[هاشم بن عبد مناف|هاشم]]، عبدشمس، نوفل و مطلب) با دولتهاى [[شام]] و [[حبشه]] و [[ایران|ایران]] و [[یمن|یمن]]،<ref>رجوع کنید به ابن‌اثیر، ج۲، ص۱۶.</ref> هم‌پیمانى ایرانیان مقیم یمن (ابناء) با همْدانیان<ref>ابن‌حائک، ج۱۰، ص۲۴۴؛ رازى، ص۳۷ـ۳۸.</ref> و هم‌پیمانى [[یهود|یهودیان]] با عربها.<ref>ابن‌هشام، ج۲، ص۱۸۸؛ مسعودى، ص۲۴۰.</ref>
  
چون حلف در تنظيم مناسبات اجتماعى و شئون زندگى عربها نقش مهمى داشت، همچون هر پيمان ديگرى سخت محترم بود و نقض آن گناهى بزرگ شمرده مى‌شد.<ref>رجوع کنید به جوادعلى، ج4، ص370ـ371.</ref>
+
چون حلف در تنظیم مناسبات اجتماعى و شئون زندگى عربها نقش مهمى داشت، همچون هر پیمان دیگرى سخت محترم بود و نقض آن گناهى بزرگ شمرده مى‌شد.<ref>رجوع کنید به جوادعلى، ج۴، ص۳۷۰ـ۳۷۱.</ref>
 
 
==اماکن انعقاد حلف==
 
 
 
انعقاد حلف همواره با مراسمى ويژه همراه بود. حلفهاى مهم را در اماكن مقدس (همچون بتكده‌ها)، مقابر اجداد يا بزرگان، بازارهاى عمومى چون عكاظ و ذى‌المجاز كه در ماههاى حرام برپا مى‌شدند، در اقامتگاه هاى قبيله‌ها يا كنار كوهى مشهور منعقد مى‌ساختند.<ref>رجوع کنید به ابن‌كلبى، ص29؛ جاحظ، 1367، ج3، ص7؛ همو، 1385ـ1389، ج4، ص470ـ471؛ جوادعلى، ج4، ص381-385.</ref> مكيان، مراسم حلف را كنار كعبه و بتهاى آن يا در دارالنَدْوَه يا در خانه يكى از شيوخ قبايل به‌جا مى‌آوردند.<ref>رجوع کنید به ابن‌هشام، ج1، ص139-141؛ ابن‌حبيب، ص43-46؛ مسعودى، ص209ـ210.</ref>
 
  
 
==آداب تحالف==
 
==آداب تحالف==
 +
انعقاد حلف همواره با مراسمى ویژه همراه بوده است. حلفهاى مهم را در اماکن مقدس (همچون بتکده‌ها)، مقابر اجداد یا بزرگان، بازارهاى عمومى چون عکاظ و ذى‌المجاز که در [[ماه های حرام|ماههاى حرام]] برپا مى‌شدند، در اقامتگاه هاى قبیله‌ها یا کنار کوهى مشهور منعقد مى‌ساختند.<ref>رجوع کنید به ابن‌کلبى، ص۲۹؛ جاحظ، ۱۳۶۷، ج۳، ص۷؛ همو، ۱۳۸۵ـ۱۳۸۹، ج۴، ص۴۷۰ـ۴۷۱؛ جوادعلى، ج۴، ص۳۸۱-۳۸۵.</ref> اهل [[مکه|مکه]]، مراسم حلف را کنار [[کعبه|کعبه]] و بتهاى آن یا در [[دار الندوه|دارالنَدْوَه]] یا در خانه یکى از شیوخ قبایل به‌جا مى‌آوردند.<ref>رجوع کنید به ابن‌هشام، ج۱، ص۱۳۹-۱۴۱؛ ابن‌حبیب، ص۴۳-۴۶؛ مسعودى، ص۲۰۹ـ۲۱۰.</ref>
  
آداب تحالف، متنوع بود: در حلف‌المُطَيِبّين ــ كه از مشهورترين حلفاى دوره جاهلى عرب است و در پى اختلاف بنى‌عبدمناف و بنى‌عبدالدار بر سرتصدىِ منصب حجابت كعبه شكل گرفت ــ بنى‌عبدمناف و حلفهاى آنان به نشانه هم‌پيمانى بر ضد بنى‌عبدالدار، دستهاى خود را در ظرفى پر از عطر (طيب) فرو بردند و سپس كعبه را مسح كردند.<ref>رجوع کنید به ابن‌هشام، ج1، ص138ـ139؛ مسعودى، ص210ـ211.</ref> در حلف معروف ديگر اين دوره به نام لَعَقَةُالدَّم (خونْ ليسان) ــ كه در پى بازسازى كعبه و اختلاف قبايل بر سر نصب كردن حجرالاسود در جايگاه مخصوصش شكل گرفت ــ بنى‌عبدالدار و حلفايشان دستهاى خود را در ظرفى پر از خون فروبردند و سپس دستهاى خونين خود را ليسيدند.<ref>ابوعبيده، ج2، ص970؛ ابن‌سعد، ج1، ص58؛ براى مراسم تحالف كه با استفاده از نمك، خاكستر، آب، رُب و جز آنها انجام مى‌شد. رجوع کنید به جوادعلى، ج4، ص378ـ382؛ جوده، ص24ـ26.</ref>
+
آداب تحالف، متنوع بود: در حلف‌المُطَیبین ـ که از مشهورترین حلفاى دوره [[جاهلیت|جاهلى]] عرب است و در پى اختلاف [[عبدمناف|بنى‌عبدمناف]] و بنى‌عبدالدار بر سر تصدىِ منصب حجابت [[کعبه|کعبه]] شکل گرفت ـ بنى‌عبدمناف و حلفهاى آنان به نشانه هم‌پیمانى بر ضد بنى‌عبدالدار، دستهاى خود را در ظرفى پر از عطر (طیب) فرو بردند و سپس کعبه را مسح کردند.<ref>رجوع کنید به ابن‌هشام، ج۱، ص۱۳۸ـ۱۳۹؛ مسعودى، ص۲۱۰ـ۲۱۱.</ref> در حلف معروف دیگر این دوره به نام لَعَقَةُالدَّم (خونْ لیسان) ــ که در پى بازسازى کعبه و اختلاف قبایل بر سر نصب کردن [[حجر الأسود‌‌|حجرالاسود]] در جایگاه مخصوصش شکل گرفت ــ بنى‌عبدالدار و حلفایشان دستهاى خود را در ظرفى پر از خون فروبردند و سپس دستهاى خونین خود را لیسیدند.<ref>ابوعبیده، ج۲، ص۹۷۰؛ ابن‌سعد، ج۱، ص۵۸؛ براى مراسم تحالف که با استفاده از نمک، خاکستر، آب، رُب و جز آنها انجام مى‌شد.</ref>
  
نارالحلف/ نارالتحالف نيز كه در بسيارى از حلفها برافروخته مى‌شد در ادبيات عرب مشهور است.<ref>براى نمونه رجوع کنید به جاحظ، 1367، ج3، ص7ـ8؛ همو، 1385ـ1389، همانجا؛ ثعالبى، ص577.</ref> معمولاً يك نفر، مأمور اجراى مراسم انعقاد حلف مى‌شد و عده‌اى نيز به عنوان شاهد، حضور مى‌يافتند.<ref>رجوع کنید به واقدى، ج2، ص781؛ ابوعبيده، ج1، ص238-408.</ref>
+
نارالحلف (نارالتحالف) نیز که در بسیارى از حلفها برافروخته مى‌شد، در [[ادبیات عرب|ادبیات عرب]] مشهور است.<ref>براى نمونه رجوع کنید به جاحظ، ۱۳۶۷، ج۳، ص۷ـ۸؛ همو، ۱۳۸۵ـ۱۳۸۹، همانجا؛ ثعالبى، ص۵۷۷.</ref> معمولاً یک نفر، مأمور اجراى مراسم انعقاد حلف مى‌شد و عده‌اى نیز به عنوان شاهد، حضور مى‌یافتند.<ref>رجوع کنید به واقدى، ج۲، ص۷۸۱؛ ابوعبیده، ج۱، ص۲۳۸-۴۰۸.</ref>
  
گاه مجرى مراسم در ميان دو طرف پيمان قرار مى‌گرفت و با سنگِ تيزى كف دستهاى آنان را مى‌خراشيد، آنگاه با قطعه‌اى از جامه ايشان كه به خونشان آلوده بود، چند قطعه سنگ را خونين مى‌ساخت و اورادى مى‌خواند.<ref>جاحظ، 1367، همانجا؛ جوادعلى، ج4، ص379.</ref> در مراسم تحالف، معمولاً سفره‌اى مى‌گستردند و در كنار يكديگر غذا مى‌خوردند.<ref>ابن‌سعد، ج1، ص106؛ عسكرى، قسم1، ص72؛ ابن‌جوزى، ج2، ص311.</ref> گاه پيمانهاى مهم را مى‌نوشتند و در مكانى مقدس، چون كعبه، نگاه مى‌داشتند.<ref>رجوع کنید به ابن‌هشام، ج1، ص375ـ376؛ جاحظ، 1385ـ1389، ج1، ص69ـ70؛ يعقوبى، ج2، ص31.</ref>
+
گاه مجرى مراسم در میان دو طرف پیمان قرار مى‌گرفت و با سنگِ تیزى کف دستهاى آنان را مى‌خراشید، آنگاه با قطعه‌اى از جامه ایشان که به خونشان آلوده بود، چند قطعه سنگ را خونین مى‌ساخت و اورادى مى‌خواند.<ref>جاحظ، ۱۳۶۷، همانجا؛ جوادعلى، ج۴، ص۳۷۹.</ref> در مراسم تحالف، معمولاً سفره‌اى مى‌گستردند و در کنار یکدیگر غذا مى‌خوردند.<ref>ابن‌سعد، ج۱، ص۱۰۶؛ عسکرى، قسم۱، ص۷۲؛ ابن‌جوزى، ج۲، ص۳۱۱.</ref> گاه پیمانهاى مهم را مى‌نوشتند و در مکانى مقدس، چون [[کعبه|کعبه]]، نگاه مى‌داشتند.<ref>رجوع کنید به ابن‌هشام، ج۱، ص۳۷۵ـ۳۷۶؛ جاحظ، ۱۳۸۵ـ۱۳۸۹، ج۱، ص۶۹ـ۷۰؛ یعقوبى، ج۲، ص۳۱.</ref>
  
==انقضاى حلف==
+
==حلف بعد ظهور اسلام==
  
انقضاى حلف (خَلْع)، همچون انعقاد آن، علل و انگيزه‌هاى گوناگونى داشت. حلفهايى كه براى تأمين منافع زودگذر و موقتاً منعقد مى‌شدند، با كسب انتفاع مورد نظر يا سپرى شدن زمان معين، فسخ مى‌گرديدند. نقل و انتقال هاى قبايل و دور شدن آنها از يكديگر نيز در تضعيف مناسبات و در نتيجه كم‌رنگ شدن و فسخ حلفها مؤثر بود.<ref>رجوع کنید به جوادعلى، ج4، ص374-376.</ref>
+
با ظهور [[اسلام]] و رویکرد ویژه تعالیم اسلامى به ایجاد اتحاد و پرهیز از دامن زدن به عوامل تفرقه و تمایزهاى مجعول، جایگاهى که حلف در عصر جاهلى داشت، محفوظ نماند، به‌ ویژه برخى حلفهاى جاهلى که در نتیجه عداوت ها و [[کینه|کینه‌توزی]] هاى مردم عرب شکل گرفته بود، نمى‌توانست در دوره اسلامى ادامه بیابد.
  
==حلف بعد ظهور اسلام==
+
در عین حال حلفى چون «[[حلف الفضول|حلف‌الفضول]]» که براى یارى به مظلومان<ref>صرف‌نظر از منافع اقتصادى آن براى مُتحالِفان.</ref> پدید آمده بود، پس از ظهور اسلام نیز محترم شمرده شد.<ref>رجوع کنید به ابن‌هشام، ج۱، ص۱۴۱ـ۱۴۲؛ مسعودى، ص۲۱۰.</ref> بنابر مجموعه مباحث [[پیامبر اسلام|پیامبر اکرم]] صلی الله علیه و آله درباره نهى یا تجویز حلف<ref>براى تفصیل رجوع کنید به جوده، ص۶۵ـ۸۲.</ref> ـ به‌ویژه با توجه به این که در سال هشتم هجرت، هنگام [[فتح مکه|فتح مکه]] فرمود: «لا حلفَ فى الاسلام» (در اسلام حلفى وجود ندارد)ـ مى‌توان گفت که تا پیش از این تاریخ، پیامبر نظام حلف را نهى کلى و قطعى نکرده و شواهد تاریخى نیز بیانگر همین ادعاست. مثلاً تلاشهاى پیامبر براى کسب یارى و حمایتِ قبایل عرب در آغاز دعوت اسلامى و به‌ ویژه برقرارى [[بیعت عقبه|بیعت عقبه]] با اهالىِ [[یثرب]] و نیز انعقاد پیمان [[اخوت|مؤاخاة]] میان مسلمانان مدینه ([[انصار]]) و [[مهاجرین|مهاجران]] مکى، در ذیل نظامات حلف دسته‌بندى مى‌شوند.<ref>رجوع کنید به همان، ص۶۷ـ۷۰.</ref>
  
با ظهور اسلام و رويكرد ويژه تعاليم اسلامى به ايجاد اتحاد و پرهيز از دامن زدن به عوامل تفرقه و تمايزهاى مجعول، جايگاهى كه حلف در عصر جاهلى داشت، محفوظ نماند به‌ ويژه برخى حلفهاى جاهلى كه در نتيجه عداوت ها و كينه‌توزي هاى مردم عرب شكل گرفته بود، نمى‌توانست در دوره اسلامى ادامه بيابد.
+
حلفهایى که میان [[اوس و خزرج]] در [[مدینه]] با قبایل یهودى [[بنی قینقاع|بنى‌قینقاع]]، [[بنی نضیر|بنى‌نضیر]] و [[بنی قریظه|بنى‌قریظه]] برقرار بود نیز در جنگهاى میان مسلمانان و این قبایل، دست‌کم، موجب پذیرش وساطت و حکمیتِ حلفاى سابقشان براى تعیین سرنوشت ایشان گردید، مانند حکمیت [[سعد بن معاذ]] از [[اوس]] که حلیف بنى‌قریظه بودند در [[غزوه بنی قریظه|غزوه بنى‌قریظه]] در سال پنجم هجری.<ref>رجوع کنید به ابن‌هشام، ج۲، ص۱۸۸؛ طبرى، ج۲، ص۴۸۰-۵۸۶.</ref>
  
در عين حال حلفى چون حلف‌الفضول كه براى يارى به مظلومان<ref>صرف‌نظر از منافع اقتصادى آن براى مُتحالِفان رجوع کنید به جوده، ص32ـ33.</ref> پديد آمده بود ــ پس از ظهور اسلام نيز محترم شمرده شد.<ref>رجوع کنید به ابن‌هشام، ج1، ص141ـ142؛ مسعودى، ص210.</ref> بنابر مجموعه مباحث پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله درباره نهى يا تجويز حلف<ref>براى تفصيل رجوع کنید به جوده، ص65ـ82.</ref> ــ به‌ويژه با توجه به اين كه در سال هشتم هجرت، هنگام فتح مكه فرمود: «لاحلف فى الاسلام» (در اسلام حلفى وجود ندارد)ــ مى‌توان گفت كه تا پيش از اين تاريخ، پيامبر نظام حلف را نهى كلى و قطعى نكرده و شواهد تاريخى نيز بيانگر همين ادعاست. مثلاً تلاشهاى پيامبر براى كسب يارى و حمايتِ قبايل عرب در آغاز دعوت اسلامى و به‌ ويژه برقرارى بيعتِ عقبه با اهالىِ يثرب و نيز انعقاد پيمان مؤاخاة ميان مسلمانان مدينه و مهاجران مكى، در ذيل نظامات حلف دسته‌بندى مى‌شوند.<ref>رجوع کنید به همان، ص67ـ70.</ref>
+
حتى مقدمات [[فتح مکه|فتح مکه]] نیز در نتیجه آنچه بر اساس قواعد نظام حلف روى داده بود شکل گرفت، زیرا بر طبق مفاد [[صلح حدیبیه]] مقرر شده بود که قبایل عرب، در هم‌پیمانى با مسلمانان یا [[قریش|قریش]] مختار باشند. بر این اساس قبیله بنى‌بکر با قریش و [[قبیله خزاعه|بنى‌خزاعه]] با مسلمانان حلیف شدند. پس از مدتى قریش حلیف خود را در حمله به حلیفِ مسلمانان یارى دادند. این به معناى شکستن پیمان صلح حدیبیه از سوى قریش و در نتیجه فرمان [[پیامبر اسلام|پیامبر]] براى فتح [[مکه|مکه]] بود.<ref>ابن‌هشام، ج۴، ص۳۱ـ۳۲؛ طبرى، ج۳، ص۴۳ـ۴۴.</ref>
  
حلفهايى كه ميان اوس و خزرج در [[مدينه]] با قبايل يهودى بنى‌قينقاع، بنى‌نضير و بنى‌قريظه برقرار بود نيز در جنگهاى ميان مسلمانان و اين قبايل، دست‌كم، موجب پذيرش وساطت و حكميتِ حلفاى سابقشان براى تعيين سرنوشت ايشان گرديد، مانند حكميت سعد بن معاذ از اوس كه حليف بنى‌قريظه بودند در غزوه بنى‌قريظه در سال پنجم<ref>رجوع کنید به ابن‌هشام، ج2، ص188؛ طبرى، ج2، ص480-586.</ref> حتى مقدمات فتح مكه نيز در نتيجه آنچه بر اساس قواعد نظام حلف روى داده بود شكل گرفت زيرا بر طبق مفاد صلح حديبيه مقرر شده بود كه قبايل عرب، در هم‌پيمانى با مسلمانان يا قريش مختار باشند.
+
پس از [[فتح مکه]] و الغاى قانون حلف به فرمان پیامبر اسلام، به‌ تدریج حلف و نظامهاى آن از جامعه عرب رخت بربست. اگر هم در دهه‌هاى نخستینِ پس از [[رحلت پیامبر اسلام|رحلت پیامبر]] بتوان اثرى از احلاف گذشته یافت، قطعاً و با گذشت زمان از اهمیت و اعتبار پیشین آن کاسته شده و نقش خود را در جامعه عرب از دست داده بوده است.<ref>براى اطلاع بیشتر رجوع کنید به جوده، ص۷۲ـ۷۹.</ref>
  
بر اين اساس قبيله بنى‌بكر با قريش و بنى‌خزاعه با مسلمانان حليف شدند. پس از مدتى قريش حليف خود را در حمله به حليفِ مسلمانان يارى دادند. اين به معناى شكستن پيمان صلح حديبيه از سوى قريش و در نتيجه فرمان پيامبر براى فتح مكه بود.<ref>ابن‌هشام، ج4، ص31ـ32؛ طبرى، ج3، ص43ـ44.</ref>
+
==پانویس==
 +
<references />
  
==الغاى قانون حلف==
+
==منابع==
  
پس از [[فتح مكه]] و الغاى قانون حلف به فرمان پيامبر اسلام به‌ تدريج حلف و نظامهاى آن از جامعه عرب رخت بربست. اگر هم در دهه‌هاى نخستينِ پس از رحلت پيامبر بتوان اثرى از احلاف گذشته يافت، قطعاً و با گذشت زمان از اهميت و اعتبار پيشين آن كاسته شده و نقش خود را در جامعه عرب از دست داده بوده است.<ref>براى اطلاع بيشتر رجوع کنید به جوده، ص72ـ79.</ref>
+
*[[دانشنامه جهان اسلام (کتاب)|دانشنامه جهان اسلام]]، مدخل "حلف" از صابر اداک.
  
==پانویس==
+
== مطالب مرتبط ==
<references/>
 
  
==منابع==
+
* [[حلف الفضول]]
* دانشنامه جهان اسلام، مدخل "حلف" از صابر اداك، بازیابی: 28 اردیبهشت 1393.
 
  
 
[[رده:آداب و سنن]]
 
[[رده:آداب و سنن]]
 
[[رده:دوران جاهلیت]]
 
[[رده:دوران جاهلیت]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۳ فوریهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۰۷:۰۸

Icon-encycolopedia.jpg

این صفحه مدخلی از دانشنامه جهان اسلام است

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)


«حِلف»، که در لغت به معناى قَسَم و در اصطلاح به‌ معناى عهد و پیمان است،[۱] از پیمانهاى رایج در عرب جاهلیت بود. اتحاد میان طرفین براى امورى همچون دفاع مشترک در برابر دیگر قبایل، انتقام و خون‌خواهى، و به‌ طور کلى برخوردار شدن از منافع اقتصادى و اجتماعى و سیاسى، از اهداف شکل‌گیری بیشتر حلفها بوده است. «حلف‌الفضول» که توسط عده‌ای از جوانان مکه از جمله پیامبر اکرم قبل از بعثت براى یارى به مظلومان پدید آمده بود، پس از ظهور اسلام نیز محترم شمرده شد.

اهمیت حلف

حلفها و پیمانها در ساختار قبیله‌اى جزیرة‌العرب و در فقدان دولت مرکزى، حداقلى از نظم و امنیت اجتماعى را برقرار مى‌کرد. حفظ بقا و امنیت قبایل ضعیف‌تر در برابر حملات و غارتهاى قبایل دشمن و نیز امنیت راههاى بازرگانى و امکان آمد و شد در محدوده جغرافیایى قبایل، به حلفهاى میان قبایل بستگى تام داشت.[۲]

در میان عربهاى پیش از اسلام کمتر قبیله‌اى حلیف یا حلفایى نداشت، حتى قبایل بزرگ هم به حلفها مى‌پیوستند، به‌ جز نوادرى که به قدرت خود مغرور بودند.[۳]

قبایل و طوایف و افراد در انعقاد حلف با دیگران مختار بودند. افزون بر پیمانهاى میان قبایل، گاه میان بطون (شاخه‌هاى) قبایل مختلف (جدا از کل قبیله) یا حتى میان افراد، مستقل از قبیله، حلفهایى پدید مى‌آمد که البته در این موارد کل قبیله در برابر حلف متعهد نبود. از طرفى چون این‌گونه حلفها باعث تضعیف قبیله و اختلافات داخلى مى‌شد، معمولاً سران قبیله از انعقاد آنها جلوگیرى مى‌کردند.[۴]

انگیزه و اهداف حلف

انگیزه و هدف بیشتر حلفها عبارت بود از: اتحاد و یکپارچگى میان طرفین براى امورى همچون دفاع مشترک در برابر دیگر قبایل؛ انتقام و خون‌خواهى (ثار) و گرفتن دیه؛ ترس از هجو؛ ترس از به کیفر رسیدن به‌ سبب ارتکاب برخى جنایات، همچون قتل؛ کمک گرفتن براى به چنگ آوردن یا حفظ کردن چراگاهها؛ و به‌ طور کلى برخوردار شدن از منافع اقتصادى و اجتماعى و سیاسى، بهبود بخشیدن به این امور یا حفظ آنها.[۵]

اتمام و انقضاى حلف (خَلْع)، همچون انعقاد آن، علل و انگیزه‌هاى گوناگونى داشت. حلفهایى که براى تأمین منافع زودگذر و موقتاً منعقد مى‌شدند، با کسب انتفاع مورد نظر یا سپرى شدن زمان معین، فسخ مى‌گردیدند. نقل و انتقال هاى قبایل و دور شدن آنها از یکدیگر نیز در تضعیف مناسبات و در نتیجه کم‌رنگ شدن و فسخ حلفها مؤثر بود.[۶]

اصول حلف بین قبائل

حلف به‌ تدریج در نهاد وَلاء ادغام شد که هدف از آن، پیوستن افراد یا طایفه‌اى به یک قبیله بود به‌ طورى که گفته شده است حلف، گسترده‌ترین شکل ولاء در نزد عرب پیش از اسلام بود.[۷] دلیل انعقاد چنین پیمانى معمولاً رانده شدن این افراد از قبیله خود و نیازشان به پیوستن به قبیله جدیدى بود که از آنان حمایت کند. این اعضاى جدید «مولا»ى قبیله مذکور خوانده مى‌شدند و وظایف و حقوقشان با دیگر افراد قبیله یکسان بود و حتى از یکدیگر ارث مى‌بردند.[۸]

حلف در عین متحدکردن قبایل مختلف، استقلال و خودمختارى آنان را از بین نمى‌برد و با آنکه معمولاً یک طرفِ حلف قبیله ضعیفى قرار داشت، تحقیرى براى آنان به‌ شمار نمى‌رفت. در اغلب این موارد قبیله کوچک‌تر به موطن قبیله بزرگ‌تر کوچ مى‌کرد که این امر باعث آمیختگى و اتحاد بیشتر میان آنان مى‌شد. حتى با گذشت زمان، گاه نام خاندانى مشترک به دو قبیله اطلاق مى‌شد و قبیله کوچک‌تر در قبیله بزرگ مستحیل مى‌گردید.[۹] از این‌ رو در بررسى نسب قبایل عرب نمونه‌هاى بسیار از تداخل انساب وجود دارد که در نتیجه انعقاد حلف پدید آمده است.[۱۰] به همین سبب، براى شناخت انساب و قبایل عرب باید احلاف را شناخت.[۱۱]

باید توجه داشت که در حلفها، هیچگاه منافع عمومى مجموعه مردم عرب، همانند اتحاد و دفاع در برابر غیرعرب، در نظر نبود و موضوعات آن به مصالح قومى و قبیله‌اى محدود مى‌شد؛ البته افراد و طوایف به‌ تنهایى و با در نظر گرفتن منافع شخصى خود، با سرزمینهاى دیگر حلفهایى داشتند، مانند حلفهاى تجارى فرزندان عبدمناف (هاشم، عبدشمس، نوفل و مطلب) با دولتهاى شام و حبشه و ایران و یمن،[۱۲] هم‌پیمانى ایرانیان مقیم یمن (ابناء) با همْدانیان[۱۳] و هم‌پیمانى یهودیان با عربها.[۱۴]

چون حلف در تنظیم مناسبات اجتماعى و شئون زندگى عربها نقش مهمى داشت، همچون هر پیمان دیگرى سخت محترم بود و نقض آن گناهى بزرگ شمرده مى‌شد.[۱۵]

آداب تحالف

انعقاد حلف همواره با مراسمى ویژه همراه بوده است. حلفهاى مهم را در اماکن مقدس (همچون بتکده‌ها)، مقابر اجداد یا بزرگان، بازارهاى عمومى چون عکاظ و ذى‌المجاز که در ماههاى حرام برپا مى‌شدند، در اقامتگاه هاى قبیله‌ها یا کنار کوهى مشهور منعقد مى‌ساختند.[۱۶] اهل مکه، مراسم حلف را کنار کعبه و بتهاى آن یا در دارالنَدْوَه یا در خانه یکى از شیوخ قبایل به‌جا مى‌آوردند.[۱۷]

آداب تحالف، متنوع بود: در حلف‌المُطَیبین ـ که از مشهورترین حلفاى دوره جاهلى عرب است و در پى اختلاف بنى‌عبدمناف و بنى‌عبدالدار بر سر تصدىِ منصب حجابت کعبه شکل گرفت ـ بنى‌عبدمناف و حلفهاى آنان به نشانه هم‌پیمانى بر ضد بنى‌عبدالدار، دستهاى خود را در ظرفى پر از عطر (طیب) فرو بردند و سپس کعبه را مسح کردند.[۱۸] در حلف معروف دیگر این دوره به نام لَعَقَةُالدَّم (خونْ لیسان) ــ که در پى بازسازى کعبه و اختلاف قبایل بر سر نصب کردن حجرالاسود در جایگاه مخصوصش شکل گرفت ــ بنى‌عبدالدار و حلفایشان دستهاى خود را در ظرفى پر از خون فروبردند و سپس دستهاى خونین خود را لیسیدند.[۱۹]

نارالحلف (نارالتحالف) نیز که در بسیارى از حلفها برافروخته مى‌شد، در ادبیات عرب مشهور است.[۲۰] معمولاً یک نفر، مأمور اجراى مراسم انعقاد حلف مى‌شد و عده‌اى نیز به عنوان شاهد، حضور مى‌یافتند.[۲۱]

گاه مجرى مراسم در میان دو طرف پیمان قرار مى‌گرفت و با سنگِ تیزى کف دستهاى آنان را مى‌خراشید، آنگاه با قطعه‌اى از جامه ایشان که به خونشان آلوده بود، چند قطعه سنگ را خونین مى‌ساخت و اورادى مى‌خواند.[۲۲] در مراسم تحالف، معمولاً سفره‌اى مى‌گستردند و در کنار یکدیگر غذا مى‌خوردند.[۲۳] گاه پیمانهاى مهم را مى‌نوشتند و در مکانى مقدس، چون کعبه، نگاه مى‌داشتند.[۲۴]

حلف بعد ظهور اسلام

با ظهور اسلام و رویکرد ویژه تعالیم اسلامى به ایجاد اتحاد و پرهیز از دامن زدن به عوامل تفرقه و تمایزهاى مجعول، جایگاهى که حلف در عصر جاهلى داشت، محفوظ نماند، به‌ ویژه برخى حلفهاى جاهلى که در نتیجه عداوت ها و کینه‌توزی هاى مردم عرب شکل گرفته بود، نمى‌توانست در دوره اسلامى ادامه بیابد.

در عین حال حلفى چون «حلف‌الفضول» که براى یارى به مظلومان[۲۵] پدید آمده بود، پس از ظهور اسلام نیز محترم شمرده شد.[۲۶] بنابر مجموعه مباحث پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله درباره نهى یا تجویز حلف[۲۷] ـ به‌ویژه با توجه به این که در سال هشتم هجرت، هنگام فتح مکه فرمود: «لا حلفَ فى الاسلام» (در اسلام حلفى وجود ندارد)ـ مى‌توان گفت که تا پیش از این تاریخ، پیامبر نظام حلف را نهى کلى و قطعى نکرده و شواهد تاریخى نیز بیانگر همین ادعاست. مثلاً تلاشهاى پیامبر براى کسب یارى و حمایتِ قبایل عرب در آغاز دعوت اسلامى و به‌ ویژه برقرارى بیعت عقبه با اهالىِ یثرب و نیز انعقاد پیمان مؤاخاة میان مسلمانان مدینه (انصار) و مهاجران مکى، در ذیل نظامات حلف دسته‌بندى مى‌شوند.[۲۸]

حلفهایى که میان اوس و خزرج در مدینه با قبایل یهودى بنى‌قینقاع، بنى‌نضیر و بنى‌قریظه برقرار بود نیز در جنگهاى میان مسلمانان و این قبایل، دست‌کم، موجب پذیرش وساطت و حکمیتِ حلفاى سابقشان براى تعیین سرنوشت ایشان گردید، مانند حکمیت سعد بن معاذ از اوس که حلیف بنى‌قریظه بودند در غزوه بنى‌قریظه در سال پنجم هجری.[۲۹]

حتى مقدمات فتح مکه نیز در نتیجه آنچه بر اساس قواعد نظام حلف روى داده بود شکل گرفت، زیرا بر طبق مفاد صلح حدیبیه مقرر شده بود که قبایل عرب، در هم‌پیمانى با مسلمانان یا قریش مختار باشند. بر این اساس قبیله بنى‌بکر با قریش و بنى‌خزاعه با مسلمانان حلیف شدند. پس از مدتى قریش حلیف خود را در حمله به حلیفِ مسلمانان یارى دادند. این به معناى شکستن پیمان صلح حدیبیه از سوى قریش و در نتیجه فرمان پیامبر براى فتح مکه بود.[۳۰]

پس از فتح مکه و الغاى قانون حلف به فرمان پیامبر اسلام، به‌ تدریج حلف و نظامهاى آن از جامعه عرب رخت بربست. اگر هم در دهه‌هاى نخستینِ پس از رحلت پیامبر بتوان اثرى از احلاف گذشته یافت، قطعاً و با گذشت زمان از اهمیت و اعتبار پیشین آن کاسته شده و نقش خود را در جامعه عرب از دست داده بوده است.[۳۱]

پانویس

  1. خلیل‌ بن احمد؛ جوهرى؛ ابن‌منظور؛ ذیل واژه.
  2. جوادعلى، ج۴، ص۳۸۵؛ جوده، ص۲۷ـ۴۶.
  3. جوادعلى، ج۴، ص۳۷۳.
  4. همان، ج۴، ص۳۷۲، ۳۷۶ـ۳۷۷.
  5. رجوع کنید به همان، ج۴، ص۳۷۲؛ جوده، همانجا.
  6. رجوع کنید به جوادعلى، ج۴، ص۳۷۴-۳۷۶.
  7. جوده، ص۳۲-۴۷.
  8. ابن‌خلدون، ج۱، مقدمه، ص۱۶۹ـ۱۷۰؛ د.اسلام، چاپ دوم، ذیل واژه.
  9. د.اسلام، همانجا.
  10. براى نمونه رجوع کنید به ابن‌قتیبه، ص۹۸؛ ابوالفرج اصفهانى، ج۱۷، ص۹۳؛ بکرى، ج۱، ص۴۱.
  11. جوادعلى، ج۴، ص۳۸۵.
  12. رجوع کنید به ابن‌اثیر، ج۲، ص۱۶.
  13. ابن‌حائک، ج۱۰، ص۲۴۴؛ رازى، ص۳۷ـ۳۸.
  14. ابن‌هشام، ج۲، ص۱۸۸؛ مسعودى، ص۲۴۰.
  15. رجوع کنید به جوادعلى، ج۴، ص۳۷۰ـ۳۷۱.
  16. رجوع کنید به ابن‌کلبى، ص۲۹؛ جاحظ، ۱۳۶۷، ج۳، ص۷؛ همو، ۱۳۸۵ـ۱۳۸۹، ج۴، ص۴۷۰ـ۴۷۱؛ جوادعلى، ج۴، ص۳۸۱-۳۸۵.
  17. رجوع کنید به ابن‌هشام، ج۱، ص۱۳۹-۱۴۱؛ ابن‌حبیب، ص۴۳-۴۶؛ مسعودى، ص۲۰۹ـ۲۱۰.
  18. رجوع کنید به ابن‌هشام، ج۱، ص۱۳۸ـ۱۳۹؛ مسعودى، ص۲۱۰ـ۲۱۱.
  19. ابوعبیده، ج۲، ص۹۷۰؛ ابن‌سعد، ج۱، ص۵۸؛ براى مراسم تحالف که با استفاده از نمک، خاکستر، آب، رُب و جز آنها انجام مى‌شد.
  20. براى نمونه رجوع کنید به جاحظ، ۱۳۶۷، ج۳، ص۷ـ۸؛ همو، ۱۳۸۵ـ۱۳۸۹، همانجا؛ ثعالبى، ص۵۷۷.
  21. رجوع کنید به واقدى، ج۲، ص۷۸۱؛ ابوعبیده، ج۱، ص۲۳۸-۴۰۸.
  22. جاحظ، ۱۳۶۷، همانجا؛ جوادعلى، ج۴، ص۳۷۹.
  23. ابن‌سعد، ج۱، ص۱۰۶؛ عسکرى، قسم۱، ص۷۲؛ ابن‌جوزى، ج۲، ص۳۱۱.
  24. رجوع کنید به ابن‌هشام، ج۱، ص۳۷۵ـ۳۷۶؛ جاحظ، ۱۳۸۵ـ۱۳۸۹، ج۱، ص۶۹ـ۷۰؛ یعقوبى، ج۲، ص۳۱.
  25. صرف‌نظر از منافع اقتصادى آن براى مُتحالِفان.
  26. رجوع کنید به ابن‌هشام، ج۱، ص۱۴۱ـ۱۴۲؛ مسعودى، ص۲۱۰.
  27. براى تفصیل رجوع کنید به جوده، ص۶۵ـ۸۲.
  28. رجوع کنید به همان، ص۶۷ـ۷۰.
  29. رجوع کنید به ابن‌هشام، ج۲، ص۱۸۸؛ طبرى، ج۲، ص۴۸۰-۵۸۶.
  30. ابن‌هشام، ج۴، ص۳۱ـ۳۲؛ طبرى، ج۳، ص۴۳ـ۴۴.
  31. براى اطلاع بیشتر رجوع کنید به جوده، ص۷۲ـ۷۹.

منابع

مطالب مرتبط