زهد/اهداف زهد (شهید مطهری): تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(صفحه‌ای جدید حاوی ''''هدف های زهد اسلامی''' 1'''.ایثار''' اسلام برای چندین هدف قبول می كند كه انسان در د...' ایجاد کرد)
 
(ویرایش)
 
(۲ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
'''هدف های زهد اسلامی'''
+
در این مقاله هدف های «[[زهد]]» اسلامی از دیدگاه [[مرتضی مطهری|شهید مطهری]] بیان شده است.
  
1'''.ایثار'''
+
== اهداف زهد ==
 +
===ایثار===
  
اسلام برای چندین هدف قبول می كند كه انسان در دنیا زاهد باشد، یعنی از لذتهای حلال چشم بپوشد. انسان در شرایطی قرار می گیرد كه در آن، انسانهای دیگر مثل او یا بیشتر از او احتیاج دارند. در اینجا انسان چه می كند؟ ایثار می كند، جود و بخشش می كند، لذتی را كه برای خودش حلال و جایز است به دیگری می دهد، نمی خورد تا به دیگران بخوراند. نه اینكه نمی خورد و دور می ریزد تا در آخرت به او بدهند بخورد! اگر چنین كند آنجا به او می گویند كار احمقانه ای كرده ای كه دور ریختی به خیال اینكه اینجا بدهیم به تو بخوری. نمی پوشد برای اینكه بپوشاند. آسایش نمی كند برای اینكه بتواند دیگران را در آسایش وارد كند. لذت نمی برد برای اینكه به دیگران لذت برساند. این ایثار است، یكی از عالیترین و باشكوه ترین شئون و خصائص انسانی است، یكی از انسانی ترین كارهای بشر است، زهد است ولی زهد انسانی، زهد صحیح، زهد عالی. این آن زهدی است كه علیّ بن ابی طالب دارد.
+
[[اسلام]] برای چندین هدف قبول می کند که [[انسان]] در دنیا زاهد باشد، یعنی از لذتهای [[حلال]] چشم بپوشد. انسان در شرایطی قرار می گیرد که در آن، انسانهای دیگر مثل او یا بیشتر از او احتیاج دارند. در اینجا انسان چه می کند؟ [[ایثار]] می کند، جود و بخشش می کند، لذتی را که برای خودش حلال و جایز است به دیگری می دهد، نمی خورد تا به دیگران بخوراند. نه اینکه نمی خورد و دور می ریزد تا در [[آخرت]] به او بدهند بخورد! اگر چنین کند آنجا به او می گویند کار احمقانه ای کرده ای که دور ریختی به خیال اینکه اینجا بدهیم به تو بخوری. نمی پوشد برای اینکه بپوشاند. آسایش نمی کند برای اینکه بتواند دیگران را در آسایش وارد کند. لذت نمی برد برای اینکه به دیگران لذت برساند.
  
نمی خورد ولی دور نمی ریزد. زحمت می كشد، به دست می آورد، ولی نمی خورد برای اینكه بخوراند، نمی پوشد برای اینكه دیگران را بپوشاند. وَ یُطْعِمونَ الطَّعامَ عَلی حُبِّهِ مِسْكیناً وَ یَتیماً وَ اَسیراً. اِنَّما نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللّهِ لانُریدُ مِنْكُمْ جَزاءً وَ لا شُكورا <ref> سوره دهر آیه 8و9 </ref>
+
این ایثار است، یکی از عالیترین و باشکوه ترین شئون و خصائص انسانی است، یکی از انسانی ترین کارهای بشر است، زهد است ولی زهد انسانی، زهد صحیح، زهد عالی. این آن زهدی است که [[امام علی علیه السلام|علی بن ابی طالب]] دارد. نمی خورد ولی دور نمی ریزد. زحمت می کشد، به دست می آورد، ولی نمی خورد برای اینکه بخوراند، نمی پوشد برای اینکه دیگران را بپوشاند. «{{متن قرآن|وَ یُطْعِمونَ الطَّعامَ عَلی حُبِّهِ مِسْکیناً وَ یَتیماً وَ اَسیراً * اِنَّما نُطْعِمُکمْ لِوَجْهِ اللّهِ لانُریدُ مِنْکمْ جَزاءً وَ لا شُکوراً}}».<ref> سوره دهر، آیه ۸و۹ </ref>  
  
آیا اسلام این جور زهد و اعراض از لذت دنیا را می پذیرد؟ این گونه اعراض را كه هدف انسانی و معقول دارد می پذیرد؟ البته می پذیرد. اصلاً كدام عقل و دل است كه این گونه زهد را بفهمد و نپذیرد؟ اگر دینی چنین زهدی را توصیه نكند، آن دین نیست. اگر یك مكتب اخلاقی چنین زهدی را توصیه نكند، آن مكتب از مفاهیم عالی انسانی باخبر نیست، از انسانیت چیزی نمی فهمد.
+
آیا اسلام این جور زهد و اعراض از لذت دنیا را می پذیرد؟ این گونه اعراض را که هدف انسانی و معقول دارد می پذیرد؟ البته می پذیرد. اصلاً کدام عقل و دل است که این گونه زهد را بفهمد و نپذیرد؟ اگر دینی چنین زهدی را توصیه نکند، آن دین نیست. اگر یک مکتب اخلاقی چنین زهدی را توصیه نکند، آن مکتب از مفاهیم عالی انسانی باخبر نیست، از انسانیت چیزی نمی فهمد.
 
   
 
   
این یكی از هدفها و فلسفه های زهد است، زهدی كه عقل و وجدان آن را می پذیرد. اسلام به این گونه زهد توصیه كرده است. قرآن درباره ی عده ای از اصحاب پیغمبر، انصار و مؤمنینی كه در مدینه بودند می فرماید: وَ یُؤْثِرونَ عَلی اَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ كانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ <ref> سوره حشر،آیه 9 </ref> ولو اینكه خودشان در سختی و مشقت بسر می برند ولی برادران مسلمان خودشان را بر خودشان مقدّم می دارند، آنها را بر خودشان ترجیح می دهند.  
+
این یکی از هدفها و فلسفه های زهد است، زهدی که عقل و وجدان آن را می پذیرد. اسلام به این گونه زهد توصیه کرده است. [[قرآن]] درباره ی عده ای از اصحاب [[پیامبر اسلام|پیغمبر]]، [[انصار]] و مؤمنینی که در [[مدینه]] بودند می فرماید: «{{متن قرآن|وَ یُؤْثِرونَ عَلی اَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ}}»<ref> سوره حشر، آیه ۹ </ref> ولو اینکه خودشان در سختی و مشقت بسر می برند ولی برادران مسلمان خودشان را بر خودشان مقدّم می دارند، آنها را بر خودشان ترجیح می دهند.  
  
زین العابدین علیه السلام روزه می گرفت و دستور می داد غذایی برای خودش آماده می كردند و معمولاً دستور می داد غذایی از گوشت باشد مانند آبگوشتهایی كه ما می پزیم. وقت افطار كه می شد خودش می آمد سر دیگ غذا، دستور می داد ببرند برای فقرا و ضعفا و بیچارگان. در آخر كار یك كاسه به اندازه ی خوراك یك نفر برای شخص خودش نگاه می داشت. البته از نظر اسلام عائله را قبل از خود و بیگانگان باید غذا داد. و چه بسیار اتفاق می افتاد كه آن آخر كار كه برای خودش یك كاسه باقی مانده بود فقیری می رسید و آن را هم به فقیر می داد. این را می گویند زهد و یك عمل شكوهمند و انسانی.  
+
[[امام سجاد علیه السلام|زین العابدین]] علیه السلام [[روزه]] می گرفت و دستور می داد غذایی برای خودش آماده می کردند و معمولاً دستور می داد غذایی از گوشت باشد مانند آبگوشتهایی که ما می پزیم. وقت [[افطار]] که می شد خودش می آمد سر دیگ غذا، دستور می داد ببرند برای فقرا و ضعفا و بیچارگان. در آخر کار یک کاسه به اندازه ی خوراک یک نفر برای شخص خودش نگاه می داشت. البته از نظر اسلام عائله را قبل از خود و بیگانگان باید غذا داد. و چه بسیار اتفاق می افتاد که آن آخر کار که برای خودش یک کاسه باقی مانده بود فقیری می رسید و آن را هم به فقیر می داد. این را می گویند زهد و یک عمل شکوهمند و انسانی.  
  
این یك فلسفه ی زهد است. اسلام این نوع زهد را كه نه معنی آن تحمل محرومیت بی منطق است كه دور بریزیم تا در آخرت لذت بدهند- كه لذت هم نخواهند داد- یا قلمرو دنیا را از قلمرو آخرت جدا كنیم، تأیید می كند. <ref>احیای تفکر اسلامی،استاد مطهری، در دسترس در [http://www.mortezamotahari.com/fa/bookview.html?BookId=5716&BookArticleID=131146&Change=Prev  سایت شهید مطهری]، بازیابی: 4آذر 1392</ref>
+
این یک فلسفه ی زهد است. اسلام این نوع زهد را که نه معنی آن تحمل محرومیت بی منطق است که دور بریزیم تا در آخرت لذت بدهند- که لذت هم نخواهند داد- یا قلمرو دنیا را از قلمرو آخرت جدا کنیم، تأیید می کند.  
  
 +
===همدردی===
  
2'''. همدردی'''
+
در زهد اسلامی، زاهد زهد می ورزد که [[ایثار]] کرده باشد، زهد می ورزد که همدردی کرده باشد. همدردی یکی دیگر از اهداف زهد اسلامی است. یک انسان در مقامی که برایش مقدور است باید ایثار کند، ولی گاهی کار به جایی می رسد که از ایثار هم کاری ساخته نیست. در شرایطی زندگی می کند که مردم بینوا آنقدر زیاد و فراوانند که او نمی تواند با دادن لباسی که می پوشد، آنها را بپوشاند، یا با دادن غذای خود، آنها را سیر کند و یا با بخشیدن پولی که در جیب خودش دارد آنها را متمکن کند. از اینها گذشته است. جامعه ای است فقیر و مفلوک و بیچاره که در گوشه های مملکت، مردم نان جو هم گیرشان نمی آید. یک وقتی می گفتند در سیستان بچه ها را روزها مثل حیوان در صحرا رها می کنند تا علف بخورند. از یک نفر که در چنین جامعه ای است چه کاری ساخته است؟ تنها یک کار ساخته است: همدردی کردن. فقط می تواند بگوید حالا که برادرانم ندارند بخورند، من چرا بخورم؟ حالا که برادرانم ندارند بپوشند، من چرا لباس فاخر بپوشم؟ به عبارت دیگر حالا که قادر نیست کمک مادی کند و دیگران را از فقر و مسکنت برهاند، با همدردی کردن کمک روحی به آنها می رساند. همین مقدار که می توانم، به آنها کمک روحی می کنم نه کمک جسمی. ایثار کمک مادی است. این هم خودش فلسفه ای است.
  
در زهد اسلامی، زاهد زهد می ورزد كه ایثار كرده باشد، زهد می ورزد كه همدردی كرده باشد. همدردی یكی دیگر از اهداف زهد اسلامی است. یك انسان در مقامی كه برایش مقدور است باید ایثار كند، ولی گاهی كار به جایی می رسد كه از ایثار هم كاری ساخته نیست. در شرایطی زندگی می كند كه مردم بینوا آنقدر زیاد و فراوانند كه او نمی تواند با دادن لباسی كه می پوشد، آنها را بپوشاند، یا با دادن غذای خود، آنها را سیر كند و یا با بخشیدن پولی كه در جیب خودش دارد آنها را متمكّن كند. از اینها گذشته است. جامعه ای است فقیر و مفلوك و بیچاره كه در گوشه های مملكت، مردم نان جو هم گیرشان نمی آید. یك وقتی می گفتند در سیستان بچه ها را روزها مثل حیوان در صحرا رها می كنند تا علف بخورند. از یك نفر كه در چنین جامعه ای است چه كاری ساخته است؟ تنها یك كار ساخته است: همدردی كردن. فقط می تواند بگوید حالا كه برادرانم ندارند بخورند، من چرا بخورم؟ حالا كه برادرانم ندارند بپوشند، من چرا لباس فاخر بپوشم؟ به عبارت دیگر حالا كه قادر نیست كمك مادی كند و دیگران را از فقر و مسكنت برهاند، با همدردی كردن كمك روحی به آنها می رساند. همین مقدار كه می توانم، به آنها كمك روحی می كنم نه كمك جسمی.
+
باز در کلمات [[امام علی علیه السلام|علی]] علیه السلام که اول زاهد جهان است این فلسفه را می بینیم که علی علیه السلام زاهدِ باهدف است. او مخصوصاً وظیفه ی پیشوایان امّت می داند که با دیگران حداقل همدردی کنند؛ یعنی اگر نمی توانند به آنها کمک مادی کنند، کمک روحی بکنند. چون چشم ضعیفان به پیشوایان امّت است. علی علیه السلام می گفت من نمی خورم تا همین مقدار بتوانم به روح ضعفای امّت خودم کمک کنم و بگویم اگر شما ندارید بخورید، من هم که دارم، نمی خورم تا مثل شما باشم.
 
 
ایثار كمك مادی است. این هم خودش فلسفه ای است.
 
 
باز در كلمات علی علیه السلام كه اول زاهد جهان است این فلسفه را می بینیم كه علی علیه السلام زاهدِ باهدف است. او مخصوصاً وظیفه ی پیشوایان امّت می داند كه با دیگران حداقل همدردی كنند؛ یعنی اگر نمی توانند به آنها كمك مادی كنند، كمك روحی بكنند. چون چشم ضعیفان به پیشوایان امّت است. علی علیه السلام می گفت من نمی خورم تا همین مقدار بتوانم به روح ضعفای امّت خودم كمك كنم و بگویم اگر شما ندارید بخورید من هم كه دارم، نمی خورم تا مثل شما باشم.<ref>احیای تفکر اسلامی،استاد مطهری، در دسترس در [http://www.mortezamotahari.com/fa/bookview.html?BookId=5716&BookArticleID=131142&Change=Next  سایت شهید مطهری]، بازیابی: 4آذر 1392</ref>
 
 
   
 
   
 +
===آزادی و آزادگی===
  
3'''. آزادی و آزادگی'''
+
فلسفه ی سوم زهد، آزادی و [[آزادگی]] است. [[قرآن]] هرگز لذت حلال را بر بشر حرام نکرده است. «{{متن قرآن|قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَةَ اَللّهِ اَلَّتِی أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ اَلطَّیِّباتِ مِنَ اَلرِّزْقِ}}».<ref> سوره اعراف، آیه ۳۲ </ref> قرآن هرگز نمی گوید از لذتی هم که از راه مشروع به دست می آید استفاده نکن که به آخرت برسی. ولی در عین حال مطلب دیگری هست و آن اینکه: بشرهایی که آرزو دارند آزاد زندگی کنند و به آزادی علاقه مندند، همیشه کوشش می کنند زنجیرها را تا حدودی که ممکن است از دست و پای خودشان برگیرند.
  
فلسفه ی سوم زهد، آزادی و آزادگی است. قرآن هرگز لذت حلال را بر بشر حرام نكرده است. قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَةَ اَللّهِ اَلَّتِی أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ اَلطَّیِّباتِ مِنَ اَلرِّزْقِ)<ref> سوره اعراف،آیه 32 </ref>. قرآن هرگز نمی گوید از لذتی هم كه از راه مشروع به دست می آید استفاده نكن كه به آخرت برسی. ولی در عین حال مطلب دیگری هست و آن اینكه: بشرهایی كه آرزو دارند آزاد زندگی كنند و به آزادی علاقه مندند، همیشه كوشش می كنند زنجیرها را تا حدودی كه ممكن است از دست و پای خودشان برگیرند.<ref>احیای تفکر اسلامی،استاد مطهری، در دسترس در [http://www.mortezamotahari.com/fa/bookview.html?BookId=5716&BookArticleID=131151  سایت شهید مطهری]، بازیابی: 4آذر 1392</ref>
+
===هماهنگی با اقتضای زمان===
  
 +
یک مسئله ی دیگر هست؛ این را هم از نظر اسلامی برایتان تشریح کنم و آن زهدی است که به اقتضای زمان است. زمانها فرق می کنند؛ در یک زمان برای انسان وظیفه است که زاهدانه زندگی کند و در یک زمان دیگر نه. مثال: ما اگر در زندگی [[پیامبر اسلام|پیغمبر اکرم]] صلی الله علیه و آله و [[امام علی علیه السلام|حضرت امیر]] علیه السلام مطالعه کنیم می بینیم زندگی آنها با زندگی [[ائمه اطهار|ائمه]] بعد مثلاً [[امام باقر علیه السلام|امام باقر]] علیه السلام و [[امام صادق علیه السلام|امام صادق]] علیه السلام اندکی تفاوت دارد؛ یعنی زندگی پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و [[امیرالمومنین|امیرالمؤمنین]] علیه السلام ساده تر و زاهدانه تر است از زندگی مثلاً امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام و امام [[امام موسی کاظم علیه السلام|موسی بن جعفر]] علیه السلام و [[امام رضا علیه السلام|امام رضا]] علیه السلام و حتی از زندگی [[امام حسن علیه السلام|امام حسن مجتبی]] علیه السلام.
  
4'''. هماهنگی با اقتضای زمان'''
+
این تفاوت از کجاست؟ با بیاناتی که قبلاً ایراد کردم جواب مطلب واضح است، ولی امام صادق علیه السلام صریحاً جواب داده اند.  
  
یك مسئله ی دیگر هست؛ این را هم از نظر اسلامی برایتان تشریح كنم و آن زهدی است كه به اقتضای زمان است. زمانها فرق می كنند؛ در یك زمان برای انسان وظیفه است كه زاهدانه زندگی كند و در یك زمان دیگر نه. مثال: ما اگر در زندگی پیغمبر اكرم صلی الله علیه و آله و حضرت امیر علیه السلام مطالعه كنیم می بینیم زندگی آنها با زندگی ائمه ی بعد مثلاً امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام اندكی تفاوت دارد؛ یعنی زندگی پیغمبر اكرم صلی الله علیه و آله و امیرالمؤمنین علیه السلام ساده تر و زاهدانه تر است از زندگی مثلاً امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام و امام موسی بن جعفر علیه السلام و امام رضا علیه السلام و حتی از زندگی امام حسن مجتبی علیه السلام.  
+
یکی از [[تصوف|متصوّفه]] های زمان امام صادق علیه السلام- یعنی نیمه ی اول قرن دوم- آمد خدمت ایشان و دید امام یک جامه ی زیبا و ظریف و لطیف به تن کرده اند. گفت: یا ابنَ رسولِ اللّه! شما چرا باید چنین لباس عالی و فاخری بپوشید؟! فرمود: بیا بنشین گوش کن تا جوابت را بدهم. یک وقت هست که واقعاً اشتباه کرده ای و یک وقت هست می فهمی ولی می خواهی عوامفریبی کنی. اگر نمی خواهی عوامفریبی کنی بیا تا با تو صحبت کنم. حضرت با او صحبتهایی کردند و او نتوانست جواب دهد. رفت و بعد با رفقایش دسته جمعی آمدند. (داستان خیلی مفصل است. می خواهم یکی از نکاتی را که در این داستان هست عرض کنم.) امام به این جمع که آمده بودند و معترض بودند که چرا شما لباس فاخر پوشیده اید فرمودند: ممکن است شما این جور فکر کنید که اگر لباس فاخر پوشیدن خوب است چرا پیغمبر صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام نمی پوشیدند و اگر بد است چرا تو می پوشی؟ آنها گفتند بلی ما همین را می گوییم. حضرت فرمودند: شما شرایط زمان را درک نمی کنید. از نظر اسلام لباس فاخر پوشیدن گناه نیست. از نظر اسلام خدا نعمتهای دنیا را برای استفاده ی بشر خلق کرده است. خدا این نعمتها را خلق نکرده است که ما آنها را دور بریزیم؛ خلق کرده که ما از این نعمتها استفاده کنیم. ولی گاهی شرایط ایجاب می کند که ما به خاطر فلسفه ی خاصی از نعمتهای دنیا صرف نظر کنیم. یکی از آن فلسفه ها این است که در یک زمان ممکن است شرایط زندگی عموم مردم سخت و مشکل باشد، به اصطلاح در جامعه ای باشیم که وضع اقتصادی آن خوب نیست. اگر ما در چنین جامعه ای قرار بگیریم، چنانچه امکانات شخصی ما هم اجازه بدهد که از یک زندگی عالی بهره مند شویم نباید بهره مند شویم برای اینکه اگر بهره مند شویم با برادران خود و انسانهای دیگر همدردی و همدلی نکرده ایم. ولی یک وقت در شرایطی زندگی می کنیم که وضع عموم مردم خوب است. در چنین وقتی دلیل ندارد که ما از لباس خوب چشم بپوشیم. بعد فرمود: پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام در شرایط و زمانی زندگی می کردند که وضع اقتصادی مردم بد بود. پیغمبر در مدینه ای زندگی می کند که در آن گروهی از مردم، [[اصحاب صفه|اصحاب صُفّه]] هستند که بسیار تهیدست و فقیرند و مدینه در حال جنگ است. کشوری که با کشور دیگر یا شهری که با شهر دیگر می جنگد، خواه ناخواه در مضیقه ی اقتصادی قرار می گیرد، خصوصاً اگر قحطی و خشکسالی هم پیش آید، و مدینه گاهی در چنین شرایطی قرار می گرفت. نتیجه این شده بود که گاهی اصحاب صفّه- یعنی عده ای از اصحاب پیغمبر که از بلاد غربت آمده بودند و پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله ابتدا آنها را در [[مسجد]] و بعد در کنار مسجد جا داده بود- آنقدر در سختی و فقر بسر می بردند که لباس نداشتند تا بیایند در مسجد و در جماعت شرکت کنند، و گاهی یک لباس در میان آنها مبادله می شد، یعنی یکی می پوشید و نماز می خواند و بعد دیگری از آن برای نماز خواندن استفاده می کرد. در چنین شرایطی هیچ وقت برای یک مؤمن صحیح نیست که ولو از مال خودش لباس فاخر بپوشد. در چنین شرایطی است که وقتی پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله به خانه ی دخترش زهرا وارد می شود و می بیند که او یک دستبند نقره در دست دارد و پرده ی الوانی را از در آویخته است، به علامت اعتراض برمی گردد. [[حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها|حضرت زهرا]] علیها السلام که از خلق و خوی پدر بزرگوارش آگاه بود، فوراً دستبند را از دست خود درآورد و پرده را هم از در کند و ضمن فرستادن آنها خدمت پدر بزرگوارش، گفت پدرم را سلام برسانید و بگویید اینها را دخترت فرستاده است، در هر راه که خودتان صلاح می دانید مصرف فرمایید. پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله فوراً دستور می دهد از همان پارچه ی پرده چند پیراهن یا شلوار برای اصحاب صفّه درست کنند. وقتی که شرایط چنین است وظیفه چیز دیگری است.
 +
 +
حضرت صادق علیه السلام به معترضین فرمود: من الآن در شرایطی که پیغمبر صلی الله علیه و آله زندگی می کرد زندگی نمی کنم. من اگر در شرایط جدّم پیغمبر صلی الله علیه و آله زندگی می کردم مثل او بودم و پیغمبر صلی الله علیه و آله هم اگر در زمان من زندگی می کرد که وضع عموم مردم خوب شده و بهتر است، مثل من زندگی می کرد.
  
این تفاوت از كجاست؟ با بیاناتی كه قبلاً ایراد كردم جواب مطلب واضح است، ولی امام صادق علیه السلام صریحاً جواب داده اند.
+
===درک لذتهای معنوی===
  
یكی از متصوّفه ی زمان امام صادق علیه السلام- یعنی نیمه ی اول قرن دوم- آمد خدمت ایشان و دید امام یك جامه ی زیبا و ظریف و لطیف به تن كرده اند. گفت: یا ابنَ رسولِ اللّه! شما چرا باید چنین لباس عالی و فاخری بپوشید؟ ! فرمود: بیا بنشین گوش كن تا جوابت را بدهم. یك وقت هست كه واقعاً اشتباه كرده ای و یك وقت هست می فهمی ولی می خواهی عوامفریبی كنی. اگر نمی خواهی عوامفریبی كنی بیا تا با تو صحبت كنم. حضرت با او صحبتهایی كردند و او نتوانست جواب دهد. رفت و بعد با رفقایش دسته جمعی آمدند. (داستان خیلی مفصل است. می خواهم یكی از نكاتی را كه در این داستان هست عرض كنم. ) امام به این جمع كه آمده بودند و معترض بودند كه چرا شما لباس فاخر پوشیده اید فرمودند: ممكن است شما این جور فكر كنید كه اگر لباس فاخر پوشیدن خوب است چرا پیغمبر صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام نمی پوشیدند و اگر بد است چرا تو می پوشی؟ آنها گفتند بلی ما همین را می گوییم. حضرت فرمودند: شما شرایط زمان را درك نمی كنید. از نظر اسلام لباس فاخر پوشیدن گناه نیست. از نظر اسلام خدا نعمتهای دنیا را برای استفاده ی بشر خلق كرده است. خدا این نعمتها را خلق نكرده است كه ما آنها را دور بریزیم؛ خلق كرده كه ما از این نعمتها استفاده كنیم. ولی گاهی شرایط ایجاب می كند كه ما به خاطر فلسفه ی خاصی از نعمتهای دنیا صرف نظر كنیم. یكی از آن فلسفه ها این است كه در یك زمان ممكن است شرایط زندگی عموم مردم سخت و مشكل باشد، به اصطلاح در جامعه ای باشیم كه وضع اقتصادی آن خوب نیست. اگر ما در چنین جامعه ای قرار بگیریم، چنانچه امكانات شخصی ما هم اجازه بدهد كه از یك زندگی عالی بهره مند شویم نباید بهره مند شویم برای اینكه اگر بهره مند شویم با برادران خود و انسانهای دیگر همدردی و همدلی نكرده ایم. ولی یك وقت در شرایطی زندگی می كنیم كه وضع عموم مردم خوب است. در چنین وقتی دلیل ندارد كه ما از لباس خوب چشم بپوشیم. بعد فرمود: پیغمبر اكرم صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام در شرایط و زمانی زندگی می كردند كه وضع اقتصادی مردم بد بود. پیغمبر در مدینه ای زندگی می كند كه در آن گروهی از مردم، اصحاب صُفّه هستند كه بسیار تهیدست و فقیرند و مدینه در حال جنگ است. كشوری كه با كشور دیگر یا شهری كه با شهر دیگر می جنگد، خواه ناخواه در مضیقه ی اقتصادی قرار می گیرد، خصوصاً اگر قحطی و خشكسالی هم پیش آید، و مدینه گاهی در چنین شرایطی قرار می گرفت. نتیجه این شده بود كه گاهی اصحاب صفّه- یعنی عده ای از اصحاب پیغمبر كه از بلاد غربت آمده بودند و پیغمبر اكرم صلی الله علیه و آله ابتدا آنها را در مسجد و بعد در كنار مسجد جا داده بود- آنقدر در سختی و فقر بسر می بردند كه لباس نداشتند تا بیایند در مسجد و در جماعت شركت كنند، و گاهی یك لباس در میان آنها مبادله می شد، یعنی یكی می پوشید و نماز می خواند و بعد دیگری از آن برای نماز خواندن استفاده می كرد. در چنین شرایطی هیچ وقت برای یك مؤمن صحیح نیست كه ولو از مال خودش لباس فاخر بپوشد. در چنین شرایطی است كه وقتی پیغمبر اكرم صلی الله علیه و آله به خانه ی دخترش زهرا وارد می شود و می بیند كه او یك دستبند نقره در دست دارد و پرده ی الوانی را از در آویخته است، به علامت اعتراض برمی گردد. حضرت زهرا كه از خلق و خوی پدر بزرگوارش آگاه بود، فوراً دستبند را از دست خود درآورد و پرده را هم از در كند و ضمن فرستادن آنها خدمت پدر بزرگوارش، گفت پدرم را سلام برسانید و بگویید اینها را دخترت فرستاده است، در هر راه كه خودتان صلاح می دانید مصرف فرمایید. پیغمبر اكرم صلی الله علیه و آله فوراً دستور می دهد از همان پارچه ی پرده چند پیراهن یا شلوار برای اصحاب صفّه درست كنند. وقتی كه شرایط چنین است وظیفه چیز دیگری است.
+
فلسفه ی دیگر زهد این است که اگر انسان غرق در لذات مادی- حتی لذات حلال- شود، در همین دنیا از لذات معنوی محروم می شود. ما یک سلسله لذتهای معنوی داریم که معنویت ما را بالا می برد. برای کسی که اهل [[تهجد|تهجّد]] و [[نماز شب]] باشد، جزو صادقین و صابرین و مستغفرین بالاسحار باشد، نماز شب لذت و بهجت دارد. آن لذتی که یک نفر نمازشب خوان حقیقی و واقعی از نماز شب خودش می برد، از آن «اَسْتَغْفِرُ اللّهَ وَ اَتوبُ اِلَیْه» ها می برد، از آن «اَلْعَفْو» گفتن ها و یاد کردن و دعا کردن های حداقل چهل مؤمن می برد، و آن لذتی را که از آن «یا رَب یا رَب» گفتن ها می برد هیچ وقت یک آدم عیّاش که در کاباره ها می گردد احساس نمی کند. لذت آن نماز شب خوان خیلی عمیقتر، نیرومندتر و نشاط‌بخش تر است.  
 
حضرت صادق علیه السلام به معترضین فرمود: من الآن در شرایطی كه پیغمبر صلی الله علیه و آله زندگی می كرد زندگی نمی كنم. من اگر در شرایط جدّم پیغمبر صلی الله علیه و آله زندگی می كردم مثل او بودم و پیغمبر صلی الله علیه و آله هم اگر در زمان من زندگی می كرد كه وضع عموم مردم خوب شده و بهتر است، مثل من زندگی می كرد.<ref>احیای تفکر اسلامی،استاد مطهری، در دسترس در [http://www.mortezamotahari.com/fa/bookview.html?BookId=5716&BookArticleID=131152  سایت شهید مطهری]، بازیابی: 4آذر 1392</ref>
 
  
 +
اگر ما خودمان را غرق در لذات مادی دنیا کنیم، مثلاً سرشب بنشینیم دور هم و شروع کنیم به گفتن و خندیدن و فرضاً [[غیبت (گناه)|غیبت]] هم نکنیم که حرام است، صرفاً شوخیهای مباح بکنیم، و بعد سفره را پهن کنیم و آنقدر بخوریم که به قول طلبه ها «حتّی اِذا بَلَغَ الْعِمامَةَ» به عمامه برسد، نفس کشیدن برایمان دشوار شود، فکر و مزاج خودمان را خسته کنیم و بعد مثل یک مرده بیفتیم در رختخواب، آیا در این صورت توفیق پیدا می کنیم که سحر از دو ساعت مانده به طلوع صبح بلند شویم و بعد، از عمق روح خودمان «یا رَب یا رَب» بگوییم؟ اساساً بیدار نمی شویم و اگر هم بیدار شویم درست مثل مستی که چند جام شراب خورده است تلوتلو می خوریم.
  
5'''. درك لذتهای معنوی'''
+
==پانویس==
 +
<references />
  
فلسفه ی دیگر زهد این است كه اگر انسان غرق در لذات مادی- حتی لذات حلال- شود، در همین دنیا از لذات معنوی محروم می شود. ما یك سلسله لذتهای معنوی داریم كه معنویت ما را بالا می برد. برای كسی كه اهل تهجّد و نماز شب باشد، جزو صادقین و صابرین و مستغفرین بالاسحار باشد، نماز شب لذت و بهجت دارد. آن لذتی كه یك نفر نمازشب خوان حقیقی و واقعی از نماز شب خودش می برد، از آن اَسْتَغْفِرُ اللّهَ وَ اَتوبُ اِلَیْه ها می برد، از آن اَلْعَفْو گفتن ها و یاد كردن و دعا كردن های حداقل چهل مؤمن می برد، و آن لذتی را كه از آن یا رَب یا رَب گفتن ها می برد هیچ وقت یك آدم عیّاش كه در كاباره ها می گردد احساس نمی كند. لذت آن نماز شب خوان خیلی عمیقتر، نیرومندتر و نشاطبخش تر است.  
+
==منبع==
 +
[[احیای تفکر اسلامی (کتاب)|احیای تفکر اسلامی]]، استاد مطهری، در دسترس در [http://www.mortezamotahari.com/fa/bookview.html?BookId=5716&BookArticleID=131146&Change=Prev سایت شهید مطهری]، بازیابی: ۴ آذر ۱۳۹۲.
  
اگر ما خودمان را غرق در لذات مادی دنیا كنیم، مثلاً سرشب بنشینیم دور هم و شروع كنیم به گفتن و خندیدن و فرضاً غیبت هم نكنیم كه حرام است، صرفاً شوخیهای مباح بكنیم، و بعد سفره را پهن كنیم و آنقدر بخوریم كه به قول طلبه ها حتّی اِذا بَلَغَ الْعِمامَةَ به عمامه برسد، نفس كشیدن برایمان دشوار شود، فكر و مزاج خودمان را خسته كنیم و بعد مثل یك مرده بیفتیم در رختخواب، آیا در این صورت توفیق پیدا می كنیم كه سحر از دو ساعت مانده به طلوع صبح بلند شویم و بعد، از عمق روح خودمان یارب یارب بگوییم؟ اساساً بیدار نمی شویم و اگر هم بیدار شویم درست مثل مستی كه چند جام شراب خورده است تلوتلو می خوریم.<ref>احیای تفکر اسلامی،استاد مطهری، در دسترس در [http://www.mortezamotahari.com/fa/bookview.html?BookId=5716&BookArticleID=131153  سایت شهید مطهری]، بازیابی: 4آذر 1392</ref>
+
[[رده:گفتارهای شهید مطهری]]
 
 
==پانویس==
 
<references/>
 

نسخهٔ کنونی تا ‏۸ مهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۰:۲۲

در این مقاله هدف های «زهد» اسلامی از دیدگاه شهید مطهری بیان شده است.

اهداف زهد

ایثار

اسلام برای چندین هدف قبول می کند که انسان در دنیا زاهد باشد، یعنی از لذتهای حلال چشم بپوشد. انسان در شرایطی قرار می گیرد که در آن، انسانهای دیگر مثل او یا بیشتر از او احتیاج دارند. در اینجا انسان چه می کند؟ ایثار می کند، جود و بخشش می کند، لذتی را که برای خودش حلال و جایز است به دیگری می دهد، نمی خورد تا به دیگران بخوراند. نه اینکه نمی خورد و دور می ریزد تا در آخرت به او بدهند بخورد! اگر چنین کند آنجا به او می گویند کار احمقانه ای کرده ای که دور ریختی به خیال اینکه اینجا بدهیم به تو بخوری. نمی پوشد برای اینکه بپوشاند. آسایش نمی کند برای اینکه بتواند دیگران را در آسایش وارد کند. لذت نمی برد برای اینکه به دیگران لذت برساند.

این ایثار است، یکی از عالیترین و باشکوه ترین شئون و خصائص انسانی است، یکی از انسانی ترین کارهای بشر است، زهد است ولی زهد انسانی، زهد صحیح، زهد عالی. این آن زهدی است که علی بن ابی طالب دارد. نمی خورد ولی دور نمی ریزد. زحمت می کشد، به دست می آورد، ولی نمی خورد برای اینکه بخوراند، نمی پوشد برای اینکه دیگران را بپوشاند. «وَ یُطْعِمونَ الطَّعامَ عَلی حُبِّهِ مِسْکیناً وَ یَتیماً وَ اَسیراً * اِنَّما نُطْعِمُکمْ لِوَجْهِ اللّهِ لانُریدُ مِنْکمْ جَزاءً وَ لا شُکوراً».[۱]

آیا اسلام این جور زهد و اعراض از لذت دنیا را می پذیرد؟ این گونه اعراض را که هدف انسانی و معقول دارد می پذیرد؟ البته می پذیرد. اصلاً کدام عقل و دل است که این گونه زهد را بفهمد و نپذیرد؟ اگر دینی چنین زهدی را توصیه نکند، آن دین نیست. اگر یک مکتب اخلاقی چنین زهدی را توصیه نکند، آن مکتب از مفاهیم عالی انسانی باخبر نیست، از انسانیت چیزی نمی فهمد.

این یکی از هدفها و فلسفه های زهد است، زهدی که عقل و وجدان آن را می پذیرد. اسلام به این گونه زهد توصیه کرده است. قرآن درباره ی عده ای از اصحاب پیغمبر، انصار و مؤمنینی که در مدینه بودند می فرماید: «وَ یُؤْثِرونَ عَلی اَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ»[۲] ولو اینکه خودشان در سختی و مشقت بسر می برند ولی برادران مسلمان خودشان را بر خودشان مقدّم می دارند، آنها را بر خودشان ترجیح می دهند.

زین العابدین علیه السلام روزه می گرفت و دستور می داد غذایی برای خودش آماده می کردند و معمولاً دستور می داد غذایی از گوشت باشد مانند آبگوشتهایی که ما می پزیم. وقت افطار که می شد خودش می آمد سر دیگ غذا، دستور می داد ببرند برای فقرا و ضعفا و بیچارگان. در آخر کار یک کاسه به اندازه ی خوراک یک نفر برای شخص خودش نگاه می داشت. البته از نظر اسلام عائله را قبل از خود و بیگانگان باید غذا داد. و چه بسیار اتفاق می افتاد که آن آخر کار که برای خودش یک کاسه باقی مانده بود فقیری می رسید و آن را هم به فقیر می داد. این را می گویند زهد و یک عمل شکوهمند و انسانی.

این یک فلسفه ی زهد است. اسلام این نوع زهد را که نه معنی آن تحمل محرومیت بی منطق است که دور بریزیم تا در آخرت لذت بدهند- که لذت هم نخواهند داد- یا قلمرو دنیا را از قلمرو آخرت جدا کنیم، تأیید می کند.

همدردی

در زهد اسلامی، زاهد زهد می ورزد که ایثار کرده باشد، زهد می ورزد که همدردی کرده باشد. همدردی یکی دیگر از اهداف زهد اسلامی است. یک انسان در مقامی که برایش مقدور است باید ایثار کند، ولی گاهی کار به جایی می رسد که از ایثار هم کاری ساخته نیست. در شرایطی زندگی می کند که مردم بینوا آنقدر زیاد و فراوانند که او نمی تواند با دادن لباسی که می پوشد، آنها را بپوشاند، یا با دادن غذای خود، آنها را سیر کند و یا با بخشیدن پولی که در جیب خودش دارد آنها را متمکن کند. از اینها گذشته است. جامعه ای است فقیر و مفلوک و بیچاره که در گوشه های مملکت، مردم نان جو هم گیرشان نمی آید. یک وقتی می گفتند در سیستان بچه ها را روزها مثل حیوان در صحرا رها می کنند تا علف بخورند. از یک نفر که در چنین جامعه ای است چه کاری ساخته است؟ تنها یک کار ساخته است: همدردی کردن. فقط می تواند بگوید حالا که برادرانم ندارند بخورند، من چرا بخورم؟ حالا که برادرانم ندارند بپوشند، من چرا لباس فاخر بپوشم؟ به عبارت دیگر حالا که قادر نیست کمک مادی کند و دیگران را از فقر و مسکنت برهاند، با همدردی کردن کمک روحی به آنها می رساند. همین مقدار که می توانم، به آنها کمک روحی می کنم نه کمک جسمی. ایثار کمک مادی است. این هم خودش فلسفه ای است.

باز در کلمات علی علیه السلام که اول زاهد جهان است این فلسفه را می بینیم که علی علیه السلام زاهدِ باهدف است. او مخصوصاً وظیفه ی پیشوایان امّت می داند که با دیگران حداقل همدردی کنند؛ یعنی اگر نمی توانند به آنها کمک مادی کنند، کمک روحی بکنند. چون چشم ضعیفان به پیشوایان امّت است. علی علیه السلام می گفت من نمی خورم تا همین مقدار بتوانم به روح ضعفای امّت خودم کمک کنم و بگویم اگر شما ندارید بخورید، من هم که دارم، نمی خورم تا مثل شما باشم.

آزادی و آزادگی

فلسفه ی سوم زهد، آزادی و آزادگی است. قرآن هرگز لذت حلال را بر بشر حرام نکرده است. «قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَةَ اَللّهِ اَلَّتِی أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ اَلطَّیِّباتِ مِنَ اَلرِّزْقِ».[۳] قرآن هرگز نمی گوید از لذتی هم که از راه مشروع به دست می آید استفاده نکن که به آخرت برسی. ولی در عین حال مطلب دیگری هست و آن اینکه: بشرهایی که آرزو دارند آزاد زندگی کنند و به آزادی علاقه مندند، همیشه کوشش می کنند زنجیرها را تا حدودی که ممکن است از دست و پای خودشان برگیرند.

هماهنگی با اقتضای زمان

یک مسئله ی دیگر هست؛ این را هم از نظر اسلامی برایتان تشریح کنم و آن زهدی است که به اقتضای زمان است. زمانها فرق می کنند؛ در یک زمان برای انسان وظیفه است که زاهدانه زندگی کند و در یک زمان دیگر نه. مثال: ما اگر در زندگی پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و حضرت امیر علیه السلام مطالعه کنیم می بینیم زندگی آنها با زندگی ائمه بعد مثلاً امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام اندکی تفاوت دارد؛ یعنی زندگی پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و امیرالمؤمنین علیه السلام ساده تر و زاهدانه تر است از زندگی مثلاً امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام و امام موسی بن جعفر علیه السلام و امام رضا علیه السلام و حتی از زندگی امام حسن مجتبی علیه السلام.

این تفاوت از کجاست؟ با بیاناتی که قبلاً ایراد کردم جواب مطلب واضح است، ولی امام صادق علیه السلام صریحاً جواب داده اند.

یکی از متصوّفه های زمان امام صادق علیه السلام- یعنی نیمه ی اول قرن دوم- آمد خدمت ایشان و دید امام یک جامه ی زیبا و ظریف و لطیف به تن کرده اند. گفت: یا ابنَ رسولِ اللّه! شما چرا باید چنین لباس عالی و فاخری بپوشید؟! فرمود: بیا بنشین گوش کن تا جوابت را بدهم. یک وقت هست که واقعاً اشتباه کرده ای و یک وقت هست می فهمی ولی می خواهی عوامفریبی کنی. اگر نمی خواهی عوامفریبی کنی بیا تا با تو صحبت کنم. حضرت با او صحبتهایی کردند و او نتوانست جواب دهد. رفت و بعد با رفقایش دسته جمعی آمدند. (داستان خیلی مفصل است. می خواهم یکی از نکاتی را که در این داستان هست عرض کنم.) امام به این جمع که آمده بودند و معترض بودند که چرا شما لباس فاخر پوشیده اید فرمودند: ممکن است شما این جور فکر کنید که اگر لباس فاخر پوشیدن خوب است چرا پیغمبر صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام نمی پوشیدند و اگر بد است چرا تو می پوشی؟ آنها گفتند بلی ما همین را می گوییم. حضرت فرمودند: شما شرایط زمان را درک نمی کنید. از نظر اسلام لباس فاخر پوشیدن گناه نیست. از نظر اسلام خدا نعمتهای دنیا را برای استفاده ی بشر خلق کرده است. خدا این نعمتها را خلق نکرده است که ما آنها را دور بریزیم؛ خلق کرده که ما از این نعمتها استفاده کنیم. ولی گاهی شرایط ایجاب می کند که ما به خاطر فلسفه ی خاصی از نعمتهای دنیا صرف نظر کنیم. یکی از آن فلسفه ها این است که در یک زمان ممکن است شرایط زندگی عموم مردم سخت و مشکل باشد، به اصطلاح در جامعه ای باشیم که وضع اقتصادی آن خوب نیست. اگر ما در چنین جامعه ای قرار بگیریم، چنانچه امکانات شخصی ما هم اجازه بدهد که از یک زندگی عالی بهره مند شویم نباید بهره مند شویم برای اینکه اگر بهره مند شویم با برادران خود و انسانهای دیگر همدردی و همدلی نکرده ایم. ولی یک وقت در شرایطی زندگی می کنیم که وضع عموم مردم خوب است. در چنین وقتی دلیل ندارد که ما از لباس خوب چشم بپوشیم. بعد فرمود: پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام در شرایط و زمانی زندگی می کردند که وضع اقتصادی مردم بد بود. پیغمبر در مدینه ای زندگی می کند که در آن گروهی از مردم، اصحاب صُفّه هستند که بسیار تهیدست و فقیرند و مدینه در حال جنگ است. کشوری که با کشور دیگر یا شهری که با شهر دیگر می جنگد، خواه ناخواه در مضیقه ی اقتصادی قرار می گیرد، خصوصاً اگر قحطی و خشکسالی هم پیش آید، و مدینه گاهی در چنین شرایطی قرار می گرفت. نتیجه این شده بود که گاهی اصحاب صفّه- یعنی عده ای از اصحاب پیغمبر که از بلاد غربت آمده بودند و پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله ابتدا آنها را در مسجد و بعد در کنار مسجد جا داده بود- آنقدر در سختی و فقر بسر می بردند که لباس نداشتند تا بیایند در مسجد و در جماعت شرکت کنند، و گاهی یک لباس در میان آنها مبادله می شد، یعنی یکی می پوشید و نماز می خواند و بعد دیگری از آن برای نماز خواندن استفاده می کرد. در چنین شرایطی هیچ وقت برای یک مؤمن صحیح نیست که ولو از مال خودش لباس فاخر بپوشد. در چنین شرایطی است که وقتی پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله به خانه ی دخترش زهرا وارد می شود و می بیند که او یک دستبند نقره در دست دارد و پرده ی الوانی را از در آویخته است، به علامت اعتراض برمی گردد. حضرت زهرا علیها السلام که از خلق و خوی پدر بزرگوارش آگاه بود، فوراً دستبند را از دست خود درآورد و پرده را هم از در کند و ضمن فرستادن آنها خدمت پدر بزرگوارش، گفت پدرم را سلام برسانید و بگویید اینها را دخترت فرستاده است، در هر راه که خودتان صلاح می دانید مصرف فرمایید. پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله فوراً دستور می دهد از همان پارچه ی پرده چند پیراهن یا شلوار برای اصحاب صفّه درست کنند. وقتی که شرایط چنین است وظیفه چیز دیگری است.

حضرت صادق علیه السلام به معترضین فرمود: من الآن در شرایطی که پیغمبر صلی الله علیه و آله زندگی می کرد زندگی نمی کنم. من اگر در شرایط جدّم پیغمبر صلی الله علیه و آله زندگی می کردم مثل او بودم و پیغمبر صلی الله علیه و آله هم اگر در زمان من زندگی می کرد که وضع عموم مردم خوب شده و بهتر است، مثل من زندگی می کرد.

درک لذتهای معنوی

فلسفه ی دیگر زهد این است که اگر انسان غرق در لذات مادی- حتی لذات حلال- شود، در همین دنیا از لذات معنوی محروم می شود. ما یک سلسله لذتهای معنوی داریم که معنویت ما را بالا می برد. برای کسی که اهل تهجّد و نماز شب باشد، جزو صادقین و صابرین و مستغفرین بالاسحار باشد، نماز شب لذت و بهجت دارد. آن لذتی که یک نفر نمازشب خوان حقیقی و واقعی از نماز شب خودش می برد، از آن «اَسْتَغْفِرُ اللّهَ وَ اَتوبُ اِلَیْه» ها می برد، از آن «اَلْعَفْو» گفتن ها و یاد کردن و دعا کردن های حداقل چهل مؤمن می برد، و آن لذتی را که از آن «یا رَب یا رَب» گفتن ها می برد هیچ وقت یک آدم عیّاش که در کاباره ها می گردد احساس نمی کند. لذت آن نماز شب خوان خیلی عمیقتر، نیرومندتر و نشاط‌بخش تر است.

اگر ما خودمان را غرق در لذات مادی دنیا کنیم، مثلاً سرشب بنشینیم دور هم و شروع کنیم به گفتن و خندیدن و فرضاً غیبت هم نکنیم که حرام است، صرفاً شوخیهای مباح بکنیم، و بعد سفره را پهن کنیم و آنقدر بخوریم که به قول طلبه ها «حتّی اِذا بَلَغَ الْعِمامَةَ» به عمامه برسد، نفس کشیدن برایمان دشوار شود، فکر و مزاج خودمان را خسته کنیم و بعد مثل یک مرده بیفتیم در رختخواب، آیا در این صورت توفیق پیدا می کنیم که سحر از دو ساعت مانده به طلوع صبح بلند شویم و بعد، از عمق روح خودمان «یا رَب یا رَب» بگوییم؟ اساساً بیدار نمی شویم و اگر هم بیدار شویم درست مثل مستی که چند جام شراب خورده است تلوتلو می خوریم.

پانویس

  1. سوره دهر، آیه ۸و۹
  2. سوره حشر، آیه ۹
  3. سوره اعراف، آیه ۳۲

منبع

احیای تفکر اسلامی، استاد مطهری، در دسترس در سایت شهید مطهری، بازیابی: ۴ آذر ۱۳۹۲.