عمان: تفاوت بین نسخهها
Heidariyan47 (بحث | مشارکتها) |
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) جز |
||
(۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشده) | |||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
{{بخشی از یک کتاب}} | {{بخشی از یک کتاب}} | ||
− | + | [[پرونده:Oman.jpg|left|thumb|عمان در جهان]] | |
− | عمان از لحاظ محصولات | + | کشور '''عمان'''، سلطاننشینى مستقل در گوشه جنوب شرقى [[شبه جزیره عربستان|شبهجزیره عربستان]] است. پایتخت و بندر عمدهاش شهر «مسقط» بر کنار دریاى عمان و دریاى عرب واقع است. رأس المسندم در داخل سواحل متصالح (شیخنشین ها) نیز جزء عمان است. عمان از طرف شمال به ربع الخالى محدود مىشود. دو شهر قدیمى آن صحار و صور بازارهاى محلى و بندرگاه کشتیرانى به سوى هند، [[یمن|یمن]]، زنگبار و سواحل خلیج فارس است. عمان از لحاظ محصولات کشاورزى و منابع معدنى ثروتمند است. صادراتش خرما، لیمو، انار و ماهى خشک است. در آنجا پرورش شتر نیز رایج است. بیشتر مردم آن پیرو مذهب [[اباضیه]] هستند. |
− | + | ==تاریخ عمان== | |
+ | در عمان شهرهاى باستانى مانند صحار، نزوه و دبا از آغاز روزگار [[اسلام]] معروف بوده است. صحار پایتخت قدیم عمان یکى از بازارهاى دوران [[جاهلیت|جاهلیت]] بوده است.<ref>المفصل فى تاریخ العرب...؛ ج۱، ص۱۷۷ و ۱۷۸.</ref> | ||
− | در عمان | + | در سال هشتم هجرت، [[پیامبر اسلام|پیامبر]] صلی الله علیه و آله [[عمرو بن عاص]] را نزد جیفر و عیاذ (دو برادر) فرزندان جلندى ازدى به عمان فرستاد تا صدقات و [[زکات]] آنجا را از توانگران گرفته و به تنگدستان دهد و از مجوس ([[زرتشت|زرتشتیان]]) هم [[جزیه|جزیه]] (گزیت) بگیرد؛ گفته شده که این کار در سال هفتم هجرت بوده است.<ref>کامل؛ ج۱، ص۳۲۸.</ref> |
− | در | + | به نوشته اصطخرى، ... بر کرانه دریاى پارس هیچ شهرى آبادانتر و توانگرتر از صحار نیست، در این ولایت شهرهاى بسیار است و گویند که اعمال آن سیصد فرسنگ باشد. در آنجا قومى از [[خوارج]] اند که ایشان را شراة خوانند... [به روزگار] [[معتضد]]، میان ایشان و قومى از بنى سامة بن لوى جنگ افتاد. مردى از ایشان به نام محمد بن قاسم سامى به نزد معتضد آمد و از وى مدد خواست. معتضد مردى را به نام ابوثور با وى راهى عمان کرد، او عمان را فتح کرد و خطبه به نام معتضد عباسى خواند. قوم شراة به ناحیتى که آن را نزوه خوانند مسکن گزیدند.<ref>مسالک و ممالک؛ ص ۲۷.</ref> |
− | به | + | والیان قرمطى از سال ۳۱۷ تا ۳۷۵ هجرى قمرى به عمان آمد و شد داشتند... و مردم نزوه که خوارج بودند، حکومت را بدست گرفتند و قرامطه و [[رافضى|رافضیان]] را قتلعام کردند.<ref>تاریخ ابن خلدون؛ ج۳، ص۱۳۱.</ref> |
− | + | == وضعیت جغرافیایی == | |
+ | سرزمین عمان از منطقه کوهستانى و دشت هاى کرانهاى تشکیل شده و منطقه کوهستانى آن از سنگهاى آتشفشانى است. در لابلاى کوههاى عمان درّههایى است که بیشتر آنها خشک و بدون آب است و راه مواصلاتى میانه کرانه و زمین هاى داخلى از این درّهها مىگذرد. هواى عمان گرم و استوایى است. ایرانیان قدیم عمان را «مزون» مىنامیدند.<ref>ایرانشهر بر مبناى جغرافیاى موسى خورنى؛ ص ۹۵.</ref> | ||
− | + | به نوشته صاحب حدود العالم «عمان شهرى است عظیم بر کران دریا و اندر وى بازرگانان بسیارند و بارکده همه جهان است و هیچ شهرى نیست اندر جهان که اندر وى بازرگانان توانگرتر از آنجا بود و همه جهازهاى (کشتی هاى) مشرق و مغرب و جنوب و شمال بدین شهر افتد و از اینجا به جای ها ببرند».<ref>حدود العالم؛ ص ۱۶۹.</ref> | |
− | + | مقدسى، عمان را یکى از چهار خوره (ناحیه) بزرگ [[شبه جزیره عربستان|جزیرة العرب]] نام مىبرد و مىنویسد: هشتاد فرسخ در هشتاد فرسخ است. قصبه آن (مرکز آن) صحار و شهرهایش: نزوه، سرّ، ضنک، حفیت، دبا، سلوت، جلّفار و... است. تمام [این سرزمین] نخلستان و باغ است، آب مشروب ایشان از چاههاست که با گاو بیرون مىکشند و بیشتر [عمان] کوهستانى است.<ref>احسن التقاسیم؛ بخش ۱، ص ۱۰۲، ۱۰۴، ۱۳۲ و ۱۳۳.</ref> مهره به عمان متصل است و در شمال آن قرار دارد. | |
− | + | عمان سرزمینى مستقل، پرجمعیت با درختان نخل و میوههاى گرمسیرى بسیار چون موز، انار، انجیر و انگور است. دو شهر صور و قلهات از شهرهاى عمان بر ساحل دریاى نمک فارس واقع است. این دو شهر کوچک ولى آبادند. آب آشامیدنى مردم عمان از چاهها تأمین مىشود. مردم آنجا ماهى و مروارید صید مىکنند.<ref>نزهة المشتاق؛ ج۱، ص۱۵۵.</ref> | |
− | + | [[یاقوت حموی|یاقوت حموی]]، عمان را خورهاى عربى بر ساحل دریاى [[یمن|یمن]] و هند و در اقلیم اول و در مشرق هجر «هگر قدیم» مىداند. او مىنویسد: عمان شهرها، نخلستان ها و زراعت فراوان دارد. گرماى آن ضرب المثل است.<ref>معجم البلدان؛ ج۳، ص۷۱۷.</ref> | |
− | عمان | + | ابوالفداء مىنویسد: عمان شهر بزرگى است و لنگرگاهى دارد که کشتی هاى سند و هند و چین و زنگبار بدانها درآیند و قصبه آن، صحار، برکنار دریاى پارس است و شهرى بزرگتر از آن نیست.<ref>تقویم البلدان؛ ص ۹۹.</ref> به نوشته حمدالله، عمان بزرگترین شهر (جنوب شرقى) [[عربستان]] است و دریاى عمان بدان منسوب است.<ref>نزهة القلوب؛ ص ۲۶۳.</ref> |
− | + | «صحار» شهر و بندرى است در ساحل دریاى عمان. ابن خرداذبه مىنویسد: عمان همان صحار و دبا است.<ref>المسالک والممالک؛ ص ۶۰.</ref> بر کرانه دریاى پارس هیچ شهرى آبادانتر و توانگرتر از صحار نیست.<ref>مسالک و ممالک؛ ص ۲۷.</ref> به نوشته همدانى، صحار بزرگترین خوره (ناحیه) سرزمین عمان است.<ref>صفة جزیرة العرب؛ ص ۲۳۷.</ref> در قرن چهارم هجرى قمرى شهرى مهمتر و آبادتر از صحار، قصبه عمان بر کرانه دریاى چین، نبوده است. این شهر پرجمعیت گردشگاهها و ثروت بسیار داشته و میوهخیز و پربرکت و ثروتمندتر از زبید و صنعاء بوده است. بازارهایش شگفتانگیز، خانههایش از آجر و چوب ساج... و جامع آن با گلدستههاى زیبا و بلند در کنار دریا و در انتهاى بازارها قرار داشته است، چاههاى آبش شیرین و کاریزى گوارا داشته و مردم در این شهر از هر جهت در رفاه بودهاند. | |
− | + | [شهر] درگاه چین و انبار مشرقزمین و [[عراق]] و پناهگاه یمن محسوب مىشده است. بیشتر مردمش [[ایران|ایرانى]] بودهاند... [[محراب]] مسجد جامع آن چنان ستارهکوبى شده که از هر جهت بچرخى [و بدان نگاه کنى] رنگ به رنگ مىشود به طورى که از یک طرف زرد و از طرف دیگر سبز و از سویى دیگر سرخ رنگ دیده مىشود.<ref>احسن التقاسیم؛ بخش ۱، ص ۱۳۱ و ۱۳۲.</ref> هر ساله بازرگانان بسیارى از سرزمین هاى دیگر به آنجا آمد و رفت مىکنند و تمام کالاهاى یمن به آنجا آورده مىشود.<ref>نزهة المشتاق؛ ج۱، ص۱۵۶.</ref> بناهاى شهر همه از آجر و ساج ساخته شده و در آن نواحى، شهرى همانند آن از نظر (خوشساختى) بنا نبوده است.<ref> معجم البلدان؛ ج۳، ص۳۶۹.</ref> در اوایل قرن دهم هجرى قمرى پرتغالی ها صحار [و عمان] را تصرف کردند؛ بعدها ناصر بن مرشد یعربى، امام عمان، بر صحار دست یافت.<ref>تاریخ مسقط و عمان، بحرین، قطر و روابط آنها با ایران؛ ص ۳۳۰-۳۳۱ و ۳۶۴.</ref> | |
− | + | نزوه، در دامنه کوه اخضر از شهرهاى قدیم عمان و در ۱۵۰ کیلومترى جنوب غربى مسقط (در دامنههاى جنوبى سلسله جبال عمان) واقع است. اصطخرى مىنویسد: قوم شراة (از [[خوارج]]) به نزوه رفتند و هنوز آنجایند.<ref>مسالک و ممالک؛ ص ۲۷.</ref> در آخر قرن چهارم هجرى نزوه شهرى بزرگ در مرز کوهستان بود. ساختمانهایش از گل و [[مسجدجامع|مسجد جامع]] آن در میان بازار بود. آب آشامیدنى مردم آن از چاه تأمین مىشد. دور شهر را نخلستان فراگرفته بود.<ref>احسن التقاسیم؛ بخش ۱، ص ۱۳۲.</ref> یاقوت مىنویسد: نزوه در ساحل دریا نیست بلکه کوهى است در عمان و در آن آبادی هاى بزرگ بیشمارى است که تمام آنها را نزوه خوانند... مردم آن عرب و از خوارجند. در آنجا نوعى پارچه مخلوط با حریر (ابریشم) مىبافند که در دیگر سرزمین هاى عرب بافته نمىشود.<ref>معجم البلدان؛ ج۴، ص۷۷۶.</ref> | |
− | + | مسقط، شهر و پایتخت و بندر مهم سلطاننشین عمان است که در کنار دریاى عمان و جنوب کوههاى اخضر قرار دارد. بامهاى خانههاى مسقط جز بناهاى سلطنتى (کاخ ها)، همه مرتفع و مسطحند. کاخ حکومتى آن یادگار استیلاى پرتغالیان است و در وسط شهر قرار دارد. ابن رسته نخستین جغرافیادانى است که از مسقط نام برده است.<ref>الاعلاق النفیسه؛ ص ۹۹.</ref> | |
− | + | در اواخر قرن چهارم هجرى، مسقط بندرى بوده که کشتی هاى یمن را پذیرا مىشده و جایى زیبا و پرمیوه بوده است.<ref>احسن التقاسیم؛ بخش ۱، ص ۱۳۲.</ref> به نوشته یاقوت، مسقط شهرى ساحلى بوده که در پایان مرزهاى عمان و در جانب یمن قرار داشته است.<ref>معجم البلدان؛ ج۴، ص۵۱۹.</ref> هماکنون مسقط بزرگترین بندر در ساحل خلیج فارس است.<ref>جغرافیة شبه جزیرة العرب؛ ص ۳۷۳.</ref> ساکنان آن، بیشتر هندى و بلوچ و سیاهپوست هستند. این شهر بدان سبب که بندرگاه خوبى است و مشرف بر مدخل خلیج فارس است مرکز اصلى صادرات و واردات عمان مىباشد. | |
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | در اواخر قرن چهارم هجرى، مسقط بندرى بوده | ||
− | |||
− | |||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
+ | ==منابع== | ||
− | + | *حسین قره چانلو، جغرافیاى تاریخى کشورهاى اسلامى، سمت، تهران، ۱۳۸۰، ج۱، ص ۲۲۷ تا ۲۳۰. | |
− | حسین قره چانلو، | ||
[[رده:جغرافیای تاریخی عربستان]] | [[رده:جغرافیای تاریخی عربستان]] | ||
{{کشورهای اسلامی}} | {{کشورهای اسلامی}} | ||
[[رده:کشورهای اسلامی]] | [[رده:کشورهای اسلامی]] |
نسخهٔ کنونی تا ۱ دسامبر ۲۰۲۰، ساعت ۰۷:۵۵
کشور عمان، سلطاننشینى مستقل در گوشه جنوب شرقى شبهجزیره عربستان است. پایتخت و بندر عمدهاش شهر «مسقط» بر کنار دریاى عمان و دریاى عرب واقع است. رأس المسندم در داخل سواحل متصالح (شیخنشین ها) نیز جزء عمان است. عمان از طرف شمال به ربع الخالى محدود مىشود. دو شهر قدیمى آن صحار و صور بازارهاى محلى و بندرگاه کشتیرانى به سوى هند، یمن، زنگبار و سواحل خلیج فارس است. عمان از لحاظ محصولات کشاورزى و منابع معدنى ثروتمند است. صادراتش خرما، لیمو، انار و ماهى خشک است. در آنجا پرورش شتر نیز رایج است. بیشتر مردم آن پیرو مذهب اباضیه هستند.
محتویات
تاریخ عمان
در عمان شهرهاى باستانى مانند صحار، نزوه و دبا از آغاز روزگار اسلام معروف بوده است. صحار پایتخت قدیم عمان یکى از بازارهاى دوران جاهلیت بوده است.[۱]
در سال هشتم هجرت، پیامبر صلی الله علیه و آله عمرو بن عاص را نزد جیفر و عیاذ (دو برادر) فرزندان جلندى ازدى به عمان فرستاد تا صدقات و زکات آنجا را از توانگران گرفته و به تنگدستان دهد و از مجوس (زرتشتیان) هم جزیه (گزیت) بگیرد؛ گفته شده که این کار در سال هفتم هجرت بوده است.[۲]
به نوشته اصطخرى، ... بر کرانه دریاى پارس هیچ شهرى آبادانتر و توانگرتر از صحار نیست، در این ولایت شهرهاى بسیار است و گویند که اعمال آن سیصد فرسنگ باشد. در آنجا قومى از خوارج اند که ایشان را شراة خوانند... [به روزگار] معتضد، میان ایشان و قومى از بنى سامة بن لوى جنگ افتاد. مردى از ایشان به نام محمد بن قاسم سامى به نزد معتضد آمد و از وى مدد خواست. معتضد مردى را به نام ابوثور با وى راهى عمان کرد، او عمان را فتح کرد و خطبه به نام معتضد عباسى خواند. قوم شراة به ناحیتى که آن را نزوه خوانند مسکن گزیدند.[۳]
والیان قرمطى از سال ۳۱۷ تا ۳۷۵ هجرى قمرى به عمان آمد و شد داشتند... و مردم نزوه که خوارج بودند، حکومت را بدست گرفتند و قرامطه و رافضیان را قتلعام کردند.[۴]
وضعیت جغرافیایی
سرزمین عمان از منطقه کوهستانى و دشت هاى کرانهاى تشکیل شده و منطقه کوهستانى آن از سنگهاى آتشفشانى است. در لابلاى کوههاى عمان درّههایى است که بیشتر آنها خشک و بدون آب است و راه مواصلاتى میانه کرانه و زمین هاى داخلى از این درّهها مىگذرد. هواى عمان گرم و استوایى است. ایرانیان قدیم عمان را «مزون» مىنامیدند.[۵]
به نوشته صاحب حدود العالم «عمان شهرى است عظیم بر کران دریا و اندر وى بازرگانان بسیارند و بارکده همه جهان است و هیچ شهرى نیست اندر جهان که اندر وى بازرگانان توانگرتر از آنجا بود و همه جهازهاى (کشتی هاى) مشرق و مغرب و جنوب و شمال بدین شهر افتد و از اینجا به جای ها ببرند».[۶]
مقدسى، عمان را یکى از چهار خوره (ناحیه) بزرگ جزیرة العرب نام مىبرد و مىنویسد: هشتاد فرسخ در هشتاد فرسخ است. قصبه آن (مرکز آن) صحار و شهرهایش: نزوه، سرّ، ضنک، حفیت، دبا، سلوت، جلّفار و... است. تمام [این سرزمین] نخلستان و باغ است، آب مشروب ایشان از چاههاست که با گاو بیرون مىکشند و بیشتر [عمان] کوهستانى است.[۷] مهره به عمان متصل است و در شمال آن قرار دارد.
عمان سرزمینى مستقل، پرجمعیت با درختان نخل و میوههاى گرمسیرى بسیار چون موز، انار، انجیر و انگور است. دو شهر صور و قلهات از شهرهاى عمان بر ساحل دریاى نمک فارس واقع است. این دو شهر کوچک ولى آبادند. آب آشامیدنى مردم عمان از چاهها تأمین مىشود. مردم آنجا ماهى و مروارید صید مىکنند.[۸]
یاقوت حموی، عمان را خورهاى عربى بر ساحل دریاى یمن و هند و در اقلیم اول و در مشرق هجر «هگر قدیم» مىداند. او مىنویسد: عمان شهرها، نخلستان ها و زراعت فراوان دارد. گرماى آن ضرب المثل است.[۹]
ابوالفداء مىنویسد: عمان شهر بزرگى است و لنگرگاهى دارد که کشتی هاى سند و هند و چین و زنگبار بدانها درآیند و قصبه آن، صحار، برکنار دریاى پارس است و شهرى بزرگتر از آن نیست.[۱۰] به نوشته حمدالله، عمان بزرگترین شهر (جنوب شرقى) عربستان است و دریاى عمان بدان منسوب است.[۱۱]
«صحار» شهر و بندرى است در ساحل دریاى عمان. ابن خرداذبه مىنویسد: عمان همان صحار و دبا است.[۱۲] بر کرانه دریاى پارس هیچ شهرى آبادانتر و توانگرتر از صحار نیست.[۱۳] به نوشته همدانى، صحار بزرگترین خوره (ناحیه) سرزمین عمان است.[۱۴] در قرن چهارم هجرى قمرى شهرى مهمتر و آبادتر از صحار، قصبه عمان بر کرانه دریاى چین، نبوده است. این شهر پرجمعیت گردشگاهها و ثروت بسیار داشته و میوهخیز و پربرکت و ثروتمندتر از زبید و صنعاء بوده است. بازارهایش شگفتانگیز، خانههایش از آجر و چوب ساج... و جامع آن با گلدستههاى زیبا و بلند در کنار دریا و در انتهاى بازارها قرار داشته است، چاههاى آبش شیرین و کاریزى گوارا داشته و مردم در این شهر از هر جهت در رفاه بودهاند.
[شهر] درگاه چین و انبار مشرقزمین و عراق و پناهگاه یمن محسوب مىشده است. بیشتر مردمش ایرانى بودهاند... محراب مسجد جامع آن چنان ستارهکوبى شده که از هر جهت بچرخى [و بدان نگاه کنى] رنگ به رنگ مىشود به طورى که از یک طرف زرد و از طرف دیگر سبز و از سویى دیگر سرخ رنگ دیده مىشود.[۱۵] هر ساله بازرگانان بسیارى از سرزمین هاى دیگر به آنجا آمد و رفت مىکنند و تمام کالاهاى یمن به آنجا آورده مىشود.[۱۶] بناهاى شهر همه از آجر و ساج ساخته شده و در آن نواحى، شهرى همانند آن از نظر (خوشساختى) بنا نبوده است.[۱۷] در اوایل قرن دهم هجرى قمرى پرتغالی ها صحار [و عمان] را تصرف کردند؛ بعدها ناصر بن مرشد یعربى، امام عمان، بر صحار دست یافت.[۱۸]
نزوه، در دامنه کوه اخضر از شهرهاى قدیم عمان و در ۱۵۰ کیلومترى جنوب غربى مسقط (در دامنههاى جنوبى سلسله جبال عمان) واقع است. اصطخرى مىنویسد: قوم شراة (از خوارج) به نزوه رفتند و هنوز آنجایند.[۱۹] در آخر قرن چهارم هجرى نزوه شهرى بزرگ در مرز کوهستان بود. ساختمانهایش از گل و مسجد جامع آن در میان بازار بود. آب آشامیدنى مردم آن از چاه تأمین مىشد. دور شهر را نخلستان فراگرفته بود.[۲۰] یاقوت مىنویسد: نزوه در ساحل دریا نیست بلکه کوهى است در عمان و در آن آبادی هاى بزرگ بیشمارى است که تمام آنها را نزوه خوانند... مردم آن عرب و از خوارجند. در آنجا نوعى پارچه مخلوط با حریر (ابریشم) مىبافند که در دیگر سرزمین هاى عرب بافته نمىشود.[۲۱]
مسقط، شهر و پایتخت و بندر مهم سلطاننشین عمان است که در کنار دریاى عمان و جنوب کوههاى اخضر قرار دارد. بامهاى خانههاى مسقط جز بناهاى سلطنتى (کاخ ها)، همه مرتفع و مسطحند. کاخ حکومتى آن یادگار استیلاى پرتغالیان است و در وسط شهر قرار دارد. ابن رسته نخستین جغرافیادانى است که از مسقط نام برده است.[۲۲]
در اواخر قرن چهارم هجرى، مسقط بندرى بوده که کشتی هاى یمن را پذیرا مىشده و جایى زیبا و پرمیوه بوده است.[۲۳] به نوشته یاقوت، مسقط شهرى ساحلى بوده که در پایان مرزهاى عمان و در جانب یمن قرار داشته است.[۲۴] هماکنون مسقط بزرگترین بندر در ساحل خلیج فارس است.[۲۵] ساکنان آن، بیشتر هندى و بلوچ و سیاهپوست هستند. این شهر بدان سبب که بندرگاه خوبى است و مشرف بر مدخل خلیج فارس است مرکز اصلى صادرات و واردات عمان مىباشد.
پانویس
- ↑ المفصل فى تاریخ العرب...؛ ج۱، ص۱۷۷ و ۱۷۸.
- ↑ کامل؛ ج۱، ص۳۲۸.
- ↑ مسالک و ممالک؛ ص ۲۷.
- ↑ تاریخ ابن خلدون؛ ج۳، ص۱۳۱.
- ↑ ایرانشهر بر مبناى جغرافیاى موسى خورنى؛ ص ۹۵.
- ↑ حدود العالم؛ ص ۱۶۹.
- ↑ احسن التقاسیم؛ بخش ۱، ص ۱۰۲، ۱۰۴، ۱۳۲ و ۱۳۳.
- ↑ نزهة المشتاق؛ ج۱، ص۱۵۵.
- ↑ معجم البلدان؛ ج۳، ص۷۱۷.
- ↑ تقویم البلدان؛ ص ۹۹.
- ↑ نزهة القلوب؛ ص ۲۶۳.
- ↑ المسالک والممالک؛ ص ۶۰.
- ↑ مسالک و ممالک؛ ص ۲۷.
- ↑ صفة جزیرة العرب؛ ص ۲۳۷.
- ↑ احسن التقاسیم؛ بخش ۱، ص ۱۳۱ و ۱۳۲.
- ↑ نزهة المشتاق؛ ج۱، ص۱۵۶.
- ↑ معجم البلدان؛ ج۳، ص۳۶۹.
- ↑ تاریخ مسقط و عمان، بحرین، قطر و روابط آنها با ایران؛ ص ۳۳۰-۳۳۱ و ۳۶۴.
- ↑ مسالک و ممالک؛ ص ۲۷.
- ↑ احسن التقاسیم؛ بخش ۱، ص ۱۳۲.
- ↑ معجم البلدان؛ ج۴، ص۷۷۶.
- ↑ الاعلاق النفیسه؛ ص ۹۹.
- ↑ احسن التقاسیم؛ بخش ۱، ص ۱۳۲.
- ↑ معجم البلدان؛ ج۴، ص۵۱۹.
- ↑ جغرافیة شبه جزیرة العرب؛ ص ۳۷۳.
منابع
- حسین قره چانلو، جغرافیاى تاریخى کشورهاى اسلامى، سمت، تهران، ۱۳۸۰، ج۱، ص ۲۲۷ تا ۲۳۰.
آسیا | * ایران * ترکیه * سوریه * عراق * عربستان * فلسطین * یمن * آذربایجان * اردن * ازبکستان * افغانستان * امارات متحده عربی * بحرین * برونئی * بنگلادش * تاجیکستان * عمان * قرقیزستان * قطر * لبنان * مالزی * پاکستان * کویت * مالدیو * قزاقستان * ترکمنستان |
آفریقا | * تونس * اتیوپی * الجزایر * تانزانیا * ساحل عاج * سنگال * سودان * سومالی * لیبی * مالی * مصر * موریتانی * موزامبیک * نیجر * نیجریه * چاد * کامرون * گابن * گامبیا * گینه * سیرالئون * کومور * جیبوتی * بورکینافاسو * گینه بیسائو * کنگو * جمهوری غنا * جمهوری عربی صحرا * توگو |
سایر قاره ها | * آلبانی (اروپا) * بوسنی هرزه گوین (اروپا) *سورینام (آمریکا) |