آیه 36 سوره ق: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(تفسیر آیه)
(معانی کلمات آیه)
 
(یک نسخهٔ میانیِ همین کاربر نمایش داده نشده است)
سطر ۴۱: سطر ۴۱:
 
</tabber>
 
</tabber>
 
==معانی کلمات آیه==
 
==معانی کلمات آیه==
«وَ کَمْ أَهْلَکْنَا قَبْلَهُم مِّن قَرْنٍ ...»: (نگا: انعام /  مریم /  و ، ص / . «بَطْشاً»: گرفتن چیزی با قوت و قدرت. یورش و ستیز (نگا: زخرف /  دخان / ، شعراء / . «نَقَّبُوا»: راهها را شکافته‌اند و کشورها را گشوده‌اند. در جهان حرکت کرده‌اند و پیشروی نموده‌اند. «نَقَّبُوا فِی الْبِلادِ»: کشورها و شهرها را گشوده‌اند و در آنجاها گشته‌اند. به کاوش نواحی و کندوکاو مکانها پرداخته‌اند. کشورها و شهرها را جستجو کرده‌اند تا جاودانه بمانند و از مرگ، خویشتن را در پناه کاخها و دژها دارند. «مَحِیصٍ»: راه فرار. گریزگاه (نگا: ابراهیم / ، فصّلت / ، شوری / ).
+
*'''قرن''': جماعتى كه در زمانى با هم زندگى مى‏كنند، راغب گويد: «القرن: القوم المقترنون في زمن واحد» طبرسى نيز چنين فرموده است.
 +
*'''نقبوا''': نقب: سوراخ كردن. راغب گويد: نقب در ديوار و پوست مانند ثقب (سوراخ كردن) است در چوب. طبرسى رحمه اللَّه فرموده نقب به معنى سوراخ وسيع و راهى است كه در كوه زده شود. تنقيب: راه رفتن و نيز احداث راهى است كه صلاحيت رفتن دارد منظور از آن در آيه راه زدن و يا مسافرتهاست.
 +
*'''محيص''': حيص: كنار شدن. محيص: فرارگاه.<ref>تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج10، ص314</ref>
  
 
== تفسیر آیه ==
 
== تفسیر آیه ==

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۸ مهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۰۵:۲۶

مشاهده آیه در سوره

وَكَمْ أَهْلَكْنَا قَبْلَهُمْ مِنْ قَرْنٍ هُمْ أَشَدُّ مِنْهُمْ بَطْشًا فَنَقَّبُوا فِي الْبِلَادِ هَلْ مِنْ مَحِيصٍ

مشاهده آیه در سوره


<<35 آیه 36 سوره ق 37>>
سوره : سوره ق (50)
جزء : 26
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

و چقدر طوایفی را پیش از اینان ما هلاک کردیم که با قهر و قوّت‌تر از اینان بودند و در هر دیار راه جستند. آیا هیچ راه نجاتی یافتند؟

و چه بسیار اقوامی را که پیش از آنان هلاک کردیم که از آنان نیرومندتر بودند، و [با نیرویشان] به سرزمین ها رفتند [و آنها را فتح کردند]، آیا توانستند [از عذاب و هلاکت] گریزگاهی بیابند؟

و چه بسا نسلها كه پيش از ايشان هلاك كرديم كه [بس‌] نيرومندتر از اينان بودند و در شهرها پرسه زده بودند [اما سرانجام‌] مگر گريزگاهى بود؟

پيش از آنها چه مردمى را كه نيرومندتر بودند و در شهرها سير و جستجو مى‌كردند، به هلاكت آورده‌ايم. آيا راه گريزى هست؟

چه بسیار اقوامی را که پیش از آنها هلاک کردیم، اقوامی که از آنان قویتر بودند و شهرها (و کشورها) را گشودند؛ آیا راه فراری (از عذاب الهی) وجود دارد!

ترجمه های انگلیسی(English translations)

How many generations We have destroyed before them, who were stronger than these, insomuch that they ransacked the towns?! So, is there any escape [from Allah’s punishment]?

And how many a generation did We destroy before them who were mightier in prowess than they, so they went about and about in the lands. Is there a place of refuge?

And how many a generation We destroyed before them, who were mightier than these in prowess so that they overran the lands! Had they any place of refuge (when the judgment came)?

But how many generations before them did We destroy (for their sins),- stronger in power than they? Then did they wander through the land: was there any place of escape (for them)?

معانی کلمات آیه

  • قرن: جماعتى كه در زمانى با هم زندگى مى‏كنند، راغب گويد: «القرن: القوم المقترنون في زمن واحد» طبرسى نيز چنين فرموده است.
  • نقبوا: نقب: سوراخ كردن. راغب گويد: نقب در ديوار و پوست مانند ثقب (سوراخ كردن) است در چوب. طبرسى رحمه اللَّه فرموده نقب به معنى سوراخ وسيع و راهى است كه در كوه زده شود. تنقيب: راه رفتن و نيز احداث راهى است كه صلاحيت رفتن دارد منظور از آن در آيه راه زدن و يا مسافرتهاست.
  • محيص: حيص: كنار شدن. محيص: فرارگاه.[۱]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ كَمْ أَهْلَكْنا قَبْلَهُمْ مِنْ قَرْنٍ هُمْ أَشَدُّ مِنْهُمْ بَطْشاً فَنَقَّبُوا فِي الْبِلادِ هَلْ مِنْ مَحِيصٍ «36»

و پيش از اينان چه بسيار نسل‌هايى را كه نيرومندتر از ايشان بودند و (با قدرت و خود و كشورگشايى) به شهرها نفوذ كردند، هلاك كرديم. آيا (براى آنان) راه‌گريزى بود؟

إِنَّ فِي ذلِكَ لَذِكْرى‌ لِمَنْ كانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَى السَّمْعَ وَ هُوَ شَهِيدٌ «37»

همانا در اين (تحوّلات تاريخى و هلاك سركشان) پندى هست براى كسى كه دلى (بيدار) دارد و يا با حضور قلب، (به سخنانِ حقّ) گوش فرا دهد؟

نکته ها

«قَرْنٍ» يعنى نزديك شدن دو چيز به يكديگر. به مردمى كه در يك زمان زندگى مى‌كنند، «قرن» گفته مى‌شود. سپس اين لفظ بر خود زمان، (صد يا سى سال) اطلاق شده است.

«بطش» به معناى گرفتن چيزى با قدرت و گاه به معناى جنگ و ستيز آمده است.

«فَنَقَّبُوا» از «نقب» به معناى ايجاد سوراخ يا شكاف و راه نفوذ در ديوار است و كلمه‌

«1». ق، 29.

جلد 9 - صفحه 229

«منقبت» از همين ريشه، به كمالاتى گويند كه در روح مردم نفوذ كند.

مراد آيه آن است كه برخى اقوام گذشته، با نفوذ در اقوام ديگر و شكافتن راه و پيشروى، دست به كشورگشايى مى‌زدند.

منظور از قلب، جسم صنوبرى شكل نيست، بلكه مراد مركز ادراك انسان است. امام كاظم عليه السلام مى‌فرمايد: منظور از قلب، عقل است. «1»

نظير اين آيه را در سوره ملك مى‌خوانيم: «لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ ما كُنَّا فِي أَصْحابِ السَّعِيرِ» «2» اگر ما حق را مى‌شنيديم يا خود تعقّل مى‌كرديم امروز از دوزخيان نبوديم. در اين آيه تعقّل در كنار شنيدن و در آيه مورد بحث، قلب در كنار شنيدن مطرح شده است، پس مراد از قلب همان عقل است.

«القاى سمع» كنايه از گوش دادن و شنيدن به قصد فراگيرى است و به عبارت ديگر، مراد گوش جان است، نه گوش سر.

«شَهِيدٌ» به معناى شاهد و حاضر است. يعنى كسى‌كه در مجلس حاضر است و با دقّت به سخنان گوش مى‌دهد، نه آنكه به اصطلاح گوشش اينجاست و خودش جاى ديگر.

پیام ها

1- نابودى امّت‌ها و تمدّن‌هاى گذشته كه به خاطر كفر و شرك بوده، چراغ راه آيندگان است. «وَ كَمْ أَهْلَكْنا»

2- هلاك قدرتمندان متجاوز، مايه‌ى تسلّى و اميد اهل ايمان است. «وَ كَمْ أَهْلَكْنا»

3- نابودى قدرتمندان حقّ ستيز، سنّت الهى است. «وَ كَمْ أَهْلَكْنا»

4- علم تاريخ و باستان‌شناسى، بايد سبب شناخت سنّت‌هاى الهى در تاريخ و راهيابى به پيام‌هاى الهى گردد. «وَ كَمْ أَهْلَكْنا»

5- قدرت‌هاى مادّى، به هنگام قهر الهى بسيار ناچيزند. أَهْلَكْنا ... أَشَدُّ ... بَطْشاً

6- كفّار قريش خود را قدرتمند مى‌پنداشتند، لذا خداوند مى‌فرمايد: ما

«1». تفسير نورالثقلين؛ كافى، ج 1، ص 16.

«2». ملك، 10.

جلد 9 - صفحه 230

قدرتمندتر از آنان را نابود كرده‌ايم. «أَشَدُّ مِنْهُمْ بَطْشاً»

7- قدرت منهاى ايمان، زمينه‌ساز طغيان و تعرّض به ديگران و كشورگشايى مى‌گردد. «أَشَدُّ مِنْهُمْ بَطْشاً فَنَقَّبُوا فِي الْبِلادِ»

8- به هنگام قهر الهى، همه راه‌هاى نجات حتى براى قدرتمندترين افراد به بن‌بست مى‌رسد. «هَلْ مِنْ مَحِيصٍ»

9- كسانى از تاريخ پند مى‌گيرند كه يا از درون مستعد باشند، «لَذِكْرى‌ لِمَنْ كانَ لَهُ قَلْبٌ» يا از بيرون حق را بشنوند و بپذيرند. «أَلْقَى السَّمْعَ»

10- از حوادث تاريخى به سادگى نگذريم، آنها را تحليل كنيم و درس بگيريم.

كسانى كه از حوادث عبرت نمى‌گيرند، قلبشان مرده است. «لَذِكْرى‌ لِمَنْ كانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَى السَّمْعَ وَ هُوَ شَهِيدٌ»

11- شنيدن و گوش‌دادنى اثر دارد كه با توجّه و حضور قلب باشد. «وَ هُوَ شَهِيدٌ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ كَمْ أَهْلَكْنا قَبْلَهُمْ مِنْ قَرْنٍ هُمْ أَشَدُّ مِنْهُمْ بَطْشاً فَنَقَّبُوا فِي الْبِلادِ هَلْ مِنْ مَحِيصٍ (36)

بعد از آن تهديد معاندان و كفار را فرمايد:

«1» كفاية الموحدين (چ علميه اسلاميه) ج 3 فصل 10 ص 153.

جلد 12 - صفحه 240

وَ كَمْ أَهْلَكْنا قَبْلَهُمْ‌: و چه بسيار هلاك كرديم پيش از ايشان، مِنْ قَرْنٍ‌:

از اهل قرنها و روزگار، هُمْ أَشَدُّ مِنْهُمْ بَطْشاً: كه ايشان سخت‌تر بودند از ايشان از روى قوت و تناورى و ثروت و جاه و جلال و بسيارى قبيله مانند عاد و ثمود و فرعونيان و غيره، فَنَقَّبُوا فِي الْبِلادِ: پس راه بريدند در شهرها به شدت و قوت، يعنى گرديدند در شهرهاى بسيار و سفر كردند در آن به تجارت و كسب مال و متاع، يا گرديدند در زمين به قصد حذر كردن از مرگ و نزول عذاب و آنچه ممكن بود از سير به كار بردند. هَلْ مِنْ مَحِيصٍ‌: آيا بود مر ايشان را هيچ چاره و گريزگاهى از مرگ يا نزول عذاب (استفهام انكارى است يعنى نبود ايشان را چاره‌اى و نجاتى).


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ أُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِينَ غَيْرَ بَعِيدٍ (31) هذا ما تُوعَدُونَ لِكُلِّ أَوَّابٍ حَفِيظٍ (32) مَنْ خَشِيَ الرَّحْمنَ بِالْغَيْبِ وَ جاءَ بِقَلْبٍ مُنِيبٍ (33) ادْخُلُوها بِسَلامٍ ذلِكَ يَوْمُ الْخُلُودِ (34) لَهُمْ ما يَشاؤُنَ فِيها وَ لَدَيْنا مَزِيدٌ (35)

وَ كَمْ أَهْلَكْنا قَبْلَهُمْ مِنْ قَرْنٍ هُمْ أَشَدُّ مِنْهُمْ بَطْشاً فَنَقَّبُوا فِي الْبِلادِ هَلْ مِنْ مَحِيصٍ (36) إِنَّ فِي ذلِكَ لَذِكْرى‌ لِمَنْ كانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَى السَّمْعَ وَ هُوَ شَهِيدٌ (37) وَ لَقَدْ خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ وَ ما مَسَّنا مِنْ لُغُوبٍ (38) فَاصْبِرْ عَلى‌ ما يَقُولُونَ وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ الْغُرُوبِ (39) وَ مِنَ اللَّيْلِ فَسَبِّحْهُ وَ أَدْبارَ السُّجُودِ (40)

ترجمه‌

و نزديك كرده شود بهشت براى پرهيزكاران با آنكه دور نيست‌

گويند اينست آنچه كه وعده داده ميشديد براى هر بازگشت كننده نگاه دارنده خود

كسيكه بترسد از خدا با آنكه غائب است و بيايد با دل بازگشته بحق گويند

داخل شويد در آن بسلامتى آن روز جاودانى است‌

براى ايشان است آنچه ميخواهند در آن و نزد ما زيادتى است‌

و چه بسيار هلاك كرديم پيش از اينها اهل زمانهائى را كه آنها شديدتر بودند از اينان در قوّت و توانگرى پس تجسّس كردند در بلدها آيا هيچ گريزگاهى باشد براى آنان‌

همانا در اين هر آينه تذكر و پندى است براى هر كه باشد براى او قلب يا فرا دارد گوش را با آنكه خود شاهد و حاضر است‌

و بتحقيق آفريديم آسمانها و زمين و آنچه ميان آن دو است در شش روز و نرسيد ما را هيچ رنجى‌

پس صبر كن بر آنچه ميگويند و تسبيح گوى با حمد پروردگارت پيش از طلوع آفتاب و پيش از غروب‌

و پاره‌اى از شب پس تسبيح گوى او را و در

جلد 5 صفحه 58

تعقيبات نماز.

تفسير

خداوند متعال معمولا بعد از ذكر احوال جهنّم بيان اوصاف بهشت را ميفرمايد و اينجا باين تقريب فرموده كه بهشت نزديك كرده ميشود باهل تقوى بتأييد الهى با آنكه نزديك بايشان است بعمل خودشان و گفته‌اند در قيامت نزديك ميشود بآنان بطوريكه حور و قصور و نعيم مقيم آن را مشاهده مينمايند و اين نزديك شدن بهشت و وصول بنعيم آن دور نيست از آنها چون محقق الوقوع است و مشتقى براى ايشان ندارد و قمّى ره نقل فرموده كه مراد آنستكه زينت داده ميشود بزودى در هر حال خدا ميفرمايد اين بهشت با نعيم آن آنستكه وعده داده ميشويد شما اهل تقوى كه همگى اهل رجوع و بازگشت و توبه و انابه بدرگاه خدا و نگهدار خود از معاصى و حافظ حدود الهى هستيد داخل شويد بسلامتى باسلام و تحيّت و اكرام ملائكه در بهشت امروز روز خلود در نعمت جاويد و رحمت بى‌پايان الهى است هر چه بخواهند از نعمت و عزّت و حشمت و مكنت و مأكول و مشروب و ملبوس و ملموس و مأنوس براى ايشان آماده و مهيّا است و در نزد خدا است علاوه بر اينها آنچه چشم آنها نديده و گوششان نشنيده و بخاطرشان خطور نكرده از لذائذ و قمّى ره نقل فرموده كه آن نظر برحمت خدا است و باز خدا متذكّر فرموده كفّار مكّه را باحوال امم سابقه كه مكرّر بيان شده از قبيل قوم عاد و ثمود كه بمراتب اقوى و نيرومندتر از آنها بودند و بعد از بروز عذاب هر قدر تجسّس و تفحص و كاوش نمودند در بلاد اطراف خودشان مفرّ و مخلصى از عذاب الهى نبود براى آنها اينمعنى بنظر حقير رسيده چون اصل نقب بمعناى بحث و كاوش و تنقيب در بلاد گريزان گشتن در آنها است ولى مفسّرين فرموده‌اند مراد سير در بلاد و گشودن طرق و شوارع است بقوّت و قدرتيكه داشتند و تصرف در آنها و نيافتن چاره‌اى براى مرگ و در اين قبيل وقايع تذكّر و تنبه و موعظه و ارشاد است براى صاحبان قلب سليم و عقل مستقيم كه در امور فكر ميكنند و با دل پاك ميفهمند و مى‌يابند يا براى كسانيكه بمواعظ علما و دانشمندان صاحب نظر درست گوش ميدهند و خودشان را حاضر براى فهميدن و عمل نمودن مينمايند و خداوند آسمانها و زمين و موجودات‌

جلد 5 صفحه 59

بين آن دو را در شش روز خلق فرموده و بيان آن مفصّل و مكرّر گوشزد شده است و بعد از آن خداوند بهيچ وجه خسته و مانده و رنجور نگرديده و اين جمله براى ردّ يهود است كه ميگفتند خدا روز يكشنبه شروع بخلق عالم فرمود و جمعه فارغ شد و شنبه در عرش دراز كشيد و خستگى در كرد و در بعضى اخبار اظهار آنها اين اعتقاد را نزد پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم ذكر شده و آنكه اين آيه در ردّ آنها نازل شده است و در خاتمه امر فرموده است پيغمبر خود را بصبر و بردبارى در برابر اقوال و عقائد ناحق نارواى كفّار راجع باوصاف ربوبى و تنزيه نمودن او را از آنچه لايق بذات مقدّس حق نيست از تشبيه بخلق و غيره و حمد و شكر نمودن بر نعمت حق شناسى و حق‌گوئى و ساير محامد و انعامات در دو وقت فضيلت آن كه صبح و عصر است قبل از شروع بكار و بعد از فراغ از آن و مقدارى از شب و در تعقيبات نمازها يا تعقيب نماز چون ادبار بكسر نيز قرائت شده و بر حسب معنى تفاوتى ندارد چون مراد جنس است و در مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه در جواب سؤال از اين آيه فرمود مقصود آنستكه صبح و شام ده مرتبه بگويد لا اله الا اللّه وحده لا شريك له له الملك و له الحمد يحيى و يميت و هو على كلّ شى‌ء قدير و در بعضى از روايات ادبار السجود بنافله مغرب و در بعضى بنماز وتر تفسير شده و شايد مقصود تسبيح خدا است بعد از نماز در شب خواه در ضمن نافله مرتّبه باشد كه فرد اكمل است خواه نباشد كه از آن به تعقيب تعبير ميشود و اللّه و اوليائه اعلم بمراده و احكامه.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ كَم‌ أَهلَكنا قَبلَهُم‌ مِن‌ قَرن‌ٍ هُم‌ أَشَدُّ مِنهُم‌ بَطشاً فَنَقَّبُوا فِي‌ البِلادِ هَل‌ مِن‌ مَحِيص‌ٍ (36)

و چه‌ بسيار هلاك‌ كرديم‌ پيش‌ ‌از‌ اينها ‌از‌ قرن‌هايي‌ ‌که‌ ‌آنها‌ شديدتر بودند ‌از‌ اينها ‌در‌ قوت‌ و قدرت‌ ‌پس‌ سير كردند ‌در‌ بلاد و تصرف‌ كردند بقوت‌ و قدرت‌ ‌خود‌ آيا توانستند ‌خود‌ ‌را‌ ‌از‌ عذاب‌ و هلاكت‌ نجات‌ دهند هيچگونه‌ چاره‌اي‌ نداشتند.

وَ كَم‌ أَهلَكنا قَبلَهُم‌ مِن‌ قَرن‌ٍ مثل‌ قوم‌ نوح‌ و عاد و ثمود و مثل‌ نمرود و شداد و فرعون‌ و هامان‌ و قارون‌ و اصحاب‌ اخدود و قوم‌ لوط و شعيب‌ و

جلد 16 - صفحه 256

اصحاب‌ فيل‌ و ‌غير‌ اينها ‌که‌ بغرق‌ و باد و صيحه‌ و صاعقه‌ و خسف‌ و امطار حجاره‌ هلاك‌ شدند.

هُم‌ أَشَدُّ مِنهُم‌ بَطشاً ‌از‌ قوت‌ و قدرت‌ و عدت‌ و عدت‌ و ثروت‌ و مكنت‌ و دولت‌.

فَنَقَّبُوا فِي‌ البِلادِ بسا تمام‌ كره زمين‌ ‌را‌ تصرف‌ كردند و دعوي‌ الوهيت‌ كردند و سرتاسر بلاد ‌را‌ سلطنت‌ كردند تمام‌ ‌در‌ اثر تكذيب‌ انبياء و فسق‌ و فجور و ظلم‌ و تعدي‌ و طغيان‌ هلاك‌ شدند.

هَل‌ مِن‌ مَحِيص‌ٍ بدانند ‌اينکه‌ كفار و مشركين‌ و ظلمه‌ و طاغيان‌ و فساق‌ و فجار اينكه‌ ‌اگر‌ بلائي‌ بآنها متوجه‌ شد چاره‌ پذير نيست‌ و ‌از‌ تحت‌ قدرت‌ الهي‌ بيرون‌ نيستند.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 36)- بعد از پایان گرفتن گفتگو پیرامون بهشت و دوزخ، صفات بهشتیان و دوزخیان، و درجات و درکات آنها، برای نتیجه گیری کامل از این بحث، مجرمان را مورد توجه قرار داده، می‌فرماید: «چه بسیار اقوامی را که پیش از آنها هلاک کردیم، اقوامی که از آنها قویتر بودند، و شهرها (و کشورها) را گشودند» اما بر اثر کفر و ظلم و بیدادگری و گناه نابود شدند (وَ کَمْ أَهْلَکْنا قَبْلَهُمْ مِنْ قَرْنٍ هُمْ أَشَدُّ مِنْهُمْ بَطْشاً فَنَقَّبُوا فِی الْبِلادِ).

«آیا هیچ راه فراری (از عذاب الهی برای این گونه افراد) وجود دارد»؟ (هَلْ مِنْ مَحِیصٍ).

آیه به کفّار لجوج معاصر پیامبر صلّی اللّه علیه و اله هشدار می‌دهد که سری به تاریخ گذشتگان بزنند و آثار آنها را بر صفحات تاریخ و صفحه روی زمین بنگرند، ببینند

ج4، ص529

خداوند با اقوام سرکشی که پیش از آنها بودند چه کرد؟ اقوامی که از آنها پر جمعیت‌تر و با قدرت‌تر بودند، آنگاه به آینده خود بیندیشند.

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج10، ص314

منابع