آیه 21 سوره محمد: تفاوت بین نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «{{قرآن در قاب|طَاعَةٌ وَقَوْلٌ مَعْرُوفٌ ۚ فَإِذَا عَزَمَ الْأَمْرُ فَلَوْ ص...» ایجاد کرد) |
(←معانی کلمات آیه) |
||
سطر ۴۱: | سطر ۴۱: | ||
</tabber> | </tabber> | ||
==معانی کلمات آیه== | ==معانی کلمات آیه== | ||
− | + | *'''عزم الامر''': يعنى كار جدى شد «صار الامر معزوما» در اقرب الموارد گويد «عزم الامر» يعنى روى فلان كار تصميم گرفته شد، آن به معنى مجهول است و براى مبالغه به صورت معلوم گفته مىشود.<ref>تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج10، ص191</ref> | |
== تفسیر آیه == | == تفسیر آیه == |
نسخهٔ کنونی تا ۲۶ مهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۰۷:۱۴
<<20 | آیه 21 سوره محمد | 22>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
(راه سعادت) طاعت خدا و گفتار نیکو است و پس از آنکه امر (دین یا کار جنگ) به عزم و لزوم پیوست اگر (منافقین) با خدا به راستی رفتار کنند بر آنها بهتر خواهد بود.
[ولی] فرمانبرداری [از خدا و پیامبر] و سخن پسندیده و نیک [نه اظهار کراهت و ناخشنودی از جهاد] برای آنان شایسته تر است. پس اگر هنگامی که فرمان جهاد قطعی و مسلم شود با خدا از سر صدق و راستی درآیند، بی تردید برای آنان بهتر است.
[ولى] فرمانپذيرى و سخنى شايسته برايشان بهتر است. و چون كار به تصميم كشد، قطعاً خير آنان در اين است كه با خدا راست[دل] باشند.
فرمانبردارى است و سخن نيكو گفتن. و چون تصميم به جنگ گرفته شد، اگر با خدا صداقت ورزند برايشان بهتر است.
(ولی) اطاعت و سخن سنجیده برای آنان بهتر است؛ و اگر هنگامی که فرمان جهاد قطعی میشود به خدا راست گویند (و از در صدق و صفا درآیند) برای آنها بهتر میباشد!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
- عزم الامر: يعنى كار جدى شد «صار الامر معزوما» در اقرب الموارد گويد «عزم الامر» يعنى روى فلان كار تصميم گرفته شد، آن به معنى مجهول است و براى مبالغه به صورت معلوم گفته مىشود.[۱]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
طاعَةٌ وَ قَوْلٌ مَعْرُوفٌ فَإِذا عَزَمَ الْأَمْرُ فَلَوْ صَدَقُوا اللَّهَ لَكانَ خَيْراً لَهُمْ «21»
فرمانبردارى و سخن سنجيده (شايسته و بايسته آنان است) پس هنگامى كه امر (كارزار) قطعى شد (از رفتن به جهاد سر باز مىزنند) اگر به خدا راست گويند (و صادقانه جهاد كنند)، قطعاً برايشان بهتر است.
نکته ها
مراد از «طاعَةٌ»، يك پارچه اطاعت كردن است. عبارتِ «عَزَمَ الْأَمْرُ» به معناى پيدا شدن وضعى است كه عزم و ارادهاى نافذ مىخواهد و بعضى آن را به معناى شدّت و سخت شدن جنگ دانستهاند.
افراد سست ايمان، به دليل ترس از جهاد، علاوه بر نافرمانى و شانه خالى كردن از جهاد، دست به توجيه و دليل تراشى و سخنان نامربوط مىزنند. قرآن در آيات متعدّد به بهانههاى آنان اشاره كرده است، از جمله اينكه مىگفتند:
- طاقت و توان جنگيدن نداريم. «لا طاقَةَ لَنَا» «1»
«1». بقره، 249.
جلد 9 - صفحه 87
- خانواده ما امنيّت ندارد و خانههايمان بىحفاظ و بىپوشش است. «بُيُوتَنا عَوْرَةٌ» «1»
- هوا گرم است. «لا تَنْفِرُوا فِي الْحَرِّ» «2»
- اگر شركت كنيم، مرتكب گناه مىشويم. در جنگ تبوك بهانه آوردند كه نگاه ما به دختران رومى سبب فتنه مىشود، بنابراين ما به جبهه نمىآييم. «وَ لا تَفْتِنِّي» امّا قرآن همين فرار از جنگ را فتنه دانست. «أَلا فِي الْفِتْنَةِ سَقَطُوا» «3»
- اكنون زمان مناسبى براى جنگ نيست، بهتر است به تأخير افتد. «لَوْ لا أَخَّرْتَنا» «4»
- مىترسيم گرفتار بلا و ضرر شويم. «نَخْشى أَنْ تُصِيبَنا دائِرَةٌ» «5»
در اين آيه مىفرمايد: اگر به هنگام فرمان جهاد، به جاى اين قبيل بهانهها، اطاعت كنيد و سخنى نيك بگوييد، بهتر است. «طاعَةٌ وَ قَوْلٌ مَعْرُوفٌ»
پیام ها
1- مؤمن، در برابر فرمان الهى جهاد، سراپا فرمانبردار است. «طاعَةٌ»
2- گفتار و كردار، هر دو بايد صحيح و بجا باشد. «طاعَةٌ وَ قَوْلٌ مَعْرُوفٌ»
3- در باره فرامين الهى، به نيكى و پسنديده سخن بگوييد. «وَ قَوْلٌ مَعْرُوفٌ»
4- جهاد و دفاع، از نظر عقل و فطرت پسنديده است. «قَوْلٌ مَعْرُوفٌ»
5- ريشهى ترس از جهاد، آن است كه صادقانه عمل نمىكنيم. «فَلَوْ صَدَقُوا اللَّهَ»
6- فرمان خداوند بر جهاد، به نفع انسان است، (نه خدا). «لَكانَ خَيْراً لَهُمْ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
طاعَةٌ وَ قَوْلٌ مَعْرُوفٌ فَإِذا عَزَمَ الْأَمْرُ فَلَوْ صَدَقُوا اللَّهَ لَكانَ خَيْراً لَهُمْ «21»
طاعَةٌ وَ قَوْلٌ مَعْرُوفٌ فَإِذا عَزَمَ الْأَمْرُ: پس چون جزم شد حكم جهاد و لازم گشت امر قتال، يعنى مآل كار بجائى رسيد كه بر اين عزم جزم كنند، فَلَوْ صَدَقُوا اللَّهَ: پس اين هنگام اگر راست گفتى با خدا در آنچه اظهار آن مىكردند از امتثال امر الهى در امر جهاد و اظهار تشويق بر قتال، لَكانَ خَيْراً لَهُمْ: هر آيه خير بود مر ايشان را در دين و دنيا از نفاق ايشان، يعنى چون عازم شدند مأمورين به امر قتال از اهل ايمان، منافقان از قول خود برگشتند و وعدهاى كه مىدادند در اقدام به جهاد شكستند و با زنان در خانهها نشستند.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
طاعَةٌ وَ قَوْلٌ مَعْرُوفٌ فَإِذا عَزَمَ الْأَمْرُ فَلَوْ صَدَقُوا اللَّهَ لَكانَ خَيْراً لَهُمْ «21» فَهَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ تَوَلَّيْتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ وَ تُقَطِّعُوا أَرْحامَكُمْ «22» أُولئِكَ الَّذِينَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فَأَصَمَّهُمْ وَ أَعْمى أَبْصارَهُمْ «23» أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلى قُلُوبٍ أَقْفالُها «24» إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلى أَدْبارِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى الشَّيْطانُ سَوَّلَ لَهُمْ وَ أَمْلى لَهُمْ «25»
ترجمه
اطاعت و گفتار پسنديده بهتر است پس چون منجز شد فرمان پس اگر راست گفته بودند با خدا هر آينه بهتر بود براى آنها
پس آيا انتظار ميرود از شما اگر اختياردار شويد آنكه فساد كنيد در زمين و به بريد از خويشاوندانتان
آنگروه آنانند كه لعنت كردشان خدا پس كر نمود آنها را و كور كرد چشمهاشان را
آيا پس تأمّل و تفكر نميكنند در قرآن يا بر دلها است قفلهاى آنها
همانا آنانكه برگشتند بر پشتهاشان بعد از آنكه ظاهر شد براى آنها هدايت، شيطان نيكو و آسان كرد براى آنها و دراز نمود آرزوهاشانرا.
جلد 5 صفحه 11
تفسير
خداوند متعال براى گوشزد منافقين مذكوره در آيات سابقه كه اظهاراتشان موافق با ضمائرشان نبود ميفرمايد كه اطاعت امر خدا و رسول و گفتار پسنديده موافق با ضمير بهتر است از اظهار شجاعت و انقياد و اضمار جبن و كراهت از جهاد و بنابراين مبتدا مذكور و خبر بقرينه ذيل آيه محذوف است و محتمل است كلام مربوط بآيه سابقه باشد يعنى سزاوارتر است براى آنها طاعت و قول معروف پس چون پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم منجز فرمود امر جهاد را و جز مىشد آن دروغ آنها ظاهر گرديد پس اگر بصداقت و راستى با خدا معامله نموده بودند براى آنها بهتر بود و عزم الأمر بمعناى عزم الآمر على الأمر استعمال ميشود و گفتهاند اسناد مجازى است مانند جارى شد ناودان كه معمول است و حذف جواب بقرينه جمله فلو صدقوا اللّه است كه دلالت بر آن دارد و بعدا فرموده پس آيا ميشود و جاى توقع از شما مردم بدسير هست كه اگر متصدّى امور خلق شويد و حكم فرمائى كنيد آنكه فساد نمائيد در زمين بقتل و غارت ارحام و اقارب خودتان و قطع رحم چنانچه معمول شما در زمان جاهليّت و قبل از اسلام بوده و هست با آنكه اين كار بسيار منكر قبيحى است و محتمل است تولّيتم بمعناى اعرضتم باشد يعنى آيا انتظار ميرود از شما اگر از دين اسلام اعراض نمائيد مرتكب اين امور شويد البتّه معلوم است كه جاى اين احتمال هست چون هنوز همان اخلاق بد زمان جاهليّت در شما باقى است و باسلام ظاهرى تصفيه نشده و چنين مردمى محروم از رحمت خدايند و خداوند آنها را بحال خودشان واگذار فرموده ديگر قلب آنها را روشن نميكند لذا حرف حق بگوش آنها فرو نميرود و آيات آنرا مشاهده نمينمايند و اين مهر الهى است كه بگوش و چشم آنها خورده و كر و كورشان كرده است آيا تأمّل و تفكر و تدبّر در آيات قرآنيّه نمينمايند تا قلب آنها روشن شود يا بر دلهاى آنان قفلهاى مخصوص بقلوب كه از تراكم جهالت و نافرمانى خدا پيدا ميشود زده شده كه ديگر چيزى نميفهمند در محاسن از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه از براى تو دل و گوشها است وقتى خدا بخواهد كسيرا هدايت كند باز ميكند گوشهاى دل او را و وقتى بخواهد براى او جز آنرا مهر ميكند گوشهاى دل او را پس بصلاح
جلد 5 صفحه 12
در نميآيد هرگز و آنكسانيكه مرتدّ شدند بعد از وضوح حق براى آنان و بدين اعقاب خود برگشتند و آنانكه بعد از رحلت پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم از امير المؤمنين عليه السّلام اعراض نمودند شيطان جنّى و انسى كه از آن در بعضى از روايات بدوّمى تعبير شده زينت داده در نظر آنها اعمال ناشايسته آنانرا و سهل و آسان نموده اعراض از حق و اقبال بباطل را براى آنها و طولانى كرده آمال و آرزوها را براى آنها و املى بصيغه مجهول و بصيغه متكلّم وحده نيز قرائت شده و در اينصورت مراد مهلت دادن خداوند است براى آنها و اللّه اعلم.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ يَقُولُ الَّذِينَ آمَنُوا لَو لا نُزِّلَت سُورَةٌ فَإِذا أُنزِلَت سُورَةٌ مُحكَمَةٌ وَ ذُكِرَ فِيهَا القِتالُ رَأَيتَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَرَضٌ يَنظُرُونَ إِلَيكَ نَظَرَ المَغشِيِّ عَلَيهِ مِنَ المَوتِ فَأَولي لَهُم «20» طاعَةٌ وَ قَولٌ مَعرُوفٌ فَإِذا عَزَمَ الأَمرُ فَلَو صَدَقُوا اللّهَ لَكانَ خَيراً لَهُم «21»
و ميگويند كساني که ايمان آوردهاند چرا نازل نميشود سورهاي که دستور جهاد بدهد تا ما برويم و دفع شر اينکه كفار و مشركين را بكنيم پس زماني که نازل شود سورهاي که محكم باشد در او ذكر قتال باشد ميبيني که در قلوب آنها مرض است که منافقين باشند نظر ميكنند بسوي شما نظر كسي که غشوه بر او عارض شده باشد از ترس مرگ پس سزاوارتر است از براي آنها- طاعت اوامر الهي- و قول پسنديده پس زماني که عزم بر جهاد شد پس اگر تصديق كنند فرمايش الهي را و از روي صدق و صفا بپذيرند هر آينه ميباشد براي آنها بهتر که خداوند آنها را نصرت ميفرمايد.
وَ يَقُولُ الَّذِينَ آمَنُوا لَو لا نُزِّلَت سُورَةٌ نظر باين که مؤمنين در شكنجه مشركين و يهود و ساير كفار گرفتار بودند چه در مكه بودند و چه هجرت بمدينه و چه اهل مدينه ديدند جمعيت مسلمين بسيار شده که فوج فوج بشرف اسلام مشرف ميشوند که ميفرمايد: يَدخُلُونَ فِي دِينِ اللّهِ أَفواجاً نصر آيه 2.
تقاضا كردند که چرا سورهاي نازل نميشود دستور جهاد تا برويم و اينکه دشمنها را رفع و دفع كنيم ولي غافل بودند از اينکه که ميانه مسلمين يك دسته منافقين هستند که ميفرمايد:
وَ مِمَّن حَولَكُم مِنَ الأَعرابِ مُنافِقُونَ وَ مِن أَهلِ المَدِينَةِ مَرَدُوا عَلَي النِّفاقِ ...
الايه توبه آيه 102. و اگر امر جهاد بيايد اينها مضافا باين که همراهي نميكنند با آنها هم همدست ميشوند.
فَإِذا أُنزِلَت سُورَةٌ مُحكَمَةٌ وَ ذُكِرَ فِيهَا القِتالُ که اگر دستور جهاد بيايد اينها بهمان كفر اولي برميگردند.
جلد 16 - صفحه 181
رَأَيتَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَرَضٌ امراض قلبيه بسيار است ما در مجلد سوم كلم الطيب در كتاب عمل الصالح قريب هفتاد مرض روحي را متعرض شدهايم و مضرات هر يك و طريق معالجه آن را و اطباء روح را بيان كردهايم و در مجلد اول تفسير در ذيل آيه: فِي قُلُوبِهِم مَرَضٌ بقره آيه 9 در صفحه 364 طبعه ثانيه اشاره كردهايم که اعظم اينکه امراض كفر و نفاق و حب جاه و رياست و عناد و عصبيت و كبر و عجب و حسد و قساوت و حقد و عداوت و امثال اينهاست مراجعه فرمائيد.
رَأَيتَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَرَضٌ يَنظُرُونَ إِلَيكَ نَظَرَ يَنظُرُونَ إِلَيكَ نَظَرَ المَغشِيِّ عَلَيهِ مِنَ المَوتِ اينکه منافقين متحير ميشوند اگر مخالفت كنند امر جهاد را نفاق آنها ظاهر ميشود و اگر موافقت كنند نميتوانند هم مسلكهاي خود را بكشند و بسا كشته ميشوند حال آنها حال احتضار ميشود و غشوه قبل الموت.
المَغشِيِّ عَلَيهِ مِنَ المَوتِ فَأَولي لَهُم طاعَةٌ وَ قَولٌ مَعرُوفٌ فَإِذا عَزَمَ الأَمرُ فَلَو صَدَقُوا اللّهَ لَكانَ خَيراً لَهُم فَأَولي لَهُم طاعَةٌ وَ قَولٌ مَعرُوفٌ و سزاوارتر است بر آنها که اطاعت كنند اوامر پروردگار را و قول نيك و معروف، قول معروف اقرار بتوحيد و شهادتين و ايمان است و ترك كفر و نفاق، و طاعة اقدام در امر جهاد و ثبات قدم است.
فَإِذا عَزَمَ الأَمرُ عازم شد بر امر جهاد که عزم امر صبر و ثبات قدم است چنانچه ميفرمايد: وَ اصبِر عَلي ما أَصابَكَ إِنَّ ذلِكَ مِن عَزمِ الأُمُورِ لقمان، آيه 16 و ميفرمايد: وَ اصبِر عَلي ما أَصابَكَ إِنَّ ذلِكَ مِن عَزمِ الأُمُورِ فَلَو صَدَقُوا اللّهَ لَكانَ خَيراً لَهُم پس اگر تصديق كنند امر الهي را و دستور قرآن را و فرمايش رسول را هر آينه براي آنها بهتر است. و گفتيم معني اينکه نيست که اگر تصديق نكنند هم خوب است و لكن اينکه بهتر است بلكه هزار گونه ضرر دارد و اينکه مثل اينکه است که بگويي: الجنة خير من النار، و الايمان خير من الكفر و التوحيد خير من الشرك، و الطاعة خير من العصيان، و الهداية خير من الضلالة و امثال اينها.
182
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 21)- در این آیه میافزاید: ولی اگر آنها اطاعت کنند، و از فرمان جهاد سر پیچی ننمایند این «اطاعت و سخن سنجیده برای آنان بهتر است» (طاعَةٌ وَ قَوْلٌ مَعْرُوفٌ).
سپس میافزاید: «اگر آنها هنگامی که برنامهها محکم میشود و فرمان جهاد قطعیت مییابد به خدا راست گویند و از در صدق و صفا درآیند برای آنها بهتر است» (فَإِذا عَزَمَ الْأَمْرُ فَلَوْ صَدَقُوا اللَّهَ لَکانَ خَیْراً لَهُمْ).
هم در این دنیا باعث سر بلندی آنهاست، و هم در آخرت به پاداش بزرگ و فوز عظیم نائل میشوند.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج10، ص191
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم